میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 15


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

817 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Shahsavari گفته:
    مدت عضویت: 2338 روز

    بنام خدای زیبا آفرین

    خدایا شکرت برای یک آگاهی دیگر خدایا شکرت برای وجود و سلامتی استاد عزیزم و مریم بانو خواهر گلم

    خدایا شکرت برای سلامتی چشمان زیبایم که باران رحمت الهی رو در بهشت زیبا میبینم آنقدر حسم از دیدن بارون عالی بود که یه لحظه تجسم کردم زیر بارون کنار اسب زیبا و مرمری خوشگل دارم قدم میزنم

    خدایا شکرت برای سلامتی گوشهام که صدای زیبای خروسای پرادایس رو شنید

    خدایا شکرت برای ابرهای زیبای پرادایس

    استاد سپاسگذارم که تفاوت تحمل و صبر رو برام گفتین من واقعا بعضی وقتا اینا رو با همدیگه قاطی میکردم

    امروز امتحانICDL داشتم و چند روز بود که بکوب واقعا تمرین کرده بودم به هر حال سخت یا آسون جواب دادم ذهنم همش میگفت دفعه قبل قبول نشدی این دفعه هم روی اون دفعه داشت منو منحرف میکرد و هی میگفت جواب کی آماده میشه و عجله پشت عجله که یه لحظه با خودم گفتم هرچی باداباد من از مسیر یادگیریم لذت میبرم و به خدا توکل میکنم و البته که صبر میکنم تا ببینم نتیجه چی میشه

    اما درمورد تحمل کردن

    چند سالی هست که یه خونه اجاره کرده بودیم فقط بخاطر هزینه پایینش

    و این صاحب خونه بعضی وقتا دخالتهای بی مورد میکنه و الان با روضه گرفتنش ونوحه خوانی در منزلش من متوجه شدم که ماه محرم هم شروع شده و همسایه ها رو جمع میکنه و ..این همش تکرار میشه و من نمیدونم که واسه چی دارم تحمل میکنم شاید بخاطر باورهای ثروتم هست که فکر میکنم مثلا اجارش پایینه تا بمونم که مثلا اینجوری بیشتر برام پول میمونه

    ولی با گوش دادن صحبتهای استاد یه تصمیم گرفتم اینکه خونمو به همین زودیها عوض کنم

    تا هم حال و هوای خودم عوض بشه و هم از این ورودیهای منفی دیگه نباشه

    اینجوری به کارهای بیشتری میرسم چون فعلا خونه حاشیه شهر هست به امید خدای مهربون به همین زودیهای زود..

    خداوندا مرا در بهترین زمان در بهترین مکان هدایت فرما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      هانیه ولیپور گفته:
      مدت عضویت: 2140 روز

      سلام عزیزم. دقیقا من هم سه سال یه خونه رو با هم خونه تحمل کردم. با باورهای اشتباه که اجاره اش کمه و تقسیم میشه.

      ولی سه ماه پیش یه بحثی بین من وهم خونه ام پیش اومد که گفتم دیگه شرکه اگه بخوام تحمل کنم. واز فردا همون شب دنبال خونه گشتم. هفته بعد تو خونه خودم که صدها برابر بهتر از اونجا بود اسباب کشی کرده بودم.. خیلی راحت پول پیش جور شد. از همون ماه حقوقم اضافه شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Shahsavari گفته:
        مدت عضویت: 2338 روز

        سلام به دوست ارزشمندم،، هانیه عزیز

        تحسینت میکنم برای ایمانی که داشتی، و چه عالی که تو یک قدم بر داشتی،، خدای مهربون صد قدم

        کامنتت رو یه نشونه خیلی خوب از خداوند گرفتم

        که نترسم و شرک نورزم.

        و این مراسمات تو سر زنون رو تحمل نکنم..

        مرسی که اومدی و از ایمانت برام نوشتی،، تا انگیزه بیشتری برام بشه…

        قلبت همیشه نورانی،، در پناه رب العالمین……

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    بنام پروردگاری ک من را هدایت کرد الهی شکرت

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر مریم جان

    سلام بر دوستان پاکم

    استاد من توی زندگیم خیلی جاها زجر کشیدم و تحمل کردم آخریش رابطه با دوست پسرم بود ک بدلیل باورهای غلط و فکر اینکه حتما باید با هم ازدواج کنیم چون رابطه داشتم باهاش، کلی تحمل کردم و زجر میکشیدم و اینم بگم من هر کاری میشد کردم تا ایشون باهام ازدواج کنه و ی جاهایی واقعا عذاب میکشیدم ک البته دلیلش وابسته شدن ب ایشون بود، در نهایت از شدت حال بد مجبور شدم رابطه را تموم کنم و ایشون هم ک دید حال من خیلی بد هست قبول کرد و رابطه تموم شد و بعدش من یک آخیش بزرگگگگگگگ کشیدم و علیرغم دلتنگیهام ک بازم میگم دلیلش وابستگی ب ایشون بوده دیگه دلم نمیخواد در رابطه ای ک وابستگی داره وارد بشم و هیچ چیزی را علیرغم میل درونیم تحمل کنم ک شاید درست بشه، چون تحمل کردن فقط باعث میشه خودم را ازدرون رنج بدهم.

    و واقعا میبینم مخصوصا خانومها در رابطه بهم میگن اشکال نداره تحمل کن این چیزها عادیه پیش میاد و رفتارهای اشتباه همسرشون را ب امید بهتر شدن تحمل می‌کنند و زجر می‌کشند اما شاید اگر ریشه یابی کنند و حل کنند نیاز ب تحمل و زجر نباشه واقعا. مورد دیگه وابستگی هست ک من خیلی دیدم خانومها بدلیل وابستگی دارن تحمل می‌کنند از جمله خودم.اما وابستگی را باید از ریشه درمان کرد و چاره اش زجر کشیدن و تحمل کردن نیست.

    خلاصه ک منم استاد بخودم گفتم از اول نباید وارد رابطه ای ک میدونم تهش چیه بشم و وابسته هیچ کس و هیچ چیز جز خودم و خداوند نباشم. و تحمل نکنم حرفهای زور و رفتارهای اشتباه را بخاطر اینکه شاید درآینده فرجی بشه و طرف دلش بسوزه، چون همون آدمی ک بخاطرش کلی تحمل کردی و از خودت گذشتی آخرش درمیاد بهت میگه خب میخواستی تحمل نکنی و من نمیتونم مثلا باهات ازدواج کنم (یا اینکه تو خیلی خوبی و من لیاقتت را ندارم ک البته امروز خدا را شکر میکنم چون من واقعا لیاقتمممم خیلیییی بالاتر رفته و مادرش و پدرش دست خدا بودند ک نگذاشتند ازدواج کنیم علیرغم دلتنگیام میدونم مدارم خیلی بالاتر رفته نسبت ب قبلم و قرار خیلییییی خوشبختتر بشم)اونموقع تو میمونی و خودی ک اینهمه زجرش دادی بخاطر باورهای اشتباه و بخاطر پاگذاشتن روی خودت و خواسته های خودت.چون جهان آینه ماست و هر طور با خودت رفتار کنی همون را از جهان و رفتار بقیه میبینی پس حالا ک اینهمه تحمل کردی و زجر دادی خودتو بازم باید بیشتر زجر بکشی و حرفهایی را تحمل کنی ک دلت را بیشتر بشکنه.

    پس بخودت بیا و بخاطر خودت هم تحمل نکن.

    حل کن مسائلت را.

    سربلند زندگی کن.

    روی پای خودت بایست.

    روی خودت کار کن‌

    بهتر شو.

    عزت نفست را ببر بالا.

    بعد ببین همه چیز چقدر عالی میشه ک البته صبر کن برای تکامل یافتن و پیشرفت.

    اینها تلنگری بود ب خودم

    ممنونم استاد بابت این فایلهای عالی

    ممنونم مریم جون

    ممنونم خدای من

    عاشقتممممممم

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهدیار عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    سلام به استاد و دوستان عزیز

    ممنونم استاد چقدر قشنگ و آسان مارو راهنمای می‌کنید تا بتونیم ریشه باورهای مخرب مون رو پیدا کنیم

    این فایل خیلی آموزنده بود

    مخصوصا در مورد همسر که کلی اختلاف داریم و دائما در حال آسیب رساندن به هم هستیم و داریم برای باورهای کهنه به هم آسیب میزنم

    مثل این باور که ما این زندگی رو به سختی ساختیم

    حیفه که خرابش کنیم

    یا به خاطر مادر پیرم

    یا حرف مردم چی

    یا به خاطر این بچه بچه گناه داره بدون پدر یا مادر می خواد بزرگ بشه

    بچه طلاق میشه بچمون

    یا همسرم از قشری ضعیف هست از من جدا بشه می خواد چطور زندگی رو سپری کنه

    همسرم هیچ آگاهی نداره افسردگی می‌گیره

    یا کلی باور نادرست که شناسایی نکردم که باعث شد فاصله بین من و خداوند ایجاد کنه

    من باید تعقیر کنم و باور داشته باشم که یه قدرت‌ برتری هست که هواسش به همه چیز هست و توی کارش دخالت نکنم.

    ممنونم برای این راهنمای بزرگ تون

    دوستون داااااااارررررم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    مریم کمالی قالیباف گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عباسمنش عزیز و خانوم شایسته زیبا و دوس داشتنی

    من یکی از تجربیات خودم رو میخوام بگم در زمانی که یه سری از شرایط رو تحمل کردم :

    این قضیه برمیگرده به زمانی که مشکلاتی در رابطه با همسر سابقم داشتم و حاضر به تحمل خیلی چیزها بودم فقط بخاطر یه سری از باور های مخربم مثل حرف مردم (پدر مادر یا دختر فلانی یا خواستگار قبلی) و اگه اون بره دیگه من تنها میشم، دیگه نمیتونم با کسی ارتباط بگیرم و یه عالمه باور های مخربی که سد محکمی شده بود نتونم خوشبختی رو تجربه کنم البته بگم که من روزهای خیلی خوبی رو هم با ایشون تجربه کردم اما بخاطر باور های اشتباه خودم در زمینه روابط دچار مشکلات شدم بودم موضوعی تا جایی پیش رفت که من تحملم تموم شد و به خودم این تعهد رو دادم که درستش میکنم و با فرض درست کردن این ماجرا هدایت شدم به تراپیستی که خیلی از موضوعات اولیه من اونجا شناسایی شد یعنی تازه داشتم خودم رو میشناختم و در واقع قدم اول من بود برای رفتن تو مسیر درست ،که زمان گذشت و من حدود 3 ماه میرفتم پیش تراپیست اول هفته ای 3 جلسه بعد هفته ای 1 جلسه و رفته رفته این موضوع کم شد تا زمانی که من وابستگیم به همسر سابقم کم شد ترس هام کنترل شد و جرأت پیدا کردم که فقط فکر کنم به جدا شدن و توی همون دوران بود که با شما آشنا شدم و شروع کردم به گوش داادن فایل هاتون و این بود قدم دومم ( آشنا شدن با شما هم داستان جالبی داره که هدایت خدای مهربون و هدایتگرم بود) من مرتب فایلاتونو گوش میکردم و مینوشتم و به طرز عجیبی اون حالت ناامیدی و ترس و تنهایی از بین رفت و کارهام رو خدا برام انجام میداد به جایی رسید که من تونستم بعد از حدود 6 ماه به راحتیییی جدا بشم از کسی که تراپیستم همیشه میگفت این تورو اذیت میکنه و نمیذاره به همین راحتی جدا بشی و من اون لحظه ها اینو توی ذهنم مرور میکردم که اون تاثیری توی زندگی من نداره خدا کارای منو جلو میبره تا جایی که من تراپیستی که خیلی توی قدم اولم به من کمک کرد و در واقع دستی بود از دستان خدا رو رها کردم و یه چیز دیگه که ازتون یاد گرفتم اینکه آدم هارو بت نکنم این رو توی یکی از فایل هاتون گوش کردم که زمان رها کردن تراپیستم بود و به سمت فایل های شما هدایت شده بودم من با این فایل و مرور کردن این تجربه اول از همه یاد گرفتم که قدم بردارم و یک کاری بکنم و یاد گرفتم که همیشه یه راه حلی هست قرار نیست چیزی با زجر و بدبختی همراه باشه من از خدا خواستم اونم قدم به قدم هدایتم کرد وتکاملی ، استاد من قدم به قدم روی یه سری از باورای مخربم توی روابط کار کردم و همه چیز رو خدا جلو برد فقققققط با تغییر باورهام من هییییچ اقدامی نکردم خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که خلق زندگیمو به دست خودم سپرده و صد هزار مرتبه شکرت خدا جونم که تا سوال میکنم ازت جوابی رو میخوام منو هدایت میکنی به سمتش ، من یاد گرفتم و دارم یاد میگیرم همچنااان، که سپاسگذار باشم یاد گرفتم و باید یاد بگیرم که وابسته به هیچ چیز نباشم فقط از رب العالمین درخواست کنم و همچنان دارم یاد میگیرم که قراره همیشه روی خودم کار کنم نه یک روز نه دو روز همیشه و همیشه و خیلی چیزهای دیگه که همچنان باید روشون کار کنم استاد این یک مثال از یه عالمه مثالیه که با کمک شما (که دستی از دستان خدا هستید ) حل شد و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که هدایتم کرد به فایلی با آگاهی های جدید ،از شما و خانوم شایسته عزیز هم سپاسگذارم که صادقانه و خالصانه این فایل های ارزشمند رو در اختیار ما قرار میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  5. -
    مهدیار عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    سلام به استاد و دوستان عزیز

    ممنونم استاد چقدر قشنگ و آسان مارو راهنمای می‌کنید تا بتونیم ریشه باورهای مخرب مون رو پیدا کنیم

    این فایل خیلی آموزنده بود

    مخصوصا در مورد همسر که کلی اختلاف داریم و دامن در حال آسیب رساندن به هم هستیم و داریم برای باورهای کهنه به هم آسیب میزنم

    مثل این باور که ما این زندگی رو به سختی ساختیم

    حیفه که خرابش کنیم

    یا به خاطر مادر پیرم

    یا حرف مردم چی

    یا به خاطر این بچه بچه گناه داره بدون پدر یا مادر می خواد بزرگ بشه

    بچه طلاق میشه بچمون

    یا همسرم از قشری ضعیف هست از من جدا بشه می خواد چطور زندگی رو سپری کنه

    همسرم هیچ آگاهی نداره افسردگی می‌گیره

    یا کلی باور نادرست که شناسایی نکردم که باعث شد فاصله بین من و خداوند ایجاد کنه

    من باید تعقیر کنم و باور داشته باشم که یه قدرت‌ برتری هست که هواسش به همه چیز هست و توی کارش دخالت نکنم.

    ممنونم برای این راهنمای بزرگ تون

    دوستون داااااااارررررم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    بنام خرای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    استاد چقدر این فایل رو با احساس قوی ظبط کردید انکار تحمل براتون به معنای خروج از مسیر هستش

    این فایل برای من که در حال تحمل یه شرای، کاری هستم هم زمانی داشت

    الان یک هفته ای هستش که ان شور وشوق وهیجان برای ادامه کارم ندارم

    اما یه مقدمه بگم در یک شرکت مواد غذایی به عنوان ویزیتور کار میکنم در طول دوسالی که با این شرکت هستم چقدر من عالی عمل کردم چقدر عالی فروش زدم وچقدر با عشق کار کردم وچقدر در مناطقی دوردست من پذیرفتم وگسترشش دادم واولا من از خوبی هاش بگم که شرکت ومحصول رو دوست دارم ارتباط خوبی با مشتریانم گرفته ام وچقدر عالی پیش رفتم اما هر بار هر چند وقت یکبار مسیر ویزیت کوچکتر شد حقوق ها بندرت زیاد میشد وچقدر هر بار ما انتقاد کردیم وگفتن همه چیز درست میشه ونشد چقدر به من قول ارتقا شغلی دادن ونکردن چقدر به راحتی نیروهای خوب شون رو اخراج کردن وبعضی جااا احترام هم ززر سوال رفت

    من دوباره چون قانون رو کار میکنم گفتم بهانه نیار شرایط این هستش جلو برو شاید درون تو ایراد داره که رضایت نداری وبماند که دیگه دخل وخرج هم خوانی ندارند

    حالا طبق صحبت های استاد من پیش خودم بستم تا روزی که کار خودم ومحصول خودم را داشته باشم یاد میگیرم بازار ومشتریان بیشتری رو میشناسم و طبق صحبت رئیس مجموعه درست میشه ما قصد خسارت به شما رو نداریم شما داری بد کار میکنی و…

    حالا واقعا هر کاری به ذهنم رسیده انجام دادم برای من دیگه شده تحمل ومن این شرایط را به خاطر موضوعات مالی وبدهی هام پذیرفته ام ودارم اذیت میشوم که اگر حتی یک ماه بیکار. بشم حجم هزینه هام نمیدانم چه کنم

    چه باوری در من است که باید تغییر کند:

    من که نمیتوانم انها را تغییر دهم باید خودم رو تغییر بدم وراه داره

    نه این شرکت اخرین هدف من هستش که به پاش بسوزم ونه اینکه من توانایی ندارم که جای بهتری کار کنم

    خداوند حامی من هست من بارها در شرایط شغلی تغییر کردم وهر بار بهتر شد برام

    من باور دارم این شرایط سخت رو نپذیرم و از مسیر لذت ببرم راه وجود داره وخداوند هدایتگر هست

    تجربه قبلی من 10 ستل پیش در شرایط شغلی بودم که دیگه واقعا با ان همه شور وشوق که داشتم خیلی بد پیش میرفت وشد تحمل ومن نپذیرفت واستعفا دادم وخدا شاهده بلد از یک هفته به شرکتی جدید معرفی شدم وچقدر احترام به من گزاشتن وحقوق من را 3 برابر کردن

    وباور من این بود که خداوند میرساند وتحمل نکردم وگفتم وقتی نمیشه به خد ا میسپارم وچه زیبا خداوند پاسخ داد

    پس دوباره خدا میرساند ومن هدایت میطلبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    به نام خداوند بخشندهی مهربان

    سلام دارم خدمت استادان عزیز و بزر گوارم

    وسلام دارم خدمت همه ی دوستان عباس منشی گلم

    استاد عزیزم تحسینتون میکنم به خاطر این اندام زیبا و این لباس زیباوخوش رنگ به شما افتخار میکنم استاد جان.خدا روشکر میکنم وقتی صبح این فایل زیبا رو دیدم واین منظره های پارادایس رودیدم بسیار لذت بردم وصبحم با این زیبایی شروع شد.

    باتوجه به سوالی که فرمودید چه جاهای در زندگی شرایط سخت رو تحمل کردید؟

    من در زندگیم هیچ وقت به فکر پول در آوردن نبودم وفقط شوهرم کار می کرد و اون هم با حقوقی کم که من هیچ وقت به خاطر پول کمی که میگرفت از خیلی از خواسته ها و نیاز های ضروری خودم میگذشتم وتحمل میکردم و طبق باورهایی که داشتم که شوهرم باید زندگی و خرج زندگی و خواسته های من رو بده هیچ وقت هیچ اقدامی نمی کردم.

    تا این که با استاد و آموزه های استاد آشنا شدم واز اونجا به بعد بود که استاد میفرمدند که ما خالق شرایط خودمون هستیم وبا تغییر باورهام و در فایل درآمد خود راسه برابر کنیم هر چه فکر می کردم هیچ چیزی به ذهنم نمی رسید تا اینکه جرقه ای در مغزم زده شد وهمون جرقه رو پیگیری کردم واولین پول های عمرم رو در زندگیم به دست اوردم و بعد از اون شرایط راهی دیگر هم برایم باز شد که الان در اون مسیر هم دارم پولی به دست میارم که هرچند کمه ولی این کمی پول و مشتری هم میدونم بر میگرده به باورهایی که دارم.خدارو شکر که الان می تونم قسمت هایی از هزینه هام رو خودم تهیه کنم که به امید خدا روز به روز بهتر وبهتر خواهم شد.

    استاد عزیزم بسیار از شما سپاس گذارم که الان در زندگیم آرزوها وخواسته هایی دارم که هیچ وقت به این آرزوها فکر هم نمیکردم.

    استاد عزیزم مدتی بود که روی خودم کار نمی کردم که بافایلهای اخیری که گذاشتین شکر خدادوباره وارد مسیر شدم وبه امید الله که در این مسیر بمانم.

    خدای مهربانم هیچ وقت از درگاه تو ناامید نخواهم شد واز تو میخواهم هم من وهم همه ی کسانی که میخواهند تغییر کنند رو هدایت بفرمایی.

    در پناه الله شاد و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    عصمت عجمی گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    سلام به استاد جانم وای خدای من چقدر جالب من این روزا خیلی فکرم درگیر این موضوع تحمل کردن بود و چند روز بود که فایل استاد باز نمی‌کردم دنبال راه حل می‌گشتم �روز بعد از مدت‌ها گفتم بذار باز کنم فایل میزان تحمل شما چقدر است باز شد گفتم چه جالب سری زدم روش و شروع کردم به گوش کردن �یقاً همون چیزایی رو می‌گفت استاد که من تو فکرم می‌گذشت این روزا چرا من باید تحمل کنم چرا دقیقاً این جریان گریه بچه رو منم تجربه کردم بردم دکتر اول گفتن که چیزی نیست طبیعیه اومدم خونه دیدم نه فایده نداره دوباره بردم یه دکتر دیگه یه دکتر دیگه براش آزمایش نوشت بعد که جواب آزمایش اومد گفتن کلیه‌هاش سنگریزه داره و دارو دادن مصرف کرد بچم و خوب شد خوشحالم که اون روز اون گریه‌های عجیب غریب و تحمل نکردم به قول شما استاد عزیزم اما چیزی که این روزا خیلی فکرمو درگیر داره بهانه‌های بی‌دلیل دوقلوهامه دنبال راهکار می‌گردم برای اینکه بتونم این بهانه‌های بی‌دلیلو حذف کنم و فکرمو آروم کنم �شالله که راهشو پیدا می‌کنم ممنونم استاد خدایا ممنونم بابت این استاد عزیز � خدا می‌سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    اقدس نظری گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    سلام، دوستان، واستاد عباسمنش وخانم شایسته، ممنون از فایل که مرا به فکر انداخت که واقعا چه جاهایی تحمل نکردیم وسختی از بین رفته، من دقیقا خودم از سن 25 سالگی درگیر دکتر ودارو شدم تا سن 35 سالگی یعنی 10 تمام هزینه‌ای هنگفتی که برای مداوای من بنده خدا همسرم متحمل میشد ومن از بس هزینهام بالا بود سعی می‌کردم و خرید لباس خواسته‌ام صرفه جویی کنم تا یه جایی خواهرم به من با حرفی که زد انگار تلنگری وارد کرد وگفت که از بس در خرید مایحتاج کوتاهی میکنی از اون طرف همش خرج دکتر ودات میشد ومن به خودم اومدم وگفتم راست میگد تا کی این وضع را تحمل کنم هم همسرم اذیت میشد هم خودم دیگه توانش را ندارم واز اونجا تصمیم گرفتم اصلا دیگه برای دکتر ودارو خرجی نکنم وواقعا انگار اون بیماری‌هایی که هر دفعه یه جوری برام جور میشد تمام شد والان خدا را شکر 8سالی هست که خیلی کم شاید به خاطر دندان پزشکی ویا یک بیماری خیلی کوچک که حتی میتونم به جرات بگم شاید یه دو سه بار پیش پزشک رفتم ،ودوباره یه 2 سال پیش بر اثر یه اتفاق های کاری که خودم را شکست خورده دیدم وتحمل این شکست برام سخت بود شدید ارترزو زانو وپا درد گرفتم واون هم بعد از یک یکسالی خودم را جمع وجور کردم وبا خواندن کتاب شفای درون نتیجه گرفتم که هر چه هست از درون خودم هست وسعی کردم بدون خوردن دارو بر در دهام غلبه کنم که الان خیلی بهتر هست، وباز هم ممنون که با صدای باران مهمون خونه هامون شدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2314 روز

    به نام خدا

    ســـلام

    آقا من هرچـی فکر کـردم، یادم نیومد که کـلا شرایطی رو تحمل کرده باشم، اما با این وجود، چون باورهای مناسبی نداشتم و ترمزهای وحشناکی داشتم و در نتیجه این ها احساس خوبی نداشتم، یا سردرگم بودم یا تلاش ها و اقدام هام به نتیجه نمی رسید و گاها اوضاع رو خراب تر هم می کرد.

    به هر دری زدم برا تغییر، شغل عوض می کردم، مهاجرت کردم، چیز یاد گرفتم و کلی کار انجام دادم چون می دونستم اینی که هست نیست.

    هیچ وقت باور نکردم بیماری باشه که درمانش و خدا نگذاشته باشه، می گفتم ما بلد نیستیم، ما پیداش نکردیم، ممکنه یه خوراکی ساده یا یه علف هرز درمان یه درد به ظاهر بی درمان باشه.

    راهنمایی بودم گفتن یه بیماری هست به نام ایدز که درمان نداره، من می گفتم درمان داره شایدم یه روز من پیداش کنم.

    اگر هم جاهایی تغییر نکردم یا دیر به نتیجه رسیدم به خاطر باورهای غلطم بوده نه تحملم، هرچی گفتن ما چاقیم، ارثیه و… من قبول نکردم، بارها امتحان کردم و بالاخره یه بار به نتیجه رسیدم، حالام که استاد بهترین راه و براش پیدا کرده.

    می گفتن اعتیاد هیچ درمانی نداره.

    می گفتن بچه شهرستان باشی، پارتی نداشته باشی فلان شرایط ظاهری هم داشته باشه اصلا نمی شه بری تو سینما، اما من رفتم دنبالش و کارهایی رو هم انجام دادم و رو به رشدم.

    در مورد اینکه زن خوب نیست

    در مورد اینکه به خاطر مرام و مسلکت بهت زن نمیدن، من باور نکردم، گفتم من زن می گیرم، خوبشم گرفتم خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر وجودش.

    در مورد اینکه تنها راه بچه دار شدن درمان های پزشکیه

    اصلا من باور نکردم که داستانش و گفتم چقد راحت ما باور کردیم باورشم خدا داد و ما الان یه دختر و پسر داریم. خیلی جاها در خیلی موارد نتایج عالی هم گرفتم مثل؛ داستان سربازیم، نه پارتی نه چیزی من همیشه خونه بودم. چون گفتم این درست نیست، فرار کردم، تغییر کردم و دفه بعد که برگشتم آسان شدم برای آسانی ها.

    در مورد ثروت هم می گفتن آقا تو نه پدر، نه پارتی، نه سرمایه، نه ارث نه فلان و نداری، پس نمی شه، بازم باور نکردم و خدا به این مسیر هدایتم کرد

    اما می گم

    مـن بــاورهـای نامنــاسبی داشتم

    مـن ترمزهای زیادی داشـتم

    در اثبات اینکه من تحمل نکردم، و دلیل و مدرکم چیه؟ همین کافیه که الان شاگرد استاد عباسمنش هستم، دوره هایی رو خریداری کردم و دارم رو خودم کار می کنم و رو به رشدم.

    نسبت به شخص خودم، نسبت به گذشتم، نسبت به سه ماه قبلمم خیــــلی تغییر کردم، خیــلی رشــد کردم، داستان های زیادی رو گذاشتم کنار و در نهایت هم هدایت شدم به دوره کشف قوانین زندگی.

    خــدا رو صـد هــزار مرتــبه شــکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای: