ارزش ابزار - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    304MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ارزش ابزار
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1130 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم آبست گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    بنام رب تنها قدرتمند کیهان

    با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم بانوی گل

    باسلام خدمت تمام دوستان هم فرکانسی ام

    روز هجدهم : ارزش ابزار ( باور لیاقت و فراوانی )

    یه سری شرایط و اتفاقات باعث ایجاد الگوهای میشه که حتی وقتی اون شرایط تغییر میکنه باز هم من از اون الگوها پیروی میکنم باید فکر کنم چرا همون الگوهای قبلی رو انجام میدهم ؟؟

    قبل از آشنایی با سایت و استاد خیلی سالهای پیش جنس با کیفیت میخریدم بعد از یه مدتی به بهانه اینکه خوب باید پس انداز کنم تا خونه داربشم( عدم باور فراوانی ) من هم مثل آدم های اطرافم شروع کردم به خرید جنس های بی کیفیت شاید آنها خیلی خراب نمیشدند اما موقع خرید حس بد رو داشتم شاید به خاطر اینکه من خرید جنس مرغوب رو دوست داشتم به خاطر باور محدودم من با این کار دستی دستی خودم رو بی لیاقت میکردم و بدون اینکه بدونم جلوی ورود نعمتها به زندگی ام رو میگرفتم .همزمان اوضاع به لحاظ مالی خراب شد ….. ( باورهای محدودم تو زندگی ام ظاهر ) شدند .. باید از اول شروع کنم برای این کار

    یاد گرفتم تا پولم به حد جنس خوب نرسیده خرید نکنم .سعی کنم به دورو بری هام نگاه نکنم ببینم آنها هم ارزون میخرن من هم تبعیت کنم آخه آن زمان نگاه به آنها باعث این شدالبته خودم مقصر ماجرا هستم ..اما الان یاد گرفتم که زندگی هرکس یه استاندارد های داره مطابق شخصیتش و باورهاش این باید یادم باشه .

    خیلی از آدم ها در مورد گرانی و ارزانی نظر متفاوتی دارند اما من باید نتیجه برام مهم باشه بعد قضاوت کنم که گران خریده ام یا ارزان خریده ام .

    همیشه درمورد قیمت کالاها نگاه کنم به نتیجه و اینکه چه چیزی دریافت میکنم در مقابل پول

    پرداختی ام اگه خیلی بیشتر دریافت میکنم یعنی اینکه ارزان و مفت خریده ام .

    اگر چیز ارزان و بی کیفیت بخرم باید بعدا صدها برابر غیر از وقت و انرژی ام براش هزینه کنم .این کار ذهنه فقیره .ذهنی که به لیاقتش باور نداره باور نداره به فراوانی این دنیا و نعمت هاش که برای اون خلق شده

    یادم باشه موقع خرید نگاه کنم به نتیجه ای که اون کالا برام داره اگه نتیجه اش بیشتر شدیعنی خوبه اما اما اگه فقط به قیمت نگاه کنم ممکن همون جنس ارزون کلی وقت و هزینه بیشتر از اون جنس بزاره رو دستم

    خودم دوره در صلح بودن با خود رو تهیه کردم

    چند وقت بود که دردی در بندم داشتم برای معاینه که رفتم پیش دکتر؛ گفتند باید برم عکس بگیرم خیلی ناراحت شدم اما با هیچ کس حرفی نزدم من دوره عزت نفس خیلی دوست داشتم و دارم که بخرم اما به خاطر اون درد که حدود یک سال در بدنم بود اینو بگم که خودم خلقش کردم اما توضیح بیشتر نمی دم که ارتعاش کمتری بدم خلاصه وقتی محصول در صلح بودن با خودمان رو در صفحه ی سایت معرفی کردند وقتی فهمیدم که فایل اولش در مورد سلامتی هست سریع خریدم خدارو شکر با گوش دادن چندین باره فایل الان خیلی آگاه ترشدم و دیگه خبری از درد نیست و خیلی بندرت سراغم میاد که البته خیلی خیلی کمه و مطمئن هستم که کلا از بین میره

    البته گاهی اوقات وسوسه میشم و میگم من دوست داشتم اولین دوره ای که میخرم دوره عزت نفس باشه بعدا دوره ثروت وبقیه رو بخرم اما خدای درونم میگه مگه لایق نبودی که برای درد جسمت بهایی بپردازی( البته محصول در صلح بودن با خود فایل های دیگه ای هم داره که خیلی خوبه )

    به خودم میگم چرا که لیاقتش رو دارم

    اون هم میگه به وقتش میخری دنیا پر پول و نعمته حتما میخری امیدوار باش.توی دوره عزت نفس هم یه چیزی رو که باید یاد بگیری این که خودت رو دوست داشته باشی

    تو هم که خودت رو دوست داشتی اول این محصول رو تهیه کردی تا جسم سالم تری داشته باشید . حتما دفعه ی دیگه محصول عزت نفس رو میخری.و کم کم محصولا ت دیگه رو

    خیلی دوست دارم تمام محصولات استاد رو بخرم قبل از آشنایی با استاد کلی کتاب موفقیت خوندم اما حرفای استاد درکش راحتره و به دل میشینه .

    سپاسگزارم از خداوندکه در مسیر هدایت هستم .

    سپاسگزارم استاد عزیز که با مثال های عینی

    درک موضوع رو برامون راحت تر میکنید .

    مریم خانم گل و دوست داشتنی سپاسگزارم از شما برای فایل های سفرنامه برای همراهی تون با استاد

    از خداوند برای شما دو عزیز و همه ی عزیزان همراه شادی ،ثروت، عزت ،برکت، سلامتی و همه خوبی ها رو آرزو میکنم .

    موفق و موید باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    📝هجدهمین برگ از سفرنامه من

    به نام الله یکتا؛ سلام گرم و پر انرژی من به تحسین برانگیز ترین خانواده دنیا که هرروز دنبال سرمایه گذاری هرچه بیشتر بر روی خودشان هستند.

    تجربه شخصی من در رابطه با این موضوع دیدن تضادها، کسب آگاهی و تایید کردن این اصل است. در خانه ما می‌توان گاهی اوقات (و شاید کمی بیشتر) شاهد از این قبیل رفتارها بود. با اینکه پدرم مرد ثروتمندی است اما همیشه برای من سؤال بود که چرا او با اینکه توان مالی خرید بهترین های هرچیز را دارد با این وجود کالا ها را ارزان تر از قیمت اصلی‌شان تهیه کرده و به دنبال اجناس ارزان قیمت می‌رود؟ و بعد از گذشت چند روز یا هفته ناگزیر است هزینه ای مجدد برای تعمیر و جالب تر از آن خرید مجدد همان کالاها بپردازد!! من پاسخ سؤالاتم را در آن سنین کم نگرفتم اما پس از درک و فهمیدن قانون، تمام جواب ها برایم کاملا منطقی آشکار شدند.

    درواقع پدرم باورهای محدودکننده ای در رابطه با هزینه کردن برای خرید اجناس دارد؛ مقاومت های ذهنی، کانون توجه و باورهای محدودکننده ای که از انسان هایی با ذهن فقیر در اطرافش نشأت می‌گیرند، همه سبب شده تا همچین نتایجی را تجربه کند… درمقابل آن مادرم، اما کمابیش باورهای قدرتمند کننده‌تری نسبت به پدرم دارد با اینکه او قوانین را نمی داند اما بیشتر اوقات درحال یادآوری این نکته به من است که،، * اگر وسیله یا کالایی هزینه بالایی دارد پس حتما کیفیت آن نیز باید مطابق با مبلغ آن باشد؛ و حتما می‌ارزد به خرید و استفاده طولانی مدت از ابزار هایی باکیفیت مناسب و تداوم بالا. و برعکس آن، اگر کالای خاصی که با استاندارد بالایی درنظر داری را با مبلغ ناچیز پیدا کنی (چه تخفیف باشد چه حراج) باید به کیفیت آن جنس شک کنی!! *

    از اولین روزی که مادرم این حرف ها را برای من بازگو کرد، من آن ها را تبدیل به یکی از قوانین زندگی ام کردم که هروقت بزرگ تر و از خانواده‌ام مستقل شدم یادم باشد که بهایی که برای خرید محصولی می پردازم (با توجه به اینکه آن محصول با کیفیت ترین و بهترین بوده) هزینه آن را به راحتی پرداخته و نگران از دست دادن مبلغ و پولی که برای آن پرداختم نباشم. واقعا از مادرم سپاسگزارم بخاطر بازگو کردن این نکات برای من که حالا درک میکنم منشأ صحبت های مادرم از باور لیاقت او بوده که به من نیز منتقل کرده. درست است که هنوز کاملا از خانواده‌ام مستقل نشده ام اما با دیدن این نشانه ها و تضاد ها، خدای درونم به من آلارم می‌دهد که تا زمانی که در کنار آنها زندگی می‌کنم برای آگاه شدن هرچه بیشتر و سرمایه گذاری کردن هرچه بهتر روی ذهنم، و درنتیجه آن ساختن زندگی دلخواهم، روش فکری، باورهای محدودکننده/قدرتمند کننده و نتایج آنها را ببینم تا اگر به تضادی برخوردم برای خودم باورهای درست، قدرتمند کننده و ثروت ‌‌ساز بسازم…

    دوستان عزیزم، ما لایق تجربه و داشتن بهترین ها را داریم! تمام افراد ثروتمند باور دارند که لایق داشتن هر خواسته ای به بهترین شیوه ممکن هستند، داشتن هر کالایی با بهترین و بالاترین کیفیت ممکن. آن هم نه بخاطر اینکه این اجناس را برای نشان دادن به دیگران تهیه کنند نه!!! برای اینکه آنها باور دارند آنقدر ارزشمند و لایق هستند که باید بهترین ها نصیبشان شود و به کمتر از آن راضی نمی شوند! ما نیز درجهت تجربه ثروت در هر زمینه از زندگی‌مان نیاز به یک ذهن ثروتمند داریم. و ذهن ثروتمند نیازمندِ باورهای قدرتمندکننده ثروت ساز است، باور لیاقت و باور فراوانی. فقط با کارکردن بر روی این دو باور اساسی و مهم است که دوباره ذهن مان را برای تجربه هرچیزی با بالاترین حد از کیفیت آن برنامه ریزی کرده و هرگاه این دیدگاه بر ذهن مان غالب شود، دائما بدنبال تجربهٔ بهترین کیفیت ها و بهترین های هرچیز هستیم،، و جهان نیز لاجرم ما را به سمت بهترین هایش هدایت می کند؛)

    ردپای هجدهمین روز از روزشمار تحول زندگی‌ام👣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1569 روز

    سلام به پروردگار مهربانم.

    سلام به استاد عزیزم که همچون پدری مهربان .، منو با زندگی و راهکارهای زندگیم آشنا می‌کند.

    خدایا کمکم کن این قلم حرفهایی بنویسد که از تو باشد که به قلبم وحی می شود.

    دوستان منم که این فایل رو گوش کردم متوجه شدم که چقدر ذهن فقیری دارم ، و چرا پول سراغ من نمی آید.

    سفرنامه ی امروز هم تجربه ها و درسهای زیادی رو به من میده، و بهم میگه که منم کجای زندگی اشتباه می کردم،و چرا پیشرفت نبود.

    آره استاد منم هر وقت که می خواستم خرید کنم همش دنبال ارزونی بودم،و به گفته ی بزگترهای فامیل، آدم باید خوب بلد باشه پولی که با این زحمت رو در آورده رو تو چاه نریزه،

    اگه با 100تومن به بازار می رفتم همه چیز می خواستم اما ارزون ….

    بارها می شد که عید نوروز لباس هایی واسه خودم و بچه‌ها خرید می کردم ، و خوشحال بودم، که همه رو راه انداختم ، ولی بعد از چند وقت که می‌شد،لباسهایی که خریده بودم یا رنگشون می رفت یا کوتاه و زشت می شدن،و همش با سرزنش های شوهرم و بچه‌ها روبه‌رو می‌شدم،به خودم می گفتم که خدایا من که هدفم پیشرفته زندگیمه، من که هدفم راضی کردن شوهرمه پس چرا بازم خراب میشه؟؟؟

    حتی تو خرج خوراک خونه زندگیم هم با خریدهای کم هزینه راضی بودم،گوشت کم بخوریم، میوه ی ارزون بخوریم اگه اتاقم دو لامپ داشت باید یکیشون خاموش بشه،تا پول برق واسمون کن بیاد،…….

    وهزاران چیز دگه که پول کم بدم تا زود پیشرفت کنم،اما همشون اشتباه پرمی اومد ، یا هزینه‌ی دکتر میشد یا هزینه ی خرابی ماشین…..

    استاد عزیزم متشکرم که درس‌هایی داری تو این راه که اومدم رو بهم میدی که همش توش پیشرفته، همش توش آرامشه، همش توش خداست….

    استادجان از خدا ممنونم که شما فرستاده که وحی منزل رو به من و امثال من برسونید و به ما بگید که خدا هست، باور کنید با خدا زندگیه بهشتی می شود کرد.

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت،منو به این مسیر هدایت کردی و داری بهم میگی ،که چطور می شود خوب زندگی کرد؟

    چطور می‌شود راحت زندگی کرد؟

    چطور می‌شود بهشت رو در این دنیا هم تجربه کرد؟

    آره منم دست در دستان ت میدم و عهد می بندم که تو رو خوب باور کنم.

    که همه جا و همیشه تو رو بخوانم ، تا زیبا وراحت و با آرامش و پر پول زندگی کنم.

    چون جهان پر از فراوانیست.پس من که تو رو دارم به قول قرآن چرا ترسی.چرا غمی…

    خدایا منو به راه راست هدایت کن. راه آنانی که بهشون نعمت دادی .

    الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهره زینلی گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    سلام

    من امروز جواب یکی از سوال ها مو گرفتم میخواستم یه عمل زیبایی انجام بدم پیش دو تا دکتر هم نوبت زدم یکی قیمتش دوبرابر هست و من مردد بودم کدوم رو انتخاب کنم حالا دیگه جوابمو گرفتم

    من خیلی سال قبل که دوم ابتدایی بودم اول سال دیدم همه ی بچه ها یه مدل جا مدادی دارن که تا بازش میکردن به کش داشت و خودکار و مدادها شونو داخلش میراشتن و توسط اون کش نگه داشته می شدند من خیلی دوست داشتم که من هم داشته باشم قیمتش ۲۸ تومن بود منم که پولمو جمع کرده بودم و تصمیم گرفتم برم برا خودم یکی از اون جا مدادی ها بخرم وقتی رفتم تموم شده بود و فروشنده در عوض به پیشنهاد دیگه به من داد یه مدل جا مدادی به من نشون داد که کلا مدلش با اونی که من دوست داشتم تفاوت داشت دو در بود و عکس یک پری دریایی روش بود وقیمتش۹۹تومن بود من دیگه دلم میخواست جا مدادی داشته باشم و از طرفی این پول رو خیلی وقت بود جمع کرده بودم و خیلی برام ارزش داشت خلاصه جا مدادی رو خریدم و اولش خیلی حس خوبی بهش نداشتم آخه من پولی که کلی وقت جمع کرده بودم رو داده بودم براش

    بعد از گذشت یه مدت جا مدادی دوستان خراب شد اون کش داخلش که مداد و خودکار رو نگه می‌داشت شل وگشادشد ولی من جا مدادی خودم رو حتی تو وسایل خواهر کوچکترم میدیدم که بعد از سالها هنوز نو و قابل استفاده بود به هر حال این باور عدم لیاقت رو من همیشه داشتم تا شروع کردم به گوش دادن فایلها و تاثیرش رو زمانی متوجه شدم که دو سال قبل رفتن مانتو بخرم دو تا مانتو انتخاب کردم یکیش قیمتش سه برابر بود ومنیکم مرددشدم و بعد همون گرونتره رو انتخاب کردم و متوجه شدم که دارم برای خودم ارزش قایل میشم و این فایلها روی من تاثیر گذاشته دیروز که توی مهمونی پوشیده بودمش با خودم فکر کردم خوب من الان هر باری که این مانتو رو می پوشم همه میگن مانتو شما زیباست و خودم هم دوسش دارم در صورتیکه اگه ارزونتره رو می‌خریدم فکر نکنم دیگه قابل استفاده بود بود من پاشنه آشیل خودم رو پیدا کردم من باید روی باور لیاقت خودم کار کنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعیده اکبری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1879 روز

    به نام خدای مهربان

    برگ هجدهم سفرنامه

    اول اینکه من بارها نام این فایلو به به طرق مختلف دیده و شنیده بودم ولی در مدارش نبودم که به سراغش برم از آموزه هاش استفاده کنم خیلی ممنون استاد.

    استاد تحسینتون میکنم برای اینکه بدون اینکه متن آماده ای داشته باشین خیلی خیلی مسلط صحبت میکنید و خوب میدونید کجاها باید توضیحات اضافه ای بدین،کجاها مثال بزنید و کجاها خلاصه بگید.

    بعضی وقتا شرایط و موقعیت یا اتفاقای خاص باعث میشن که یه سری الگو ها شکل بگیره،جهان عوض میشه و اون موقعیت و شرایط از بین میره ولی اون الگو ها توی ذهن ما هست و همچنان داریم اون الگوها را رعایت میکنیم.این بخش از حرفهای استاد منو یاد داستان اون خانمه انداخت که هر وقت میخواست سوسیس درست کنه سروته سوسیس را میزده بعد میزاشته تو ماهیتابه وقتی ازش میپرسن چرا اینکارو میکنه میگه چون مادرم این شکلی درست میکرد منم از اون یاد گرفتم وقتی از مادرش میپرسن اونم میگه منم از مادرم یاد گرفتم و وقتی از مادربزرگه میپرسن جواب میده چون ماهیتابه بزرگ نداشتم مجبور بودم این کارو انجام بدم تا سوسیس تو ماهیتابه جا بشه.

    به این فکر کن چه الگوهای را داری تکرار میکنی که موقعیتش از بین رفته ولی تو همچنان داری او الگو را ادامه میدی؟من خانواده خیلی مذهبی دارم و به خاطر همین موضوع از ۱۳ سالگی چادر سر میکنم اونم نه به اختیار.چند وقتی هست که مسئله حجاب حل شده برام و بعد ازدواج هم همسرم دوست داره راحت باشم و اصراری به چادری بودنم نداره ولی من هنوزم جاهای که میدونم منو میشناسن چادر سر میکنم مثل یه عادت شده برام و از اینکه منو بی چادر ببینن ترس دارم و از طرفی هم نمیخوام مامان و بابام به خاطر این موضوع ازم دلخور بشن و فقط جاهایی که همه برام غریبن چادر سر نمیکنم.همین الان به خودم تعهد میدم آگاهانه پا روی ترسهام بزارم از حرف کسی نترسم و نگران ناراحتی پدر و مادرم نباشم تلاشمو بکنم تا تکاملم رو در این مسیر طی کنم و اینکه کم کم این الگوی اشتباه را تکرار نکنم.

    نکته بعدی اینکه وقتی در حد استاد روی باورهای احساس لیاقت و فراوانی کار کرده باشی یا در حد استاد درآمد داشته باشی بازم نجواهای ذهن رهات نمیکنه و با این حرف که چرا اینهمه پول دادی واسه چند تا قابلمه تلاش میکنه حالت رو بد کنه.باید مثل استاد آگاهانه و با منطقی کردن مسئله مثل باور به فراوانی وداشتن احساس لیاقت نزاری نجواها حالتو بد کنن.

    من تا حالا این خواسته رو نداشتم ولی استاد اینقد راضی بودن از قابلمه ها و با وجود هزینه بالایی که براشون پرداخت کرده بودن گفتن که میارزه و مفت خریدمشون منم دلم میخواد قابلمه های با این کیفیت داشته باشم.

    وقتی بحث قیمت یک کالا باشه باید مقایسه کنیم مبلغی که پرداخت میکنیم رو بانتیجه ای که اون کالا در زندگی ما ایجاد میکنه و بعد بگیم که ارزون یا گرونه. مثل ماشین نو با قیمت بالاوماشین دست دوم با قیمت کم مسلما ماشین دست دوم ظاهرا قیمتش کمه ولی در بلند مدت اونقدر هزینه های متفرقه داره و خطرات جانی و در راه موندن داره که خیلی بیشتر از قیمت ماشین نو برامون آب میخوره.

    تجربه ای که خودم از خرید ظاهرا ارزون داشتم اینه که چند سال پیش ما سرویس خواب کودک برای دخترم گرفتیم اون موقع به خاطر باورهای محدود کننده همش تلاش میکردیم همه چیز به صرفه باشه برامون برای همین ما یه سرویس خواب انتخاب کردیم که مشابه با سرویس های درجه یک بود ولی خیلی ارزون تر ولی بعد این که اماده شد و تحویل دادن ما تازه متوجه شدیم یه سری لوازم جانبی که لازمه روی سرویس باشه رو به خاطر ارزون بودن این مدل از سرویس نزاشتن روش و ما مجبور شدیم خودمون تهیه کنیم،چند وقت بعد دیدیم نرده ها و کشوها به راحتی کار نمیکن و مجور شدیم بدیم نجار درست کنه،از تشکش که نگم که اینقد سفت بود که دخترم اصلا ازش استفاده نمیکرد.خلاصه ما به خیال خودمون هزینه کمتری دادیم ولی کلا هزینه ای متفرقه که زیاد داشت هیچ آخر سر هم کارایی نداشت و به قول استاد انگار پولو انداختیم دور.

    خیلی خیلی فایل ارزشمندی بود و من ترمزهای بزرگی تو خودمون پیدا کردم و سعی میکنم از این به بعد خیلی رعایت کنم.

    امیدوارم همگی در سلامتی ،خوشبختی ،ثروت،آرامش غرق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد معصوم گفته:
    مدت عضویت: 1604 روز

    به نام الله یکتا و روزی دهنده بی حساب

    خدایا شکرت که با هر قسمت از این سفر برگ جدید از هدایت تو توسط استاد عباس منش به من ذکر می گردد. این جلسه هجدهم برای من خیلی زیبا بود. چرا که وقتی می خواستم آن را به همراه مادرم بشنوم، زنگ خانه ما خورد و ما نتوانستیم در آن روز جلسه را گوش کنیم. من و مادرم دو روز بعد تصمیم گرفتیم که جلسه جدیدی گوش کنیم. نکته جالبش اینجا بود که من یک تجربه ای داشتم که دقیقا به این جلسه دوره مربوط بود. و چقدر زیبا خداوند منو هدایت کرد تا با پوست و استخوانم معارف این جلسه را درک کنم.

    روز پیش، من پس از گفتن نان برای خانه، تصمیم گرفتم که برم و میوه تهیه کنم. ما در کنار خانه مان چندین میوه فروشی داریم که هر کدام یک کیفیت و قیمت دارند. همچنین یک بازار میوه و تره بار نیز در نزدیکی ما وجود دارد. من معمولا همه مغازه را گشت میزنم و بعد تصمیم میگیرم که بهترین میوه با بهترین قیمت را بخرم. اما صادقانه که بگویم برایم همیشه قیمت اولویت بود، یعنی میوه ها را میدیدم و سپس بعد از آن بر مبنای قیمت تصمیم گیری میکردم نه کیفیت آن. از آنجایی که مادرم خیلی خربزه دوست دارد ابتدا به تره بار رفتم و دیدم که قیمت خربزه 7 تومان است اما کیفیت به شدت پایین است. لذا تصمیم گرفتم به مغازه میوه فروشی که معمولا جزو مغازه های میوه فروشی مدنظرم هست، بروم. اونجا قیمت خربزه 11 تومان بود اما خب کیفیت واقعا فرق داشت. من یک خربزه خیلی عالی گرفتم که در مجموع قیمتش 57 تومان شد. این مغازه اه میوه هاش کلا خوبه ولی خب قیمت هاشم واقعا گرونه در مقایسه با بقیه جاها. من قصد داشتم مقداری آلو و هلو اینا ام بخرم ولی اونجا در حد 35 تا 40 تومن کیلویی بود و من بیخیالش شدم. همین که داشتم میومدم خونه یک ماشین وایساده بود و گلابی، سیب، هلو انجیری و آلو هم رو کیلویی 10 تومن میداد. اتفاقا ملتم جمع شده بودن و همه داشتن میخریدن. من انگیزه زیادی نداشتم بگیرم ولی خب میوه ها رو که دیدم نسبتا خوب بودن. در واقع صرفا کوچک بودن ولی خب خوب به نظر میرسیدن. به همین خاطر 5 کیلو به صورت درهم از هر کدوم خریدم. و وقتی رسیدم خونه گفتم ببینید این خربزه خریدم 57 و کل این میوه ها رم خریدم 50 تومان. اصن تو خودم ذوق میکردم به به عجب خریدار خفنی. ذوق میکردم انصافا…

    میوه ها انصافا نسبتا خوب بودن اگر چه چن تا از آلو ها داخلشون کرم داشت ولی کلا خوب بودن.

    امروز که این جلسه گوش دادم واقعا همش این خریدم برام مرور میشد. چرا که ما تو خانوادمون از اونجایی که از لحاظ مالی قوی نبودیم به خاطر همین از اینکه میوه با کیفیت درجه پایین تر اما ارزان تر بخریم یه عادت شده بود چرا که فکر میکردیم این حالت برای ما مقرون به صرفه تره. منم چون توی این خانواده بزرگ شده بودم خب طبیعی بود که این حس داشته باشم. اگر چه مادرم همیشه در مورد ابزار های بزرگ همانند تلویزیون، ماشین لباسشویی یا هر چیز دیگه همیشه براش مهم بود که یه چیز عالی بخریم هر چقدر که اون گرون باشه. همیشه ام اتفاقا همین ضرب المثل انگلیسی که استاد زد میگفت برامون. اما در مورد میوه یا خورده ریزه ها اینو رعایت نمیکردیم. جوابشم خیلی سادس. چون ذهن فقیری داشتیم.

    الان دارم به این موضوع فکر میکنم که خرید من از دیدگاه ذهن ثروتمند نه تنها افتخار نبود بلکه باید منو به فکر فرو میداشت. چرا که میتونستم با همون پول 50 تومن دو کیلو میوه عالی بخرم و کلی حال کنیم. در واقع با خوردن اون ها هم احساس بهتر و سلامتی بیشتر جذب میکردیم.

    اگر چه خدا رو شکر در مورد خربزه اونو رعایت کردم کامل :)

    ولی خب معموله که من در مراحل تقویت باور هام هستم و گاهی باور فراوانی حاصل از فایل های استاد و گاهی باور کمبود که حاصل از دوران کودکی موفق میشه و باید مرتب بیشتر روی خودم کار کنم تا باور های قوی تری بسازم. واقعا خرید جنس با کیفیت پایین فقط به دو باور داشتن لیاقت و باور فراوانی بر میگردد.

    در انتها خدا را هزاران بمرتبه شکر میکنم که ما را هر لحظه هدایت میکند و نعمت های فراوانی برای ما آفریده و تنها کافیست که به صفت رزاق بودن الله یکتا ایمان بیاوریم و به خاطر نعمت های فراوانش او را شکر کنیم

    از استاد عزیزم واقعا ممنونم که هر روز با آگاهی هاش کمک میکنه تا ما بیشتر قوانین زندگی درک کنیم و بیشتر با الله یکتا و نعمت های بیشمارش آشنا شیم.

    خرید میوه های عالی یعنی که من به خدای روزی دهنده بی پایان ایمان دارم

    خدایا شکرت .

    برای همه عزیزان آرزوی سلامتی و ثروت و عافیت در دنیا و آخرت دارم.

    الهی شکرت

    ای هادی

    ای روزی دهنده بی حساب

    شکرت :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    خانم رستگار گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    به نام خداوندِ بخشنده و مهربان 🦋🧡

    سلام و درود

    از وقتی یادم میاد همیشه دنبال این بودم که نیازهای خودم رو مقطعی برطرف کنم، مثلا وقتی میرفتم مانتو بخرم، دنبال یک مانتو برای یک فصل می‌گشتم، شال برای اینکه همین مدت تابستونی فقط کیفیت داشته باشه، کفشی که شیش ماهی بشه باهاش راه رفت. از وقتی متوجه شدم که این رفتار از یک جهت از عدم احساس لیاقت برای استفاده از کالای با کیفیت نشأت میگیره و از طرفی از باور به کمبود که من پولم تمام میشه اگر برای کالای با کیفیت پول بدم نشأت می‌گیره، سعی کردم تا در هنگام مواجهه با این موقعیت‌ها مچ ذهنم رو بگیرم.

    اینبار با همسرم برای کار من دنبال یک ابزار بودیم، ایشون باورشون این بود که ابزارِ بهتر که گرونه ولی می‌تونه برامون بمونه و کار کنه رو نگیریم، چون نمی‌خواستم وارد بحث بشم قبول کردم.

    و چقدر در حین کار این ابزار منو خسته می‌کنه، عصبی میشم، مدام خراب میشه و باعث شده برای بالا نگه داشتن کیفیت کارهام تلاش بدنی بیشتری بکنم. در اولین فرصت میرم و ابزاری که باید از اولش می‌گرفتم رو می‌خرم.

    خدا رو شکر همسرم وقتی با نتیجه چنین فکر و حرکتی روبرو شدن، پذیرفتن که ارزش ابزار برای کار انقدر مهمه که اتفاقاً خوبه که پول بیشتری براش بپردازیم.

    دقیقا خودم به ارزش محصولاتی که استاد عزیز تهیه می‌کنن کاملا واقف هستم و می‌دونم که منی که حتی آنچنان از محصولات استاد استفاده نکردم، تنها با رهنمودهای فایل‌های رایگان چقدر در دنیای با بهتر و آرامتری زندگی می‌کنم نسبت به خانواد‌ه‌م، میفهمم که این ابزار فرق داره، و ارزشش رو داره که تا لحظه ای که می‌میرم همچنان گوش بدم و عمل کنم.

    من حتی به دخترم شش ساله‌م گفتم اگر روزی رسید که من نبودم، استاد رو سرچ کنن و پیداشون کنن، چون می‌دونم این آموزه‌ها برای هر فرزندی که دنباله ش رو بگیره و انجامش بده، کافیه.

    به امید روزی که لیاقت استفاده از تمام محصولات رو پیدا کنم و بتونم با جان و دل بهاش رو بپردازم و به کار ببندم.

    ردپای روز هجدهم من

    ۱۴۰۰٫۵٫۲۹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 2927 روز

    به نام خداوند هدایتگر 

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه ی همسفرهای عزیزم

    روز هجدهم سفرنامه

    من خیلی دست به آچار نیستم و جز چندتا اسم از ابزار سر در نمیارم ولی این موضوع توی لباس خریدن خیلی برام اتفاق افتاده که لباسی تخفیف خورده یا ارزانتر از جای دیگه بوده و من خریدمش یا اینقدر جنس نامرغوبی داشته که دو ماه هم توی تنم دوام نیاورده یا اینکه مونده روی دستم چون اصلا با تیپ و استایل من جور در نمیاد و در اکثر موارد اینقدر توی کمد لباسم مونده تا از مد افتاده یا اینکه برام کوچیک شده و ردش کردم! و کلی هم بابت پولی که براش دادم خودمو سرزنش کردم و به نظرم خیلی گرون بوده برام در صورتی که اون موقع که خریدمش تخفیف خورده بوده و خیلی هم ارزان بوده و خیلی وقت ها هم پیش اومده که بعد مدت کوتاهی یه لباس بهتر و با کیفیت تر دیدم که فقط چند هزار تومن از اون لباسی که من خریدم گرونتر بوده ولی خیلی شیک تر و با جنس مرغوب تر ! 

    اینکه چطور بخریم و چطور بفروشیم با چه نگاه و تفکری خیلی مهمه و من متاسفانه در این زمینه خیلی قوی نیستم ولی اخیرا قدم های برداشتم تا بهتر خرید کنم طوری که خودم راضی باشم و خریدم برام مفید باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مرادعلی ملایی کردکانلو گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    درود بر استادان عزیز عباسمنش و شایسته.

    استاد الان که به این قسمت رسیدم دیدم من چقدر ذهنیت فقیر دارم.چقدر دنبال چیزای ارزون قیمت بودم.مثلا وقتی میخاستم کفش بخرم میرفتم از فروشگاه‌هایی که قیمت ارزون میدادن خرید میکردم و ذهنیتم این بود که بجای اینکه سالی یکبار کفش خوب و گرون و اصلی بخرم همونو دوبار یا سه بار جنس فیک و ارزون میخرم و تند تند کفش عوض میکنم اما غافل از اینکه اون کفش فیک درکنار کیفیت پایینش به پاهامون هم آسیب می‌زند و حتی یک ماه هم کار نمیکنه واسم و بعد مجبور میشدم برم جنس اصلی رو با نارضایتی بگیرم.

    الان که این فایل رو دیدم فهمیدم چقدر اشتباه میرفتم.فهمیدم اصلا خودمو دوست نداشتم.اگه کفش و لباس خوبی میگرفتم استفاده نمیکردم و میگفتم حیفه خراب میشه.واقعا از خودم دلگیر شدم.چرا استفاده نکردم.

    یادمه بچه بودم و یک شب که با پدرم رفته بودیم بیرون یک فروشگاه چرم بزرگ بود که من از یک کاپشن چرم تو اون فروشگاه خیلی خوشم اومد و دوشب بعدش بابام اون کاپشن رو واسم خرید.اما من از ترس اینکه اگه بپوشم ممکنه پاره بشه و خراب بشه نپوشیدم و اصلا ازش لذت نبردم و وقتی بخودم اومدم دیدم ۳۰سال ازون موقع گذشته و اون کاپشن همچنان دست نخورده تو چوب لباسی تو کمد لباسامه و من ازش لذت نبردم.

    خیلی افسوس خوردم و کاپشن رو دادم به خواهرزادم که خیلی دوستش دارم و الان می‌تونه ازون کاپشن استفاده کنه و بهش گفتم بپوشه و لذتشو ببره.

    از خودم معذرت می‌خوام که دوستش نداشتم.از خودم معذرت میخوام که واسش ارزش قایل نشدم.

    بازم هزاران بار خداروشکر میکنم که تو این مسیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم ازین ببعد بهترینها رو واسه خودم بخام.

    ممنونم ازت استاد عزیز.

    خیلی خیلی خیلی دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سمیرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم

    کامنت امروز من ماله سفر روز هفدهم بود که باید دیروز می گذاشتم.

    اما امروز در صفحه ی سایت رو هیجدهم سفرم همین فایل بود .چون وقت داشتم ،گوش کردم و تصمیم گرفتم که کامنت به عنوان تمرین این فایل بنویسم .

    من خودم شخصا هیچ وقت از ارزونی جنسی شگفت زده نشدم که هول هولکی برای خرید اقدام کنم .چون چند مورد قبلش تجربه کرده بودم و پشیمون شده بودم اما سالهاست که دیگه اقدام به این کار نکردم .مثلا سرویس قابلمه من در جهزیه اون موقع یعنی ۱۳ سال پیش خیلی گرون افتاد ولی در عوض من تا همین سه سال پیش ازشون استفاده میکردم و همیشه از مهمان ها که در آخر ظرفها رو کمکم میشستن این تحسین و تائید رو میشنیدم.

    و بعد از مدتی که تصمیم گرفتم دوباره قابلمه ی جلو دستی رو تعویض کنم رفتم و یه جنس عالی خریدم البته خیلی به قول استاد کوالیتی نیست اما خیلی جنس خوبی در بین قابلمه های اون فروشگاه داشت .و الان شنیدم که بنده خدایی با اینکه دو سرویس کامل قابلمه ی ارزان خریده اما یک سال کامل هم نتونسته ازشون استفاده کنه چون تفلنشون زود خراب شده و داره به اشتباه باز همون کارش رو تکرار میکنه

    اما من یه قابلمه و یه ماهی تابه ی خوب خریدم و الانم ازشون راضی هستم. در مورد میوه ها گاهی آدم تحت تاثیر حرفای فروشنده یه کاری میکنه اما در نهایت وقتی میاد خونه پشیمون میشه .

    من همیشه سعی کردم در آسایش. رفاه .سلیقه از هزینه ی بیشتر دریغ نکنم .

    و تا الانم از خریدهایی که داشتم راضی بودم .حتی اگه مورد انتقاد بقیه باشه

    خوشبختانه همسرم از من بیشتر در این موردها وسواس دارند و خیلی مراقبه افتادن در دام ارزونی ها هستن .

    خداروشکر به خاطر اینکه در جهان همچین جاهایی با این نوع ابزار هست برای کسانی که علاقه به استفاده از این ابزار قدرتمند و عالی دارن .مثل خود من

    امیدوارم به جایی هدایت بشم که درش برام راحتی و ابزار عالی برای لذت بردن من از زندگیم توسط خداوند فراهم شده باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: