چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3761 روز

    یوهوووووووووو

    درود به استاد و همه و همه، من دیوونه ی این فایل هاتونم. از بس مثال ها عالی هستن. از بس قانون توش مرور میشه. از بس آنالیز میشه. چرا آخه چرا اینقدر خوبه، دقیقِ، منطقیه؟ باعث میشه فکر کنم. به درونم برم ببینم چند چندم با خودم، با تصمیماتم با هدف هام. یعنی نکاتی که میگین دُر و گوهر هستن، خدا کنه بتونم درک کنم. هیچکی رو مثل شما ندیدم برای سفر کردن و به دل ناشناخته ها رفتن. مدل سفر شما نگرشی بهم داد که تازه معنی سفر را فهمیدم. و اون شد هدفم. یعنی دیدم اینجوری میتونم خودمو ببینم. نه که با برنامه و از خانه برم توی هتل شیک . درسته اونم یه مدل هست ولی دستاوردهاش خیییییییییلی فرق داره. استاد من و صحرا (دختر طبیعت) از سال 1400 سعی کردیم مثل شما سفر کنیم و واقعا هر بار بهتر فهمیدیم چی میگین از ایمان به خداوند. کنجکاوی مان را تقویت میکنیم. از رهنمودهایتان بهره می‌بریم. خدا رو شکر که امروز مرور مجدد این فایل پس از مدتها قسمتم شد و خیلی به موقع بود. در زمان مناسب …خدایا شکرت برای این آگاهی های آسمانی. غلبه بر ترس هام که در فاز جدید شناسایی هستن میتونن باعث رشد شخصیتی ام شوند و با کمک پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر دارم به شناخت بهتری میرسم . اولین قدم همون کارهای به تعویق افتاده، پوشه های باز الکی، و پیدا کردن کارهای غیرضروری هستن که در ذهنم بسیارند و اینکه (از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود) هرچه شفیق تر با مریم مواجه میشم بهتر می بینمش و احساساتش رو درک میکنم، خیلی بیشتر از قبل دوسش دارم، چون دارم باهاش به هماهنگی میرسم بالاخره دارم پروانه میشم ولی عجله ندارم. از بودنم واقعا دارم لذت میبرم. نه با توهم با عشقی که در ذره ذره های هستی جاریه. تسلیم خدا بودن در هر لحظه منو به رضایت درونی بیشتری میرسونه. قبلا همه چی باید با برنامه پیش می‌رفت و هر اتفاقی بیرون از اون برنامه چه خوب چه بد برای من ناراحت کننده بود. الان فرق کرده ام، نمی خوام کنترل کنم. میگم فقط سمت خودم رو انجام بدم همین. لحظه ای به خودم اینو یادآوری میکنم که جهان یه فرمانروا داره اون بلده چکار کنه،…خدایا چقدر طول کشید اینو درک کردم تازه در حد الان… باید پارو زد و وا داد… پارو بزن…پارو بزن …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1772 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استادان گرانقدر

    سلام به دوستان توحیدی خودم

    خدایا سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیر

    من هر وقت به مهاجرت فکر میکردم تنها چیزی که بهش فکر نمیکردم اینکه مهاجرت برایم

    خوب و رشد دهنده است یا خیر.

    چند سال پیش یه مدت شدیدا درگیر این شدم که مهاجرت کنم و تا یک جاهایی هم پیش رفتم اما در نهایت هدایت خداوند این بود که فعلا نه.

    و منم اصلا تا حالا نفهمیدم که چرا نه؟

    ولی الان دیگه برام روشن شد

    همان گونه که خداوند در قران میفرماید

    که ما آیاتمان را اینگونه واضح بیان میکنیم باشد که متذکر شوید.

    من فکر میکردم که من فقط با یک جابجایی همه چیم عوض میشه و انگار این یک راه میان بر است برای زودتر رسیدن به خواسته ها

    حالا برای هر کدوم از ما ها شاید با یکی از پارامترهای لازم برای مهاجرت اوکی باشیم و با خیلی هاشون نه و بر عکس.

    مثلا من با اینکه هر جایی بخوابم و هر چی بخورم زیاد مشکل ندارم.

    مثلا به خانواده وابستگی آنچنانی ندارم ولی به دوستام و شهرم کمی دارم.

    یا اینکه مثلا خیلی از شهرهای ایران رو هنوز ندیدم.

    و در کل مسافرت خیلی کمی رفتم تا حالا.

    مورد اصلی اینکه من شرایط مالیم اون طوری که میخواستم پیش نرفته تو همین شهر.

    و من یه جورایی انگار ته ذهنم عوامل بیرونی رو تاثیر گذار میدیدم و میخواستم از دست این عوامل بیرونی فرار کنم تا شرایط تغییر کنه.

    غافل از اینکه فقط و فقط عوامل درونی نتیجه ساز هستند و من هر جا که برم درونم هم با من است.و اینجاست که میگه و لا یمکن الفرار من حکومتک.

    کجا میخوای برای چی بری

    بشین ذهنتو مرتب کن باورهاتو بهتر کن ورودیهای ذهنتو بیشتر کنترل کن .

    همین جا هم لذت ببر و بعد در بهترین زمان به بهترین جا هدایت میشی.

    خدایا من به هر خیری که از تو بهم برسه فقیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 657 روز

    بنام خالق هستی

    باسلام خدمت شما استاد عزیز ودوست داشتنی ودوستان هم فرکانسم

    مث،همیشه خداروشکر میکنم ک درجمع شما انسانهای خوب خداوند هستم

    ازشما آموختم ک همه چیز در جهان در حال تکامل هستن در مسیر خودشون درحال حرکت هستن از انسانها وتمام موجودات گرفته

    دراین روزمرگی ها ک همه دنبال حاشیه ها هستن وهررروز این حاشیه ها پررنگتر میشه برای جامعه ومردم ما واین جمع واین دوستان واین سایت توحیدی درمسیر تکامل وپیشرفت وخودشناسی هستیم

    هرروز یک رشد بیشتر درتمام جنبه ها هرروز چالش برانگیزتر وبزرگتر می‌شویم

    خدایا شکرت ک من را ب این مسیر هدایت کردی وقلب من را برای شنیدن این آگاهی‌ها باز کردی وب من لطف کردی وب یادم آوردی ک من ب عنوان خالق ب این دنیا فرستادی

    استاد عزیزم درمورد مبحث مهاجرت

    آخه شما از کجا میدونستید من چندروز همچین فکری دارم؟؟؟؟ههههههه

    چندروز بود خیلی خودمو درگیر این موضوع کرده بودم

    اره درگیر!!!!!

    حالم خوب نبود احساس بدی داشتم

    حوصله همسر وفرزندانم رو نداشتم

    همین فرزندی ک با قانون بدستش آوردم یک پسرزیبا وتپلی وناز

    خدای من دخترم بهم میگف دوست دارم برعکس گذشته جوابش نمی‌دادم ومیگفتم عوضش منو امروز اذیت کردی

    واون میگف مامان چطور تو وقتی میگی ببخشید من راحت میبخشمت !!!!

    واین نشان دهنده اینکه من حالم خوب نیست ونجوا دارم بود ..

    تمام نجواها درمورد مهاجرت بود چندین نشانه برای تغییر محل زندگیمان آمد

    ویک بنده خدایی ک دست خداوند بود وب همسرم گف برای وسیله ی من جا درست کنید توی خونتون من کرایه خونه شمارو کامل حساب میکنم

    ما گیردادیم ب این نشونه وازش نگذشتیم

    ما توی خونمون جا نداشتیم وهمسرم اون شخص رو ب خانه آورد وگف ک نه توی این خونتون جاش نمیشه مگر اینکه خونتون رو عوض کنید

    انگار خداوند میخاست امتحانمون کنه آقا این دست منه ازاین دست نشد از دست دیگری بهتون میرسونم نگران نباشید ونچسبید بهش

    دقیقا نشانه روز من درباره رها کردن بود

    هرچقدر همسرم دنبال خونه رفت پیدا نکرد

    والبته بحث من باهمسرم

    یعنی من خیلی وقته باهمسرم بحث جدی ندارم شاید 2ساله خیلی تغییر کردیم باهم اما توی ذهنم بحث دارم باهاش

    که اره من از خوزستان بلندشدم اومدم مشهد مهاجرت وازدواج کردم

    من از مشهد ب شیراز مهاجرت کردم

    واستاد من اصلا ب پدر مادر برادر وابسته نبودم ونیستم

    دلیلشم نمیدونم چیه من با اکثر خانمها تفاوت دارم

    وحتی خیلیا بهم گفتن تو چ دختری هستی از جنوب ب شمال اومدی و3سال یبار خونه پدرت میری واونا همیشه جفت پدرمادرشونن ومن تعجب می‌کنم میگم یعنی اینقد من کار بزرگی کردم ونمیدونستم!!!

    خلاصه من توی ذهنم واخرش زبانی ب همسرم گفتم تو حاضر نیستی محل زندگیت عوض کنی چطور توقع داری خدا برات درهارو باز کنه یک کار خوب یک خونه خوب میخای ؟!

    همسرم خیلی تلاش کرد این منطقه ای ک ماهستیم خونه پیدا کنه منطقه ما جفت منطقه خانوادشه وحتی مغازه ای ک دنبالش بود توی محل خانوادش بود

    من تعجب میکردم

    وهمش بهم ریخته بودم

    از خودم سوال میکردم آخه چرا این آدم همش دنبال اینه ک آقا نزدیک باشه

    منظورش از نزدیک چیه

    ب خانوادش

    ب دوستاش

    ب محله ای ک توش ب دنیا آمده

    وبزرگ شده

    وازدواج کرده

    وبچه دار شده

    چرا خب؟؟؟؟!!!

    واخرش نجوا گف بابا همه ی مردها ب زور از خانوادشون جدا میشن ویک خانه جدا میگیرن از خانه پدرشون چ برسه ب مهاجرت

    چون پدر من همینجور بود مادرم از شیراز مهاجرت کرد ب خرمشهر وازدواج کرد اما پدرم 30سال آنجا زندگی کرد وحاضر نشد بره شیراز شهر خانمش ک مادر من هست

    چون شهر بهتریه حداقل !

    چندروز ب خداوند گفتم خدایا کمکم کن کنترل ذهنم رو از دست داده بودم وافکارم آشوب بود

    همش میگف همسرت اونی نیس ک تو میخای نباید باهاش ادامه بدی

    این جلوی پرواز تورو میگیره

    اما هدایت شدم ب فایلهای روزشمار وگفتم متعهد میشم حسابی تمام فایلهارو دنبال کنم فعلا نمیخام دوره ها رو کار کنم

    والان ک این فایلو گذاشتید چقد ب جا بود چ همفرکانسی خدای مهربونم شکرت

    از جاییکه من ب همسرم و فرزندانم وابسته هستم این وابستگی رو تو وجود همسرم جوری میبینم ک خودش نمیبینه ومیگه من ب خانوادم وابسته نیستم هرجا خدا منو فرستاد اما اعمالش چیز دیگه ای رو میگه همش دنبال کار وخونه تو همین منطقس وخب من تو دفترم نوشتم خدایا منو جای دور ببر ..

    وخب طبیعیه ک همسرم اینجا تواین منطقه ن مغازه پیدا کرد ن خونه وگف فعلا امسال تواین خونه میشینیم ومغازه بیرون از این محل میگیرم واون نشانه دوستش ک گف وسیله ای میخات بذاره خونمون آخرش نشد بدلیل اینکه همسرم قبول نکرد تغییر محل بده واینجا خونه بزرگتر برامون پیدانشد

    ومن کلا سعی کردم از فاز این موضوع بیام بیرون ومنکه درخواستم رو ب جهان فرستادم وخداوند ک فراموش نمیکنه رها میشم ازش هروقت هدایت شدم سمتش بااین همسر بدون این همسر من محل زندگیمو تغییر میدم چون من مشهدم ویک روز ارزوم بود مشهد باشم دوسش دارم فقط منطقه زندگیم ک خوب هست وازش راضیم رو دلم میخاست ومیخات تغییر بدم برم جای بهتر.

    انگیزه ای ک دارم برای تغییر مکان زندگیم

    اینکه وارد چالش جدید وبزرگتر میشم

    چیزهای جدید یاد میگیرم واعتماد بنفسم بیشتر میشه

    جای بهتری رو میبینم وجدیدتری رو تجربه میکنم

    با افراد جدیدتری وبهتری آشنا میشم

    بچه هام محل بهتری بزرگ میشن ومدرسه میرن واینجاش خیلی مهمه از افراد ناخاسته دور میشم ب کل

    استاد عزیزم با هر سری فایلهایی ک میذارید مسئله ای از زندگیم حل میشه ب خدا

    با فایلهای الگوهای تکرار شونده

    فایلهای توحیدی

    فایلهای درآمد خودرا سه برابر کنید

    چ شرایطی را دارید تحمل میکنید

    از همشون نتیجه گرفتم وچقدر خودم رو شناختم

    من چ باورهایی دارم چقد حل کردم وچقدر اوضاع بهترشد

    ودرمورد مهاجرت باتوکل ب خدا توی این سری فایلهای مهاجرت ک قراره بذارید میخام باورم رو تغییر بدم ک میدونم ایراد از من هست

    1-وابستگی ب همسرم 2-وضعیت مالیم رو باید خیلی بهتر کنم 3_باورای توحیدیم رو تقویت کنم ک برگی بدون اذن خدا بر زمین نمیفته اگر من بخام هیچکس نمیتونه منو از رسیدن ب خاستم دور کنه.

    همونجور ک بچه خاستم وهمسرم نمیخاست وشد برای من شد..

    همونجور ک کلاس میخاستم برم وهمسرم نخاست وبازهم شد..

    همونجور ک خاستم ارتباطاتم رو تصحیح کنم وهمسرم نخاست وشد..

    همونجور ک مدرسه ای ک خاستم دخترم رو ثبت نام کنم وهمسرم نخاست وشد..

    مسافرت خاستم برم وهمسرم نخاست وبازهم معجزه آسا رفتم بدون بلیط سوار شدم همه تعجب کردن مردم چمدونای من رو کول کردن وجاشون روبهم دادن من مانده بودم اشک میریختم ..

    خیلی چیزها هست که همش ب نفع من وباب دلم رخ داده ومیده

    باتوکل ب خدا ادامه می‌دهم

    استاد مرسی عاشقتم میام واز نتایج جدیدم مینویسم قول میدم ب خودم ب خدایم وب شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فاطمه کیخا گفته:
    مدت عضویت: 985 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم

    چه موضوع جالب و خوبی رو استاد جان برای تهیه ی فایلتون انتخاب کردین.

    ممنونم ازتون.

    گاهی که به مهاجرت فکر میکنم با خودم میگم واقعا من آدم این هستم که مهاجرت کنم؟

    بعد به خودم که نگاه میکنم میبینم شرایط خوبی رو اینجا دارم و اینجا کاملا خوشبختم.

    تازه دوست دارم برای خودم بیزینسم رو شروع کنم.

    البته گوش دادن به صحبت های شما باعث میشه موضوعاتی رو که بهش اشاره میکنید ببینم آیا جز ترمزهای من برای مهاجرت هست یا نه؟

    استاد جان من خیلی مسافرت رفتن رو دوست دارم ، یه نقشه از کل جهان رو روی دیوار اتاقم زدم و دوست دارم همه ی کشورها رو برم مسافرت و ببینم.

    فقط دوست دارم کشورهای مختلف برای مسافرت برم.

    البته استاد قبل اینکه روی خودم کار کنم و از شرایط اطرافم ناراضی بودم ، فکر میکردم اگه دنیای بیرون از من تغییر کنه من شرایطم گل و بلبل میشه به همین خاطر خیلی دوست داشتم مهاجرت کنم.

    اما از وقتی که با شما و آموزش های شما آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم و دارم توی دنیای درون خودم سرمایه گزاری میکنم و در مسیر آگاهی و رشد هستم دیگه به دنبال جایی از اطراف بیرونم نیستم که حال من رو خوب کنه.

    و چه جمله ی خوبی بود اونجایی که همه چیزش عالی و پرفکت بهشت خداوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    به نام هدایتگر زندگیم

    سلام به شما استاد عزیز

    همیشه دوست داشتم بدونم افرادی که مهاجرت کردن چه افکار و باوری داشتن چه ویژگی داشتن

    چطوری و از کجا شروع کردن .

    خداراشکر میکنم که تواین سایت بی نظیر هستم و میتونم از اگاهی های استاد عزیز استفاده کنم.

    استاد همه ویژگی که برای مهاجرت نیازه رو من دارم

    خیلی خیلی به مسافرت بدونه از قبل تایین شده علاقه دارم و دوستددارم توی طبیعت باشم و زیبایی هارو ببینم ادمهارو ببینم شهر ها و روستا هارو ببینم و کلا زیبایی ها دنیا رو ببینم و لذت ببرم.

    چقدر عاشق کمپ‌کردن و شب خوابیدن تو طبیعت هستم و صبح زود با صدای پرندها و چهچه بلبلا بیدار بشم و توی اون طبیعت پر از درخت و چمن و سبزه و قدم بزنم برم کنار رودخانه و فقط شکر گذار خداوند باشم به خاطر این همه نعمت و زیبایی خداوند .

    در مورد مهاجرت خیلی دوست دارم حرکت کنم و و برم دنیای بیرون از کشور رو ببینم و خیلی راحت خودمو با شرایط میتونم تطبیق بدم.

    خداراشکر که این یه نشونه هست برای من تا اگاهی بیشتری داشته باشم برای مهاجرت.

    خیلی خیلی ازتون تشکر میکنم که اون تجربه ای که دارید رو بهمون میگید تا ما هم استفاده کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 586 روز

    سلام به اساتید ارزشمندم استاد عباس منش گرامی و استاد شایسته دوست داشتنی

    استاد این فایل قشنگوهم توی سایت گذاشتین با همدمم شوهرعزیزم گوش دادیم و جوابی برای سوال اینکه ما توی چالش های سفر چجوری هستیم نداشتیم که یدونیم برای مهاجرت اوکیم یا نه همیشه گرداشامون با تور بود که میبردن میاوردن و غذا و غیره با تور بود و سفرم مرتب مستقیم میرفتسم هتلو غذا از بیرونو اینا تجربه چالش دار نداشتیم از خدا خداستم بریم بیرون ببینم برای مهاجرت اوکیم و دلم تحربه های جدید خاست خبب امروز جمعه بیستودویه تیر هزارو چارصدو سه منو دوردونم پسرم و همدمم با موتور معرکمون موتور شکاری بارو بندیلو بستیم از مشهد بریم به کلات خب ابوهوارو تو گوگل زده بود خوب و همه چی عالی و ما به کمک خدای عزیزو مهربان با هدایت عالیش بصورت اتفاقی ساعت چهارونیم یه ربع به پنج صبح راه افتادیم با موتور شکاری یک مسیر دوساعت راه

    وای وای از زیبایی هم منو همدمم و فرزند عزیزم متحیر بودیم اسمون ابر بود نور خورشید از بین ابرا میتابید روی کوها جاده خلوتتتتتتتتتت و سکوت و هوای معرکه عالی خیابونا اسفالت و واقعا تمیز اصلا همش لذت بود مستقیممم بدون توقف رسیدیم به کلات جای پارکینگ منو فرزندم پیاده شدیم از موتور یک اقای خیلی محترم به همدمم گفت با موتور میتونی بری بالا و ما با موتور رفتیم چه چالشی بود چقدر اب زیاد بود با موتور از تو آب از تو کلی بالاو پایین رفتیم اصلا لذت بود خدایاشکرت

    من عاشق جاهاییم که خلوت باشه و ساعتی که ما رسیدیم خلوتتتتتتتتتت خلوت بود یک جای خوب پیدا کردیم کنار اب و یک ابشار خیلی خیلی کوچولو بعد اونجا وسایلو گذاشتم پایین همدمم گفت یکم جلوتر سایست بریم اونجا و ما رفتیم قسمت سایه چقدر جاش خوب بود تو رفتو امد نبود صدای اب و ما کنار اب بودیم اصلا عالیییییی بود درختای خشگل و یک درخت انجیرم کنارمون بود خدایا شکرت

    با همدمم اتیش درست کردیم چای اتیشی مشتی خوردیم و از یک اتفاق جالب افتاد یک سولاخ موش بود دقیقا جلوب سوراخ موش یک ظرف پنیر بود یکم جلوتر یک ظرف ماست افتاده بوده یک موش گنده کلشو اورد بیرون و ظرف ماستو با دهنش ورداش برد دم در خونش خخخ جالب بود میخاست دیده نشه یا چی نمیدونم سعی میکرد دم خونشو ببنده با ظرف ماست تجربه جالبی بود و بعد چای خوردن منو دوردونمو همدمم رفتیم نشستیم تو اب.

    اب سرد بود جریان اب زیاد خیلی لذت بخش بود کلی لذت بردیم خلاصه اومدیم جاتون خالی جوجه سیخ بکشیم دیدم عع عع عع سیخا نیست هلاصه فهمیدم جای قبلی من سیخارو جا گذاشتم هخخخ همدمم رفت دید سیخا نیست گفتیم چکار کنیم چکار نکنیم خدای عزیزم هدایت کرد منو به ایده جالب گفتم محمد جان شاخه نازکو باریک درخت بکن پوستشم بگیر بعد شاخه رو قشنگ بشوریم خیس بشه به عنوان سیخ استفاده کنیم انقدررررر ایده خوبی بودددد راحت غذامونم درست شد و تا اومدم ناراحت بشم ای بابا کلی سیخ گم کردم و غیره سریع قلبم گفت خدا گفته نباید ناراحت باشی سریع گفتم که خیره هرچی پیش بیاد به نفعمونه و منو همدمم بهش فکر نکردیم

    خلاصه ما ساعت یک دو بود راه افتادیم توی راه یکهو چشمم وحشتناک شروع کرد به خارش خیلی درد داشت و میخارید میگفتم خدایا خوبش کن این کار خودته چشممو بخودت میسپارم

    یهووووووو بارون گرفت خخخ ماهم قربون خدا بریم جایی بودیم یک سوپرمارکت بود با آلاچیق جای عالی و دنجی بارون گرفت توی الاچیق نشستیم بوی نم بارون و خیسم نشدیم جلومون کلی درختو زیبایی ولی چشمم خیلی اذیت میکرد یهو دیدم چشم باد کرده انگار. مشت خورده و سفیدی چشمم زرد شده و کلی ورم کردم اول ترسیدم گفتم محمدجان زنگ بزن آمبولانس همسرم شماره گرفت انتن نداد هیچی انتن نبود به دقیقه نرسید قلبم بهم گفت از چی میترسی؟ مگه خدا بهت چشمتو نداده؟ میخایی نگران باشی فکر میکنی دکتر میتونه خوب کنه اتفاقه دیگه رو موتور خاک رفته تو چشت اینجوری شده خدا بهت چشمتو داده تو شکم مامانت بودی کی یهت چشم داد خب معلومه دیگه خدا پس بهترینو تنها ترین دکتر خداست و من دیگه به چشمم توجه نکردم بهش فکرم نکردم دردش خوب شد خلاصه تو بارون اروم اومدیم رسیدیم به مشهد و چشممو با چایی شستشو دادم خیلی خوب شد خیلی خیلی خوب شد خدا خوبش کرد و من فهمیدم برم کلاه کاسکت بخرم خدایا شکرت جاده خشگل کلات و چایی داغ با نم بارون و هوای خنک با هدایت ها و یاری خدا در کنار همدمم و دوردونم واقعا لذت بخش بود و من به این نتیجه رسیدم که ادم انعطاف پذیری هستیم و دنبال چالش های باحال برای سفر و غیره استادعزیزم ممنونم بابت فایل عالیتون باعث این تجربه قشنگ ما شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2503 روز

      به نام خالق هستی

      سلام محدثه جان

      چه زیبا تصویر کشیدی رفتن به کلات

      با موتور

      چه جای عالی صدای آبشار

      و خوردن جوجه با سیخ چوبی

      نوش جان گوارای وجودتان

      خدایا شکرت

      تصویر نشستن پشت موتور صبح طلوع خورشید

      همگی یه حس خیلی خوب داشت

      اون موشها و خونه آنها

      و برگشتن تو بارون

      خنده هات زیبا هستن

      حس زیبای شکر گذاری زیباست

      جهان کنار همدم زیباست

      و این آرامش که داشتی و عالی

      بود

      خدایا چه زیبایی را امشب با تصویر دوست عزیزمان دیدم

      خدایا شکرت

      خدایا مرا به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن

      همواره بهترینها را تجربه کنی

      شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    سلام به استاد عزیزم،و بانو شایسته مهربان️

    امروز این فایل جزو نشانه هام اومد دقیقا لحظه ای که ذهنم میخواست مانع از حرکت من درمسیر جدید بشه درسته که استاد شما درمورد مهاجرت از شهری به شهر دیگه صحبت کردید

    اما من این موضوع رو برا خودم برای وضعیت الانم تعبیر کردم اینکه من به تازگی تصمیم گرفتم از مکان کاری که الان هستم بیرون بیام چون احساس میکنم شرایط خیلی گل و بلبله و همچیز برام خیلی خوبه (در عین حال که اونجور شرایط مالی منو تا مین نمیکنه ولی در ازای کاری که انجام میدم و تایمی که میذارم عالی)باید از این محیط امنی که برای خودم ساختم بیرون بیام حرکت کنم رو به جلو چالش جدید برای خودم ایجاد کنم تا بتونم ثروت بیشتری برای خودم خلق کنم درسته این مسیری که انتخاب کردم شاید به ظاهر ورودی مالی برای من نداشته باشه اما این ایده رو خدا بهم الهام کرده وقتی بهش فک میکنم ارامش میگیرم و کلی احساسم باهاش خوبه پس مطمئنم این مسیر درسته مسیری هست که باید واردش شم و با تمام وابستگی هایی که موقعیت کاری الانم برام ایجاد کرده خدافظی کنم و مهاجرت کنم به موقعیت جدیدم درسته نجوا های ذهنم خیلی زیاد اما هر لحظه که به الگوهایی که برای خودم انتخاب کردم فک میکنم،و از همه مهمتر خدای مهربانم هست توی این مسیر اون همجوره هوامو داره ،

    همینطور تا الان که هوامو داشته بقیه مسیر هم هست

    خدایا شکرررت که هستی و هوامو داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    سلام براستادعزیزم ومریم جانم وتمام دوستان سایت بهشتی.

    استادموضوع این فایل یکی ازخواسته های منه که تا حالا تجربش نکردم .توی برهه ای از زندگیم تلاش زیادی کردم تا ازشهرمون به شهر دیگه مهاجرت کنم ولی هردفعه شرایطی به وجود میومد که نشد بریم.

    از زمانی که قانون رودرک کردم ویاد گرفتم برای رسیدن به خواسته هام نیازبه عجله و بدوبدو ندارم دیگه تلاشی بی ثمر برای مهاجرت نکردم و گفتم میدانم که در زمان وشرایط مناسب خدا منو به بهترین مکان هدایت میکنه.

    مهمترین هدف و انگیزه ی من برای مهاجرت کردن ازادیست.ازادی که بهر دلیلی نخوام محدودش کنم.

    مهاجرت کردن بزرگترین تغییر درزندگیست. باعث رشد وپیشرفت میشه باعث بزرگ شدن شخصیت ادم میشه .

    میدونی استادمن دوست دارم مهاجرت کنم به جایی که برام ناشناخته باشه .دوست ندارم فقط باافرادی ارتباط بگیرم که فقط به خاطر هم خون بودن و فامیلی باهاشون در ارتباط باشم .دوست دارم خودم با فرکانس هام ادم های مورد علاقم رو به زندگیم بیارم.

    خداروشکر هیچ وابستگی به خانوادم ندارم البته میگم که تا حالا تجربه مهاجرت رو نداشتم ولی با اینکه پدر و مادرم چند خیابون بالاترازماهستن شده که یه ماه هم خونشون نرفتم وفقط با تماس تلفنی باهاشون در ارتباط بودم.بچهام هم به همین صورت بزرگ کردم شده چند وقتی از من دور باشن و بدون وابستگی هم اونا وهم من شاد و خوشحال زندگی کردیمه

    استادخیلی موقع ها شرایط بد و یاخوبی در زندگیم افتاده که سریع خودمو جمع و جور کردم و با شرایط تطبیق دادمه.شده در مسافرت با کلی برنامه ریزی از قبل اون چیزی نشده که من میخواستم ولی سریع شرایطو پذیرفتم و اون مسافرت اتفاقا خیلی هم خوش گذشته…

    استادعزیزم خیلی دوست دارم و بابت ضبط فایل از شما دواستاد عزیز هم سپاس گذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    بانو زهرا گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    سلام به استادعزیزم،سلام به دستان بزرگ خداوند

    سلام به بانوی زیبا مریم جانم

    سلام به دوستان عزیز در بهترین وعالی ترین سایت

    سلام به خودم که لایق بهترین هاهستم،بهترین استاد،بهترین سایت،بهترین دوستان

    سلام به خداوند عزیزم که هر لحظه و همه جا کنارمه

    سلامممممممم به زندگی،سلام به هرروزم

    خداوند رو سپاسگزارم بابت همه ی نعمت هایش

    خداوند رو سپاسگزارم بابت تمام زیبایی هایش

    بحث مهاجرت،من عاشق مهاجرتم،

    خدا رو شکر از اول زندگیم مهاجرت کردم نه کشور

    اول از روستا به روستای بهتر دیگه، 5 سال هست که به شهر مهاجرت کردم،

    خدا رو هزار مرتبه شکر با نتیجه های بزرگ و عالی دوستان عالی

    من خدارو شکر استاد زیاد وابستگی ندارم،خونه ی قبلی که برای برادرم بود و ما خریدیم کنار خونه مادرم بود،و خیلی راحت مهاجرت کردیم به شهر و اینجا انگار از بچگی بزرگ شدم انقدر که راحتم و دوستان عالی که دارم

    خدا رو شکر هر خونه ی جدید که میریم پر از،نعمت و برکت و فراوانی همراهمون هست،

    استاد خدا رو شکررر که با شما و آموزش های شما آشنا شدم،تا از داشته هایم بیشتر و بهتر لذت ببرم و شکر گزار بیشتر خداوندم باشم.

    استاد 3سال پیش با شوهرم تصمیم گرفتیم که از مشهد به تهران مهاجرت کنیم

    اون موقع آشنایی با سایت شما رو نداشتم

    رفتیم و حتی بنگاه های تهران رو برای اجاره خونه رفتیم،من راضی نشدم و برگشتیم

    بعد که خداوند منو هدایت کرد که وارد سایت بشم

    و فایلهای شما رو گوش،دادم و دوره دوازده قدم رو شروع کردم

    بحث تکامل رو شنیدم ،اونوقت متوجه شدم و به خودم گفتم انشالله تکامل رو طی کنم حتما مهاجرت بزرگ و زیبایی خواهم داشت

    تهران یک لحظه به چشم من خیلی بزرگ و شلوغ اومد و حتی لحظه ای از،شلوغی تهران ترسیدم

    الان خدای عزیزم رو سپاسگزارم که همراه من بود که گفت زهرا برگرد انشالله مهاجرت خواهی کرد،شاید به جایی زیباتر و حتی خلوت تر از،تهران

    استاد من عاشق مهاجرت به کیش،به شمال سمت رشت و گیلان،مخصوصا که هفته ی پیش رفتیم و حسابی لذت بردیم و فراوانی ها و نعمت های خداوندم رو دیدم و لذت بردم

    و مطمئنم به بهترین ها هدایت خواهم شد

    من پاشنه ی آشیل خودمو رو فهمیدم و باید بیشتر و بیشتر کار کنم،با آموزش های شما استاد عزیزم

    و مطمئنم به زیباترین ها هدایت میشوم چون من لایق بهترین ها هستم،

    به زیباترین ها هدایت میشوم چون من لایق زیباترین ها هستم

    اهدان صراط المستقیم،صراط الذین انعمت علیهم،غیرالمغضوب علیهم والضالین

    استاد عزیزم و مریم بانو حرف برای گفتن زیاد دارم

    برای همون میگم،به امید دیدار شما عزیزان

    دوستان عزیزم خداوند یار و نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فرامرز ناوی گفته:
    مدت عضویت: 3926 روز

    کسانى که بر خویشتن ستمکار بوده‏ اند [وقتى] فرشتگان جانشان را مى‏ گیرند مى‏ گویند در چه [حال] بودید پاسخ مى‏ دهند ما در زمین از مستضعفان بودیم مى‏ گویند مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید پس آنان جایگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است. (سوره النساء. آیه97)

    سلام به همه دوستان

    بر اساس آیه فوق، بنظر من اگر کسی خود را توانمند می داند و احساس می کند نمی تواند توانائیهایش را در محل فعلی سکونتش بظهور برساند، یک کاندید برای مهاجرت است.

    البته علاوه بر موارد و نکات با ارزشی که توسط آقای عباس منش ذکر شدند، کاندید خوب مهاجرت باید بتواند یک فایل اهرم رنج پیرامون عواقب و پیامدهای عدم مهاجرت و یک فایل اهرم لذت حاوی دستاوردهای مهاجرت داشته باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: