چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    510MB
    68 دقیقه
  • فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    30MB
    68 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    سلام دوستان

    چیزی که تو این مدت خیلی ذهنمو درگیر کرده و البته از خیلی وقته مفهوم هدایته.

    واقعا تو تمام جملاتم از خدا میخوام هدایتم کنه. هدایت . واقعا ارامش بخشه بزاری خدا هدایتت کنه . حتی تو نوشتن این کامنت هم کلی موضوع تو ذهنمه نمی دونم از کجا شروع کنم فقط میگم بزار خدا هدایت میکنه.

    اول از همه حتی این فایل هم برای من بخشی از یه مجموعه کامل از هدایت های خداونده.

    شروعش از بهار امسال بود. اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من یه رابطه عاشقانه میخوام . البته بیشتر نوشتم که کلا احساس میکنم تو دنیایی زندگی میکنم که اصلا دختری توش نیس . باور کنید خواستم این بود کلا فقط چند تا دختر بیبینم بگم اره همچین چیزی هم تو دنیا هست.

    بعد اینکه هر روز خواستم رو می نوشتم و با احساسی فوق العاده تصور میکردم

    تا اینکه با پسری تو کتابخونه اشنا شدم . من کلا برا کنکور میخوندم و همش کتابخونه بودم. با پسری اشنا شدم که یکی از دختر های فامیلشون طبقه پایین قسمت دختر ها درس میخوند.

    من که با دوستم میرفتم پایین گه گذاری هم اون بنده خدا با ما میومد .

    من خودم عاشق انیمیشن سازی و نویسندگی ام. و یکی از بهترین الگو های من تو نویسندگی و کارگردانی باور کنید خداعه. اصلا رو دستش نیست

    حالا این دختره خودش نامزد داشت ولی کلا همیشه به هدایت خدا ایمان داشته باشید . مثل یه فیلم هیجان انگیز و مفرحه.

    اولش پایین که میرفتیم چند تا سوال ساده درسی پرسید و منم که درسم عالی جواب میدادم . البته من تو ارتباط برقرار کردن از خیلی قبل تر مثل استاد عالی شده بودم . و خیلی خوب هم یه مسئله رو به صورت ساده توضیح میدادم .

    به سوالاتش جواب میدادم تا یه روز یکیمون پیشنهاد داد بریم پایین کتابخونه که یه پارک بود تو الاچیق درس بخونیم . کلا جمع دوستانه ای بود . من و دوستم و فامیلش . بعد فرداش هی به تعداد دخترا اضافه میشد همه سوال داشتن . منم با اعتماد بنفس جواب میدادم . کلا جمع عالی بود . دوستاش همه مجذوب شخصیت من شده بودن . حتی فامیل دوستمون هم میگفت خیلی ادم جالبی هستم . شوخی یا جدی هر دفعه میومد میگفت قسمت دخترا همه درباره تو حرف میزنن . میگن این پیسر مو بلنده کیه هر روز میاد

    جمع دوستانه و فوق العاده ای بود . بعدا هم یکی از دوستاشون که دانشگاه میرفت به ما اضافه شد . من و دوستم و دختر فامیلشون بودیم با دوستی که جدید بهمون ملحق شده بود .

    یه پنج دقیقه نشستیم دیدم دوستم گفت بالا یه چیزی جا گذاشته و با فامیلشون رفت . منم با اون دختر موندیم تو الاچیق . قبلا هم ندیده بودمش . با خودم گفتم ساکت بمونم که چی بشه بزار یه احوال پرسی بکنم . احوال پرسی همانا و هر کی مارو می دید فک می کرد چند ساله همو میشناختیم .

    بعد ها فهمیدم که این دختر از خیلی وقت پیش منو میشناخته و دوست داشته منو بیبینه . و تمام این الاچیق و این جمعو و اینا برای این بوده مارو باهم اشنا کنن.

    و دوستم میگفت ما الکی میرفتیم بالا از اون بالا شمارو نگاه میکردیم . میگفت فکر نمی کردیم تو همین چند دقیقه با هم اینقدر صمیمی بشید .

    بنظر من که واقعا خانم محترمی بود . و به عنوان یه دوست واقعا ادم فوق العاده ای بود .

    و برام جالبه که قبل از اینکه من درخواست یه رابطه عاشقانه بکنم کسی بوده که میخواسته منو بیبینه ولی من تو مدارش نبودم .

    البته تمام اونا در حد یه رفاقت ساده بود ولی من اینو به عنوان یه نشونه میبینم . بعدا که روز اخر بود و دیگه فردا کنکور داشتیم همشون بغض کرده بودن و میگفتن دلشون برام تنگ میشه . یکیشون میگفت تو مهره مار داری هرکی میاد سمتت وابستت میشه . سلامت گیرایی داره .

    کلا جمع فوق العاده ای بود. همش یه هفته بود فک کنم . چون من بعدش اومدم شهرستان .

    هنوز هم دوستم میگه که سراغت رو میگیرن . میخواستن بریم بیرون با هم تو نبودی هیچ کی نیومد.

    چند شب پیش هم مادرم بهم گفت چرا تنهایی و داشت در باره این موضوع باهام صحبت میکرد . الان هم که هدایت شدم به این فایل واقعا از موضوعش جا خوردم . اینارو همه به عنوان نشونه میبینم . و مطمئنم به زودی وارد یه رابطه عاشقانه میشم .

    همتون دوست دارم

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    زهرا بخشی گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    به نام رب العالمینم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و همه ی دوستان هم فرکانسی عزیزم

    خداوند رو سپاسگزارم برای هدایت شما برای ضبط این فایل

    در مواقع من دوره ی کشف قوانین رو خریدم که به همین هدف یعنی داشتن ی رابطه ی عاشقانه سالم و درست هدایت بشم و خداوند با هدایت شما برای گذاشتن این فایل انگار بهم گفت: بیا زهرای من، این فایل هم خلاصه ی تمام چیزهایی که لازم داشتی حالا ببینم با این فایل و دوره عزت نفس و دوره ی رابطه و هدایتهای کشف قوانین چیکار میکنی ، این گوی و این میدان

    برو که دیگه این دفعه حتما میرسی

    واقعا ازتون سپاسگزارم برای این فایل که هر چقدر از کامل و عالی و مفید بودنش بگم کم گفتم و چقدر شما سخاوتمند هستید برای گذاشتن رایگان این فایل که مطمئنا خودتون میدونید چقدر باارزشه

    عاشقانه دوستتون دارم ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم مریم جان ‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

    وقتی به فایل گوش میدادم کل گذشته ام مرور شد اینکه من چقد تو رابطه عاطفی باج میدادم باج یعنی خودمو‌ همینطوری که بودم نمی پذیرفتم و دوست نداشتم و ارزش خودم رو به مدرک تحصیلی ، خانواده ، پول و زیبایی ظاهری و … ربط میدادم و‌جقد تو فشار شدید بودم و همش میپرسیدم چرا باید طرف از من خوشش بیاد و با همین باور یه رابطه عاطفی خوب رو از دست دادم کم کم دقیقا با دست خودم کاری کردم خراب شه …. چون انقد احساس لیاقتم پایین بود ترس از دست دادن بهم چیره شد

    وقتی آدم خودشو ارزشمند ندونه ناخودآگاه تو ذهنش تصاویری میاد که بهش ثابت کنه تو ارزشمند نیستی

    اون موقع راهشو بلد نبودم ولی بعدا که دوره عزت نفس رو خریدم متوجه شدم کمالگرایی و عدم دیدن نکات مثبتم این اتفاق رو رقم زد واسم

    الان خدا رو شکر این ها رو درست کردم و کم کم احساس لیاقتم رو تو رابطه عاطفی بردم بالا ، خیلی بالا یعنی همین که استانداردام رو بردم بالا همینکه توجه کردم به نکات مثبت خودم همینکه واسه رشد خودم وقت گذاشتم کم کم تونستم بهتر شم یه اصلی رو هم همیشه دارم که قدرت زندگیم دست خودمه قدرت همیشه دست منه و من هستم که باید برام مهم باشه منم که تعیین میکنم چطور باشه ، دیگه به فراوانی اعتقاد دارم پس اجازه رفتار نامناسب و اجازه ورود فرد نامناسب رو به زندگیم نمیدم

    الان دیگه میگم چرا که با ارزش نباشم حتما باید یک فرد عالی کنارم باشه ، چرا که نه ؟ و واسه لایق بودن خودم دلیل میارم با منطق دلایلی که به ویژگی هام ربط داده بشه نه به چیزهایی که تحت کنترلم نیست مثل ظاهر ، خانواده و …

    ولی ازین مواردی که گفتین چندتاش هنوز هست باهام

    مخصوصا زمانی که احساسم یکم بد میشه یا زمان هایی که واسه کمالگرایی خودمو سرزنش میکنم بیشتر اون باورهای محدود کننده خودشونو تو عمل نشون میدن یعنی همون موقع من آدم نامناسب رو جذب میکنم طبق الگو و طرح واره قبلیم

    باور اینکه رابطه عاطفی باعث میشه تو کارم نتونم تمرکز بزارم وقتمو ‌بگیره

    باور اینکه اگه وارد رابطه شم خیلی انرژی نزارم رابطه از دست بره و طرف بره

    باور اینکه آزادی منو رابطه از من میگیره و من باید محدود شم

    باور اینکه وابسته بشم و نتونم از رابطه بیام بیرون اگه متوجه شم بعد یه مدت که طرف مناسب نیست

    باور اینکه پسر ها خیلی شل و ول هستن و همشون کم توقع هستن که اهل پیشرفت نیستن و من باید بهشون فشار بیارم و اون کنار من رشد کنه

    باور اینکه من نمی تونم ازدواج کنم چون پسره بدجوری چسبیده به خانواده اش

    باور اینکه اگه الان انتخاب کنم انتخاب های بهترم رو در آینده از دست میدم پس فعلا دست نگه دارم

    الان که دارم اینا رو می نویسم یه جنس از عدم لیاقت و ارزشمندی رو تو خودم دارم احساس میکنم که این باورها روی اون بنا شده

    ولی خدا روشکر تو ذهنم ایجاد کردم با این باورها که چون خالق زندگیم هستم می تونم اون فردی که می خوام ‌و اون رابطه ای که می خوام رو خلق کنم اونطوری که من دلم می خواد نه اونطوری که اطرافیانم دوست دارن یا تو جامعه الگوهاش زیاده

    همه این تغییرات واسه آگاهی های بود که از آموزه ها بدست آوردم آگاهی هایی که رو منطق بنا شده بود و منو قانع می کرد به خودی خود ارزشمندم

    از خدا می خوام کمکم کنه خودمو لایق فرد مناسب خودم بدونم و هر فرد نامناسب تو رابطه عاطفی اجتماعی دوستی رو با قدرت بزارم کنار

    اون نقاط تاریک وجودم رو تو‌این موضوع بهم نشون بده و راهکارشم بهم بگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مسلم گفته:
      مدت عضویت: 2245 روز

      سلام معصومه عزیز

      شما هم از جمله کسانی هستی که با کامنتات منو بوجد میاری.

      خواسته خلق اون چیزی که دلت میخواد و میخای فوق العاده ست.

      ترمزهایی ( ترسها)که داری و مانع هست رو میتونی با باورهای منطقی و صحیح کم رنگ کنی..

      باور به اینکه من لایق همسری مستقل و آزاد هستم که وابسته من نیست و منو محدود نمیکنه.

      باور به اینکه انتخابم می‌تونه بهترین انتخاب برای الانم من باش

      باور به اینکه انتخاب من موجب رشدم و تکمیل تر شدن شخصیتم میش

      باور اینکه رابطه می‌تونه انرژی منو بیشتر کنه تا بتونم تمرکز بیشتری بزارم روی معاملاتم

      باور اینکه من بخودی خود ارزشمندم و لایق همسری مهربان و صادق و ارزشمندم.

      باور اینکه “من همیشه نمی تونم آنچه را که بیرون می گذرد کنترل کنم. اما همیشه می تونم آنچه را که در درونم میگذره کنترل کنم.”

      کمال گرایی مانع حرکت میشه و اینکه شما لایق بهترین ها یید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        معصومه صادقى گفته:
        مدت عضویت: 1781 روز

        سلام به شما دوست عزیز من

        ممنونم که جواب مسئلمو انقد واضح گفتین

        با خوندن برعکس اون باورهای اشتباهم همون لحظه یه حس خوبی بهم دست داد … احساس کردم انرژی افکارم تو اون مورد تغییر کرد و تو فکر رفتم …… چه خوب

        باور اینکه رابطه می‌تونه انرژی منو بیشتر کنه تا بتونم تمرکز بیشتری بزارم روی معاملاتم

        شما جواب هاتون برای من خیلی مفید بوده خدا رو شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1524 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا منِ نقطه، هیچی نمی دونم تو دانای نهان و آشکاری

    تو رب العالمینی

    پس از خزائن علم و حکمتت بر علم و حکمتم بیفزای … علم و حکمتی از جنس علم و حکمت سلیمان

    خدایا از شر نجواهای ذهنم… از شر باورهای ناهماهنگم … از شر قل و زنجیرهای نامرئیِ باورهای محدودکننده ام، به تو پناه میبرم… خدایا من اماده ام… من محیا هستم… کمکم کن ظرفم بزرگ تر بشه و از سرراست ترین مسیر به مدارهای بالاتر مهاجرت کنم… چونکه تو بهترین هادی و حامی هستی ای رب العالمین

    ای خیر الرازقین… ای ارحم الراحمین… ای کریم… ای غنی… منو از عوامل بیرونی بی نیاز کن … منم می خوام غنی بودن رو در همه ابعاد از سرراست ترین و لذت بخش ترین مسیر، تجربه کنم

    آمین

    ==================================

    چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته ام نرسیده ام؟2

    اگر باورهای ناهماهنگ داشته باشی مهم نیست چقدر تلاش می کنی، به خواسته ات نمی رسی

    انگار داری رو تردمیل می دوی

    اما وقتی باورهای هماهنگ داشته باشی، همزمانی ها اوکی میشه و هدایت میشی به ایده ها و افراد و زمان و مکان مناسب و اگر به اون ایده عمل کنی، تلاشت نتیجه میده

    مثال خواسته: فرد مناسب برای رابطه

    برخی از ترمز های این خواسته⬅️

    1. من ظاهر جذاب و خوشگلی ندارم

    ریشه اش: کمبود احساس لیاقت و عزت نفس… اون ظاهر خودشون رو دوس ندارن و میرن سراغ عمل های جراحی… ارزشمندی شون رو گره زدن به ظاهر جذاب و خوشگل و بعد تلاش می کنن اون بیرون رو درست کنن در حالیکه اون بیرون هیچی غلط نیست باید درون رو تنظیم کرد…

    چـــــــــــــرایی رفتار( عمل های زیبایی)؟؟

    من جذاب نیستم پس این همه هزینه می کنم جذاب بشم

    آیـــــــا با قانون خدا هماهنگه؟ خیر

    رفتاری که ریشه اش خلأ باشه، نتیجه میشه خلأ بیشتر… حتی باوجود عمل های جراحی، باز راضی نیست چون اون باور درست نشده که

    چـــــــه فرکانسی به جهان ارسال می کنه؟

    من لایق نیستم… جهان براش بی لیاقتی بیشتر ترجمه می کنه…

    باور درست⬅️ زیبایی به ظاهر نیست بلکه به درون آدمه… هرکس به نحوی زیباست… الگوهایی که ظاهر مورد قبول جامعه رو نداره ولی رابطه‌ی عاشقانه خلق کرده…مگان مارکل همسر معروفترین شاهزاده دنیا

    خودتو همین طور که هستی بپذیر و خودتو دوست داشته باش یعنی با خودت به صلح برس… اون وقت خدا هماهنگی های بیرونی رو برات اوکی می کنه که اتفاقا کسی میاد تو زندگیت که ظاهر تو یکی از آرزوهاشه…

    2. من توانایی خاصی ندارم… یعنی استانداردهای آدم موفق از دید جامعه رو ندارم…

    الگوی نقصش رو پیدا کن مثل جورجینو که فروشنده بود و با رونادلو آشنا شد

    من نباید خودمو هماهنگ کنم با تعاریف جامعه از موفقیت… من باید توانایی های خودمو باور کنم

    جورجینو مگه پزشکه، مگه وکیل، مگه توانایی خاصی داره ولی اینقدر محبوبه چون خودشو دوست داره و خودشو باور داره… همه چی فرکانس

    3. باور کمبود

    همه ادم های درست و حسابی ازدواج کردن، دیگه فرد مناسب نیست که … این باور فرکانسی ارسال می کنه که جهان برات لاجرم افراد نامناسب رو ترجمه می کنه نه به این دلیل که افراد مناسب نیست بلکه تو در مدارشون نیستی… این باور باعث میشه اصلا تلاشی نکنی برای خلق رابطه

    باور درستش: همیشه آدم های فوق العاده هست و هر روزم دارن بیشتر میشن

    4. من لایق یه رابطه‌ی عاشقانه نیستم

    من ادم مناسبی نیستم…

    اگر فرد تو زمینه های دیگه باور خوبی داشته باشه و فرد مناسبی رو جذب کنه، اما با این باور گند میزنه و به طرز عجیبی رابطه از هم میپاشه… (اون خیلی بهتر از منه)

    همه چی فرکانس… کلام مهم نیست

    5. من همیشه آدم های نامناسب رو جذب می کنم… اون پترن های افراد نامناسب، به خاطر باورهای قبل من بود… قرار نیست گذشته ی من ادامه پیدا کنه به آینده… اگه فرکانس هام تغییر کنه، لاجرم ترجمه‌ی جهان هم تغییر خواهد کرد

    6. همه ی روابط به رنج و ناراحتی و جدایی ختم میشه… به خاطر همین، اون اول خوب رو هم شروع نمی کنن…

    پیدا کردن الگوهایی که مدت ها با خوشی ادامه داره… حتی اگه به جدایی ختم بشه باعث رشد تو میشه، باعث میشه خواسته هات واضح بشه البته که یه عالمه خاطرات خوب هم تجربه کردی..‌. یه تجربه خوبو از دست بدی به خاطر اینکه ممکنه آخرش بد باشه!!!…. اگر در مسیر درستی باشی، یعنی فرکانس های مناسب ارسال کنی، فقط می تونه خوشی باشه و خوشی

    6. من برای تجربه یه رابطه عاشقانه خیلی جوانم، خیلی پیرم و …

    الگو پیدا کن مثل بریژیت تروینو همسر مکرون (رئیس جمهور فرانسه) که 24 سال بزرگتر از اوست و در واقع معلم مکرون بوده و مکرون با یکی از دختران همسرش هم کلاسی بوده

    7. من باید پرفکت باشم تا یه رابطه رو شروع کنم… هیچ ادمی بی نقص نیست چون در جهان مادی افراد باید رشد کنن و فرد بی نقص نیازی به رشد نداره…

    تو خودتو با همین نقص ها بپذیر و روشون کار کن و بدون که این یه مسیر همیشگی … خودتو لایق بدون، اون وقت جهان هماهنگی های بیرونی رو برات اوکی می کنه و افراد فوق العاده ای رو برات میاره

    8. افراد همیشه خیانت می کنن… این باور باعث میشه اصلا وارد رابطه نشی و اگر بشی هم تجربه اش کنی با مدام کنترل کردن ها و چک کردن هات و ترس هات…

    9. من پولدار نیستم

    ارزشمندیش رو به این عامل گره میزنه

    شاید الان به خاطر باورهای نامناسب قبلی ام شرایط مالیم اینه اما قرار نیست در آینده هم همین باشه… این شرایط ابدی نیست که…

    جورجینا صبح ها با اتوبوس میرفت سر کار و شب ها با بوگاتی رونالدو بر می گشت…

    10 . من دوست دارم تنها باشم… چــــــــرایی این تصمیم؟؟ گاهی این تصمیم به خاطر انتخاب توعه ولی خیلی وقت ها به خاطر ترس های توعه چون خیلی تلاش کردی و نشده… ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم و یه رابطه عاشقانه واقعاً اضافه می کنه به زندگی…

    11. عشق به من نمیاد… این سرنوشت منه… خواهرمم اینجوری و …

    همه چی فرکانس… فرکانس ارسال می کنی و جهان لاجرم ترجمه می کنه… هیچ خواسته و صلاحی از طرف خداوند برای ما وجود نداره… خواست خداوند اینکه ما به خواسته هامون برسیم چه زندگی بهشتی چه زندگی جهنمی…

    من خالق 100% زندگیم هستم و تقدیر رو نمی پذیرم.. صلاح خداوند رو نمی پذیرم

    12. من اصلاً بلد نیستم رابطه برقرار کنم… اصلاً بلد نیستم با مردا ارتباط بگیرم و حرف بزنم… و باعث میشه اصلا نخوام این کار رو شروع کنم…

    مگه ما تو شکم مادرمون چیزی بلد بودیم… خواندن و نوشتن بلد بودیم؟؟… راه رفتن و غذا خوردن بلد بودیم؟؟… یاد گرفتیم… ادم یاد می گیره… هر چیزی قابل یادگیری…

    13. اگه من وارد رابطه بشم، آزادیم رو از دست میدم… چون فکر می کنیم، رابطه عاشقانه یعنی اسارت… یعنی کنترل شدن… استاد من این باور رو داشتم و دارم… خبر خوب اینکه دارم روش کار می کنم

    در حالیکه رابطه واقعی هر فردی آزادی خودشو داره، سلایق خودشو داره، علایق خودشو داره و هر دو نفرم هم احترام میزان به سلایق و علایق هم… اصلا این جذابیت یه رابطه قشنگه…

    14. اگه من خودمو تو رابطه باز کنم حتما صدمه می بینم

    15. برای رابطه باید کلی زحمت بکشی آخرشم معلوم نیست چی میشه…

    16. تو روابط نمیشه به ادما اعتماد کرد

    17. اگر من بخوام وارد رابطه بشم باید ماسک بزنم و شخصیت خودمو عوض کنم

    18. من نیاز دارم یکی منو کامل کنه… من کامل هستم اونم کامله قرار نیست ما همو کامل کنیم قرار از کنار هم بودن لذت ببریم

    19. اگه وارد رابطه بشم وابسته میشم

    20. من یک سری ویژگی هایی دارم که هیچ کسی منو نمی فهمه

    ++آیا به غرور سازنده‌ام بر می‌خورد که با این همه قدرت خلق کنندگی، عمرم را در حسرت تجربه شرایط دلخواهم تمام کنم؟

    ++ آیا باز هم این قدرت درونی ام را برای خلق شرایط دلخواهم دست نخورده نگه می‌دارم ؟

    ++ آیا باز هم روی این گنج می‌خوابم و برای تغییر اوضاعم چشم به افتادن یک گونی پول از آسمان می بندم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1524 روز

      سلام به استاد عزیزم

      سلام به مریم جاااانم

      سلام به دوستان مدار بهشت

      امروز که چهاردهم اسفند، و من 14 روز که هم مدار شدم با دوره هم جهات با جریان خداوند، بازم این نشونه امروزم بود…

      خب خداروشکر از 20 بهمن که شروع کردم به سناریو نویسی و رابطه دلخواهم رو سناریو می کنم، استاد می بینم که اون مقاومت های قبل رو ندارم

      چون خیلی راحت و بدون مقاومت تونستم سناریو نویسی کنم و الان هم دارم ادامه میدم…

      خب تو دوره هم جهت با جریان خداوند متوجه شدم که چرا خواسته ی من خلق نمیشه؟؟

      چرا هنوز تو این رابطه ناهماهنگم هستم و نتونستم ازش خارج بشم؟؟

      پاسخ: احساس قربانی شدن

      اولاً این احساس اجازه نمیده من از این رابطه خارج بشم

      و دوماً اگر هم با زور فیزیکی خارج بشم، قطعاً وارد رابطه ای میشم که همین ویژگی های همسرم رو خواهد داشت..‌ چرا که اونا مأمور بما کسبت ایدیهم من هستن

      پس استاد خداروشکر بعد از درک این قضیه که فضل خدا بود، تصمیم گرفتم این احساس قربانی شدن رو از ریشه حلش کنم

      رسبدم به پذیرش

      اول باید بپذیرم که خودم خلقش کردم و می تونم بازم اون چیزی که می خوام رو خلقش کنم

      پس 7 اسفند اومدم به این درک رسبدم و در کانال خودم در تلگرام که فقط خودم هستم و اسمش رو گذاشتم، آرزوهات رو تقویت کن

      اینو ثبت کردم:

      #اسفند7

      #صلح

      اون سارا با اون ترس‌ها با اون احساس گناه ها با اون احساس قربانی شدن ها و اون الگوهای ذهنی مخرب، نمیتوانست بهتر از این شرایط و رابطه را تجربه کنه و هربار لازمه اینو به خودم یادآوری کنم،

      او نبود شخصی دیگر با همین ویژگی ها بود

      برای همین، هیچ کینه ای از اون، به دل ندارم و براش از ته قلبم بهترین ها را آرزو میکنم.

      اون تک تک فرکانسهام را به من برگردوند.

      اون مأمور بما کسبت أیدیهم من بود.

      اون مأموری بود تا سارایی خلق بشه و اون ماسک هزار چهره که هر بار برای رضایت دیگران یه ماسکی میزد و تکه ای از خودش را می کند، دور بندازه و خود واقعی اش رو پیدا کنه

      قدردان حضورش در زندگی ام هستم.

      او به من کمک کرد تا قوی بشم، به توحید برسم… تا خدای جدیدی را درک کنم… تا قدرت خلق کنندگی خودم رو درک کنم

      برای حضورش در زندگیم، سپاسگزار خداوند هستم.

      با کنترل هاش با محدود کردن هاش با همه به ظاهر کارهای نازیباش، من را به این مسیر الهی رسوند.

      او دستی بود از دستان خدا تا به رشدم کمک کنه.

      خودم را می بخشم و از نو شروع می کنم.

      خدای مهربانم

      فرکانس های ناهنماهنگم رو پاک کن و تبدیلشون کن به حسنات

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    بنام خداوندوهاب بخشنده

    وباتشکرازاستادعالیقدر

    یسری ازتجربیات خودم که بادیدن این فایل برام بازشد این که من ازبچگی به تمام اون خصوصیاتی که درخودم داشتم رودارم تجربه میکنم،که البته که اینهاروخودم بدون اگاهی خواسته بودم که الان درزندگیم تجلی پیدا کرده

    که مثلا چندتا بچه داشته باشم،اسمشون چی باشع

    چه شکلی باشن وهزارتا مثال این چنینی

    ولی هیچوقت درموردمسایل مالی حتی باخودمم حرف نزده بودم وهمش بخاطر باورهای غلطی بود که ازگذشتگان ،مدرسه بوجود اومده که مثلا ثروتمندان وپولدارا سرشون شلوغه ارامش ندارن،همش دنبال پول هستن،ادمهای سفت وذمختی هستی خسیسن

    همش به این فکر میکردم که ثروتمندا اگه برای مردم خرج نمیکنن اصلا ادم مفیدی نیستن،مغرورن،همش به این فکر میکردم که پولشون و بایدبایدبرای مردم خرج کنن اگه نکنن خیلی ………..‌

    همین باور زنگزده باعث شده بود که بااین حالی که متوجه شدم امروز اصلاجهان تحت تاثیر افرادثروتمندقرارگرفته

    وچقد افرادخلاق،ثروت ساز وچقدر مفید وخییر وبخاطرازادی مالی که دارن وتوانایی وخلق هرشغل هرکاری رو دارن

    وچقدر ثروتمندان دوست داشتنی وجذاب هستن

    اکثرا خوشپوش،خوشتیپ،خوش بو،به هرمکانی که وارد میش اثرمثبت میزارن

    در هرشهر یا هرمحلی که سرمایه گذاری میکنن باعث رشد وزیباشدن شهر میشن

    به صدها نفرمستقیم وغیرمستقیم نون میرسونه،باعث انگیزه حرکت اطرافیان میشع

    الگوی مثبت میشه درجامعه

    وجهان باثروتمندا زیباست خیلی زیباست

    افرادی هستند باایمان وشجاع که باعث حرکت دیگران هم میشوند

    خلاصه که کل زندگی در ازادی مالی خلاصه میشود

    باپول ادم خوشگل میشه

    باپول ادم سالم وسلامت میشه

    پول داری وثروت انسان را نترس،راستگو،باجسارت،پرقدرت میکنه.

    ثروتمندی وپولداری اعتمادبنفس ادم وبه طرزعجیبی بالامیبره وادمو توانمند میکنه

    واین بالاترین وزیباترین حس دنیاست

    ومن باشناخت این باور فهمیدم که باقرارگرفتن درمدارثروتمندان من هم جزیی ازانها میشم مثل اونا فرد مفید وموثردرجهان میشم که اول به خودم بعد به خانوادم وبه جهان پیرامونم زیبایی وثروت ببخشم

    اگه سازنده ی موفق ساختمان بشم به چندصدنفر میتونم نون برسونم،

    من جزءثروتمندان میشم،مثل اونا بشم

    خالق زندگی خودم بشم

    بهترین خونه ها،بهترین ویلابااستخروامکانات عالی

    بهترین ماشینها

    وای خدا بهترین موتورموجود دردنیا

    بهترین نژاد اسب (ولذت داشتنننن)

    ولذت خریدهرچی که بخام باخیال اسوده بالاترین لذتهاس

    توانمندی وپولداری چیزی است که خدابیشترازما میخادکه ماپولداروثروتمند بشیم

    بعداین فایل متوجه شدم خدابیشترازما دوست داره ما

    ازادی مالی داشته باشم

    ازادی مکانی داشته باشم

    ازادی زمانی داشته باشم

    که همه این اگاهیها بعدازاین فایل برام روشن شد

    وخداروهزاران بارشاکر وسپاسگذارم بابت اینهمه نعمت

    ثروتمند وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    Lena گفته:
    مدت عضویت: 820 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز🩷

    سلام به خانواده اگاهم🫡

    چقدر این باورها مهمههه چند ماه پیش وقتی برای اولین بار بعد از شنیدن فایل های رایگان استاد مفهموم باور ها رو فهمیدم و توی زندگیم گشتم دنبال جاهایی که باورهای درستی داشتم که نتیجه های خوبی گرفته بودم و جاهایی که بینهایت ترمز داشتم و هیچ نتیجه ای نگرفته بودم

    خیلی خواسته ها داشتم و دارم و نمیرسیدم و نمیرسیدماااا هر چقدر زور میزدم بقول استاد پام رو گاز بود از اون طرف ترمز گرفته بودم هر کاری که استاد میگفت رو انجام می‌دادم( فقط بصورت ظاهری ولی یجایی دیگه گفتم نههه من باید نتیجه بگیرم از ته دلم میخواستم نتیجه بگیرم پس گفتم باید باورهامو درست کنم و میخوام مامان شدن حس کنم

    کلی ترمز داشتم دلم میخواست برای یبارم که شده حرفای استاد گوش کنم و بجای عوض کردن دکتر و دوا درمون برم سراغ باورهام و اونا درست کنم وقتی آدم سعی میکنه خودش زور بزنه تههه همش ناامیدی اینو بارها و سالها تجربه کرده بودم شروع کردم ترمز نوشتم و نوشتم

    مثل اینکه این تقدیر شاید صلاح من نیست مادر بشم یا خدا اگه یه چی تو دنیا بهت نده آخرت هزار برابر میده و.. کلی ترمز داشتم نمیدونم در من چیشد ولی یه انقلابی در من در جریان بود داشتم روی باورهام کار میکردم منی که هر ماه فقط و فقط میخواستم بفهمم مادر شدم چیشد که اروم شدم وجودم آرامش داشت چیزی تجربه کرده بودم که هیچوقت قبلش تجربه نکرده بودم حس میکردم دیگه وابسته نیستم به خواستم حس میکردم حتی اگه بچه نداشته باشمم چقدر خوشبختم و ازاد چقدر آرومم کلی بهم الهام میشه چیزای کوچیک کلی الگو پیدا کردم و 3 ماه حالاتی تجربه کردم که هیچوقت توی تک تک لحظه های زندگیم تجربه نکرده بودم منی که وقتی به چیزی نمیرسیدم همش نق میزدم همش گریه چطور اینقد تو سه ماه تغییر کردم یه روز بهم الهام شد چیزی که میخوای بکش و بزن به دیوار اتاقت عکس نقاشی خودمو کشیدم و یه بچه 10روز دیگه فهمیدم مامان شدم من خوشحال بودم اینبار ن برای اینکه به خواستم رسیدم برای اینکه فهمیده بودم باورها واقعا جواب میده چقدر اعتماد به نفسم بیشتر شد چقدر حالم بهتر شد

    خدا شاهد هیچ چیزی بجز تغییر باورها جواب نمیده اینو با چشم خودم دیدم هر چقدر دکتر عوض میکردم هر راهی که میگفتن میرفتم ولی قلب من اروم نبود آرامش نداشتم تا وقتی باورهامو تغییر ندادم هیچ نتیجه ای نگرفتم بقول استاد همه چیز باور همه چیز باور

    ترمز یعنی شرک یعنی قدرت دادن به هر عاملی جز خدای خودت وقتی این بت ها رو بشکونی از درونت نور جریان پیدا میکنه وجودتو میگیره و میفهمی تمام قدرت از ان رب و هیچ غیر ممکنی برای خدا وجود نداره تمام عواملی که بهشون قدرت بدیم یعنی قبول کردیم قدرتی بالاتر از خدا وجود داره که قدرت کنترل زندگی ما رو داره هیچ واقعیتی در جهان وجود نداره توی خانواده من خواهرام براحتی باردار شدن ولی من نه چرا؟ خدا برام نمی‌خواست یا باورهای خودم چرا وقتی تغیرشون دادم همه چی عوض شد قبلش چندین سال دائم نماز بخون روزه بگیر گریه کن هر کی میرفت زیارت برام دعا می‌کرد چرا نتیجه نمیگرفتم اون وقتا چون خودم قدرت از خدا گرفته بودم داده بودم دست تقدیر دکتر دارو و.‌..

    وقتی باورهاتو تغییر میدی درواقع داری ایمان خودتو درست میکنی نسبت به قدرت پروردگارت و قدرتی که بتو داده تا باورها تغییر نکنه چیزی تغییر نمیکنه میخوای پیامبر خدا باشی یا هر کی تا تغییر ندی چیزی تغییر نمیکنه و نخواهد کرد

    همه چیز از شکستن بت ها و باور بخدا شروع میشه.

    خدایا شکرت بابت وجود ارزشمندتون استاد عزززیززم من عاشق شمام با اشک و با تک تک سلول های بدنم بابت وجودتون سپاسگزارم خداوند قشنگترین عالی‌ترین زیباترین ها رو در دنیا و آخرت نصیبتون کنه امیدوارم اونقد مدارم بالا بره که بتونم این دوره ارزشمند که ایمان دارم این دوره ها کلام الله که اینقد تاثیر گذار بتونم بخرم و در مدار قرار بگیرم به لطف الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    حسام دلجو گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر خوشحالم از اینکه روز به روز خوشتیپ تر و زیبا تر و خوش استایل تر میبینمت

    واقعا ازت تشکر می کنم بابت انرژی که میزاری تا بهتر زندگی کنیم

    هر روز که روی باورهام کار میکنم و سعی میکنم باورهای مناسب در زمینه احساس لیاقت عزت نفس و فراوانی در خودم ایجاد کنم واقعا احساس خوبی دارم و انگاری بزرگتر و وسیعتر میشم البته که باید بیشتر و بیشتر کار کنم

    خیلی اعتماد به نفسم بالا میبره وقتی برخوررررررد میکنم و توی برخورررررردهای زندگیم میفهمم داره جواب میده و ایمانم قوی تر میشه اره درسته جواب داده بهتر و بیشتر کار میکنم و چقدر لذت بخشه

    امیدوارم به زودی از نزدیک سعادت دیدارتو داشته باشم و عاشقانه در آغوش بگیرمت و بگم چقدر دوست دارم

    ارادتمند شما

    حسام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    محجوبه گفته:
    مدت عضویت: 2199 روز

    سلام سلام

    رد پای 9 از تعهد 40 روزه.

    یه وقتای انگار اینجا صدات میزنه بیا بیا تا جواب سوالاتو بهت بدم.باز این صدا رو نادید میگیری ولی باز میبینی کلی هماهنگی اتفاق افتاد که بیای دیگه این دفعه جدیش میگیری.

    الان این اتفاق برام افتاد امروز خیلی ذهنم در گیر بود همش برام سوال بود چرا وقتی کسی بهم میگه تو چرا اینقدر نسبت به بعضی ادما بی تفاوتی بعد میگم خوب خدا خودش هست دیگه بعد خیلی جالب برمیگرده میگه خوب خدا هست ولی چه جوری؟درسته خدا هست ولی…..(هزااار تا دلی میاره که باید اینکارو کنی اونکارو کنی که فلانی ادم بشه.تو باید یکم به خودت بیای.)

    تو دلم میگم ینی چی که چه جوری اگه میگی خوب خدا هست خوب هست دیگه چه جوری نداره دیگه.ینی واقعا قبلنا منم اینجوری بودم؟ینی میگفتم خوب خدا هست ولی چه جوری.

    مگه میشه خدا باشه بعد تو دنبال چه جوریش باشی.

    مگه میشه خدا باشه بعد کسی به زعم خودش بخاد برات مشکل درست کنه و تو که به خدا ایمان داری اون موفق بشه.

    وقتی میگی خدا یعنی خدا.نمیدونم چرا بعضیا نمیفهمن چی رو دارن صدا میزنن.

    وقتی میگی خدا یعنی جز اون کسی رو نداری یعنی دلت نمیخاد داشته باشی یعنی برات مهم نیس کسی رو داشته باشی دلت میخاد خودت باشی و اون.حالا هر کس هر کاری دلش میخاد بکنه.اصلا به من چه.من احتیاجی ندارم به این چیزا فک کنم چون یه بادیگارد بزرگ دارم.

    173 ال عمران

    الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»؛ مؤمنان کسانی هستند که (چون) مردم به ایشان گفتند: بی‌‌شک مردم بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جای ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت می‌‌کند و او چه خوب نگهبان و یاوری است.

    و او چه خوب نگهبان و یاوری است.

    تازه تازه دارم یاد میگیرم مواظب کسی نباشم.دارم یاد میگیرم دلسوزیهای بیجا نکنم.تازه دارم یاد میگیرم ادمها همه خدا دارن من نمیتونم با دلسوزی های بیجا براشون خدایی کنم.خودم 15 سال تو در و دیوار بودم تا یاد گرفتم قانون زندگی رو.تا یاد گرفتم چه جوری از زمین خوردنام عصا درست کنم.تازه دارم یاد میگیرم هیچ وقته هیچ وقت خودمو با هیچکس مقایسه نکنم.

    یاد میگیرم کوچکترین زیبایی ها رو بزرگ کنم و بزرگترین مشکلات رو کوچیک.به زیبایی ها توجه کنم تصدیق کنم تا بزرگ بشن و از نا زیباییها اعراض کنم تا کوچیک و کوچیک تر بشن.

    خدایا چقدر خوبه که هستی چقدر خوبه که قانونت عوض نمیشه.هر موقع ادمای دور و برمو میبینم که تو در و دیوارن بعد تازه میفهمم من چقدر خوشبختم.شاید میلیاردر نباشم ولی خوشبختیمو با میلیاردر تو در و دیوار عوض نمیکنم.

    هر روزم داره بهتر میشه.امروزم دخترم باز یه قدم دیگه برداشت الهی صدهزااار مرتبه شکرت.این قدمها خیلی کوچیکن ولی برا خودش بزرگن.

    امروز پشت ماشین جدیدم بودم خدایا چه لذتی داره که به یه چیزی فک میکنی تجسم میکنی تازه همشم حال خوب داری البته با حال خوب تلاشم میکنی و بهش میرسی.

    خدایا شکرت پسرم 10 سالشه 1 ماهه با باباش میره سرکار و خیلی هم علاقه داره.صبحا بدون اذیت کردن خودش پا میشه.

    خدایا شکرت شوهرم خیلی با بچه هامون دوسته خیلی بچه دوسته.

    خدایا شکرت به خاطر اگاهیا یی که هر روز بهم میدی.

    خدایا شکرت به خاطر هدایت هات که در ان واحد هر جا که لازم باشه اونیکه باید زنگ بزنه زنگ میزنه.اونیکه نباید تلفنشو جواب بده جواب نمیده.

    الهی شکرت که قراره ببریم یک سفر رویایی میدونم که میخای ببریم یک جایی‌که سجاده عشقمو پهن کنم و عشق بازی کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام خانم شایسته عزیز

    همیشه از خداوند یک ازدواج عالی میخواستم وبه لطف پروردگار به سمت کسانی که روابط عاطفی عالی داشتند هدایتم میشدم موقعی که این افراط را میدیدم کلی ذوق میکردم و باور میکردم که میشه روابط عالی داشت از بس که شنیده بودم رولبط الان درب و داغونه یا اصلا نمیشه رابطه خوب داشت چون جامعه بده، زمانه بده، این چیزا مال افسانه هاست ولی من هر بار که زوج های خوشبخت را می دیدم باورام قوی تر میشد که میشود میشود

    یادمه یک مدتی از خداوندمی خواستم به سمت عالی ترین رایطه عاطفی هدایت شوم که به فاصله کوتاهی با استاد و خانم شایسته اشنا شدم و ایمانم صدرصدی شد

    این فایل هم جواب درخواستهای من بود

    انگار توی تمامی مواردی که استاد تو فایل گفتن من یکجورایی دارم لنگ میزنم و باورای اشتباهی دارم هر مورد که استاد میگفت کمی با خودم فکر میکردم میگفتم اره من این ایراد را دارم بعضی ها بادرصد بالا بعضی ها با درصد پایین تر و خوشحالم که خیلی از ایرادهامو پیدا کردم

    زیبایی

    خیلی مشکل با این مسئله ندارم شاید یک زمانهای کوتاهی حساس شده باشم اما دیدن یک سری اتفاقات باعث شد که ذرک کنم زیبایی خیلی نقشی در خوشبختی نخواهد داشت همکارم دختر بسیار تا بسیار زیبا،خوش تیب و قیافه ای بود خیلی هم به خودش میرسید و واقعا هم زیبا میشد همه و خودش این باورو داشتند که با این قیافه ازدواج عالی خواهد داشت، همه میگفتتند تیپ و قیافه ات از ان مدلهایی است که مردها میپسندند ولی این فرد در سن بالا با فردی که از نظر تیپ و قیافه نقطه مقابل خودش بودازدواج کرد ،طرف مقابلش فردی عصبی وایراد گیر،و…اصلا ذره ای توجه به زیبایی هاش خانمش نداشت و گویا با این خانم فقط به این دلیل زدواج کرده بوذ که به رخ یک عده ای بکشد ، بر اساس انچه همکارم تعریف میکرد همسرش رفتار بسیار سرد سردی باهاش داشت که ایشون همان اوایل چندین بار تصمیم به طلااق گرفت

    اما شخص دیگری قیافه کوتاه و چاق با یک شکم بزرگ که انگار 4قلو حامله است از این قیافه هایی که به اصطلاح اقایون نمیپسندند با مردی که نقطه مقابل خودش از نظر تیپ و قیافه بود ازدواج کرد و بسیار هم همدیگرو دوست دارند با دیدن اتفاقاتی شبیه این بارها و بارها بهم ثابت شده که زیبایی نمیتواند نقش مهمی در ازدواج عالی داشته باشه

    احساس لیاقت

    استاد اینجا صحبت جالبی در مورد احساس لیاقت داشتند که گویا با صحبتهایی که شنیده و خونده بودم متفاوت بود

    مدتی تو زمینه ازدواج مطالعه میکردم و وفایلهای اساتیید این حوزه را گوش میدادم اکثرا این بحث را مطرح میکردند بافردی که دقیقا هم سطخ و مثل شما ست نه بالااتر از خودتون ازدواج کننیدچرا که غیر از رفتار به جدایی ختم میشود و اگر موردی غیر هم سطح داشنیید نپذیرید و یا خواستگاری نروید حتی از نظر سنی، دینی مذهبی منطقه جغرافیایی و تحصیلات و……مثل هم باشید و داستانها و داستانها تعریف میکردند ذر مورد افرادی که غیراز این عمل کردندو چه زندگی های تلخی داشتند

    ولی کامنت دوستان را که میخوندم مواردی نوشته بودند که فقط به خاطر احساس بی لیاقتی طرف مقابلشون رهاشون کرده بود نه چیز دیگه ای

    باور کمبود

    این باور یکی از خانمان براندازترین باورهایی است که میتواند در ازدواج وجود داشته باشد این اواخر شاهد ازدواج های بسیار درب و داغونی بودم که از همین باور نشات میگرفت خصوصا بین خانمها این باور قوی تر است در نتیجه فرد با یکی پر از مشکلات روحی و اخلاقی ازدواج میکرد چونکه اعتقاد داشت مرد خوب نیست یا تو جنگ کشته شدند این بده بهتر از هیچی است اعتقاد داشتند این افراد را میریم ان جور که خواستیم میسازیم و چقدر این افراد تشویق میشدند که بروید این افراد راکمک کنید در مسیر درستی قرار گیرند و ثواب ببرید

    که اغلب اوقات این اتفاق نمی افتاد و ان خانم شرایط بسیار بسیار سختی رو تحمل میکرد و میگفت شرایط جامعه این جوریه دیگه باید تحمل کرد سرنوشت ما این بوده

    یابا این باور کمبود چندین نفر چه اقا چه خانم با هم سر به دست اوردن یک ادم به اصطلاح خوب دعوا میکردنند چون دیگه نیست

    از خدواند هدایت میخواهم برای ساختن باورهای عالی خصوصا احسااس لیاقت یاری ام کند

    متشکرم استاد

    مشتاق دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    امین حافظ گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزز از خدا می خوام دریافت های شما را روز به روز بیشتر کند والبته تشکر ویژه از اینکه از تمام زندگی شخصی خودتون مایه میگذارید و این خیلی ارزشمند و قابل تقدیره

    من چند روزی بود که دقیقا علی رقم مسیرشغلی بسیار جدید و جذاب و نو که اتفاقا در خصوص کشف استعداد از مسیر علم اعصاب هست قرار گرفتم وچون به خوشحالی و خوشبختی آدم ها کمک میکنه مطمن بودم کسب وکار عالیه اما عجیب بود که هیچ پروژه یا کار پولسازی نصیبم نمیشد امشب چند باور اشتباه رو شناسایی کردم که بر خودم واجب دیدم به اشتراک بگذارم فقط از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم با برطرف کردنش گزارش پیشرفت کارمو برای دوستان همینجا به اشتراک بگذارم

    1- باور اشتباه که آدمها برای کشف استعدادشون پول خرج نمیکنن

    2- آدم ها نسبت به این موضوع بیتفاوت هستند

    3- هنوز تیم خوبی ندارم

    4- در ایران خیلی شرکت ها و آدم ها به کار علمی اهمیت نمیدهند

    انشالله بیاری خدا باورهامو تغییر میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 930 روز

      به نام الله یکتا

      اصلا همین که تو فکر کنی هدایت شده ای،تو هدایت شده هستی…

      توکل کن و ادامه بده و ببین که چطور الله یکتا درهایی از رحمت رو به روت باز میکنه اگر باورش کنی و ادامه بدی….اگر ترمزها رو برداری و استقامت کنی….

      همه ی ما محتاج هدایت و حمایت الله هستیم و هر آنچه از موفقیت و رحمت و نعمت در زندگیمون هست از خداونده و نگرانش نباش…

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: