چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2510MB68 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 230MB68 دقیقه
سلام سلام
خداروهزار مرتبه شکر برای این روز قشنگ
عصر شنبه ست و نشستم رو تختم کنار پنجره، با یک ماگ قهوه دیکف، (که بالاخره موفق شدم بتونم قهوه بدون شکر بخورم و ازش لذت ببرم،) و لپتاپ و آموزه های استاد و کاغذ و قلم
خدایا شکرت برای دونه دونه این نعمتها، برای این احساس خیلی خوبی که الان دارم و لذتی که دارم میبرم از اینکه وقت دارم و ظرفیت و لیاقت دارم که این آگاهیها رو دریافت کنم و رو خودم کار کنم.
اما تمرین و نکته های این فایل:
ترمز اول: اگر من ظاهر زیباتری داشتم میتونستم آدم مناسب جذب کنم:
خداروشکر من این باور رو ندارم، یا حداقل فکر میکنم ندارم! ولی همیشه به لطف خدا از ظاهرم و قیافه م و هیکل و اندامم راضی بودم. قد بلندی ندارم ولی همیشه این برام اوکی بوده شاید به خاطر باز یکی دوتا باور دیگه که درست یا غلط برای من خوب کار کرده و نتیجه ی خوبی داده:) یکی اینکه در مورد دخترا خیلی مهم نیست که قد بلند باشن، بیشتر در مورد پسرا مهمه، دوم اینکه خیلی از دوستامو میدیدم که قدشون بلند بود بعد با خیلی پسرا این مشکلو داشتن که یا هم قدشون بودن یا ازشون کوتاه تر که معمولا دخترا دوست ندارن.. و این مشکلو تقریبا هیچ وقت نداشتم :))) در کل خداروشکر اعتماد به نفس خوبی تو این زمینه دارم و همیشه هم تعریف و تمجید شنیدم و خدارو شکر کردم.
ترمز دوم: من توانایی خاصی ندارم
تو این مورد شاید so so باشم. ینی خودم و تواناییهام و قابلیتهام رو قبول دارم ولی اینم هست که گاهی فکر میکنم کاش تو فلان چیز بهتر بودم یا از فلان چیز سر در میاوردم
ترمز سوم: همه دخترا یا پسرای خوب رفتن و تیکن هستن و تموم شد
این عقیده رو من به یه شکل دیگه ای دارم که آدم مناسب من، با افکار و باورها و علایق و سلایق من کم هست، نه که نباشه ولی کم هست. تازه اینم که میگم “نه اینکه نباشه کم هست” شاید به خاطر یه موردیه که پارسال برام پیش اومد و دیدم آدمی که تو خیلی چیزا خیلی شبیه من باشه و بعضی حرفا و کارام که شاید هیچ کس نمیفهمید و اونطوری نبود و درک نمیکرد، این آدم هم همونطوری بود… تازه این باعث شد که بگم خب پس هست ولی کم است:))) البته که اون شخص تو خیلی چیزای مهمتر اصلا مشابه و مناسب من نبود ولی خداروشکر میکنم کلا اتفاق خیلی جالبی برای من بود تو شرایط خیلی عجیب اول مهاجرت… و خیلی پیام ها و هدایت های خدا رو من از این طریق دریافت کردم، خیلی چیزا که فهمیدم من اینجوری نمیخوام، و خیلی چیزا که فهمیدم اینجوری که من میخوام هم هست، وجود داره حتی اینجا تو کانادا. چقدر جالبه همین الان که دارم مینویسم هم حتی حس میکنم خودم بیشتر و بهتر دارم واقعیتها رو درک میکنم … همیشه نوشتن معجزه میکنه:)
ترمز چهارم: من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم
خدای نه دیگه اتفاقا من همیشه فکر میکنم خیلی و حتما لایق یه رابطه خیلی عاشقانه ام. خودم خیلی ازونایی ام که تو هر شرایطی دنبال عاشقانه و شاعرانه کردن فضا هستم.
ولی نمیدونم شاید ته ذهنم منم اینجوری باشم به طور ناخودآگاه تو ذهنم میاد که به قول معروف too good to be true
نه از اون لحاظ که لایقش نباشم، مثلا تو همون رابطه ای هم که بالاتر مثال زدم، خب از خیلی جنبه ها (نه همه جنبه ها) بخوایم اتیکتی حساب کنیم ایشون از من بالاتر بود، ولی خداروشکر من تو این زمینه خوبم الان که فکر میکنم، احساس خود کم بینی و اینا نداشتم، حتی خیلی جاها میدیدم و حس میکردم و به خودم میگفتم که ببین مثلا تو زمینه ی ریزه کاریهای روابط تو چقدر باورها و عقاید و اطلاعات خوبی داری و همش به خودم میگفتم لیافت من اینه که با کسی باشم که اونم تو این چیزا وارده و کامل رعایت میکنه، یا درواقع مثل منه، بحث درستی و غلطی که نیست، بحث مثل هم و مناسب هم بودن و مچ بودنه، خلاصه برای من اینجوریه که صرف اینکه یه نفر مثلا از من تحصیلکرده تر یا پولدارتر یا هرچی تر:) باشه دلیل نمیشه من بخوام با اون باشم. خدایا شکرت
ولی فکر کنم چیزی که هست اینه که من باور ندارم که میشه برای منم چیزای خیلی خوب، خیلی خیلی خوب اتفاق بیفته، همینجوری بیخودیا… از رو تکرارهای مدامی که از قدیم از فضای کلی جامعه و تلوزیون و اینا میشنیدیم و میدیدیم که اتفاقای خیلی خوب واسه از ما بهترونه، الان که فکر میکنم میبینم حتی وقتی تو کارم گاهی پیش میاد چندروزی چندنفر پشت هم از پیجم بهم پیام میدن و به قول معروف پتنشال کلاینت هستن، یکی دوتای اول خوشحال میشم، بعد انگار میترسم، یا باورم نمیشه، یا میگم نه همه اینا که اوکی نمیشن، نمیشه که بشه… خلاصه رو این باور امکان پذیر بودن خیلی باید کار کنم
یه چیز بگم خنده تون میگیره، البته خودم هم الان دارم متوجه اینا میشم ها.. انگار هی دارم به شهود میرسم، تو همون رابطه ی مذکور، وقتی همون موارد ریز ولی مهمی که اشاره کردم اتفاق میفتاد و من میدیدم که خب ازین لحاظ ما مناسب هم نیستیم، انگار یه چیزی تو وجودم آروم میگرفت که آها خب حالا درست شد، حالا که ایراد و عدم تناسب هم پیدا کردم درست شد… نمیشه که همش تناسب و خوب و درست باشه… وای خدای من باور نمیکنین الان که دارم مینویسم چقدر خودم تعجب میکنم… خدایا شکرت این ترمز رو یا درواقع جزییات ترمز رو الان و در حال نوشتن پیدا کردم و بهش رسیدم:) چقدر این فایلا خوبن، چقدر نوشتن خوبه
ترمز پنجم: من همیشه آدمای نامناسب رو جذب میکنم
فکر نمیکنم این ترمز رو داشته باشم
ترمز ششم: تمام روابط آخرش به رنج و ناراحتی و غصه و جدایی ختم میشه
نه این باور رو ندارم خداروشکر
شاید به این شکل که بالاخره تو همه روابط یه مسائلی هست، همیشه و همش گل و بلبل نیست، ولی اینکه کلا همه به بد ختم میشه، نه.
اون توضیحی هم که استاد داد که تو رابطه اصلا دل ندیم به رابطه حتی خوشی رو تجربه هم نکنیم از ترس اینکه آخرش تبدیل میشه به رنج، نه خداروشکر اینجوری نبودم و تو دو سه تا رابطه ای که داشتم کلی لذت بردم و تجربه های قشنگ و شیرین داشتم و بعدم move on کردم، البته که بهرحال نمیگم هیچوقت هیچ ترس یا حس منفی مثلا اگه نشه چی، فلان تجربه رو فلان خاطره رو داشته باشیم بعدم نشه و از هم جدا شیم اونموقع بعدش اذیت میشم، چرا این فکرا بهرحال میومد تو ذهنم اما اکثرا مخصوصا بعد از آشنایی با استاد سعی میکردم از حال و در حال لذت ببرم و خوش باشم. خدایا شکرت
ترمز هفتم: من برای یه رابطه عاشقانه دیگه خیلی سنم بالاست
تا الان هیچ وقت این باور رو نداشتم بیشتر به دو دلیل یکی اینکه به لطف خدا من ظاهرم و قیافه م خیلی کمتر از سن واقعیم نشون میده، دوم اینکه واقعا هم خیلی سرزنده م و کودک درونم تقریبا همیشه بیداره، ولیـــــــــی فکر میکنم از الان به بعد کم کم این نجوا هم بیاد سراغم
ترمز هشتم: من باید پرفکت و بی نقص باشم تا وارد یه رابطه بشم
تا یه حدی این رو دارم، مخصوصا وقتی مدتی تو رابطه نیستم، ناخوداگاه به ذهنم میاد که خب من اول فلان مورد و فلان مورد رو مثلا درست کنم بعد به فکر رابطه باشم.
ترمز نهم: افراد همیشه خیانت میکنن
نه خداروشکر اینو ندارم، ما مفهوم خیانت اصلا دور و برمون نبوده و منم خداروشکر هیچوقت تجربه ش نکردم که ازش بترسم، حتی تو دوستی.
ترمز دهم: من پولدار نیستم، وضع مالی خونوادگیم خوب نیست نمیشه
اینم فکر نمیکنم داشته باشم
ترمز یازدهم: من دوست دارم یا ترجیح میدم تنها باشم
اینو نمیگم ولی این ترسم دارم که با رفتن تو رابطه ی دائمی استقلالم رو و وقتهای تنهایی خودم رو که گاهی خیلی دوسشون دارم و نیاز دارم بهش از دست بدم
ترمز دوازدهم: اصلا سرنوشت من همینه و برام مقدر شده
میخوام بگم اینم ندارم ولی مطمئن نیستم، ینی آگاهانه قطعا ندارم ولی شاید ته ذهنم یه نجواهایی هست که آره خب کمن آدمایی که بعد از جدایی یه رابطه ی خوب و پایدار و درست و عالی تجربه کنن
ترمز سیزدهم: من اصلا تو روابط خوب نیستم و بلد نیستم
نه نه اینو دیگه واقعا ندارم اتفاقا خیلی هم اعتماد به نفس دارم تو این زمینه:)) البته روابط عمومی و اجتماعی چرا خب ضعیفم، یه کم کم رو ام هنوز، خیلی اهل سر حرفو باز کردن و ازونا که همیشه یه حرفی دارن بزنن نیستم، ولی رابطه عاشقانه و رابطه ی عاطفی خاص که داریم صحبتش رو میکنیم و ریزه کاریهای رابطه و حفظ رابطه و اینا نه تو اونا خوبم.
ترمز چهاردهم: اگر وارد رابطه بشم آزادیم رو از دست میدم
آره این رو تا حدی دارم، البته الان کمی اصلاح شده نسبت به قبل، ولی هنوزم معتقدم بهرحال آدم اون آزادی کامل قبل از رابطه رو نداره، ولی خب اینم باور کردم از رابطه ی استاد و مریم جان و از توضیحاتشون که اگر با شخص مناسب و هم فرکانس خودم باشم قاعدتا همچین مشکلی نخواهم داشت.
وای خدا چقدر خوب بودم
چقدر نوشتم:)))
چه نکاتی خودم از عمق وجود خودم پیدا کردم
خدایا شکرت
استاد سپاسگزار
عصر شنبه 24جون ساعت 6 عصر از تورنتوی کانادا
سلام میکنم به استاد خودم کسی که هدایت شد به بهترین ها در حال حاضر در مکانی بهشتی به نام پرادایس که وسط یک دریاچه رویایی خونه هست که پروردگار وعده اش داده بود که در بهشت هستند من دیدمش حسش کردمش در زمین که درختان بسیار سرسبز رویایی این پاداش افرادی هست که در راه شناخت خداوند ثابت قدم ماندند
سلام میکنم به خانوم شایسته مهربان که هم مسیر استاد شدند برای شما هدایت شدم به این آیه فوقالعاده
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثیَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون»
«هرکس از مرد و زن ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهد به او حیات پاکیزه میبخشیم و پاداش آنها را بهتر از اعمالی که انجام دادهاند خواهیم داد.»
و سلام میکنم به دوستان فوقالعاده این سایت
در آن، نشانههای روشن، مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
این نشانه من امروزم بود عاشق خدای هستم که بهترین زمان مکان منو بسوی زمین فرستاد تا خلق کنم هر آنچه که بخوام عاشق روزیم که تاریکی هامو تبدیل کرد به روشنایی نور هدایت خودش منو یادآوری کرد برای چه به کره فوقالعاده زیبا اومدم رسالتم چی هست و چطور انجامش بدم
خداوندا حضوری بخش ما را
اجابت کن به فضلت این دعا را
استاد بزرگوارم این روزها در یک مدار فرکانسی جدیدی هستم احساس متفاوت ، کارهای متفاوت ، عاشق یادگیری چیزی ها جدید ، دارم تجربه های که تابحال نکردم را انجام میدم جالبه وقتی متعهد به کاری میشی و عمل میکنی درهای رحمت خداوند باز میشه برای آسانی کارها راهکارهای مناسب بهم گفته میشه الان میفهمم شما استاد توی فایل هاتون متوجه میشم این روزها میلاد در آغوش خداست سکوت میکنم به تماشای عظمت جهان هستی کسی الهامات در بهترین زمان به سوی مکانی زمینی خودش قلب روانه میکنه وقتی صدای شگفت انگیز میشنوم بی اختیار اشک میریزم دقیقن این فایلتون خداوند از زبان شما باهم صحبت میکرد نمیدونم این درخواست که از پروردگار داشتم منم دوست دارم یک رابطه فوقالعاده تجربه کنم ولی باورهای سمی گذشته مانع میشدند توی این فایل چقدر باگ توی خودم پیدا کردم یادم اومد هیچ گاه من با یک دختر ارتباط نداشتم فقط یک بار اومدم بی حاصل شد چرا منی که توی بقیه فعالیت های دگم عالی دارم پیش میرم ولی توی این بخش از زندگیم پیشرفتی نداشتم تا توی این فایل فهمیدم ریشه ای این مسئله در گذشته خودم هست
استاد جالبه چقد ضعف دارم در ارتباط با دختر خانوم ها یکی از باگ هام عدم لایق بودند ! این کجای ذهنم قرار داشت من دوست دارم یک ارتباط فوقالعاده شگفت انگیز تجربه کنم اون شخصی که میخوام توی مسیرم قرار بگیره تا لذت ببریم از کنار هم بودند استاد بزرگوارم به خدا به خودم و به شما قول میدم و متعهد میشم این باگ خودم برطرف کنم
که اویست جاوید برتر خدای
خداوند نیکی ده و رهنمای
چقد معنای اسمم زیباست تا الان که توجه بهش نکردم این هم یک پیشرفته برای خودم هست هر روز بهبود دارم
به معنای اسمم “زاده شدن” است برای نشان دادن تاریخ ظهور یک شخص مشهور استفاده میشد …
وعده پروردگار عالم حقه و این شعر فوقالعاده زیباست
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید
به قدری که منم خداوند بفهمم به درخواستهام پاسخ میده هر چقد بیشتر باور کنم درهای بیشتری از برکت ، سلامتی ، ثروت ، رابطه فوقالعاده، برویم گشاده میشه
میلاد پسری از نور
در پناه خداوند متعال
سلام به همه عزیزان و استاد عزیزم و خانم شایسته گل
این فایل بقدری تاثیرگذار بود ک فکر من رو از دیروز صبح تا شب ب خودش مشغول کرد با خودم گفتم من که این باورهای مخرب رو از هرکدوم یکمی دارم
حالا چطوری میتونم درستش کنم و باورهای مناسب رو جایگزین کنم؟ چطوری میتونم احساس لیاقت رو در خودم بوجود بیارم
خیلی قشنگ و راحت خداوند من رو هدایت کرد و اخر شب ک میخواستم بخوابم خدا یکی یکی بهم گف و من یادداشت کردم و براتون یادداشتمو میذارم
_ اینکه خودتو هی سرزنش نکنی بخاطر ی کار کوچیک
_ خیلی عذرخواهی نکنی
_ در مورد همه چیز زندگیت همش نظر دیگران رو نپرسی درمورد لباس خریدن و…اینکه لباسم بهم میاد نمیاد؟ خوشگله؟
_ برای خرید هر چیزی سخت نگیری و همش دودل نباشی
_ حرفای زشت نزنی
_ بیش از حد تعارف نکنی
_ خواسته ات رو راحت و ساده بیان کنی
_ خودتو با دیگران مقایسه نکنی
_ موفقیت های کوچیکتو خیلی بزرگ کنی و خودتو تحسین کنی
_ به خودت سخت نگیری
_ با آرامش و بدون عجله کارهاتو انجام بدی
_ غیبت و بدگویی کسی رو نکنی
_ افراد نادرست و منفی رو از زندگیت حذف کنی
_ هیچ کس رو مسخره نکنی و برای دیگران احترام قائل باشی
_ دروغ نگی
_ با افراد درمورد مسائل زندگیت حرف نزنی و از دیگران مشورت نگیری باورت این باشه خداوند هدایتت میکنه
این ها مواردی بود ک ب ذهنم رسید و وقتی توی عقل کل سرچ کردم ی تمرین فوق العاده دوستان پیشنهاد کرده بودن ک براتون میذارم خودم هم از امروز میخوام این تمرین عالی رو شروع کنم
1) تکنیک آینه: هرروز صبح بعد از بیدار شدن از خواب ک ذهنتون آماده تره جلوی آینه بایستید و خطاب ب خودتون جملات مثبت بگید مثلا من بینظیرم و …
2) جملات تاکیدی: هرروز جملات تاکیدی مثبت بگید مثلا من خودم رو دوست دارم من انسان بسیار ارزشمندی هستم و…
3) دفتر موفقیت ها: یه دفتر زیبا تهیه کنید و در اون موفقیت هایی ک کسب می کنید یا در گذشته کسب کردید رو بنویسید این موفقیت ها هرچیزی میتونه باشه مثل قبولی توی کنکور، گرفتن نمره بالا توی ی درس و حتی اینکه ی روز سعی کردی دروغ نگی و …. بعد میتونید زمانی ک اعتماد به نفس شما پایین هست این دفترو بازخوانی کنید و به خودتون بگید من همون کسی هستم ک فلان موفقیت رو کسب کردم
دوستان اگه شما هم تمرینی دارید برای افزایش احساس لیاقت، حس ارزشمندی، اعتماد بنفس به این لیست اضافه کنید
من خودم ی رفتاری ک خیلی مخرب بود و از سر عادت انجام میدادم این بود ک همیشه در مورد ریز ترین مسئله زندگیم هم با دیگران صحبت میکردم. با یه نفر ک از خودم سن بالاتر بودن و با ایشون خودشناسی کار میکردم همیشه مشورت میگرفتم حتی درمورد کوچکترین موضوع
از پارسال ک با استاد آشنا شدم متوجه شدم همه ما از درون هدایت میشیم و خداوندی ک من رو آفریده خودش هم من رو هدایت میکنه رفته رفته این صحبت هارو کم کردم و این رفتار ی مدتی زمان برد و من سعی میکردم حرف نزنم و وقتی حالم بد هست بجای اینکه انرژی صرف کنم با بقیه حرف بزنم و از افراد کمک بگیرم سکوت کنم و مراقبه انجام بدم
تا جایی ک الان این رفتار تقریبا ب صفر رسیده و من دیگه با هیچکس حرفی نمیزنم و با مراقبه انرژیمو برمیگردونم و وقتایی ک ناراحتم همین سکوت کردن و خلوت کردن خیلی خیلی کمکم میکنه
سلام دوست عزیز
برای خودت خرج کردن و هزینه کردن
لباسهای خوب خریدن و پوشیدنشون واسه دل خودت
رستوران رفتن
البته اینا بعضیاش باگهای خودمه ها با وجود اینکه الان شرایط مالیش رو هم دارما
من برای دیگران راحتتر خرج میکنم تا برای خودم
رستوران رفتن رو هم یه جورایی خرج اضافه میدونم ولی یادمه توی دوره های مختلف، استاد روی این مورد تاکید میکردن
توی تعطیلات خرداد ما رفتیم مشهد و من مدام دنبال رستورانهای خوب مشهد بودم و هر روز یکی شون رو تست میکردیم
مادر و پدرمم اونقدر خوششون اومده بود از این سبک زندگی، که توی راه برگشت به سمنان که رسیدیم ،مامانم گفت ناهار بریم یه رستوران خوب مهمون من ،در صورتی که قبلا اینطور نبودن
سلام دوست عزیزم
خیلی ممنون بابت پیشنهاد خوبت چقدر خوب شد ک شما یادآوری کردید
خداروشکر
با صحبت شما من یاد خواهرم افتادم، هفته پیش با خواهرم بیرون رفتیم و یه چیزی ک خیلی ازش لذت بردم و باعث شد منم یادش بگیرم این بود ک خواهرم بدون اینکه ب کسی اطلاعی بده و بگه من میخوام ساعت بخرم پول خودش رو برداشت و خیلی راحت رفتیم ی مغازه خیلی خوب و یه ساعت رو خیلی راحت انتخاب کرد و راحت هم کارت کشید و خرید بدون اینکه تردید کنه یا تخفیف بخواد و این راحت خرید کردن برای من درس بزرگی بود ک من ارزشمندم باید از بهترین جا بهترین مارک رو بدون ترید بخرم و همین احساس فوق العاده ایی به آدم میده
خیلی ممنونم از شما و براتون بهترینا رو آرزو میکنم دوست عزیز
سلام دوست خوبم
خوشحالم که کامنتم برات مفید بود
بهت پیشنهاد میکنم مقاله زیر از عقل کل رو هم مطالعه کنی
https://elmeservat.com/fa/aghlekol-question/%D8%AA%D8%B1%D9%85%D8%B2-%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%82%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA/
راهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»
من خودم اولین باری که این مقاله رو خوندم های های گریه میکردم که من با خودم چه کردم
سلام بر شما بانوی اندیشمند و ارزشمند
از خوندن نظر و آگاهی های شما و دیدگاه زیباتون لذت بردم
یادآوری های ارزشمند ی داشت خصوصا این مطلب که
« من خودم ی رفتاری ک خیلی مخرب بود و از سر عادت انجام میدادم این بود ک همیشه در مورد ریز ترین مسئله زندگیم هم با دیگران صحبت میکردم»
من ریشه تمام مشکلات و مسائلمو در عدم اعتماد به خدا یافتم و به همین خاطر به غیر خدا گرایش پیدا میکردم و طبیعتا با اونا اعتماد میکردم و درد دل، که اساسا هر دو غلط بود ،
درد دل دردمو دو چندان میکرد و گفتن رازهای زندگیم منو بی ارزش و سست عنصر و ضعیف جلوه میداد
و بقول شما خوب نتیجش خیلی وحشتناک بود
عدم اعتماد به نفس و ارزشمندی ترمز دیگه من بود، که با تمام توانمندی های بسیارم ذره ای برای خودم ارزش قائل نبودم.
و باور فراوانی هم که نداشتم و توهم داشتنشو داشتم و این خیلی بده که فکر می کنی همه چیو میدونی
در پایان از شما سپاسگزارم برای این آگاهی های زیباتون
براتون آرزوی موفقیت و شادکامی و پیروزی دارم
سلام به شما دوست عزیز
خوشحالم ک براتون مفید بوده
خداروشکر
من هم متوجه شدم وقتی ک صحبت با دیگران رو ب طور کلی قطع کردم از درون هدایت شدم و همین موضوع خیلی بهم کمک کرد ک احساس ارزشمندی کنم چون من قبلا فکر میکردم ک همیشه تصمیمات اشتباه میگیرم و برای اینکه اشتباه نکنم باید از کسایی ک از من بزرگترن مشورت بگیرم
اما حالا متوجه شدم ک خودم هم ب تنهایی میتونم تصمیم بگیرم و اصولا نیاز نیس ک از دیگران تایید بگیرم و اونا برام تصمیم بگیرن
همین تمرین احساس ارزشمندی رو ب آدم برمیگردونه
منم از شما ممنونم و امیدوارم همیشه موفق باشید و توی این مسیر قشنگ همگی ثابت قدم بمونیم
به نام خدای بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمه دوستان گرامی
آقای این فایل بی نظیره واقعا ارزشمند هست خیل خیلی هرچی بگم کمه واقعا ممنونم ازتون استاد جان
میخواستم یه تجربه از خودم بگم درمورد روابط
تا کمکی کرده باشم به دوستان
من همیشه از قدیم تو وجودم خودمو زیبا جذاب میدیدم
بعد مثلا با هر دختری میخواستم میتونستم خیلی راحت ارتباط بگیرم
چندین بار برام اتفاق افتاد که باور کنید دختر بود زیبا از لحاظ خانواده به قول جامه پول دار من اصلا هیچ وقت مثلا درخواست بهش ندادم که بیا مثلا با من باش یا فلان بعد خودش به یه بنده خدایی گفته بود به فلانی بگو من دوسش دارم نمیدونم شمارشو برام بگیر
بعد تا حالا چندیدن باز این اتفاق برام افتاده
ولی اصلا بهش توجه نکرده بودم
تا این که این فایل رو 2بار دیدم بعد با خودم گفتم محمد
ببین تو نابود آگاه داشتی اینجوری رفتار میکردی
این نتایج که تو روابط داشتی الکی نبوده
وواقعا وقتی این فایل رو دیدم فهمیدم دلیل این نتایج چی بوده
بخدا قسم دختر بود که خانوادش پول دار من هیچی نداشتم بیکار بیکار شاید با و تون نشه
خودش میومد بهم پیشنهادمیدادشاید باورتون نشه گفتم بگم شاید بتونم کمکی گرده باشم به دوستان
البته که یه سری از اتفاقات تو روابط برام افتاده که
نخواستم دیگه بنویسم
خواستم بگم واقعا عالیه این فایل عالی استاد جان واقعا ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر
سلام ودرود به استاد عزیز ومریم جان
امروز من با دیدن چهره استاد خیلی خوشحال شدم
با انگیزه وشور شوق فراوان فایل وتماشا کردم
با دیدن این فایل فهمیدم نتیجه هایی در زندگی دارم ازچه باورهای غلطی هست که شاید از دیدگاه خودم درست هست وروی باور م تاکیید داشتم
فهمیدم چطور فرزندم رو راهنمایی کنم تا تصمیم درست بگیرد
چطور باورهایی که خوب نیست حذف کنم وباورهای درست را جایگزین کنم
در فایل استاد اینقدر آگاهی زیاد وکاربری به ما گفتن باید 10بار فایل رو ببینیم نت برداری کنیم
من اینقدر ذوق زده شدم با یک بار دیدن کامنت گذاشتم تا فقط از استاد تشکر کنم که این آگاهی های ناب رو برای ما گذاشتن واز مریم جان تشکر میکنم برای بروز رسانی دوره های عالی وباعث میشه این دوره ها عالیتر بشوند وبرای ما هر روز ورودی های مثبت وعالی باشد
من هرروز با ذوق واشتیاق سایت رو نگاه میکنم اگر فایل جدید باشد ببینم یا از فایل های روز های گذشته گوش کنم تا بتونم هرروز ورودی مثبت ویک آموزش ببینم تا بتونم شرایط زندگیم رو بهتر وبا کیفت تر کنم
با آروزی سلامتی وشادی برای استاد عزیز ومریم جان وهمه دوستان در سایت عباس منش
به نام الله یکتا و هدایتگرم
سلام گرم منو پذیرا باشید استادعزیزم و مریم گلم و تمام عزیزانی که در این خانواده بی نظیر دور هم جمع شدید
امروز که داشتم این فایل رو گوش میدادم کلی از باورها و ترمزهامو بیشتر شناسایی کردم به لطف استاد عزیزم انگار باهاشون فیس تو فیس شدم یکی از اون باور یا ترمز این بود که من به اندازه کافی خوب و زیبا نیستم این باوری بود که از کودکی در من شکل گرفته بود از زمانی که به دنیا اومدم مادرم به علت بارداری مجدد نتونسته بود به من شیر بده و یه جورایی با بارداری نمیتونست اون توجهی که باید رو برای من انجام بده و بعدش هم با اومدن خواهرم دیگه اصلا توجهی به من نبود با اینکه من 1سال داشتم کلا توجه ها به سمت خواهرم بود و بعد از اون زمانی که بزرگتر شدم و از لحاظ مالی ضعیف بودیم کلا دوستان اقوام و..خیلی رابطه ایی نداشتیم باهاشون پدرم خیلی علاقه ایی نداشت به اومدن کسی به خونه ما و…..زمانی که راهنمایی بودیم همیشه میدیدم و میشنیدم که مادرم از خواهربزرگترم تعریف میکنه توی جمع از زیبایی اون میگفت و همه هم هرزمان مارو میدیدن فقط میگفتن این 2تا دخترت یه شکل دیگه هستن اما دختر بزرگت خیلی زیباست و این تحسینها همیشه بوده حتی تا الان که من 43 سالمه…و من با این باور که زشتم و همه از من زیباترن ازدواج کردم و همیشه به حداقلها قانع بودم و هیچ خواسته ایی نداشتم چون فکر میکردم همینم زیاده و اون زندگی تموم شد با تمام تجارب و اتفاقای عالی که بعدش افتاد و من چقدر خداوند رو شاکرم …من خودمو لایق نمیدونستم و هنوزم خیلی جاها با اینکه بهتر شدم اما هنوز بامنه و فکر میکنم دیگران از من بهترن و حتی این ترمز توی کارم هم هست..خیلی جاها شروع نکردم و یا ادامه ندادم چون میگفتم دیگران بهترن…ولی الان به لطف خدای مهربون و اومدن استاد عزیزم خیلی دارم بهتر عمل میکنم
در مورد خیانت مردها…چیزی،که خودم تجربه کردم در زندگی اولم خودم باعث شدم با بی ارزش دیدم خودم این کارو کردم من الان اینارو مبفهمم وابسته بودن و بی ارزش و مفید و مهم نبودن خودم …به خاطر پدرم که شنیده بودم مردا خیانتکارن مخصوصا وقتی پول داشته باشن و شلوارشون دوتا میشه
تمام مواردی که استاد گفتن رو من داشتم و تجربه کردم اما توی روابط به نظرم خوب بودم از همون کودکی و دبستان محبوب دل همه همکلاسیها و مدیران و ناظم و..بودم تا دانشگاه در تمام سالها نماینده کلاس بودم مدیریت و گروه داری رو داشتم مسابقات سرود و مسابقات ورزشی هماهنگی بچه ها و…همیشه با من بود حتی در دبستان..حتی در شغلم که همین 3سال پیش انجامش میدادم منتخب کل افرادی بودم که در اون شرکت کار میکردن بدون اینکه بشناسمشون و حتی قبلا دیده باشمشون…و اینها بهم قدرت و لذت به همراه داره
چقدر از این روند تکامل خوشحالم و خداوند رو شکر میکنم چیزی که بهم آرامش بیشتری میده این هست که مریم رو فقططططط با مریم قبل مقایسه کن نه با هیچ کسییی…مریم قرار نیست قضاوت و مقایسه بشه مگر با خودش
اینو دارم جامیندازم توی زندگیم
از شما سپاسگزارم استادجانم و مریم گلم که اینقدر تلاش میکنید و این حرفهای بی نظیر رو با ما به اشتراک میزارید و از شما و دوستان ممنونم که کامنت منو میخونید
دوستتون دارم
به نام خدایی که با منه
مستانه محمدی
سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته دوست داشتنی
واقعا ازتون ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر، قشنگ با یه بیل افتادین تو مزرعه ذهن مون و من تونستم کلی باور مخرب رو پیدا کنم که تغییرش قراره کلی اتفاق خوب رو برام خلق کنه
1.من لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم،آدم خوشگلی نیستم.
درباره این موضوع من میتونم بگم با اینکه ظاهر واقعا بی نهایت جذاب و خوشگلی دارم اما تا وقتی این موضوع رو خودم باور نکردم و با خودم تکرارش نکردم کسی این موضوع رو به من نگفت، اینکه چشمای قشنگی دارم رنگ پوست خیلی خوب، مدل صورتم که استخوانی، موهام، لبام، قدم، ابرو هام و…
از روزی که من عاشق زیبایی خودم شدم، دیگران هم اون رو تایید می کنند و حتی گاهی اوقات به بعضی نکات ظاهر من توجه میکنند که من خودم قبلا بهش توجه نکرده بودم و من میام بابت اون نکته مثبت خدا رو شکر میکنم و تکرارش میکنم. تا زمانی که خودتون از خودتون تعریف نکنید زیبایی ها تون رو تحسین نکنید کسی نمیاد این کار رو بکنه، تو بعضی موارد مثلا میگن ملاک زیبایی دست، اینه که کشیده باشه، ولی دست من کشیده نیست با این حال وقتی به این فکر میکنم که خدا با عشق نشسته این دست رو برام خلق کرده هزار بار عاشقش میشم، یه چیزی الان اومد تو ذهنم که شاید تو ذهن اونهایی هم که زیبا هستن این باشه که مثلا من رو به خاطر زیبایی م میخوان نه خودم.
یادمه چند ماه پیش، یکی از آشنا هامون وقتی تازه وارد رابطه شده بودم بهم گفت اگه میخوایی باهات بمونه یا اگه رابطه خوب میخوایی یه ذره بیا به خودت برس، نمی دونم کاشت ناخن و لیفت مژه و ابرو و رنگ کردن موها، راستش من با هیچ کدوم از اینها مخالف نبودم اما قشنگ یادمه اون لحظه تو دلم به خودم گفتم من می دونم یه عالمه باورهای مخرب دارم اینا اولویت شون بیشتره خیلی خیلی بیشتر، و یه شکلی اومد تو ذهنم انگار که بخوام روی یه چیز بد (باورهای اشتباهم)رو بپوشنم و مخفی کنم (با زیبا کردن ظاهرم). آقا من ظاهرم رو یه ذره تغییر دادم و وارد یه رابطه داغون شدم و سریع تمومش کردم ، بعدش نشستم خیلی خوب رو خودم کار کردم روی احساس ارزشمندیم و وارد یه رابطهی خیلی خوب شدم. (ارزش هاتون رو به ظاهرتون پیوند نزنید به رشد درونیت پیوند بزنید، به ویژگی های درونی که قابل بهبود پیوند بزنید ) زیبایی به ظاهر نیست زیبایی به درون منه، هر کسی به یه شکلی زیبا هست، و یه قیافهی خاص نداریم که زیبا باشه، همه دنبال اون قیافه خاص نیستند(روی خود ارزشیت کار کن روی احترام به خودت کار کن، خودت رو دوست داشته باش)
2.من توانایی خاصی ندارم، جذابیت خاصی ندارم.
این نمونه رو به خوبی دیدم توی یکی از دوستام آقا نه مهندس نه دکتره نه هیچیه هیچی ولی بی نهایت برای خودش ارزش قائل، و رابطهی بی نظیری رو هم داره.
من برای این مورد تمرین 12 قدم رو انجام دادم وقتی اومدم تواناییهای که داشتم رو نوشتم هر روز میخونم اون توانایی هارو و بهش اضافه هم میکنم،خیلی خوب شدم ولی ذهن نجواگرم هی میگه اینا که چیزی نیست.خیلیییی جای کار دارم برای این مورد.(چون استانداردهایی رو که جامعه برای یک فرد موفق تعریف کرده ندارم، نباید خودم در الگوهایی ببرم که جامعه به عنوان یک فرد موفق تعریف کرده) ارزشت رو مدرک های تحصیلی گره نزن
3.همهی خوبهارو بردن.
من این رو از آشناها شنیدم که هر چی پسر خوب، پولدار رو بردن فقط موتور سوارها و فقیرها موندن برای ما.
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش.
میلیاردها آدم تو جهان هست که هر کدوم ویژگیهای یونیکی دارن، همیشه آدم های فوقالعاده هست(در مورد آخرین رابطهم با اینکه ویژگیهای بی نظیری داشت اما من احساس کردم باید این رابطه تموم بشه، به یه دلایلی و بعد از اون دوستم همیشه بهم میگفت بهتر از این گیرت نمیاد دیگه، ولی واقعا یه چیزی بهم میگه که بهتر از این هم هست، اگه خدا این رو به سمتم هدایت کرد، بهترش رو هم هدایت میکنه)، همیشه موقعیت پولساز هست، همیشه ایده های بهتر است، همیشه هر روز فراوانی بیشتر و بیشتر میشه. اگه باور کمبود داشته باشی تلاش نمیکنی برای یه فرصت شغلی، اگه این آدم خوب بود، خوب ترش هم میاد چون کلی انسان خوب توی دنیا هست که با خودشون در صلح هستند و عاشق این هستن که با دختری مثل من وارد رابطه بشن
اگه باورت اینه که همه رو بردن، پیداش نمیکنی، نه اینکه نباشه ما هدایت نمیشیم به سمتش. وقتی فراوانی رو باور کنی هدایت میشی به سمتش. این همه آدم تو جهان هست مگه میشه تمام خوبها رفته باشن
4_من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم
در این باره آخرین رابطهم یک انسان واقعا فوقالعاده بود، و یه روزی که من داشتم فکر میکردم که خدای من، این آدم چقدر خوبه چقد عاشق منه این صدا رو شنیدم که این جوابت به درخواست خدایا می خوام عشقت رو بهم ببینم هستش و از طریق این آدم خدا تجلی پیدا کرد، ولی در رابطه قبل ترم هی این سوال تو ذهنم بود که ایا این ادم لایق منه، یا من لایق این آدم هستم، ولی در واقعیت من خودم رو لایق اون نمی دونستم و داشتم ازش فرار میکردم که این خیلی خیلی بهتر از منه، و رابطه از هم پاشید.
ولی حتی اگه سطحش هم بالاتر باشه، من در حال پیشرفتم، دارم روی خودم کار میکنم این مهمه، و من هم یه روزی می تونم به سطح اون از هر لحاظ برسم حتی بیشتر.
تقریبا میشه گفت همه این باورهای مخرب پاشنه آشیل من بودن، و باید برای هر کدومشون باورها و الگوهای مناسب رو پیدا کنم و برای خودم تکرار کنم
استاد مهربونم شما خودتون بهترین الگوی رابطه عاشقانه هستید خیلی ممنون بابت این فایل بی نظیر که واقعا بی نهایت ارزشمند بود
سلام فریبای عزیزم
چقدررر زیبا و عالی درمورد هرکدوم از ترمزها مثال زدی و نمونه هایی اوردی از زندگی خودت و مثال هایی که داشتی برای هرکدوم بزنی
خیلی کامنتت درس های ارزنده ایی داشت و باعث شد یک درجه فرکانس من خالص تر بشه چون میخوندم و تایید میکردم
یک قسمتی از کامنتت رو خیلی دوست داشتم و یک لبخند خیلی قشنگی اومد رو لبم که گفتی:
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش
وای دختر چقدر قشنگ اینجا گفتی و تحسینت کردم بعدش منم همینطوری برای خودم منطقی کردم که اقا یک پسر خوبم منم که نبردنش..
من توی باور های نامناسب برای روابط کلی پاشنه آشیل دارم که حسابیییی باید روشون کار کنم
الان البته تمرکز من روی مبحث باور های مالی هستش اما هدایت شدم به این فایل و یکسری از کامنت های دوستان
یکی از پاشنه های آشیل من توی بحث روابط همین موضوع عدم لیاقت هست وای که چه بلاها و چه احساساتی در من به وجود اورده
حسابی کار رو در تمام ابعاد برام سخت کرده اما سعی میکنم حسم رو بد نکنم و خوشحال باشم که پیداش کردم و با فکر به اینکه اگر این ترمز رو بردارم چه اتفاقاتی میفته حسم رو خوب کنم
مثلا همین امروز یک احساس بدی رو تجربه کردم که ریشه اش رو که پیدا کردم از عدم لیاقت میومد. و ریشه داره از بچگیم،، پدر و مادر و برادر بزرگترم و تجربیاتم همه یک جوری احساس عدم لیاقت رو به من تلقین کردن و این از همون موقع روی من مونده،، خودم رو حتی لایق پیشنهاد دادن به یکسری افراد نمیدونستم (و شایدم هنوزم همینه)
اما وقتی که تعریف هایی که از خودت توی این کامنت کردی رو مطالعه کردم واقعااا لذت بردم از این احساس لیاقتی که در خودت ایجاد کردی و اومدم بهت تبریک بگم و یک حس قوی گفت که بیام کامنت بزارم برات
خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که بهم گفته میشه درمورد ترمز ها و کار کردن روشون و خدایا شکرت که در این مسیر زیبا با این دوستان فوق العاده قرار گرفتم.
خیلی وقت ها کمال گرایی منو از انجام تمارین، کار کردن روی باور ها و همه اینها باز داشته حتی با اینکه دوره کشف قوانین و تهیه کردم اما تمرین هاشو درست حسابی انجام ندادم و روی باور هام کار نکردم
درصورتی که استاد توی جلسه اول میگن این دوره زندگی شمارو در تمام ابعاد تغییر میده اما انگار من، باور نکردم هنوز و برای خودم توضیح ندادم که سینا زندگی تو باید در تمام ابعاد تغییر کنه اومدی اینجا سر کلاس درس کدنویسی استاد تا کدنویسی خلق شرایط دلخواه رو یاد بگیری حالا میخوای اون شاگرد تنبله ته کلاس دنبال حاشیه باشی یا اصل رو بچسبی و تمرین کنی و نمره بیست رو دریافت کنی؟
(این نوشته های کامنت همین الان بهم گفته شد و چقدر لذت بردم از این مثالی که زدم الان:)
تا الان که دنبال حاشیه و کمال گرایی و اینا بودم که منو نگه داشت سرجای خودش تقریبا 4 ماه میشه که دوره رو دارم اما هنوز از جلسه 6 به بعد رو نگاه نکردم چون تمرین هاشو انجام ندادم بودم به صورت کامل و واقعا هم رضایتی نداشتم از نحوه کار کردنم، هعی برمیگشتم عقب اما باز تنبلی و تعویق انداختن کار ها که بلاخره فهمیدم بابا مشکل کار این کمالگرایی است که همش دنبال یک فرصت عالی برای گوش دادن فایل هاست، دنبال یک فرصت عالی برای انجام تمرین هاست.
یادم شده بود اون ذوق و شوقی که برای تهیه این دوره داشتم رو
به خودم باید بگم: سینا میدونی چندنفر آرزوی اینو دارن که مثل تو دوره کشف قوانین رو داشته باشن و صبح تا شبروی ترمز هاشون کار کنند اما توی فرکانسش قرار نگرفتن هنوز که دریافتش کنن؟
از این گنج استفاده کن، تایمت رو سر چیزای بیهوده هدر نده،، واقعا هر یک ساعتی که پای دوره میزاری از هر تایم دیگه ایی برات ارزشمند تره..
حتی میخوام یک روتین برای خودم درست کنم که هدفمند تر روزم رو سپری کنم و از مسیر خارج نشم و یک تعهد جانانه بدم برای اجرا این روتین…
و تکرار بارها و بارها اموزش های همین دوره بجای از هرچیز یکبار دیدن و گذشتن
میخوام شکل فکر کردن مغزم رو جوری تربیت کنم که ترمز سنج باشه و. بلافاصله یاد بگیره بعدش بشینه و قشنگ روی تک تک ترمز ها و باور هاش کار کنه
حتی یادمه اوایل که ذوق و شوق داشتم چقدر منظم میومدم باور هارو دسته بندی میکردم تا روشون کار کنم و نثخیلی انگیزه داشتم برای کار کردن روی باور ها
اما دو چیز انگار جلوی منو گرفت
1.کمال گرایی که درموردش گفتم
2. احساس عدم لیاقت
این احساس عدم لیاقت هعی جلومو میگرفت و میگفت تو لایق داشتن نتیجه نیستی، اصلااا و اصلاا ذهنم نمیتونست باور کنه که میتونه موفق بشه(الانم همونه حتی ولی خیلییی بهتر شده خداروشکر) چقدرر سرعت خودم رو کند کرده بودم
اما الان میخوام دیگه با بهبودگرایی و تمرکز بالا روی خودم کار کنم و لذت ببرم از این کار
و خیلی دوست دارم یک اهرم لذت خیلی خوبی توی ذهنم بسازم از کار کردن روی باورها تا نخوام زور بزنم بلکه لذت ببرم از این کار و حالم خوب بشه باهاش
و ذوق و شوق خودش باعث خلاقیت من توی اینکار بشه
چون
کشف هر ترمز و کار کردن روش=مجوز ورود صادر کردن برای کوهی از ثروت و نعمت
اول که اومدم کامنت بنویسم فقط قرار شد یک دیدگاه برات باشه و یک تشکر و خداقوت حالا اینکه به اینجا چطوری کشید رو نمیدونم اما سبک کامنت هام همینه رها میکنم خودمو و خدا میگه و مینویسم هرچی بیاد و بگه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم ازت
چقدر همین کامنت نوشتن خودش کنترل ورودی هاست و حواس منو میاره سر جای خوب خودش
امیدوارم همه ما احساس لیاقتمندی رو در خودمون به وجود بیاریم فقط صرف اینکه در این دنیای مادی به عنوان یک خالق پا گذاشتیم و بدون هیچ قید و شرط دیگری
خدانگهدارت دوست خوبم!
مستانه محمدی”
سلام سینا جان
خیلی ممنون بابت دیدگاه قشنگت کلی درس داشت برام .
راستش اولین بار که پاسخت رو دیدم کلی ذوق کردم، چون چند روز پیش از خدا تو ستاره قطبی خواستم که دوستهای هم فرکانس پیدا کنم که به رشدم کمک کنه همون روز هدایت شدم به سایت و وقتی دیدگاه ها و پاسخ هایی که دوستان به اون دیدگاها داده بودند توی سایت دیدم اینکه چقد قشنگ به سوال بقیه جواب میدن یا پیشرفت بقیه چقد خوشحال شون میکنه یا همین که میان از پیشرفتها و مسیری که طی کردن میگن دیدم، با خودم گفتم من چقد دوست بی نظیر داشتم و خودم خبر نداشتم برای همین تصمیم گرفتم تو سایت فعال تر بشم مسیری رشدم رو برای بقیه بگم تو پاسخ به دیدگاه فعال بشم، اگه دیدگاه شون کمکم کرده بهشون بگم و... اینطوری هم خودم تمرکزم رو اصل میمونه هم ارتباطام قوی تر میشه و کلی مزیت دیگه
روز بعدش هم پاسخ شما رو ،رو دیدگاهم دیدم گفتم به به قانون چقد خوب جواب میده، خواستم همون لحظه به دیدگاهت جواب بدم اما کمالگرایی من مانع از این کار شد که نه من میخوام یه پاسخ عالی بدم و این کار رو به عقب انداختم تا به امروز که دیگه گفتم بیام این کامنت رو برات بنویسم چون تصمیم گرفتم که کارهایی که به تعویق انداختم رو انجام بدم تا به جای مرور اونها تو ذهنم جا برای الهامات الهی باز بشه.
تو بحث روابط راستش اولین بار که استاد تو 12 قدم گفت که آشغال هارو میزاریم زیر مبل و خودمون رو از لذت یه رابطه عاشقانه محروم میکنیم یه علامت سوال خیلیییی بزرگ رو سرم شکل گرفت، که لذتتت مگه رابطه عاشقانه لذت هم داره کلا یه چیز گنگ بود برام، چون تا اون زمان به خاطر باورهای اطرافیانم اجازه ورود به هیچ رابطه ای رو به خودم نداده بودم، چون گناه بود تو ذهنم، تو ذهنم بود که فقط یکی میاد با هم ازدواج میکنیم و خوشبخت میشم در حالی که تعریفی از خوشبختی تو رابطه عاشقانه نداشتم، البته تو فایل ها استاد گفته بود ویژگی های که دوست داری طرف مقابلت داشته باشه رو بنویس، اما من اونجا هم اومده بودم ایده ال هایی که جامعه تعریف کرده بود نوشته بودم نه چیزی که خودم دوست داشتم، خلاصه بعد یه مدت که یخ ذهنم یه ذره آب شد،به زور یکی از دوستام وقتی فهمید رابطه ای نداشتم منو با یه پسر آشنا کرد که با هم حرف بزنیم، تو این رابطه چون من برای خودم ارزش قائل نبودم، خودم رو دوست نداشتم و….طرف مقابلم هم همین طور بود برام، و بدون خبر از رابطه رفت بیرون،چون دوست داشتنی وجود نداشت از اون جایی که آدم وابسته و ضعیفی بودم خیلی خوب ازم سو استفاده کرد.
بعدش من احساس بی ارزشی می کردم با خودم می گفتم حتما زیبا نیستم یا به خاطر
اینه من توانایی خاصی نداشتم من جذاب نیستم و حتما لیاقتش رو نداشتم اون خیلی از من سرتر بود، بدجوری خورده بود تو ذوقم، واسه همین اومدم تو سایت اون موقع در مورد روابط کلی فایل گوش دادم از فایل های دوره عزت نفس تا فایل های رایگان نظرات بچه ها تو بخش عقل کل خیلی بهم کمک کرد یکی از بچه ها توی یکی از کامنت ها نوشته بود وقتی تو از خودت سو استفاده میکنی، برای خودت ارزش قائل نیستی دیگرانم ازت سو استفاده میکنند.
من کلی رو خودم کار کردم، کلی باور خوب ساختم و هنوزم دارم بهتر و بهترش میکنم، من مسئولیت همه چی رو پذیرفتم و به خودم گفتم رفتار و حرفای بقیه با من نتیجه رفتاری که خودم با خودم دارم، دیگه فهمیدم از رابطه چی میخوام
و نتیجهی این کار کردن اومدن آدم های بی نظیر تو زندگیم بود و هر روز بهتر و بهتر می شدن، و من به وضوح دیدم، همون شبی که شروع کردم به نوشتن باورهای خوب، دقیقا فرداش یه پیشنهاد عالی داشتم، و آخرین رابطهم واقعا یه رابطه به دور از هرگونه وابستگی، که به رشد هم دیگه کمک می کردیم و حالمون کنار هم عالی بودو احساس ارزشمندیمون هر لحظه کنار هم بیشتر می شد و وقتی فهمیدیم مسیر مون با هم متفاوت بدون هیج دلخوری خیلی راحت از هم جدا شدیم. و این پروسه تغییر از اون رابطه ی داغون تا اون رابطه عاشقانه کمتر از 6 ماه بود نه هزار سال.
به نظرم تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت دیگران هر رابطه ای رو عالی میکنه وقتی کوچکترین حرکت مثبتی رو انجام داد بهش توجه کنی، یکی از تمرین های قشنگی که یکی از بچه ها انجام میداد این بود که هر روز صبح نکات مثبت 5 نفر که بیشترین ارتباط رو باهاشون داشت می نوشت، این تمرین واقعا عالیه
الان که فکر میکنم مرور این مسیر نوشتنش هم برای خودم یادآوری بود که هر خواسته ی دیگه ای هم که دارم مسیرش شبیه همینه تمرکز بزارم روی باورهام و مثال الگوهای مناسب بیارم برای خودم
واقعا خدا رو شکر میکنم توی این مسیر هستم و توی این جمع از دوستای فوق العاده قرار گرفتم
دوست خوبم امیدوارم هر جا هستی حالت همیشه عالیه عالی باشه و هر لحظهت پر از خدا
مستانهه عزیزمممم سلااممم
وای که چقدرر به قول خودت:
به به چقدر این قانون قشنگ عمل میکنهههه
این حرفایی که زدی دقیقا حرفایی بود که نیاز داشتم بشنوم برای رابطه خودم و چقدرر این روزا دقیقا ازم وقت و انرژی گرفته بود و قانون رو انگاری یادم شده بود با اینکه همیشه برای خودم یاداوریش میکردم یادم شده بود به میزانی که من خودمو دوسداشته باشم و روی رابطم با خودم و خدا کار میکنم دیگران هم منو دوسدارن و من لایق یک رابطه عالی هستم.
واقعا چقدر هدایت قشنگه همین دیشب یعنی دقیقا شبی که تو برام کامنت گذاشتی من درمورد این رابطه ام توی سایت کامنت گذاشتم و چقدررر واقعا کالبه که دقیقا امروز کامنت تو به دست من رسید و در فاصله کمتر از یک روز منتشر شد کامنت
و چقدر بجا و درست هست باز دوباره این قانون که خداوند در بهترین زمان هدایت میکنه رو دارم درک میکنم
فکر کن تقریبا یک ماه از نوشتن کامنت من برای تو میگذره چی میشه که تو تصمیم میگیری اون شبی جواب منو بدی که این اتفاقات میفته و منم دقیقا روزی کامنت تورو بگیرم که بیشترین نیاز رو بهش داشتم
خلاصه بت بگم
توی رابطه عاطفی که داشتم همه چیز عالی بود ما بدون وابستگی باهم بودیم و لذت و عشق رو تجربه میکردیم اما من از یک جا به بعد قانون یادم شد که لذت و حال خوبم رو به عوامل بیرون پیوند نزنم به صحبت کردن باهاش پیوند نزنم به دیدنش یا تماس گرفتنش پیوند نزنم
و همین به تنهایی باعث میشد انچنان توی این چندروز اخیر اذیت بشم بخاطر وابستگی که ایجاد کردم انچنان حال بدی رو تجربه کنم که ناخوداگاه اتفاقاتی افتاد که اون قشنگی رابطه ما انگار توی ذهنم کمرنگ و کمرنگ تر شد اون حال خوب کمرنگ شد و واقا چقدر ازادیم گرفته میشد اون تایمی که من باید میزاشتم برای اهدافم و تمرکز کردن روی هدف هام رو گذاشتم روی یکسری مسائل بیهوده
اما بزار درمورد امروز بهت بگم که چقدرر روز فوق العاده ایی بود..
امروز به حالی بسیار خوب صبح بیدار شدم نم بارون زده بود و بسیار لذت میبردم از هوا اینقدر توجهم رو گذاشته بودم رو نکات مثبت که حسم نمیتونست اصلا خوب نباشه اما یکم باز دغدغه های فکری سراغم میومد چون کامل مسئله رو حل نکرده بودم درمورد رابطم و هنوز نمیدونستم این حس بد من و این مشکلات از کجا نشات میگیره خلاصه اتفاقاتی افتاد و هدایت هایی رخ داد که من فهمیدم وای! از مسیر خارج شدم من دارم کم کم وابسته میشه ب پیام دادن بهش چک کردنش، زنگ زدنش و همچنین میخواست یک تایمی رو اوکی کنه که ببینم و این دیدنِ رو انگار من به زور ایجاد کردم براش و میدونی باعث چی شده بود؟ اینکه هم فکر اون درگیر بشه از هدفاش دور بشه و هم فکر من و این خراب میکرد اوضاع رو
همچنین من واقعا بهترین احساساتم رو زمانی دارم که احساس میکنم دارم روی هدف هام کار میکنم و پیشرفت میکنم و عاشق اینم که آزاد باشم توی این موضوع و نگرانی نداشته باشم که تمرکزم رو بهم بزنه
خلاصه
امروز خیلی حالم و اگاهانه خوب میکردم خلاصه اینقدر خوب کردم که اگاهی ها شروع به اومدن کردن قانون دوباره برام مرور شد توی فرکانس و حال بسیار عالی قرار گرفته بودم و این عالی بود و فهمیدم بابا من حس خوب درونیم رو به یکسری مسائل ربط دادم و برای خودم محدودیت درست کرده بودم
و چقدر باعث شده بود تمرکزم بره و چقدر از هدفام دور بشم
خلاصه این تضاد روابطی رو خیلی از خدا هدایت خواستم که حل بشه و چقدر دیدم قشنگ حلش کرد
و میدونی ته همه این مسائل به چی میرسیدم؟
احساس لیاقت
ببین این موضوع خیلیی کلیدی هست و احساس لیاقت قشنگ داره برام مرور میشه
خداروشکر این رابطه کاری کرده با من که قشنگ درونم و کنکاش کنم و ببینم ته ذهنم گیه و بازخورد بگیرم از رفتار ها و نتایجم همچنین چقدر این شخص احساس لیاقت داشت، هدفمند بود و باز همین باعث میشد بیشتر درس بگیرم از این رابطه
و واقعا به میزانی که خودت رو لایق میدونی بقیه هم تورو لایق میدونن
یعنی این جمله رو واقعا باید صد بار به خودم مرور کنم
به میزانی که خودت را لایق بدانی بقیه هم تورو لایق میدانند
و چقدر قانون جهان مهمه توی همه جنبه ها اشاره بشه
خیلی قشنگ درمورد قانون توضیح دادی که به نکات مثبت طرف توجه کنیم و این خیلیی واقعا مهمه منم انجام میدم ..
چقدر بیشتر مفهوم صلح درونی رو درک میکردم شاید قبلا فقط میشنیدمش اما الان درکش کردم و دیدم چقدر مهمه و اهمیت داره
امروز خیلی قشنک مدار های احساسی رو طی کردم و الان درحالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که توی حس عشق و رهایی و اشتیاق هستم
درمورد رابطم بگم اینکه من بهش توضیح دادم که اقا ما دیگه نباید زور بزنیم که همو ببینیم اینطوری هم تو اذیت میشی هم من و بهش گفتم چقدر مهمه که ما هرکدوم به سمت هدف های خودمون باشیم..
و کلی توضیح دیگه
و ایشون خداروشکر اینقدر توی این مسائل درکش خوبه و حسابی درک میکنه این موضوعات رو و خودش هدف داره کلی ویژگی مثبت داره دقیقا میفهمه که نباید وابسته شد و خلاصه همه اینها
و با خودم گفتم واقعا هم هرموقع احساس میکنیم که داره ازادیمون از هدف هامون از کارهامون گرفته میشه و محدودیت برای ما ایجاد میشه میتونیم خیلی راحت از هم جدا بشیم و لذت ببریم از زندگی خودمون
وقتی استاد میگه تعهد توی رابطه درست نیست برای همینه دیگه چون یک جایی ما ادمیم تغییر میکنیم امکان داره طرز تفکرمون عوض شه حالا ما بیایم خودمون رو بزور نگه داریم تو رابطه که چی؟؟
همچنین چقدر ایمان پیدا کردم به قانون که اگر من رو لیاقت خودم کار کنم یا ایشون میره و یکی بهترش میاد یا هم که همین رابطه بینهایت رشد میکنه و بهتر و بهتر میشه
((الان که دارم این کامنت رو مینویسم جایی نیستم که بتونم با تمرکز کامنت بزارم و امکان داره یکم کلماتم رو دقیق جمله بندی نکنم اما طبق اصل بهبود گرایی که متضاد هست با کمال گرایی من مینویسم و لذت میبرم اینم حسم گفت بگم))
و چقدر واقعا امروز که یک ذره بیشر طعم صلح درونی رو چشیدم برام زیبا و لذت بخش بود و چقدر حالم با خودم خوب شده جقدر امیدوار تر شدم چقدز هدف هامو دوسدارم و اشتیاق دارم برم سمتشون که فرکانس اشتیاق یکی از بالاترین فرکانس هاست و همچنین خیلی عشق من نسبت به خداوند وخودم بیشتر شده
یک چیز جالب بگم از اتفاقی که همین ی ساعت پیش افتاد
من رفته بودم پیاده روی و داشتم لذت میبردم بعد این بار به طرز عجیبی این گربه ها از کنار من رد میشدن و من میدیدمشون اما اونا هیچ ترسی و هیچ چیزی که بخوان فرار کنن و گربه اخری هم به طرز عجیبی بهم نزدیک شد نشستم نازش کردم و اینقدررر باهام بازی کرد و اینقدرررر حالش با من خوب بود و من یادم نمیاد اینطوری با یک گربه ها که همیشه میترسیدن نزدیک بشم و بازی کنم و بعد فهمیدم دارم تغییر میکنم دارم عشق میدم به خدا و خدا هم داره با تمام اجزاش به من عشق میده و رها شدم و خودم رو لایق بهترین رابطه، بهترین درامد و بهترین عشق میدونم
عاشقتممم مستانه عزیزمم که اینقدر قشنگگگ نوشتیییی
بازم بنویس لذت میبرممم
خدایاشکرت واقعا بخاطر این دوستانی که توی سایت داریم
خدا یار و نگهدار و هدایتگرت دوست خوبم
سلام به همه
خیلی مطالب مفید وخوبی بود استاد عزیزم ممنون ازت خدا بهتون انرژی بده.
یه ترمز که هست خودم درموردش یه ایده بنظرم رسیده رو میخوام با بچه ها به اشتراک بزارم.
اونم این ترمزه که پسر ودختر خوب وجود نداره!
من باخودم اینو گفتم که وقتی دختری مثل خودم هست که اهل هیچ چیز مزخرفی نیس انقد مثبته هنرمند وانرژی مثبته البته که نقص دارمو دارم روشون کار میکنم حتما پسری مثل منم هس که شبیه خودمه از وقتی که اینارو به خودم گفتم دائم خواب کسیو میبینم که شبیه خودمه وتواینستا این طور آدمارو بیشتر میبینم مطمعنم آینده نزدیک باهاش آشنا میشم.
اما درمورد ثروت هنوز ترمزمو پیدا نکردم وهرچی پیش میرم نتیجه ظعیفه.
سلام به همه عزیزان هم فرکانسی
از وقتی فایل آقا رضا عطار روشن رو دیدم با خودم عهد کردم که امسال باید قسط هام رو صاف کنم.
به ماه خرداد که رسیدم داشتم به این فکر میکردم که موعد بیمه ماشین هست و متاسفانه نمیتونم قسط های این ماه رو چندتایی بدم. تا اینکه تو یه شب یه بنده خدایی نصف شب زد به ماشین من که دم در پارک بود و بهم گفت برم هزینشو از بیمه بگیرم.
جزئیات اتفاقات رو تو کامنت قبلی گفتم. اولش خیلی ناراحت شدم ولی همش تلاش کردم با آموزه های استاد حال دلم رو خوب کنم
به خودم میگفتم استاد بچشو، جگر گوشه از دست داد ولی کنترل ذهن کرد، ماشین من که چیزی نیست.
فردای این اتفاق، خیلی احساس خستگی داشتم چون اتفاق نصف شب افتاده بود و عملا تا صبح یه جورایی درگیر بودم.
از اونجایی که از استاد یاد گرفتم شکایت نکنم از ناخواسته هام حرف نزنم تا بیشتر تو فرکانس اتفاقات بد قرار نگیرم فقط سکوت کردم و گفت و گوی ذهنیمو بردم سمت و بشر الصابرین، الخیر فی ما وقع
ظهر موقع نهار به همسرم گفتم دلم میخواست امروز اف بودم و عصر استراحت کنم و بعد پاشدم برم آماده شم برای شیفت که دیدم سعیده عزیزم از ده صبح پیام داده بود و زنگ زده بود که اگه تمایل داری من بجات شیفتت رو میرم. الله اکبر، خدای قشنگم ممنونتم که همیشه هوای بنده هاتو داری.
تو دل این داستان و فرایند رفتن به راهنمایی و رانندگی کلی درس و اتفاقات خوب افتاد.
مامور بیمه زنگ زد بهم گفت ما قطعات مصرفی روتحویل میگیریم (توی یه شهر دیگه که حدود30 کیلومتراز محل زندگی ما فاصله داشت) و بعد پول رو واریز میکنیم و اگه شما شرایط ندارین قطعات رو بیارین ما حدود 40 درصد کم میکنیم و بعد واریز میکنیم گفتم من پرستارم بچه کوچیک دارم شرایط تحویل ندارم گفت میکنم 20 درصد. گفتم اون تنش و استرسی که بهمون وارد شد به کنار، علاوه بر لیست موجود کلی هزینه اسنپ و آژانس برای راهنمایی و رانندگی و اداره بیمه دادم. گفت 10 درصد کم میکنم.
گفتم با همسرم مشورت میکنم بهتون میگم.
همسرم گفت قبول کن هزینه بردن قطعات از فریدونکنار به آمل همون حدود ده درصده
به مامور بیمه جمله همسرم رو گفتم
گفت میکنم 2.5 درصد. در عین ناباوری دیدم کامل واریز شد.
در نهایت مبلغ هزینه های من حدود6 میلیون کمتر از مبلغ واریزی بیمه شد.
تو دل این داستان خیلی برام خیر بود ماشینم خیلی زیباتر از قبل شد چندتا مشگل دیگه داشت که به لطف تصادف خود به خود حل شد،هزینه بیمه ماشینم جور شد، حتی با بقیش یک قسط اضافه هم دادم.
خداوند رو شاکرم بابت این سایت توحیدی که مهارت زندگی رو بهمون آموزش میده. کاش این مهارت ها رو تو مدرسه بهمون یاد میدادن. این اتفاق که افتاد داشتم فکر میکردم من که چند وقته دارم رو ورودی ها و خودم کار میکنم، تو فرکانس اتفاقات بد نبودم چی شد که اتفاق افتاد؟
سعیده عزیزم بهم گفت به قول استاد اگه دارین رو خودتون کار میکنین و اتفاقی بر خلاف فرکانس ارسالیتون افتاد همون اتفافیه که قراره شمارو به خواستتون برسونه شاید این اتفاقی بود که قرار بود منو به هزینه بیمه و زیبا تر شدن ماشینم و کم کردن ترس های من در مورد رانندگی و تصادف برسونه. ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و این سایت توحیدی.
﷽
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان
و سلام به دوستان عزیزم درسایت
من عاشق شما و خانم شایسته هستم.
تکه کلامی که بارها از زبان شما در ابراز احساساتون بهم دیگه ما شنیدیم.
استادجانم می دونید کامنت نوشتن توی این سایت توفیق می خواد فرکانس خالص می خواد باید اینقدر فرکانست خالص شده باشه از درون بجوشه تا از انگشتان دستانمان به صورت کلمات جاری بشه در صفحه سایت،منی که بیشتر از 6 ماه هر روز کامنت نوشتم یهو انرژیم افتاد هربار امدم فایل گوش کردم امانشد کامنت بنویسم، الان خیلی خیلی خوشحالم که دارم کامنت می نویسم. الان معنی این تکه جمله شما رو متوجه میشم که همیشه اول فایل هاتون می فرمایید و منم می نویسم خداروشاکر وسپاسگزارم به من فرصت داد که کامنت بنویسم توی سایت …
چه عنوانی رو برای این دوقسمت انتخاب کردید و چه دسته کامنت هایی انتخاب کردید.
روابط
استاد باورتون میشه من توی این قسمت کلمه ” دوست داشتن” معنیش با توضیحات شما فهمیدم.
و ترمزی که اساسی هست در وجود من جدا از دوست داشتن خود دوست داشتن خانواده ام دوست داشتن خونه ای که توش زندگی می کنم دوست داشتن محله ای که زندگی می کنم دوست داشتن زبان خانواده پدریم که ترک زبان هستن ،اصلا با گوش دادن این فایل بیش از چندبار متوجه شدم من فکر می کنم خانواده ام رو…. رو دوست دارم من فکر می کردم محیط زندگی ام رو…. دوست دارم.
همیشه بهترین خواستگارها رو داشتم طوری که دوستام بهم می گفتن تو کم عقلی جواب رد می دی و….. اولش وقتی چنین اشخاص بهم پیشنهاد می دادن اولش توی شوک بودم بعد خوشحال و بعدش بعد یه مدت به یک هفته یا 10 نمی رسید که خودم بهم می زدم،که ادامه پیدا نکنه هیچ وقت نمی تونستم با خودم کنار بیام ازبس احساس بد میشد از اعتماد به نفس نداشتن از …. اصلا دلیلی نداشتم فقط می گفتم نه چه زمانی که دانشجو کارشناسی بودم پسرایی پیشنهادشون می دادن که همه دوستام حسرت منو می خوردند ووقتی هم جواب رد منو روبه رو میشدند واز طرفی هم چادری بودم همان ابتدا می گفتن من باخانواده برای آشنایت می آم و….. می گفتم نه بعد از جواب رد دادن بعد یه مدت پشیمون میشدم ازبس که دوستام حسرت منو می خوردند و….
اما من هیچ وقت خانواده مو دوست نداشتم فکر می کردم دوست دارم ، خانواده ای که پاک ترین خانواده خانواده ای که پدرم هیچ وقت برام از لحاظ مالی کم نزاشت همیش سعی تلاشش این بود رزق کارش حلال باشه وخدایا شکر مادری هیچ وقت پاشو از خونه بیرون نزاشت یه مادر خونه دار و مهربان که همیشه بهترین خوشمزه ترین غذاهارو درست کرد ومی کنه خونه رو تمیز کرد می کنه همه بچه هاش خوب تربیت کرد اما من اینارو ندیدم
چون خودم تحصیل کردم اما خانواده ام تحصیلات نداشتن و دکتر مهندس استاد دانشگاه نبودند همیشه چون پسری که بهم پیشنها دادن به محضی که می شنویدم مادرش شاغل و… وپدرش شاغل فلان ارگان
حتی حتی وقتی هایی که متوجه میشدم دوست صمیمی من مادرش مدیر فلان موسسه و پدرش ریس فلان ارگان با اکراه وبی میلی از خانواده می گفتم هیچ وقت این عشق صمیمیت ندیدم اینکه همیشه پدرم بهترین لوازم تحریر ها خرید اون وقتایی دانش آنوز بودم بهترین اردو ها رو رفتم حتی زمان دانشجویی ام وقتی عتبات شرکت کردم با اینکه یکم از لحاظ مالی …. به محضی که متوجه شد از مادرم اسمم در امد برای عتبات اونم هوایی با اینکه خودم از مادرم خواسته بودم بهش نگه وقتی متوجه شد گفت تو چیکار به وضعیت مالی من داری مگه تا به حال برات کم گذاشتم اینم برو گفت اینقدر پس انداز دارم که دخترم بفرستم اردو عتبات اینها عشق بودند و من ندیدم اینها دوست داشتن بودتد من ندیدم زمان هایی که می خواستم معرفی کنم چه به شخصی ابراز علاقه وپیشنهاد ازدواج داد چه ….
استاد یاد قسمت های اول سریال زندگی دربهشت افتادم وقتی پیچک ها می زدید فرمودید که این پیچک ها مثل باورهای محدود کننده است در بیشتر باورهای ما ریشه داره،
استاد عزیزم خانم شایسته مهربان نمونه یک زوج عاشق وموفق همدل ،همراه، همدم ،مونس، همنفس همسر ، بهترین زوجی هستید که دیدم.
استاد من فکر می کردم کمال گرایی منه باعث میشه من جواب رد بدم کمال گرایی بود ترس بود اما دوست داشتن خیلی چیزا که واقعااا ارزشمند برام ندیدم دخترایی بودند همسن من 100 درجه از خانواده من پایین بودند وضعی مالی خانواده اش متوسط روبه پایین اما با کسایی ازدواج کردند که خودم بارها این حداز اعتماد به نفس وجسارتی که داشتن تحسین کردم، بعضی اوقات هم این حداز اعتماد به نفس شون فامیل گستاخی برچسب می زدند ومنم تایید می کردم. بارها شده بود وقتی خواهرم ازم می پرسید چرا نه دیونگی نکن و… فلانی رو ببین هیچ وقت اینارو ندید همیشه هم طوری حرف می زنه انگاری خانواده اشو بالاتر از خانواده همسرش ومی دونه وهمه می دونند پدرش معتاد اما هیچ وقت اینارو ندید
غرق خوشبختی شده الان خانواده همسرش چقدر دوستش دارند چقدر از هرلحاظ ساپورتشون می کنند،
خودش خانواده اش بالاتر از هرکس هرچیز دید تو که 1000 برابر ازهرلحاظ بالاتری …..
استادجانم ازت ممنون سپاسگزارم بابت این فایل دوست داشتن داشته هامون باید باتمام وجود باشه باعشق حرف بزنیم تا فرکانس این همه عشق هم ارسال کنم
الان این یه ترمز از 100 تا ترمز به قول خانم شایسته این شاه ترمز همه ما دخترااادبه خصوص دخترایی که مثل من ازاین شاه ترمزااا زیاد دارن، خدایابابت استاد عزیزم وخانم شایسته شکر شکر شکر…
استادجانم وخانم شایسته مهربان سپاسگزارم.