اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیزم باید اعتراف کنم من بی نهایت تو این مورد مشکل دارم بخصوص خرید لباس ،چه خودم چه اطرافیان کلا در حال پیدا کردن حراجی،مغازه های ارزون ،وخودم گول میزدم میگفتم قیمت پایین تر میخرم ولی چند دست میخرم اگه قیمت بالا باش نمیتونم تا مدت ها چیزی بخرم ولی جنس ارزون با اولین شست از رنگ و لعاب میافتاد ولی جنس گرون تر خوب تا یک سال استفاده میکردی،
حتی بس دنبال ارزون بودم وقتی یه وقتی جنس بهتر میخریدم میدیم اونم با شستن از حالتش در اومده.
حتی الانم تو تلگرام یک گروه دارم که تو شهر خودمون قیمت خیلی پایین داره لباس مردونه زنانه و بچگونه ،اکثر خریدمم اونجا قول میدم که دیگه اونجا خرید نکنم اون گروه حذف کنم.
مهم نیست حتما دنبال جایی بگردم که صرفا گرون باش
اتفاقا به نظرم باید از خدا هدایت بخوام مثلا قبلا میرفتم تو یک معازه اول از همه اتیکت قیمت نگاه میکردم وقتی قیمت بالا بود اصلا جنس نگاه نمیکردم و پرو نمیکردم
الان برعکس با هدایت خدا وارد مغازه بشم اول نگاه کنم چیزی که دوست دارم ببینم و پرو کنم لذت ببرم بعد قیمت بپرسم اکه تونستم بخرم حتی اگه مدنظرم بود با اون پول دو تا تیکه وسیله بخرم اگه واقعا خوشم اومد به همون لباس اولی بگیرم و لذت ببرم از خدا بخوام برای وسیله بعدی پول بیشتر بفرسته
اگر هم با این پولم نمیشه با حس خوب برم بیرون به خدا بگم من این میخوام یا مطمئن باشم خدا تو مغازه بعدی منو به خواسته ام میرسونه.
واقعا این ترمز بزرگی تو ذهنم بود.
اول از همه از کیفیت لباس و وسایل بپرسم در نهایت قیمت ،نه اینکه همون اول بگم من تو این قیمت میخوام.
بخدا شده مثلا اول وسیله انتخاب کردم بعد قیمت بالا بود دیدم اون فروشنده خودش قیمت پایین داد کمتر کرد بعد همسرم اوکی داد اونجا خدا بوده که جواب دلم و ایمان داد.
الانم دوچرخه میخواستیم بخریم که منو پسر بزرگم باهم استفاده کنیم من مدت هاست تو شیپور میگردم که پیدا کنم الان با گوش دادن این فایل میسپارم بخدا.
من خواسته ام از جنس و رنگ و مدل دوچرخه میگم با قیمت مدنظرن باقی میسپارم به خدا ،دیگ بقیه به من ربطی نداره ایمان دارم خدا خودش میرسونه حالا میخواد دسته دوم باش ولی طرف یک ماه استفاده کرد لازمش نمیشه یا فروشنده تخفیف میده هرجوری دستان خدا زیاد و روزی از هزار طریق میتونه بهم برسون
من باید ذهنم و باورم تغییر بدم
احساس میکنم این ذهنیت برای خانما بیشتر ،چونکه خودشون درآمد ندارن هی میخوان مثلا صرفه جویی کنن هم مادرم این مدلی بود البته پدرم خسیس بود ولی وقتی با خودش بیرون میرفتیم چیز خوبی میخرید یا حتی لباس برای خودش ولی مادرم پول میخواست سخت میداد.
الانم همسر خودم وقتی خودش خرید میره یا با ما هست اصلا حوصله چرخیدن نداره میگه بخر ولی من خودم به آب و آتیش میزنم کلی میچرخم تا برای خودم و بچه هام و همسرم یا خونه خرید کنم.
البته بهتر از قبل شدم قبلا که اصلا نمیخریدم.
حتی الان برای سرویس مدارس ،چون پارسال سرویس بودم چند تا از خانواده قبل بودن هنوز امسال ،اطرافیان میگفتن که دیگ شرکت نرم یک میلیون پانصد هزینه کنم معاینه فنی و سوپیشینه و اینا رو بگیرم خودم سرویس تکمیل کنم
ولی براساس آموزه های استاد یاد گرفتم اول بها بدم بعد اینکه من با اون شرکت رفتن خیالم راحت تر،ذهنم آروم تر،بچه ها بیمه میشن،برچسب تاکسی رانی روی ماشینم بهم گیر نمیدن یا خانواده ها تعهد نامه اما میزنن
الانم رفتم کارام انجام دادم خیالم راحت شرکت خودش برام سرویس تکمیل میکنه یک سرویس تکمیل شده دومی در حال تکمیل از خدا سرویس سوم هم خواستم .
خیلی فایل عالی بود بارها باید گوش بدم و کامنت بخونم چون پاشنه آشیل هست نتیجه ام حتما میگم چون در حال حاضر در حال خرید وسایل مدرسه،دوچرخه،گوشی برای پسر کوچیکم و تولد خودم در پیش.
یکی از مواردی که خیلی وقته به ذهنم رسیده، پرداخت هزینه پارکینگ، هر چقدر هم زیاد باشه در دراز مدت اثر و سود بیشتری از پرداخت نکردن هزینه پارکینگ و پارک کردن در کوچه و خیابان و … داره.
به شخصه تجربه کردم که وقتی پول پارکینگ میدم، اول اینکه به مقصدم نزدیکترم، دوم جریمه نمیشم، سوم احتمال دزدی از ماشینم رو کمتر میکنم، چهارم احتمال اینکه ماشین صدمه ببینه کمتر میشه و …. خیلی از اتفاقات ناگوار دیگه که نمیخوام در مدارش قرار بگیرم با فکر کردن بهش
در عوض با پرداخت هزینه پارکینگ فکرم رو از هزاران مساله راحت میکنم. ولی دیدم اطرافیانی که در به در دنبال جای پارک میگردند و حاضر نیستند مثلا 20 هزار تومان – کمتر یا بیشتر- برای جای پارک خودرو پرداخت کنن و همهاش ذهنشون درگیره که نکنه فلان بشه…
سپاسگزارم از تولید محتواهای بسیار ارزشمندتون استاد عزیز و به امید دیدارتون
اول از هرچیزی بگم امروز فوق العاده خوشحالم چون جواب ازمایش هم موفقیت آمیز بود و خداروشکر من در سلامت کامل هستم خبر دوم این ک خواهرم بعد از ده سال توانست دو عدد النگو طلا بخرد با کیفیت نرفت النگو بخرد ک دو روز دیگر بشکند بلکه النگو تعداد کمتر خرید اما پهن تر و سنگین تر
خداروشکر میکنم ک ب این فایل گران بها هدایتم کرد اره منم ذهنم فقیر تو خریدن لباس شال و مانتو ک کیف همیشه دنبال قیمت ارزون و جالب اینجاست ک زودتر ازبین میره زودتر خراب میش و باید انداخت دور برای مواد غذایی انقدر از برنج هام استفاده نکردم ک بو گرفتن عقیده ام اینه ک آدم باید گدا بازی کنار بگذارند گدا بازی ینی همون ذهن فقیر .از خودم میگم من بعضی موقع ها همینطورم اما از امروز ب بعد سعی میکنم چیزای خوب بخورم لباس های باکیفیت جنس عالی بخرم اصلا اینجور آدم ها شاد ترن چقدر لذت میبریم وقتی کباب ک گوشتت سالم و تازه تر میخوریم چقدر ب قول خودمان بهمون میچسبه چقدر لباسی ک تازه و نو دوست داریم همیشه بپوشیم پس سعی کنیم ذهن و افکارمون باورهامون تغییر بدیم تا زندگی زیباتر داشته باشیم
بحث فایل امروز بیشتر ربط داره به احساس لیاقت و ارزشمندی انسان و چون در موقع خرید اجناس ما بر اساس میزان احساس ارزشمندی عمل می کنیم، افرادی که ذهن فقیر دارن چون در مدار فقر هستن ، موقع خرید جنس خراب و بی ارزش می خره چون تمرکز ش فقط به قیمت کالا هست نه نتیجه آن.
افرادی که ذهن ثروتمند دارن ، چون میزان احساس لیاقت و ارزشمندی آنها بالاست موقع خرید به نتیجه آن کالا که به زندگی آنها اضافه می کنه تمرکز داره و در مداری هستن که همیشه اجناس درجه یک و باکیفیت می خرند و به ارزش و نتیجه آن توجه دارن .
داستان از این قراره که من چند روزیه خیلی دارم خواسته هام رو تجسم میکنم و در تمام طول روز احساس بسیااار خوبی رو تجربه میکنم. دیشب داشتم درمورد انتخاب رشته فکر میکردم. به خودم گفتم حدیث یادت باشه مبادا به خاطر اینکه مثلا میگن فلان رشته درآمد خیلی خوبی داره بری انتخابش کنیا؛ چون از هررررر رشته ای، از هررررر مهارتی که فکرشو بکنی میتونی کسب درآمد کنی اصلا مهم نیست اون چیه. فقط مهمه باورهای درستی داشته باشی. بعد فکر کردم من اگه هیچ دغدغهی مالی ای نداشتم، هررررچقدر که میخوام ثروت میداشتم میرفتم چی میخوندم!؟ دیدم میرفتم ادبیات میخوندم. من عااااشق ادبیاتم؛ عاشق شعرم، عاشق نوشتنم، عاشق خوندنم، عاشق خلق آثار ادبی ام. فکر کردم یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشه رشته ادبیات تو ذهنم کمرنگ بشه و به رشته های به نظر دیگران پردرآمد فکر کنم نمیشه از ادبیات پول ساخت؛ فقط روانشناسی و دبیری و وکالت و چی و چی و چی توش پول داره. همینجا مچ ذهنم رو گرفتم. گفتم نه نه نه؛ تو فقط میتونی از چیزی پول بسازی که بهش علاقه داری و نه چیزی که همه دارن میخونن.. بعد نشستم به خواسته هام فکر کردم. دیدم من دلم میخواد دانشگاه تهران قبول بشم و خوابگاه نرم؛ خودم خونه بگیرم با بهترین امکانات و بهترین محله. میخوام ادبیات بخونم ولی نرم جون بکنم از یه جای دیگه پول بسازم از نوشتن پول بسازم به بی نهایت طریقی که خدا هدایت میکنه. میخوام یه دوربین عکاسی داشته باشم ولی نه هر دوربینی؛ یه دوربین با بهترین کیفیت. میخوام اونقدری ثروت داشته باشم که هروقت دلم خواست با دوستام برم سفر. میخوام وقتی چیزی میخرم به قیمتش فکر نکنم. میخوام از علایقم پول بسازم نه اینکه به خاطر پول برم یه رشته ای که دوستش ندارم.
و به این فکر کردم که من لایق قرار گرفتن در بهترین موقعیتم؛ هم خدا رو میخوام هم خرما رو. میخوام هر ثروتمند باشم هم لذت ببرم هم مهارت های موردعلاقهم رو بهبود بدم هم رشته ای که دوست دارم درس بخونم هم آرامش داشته باشم.
من همه چیز رو در بهترین حالتش میخوام. چون اولا این جهان جهان فراوانی هاست و هیچوقتتتتت نعمت ها تموم نمیشن و هررررچیزی که بخوایم رو میتونیم به دست بیاریم. و دوما من لاااایق دریافت بهترین امکانات، بهترین تفریحات، بهترین مواد، بهترین ابزار، بهترین خونه، و بهترین ورژن خودم هستم. فقط کافیه انقدر تکرارش کنم که بااااور کنم.
و همین شد که وقتی امروز هجدهمین فایل سفرنامه رو دیدم، فهمیدم اومدم رو مدارش :) خدا داره تکاملی هدایتم میکنه.
استاد میگه شما لایقید؛ جهان جهان فراوانی هاست. و من میخوام اینو با پوست و استخونم درک کنم.
خدایا شکررررررت؛ عاااااشقتم خدااااا…
من، حدیث شونزده ساله، میرسم به جایی که یک الگو بشم برای خودباوری؛ که انقدر خودم و خدا رو باور کنم که هیچ چیز رو غیرممکن نبینم.
وای یادمه یسال پیش گیر داده بودم به اینکه ویولن مو عوض کنم اونم چون استاد موسیقیم میگفت به درد نمیخوره ویولنت.
بابام شرایط مالی شو نداشت برام یه ویولن بهتر بگیره، منم صبر و حوصله نداشتم گیر داده بودم بهش که بخر. آخرشم یه ویولن فیک ارزون گیرم اومد که صداش یکم از قبلیه بهتره ولی وقتی باهاش میزنم دستام داغون میشه کل انگشتام پوست پوست و سیاه میشه و صداش هم اونجوری که میخوام صاف نیست…یعنی فقط آرزو میکنم کاش نخریده بودمش چون فقط ضرر کردم و اصلا ارزش پولی که واسش دادم رو نداشت.
یعنی فقط اگه چندماه بیشتر صبر میکردم یه ویولن عالی گیرم میومد. فقط بخاطر بی صبریم، به یه چیز ارزون راضی شدم و همون چیز ارزون الان فقط اعصاب مو خورد میکنه.
یعنی بعد ازون به خودم قول دادم هرجور شده صبر میکنم پولم جمع بشه یچیز خوب میخرم و تحت هیچ شرایطی از همون موقع دیگه جنس فیک ارزون نخریدم.
بخاطر همون تجربه دردناک ویولنم، ازون موقع هرچی خریدم مارک گرفتم. گرون خریدم ولی ازشون راضیم. مثلا برای کفشم با اینکه چند میلیون پول دادم ولی عاشقشم چون باکیفیت و مارکه و بهترین کفشیه که تاحالا خریدم. با خریدش هم کلی سود کردم چون با اینکه 5،6 ماهه هرروز می پوشمش، آخ نگفته و نوی نو و کاملا سالم مونده و عالی هم داره برام کار میکنه.
متن مربوط به فایل و تمرین رو که خوندم ، با خودم فکر کردم ، البته در حد چند لحظه کوتاه و تو عمق ماجرا نرفتم ،
تا جایی که یاد دارم و ذهنم کمک میکنه ، دنبال چیز ارزون نبودم و حتی در مورد چونه زدن سر قیمت هم خداروشکر اصلا بلد نیستم ، نهایت میخواستم بگم ، میگفتم اگر جا داره خودتون تخفیف بدین و تمام…
و جالبه الان که اینو نوشتم و با این دید بهش فکر میکنم ، من یه درخواستی رو داشتم ، حالا اصرار نکردم که حتما تخفیف بده ، ولی من یه درخواست رو ارائه دادم ، و بعضی وقتا نهایتاً 10 تومن (از جنس 350 یا 400) تخفیف میدادن خودشون ، الان که دقیق میشم ، با خودم میگم آیا واقعا ارزش داشت که تو درخواست کنی (و اونم این درخواست ) درخواستی که از روی این هست که 5 تومنم 5 تومنه ، برا چقد ؟ 10 تومن!!!
همیشه تا جایی که یادم هست ، هراونچه که نیاز داشتم و واقعا میخواستم رو بدون سوال پرسیدن از قیمتش میخریدم و الانم همینه ، ولی بعضی وقتا فقط برای اطلاع از قیمت یه چیزی سوال پرسیدم ،
که اینم از نظر خودم یه ترمزه ، چون اگه قیمتش مناسب بود میخریدم و اگه نه نمیخریدم ،
در مواردی هم که واقعا جیبم کشش نداشت که اصلا سمت اون جنس نمیرفتم و حتی توی ذهنم بهش فکر هم نمیکردم.
ولی در مورد جنس ارزون و ضررش ، یه خاطره ای یادم میاد که زمان دانشگاه یه همخونه داشتیم یه شب زمستون و تو یجای سردسیر ، 5 کیلو انار خریده بود و با قیمت کیلویی 1500 تومن فکر میکنم (سال 92 یا 93) دقیق قیمتش رو یادم نیست و این یادمه که خیلی خیلی ارزون خریده بود ، و از اون 5 کیلو تنها 3 تاش و اونم نصفه نیمه سالم بود و میشد خورد.
عموما میوه و تره بار رو از مغازه میخرم ، نه اینکه کار دست فروشا یا وانتی ها رو بی ارزش بدونم ، نه ، چون مغازه قدرت انتخاب داری ، حالا 5 تومن 10 تومن قیمتش بیشتر یا کمتر فرقی نداره ،
به درخواست همسرم یا بهتره بگم پیشنهادش ، اون روز گوجه رو از وانتی که خودش ریخت تو نایلون ، خریدم و بقیه اجناس رو از مغازه .
تفاوت قیمت گوجه تو مغازه با وانت 5 تومن بود.
هر سری که میخریدم بهترین ها رو برمیداشتم ولی اون روز فکر میکنم از 2 کیلو ، 3 تاش رسیده و قرمز بود و بقیه خشک و کال.
البته قبلش که بخرم ، این تو ذهنم بود که بزار اینبار رو از وانتی بخرم تا متوجه بشه که تفاوت چیه ، تفاوت قیمت 10 تومنه ولی تفاوت کیفیت 50 تومن…
البته در مواردی ترمزهای ذهنی دارم که باید علتش رو پیدا کنم ، و بدونم چرا به این شکل عمل میکنم.
مثلا تو بحث خرید لباس و پوشاک ، زیاد اهمیت به کیفیت نمیدم ، و زیاد اهل تنوع لباس نیستم.. با سادگی و ساده پوشی راحتم.
البته نمیدونم که این ترمزه یا نه ویژگی رفتاریمه و شاید خوبم باشه..
و خداروشکر میکنم که در این مورد ذهنم خوبه و باید روش کار کنم ، چون هنوز مواردی هست که باید ذهنم رو باهاشون روبه رو کنم تا ببینم واکنشش چیه ، مثلا رفتن به یه رستوران با کیفیت عالی برای صرف شام یا ناهار…اصن خودم خودمه دعوت کنم ، خودم میخوام از این به بعد جناب حسنی بزرگوار و فوق العاده رو دعوت کنم برای صرف غذا تو یجای با کیفیت..اونم ماهانه…
اینم از قدرت نوشتنه..ایده اومد..
تمرکز ذهنی داشتن برای تقویت ذهن ثروت مند و دوری از ذهن فقیر عالیه ،
اون روز ماشین رو بردم تعمیرگاه برای تعویض قطعات مصرفی ، شاگرد مکانیکی گفت که احتمالا دوتا قطعه دیگه هم خرابه باید عوض بشه ، تو ذهنم شروع کرد به نجوا که نه تو اومدی دوتا قطعه عوض کنی و بری اگه خرابم هس ولش کن ، یدفه به خودم اومدم گفتم برو پی کارت ، (و اینم بگم هر دفه میرفتم یه مکانیکی خاص و اون روز بسته بود و به خدا گفتم خدایا خودت هدایتم کن به یه مکانیکی خوب و بعد از نیم ساعت چرخیدن و حتی 4 دور دور زدن تو همون بلوار ، رسیدم به اون مکانیکی) من ارزشمندم ، ماشینی که من سوار میشم ارزشمند و عالیه ، میخوام همه چیزش سالم باشه و در ضمن میخوام خودم لذت ببرم از سلامت ماشین ، و خداروشکر نجوا و همهمه رو پایان دادم و اون روز پا گذاشتم روی این نوع نگرشم به خرج کردن و هم اینکه گفتم کار این مکانیکیا ارزشمنده و دارن زحمت میکشن ، هرچقدر دسمزد بگیره بازم حقشه ، چون من دارم روی خودم کار میکنم.
یه نکته ای رو بگم ، شاید اشتباه میکنم ولی خب دیدم و تجربه کردم ، یه زمانی دوتا مغازه با فاصله یا کنار هم و نزدیک بهم ، دوتا جنس رو میفروشن ، و تفاوت کیفیتی تو جنسا وجود نداره و یا خیلی کمه و اصلا به چشم نمیاد ، و یه مغازه اون جنس رو میده nتومن و مغازه دیگه میده 2nتومن .
تو این موارد گول ذهنتون رو نخورید که بابا تو داری رو خودت کار میکنی پس برو گرونه رو بخر ، لاکچری بازی دربیار ، ذهنتو ثروتمند تر کن ، بابا لاکچریییییییی..
نه دوستان اینطور نیست ، شما اگر اگاه باشید که داره سرتون کلاه میره و خودتون رو بندازین تو اون شرایط ، خودتون رو دارین گول میزنین بنظر من ،
نه این باشه که بیفتین تو شهر ببینم خیار و گوجه رو کجا ارزونتر میده بخرینا ، نه ، میدونین قیمت واقعی جنسی که میخواین با این کیفیت ، n تومنه ، پس اگه جایی داره میده 2n تومن گرون فروشه ،
تو قرآنم هست که میگه ” وای بر کم فروشان ”
این کم فروشی حتما نباید وزنه کم و زیاد باشه یا کمتر بفروشی ،
کم فروشی تو وقت ، تو کیفیت ، تو گرون فروشی ، تو زیرکار دررفتن و و و .
اگه من از اون گرون فروشی حمایت کنم ، دارم تایید میکنم که آقا این داره کار خوبی میکنه که خیلی بیشتر از قیمت واقعی میفروشه ، و تو کل زندگیم این اتفاق میفته .
گرچه کسی که احساسش خوبه و داره روی باورهاش کار میکنه و کل زندگیشو ، از ایده کارها و فروش و شرایط گرفته تا خرید اجناس و اقلام مصرفیش رو به خدا و هدایت خدا سپرده ، دیگه رو این موارد مانور نمیده که کجا گرونه و کجا کیفیتش بهتره ، وقتی هدایت شد به یجایی مطمئنه که همه چی اوکیه ، از هر نظر.
همه چیز باور و ایمان و سوار شدن روی مسیر هدایت الهیه.
اینم بگم که دنبال قیمت نمیگردینا ، میدونید که به این صورت هست و با اگاهی از شرایط ، این کارو میکنید و هدایت میشوید.
در پناه رب العالمین ، ثروتمند ، مرفه ، با تقوا ، سلامت و در مسیر وجه الله باشید.
دقیقا این تجربه من داشتم همسرم همش میرفت خرید تو مغازه خرید میکرد و اکثر وقتها مارک روش زده بود و چون اطرافیان وصع مالیشان ضعیف بود همش میگفتن شما هزینه بیخود میکنین و این شکم هر چی بدی پر نمیشه و این حرفا.
منم تحت تاثیر قرار میگرفتم البته بخاطر باور اشتباه خودم بوده مثلا من از همسرم پول میخواستم به سختی میداد ولی وقتی خودش خرید میکرد چه لباس چه میوه چه وسیله خونه سعی میکرد بهترین باش.
یکی از علت ها این بود که من حس میکردم زن خوب زنی که باید مراقب خرج کردن باش یا اینکه چون خودم درآمد نداشتم باید قدر پول بدونم.همه اینا برمیگرده به احساس عدم لیاقت
در مورد قیمت جنس های یک جنس ولی تفاوت قیمت به نظرم بهترین راه اینه که از خدا هدایت بخوایم از خرید یک میوه یا خرید خونه و ماشین در اون صورت اصلا نیازی نیست برم چندین جا قیمت بگیریم مطمئنن با اون خرید درسی باید بگیریم.
از وقتی که روی خودم کار میکنم البته از قبل هم سختم بود تخفیف بگیرم الان میبینم موقع خرید خود فروشنده بهم تخفیف میده اون تخفیف حتی اگه هزار تومن باش من عشق میکنم چون اون روزی که خدا بهم میده.
یکی از لذتبخش ترین کارها بنظر من خرید اجناس باکیفیت و ما رک هست وقتی این صحبت های شمارو شنیدم استاد حسم اینقدر خوب شده که حد نداره و خداروشکر میکنم من بااینکه ازاین قانون اطلاعی نداشتم اما همیشه سلیقه ام وسایل خاص و باکیفیت بوده همیشه دست میذاشتم روی آخرین مدل گوشی یا لب تاب باکیفیت و مارک همیشه لباس های مارک و گرون و دست میزاشتم و دوسشون دارم همیشه وقتی میرم خرید میوه و موادغذایی دست میزارم روی باکیفیت ترین هاش وچقدر حس خوبی میگیرم بخاطر این نوع خریدها و من باور دارم که من هرطور به دنیا نگاه کنم دنیا هم همونطور برای من ارزش قایل میشه خدایا شکرت که میتونیم خودمون رو لایق بدونیم و از بهترین نعمت هایی که آفریدی استفاده کنیم و لذت ببریم
به نام خالق زیبایی ها
استاد عزیزم باید اعتراف کنم من بی نهایت تو این مورد مشکل دارم بخصوص خرید لباس ،چه خودم چه اطرافیان کلا در حال پیدا کردن حراجی،مغازه های ارزون ،وخودم گول میزدم میگفتم قیمت پایین تر میخرم ولی چند دست میخرم اگه قیمت بالا باش نمیتونم تا مدت ها چیزی بخرم ولی جنس ارزون با اولین شست از رنگ و لعاب میافتاد ولی جنس گرون تر خوب تا یک سال استفاده میکردی،
حتی بس دنبال ارزون بودم وقتی یه وقتی جنس بهتر میخریدم میدیم اونم با شستن از حالتش در اومده.
حتی الانم تو تلگرام یک گروه دارم که تو شهر خودمون قیمت خیلی پایین داره لباس مردونه زنانه و بچگونه ،اکثر خریدمم اونجا قول میدم که دیگه اونجا خرید نکنم اون گروه حذف کنم.
مهم نیست حتما دنبال جایی بگردم که صرفا گرون باش
اتفاقا به نظرم باید از خدا هدایت بخوام مثلا قبلا میرفتم تو یک معازه اول از همه اتیکت قیمت نگاه میکردم وقتی قیمت بالا بود اصلا جنس نگاه نمیکردم و پرو نمیکردم
الان برعکس با هدایت خدا وارد مغازه بشم اول نگاه کنم چیزی که دوست دارم ببینم و پرو کنم لذت ببرم بعد قیمت بپرسم اکه تونستم بخرم حتی اگه مدنظرم بود با اون پول دو تا تیکه وسیله بخرم اگه واقعا خوشم اومد به همون لباس اولی بگیرم و لذت ببرم از خدا بخوام برای وسیله بعدی پول بیشتر بفرسته
اگر هم با این پولم نمیشه با حس خوب برم بیرون به خدا بگم من این میخوام یا مطمئن باشم خدا تو مغازه بعدی منو به خواسته ام میرسونه.
واقعا این ترمز بزرگی تو ذهنم بود.
اول از همه از کیفیت لباس و وسایل بپرسم در نهایت قیمت ،نه اینکه همون اول بگم من تو این قیمت میخوام.
بخدا شده مثلا اول وسیله انتخاب کردم بعد قیمت بالا بود دیدم اون فروشنده خودش قیمت پایین داد کمتر کرد بعد همسرم اوکی داد اونجا خدا بوده که جواب دلم و ایمان داد.
الانم دوچرخه میخواستیم بخریم که منو پسر بزرگم باهم استفاده کنیم من مدت هاست تو شیپور میگردم که پیدا کنم الان با گوش دادن این فایل میسپارم بخدا.
من خواسته ام از جنس و رنگ و مدل دوچرخه میگم با قیمت مدنظرن باقی میسپارم به خدا ،دیگ بقیه به من ربطی نداره ایمان دارم خدا خودش میرسونه حالا میخواد دسته دوم باش ولی طرف یک ماه استفاده کرد لازمش نمیشه یا فروشنده تخفیف میده هرجوری دستان خدا زیاد و روزی از هزار طریق میتونه بهم برسون
من باید ذهنم و باورم تغییر بدم
احساس میکنم این ذهنیت برای خانما بیشتر ،چونکه خودشون درآمد ندارن هی میخوان مثلا صرفه جویی کنن هم مادرم این مدلی بود البته پدرم خسیس بود ولی وقتی با خودش بیرون میرفتیم چیز خوبی میخرید یا حتی لباس برای خودش ولی مادرم پول میخواست سخت میداد.
الانم همسر خودم وقتی خودش خرید میره یا با ما هست اصلا حوصله چرخیدن نداره میگه بخر ولی من خودم به آب و آتیش میزنم کلی میچرخم تا برای خودم و بچه هام و همسرم یا خونه خرید کنم.
البته بهتر از قبل شدم قبلا که اصلا نمیخریدم.
حتی الان برای سرویس مدارس ،چون پارسال سرویس بودم چند تا از خانواده قبل بودن هنوز امسال ،اطرافیان میگفتن که دیگ شرکت نرم یک میلیون پانصد هزینه کنم معاینه فنی و سوپیشینه و اینا رو بگیرم خودم سرویس تکمیل کنم
ولی براساس آموزه های استاد یاد گرفتم اول بها بدم بعد اینکه من با اون شرکت رفتن خیالم راحت تر،ذهنم آروم تر،بچه ها بیمه میشن،برچسب تاکسی رانی روی ماشینم بهم گیر نمیدن یا خانواده ها تعهد نامه اما میزنن
الانم رفتم کارام انجام دادم خیالم راحت شرکت خودش برام سرویس تکمیل میکنه یک سرویس تکمیل شده دومی در حال تکمیل از خدا سرویس سوم هم خواستم .
خیلی فایل عالی بود بارها باید گوش بدم و کامنت بخونم چون پاشنه آشیل هست نتیجه ام حتما میگم چون در حال حاضر در حال خرید وسایل مدرسه،دوچرخه،گوشی برای پسر کوچیکم و تولد خودم در پیش.
خداروشکر که امروز کلی آگاهی کسب کردم .
در پناه حق شاد و پیروز باشید
سلام بر استاد عزیز؛
یکی از مواردی که خیلی وقته به ذهنم رسیده، پرداخت هزینه پارکینگ، هر چقدر هم زیاد باشه در دراز مدت اثر و سود بیشتری از پرداخت نکردن هزینه پارکینگ و پارک کردن در کوچه و خیابان و … داره.
به شخصه تجربه کردم که وقتی پول پارکینگ میدم، اول اینکه به مقصدم نزدیکترم، دوم جریمه نمیشم، سوم احتمال دزدی از ماشینم رو کمتر میکنم، چهارم احتمال اینکه ماشین صدمه ببینه کمتر میشه و …. خیلی از اتفاقات ناگوار دیگه که نمیخوام در مدارش قرار بگیرم با فکر کردن بهش
در عوض با پرداخت هزینه پارکینگ فکرم رو از هزاران مساله راحت میکنم. ولی دیدم اطرافیانی که در به در دنبال جای پارک میگردند و حاضر نیستند مثلا 20 هزار تومان – کمتر یا بیشتر- برای جای پارک خودرو پرداخت کنن و همهاش ذهنشون درگیره که نکنه فلان بشه…
سپاسگزارم از تولید محتواهای بسیار ارزشمندتون استاد عزیز و به امید دیدارتون
به نام خداوند عشق و مهربانی
سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد عزیزو مریم جان
اول از هرچیزی بگم امروز فوق العاده خوشحالم چون جواب ازمایش هم موفقیت آمیز بود و خداروشکر من در سلامت کامل هستم خبر دوم این ک خواهرم بعد از ده سال توانست دو عدد النگو طلا بخرد با کیفیت نرفت النگو بخرد ک دو روز دیگر بشکند بلکه النگو تعداد کمتر خرید اما پهن تر و سنگین تر
خداروشکر میکنم ک ب این فایل گران بها هدایتم کرد اره منم ذهنم فقیر تو خریدن لباس شال و مانتو ک کیف همیشه دنبال قیمت ارزون و جالب اینجاست ک زودتر ازبین میره زودتر خراب میش و باید انداخت دور برای مواد غذایی انقدر از برنج هام استفاده نکردم ک بو گرفتن عقیده ام اینه ک آدم باید گدا بازی کنار بگذارند گدا بازی ینی همون ذهن فقیر .از خودم میگم من بعضی موقع ها همینطورم اما از امروز ب بعد سعی میکنم چیزای خوب بخورم لباس های باکیفیت جنس عالی بخرم اصلا اینجور آدم ها شاد ترن چقدر لذت میبریم وقتی کباب ک گوشتت سالم و تازه تر میخوریم چقدر ب قول خودمان بهمون میچسبه چقدر لباسی ک تازه و نو دوست داریم همیشه بپوشیم پس سعی کنیم ذهن و افکارمون باورهامون تغییر بدیم تا زندگی زیباتر داشته باشیم
بنام خالق زیبایی ها
این فایل فوق العاده بود واقعا
چون باعث شد ی توجه کنم به رفتارم در خریدن اجناس که از کجا نشات میگیره.
اول که ریشه ی باور کمبود تو ذهن من ،بیشتر و قویتر از احساس عدم لیاقت هست…
اونقدر این ریشه قوی و محکمه که در جای جای ذهنم ریشه دونده.
این باور هم بیشترش نشات گرفته از پدرم و بعد آدم های دور و ورم هست.
ی خصلتی که پدر من داره اینکه خسیسه و به شدت از خرج کردن فراریه.یعنی خرج کردن برایش مساوی شده با جون دادن
حاضره به سختی کار کنه و پول در بیاره و فقط پول جمع کنه ولی ،هزار تومان خرج نکنه.
و همیشه میگه باید زحمت بکشی ،عرق بریزی ،بیل بزنی و جون بدی تا بتونی پول در بیاری
پول علف خرس نیست که باشه.
هر موقع بهش میگیم فلان وسیله رو بخر:میگه کار که نکردی زحمت که نکشیدی ببینی به چه سختی پول در میاد ،.
همین رفتار به شدت محدود کننده پدرم باعث شده که من هم متاثر باشم از افکار و باورهاش
واسه همین هم در ی مواردی از خرج کردن ترس ندارم،ولی در بیشتر موارد زورم میاد که پول بدم و همش میگم نمی ارزه که اینقدر پول پرداخت کنم.
و باور دیگه ای که دارم اینه که همش فکر میکنم ملت جنسشون و به من انداختن و کلاه سرم گذاشتن و زیاد پول گرفتن ازم.
خرج کردن و پول زیاد پرداختن کردن واسه ی جنس رو مساوی میدونم با ولخرجی زیاد.
و همش ترس از نگرانی تموم شدن پول دارم.
و همش میگم نکنه این جنس تقلبی باشه،نکنه بی کیفیت باشه.
باور دیگه ام اینه که ،جنس با کیفیت، تو ایران خیلی محدوده و اگه هم هست خیلی گرونه و ارزش ندارد که اینقدر پول پرداخت بشه.
و باور دیگه اینه که هر چقدر که زمان میگذره،روز به روز جنسا گرونتر و بی کیفیت تر میشن.
و اصلا جنس خوب دیگه پیدا نمیشه.
اینکه پول هر روز داره بی ارزش تر و بی برکت تر میشه.
و با گرونی الان،پولا هیچی نمیشه و نمیتونی جنس خوب بخری و چون گرونیه باید راضی بشی به اجناس ارزون…. و جنس خوب یک آرزو شده.
خدای من ،همین فایل به تنهایی
اینقدر باور مخرب از ذهن من کشید بیرون.
و همیشه این حس و باور با من هست که من هر چی که میخرم و هر هزینه و خرجی که میکنم الکیه و فقط پولم هدر میشه .
و خیلی باورهای مخرب دیگه که باید بشینم فکر کنم و از ته ته ذهنم بکشمشون بیرون.
به نام خداوند هدایتگر و وهاب
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
ارزش ابزار
بحث فایل امروز بیشتر ربط داره به احساس لیاقت و ارزشمندی انسان و چون در موقع خرید اجناس ما بر اساس میزان احساس ارزشمندی عمل می کنیم، افرادی که ذهن فقیر دارن چون در مدار فقر هستن ، موقع خرید جنس خراب و بی ارزش می خره چون تمرکز ش فقط به قیمت کالا هست نه نتیجه آن.
افرادی که ذهن ثروتمند دارن ، چون میزان احساس لیاقت و ارزشمندی آنها بالاست موقع خرید به نتیجه آن کالا که به زندگی آنها اضافه می کنه تمرکز داره و در مداری هستن که همیشه اجناس درجه یک و باکیفیت می خرند و به ارزش و نتیجه آن توجه دارن .
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
به نام رب یکتا
ردپای من از روز هجدهم سفرنامه
چقدر همه چیز داره هدایتی پیش میره خدایا شکرت..
داستان از این قراره که من چند روزیه خیلی دارم خواسته هام رو تجسم میکنم و در تمام طول روز احساس بسیااار خوبی رو تجربه میکنم. دیشب داشتم درمورد انتخاب رشته فکر میکردم. به خودم گفتم حدیث یادت باشه مبادا به خاطر اینکه مثلا میگن فلان رشته درآمد خیلی خوبی داره بری انتخابش کنیا؛ چون از هررررر رشته ای، از هررررر مهارتی که فکرشو بکنی میتونی کسب درآمد کنی اصلا مهم نیست اون چیه. فقط مهمه باورهای درستی داشته باشی. بعد فکر کردم من اگه هیچ دغدغهی مالی ای نداشتم، هررررچقدر که میخوام ثروت میداشتم میرفتم چی میخوندم!؟ دیدم میرفتم ادبیات میخوندم. من عااااشق ادبیاتم؛ عاشق شعرم، عاشق نوشتنم، عاشق خوندنم، عاشق خلق آثار ادبی ام. فکر کردم یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشه رشته ادبیات تو ذهنم کمرنگ بشه و به رشته های به نظر دیگران پردرآمد فکر کنم نمیشه از ادبیات پول ساخت؛ فقط روانشناسی و دبیری و وکالت و چی و چی و چی توش پول داره. همینجا مچ ذهنم رو گرفتم. گفتم نه نه نه؛ تو فقط میتونی از چیزی پول بسازی که بهش علاقه داری و نه چیزی که همه دارن میخونن.. بعد نشستم به خواسته هام فکر کردم. دیدم من دلم میخواد دانشگاه تهران قبول بشم و خوابگاه نرم؛ خودم خونه بگیرم با بهترین امکانات و بهترین محله. میخوام ادبیات بخونم ولی نرم جون بکنم از یه جای دیگه پول بسازم از نوشتن پول بسازم به بی نهایت طریقی که خدا هدایت میکنه. میخوام یه دوربین عکاسی داشته باشم ولی نه هر دوربینی؛ یه دوربین با بهترین کیفیت. میخوام اونقدری ثروت داشته باشم که هروقت دلم خواست با دوستام برم سفر. میخوام وقتی چیزی میخرم به قیمتش فکر نکنم. میخوام از علایقم پول بسازم نه اینکه به خاطر پول برم یه رشته ای که دوستش ندارم.
و به این فکر کردم که من لایق قرار گرفتن در بهترین موقعیتم؛ هم خدا رو میخوام هم خرما رو. میخوام هر ثروتمند باشم هم لذت ببرم هم مهارت های موردعلاقهم رو بهبود بدم هم رشته ای که دوست دارم درس بخونم هم آرامش داشته باشم.
من همه چیز رو در بهترین حالتش میخوام. چون اولا این جهان جهان فراوانی هاست و هیچوقتتتتت نعمت ها تموم نمیشن و هررررچیزی که بخوایم رو میتونیم به دست بیاریم. و دوما من لاااایق دریافت بهترین امکانات، بهترین تفریحات، بهترین مواد، بهترین ابزار، بهترین خونه، و بهترین ورژن خودم هستم. فقط کافیه انقدر تکرارش کنم که بااااور کنم.
و همین شد که وقتی امروز هجدهمین فایل سفرنامه رو دیدم، فهمیدم اومدم رو مدارش :) خدا داره تکاملی هدایتم میکنه.
استاد میگه شما لایقید؛ جهان جهان فراوانی هاست. و من میخوام اینو با پوست و استخونم درک کنم.
خدایا شکررررررت؛ عاااااشقتم خدااااا…
من، حدیث شونزده ساله، میرسم به جایی که یک الگو بشم برای خودباوری؛ که انقدر خودم و خدا رو باور کنم که هیچ چیز رو غیرممکن نبینم.
خدایا شکرت که تو خدای کنی و من بندهی تو ام :)
وای یادمه یسال پیش گیر داده بودم به اینکه ویولن مو عوض کنم اونم چون استاد موسیقیم میگفت به درد نمیخوره ویولنت.
بابام شرایط مالی شو نداشت برام یه ویولن بهتر بگیره، منم صبر و حوصله نداشتم گیر داده بودم بهش که بخر. آخرشم یه ویولن فیک ارزون گیرم اومد که صداش یکم از قبلیه بهتره ولی وقتی باهاش میزنم دستام داغون میشه کل انگشتام پوست پوست و سیاه میشه و صداش هم اونجوری که میخوام صاف نیست…یعنی فقط آرزو میکنم کاش نخریده بودمش چون فقط ضرر کردم و اصلا ارزش پولی که واسش دادم رو نداشت.
یعنی فقط اگه چندماه بیشتر صبر میکردم یه ویولن عالی گیرم میومد. فقط بخاطر بی صبریم، به یه چیز ارزون راضی شدم و همون چیز ارزون الان فقط اعصاب مو خورد میکنه.
یعنی بعد ازون به خودم قول دادم هرجور شده صبر میکنم پولم جمع بشه یچیز خوب میخرم و تحت هیچ شرایطی از همون موقع دیگه جنس فیک ارزون نخریدم.
بخاطر همون تجربه دردناک ویولنم، ازون موقع هرچی خریدم مارک گرفتم. گرون خریدم ولی ازشون راضیم. مثلا برای کفشم با اینکه چند میلیون پول دادم ولی عاشقشم چون باکیفیت و مارکه و بهترین کفشیه که تاحالا خریدم. با خریدش هم کلی سود کردم چون با اینکه 5،6 ماهه هرروز می پوشمش، آخ نگفته و نوی نو و کاملا سالم مونده و عالی هم داره برام کار میکنه.
واقعا خدارو شکر میکنم که از تجربه اولم درس گرفتم.
به نام رب یکتا
سلام خدمت همگی
روز شمار تحول من روز 18
اول از خدای عزیزم تشکر میکنم بابت زمانبندی زیبا و دقیقی که تو نشون دادن فایل ها به من داره
و بعد از شما استاد عزیزم بابت نفس حقتون
من در تدارک خرید جهیزیه هستم
و خداروشکر با تربیت صحیح پدرم همیشه به دنبال بهترین جنس ها و بهترین کیفیت ها بودم
و دیشب با همسرم برای خرید وسایل برقیم به فروشگاه بزرگ شهرمون رفتیم
و من لیستی که تهیه کردم نشونشون دادم و اون اقای فروشنده به من یه نگاه کرد گفت خانوم ما فقط اجناس ایرانی داریم
اینا ک شما میخوای قاچاقه از مرز باید بگیری و سعی کرد منو قانع کنه ک اشتباه میکنی پولتو دور میریزی ضمانت ندارن و غیره
و امروز همش تو ذهنم اشوب بود که خدایا چیکار کنم برم همین ایرانیارو بخرم ینی
و این فایل زیبا پاسخ خدای عزیزم بود
و چقدر زیباتر اینکه
حرف اون اقا در مورد تهیه از مرز درست بود
و منم یه پیج انلاین که همه لیست خریدمو داره تو اینستا فالو داشتم که پیج معتبریه اما میترسیدم انلاین خرید کنم
و در ادامه خدا جواب این ترسمو هم داد
استاد گفتن باید الگوهامونو تغییر بدیم و استادم خودشون انلاین خرید کردن ممنونم ازتون استاد
شما یکی از دستای پروردگار من هستید و من همیشه سپاسگذار شمام.
و هفته پیش یه لباس ورزشی ارزان قیمت خریدم و اولش ذوق زده بودم که چقدر خوب قیمتش یک سوم لباساییه که قبلن خریدم و چه سودی کردم
اومدم خونه پوشیدمش و جنس افتضاح و اصلا راحت نبودم و سریع رفتم عوضش کردم با یه لباس با قیمت سه برابر و خدامیدونه چقدر از خریدم راضی ام
و در مورد قیمت اجناس و لول و کیفیت اون ها
بنظر من اجناس و قیمت ها مثل هرچیزی تو دنیا مدار دارن
ینی ممکنه جنسی که برای من ارزون و بی کیفیت بنظر میاد
واسه یه ادم دیگه با کیفیت و گرون باشه
به مدار ثروت و لیاقت ما برمیگرده
و جالب اینجاست
در خرید هر چیز
دو حالت وجود داره
ما موقع خرید میفهمیم ی جنس از مدار ما بالاتره یا پایین تره(واسه ما گرونه یا به نظرمون ارزونه)
اینجا نجوا شروع میشه
پولتو دور نریز
میخوای چیکار
همون ارزونه رو بخر
و اگر ما اشتباه کنیم
به مدار پایین تر هدایت میشیم ناخوداگاه
و اگر اون جنس باکیفت تر رو بخریم
ارتعاشمونو بالا تر میبریم
و در هر بار استفاده از جنس گرون نا خوداگاه فرکانس سپاسگذاریو میفرستیم و مدارمون بالاتر میره
و لول و قیمت اجناس هم مثل مدار ها انتها نداره
ینی ما وقتی پیشرفت کردیم و دیگه در خرید اجناسی که به نظرمون گرون میومدن توانا شدیم و برامون راحت شد
بنظرم وقتشه اینجا حرکتی بزنیم و اجناس گرون ترو انتخاب کنیم و راکد نمونیم
ماشین مدل بالاتر
خونه بزرگتر
طلای بیشتر
گوشی جدید تر
و ازین حرکت لذت ببریم
دوستون دارم
به نام رب العالمین رب العرش العظیم
به نام ربی که اول و آخر و ظاهر و باطنه
به نام ربی که به درون قلبها آگاهه
سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش
و همه دوستان و همراهان سایت و این فایل
متن مربوط به فایل و تمرین رو که خوندم ، با خودم فکر کردم ، البته در حد چند لحظه کوتاه و تو عمق ماجرا نرفتم ،
تا جایی که یاد دارم و ذهنم کمک میکنه ، دنبال چیز ارزون نبودم و حتی در مورد چونه زدن سر قیمت هم خداروشکر اصلا بلد نیستم ، نهایت میخواستم بگم ، میگفتم اگر جا داره خودتون تخفیف بدین و تمام…
و جالبه الان که اینو نوشتم و با این دید بهش فکر میکنم ، من یه درخواستی رو داشتم ، حالا اصرار نکردم که حتما تخفیف بده ، ولی من یه درخواست رو ارائه دادم ، و بعضی وقتا نهایتاً 10 تومن (از جنس 350 یا 400) تخفیف میدادن خودشون ، الان که دقیق میشم ، با خودم میگم آیا واقعا ارزش داشت که تو درخواست کنی (و اونم این درخواست ) درخواستی که از روی این هست که 5 تومنم 5 تومنه ، برا چقد ؟ 10 تومن!!!
همیشه تا جایی که یادم هست ، هراونچه که نیاز داشتم و واقعا میخواستم رو بدون سوال پرسیدن از قیمتش میخریدم و الانم همینه ، ولی بعضی وقتا فقط برای اطلاع از قیمت یه چیزی سوال پرسیدم ،
که اینم از نظر خودم یه ترمزه ، چون اگه قیمتش مناسب بود میخریدم و اگه نه نمیخریدم ،
در مواردی هم که واقعا جیبم کشش نداشت که اصلا سمت اون جنس نمیرفتم و حتی توی ذهنم بهش فکر هم نمیکردم.
ولی در مورد جنس ارزون و ضررش ، یه خاطره ای یادم میاد که زمان دانشگاه یه همخونه داشتیم یه شب زمستون و تو یجای سردسیر ، 5 کیلو انار خریده بود و با قیمت کیلویی 1500 تومن فکر میکنم (سال 92 یا 93) دقیق قیمتش رو یادم نیست و این یادمه که خیلی خیلی ارزون خریده بود ، و از اون 5 کیلو تنها 3 تاش و اونم نصفه نیمه سالم بود و میشد خورد.
عموما میوه و تره بار رو از مغازه میخرم ، نه اینکه کار دست فروشا یا وانتی ها رو بی ارزش بدونم ، نه ، چون مغازه قدرت انتخاب داری ، حالا 5 تومن 10 تومن قیمتش بیشتر یا کمتر فرقی نداره ،
به درخواست همسرم یا بهتره بگم پیشنهادش ، اون روز گوجه رو از وانتی که خودش ریخت تو نایلون ، خریدم و بقیه اجناس رو از مغازه .
تفاوت قیمت گوجه تو مغازه با وانت 5 تومن بود.
هر سری که میخریدم بهترین ها رو برمیداشتم ولی اون روز فکر میکنم از 2 کیلو ، 3 تاش رسیده و قرمز بود و بقیه خشک و کال.
البته قبلش که بخرم ، این تو ذهنم بود که بزار اینبار رو از وانتی بخرم تا متوجه بشه که تفاوت چیه ، تفاوت قیمت 10 تومنه ولی تفاوت کیفیت 50 تومن…
البته در مواردی ترمزهای ذهنی دارم که باید علتش رو پیدا کنم ، و بدونم چرا به این شکل عمل میکنم.
مثلا تو بحث خرید لباس و پوشاک ، زیاد اهمیت به کیفیت نمیدم ، و زیاد اهل تنوع لباس نیستم.. با سادگی و ساده پوشی راحتم.
البته نمیدونم که این ترمزه یا نه ویژگی رفتاریمه و شاید خوبم باشه..
و خداروشکر میکنم که در این مورد ذهنم خوبه و باید روش کار کنم ، چون هنوز مواردی هست که باید ذهنم رو باهاشون روبه رو کنم تا ببینم واکنشش چیه ، مثلا رفتن به یه رستوران با کیفیت عالی برای صرف شام یا ناهار…اصن خودم خودمه دعوت کنم ، خودم میخوام از این به بعد جناب حسنی بزرگوار و فوق العاده رو دعوت کنم برای صرف غذا تو یجای با کیفیت..اونم ماهانه…
اینم از قدرت نوشتنه..ایده اومد..
تمرکز ذهنی داشتن برای تقویت ذهن ثروت مند و دوری از ذهن فقیر عالیه ،
اون روز ماشین رو بردم تعمیرگاه برای تعویض قطعات مصرفی ، شاگرد مکانیکی گفت که احتمالا دوتا قطعه دیگه هم خرابه باید عوض بشه ، تو ذهنم شروع کرد به نجوا که نه تو اومدی دوتا قطعه عوض کنی و بری اگه خرابم هس ولش کن ، یدفه به خودم اومدم گفتم برو پی کارت ، (و اینم بگم هر دفه میرفتم یه مکانیکی خاص و اون روز بسته بود و به خدا گفتم خدایا خودت هدایتم کن به یه مکانیکی خوب و بعد از نیم ساعت چرخیدن و حتی 4 دور دور زدن تو همون بلوار ، رسیدم به اون مکانیکی) من ارزشمندم ، ماشینی که من سوار میشم ارزشمند و عالیه ، میخوام همه چیزش سالم باشه و در ضمن میخوام خودم لذت ببرم از سلامت ماشین ، و خداروشکر نجوا و همهمه رو پایان دادم و اون روز پا گذاشتم روی این نوع نگرشم به خرج کردن و هم اینکه گفتم کار این مکانیکیا ارزشمنده و دارن زحمت میکشن ، هرچقدر دسمزد بگیره بازم حقشه ، چون من دارم روی خودم کار میکنم.
یه نکته ای رو بگم ، شاید اشتباه میکنم ولی خب دیدم و تجربه کردم ، یه زمانی دوتا مغازه با فاصله یا کنار هم و نزدیک بهم ، دوتا جنس رو میفروشن ، و تفاوت کیفیتی تو جنسا وجود نداره و یا خیلی کمه و اصلا به چشم نمیاد ، و یه مغازه اون جنس رو میده nتومن و مغازه دیگه میده 2nتومن .
تو این موارد گول ذهنتون رو نخورید که بابا تو داری رو خودت کار میکنی پس برو گرونه رو بخر ، لاکچری بازی دربیار ، ذهنتو ثروتمند تر کن ، بابا لاکچریییییییی..
نه دوستان اینطور نیست ، شما اگر اگاه باشید که داره سرتون کلاه میره و خودتون رو بندازین تو اون شرایط ، خودتون رو دارین گول میزنین بنظر من ،
نه این باشه که بیفتین تو شهر ببینم خیار و گوجه رو کجا ارزونتر میده بخرینا ، نه ، میدونین قیمت واقعی جنسی که میخواین با این کیفیت ، n تومنه ، پس اگه جایی داره میده 2n تومن گرون فروشه ،
تو قرآنم هست که میگه ” وای بر کم فروشان ”
این کم فروشی حتما نباید وزنه کم و زیاد باشه یا کمتر بفروشی ،
کم فروشی تو وقت ، تو کیفیت ، تو گرون فروشی ، تو زیرکار دررفتن و و و .
اگه من از اون گرون فروشی حمایت کنم ، دارم تایید میکنم که آقا این داره کار خوبی میکنه که خیلی بیشتر از قیمت واقعی میفروشه ، و تو کل زندگیم این اتفاق میفته .
گرچه کسی که احساسش خوبه و داره روی باورهاش کار میکنه و کل زندگیشو ، از ایده کارها و فروش و شرایط گرفته تا خرید اجناس و اقلام مصرفیش رو به خدا و هدایت خدا سپرده ، دیگه رو این موارد مانور نمیده که کجا گرونه و کجا کیفیتش بهتره ، وقتی هدایت شد به یجایی مطمئنه که همه چی اوکیه ، از هر نظر.
همه چیز باور و ایمان و سوار شدن روی مسیر هدایت الهیه.
اینم بگم که دنبال قیمت نمیگردینا ، میدونید که به این صورت هست و با اگاهی از شرایط ، این کارو میکنید و هدایت میشوید.
در پناه رب العالمین ، ثروتمند ، مرفه ، با تقوا ، سلامت و در مسیر وجه الله باشید.
سلام به دوست عزیزم مجتبی جان
خیلی کامنتتون عالی و به روز بود
دقیقا این تجربه من داشتم همسرم همش میرفت خرید تو مغازه خرید میکرد و اکثر وقتها مارک روش زده بود و چون اطرافیان وصع مالیشان ضعیف بود همش میگفتن شما هزینه بیخود میکنین و این شکم هر چی بدی پر نمیشه و این حرفا.
منم تحت تاثیر قرار میگرفتم البته بخاطر باور اشتباه خودم بوده مثلا من از همسرم پول میخواستم به سختی میداد ولی وقتی خودش خرید میکرد چه لباس چه میوه چه وسیله خونه سعی میکرد بهترین باش.
یکی از علت ها این بود که من حس میکردم زن خوب زنی که باید مراقب خرج کردن باش یا اینکه چون خودم درآمد نداشتم باید قدر پول بدونم.همه اینا برمیگرده به احساس عدم لیاقت
در مورد قیمت جنس های یک جنس ولی تفاوت قیمت به نظرم بهترین راه اینه که از خدا هدایت بخوایم از خرید یک میوه یا خرید خونه و ماشین در اون صورت اصلا نیازی نیست برم چندین جا قیمت بگیریم مطمئنن با اون خرید درسی باید بگیریم.
از وقتی که روی خودم کار میکنم البته از قبل هم سختم بود تخفیف بگیرم الان میبینم موقع خرید خود فروشنده بهم تخفیف میده اون تخفیف حتی اگه هزار تومن باش من عشق میکنم چون اون روزی که خدا بهم میده.
خداروشکر با آموزه های استاد واقعا خیلی بهتر شدم
در پناه حق شاد و پیروز باشید
1403/4/30
روز هجدهم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همگی دوستان و عزیزان
خدایاشکرت امروز هم این قسمت بی نظیر و دیدم
یکی از لذتبخش ترین کارها بنظر من خرید اجناس باکیفیت و ما رک هست وقتی این صحبت های شمارو شنیدم استاد حسم اینقدر خوب شده که حد نداره و خداروشکر میکنم من بااینکه ازاین قانون اطلاعی نداشتم اما همیشه سلیقه ام وسایل خاص و باکیفیت بوده همیشه دست میذاشتم روی آخرین مدل گوشی یا لب تاب باکیفیت و مارک همیشه لباس های مارک و گرون و دست میزاشتم و دوسشون دارم همیشه وقتی میرم خرید میوه و موادغذایی دست میزارم روی باکیفیت ترین هاش وچقدر حس خوبی میگیرم بخاطر این نوع خریدها و من باور دارم که من هرطور به دنیا نگاه کنم دنیا هم همونطور برای من ارزش قایل میشه خدایا شکرت که میتونیم خودمون رو لایق بدونیم و از بهترین نعمت هایی که آفریدی استفاده کنیم و لذت ببریم