چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 17
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2510MB68 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 230MB68 دقیقه
سلام بر عشق
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته
سلام بر دوستان فعال مننننن
چه فایلی بود چه فایلی
این یک دوره ازدواج بود کامل کامل
یه عالمه اگاهی بود
راستش من اولش امدم گوش بدم گفتم خب موضوع من نیست زیاد ولی گوش میدم و موضوع دلخواهمو که برای کسب و کار و ساختن پول هست رو جایگزین مینمایم
چندتا ترمز اول رو هم نداشتم
اما اما
از وسطای فایل
سطل اب یخی بود که روم ریخته میشد
من اصلا یه حال و هوای عجیبی داشتم
گفتم عهههه
این که فکر منه این که داره حرفای ذهن منو داره میگه
که با افتخار میگفتم هم به خودم هپ به بقیه
….نه من الان ازدواج نمیکنم باید به اهدافم برسم….
نه من خودم میخوام تنها باشم روی خودم کار کنم….
با غرور و این فکر که اینا 100 درصد درسته من چقدر زرگم
عاشقتم خدا که منو سوپرایز میکنی
هر روز
یه ترمز باحالی که داشتم این بود که
عه عیبه زشته دختر بخواد ازدواج کنه
عخ الهام چه حرفیه
زشته ساکت
من خواستار ازدواج رو به وقیحانه ترین حالت پمکن زشت میدونستم
زشت یعنی خیلی زشت
ولی یه مثال پیدا کردم از اینکه
من یه خواهر کوچکتر خودم دارم
یه بار که حرف میزد که میخوام ازدواج کنم فلان کنم
5 سالش بود فک کنم
مادرم بهش گفت محیا زشته عههههه
خواهرمم با اون زبون بچگونه اش به مادرم گفت که
اگه زشته خودت چرا ازدواج کردی؟؟
اقا ما سکوت سکوت
مامانم که دیگه نگو محو شد محو
برای همین وقتی داشتم ترمز ها مو بهش فکر میکردم این
ایده امد که
تو اصلا زشت میدونی که یه دختر بخواهد ازدواج کند
و منم این
جمله خواهرمو بهش کوبیدم تا بره و دیگه برنگرده
که
اگه زشته چرا
پدر و مادرت
خاله هات عمه ات
زندایی هات
یا عالمه خانم دیگه همه و همه ازدواج کردن
همه امام ها و پیامبرا
ازدواج امر مقدسی هستش
و جزعی از تکامل انسان
و اصلا هپ زشت نیست که الهام جان خواهان ازدواج باشی
(که ریشه اش توی مهم بودن حرف مردمه
با دروغ نگفتم که بگم همین الانم که دارم مینویسم این نجوا میاد که اگه یه نفر بخونه چه فکری میکنه
اگه بشناستت که دیگه واویلا…..)
این یک پون مثبته یعنی شما اعتماد به نفست بالاتر رفته یعنی تو اماده تر شدی
یعنی تو عاقل تر شدی
یعنی تو جسور تر و جرعت مند تر شدی که میخواهیی یک رابطه کاملا متفاوت از همه روابطتت که داشتی را تجربه بفرمایی
عاشقتم دختر
تو بی نظیری الهامم
بچه ها امیدوارم شاهد ازدواج و برقراری رابطه ی فوق عاشقانه
یَک یَکتون باشم
و شما هم شاهد رابطه فوق عاشقانه من با عشقم باشید
انشالله بییایم پایین همین فایل فوق العاده از نتایجمون بنویسیم
از احساس فوق العادمون
از اعتماد به نفسی که بالاتر رفت
از بزرگتر شدن ظرف وجودیمون
از بهترین تجربه هامون
این فایل فوق العاده اس
و بچه ها شما ها همه فوق العاده اید و لایق تجربه بهترین روابط بهتریییییییین
مرسی از استاد و دوستان گلم با کامنت های بی نظیرشوننننن
Thank you very much
سلام الهام عزیزم
ممنونم از این کامنت زیبات
وقتی کامنتتو خوندم دیدم ای بابا منم دقیقا این مشکل رو داشتم واقعا هیچ وقت جرات نمی کردم حرف از ازدواج بزنم تو رابطه هاییکه داشتم احساس می کردم غیر از دوستی نباید چیزی بخوام ولی تو وجودم یه رابطه ازدواجی رو فریاد می زدم و چون جرات به زبون اوردنش رو نداشتم چون فکر می کردم زشته الان طرفم چی فکر می کنه باعث میشد همیشه توی روابطم نقش قربانی رو بازی کنم و رابط در نهایت خیلی بد تموم میشد
ممنونم عزیزم که باعث شدی این اشغال زیر مبل رو بکشم بیرون
ماچ ماچ
سلام زهرا جان
به قول خواهرم
اگه زشت بود پس چرا این همه ارما تا حالا ازدواج کردن؟
ما اینو باید سر لوحه کارمون قرار بدیم
خیلی خوشحالم که ترمزمون رو پیدا کردیم
و اگه ما این ترمز رو داشتیم یعنی خیلی های دیگه هم داشتن و حلش کردن
پس ما هم میتونیم
سلام خانم رمضانی عزیز
آفرین چقدر خوب مچ ذهن رو گرفتید
و چقدر عالیه که این ترمز مربوط به عزت نفس رو در حال تقویتش هستید چون با روراست بودن و صداقت بی رحمانه و البته مهربانانه با خود یکیش همینه گاهی قبلا شاید تا یکسال پیش یا بخصوص قدیمتر که زشته آدم حرفشو بزنه باید بقیه بگن و …
ولی هر موضوع طبیعی در این جهان اصلا زشت نیست این هم طبیعیه
اینکه ادم باهاش احساس راحتی و صلح بیشتر میکنه نشان از عزت نفس بیشتر است
براتون همسر و رابطه ای شیرین و عالی و مناسب و دلخواه آرزو دارم
خوشبخت و پیروز باشید و البته ثروتمند
سلام مهدی جان
مچکرم از کامنتت بسیار لذت بردم
از نگاه اینکه ممکنه مربوط به عزت نفس باشه بهش نگاه نکرده بودم
ولی الان متوجه شدم چقدر عزت نفس حیاتیه
و توی همه جنبه های زندگی ما میتونه تاثیر گذار باشد
اره واقعا یک نوع در صلح بودن با خود هستش
مرسی مهدی عزیزم که به چنین نکته ظریف و به جایی دقت نمودی
و اونو با من به اشتراک گذاشتی
مچکرم برای دعای عالی ات
و من هم برای شما
ارزو مینمایم
که رابطه ای سرشار از عشق و لذت و فراونای و ارامش و ازادی و رهایی را تجربه نمایی
تو لایقش هستی…
سلام الهام جان
خیلی قشنگ نوشتی
تحسینت کردم که انقدر شفافی با خودت
اعتماد به نفس و عزت نفست بالاست که گفتگوهای درونی تو نوشتی اینجا و بین همه مون به اشتراک گذاشتی.
دَمِت گرم دختر…
برات دنیا دنیا از خدا میخوام با همسفر خیلی خوب و پایه و خفنی آشنا بشی و زندگیت رو با عشق آغاز کنی و بسازیش.
چقدر قشنگ از ترمزهات گفتی، چه عالی که شناسایی اش کردی.
در ظاهر ترمزها ترسناکن، اما وقتی شناسایی میشن به نظر من شیرین میشن، چون راهِ درمان باز میشه برای آدم.
ماچ به روی همچون ماهت.
در آغوشِ خدا باشی همیشه.
انقدر دوست دارم بچه های اینجا انقدر قشنگ روی خودشون کار میکنن و باورهای توحیدی شونو تقویت میکنن که نگووو.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام سمانه صوفی قشنگم
چقدر از لفظ همسفرت خوشم امد
من همیشه با واژه همسر و شوهر و شریک زندگی خیلی مقاومت داشتم
ولی این واژه زیلای همسفر چنان به دلم نشست که انگار
تکیه از پازل ام تکمیل شده و خیلی خوشحالم
انگار یه کار نیمه تمام رو تمام کردم
خیلی لذت بردم
خیلی ممنونم برای تک تک کلمات انرژی بخش و برخواسته از روی قلبت
منم برای شما رابطه ای سرشار از عشق و ازادی لذت و ثروت و فراوانی ارزومند هستم…
موعق باشی عزیزم
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته گرامی
سلام به همه دوستان ارزشمندم دراین سایت الهی که با بودنشان ونوشتن نکات ارزشمند به من نوعی حال واحساس فوق العاده میدهند ویاد میدهند که چطور وچگونه از این بهتر عمل کنم بخاطر وجود تک تک این عزیزان از خداوند منان سپاسگزارم وبرای یکایک آنها بهترینها را خواستارم
چکیده ای از مضمون فایل :
اگر ما باورهای درستی در مورد اهداف وخواسته هامون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش میکنیم وبدوبدو میکنیم مهم نیست تا وقتی تغییرات اساسی در مغز وذهنمان ایجاد نکنیم تلاشهای ما مثل دویدن روی تردمیل است یعنی شما باید آن ریشه اصلی باورها رو درست کنید آن کد اصلی باورها از همه مهمتره ووقتی ما باورهای درستیایجاد کنیم ما هدایت میشویم به افراد مناسب ،ایده های مناسب،در زمان ومکان مناسب
وقتی تلاشی انجام میدهی که باوردرست وایده مناسبی داره ودر زمان مناسب ومکان مناسب وآدمهای مناسب است نتیجه آن تلاش فوق العاده است
از بچگی بمباران شدیم بازارهای نامناسب توسط خانواده،دوستان،معلمان،شبکه های اجتماعی ورسانه ها که این باورهای مخرب یک شبه در ذهن ما شکل نگرفته ویک شبه هم درست نمیشه
یکی از عناوین در جهت رسیدن به خواسته ها استفاده از
استعاره گاز وترمز هست
ما برای رسیدن به خواسته هامون ترمزها را بشناسیم وباباورهای مناسب آنها اصلاح کنیم
بطور مثال :
پیدا کردن فردی برای روابط عاشقانه
1_بزرگترین ومخرب ترین باور این است که من از لحاظ ظاهری جذاب نیستم که این باور مخرب از کمبود عزت نفس میاد
افرادی که این باور را دارند میگن چون من جذاب نیستم نمیتونم آدم مناسبی را جذب کنم به همین دلیل به ضمن خودشون فکر میکنند با عمل بینی ،استفاده از وسایل آرایش پروتز لب و..خیلی کارهای دیگه که خداروشکر اسمشون هم بلد نیستم تا وقتی باورت این باشه که آدم جذابی نیستی هر تلاشی بکنی به نتیجه دلخواه نمی رسید
زیبایی به ظاهر نیست به درون آدماست
وقتی زیبایی خودت را به ویژگیهای بیرونی پیوند ندی بلکه به ویژگیهای درونی پیوند بزنی روابط فوقالعاده ای راتجربه میکنی
میتونی با پیدا کردن الگوهای مناسب که ظاهر زیبایی ندارند ولی آنقدر رو احساس لیاقت وارزشمندی خود کار کرده اند که دارند روابط عالی را تجربه میکنند
2_دومین باور مخرب اینکه من توانایی خاصی ندارم دکتر نیستم یا مهندس یا….که با پیدا کردن الگوهایی که یه کارمند ساده اند ولی روابط عاشقانه ای دارند وتوانایی های درونی خود را افزایش دادند
3_باور مخرب دیگه اینکه همه آدمهای درست وحسابی رفتند ودیگه کسی نمونده که این از باور کمبوده که اگر در ذهن ما باور کمبود باشه جهان هم این باور را به ما نشان میده
اگر خودمون را باارزش ندونیم جهان هم به ما ثابت میکنه ارزشمند نیستیم
هیچچیز از قبل برای ما نوشته نشده این ما هستیم بر اساس افکار وباورهایمان فرکانسهایی را به جهان ارسال میکنیم وشرایط واتفاقاتی بر پایه واساس آن فرکانسها را به زندگی دعوت میکنیم یعنی جهان مثل آینه عمل میکنه
هرچیزی قابل یادگیری است ما باید یاد بگیریم موفقیت دیگران را تحسین کنیم ،باور کنیم جهان پراز ثروت ونعمت وفراوانی است،هرروز ویژگیهای مثبت وتوانایی های خودمون را لیست کنیم بابت هرکدام از آنها سپاسگزار باشیم
استاد در خصوص این فایل من تجربه شخصی زندگی خودم را میگم که دو دوره است یک دوره مربوط میشه به قبل از آشنایی با سایت وشما ودوره ای که بشدت احساس عدم لیاقت وارزشمندی را داشتم ودوره بعد که با سایت و شما آشنا شدم
در در تجربه زندگی زناشویی اول چون این باور را داشتم چون بابام وضع مالی خوبی نداره پس قرار نیست یه شخص خوب ودرست حسابی به خواستگاریم بیاد آنقدر ذهنمون را خراب کرده بودند که اصلا میگفتند توخواب ببینی کسی به خواستگاریت بیاد آنقدر این ترس را تو وجودم داشتم تو دوران دانشجویی یکی از هم کلاسیهام از من برا خواهرزاده اش خواستگاری کرد ولی من به خاطر اینکه بابام وضع مالی خوبی نداره وارزشمند بودن خودم را پیوند زده بودم به وضعیت مالی واقتصادی خانواده ام وبه ایشون جواب رد دادم هرچند که ایشون اصرار کردند تو تمام فاکتورهای موردنظر خواهر زاده ام رو داری ولی من قبول نکردم گذشت دانشگاهم که تمام شد همسر سابقم که از خانواده سطح بالایی بودند بواسطه یکی از آشنا معرفی شدند ولی مامانم بشدت مخالف بودند که هم سطح هم نیستیم واز این حرفا تا بلاخره ازدواج کردیم بعد از ازدواج متوجه شدم که ایشون اعتیاد دارند ودوباره همون باورهای اشتباه که باید بسوزی وبسازی این سرنوشت خودت بوده و….یکی از فامیلهای ایشون بودند مدام به من میگفتند فهیمه تو هم تحصیلکرده ای هم شئونات اخلاقی رو رعایت میکنی دستت به جیب خودته از لحاظ ظاهری هم مشکلی نداری حیف خودت بیاد میگفتم نه زندگی که نمیشه به همین سادگی بزاری کناربعد گفت تو نگاه به دور وبرت بنداز از همه فامیل سرتری چرا خودت را دست کم میگیری دیگه تو احوال اطرافیان دقیق شدم دیدم نه واقعا من خودم مسبب تمام اتفاقات وشرایط هستم دیدم اوضاع هم روز به روز بدتر وبدتر میشه چون من میخواستم ایشون را تغییر بدم یه نگاه به درون خودم نمی انداختم فکر میکردم هرچه بیشتر تلاش کنم وکار کنم میتونم زندگیم را سر سامان بدم زن خود بودم ومرد خود تا بلاخره وقتی خانواده ام از مشکلات اساسی ام خبردار شدند گفتند طلاق بگیر که این پروسه هم بخاطر همون باورهای مخرب یکسال طول کشید وفهمیدم برا اینکه بیشتراز این چک ولگد از جهان نخورم باید این زنجیر رو از پام باز کنم وطلاق گرفتم یه ماه بعد از طلاقم به اصرار یکی از دوستان عضو سایت شدم ولی بطور اصولی رو خودم کار نمیکردم یعنی اصلا بلد نبود چه جوری باید عمل کنم شایدهم اصلا در مسیر دریافت آگاهیها نبودم دوره عشق ومودت را از طریق کانال تلگرام از یک شخص غریبه باقیمت خیلی پایین خریدم وفکر میکنم به اندازه بهایی که داده بودم ازش نتیجه گرفتم که البته وقتی بیشتر با سایت آشنا شدم فهمیدم که از منبع درست تهیه نکردم و کل فایلها را پاک کردم کم کم مدارم که رفت بالاتر فایلهای رایگان را مرتب گوش میکردم هر روز فایل چگونگی کنترل ذهن را گوش میکردم ومینوشتم وسپاسگزاری میکردم از آن دوره یاد گرفتم خصوصیت شخصی که میخوام را بنویسم وتجسم سازی کنم واز فایلهای رایگان متوجه شدم ورودیهای ذهنم را کنترل کنم به همین دلیل تمام شبکه های اجتماعی را حذف کردم ،تلویزیون رابه کل نگاه نمیکردم سعی کردم باورهای درستی را در خودم نهادینه کنم اینکه من ارزشمندم ،من بهترینم ولایق بهترینها
یاد گرفتم اول از همه خودم را دوست بدارم وعاشق خودم باشم ونتیجه این کار کردن شد جذب همسری که بینهایت دوستش دارم ودوستم داره وعاشقمه ،تحصیلکرده ،ورزشکار،خوش تیپ ،خوش اخلاق ،پشتوانه وتکیه گاه محکمی هست وقبل از اینکه همسرم باشه دوستم هست به جرأت میگم تنها دوست صمیمی که میتونم تمام حرفها م را بهش بگم همسرم هست تو تمام تمرینات چکاپ ها جواب سوال استاد که پرسیدند تعداد دوستان صمیمی خودرا بنویسید من جواب دادم یکی خداروشکر در کنار آموزه های استاد ایشون هم بهم کمک کردند تا عزت نفس واعتماد به نفس از دست رفته ام را بدست بیارم ودر تمام زمینه ها پیشرفت کنم ادامه تحصیل بدم و….
اینم برای باور پذیر بودن دوستانی میگم که شرایط من را دارند همسرم مجرد بودند واز من کوچکترندوبا خانواده اشون به خواستگاری من آمدند وباعزت واحترام تمام تواین 6 سال با من رفتار کردند چون من لایق عزت واحترامم چرا که تکه ای از وجود خداوندم
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
29/3
سلاااام به خالق فراوانیها
به رب جهان و جهانیان
خدایا شکرت شکرت هزاران هزار مرتبه شکر
که به روز جدید دیگه را شروع کردم
خدایا شکرت که خودم خالق زندگیم هستم
خدایا شکرت که امروزم و خیلی زیبا و عالی با حس و حال خوب خلق میکنم
خدایا شکرت که قانون کد نویسی و یاد گرفتم و هر روز صبح کد مینویسم و خلق میکنم
خدایا شکرت که هدایتم میکنی به زیبایهای بیشتر نعمتهای بیشتر و ثروتهای بیشتر
خدایا شکرت بخاطر این بهشت زیبا که خدایان کردی
خدایا شکرت که گوشهام صدای زیبای آب و میشنوم و لذت میبرم و شکر گزاری میکنه
خدایاشکرت که گوشهام صدای زیبای پرندگان و میشنوم و لذت میبرم
خدایا شکرت بخاطر این حس و حال خوبم
خدایا شکرت که قلبم و باز کردم برای دریافت نعمت و ثروت بیشتر
خدا میدونه که این حس و حال خوبم قرار به چه نعمتها و ثروتهای برسم
خدایا من لایق بهترینهای
خدایا شکرت بخاطر این هوای فوق العاده خوب
خدایا شکرت بخاطر این نسیم صبحگاهیت
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت میخوام
خدایا امروز روز کنه و فقط خدا میدونه که چقدر رزق و برکت و نعمت قرار بهم بدی
خدایا بخاطر این صحنه رویایی این بهشت زیبا شکرت
خدایا من فقط میتونم با زبان قلبم ازت شکر گزاری کنم
خدایا امروز دوست دارم شادی بیشتر ،لذت بیشتر و تجربه کنم
خدایا امروز دوست دارم رزق فراوان بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز یه هدیه ی غیر منتظره بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز به معجزه بقایا باور ذهنم بهم بدی
خدایا امروز دوست دارم به خبر فوق العاده عالی بهم بدی
خدایا از بینهایت بینهایت راه بهم ثروت و نعمت و فراوانی و رزق بیکران بده
خدایا دوست دارم شما را خیلی راحت یاد بگیرم
خدایا دوست دارم زبانم خیلی آسان و راحت یاد بگیرم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که من و به این جای رویایی هدایت کردی
خدایا شکرت بخاطر اینکه خدایان کردی به تمشکهای عالی و بهم گفتی نوش جانت کن
خدایا شکرت که قوری زیبا را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که قهوه های خوشمزه را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که میز بر زیبایی را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که آدمهای خوب و مهربان و میفرسی به زندگی من که عاشقانه کمکم کنند
خدایا شکرت که دوست داری من به نعمت و ثروت فراوان برسم
خدایا تمام اتفاقات و شرایط آدمها میآمد که بهم عشق بورزند و کمکم کنند و که رشد پیدا کنم
خدایا شکرت که تمام اتفاقات و آدمها و شرایط مییابند که من به آگاهی بیشتر برسم
خدایا من میخوام شادی بیشتر نعمت بیشتر و تجربه کنم تو هدایتم کن من و ببر آنجایی که ببینم آنچه که بهم نعمت بیشتر ، ثروت بیشتر ،فراوانی بیشتر
خدایا من و ببر آنجایی که بشنوم آنچه که بهم ثروت بیشتر،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر میده
خدایا من و ببر آنجایی که لمس کنم انچه که بهم ثروت بیشتر نعمت بیشتر فراوانی بیشتر میدهد
خدایا من دوست دارم وارد رابطه ای باشم که توش عشق باشه،صداقت باشه ،ازادی باشه ،تحسین باشد،یه رابطه ای مثل رابطه ی عباس منش و عشقش بدون وابستگی و بدون تعصب از کنار هم بودن لذت ببرند و پر پرواز هم باشند اینقدر ثروت و نعمت توش باشه که هر چه اراده کنم بتونم به دست بیارم
خدایا من لایق بهترین مسافرتها هستم دوست دارم برم یه مسافرت خارج از کشور
خدایا دوست دارم به راحتی و اسانی مهاجرت کنم
خدایا دوست دارم خونه ای چوبی روی دریاچه رویایی تو فضای رویایی و جنگلی داشته باشم و چشمهای زیبامو و که باز میکنم صحنه رویایی رو ببینم و لذت ببرم از این همه نعمت و ثروت میدونم که میشود همین طور که این جای زیبایی را بهم نشون دادی خدایان کردی به این فضای روحانی به خونه زیبا و رویایی هم هدایتم میکنی
من دارم نشونه های و میبینم و لذت میبرم
خدایا من ایمانم و نش.ن دادم و حرکت کردم و تو داری پاداشها و بهم میدی
خدایا تو قادری تو توانایی من روی عقل ناقص خودم حساب نمی کنم افسار زندگیم و میسپارم به دستهای امن تو واجازه میدهم هدایتم کنی
خدای من این هوا دیوانه کننده ای شکرت شکرت
خدایا دوست دارم روی شونه های تو بشینم و تو ببریم به همون جایی که شادی بیشتر ،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر
من توانایی خلق زندگیم و دارم و خدا و جهان دست و دست دادند که من و به ثروت و نعمت و فراوانی و شادی و لذت و سلامتی و سعادتمندی بیشتر بیشتر برسونند
خدا خدایان میکنه چون خودم ازش خواستم
شکرت شکرت شکرت
سلام استاد عزیز ومهربان
واقعا چقدر به موقع این مسایل رو مطرح کردین دقیقا یک هفته هست که من دراین زمینه گیر کردم که چرا ازدواج نمیکنم والان جواب سوالهامو گرفتم هیچ وقت نشستم فکر کنم ببینم چرا نمیخوام ازدواج کنم والان شما جواب سوالم رو دادین مثلا یکیش اینه که من تنهایی رو دوست دارم واز اینکه آدمها یه مقداری بهم نزدیک بشن اذیت میشم والان فکر میکنم به خاطر اینه که فکر میکنم ممکنه رفتاری رو انجام بدم که اشتباه باشه از نظر اونا پس بهتره که تنها باشم ویکیش هم این هست که فکر میکنم آزادیم گرفته میشه والان به این نتیجه رسیدم که آزادی یعنی احساس خوب داشتن ومثلا شما در کنار خانم شایسته احساس خوبی دارین پس آزادی این نیست که کسی پیش آدم نباشه بلکه این هست که کسی پیش آدم باشه که برای حریم خصوصی طرفش ارزش قایل باشه حتی اگر با آدم باشه
مثل شما که هر وقت خواستین میرین یه جایی تنها وخانم شایسته درک بالایی داره ومیدونه که شما نیاز به تنهایی دارین واینکه چند وقت قبل هم فکر میکردم که آدمی که بامن هست چون من سنم بیشتره ممکنه بعدا به مشکل بخورم .باز هم ممنونم از شما استاد خوب
سلام بر استاد عزیزم و یار مهربانشان
و سلام بر یاران همراه و هم فرکانسی
این فایل به شدت رنگ خداست و نزدیک به ساختار الهی خداوند
دردی مشترک از تمام ابناء بشر (درد عشق)
متن زیر اقتباس و تفسیر بخشی از کتاب «گفتگو با خدا» اثری حادث شده بر نیل دونالد والش
کمی فلسفی و سنگینه اما اشاره به حقیقتی بزرگ و قابل تامل داره و به ساختار خداوند و انسان اشاره میکنه و دلیل حضور انسان بر این عالم خاک
امیدوارم عزیزان با تامل و تعمق و تفکر بخونند
امید که به کار آید ،،،
و خدا آنچه بود عشق بود و آگاهی
آنچه نبود هنوز نبود(تضادها و تاریکی ها)
و نبودها نبودشان بابد بود میشد
کل باید خودش را میدید با چشمان و تجربه جزء
و جزء را آفرید تا از بیرون نظاره گر کل باشد
فاصله افتاد بین جزء و کل
اما هرگز جدا نشد و ارتباطی غیر قابل منقطع بین شان بود
مثل یک ریسمانی از نور و این فقط ریسمان نبود
مثل یک خط ارتباطی بود
بخشی از این جزء ، ارواح بشر بودند
جزء و کل هردو از یک جنس بودند و هردو از دو عنصر عشق و آگاهی ، تنیده در هم ،چونان اکسیژن و هیدروژن اما زلال تر از آب، خالص تر و روان، قدرتمند و جاری
پاک و مطهر و بی نقص
و جزء(روح آدمی) مامور شد تا کل را تجربه کند
و خدا (کل) اراده کرد تا جهان نسبیت ها را بیافریند، جایی که تجربه تضادها ممکن شد
بینگ بنگ و خلقت ماده از نور آغاز شد
سرعت و کیفیت پایین آمد
تاریکی و سردی ، غم و اندوه ، حسرت و نفرت و….هر آنچه که آنجا نبود اینجا خلق شد تا جزء بتواند کل را از نبودها مطلع کند
انسان آمد که تجربه گر باشد و از آنجا که انسان از جنس خالقش (عشق و آگاهی) بود پس تجربه در حضور آگاهی ممکن نبود
پس آگاهی از انسان گرفته شد تا با عشق مطلق بر زمین حاکم گردد
بدون آگاهی اما پر از عشق و شور و نشاط و این عشق نیروی محرکه ای شد برای حرکت ، برای تامین و تکثیر و تالیف
و مامور شد به تجربه کردن و کسب آگاهی در حوزه نبودها
باید به دل نبودها میرفت ، به دل تاریکی ها و سایه و سردی ها، به دل غم ها و کم ها ، حسرت ها و نفرت ها
و هر جا که زمین گیر می شد ، یا زخمی و خسته
عشق فریادرسش بود و مرحم زخمهایش
و« از زخمهایش نور وارد می شد » تا از « فی کبد» (از رنج) گذر کند.
عشق قدرتی بی همتا از خالقی یکتا داشت
صفای روحش بود و غذای مرکبش
آدمی، چون در مسیر خموده میشد ، با عشق قد علم میکرد و جانی دوباره می ستاند.
عشق همه جا معجزه گر بود ، روشن گر بود ، عامل بود و همواره مسیر هموار میکرد.
عشق خانه ای داشت در تن آدم ، خانه اش دل بود و دل در گل سرشته بود و اجین بود با هر لحظه آدمی
اما انسان قدرت عجیب دیگری داشت، قدرت نسیان(فراموشی) و آنچنان قدرتمند که عشق را با تمام عظمتش از یاد می برد.
و پس از هر فراموشی و غفلت زخمی می آمد تا مدخل حضور نور باشد، نور حضور عشق
زندگی بی عشق ممکن نبود و واژه «مرگ » پدیدار گشت
(این مرگ به مفهوم مردن برای رفتن نبود ، بلکه به مفهوم بودن بدون عشق است)
عشق نماد حضور خالق بود ، حضور آن کل و کل لحظه ای از جزء غافل نبود و اما جزء در اکثر اوقات غافل بود از کل
و البته این قاعده بازیٍ تجربه بود تا در میان این غفلت به سمت دریای جهل و تاریکی ها برود ، به سمت نبودها
و عشق مراقب بود و نظاره گر
مبادا عزیز دردانه خدا، آدم (جزء) در جهل و تاریکی غرق شود و هر لحظه ریسمان اتصال چون افسار اسبان چموش به عقب کشیده میشد تا مانع سقوط و هبوطش گردد
و این آدمِ انسان صفت، از این محدودیت (مراقبت) شاکی بود.
و این غافلِ جاهل، پاک از یاد برده بود که: ز کجا آمده و آمدنش بهر چه بود
و هرگاه تن به تجربه نمیداد ، عشق می آمد تا دوباره بلندش کند و یادآور باشد
تلخی تجربه را عشق شیرین میکرد
و چون سرکش گردید و از عشق گریزان ، رنجها آمدند تا تجربه گر از حرکت نایستد ، این قاعده و دلیل حضورآدم بود.(تجربه کردن)
و قوانین اجازتی برای ایستادن و سکون به اجزاء نمیدادند.
رنجها از آن کسی بود که تن به شیرینی تجربه عشق نمیداد .
عشق مرکب تجربه بود و هر کس پیاده میشد ، ناخواسته پای بر روی رنجها میگذاشت تا با قدرت سیلاب رنج به مسیر ادامه دهد.
سکون در این وادی جایی ندارد. حرکت به سوی تعالی جبریست با تعهد
جزء تنها بود و از کل همراه طلب کرد
جزئی به یاری جزء دیگر آمد و با خود هدیه ای آورد « آرامش»
و آرامش عصاره عشق بود و در لفافه و در بستر عشق
و آدم در کنار جفتش به آرامش رسید
آرامش در خود آسایش داشت و در آسایش گاهی سکون
و باز تجربه از یاد رفت
شیطان نیز مامور شد تا صلب آسایش کند
ودر مسیر با هر گام ،« آگاهی» به کمک« تجربه »حاصل میشد و با عشق ترکیب میگردید تا این جزء را دوباره به کل(رب) برساند ، به الله به همو که خود ساختاری از عشق و آگاهیست.
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
بار الها ما را سربلند و عاقبت به خیر کن
آمین
پس از درک دلیل خلقت انسان و دلایل حضورش
قطعا راحت تر میشه به مسیر الهی مون ادامه بدیم اگر بر نیروی عشق و عظمت وجود خودمون واقف و آگاه بشیم .
از اونجایی که من از این موهبت الهی ، کمال بهره رو بردم و خداوند به من همسری عطا کرده که ،(با همه وجودم از خداوند خواسته بودم)
بنابراین به عنوان الگویی موفق در مبحث عشق حرف های زیادی برای گفتن دارم اما در مقابل استادم زانوی ادب میزنم و مشتاق آموختنم حتی در این موضوع
سپاس از تامل و تحملتان
سلام آقای حافظان عزیز
خیلی ممنونم از شما به خاطر متنی که به اشتراک گذاشتین،
بهتون خیلی خیلی تبریک میگم به خاطر رابطه زیبایی که با همسرتون دارین و همینطور به خاطر مطالعه ای که در این حوزه دارین،
لذت بردم از نوشته تون و باعث شد برم درمورد نویسنده کتاب سرچ کنم،
براتون بهترین اتفاقات رو آرزو میکنم
سلام و سپاس بانو
این کتاب مخاطبان خاص داره اما اگر کسی اونو با عشق بخونه متوجه سهولت امر «گفتگو با خدا» خواهد شد که اساساً چیز عجیبی نیست اگر کسی بخواد با خدا صحبت کنه هیچ پیش شرطی نداره و کافیه که بخواد
(همه سعی من این بود که بگم ساختار اولیه وجود انسان عشقه)
واقعیت اینه که من سال گذشته تصادفی داشتم و اتفاقاتی برام افتاد که شهودم باز شد و به سفری روحانی رفتم و بیشتر این متن رو که نوشتم درک و مشاهده بوده که تونستم با متن کتاب نیل دونالد والش تطبیق بدم و چیزی که گفته شده رو باز کنم تا خواننده های علاقه مند بتونند بفهمند منظور نویسنده چی بوده و این که مطالب فلسفی همیشه در حین ترجمه تغییر ماهیت میدن و گاها تبدیل به توهمات مترجم میشن
توصیه من اینه که هم اون کتاب رو چند بار بخونید و هم متنی که گذاشتم .(مثل تمام آگاهی هایی که هیچوقت با یه بار خوندن متوجه نمیشیم)
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید
در نهایت عشق و در اوج آگاهی باشید
ممنون از پاسختون،
من خیلی با اون قسمت نوشتتون ارتباط برقرار کردم که درواقع همون چیزی هست که استاد عباس منش تو فایلهاشون بارها و بارها گفتن:
که خداوند یک کل هست و ما جزئی از خداوند،
همیشه به این موضوع فکر میکنم،
همیشه آیه انالله و انا الیه راجعون تو ذهنم هست،
به نظرم لذت بخشه،
اینکه من جزئی از وجود تماما خیر و نیکی خداوندم به من عزت نفس و اعتماد به نفس و انگیزه حرکت و اجرای تصمیمات رو میده، وقتی میخوام تصمیمی رو عملی کنم که درونم ناآرام هست صبر میکنم و دست نگه میدارم، چون وجودم با اون کل هماهنگ نیست و وقتی آرام میشم نگاه میکنم ببینم که آیا باز هم میخوام اون تصمیم رو عملی کنم یا نه،
درکل از اینکه جزئی از اون کل زیبا و سراسر نور هستم بسیار خوشحالم،
ممنونم از شما دوست عزیز که شهود خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین،
این سایت مکانی بسیار زیباست که استاد فراهم کردن تا همه آگاهی های خودشون رو به اشتراک بذارن و ظرف وجودی دوستان خودشون رو افزایش بدن،
ممنونم از استاد عزیز به خاطر این مکان زیبا و روحانی
به نام الله مهربان
سلام و سپاس خداوند هدایتگر و راهنما
خدایا سپاسگزارم خدایا مهربان معبودم سپاسگزارم ازت
سلام و درود بر شما دوست عزیز
مدتی پیش ک کامنت شما رو مطالعه کردم و حرف دل رو زیر کامنتتون و گذاشتم و شما به دل نوشته من پاسخ دادید
هر روز به کامنتتون فکر کردم
خیلی دوست دارم ک بفهمم شما توی کدام کامنت از خودتون و تصادفتون صحبت کردید
مشتاق بودم بدونم چی شده و چ اتفاقی واسه شما افتاده
امشب عزمم را جزم کردم ک بیام و کل کامنتها و پاسخ ها و دیدگاههای شما رو مطالعه کنم
خداوند مرا هدایت کرد و من شروع کردم به مطالعه
این کامنتتون رو خوندم و اشک ریختم
آنچه نوشته اید بی شک از سوی خداست
من نمیدونم چی بنویسم و چطور بیان احساسات کنم
الله اکبر الله اکبر کلمه به کلمه نوشتتون بر قلبم نشست
معنی عشق رو من میدونم
معنی عشق معنی شور معنی دلتنگی
من توی زندگی هر زمان دنبال عشق گشتم رسیدم به خدا فهمیدم ک من معشوقه اویم.
فهمیدم عشق فقط اوست اویی ک در تمام لحظه ها منو به سمت خودش هدایت میکرد و من نمیدیدم
رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلالعقدت من لسانی یفقهوقولی
خدایا کمکم کن بتونم بنویسم
و این جملاتتون:
عشق نماد حضور خالق بود ، حضور آن کل و کل لحظه ای از جزء غافل نبود و اما جزء در اکثر اوقات غافل بود از کل
و البته این قاعده بازیٍ تجربه بود تا در میان این غفلت به سمت دریای جهل و تاریکی ها برود ، به سمت نبودها
و عشق مراقب بود و نظاره گر
مبادا عزیز دردانه خدا، آدم (جزء) در جهل و تاریکی غرق شود و هر لحظه ریسمان اتصال چون افسار اسبان چموش به عقب کشیده میشد تا مانع سقوط و هبوطش گردد
خدایا شکرت ک یه زمانی میان هق هق گریه های من منو توی آغوش کشیدی و گفتی انچیزی ک تو دنبالش میگردی منم
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
من خدا رو پیدا کردم عشقمو
مرا به لطفش نعمت زندگی داد وقتی ک کسی نمیخواست زنده بمانم(مامانم ب گفته خودشون خیلی کارها برای سقط شدنم انجام دادن)
مرا به لطف خودش زندگی داد وقتی ک کسی باور نمیکرد زنده باشم(توی دوماهگی داروی زیادی داده بودن و همه گفتن ک من مردم ولی به خواست خدا به دستی از خدا زنده شدم )
و هزاران ماجرای دیگ
وقتی میگم خداعاشق من بوده چون توی لحظه لحظهای زندگیم بوده و مراقبت کرده و من غافل از این همه عشق
خدایا شکرت شاید ی روزی تونستم آنچه ک در قلبم هست بنویسم
خوشا به بخت بلندم ک در کنار منی
ک تو هم قرار من و هم بیقرار منی .
از شما بسیار سپاسگزارم .
سلام ماریای عزیز
خوشحالم که اینقدر مشتاق آگاهی و تشنه فهم حقایق این عالمی
خیلی دوست داشتم از رسانه ای به پهنای جهان بگم چرا که بر من حکم شد آنچه در عالم بالا دیدم رو بیان کنم و از خداوند خواستم تا خودش شرایط انجام این رسالت رو بر من آسون کنه.
بخش های زیادی از مشاهدات من مخاطبان خاص داره مثل دانشمندان نجوم و ریاضی و فیزیک و روانشناسی و البته تمام علوم رو در بر میگیره
هر چیزی غیر از 2درصدی که عظمت خداوند رو فقط در این جهان مادی جستجو میکنند.
حقیقت جهان های موازی حتی در تصور دانشمندان نجوم و ناسا هم نمیگنجه
بینهایت روح در این عالم وجود داره روح انسان هایی که هیچکدوم شبیه دیگری نیست و تجربه هیچ یک نیز شبیه دیگری نیست.
ماموریت هر روح تجارب منحصر به فردیه که خودش انتخاب کرده و او قبل از حضورش در این عالم بینهایت حق انتخاب داره
خب تا اینجا تعداد ارواح هرگز عدد معلوم یا مجهولی نیست بلکه بینهایتهذکه در حال وسعت یافتنه
حالا جهان ها (منظورم کل این عالم با تمام کهکشان ها و ستارگان بی انتهاش) به موازات هم بر روی هم قرار دارند و به تعداد این ارواح که بینهایته ، بینهایت هم جهان هست.
یعنی برای هر روح یک عالم هستی وجود داره اما این یه این معنی نیست که هر کسی در جهان خودش تنهاست بلکه هر کسی در مرکز جهان خودشه و بقیه مخلوقات اون محسوب می شن و اونه که تصمیم میگیره این جهانشو چجوری چیدمان کنه
خب
این یکی از کمترین چیزایی بود که دیدم
ان شاءالله بزودی تمام مشاهداتمو تو عقل کل میزارم در پاسخ به سوال خودم در مورد تناسخ در چهار سال پیش
اما عشق
من ساختار خداوند رو دیدم
دو عنصر یا دو وجه «عشق و آگاهی » تنهیده در هم
مثل ترکیب اکسیژن و هیدروژن که شده آب
حالا تصور کن موقع خلقت انسان ، خداوند نیمی از وجود خودش بخش عشق رو به انسان داد و آگاهی رو ازش جدا کرد تا بتونه تجربه کنه و کسب آگاهی ، ماموریت انسان بر زمینه و اسمش تجربه یا شهادت بر وجود خداوند از بیرون از خداست.
خب یکم پیچیده و فلسفیه و تو همون کامنت قبلی خوندید کاملترشو
بقیه مشاهدات، قوانین حاکم بر این عالمه ، مثل قانون ییهودگی , شکر گزاری ، دعا ، خلق خواسته ها ،عشق ورزیدن ، عاقبت خودکشی ،مرتبت عشق، قدرت قلم ، نظریه ریسمان، آکاشیک و قدرت قلب و ارتباط قلبها و حضور ارواح خاص و استادان ارواح دیگر و…
به نام رب مهربانم
سلام استاد جانم ومریم جانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم به خاطر این همه آگاهی که خودش یه دوره کامله اگر کسی شنونده باشه وعمل کنه ،و
سلام خدمت خانواده عزیز خودم
ترمز وگاز
باور های نادرست ،ریشه فکری ما که بسیار مهم است ،تازمانی که ما باورهای مخرب رو حذف نکنیم وترمزهای ذهنمون رو بر نداریم هرچه تلاش میکنیم بی فایده است وبه قول استاد تلاشها هیچ نتیجه ای نمیدهد وهمزمان که ما داریم تلاش فراوان میکنیم هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود واین نشان میدهد که ما در راه نادرست هستیم چرا که روند جهان همواره پیشرفت وثروت وسلامتی است .
من خودم چندین ساله که در یک روند اشتباه هستم وبا وجود تلاش فراوان هیچ نتیجا ای از تلاشهایم نمیگیرم واین مُسئله بسیار مرا آشفته ونگران کرده است وبا تمام وجودم سخنان استاد را درک میکنم زمانی که از گاز وترمز حرف میزنن خداوندا سپاسگزارم به خاطر این همه آگاهی ومرا هدایت کن به سمت آگاهی های بیشتر وعمل به تک تک آنها،ربم سپاسگزارم ربم سپاسگزارم سپاسگزارم ربم سپاسگزارم
دقیقا من در زمان ومکان نامناسب تلاش زیادی کردهام وبا آدمهای نامناسب …..وهیچ نتیجهای از این همه تلاش ده ساله نگرفتهام.
خداوندا کمکم کن که راه را بیابم وراه درست را بروم وکمکم کن به تکتک این آگاهی ها عمل کنم ومثل یه برنامه نویس کد بنویسم وبه تکتک این آگاهی ها عمل کنم.ربم ربم ربم مرا هدایت کن وتمام دوستانم را در مسیر رسیدن به اهدافشان
سلام به همه عزیزان و استاد عزیزم و خانم شایسته گل
این فایل بقدری تاثیرگذار بود ک فکر من رو از دیروز صبح تا شب ب خودش مشغول کرد با خودم گفتم من که این باورهای مخرب رو از هرکدوم یکمی دارم
حالا چطوری میتونم درستش کنم و باورهای مناسب رو جایگزین کنم؟ چطوری میتونم احساس لیاقت رو در خودم بوجود بیارم
خیلی قشنگ و راحت خداوند من رو هدایت کرد و اخر شب ک میخواستم بخوابم خدا یکی یکی بهم گف و من یادداشت کردم و براتون یادداشتمو میذارم
_ اینکه خودتو هی سرزنش نکنی بخاطر ی کار کوچیک
_ خیلی عذرخواهی نکنی
_ در مورد همه چیز زندگیت همش نظر دیگران رو نپرسی درمورد لباس خریدن و…اینکه لباسم بهم میاد نمیاد؟ خوشگله؟
_ برای خرید هر چیزی سخت نگیری و همش دودل نباشی
_ حرفای زشت نزنی
_ بیش از حد تعارف نکنی
_ خواسته ات رو راحت و ساده بیان کنی
_ خودتو با دیگران مقایسه نکنی
_ موفقیت های کوچیکتو خیلی بزرگ کنی و خودتو تحسین کنی
_ به خودت سخت نگیری
_ با آرامش و بدون عجله کارهاتو انجام بدی
_ غیبت و بدگویی کسی رو نکنی
_ افراد نادرست و منفی رو از زندگیت حذف کنی
_ هیچ کس رو مسخره نکنی و برای دیگران احترام قائل باشی
_ دروغ نگی
_ با افراد درمورد مسائل زندگیت حرف نزنی و از دیگران مشورت نگیری باورت این باشه خداوند هدایتت میکنه
این ها مواردی بود ک ب ذهنم رسید و وقتی توی عقل کل سرچ کردم ی تمرین فوق العاده دوستان پیشنهاد کرده بودن ک براتون میذارم خودم هم از امروز میخوام این تمرین عالی رو شروع کنم
1) تکنیک آینه: هرروز صبح بعد از بیدار شدن از خواب ک ذهنتون آماده تره جلوی آینه بایستید و خطاب ب خودتون جملات مثبت بگید مثلا من بینظیرم و …
2) جملات تاکیدی: هرروز جملات تاکیدی مثبت بگید مثلا من خودم رو دوست دارم من انسان بسیار ارزشمندی هستم و…
3) دفتر موفقیت ها: یه دفتر زیبا تهیه کنید و در اون موفقیت هایی ک کسب می کنید یا در گذشته کسب کردید رو بنویسید این موفقیت ها هرچیزی میتونه باشه مثل قبولی توی کنکور، گرفتن نمره بالا توی ی درس و حتی اینکه ی روز سعی کردی دروغ نگی و …. بعد میتونید زمانی ک اعتماد به نفس شما پایین هست این دفترو بازخوانی کنید و به خودتون بگید من همون کسی هستم ک فلان موفقیت رو کسب کردم
دوستان اگه شما هم تمرینی دارید برای افزایش احساس لیاقت، حس ارزشمندی، اعتماد بنفس به این لیست اضافه کنید
من خودم ی رفتاری ک خیلی مخرب بود و از سر عادت انجام میدادم این بود ک همیشه در مورد ریز ترین مسئله زندگیم هم با دیگران صحبت میکردم. با یه نفر ک از خودم سن بالاتر بودن و با ایشون خودشناسی کار میکردم همیشه مشورت میگرفتم حتی درمورد کوچکترین موضوع
از پارسال ک با استاد آشنا شدم متوجه شدم همه ما از درون هدایت میشیم و خداوندی ک من رو آفریده خودش هم من رو هدایت میکنه رفته رفته این صحبت هارو کم کردم و این رفتار ی مدتی زمان برد و من سعی میکردم حرف نزنم و وقتی حالم بد هست بجای اینکه انرژی صرف کنم با بقیه حرف بزنم و از افراد کمک بگیرم سکوت کنم و مراقبه انجام بدم
تا جایی ک الان این رفتار تقریبا ب صفر رسیده و من دیگه با هیچکس حرفی نمیزنم و با مراقبه انرژیمو برمیگردونم و وقتایی ک ناراحتم همین سکوت کردن و خلوت کردن خیلی خیلی کمکم میکنه
سلام بر شما بانوی اندیشمند و ارزشمند
از خوندن نظر و آگاهی های شما و دیدگاه زیباتون لذت بردم
یادآوری های ارزشمند ی داشت خصوصا این مطلب که
« من خودم ی رفتاری ک خیلی مخرب بود و از سر عادت انجام میدادم این بود ک همیشه در مورد ریز ترین مسئله زندگیم هم با دیگران صحبت میکردم»
من ریشه تمام مشکلات و مسائلمو در عدم اعتماد به خدا یافتم و به همین خاطر به غیر خدا گرایش پیدا میکردم و طبیعتا با اونا اعتماد میکردم و درد دل، که اساسا هر دو غلط بود ،
درد دل دردمو دو چندان میکرد و گفتن رازهای زندگیم منو بی ارزش و سست عنصر و ضعیف جلوه میداد
و بقول شما خوب نتیجش خیلی وحشتناک بود
عدم اعتماد به نفس و ارزشمندی ترمز دیگه من بود، که با تمام توانمندی های بسیارم ذره ای برای خودم ارزش قائل نبودم.
و باور فراوانی هم که نداشتم و توهم داشتنشو داشتم و این خیلی بده که فکر می کنی همه چیو میدونی
در پایان از شما سپاسگزارم برای این آگاهی های زیباتون
براتون آرزوی موفقیت و شادکامی و پیروزی دارم
سلام به شما دوست عزیز
خوشحالم ک براتون مفید بوده
خداروشکر
من هم متوجه شدم وقتی ک صحبت با دیگران رو ب طور کلی قطع کردم از درون هدایت شدم و همین موضوع خیلی بهم کمک کرد ک احساس ارزشمندی کنم چون من قبلا فکر میکردم ک همیشه تصمیمات اشتباه میگیرم و برای اینکه اشتباه نکنم باید از کسایی ک از من بزرگترن مشورت بگیرم
اما حالا متوجه شدم ک خودم هم ب تنهایی میتونم تصمیم بگیرم و اصولا نیاز نیس ک از دیگران تایید بگیرم و اونا برام تصمیم بگیرن
همین تمرین احساس ارزشمندی رو ب آدم برمیگردونه
منم از شما ممنونم و امیدوارم همیشه موفق باشید و توی این مسیر قشنگ همگی ثابت قدم بمونیم
سلام دوست عزیز
برای خودت خرج کردن و هزینه کردن
لباسهای خوب خریدن و پوشیدنشون واسه دل خودت
رستوران رفتن
البته اینا بعضیاش باگهای خودمه ها با وجود اینکه الان شرایط مالیش رو هم دارما
من برای دیگران راحتتر خرج میکنم تا برای خودم
رستوران رفتن رو هم یه جورایی خرج اضافه میدونم ولی یادمه توی دوره های مختلف، استاد روی این مورد تاکید میکردن
توی تعطیلات خرداد ما رفتیم مشهد و من مدام دنبال رستورانهای خوب مشهد بودم و هر روز یکی شون رو تست میکردیم
مادر و پدرمم اونقدر خوششون اومده بود از این سبک زندگی، که توی راه برگشت به سمنان که رسیدیم ،مامانم گفت ناهار بریم یه رستوران خوب مهمون من ،در صورتی که قبلا اینطور نبودن
سلام دوست عزیزم
خیلی ممنون بابت پیشنهاد خوبت چقدر خوب شد ک شما یادآوری کردید
خداروشکر
با صحبت شما من یاد خواهرم افتادم، هفته پیش با خواهرم بیرون رفتیم و یه چیزی ک خیلی ازش لذت بردم و باعث شد منم یادش بگیرم این بود ک خواهرم بدون اینکه ب کسی اطلاعی بده و بگه من میخوام ساعت بخرم پول خودش رو برداشت و خیلی راحت رفتیم ی مغازه خیلی خوب و یه ساعت رو خیلی راحت انتخاب کرد و راحت هم کارت کشید و خرید بدون اینکه تردید کنه یا تخفیف بخواد و این راحت خرید کردن برای من درس بزرگی بود ک من ارزشمندم باید از بهترین جا بهترین مارک رو بدون ترید بخرم و همین احساس فوق العاده ایی به آدم میده
خیلی ممنونم از شما و براتون بهترینا رو آرزو میکنم دوست عزیز
سلام دوست خوبم
خوشحالم که کامنتم برات مفید بود
بهت پیشنهاد میکنم مقاله زیر از عقل کل رو هم مطالعه کنی
https://elmeservat.com/fa/aghlekol-question/%D8%AA%D8%B1%D9%85%D8%B2-%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%82%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA/
راهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»
من خودم اولین باری که این مقاله رو خوندم های های گریه میکردم که من با خودم چه کردم
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی…
بسیار سپاسگزارم از شما بابت این همه آگاهی که به همه ما منتقل میکنید….
استاد عزیز من به لطف الله و راهنماییهای جنابعالی تغییرات شگرفی در زندگی ، روابط و شغلم تا به امروز ایجاد شده است ، اما در این مسیر افت و خیزهایی وجود دارد که گهگاهی شرایط را برایم متفاوت میکند .
از آنجایی که خیلی سعی در کنترل ورودیهای ذهنم دارم ، مسیر آگاهی ، سیر تکاملم را آسان تر میکند ،
برای نمونه در همین فایل رایگانی که بسیار زیبا و دقیق برایمان خیلی از ترمزهایی که در ما برای رسیدن به هدف و غایت مان وجود دارد رو شناسایی و معرفی نمودید…
هر کسی خودش بهتر میداند که حرفی که میزند یا خواسته ای که دارد ، چقدر این خواسته یه بهتر عرض کنم فرکانس داشتن اون خواسته از اعماق وجودش بر میخیزد…
و فکر میکنم این زمان است که انسان کوه را از میان برمیدارد….
وقتی چیزی را در زندگی طلب میکنیم قبل از اینکه ارتعاش آن یا حس رسیدن و داشتن آن خواسته را در خودمان احساس کنیم ،که این اتفاق ، البته به نظر من میتونه از عدم شناخت از قوانین جهان هستی نشأت میگیرد ،،،رسیدن به خواسته مان خیلی محال و غیر قابل دسترس خواهد بود ….
من در کار و شغلم به لطف الله در جایگاه خوبی قرار گرفته ام….
حدود 3 سال میباشد که در کار املاک موفق به بازگشایی دپارتمان املاک با چندین مشاور با اخلاق و با تجربه ، شده ام….
همین حالا هم که در حال نوشتن این متن هستم ، خیلی از کارهای مربوط به شغلم را با همین قوانین پیش میبرم….
به نظر من هر چه در جهان ما و ذهنمان آشکار میشود یا خواسته ماست و یا ناخواسته….
و این ما هستیم که با انتخاب هایمان زندگی مان را شکل و خلق میکنیم….
من دارم یاد میگیرم هر چه را که میخواهم ، هر چه را که به من احساس خوبی میدهد و هر چیزی که من را به هدفم نزدیک تر میکند و …… را از قبل با ذهنم احساس و داشته باشم…و هر آنچه که از قبل ، از نسل های قبل و فرهنگ های گذشته را فراموش و با تمرکز بر ورودیهای ذهنم مسیر رسیدنم را به هدف ، هموارتر کنم….
حضور شما چراغ راه ، راهنمای درست و برکتی ست که از سوی خدای متعال برای همه ما ارزانی شده
امیدوارم با رسیده به آنچه که آرزویمان است ( که البته هر کسی به قدر ظرف درونی اش ) و لذت بردن از اون امکانات و نشان دادن اونها حداقل برای شما استاد عزیزم اعضای محترم گروه تحقیقاتی عباس منش بتونم نمره ی قبولی از شما دریافت کنم….
تا به امروز خیلی تغییرات بزرگی در زندگیم صورت پذیرفته ….
منی که تا چند سال پیش فقط یک مشاور بودم ، امروز در جایگاه یک مدیر و مسئول در یک شهر نسبتاً پر هزینه مشغول کار هستم و کارمندانی دارم که در دفترم مشغول کار هستند….
یه جمله ای رو ازتون به یاد دارم که گفتید طوری کار کنید که وقتی در حال استراحت هستید زنگ واریزی پول به حسابتون شنیده بشه….
و من امروز دارم این رو تجربه میکنم….
به نظر من این فایلی که بصورت یک فایل رایگان ارائه شده ارزش یک دورهی کامل رو داره ….
تغییرات من تا به امروز به حدی بود که به عنوان مثال :
تعطیلات عید 1402 رو خیلی راحت با خانواده ام در یکی از هتل های لوکس دبی در خیابان شیخ زاید به مدت 12 روز سپری کردیم….
ولی خواسته نهایی من قدم زدن در بهشتی ست که شما در آنجا زندگی میکنید…
امیدوارم روزی با همسر و دو فرزندم مهمان خانه تان باشم….
به امید دیدار
سعید ایکانی ، جزیره کیش
سلام استاد عزیر… استاد من چندسالی هست کم وبیش فایل های شما را گوش می دهم چندوقتی حالم خوبه اما وقتی به آن نتیجه دلخواهم نمیرسم چنان به عقب برمیگردم و حالم بد میشه که انگار نه انگار این همه مدت این همه فایل گوش دادم… من توی یک خانواده ای هستم که 4برادر دارم و هر روز یک داستان ی دارند و من واقعا از دستشون خسته شدم و انرژی زیادی ازم گرفتن نمی دونم چه باوری را در ذهنم درست کنم و آنها را رها کنم… برعکس، اطرافیانم مثل خاله و عمو و… آدمهای بسیار موفقی هستن و من همیشه حسرت آنها را می خورم البته حسرت اینکه ای کاش برادرهای من هم همینطور بودن… دوست دارم شاد و آروم در کنار دوتا دخترم و همسرم زندگی کنم… لطفا به من کمک کنین… ترمزهای منو بهم بگین… باورهای درست را در ذهنم چه جوری درست کنم
به نام پروردگار و فرمانروای جهان
به نام خدایی که من روز از عدم به وجود آورد …
خدایی که صاحب همه چیز منه…
صاحب چشم هایی که میبینه…
صاحب گوش هایی که میشنوه …
صاحب قلبی که بی هیچ مزد و منتی هر دقیقه داره به میلیارد میلیارد سلول …غذا میرسونه…
صاحب تموم نفس هایی که بدون هیچ زحمتی داره اکسیژن هارو که اونم نعمته خودشه وارد ریه هام میکنه …
خدایا من چییییی دارم از خووودم؟
سعیده چییی دارررره از خووودش …..؟
هیچی….هیچی …
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم.
سعیده … سعیده …وای بر تو اگر یک ثانیه از قدرت پروردگارت غافل بشی…
یک تیکه گل و لای بودی …
بهت جسم داد …چشم داد …گوش داد…صورت داد… دست داد …پا داد …
به چی مغرور شدی پس …؟
چی داشتی از خودت ….؟
هیچی نداشتی …همه چی بهت داد …
به تموم ملائکه ش دستور داد بهت سجده کنند ….
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید.
دورت بگردم پروردگار …
منو ببخش …
ببخش که تا اومدم به این دنیا …یادم رفت از کجا اومدم …یادم رفت صاحبم کیه …
یادم رفت ارزشم رو… یادم رفت امانتی که بهم دادی رو …
امانتی که هیییچ کس قبولش نکرد …
من قبولش کردم و قدرش رو ندونستم
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، و[لى] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.
ستمکار بودم به خودم که فکر میکردم تو منو فراموش کردی
ستمکار بودم که منم منم میکردم
ستمکار بودم که پشت کرده بودم بهت
ستمکار بودم که نماز رو میخوندم که تکلیف ازم برداشته باشه
ستمکار بودم که سجده میرفتم و نمیفهمیدم چی دارم میگم
ستمکار بودم که دستامو سر نماز میاوردم بالا ولی نگاهم به پایین و آدم ها بود …
نادون بودم خدا …
تو میبخشی منو …میدونم …
خودت دیشب توی قرآن بهم گفتی …
دیشب که دلم گرفته بود از خودم ….
دیشب که گفتم خدایا نکنه منو ببخشی …؟
نکنه ازم نگذری …؟
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
به بندگانم خبر ده که من آمرزنده و مهربانم
خدایا … صاحب من …
من چی دارم بدون عشق شما ؟
چی دارم از خودم …؟
خدایا تو اگر دستمو نگیری…اگر هدایتم نکنی … اگر من به پناه ندی من کجا رو دارم برم …؟
لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ
هیچ پناهگاهی جز خودت ندارم الله …
دوستت دارم و این عشق رو با بند بند وجودم حسسس میکنم ….
با تک تک ضربان قلبم …
با تک تک نفس هام …
همه چی تویی خدا …
این سایت شمایی … استاد شمایی …
بچه های سایت …همه عشق شمان…
این کلمه ها که نوشته میشه هم از شماست …
من ضعیف تر از اونیم که بتونم یک جمله ازت بنویسم …شما منت میزاری روی سرم و میگی بنویس سعیده …
استاد …استاد عباسمنش عزیزم …
میخوام مثل آزاده جان… ی روز که اصلا هم دور نیست
محکم بغلتون رو بگم عاشقتونم
عاشق شما که منو رو با خدا آشتی دادی …
عاشق شما که یادم دادی قرآن خوندنو …
عاشق شما که توحید رو یادم دادی …
به قول سید علی خوشدل عزیز …
که با این تیکه از کامنتش اشکام رو سرازیر کرد ….
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿193﴾
پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران
دوستون دارم ….
استاد …خانم شایسته … تموم بچه های سایت که نور خدارو منعکس میکنید …
دوستون دارم و بزودی در بهترین زمان و مکان میبینمتون
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون
قلب فراوانِ فراوان ِ فراوان
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام سعیده عزیز و حنیفففف
سلام سعیده خدا…
سلاممم میدونی چیه سعیده خانوم وقتی کامنتاتو میخونم انگار هر کلمه ای که منویسی با پشت دستت اشکاتو پاک میکنی اشکهای شوق رو نمیدونم این احساس منه نسبت به کامنتات..
چقدر قشنگ گفتی من کی هستم من چی هستم من بدون تووووو..
چقدر قشنگ گفتی نماز میخوندم برای تکلیففف..
ازم میپرسیدن چرا نماز میخونی حسین میگفتم باهاش حال میکنم نمیدونم ولی خیلی بهم حال میده نماز..
اصن کار دین و این چیزاهم نداشتم.حال میکردم با نماز خوندن فقد همین..
ولی استاد یه حرف قشنگی زد گفت حسین تو ساعتها و روزهااا خم و راست شد تفیرری نداره خدا که احتیاج نداره به توو
و الان سعیده گفت حسین نگاه اینارو بخون بد نماز بخون دمت گرم سعیده عزیز مرررسی برای این همه اگاهی…
حنیف از تو یاد گرفتممممممم سعیده خانووووممممممم
در پناه جان جانان سلامت شاد و ثروتمند باشی همیشه برامون کامنت بزار
سلاااام به برادر عزیییزم،حسین آقا
عجببب عکس پروفایل باحاااالی:)))) اینهمه انرژی مثبت توی یک دایره کوچیک عکس…؟ دست مریزاد …
ممنونم ازتون زیادِزیاد
که لطف کردید برام نوشتید …
الحق و الانصاف که کلمات انرژی دارند …شما درست فهمیدی داداش…همیشه این لطف رو خدا در حقم نمیکنه…ولی ی وقتایی که منت میزاره سرم میگه برو توی سایت بنویس… از حجم انرژی که وارد دستام میشه برای نوشتن اشکام درمیاد … :)
اگر اشک ها قابلیت نفوذ در کامنت هارو داشتن،فکرمیکنم الان همه ی LCD ها سوخته بود:)
من خیییلی خوشحال وخوشبختم که انسان های شایسته ای مثل شمارو توی زندگیم دارم ،سپاسگزارم ازتون بی نهاااایت
گفتید سعیده ی حنیف :) یاد صاحب این برند افتادم :)))
این صفت حمیدِحنیف نبود ؟ :)))
فکر کنم انحصاری خودشه :)
به خودش از همه بیشتر میاد :)))
اسم شماهم خیلی قشنگه ها …
حسین عبادی
=
حسین از بندگان من :)
در پناه پروردگار عالم باشی برادر عزیزم
براتون خیردنیا و آخرت رو میخوام
قلبِ فراوان
بنام خداونده بخشنده و مهربانم.
سلام اجی الهی که حال دلت قشنگ باشه….خوشحالم برای پیدا کردن اجی رضوان الهی شکرررر خیلی کیف کردم
ممنونم ازت برای این همه مهربانی بینهایت ممنونم برای وجودت برای بودنتون توی سایت که از موقعی که کامنتهای شما و حمید عزیز رو خوندم.عاشق خوندن کامنت توی سایت شدم ممنونم مبرای این همه قشنگی که بهم دادید ممنونم ازتون مرسی…
اجی اینو از شما یاد گرفتم حنیففف اقا برازنده شما و حمید عزیزم این جمله اخه خیلللی خوب واگاهید و توحیدی هستید..
نوششش جانتون این همه اگاهی و زیبایی نوشششش جانتون….
چقدر قشنگ حسین عبادی =حسین از بندگان خدا تا به حال نمیدونستم اینووو دمت گرم چقدر کیف کردم
اجی اینم هدیه به شما تازه قران رو باز کردم و این رو بهم هدیه داد منم هدیه میدم به روحتون…
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
و همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است(9)سوره شعراء
در پناه جان جانان شاد سلامت و ثروتمند باشید
سعیده جانم!
چه مناجات زیبایی کردی با خدا!
چقدر تو فوق العاده ای!
امروز کلی داشتم کامنت های شما و دوستای عزیز دیگه که زیر هم پاسخ در پاسخ اومده بود رو میخوندم (اسم نمیبرم که کسی از قلم نیوفته) و کلی لذت بردم و اشک ریختم و خندیدم و خدا رو شکر کردم که دوستان توحیدی و درجه یکی مثل شما دارم!
انشالله یه روز همگی از نزدیک دور استاد جمع میشیم و از نتایجمون میگیم! و بزرگ ترین نتیجه مون همون پیدا کردن خداست که به لطف استاد عزیزمون برامون حاصل شد!
با خدا باش و پادشاهی کن
عاشقتم سعیده ی عزیزم و می بوسمت و همیشه منتظر خوندن کامنت هات هستم :-*
سلام به یاسِ من
خوبی عزییییزم ؟
مرررسی که این لطف رو در حقم میکنی وبرام مینویسی
نمیدونی با هر نقطه ی آبی چه ذووقی میکنم من
الهی که اون روز رو ببینیم باهم ،که جمع شدیم دووور استاد و از ذوق و شووقمون امونش نمیدیم برامون حرف بزنه … :))))
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان دوست عزیز راه دووور من
قلب فراااوان
هزاران سلام سعیده جان
خداوند رو سپاسگزارم که هدایت شدم به پیام شما
چقدرررررررررررررر قشنگ نوشتی عزیزم
بازم باید از این جمله م استفاده کنم که:
کامنتتون پر بود از خدا
از عشق به خدا
از الهام دریافتِ لطفِ خدا
از مهر بی نهایتِ خدا
اییییییییییییییی بنازمت الله جانم که:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانه مان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند…
بنازمت الله جان که تو مطلق عشقی مطلق آگاهی…..
فقط کافیه هر چیزی… هرررررررر چیزی فقط ذره ایی از تو رنگ و بو بگیره… و بعد معجزه رخ میده…
آخخخخخخخخ که چقدرررررررررررررر زندگی با تو شیرینه… مطمئنه…. ارامش داره…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ممنونم سعیده عزیزم که در این لحظه مأمور شدی و انگشتت لغزید روی صفحه و عشق الهی جاری شد و بر دلهامون نشست و چشمانمون رو تر کرد…
خدایا شکرت بابت این لحظه که روزیم کردی بفهممت…درکت کنم….عشق بورزم…
سعیده خوبم ممنونم ازت دوست توحیدی من که در این لحظه مسیر رو برام نورانی تر کردی…
ممنونم از همه عزیزان توحیدی
و ممنونم با همه عشق از دو استاد دوست داشتنی ام…
دوست تون دارم و دستان تونو میبوسم که بهترین معلم معنوی من هستین در این مسیر خدایی…
خداجانم شکرت به خاطر تک تک الطافت..
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
به بندگانم خبر ده که من آمرزنده و مهربانم
صدالبته که آمرزنده و مهربانی خداجانم
لامَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ
هیچ پناهگاهی جز خودت ندارم الله
پناه بر خودت از شر خودم….
عاشقتم خدای من که وقتی لازم باشه با بندگانت حرف بزنی هیچ ترتیب و اداب خاصی نمیجویی…
فقط کافیه من درخواست کنم تا تو پازل منو بچینی..
الله اکبر
و به عنوان مثال به قلب یک بنده خوبت به اسم سعیده بندازه که اول قرآنتو بخونه…بعد به دلش بندازی بیاد تو سایت و بنویسه…بعد منو هدایت کنی بیام و این وقت شب ساعت 3 سحر ، سایت رو باز کنم
و انگشتم بره رو صفحه 17 از 20 تا صفحه و بیام دقیقا آخرین کامنت این صفحه رو بخونم که تو اینجا با من حرفی که باید بشنوم و دلم آروم بگیره رو بزنی……. الله اکبر …سبحان الله ….
شکرت شکرت شکرت..
ممنونتم سعیده جان و از همین خدای پر از عشق و مهر براتون سراسر نور الهی میطلبم
سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید….
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانه مان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند…
سلام به وجیهه بانوی عزیییزم
مرررررسی و سپاااسگزارتم که با جمله های الهامیت برام نوشتی …
فوق العاده بود …فوق العاده …
با هر جمله از کامنتت،مست عشق خدا شدم،نورش قلبم رو،روشن کرد و هوای مهربونیشش رو نفس کشیییدم
ممنونم ازت عزیییزدلم
همیشه بنویسس و عشق خدا رو از دستات جاری کن
برات بهترینِ بهترین هارووو میخوام :)
قلب فراوان
به نام خداوندی که عاشقشم، اونم عاشقمه
به نام خداوندی که عینِ عسل، عینِ باقلوا داره هر لحظه هدایتم میکنه و منو غرق در ارامش، شادی و حس خوب میکنه.
سلام وجیهه بانوی زیبا و خوش کلام.
سلام به همه ی عزیزترین ها.
به همون اندازه که با کامنت سعیده جان کیف کردم از عطرِ حضورِ خدا تو زندگیِ تک تکمون، با کامنت شما هم غرقِ لذت و شادی و حس خوب شدم.
مرسی که نوشتین از حسِ قشنگتون با خدا.
این به اشتراک گذاریِ احساسات و درونمون با هم، معجزه میکنه.
خدا از تو دل کامنتها با من حرف میزنه.
صبح نوشتم، خدایا پاسخِ دوستان میخوام امروز، و دوست دارم خیلی شفاف و واضح باهام صحبت کنی…
الان یهو به خودم اومدم دیدم، کامنتِ سعیده جان، شما و بقیه ی بچه ها (حسین آقا، یاسمن جان، اقا میثم) که خوندم تو این چند دقیقه همون صحبتِ شفاف و واضحی هست که بامداد امروز درخواست کردم از خدا.
امروز تو پیاده روی وقتی اون قسمتی که تو سوره نور آیه 35 خداوند مهربان میفرماید:
یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ
و خدا هر که را خواهد به نور خود هدایت کند.
رو شنیدم، به قولِ مریم جون، دیوانه شدم…
چند دقیقه قبلش یه اتفاقی افتاد که خیر بود و شد، بعدش اینو هدایتی شنیدم و یهو میخکوب شدم…
انقدر که شنیدن این قسمت بهم امید داد، انگیزه داد، اشکمو درآورد…
خدا فقط به اونایی که درخواست مستقیم دارن هدایت نمیرسونه، حتی به اونایی که در ظاهر امر تو مسیر اشتباهی هستن ولی تهِ دلشون یه چیزی قُل قُل میکنه هدایت میرسونه، نجاتشون میده، راهنمایی شون میکنه، کمک میکنه برگردن تو مسیر…
خیلی خوشحالم که خدا رو با این قدرت و شدت تو زندگیم دارم.
چقدر خدا بزرگه
چقدر…
الله نور السماوات والارض…
استاد جانم، مرسی که با فایلهای ارزشمندِ توحیدِ عملیِ باعثِ برقراریِ ارتباط عمیق تر من و خدا جانم شدین.
مرسی ازتون دستِ محبوبِ خدا.
مرسی که انقدر خالصین، پاکین، شفافین، صادقین، تلاشگر هستین، توحیدی هستین.
خیلی دوستتون دارم بنده ی محبوبِ خدا.
این فایل خیلی پر برکته، هر لحظه بیشتر دارم حس و درک میکنم.
این سایت، استاد، فایلها، بچه های سایت دقیقا جزو ثروت های من تو زندگیم محسوب میشن، خدایا شکرت برای این همه ثروت.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام و درود به سمانه جانم
وقتی روز دوم تیر وارد سایت شدم و نقطه آبی رنگ کوچولوی کنار تصویرمو دیدم سریع و با ذوق و عشق کامنت تونو خوندم
همون موقع ی صفحه طولانی براتون نوشتم و نمیدونم چطور شد که دستم خورد رو رفرش و پیامم قبل از ارسال پاک شد!!!!
اومدم مجدد بنویسم کلامی جاری نشد..
گفتم:«الخیر فی ما وقع» حتما خیر در همان چیزی است که رخ داده….
و بی صبرانه منتظر بودم تا خداوند پاسخ دهد دعای درخواست کننده را.
امروز تو ستاره قطبیم (من و همسرم در دوره دوازه قدم هستیم که با اکانت ایشون خرید میکنیم)، از خداوند خواستم امروز جرعه ایی آگاهی بنوشاند..
و چه زیبا پاسخ داد خداوند عزیزم با یادآوری این متن:
مولانا شمس را گفت:
پس زخم هایمان چه؟!
و او پاسخ داد:
نور از محل آنها وارد میشود…
بعد دیدم:
ما گاهی اوقات درگیر روزمره گی میشیم، واسمون میشه زخم..
گاهی غافل میشیم از مسیر، واسمون میشه زخم..
گاهی خبری ، رفتاری، کلامی میشنویم واسمون میشه زخم..
گاهی در راستای خواسته هامون درگیر چگونه گی ها میشویم، واسمون میشه زخم..
ولی تهش اگر دستون به ریسمان الهی باشه همون زخمها، همون رنجها میشه محل ورود نور به قلبمون، به ذهنمون، به وجودمون اونجاست که پر میشیم از خدا از عشق از نور و شاید دستمونو بزاریم رو قلبمون و سرمونو به آسمون بگیریم و از تهه دلمون بگیم خدایاااااااااااااااا برای همه زخمها شکرت…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
آره سمانه عزیزم باهاتون موافقم که این فایل واقعا ارزشمنده و این سایت الهی با استادان بینظیرش و بچه های پاک و باصفاش برای تک تک ما ثروت بی نهایتی هستن که وقتی دل مون آماده باشه گاهی با جمله ایی ما رو تا عرش الهی سیر میده..
خدایاااااااااااااااا غرق نعمتیم الحمدالله
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خداجانم عااااااااااااااااااشششقتم..
ممنونم سمانه جان باصفا که برام کامنت گذاشتی و منو پر کردی از شوق ، خیلی پیش اومده که کامنتها رو با حسی از ذوق و شور و حال در قلبم و اشک در چشمم خوندم…
و کامنت شمانازنین و سعیده عزیزم از اون دسته کامنتها بودن..
ممنونم از خداوند مهربونم برای حضورتون در زندگیم..
براتون سراسر عشق میطلبم از منبع لایزالی که عشقه ، و طعادت و ثروت در دنیا و اخرت رو براتون آرزومندم*
سلام به وجیهه بانوی زیبا
خیلی ازت ممنونم که برام نوشتی.
ممنونم که با قلبت نوشتی و به روی قلبم نشست کامنتت.
مرسی از یادآوری های قشنگی که نوشتی و رسیدن دستم.
منم خیلی ممنون و سپاس گزار خدا هستم که شما و همه ی بچه ها و استاد عزیزم و مریم جانم تو زندگیم هستین و انرژی عالی به لحظاتم میدین.
چقدر شگفت انگیزه آدم تو زندگیش با این همه دوست خوب در تعامل باشه، دوستایی که خالص و نابن، بی هیچ چشمداشت و ملاحظه و حسابگری، خالصانه برای هم مینویسن، همدیگه رو تحسین میکنن، حس خوب میدن به همدیگه.
ممنونم از خدا، ممنونم از دست خدا استاد عزیزم و مریم جان عزیزم که حسابی دلم برای دیدن روی ماهش در فایل جدید تنگ شده، ممنونم از تک تک دوستای عزیزم که دست های خدا هستن.
سپاس گزار خدا هستم که اینجام با این همه دوستِ خوب و موثر در بهبود و رشدم.
بهترین ها برای شما وجیهه بانوی زیبا در این عصرِ دل انگیز و فرح بخشِ جمعه 9 تیر 1402 هر وقت که پاسخم میرسه به دستت.
در آغوش خدای مهربون باشین همیشه.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
به نام رب جهانیان
سلام سعیده خانم
خدایا شکرت بابت این سایت
خدایا شکرت بابت این دوستان توحیدی و مخصوصا سعیده خانم
احسنت تبارک الله
وقتی من با این کامنت شما اشکم سرازیر میشه.تازه منی که مثل شما بنده خدا هستم.حالا چه جوری خداوند شما رو نمیبخشه. آخه کی نمیبخشه ما یا غفور ،رحیم،آمرزنده،توبه پذیر مهربان،و مهمتر از همه عاشق بنده هاش
نمیدونم ببخشید
شاید شما داشتی اینجوری با خدای خودت حال میکردی یا اصلا باهاش شوخی میکردی .
چون او خدا همه چیز میشود همه کس را
من که الان با خوندن کامنت شما حالم عالی شد و اشک ،اشکی که برام از خنده قاه قاه لذت بخش تره ،البته فقط این جور اشک ها خودتون میدونید.
بهر حال خواهر گلم ممنون و سپاسگزارم از شما
و براتون از خداوند شادی،ثروت،سلامتی و هر چی که خودتون میخواید رو آرزو میکنم.
موفق باشید
سلام به خدای قشنگم. به نام خدای هدایتگرم
سلام به همه ی دوستان عزیزم، سلام به سعیده ی نازنینم.
قلبم شکوفا شد با کامنتت.
با عشق و عاشقیت با خدا.
تحسینت میکنم از ارتباط عمیق و قلبی که با خدا داری و هر لحظه پررنگ تر میشه.
نورِ خدا هر لحظه بباره به زندگیت.
زندگیتو روشن کنه، پر برکت کنه، ثروتمند کنه، سعادتمند کنه در دنیا و آخرت.
ماچ به روی همچو ماهت.
ایمیل پاسخ هات به بچه ها اومد، باز کردم شروع کردم به خوندن.
دلم ضعف رفت واسه عشق و عاشقیت با خدا.
همیشه تو آغوشِ گرم و نرم و سراسر امنیت و ارامشِ خدا باشی، بیرون هم نیای هیچوقت.
الان دقیقا ساعت 04:27 دقیقه ی بامداد جمعه دوم تیر 1402 هست که مینویسم برات، در حالیکه از پنجره صدای آواز دست جمعی پرنده های عزیز دلم میاد که تسبیحِ خدا رو میگن…
عجب انرژیِ خالصی دارن، دمشون گرم، حنجره شون پر توان.
مرسی برای آیه های قرآن که نوشتی.
مرسی که کلا مینویسی و احساست رو به اشتراک میذاری.
تبریک و تحسین به خودم، سمانه جون، از 2/5 ستاره رسیدم به 3 ستاره امروز…
این یعنی حرکت
این یعنی رشد
این یعنی بزرگ شدن
این یعنی تمرین، پشتکار و تلاش برای بهتر شدن…
خدا دیروز یه تکلیفِ اساسی و پاشنه آشیلی بهم داد:
داشتم برای زهرا جانم (نظام الدینی) کامنت مینوشتم که وارد تحلیل شدم و شناسایی درونم که متوجه ترمزِ شتاب در مورد خودم شدم و فهمیدم روش ویژه، تمرکزی و لیزری باید کار کنم…
این بهبود پیدا کنه، یه عالمه ترمز ریز و زیر شاخه اش لاجرم میریزه و اصلاح میشن.
توکل به خدا.
من پای در راه میذارم، راه خودش میگه چیکار کنم…
یه چیز دیگه هم بولد شد واسم:
از گوش دادن به فایلهای دانلودی و هدیه ی متنوع، جذاب، شگفت انگیز استاد تازه وارد مرحله ای شدم که متوجهِ کج فهمی هام یا میس اندرستندیگ هام دارم میشه تو برخی آگاهی ها…
اینکه برداشتم، به سلیقه ی خودمه گاهی، تعبیر میشه به چیزی که خودم دوست دارم بشه نه صرفاً حقیقتِ کلام استاد…
یه چیز باحالِ دیگه بگم و برم:
زهرا جانم در مورد کلاغ برام نوشت پیام آور تغییر و رشد هست و این باور قشنگ دیروز شکل گرفت در من که صداش نویدِ خوبی و خبر خوش و رشد میده بهم، به نوعی نشانه محسوب میشه…
الان صدای کلاغ جان در پس زمینه ی کامنتم اومد و کیف کردم…
چقدر خوبه ساختن باورها، به طوریکه حس خوب میدن به آدم
اینطوری میشه دائم تو حس خوب بود و اتفاقات خوب خلق کرد برای خود.
استاد جانم، مرسیِ بی نهایت تا همیشه برای حضورتون در زندگیم، آموزش های محشرتون.
دوستتون دارم بی نهایت با تمامِ قلبم.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه