چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 16

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ایمان بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    به نام خالق‌ یکتا

    بعد از مدت ها میخوام کامنت بزارم و با احساس بسیار عالی دارم این کامنت و برای استاد و دوستان عزیزم میزارم.

    این روزا به دوره ای جدید از زندگیم توی فهم قانون وارد شدم که عجیبه یعنی به خودم میگم ایمان تو تا حالا هیچی نمیدونستی از قانون و تازه داری یه چیزایی میگیری

    استاد تو یه مصاحبه فک کنم گفتن مهمترین چیز احساس خوبه، من منتظر بودم بگن توحید از همه مهمتره ولی وقتی گفتن احساس خوب فکر کردم دیدم چه زیبا واقعا احساس خوب و حس عالی نتیجه توحیده و به لاخوف علیهم و لا هم یحزنون میرسی .

    اینارو گفتم که به این برسم که احساس خوب همه چیزه چند روزه دارم به اتفاقات و نتایج مهم زندگیم نگاه میکنم که کم‌هم نیستن و من در زمینه های مختلف نتایج عالی دارم وقتی فکر میکنم و بررسی میکنم مخصوصا زمان هایی که حتی از قانون هم شناختی نداشتم یه الگو جالب هست اونم اینه که من حال و احساس خوبی داشتم و نگران نبودم و کیف میکردم به قول استاد توی قدم سوم میگفت من مقاومت نداشتم در برابر ورود نعمت ها به زندگیم .

    این خیلی مهمه هر روز نعمت ها و چیز هایی که ما دوستشون داریم داره داده میشه و خیلی افراد این هارو دارند این بعضی ها ندارند به خاطر اینه که مقاومت میکنند در برابر دریافت پس اگر ما در و باز کنیم و مقاومت نکنیم نعمت ها داده میشه جوری که فکر میکنی بعد از مدتی خب این که روند طبیعی جهانه و این فقط به خاطر نداشتنه مقاومت از طرف ماست.

    حالا چطور ما مقاومت نداشته باشیم بازم بر میگرده به احساس خوب یعنی که سعی کنیم احساس خوبی داشته باشیم در لحظه و اگر دیدیم حسمون بده سعی کنیم در اولین فرصت با توجه به چیز هایی که حالمونو خوب میکنه کمی حالمونو بهتر کنیم با این کار ما مقاومت رو از دریافت نعمت کم کردیم و بعدش هدایت ها میان که هدایت نتیجه حال و احساس خوبه.

    گاهی وقتا ما دچار اشتباه میشیم یادمون میره بابا اصل داستان احساس خوبه و غرق میشیم تو ناخواسته ها مثلا ما میفهمیم که ما یه باور اشتباه داریم بعد درست کردن باور یعنی این که ما از احساس بدی که باور اشتباه به ما در اون لحظه داده با پیدا کردن الگو یا مثال زدن خودمون یا گذشته خودمون کاری کنیم که احساسمون کمی بهتر بشه و به صورت تکاملی به احساس بهتری برسیم ابتدا قدرت باور ها زیاده ولی وقتی باور اشتباه اومد و ما باور درست و که گفتم( میتونه الگو یا هر چیزی باشه) و احساسمون هی بهتر شد قدرت اون باور منفی کمتر میشه و قدرت باور جدید بیشتر.

    حالا نکته اینجاست که ما باوری رو پیدا میکنیم که اشتباه و براش تلاش میکنیم ولی نتیجه کارهای ما احساس بهتری نیس این دقیقا از جاهایی که اتفاقا ما با توجه به اون باور اشتباه داریم اونو‌قدرتمند میکنیم چون نتیجه اشتباهه و نتیجه حال و احساس بده.

    پس باید خیلی مواظب باشیم که داخل این دام‌ها نریم که به خیال پیدا کردن باور ها به قول استاد بیاییم هی گاری به خودمون ببندیم و مقاومت ایجاد کنیم واسه دریافت نعمت های بیشتر توی زندگیمون.

    حالا چیزی که تا الان من متوجه شدم( حالابعد ها آگاهیم بیشتر میشه و بهتر درک میکنم )اینه که برای ساختن باور یه نشونه هست که حالت بهتر بشه و احساس خوبی بهت دست بده و این که سریع رخ نمیده.یعنی نباید فکر کنیم که یه نجوا میاد و شما یه جمله میگید و سریع تموم میشه نه این نیست.بلکه درستش اینه که نجوایی میاد و شما با نشان دادن الگو یا هر چیزی باعث میشید به احساس کمی بهتر از قبل برسید و این الگوی رو هی تکرار میکنید تا به احساس بهتری برسید.

    برای ساختن باور هم چند راه زیبا هست

    اولیش صفات خداوند که اینو صالح دوستم بهم گفت:

    وقتی حالتون رو نجوا ها یا باور ها بد میکنن یاد صفات خداوند بیفتید اگه باور فقر بود یاد وهابیت خداوند بیفتید یاد رحمانیت خداوند و یاد این که خداوند رزاق هست و مثال بزنید که خداوند چقدر زیبا نعمت میده به انسان ها حیوانات …..

    باور فراوانی یاد جمله ی زیبای خداوند که میگه اگر دریا ها مرکب شوند و درختان قلم و باز هم نمیشه نعمت هاشو بشمار بیاریم الله اکبر .

    یاد میوه هایی بیوفت که یه سیب توی خودش چند سیب به‌واسطه دانه هاش داره یه خربازه 100 ها خربازه داره یعنی میوه ها خیلی قشنگ میشه توشون فراوانی رو دید مثلا پرتقال باخودش چند دانه میاره اون دانه میشود یه درخت و هزااران پرتقال دیگه، خیلی جالبه بهش فک کنید.خداوند خودش گندم رو‌مثال زده توی قرآن..

    برای رابطه یاد جمله ی قرآن که میگه خداوند بین دل های شما الفت انداخت و دوستی ایجاد کرد و برای شما همسرانی قرار داد که که کنار هم به آرامش برسید.

    خداوند خیلی صفات زیبایی برای خودش در قرآن به کار برده مثلا حکیم و علیم واقعا زیباست وقتی میفهمی که پرورگار ما آگاه و علم به همه چیز داره پس مارو هدایت میکنه و در هارو برامون باز میکنه.

    یک‌راه خیلی زیبای دیگر واسه ساختن باور که مکمل و کامل کننده راه حل پیدا کردن صفات خداونده پیدا کردن الگوست.

    یعنی بیاییم و الگو هایی پیدا کنیم که وقتی نجوا اومد یا باور مخفی رو پیدا کردیم این الگو مارو به احساس بهتری برسونه و حالمونو خوب کنه

    این الگو میتونه از افراد ؛ حیوانات؛ درختان یا هر چیزی باشه این دیگه بستگی به خودمون داره .

    همچنین میتونیم از گذشته و از موفقیت های گذشته خودمون الگو بیاریم و مثال بزینیم خودمونو واسه خودمون و بگیم مثلا من در فلان کار چه‌موفقیتی کسب کردم و …..

    حالا شاید الگویی نبود و یا ما پیدا نکردیم پس چه کنیم؟

    اینجا بود که استاد باز با حرفاش دری روی قلب من گشود؛

    استاد:“دوستان جهان ما جهان دوقطبی است یعنی هر قطب با قطب مخالفش تعریف میشه ،سرما با گرما معنی پیدا میکنه ،بالا با پایین و هر چیزی نسبت به چیزی دیگر سنجیده میشود و‌ معنا پیدا میکنه.“

    هر جا که میشنوم مثلا زن خوب نیست یا ازدواج خوب نیس من اول میگم به خودم ایمان که جهان ما جهان دوقطبی من الان دارم این قطب و میبینیم پس حتما یه قطب دیگه وجود داره که زن ها خوبن ازدواج ها عاشقانه و زیبان پس من اون قطب و میخوام باور کنید همین که بفهمید یه قطب دیگه وجود داره و باور کنید کم‌کم هدایت میشید به اون سمت به شرطی که احساس خوبی ازین فهمیدن به شما دست بده و در احساس خوبی باشید.

    این جهان دو قطبی واسه زمانی که مثالی پیدا نمیکنید واقعا جوابه .

    من یه راه دیگه باور میسازم و اینو تازه فهمیدم که میام و تخیل و رویا پردازی میکنم مثلا میام و راجع به اتفاقا و چیز هایی که دوس دارم رخ بده تخیل میکنم و به نقطه پایانی فکر میکنم و حال و احساسم هی بهتر میشه دیروز جوری تخیل کردم که تو واقعیت به خودم اومدم دیدم دارم بلیط هتل اسکای ویو رو تو دبی رزو میکنم تو سایتش..

    تخیل هم باید احساس خوبی به ما بده یعنی اگه تخیل کردی و دیدی حالت بده شک‌نکن توجه رو گذاشته رو ناخواسته ها که مثلا میای میگی خب من ازین راه میرم اینجوری میشه و…دقیقا نمیتونی نقطه پایانی رو فارق از مسیر رسیدن بهش تصور کنی .

    امید وارم این کامنت بتونه کمکی کرده باش و بعد ها خودم که‌میخونمش یاآورر دلیل نتایج خیلی بزرگم باش

    استاد عشق و علاقه خودم رو از اینجا نثار شما میکنم با تمام وجودم، و شک‌ندارم الان که این جمله رو خوندید دریافتش کردید.

    عاشقتونم ایمان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    سلام استاد عزیزم عشق منی وقتی چهره ماهتون میبینم ناخوداگاه میگم عزیز دلم عاشقتم چقدر این بک گراند مشکی و چهره ماه شما ترکیب جادویی ایجاد کرده مثل نوری در تاریکی

    امروز به یه حقیقت پی بردم شاید سه سال استاد عزیزم ازتون میشنوم توجه ما از همه چیز مهمتره و قدرت ما توجه ماست اما من فقط میشنیدم و درکی نداشتم الان بعد از ٣ سال بعد از ١٠ هزار صفحه a4 پر کردن بعد از ٣ سال تمرکز ١٠٠ درصد روی فقط توحید و عزت نفس فهمیدم همه چی یعنی کنترل توجه

    توحید یعنی زمانی موحد هستم که فقط توجه مثبت داشته باسم فقط در اینصورت قدرت دست منه عزت نفس لیاقت ارزشمندی فقط زمانی دارم توجه مثبت داشته باشم توحید همان عزت نفس که شاه کلید کل زندگی من فقط توجه مثبت در دل همه شرایط تازه درک واقعی کردم قبلا میشنیدم و میگفتم اما درک نکرده بودم همه فکر احساسات من در اثر فقط توجه ایجاد میشه کنترل فکر و احساس فقط زمانی میتوانم داشته باشم که توجهم کنترل کنم چند مثال جالب بهش رسیدم

    من قبلا یه دوست پولدار داشتم که در مورد ثروت همیشه با من حرف میزد من فقط بهش توجه کردم من اون زمان ٢ زارم پول نداشتم اما به راحتی در مدت کوتاهی تقریبا توانستم بهترین خانه در بهترین منطقه تهران بخرم بهترین ماشین بخرم و داشته باشم

    بعدش با یه دوست فقیری دوست شدم من سالها هیچ رشدی نداشتم چون همش از فقر نداری و پول نیست و این حرفا حرف میزد البته اون به من نگاه کرد که من وضعیت خوبی دارم اون باور کرد رشد کرد منم به اون نگاه کردم اون باور کردم رشد نکردم

    بعدش یه دختری را همیشه دنبال میکردم که خیلی موفق و خوش تیپ بود و کلی طلا های برند و خوشگل خریدم که قبلا اصلا فقط در مورد طلا نظرم این بود یه طلایی بخرم که اجرتش کم باشه که سود کنم اما الان میگم طلایی بگیرم که خوشگل یا اصلا فکر نمیکردم بشه لباس از خارج گرفت به خاطر هزار باور نامناسب الان ٢ سال بخاطر اینکه این خانم تمام لباس هاشو خیلی راحت از خارج میگیره منم گفتم چه شیک و عالی منم میخوام الان همه لباس هامو از خارج میگیرم و سفارش میدم برام بیارن والان کلی طلا های برند و زیبا دارم دارم که الان کلی سود هم کردم و انقدرم قشنگن که از داشتنشون عشق میکنم کتونی های اصل عینک اصل و بینظیر و کلا سطح زندگیم رشد یافته شده آقا هر چی بگم چقدر توجه مهم کم گفتم امروز داشتم فکر میکردم که من هر طرفی توجه میکنم میرم اون سمت دقیقا واقعا فکر نمیکردم فقط نگاه کردن به اون دختر انقدر زندگی منو تغییر بده و توقعات منم بالا ببره که منم میخوام منی که شاید قبلا میگفتم کجا ارزونتره کدام طلا اجرتش پایین تره که نه اون طلاها را استفاده میکردم نه اون جنس های ارزون دوزارم ارزش نداشتن فقط هزینه الکی میکردم یا حتی وقتی به بچه های سایت توجه میکردم که رفتن تو دل ترساشون میگفتم ااا منم میرم برای همینه از ادم های چرت و پرت باید دوری کنیم چون نمیفهمیمم که چه بلایی سرمون میاد یهو به خودمون میاییم میبینیم کل زندگیمون داغون شده

    وقتی هم ادم های موفق میبینیم موفق میشیم نمیتوانم موفق نشم البته اگه به جای حسادت تحسین کنم چون فهمیدم یه چیزایی هست که من قبلا نمیدونستم اصلا میشه یا وجود داره ،

    یا همین آمریکا استاذ جونم وقتی شما گفتید انقدر راحت رفتین و اون همه از دوستان بینظیر هم راحت امدن امریکا پس به امید خدا منم راحت میتوانم بیام امریکا و این جزو اهداف نزدیکم به امید خدا منم میام

    میخوام موحد باشم همیشه توجه مثبت داشته باشم

    میخوام با عزت نفس باشیم فقط توجه مثبت داسته باشم

    کل کل کل قانون واقعا( توجه مثبت ) همین

    استاد جونم چقدر خوبه شما این سایت راه اندازی کردین چقدر خوبه من عضو این سایتم چقدر خوشبختم که در محیط پاک و الهی هستم چقدر خوبه بچه ها کامنت میزارن در خصوص روابط من از دیدگاه مرد ها نسبت به زن ها اشنا میشم و تمام این باور هایی که همیشه فکر میکردم این باور هامخصوص خانم هاست بعد میبینم نه بابا همه دارن چقدر باعث میشه که بفهمم این نجواها برای همه وحود دارد چون یه عمر به من میگفتن مردها که مسئله ای ندارند فقط این مشکلات در روابط مخصوص خانم هاست دیدم نه بابا اتفاقا همه دارن پس حل کردنش برام راهتره و منطقی تر شده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    بنام خدا سلام ب استاد عزیزدوس داشتنی ومریم خانوم مهربانم

    استاد جان هرجا ک من واقعا نیاز داشتم ب تلنگر ب ی انگیزه میبینم شما دقیقا درمورد چیزی ک میخواستم فایل میزارین من واقعا تمام حرفاتون الان درک میکنم درحالیکه قبلن اینطوری نبودم اینکه من سازنده زندگی خودم هستم. ترمزهایی تو ذهنم بود ک نمیزاشت عاشق خودم باشم یارابطه خوبی باهمسرم داشته باشم!

    مثال= اینکه من بابالارفتن سنم زیبایی ام راازدس دادم من نمیتونم خوب حرف بزنم من لیاقت رابطه خوب عاشقانه رو ندارم واینکه من چون ازخانواده پولدارنیستم کسی بهم احترام نمیزاره احساس کوچیکی بی ارزشی میکردم درحالیکه ب قول شما ارزش آدم ب پول زیبایی ثروت نیست ارزش وجود خودمونه ک باهرشرایطی باید خودمونو بپذیریم نقصامونو قبول کنیم و روخودمون کارکنیم روز ب روزبهترشیم چقدر این فایلتون وصحبتایی ک کردین عالی بود من واقعا لدت بردم مثل همیشه انگیزه گرفتم شما همیشه برای من بهترین الگو بودید وهستید.

    .استادجان بی نهایت سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مهوش محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1633 روز

    سلام خدمت تمامی اعضای بزرگوار این خانواده بهشتی

    استاد عزیز قبل از هرچیز خواستم ی خواهشی محضر عزیز وبزرگوارتان داشته باشم واونم اینه که اگه میشه درمورد روابط عالی داشتن بیشتر فایل محبت بفرمایید

    چون شما وخانم شایسته عزیز الگوهای بسییییار موفقی هستید درداشتن یک رابطه عالی عاشقانه وبطبع حرفهای گرانبهای شما خیللللی تاثیرگذارهست چون واقعی وعملی هست وصرفا حرف قشنگ زدن نیست

    واقفا که ارزش این فایل قابل بیان نیست بسکه حرفهای ازجنس واقعیتی ناب ناب درآن بیان شده

    من خودم با گوشت پوست واستخوان درکش میکنم

    من دریک خانواده خیلی اصیل وبافرهنگ بزرگ شدم

    پدرم فرهنگی زمان شاه بود که اون موقع برای خودشون بروبیایی داشتند ومادرم هم خیلی خورشون یک خانم بافرهنگ میدونستند

    من الان نزدیک به چهل وچهارپنج سال سن دارم یادم اون موقع که خیلی کوچک بودم یه آقا وخانمی توخونه ما کارهای خونمونو انجام میدادن وپدرومادر من بروبیایی برای خودشون داشتند.

    اما توهمین خونواده من خیلی باورهای اشتباه یادگرفته بودم

    پدرومادرمن درعین این حداز اصالت وفرهنگ ولی دوتاشون آدمهای خیلی مغروررری بودند منظورم توبیان احساسات کلامی هست

    یعتی بااینکه عملللللا خیلللللی احترام هموداشتند ومن درعمل به عینه میدیدم ولی دربیان خیلی مغرور بودند. واین دقیقا درمن هم شکل گرفته بود البته من این مدتی که افتادم درمسیر آگاهی وبیداری به اینچیزا رسیدم ولی قبلا علت همه مشکلاتمو عوامل بیرونی میدونستم وهمیشه حس قربانی بودنو داشتم

    یه مورد دیگه اینکه الان که بچگی خودمو شخم زدم بهش رسیدم من آدم بی اعتماد شکاک مچ گیر وکنترل گری بودم ووقتی رفتم توبچگیم که علتش چی بوده یاد اومد که من گاهن تودوران بچکی که گاهی اشتباهی ازم سرمیزد که اکثرا هم سهوی بودند وبیشتر از اون تشخیص نمیدادم وقتی مامان متوجه میشد میگفتم آره مامان جان من این اشتباهو کردم ببخشید دیگه تکرار نمیکنم اما شما بهم قول بدید به بابا نگید

    ومادر عزیزتراز جانم به خیال خودش که میخواسته کار از محکم کاری عیب نکنه قشنگ اونو میزاشت کف دست بابام وردز بعد من توسط بابام مواخده میشدم که چرا فلان رفتار اشتباهو انجام دادم وگاهی تواتاق حبس میشدم که تنبیه بشم برای دفعه های بعدی

    اونوقت نتیجش چی شد صربه شدید به اعتماد من

    چون من مادرمو محرم خودم میدونستم ولی اونجوری صربه میخوردم بمرور که بزرگتر شدم دیگه اعتمادمو از دست داده بودم به همه شک داشتم وترجیج میدادم با کسی زیاد صمیمی نشم

    یا گاهی که مثلا بادوستی چیزی تودوران بچکیم دعوا داشتم مامانم عوض اینکه درکم کنه ویه ذره هم بمن حق بده همیشه قضاوتم میکرد که نه رفتار تو اشتباه بوده ونباید فلان کارو میکردی حالا این رفتار مامانم باعث شده بود که چون درعالم بجگی این برداشتو داشتم که من گوش شنوایی برای حرفهام ندارم وشنیده نمیشم

    دیگه حرف نمیزدم وهمیشه حتی وقتی حق بامن بود سکوت میکردم وفقط دچار خشم فرخورده میشدم ولی از اونطرف خیلی زود رنح وقهر قهرو شده بودم اینهارا گفتم که متوجه باشید که من دربچگی با چه باورهایی بزرگ شدم البته که پدرومادر عزیزمو ازصمیم قلب میبخشم،وعاشقانه دوستشون دارم چون میدونم اونها درسطح آگاهی اونزمان خودشون با من رفتار میکردند وفکر میکردن این بهترین روش تربیت بچه هست وخیر وصلاح من را میخواستند ولی اینها چه باورهایی درمن ساخت استاد عزیزم

    گذشت وگدشت من داشنگاه رشته پرستاری قبول شدم یکی از پسرهای فامیلهای نزدیکمون خواستگار من شدند وچون خونواده بسیاررررربافرهنگی بودند ودرسطح خونوواده خودمون بودند ما نامزد هم شدیم

    استاد نگم براتون که این پسر قدددددر انسان شریفی بودند

    وواقعا این حرف استادو باید باطلا نوشت که اگه خواستید ازدواج کنیید خانواده را خیللللی مهم بدونید چون شخصیت هرفرد در خانواده اش وسطح فرهنگی اون خانواده مشخص میشه واینهاهم واقعا فرهنگ بالایی داشتندوبرخلاف خانواده ما اونها خیللللی راحت ابراز احساسات میکردند وواقعا بعدا دقت کردم دیدم مخصوصا پدر بزدگوارشون واقعا انسان شریفی بودند وخیلی به اعصای خانواده ابراز احساسات میکر د وبچه ها هم همه یاد گرفته بودند

    اینقدر ایشون دردوران نامزادی بمن ابراز علاقه میکردند که قابل توصیف نیست واقعا.

    خیلی هم تم هنری عالی داشتند هم درخطاطی نقاشی های عالی هم متن های ادبی بینطیری که روح رابه پرواز درمیاورد

    اونموقع که موبایل نبود تلفن بود ونامه ونامه هایی که مینوشتند هرچقدر میخوندم سیر نمیشدم بسکه دلی بود وزیبا

    درعوض اونههههههههمه محبت اوشون من یک غرور وحشتناک داشتم درابراز احساسات خودم

    با وجودی که خیللللللی ازدرون دوستشون داشتم ولی انگاه گنگ شده بودم وحتی یک بار احساس واقعی خودموم بهش نشون ندادم

    یادمه گاهی که تلفن میزدند از من میرسیدند که نظرت راجع به من چیه وچه احساسی داری اصلا منو دوست داری

    من همیشه میکفتم نه

    بعد علتشو میپرسید دقیقا حرفهای بابا ومامانمو تحویلش میدادم

    مثلا ایشون با وجودی که انسان بسیییییارشریفی بودند ولی خوب خیلی توسخنوری درمجالس انچنان سخنوری نمیکردن

    مامانم همیشه میگفت مرد اونه که بتونه سخنور قهار وقابلی باشه وراحت یه مجلسو به دست بگیره

    ومن اینو مرتب به ایشون میگفتم

    یا بارها شنیده بودم که فقط دکتر مهندس ووکیل اگه باشی دیگه نونت توروغنه بقیه دیگه هیچ هیچ وایشون که فوق لیساتس زیست شناسی داشتند بهشون میگفتم رشته شما خیلی بی ارزش هست وآینده ای نداره

    خلاصه این انسان شریف که واقعا از صمیم قلب متو دوست داشتند وچقددددددددر در عوض اونهمه بی احساسی من احساسات نشون میدادند به این نایجه رسیدن که من هیچ علاقه ای بهشون ندارم ورابطه ما دربدترین شکل بهم خورد ومن بعداز رفتن ایشون بیشتر متوجه شدم که چقدددددر دوستشون داشتم ولی غرورم اجازه ابراز احساساتو بمن نمیداد

    مدتی دراین بحران بودم وگذشت وگذشت تا یکی دیگه ار پسرای فامیلمون که اتفاقا مهندس نفت هم بودتد خواستگار من شدند چفدر خوتواده ماهم خوشحال بودند ولی استاد برخلاف اون قبلی من از همون اول اول احساس خوبی نداشتم

    اون اولی را احساسم خیلی خوب بود ولی ابراز نمیکردم ولی ابشونو اصلا احساسم خوب نبود وواقعا که احساس جی پی اس مسیر درست یا اشتباه هست

    ولی خوب بسیییییار سخنور قابلی بودتد قدرت رهبری عالی ومهندس تفت هم بودند

    دیگه بهرصورت ما ازدواج کردیم وتازه بعداز ازدواج فهمیدم که دقیقا اون رفتارهای اشتباهی که من یادگرفته بودم ایشون خیلللللی شدیدتر از من یادگرفته بود

    مثلا پدر ایشون اعتقاد دارن که احساساتو نباید به زن نشون داد وفقط درعمل تشون بدی همین و6پسرش دقیقا همینطور هستتد مثلا همسر من با وجوددددی که خیللللی درعمل نشون میده که چقدر ماهارا دوست داره ولی غروری داره درگفتن که نگو ونپرس ومن الان متوجه شدم که خدای بزرگ منو باسایه هام روبه رو کرد یا همون بی اعتمادی منو ایشون هم درخانوادش یادگرفته اون زودرنجی من ایشون تازه خیللللی بدتر از منه ودروااقع منو اوس کریم با باورها ورفتارهای اشتباهم روبه رو کرد وچون الان3تا بچه هم دارم دلم خیلی میخواد که بتونم اونقدری تغیییر کنم که دوتامون درکنار هم به آرامش وحال خوب پایدار برسیم البته تا اندازه ای هم موفق بودم ولی خوب تا اون آرامش واقعی خیلی باید کار کنم وریشه ای اینها راحل کنم

    یه چیزو هم که خیللللی از صمیم قلب آرزودارم اینه که برسه به اونجایی که آقایون در ایران اینهممممممممممه سنگ بلدم بلدمو به سینه نزنن وبیان تو مسیر آگاهی که واقعا آگاهی وبیداری آدموبه آرامش وحال خوب پایدار میرسونه ولی استاد نگم از غرور بیجایی که آقایون بزرگوار در ایران عزیز دارن که بنظرم درسطح جهانی رکورد میاریم

    به امید روزی که خودشناسی بشه جز ضرورررریات واقعی واقعی واقعی یک زندگی هم برای خانمها وهم آقایان

    به امید اون رور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    سلام استاد عزیزم.

    اسناد این فایل بی نظیر بووووود.

    چقدر باورهای مخرب را خوب شناختید و چقدر خوب ریشه یابی کردید. چقدر عالی در این مورد صحبت کردید، خدا میدونه همه چیز رو ول کردم از دیروز صبح تا شب داشتم به این فایل عالی گوش میدادم.

    بازهم برام تایید شد که شما هیچ فرقی بین فایلهای دانلودی و فایلهای محصولات نمیگذارید،

    پر از عشق است این فایلها، پر از نعمت است، پر از آموزش‌ها و آگاهی هایی است که کمک می‌کند ما خودمون را بشناسیم.

    چقدر به شخص من الان کمک کرد بتونم دوباره اصلاح مسیر کنم مثل هواپیما.

    با اینکه هر روز به فایلهای شما گوش می‌دهم ولی بازهم هر روز باید یاد آور بشم که مسیر درست چیه.

    این فایل از اون فایلهاست که منو هدایت میکنه، مسیر درست را نشونم میدهد، بهم میگه باید هر روز چجوری بتونی احساست را خوب کنی، بتونی خودت را شخصیتت را تغییر بدهی تا بتونی به خواسته هات برسی،

    این فایل به من میگه با همون آدم قبلی بودن؛ انتظار تغییر نتایج نداشته باش.

    این فایل به من میگه که همه چیز به کانون توجه و تمرکز من بستگی داره همه چیز.

    تمام اتفاقاتی که در جهان من می افتد به افکارم و باورهای من بستگی داره.

    این فایل به من میگه 99.9 درصد تلاش ذهنی میخواد برای رسیدن به خواسته ها نه فیزیکی.

    این فایل به من میگه اگه دوست داری به چیزی و جایی برسی، باید باید باید ذهنتو کنترل کنی، خودت را ارزشمند و لایق بدونی، ارزش خلق کنی، شخصیتت را تغییر بدهی تا به هرچه میخواهی برسی.

    این فایل بهم میگه هرجا میبینی برات سخته مثل استادت که الگوی هست، برو تودلش. تغییر کن، این خودش عزت نفسشون افزایش می‌دهد

    این فایل عصاره تمام آموزش‌های استادم هست.

    تمام این تغییرات شخصیتی در کنار هدایت الهی و الهامات، ایده ها، درخواست درست، آزاد بودن، منطقی شدن برای ذهنم، مرا به اونچه میخواهم میرسوند.

    استاد عشقم، مریم خانم شایسته عزیزم.

    بینهایت ازتون سپاسگزارم، خداروشکر میکنم از این قدرت هدایت و الهامات رب که شما را جلوی دوربین می آورد و این کلمات، این دُر ها از زبان شما جاری می‌شود.

    خداروشکر میکنم. بینهایت که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد. مرا در مسیر زیبایی که شما هستید قرار داد و عاشقم کرد.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فاطمه میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    بنام الله هدایتگر یکتام

    خداروشکر میکنم که هرلحظه منو میشنوه و براحتی منو هدایت میکنه️

    حدود یکماهی بود که اصلاب سایت نیومده بودم وامروز صبح28/خرداد/1402 که از خواب بیدارشدم پرازحس غم بودم وانواع واقسام فکروخیالی که توذهنم بود که چرا همه اینقدر زود دارن ب خواسته هاشون میرسن ومن نه و… انگار تصور میکردم ی قطاره که همه باسرعت دارن میرن وبه خواسته هاشون میرسن و من انگار هرچی میرم سرابه، حتی ب خدا گفتم انگار من روی یک تردمیلم ک فقط درجا میزنم حالا جالبیش اینجاست که اخر حرفام باخدا گفتم خسته شدم 26سالمه دوست دارم رابطه ایده آلمو داشته باشه وهنوز به درآمد دلخواهم نرسیدم (حتی یادم به اون مصاحبه شما با اون جوان که اسمشونو یادم نیست که درسن17_18 سالگی به LA مهاجرت کرده بودن هم یادم میومد ومیگفتم چرااون تونسته ومن نه… چرا نمیشه؟! چرافقط برا من نمیشه! اومدم اینستا رو بازکردم دیدم پست شما اومد بالا گفتم بعد نگا میکنم دوباره صفحه رو اسکرول کردم دوباره دستم خورد رو پستتوناین هدایت خداست

    گفتم حالا 19 دقیقس گوش میکنم وااای خدای من ک دیگه نفهمیدم این 19 دقیقه اصلا کجام چقدر این فایل برای من بود من باز کارکردم روی باورامو یادم رفته بود منی که کلی نتیجه دیده بودم والان لستپ شده بودم وچقدر داشتم به این فکر میکردم که برم فیلربزنم لبامو و چونمو وزاویه فک رو وواقعا من خودمو جذاب نمیدونم.

    چقدر این فایل هدایت بزرگی بود برام از جانب خدا که باز دوباره فایلارو گوش کنم و عمل کنم

    وچقدر به عمق وجودم نشست سپاسگزارم از این لطف بی حدوحساب خدا وجملات از جان برامده شمااستاد عزیزم

    میدونم داخل این متنم کلی باور محدود کننده دارم ک باید روشون کار کنم اما میدونستم استاد کامنتای داخل اینستاگرام رو نمیخونه واومدم اینجا بذارم کامتمو.

    بشدت ازین تلنگر خوشحالم وخداراسپاسگزار

    ️️️

    برم که دوباره باقدرت بیشتر عملگراباشم ورو خودم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    سلام به روی ماهت استاد جونم عاشقتم

    استاد دیروز از صبح در حال شنیدن و نوشتن آگاهی هاو تمرینات دوره کشف قوانین بودم و نمیدونی چی حالِ عجیبی داشتم

    بخدای کعبه که دیشب رستگار شدم

    طوری قلبم باز شده بود که احساس میکردم این جسمم توانایی این حجم عظیم از انرژی نداره و داد میزدم خدایا ظرفم و بزرگ کن من این جریانِ عظیم و میخوام هر لحظه دریافت کنم

    من این حالِ بندگی و اتصال و میخوام

    دیشب فهمیدم که مولانا تو چه احوالی اون اشعار و گفته

    محمد تو چه حالی قرآن و دریافت کرده

    سلیمان چطوری سپاسگزاری میکرده

    دیشب وارد ی بُعد دیگه بودم

    بُعدی فراتر از جسم

    من میخوام این احوال و هر روز داسته باشم

    استاد قربونت بشم که هستی

    استاد دیشب خدا تو آیه 16 سوره کهف ببین چی بهم گفت ؛

    وقتیکه از جامعه جدا میشی و به غار تنهایی خودت و خدا پناه میبری ،

    پروردگار تو رحمت خود را بر تو می گستراند ، الله اکبر

    و از فرمان تو برات آماده میسازد .

    وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا

    من چون باور کردم که خالقِ 100٪ زندگی خودم هستم و هر روز تکرارش کردم ، خدا هم این آیه را برام مکاشفه کرد خدایا شکرت

    تازه دیشب خوابتون و دیدم

    اول از همه بغلتون کردم و بوسیدم و زدم زیر گریه گفتم استاد من عاشقتونم

    بعد بهتون گفتم فلانی خیلی دوست داره تو دوره شرکت کنه شما گفتی از فلان دوره نتیجه گرفته در مورد مسائل مالی بود ،گفتم نه ، شما گفتی پس فایده ایی نداره

    اگه از اون دوره که همه ،بدون استثنا همه نتیجه گرفتن، اون نتونسته !!! اگر 100 تا دوره دیگه هم شرکت کنه فایده نداره

    اینقدر خواب واضح و شیرینی بود که انگار واقعی بود ،چقدر از هم صحبتی با شما خوشحال بودم چقدر با مریم جون خندیدم

    وای خدای من شکرت

    این خواب حکایت همون استخرِ خونه شماست اینجا ثبتش کردم تا بیام و از نزدیک تجربه اش کنم

    الهی بینهایت سپاسگزارم

    الانم رو ابرها هستم از شادی و شور و نشاط

    راستی دیشب که لیست کدنویسی و دیدم از 15 تا 13 تا انجام شده بود و 2 تاش در دستِ اقدامه خداروشکر

    یعنی دقیقا من خالقِ 100٪، صفر تا صد زندگیم هستم هر روز

    خدایااااااااا عاشقتم

    خدایا سپاسگزارم بابت قوانینت

    خدایا سپاسگزارتم بابت استاد جونم

    خدایا سپاسگزارتم بابت مریم جونم که اینقدر بینظیر هر تمرین و مثال میزنه و توضیح میده و باور سازی میکنه برامون

    مریم عزیزم بانوی پارادایس خداوند هر روز بهت توانایی و آگاهی های بیشتری بده قربونت برم

    خدایا سپاسگزارتم بابت تک تک بچه های بینظیر سایت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 3863 روز

    سلام وقت بخیر و تشکر بابت این فایل ارزشمند

    خواستم یه باور مخرب دیگه رو بگم به عنوان یک دختر که با ثروت ربط پیدا می کند و متاسفانه در همه فیلم ایرانی ها هست

    من به عنوان یک دختر اگر ثروتمند بشم یا نمی تونم ازدواج کنم یا اینکه فرد به خاطر پولم با من وارد رابطه می شه نه به خاطر خودم یا …….. که البته در مورد آقایان هم می تونه صدق کنه.اما شاید بیشتر آقایان از یک خانم مستقل خوششان نمیاد البته در ایران

    لطفا دوره روابط رو هم آپدیت کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    چقدر با این فایل در بهترین موقع وزمان برخورد کردم

    واقعا تمام این حرفها برای من بود

    برای من ک قدر خودم رو نمیدونم برای من ک خودم رو نشناختم برای من ک خودم رو فراموش کردم

    منی ک خودم رو وقف خوشحالیه دیگران کردم

    و از وقتی ک وارد این سایت شدم آرام آرام تغییرات روحیه خودم رو دیدم و از وقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم روی شخصیتم میفهمم چی رو باید تغییرش بدم ک قطعا اونم تکاملی برام داره اتفاق میفته و اینو خیلی خوب دارم درکش میکنم

    حتی راه رفتنم ک خیلی سریع وتند بود الان آهسته تر شده یعنی دارم میبینم ک علاوه بر درونم بیرون من هم داره آهسته وپیوسته تغییر میکنه وحس خوبی ب من میده

    من توی رابطه ای بودم ک عاشقانه واز صمیم قلبم دوسش داشتم ولی یه وقتهایی حس میکردم ک این احساس من یک طرفه اس با این حال نمیخواستم ب نکات منفیش توجه کنم ولی باز هم این حس رو در رابطه میدیدم حتی دیگران هم فهمیده بودن

    قطعا از یه نظرات خیلی خوب بودیم و بهمون طبع هم بدی های خودش رو داشت

    و رابطه یه وقتایی خوب بود یه وقتایی هم نبود من سعی داشتم با توجه به نکات مثبت رابطه شرایط رابطه بهتر بشه و بهبود پیداکنه ولی یه جایی دیگه دیدم نه، این تغییر، این رابطه، برای من یه طور دیگه اس برای اون یه طور دیگه یعنی نگاهمون فرق داشت

    و هربار ک تصمیم میگرفتم تمومش کنم تا یه جایی پیش میرفتم و بعد گذشت مدتی مجددا شکل میگرفت توی همین تایم هایی ک روی دوره ها کار می‌کردم و فکر میکردم، تصمیمم رو گرفتم اینبار مصمم تر از هر بار دیگه این کار رو انجام بدم بخاطر خودم ک انقدر ارزشمندهستم بخاطریکه راهم مشخص بشه بخاطریکه مسیرم رو بشناسم بخاطریکه بدونم من کی هستم چی میخوام

    بخاطر اینکه ببینم انسان های خوب اطرافم رو ک بخاطر بودن توی این رابطه خیلیارو پس میزدم

    درسته ممکن سخت باشه ولی سختیش بیشتر از ادامه دادن در یه رابطه روی هوا نیست

    من فهمیدم‌ک یک جاهایی هم مدار نیستیم و جهان داره اینکارو برای من میکنه چون من ازش خواستم

    و نباید مقاومت کنم مطمئنا هرچی بشه ب نفع من خواهد بود

    نمیدونم الان خوشحالم یا ناراحت نمیدونم

    ولی میدونم ک در حال حاضر این بهترین تصمیم برای من هست

    مابقی توکل بخدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1864 روز

    سلاااام، عاشقتونم

    تو فایل رایگان معرکه ی کنونی، باور احساس عدم لیاقت، بیشتر از همه به من نیش زد.

    من مشکل روابط ندارم، ولی این نکات ، جهان‌شمول هستند و ممکن است هر آن، یه جوری ترتیب خوشبختی ما را در هر حوزه ای بدهند!

    این کامنت رو به این خاطر می‌نویسم که کمی من رو به فکر بندازه و خجالت زده بکنه، تا عملگرا تر بشم و نکات رو جدی تر بگیرم! این ، یک اعتراف نامه ست!

    دیروز خیر سرم سه چهار ساعت کامنت خوندم و نوشتم و از بودن اینجا، بسیار لذت بردم.

    طرفهای عصر، برای کاری به آنطرف شهر رفتم و در برگشتن….سر از یک بازار میوه و تره بار آشغال فروش در آوردم!

    چند کیلو میوه و تره بار درجه 2 خریدم و با افتخار، یافته هایم را به خانه آوردم!

    خانمم با دودلی گفت: ببین، دستت درد نکنه عزیزم، ولی خریدن نصف این میوه ها با کیفیت بالاتر از همین میوه فروشهای گران فروش اطراف خودمان ، بهتره! چون همه اش را میخوریم! اینی که تو خریدی…..

    از سر جایم پاشدم و خداحافظی کردم و رفتم سرکوچه خودمان.

    چرا، چرا، چرا…..

    چرا منی که پول توی جیبم هست، بازم میرم آشغال بخرم؟! جنس درجه 2 ؟؟؟؟

    چرا عالم بی عمل هستم؟!!!

    چرا؟!!!

    چه چیز من و بچه های عزیزم کمه که به این میوه های درجه 2 قانع میشوم؟!!!

    استاد عباسمنش، خودش از این رفتار پدرش شاکی بود، من بعد از 5 سال فایل گوش کردن، تازه شده م مثل بابای استاد!!!

    چی میشه که اینجور کلاف از دست آدم در میره؟!!!

    رفتم سر کوچه مون و دو کیلو میوه درجه یک خریدم…خانومم راست می‌گفت! شاید همینها را هم نخوریم!!! پس چرا چیز خوب نخرم؟!! احساس عدم لیاقت و عزت نفس پایین، پاشنه آشیل منه که اگه جدیش نگیرم، رابطه رویایی من رو با خانم و بچه هام هم خراب می‌کنه! آی جوونا! نوشتم که بدونین!

    گیرم رویایی ترین ازدواج رو کسب کنین….این احساس عدم لیاقت رو از زیر قالی بیرون بکشید و پرتش کنید تو زباله دان!!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      لیلا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 874 روز

      سلام عزیزم یعنی کفم برید از این دیدگاهت کیف کردم چقدر قشنگ شرح دادی بخدا من فدای اون استادی بشم که تک تک شاگردهاشو مثل ی استاد بار میاره الان خودت شما با گذروندن دوره مثل ی استاد تجزیه تحلیل میکنی من اول ازخدا و بعد ازاستاد با تربیت همچین شاگردهایی و بعد از شما تشکر میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1864 روز

        سلام دوست عزیزم

        بابت کامنت پر از مهر ومحبتتان سپاسگزارم.

        درسته. تحلیل کردن وضعیت خودمان با توجه به آموزشهایی که اینجا میبینیم , ضروریه. اینو به مرور یاد گرفتم.

        یعنی گوش دادن صرف به آموزشها، سرعت اثرگذاریش قابل مقایسه نیست با زمانی که اینجا توی این سایت با بچه ها مطالب را مرور می‌کنیم و ایرادات را به هم گوشزد میکنیم‌.

        بخصوص قسمت عقل کل برای این منظور خیلی عالی هستش.

        دوستتان دارم

        خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: