چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1495MB33 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 161MB31 دقیقه
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین
با توجه به حرفهای قشنگ استاد عزیزم امروز یه سری زنگ اساسی خورده به گوشهام
دقیقا مدتهاست که فکر انجام یه کاری تو سرمه و تمام تلاشمو میکنم اتفاق بیوفته ولی متاسفانه هر بار ناامید میشم و کاملا انگیزه هامو از دست میدم الان دو روزه که خیلی حالم گرفته هر چقدر تلاش میکنم حالمو خوب کنم ولی ته دلم خیلی گرفته بخاطر همینکه فکر میکنم چرا هر چقدر تلاش میکنم نمیشه در صورتیکه تو همین راستای شغلی من خیلیا هستن که بسیار آدمهای موفق و پیروزی هستن و تو همین شرایط به قول خیلیا بد کشور دارن حسابی کار میکنن و پول در میارن
امروز حرف استاد واقعا تکونم داد دقیقا همینه پامو گذاشتم رو گاز یه پای دیگم هم رو ترمزه واسه همین پیش نمیرم البته که یکی از مشکلات همسرمه که اعتقادش اینه که مدام بهم میگه دیدی نمیشه یه سنگینی تو زندگیمونه یکی طلسم کرده چمیدونم ازین خرافاتی که من اصلا بهش اعتقادی ندارم و یه مسئله دیگش اینه که فکر میکنه باید یه پول اساسی باشه تا بتونیم شروع کنیم امروز متوجه شدم خودم مقصرم من خیلی باورهای اشتباه دارم که با گوش کردن به این فایل بهش رسیدم و فهمیدم مشکلم از کجاست باید تلاش کنم به اونها سرو سامون بدم تا بتونم پیش برم چون واقعا از هیچ نظر نسبت به هم رده های خودم کم ندارم چه بسا مهارتم خیلی بیشتر از خیلیا تو. همین شغلم هست
با کمک پروردگارم تلاش میکنم حلش کنم خیلی جالب بود در عین ناامیدی رفتم تو فایلهای دانلودی و از خدا خواستم هدایتم کنه به یه فایلی که بتونم یه چیزی رو درک کنم و ایراد کارمو بفهمم که این فایلو باز کردم در صورتیکه قبلا هم بارها این فایلو گوش دادم اما امروز انگار مفهوم تک تک حرفهای استاد برام فرق میکرد خدایا شکرت بخاطر هدایت قشنگت
بنام خداوند بخشنده مهربان..
سلام و درود به فایل نشانه هایم…
خداوند بزرگم خداوند قدرتمندم بر عقل و درکم ببار .کمکم کن تا نخالهای ذهنیمو بیرون بریزم…
خدایا سپاسگزارتم که هر لحظه در حال هدایت منی برای اینکه به من رشد بدی.تا بتوانم زندگیمو اونجور که تو دوست داری رقم بزنم…
استاد عزیزم..چقدر این فایل نشانها به ما قدرت میده…
روز گذشته بعد از چند روز کار کردن تمرکزی و بهبود بیشتر روی بیزنسم…به لطف خدا در زمان مناسب و مکان مناسب انجام شد…
ولی هنوز ترس و تردید نمیزاشت من کارمو پیش ببرم…
ولی بخودم قول دادم.به محض اینکه هدابتی میاد.با وجود ترسهام.که اون ترسهام فقط..یه ترمزی تو درونش هست که اونم..که نشه چی…
و بهمین خاطر ایمان منو بخداوند زیر سوال میبره….
من به لطف خودش.همین 69 روز من با امروز چهار تا 21 روز اهرم رنج و لذت برای خاسته ام نوشتم..تقریبا تو همین 69 روز میشه قرارش داد…
چه درهایی برویم باز شد….
تا روز گذشته با این تمرکزم به لطف خدا..به نرحله پایانی تایید بعدی از مسیری که قبلا ورود به زندگیم نموده بود..و بهمونجا ختم شد…
و طبق الهامات خداوند ما اینکار رو به پایان رسوندیم.و هدایت خدا مدام میاد که اینکار مورد تایید خداوند هست..
ولی بازم استرس و نگرانی وجودمو در بر گرفته بود .تا خداوند این فایل رو برام نشانه گذاشت…
این چیزی بود…که به من گفت چه باور محدود کننده ایی هست که اینقدر براش تلاش میکنی ولی هنوز به اون جوابی که میخای نرسیدی…
ناگفته نمونه..من تمام این ده ماهی که دارم در مسیر بیزنسم پیش میرم…فقط:دارم لذت میبرم..چقدر از نظر شخصیتی از نظر درونی رشد کردم.حتی مهارتم هر بار راحت تر و اسانتر شده..
همین چند روز اخر که الهام بعدی اومد..چقدر من بازم کارهام راحت تر و اسانتر شد…
چقدر تکنیکهای جدید یاد گرفتم چقدر رشد کردم به لطف خدا…
وقتی کارمو به روزهای اول روزهای بعد و روزهای بعد ترش مقایسه میکنم.میگم چقدر همین یکار کوچک و ساده و اسون میتونه هنوز بهتر بشه..و میدونم در اینده هم هنوز بهتر و زیبا تر میشه…
استادم کار من دستکش زنانه پارچه کشی هست..بعد حتی پکشم بهم الهام شد که چجور بدوزمش..اینقدر این کار قابل استفاده شد..اینقدر الهامات دقیق و راحت بود.بخدا دلم میخاد یه کتاب در موردش بنویسم..چقدر لطف خداوند این 10 ماه بهم کمک کرد..اصلا نمیتونم چجور تصورشو کنم..بعد 15 سال سابقه کاری..من بهمچنین پکیچی هدایت بشم…
اره میگفتم…دیروز مرحله پایانی برای تایید کار من به فروشگاهی بزرگ تو شمال ایران دقیقا همونجایی که این دوره رو خریدم …کارم بازم به زادگاه اصلیش برمیگرده.و خداوند به لطف خودش چه خوابها و الهاماتی کار منو تایید کرد..
دیروز تو دفترم نوشتم خدایا تو ر ئییس اون فروشگاه یا هر جایی هستی تو کل دنیا رو افریده ایی تو بهم الهام کردی من این مسیر رو رفتم اصلا نمیدونستم اینکار میتونه تو ایران نمونه باشه.چون طبق تحقیقم این موضوع کارافرینی من تو ایران نیست..و این اولین نمونه تو ایران هیت…
و لطف خدا این ایده ساده رو به چیزی خلق کرد که خودمم دهنم وامونده.از قدرت خدا…
بخدا گفتم خدایا تو رئییس اون فروشگاهی و کار منو مورد تایید قرار میدی.حتی قیمتشم با چند نشانه بصورت خیلی راحت بهم نشون داد.با وجودیکه برای عقلم یچیز بزرگ بود…ولی بهم گفت این قیمت بزار منم گفتم چشم…
و این نشانه…..که بهم خداوند یاداوری نمود…این فایلها حکم ایات قران دارد….قرآنم فقط یاداوری برای ایندگان هست…
بهم گفت یه باور محدود کننده داری که نمیزاره ماشینت بیفته تو سرعت…
دیشب چند نفر از اطرافیان نزدیکم اومدن خونمون دیدم من دارم مدام به اونا تاکید میکنم حالا بخاطر یسری باورهایی که داشتم..دیدم احساس کمبود رو به من القا میکنه..
اینو اینجوری کن.کم بریز فلان کن….
دقیقا استاد من باور کمبودم خیلی از:بچگی باهام بوده..
یادمه دفتر که بابام برام میخرید..از اون حس کمبود باید تمام دفترو اون خطای وسطشم .مینوشتم ..که یادمه معلمم بهم گفت چقدر بی نظمی…
و همیشه باهام دعوا میکرد..
یا مدادم باید به اخر میرسید که دیگه هیچی نداشت و بعد برام سخت میشد تا من اونو بیرون مینداختم..از بس ازش استفاده میکردم..
دیدم دقیقا دیشبم همین باور کمبود رو به اطرافیانم میرسونم…..
…………………………………
پس اولین باور باور کمبود….
…………………………………….
دیشب قبل خواب برای خودم منطقیش کردم.گفتم اون خدایی که کل سلزمان کره زمین رو افریده همیشه نعمتش بر سر بندگانش قرار میده..
همین شهر خودم هر روز ساختمان سازیها بیشتر میشه .
روزهایی که سفرهای الهی درون شهری داشتم چه خونهایی چه وسایلهایی دیدم چقدر نعمت و برکت دیدم..چقدر ثروتها دیدم..چقدر مغازه های شلوغ دیدم …
چقدر همین مدت هدیه ها گیرم اومد بخاطر متفاوت فکر کردن..
گفتم اون خدا چقدر به استادم ثروت و نعمت فراوانی اب و جنگ و درخو وسایل انواع ملشینها و خونه ها وووووووووو خیلی چیزهای دیگه که ما نمیبینمش فقط یه قسمت کوچیکه بهش داده.استادم این سریالها خیلی بهمون کمک کرده تا فراوانیها رو ببینیم..
بخودم دیشب گفتم همین گازی که خودتو داری گرم میکنی باهاش غذا درست میکنی باهاش ابگرم میشه حمام میری..و این گاز ناگفته نمونه برای شهر خودمون هست..
ما دو تا پالایشگاه گار دارییم که بسیار بزرگه از کوه داللن قسمت جنوب غرب ایران به کل کشورها فرستاده میشه…
این لطف خداوند که پایین شهرمون منطقه گاز خیز.و چند ساعت بعد پالایشگاهای بزرگ..و مثل عسلویه.بوشهر و کنگان و جم……..همه این متطقه ها پر از الماسه..
کوه های معدنی دارییم حتی تو منطقه ما بخاطر اب و هوای خاصش و مخصوصا خاکش ..پر از مواد معدنی سبزیجاتمون مثل مخصوصا بادمجانمون چقدر شیرین و خاصه تو همین استان فارس….
که افراد میان کیلو کیلو خرید میکنن.کلا بادمجان شهرمون بنظرم تو ایران خاصه..حتی سبزیجاتمون یه عطر خاصی داره..خاکمون بسیار عالیه.رشد گیاهامون عالیه..
کوه داریم جنگل درخت سدر همون کُنار دارییم..
چقدر همین شهرم استراتژی زیادی داره..
45 دقیقه بسمت بالا..جنگل درخو کیالک و اب شیرین و چشمه روان با پونه های خوشبو و همه منابع طبیعی برای تابستان داره که ما میدیم ابتنی تو اون هوای گرم شرجیمون
و جنوبم یه منطقه خاصیه که میریم برای گل بابونه و بابونه ساده خودش برای غذا استفاده میکنیم..و گیاه (پنیرک) مخصوص تو این فصل تو وسط نخلستانمون رویش میشه..و ما استفاده میکنیم..
چقدر همین شهر خودم مر از نعمت و ثروته بعد ما راحت به کمبود نگاه میکنیم.
خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت و ثروتت بابت این شهر پر از نعمت و برکتی که توش زندگی میکنم…
…………………………………………………….
نکته بعد..دیشب اخر فایل که باران رحمت الهی در پردایس اومد یه پاشنه دیگه برام واضح شد.
که باران وقتی میاد بلا و مصیبته و من نمیتونم با اومدن باران ثروت بسازم..
خیلی خنده داره…درسته…..ولی این پاشنه منه..
من وقتی که باران میاد فکر میکنم عذابه یا من نمیتونم ثروت بسازم.مشتری نیست تو روزهای بارانی الله اکبر…
نمیدونم این اشغال از کجا وارد مغزم شده..
من همیشه باران رو از همون بچگی عذاب میدیدم..
استادم ولی با همین سریالها و اومدن تو بهشت شما متوجه شدم.چقدر باران رحمت الهی خوبه..
باران نباشه دامها گیاهان و کل سیستم کره زمبن باید چکار کنه…دیدم دقیقا یه روز که هوا ابری شد .مادرم میگفت ترو بیرون بارون خیس میشی دقیقا همون ترس رو برای من بوجود میاورد..
نمیدونم بخاطر چیه از باران میترسم که نعمتها رو کم میکنه….
………………………………………………………..
پس باور بعدی ،” محدود کننده من.راجع به ثروت..اومدن باران هست.باران ثروت رو از من میگیره…
………………………………………………………..
منم با این منطق که اگه این سیستم باران نباشه چه جانوری چه جیزی میتونه زتده بشه..اصلا باید باشه باران آب …یچیز مهم زندگی هست..باران لطف خداونده برای بندگانش.حتی اگه ناسپاس باشن بازم رحمتشو بر سرمون جاری میکنه
باران لطف خداوند هست.باران باعث میشه همه جیز جان دیگه بگیره …
باران اب مهم ترین بخش مهم کره زمین هست..
باران ثروت میاره.سبزه ها نیاره خوراکیها نیاره باران مهم ترین نعمت الهیه…
و من باید مدام اینو بخودم بگم و منطقیش کنم..
که باران ثروت میاره باران رحمت میاره باران حال خوب میاره.باران تازگی و سرسبزی میاره…
………………………………………………..
پاشنه بعدی …وقتی این باور شرک الود چسبیدن به خواسته و گره زدن خوشبختیم به این خواستهه رو فهمیدم….
دقیقا روز گذشته با فرستادم کارم..دقیقا این حس چسبسده رو از کامتت دوست عزیزم امروز صبح درک کردم بخاطر این عامله..
وقتی به خاسته میچسبی حس ناامیدی و نگرانی داره…هر حس بد احساس بد اتفاق بد میاره..
دیدم اره من خیلی بهش چسبیدم و مدام فرکانس بد میفرستم..
بنظرم باید خیلی روی ایمان بخداوند و برنامه هاش کار کنم.و بخودم بگم اون خدایی که این ایده رو بهم الهام کرده و منو تو این مسیر اورده اون خدا هم بقزه کارها رو انجام میده من باید ایمانم و توکلمو بخداوند نشون بدم..
بقول استاد میگه….از زبان سعیده شهریاری عزیز..
لطف خدا باعث شد دیروز هدایت بشم به این کامنت که دیگه نگران خاسته ام نباشم خداوند روزی بندگانشو میده..
مخصوصا ماها که در مسیر درستیم هر اتفاقی بیفته به خیر ما هست…
این پیام سعیده عزیزه..
(گفتم ببین سعیده…خدا بخواد کمک برسونه،اینجوری میرسونه…مافوق تصورت…چیزی که اصلا فکرش رو نمیتونی بکنی …
تو اندازه ی مشت خودت درخواست میکنی،اون از لطف و کرمش اندازه ی مشت خودش میبخشه…
به قول استاد،من نمیدونم اون پول برای اون پسر خیر داره یا نه،درست استفاده ش میکنه یا نه،ولی چقدر برای من درس داشت،چقدر برای من احساس خوب داشت،چقدر ایمان منو بیشتر کرد…چقدر بهم یادآوری کرد که ببین خدا میتونه از بی نهایت طریق کمک هاشو برسونه…کافیه تو فقط اون قدمی که سمت خودت هست و بهت الهام شده رو برداری،مابقیش رو بسپار به خدا…اون همیشه شاهکار میکنه ….)
بهم گفت تو اولین قدم رو بردار .دیگا تقسیم کار با خداوند انجام شده..دیروز بهم گفت از نظر من تایید خدا بقول استاد ظرفت میشه با اون شکل میگیره…
…………….
پس باور محدود کننده من اینجا میشه ایمان بخدا و احساس خوب داشتن.و رها کردن و توکل بخودش..که ما سمت خودمونو انجام میدیم بقیه هم با خداونده…
……………………
در نهایت میخام بگم این باورهای کمبود باورهای ندیدن نعمتهای الهی ..و بازم بنظرم به کمبود برمیگرده..میتونه چقدر احساسات رو بهم بریزه..
و موضوع خیلی مهم تر ایات قران مدام خداوند بیان میککه یاداوری میکنه..که بهتون چشم و گوش داده..کی بهتون اینهمه نعمت داد.کی شما رو افریده چقدر خداوند اینا رو مدام داره بیان میکنه..چقدر خداوند مدام داره اینا رو یاداوری میککه چقدر خداوند ما انسانها دوستداره
چقدر خداوند دوستداره من رابطه خوب داشته باشم..
خداوندیکه بهم الهام کرده بصورت واضح راجع به رابطه ام ولی با یحرفهای ذهنی بی منطق دارم خودمو از خوشبختی محروم میکنم و بازم چه باورهای محدود کننده ایی رو با دیدن این فتیل در اوردم..و همش ترس از اینده که میخاد اینده چی بشه دیدم ترمزهای منه که نمیزاره این مسیر برام باز بشه..
و همینجور برای خودش میبافه…..
ولی خداوند برام بصورت واضح اینروزا و حتی روزهای دیگه .و حتی از بچگی بهم الهام کرده…و کلا دلیل اومدن من توی سایت از همین بحث روابط من هدایت شدم به این سایت..
و خداوند اونروزها بهم نشون داد…
ولی ذهنم هنوز داره برای خودش راحت وراجی میکنه…
من با ایمان بخداوند به هر جیزی که خداوند بهم الهام کرده ایمان دارم ..
خداوندم غیب اسمانها و زمینه همه شرایط بنده هاشو میدونه بهش کمک میکنه بهش یاری میککه هدایتش میکته
خدایی که گفته اهدنا الصرات المستقیم صرات الذین انعمت علیهم…
در راه مستقیم پر از نعمت هر جیزی رو که بخای وجود داره ..
خداییکه از اسمانها نگهبان ما انسانهاست
خداییکه خیلی مهربانه توی سوره فاتحه با تاکید مدام میگه من مهربان و بخشنده ام
خداییکه ما رو افریده یه لحظه میتونه نفسمونو برگردونه..
مگه ما دلیل زنده بودنمونه چیه؟
یه نفس..دستتو بزار روی دهانت و بینیت ببین چقدر ما ناتوانیم چقدر بدبختیم چقدر ذهنمون محدوده…
یه شب خدا سکته قلبی رو بهم نشون داد.دوستان عزیزم.بخدا مرگ خیلی بهمون نزدیکه حوری بودم که حتی قدرت باز کردن پاهاممم نداشتم اینقدر دردش:شدید بود…
حتی اجازه نفس کشیدنم بهم نمیداد..چی برسه دستمو باز کنم..
فقط میگفتم خدا بسه دیگه.خدا تمومش کن خداوند قدرتشو بهم نشون داد..
انشالله که بتونیم درس بگیرم…
اون خداییکه منو و شماها رو افریده همه کاری از دستش بر میاد فقط باید بهش اسمان اورد…
وقتی انسان رو بخاک میسپارن.اونایی که تشیع میکنن.اصلا میتونن بهش فکر کنن که یه روزیم خودمون مثل این افراد میشیم..
هیچ وقت..ولی نمیدونن مرگ از یه چشم بهم زدنم نزدیکه…
همین خوابی که میرییم اصلا میدونیم کجا رفتیم خیر….
مرگم همینجوره خیلی خیلی بهمون نزدیکه ..
خداوندم من هر چقدر درک میکنم …هر چقدر بیشتر میشناسمت..هر چی بهتر خودمو میشناسم و به خدا شناسی به تو میرسم میبینم خیلی فکرم محدوده خیلی ناتوانم ..خیلی ضعیفم..در برابرت.خدایا این بیزنسم از چنته تو از وجود تو بیرون اومده
یه عمر تقلا کردم زجر کشیدم.مورد توهین و شرک قرار گرفتم.یه عمر دویدم دنبال اون افراد فلان ریییسها یه عمر چک و لگد خوردم که فکر میکردم این افراد به من کار افرینی میدن..
تو توی یه سینی پر از عدسهای هم اندازه…یه چیزی بهم الهام کردی که دقیقا قلبی کوچک وسط اون دونه ها بهم گفتی این مسیر رو برو..
خدایا چقدر بهم رشد دادی هم مهارتی و هم شخصیتی..خدایا منو ببخش ..
خدایا منو ببخش..
خدایا منو ببخش
که دارم پا تو پای تو میکنم برای اینکه حالا این مورد چی میخاد بشه….
خودت ریییس بقول رُزا..خودت رئییس اون فلان دفتری همه چیز خودتی اگه میخای …میشه
خدایا همه جیز به تو باز میگردد…
کی کل جهان رو مدیریت میکنه…
کی شبها و روزها رو بوجود میاره …
کی به همه دنیا سازماندهی میککه..
خدایا همین استاد عزیزم..کی بهش اینهمه خوشبختی زندگی عالی رحمت عالی داده…خدایا تو بهش دادی و اون مدام داره ما رو راهنمایی میکنه..
و راهو داره برامون نشون میده بصورت تصویری و صدای بلند که بچه ها کل کل کل کل داستان همینه…
که بیاییم بگیم ما براحتی و اسانی به خاسته هامون میرسیم..
ما براحتی و اسانی به هر چیزی که میخاییم اراده میکنیم هدایت میشیم..
استادم صدامو میشنوی…..تو خدا رو باور کردی..تو الانت نسبت به روزهای گذشته از نظر ظاهری هیچ ربطی نداره…
ولی میدونم همون روزها هم درونت ایمان داشت که میشه خالق زندگیت بود..خالق ثروتها و نعمتها و روابط خوب و عالی بود..و این شهامت رو ادامه دادی ..
بهت تبریک میگم بهت تبریک میگم…
منم میخام تمام وجودمو از عطر خداوند کنم مبخام همه چیز براحتی وترد زندگیم بشه
خداوند مدام داره منو هُل میده که من لایق جایگاه های بالا هستم..
اره یه پاشنه دیگه هم خودمو لایق ثروت ساختن از یکار ساده و راحت نمیدونستم فکر میکردم کار افرینی یعنی من بیام بخودم سخای و رنج بدم..کارهای قلمبه سلمبه کنم..
ولی با یه ایده ساده و راحت توی حیطه کاریم من هدایت شدم..دیگه اون عدسهای بزرگ برام هیچی نیست..من همون عکس کوچولوی قلبی مانندمو تو دستم گرفتم انشالله روزهای خیلی خوبی رو در رده دارم..
بقول استاد یه هفته چقدر میشه تعقییر کرد.استادم من به لطف خدا هر روز دارم رشد مبکنم..
هر روز دارم میدووووم شادم خوشحالم چه درهایی چه نعمتهایی چه خاسته هایی که خداوند میگه من بهت میدم…
.استادم به امید روزهای عالی نورانی و حال خوب دوستتدارم ..
انشالله منم یه روز هدایت بشم به شهد شیدین قانون سلامتی…انشالله میخام درونمو پاک کنم از غبار خستگیهای غذایی ناجالب…
مثل قوم موسی که گوشت سلوی و بریان کرده رو رها کردن.دنبال عدس و لوبیا ..و گفتند موسی ما این غذاها رو میخاییم گفتند باید بریید شهر فلان و اونا بخودشون ستم کردند…
استادم منم میخام به غذاهای قانون سلامتی هدایت بشم..چون میدونم بدنم خیلی نیازمنده.انشالله خداوندم هدایتم کنه این دوره بینظیر رو بخرم…
به امید روزهای الهی و ایمان و توکل بخداوند..
سلام
1) مسائل مالی و ارتباطی هستش
در موزد مسائل مالی با وجود اینکه چند ساله به دنبال موضوع مورد علاقم هستم و مهارت کسب کردم و ورزش های سنگین انجام دادم و مدارک خیلی زیادی از فدراسیون گرفتم و مسابقات کشوری شرکت کزدم و براش ازین شهر به اون شهر رفتم و حتی به خاطر ورزش زیاد به سلامتیم هم آسیب زدم و گاهی قید خیلی از تفریحاتم رو زدم . چقدر از این و اون حرف شنیدم و چقدر مخالفت ها و مسخره کردن های اطرافیان اذیتم کرد به خاطر موضوع مورد علاقم وووو ولی اصلا نتیجه ی مطلوبی نگرفتم و رشد خیلی خیلی ضعیفه و اصلا میشه به حساب نمیاد.. و اگز پول کمی وارد زندگیم شده به طرز خیلی خیلی عجیبی اتفاق غیر منتظره ای برام افتاده که تمام اون پول دود شده رفته هوا و ومن واقعا به استیصال رسیدم در مورد مسائل مالی…. الان به خودم میگم چه کاز با خودم کزدم چه فایده اخه !!!
دز مورد مسائل ارتباطی با وجود مهارت هایی که کسب کردم اصلا هنوز هیچ رابطه ای برام شکل نگرفته و اگرم رابطه شکل گرفته خیلی زود رابطه از بین رفته و بیشتر از دو سه روز دوام نیاورده اون رابطه !!! و واقعا متعجبم …
2) بله افراد زیادی زو میشناسم که توی همین حوزه ای که من بهش علاقه دارم فعالیت دارن و با وجود سطح مهارتی کمتر از من و تلاش خیلی کمتر از من و بدون اینکه آسیب ورزشی دیده باشن سطح مالی و رفاهی خیلی بالاتری دارن و حتی افرادی رو میشناسم که مهارت خاصی هم ندارن ولی خیلی خوب دارن پول میسازن…
دز مورد مسائل ارتباطی هم افرادی رو دیدم که نه قیافه ی خاصی دارن و نه مهارت خاصی دارن و نه سر زبون دارن (( چون خیلیا میگن اگر میخوای رابطه عاظفی داشته باشی باید سر زبون داشتع باشی)) وووو و در واقع من هر جوری خودم رو با این افراد مقایسه میکنم هم از لحاظ ظاهری بهترم.. هم از لحاظ مهارتی و توانایی بهترم وووو ولی اونا رابطه ی عاطفی خوبی دارن و من هنوز نتونستم رابطه ی عاطفی داشته باشم …
3) فکر میکنم باورهای مذهبیم باشه چون من توی خونواده ی مذهبی بزرگ شدم که از بچگی با همش با بحث تقدیر و سرنوشت و فال و گره و پارتی ووووووو یا مثلا ممکنه باوزم این باشه که ورزشم شد شغل ،، ورزش که نون و اب نمیشه وووو کلی ازین چرت و پرتا و با این چیزا بزرگ شدم که خود این باورهای مذهبی عزت نفس و احساس لیاقت زو هم از ادم میگیره و هم اینکه باورم اینه پول ساختن کار خیلی سختیه و هم اینکه باورم اینه برای داشتن یه رابطه ی عاطفی زیبا باید کلی پدرم در بیاد و خونه و ماشین و کار و تخصیلات وووو این چیزا داشته باشی ..
این در حالیع که خیلیا هستن که اولا خیلی راخت دارن پول میسازن و دوما خیلی راحت وارد رابطه ی عاطفی شدن و لذت میبرن از زندگی…
بدون اینکه اون آیتم هایی که من فکر میکنم از تحصیلات و مهارت و توانایی و پارتی و قیافه ووو اینا رو داشته باشن ..
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خانواده عباسمنش
من از وقتی این فایل رو گوش کردم یه جورایی توی کما رفتم
انگار تنها مشکل من اینه چون من آدمی بودم که اگر 1 دقیقه بیکار بشینم دیوانه میشم پس خیلی کاریم و میتونم ساعتها بدون خستگی کار کنم و از طرفی علاقه فوق العاده ای در زمینه کاریم دارم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من یک سایت فروشگاهی دارم که از سال 95 شروع به کار کرده که در کنار کار طراحی داخلی اونم در زمینه ساختمان و دکوراسیون دارم کلی من و همسرم روش کار کردیم اوایل نمایندگی از شرکتها داشتیم ولی 6 یا 7 ماه پیش تصمیم گرفتیم تماما(تقریبا 95 درصد ) محصولات خودمون باشه و لنگ شرکتها نباشیم خلاصه دو سه تا طراح سایت عوض کردم چون بخاطر کمالگرایی من نتونسته بودن اون چیزی رو که من میخوام رو انجام بدن -1 سال پیش تصمیم گرفتم خودم و همسرم بصورت تمام وقت ونان استاپ روی سایت کار کنیم و منی که معماری خونده بودم و کار طراحی داخلی هست و از اونجایی استعداد عجیبی در نرم افزار و یادگیری اون دارم خودم 2 ماهه رفتم و طراحی سایت رو یاد گرفتم و الان تمام کارهای سایت رو خودم انجام میدم و خلاصه اینکه من و همسرم کلی تا الان(یعنی قبل از دیدن فایل استاد) وقت گذاشتیم که عکس با کیفیت ، محصول با کیفیت ، مقاله های 8 هزار کلمه ای با کیفیت ، طرح های واقعا جذاب ، محصولاتی که من هر روز میبینم میگم واقعا خوبن، منی که کمالگرایی داشت منو اذیت میکرد و اینکه الان نوع محصول حتی ما بالاتر از خیلی از سایت های رقبا هستیم بدون یک ریال هزینه تبلیغات، کیفیت محصول ما اصلا قابل مقایسه نیست با بقیه چون من نمایندگی اونا رو داشتم و میدیدم که جنسشون و طرح هاشون اصلا قابل مقایسه نیست با محصولات ما و حتی یکسری محصولاتی که توی ایران که فقط ما داریم و در دنیا هم فقط من توی یک سایت دیدم، خلاصه اینجوری بگم که روزانه کلی بازدید کننده داریم از وقتی که روی سایت تمرکزی کار کردیم ولی نتیجه متاسفانه هنوز ایجاد نشده و خیلی بصورت ذره ای خرید میشه
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟
سایتی که قبلا من نمایندگی اون رو داشتم و با اینکه از 5 یا 6 سال پیش اصلا دست به سایتش نزده و اصلا محصول جدید نداده توی این 5 سال(چون من سر میزنم به سایت ها معمولا) داره فروش فوق خوبی میکنه ، سفارش دو روزه رو میگه وقت ندارم سرم شلوغه یک هفته ای میدم بهت
یا یک خیاط سر کوچمون که ما نیاز به خیاط هم داشتیم برای بعضی کارهامون که ایشون حتی قبول نکرد یک کار 3 دقیقه ای برای ما بزنه و حتی گفت اگر کار خیلی زیاد هم بیاری م نمیرسم بزنم، خیاط توی کوچه است و یک خانمی که تابلو هم از روش به زور میتونستم بخونم که خیاطه و منی که توی کل ایران سایت منو میبینن و اون محصولاتی که دارم رو سرچ کنن توی گوگل اولی نباشم صفحه اولم به اندازه ایشون مشتری ندارم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
راستش چند وقته که به این موضوع دارم فکر میکنم ، فکر که چه عرض کنم کلا درگیرشم تا این فایل که همسرم بازم گفت این فایل رو استاد برای ما گذاشته
استاد راستی ما توی مدار توییم یا تو توی مدار ما
خلاصه من رفتم توی کما انگار و یه آگاهی به من الهام شد
من باور اینو دارم که فوق العاده با استعدادم و کلی باورهای درست ولی بیزینس بلد نیستم چون پدرم کارمند بود و من از کجا باید یاد میگرفتم
من یه شرک جدید پیدا کردم و اون این بود که با وجود اینکه من سایت دارم و هر کسی توی گوگل محصول من رو سرچ کنه سایت من رو پیدا میکنه اون وقت با وجود اینکه این زمینه بسیار گرانقدر رو دارم قبل از این فایل میخواستم محصولاتم رو توی سایت دیوار بزارم برای فروش که خوشبختانه خداوند سریع هدایتم کرد و این شرک رو داشتم که فلان سایت قویه و میتونه خدای من که نمیتونه،الله و اکبر اینو الان دارم میگم خودم تمام موهای تنم سیخ شده
الهامه به من گفت مگه الان کسی این محصولات تو رو سرچ کنن سایت تو بالاتر از اون سایتی نمیاد که میخواستی بزاری اونجا برای فروش؟ مگه اصلا اون سایت توی نتایج محصول تو چیزی داره که حتی توی سرچ دیده بشه
الله و اکبر
یه باور اینکه یکسری محصولات ما قیمتش 200 میلیون هست و کی میاد اینترنتی بخره این مبلغ رو و در صورتیه که سال قبل اینترنتی تا 70 میلیون داشتم
خدایا شکرت بخاطر قوانینی که گذاشتی
سلام به همه عزیزان، عجب فایلی بود این فایل، ممنونم ازتون.
و پاسخ من؛
1-هدفی که 3-4 ساله مورچه ای بهش دارم نزدیک میشم! من چندسالی بود که از شرایط کاری م ناراضی بودم ولی نمیدونستم باید چیکار کنم یا علاقه و رسالتم چیه. فقط میدونستم دلم یه چیزی مرتبط با شهود و نیروی درونی م میخواد، یه کاری درین رابطه. تا اینکه سه سال پیش من مهاجرت کردم اروپا و گشتم دنبال کار در همون زمینه قبلی.
و کارمندی برای من ارزش بود! طول کشید تا این باور شل شد که میشه برای خودت کارکنی و موفق شی، هم درآمد بالا هم تیم خوب هم لذت و خوشی.
کار پیدا نکردم و بعد حدود یکسال و کم کم با کلاس های هنر که رفتم (گفتم کنار کارم یه کارهنری که دوست دارم انجام بدم و یه سرگرمی بسازم برای آخرهفته هام) و دوره ثروتی که کار کردم کشیده شدم به سمت هنر. اینکه هنر بشه شغلم برای من غیرقابل باور بود، چون من حتی دو تا خط نمیتونستم بکشم. (معلم هنرم برای من چندجلسه اول خصوصی تمرین میفرستاد تا به حداقل کلاس بیسیک گروهی برسم!). این ترمزو هم داشتم که باید بسیار حرفه ای بود، درتمام زمینه های هنری مسلط بود تا بشه موفق شد، یعنی هم پرتره بکشی هم طبیعت هم سیاه قلم … تا برسه به حیطه تخصصی هنری خودت.
با وجود تمام این افکار و ترمزها، همون اول کار به من ایده ای درین زمینه داده شد که محصول هنری خاصی و تولید کنم و بفروشم. حدودا دو سال میشه… من در کنار یک کار پاره وقت مرتبط هنری هم دارم و برای شرکتی کار میکنم.
ولی اینقدر روال پیشرفت ایده م کند هست که من یکبار رهاش کردم و چسبیدم به همون کار پاره وقت که اونو بکنم کار تمام وقت اما جور نشد و همچنین از سرشوقی که به ایده م دارم دوباره بهش کشیده شدم که اینبار جورش میکنم. دوره عزت نفس و خریدم و همزمان روی اونم کار میکنم. اینقدر خودمو محصولاتمو پرزنت کردم همه جا که اینکار برام آب خوردن شده! اما نتیجه قطره ای هست…
3-4 ساله من درگیر این داستانم علیرغم تلاش ها و اقداماتم.
من چشیدم بارها این لذت و راحتی و که وقتی بخواد جور بشه به راحتی آب خوردن میره جلو، درهایی باز میشه که… با دیدن یک تبلیغ ساده تلویزیون یهو یه کار عالی پیداکردم یا تونستم یه کار خیلی خوب رو با یک مصاحبه ده دقیقه ای بگیرم.
2-قطعا هستند افرادی که بسیار راحتتر از من درهمین شرایط کار میکنند و حتی بعضا تخصص کمتری هم دارند. همکاری دارم که گاهی تو آتلیه او ورکشاپ میذارم، مشتریایی که من میبرم و همه کلی ازون خرید میکنن. روز اول بهش گفتم چقدر بهت برای ورکشاپ ها اجاره یا سهم بدم، گفت هیچی، تو برای من داری مشتری میاری تازه باید بهت چیزی هم بدم! اونا کلی از من خرید میکنن… و دقیقا همین هم شد.
3-در مورد باورهای محدود کننده که باعث میشه تلاش های من جواب نده؛ فکرمیکنم منم اینو دارم که تولید محصول، دستگاه و آتلیه و کلی مواد اولیه میخواد و ندارم! و دوم اینکه باید حرفه ای بشم تا ارزشمند باشه کارهام. اگه مشتری بگه فلان چیزو بکش من نتونم چی، و من اصلا نمیتونم اسم خودمو بذارم هنرمند. علیرغم اینکه سه ساله دارم واقعا تمرین و تلاش میکنم. هنرمند کسیه که درسشو خونده و سالها کسب تجربه کرده و همه چی بلده بکشه.
و من فکرمیکنم برای موفقیت و تمام قدمهاش باید خودم زحمت بکشم و برسم بهش، اگه کسی این وسط کمک کنه از ارزش کارمن کم میشه و مفت خوری محسوب میشه! خودت نکردی که… این خودت نکردی که در تمام جنبه های زندگیم هست! این غذارو که خودت درست نکردی، این طرح و که خودت همه شو نکشیدی و …
سلام شبتون بخیر استاد عزیزم و دوستان هم قدمم
نمیدونم قراره این کامنت چجوری باشه اصلا
خیلی یهویی اومدم بنویسم
چند وقتی هست خیلی کم کامنت مینویسم و ببشتر میخونم تا بتونم از تجریه دوستان استفاده کنم .
برای جواب سوال اول :
از اخرین هدفم بگم که داخل دوره 12 قدم هم هستم اینه که مراجعه کننده هام بیشتر بشه و واقعاااا براش تلاش کردم . نمیخوام بگم تلاش فیزیکی بلکه تلاش ذهنی مداوم دنبال ترمز های ذهنم داخل عقل کل داخل راهکار مسائل داخل کامنت ها و … بودم
ولی هنوز درامدم سینوسیه مثلا یه روز 12 نفر مراجعه دارم یه روز هیچی دو روز خوبه دوباره یه روزه بده و من هر چی فکر میکنم نمیتونم دلیل این الگوی تکرارشونده رو پیدا کنم .
برای جواب سوال دوم :
بله دوست نزدیک و همکلاسیم که زمانی که ما فارغ التحصیل شدیم اون تصمیم به شروع این بیزینس داشت و خیلی از خودش مطمین بود و حتی دیر از من استارت این بیزنس رو زد و الان موفق تره
برای جواب سوال سوم
وقتی که به همین دوستم فکر میکنم یادم میاد قبل از اینکه شروع کنیم من همش میگفتم نه این کارمون نمیگیره باید اول بریم برای کسی کار کنیم ولی دوستم از همون اول میگفت نه قطعا خیلی خوبه و الان میفهمم اون عزت نفسی که داشته اون احساس لیاقتی که داشته باعث شده تو زمان کمتر از من موفق تر باشه و به درامد بیشتری برسه .
یک ترمز دیگه ای که تازگیا پیدا کردم اینه که من خیلی برا کارم دودوتا چهارتا میکنم هی به خودم میگم باید روزی فلان تا مراجعه داشته باشی تا به فلان قدر برسی و حس میکنم خیلی چسبیدم . و حتی به خظرم این که اینقدر چسبسدم به این موضوع که من حتما باید از همین کار پول وارد زندگیم بشه یه ترمزه به نظرم باید رها کنم تا به قول خدا ثروت از جایی که گمان نمیکنم وارد زندگیم بشه
یه ترمز دیگه هم که دارم عجول بودنمه انگار دلم میخواد به محض اینکه ترمزمو فهمیدم دیگه همه چی تغییر کنه .
البته من اقدامم کردماا مثلا یه ترمز داشتم فهمیدم روش کار کردم و حتی در جهتش قدم برداشتم ولی بازم جلو نرفتم
همین کلافم میکنه .
امیدوارم بتونم رهاااتر باشم
عاشقتم استاد خوبم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانواده ی بهشتیم
استاد چقدر جذابتر و خوشتیپ تر و خوش هیکل تر شدین چقدر نورانی تر و زیباتر شدین بهتون تبریک میگم که واقعا شما لایقش هستین و اگر این شرایط را خلق کردین پس منم میتونم و بهش میرسم .
سوال 1.چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام دادی اما به نتیحه ای که میخواستی نرسیده ای؟؟؟
_خواسته ای که قبلاً داشتم این بود که بتونم فالوورهای اینستاگرامم را افزایش بدم و خیلی پست میذاشتم که البته تمرکزم پراکنده بود
_خواسته ای که در حال حاظر دارم فروش در پیجم هست که بتونم محصولاتم را بفروشم ولی جوابی که من میخواستم نداده
سوال2.چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش کمتر و یا تلاش مشابه به اپن خواسته ها رسیدند؟؟؟
یکی از دوستام در بیشتر کردن فالوورهاش در یک سال به 50 هزار نفر رسید که خیلی هم تلاش نکرد و برخی اوقات به سفر میره و آنچنان بیشتر از من تلاش نکرده اما به بیش از 50 هزار نفر رسیده و الان هم فروش خوبی داره خدارا شکر که قرار ازش الگو بگیرم
واسه فروش محصولاتم از اون شخصی که جنس تهیه میکنم گفت همکارانت ماهی 40 تا 50 میلیون فروش دارن با حالی که با هم شروع به خرید کردیم اما تو هنوز چیزی نفروختی و همکارانم به راحتی مبالغ زیادی را فروختن
سوال 3.چه باورهای محدود کننده ای را در ذهن خود میتونی شناسایی کنی که با وجود این همه تلاش فراوان باز هم به اون چه که میخواستی نرسیدی ؟؟؟
_تمرکزم رو یک موضوع نیست و پراکنده تلاش میکنم
_این آموزشی که من میدم افراد کمتر از محصولاتم میخرن
_سخت میدونم که برم اداره پست و محصولات را بفرستم
_افراد باور نمیکنن که محصولات من بتونه مسائلشون را حل کنه
_
با سلام
استاد عزیزم که با صحبتهای عالی شان هر روز باعث رشد من می شوید
سلام مریم جانم که کمک به تهیه فایلها می کنید
و دوستان عزیزی که کامنت می نویسید و از خواندن آنها لذت می برم.
قبل از اینکه برم سراغ گوش دادن ادامه فایل و خواندن کامنت دوستان میخوام صادقانه به این سوال پاسخ دهم.
قبل از اینکه با قوانین جهان به این صورت که استاد می گویند و آگاهانه آشنا بشم هدف های کوچک و بزرگی زیادی در زندگی انتخاب کردم و در مدت زمانی خیلی کمی به آنها رسیدم (الان که مرور می کنم)
حتی بعد از آشنایی با این قوانین هم اهدافی را برای خودم تعیین کردم و به آنها رسیدم و الان که دارم این متن را می نویسم و روی هدفی مهم در زندگیم تمرکز کرده ام و با خودم فکر میکنم چرا نمیرسم ولی با جواب این سوال متوجه می شوم که من خیلی عجله می کنم و دوست دارم بدون تکامل به هدفم برسم. من برای رسیدن به تمام اهدافم تکاملم را طی کردم الان که با خودم فکر میکنم 13 سال قبل که از قانون اطلاع نداشتم و آرزوی استخدام در شغل دولتی را داشتم که بسیار بسیار برایم دوردست بود. حتی مدرک دانشگاهیم را نگرفته بودم که پیشنهاد کار در یک ارگان دولتی بهم داده شد و بعد از حدود 3 سال استخدام رسمی شدم. و این کار رد شروع 12 ساعت در یک هفته بود و آرام آرام این ساعتها زیاد شد و تبدیل به استخدام رسمی شد. می توانم صدها مثال در مورد خواسته هایم داشته باشم.
ولی با وجود اینکه خودم همۀ اینها را می دانم ولی بعضی خواسته ها مثل خواسته در حال حاضرم خیلی برایم ضروری می شود و به شدت احساس نیاز می کنم و عجله می کنم و می دانم که باعث می شود و از خواسته ام دور شوم.
ولی تابحال هیچ خواسته و هیچ خواسته ای نبوده که من با تمرکز بخوام و نرسم.
جواب سوال دوم : حقیقتا خیلی نمی توانم به این سوال دقیق جواب دهم و افراد زیادی را نمی شناسم که با تلاش کمتر، نتایج بهتر و بیشتری گرفته باشد یعنی تقریبا تمام الگوهایی که می شناسم گفته اند برای موفقیت سالها تلاش کردند بجز خود شما.
همین الان با پاسخ دادن به این سوال توانستم دو تا از ترمزهای مهم را شناسنایی کنم
1. ثروتمند شدن خیلی سخت است
2. برای ثروتمند شدن به زمان و تلاش زیادی نیاز است.
بریم سراغ مطالعۀ کامنت دوستان
پدر پناه الله یکتا باشید
به نام خدای وهاب
باسلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز
جواب سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
همانطور که استاد در فایل گفتند خواسته من هم مالی بوده و درآمدی که حداقل نیازهای روزمره ام را به راحتی تهیه کنم توسط شغلی که مورد علاقه من است و به آن عشق می ورزم که در قدم اول به اندازه ی یک سوم درآمد فعلی ام پول بسازم.
جواب سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟
من فردی از دوستانم را می شناسم که در کار مورد علاقه ام به فعالیت مشغول است و با آنکه حتی از من کمتر زمان می گذارد از من در این موضوع موفق تر است و هر روز خبرهای خوبی از موفقیت او به گوشم می رسد و منرا بر آن میدارد که تلاشم را بیشتر کنم و انگیزه پیدا کنم که می شود به این خواسته ها رسید و با وجود تلاش زیادی که برای کنترل ورودیها کردم از جمله حذف شبکه های اجتماعی و تلویزیون و رابطه کمتر با افراد دارای افکار و باورهای نامناسب و منفی و گوش دادن به فایلهای استاد و سعی در باورسازی و شناخت بهترخدا و درک و عمل با تکامل به قوانین جهان و رابطه دادن قانون با نتایجم هر چند کوچک ، ساختن اهرم رنج و لذت و مرور هر روزه ی آن و مرور دریم برد و سعی در توجه بیشتر به نکات مثبت و سعی در داشتن احساس بهتر دائمی هنوز به نتایج حتی کوچکی در این موضوع نرسیدم.
جواب سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
اینکه آنقدر با دیدن نتایج دیگران و باوراین که رسیدن به ثروت بسیار سخت است و باید بسیار زحمت بکشی و رنج ببینی تا به ثروت برسی ، اینکه رسیدن به ثروت کار هر کسی نیست ویک ایده ناب باید داشته باشی که من ندارم ، اینکه من توانایی رسیدن به ثروت را با توجه به نتایج قبلی خود ندارم و نمی توانم به ثروت برسم ، اینکه باید یکباره ثروتمند شد که چون من عواملی مثل شانس ، ارث ، پارتی ، رانت یا … را در زندگی ام نداشته و ندارم ثروتمند نخواهم ثروتمند شد ، اینکه چون خانواده سطح متوسطی دارم و با وجود والدین کارمندم و ثروتمند نبودن آنها نمی توانم به ثروت برسم ، البته من برای وارونه کردن این باورها به صورت منطقی تلاش کردم اما فکر میکنم هنوز یا به اندازه کافی تلاش نکردم یا ترمز دیگری دارم که هنوز آنرا پیدا نکردم.
با تشکر از استاد و خانم شایسته عزیز که دستان خدا هستند و راهنمای ما در این دنیای زیبا و خدایا شکرت.
یا رب هرلحظه هزاران بار تو رو بینهایت شکر به فرصت دوباره دادی
سلام استاد امیدوارم که من به جواب سوال ها برسم
که خیلی مشتاق هستم وکار میکنم که عیب وایراد ترمز های ذهنیم رو بگیرم
سوال یک
چه اهداف هایی رو برای خودم انتخاب کرده بودم که هنوز به اون نرسیدم ؟
مالی ،همون باورای خانواده که نیست وکمه ،از کجا بیارم ،برم دزدی کنم براتون واز این جور حرفها
غر زدن ،نق زدن
به جای اینکه به زیباییها توجه کنم به نازیباییها توجه کردم به کم بود و مردم ندارن بخور ند ونیست
سعی کنم به جای اینا
در طول روز احساس خوب داشته باشم که مساوی میشه با اتفاقات خوب
چه افرادی رو میشناسم که با زمان کمتر وانرژی کمتری به اهدافشون رسیدن ؟من به جز استاد کسی دیگری رو نمی شناسم
ویا اصلا ندیدم استاد الگوی من هستن
چه باور های محدود کننده ای دارم که باعث میشه به اهدافم نرسم ؟
اعدم لیاقت ،خود ارزشی ،به خودم ایمان ندارم عزت نفس بسیار پایینی دارم ،در حالی که من ارزش ولیاقت همه چیز در وجودم رو دارم ،من پرستیژ ش رو دارم
من نظیر ندارم
بدون این که کامنت دوستان رو بخونم نوشتم امید وارم که درک من از این سوالات درست باشه
سپاسگزارم