حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    704MB
    45 دقیقه
  • فایل صوتی حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟
    43MB
    45 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

625 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا پاشا گفته:
    مدت عضویت: 1747 روز

    سلام و‌درود

    فایل بسیار قابل تاملی بود و‌من لذت بردم و بعدش نشستم در راستای هدفم در سه بعد فردی، همسری و والدگری بهاشو در اوردم. بهای نزدیکی به الله و کسب صفات الهی، اموزش و یادگیری هست و کشتن صفات رذیله و قانون رنج و لذت.

    روزهای سختی رو بدلیل یک چالش در زندگی گذروندم ک مربوط ب دخترم بود و این روزها فهمیدم دلیلش این بود خدا می خواست بهش نزدیک بشم، داشته باشمش و بدونم اونه گره گشاست.

    و این روزها با بودن الله کنارم ارامش عجیبی دارم و هر لحظه دریافت هایی دارم ک نشان از رحمانیت خودشه، و در کنارش داره بهم اموزش بندگی میده و فایل امروز یکی از اون دریافت ها بود.

    خدایا ممنونم

    و سپاس از استاد عزیز

    🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    میترا - ت گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام استاد عزیز

    کلام قدرتمندتون بدون کمترین اشتباه گفتاری تا عمق جانم نشست .

    همان لحظه ی دیدن پست اینستاگرام دو بار نگاه کردم .

    چقدر این روزها نیاز به این تحلیل داشتم .

    تا ساعتها روزه ی سکوت گرفته بودم و خیره به نقطه ای کلمات و جملات رو حلاجی میکردم در ذهنم .

    استوریش کردم.

    باید اطرافیانم رو هم شریک این تلنگر میکردم .

    شاید که نیاز کسی باشد.

    و چقدررررر این مثالهای خودتان ملموس میکند گفتارتان را.

    خدارو شکر که شناختمتان .

    از خدا می‌خوام قدرت کلامتون یک بار دیگه منو که مسیر قانون سلامتی رو نیمه رها کردم ، به مسیر اصلی هدایت کنه .

    سپاسگزار خداوندی هستم که در هر روز به نوعی من رو هدایت می‌کنه و چراغ راهم میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرزو مهدیزاده اردبیلی گفته:
    مدت عضویت: 2656 روز

    سلام استاد و دوستان عزیزم

    بازم مثل بعضی مواقع فکر میکنم حرفی برای گفتن ندارم ولی احساسی قوی در درونم میگه که شروع به نوشتن کن و چون این الگو بارها و بارها تکرار شده ایمان دارم که وقتی شروع کنم به نوشتن مابقی کلماتو جملات جاری میشه چون ما فقط قلم هستیمو نویسنده اصلی اوست

    این فایل رو فعلا یکبار گوش دادم و هنوز حداقل ۹۹۹ بار دیگه مونده تا بتونم جان مطلب رو ازش بکشم بیرون ، مثل فایلهای دیگه تون که وقتی برای بار ۱۰۰ ام گوششون میدم احساس میکنم تک تک کلمات تازست و جان داره ، چون او میگوید و شما میشنویدو بیان میکنید ، سپاسگزار حضورتون و فایلهای باارزشتون و زمانی که برای ساخت این فایلها میذارید هستم ، مریم عزیزم منونم که حس حضور و صدای دلنشینت درین فایل بود ، و هربار به یادم میاره که چقددددر تشنه شنیدن و دریافت آگاهیها هستی با اینکه از صبح تا شب پیش استادی وهمیشه این صحبتهارو میشنوی و چقدر با جانو دل همیشه حضور داری

    استاد ، من بعد از سالها مدتیه که بهتر از قبل فهمیدم که بها دادن یعنی چی و مطمئنم هنوز هم در مقایسه با سالها و روزهای آیندم حتی گوشه ای ازین ارزش و آگاهیو درک نکردم ، من مدتیه که جدیتر از قبل روی مسیرم متمرکز شدم و میبینم که جدیتر از قبل آدمهای غیر هم مسیر رو آگاهانه از مسیرم خارج کردم برنامه ها و ورودیهای غیر مرتبط با خواستم رو از مسیرم خارج کردم ، و وقتی دیشب دوباره بعد از چند هفته وسوسه ها و نجواها به سراغم اومده بود که چرا فلانی رو گذاشتی کنار ، درسته هنوز هم باهم دوستید هنوز هم براش ارزشو احترام قائلی ولی حالا اون بخاطر کمرنگتر شدنت توی زندگیش با خودش هزاران فکر میکنه که حتما به این دلیل منو گذاشته کنار حتما به اون دلیل منو گذاشته کنار خوبیهای منو نادیده گرفتو این صحبتها که به ذهنش خطور میکنه و ممکنه ناراحتش کنه ، با ذهنم کلنجار میرفتم که نه من بهت گوش نمیدم براش منطق میاوردم دلیل میاوردم که متوجهش کنم که این یه بحث و موضوع شخصی نیست ، اون شخص هنوز هم انسان خوب و قابل احترامیه ولی من باید آگاهانه برای مدتی ازش دور باشم و بعد ازون روابط به روال خودش برمیگرده اگه اون شخص بامن هم مسیر باشه که میشه اگرم نه که مسلما تا اونموقع اوووووونقدر از هم فاصله گرفتیم که دیگه همه چیز تغییر کرده ، اما ذهنم همچنان کار خودشو میکرد و بهم حس عذاب وجدان میداد بخاطر دوری ازین رابطه و من فقط میتونستم به خودم بگم استاد گفته صدایی که بهت حس آرامش میده صدای خداست اگه بهت احساس بد میده از خدا نیست ، و فقط با این جمله خودم رو نگه داشته بودم تا اینکه همسرم از راه رسید و حسم بهم گفت که من پیامی برای تو از زبون همسرت دارم که خودت فراموشش کردی ، ازونجا که دوست ندارم راجب ناخواسته هام صحبت کنم تمایلی به صحبت راجب این موضوع با همسرم که هم مسیرترین شخص رندگیمه و بارها بابت حضورش سپاسگزارم نداشتم ، اما وقتی درونم این صدارو قوی احساس میکردم نشستمو راجب صداهای توی ذهنم باهاش صحبت کردم ، و جالبه ، اولین جمله ای که بهم گفت … کافی بود برای اینکه دیگه اون صحبت ادامه پیدا نکنه نه با همسرم نه توی ذهنم ، اون بهم گفت ، «استاد وقتی متوجه شد که پسرش توی مسیری که باید نیست به گفته خودش تمام حمایتشو ازش قطع کرد و ازش فاصله گرفت ، این بهایی بود که برای اهداف بزرگتر خودش و برای خیریت فرزندش پرداخت ، داریم راجب فرزندش صحبت میکنیم آرزو ، اونیکه میگه هیچکسو توی دنیا به اندازه اون دوست نداره … تو داری راجب کی صحبت میکنی؟؟!!!! »

    و همین جمله برای من کافی بود ، شهاب بدون اینکه خودش بدونه توی همون جمله اول زبان هدایتگرم شد و من پیغاممو دریافت کردم و گفتم دیگه نباید ادامه بدیش همینجا باید این فکرا تموم شه تو کارای خییییییلی مهمتری داری ، به خودت بیا … مسیرت درسته ، خدا اون شخصم مسسسسسلما در مسیر خواسته هاش هدابت میکنه ، شک نکن ، شک نکن ، شک نکن ، فقط ادامه بده توی اون مسیریکه حست بهت میگه … و بهاشو بپرداز ….

    و جالب اینجاست که شما امروز این فایل رو توی اینستا گذاشتید و من که تازه رفته بودم توی سایت با نیت خوندن کامنتها تا نوتیفیکیشنش رو دیدم رفتم سراغش و با دیدن اسم فایل … متوجه شدم که باید همین الان وقتم رو براش بذارم ، و الان بعد از گوش دادن این فایل حس کردم که باید بنویسم ، نه برای شخص خاصی نه با نیت خاصی بلکه برای خودم که آنچه که توی این یک دوروز دریافت کردم با این کلمات توی وجودم مستحکم تر بشه و هربار که نجواها درباب این موضوعات به سراغم اومد اول خودم بیام سراغ این کامنت و با خوندنش به یاد بیارم احساسات و باورهای این لحظم رو و شگفت زده ام از سرعتیکه الان انگشتام دارن باهاش تایپ میکنن 😄 خدایا یکم آرومتر ، فرصت بده بنویسم 😄

    و اینو اینجا قبل از هرکسی برای خودم نوشتم اما باشد که این پیغام راه گشای خیلی از دوستانو هم مسیران عزیزم هم باشه ♥️

    استاد دووووووووست دارم 🥰

    به امید دیدار ♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهین احمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    به نام او که می ماند

    سلام به استاد خوبم

    من مدت کوتاهی هست که با شما آشنا هستم اما اندازه تمرکز خودم نتیجه کوتاهی می گرفتم من آرامش و صلح و صفایی دارم اما هنوز به خیلی چیزهایی که همیشه تو ذهنم بود حس میکردم اصلا نزدیک نشدم خانم خانه داری که از همان بچگی رویاهای بزرگی در سر داشت ولی خودشو خیلی زود باخت اما روزنه ضعیفی از رویاهایم هنوز تو ذهنم می درخشید دیروز از خودم می پرسیدم من باید چکار کنم چه کار اصلی باید انجام بدم که حس کنم در نسیر رویاهام هستم پس چرا خبری از اتفاقات خوش نیست و امروز جواب سوالمو پیدا کردم من چیزهایی که باید در راه هدفم و رویاهام قربانی نکرده بودم حتی تمرکز هم نداشتم البته تو این چند مدت واقعا آرامش خیالی داشتم اونم هم بواسطه سناخت تا حدود قوانین اما در عمل کار خاصی نکرده بودم استاد خوبم معلم عزیزم ازت ممنونم و انشالله تا پایان سال نتیجه رو بهتون اعلام می کنم و با افتخار میگم من رسیدم به خواسته هام و ازتون ممنونم و حدا رو بسیار شاکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Mah tab گفته:
    مدت عضویت: 1817 روز

    سلام استاد عزیزم چقد خوشحال میشم وقتی میبینم فایل جدید گذاشتین روی سایت

    استاد حرفای شما منو یاد بهایی که برای هدفم پرداخت کردم انداخت

    سال گذشته بود (تقریبا ۹ ماه پیش)که من با دوره ی عزت نفس روی باورهام کار میکردم و خیلی چیزا در شخصیت من و در زندگیم تغییر کرد و شاید بزرگترین ثمره اش تو زندگیم(مادی) این بود:من کارمند شرکتی بودم که توی شهرمون آرزوی هر دختری یا حتی هر مرد متاهلی بود که اونجا باشه چون از هرلحاظ عالی و فوق العاده بود چه از لحاظ حقوق و پاداش و عیدی و بیمه و خیلی مزایای دیگه و چه از لحاظ محیط کاری و …

    اینم بگم من خیلی قشنگ و تکاملی استخدام اون شرکت شدم

    اما اون کار چیزی نبود که من بهش علاقه داشته باشم با اینکه در رابطه با رشته ی تحصیلیم بود. من سالها بود که علاقمو میدونستم اما هیچ وقت جرات حتی فکر کردن بهش رو نداشتم(من به ارایشگری_تخصص میکاپ علاقه داشتم اما هیچ وقت نمیتونستم خودمو در جایگاه یه میکاپ کار موفق ببینم که علاقمو دنبال کنم)دوره ی عزت نفس چنان جسارت و اعتماد به نفسی بهم داد که تونستم از نقطه ی امن خودم بیرون بیام و بهای هدفی که برای خودم تعیین کرده بودم رو بپردازم ، من از شرکتمون استعفا دادم با وجود مخالفت زیاد خانوادم و دوستان و فامیل ،خیلیا علنا بهم میگفتن تو دیوونه شدی؟!!! و مسخرم میکردن

    اما من توجه نمیکردم…

    خب بماند که به طرز معجزه آسایی پدرم راضی شد دقیقا زمانیکه داشتم تجسم میکردم که پدرم راضی شده،چند دقیقه بعد اومد و از کاری که میخوام بکنم استقبال کردو گفت هزینه اش رو هم خودم میدم (جریانش رو قبلا گفتم)خدایا شکرت

    من بهای هدفمو ۶ ماه پیش با استعفای خودم پرداخت کردم و با اینکه بیشترِ این تایم رو بیکار بودم و درامدم صفر بود هروقت اطرافیانم ازم میپرسن که پشیمون نیستی از استعفات ؟ من با قاطعیت میگم به هیچ وجه چون میدونم که مسیرم درسته و اگه الان در جایگاه خاصی نیستم به این دلیله که یا تلاشم به اندازه ی کافی نبوده یا باورهام ایراد داشته یا دارم تکاملو طی میکنم

    خیلی خوشحالم بخاطر تصمیمی که گرفتم چون با یادآوریش به خودم میتونم قدم های بزرگ زیادی بردارم انشاالله.

    یه همزمانی جالبی هم که اتفاق افتاد این بود که شما توی این فایل در مورد دوستتون و تولید محتوا برای کار کردن آنلاین گفتین، و من هم دیشب اولین محتوا از کارم رو برای تبلیغات آنلاین ساختم و خیلی ذوق زده بودم و با دیدن این فایل انگیزه و اشتیاقم چندبرابر شد و منو به فکر فرو برد که من هم باید بهای قدم های بعدیمو مشخص کنم اما ترجیح دادم بیام اینجا و بیشتر در مورد بهایی که قبلا پرداخت و انجام شده صحبت کنم چون نمیدونم تا چه اندازه به چیزایی که الان توی ذهنمه بتونم عمل کنم،مثلا میخوام رفت و آمدم رو با اقوام خیلی کم کنم چون خودتون میدونید الان تو ایران ۹۹ درصد مردم بیشترین صحبت هاشون در مورد گرونی و بیکاری و بی پولیه و میخوام دور باشم از این فضا،درمورد تلویزیون هم تقریبا دو سالی میشه که نگاه نمیکنم مگر اینکه چیزی باشه که مطمئن باشم ورودی منفی بهم نمیده.ولی تصمیم گرفتم بجای هدر دادن تایمم و دیدن چیزهای بیهوده توی اینستاگرام(هرچند که خیلی کمه) فقط فایل های آموزشی مربوط به کارم رو ببینم یا توی سایت باشم طبق معمول.

    استاد من چند روزیه که قدم اول از دوره ی ۱۲ قدم رو خریدم و الان جلسه ی ۴ هستم و امروز با یکی از ارایشگرهای خوب شهرمون که توی کارشون نسبتا حرفه ای هستن قرار دارم برای اینکه برم و کارم رو ببینه و اگر اوکی باشه اونجا مشغول به کار بشم که دستاورد قدم اول میشه انشاالله…واقعا ممنونم ازتون بخاطر دوره ها و فایل های رایگان بی نظیرتون.به خودم قول دادم هرجا توی مسیر ناامید شدم این فایل رو گوش بدم چون خیلیییی لذت بردم و خیلی تاثیرگذاره.

    عاشقتونم و به خدای بزرگ میسپارمتون ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آرمین سرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    سلام استاد بزرگم ، الهی قربونت برم ، دقیقا بزرگ ترین مشکل من همین بود ، هی می‌نشستم فکر میکردم ای بابا من که این همه روی باورهام کار میکنم پس چرا بیشتر رشد نمیکنم یه جا ثابت موندم

    دقیقا مشکل من همین بود ، بهایی که باید پرداخت نمیکردم ، دقیقا مشکل من مثل دوستی بود که مثال زدید ، هی منتظر شریکم بودم وقتش آزاد بشه تا بریم باهم محتوا بگیریم ، یا هی امروز و فردا میکردم ، شرایطم که بد میشد با خودم میگفتم خدا منو دوست نداره ، با اینکه تمام مشکل از عملکرد خودم بود خدا شاهده انقدر تجسم میکردم روی باورهام کار میکردم ، اما این عمل اصلی رو درست انجام نمیدادم ، کلی هم دوره آموزش اینستاگرام نگاه کرده بودم ، خدا منو ببخشه که انقدر شرک کردم ، ممنونم استاد بزرگم که راهنماییم کردی ، از الان به بعد شده از خوابم میزنم از آسایشم میزنم ، توی این هوای گرم میرم بیرون محتوا میگریم شاید اولش بد دربیاد اما به مرور بهترش میکنم ، از رفیقام میزنم تا برسم به اون جایی که دلم میخواد ، جالبه یه نمایشگاه هست که توش یه بی ام و ۳۳۵ هست ، این ماشینو خیلی دوست دارم ، امروز صاحب اون نمایشگاه استوریش کرد نوشته بود بهاشو بدی لذتشم میبری ولی بهاش فقط پول نیست 🥲

    بازم ممنونم از شما و از خانوم شایسته عزیز

    به خاطر وجودتون به خاطر تمام چیزها ❤

    از تمام عوامل سایتهم تشکر میکنم 😉

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    به به به سلام ب استاد خوش هیکل و زیبا و عالیم سلام ب مریم جان عزیزم

    به به چقدر حرفهای عالی و درست و تاثیر گزار میزنید استاد چقدر حالم عالی میشه و انرژی میگیرم

    استاد جان من الان متوجه شدم چرا نتیجه های بزرگ نگرفتم بخاطر نبودن تمرکز هست متوجه شدم ک باید خیلی بیشتر از اینا تمرکز بزارم و خیلی بیشتر بها بدم

    من سال ۹۴،۹۵ معتاد گوشی بودم و هر لحظه گوشی دستم بود و الکی و بدون هدف تو فضاهای مجازی میچرخیدم و وقتمو زمانمو هدر میدادم تا اینکه به ی تضاد برخورد کردم مجبور شدم ک کمتر گوشی دست بگیرم و از همونجا بود ک تصمیم گرفتم باید کلا خودمو تغییر بدم و این روش زندگی رو

    سختترین کار زندگیم بود اینکه تو خونه تنها باشم ولی گوشی دستم نگیرم و جایی نرم و ذهنمو کنترل کنم با کسایی ک از بودن باهاشون لذت میبردم صحبت نکنم و بیرون نرم و حذفشون کنم ولی من تصمیم خودمو گرفته بودم ک تغییر کنم و ب خودم میگفتم اگه از تنهایی بمیرم ولی دیگه با این دوستانم نمیرم بیرون میگفتم حاضرم از تنهایی بمیرم ولی وارد فضای مجازی نشم و….

    حاضر بودم تنها بشینم تو خونه با هیچکس حتی حرف هم نزنم ک ورودی نامناسب دریافت نکنم ی روزهایی کلی گریه میکردم ولی باید پیش میرفتم و میدونستم این مسیر درست هست

    و ادامه دادم و ادامه دادم تا الان ی روزهایی تو این چند سال ذهنم درگیر میشه ولی سریع برمیگردم ب راه درست و ازش میگذرم و میگم من باید مسیر خودمو ادامه بدم این هدفه منه

    من واتساپ ندارم و حتی چند بار نصب کردم یا هیدن میکردم ولی باز میدیدم دوباره دارم زمانمو میزارم رو چیزهای الکی و زمانم داره هدر میره ن همیشه ی وقتایی یساعت زمانم هدر میرفت و من گفتم همین یساعت من میتونم خیلی چیزها یاد بگیرم و واتساپو پاک کردم

    ولی برنامه اینستاگرام داشتم ولی شاید دو روز یبار سه روز یبار میرفتم و فقطم چیزهای مناسب متنها و کلیپهای انگیزشی نگاه میکردم اصلا چیزهای نامناسب و ورودی نامناسب وارد ذهنم نمیکردم چون خیلی برام مهم بود و هست

    با این وجود ی وقتایی میرفتم ببینم فالوورهام اضافه شده یا ن و میترسیدم پاک کنم برنامه اینستاگرامو بخاطر ۴ تا فالوور با اینکه برام مهم نبود ولی یک درصد گیرش بودم و ذهنمو درگیر میکرد و الان ب محض شنیدن این فایل برای خودم ذهنم و وجودم ارزش قائل شدم و برای رسیدن ب خودم و خودشناسی ک هدف اصلیم هست اینستاگرامو پاک کردم چون واقعا نمیخوام حتی یک دقیقه از زمانم هدر بره یا ذهنم درگیر بشه

    متوجه شدم من برای این چیزها ب دنیا نیامدم برای چیزهای مهمتر هدفهای مهمتر آفریده شده ام.

    استاد من از زمانی ک برنامهارو پاک کردم دوسال میشه و آدمهای اطرافمو حذف کردم و خودم هستم و خودم انقدر آرامش دارم انقدر لذت میبرم از بودن با خودم از تنهاییم ک ده سال من بابتش عذاب میکشیدم و گریه میکردم ک چرا انقدر تنهام ولی از وقتی تصمیم گرفتم و انجامش دادم از همون روز اول با تمام سختیهایی ک داشت ولی از همون یک دقیقه آرامشه لذت میبردم از اینکه مسیر درست رو پیدا کردم لذت میبردم و روز ب روز از سختی کم میشد و ب آرامشه اضافه میشد الان نمیفهمم بقیه برای چی تو فضای مجازی هستن واقعا نمیفهمم .

    درمورد اون مثال زیبای انجمن معتادان ک زدید و گفتید ک بهشون میگن از ۳ تا چیز باید حذر کنی باید دور کنی از خودت ۱. توپ بازی ۲.هم بازی ۳. زمین بازی

    خیلی درسته و من ۳ تاموردش برا پیش اومده و البته از ۳تاشم سر بلند بیرون اومدم و الان متوجه شدم ک اصلا نباید حتی نزدیکش بشم یا حتی ببینمشون من بهاشو پرداخت کردم و موفق شدم و ادامه میدم تا اخر ب هر قیمتی

    استاد جانم ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت زمان و وقتی ک میزازید برای ما و این مطالب زیبا و عالی رو بیان میکنید و مارو آگاه میکنید

    دوستون دارم باعشق

    و هر لحظه تحسینتون میکنم

    با سپاس فراوان❤🌹❤🌹❤🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 2793 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    این فایل هم مثل تمام فایل هاتون بینظیر بود

    یک موضوعی را توی یکی از فایل هاتون گفته بودید که شما اگر موقعیتت را تغییر ندی، نمیتونی به خواسته هات برسی، شما با تغییر شرایط فعلی ات و تغییر باورهات به خواسته هات میرسی

    و من الان برای رسیدن به خواستهام باید بهاش را بپردازم و قربانی بدم

    نمیشه تمام برنامه ها تلویزیون را ببینم، و تغییر کنم، نمیشه به تمام مهمونی ها و دورهمی ها برم و تغییر کنم، نمیشه اینهمه نشتی انرژی داشته باشم و تغییر کنم، نمیشه روی هیچ کاری تمرکز نکنم و تغییر کنم

    و در کل همزمان همه اینها را داشته باشم و به خواستهام برسم اگر این خواسته اینقدر برام مهمه باید خیلی چیزها را قربانی کنم و خیلی چیزها توی زندگیم تغییر کنه

    توی قدم اول رسیدن به خواستهام و اولین چیزی که قربانی کردم تلویزیون بود، از وقتی که با شما آشنا شدم اخبار را نگاه نمیکنم حتی اخبار ورزشی را که اینهمه علاقه داشتم، اما سریال تلویزیون را نگاه میکردم کم کرده بودم اما نگاه میکردم که آن را هم از روز عید قربان به بعد سرش را بریدم و قربانی کردم

    در مورد مهمونی ها و دور همی ها هم باید شروع کنم به قربانی کردن چون خیلی انرژی ازم میگیره و علاوه بر زمانی که باید بزارم، برای رفع مشکلات اطرفیانم هم باید کلی وقت و هزینه کنم

    و اما مهمترین عامل برای نرسیدن به خواستهام ، نداشتن تمرکز، وقتی که استاد میگفتن دو دقیقه روی یک کاری تمرکز ندارین، پیش خودم گفتم استاد خدایش دو دقیقه را دارم، اینقدر دیگه خراب نیستم، استاد میگن اما من اینجور نیستم، آمدم بیشتر روی کارهام فکر کردم که آیا من تمرکز دارم یا ندارم، دیدم اه استاد درست میگن دو دقیقه هم روی کارم تمرکز ندارم ( از کجا فهمیدن )، از این شاخه به آن شاخه میپرم، دارم یک کاری انجام میدم تموم نشده یک کار دیگه را شروع کردم و فهمیدم اگه همون دو دقیقه هم داشته باشم خیلی از کارهام با کیفیت بهتری انجام میدم، باورم نمیشد در حال تایپ کردن همین فایل حدودا هفت بار رفتم دنبال یک کار دیگه، برای اینکه تمرکز داشته باشم باید چکارهایی انجام بدم؟ و چطوری ماهیچه تمرکزم را قوی کنم ؟

    این سوال را روی یک صفحه تایپ کردم و جلو چشمم گذاشتم :

    { حاضرم برای رسیدن به هدفم چه چیزهایی را قربانی کنم؟ }

    و جواب این سوال هر روز در حال اضافه شدن و تغییر، هر روز یک چیزهایی یادم میاد که باید سرشون را ببرم و قربانی کنم و بها بپردازم

    این بستگی به خودم داره که خواسته ام چقدر برام باارزش، چقدر مهمه و حاضرم بخاطرش چه کارهایی بکنم، چه بهایی بپردازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حمید شرافت گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    سلام بر استاد عزیز

    در یکی از فایلها آموزشی شما گفته بودید اگر جای اهرم رنج و لذت توی ذهن ما درست باشه اینجوری نیست که مثلا در زمینه کم کردن وزن ما دلمون بخواد ک غذا بخوریم ولی جلوی خودمون رو بگیریم بلکه اگر جای اهرم رنج و لذت در ذهنمون درست باشه خود ب خود از غذا خوردن متنفر میشیم.

    حالا سوال من اینه که در این فایل شما استاد عزیز میگید ک در فرایند استفاده از قانون سلامتی بعضی وقت ها هوس غذاهای قبلی رو میکردید ولی به خودتون میگفتید من باید بها بپردازم و جلوی خودمو بگیرم. میخواستم بدون توی این فرایند از اهرم رنج و لذت استفاده نکردید ک از غذا متنفر بشید؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    zahra گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    از خدای مهربان خیلی سپاسگزارم که منو در رسیدن به هدفم کمک میکنه و خودش منو در مسیر قرار میده😊☺ من روزی که این فایل رو گوش کردم در حال اماده کردن محصولاتم بودم که بعد اماده شدن بفروشم که همون روز وقتی همسرم اومد خونه گفت که یکی از دوستانش کل محصولاتمو میخواد و منم همشو اماده کردم😍 امروز که دارم کامنت میزارم محصولاتمو به اون شخص فروختم و قراره فردا دوباره برم وسایل بخرم تا دوباره محصول اماده کنم برای فروش و من به این ایمان دارم که وقتی به خدا توکل کنی و کاری رو شروع کنی حتی بدون اینکه بدونی ایا ازت کسی میخره یا نه و همه تلاشتو کنی و به خدا بسپاری دستان خدا به کمکت میان و تو رو پیروز میدون میکنن😍😍

    از شما هم ممنونم،با فایل هایی که میزارید من و خیلی از ادما رو از قوانین اگاه میکنید تا بتونیم زندگی راحت و با ارامش و پر از ثروت رو تجربه کنیم🙏🙏🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: