اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من قبل از اینکه مفهوم صحیح شرک و توحید رو درک کنم فکر میکردم که چون توی مدرسه و اینا بهمون جوری گفته بودند این موضوع به این مهمی رو که من فکر میکردم مشرکین کسایی هستند که بت میپرستند و این هم مربوط میشه به هزاران سال پیش
ما که بت نمیپرستیم
ما مسلمونیم
ما خدا رو میپرستیدم
دیگه مشرک نیستیم و میریم بهشت چون ما دینمون اسلامه پیامبرمون محمد و تمام شد دیگه
اصلا مفهوم موحد و توحید رو واقعا کسی نمیدونست چیز دیگه ایی بود
و بعد که من مفهوم شرک و توحید رو فهمیدم اصن از خدا خیلی خجالت میکشیدم ( هرچند هنوز هم جا برای بهتر شدن و بهتر درک کردن دارم )
چون من خیلی زیاد آدم مشرکی بودم
قدرت رو از خدا میگرفتم و میدادم به غیر از خدا بعدم کارم پیش نمیرفت
زندگیم رو روال نبود اصلا بعد تازه طلبکار خدا بودم که همه اینها تقصیر توعه من که تو رو میپرستم خب چرا اینجوری میکنی با زندگی من
چرا من اینقدر مشکل دارم تو زندگیم
چرا اینقدر بیمارم بخدا من اینقدر بیمار میشدم که هر سال من انواع مختلف بیماری ها و ویروس های جدید میگرفتم هرچند وقت یکبار باید میرفتم دکتر یا سرم میزدم یا آمپول و همش قرص قرص واقعا دردناک بود
از لحاظ روابط هم که نگم چقدر داغون بود
از لحاظ مالی و همه چییییز همه چیز داغون داغون بودم و همیشه فکر میکردم که خب دیگه زندگی همینه خدا خودش گفته ما انسان رو در سختی آفریدیم وای که چه باور بدی رو تو ذهنمون کرده بودن که خداوند کسایی که دوست داره رو بیشتر عذاب میده بیشتر بشون مشکلات میده چون خدا دوسشون داره همیشه مامانم این حرف رو وقتی بچه بودم میزدن میگفتم آخه چرا من نمیخوام اینقدر مشکلات و بدبختی تو زندگیم داشته باشم چرا باید زندگیم اینجوری باشه چرا اصلا بقیه که میبینم یسریا اینجوری نیستن زندگی خیلی خوبی دارن مامانم میگفتن نههه اونا رو خدا دوست نداره که اینقدر زندگی خوب و راحتی دارن اینقدر خوشبختن اینا رو خدا ول کرده به حال خودشون بخدا در تمام سال های مدرسه از راهنمایی تا دبیرستان معلم های دینی میگفتن بچها کسایی که خوشبختن کسایی که زندگی خوبی دارن مخصوصاا تاکید داشتند کسایی که ثروتمند هستند اینا رو که خدا دوست نداره که اینا رو ولشون کرده بهشون نعمت و ثروت زیاد داده که غرق بشن تو این مادیات و خدا فراموششون کرده ولی اونا که مشکلات زیاد دارن خدا داره امتحانشون میکنه دوسشون داره دیگه که اینجورین
و من اون اوایل با استاد آشنا نشده بودم وقتی که خدا هدایتم کرد ( خیلی خیلی خوب هدایتم کرد تو اون اوج مشکلاتم ) با کتاب و مراقبه و اساتید دیگه آشنا شدم به قولی هنوز تو مدار آشنا شدن با استاد نبودم
وقتی همه چیز داشت کم کم خوب میشد میگفتم که نکنه بعدش بد بشه نکنه که خدا اصلا دوستم نداره نکنه خدا منو غرق این دنیا کرده (خب من خیلی مذهبی بودم و واقعا تو ذهنم کرده بودن که آره دیگه همینکه مسلمون به دنیا اومدی میری بهشت وای خیلی این حرفا رو میزدن بچه شیعه واقعا خنده داره من اون خدایی که ابراهیم میشناخت، استاد میشناسه رو نمیشناختم اصن من یه خدا دیگه ایی رو میشناختم خدایی که عصبانیه بی رحمه مهربون نیست اصلا و فقط نشسته و داره مشکلات و بدبختی رو سرازیر به زندگی من میکنه و کافیه یه کار اشتباه کنم تا حالمو جا بیاره من اصن از اون خدا میترسیدم متنفر بودم واقعا )
خلاصه انگار احساس بی لیاقتی داشتم
اما الان میفهمم که توحید یعنی چی اصلا من اولین باری که شروع کردم قرآن رو به فارسی خوندن فقط اشک میریختم فقط گریه که خدای من این کتاب رو من هزاران بار به عربی خوندم تا میومدم بگم پس فارسیش نههه عربیشو بخون ثواب داره میکفتم یعنی فارسی بخونم ثواب نداره ؟! میگفتن نه دیگه باید عربیشو بخونی
این کتاب رو چندین بااار دستم گرفتم این همون کتابیه که هدایتگره و از طرف خداست رو فارسیش رو نخوندم که این خدا داره اونجا راه رو به من نشون میده
خدایی که مالک و صاحب اختیار منه خدایی که عاشقشم و دوسش دارم خدایی که هرررر کاری هر کاری دارم رو بش میگم بش میسپارم برام انجام بده به بهترین نحو به بهترین شکل انجام میشه و خیلی قشنگ هدایتم میکنه اما این وسط هم نجواها بیکار نمیشینند و کار خودشون رو میکنند منم کار خودمو میکنم و به صاحب اختیارم میسپارم اما وقتی که روی خدا حساب میکنم و واقعا عمیقأ قدرت رو بهش میدم همه چیز رو رواله و عاللللی پیش میره ها ولی وقتی افسار ذهنم از دستم درمیره نجواها هجوم میارن واقعا کار سخت میشه اما بازم یه صدایی تو وجودم میگه زهرا من اینجام نگران چی هستی تو اصن رهاااای رهای رها میشم
چندوقت پیش ساعت 6 از خونه اومدم بیرون چون کلاس داشتم باید میرفتم دانشگاه قبلش مامانم خیلی گفتن داداشت رو صدا کن تا ببرتت تا ایستگاه من گفتم نه عزیزم اون بنده خدا رو بیدار کنم چرا خودم میرم گفتن خطرناکه و تنهایی و اینا گفتم نه چیزی نمیشه من تو مسیر که داشتم میرفتم خلوته خلوت بودم گاهی ماشین و اینا میومد همون موقع ذهنم ببین الان خلوته یکی بیاد بدزدتت چی اگر کسی اومد خفتت کرد وسیله هات رو برد چی خلوته هاااا اگر اگر یه مشت چرت و پرت که گفتم ببین من از خدا خواستم که مواظبم باشه مراقبم باشه پس جای نگرانی نیست بارها و بارها ازش کمک خواستم اعتماد کردم همه چیز عالی پیش رفته نگران چی باشم دقیقا ؟! وقتی برگی بدون اذن و اجازه اون از درختی نمیوفته یعنی مواظب من نیست یعنی نمیتونه منو سالم برسونه ؟!
و خب نجواها قطع شدند
خیلی خیلی زیاد مثال هست
اما
خیلی باید روی خودم بیشتر کار کنم خیلی زیاااااد
اما خب همش تکامله دیگه تکاملم رو طی میکنم و بیشتر خدا رو توحید و حتی شرک رو درک میکنم
و به قدرتی رسیدی که با توکل بر خداوند وارد مسیر هایی میشی که همه تورو می ترسونن
همه ما متأسفانه با این باور ها دست و پنجه نرم کردیم من خودم قبل از آشنایی با استاد همش به خاطر اشتباهاتی که داشتم به خودم سرکوفت میزدم و مدام احساس گناه میگردم. چون فکر می کردم این بلا هایی که سرم میاد اگه سردرد میگیرم اگر میخورم زمین
عذاب خداوند که بر من نازل میشه اونه می خواد مزه جهنم رو بچشم
الان واقعا خوشحال که خدای جدیدی رو پیدا کردم خدایی که قدرتمنده و انقدر مهربونه که هیچ حدی نداره انقدر نعمت بهت داده که از شمارش خارجه
خداروشکر میکنم که دستی از دستان خدا شدم و حس و حالتون خوب شد
من به خدای خودم گفتم که کامنت که میذارم میخوام هم به خودم کمک بشه، یاد آوری بشه هم به بقیه دوستانم در این سایت، یجورایی یه نشونه باشه برامون که یادمون نره چرا اینجاییم و چکار داریم میکنیم
من قبل از اینکه کامنت بذارم همشش ذهنم میگفت زهرا آخه چی میخوای بگی ؟!
باور کن چیزی نمیدونی بگی
کسی کامنتت هم نمیخونه ها
من که نمیدونم چی بهت بگم که بنویسی
حسش نیست ولش کن بعدا کامنت بنویس
برو بابا من که یادم میره چیا یاد گرفتیم
و خلاصه یه عااالمه حرف دیگه که منو منصرف کنه از نوشتن
و من هم در جواب ذهنم میگفتم من تعهد دادم به خودم و خدای خودم که در سایت کامنت بذارم
خدا میگه بهم مگه قراره تو به من بگی
اصلا نگران نباش هرکسی در مدار خواندن این کامنت باشه میخونه
میگفتم که مثل استاد که میگفتن میام جلو دوربین بهم گفته میشه این حرفا رو من نمیزنم خدا بهم میگه
ما هم همینجوری میاییم شروع کنیم به نوشتن خدا هداییت میکنه بهمون گفته میشه ، میاد ، نگران نباش خدا خودش بهم میگه چی بنویسم و منم مینویسم
و خب این بحث بین من و ذهن در حد چند ثانیه اتفاق میوفته
اون مخالفت میکنه و تو میخوای کنترلش کنی
من بعد از نوشتن ، خودم چندبار خوندم و میگفتم زهرا واقعا اینا رو تو نوشتی ؟!!! من اصن فقط هرچی که در وجودم میشنیدم رو نوشتم
و به ذهنم گفتم بیا ببین وقتی میگم خداا هدایت میکنه و میگه بیا دیدی ؟!
پس دیگه غر نزن
خدایاشکرت
خدایاشکرت
از این همه زیبایی و فراوانی
در قرآن خدا میگه که :
و اگر بندگانم سراغ مرا از تو گرفتند ، من که مسلما نزدیکم.
من دعای دعاکننده را آنگاه که مرا بخواند اجابت میکنم پس باید برای من طالب اجابت باشند و باید به من ایمان بیاورند ، باشد تا رشد یابند.
اولین اصل وقانونی که ماروبه آرامش وسعادت میرسونه ،اصل توحید هستوبذرتوحیداینه که
تمام اتفاقات زندگیمون نتیجه باورهای خودمونه ونه عامل بیرونی دیگری ،قدرت دردستان خودمونه
توحیدعملی یعنی رفتارکردن براساس این اصل یعنی منشا رفتارت این باشه که زندگی من دردست باورهای خودم هستودرنتیجه ابراهیم خلیل الله میشی ،یکتاپرست ،ارام ،نه ترسی داری ونه غمی
خداروباورکنیم ،قوانینش روباورکنیم عدل الهی روباورکنیم وقدرت رو آرامش رو وسعادت روتجربه کنیم
خدایا هدایت وحمایتمان کن به باورهای توحیدی وثابت قدم نگه دار ،خدایا ازتوممنونیم که مارواشرف مخلوقات آفریدی وبه ماقدرت تشخیص دادی تاانتخاب کنیم ،خدایاشکرت که فرمان زندگیمون دست خودمونه واین ماییم که بایددرصراط مستقیم باشیم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان مهربانم ، احسنت و هزاران آفرین بر استاد بزرگوار ، با شنیدن این فایل پاهایم سست و جسمم ناتوان از حرکت شد و فقط مغزم به تلاطم کشیده شد چرا که فهمیدم هر قدمی که تا بحال برداشتم قدم هایی آغشته به شرک بوده و به همین علت هرچه گام برداشتم و رفتم دیدم سر جای اولم هستم ، دوست دارم بارها این فایل را گوش کنم بدون اینکه حرکتی کنم و از ته دل آرزو دارم مؤمن شوم با ایمان شوم که دیگر از هیچ چیز نترسم شما راست میگویید قدرت را باید از خلق گرفت و به خدا سپردش هرچند که قدرت همیشه در دستان خدا بوده و این من بودم که شرک ورزیدم و آن را هرروز به دست کسی دادم مانند بت پرستان که هردم بتی جدید میساختند من نیز هربار از انسانی از مخلوقی بتی ساختم و به آن قدرت و زینت دادم و ستودمش و هر بار بدست همان قدرت زمین خوردم اکنون توبه میکنم و قبل از توبه دعا برای شما استاد بزرگ که در حق من پیامبر بودی چون فرستاده خدا بودی چون خدا به واسطه شما من را با خودم آشتی داد و اکنون میدانم که درهای توبه باز است و چه زیبا که نزدیک اذان است ….
سلام و خسته نباشید خدمت لیدر سفرمون شایسته جان عزیز
و سلام خدمت خانم فرهادی گل
وقتی به زندگیم در آینده نگاه میکنم میبینم که چقدر همه چیز عالی و لذت بخشه که میدونم قطعا و بدون هیچ تردیدی خالقش خودمم و این قدرت را تا زمانی دارم که اصل زندگیمو بر پایه ی توحید و یکتا پرستی بنا نهادم
چقدر خوبه که من ذاتاً از هر مسئله ای بزرگترم و آگاهانه تصمیم گرفتم پا به این جهان خاکی بگذارم تا با حل کردن مسائل ظرف وجودی خودمو بزرگتر کنم و به گسترش این جهان نیز کمک کنم .آره ما مالک داریم و فقط وفقط مالکمون رب العالمینه،چقدر احساس قدرت میکنم.
من قبلا خیلی کم دیدگاه مینوشتم و بیشتر فایل ها رو گوش میدادم ولی فقط همین چند روزی که شروع کردم به نوشتن دیدگاه احساس و حالم با یک هفته قبل قابل مقایسه نیست و هر روز این کارم شده که اول نظر خانم شایسته که برای فایل جدید نوشته رو میخونم و بعد میرم توی سایت و متن مقدمه فایل رو میخونم و بعد فایل رو میبینم گاهاً بعضی مواقع چند بار فایل رو میبینم و بعد میام نظر خودمو در سایت ثبت میکنم و بعد خواندن نظرات گهر بار دوستان عزیزم که بعضی شبها تا دیر وقت دارم نظرها رو میخونم و انگار سیر نمیشم و دلم میخواد هی برم صفحه بعد و نظر بعدی رو بخونم و همین کارهای به ظاهر ساده چنان احساسی به من داده طی این چند روز که خودمو غنی و ثروتمند میدونم و اصلا هیچ نشدی برام وجود نداره.ممنون از خانم شایسته که یکی از نظر هامو در کانال خانواده صمیمی عباسمنش که در بخش عقل کل بود را امروز به اشتراک گذاشت فقط اسمم?به جای ایمان احسان نوشته شده بود و هی امروز داشتم نظر رو میخوندم و میگفتم چقدر نظرش شکل نظر منه و آخر فایل اسم خودمو که نوشته بودم دیدم و کلی خندیدم و این در حالی بود که در صف پرداخت بودم و حدود۳۰ نفری جلوی من بودند و من به جای تمرکز روی صف طولانی نظرات کانال رو خوندم و کلی خندیدم و احساس خوب داشتم و خدا شاهده در عرض چند دقیقه نوبتم شد و این در حالی بود که خودم تعجب کردم که چطور گوینده که شماره ها رو اعلام میکرد با سرعت بالایی پشت سر هم شماره ها رو اعلام کرد تا نوبت من شد و قطعا میدونم با تغییر نگاه خودم بود و واقعا وقتی این چیزهای به ظاهر کوچک و ساده را به خودمون یادآور بشیم میفهمیم که خودمون هستیم که تمام شرایط و اتفاقات را خلق میکنیم.
ای نسخه نامه الهی که تویی
ای آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
و میخواستم در آخر بگم : فدای اون خنده عالیت استاد که در آخر این فایل داشتی،عاشقتم عزیزم
دوست عزیز برادر مهربانم مامانت را خوندم خیلی لذت بردم احساس نابت از پشت این صفحه های مجازی خوب خوب درک.میشود برای همسفران راه عشق و توحید .زنده باشید و سلامت پدرانه خداوند همیشه عزتمندانه و پیروزمندانه زندگی کنید…
یه روزی تو کشف و شهودم دقت کردم به اینکه راه مستقیم و استقامت هم ریشهن
من همیشه فکر میکردم استقامت یعنی تحمل فشار
یعنی تحمل دهن سرویسی
اما این نیست…
تمرینات استقامتی چجور تمریناتی هستن؟
اصلا ارتباطی به این نداره که کسی که بتونه دویست کیلو وزنو تحمل کنه یا حمل کنه یعنی استقامت داره و بقیه ول معطلن نه….
کسی که استقامت خوبی داشته باشه، تو اتوبوس بدون اینکه نیاز باشه دستشو از میله بگیره میتونه بهتر بایسته… فرقی نمیکنه چاق باشه یا لاغر… اندام مناسب داشته باشه یا نداشته باشه…
استقامت داشتن هنر حفظ تعادله که با تمرین و آزمون خطا آدم یادش میگیره…
درست مثل ایستادن و راه رفتن بچه
استقامت یعنی هشیار باش خودتو ول نکن
حتا اگه لوله ای رو گرفتی که نیافتی بهش نچسب چون تو یه سری از پیچ و واپیچا باید بتونی منعطف عمل کنی و با جریان همراه شی و تصمیم درست بگیری که زمین نخوری…
ولی شده خودم چسبیدم به یه میله و اتوبوس چنان ترمزی زده که رفتم ته اتوبوس با کاردک جمعم کردن
ولی موضوع اینه که وقتی منعطف باشیم می رقصیم… ودر چالش ها هم تصمیم درست میگیریم…
اما اگه بترسیم میچسبیم.. بیشتر هم آسیب میبینیم با چسبیدن..
اینجا باز میشه که استقامت یعنی تعادل رو حفظ کردن
متعادل موندن
شاد موندن… در لحظه موندن… اصلا مهم نیست پیچ بعدی چقدر تنده… تو براش آماده ای
اصلا مهم نیست موج چقدر بزرگ شده… موج هر چی بزرگ تر موج سواری تو زیباتر
خدایا شکرت برای این آگاهی
قرار نیست در مسیر آگاهی دهنمون آسفالت بشه و رنج زیاد بکشیم… چرا… ترک عادات غلط سختی داره اون سختی سختی خوبیه… در لحظه سختی داره به مرور آدم میفهمه اشتباهی فکر میکردیم خوبه برامون…. بعد که بارش آزاد میشه حس رهاییش بهمون میفهمونه داشتیم آسیب میزدیم به خودمون با اون عادت
غیر از این رنج رنج دیگه ای نیست در مسیر
همه خیره و برکته…
شکر و شکر و شکر
نمیدونم اینو کجا کامنت کنم که هم رد پایی از خودم باشه و هم نشونه ای برای دیگران
قطعا خداوند هدایتم میکنه
سرچ کردم در گوگل استقامت عباسمنش
چشمم خورد به این فایل و هدایت شدم به کپشنش که لازم داشتم بخونمش و حتمن فایلش که لازمه دوباره بشنومش
غزق در هدایت و حمایت الهی باشید و در مسیر توحید به سلامت و سعادت و ثروت برسید
فرض میکنیم زندگی من یه ماشینه که من پشت فرمونش نشستم
اگر من راننده خوبی باشم
و مقصدی که میخوام برم رو بدونم و هدف مند پشت فرمون بشینم و مثلا تصمیم بگیرم برم ورزشگاه انقلاب
رانندگی میکنم و به مقصدم میرسم
نمیرم مثلا سر از دربند دربیارم بگم چون اونجا شلوغ بود اون راه بسته بود اونجا ترافیک بود منم اومدم اینجا من نمیخاستم بیاما نمیدونم چیشد ماشینم خودش اومد!!!!
ایا کسی حرف مارو باور میکنه؟
نمیگن تو دیونه ای مگه ماشین خودش میتونه تصمیم بگیره کجا بره؟
پس چرا توقع داریم بگیم این زندگی که در حال حاضر داریم و شرایطی که تجربه میکنیم هیچ ربطی به ما و باور های ما نداشته و تقدیر اینو میخواسته؟
اینم همینقدر غیر قابل باوره
افسار زندگیدست ماست
آسمان و زمین مسخر من هستند
تصمیم رئیس و اب وهوا و بازار و دلار و اینا همه توجیهه
قابل قبول نیست
ما فقط یک دلیل میتونیم برای نرسیدن و نداشتن داشته باشیم
اونم شرکه
هر دلیلی واسه نرسیدن به خواسته ات بیاری جز شرک چیزی نیست
ما فقط باید هدفمند باشیم
باید ریز به ریز و جزئی بدونیم چی از این همه فروانی میخوایم
تا به راحتی بهش برسیم
من باور کردم اگه میخوام متوجه بشم که الان در جهت رسیدن به خواسته هام دارم شرک رو تجربه میکنم یا ایمان دارم به خداوند،بررسی میکنم که آیا کار من راحت و با حس خوب پیش میره؟یا دارم اذیت میشم؟
و اگر همه چیز به راحتی و با خوشحالی پیش رفت میفهمم که کار خدا و ایمانم به اون بوده درغیر این صورت ادامه نمیدم و قبلش میرم سراغ باورهام.
من بچه کوچولوی دوست داشتنی خدام
که فقط منتظره من ازش چیزی بخوام
تا دو دستی تقدیمم کنه
من عزیزدردونه خدام که از فرشته هاش خواسته به من سجده کنند
در قرآن در جاهای زیادی از دو کلمه ی بشیر و نذیر در کنار هم استفاده شده. ما انسانها پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و نیز انذار کننده و ترساننده می شناسیم
ولی اگر مطابق قانون و کمی دقیق تر به اطراف مون نگاه کنیم می بینیم که به قول استاد وقتی شروع می کنیم روی خودمون کار کنیم اتفاقات خوبی برامون میوفته و با چیزهای دلخواهی روبرو می شیم که داره به ما بشارت و مژده میده (بشیر)
و گاهی هم اتفاقات تلخ و ناگواری برامون میوفته که داره به ما انذار و آگاهی میده (نذیر)
آیا اینها نشان دهنده ی این حقیقت نیست که اتفاقات زندگی ما دست خودمان است که خداوند داره با بشارت و انذار ما رو به اعمال صالح و نتایج سعادت آفرین هدایت می کنه؟
(خوبیش اینه که با اتفاقات خوب خیلی خیلی بیشتر و پیوسته تر از اتفاقات بد بهمون راهنمائی می کنه)
من در جریان اصلاح باورهام با اتفاقات ناخواسته ای روبرو می شدم اما این درک بزرگ در مورد نذیر وقتی برام واضح شد که داشتم روی اصلاح باورهای ثروتم کار می کردم. در واقع این اتفاقات بد داشت به من آگاهی می داد و مرا می ترساند تا از مسیر غلط آگاه کنه و به راه راست هدایت کنه؛ چون آفریننده ی من می دونه که قدرت در دست خودمه
از طرفی کلمات بشیر و نذیر که خداوند در قرآن بارها و بارها به آنها اشاره کرده، در واقع مربوط به همه ی زمانها و همه ی انسانهاست و واقعا” نیازی به این نیست که همیشه و در همه ی زمانها رسولی وجود داشته باشه و مردم رو به راه درست بشارت بده و از راه نادرست بترساند
این یک سیستم و برنامه ریزی مدون در روند جهان و مکانیسم آفرینش انسان هست? واقعا” فوق العاده اس. اینطور نیست؟؟
همون که استاد به نام قانون ازش یاد می کنند
و ما چقدر باید سپاس گزار باشیم که این بشیر و نذیر همواره با ماست و داره به صراط المستقیم هدایت مون می کنه. خداوند اینطور مقرر کرده که پیامبر هر کسی، در درون خود فرد باشه.
اینکه استاد تأکید می کنن هر کسی همونقدر به خدا نزدیکه و به سعادت جاویدان دسترسی داره که پیامبران و امامان ما داشته اند به همین دلیله به دلیل اینکه خودمون مالک زندگی مون هستیم.
از خوندم کامنتت لذت بسیاری بردم و آگاهی م افزایش پیدا کرد …برای درک عمیقی که پیدا کردی واقعا خوشحال و سپاسگزار خداوند م .برایت در یا دریا خوشبختی و شادی ولذت وثروت آرزو دارم از تنها قدرت جهان
سلام به استاد و تمام بچه ها ک در حال خواندن این کامنت هستن.
امروز یکم سردرگم بود چون یه سری اتفاقات برام افتاده بود و به خودم گفتم ک برم تو سایت و اونجا من هدایت میشم و به این فایل هدایت شدم فایلی ک بیشتر از چندین بار بهش گوش دادم و هم ایمان و توکل م باور هام تقویت شد فکر میکنم ک چندین بار این فایل رو گوش کنید و هیچ قدرتی رو به کسی ندید جز خدواند.
اتفاقی ک باهاش مواجه شدم[] من خودم شاغلم و سرکار میریم ک تایم کاری من از 8صبح تا 1 بعدظهر هستش و تایم های استراحت م رو تصمیم گرفتم ک برم مغازه بقالی (برای داداشمه،) امروز روز اول من بود به خودم خیلی سخت آوردم و باور های غلطی آمد به ذهنم ک قدرت رو از خدا گرفتم و دادم به بقیه،هنوز توکل نداشتم به خداوند،مطمئن نبودم ک خدا روزی منو رو میده،و همیشه باید احساس میکردم ک بقیه مالک من هستم و هیچ اختیاری ندارم.اتفاقی ک برام افتاد این بود ک وقتی من باور دارم ک جهان پراز نعمت و ثروت هست و خدا روزی من رو میده از اونجای ک فکرشو نمیکنم دیگه آروم گرفتم گفتم که به خودم فشار نمیارم و هیچ ترسی هم از بقیه ندارم و اونا هیچ قدرتی در مقابل خداوند ندارند وقتی باور کنید که انسان دست های خدواند و خدواند خیر و صلاح تورو میخواد آروم میگیری امشب تو شغلم خیلی وردی زیاد بود به خودم گفتم ک اینا همش نشونه اینکه خداوند داره بهم میگه ک ابوالفضل هیچ قدرتی بالاتر از من نیست ببینن کاری برای من نداره ک مشتری برای تو بیارم و هیچ غم ترسی نداشته باشی آروم میگیرید خداوند شرک رو نمیبخشه پس نترسیم و همه چی رو از خود خداوند بخوایم وقتی بتونی خودتو کنترل کنی و قدرت رو از دیگران بگیری و به خداوند بدهی دیگر ن هیچ ترسی داره ن غم و ن حرصی ک مشتری میآید یا نه اینو بدونید دوستان ک فقط خدواند قدرت اینو داره ک مارو به راه خوب هدایت کنه،[]
به نام ابرقدرت مهربان
سلام به دوستان خوبم و استاد عزیزم
این موضوع شرک واقعا ریشه ایی هست تو وجود ما
من قبل از اینکه مفهوم صحیح شرک و توحید رو درک کنم فکر میکردم که چون توی مدرسه و اینا بهمون جوری گفته بودند این موضوع به این مهمی رو که من فکر میکردم مشرکین کسایی هستند که بت میپرستند و این هم مربوط میشه به هزاران سال پیش
ما که بت نمیپرستیم
ما مسلمونیم
ما خدا رو میپرستیدم
دیگه مشرک نیستیم و میریم بهشت چون ما دینمون اسلامه پیامبرمون محمد و تمام شد دیگه
اصلا مفهوم موحد و توحید رو واقعا کسی نمیدونست چیز دیگه ایی بود
و بعد که من مفهوم شرک و توحید رو فهمیدم اصن از خدا خیلی خجالت میکشیدم ( هرچند هنوز هم جا برای بهتر شدن و بهتر درک کردن دارم )
چون من خیلی زیاد آدم مشرکی بودم
قدرت رو از خدا میگرفتم و میدادم به غیر از خدا بعدم کارم پیش نمیرفت
زندگیم رو روال نبود اصلا بعد تازه طلبکار خدا بودم که همه اینها تقصیر توعه من که تو رو میپرستم خب چرا اینجوری میکنی با زندگی من
چرا من اینقدر مشکل دارم تو زندگیم
چرا اینقدر بیمارم بخدا من اینقدر بیمار میشدم که هر سال من انواع مختلف بیماری ها و ویروس های جدید میگرفتم هرچند وقت یکبار باید میرفتم دکتر یا سرم میزدم یا آمپول و همش قرص قرص واقعا دردناک بود
از لحاظ روابط هم که نگم چقدر داغون بود
از لحاظ مالی و همه چییییز همه چیز داغون داغون بودم و همیشه فکر میکردم که خب دیگه زندگی همینه خدا خودش گفته ما انسان رو در سختی آفریدیم وای که چه باور بدی رو تو ذهنمون کرده بودن که خداوند کسایی که دوست داره رو بیشتر عذاب میده بیشتر بشون مشکلات میده چون خدا دوسشون داره همیشه مامانم این حرف رو وقتی بچه بودم میزدن میگفتم آخه چرا من نمیخوام اینقدر مشکلات و بدبختی تو زندگیم داشته باشم چرا باید زندگیم اینجوری باشه چرا اصلا بقیه که میبینم یسریا اینجوری نیستن زندگی خیلی خوبی دارن مامانم میگفتن نههه اونا رو خدا دوست نداره که اینقدر زندگی خوب و راحتی دارن اینقدر خوشبختن اینا رو خدا ول کرده به حال خودشون بخدا در تمام سال های مدرسه از راهنمایی تا دبیرستان معلم های دینی میگفتن بچها کسایی که خوشبختن کسایی که زندگی خوبی دارن مخصوصاا تاکید داشتند کسایی که ثروتمند هستند اینا رو که خدا دوست نداره که اینا رو ولشون کرده بهشون نعمت و ثروت زیاد داده که غرق بشن تو این مادیات و خدا فراموششون کرده ولی اونا که مشکلات زیاد دارن خدا داره امتحانشون میکنه دوسشون داره دیگه که اینجورین
و من اون اوایل با استاد آشنا نشده بودم وقتی که خدا هدایتم کرد ( خیلی خیلی خوب هدایتم کرد تو اون اوج مشکلاتم ) با کتاب و مراقبه و اساتید دیگه آشنا شدم به قولی هنوز تو مدار آشنا شدن با استاد نبودم
وقتی همه چیز داشت کم کم خوب میشد میگفتم که نکنه بعدش بد بشه نکنه که خدا اصلا دوستم نداره نکنه خدا منو غرق این دنیا کرده (خب من خیلی مذهبی بودم و واقعا تو ذهنم کرده بودن که آره دیگه همینکه مسلمون به دنیا اومدی میری بهشت وای خیلی این حرفا رو میزدن بچه شیعه واقعا خنده داره من اون خدایی که ابراهیم میشناخت، استاد میشناسه رو نمیشناختم اصن من یه خدا دیگه ایی رو میشناختم خدایی که عصبانیه بی رحمه مهربون نیست اصلا و فقط نشسته و داره مشکلات و بدبختی رو سرازیر به زندگی من میکنه و کافیه یه کار اشتباه کنم تا حالمو جا بیاره من اصن از اون خدا میترسیدم متنفر بودم واقعا )
خلاصه انگار احساس بی لیاقتی داشتم
اما الان میفهمم که توحید یعنی چی اصلا من اولین باری که شروع کردم قرآن رو به فارسی خوندن فقط اشک میریختم فقط گریه که خدای من این کتاب رو من هزاران بار به عربی خوندم تا میومدم بگم پس فارسیش نههه عربیشو بخون ثواب داره میکفتم یعنی فارسی بخونم ثواب نداره ؟! میگفتن نه دیگه باید عربیشو بخونی
این کتاب رو چندین بااار دستم گرفتم این همون کتابیه که هدایتگره و از طرف خداست رو فارسیش رو نخوندم که این خدا داره اونجا راه رو به من نشون میده
خدایی که مالک و صاحب اختیار منه خدایی که عاشقشم و دوسش دارم خدایی که هرررر کاری هر کاری دارم رو بش میگم بش میسپارم برام انجام بده به بهترین نحو به بهترین شکل انجام میشه و خیلی قشنگ هدایتم میکنه اما این وسط هم نجواها بیکار نمیشینند و کار خودشون رو میکنند منم کار خودمو میکنم و به صاحب اختیارم میسپارم اما وقتی که روی خدا حساب میکنم و واقعا عمیقأ قدرت رو بهش میدم همه چیز رو رواله و عاللللی پیش میره ها ولی وقتی افسار ذهنم از دستم درمیره نجواها هجوم میارن واقعا کار سخت میشه اما بازم یه صدایی تو وجودم میگه زهرا من اینجام نگران چی هستی تو اصن رهاااای رهای رها میشم
چندوقت پیش ساعت 6 از خونه اومدم بیرون چون کلاس داشتم باید میرفتم دانشگاه قبلش مامانم خیلی گفتن داداشت رو صدا کن تا ببرتت تا ایستگاه من گفتم نه عزیزم اون بنده خدا رو بیدار کنم چرا خودم میرم گفتن خطرناکه و تنهایی و اینا گفتم نه چیزی نمیشه من تو مسیر که داشتم میرفتم خلوته خلوت بودم گاهی ماشین و اینا میومد همون موقع ذهنم ببین الان خلوته یکی بیاد بدزدتت چی اگر کسی اومد خفتت کرد وسیله هات رو برد چی خلوته هاااا اگر اگر یه مشت چرت و پرت که گفتم ببین من از خدا خواستم که مواظبم باشه مراقبم باشه پس جای نگرانی نیست بارها و بارها ازش کمک خواستم اعتماد کردم همه چیز عالی پیش رفته نگران چی باشم دقیقا ؟! وقتی برگی بدون اذن و اجازه اون از درختی نمیوفته یعنی مواظب من نیست یعنی نمیتونه منو سالم برسونه ؟!
و خب نجواها قطع شدند
خیلی خیلی زیاد مثال هست
اما
خیلی باید روی خودم بیشتر کار کنم خیلی زیاااااد
اما خب همش تکامله دیگه تکاملم رو طی میکنم و بیشتر خدا رو توحید و حتی شرک رو درک میکنم
خدایا شکرت
خدایاشکرت
استاد جانم و مریم عزیزم خیلی دوستتون دارم
به نام الله
سلام به زهرا خانم عزیز
خیلی خوشحالم که کامنت شما رو خوندم
تحسین میکنم این همه مطالب زیبایی که نوشتی رو
و به قدرتی رسیدی که با توکل بر خداوند وارد مسیر هایی میشی که همه تورو می ترسونن
همه ما متأسفانه با این باور ها دست و پنجه نرم کردیم من خودم قبل از آشنایی با استاد همش به خاطر اشتباهاتی که داشتم به خودم سرکوفت میزدم و مدام احساس گناه میگردم. چون فکر می کردم این بلا هایی که سرم میاد اگه سردرد میگیرم اگر میخورم زمین
عذاب خداوند که بر من نازل میشه اونه می خواد مزه جهنم رو بچشم
الان واقعا خوشحال که خدای جدیدی رو پیدا کردم خدایی که قدرتمنده و انقدر مهربونه که هیچ حدی نداره انقدر نعمت بهت داده که از شمارش خارجه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
بازم ممنون بابت کامنت زیبایت .
به نام ابر قدرت مهربان
سلام به شما دوست عزیز و خوبم
خداروشکر میکنم که دستی از دستان خدا شدم و حس و حالتون خوب شد
من به خدای خودم گفتم که کامنت که میذارم میخوام هم به خودم کمک بشه، یاد آوری بشه هم به بقیه دوستانم در این سایت، یجورایی یه نشونه باشه برامون که یادمون نره چرا اینجاییم و چکار داریم میکنیم
من قبل از اینکه کامنت بذارم همشش ذهنم میگفت زهرا آخه چی میخوای بگی ؟!
باور کن چیزی نمیدونی بگی
کسی کامنتت هم نمیخونه ها
من که نمیدونم چی بهت بگم که بنویسی
حسش نیست ولش کن بعدا کامنت بنویس
برو بابا من که یادم میره چیا یاد گرفتیم
و خلاصه یه عااالمه حرف دیگه که منو منصرف کنه از نوشتن
و من هم در جواب ذهنم میگفتم من تعهد دادم به خودم و خدای خودم که در سایت کامنت بذارم
خدا میگه بهم مگه قراره تو به من بگی
اصلا نگران نباش هرکسی در مدار خواندن این کامنت باشه میخونه
میگفتم که مثل استاد که میگفتن میام جلو دوربین بهم گفته میشه این حرفا رو من نمیزنم خدا بهم میگه
ما هم همینجوری میاییم شروع کنیم به نوشتن خدا هداییت میکنه بهمون گفته میشه ، میاد ، نگران نباش خدا خودش بهم میگه چی بنویسم و منم مینویسم
و خب این بحث بین من و ذهن در حد چند ثانیه اتفاق میوفته
اون مخالفت میکنه و تو میخوای کنترلش کنی
من بعد از نوشتن ، خودم چندبار خوندم و میگفتم زهرا واقعا اینا رو تو نوشتی ؟!!! من اصن فقط هرچی که در وجودم میشنیدم رو نوشتم
و به ذهنم گفتم بیا ببین وقتی میگم خداا هدایت میکنه و میگه بیا دیدی ؟!
پس دیگه غر نزن
خدایاشکرت
خدایاشکرت
از این همه زیبایی و فراوانی
در قرآن خدا میگه که :
و اگر بندگانم سراغ مرا از تو گرفتند ، من که مسلما نزدیکم.
من دعای دعاکننده را آنگاه که مرا بخواند اجابت میکنم پس باید برای من طالب اجابت باشند و باید به من ایمان بیاورند ، باشد تا رشد یابند.
سلام استاد عزیزم و مریم جونم
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشید
عاشقتونم
بله استاد جان منم این حرف رو از یکی از دوستام شنیدم
ک کل دنیا داره توسط یه همچین خانواده های ثروتمندی اداره میشه
من اولین بار این حرف رو شنیدم توی دلم گفتم چقدر مسخره
مگ میشه اینطوری باشه
و این درحالی بود ک من در عوض فک میکردم زندگی من در دست دولت هست و رئیس جمهور آمریکا و کلا اینا ست
والان ک تقریبا یکسال و چند ماه هست دارم با آموزه های استاد کار میکنم
این باور ک دولت و کشور برام کاری کنه تقریبا از 100 درصد شده 5 درصد و کم و کم تر داره میشه
و من ب یک باور نابود کننده دیگ برخوردم و انگار خان آخر اینه ک چ کسی مالک منه
استاد اون هم خانواده ام هست
و ب براش اهرم رنج و لذت نوشتم و صب و شب دارم میخونم
ک این ها هیچ قدرتی توی زندگی من ندارند
الان تقریبا میتونم بگم با اهرم رنج و لذتم ام ک یک ماه ازش میگزره ،تونستم از 100 درصد برسونمش ب 80 درصد
و وقتی 20درصد خودم رو باور کردم میتونم ب 100 درصدش برسونم
بله نشونه هاش اینه ک اصلا درگیر نمیشم باهاشون
خودخوری ام کم شده
هر بار حرفی ازشون میشنوم اعراض میکنم
و با خودم تکرار میکنم ک هیچکس هیچ قدرتی توی زندگی من نداره
و همیشه ب خودم میگم خدا برام در ها رو باز میکنه
راه نشونم میده
و اینو میدونم ک بهترین راه خدا نامرئیه
و اگ صبور باشم بهم نشونش میده
امروز چندین بار دیدم ک کمکم کرد
کوچیک کوچیک
استاد من میتونم
منم میخوام این رو از ته ته دلم باور کنم ک هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگی ام نداره
و قدرت از آن خدا و بعدش منه
البته توی زندگی خودم
استاد عشق میکنم ک با قطعیت حرف میزنید و دلم رو آروم میکنید
گاهی خیلی میترسم ولی بعدش تکرار حرف هاتون در مورد قدرت خودم و قدرت خدا بسیار آرومم میکنه
الان احساس عالی دارم و لذت میبرم از تک تک لحظات زندگیام
و آرامشم وقت هایی ک کنار خانواده ام هستم بیشتر شده
قبلا احساس تنفر شدیدی داشتم
اما واقعا دارم حس میکنم ک ب اندازه ای ک دارم روی خودم کار میکنم در این زمینه و گرفتن قدرت ازشون و دادن قدرت ب خدا
ب همون نسبت احساس آرامشم بیشتر و بیشتر شده
خدایا شکرت
عاشقتم استاد ک منو از قعر تاریکی ک بودم ،ک یکی از دستان خدا بودین هدایت کردین ب سمت نور
ب سمت این ک بابا منم آدمم
خودم زندگی دارم
میتونم هرطور دلم بخواد زندگی کنم
اصلا من میتونم یع آدم دیگ بشم
استاد من ارتباطم با همه قطع شده و فقط دارم روی آموزه های شما کار میکنم
احساس میکنم پس از این همه مدت ک در دل خاک کاشته شده بودم ،الان دارم سر از خاک میارم بیرون
و نور امید و شور زندگی در سراسر وجودم موج میزنه
خدایا شکرت
خدایا هرآنچه ک دارم از آن توست
روز26ام
بنام رب وپروردگارجهان
سلام خدمت استادعزیزوخانوم شایسته وعزیزان دل
اولین اصل وقانونی که ماروبه آرامش وسعادت میرسونه ،اصل توحید هستوبذرتوحیداینه که
تمام اتفاقات زندگیمون نتیجه باورهای خودمونه ونه عامل بیرونی دیگری ،قدرت دردستان خودمونه
توحیدعملی یعنی رفتارکردن براساس این اصل یعنی منشا رفتارت این باشه که زندگی من دردست باورهای خودم هستودرنتیجه ابراهیم خلیل الله میشی ،یکتاپرست ،ارام ،نه ترسی داری ونه غمی
خداروباورکنیم ،قوانینش روباورکنیم عدل الهی روباورکنیم وقدرت رو آرامش رو وسعادت روتجربه کنیم
مابه اندازه نگاه توحیدیمان مالک وصاحب سرنوشتمان هستیم
به اندازه ای که قدرت روبه خودمون میدیم ،قدرتمندیم
خدایا هدایت وحمایتمان کن به باورهای توحیدی وثابت قدم نگه دار ،خدایا ازتوممنونیم که مارواشرف مخلوقات آفریدی وبه ماقدرت تشخیص دادی تاانتخاب کنیم ،خدایاشکرت که فرمان زندگیمون دست خودمونه واین ماییم که بایددرصراط مستقیم باشیم
الهی صدهزارمرتبه شکر بابت این آگاهیهای الهی
سلام استاد خوب و بزرگوار و سلام بر هم فرکانسی های عزیز
بی نهایت بی نهایت اول از خداوند سپاسگزارم به خاطر وجود شما انسان خوب و صاف و دلسوز و
پرتلاش و از شما بی نهایت سپاسگزارم وتلاش میکنید زندگی رو برای ما بهتر کنید. در پناه خداوند به همه آرزوهاتون برسین….
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان مهربانم ، احسنت و هزاران آفرین بر استاد بزرگوار ، با شنیدن این فایل پاهایم سست و جسمم ناتوان از حرکت شد و فقط مغزم به تلاطم کشیده شد چرا که فهمیدم هر قدمی که تا بحال برداشتم قدم هایی آغشته به شرک بوده و به همین علت هرچه گام برداشتم و رفتم دیدم سر جای اولم هستم ، دوست دارم بارها این فایل را گوش کنم بدون اینکه حرکتی کنم و از ته دل آرزو دارم مؤمن شوم با ایمان شوم که دیگر از هیچ چیز نترسم شما راست میگویید قدرت را باید از خلق گرفت و به خدا سپردش هرچند که قدرت همیشه در دستان خدا بوده و این من بودم که شرک ورزیدم و آن را هرروز به دست کسی دادم مانند بت پرستان که هردم بتی جدید میساختند من نیز هربار از انسانی از مخلوقی بتی ساختم و به آن قدرت و زینت دادم و ستودمش و هر بار بدست همان قدرت زمین خوردم اکنون توبه میکنم و قبل از توبه دعا برای شما استاد بزرگ که در حق من پیامبر بودی چون فرستاده خدا بودی چون خدا به واسطه شما من را با خودم آشتی داد و اکنون میدانم که درهای توبه باز است و چه زیبا که نزدیک اذان است ….
سلام خدمت استاد عزیزم
سلام خدمت خواهر برادرای گلم
سلام و خسته نباشید خدمت لیدر سفرمون شایسته جان عزیز
و سلام خدمت خانم فرهادی گل
وقتی به زندگیم در آینده نگاه میکنم میبینم که چقدر همه چیز عالی و لذت بخشه که میدونم قطعا و بدون هیچ تردیدی خالقش خودمم و این قدرت را تا زمانی دارم که اصل زندگیمو بر پایه ی توحید و یکتا پرستی بنا نهادم
چقدر خوبه که من ذاتاً از هر مسئله ای بزرگترم و آگاهانه تصمیم گرفتم پا به این جهان خاکی بگذارم تا با حل کردن مسائل ظرف وجودی خودمو بزرگتر کنم و به گسترش این جهان نیز کمک کنم .آره ما مالک داریم و فقط وفقط مالکمون رب العالمینه،چقدر احساس قدرت میکنم.
من قبلا خیلی کم دیدگاه مینوشتم و بیشتر فایل ها رو گوش میدادم ولی فقط همین چند روزی که شروع کردم به نوشتن دیدگاه احساس و حالم با یک هفته قبل قابل مقایسه نیست و هر روز این کارم شده که اول نظر خانم شایسته که برای فایل جدید نوشته رو میخونم و بعد میرم توی سایت و متن مقدمه فایل رو میخونم و بعد فایل رو میبینم گاهاً بعضی مواقع چند بار فایل رو میبینم و بعد میام نظر خودمو در سایت ثبت میکنم و بعد خواندن نظرات گهر بار دوستان عزیزم که بعضی شبها تا دیر وقت دارم نظرها رو میخونم و انگار سیر نمیشم و دلم میخواد هی برم صفحه بعد و نظر بعدی رو بخونم و همین کارهای به ظاهر ساده چنان احساسی به من داده طی این چند روز که خودمو غنی و ثروتمند میدونم و اصلا هیچ نشدی برام وجود نداره.ممنون از خانم شایسته که یکی از نظر هامو در کانال خانواده صمیمی عباسمنش که در بخش عقل کل بود را امروز به اشتراک گذاشت فقط اسمم?به جای ایمان احسان نوشته شده بود و هی امروز داشتم نظر رو میخوندم و میگفتم چقدر نظرش شکل نظر منه و آخر فایل اسم خودمو که نوشته بودم دیدم و کلی خندیدم و این در حالی بود که در صف پرداخت بودم و حدود۳۰ نفری جلوی من بودند و من به جای تمرکز روی صف طولانی نظرات کانال رو خوندم و کلی خندیدم و احساس خوب داشتم و خدا شاهده در عرض چند دقیقه نوبتم شد و این در حالی بود که خودم تعجب کردم که چطور گوینده که شماره ها رو اعلام میکرد با سرعت بالایی پشت سر هم شماره ها رو اعلام کرد تا نوبت من شد و قطعا میدونم با تغییر نگاه خودم بود و واقعا وقتی این چیزهای به ظاهر کوچک و ساده را به خودمون یادآور بشیم میفهمیم که خودمون هستیم که تمام شرایط و اتفاقات را خلق میکنیم.
ای نسخه نامه الهی که تویی
ای آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
و میخواستم در آخر بگم : فدای اون خنده عالیت استاد که در آخر این فایل داشتی،عاشقتم عزیزم
مرسی از همه همسفران عزیزم
تقدیم با عشق ایمان گلستانی
به نام خدا
دوست عزیز برادر مهربانم مامانت را خوندم خیلی لذت بردم احساس نابت از پشت این صفحه های مجازی خوب خوب درک.میشود برای همسفران راه عشق و توحید .زنده باشید و سلامت پدرانه خداوند همیشه عزتمندانه و پیروزمندانه زندگی کنید…
سلام عزیزان دل
تو گفتگو با دوستم برام باز شد که استقامت یعنی چی
یه روزی تو کشف و شهودم دقت کردم به اینکه راه مستقیم و استقامت هم ریشهن
من همیشه فکر میکردم استقامت یعنی تحمل فشار
یعنی تحمل دهن سرویسی
اما این نیست…
تمرینات استقامتی چجور تمریناتی هستن؟
اصلا ارتباطی به این نداره که کسی که بتونه دویست کیلو وزنو تحمل کنه یا حمل کنه یعنی استقامت داره و بقیه ول معطلن نه….
کسی که استقامت خوبی داشته باشه، تو اتوبوس بدون اینکه نیاز باشه دستشو از میله بگیره میتونه بهتر بایسته… فرقی نمیکنه چاق باشه یا لاغر… اندام مناسب داشته باشه یا نداشته باشه…
استقامت داشتن هنر حفظ تعادله که با تمرین و آزمون خطا آدم یادش میگیره…
درست مثل ایستادن و راه رفتن بچه
استقامت یعنی هشیار باش خودتو ول نکن
حتا اگه لوله ای رو گرفتی که نیافتی بهش نچسب چون تو یه سری از پیچ و واپیچا باید بتونی منعطف عمل کنی و با جریان همراه شی و تصمیم درست بگیری که زمین نخوری…
ولی شده خودم چسبیدم به یه میله و اتوبوس چنان ترمزی زده که رفتم ته اتوبوس با کاردک جمعم کردن
ولی موضوع اینه که وقتی منعطف باشیم می رقصیم… ودر چالش ها هم تصمیم درست میگیریم…
اما اگه بترسیم میچسبیم.. بیشتر هم آسیب میبینیم با چسبیدن..
اینجا باز میشه که استقامت یعنی تعادل رو حفظ کردن
متعادل موندن
شاد موندن… در لحظه موندن… اصلا مهم نیست پیچ بعدی چقدر تنده… تو براش آماده ای
اصلا مهم نیست موج چقدر بزرگ شده… موج هر چی بزرگ تر موج سواری تو زیباتر
خدایا شکرت برای این آگاهی
قرار نیست در مسیر آگاهی دهنمون آسفالت بشه و رنج زیاد بکشیم… چرا… ترک عادات غلط سختی داره اون سختی سختی خوبیه… در لحظه سختی داره به مرور آدم میفهمه اشتباهی فکر میکردیم خوبه برامون…. بعد که بارش آزاد میشه حس رهاییش بهمون میفهمونه داشتیم آسیب میزدیم به خودمون با اون عادت
غیر از این رنج رنج دیگه ای نیست در مسیر
همه خیره و برکته…
شکر و شکر و شکر
نمیدونم اینو کجا کامنت کنم که هم رد پایی از خودم باشه و هم نشونه ای برای دیگران
قطعا خداوند هدایتم میکنه
سرچ کردم در گوگل استقامت عباسمنش
چشمم خورد به این فایل و هدایت شدم به کپشنش که لازم داشتم بخونمش و حتمن فایلش که لازمه دوباره بشنومش
غزق در هدایت و حمایت الهی باشید و در مسیر توحید به سلامت و سعادت و ثروت برسید
به نام مالک هستی
درود خدمت استادای عزیزم
و دوستای هم مسیرم
روز 26 سفر
چه کسی مالک منه؟
خودم
و خدای خودم
فرض میکنیم زندگی من یه ماشینه که من پشت فرمونش نشستم
اگر من راننده خوبی باشم
و مقصدی که میخوام برم رو بدونم و هدف مند پشت فرمون بشینم و مثلا تصمیم بگیرم برم ورزشگاه انقلاب
رانندگی میکنم و به مقصدم میرسم
نمیرم مثلا سر از دربند دربیارم بگم چون اونجا شلوغ بود اون راه بسته بود اونجا ترافیک بود منم اومدم اینجا من نمیخاستم بیاما نمیدونم چیشد ماشینم خودش اومد!!!!
ایا کسی حرف مارو باور میکنه؟
نمیگن تو دیونه ای مگه ماشین خودش میتونه تصمیم بگیره کجا بره؟
پس چرا توقع داریم بگیم این زندگی که در حال حاضر داریم و شرایطی که تجربه میکنیم هیچ ربطی به ما و باور های ما نداشته و تقدیر اینو میخواسته؟
اینم همینقدر غیر قابل باوره
افسار زندگیدست ماست
آسمان و زمین مسخر من هستند
تصمیم رئیس و اب وهوا و بازار و دلار و اینا همه توجیهه
قابل قبول نیست
ما فقط یک دلیل میتونیم برای نرسیدن و نداشتن داشته باشیم
اونم شرکه
هر دلیلی واسه نرسیدن به خواسته ات بیاری جز شرک چیزی نیست
ما فقط باید هدفمند باشیم
باید ریز به ریز و جزئی بدونیم چی از این همه فروانی میخوایم
تا به راحتی بهش برسیم
من باور کردم اگه میخوام متوجه بشم که الان در جهت رسیدن به خواسته هام دارم شرک رو تجربه میکنم یا ایمان دارم به خداوند،بررسی میکنم که آیا کار من راحت و با حس خوب پیش میره؟یا دارم اذیت میشم؟
و اگر همه چیز به راحتی و با خوشحالی پیش رفت میفهمم که کار خدا و ایمانم به اون بوده درغیر این صورت ادامه نمیدم و قبلش میرم سراغ باورهام.
من بچه کوچولوی دوست داشتنی خدام
که فقط منتظره من ازش چیزی بخوام
تا دو دستی تقدیمم کنه
من عزیزدردونه خدام که از فرشته هاش خواسته به من سجده کنند
من خلیفه خدا رو این کره خاکی ام
خدایا شکرت که به من فرصت زیستن و خلق کردن دادی
ممنونم از همگی
در پناه حق
در قرآن در جاهای زیادی از دو کلمه ی بشیر و نذیر در کنار هم استفاده شده. ما انسانها پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و نیز انذار کننده و ترساننده می شناسیم
ولی اگر مطابق قانون و کمی دقیق تر به اطراف مون نگاه کنیم می بینیم که به قول استاد وقتی شروع می کنیم روی خودمون کار کنیم اتفاقات خوبی برامون میوفته و با چیزهای دلخواهی روبرو می شیم که داره به ما بشارت و مژده میده (بشیر)
و گاهی هم اتفاقات تلخ و ناگواری برامون میوفته که داره به ما انذار و آگاهی میده (نذیر)
آیا اینها نشان دهنده ی این حقیقت نیست که اتفاقات زندگی ما دست خودمان است که خداوند داره با بشارت و انذار ما رو به اعمال صالح و نتایج سعادت آفرین هدایت می کنه؟
(خوبیش اینه که با اتفاقات خوب خیلی خیلی بیشتر و پیوسته تر از اتفاقات بد بهمون راهنمائی می کنه)
من در جریان اصلاح باورهام با اتفاقات ناخواسته ای روبرو می شدم اما این درک بزرگ در مورد نذیر وقتی برام واضح شد که داشتم روی اصلاح باورهای ثروتم کار می کردم. در واقع این اتفاقات بد داشت به من آگاهی می داد و مرا می ترساند تا از مسیر غلط آگاه کنه و به راه راست هدایت کنه؛ چون آفریننده ی من می دونه که قدرت در دست خودمه
از طرفی کلمات بشیر و نذیر که خداوند در قرآن بارها و بارها به آنها اشاره کرده، در واقع مربوط به همه ی زمانها و همه ی انسانهاست و واقعا” نیازی به این نیست که همیشه و در همه ی زمانها رسولی وجود داشته باشه و مردم رو به راه درست بشارت بده و از راه نادرست بترساند
این یک سیستم و برنامه ریزی مدون در روند جهان و مکانیسم آفرینش انسان هست? واقعا” فوق العاده اس. اینطور نیست؟؟
همون که استاد به نام قانون ازش یاد می کنند
و ما چقدر باید سپاس گزار باشیم که این بشیر و نذیر همواره با ماست و داره به صراط المستقیم هدایت مون می کنه. خداوند اینطور مقرر کرده که پیامبر هر کسی، در درون خود فرد باشه.
اینکه استاد تأکید می کنن هر کسی همونقدر به خدا نزدیکه و به سعادت جاویدان دسترسی داره که پیامبران و امامان ما داشته اند به همین دلیله به دلیل اینکه خودمون مالک زندگی مون هستیم.
به امید آگاهی های بیشتر و عمیق تر
دوست عزیزم الهه ی زیبا
از خوندم کامنتت لذت بسیاری بردم و آگاهی م افزایش پیدا کرد …برای درک عمیقی که پیدا کردی واقعا خوشحال و سپاسگزار خداوند م .برایت در یا دریا خوشبختی و شادی ولذت وثروت آرزو دارم از تنها قدرت جهان
سلام به استاد و تمام بچه ها ک در حال خواندن این کامنت هستن.
امروز یکم سردرگم بود چون یه سری اتفاقات برام افتاده بود و به خودم گفتم ک برم تو سایت و اونجا من هدایت میشم و به این فایل هدایت شدم فایلی ک بیشتر از چندین بار بهش گوش دادم و هم ایمان و توکل م باور هام تقویت شد فکر میکنم ک چندین بار این فایل رو گوش کنید و هیچ قدرتی رو به کسی ندید جز خدواند.
اتفاقی ک باهاش مواجه شدم[] من خودم شاغلم و سرکار میریم ک تایم کاری من از 8صبح تا 1 بعدظهر هستش و تایم های استراحت م رو تصمیم گرفتم ک برم مغازه بقالی (برای داداشمه،) امروز روز اول من بود به خودم خیلی سخت آوردم و باور های غلطی آمد به ذهنم ک قدرت رو از خدا گرفتم و دادم به بقیه،هنوز توکل نداشتم به خداوند،مطمئن نبودم ک خدا روزی منو رو میده،و همیشه باید احساس میکردم ک بقیه مالک من هستم و هیچ اختیاری ندارم.اتفاقی ک برام افتاد این بود ک وقتی من باور دارم ک جهان پراز نعمت و ثروت هست و خدا روزی من رو میده از اونجای ک فکرشو نمیکنم دیگه آروم گرفتم گفتم که به خودم فشار نمیارم و هیچ ترسی هم از بقیه ندارم و اونا هیچ قدرتی در مقابل خداوند ندارند وقتی باور کنید که انسان دست های خدواند و خدواند خیر و صلاح تورو میخواد آروم میگیری امشب تو شغلم خیلی وردی زیاد بود به خودم گفتم ک اینا همش نشونه اینکه خداوند داره بهم میگه ک ابوالفضل هیچ قدرتی بالاتر از من نیست ببینن کاری برای من نداره ک مشتری برای تو بیارم و هیچ غم ترسی نداشته باشی آروم میگیرید خداوند شرک رو نمیبخشه پس نترسیم و همه چی رو از خود خداوند بخوایم وقتی بتونی خودتو کنترل کنی و قدرت رو از دیگران بگیری و به خداوند بدهی دیگر ن هیچ ترسی داره ن غم و ن حرصی ک مشتری میآید یا نه اینو بدونید دوستان ک فقط خدواند قدرت اینو داره ک مارو به راه خوب هدایت کنه،[]
امیدوار هرکجا هستید شاد و خوب باشید
خداوند نگه دار شما..