اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و بچه های بینظیر سایت و خانوم شایسته عزیز
استاد استاد استاد
واقعا تنها کسی که واقعا بعد از هدایت درونیم بهش اعتماد دارم شمایید و از شما ایفلوئنس میشم من در حال حاضر دارم طبق خواسته هایی که طبق تضاد های زندگیم برام واضح شده و قدم به قدم هدایت شدم به پیشنهاد شما و اعتمادی به حرفاتون دارم.
دارم روی دوره ی احساس لیاقت برای پذیرش نعمت های خداوند کار میکنم و روی دوره روانشناسی ثروت 1 برای شناخت و بهبود تکاملیه باورهای ثروت سازم
استاد فقط از کارکردن روی باور فراوانی که بخوام بگم مو به تنم سیخ میشه که چقدر الان اهمیتشو فهمیدم بعد از بارها گوش دادن جلسه 13روانشناسی ثروت 1
و فهمیدن ظرف وجودیم برای دریافت نعمتهای بی نهایت خداوند و ربطش به دوره احساس لیاقت برای پذیرش و لایق دونستن خودم برای دریافت نعمت ها
این داستانی که میگم مال 2 روز پیشه استاد
من بعد از چند روز حال بد و تشویش و مقاومت درونی صبح پریروز بلد شدم و تلاش کردم احساس خوبی داشته باشم و یه حسی بهم گفت برو بنویس و منم سریع بهش گوش دادم و شروع کردم به نوشتن و اول سعی کردم جملات تاکیدیو بنویسم و باورای که تو دوره ها یادم دادین و بعد آخرش با احساس عجز و تسلیم و نوشتم خدایا من به هر خیری از تو به برسه نیازمندم(مثل حضرت موسی) و یدفه یه گشایش ریزی تو قلبم ایجاد شد و بعد تمرین ستاره قطبیو انجام دادم و روزمو شروع کردم باورتون نمیشه تا عصر 3 نفر از سه جای مختلف بهم زنگ زدن و پیام دادن و پیشنهاد کار دادن الله و اکبر این 3 4 روزی که حالم بد بود خبری ازشون نبود و یهو وقتی اونروز تسلیم شدم و از خدا خواستم درها باز شد و البته بگم بارها جلسه 13 روانشناسی 1 رو تو گوشم گوش میدادم و احساس رهایی درونم ایجاد شده بود و وقتی هیچ انتظاری نداشتم درها باز شد و پیشنهاد های ثروت ساز بهم شد و امروزم که دارم مینویسم این کامنتو سه تا پیشنهاد تبدیل شدن به عمل و عملی شدن
میتونم فقط بگم استاد دنیا داره به نوع احساسی که من دارم همون شکلی میشه خیلی سریع و خیلی الان برام قابل درک شده که دنیا شبیه احساسیه که دارم
باورها و کانون توجه اصلیم احساس منو تعیین میکنن
استاد الان خیلی سریع تر از همیشه و از طریق های خیلی زیاد که نمیدونم چین و دنبال دونستشم نیستم هدایت ها میان و مسیرو واضح میکنن
خیلی چیزا دیگه هست که بگم اما احساسم میگه بسه بقیشو دوست دارم تو کامنت های روانشناسی ثروت بگم عاشقنونم
سلام به همه عزیزانم در سایت و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد چقدر این فایل زیبا بود هم مطالب و هم فضای دریاچه و اون آسمون که انگار نقاشی شده که هر موقع میبینم انگار دفعه اول که دیدم این فضارو و اینکه استاد چقدر استایل تون قشنگ و ورزشی و عضلات داره هر روز زیباتر و قدرتمندتر میشه که این از پشت دوربین کاملا مشخص و من خیلی لذت بردم و انگیزه میگیره ام از شما که همیشه میشود
استاد من 3سال که ازدواج کردم و الان 37 سالم یادم که همه به من میگفتن ازدواج کنی دیگه ورزش کردن و فراموش کن تفریح و فراموش کن باشگاه و فراموش کن آزادی و فراموش کن بدنت دیگه توانایی نداره و یه عالمه حرفهای تخریب کننده دیگه ولی استاد من باور نکردم و اصلا این حرفهارو نپذیرفتم و همیشه مقاومت کردم در برابر پذیرش این حرفهای مخرب الان 2سال که وارد رشته ورزشی جدیدی شدم که تا حالا انجام نداده بودم شروع کردم به ورزش جودو که یکی از ورزشهای رزمی بسیار قوی و تخصصی و قدرت بدنی و ذهنی خوبی میخواد که همه این باور و دارن که باید از سن خیلی کم شروع کرد تا بتونی نتیجه بگیری الان بعد از 2 سال که از کمربند سفید شروع کردم پیش یکی از بهترین اساتید جودو که پدر جودو ایران میدونن ایشون استاد کیهان عزیز که الان 81 سالشون آموزش دیدم و به لطف خدا دارم کمربند مشکی و دان 1 این رشته رو میگیرم و درحال تمرین برای مسابقات مهر ماه کشوری هستیم به امید خدا
چقدر این ورزش به من کمک کرده تا بتونم دورهارو بهتر انجام بدم بهتر درک کنم انگیزه و قدرت داده که در تمام زندگی و کسب و کارم و روابط و اعتماد بنفسم کمکم کرده و قدرتمندتر از قبل در حال جلو رفتن برای خواسته های بزرگتر هستم و الگویی شدم برای اطرافیان که میشود
خدارو شکر میکنم برای داشتن استاد خوبی مثل شما که همیشه با دادن باورهای درست و نشان دادن مسیر زیبا و سرسبز با درختان میوه و هوایی مطلوب این مسیر زیبارو طی کنیم و هر روز خدارو بیشتر و بهتر و قوانینی که خیلی خیلی آسان قرار داده تا ما بتوانیم بهتر و بهتر وبهتر از زندگی لذت ببریم بیشتر درک کنیم
سلام خدمت دوستان عزیز،استاد عباس منش و خانم شایسته،صحبت و موضوع در مورد دومیدانی شد و خودم از چند سال پیش وارد این رشته شدم که کلا داستانش شنیدنی هست که چرا و چطور وارد شدم و به قول استاد از ابزار تضاد استفاده کردم و چون چاق و یکصد و چهار کیلو بودم برای کاهش وزن فقط اومدم و نمیدونستم روزی در سطح اداره مربوطه تو کشور چند سال مقام بیارم.در مورد دو من هم چون مربوط به رشته م بود عادتی دارم اطلاعات جمع میکنم از قهرمان ها میپرسم در موردش کتاب میخونم و …توی یکی از کتاب های دومیدانی خوندم قهرمانان دوی استقامت بیشتر از کنیا و اتیوپی هستن بخاطر اینکه اونجا ارتفاع از سطح دریا بالاتر هست و اون دونده هایی که اونجا تمرین می کنند بخاطر همین مسله ارتفاع خیلی ورزیده تر هستن و نفس و استقامت بهتری دارند و تازه نویسنده پا رو فراتر هم گذاشته بود که گفته بود اونم از کشور اتیوپی نه همه ی کشور بلکه از دو سه طایفه ی خاص قهرمان میشن که منم تا سال ها باورم بود و البته بعد از گوش دادن به این فایل دیگه باورم نیست،خداروشکر میکنم یه باور مخرب دیگه رو رها میکنم و از استاد عزیزم خانم شایسته و شما دوستان گلم سپاسگزارم ️️️️
سلام بر شما دوستان و اساتید عزیزم یکی از باورهای محدود کننده من این که توی شهرهای گرمسیری درآمد فصلی است و من نمیدونستم این باور رو دارم و همیشه آرزو داشتم که یک جایی باشم که اون حالت خیلی گرم رو نداشته باشه و من تمام سال رو درآمد بسازم و خداوند من رو به یک شهر دیگه ای هدایت کرد و من اونجا کسب و کار شخصی خودم رو راه انداختم و در کمال تعجب فقط دوماه از سال درآمد خوبی داشتم و اونجا بود که فهمیدم این یک باور بسیار محدود کننده است و ربطی به آب و هوا ندارد به طوری که در همون شهر ما افراد زیادی بودن که در تمام طول سال ثروت میساختن و اومدم که این باور رو تغییر بدم و شروع کردم کار کردن روی خودم ولی به خودم گفتم که تکاملی پیش میرم اول سه ماهی یک بار بعد ماهی یک بار بعد ده روزی یک بار بعد هر روز و بعد هر ساعت الان بهتر شدم ولی هنوز خیلی کار دارم
و باور دیگم که منو بسیار محدود میکرد این بود که از راه درست نمیشه پولدار شد و زمانی فهمیدم این باور رو دارم که یکی از اقوام من توی املاک کار میکنه و خیلی پسر خوب و درست کاری هست یک روز داشتم در موردش صحبت میکردم و گفتم که یکی از دلایل اینکه فلانی پیشرفت نکرده به خاطر این هست که آدم صادقی هست
و باور سوم که من دارم روی خودم کار میکنم این هست که پول ساختن بسیار آسان است
و باور چهارم این هست که من یک جوری میخام از شر پولام خلاص بشم از بچگی این طوری بودم به طوری که الان خیلی بهتر شدم ولی خیلی نیاز هست که روی خودم کار کنم و باور دیگه باور فراوانی هست که این هم باید روش خیلی کار کنم و باور احساس لیاقت من فرد بسیار وام بگیر و قرض کنی بودم و این لیاقت رو در خودم احساس نمیکردم که بدون قرض و وام به خاسته ام برسم و خلاصی از همه اینها به شکل تکاملی هست و کم کم باید خودمان رو از یوغ این باورها خارج کنیم و باورهایی بسازیم که قدرتمند کننده باشن
سلام اقای رجب پور.من امروز نمیدونم چرا به کامنتهای شما هدایت میشم.صبح زود پاشدم همه اهل خونه هنوز خواب بودن گفتم برم یه سر عقل کل.زدم رو سئوال ویژگی مثبت همسرتون رو بنویسید که شماهم جواب داده بودین که بسیار لذت بردم از جوابتون وکلی ذوق کردم وتبریک میگم برای این رابطه زیباتون.دوباره بعد انجام تمرین شکرگزاری وستاره قطبی اومدم کامنتهای فایل جدید رو بخونم دیدم 33صفحه شده گفتم خدایا خودت هدایت کن کدوم صفحه رو بزنم 17رو زدم دوباره رسیدم به کامنت شما.ان شالله همیشه پرقدرت تو این مسیر الهی باشین
اول از همه از گذاشتن فایل جدید و به موقع شما سپاسگزارم
برای سوال اول که چه باور قدرتمندکننده ایی دارم باید بگم،مدت هاست که این باور رو در خودم احساس نمیکنم و متاسفانه احساس گم شدگی،سرخوردگی و ترس از دور شدن از ماهیت اصلیم مدت هاست در من وجود داره.من 37 سالمه، قبلا احساس میکردم خیلی آگاه تر بودم به محیط اطرافم، باورهایی از این دست که من به تنهایی قادرم رشد کنم و هیچ چیز مانع پیشرفتم نمیشه در من وجود داشت.باور اینکه راحت پولدار میشم.باور اینکه خودم تصمیم گیرنده برای زندگیم هستم، باور اینکه دارم برای رشد و تعالی بر خلاف جمعیت جامعه حرکت میکنم اما متاسفانه این مورد روز به روز در من کمرنگ شد و احساس میکنم دورم طناب محکمی پیچیده شده و داره زندگی سخت میگذره
برای این سوال که چه باور محدود کننده ایی رو پذیرفتم باید بگم من بعد از سرخوردگی که به موفقیت نرسیدم، خیلی از ناخواسته ها برام بزرگ شده،مثل اینکه من قادر به تحول خودم و زندگیم نیستم.در زندگیم برکتی نیست و به جای پیشرفت ،پسرفت میکنم و همسرم هم به خاطر پسرفت من، زندگیش بی برکت شده،وقتی حافظه ضعیفی دارم،وقتی هر قدمی که بر میدارم نیمه کاره رها میکنم، وقتی بین افراد خانواده خودم،حرفم شنیده نمیشه، وقتی بچه دار نمیشم،وقتی حقوق ماهیانه من و همسرم بخاطر بدهی و قسط کفاف زندگی دونفرمون رو نمیده،وقتی زبانی برای دفاع از خودم و زندگیم ندارم، وقتی با کوچکترین اظهار نظر و شنیدن حرف مخالف بهم میریزم، وقتی مدام احساس گناه در من تلاطم داره همه داره به من میگه که باور قدرتمندکننده ایی ندارم و بی اعتمادبه نفسی و بیش از حد ملاحظه دیگران از من یه آدم شکننده و ضعیف ساخته که راه بیرون رفت از این قفس رو گم کردم .به خدای خودم پناه آوردم ولی انگار کافی نیست.میدونم که باید تغییرات رو شروع کنم ولی خیلی ضعیفم وبازم از خدا کمک میخوام
ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر ما هم به نامت باز شد….
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم که سخاوتمندانه یافتههایش را با ما به اشتراک میگذارد و سلام به مریم بانوی دوست داشتنی که با عشق فیلمبرداری میکنه…
و سلام به روی ماه گل همتون…
خدایا به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی که تغییر دهم آنچه را میتوانم و بینشی که تفاوت این دو را بپذیرم..
ما هرچیزی رو که از دیگران برداشتیم فکر کردیم برامون خوبه و نفع داره…
مثل کسی که با پای پیاده مسیری رو طی میکنه و جلوی پاش پر از سنگهای رنگارنگ و مختلفه….
هر سنگی که فکرشو بکنی، سنگهای زشت و سیاه و تیز و خطرناک و سنگهای زیبا و قیمتی و خوش رنگ و طلایی…
کسانی به من میگفتن سنگهای زشت و سیاه رو بردار اینطوری تو میتونی از خودت مراقبت کنی چون اینا بدردت میخورن. اگر اینا رو داشته باشی دنیا ملاطفت بیشتری باهات میکنه.
اونامی گفتن سنگهای زیبا و قیمتی رو برندار…
اونا مال از ما بهترون هستن. اونا زرق و برق دنیاست تو رو از خدا دور میکنه و هزاران ایراد از اون سنگهای زیبا گرفتن. البته این حرفها زاییده ذهنشون بود وگرنه منبع موثقی نداشتن.
منم گفتم آره ،درسته، راست میگن. چون من اون آدما رو خییییییلیییییییی قبول داشتم. آدمایی که بخاطر فرکانس پایینشون هم نشین شیطان بودن.
در واقع سنگها همون باورها بودن که من پذیرفتمشون…
و من توی لاک اون باورها رفتم. پشت اون حرفا قایم شدم.
اونقدر اون موضوعات رو باور کردم که شد واقعیت زندگی من… ومن احساس کردم که قربانی شدم و چقدر آدم بدبختی هستم.
پس من باورهایی رو انتخاب میکنم که به من احساس خوب بودن،احساس بزرگی، احساس قدرت میده…
من باید اون کلمات رو شناسایی کنم. که از طرف خداست یا از طرف شیطان.
اگر توی کلمات و توی حرفها عشق و امید و آزادی بود مال خداست در غیر اینصورت باید رهاش کنیم.
پرونده ای ته ذهن ماست که باعث شده اینی باشیم که الان هستیم. اگر این رو دوست نداریم باید اون پرونده رو بست. باید پرونده ای باز کنیم و برنامه هایی بهش بدیم مطابق با اون چیزی رو که دوست داریم باشیم .
اون پرونده های درون من باید عوض بشن تا شرایط و داشته هام هم عوض بشن.
تا وقتی که فکر کنی که بیشتر از نیم متر نمیتونی بپری … توی یه فضای دویست متری هم نمیتونی بپری..
از درون باید بپذیری که تو هم میتونی بپری…. البته وقتی باور میکنی که پریدن راحته … تو هم میتونی بپری… کسی مسخرت نمیکنه…
نمی میری… چیزیو از دست نمیدی… اتفاق بدی نمی افته… فقط باید باور کنی که میتونی… که میشود…
پریدن شهامت میخواد… اما نه شهامت فیزیکی
شهامت پا گذاشتن روی افکار پوچ و بیهودهای که به خوردت دادن.
البته دیگه الان اون آدما با ما نیستن. اونا یه زمانی که خیلی باورشون داشتیم بودن و به ما گفتن بدبختی هست،فقر هست،بیماری هست ،کمبود هست،،،،و خیلی چیزای بد دیگه هم هست،،، باور ندارید برید ببینید.
ما اونقدر اون گوینده رو باور داشتیم که توی زمین گشتیم و حرفای اونو واقعا پیدا کردیم.
اما دیگه الان اونا نیستن و خودمون اون موضوعات رو هی تکرار میکنیم.
انتخاب دست توئه… واقعا میخوای کی باشی؟
تو میتونی انتخاب کنی که چجوری باشی.
ابتدا باید اون لباسی که تن ما کردن رو بیرون بیاریم. اولش شاید بی هویت بشیم اما یواش یواش میتونیم اون کسی رو بسازیم که خودمون میخوایم باشیم.
اولش همه تو رو پس میزنن. حتی درونت هم باهات همکاری نمیکنه تمام وجودت شورش میکنه تو رو میترسونه. اون با این کاراش فقط میخواد از تو مراقبت کنه.
اگر من فقیرم دلیلش این نیست که فقر رو دوست دارم من با فقر دارم از خودم مراقبت میکنم.فقیر بودن،زشت بودن،چیزای خوب نداشتن، اینا رو برای مراقبت از خودم دارمشون. اولین کار اینه که باید بت هایی که خودت ساختی و بزنی بشکونی ، قدرت هایی که از درون خودت بهشون قدرت دادی رو باید از بین ببری.
لازم نیست اون چیزی که بهمون گفتن رو زندگی کنیم .فقط باید بدونیم برای اجرای برنامه های جدید توی پرونده جدید لازم نیست بمیریم . لازم نیست زجر بکشیم. لازم نیست اذیت بشیم.
این واقعیتم رو که از دیگران قرض گرفتم رو باید عوض کنم ،مثل کسی که برای درست کردن یه باغچه قلمه های گل میخره یا نهال درخت میخره و میکاره … این باورایی هم که من توی باغچه زندگیم کاشتم همه قرضی بودن، میوهاش هم کال بودن و یا دوستشون نداشتم. کافیه که به اون درختها دیگه نور و آب و غذا ندیم. بهشون توجه نکنیم. چه خوبه که الان بیایم خودمون یه دونه بکاریم . دونه ای که مال خودمون باشه به سلیقه خودمون، میوه هاش هم اون چیزی باشه که خودمون دوست داشته باشیم و مارو راضی کنه. تا به مقام لعلک ترضی برسیم.
وقتی ما این راهو ادامه میدیم یک به یک سربازهامون زیاد میشن. هم از درون هم از بیرون…
باید پای قضیه بمونی و کم نیاری. دیگه نباید تاثیر بگیری… باید تاثیر بگذاری چون تو با بقیه متفاوتی….
چون نسبت به اکثریت جامعه داری متفاوت فکر میکنی ….
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم.خداوندا مرا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای … نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان. و مرا در این راه ثابت قدم نگه دار…
اگر من بخواهم در مورد باورها بگویم وقتی وارد این مسیر شدم فهمیدم چقدر افکار نادرست دارم و تغییر هم به راحتی نبود من در مورد عزت نفس و اعتماد نفس تمام چیزهایی که یاد گرفته بودم برعکس افکاری درستی بود که استاد گفته بود و چقدر با این افکار من ضربه خوردم خدا را صد هزار مرتبه شکر به این مسیر آمدم و خیلی از افکارم تغییر دادم کار راحتی هم نبود چون یک عمر جور دیگری زندگی کردی به جرات می گویم تمام باورهایی که استاد در عزت نفس گفتند من برعکس آنها بزرگ شدم خدا را شکر با 12 قدم و عزت نفس خیلی تغییر کردم تغییراتی که منجر به تغییر رفتار شد ولی هنوزم هم خیلی کار دارم ولی به اندازهای که تغییر کردم آرامشم ارزشمندیم و غیره زیاد شده است
در مورد سلامتی خدارا شکر ما خانوادگی باورهای خوبی داریم ولی از آنجایی کارم تو آزمایشگاه بود و با ورودی اشتباه باورهای من تغییر کرده بود یعنی ترس تو دلم بود هر چند هیچ وقت با آزمایش و دکتر راضی نبودم و مقاومت داشتم به لطف الله وقتی این مسیر آمدم خیلی خوب جواب گرفتم تو کرونا تو آزمایشگاه همه این بیماری گرفتند جز من البته باوری دیگری که به من خیلی کمک کرد قدرت از آن خداوند هست تو فایل قرآنی 12قدم خدا را شکر این چند سال اصلا دارو نخوردم به طرز عجیبی الهاماتم به من در مورد سلامتی می گه من همیشه از بچگی این باور را داشتم که اگر 100 سالم هم بشه باز هم جوان هستم به خاطر این باور من خیلی کمتر از سنم هستم و پوست زیبا و اندام زیبایی دارم
در مورد روابط همیشه از بچگی فکر می کردم روابطی داشته باشی که انگار تازه با هم آشنا شدی و دیدن استاد و مریم جان این باور در من تثبیت شد و حتما خداوند من به یک رابطه عاشقانه هدایت خواهد کرد
استاد جان مهمترین چیزی که تو این چند سال من به خودم برگرداند باورهای توحیدی بسیار بسیار آرامشم بیشتر شد من باور های توحیدی قدرت از آدمها گرفتم و به خداوند دادم با اینکه خداوند برام کافی هست وابستگیم کمتر شد اینکه محتاج خداوند باشم توقع از آدمها خیلی خیلی کم شد باورهای توحیدی و عزت نفس من به خداوند خیلی وصل کرد
در مورد ثروت خوب خیلی باورهای اشتباه داشتم و سعی می کنم هر روز بهتر بهتر کنم
با باورهای توحیدی خیر الحافظین خداوند است من ازیک آدم همیشه نگران خانواده به یک آدم متوکل تبدیل شدم این باور من مثل جت من بالا برد و آرامش من هزار برابر کرد
در کل من آدمی بودم حرف دیگران باور می کردم مخصوصا کسانی که قبول داشتم به خاطر همین حرف های استاد روی من خیلی تاثیر گذار بود ولی الان یاد گرفتم تعمق کنم ببینم این باور به من کمک می کنه من با خواهرم قانون سلامتی را داریم ولی چون خیلی با میوه نخوردن ذهن من مشکل داره راستش هنوز گوش ندادم شاید آماده نیستم چون از بچگی فکرم در مورد میوه و سبزیجات این بود برای بدن بسیار مفید هست
با دوره احساس لیاقت آن چیزی که همه ارزش می دانستند چون من نداشتم احساس بی ارزشی می کرد ولی فهمیدم آن چیزها ارزش نیست ارزش واقعی چیست کلا ذهنم جا به جا شد
استاد عزیز بابت این آگاهی ها از شما سپاسگزارم همیشه سالم سلامت باشید.
یکی از موثر ترین عواملی که باعث شکست یا موفقیت ما در کاری می شود, باورهای ما است.
یعنی برای رسیدن به خواسته مان باید باورهای مناسبی از آن در ذهن داشته باشیم.
برای مثال می خواهیم کشتی گیر شویم. باید یقین داشته باشیم که استعداد زیادی در کشتی داریم. باید یقین داشته باشیم که ما برای این کار به دنیا آمده ایم.
این باورهای این چنینی درباره کشتی گیر شدن کمک کننده است و باعث می شود در آن موفق شویم.
برخی افراد نه تنها باورهای مناسب و کمک کننده ندارد بلکه باورهای نامناسب و محدود کننده دارند.
برای مثال می خواهند ازدواج کنند. یقین دارند چون مادر شان ازدواج موفقی نداشته او هم ازدواج موفقی نخواهد داشت. باور دارند هیچ فرد مناسبی برای ازدواج وجود ندارد.
این باورهای این چنینی درباره ازدواج محدود کننده است و مانع ازدواج موفق می شود.
—
بنا براین اگر خواسته و هدفی داریم باید باورهای محدود کننده و ترمز های ذهنی را شناسایی و از بین ببریم و باورهای کمک کننده و مناسب را جایگزین آنها کنیم.
—
بعد از تغییر باور اتفاقی که رخ می دهد این است که جهان به تو ثابت می کند که باورت درست است.
برای مثال باور می کنی که پول ساختن آسان است. سپس تمام اتفاقاتی که رخ می دهد نشان می دهد که پول ساختن آسان است.
(مثلا پیشنهادات کاری خوبی به شما می شود یا در کاری که در آن مشغولید آسان تر پول می سازید)
بلعکس
برای مثال باور می کنید که پول ساختن سخت است. سپس تمام اتفاقاتی که رخ می دهد نشان می دهد که پول ساختن سخت است.
(مثلا برای پول ساختن زجر می کشید یا باید برای پول ساختن کارهای فیزیکی زیادی انجام دهید)
—
بنابراین باورهای ما نقش بسیاری در روابط, شغل, ثروت, سلامتی و خوشبختی دارد.
برای اینکه در تمامی ابعاد اتفاقات, دلخواه و بر وفق مرادمان باشند باید باورهای مناسب بسازیم.
—
یکی از جذاب ترین بخش های داشتن باورهای مناسب این است که جهان الگوهایی را به ما نشان می دهد و اتفاقاتی را برای ما رقم می زند که به ما ثابت کند باورمان درست است.
مثلا وقتی بر این باور هستیم که کشتی گیر با استعداد و توانا هستیم در مسابقات پیروز خواهیم شد و این باور ما را قوی تر می کند و به ما اعتماد بنفس بیشتری می دهد.
—
چیزی که به تو احساس ضعف و نگرانی و ترس می دهد, یک باور محدود کننده است
—
چه باورهای محدود کننده ای درباره کسب درآمد و موفقیت در شغلم داشتم؟
باید سنم بیشتر باشد تا بتوانم درآمد داشته باشم
با سرمایه کم نمی توان شروع کرد
موفقیت در شغلم شانسی و 50/50 است
باید کلی زجر بکشم و عذاب بکشم تا موفق بشم
شغل من پر ریسک و پر استرس است
تغییر دادن این باورها و جایگزین کردن باورهای مناسب به من کمک کرد تا با سرمایه کم کارم را شروع کنم
کمک کرد تا برآیندی مثبت داشته باشم و بهتر از گذشته عمل کنم
کمک کرد تا هنگام کار آرام باشم و لذت ببرم
کمک کرد تا در همین سن بپذیرم که می توانم درآمد داشته باشم
کمک کرد تا قدرت تصمیم گیری بیشتری در موضوعات شغلی و مالی پیدا کنم
کمک کرد شخصیت مناسب برای شغلم را بسازم
کمک کرد تا بپذیرم پول ساختن آسان و زیبا است و اگر سخت پول می سازم یعنی دارم راه و اشتباه می رم
سلام به استاد عزیزم و بچه های بینظیر سایت و خانوم شایسته عزیز
استاد استاد استاد
واقعا تنها کسی که واقعا بعد از هدایت درونیم بهش اعتماد دارم شمایید و از شما ایفلوئنس میشم من در حال حاضر دارم طبق خواسته هایی که طبق تضاد های زندگیم برام واضح شده و قدم به قدم هدایت شدم به پیشنهاد شما و اعتمادی به حرفاتون دارم.
دارم روی دوره ی احساس لیاقت برای پذیرش نعمت های خداوند کار میکنم و روی دوره روانشناسی ثروت 1 برای شناخت و بهبود تکاملیه باورهای ثروت سازم
استاد فقط از کارکردن روی باور فراوانی که بخوام بگم مو به تنم سیخ میشه که چقدر الان اهمیتشو فهمیدم بعد از بارها گوش دادن جلسه 13روانشناسی ثروت 1
و فهمیدن ظرف وجودیم برای دریافت نعمتهای بی نهایت خداوند و ربطش به دوره احساس لیاقت برای پذیرش و لایق دونستن خودم برای دریافت نعمت ها
این داستانی که میگم مال 2 روز پیشه استاد
من بعد از چند روز حال بد و تشویش و مقاومت درونی صبح پریروز بلد شدم و تلاش کردم احساس خوبی داشته باشم و یه حسی بهم گفت برو بنویس و منم سریع بهش گوش دادم و شروع کردم به نوشتن و اول سعی کردم جملات تاکیدیو بنویسم و باورای که تو دوره ها یادم دادین و بعد آخرش با احساس عجز و تسلیم و نوشتم خدایا من به هر خیری از تو به برسه نیازمندم(مثل حضرت موسی) و یدفه یه گشایش ریزی تو قلبم ایجاد شد و بعد تمرین ستاره قطبیو انجام دادم و روزمو شروع کردم باورتون نمیشه تا عصر 3 نفر از سه جای مختلف بهم زنگ زدن و پیام دادن و پیشنهاد کار دادن الله و اکبر این 3 4 روزی که حالم بد بود خبری ازشون نبود و یهو وقتی اونروز تسلیم شدم و از خدا خواستم درها باز شد و البته بگم بارها جلسه 13 روانشناسی 1 رو تو گوشم گوش میدادم و احساس رهایی درونم ایجاد شده بود و وقتی هیچ انتظاری نداشتم درها باز شد و پیشنهاد های ثروت ساز بهم شد و امروزم که دارم مینویسم این کامنتو سه تا پیشنهاد تبدیل شدن به عمل و عملی شدن
میتونم فقط بگم استاد دنیا داره به نوع احساسی که من دارم همون شکلی میشه خیلی سریع و خیلی الان برام قابل درک شده که دنیا شبیه احساسیه که دارم
باورها و کانون توجه اصلیم احساس منو تعیین میکنن
استاد الان خیلی سریع تر از همیشه و از طریق های خیلی زیاد که نمیدونم چین و دنبال دونستشم نیستم هدایت ها میان و مسیرو واضح میکنن
خیلی چیزا دیگه هست که بگم اما احساسم میگه بسه بقیشو دوست دارم تو کامنت های روانشناسی ثروت بگم عاشقنونم
سلام به همه عزیزانم در سایت و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد چقدر این فایل زیبا بود هم مطالب و هم فضای دریاچه و اون آسمون که انگار نقاشی شده که هر موقع میبینم انگار دفعه اول که دیدم این فضارو و اینکه استاد چقدر استایل تون قشنگ و ورزشی و عضلات داره هر روز زیباتر و قدرتمندتر میشه که این از پشت دوربین کاملا مشخص و من خیلی لذت بردم و انگیزه میگیره ام از شما که همیشه میشود
استاد من 3سال که ازدواج کردم و الان 37 سالم یادم که همه به من میگفتن ازدواج کنی دیگه ورزش کردن و فراموش کن تفریح و فراموش کن باشگاه و فراموش کن آزادی و فراموش کن بدنت دیگه توانایی نداره و یه عالمه حرفهای تخریب کننده دیگه ولی استاد من باور نکردم و اصلا این حرفهارو نپذیرفتم و همیشه مقاومت کردم در برابر پذیرش این حرفهای مخرب الان 2سال که وارد رشته ورزشی جدیدی شدم که تا حالا انجام نداده بودم شروع کردم به ورزش جودو که یکی از ورزشهای رزمی بسیار قوی و تخصصی و قدرت بدنی و ذهنی خوبی میخواد که همه این باور و دارن که باید از سن خیلی کم شروع کرد تا بتونی نتیجه بگیری الان بعد از 2 سال که از کمربند سفید شروع کردم پیش یکی از بهترین اساتید جودو که پدر جودو ایران میدونن ایشون استاد کیهان عزیز که الان 81 سالشون آموزش دیدم و به لطف خدا دارم کمربند مشکی و دان 1 این رشته رو میگیرم و درحال تمرین برای مسابقات مهر ماه کشوری هستیم به امید خدا
چقدر این ورزش به من کمک کرده تا بتونم دورهارو بهتر انجام بدم بهتر درک کنم انگیزه و قدرت داده که در تمام زندگی و کسب و کارم و روابط و اعتماد بنفسم کمکم کرده و قدرتمندتر از قبل در حال جلو رفتن برای خواسته های بزرگتر هستم و الگویی شدم برای اطرافیان که میشود
خدارو شکر میکنم برای داشتن استاد خوبی مثل شما که همیشه با دادن باورهای درست و نشان دادن مسیر زیبا و سرسبز با درختان میوه و هوایی مطلوب این مسیر زیبارو طی کنیم و هر روز خدارو بیشتر و بهتر و قوانینی که خیلی خیلی آسان قرار داده تا ما بتوانیم بهتر و بهتر وبهتر از زندگی لذت ببریم بیشتر درک کنیم
باز هم از شما و خدای مهربان سپاسگذارم ….
سلام خدمت دوستان عزیز،استاد عباس منش و خانم شایسته،صحبت و موضوع در مورد دومیدانی شد و خودم از چند سال پیش وارد این رشته شدم که کلا داستانش شنیدنی هست که چرا و چطور وارد شدم و به قول استاد از ابزار تضاد استفاده کردم و چون چاق و یکصد و چهار کیلو بودم برای کاهش وزن فقط اومدم و نمیدونستم روزی در سطح اداره مربوطه تو کشور چند سال مقام بیارم.در مورد دو من هم چون مربوط به رشته م بود عادتی دارم اطلاعات جمع میکنم از قهرمان ها میپرسم در موردش کتاب میخونم و …توی یکی از کتاب های دومیدانی خوندم قهرمانان دوی استقامت بیشتر از کنیا و اتیوپی هستن بخاطر اینکه اونجا ارتفاع از سطح دریا بالاتر هست و اون دونده هایی که اونجا تمرین می کنند بخاطر همین مسله ارتفاع خیلی ورزیده تر هستن و نفس و استقامت بهتری دارند و تازه نویسنده پا رو فراتر هم گذاشته بود که گفته بود اونم از کشور اتیوپی نه همه ی کشور بلکه از دو سه طایفه ی خاص قهرمان میشن که منم تا سال ها باورم بود و البته بعد از گوش دادن به این فایل دیگه باورم نیست،خداروشکر میکنم یه باور مخرب دیگه رو رها میکنم و از استاد عزیزم خانم شایسته و شما دوستان گلم سپاسگزارم ️️️️
سلام و احترام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و خانواده زیبا و بزرگ عباسمنش
خدا رو شکر برای این فایل پرمفهوم و پر از آگاهی که دیدم و جریانی دیگری از آگاهی های جهان هستی به سمتم سرازیر شد
استاد خیلی خیلی ممنونم ازتون بابت این فایل و موضوعی که بیان کردین
هر چه بیشتر رو خودم کار میکنم و الگو های متفاوت رو در زندگی خودم و سایرین میبینم بیشتر به این قانون باور هاست که زندگی ما رو میسازه پی میبرم
واقعا ما آدما نون باورهامون رو میخوریم
باور قدرتمندکننده=احساس خوب=اتفاقات خوب=تجربیات خوب و جذاب=خلق خواسته هام
به نظر من مهم ترین باوری که هر کسی میتونه داشته باشه اینه که خداوند همواره هدایتم میکنه
وقتی این باور رو داشته باشم انگیزه میگیرم واسه حرکت و ترس و احساس ضعف ندارم و خیالم راحت میشه و وجودم پر از آرامش میشه
این باور ریشه ای در کنار سایر باورهای قدرتمندکننده کولاک میکنه
خداروشکر واسه باور های خوبی که در خودم ایجاد کردم
خداروشکر که باور های قدرتمندکننده ام روز به روز بیشتر میشه و اتفاقات زیباتری وارد زندگیم میشه
خدایا شکرت که کمکم میکنی بیشتر باورت کنم
همه چیز باوره و باور همه چیه
با آرزوی سلامتی و سعادتمندی برای همه عزیزان
سلام بر شما دوستان و اساتید عزیزم یکی از باورهای محدود کننده من این که توی شهرهای گرمسیری درآمد فصلی است و من نمیدونستم این باور رو دارم و همیشه آرزو داشتم که یک جایی باشم که اون حالت خیلی گرم رو نداشته باشه و من تمام سال رو درآمد بسازم و خداوند من رو به یک شهر دیگه ای هدایت کرد و من اونجا کسب و کار شخصی خودم رو راه انداختم و در کمال تعجب فقط دوماه از سال درآمد خوبی داشتم و اونجا بود که فهمیدم این یک باور بسیار محدود کننده است و ربطی به آب و هوا ندارد به طوری که در همون شهر ما افراد زیادی بودن که در تمام طول سال ثروت میساختن و اومدم که این باور رو تغییر بدم و شروع کردم کار کردن روی خودم ولی به خودم گفتم که تکاملی پیش میرم اول سه ماهی یک بار بعد ماهی یک بار بعد ده روزی یک بار بعد هر روز و بعد هر ساعت الان بهتر شدم ولی هنوز خیلی کار دارم
و باور دیگم که منو بسیار محدود میکرد این بود که از راه درست نمیشه پولدار شد و زمانی فهمیدم این باور رو دارم که یکی از اقوام من توی املاک کار میکنه و خیلی پسر خوب و درست کاری هست یک روز داشتم در موردش صحبت میکردم و گفتم که یکی از دلایل اینکه فلانی پیشرفت نکرده به خاطر این هست که آدم صادقی هست
و باور سوم که من دارم روی خودم کار میکنم این هست که پول ساختن بسیار آسان است
و باور چهارم این هست که من یک جوری میخام از شر پولام خلاص بشم از بچگی این طوری بودم به طوری که الان خیلی بهتر شدم ولی خیلی نیاز هست که روی خودم کار کنم و باور دیگه باور فراوانی هست که این هم باید روش خیلی کار کنم و باور احساس لیاقت من فرد بسیار وام بگیر و قرض کنی بودم و این لیاقت رو در خودم احساس نمیکردم که بدون قرض و وام به خاسته ام برسم و خلاصی از همه اینها به شکل تکاملی هست و کم کم باید خودمان رو از یوغ این باورها خارج کنیم و باورهایی بسازیم که قدرتمند کننده باشن
بنام خالق وحاکم جهان هستی
درودبه استادبینظیرم وخانم شایسته گرامی
درود به خانواده صمیمی عباسمنشی
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که باز هم من روهدایت کردی به دیدن یکی دیگر از فایلهای طلایی استادم ودریافت درک وآگاهی های جدید ازاین گنجینه
بازهم دیدن دوباره پرادایس(بهشت)قلبم و شاد کرود
خدایاچقدر زیباست این بهشت درختان شاد وخرم سربه فلک کشیده وسرسبزی وشادابی گوشه گوشه اش
دریاچه زیبای آرام که انعکاس ابرها وآسمان آبی مانند آینه درونش پیداست
خونه چوبی زبیا روی آب
خدایاشکرت که باز هم به خواسته های امروزم اضافه شد دیدن اینهمه زیبایی
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
چه موضوعی راباورکرده ای؟؟
بسیارسوال زیبایی
باور چیست؟؟
تکرارفراوان فکریست که درذهن بوجود می آید
چه خواسته وچه ناخواسته
چیزیکه سالها زندگی مان را به سمت خوشبختی محدودساخته باورهای ناخواسته ومخرب
همه ما باورهای قدرتمند کننده زیاد داشتیم که باعث پیشرفتمون در مراحلی اززندگیمون داشتیم
امابخاطر وجود ترس های درونمان دست به اقدام وعمل نمیزدیم
وهمین باعث درجازدن درزندگیمون میشده و
ماهمیشه باید این سوال رو ازخودمون بپرسیم که:
چه باورهای قدرتمند کننده ای داریم که باعث پیشرفت درزندگی مان میشود؟؟
یا اگر باوری به ما کمک میکنه برای پیشرفت حتی اگر اون باور اشتباه هم باشه بازهم یک باور قدرتمند کننده است
حتی اگر فرزندانمان هم یک باوری را دارد که قدرتمند کننده است حتی اگر اشتباهم که باشد
اما اون باور را تخریب نکنیم وبدترش نکنیم
خدایاشکرت،،خداشکرت،،
ما با باورهای نادرست درزندگیمان بمب باران شده ایم
ما ازگذشته آنچه راکه پذیرفته ایم وباورکرده ایم برایمان اتفاق افتاده
پس باید بتوانیم باایجاد باورهای قدرتمند کننده
زندگیمان راآنطوری که دوست داریم بسازیم
ما خالق زندگی خود هستیم واین راباید بزرگترین باور ذهنمان قرار بدهیم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
استاد من همزمان دارم روی محصول قانون آفرینش کارمیکنم وچقدر عالی که درجلساتش توضیح دادین وفرق بین سوالات محدود کنند
وسوالات قدرتمند کننده ای را که ازخودمان بپرسیم ومن همچنان دارم روی خودم با نوشتن سوالات وجواب دادنشون به خودم کمک میکنم درجهت ساختن زندگیم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
شاد وموفق وسربلند درپناه الله دوستان عزیزم
استادعزیزم ومریم خانم زحمتکش بینهایت دوستتان دارم وباآرزوی دیدنتون
سپاسگذارم
سلام اقای رجب پور.من امروز نمیدونم چرا به کامنتهای شما هدایت میشم.صبح زود پاشدم همه اهل خونه هنوز خواب بودن گفتم برم یه سر عقل کل.زدم رو سئوال ویژگی مثبت همسرتون رو بنویسید که شماهم جواب داده بودین که بسیار لذت بردم از جوابتون وکلی ذوق کردم وتبریک میگم برای این رابطه زیباتون.دوباره بعد انجام تمرین شکرگزاری وستاره قطبی اومدم کامنتهای فایل جدید رو بخونم دیدم 33صفحه شده گفتم خدایا خودت هدایت کن کدوم صفحه رو بزنم 17رو زدم دوباره رسیدم به کامنت شما.ان شالله همیشه پرقدرت تو این مسیر الهی باشین
بنام هدایتگرم
درود به خانم پهلوان دوست هم مدار وهم فرکانسی عزیز
خداروشکرمیکنم که اینقدر نوشته های من تآثیر گذار بوده که خداوند شمارو هدایت کرده بسمت کامنتهام
خداروشکرمیکنم که من را دراین مسیر زیبای بهشتی درکنار شماعزیزان همخانواده خوش فرکانس قرارواده که اینقدر عالی بهم انرژی مثبتتون رو انتقال میدین
سپاسگذارم از شما واینکه براتون ازخداوند هروز بهترشدنتون
وبالارفتن مدارتون ورسین به خواسته ها واهدافتون رو دارم
وامید این رودارم که همچنان درمسیر خوشبختی پایدار بمانیدوبمانیم تا مرز بینهایت ها
سلام استاد
اول از همه از گذاشتن فایل جدید و به موقع شما سپاسگزارم
برای سوال اول که چه باور قدرتمندکننده ایی دارم باید بگم،مدت هاست که این باور رو در خودم احساس نمیکنم و متاسفانه احساس گم شدگی،سرخوردگی و ترس از دور شدن از ماهیت اصلیم مدت هاست در من وجود داره.من 37 سالمه، قبلا احساس میکردم خیلی آگاه تر بودم به محیط اطرافم، باورهایی از این دست که من به تنهایی قادرم رشد کنم و هیچ چیز مانع پیشرفتم نمیشه در من وجود داشت.باور اینکه راحت پولدار میشم.باور اینکه خودم تصمیم گیرنده برای زندگیم هستم، باور اینکه دارم برای رشد و تعالی بر خلاف جمعیت جامعه حرکت میکنم اما متاسفانه این مورد روز به روز در من کمرنگ شد و احساس میکنم دورم طناب محکمی پیچیده شده و داره زندگی سخت میگذره
برای این سوال که چه باور محدود کننده ایی رو پذیرفتم باید بگم من بعد از سرخوردگی که به موفقیت نرسیدم، خیلی از ناخواسته ها برام بزرگ شده،مثل اینکه من قادر به تحول خودم و زندگیم نیستم.در زندگیم برکتی نیست و به جای پیشرفت ،پسرفت میکنم و همسرم هم به خاطر پسرفت من، زندگیش بی برکت شده،وقتی حافظه ضعیفی دارم،وقتی هر قدمی که بر میدارم نیمه کاره رها میکنم، وقتی بین افراد خانواده خودم،حرفم شنیده نمیشه، وقتی بچه دار نمیشم،وقتی حقوق ماهیانه من و همسرم بخاطر بدهی و قسط کفاف زندگی دونفرمون رو نمیده،وقتی زبانی برای دفاع از خودم و زندگیم ندارم، وقتی با کوچکترین اظهار نظر و شنیدن حرف مخالف بهم میریزم، وقتی مدام احساس گناه در من تلاطم داره همه داره به من میگه که باور قدرتمندکننده ایی ندارم و بی اعتمادبه نفسی و بیش از حد ملاحظه دیگران از من یه آدم شکننده و ضعیف ساخته که راه بیرون رفت از این قفس رو گم کردم .به خدای خودم پناه آوردم ولی انگار کافی نیست.میدونم که باید تغییرات رو شروع کنم ولی خیلی ضعیفم وبازم از خدا کمک میخوام
ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر ما هم به نامت باز شد….
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم که سخاوتمندانه یافتههایش را با ما به اشتراک میگذارد و سلام به مریم بانوی دوست داشتنی که با عشق فیلمبرداری میکنه…
و سلام به روی ماه گل همتون…
خدایا به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی که تغییر دهم آنچه را میتوانم و بینشی که تفاوت این دو را بپذیرم..
ما هرچیزی رو که از دیگران برداشتیم فکر کردیم برامون خوبه و نفع داره…
مثل کسی که با پای پیاده مسیری رو طی میکنه و جلوی پاش پر از سنگهای رنگارنگ و مختلفه….
هر سنگی که فکرشو بکنی، سنگهای زشت و سیاه و تیز و خطرناک و سنگهای زیبا و قیمتی و خوش رنگ و طلایی…
کسانی به من میگفتن سنگهای زشت و سیاه رو بردار اینطوری تو میتونی از خودت مراقبت کنی چون اینا بدردت میخورن. اگر اینا رو داشته باشی دنیا ملاطفت بیشتری باهات میکنه.
اونامی گفتن سنگهای زیبا و قیمتی رو برندار…
اونا مال از ما بهترون هستن. اونا زرق و برق دنیاست تو رو از خدا دور میکنه و هزاران ایراد از اون سنگهای زیبا گرفتن. البته این حرفها زاییده ذهنشون بود وگرنه منبع موثقی نداشتن.
منم گفتم آره ،درسته، راست میگن. چون من اون آدما رو خییییییلیییییییی قبول داشتم. آدمایی که بخاطر فرکانس پایینشون هم نشین شیطان بودن.
در واقع سنگها همون باورها بودن که من پذیرفتمشون…
و من توی لاک اون باورها رفتم. پشت اون حرفا قایم شدم.
اونقدر اون موضوعات رو باور کردم که شد واقعیت زندگی من… ومن احساس کردم که قربانی شدم و چقدر آدم بدبختی هستم.
هرچی احساس قربانی شدگی بیشتری میکردم فکر میکردم دنیا باهام مهربونتره.
هرچی ادای آدمای ندار و ضعیف رو در می آوردم فکر میکردم کمتر اذیتم میکنن .. کمتر ازم سواستفاده میکنن. البته اینا برداشتهای من بود.
خیلی از چیزایی که به من گفتن اشتباهه. اول باید از این آلودگیها بیرون بیایم.
ما باید مستقل فکر کنیم….
هرکی هرچیو گفت فورا نپذیریم. اصلا اون آدم پروفسور هاوکینگ باشه…
کی گفته اینا هر چی میدونن لزوماً درسته…
چون هیچ کس کامل نیست. ما سعی میکنیم به سمت کمال بریم. اما ممکنه اشتباه هم بگیم. اشتباه هم بکنیم. پروفسور هاوکینگ هم از این قضیه مستثنی نیست.
وقتی مستقل شدی… مستقل فکر کردی.. دیگه هرکی هرچیو گفت که نمیپذیریم.
پس من باورهایی رو انتخاب میکنم که به من احساس خوب بودن،احساس بزرگی، احساس قدرت میده…
من باید اون کلمات رو شناسایی کنم. که از طرف خداست یا از طرف شیطان.
اگر توی کلمات و توی حرفها عشق و امید و آزادی بود مال خداست در غیر اینصورت باید رهاش کنیم.
پرونده ای ته ذهن ماست که باعث شده اینی باشیم که الان هستیم. اگر این رو دوست نداریم باید اون پرونده رو بست. باید پرونده ای باز کنیم و برنامه هایی بهش بدیم مطابق با اون چیزی رو که دوست داریم باشیم .
اون پرونده های درون من باید عوض بشن تا شرایط و داشته هام هم عوض بشن.
تا وقتی که فکر کنی که بیشتر از نیم متر نمیتونی بپری … توی یه فضای دویست متری هم نمیتونی بپری..
از درون باید بپذیری که تو هم میتونی بپری…. البته وقتی باور میکنی که پریدن راحته … تو هم میتونی بپری… کسی مسخرت نمیکنه…
نمی میری… چیزیو از دست نمیدی… اتفاق بدی نمی افته… فقط باید باور کنی که میتونی… که میشود…
پریدن شهامت میخواد… اما نه شهامت فیزیکی
شهامت پا گذاشتن روی افکار پوچ و بیهودهای که به خوردت دادن.
البته دیگه الان اون آدما با ما نیستن. اونا یه زمانی که خیلی باورشون داشتیم بودن و به ما گفتن بدبختی هست،فقر هست،بیماری هست ،کمبود هست،،،،و خیلی چیزای بد دیگه هم هست،،، باور ندارید برید ببینید.
ما اونقدر اون گوینده رو باور داشتیم که توی زمین گشتیم و حرفای اونو واقعا پیدا کردیم.
اما دیگه الان اونا نیستن و خودمون اون موضوعات رو هی تکرار میکنیم.
انتخاب دست توئه… واقعا میخوای کی باشی؟
تو میتونی انتخاب کنی که چجوری باشی.
ابتدا باید اون لباسی که تن ما کردن رو بیرون بیاریم. اولش شاید بی هویت بشیم اما یواش یواش میتونیم اون کسی رو بسازیم که خودمون میخوایم باشیم.
اولش همه تو رو پس میزنن. حتی درونت هم باهات همکاری نمیکنه تمام وجودت شورش میکنه تو رو میترسونه. اون با این کاراش فقط میخواد از تو مراقبت کنه.
اگر من فقیرم دلیلش این نیست که فقر رو دوست دارم من با فقر دارم از خودم مراقبت میکنم.فقیر بودن،زشت بودن،چیزای خوب نداشتن، اینا رو برای مراقبت از خودم دارمشون. اولین کار اینه که باید بت هایی که خودت ساختی و بزنی بشکونی ، قدرت هایی که از درون خودت بهشون قدرت دادی رو باید از بین ببری.
لازم نیست اون چیزی که بهمون گفتن رو زندگی کنیم .فقط باید بدونیم برای اجرای برنامه های جدید توی پرونده جدید لازم نیست بمیریم . لازم نیست زجر بکشیم. لازم نیست اذیت بشیم.
این واقعیتم رو که از دیگران قرض گرفتم رو باید عوض کنم ،مثل کسی که برای درست کردن یه باغچه قلمه های گل میخره یا نهال درخت میخره و میکاره … این باورایی هم که من توی باغچه زندگیم کاشتم همه قرضی بودن، میوهاش هم کال بودن و یا دوستشون نداشتم. کافیه که به اون درختها دیگه نور و آب و غذا ندیم. بهشون توجه نکنیم. چه خوبه که الان بیایم خودمون یه دونه بکاریم . دونه ای که مال خودمون باشه به سلیقه خودمون، میوه هاش هم اون چیزی باشه که خودمون دوست داشته باشیم و مارو راضی کنه. تا به مقام لعلک ترضی برسیم.
وقتی ما این راهو ادامه میدیم یک به یک سربازهامون زیاد میشن. هم از درون هم از بیرون…
باید پای قضیه بمونی و کم نیاری. دیگه نباید تاثیر بگیری… باید تاثیر بگذاری چون تو با بقیه متفاوتی….
چون نسبت به اکثریت جامعه داری متفاوت فکر میکنی ….
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم.خداوندا مرا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای … نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان. و مرا در این راه ثابت قدم نگه دار…
رب اغفرلی و لوالدی و الحقنی بالصالحین و المتقین
در پناه حق با بهترین و امن ترین حال زندگی کنید.
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هام
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته جان
سلام به دوستان ارزشمندم
اگر من بخواهم در مورد باورها بگویم وقتی وارد این مسیر شدم فهمیدم چقدر افکار نادرست دارم و تغییر هم به راحتی نبود من در مورد عزت نفس و اعتماد نفس تمام چیزهایی که یاد گرفته بودم برعکس افکاری درستی بود که استاد گفته بود و چقدر با این افکار من ضربه خوردم خدا را صد هزار مرتبه شکر به این مسیر آمدم و خیلی از افکارم تغییر دادم کار راحتی هم نبود چون یک عمر جور دیگری زندگی کردی به جرات می گویم تمام باورهایی که استاد در عزت نفس گفتند من برعکس آنها بزرگ شدم خدا را شکر با 12 قدم و عزت نفس خیلی تغییر کردم تغییراتی که منجر به تغییر رفتار شد ولی هنوزم هم خیلی کار دارم ولی به اندازهای که تغییر کردم آرامشم ارزشمندیم و غیره زیاد شده است
در مورد سلامتی خدارا شکر ما خانوادگی باورهای خوبی داریم ولی از آنجایی کارم تو آزمایشگاه بود و با ورودی اشتباه باورهای من تغییر کرده بود یعنی ترس تو دلم بود هر چند هیچ وقت با آزمایش و دکتر راضی نبودم و مقاومت داشتم به لطف الله وقتی این مسیر آمدم خیلی خوب جواب گرفتم تو کرونا تو آزمایشگاه همه این بیماری گرفتند جز من البته باوری دیگری که به من خیلی کمک کرد قدرت از آن خداوند هست تو فایل قرآنی 12قدم خدا را شکر این چند سال اصلا دارو نخوردم به طرز عجیبی الهاماتم به من در مورد سلامتی می گه من همیشه از بچگی این باور را داشتم که اگر 100 سالم هم بشه باز هم جوان هستم به خاطر این باور من خیلی کمتر از سنم هستم و پوست زیبا و اندام زیبایی دارم
در مورد روابط همیشه از بچگی فکر می کردم روابطی داشته باشی که انگار تازه با هم آشنا شدی و دیدن استاد و مریم جان این باور در من تثبیت شد و حتما خداوند من به یک رابطه عاشقانه هدایت خواهد کرد
استاد جان مهمترین چیزی که تو این چند سال من به خودم برگرداند باورهای توحیدی بسیار بسیار آرامشم بیشتر شد من باور های توحیدی قدرت از آدمها گرفتم و به خداوند دادم با اینکه خداوند برام کافی هست وابستگیم کمتر شد اینکه محتاج خداوند باشم توقع از آدمها خیلی خیلی کم شد باورهای توحیدی و عزت نفس من به خداوند خیلی وصل کرد
در مورد ثروت خوب خیلی باورهای اشتباه داشتم و سعی می کنم هر روز بهتر بهتر کنم
با باورهای توحیدی خیر الحافظین خداوند است من ازیک آدم همیشه نگران خانواده به یک آدم متوکل تبدیل شدم این باور من مثل جت من بالا برد و آرامش من هزار برابر کرد
در کل من آدمی بودم حرف دیگران باور می کردم مخصوصا کسانی که قبول داشتم به خاطر همین حرف های استاد روی من خیلی تاثیر گذار بود ولی الان یاد گرفتم تعمق کنم ببینم این باور به من کمک می کنه من با خواهرم قانون سلامتی را داریم ولی چون خیلی با میوه نخوردن ذهن من مشکل داره راستش هنوز گوش ندادم شاید آماده نیستم چون از بچگی فکرم در مورد میوه و سبزیجات این بود برای بدن بسیار مفید هست
با دوره احساس لیاقت آن چیزی که همه ارزش می دانستند چون من نداشتم احساس بی ارزشی می کرد ولی فهمیدم آن چیزها ارزش نیست ارزش واقعی چیست کلا ذهنم جا به جا شد
استاد عزیز بابت این آگاهی ها از شما سپاسگزارم همیشه سالم سلامت باشید.
به نام الله یکتا
سلام استاد عزیزم
یکی از موثر ترین عواملی که باعث شکست یا موفقیت ما در کاری می شود, باورهای ما است.
یعنی برای رسیدن به خواسته مان باید باورهای مناسبی از آن در ذهن داشته باشیم.
برای مثال می خواهیم کشتی گیر شویم. باید یقین داشته باشیم که استعداد زیادی در کشتی داریم. باید یقین داشته باشیم که ما برای این کار به دنیا آمده ایم.
این باورهای این چنینی درباره کشتی گیر شدن کمک کننده است و باعث می شود در آن موفق شویم.
برخی افراد نه تنها باورهای مناسب و کمک کننده ندارد بلکه باورهای نامناسب و محدود کننده دارند.
برای مثال می خواهند ازدواج کنند. یقین دارند چون مادر شان ازدواج موفقی نداشته او هم ازدواج موفقی نخواهد داشت. باور دارند هیچ فرد مناسبی برای ازدواج وجود ندارد.
این باورهای این چنینی درباره ازدواج محدود کننده است و مانع ازدواج موفق می شود.
—
بنا براین اگر خواسته و هدفی داریم باید باورهای محدود کننده و ترمز های ذهنی را شناسایی و از بین ببریم و باورهای کمک کننده و مناسب را جایگزین آنها کنیم.
—
بعد از تغییر باور اتفاقی که رخ می دهد این است که جهان به تو ثابت می کند که باورت درست است.
برای مثال باور می کنی که پول ساختن آسان است. سپس تمام اتفاقاتی که رخ می دهد نشان می دهد که پول ساختن آسان است.
(مثلا پیشنهادات کاری خوبی به شما می شود یا در کاری که در آن مشغولید آسان تر پول می سازید)
بلعکس
برای مثال باور می کنید که پول ساختن سخت است. سپس تمام اتفاقاتی که رخ می دهد نشان می دهد که پول ساختن سخت است.
(مثلا برای پول ساختن زجر می کشید یا باید برای پول ساختن کارهای فیزیکی زیادی انجام دهید)
—
بنابراین باورهای ما نقش بسیاری در روابط, شغل, ثروت, سلامتی و خوشبختی دارد.
برای اینکه در تمامی ابعاد اتفاقات, دلخواه و بر وفق مرادمان باشند باید باورهای مناسب بسازیم.
—
یکی از جذاب ترین بخش های داشتن باورهای مناسب این است که جهان الگوهایی را به ما نشان می دهد و اتفاقاتی را برای ما رقم می زند که به ما ثابت کند باورمان درست است.
مثلا وقتی بر این باور هستیم که کشتی گیر با استعداد و توانا هستیم در مسابقات پیروز خواهیم شد و این باور ما را قوی تر می کند و به ما اعتماد بنفس بیشتری می دهد.
—
چیزی که به تو احساس ضعف و نگرانی و ترس می دهد, یک باور محدود کننده است
—
چه باورهای محدود کننده ای درباره کسب درآمد و موفقیت در شغلم داشتم؟
باید سنم بیشتر باشد تا بتوانم درآمد داشته باشم
با سرمایه کم نمی توان شروع کرد
موفقیت در شغلم شانسی و 50/50 است
باید کلی زجر بکشم و عذاب بکشم تا موفق بشم
شغل من پر ریسک و پر استرس است
تغییر دادن این باورها و جایگزین کردن باورهای مناسب به من کمک کرد تا با سرمایه کم کارم را شروع کنم
کمک کرد تا برآیندی مثبت داشته باشم و بهتر از گذشته عمل کنم
کمک کرد تا هنگام کار آرام باشم و لذت ببرم
کمک کرد تا در همین سن بپذیرم که می توانم درآمد داشته باشم
کمک کرد تا قدرت تصمیم گیری بیشتری در موضوعات شغلی و مالی پیدا کنم
کمک کرد شخصیت مناسب برای شغلم را بسازم
کمک کرد تا بپذیرم پول ساختن آسان و زیبا است و اگر سخت پول می سازم یعنی دارم راه و اشتباه می رم
و کلی مورد دیگر
خدایا شکرت که هدایتمون می کنی.