این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بلکه یادآوری تمام گفتگو هایی که با خدا دارم و وقتی ازش میپرسم و آروم و ملایم جوری بهم میگه که حالمو خوب میکنه
صبح که بیدار شدم میخواستم صبحانه بخورم
گفتم خب خدا بگو چی برای الانم ، که بدنم لازم داره مناسبه
رفتم تا از یخچال نخود ،لوبیا یا عدس بردارم به خواسته خودم و گفتم کدومشو بخورم تا دستمو بردم سمت هر کدوم که تو فریزر بود ، یه نه شنیدم
و دوباره پرسیدم و همین که در یخچال و بستم یهویی شنیدم هویچ
تعجب کردم گفتم مگه هویچ داریم
دوباره در یخچال و باز کردم هویچ نارنچی نداشتیم ولی هویچ بنفش مادرم خریده بود و هنوز نخورده بودیم برداشتم و دو قسمتش کردم و خوردم
وقتی میخوردم رنگ بنفش هویچ تمام دستامو رنگی کرد چنان جوهری داشت که واقعا تحسین کردم که خدای قدرتمندی که خوب بلده بهم بگه چیکار کنم و درسایی که لازمه رو بگیرم هر لحظه یادم میده
انقدر هویچ بوی خوب و رنگ خاصی داشت که واقعا سپاسگزارش بودم وقتی تموم شد تو آینه نگاه کردم دیدم کل لبام و دندونام بنفش شدن
خندیدم گفتم وای خدا چقدر هنرمندی
رفتم خاصیتاشو نگاه کردم فوق العاده بود
بعد که خواستم شروع به نقاشی بکنم ، یه صدایی باز بهم یادآور کرد امروز سه شنبه هست قول دادی به قولت عمل کن
و یادم اومد که به خواهر زاده ام گفته بودم سه شنبه بعد مدرسه ات بیا خونمون بریم پارک و ذهنم میخواست منصرفم کنه ولی آیه ای که جدیدا خونده بودم یادم اومد
که به عهد و پیمان عمل کنید
و دقیق یادم نیست ولی چند تا سوره تکرار شده
بعد زنگ زدم به خواهرم و گفتم از مدرسه اومد بگو بیاد که بریم پارک
قبلش من شروع کردم طراحی نقاشیم رو که فرشته و ققنوسی که قرار بود رو یه بوم دایره بکشن
وقتی شروع کردم من قبل بدون نگاه کردن به عکس نمیتونستم صورت بکشم، شروع کردم یه فرشته رو طراحی کنم یهویی دیدم گوشیمو گذاشتم کنار و انقدر سریع داشتم طراحی میکردم که خودمم متعجب شده بودم که چقدر خوب داره طراحی میشه واقعا زیبا شد
از وقتی با خدا حرف میزنم و ازش کمک میخوام برای طراحی نقاشیامم فرق کرده حتی طراحیمم خیلی متفاوت تر شده
بعد وقتی رفتیم پارک ، انقدر زیبایی های پارک زیاد بود از لحظه ای که از خونه بیرون اومدم تا خود پارک واقعا لذت بردم چندین بار گفتم خود بهشته اینجا و کلی عکس گرفتم انقدر گل های زیبایی با بوهای خاص و زیبا بود که فوق العاده بود و کلی سپاسگزار خدا شدم اون لحظه که من در مداری بودم که طبیعت زیبا رو دیدم که پارک نزدیک خونمون که خیلی خیلی بزرگه و سمت دیگه اتوبانه ما این وقت سال نرفته بودیم تا این همه زیبایی هارو ببینم
صدای پرنده های مختلف و کلی قشنگی های دیگه
الان که مینویسم میفهمم که در مدار دریافت طبیعت و دیدن این همه عظمت و شکوه و قدرت خدا قرار گرفتم
و متوجه شدم خیلی پیشرفت کردم چون متوجه شدم زیبا بین شدم و از لحظه ای که میرم از خونه بیرون فقط تحسین میکنم سپاسگزاری میکنم از دیدن همه چیز لذت میبرم
در صورتی که قبلا دقت نمیکردم به اطرافم
با خواهر زاده ام کلی خوش گذروندیم و زمین فوتبال که داشتن بازی میکردن نشستیم و خوراکی که بورده بودیم تخم مرغ و نون باهم خوردیم واقعا لذت بخش بود وقتی داشتم اونجا با خواهر زاده ام عکس میگرفتم و فیلم میگرفتم یه لحظه حس کردم خونه خودمه که تو پاور پوینت گوگل نوشتمش
واقعا حس داشتن اون خونه ای که عکسشو گذاشتم رو داشتم و سپاسگزاریشو میکردم خیلی حس خوبی بود
زمین آسمون درختا که همه و همه از خداست و بی نظیر بودن و هر بار به یادم میاوردم که طیبه همه چی برای خداست تو هیچی نداری هیچی
تو فقط یه ثروت عظیم داری که رب و صاحب اختیارت هست خدای خاصی که تو رو به اینجا آورده تا ببینی زیبایی هاش رو
وقتی از پارک برمیگشتیم خواهر زاده ام صدام کرد رو چمنا یه سیاهی اندازه کف دست بود نزدیک شدم دیدم مورچه ها جمع شدن و انقدر زیاد بودن انگار یه خیابون تشکلی داده بودن ازشون عکس گرفتم وفتی اومدم خونه داشتم عکسارو نگاه میکردم یهویی دیدم گقتم خدای من
کلمه الله جوری از حرکت مورچه ها تو عکس دیده میشد وقتی زوم کردم واضح تر دیده میشد به داداشم نشون دادم گفت آره به چشم دیده میشه وقتی دقت میکنی
خیلی جالب بود برام
خدایا شکرت سپاسگزارم که امروز 21 فروردین ماه این همه زیبایی رو شاهد بودم و چشم هام دیدنش و شکر که چشمام میبینن و توانایی تشخیص رنگ رو دارن که این همه زیبایی رو با رنگ های مختلف ببینم
23 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی منابع طبیعی گرایش جنگلشناسی و اکولوژی جنگل.
دوره کارشناسی، دانشگاه تهران قبول شدم. ولی انتخاب رشته ام را شخص دیگری برام انجام داده بود. از قبولی تو دانشگاه تهران خوشحال بودم ولی اصلا هیچ آشنایی با رشته ام نداشتم و ازش زیاد خوشم نمیومد و چندین بار میخواستم تغییر رشته بدم. 3 سال از دوره کارشناسی ام گذشت و اصلا نفهمیدم چی دارم میخونم و خبری از هدف و چشم انداز آینده نگر نبود. پیش خودم گفتم: خدایا نمیخوام اینجوری زندگی کنم. یه کمکی یه راهی بهم نشون بده، سه سال از عمرم تلف شد. از طرفی هم خیلی ها رشته ام رو مسخره میکردند و اکثر همکلاسی هایم هم از این رشته خوششون نمیومد و از طرفی دولت چندین سال بود هیچ استخدامی تو این زمینه نداشت و تقریبا هنوز هم نداره. و انگیزه ها خیلی خوشکل خوابیده بودند. تو همین زمان ها بود که پوستر کلاس تند خوانی استاد عباس منش رو تو تابلو اعلانات دانشگاه دیدم. از اونجا آشنایی من با استاد و فعالیت هاشون شروع شد و با دنبال کردن سایت و دانلود های رایگان و محصولات ایشانون، این مغز من تکون خورد و کامل دید من عوض شد و به رشته ام و کاربردهای اون تو ایران و خارج از کشور عمقی تر نگاه کردم و دیدم که چه سرمایه و ثروت های عظیمی از این رشته میشه کسب کرد. با اینکه اینها جلوی چشم اطرافیانم هم هست چرا اونا نمی بینند. خلاصه علاقه ام روز به روز بیشتر شد. به نحوی که من داشتم لیسانس میخونمدم در عین حال موضوع پایان نامه فوق لیسانسمو مشخص کرده بودم. نه پول داشتم نه مکان و نه گلخانه. از باغچه حیاطمون شروع به انجام آزمایشات کردم. باز جا کم آوردم و رفتم با کلی صحبت با مسئول اداره، از باغچه اداره مخابرات شهرمون استفاده کردم. باز جا کم آوردم به عنوان کسب تجربه و آزمایش اطراف رودخانه شهرمون یک سری درختان خاص کاشتم. و همینطور از آزمایشگاه دانشگاه گرفته تا به باغچه همسایه و فامیل ها دست رد نمیزدم. یادمه هم کلاسی ام میگفت: تو توی این رشته به هیچ جا نمیرسی و خودش هم رشته اش را تغییر داد و من اون روز بهش گفتم: ببین تا از همین رشته میلیونر نشم، ول کن ماجرا نمیشم و یه روز همدیگرو میبینیم که من به کجا رسیدم و تو به کجا. خلاصه این ماجرا پیش رفت تا اینکه خدا وقتی سمج بودن منو که دید، یه چند وقتی میشه که یه هدیه خوبی بهم داد. یه شخص سرمایه داری تو شهرمون هست که رفتم پیشش و گفتم من رشته ام اینه این کارهارو تا الان انجام دادم و ازتون میخوام شماره تلفن برادرتون که تو کار فضای سبز هستو بهم بدین تا باهاش صحبت کنم و کمکم کنه. گفت این کارایی که تو میگی رو برادرم انجام نمیده و باید بیای پیش خودم. ایشون جدیدا یک مجتمع گل و گیاه 4000 متری با کسب پروانه ایجاد گلخانه راه اندازی کرده و بهم گفت تو به عنوان مهندس من برو هر کاری دلت میخواد اونجا انجام بده و هر چی خواستی اونجا تولید کن و من خودم اونارو ازت میخرم.
خواستم تغییر کنم و راه برایم باز شد. هدفمند، تلاش و پیگیری مستمر انجام دادم؛ حتی بعضی موقع ها زمین خوردم ولی نا امید نشدم و ادامه دادم و راه های دیگر برایم باز شد، و به لطف الله این مسیر ادامه دارد…
البته این نکته رو یادآور بشم که شرایط سخت و گمراهی بدون هدف زندگی کردن، باعث شد تا در تنگا قرار بگیرم و بالاخره راهم را پیدا کنم. ولی حالا که الحمد الله تو مسیر قرار گرفتم، آگاهانه در حال کسب تجربه هستم برای موفقیت در حال و آینده. به طور مثال در حوزه کاری خودم، در حین تحصیل در دانشگاه، گیاهان مد نظرم را در شرایط مختلف در ابعاد کوچک کشت میدم تا بهترین روش برای کشت هر گیاه خاص با شرایط آب و هوایی منطقه ای که در آن زندگی میکنم را بدست آورم و بیاندازم تو کوله تجربیاتم تا بتوانم هم الآن در ابعاد کوچک و هم بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، تمام وقت و در ابعاد بزرگ تولید داشته باشم. و این کارو آگاهانه انجام میدم تا بعد از دوران دانشگاهی تازه به فکر این نیافتم که چه کار باید بکنم یا چه کار نباید بکنم.
استاد امروز که این فایل گوش می کردم چند بار گذاشتم تکرار شد از اول تا آخر قشنگ گوش کردم همون که گوش می کردم به فکر فرو رفتم آره درسته من قبلا نمی خواستم یک رابطه تمام بشه بعد چند سال باکلی مشکلات بازور نگه می داشتم و صادقانه میگم هم خسته شده بودم از اون رابطه ونه شاد بودم دراصل عذاب بود ومن مقاومت می کردم ویا اون طرف برمی گشت زودقبول می کردم باز ادامه بدیم ولی درهر صورت خوشحال نبودم الان فکر می کنم میگم چرا من نمی خواستم تغییر کنم آنقدر ادامه داشت تا به قول شما استاد عزیزم جهان مجبورم کرد حرکت کنم ودل بکنم یا این که اون طرف دلم بشکنه بزار بره.ویا بعد از اون کارم بود ۲سال جای کار می کردم خیلی سنگین بود حقوق کم از صبح تا شب چون خوب کار می کردم واز همه لحاظ اخلاقی ورفتار و حساب وکتاب درست بودم سوءاستفاده شروع شد دیگه نه استراحت داشتم تحت فشار بودم ولی کار دوست داشتم انجام می دادم تا این که یک روز ۲ساعت دیرتر رفتم اون طرف خیلی بهش برخورد واز اونجا بود که رفتارش عوض شد دیگه اون همه زحمتی که براش کشیدم کمرنگ شد ومن هم ازش دلسرد شدم ولی طبق قرارداد چندماه داشتم تحمل کردم بعد درآمدم وخدا من را بعد چندماه هدایت کرد به شغلی که از همه لحاظ خیلی بهتر خداراشکر چه حقوق چه محیط ساعت کار سبک بودن کار واین که می توانم راحت روی خودم کار کنم خیلی برام باارزش واقعا خوشحالم وسپاسگزار خدایم هستم پیش خودم گفتم ببین پارسال این موقع چقدر عذاب وسختی می کشیدی حرف ها بهت گفته شد الان با اون موقع خیلی متفاوت خدا راشکر تغییر چقدر خوب واین که خودمان زودتر تغییر کنیم تا جهان مجبور مان نکنه استاد واقعا بخاطر این درسهای بزرگی که به ما میدی ازت سپاسگزارم من چیزهای یاد گرفتم ومی گیرم که فکر نکنم کسی توی دنیا باشه بتونه مثل شما به خانوادش چیزی یاد بده این چنین با عشق وصداقت بی نهایت ممنونم استاد گلم بهترین آرزوها را برایتان دارم. درپناه رب تنها قدرت مطلق جهان 🤗🤗
عرض ادب و احترام ، طبق فرمایشات شما عرض شود که بنده نیز شغل دولتی عالی داشتم که برای خیلی ها شاید آرزو بود و جالب بود مه یک احساسی به بنده میگفت که باید این شغل رو رها کنم و البته آن زمان هیچ ایده و نظری در مورد شغل یا فعالیت جدید نداشتم ، تا اینکه از شرکتمان استعفا دادم و وارد بعد از مدتی وارد یک فعالیت متفاوت و جدید شدم و جالب اینجا بود که گاهی اوقات درآمد یک روز من با تقریبا نصف درآمد ماهانه من در شغل قبلی ام برابری می کرد ، با سپاس و تشکر از سایت عالی و پر معنای شما 🙏🙏
شاید استاد در یکی از بحث های کلاب هوس این بحث را به بهترین شکل ممکن توضیح دادن جای که بچه ها با مثال های عینی موضوع را شفاف کردن
من ابتدا با ذکر چند موضوع از این فایل که استاد فرمایش کردن و در گوش من زنگ زد مثال های خود را شروع میکنم
تقریباً همه بچه های سایت با این چهار گونه نوع از انسان ها آشنایی دارن.
من ۳ موضوع کلی از استاد یاد گرفتم
۱. هرگز در شرایط فعلی نباش و اتفاقا زمانی که همه چیز ایده ئال است موقعه تغییر بعدیه
۲. تا فرصت زندگی کردن داریم ، آنقدر درست زندگی کنیم که در لحظه مرگ با اشتیاق باز به سوی خدا برویم.
( و این نیازمنده رسیدن به اهداف الهی ماست)
۳.همیشه بهتری وجود داره بزرگتر زیباتر ایده آل تر و…
مادامی که بتونیم بهتر فکر کنیم و رفتار کنیم و به دنبال پیشرفت بعدی باشیم.
شاید من فردی باشم بین افراد سوم تا دوم
به هر حال من ۱۰سال اعتیاد داشتم و در این راه آبرو و سلامتی و زمان و ثروت خودمو از دست دادم من یک شاگرد ضعیف بودم که دوست دارم دوستان از گذشته من عبرت بگیرند.
ولی خداروشکر الان بسیار بسیار پاکم و با آموزه های این سایت ۴ماه پاکم که تو عمرم اصلا سابقه نداشته و البته هر روز تلاش میکنم که هر چه را از دست دادم بهتره اون رو بسازم در ضمن باید یادآوری کنم برای خودم که درگیر روزمرگی نشم این تازه شروع راه.
سلام آقای پیروز خیلی خوشحالم که شما اعتیاد تان را ترک کردید وسالم وسلامت هستین
دوست عزیز شما چطور تصمیم گرفتید و مواد را کنار گذاشتید راستش همسر من هم 14ساله معتاده به هیچ وجه دلش نمیخواهد ترک کنه دیسک کمر داره وهمان را بهانه کرده
دلم میخواد ازتجربه خودتان بگید ومن را راهنمایی کنید که چطور همسرم را متوجه این اشتباهش کنم و خودش تصمیم به ترک کنه من چه کاری میتوانم انجام بدم ازت ممنونم آرزو میکنم همیشه پاک وشاد و ثروتمند باشی
که هدایت شدم به این فایل وخیلی هم عالی ازبین اونهمه فایل این فایل عالی برام بیاد
خدا بهم گفت که بزرگترین کار تغییر هست
بهم نگفت بزرگترین کار اینکه بشین دعا کن نیایش کن بهم گفت تغییر به به
جانم قربونش برم خوب گفت منم یه دفتر جدید دارم بالای هر برگش در هر روز مینویسم تغییر واینکه هر روز به سایت سر بزنم این دوتا تعهد بود که بخودم دادم
چقدر حالم خوبه. در طول زندگی اینقدر از این تنبلی ضربه خوردم که یا حساب دیگه بسه
من خیلی کارهای خوبی رو انجام دادم وخیلی کارهای بدی رو ترک کردم ونتیجه هم داده
همه ملت دنبال این هستند که یه ماشین ویه خونه قسطی داشته باشند
ودیگه میگن خدابده سلامتی ماروکه بسه میخوایم چیکار غافل ازاینکه هرچقدر پول داشته باشی وخونه وماشین اینها هر کدومشون یه روح ملکوت دارن وهمه چیز در این دنیا ازلحاظ ماده وفیزیک میمونه والباقی همه باهم میرن ودرهمه جایی عالمهای دیگه بدرد میخورن این یه باور بود که من بخودم میگم از پول ساختن
باخودم میگم وقتی خدا اون لشکر از روحهای مختلف وببینه با تو هستند وهمه رو از راه درست ساختی لذت میبره ودوباره به فرشته ها میگه
سجده کنید واینبار شیطان هم سجده خواهد کرد به ایمان وتوکل همچنین کسانی
الانا قدرشو میدونم و البته استاد از زمان آشناییم باهاتون این خوشحالی و خوشبختیم هم بیشتر شده هم قدرشماسشم هم واقعا همین که میگید تو حالت خوبم باید به بهتر شدن و رشد تغییر بدیم خودمونو ، به این سمت دارم میام، مسیرش خودش برام حس خوب و لذت بخشی داره و البته حس نجات واقعا که واقعا ازتون ممنونم.
تا بیشتر تمرکز وتوجه کنم به نکات و واکاوی کنم خودمو و روند تکاملم و یه کم مرور کنم
تقریبا ابتدای اسفند1401
رم گوشیم سوخت
چون حافظه گوشیم کم بود
اکثر برنامه هام و انتقال داده بودم به کارت حافظه
مثل تلگرام
مثل اینستا
و ..
و واتساپم هم یه مدت بود ک پاک کرده بودم
و کل آهنگ ها وفایل هایی رایگانی ک داشتم هم پاک شد
دقیقا حس کردم ک بی دلیل نیست این اتفاق
من اون موقع فقط دورادور از فایل های رایگانتون تو تلگرام استفاده میکردم و یه مدت میشد ک حس میکردم ک دیگه اثری ندارن روی من مث قبل چون خیلی گوش داده بودم و ذهنم میگفت چیز جدیدی نداره برات براچی گوش میدی
یه حسی بهم میگفت باید آگاهی های جدید دریافت کنی دیگه بسه فقط گوش دادن باید عمل کنی ب آگاهی هایی ک دوساله داری جمع میکنی وقتشه دیگه
یه کم عمل کن خلاصه تلگرام و دوباره نصب کردم و اومدم تو کانال نتایج دوستان یه کامنت خوندم
ک متوجه شدم یه گزینه ای هست ب اسم مرا ب سمت نشانه ام هدایت کن
بعد همین منو ترغیب کرد بیام سایت
تا ازاین اپشن برا هدایتم استفاده کنم
اومدم سایت دیدم من عضو شدم قبلا یعنی همون ابتدای دوسال پیش ک با این فضا آشنا شده بودم ولی چون نت ضعیف بود فک کردم مراحل عضویتم تکمیل نشده
خلاصه اومدم تو سایت
یه کم گشتم گفتم خدااای من اینجا کجاست
اینجا برای من تشنه آگاهی دریایی بود
ک خیلی وقت بود دنبالش میگشتم
نمیدونستم از کجا شروع کنم وهمش خداروشکر میکردم
الان از اون موقع ک12اسفند بود3ماه وخورده ای گذشته ومن چقد حالم بهتره
چقد باورهای خوب یادگرفتم از دوستان
چقد ایمانم قوی تر شده چقد روابطم بهتر شده چقد آرامشم عمیق تر شده
و تازگی هدایت شدم به کتاب های استاد
اول کتاب رویاهایی ک رویا نیستند وبعد چگونه فکر خداروبخوانیم
کششم ب کتاب چگونه فکر خداروبخونیم بیشتره الان 18صفحه خوندم ازش عجله ندارم برای تموم کردنش میخوام کاملا درکش کنم چون انگار پرده از جلوی چشام داره کنار میره
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
112. دومین رد پای من از روز شمار تحول زندگیم
هویچ
وقتی نوشتمش یه لبخند عمیق به لبم اومد
نه فقط نوشتن هویچ
بلکه یادآوری تمام گفتگو هایی که با خدا دارم و وقتی ازش میپرسم و آروم و ملایم جوری بهم میگه که حالمو خوب میکنه
صبح که بیدار شدم میخواستم صبحانه بخورم
گفتم خب خدا بگو چی برای الانم ، که بدنم لازم داره مناسبه
رفتم تا از یخچال نخود ،لوبیا یا عدس بردارم به خواسته خودم و گفتم کدومشو بخورم تا دستمو بردم سمت هر کدوم که تو فریزر بود ، یه نه شنیدم
و دوباره پرسیدم و همین که در یخچال و بستم یهویی شنیدم هویچ
تعجب کردم گفتم مگه هویچ داریم
دوباره در یخچال و باز کردم هویچ نارنچی نداشتیم ولی هویچ بنفش مادرم خریده بود و هنوز نخورده بودیم برداشتم و دو قسمتش کردم و خوردم
وقتی میخوردم رنگ بنفش هویچ تمام دستامو رنگی کرد چنان جوهری داشت که واقعا تحسین کردم که خدای قدرتمندی که خوب بلده بهم بگه چیکار کنم و درسایی که لازمه رو بگیرم هر لحظه یادم میده
انقدر هویچ بوی خوب و رنگ خاصی داشت که واقعا سپاسگزارش بودم وقتی تموم شد تو آینه نگاه کردم دیدم کل لبام و دندونام بنفش شدن
خندیدم گفتم وای خدا چقدر هنرمندی
رفتم خاصیتاشو نگاه کردم فوق العاده بود
بعد که خواستم شروع به نقاشی بکنم ، یه صدایی باز بهم یادآور کرد امروز سه شنبه هست قول دادی به قولت عمل کن
و یادم اومد که به خواهر زاده ام گفته بودم سه شنبه بعد مدرسه ات بیا خونمون بریم پارک و ذهنم میخواست منصرفم کنه ولی آیه ای که جدیدا خونده بودم یادم اومد
که به عهد و پیمان عمل کنید
و دقیق یادم نیست ولی چند تا سوره تکرار شده
بعد زنگ زدم به خواهرم و گفتم از مدرسه اومد بگو بیاد که بریم پارک
قبلش من شروع کردم طراحی نقاشیم رو که فرشته و ققنوسی که قرار بود رو یه بوم دایره بکشن
وقتی شروع کردم من قبل بدون نگاه کردن به عکس نمیتونستم صورت بکشم، شروع کردم یه فرشته رو طراحی کنم یهویی دیدم گوشیمو گذاشتم کنار و انقدر سریع داشتم طراحی میکردم که خودمم متعجب شده بودم که چقدر خوب داره طراحی میشه واقعا زیبا شد
از وقتی با خدا حرف میزنم و ازش کمک میخوام برای طراحی نقاشیامم فرق کرده حتی طراحیمم خیلی متفاوت تر شده
بعد وقتی رفتیم پارک ، انقدر زیبایی های پارک زیاد بود از لحظه ای که از خونه بیرون اومدم تا خود پارک واقعا لذت بردم چندین بار گفتم خود بهشته اینجا و کلی عکس گرفتم انقدر گل های زیبایی با بوهای خاص و زیبا بود که فوق العاده بود و کلی سپاسگزار خدا شدم اون لحظه که من در مداری بودم که طبیعت زیبا رو دیدم که پارک نزدیک خونمون که خیلی خیلی بزرگه و سمت دیگه اتوبانه ما این وقت سال نرفته بودیم تا این همه زیبایی هارو ببینم
صدای پرنده های مختلف و کلی قشنگی های دیگه
الان که مینویسم میفهمم که در مدار دریافت طبیعت و دیدن این همه عظمت و شکوه و قدرت خدا قرار گرفتم
و متوجه شدم خیلی پیشرفت کردم چون متوجه شدم زیبا بین شدم و از لحظه ای که میرم از خونه بیرون فقط تحسین میکنم سپاسگزاری میکنم از دیدن همه چیز لذت میبرم
در صورتی که قبلا دقت نمیکردم به اطرافم
با خواهر زاده ام کلی خوش گذروندیم و زمین فوتبال که داشتن بازی میکردن نشستیم و خوراکی که بورده بودیم تخم مرغ و نون باهم خوردیم واقعا لذت بخش بود وقتی داشتم اونجا با خواهر زاده ام عکس میگرفتم و فیلم میگرفتم یه لحظه حس کردم خونه خودمه که تو پاور پوینت گوگل نوشتمش
واقعا حس داشتن اون خونه ای که عکسشو گذاشتم رو داشتم و سپاسگزاریشو میکردم خیلی حس خوبی بود
زمین آسمون درختا که همه و همه از خداست و بی نظیر بودن و هر بار به یادم میاوردم که طیبه همه چی برای خداست تو هیچی نداری هیچی
تو فقط یه ثروت عظیم داری که رب و صاحب اختیارت هست خدای خاصی که تو رو به اینجا آورده تا ببینی زیبایی هاش رو
وقتی از پارک برمیگشتیم خواهر زاده ام صدام کرد رو چمنا یه سیاهی اندازه کف دست بود نزدیک شدم دیدم مورچه ها جمع شدن و انقدر زیاد بودن انگار یه خیابون تشکلی داده بودن ازشون عکس گرفتم وفتی اومدم خونه داشتم عکسارو نگاه میکردم یهویی دیدم گقتم خدای من
کلمه الله جوری از حرکت مورچه ها تو عکس دیده میشد وقتی زوم کردم واضح تر دیده میشد به داداشم نشون دادم گفت آره به چشم دیده میشه وقتی دقت میکنی
خیلی جالب بود برام
خدایا شکرت سپاسگزارم که امروز 21 فروردین ماه این همه زیبایی رو شاهد بودم و چشم هام دیدنش و شکر که چشمام میبینن و توانایی تشخیص رنگ رو دارن که این همه زیبایی رو با رنگ های مختلف ببینم
سلام و ارادت خدمت استاد عباس منش
23 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی منابع طبیعی گرایش جنگلشناسی و اکولوژی جنگل.
دوره کارشناسی، دانشگاه تهران قبول شدم. ولی انتخاب رشته ام را شخص دیگری برام انجام داده بود. از قبولی تو دانشگاه تهران خوشحال بودم ولی اصلا هیچ آشنایی با رشته ام نداشتم و ازش زیاد خوشم نمیومد و چندین بار میخواستم تغییر رشته بدم. 3 سال از دوره کارشناسی ام گذشت و اصلا نفهمیدم چی دارم میخونم و خبری از هدف و چشم انداز آینده نگر نبود. پیش خودم گفتم: خدایا نمیخوام اینجوری زندگی کنم. یه کمکی یه راهی بهم نشون بده، سه سال از عمرم تلف شد. از طرفی هم خیلی ها رشته ام رو مسخره میکردند و اکثر همکلاسی هایم هم از این رشته خوششون نمیومد و از طرفی دولت چندین سال بود هیچ استخدامی تو این زمینه نداشت و تقریبا هنوز هم نداره. و انگیزه ها خیلی خوشکل خوابیده بودند. تو همین زمان ها بود که پوستر کلاس تند خوانی استاد عباس منش رو تو تابلو اعلانات دانشگاه دیدم. از اونجا آشنایی من با استاد و فعالیت هاشون شروع شد و با دنبال کردن سایت و دانلود های رایگان و محصولات ایشانون، این مغز من تکون خورد و کامل دید من عوض شد و به رشته ام و کاربردهای اون تو ایران و خارج از کشور عمقی تر نگاه کردم و دیدم که چه سرمایه و ثروت های عظیمی از این رشته میشه کسب کرد. با اینکه اینها جلوی چشم اطرافیانم هم هست چرا اونا نمی بینند. خلاصه علاقه ام روز به روز بیشتر شد. به نحوی که من داشتم لیسانس میخونمدم در عین حال موضوع پایان نامه فوق لیسانسمو مشخص کرده بودم. نه پول داشتم نه مکان و نه گلخانه. از باغچه حیاطمون شروع به انجام آزمایشات کردم. باز جا کم آوردم و رفتم با کلی صحبت با مسئول اداره، از باغچه اداره مخابرات شهرمون استفاده کردم. باز جا کم آوردم به عنوان کسب تجربه و آزمایش اطراف رودخانه شهرمون یک سری درختان خاص کاشتم. و همینطور از آزمایشگاه دانشگاه گرفته تا به باغچه همسایه و فامیل ها دست رد نمیزدم. یادمه هم کلاسی ام میگفت: تو توی این رشته به هیچ جا نمیرسی و خودش هم رشته اش را تغییر داد و من اون روز بهش گفتم: ببین تا از همین رشته میلیونر نشم، ول کن ماجرا نمیشم و یه روز همدیگرو میبینیم که من به کجا رسیدم و تو به کجا. خلاصه این ماجرا پیش رفت تا اینکه خدا وقتی سمج بودن منو که دید، یه چند وقتی میشه که یه هدیه خوبی بهم داد. یه شخص سرمایه داری تو شهرمون هست که رفتم پیشش و گفتم من رشته ام اینه این کارهارو تا الان انجام دادم و ازتون میخوام شماره تلفن برادرتون که تو کار فضای سبز هستو بهم بدین تا باهاش صحبت کنم و کمکم کنه. گفت این کارایی که تو میگی رو برادرم انجام نمیده و باید بیای پیش خودم. ایشون جدیدا یک مجتمع گل و گیاه 4000 متری با کسب پروانه ایجاد گلخانه راه اندازی کرده و بهم گفت تو به عنوان مهندس من برو هر کاری دلت میخواد اونجا انجام بده و هر چی خواستی اونجا تولید کن و من خودم اونارو ازت میخرم.
خواستم تغییر کنم و راه برایم باز شد. هدفمند، تلاش و پیگیری مستمر انجام دادم؛ حتی بعضی موقع ها زمین خوردم ولی نا امید نشدم و ادامه دادم و راه های دیگر برایم باز شد، و به لطف الله این مسیر ادامه دارد…
خدایا شکرت.
سلام .. موفقیت هایتان را تبریک می گویم.
یک سوال شما در کلاسهای تند خوانی استاد شرکت کردید؟ اگر اره نتیجه هم گرفتید؟
البته این نکته رو یادآور بشم که شرایط سخت و گمراهی بدون هدف زندگی کردن، باعث شد تا در تنگا قرار بگیرم و بالاخره راهم را پیدا کنم. ولی حالا که الحمد الله تو مسیر قرار گرفتم، آگاهانه در حال کسب تجربه هستم برای موفقیت در حال و آینده. به طور مثال در حوزه کاری خودم، در حین تحصیل در دانشگاه، گیاهان مد نظرم را در شرایط مختلف در ابعاد کوچک کشت میدم تا بهترین روش برای کشت هر گیاه خاص با شرایط آب و هوایی منطقه ای که در آن زندگی میکنم را بدست آورم و بیاندازم تو کوله تجربیاتم تا بتوانم هم الآن در ابعاد کوچک و هم بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، تمام وقت و در ابعاد بزرگ تولید داشته باشم. و این کارو آگاهانه انجام میدم تا بعد از دوران دانشگاهی تازه به فکر این نیافتم که چه کار باید بکنم یا چه کار نباید بکنم.
بنام رب العالمین.
سلام به عزیزان دلم به استاد وخانم شایسته عزیزم😘
سلام به دوستان وهم فرکانسی های گلم.😘
استاد امروز که این فایل گوش می کردم چند بار گذاشتم تکرار شد از اول تا آخر قشنگ گوش کردم همون که گوش می کردم به فکر فرو رفتم آره درسته من قبلا نمی خواستم یک رابطه تمام بشه بعد چند سال باکلی مشکلات بازور نگه می داشتم و صادقانه میگم هم خسته شده بودم از اون رابطه ونه شاد بودم دراصل عذاب بود ومن مقاومت می کردم ویا اون طرف برمی گشت زودقبول می کردم باز ادامه بدیم ولی درهر صورت خوشحال نبودم الان فکر می کنم میگم چرا من نمی خواستم تغییر کنم آنقدر ادامه داشت تا به قول شما استاد عزیزم جهان مجبورم کرد حرکت کنم ودل بکنم یا این که اون طرف دلم بشکنه بزار بره.ویا بعد از اون کارم بود ۲سال جای کار می کردم خیلی سنگین بود حقوق کم از صبح تا شب چون خوب کار می کردم واز همه لحاظ اخلاقی ورفتار و حساب وکتاب درست بودم سوءاستفاده شروع شد دیگه نه استراحت داشتم تحت فشار بودم ولی کار دوست داشتم انجام می دادم تا این که یک روز ۲ساعت دیرتر رفتم اون طرف خیلی بهش برخورد واز اونجا بود که رفتارش عوض شد دیگه اون همه زحمتی که براش کشیدم کمرنگ شد ومن هم ازش دلسرد شدم ولی طبق قرارداد چندماه داشتم تحمل کردم بعد درآمدم وخدا من را بعد چندماه هدایت کرد به شغلی که از همه لحاظ خیلی بهتر خداراشکر چه حقوق چه محیط ساعت کار سبک بودن کار واین که می توانم راحت روی خودم کار کنم خیلی برام باارزش واقعا خوشحالم وسپاسگزار خدایم هستم پیش خودم گفتم ببین پارسال این موقع چقدر عذاب وسختی می کشیدی حرف ها بهت گفته شد الان با اون موقع خیلی متفاوت خدا راشکر تغییر چقدر خوب واین که خودمان زودتر تغییر کنیم تا جهان مجبور مان نکنه استاد واقعا بخاطر این درسهای بزرگی که به ما میدی ازت سپاسگزارم من چیزهای یاد گرفتم ومی گیرم که فکر نکنم کسی توی دنیا باشه بتونه مثل شما به خانوادش چیزی یاد بده این چنین با عشق وصداقت بی نهایت ممنونم استاد گلم بهترین آرزوها را برایتان دارم. درپناه رب تنها قدرت مطلق جهان 🤗🤗
من باعمل سعی کردم درشرایطی که در ووشو
بایدنمایشی تالو یادمیگرفتم مبارزه نمایشی
مشت شائولین به پنج جهت رایادبگیرم.
که نتیجه خوب آن شد که یکی ازقدیمی های
موفق آن باشگاه شوم گرچه به پنج جهت ضربه نزدم وهیچوقت بدبختی ندیده ام.😌🤗
عرض ادب و احترام ، طبق فرمایشات شما عرض شود که بنده نیز شغل دولتی عالی داشتم که برای خیلی ها شاید آرزو بود و جالب بود مه یک احساسی به بنده میگفت که باید این شغل رو رها کنم و البته آن زمان هیچ ایده و نظری در مورد شغل یا فعالیت جدید نداشتم ، تا اینکه از شرکتمان استعفا دادم و وارد بعد از مدتی وارد یک فعالیت متفاوت و جدید شدم و جالب اینجا بود که گاهی اوقات درآمد یک روز من با تقریبا نصف درآمد ماهانه من در شغل قبلی ام برابری می کرد ، با سپاس و تشکر از سایت عالی و پر معنای شما 🙏🙏
به نام خدای مهربان،، سلام خدمت شمااستادگرامی که دست خداهستیدبرای ماومن دست خدارومیبوسم… این فایل نشانه امروزم بود.. خداوندسرنوشت هیچ قومی راتغییرنمیدهدتاآنکه خودسرنوشت خودراتغییردهند.. به نظرمن پایه واصل تمام پیشرفت ها وموفقیتهاازتغییرشروع میشه یک میل درونی که تورومیبره به سمت تغییر، من بعدازدواجم باهمه تحقیرهاوتوسری خوردنهاادامه دادم وفکرمیکردم کارم درسته و۶سال تقریبااین روندطول کشیدولی ازروزی که تصمیم گرفتم که دیگه بسه وبه خداتوکل کردم همه چیزیکهوتغییرکرد… انگارجهان منتظربوداون آدم بره اززندگیم یامن رهاش کنم چون مث کنه بهش چسبیده بودم… خداروشکروچه قدرکارناپسندیه کسی روبه زورنگه داری ایشون خیلی سریع بعد۴ماه ازدواج کرد،ومن هم تواین مسیرقرارگرفتم و آگاهی هابمب بمب واردزندگیم میشدپشت سرهم.. توخواب شبم هم نمیدیدم تواین مسیرقراربگیرم.. خدایاسپاسگزارم 🙏❤️ازوقتی شروع کردم به پالایش درون ورهاکردم همه چیزراباتوجه به اینکه هرکسی سرجای خودشه تغییرات زیادی ایجادشد، آرامش درون، شادی درون، روابطم خیلی بهترشده،وخیلی چیزهایه دیگه… میدونم زندگیم خودم خلقش میکنم، الان خداروشکردرآرامش هستم ونعمت فراوانی که خدابه سویم سرازیرمیکند، ازازدواج میترسیدم اماازوقتی روباورهام کارمیکنم وبه این نتیجه رسیدم که «همه آدمهاروی کره زمین خوبند» ترسم ازبین رفته وحتی به یک ازدواج ورابطه عاشقانه فکرمیکنم به لطف خداوهی خداوندهم نشونه هاروسرراهم قرارمیده همش کلیپ ویاعکسایه زوجهایه عاشق سرراهم قرارمیگیره،ولی الان که همه چیزخوبه بازهم به فکرتغییرم سرکارنمیرم امامشغول بهترین کاری هستم که من بهش نیازدارم واون کسب آگاهیه.. خیلی سعی کردم سرکاربرم توشهرمون امانشد… ومیفهمم خوب بودنشده چون نیازداشتم به یک گوشه دنج وواردسایت abasmanesh. comشدن وروی توحیدم کارکردن… خداجونم دیگه میشناسم.. آرزوهامونوشتم وبهش سپردم ومیدونم راهش بامن نیست باخودشه.. ومیدونم به هرشکلی من بخوام اون انرژی مثبت خالص درمیادوالان فقط دارم روی ذهنم کارمیکنم وباورهام.. این باشدردپایی تاان شاءالله این کارکردنهاروی خودم واین تغییرات نتایج بزرگتری رابرایم به لطف خدارقم بزند.. 🙏❤️🕊️راستی هنوزوارددوره نشدم ولی خیلی دوست دارم امامیدونم وقتش برسه خداخودش پول دوره رومیفرسته،اینم بگم وقتی قبلادعامیکردم باشک وحال بدبودولی الان دعامیکنم واستجابت شده میبینم واین یک تغییربزرگه واسم.. الهی شکرت 💖
شاید استاد در یکی از بحث های کلاب هوس این بحث را به بهترین شکل ممکن توضیح دادن جای که بچه ها با مثال های عینی موضوع را شفاف کردن
من ابتدا با ذکر چند موضوع از این فایل که استاد فرمایش کردن و در گوش من زنگ زد مثال های خود را شروع میکنم
تقریباً همه بچه های سایت با این چهار گونه نوع از انسان ها آشنایی دارن.
من ۳ موضوع کلی از استاد یاد گرفتم
۱. هرگز در شرایط فعلی نباش و اتفاقا زمانی که همه چیز ایده ئال است موقعه تغییر بعدیه
۲. تا فرصت زندگی کردن داریم ، آنقدر درست زندگی کنیم که در لحظه مرگ با اشتیاق باز به سوی خدا برویم.
( و این نیازمنده رسیدن به اهداف الهی ماست)
۳.همیشه بهتری وجود داره بزرگتر زیباتر ایده آل تر و…
مادامی که بتونیم بهتر فکر کنیم و رفتار کنیم و به دنبال پیشرفت بعدی باشیم.
شاید من فردی باشم بین افراد سوم تا دوم
به هر حال من ۱۰سال اعتیاد داشتم و در این راه آبرو و سلامتی و زمان و ثروت خودمو از دست دادم من یک شاگرد ضعیف بودم که دوست دارم دوستان از گذشته من عبرت بگیرند.
ولی خداروشکر الان بسیار بسیار پاکم و با آموزه های این سایت ۴ماه پاکم که تو عمرم اصلا سابقه نداشته و البته هر روز تلاش میکنم که هر چه را از دست دادم بهتره اون رو بسازم در ضمن باید یادآوری کنم برای خودم که درگیر روزمرگی نشم این تازه شروع راه.
سلام آقای پیروز خیلی خوشحالم که شما اعتیاد تان را ترک کردید وسالم وسلامت هستین
دوست عزیز شما چطور تصمیم گرفتید و مواد را کنار گذاشتید راستش همسر من هم 14ساله معتاده به هیچ وجه دلش نمیخواهد ترک کنه دیسک کمر داره وهمان را بهانه کرده
دلم میخواد ازتجربه خودتان بگید ومن را راهنمایی کنید که چطور همسرم را متوجه این اشتباهش کنم و خودش تصمیم به ترک کنه من چه کاری میتوانم انجام بدم ازت ممنونم آرزو میکنم همیشه پاک وشاد و ثروتمند باشی
با سلام واحترام.
عید نوروز 1402 برهمه دوستان مبارک بخصوص استاد گل وخانم شایسته عزیز
باخودم میگفتم اول سالی خدایا یه پیام بده بهم
که هدایت شدم به این فایل وخیلی هم عالی ازبین اونهمه فایل این فایل عالی برام بیاد
خدا بهم گفت که بزرگترین کار تغییر هست
بهم نگفت بزرگترین کار اینکه بشین دعا کن نیایش کن بهم گفت تغییر به به
جانم قربونش برم خوب گفت منم یه دفتر جدید دارم بالای هر برگش در هر روز مینویسم تغییر واینکه هر روز به سایت سر بزنم این دوتا تعهد بود که بخودم دادم
چقدر حالم خوبه. در طول زندگی اینقدر از این تنبلی ضربه خوردم که یا حساب دیگه بسه
من خیلی کارهای خوبی رو انجام دادم وخیلی کارهای بدی رو ترک کردم ونتیجه هم داده
همه ملت دنبال این هستند که یه ماشین ویه خونه قسطی داشته باشند
ودیگه میگن خدابده سلامتی ماروکه بسه میخوایم چیکار غافل ازاینکه هرچقدر پول داشته باشی وخونه وماشین اینها هر کدومشون یه روح ملکوت دارن وهمه چیز در این دنیا ازلحاظ ماده وفیزیک میمونه والباقی همه باهم میرن ودرهمه جایی عالمهای دیگه بدرد میخورن این یه باور بود که من بخودم میگم از پول ساختن
باخودم میگم وقتی خدا اون لشکر از روحهای مختلف وببینه با تو هستند وهمه رو از راه درست ساختی لذت میبره ودوباره به فرشته ها میگه
سجده کنید واینبار شیطان هم سجده خواهد کرد به ایمان وتوکل همچنین کسانی
شاد وپیروز وثروتمند باشیم خدایارو نگهدارتون
سال عالی وپراز تغییر داشته باشیم به لطف الله
سلام
روز 112
خدایا این چهار دسته رو درسته
استاد گفتی از خودم بگم
من تا یه جایی حالیم نبود ینی دیگه انقد لگد خورده بودم که پایمال شدن بوده ولی دیگه خسته شدم و دلم واقعا زندگی میخواست.
و توکل و توحقد زندگیم همونجا گل کرد
همونجا خدا بسیار عالی هدایتم کرد به زندگی کردن
خدایا شکرت الان یادش افتادم واقعا چشمام خیس اشک شکرش از خداست.
الانا قدرشو میدونم و البته استاد از زمان آشناییم باهاتون این خوشحالی و خوشبختیم هم بیشتر شده هم قدرشماسشم هم واقعا همین که میگید تو حالت خوبم باید به بهتر شدن و رشد تغییر بدیم خودمونو ، به این سمت دارم میام، مسیرش خودش برام حس خوب و لذت بخشی داره و البته حس نجات واقعا که واقعا ازتون ممنونم.
خیلی متفاوت شدم خیلی
خیلی ممنونم خیلی
خدایا شکرت
استاد شکرت
خودم شکرت
سلام استاد
من تصمیم گرفتم اگاهانه بنویسم فکر کنم و عمل کنم
تا بیشتر تمرکز وتوجه کنم به نکات و واکاوی کنم خودمو و روند تکاملم و یه کم مرور کنم
تقریبا ابتدای اسفند1401
رم گوشیم سوخت
چون حافظه گوشیم کم بود
اکثر برنامه هام و انتقال داده بودم به کارت حافظه
مثل تلگرام
مثل اینستا
و ..
و واتساپم هم یه مدت بود ک پاک کرده بودم
و کل آهنگ ها وفایل هایی رایگانی ک داشتم هم پاک شد
دقیقا حس کردم ک بی دلیل نیست این اتفاق
من اون موقع فقط دورادور از فایل های رایگانتون تو تلگرام استفاده میکردم و یه مدت میشد ک حس میکردم ک دیگه اثری ندارن روی من مث قبل چون خیلی گوش داده بودم و ذهنم میگفت چیز جدیدی نداره برات براچی گوش میدی
یه حسی بهم میگفت باید آگاهی های جدید دریافت کنی دیگه بسه فقط گوش دادن باید عمل کنی ب آگاهی هایی ک دوساله داری جمع میکنی وقتشه دیگه
یه کم عمل کن خلاصه تلگرام و دوباره نصب کردم و اومدم تو کانال نتایج دوستان یه کامنت خوندم
ک متوجه شدم یه گزینه ای هست ب اسم مرا ب سمت نشانه ام هدایت کن
بعد همین منو ترغیب کرد بیام سایت
تا ازاین اپشن برا هدایتم استفاده کنم
اومدم سایت دیدم من عضو شدم قبلا یعنی همون ابتدای دوسال پیش ک با این فضا آشنا شده بودم ولی چون نت ضعیف بود فک کردم مراحل عضویتم تکمیل نشده
خلاصه اومدم تو سایت
یه کم گشتم گفتم خدااای من اینجا کجاست
اینجا برای من تشنه آگاهی دریایی بود
ک خیلی وقت بود دنبالش میگشتم
نمیدونستم از کجا شروع کنم وهمش خداروشکر میکردم
الان از اون موقع ک12اسفند بود3ماه وخورده ای گذشته ومن چقد حالم بهتره
چقد باورهای خوب یادگرفتم از دوستان
چقد ایمانم قوی تر شده چقد روابطم بهتر شده چقد آرامشم عمیق تر شده
و تازگی هدایت شدم به کتاب های استاد
اول کتاب رویاهایی ک رویا نیستند وبعد چگونه فکر خداروبخوانیم
کششم ب کتاب چگونه فکر خداروبخونیم بیشتره الان 18صفحه خوندم ازش عجله ندارم برای تموم کردنش میخوام کاملا درکش کنم چون انگار پرده از جلوی چشام داره کنار میره
حرف ها وکامنت استاد وبچه هارو انگار دارم بهتر متوحه میشم
و دارم قرآنو میخونم با معنای دقیق وریشه ی کلمات خدایااا چه چیزایی دارم متوحه میشم ک اصن خارق العاده س
همین جا میخوام تعهد بدم ب خودم ک تاآخر عمرم ب لطف الله مهربون هرروز قرآن وبخونم وتدبر کنم وان شاالله این مسیر و باعشق وباقدرت ادامه بدم
مرسی استاد ایمانتون واقعا ستودنیه
بهتون تبریک میگم وتحسینتون میکنم