اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خوشحالم که در این مورد حداقل ذهنم ثروتمند بود از قبل😂
من از بچگی کلا خانوادهام و مخصوصا پدرم جوری بودند که همیشه میخواستند که بهترین کالا رو بخرند ولو که قیمتش گران باشد. پدرم همیشه دقیقا حرفهای شمارو میگفت که حتی اگه مجبور باشی به اصطلاح زیاد براش پول بدی عوضش اون چیز یه عمر برات کار میکنه اونم با بهترین کیفیت.
واسه همین ما عادت کردیم که حداقل تو خرید کردن همیشه دنبال بهترین جنس باشیم. و اصلا خریدن جنس های بی کیفیت ولو مفت بهم عذاب وجدان میده.😂😂
حرف های شما باعث شد باورهام در این مورد قویتر بشه ، چون مهر تاییدی بود از طرف کسی که خیلی زیاد قبولش دارم .
و اینکه من خیلی لذت بردم از حرف های شما، حرف هاتون نمونه کامل حرف های یک فرد و یک ذهن واقعا ثروتمند هست و این ذهنیت و حرف هاتون خیلی باشکوه بود از نظرم . اینکه همیشه بهترینهارو بخوای به کم قانع نشی و برای بهایی هم که در مقابلش میپردازی ، نه تنها سرش غر نزنی بلکه سپاسگزار باشی که با بهای ناچیزی بهترین ها رو بهت ارائه دادن.
باور احساس لیاقت و باور فراوانی از نوع باورهایی هستند که فکر میکنم نداشتن آنها باعث خیلی از مشکلات برای من شده.
این عدم احساس لیاقت که نشات میگیره از کمبود عزت نفس ، برای من همیشه مشکل ساز بوده و هست و در این فایل از استاد یاد گرفتم که برای خودم ارزش قائل بشم و به کم راضی نشم چون جهان به کمترین ها هدایتم میکنه.
به جای اینکه توقع ام را پایین بیاورم یاد میگیرم قوانین را یاد بگیرم.
خیلی برای من پیش اومده که زمانی که تخفیفات کالایی وجود داره کلی جنس میخرم که اصلا نیازشون ندارم و مثلا میخواستم یه شلوار بخرم قیمتش بالا بوده نخریدم و کلی جنس خریدم که اصلا لازم نداشتم و حالا پولی که پرداخت کردم بیشتر از اون چیزی شد که لازم داشتم. و به این ترتیب ذهنم مرا گول زده اشکالی نداره کلی خرید کردی اما شاید سال ها هم از اون خریدها استفاده نکنم ولی چون تخفیف داشته خریدم.
به قول استاد ذهن فقیر همیشه همه چیز را گران می خرد. چون می خواهد هزینه کمتر کند جنس بی کیفیت میخره بعد هزینه های گزاف بابت آن می پردازد.
ساختن این دو باور یعنی باور فراوانی و احساس لیاقت جهاد اکبر می خواهد. تا هر وقت ذهنم اومد کیفیت خواسته ام را بیاره پایین مچم را بگیرم و بجای اون باورهایم را قدرتمند کنم.
پس یاد گرفتم به کمتر از بهترین قانع نباشم تا جهان مرا به بهترین ها هدایت کند.
گاهی خرید میکنیم که اگر اون چیزی که تو دلمون بود رو میخریدی هم لذت میبردی از خرید و استفاده و هم از کیفیتش لذت میبردی
ولی با خرید دیگر بخاطر قیمت
تا مدتهااون جنس و اون وسیله جلو چشمت بود و آرامش خرید رو ازت میگرفت
استاد درست میگید به قول معروف کمتر بهر ولی خوب بخر
کمتر بخور ولی خوب بخور
اما دوست داشتم مطلب دیگه هم بگم
درمورد عدم احساس لیاقت از خرید خوب
دیدم افرادی که خرید های خوب و قیمتهای خوب انجام میدن واقعا جنس و مارکی که خریدن حرف نداره ولی وسیله اونها خراب میشه چون همیشه پس زمینه خوب خرید کنم نکنه خراب بشه ضمانت داشته باشه نکنه خراب بشه را دارم
پس نتیجه گیری میکنم که اول احساس لیاقت خرید خوب رو داشته باشم
دوم موقع خرید به بعدش فکر نکنم و فقط لذت استفاده را ببرم
خداروشکر میکنم بابت این فایل عالی.واقعیتش من خودم همیشه عاشق جنس های خوب و گرون بودم و همیشه تعداد کمی لباس داشتم اما سعی میکردم از بهترین جنس ها باشه و از پرداخت بهای جنس های خوب احساس خوبی ام داشتم و احساس نمیکردم گرون خریدم چون همیشه میگفتم هرچی پول بدی اش میخوری.یادمه دنبال یه سری ادکلن اصل بودم و همش چک میکردم ک چیزی ک دارم فیک نباشه و اصل باشه بعد یه بنده خدایی در اومد بهم گفت اخه چه کاریه ؟ مگه ادکلن فیک همون کاری که ادکلن اصل انجام میده رو انجام نمیده؟ پس چرا دنبال اصلشی انقدر؟؟ اون زمان من اونقدر روی خودم کار نکرده بودم که بگم چرا!؟حتی خودمم یه لحظه شک کردم که راست میگه ها ….ولی بهش گفتم چون بهم اعتماد بنفس میده استفاده از وسایل اصل. اونم مسخرم کرد و گفت اعتماد بنفس یه چیز درونیه و با این چیزا به دست نمیاد ، این حرفش کاملا درست بود کااااملا… ولی باید اینقدر به دلیل کارام اگاه میبودم که بدونم چرا دارم اینکارو انجام میدم و باید اونقدر روی خودم و اعتماد بنفسم و احساس لیاقتم کار میکردم که بهش بگم چون من لایییییق بهترین هام
ولی همیشه از صمیم قلبم ترجیح میدادم کلا یه وسیله ای رو نداشته باشم تا اینکه بخوام فیک و تقلبی و اشغالیش رو داشته باشم..پدر منم بنده خدا کلا برعکسه..همیشه میگه حالا فعلا اینو بخر علی الحساب بعدا خوبش رو میخری ولی من متنفرم از اینکه جنس به درد نخور بخرم انگار به خودم توهین کردم و حتی هدیه هایی ام ک اینطور بوده و بهم دادن ؛ نگه نداشتم چون حالموبد میکنه
یه قسمتی از وجودم این چیزارو نمیخواد و یه قسمتی از وجودم داره جذبش میکنه،باید احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری پیدا بکنم،نه ادا دربیارم
به صورت درونی و واقعی باید خودم رو لایییییق بهترین ها بدونم،باید باور کنم من به کمتر از بهترین رضایت نمیدم تا جهان بهترین هارو به زندگیم بیاره
حتی درمورد ادمهای زندگیم هم قبل از اینکه از استاد عزیزم بشنوم،به خدای خودم گفته بودم خدایا من با تمام وجود روی خودم کار میکنم که عالی بشم از همه نظر و به همون اندازه ام ازت میخوام ادمای عالی رو وارد زندگیم کنی، هرچقدر طول بکشه مهم نیست من ترجیح میدم تنهای تنها باشم و وقتم رو برای ارتقا خودم بذارم تا اینکه ادمای به درد نخورو درب و داغون تو زندگیم باشن
خدایا شکرت
چقدر حسم خوب شد مخصوصا با خوندن متنی ک مریم جون نوشته بودن
بنام خدای هدایتگر و سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته و اعضایسایت و خانمفرهادی و ابزاهیم مدیر فنی عزیز
مثال از خرید جنس ارزان: ی شلوار و تی شرت که روشم نوشته بود :NEVER GIVE UP توجه ام را در یک سایت انلاین جلب کرد و راسش اصلا به قیمتشم توجه نکردم یعنی برام مهم نبود ولی فکر کنم دور و بر ۳۰۰تومن بود ، سفارش دادم وقتی اومد گفتم ای وای گول خوردم چون رنگ شلواره و تی شرتش فرق داشت ، شلوار مشکی ی کم روشن و تیشرته مشکی تیره بود در حالی که توعکس همرنگ بودن این یکی.(این ی سایت ایرانی بود)
مثال دوم ی بار از ی سایت ک میگفت مستقیم از چین میاد برات ، ی سایت عربی اردر دادم ۵۰ درصد اون لباسهایی ک اوردن برام سایزش فرق داشت یعنی سایزای کوچکتر گذاشتن یا یکی دوتا هم سایز بزرگتر از انی ک اردر داده بودم که بعدشم هی برام ایمیل میزد ک برات کد تخفیف داریم و افر داریم و برگرد و از این حرفا دیگه ان فلوش کردم و دیگه پیامکی برام نیومد شکر خدا (این ی سایت عربی بود)
اما مثال خفن که همین پارسال از امازون: بار اول ی ست چهارتایی اره و چراغ نورافکنی و دریل و مته بود از شرکت ملواکی ک استادم ازش خریدن و خیلی هم راضی هستن و استفاده میکنن در فایلهای زندگی در پرادایس
دومین مثال هم مربوط میشه از خرید بازم از امازون ولی این بار کفش و کلاه و شلوار جنز و پیراهن ک خیلی ازشون راضی ام از لحاظ کیفیت فقط دوستان حواستون باشه که سایز امریکا و خاورمیانه و ایران با هم فرق میکنه مثلا کفش شماره ۴۰ سفارش دادم ولی به پاهام بزرگ بود و فک میکنم سایز ۴۲ اینجاس. پیراهنم همینطور ولی خدا راشکر میپوشمش و ی کفی انداختم توش اندازه پامه😁
فقط خاسم اینو بم که اگه پول پرداختم و گرونترشو خریدم ولی دارن برام کار میکنن کفش با ماشین لباسشویی شستم ککشم نگزیده تمیز تمیز مثل روز اول
کلاها همینطور جینزا همینطور پیراهنا اصلا مثل روز اول نونو . از شرکت lee خریدمشون.
امازون کارش درسته در خدمات رسانی اب قاطی شیر نمیکنه .
Lee هم همینطور
Skechers همینطور
دلیل موفقیتشون یکیه به ارایه کیفیت می اندیشند.
صاحب امازن استاد نی گفتند مصاحبه ازش کردن ادم ریلکسیه اروم اروم همیشه خنده رو لبش میگه عجله نداریم برای ۲۰ سال اینده برنامه داریم.
استاد عباسمنشنیز که میبینین سایتش اینچنین گسترده شده و پر بار کار ی روز و دوروز نبوده ارائه کیفیت بعلاوه تکامل تا که رسیده به اینجا خدا راشکر ک عضوشم.
این مثالی بود برای خودم و سایر دوستان تا یاداوردی شود برای ذهنم که دنبال اجناس با قیمت ارزانتر نرود و کیفیت را بخرد و این باور داشته باشم که: گران بی حکمت نیست و ارزان بی علت هم نیست.
شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت🌹
یه جاهایی طبق باورهای قبلیم ،فکرمیکردم قناعت کردن ،جزعه خصایل اخلاقی مثبته.
هرچیزی ارزونی راباذوق وشوق میخریدم ووقتی که استفاده میکردم ،متوجه میشدم که چ اشتباهی کردم چون به کارم نمیومد.دقیقا همیشه این جمله رامیگفتم ،بزارپولام بیشتربشه ،برم یه چیزدرست وحسابی بخرم .ولی بازطبق عادتهاوباورهای نامناسب ،مقاومت میکردم وبازخرید،ارزون میکردم .
این اشتباهات بقدری تکرارشدکه خسته شدم ازبس پول به بادهوادادم .
دیگه بااستادوروشهای ایشون که آشناشدم .کلن ذهنم راتغییردادم .
برای شروع خیلی سخت بود.ذهنم زیادمقاومت میکردولی دل وبه دریازدم وقول دادم تغییرکنم وکم کم ازخریدای کوچیک شروع کردم تااین مقاومت را بشکنم .
خداروشکرتونستم .نمیگم اصلن مثل قبل عمل نمیکنم .چون هنوز گاهی پیش میاد که تکرارکنم .ونتونستم درموردخریدهمه چیز،بزرگ فکرکنم وبهترینشوبخرم .ولی به نسبت قبلم خیلی بهترعمل میکنم.
اینکه انسان آگاهیش درموردموضوعی زیادمیشه ،ناخودآگاه دیگه رفتاروکنشهای قبلیش بهش حال نمیده ،همین احساس باعث میشه آروم آروم باعث تغییرش بشه.
بین ذهن فقیروذهن ثروتمندخیلی فاصلس.واین هیچ ارتباطی به پولداربودن یافقیربودن تونداره .
من کسانی رامیشناسم که درآمدهای معمولی دارن ولی رویه ی زندگی هاشون حالاتوهرموضوعی،مثل خوردن وپوشیدن ووسایلهای خونه وغیره اصلن به اون درآمدوشغل نمیخوره .
وبرعکسش آدمهایی رادیدم که ظاهرن ،ثروتمندن ولی بقدری خساست توهمه چیزدارن که باورت نمیشه ،که طرف همچین درآمدی داره .ولی توچیزایی مثل لذت بردنهای شخصی خودشون مثل ماشین هم ذهنشون فقیره .دوتاماشین داره ولی ازاونی که داغونه استفاده میکنه که اون یکی آسیب نبینه.
پس لزومایک ثروتمند،ذهن ثروتمندنمیتونه داشته باشه .یایک آدم معمولی ذهن فقیرداشته باشه .
پس همه ی این موارد،اولش بستگی به ذهن ماداره .وقتی ذهنمون راپرورش میدیم سمت فراوانی ها.خب طبیعتا هم، جایگاهمون تغییرمیکنه هم خریدمون بابت هرچیزی .
این توجیه وبهانه ی درستی نیس ،برای کسانی که هنوزثروتمندنیستن ،که بگن ماکه انقدپول نداریم که بخاییم فلان چیزوبخریم .
به قول استادانقدآسیب وضررهای سنگین بابت این ارزون ،خریدنهامون ،دادیم که نگوونپرس!!😔
خداروشکرکه الان نگاهمون کلی فرق کرده .واقعنم وقتی خوب میخری ،خوبم استفاده میکنی .ازهمه مهمترچقدلذت میبری .
ماهاظاهرن خیلی حساب ،کتاب می کنیم ولی توعمل اگه به کارهاوخریدهامون نگاه کنیم ،می بینیم که چقد،اسراف کردیم وچقدپول هدردادیم .
منتهی نمیخاییم قبول کنیم .ینی اشتباه راداریم می بینیم ولی باز تکرارش میکنیم .چراوبه چ دلیل ؟نمیدونم🤷
آره درست میگید،خیره سریم .
خداروشکرکه ماازاین جهالت نجات پیداکردیم.
بازم خداروشکرمیکنم که توباورهای گذشته ،نموندم .
دقیقا تواین زمینه ،بیشترین توجهم به الگوهای مناسبی هس ،که راحت خرج میکنن و بهترینها راراحت میخرن .
می بینم که چقدبرای خودشون ارزش قائل هستن که بهترین هرچیز رابرای رفاه وآسایش ولذت بردن خودشون میخرن ،میپوشن ،ومیخورن .
اصلن خوب خوردن وخوب پوشیدن وخوب خریدکردن هرچیزی علاوه برلذت ،چقداعتمادبه نفس آدموبالامیبره .
جدن حس خوبی به آدم میده وباعث میشه توهمه چیز،اینکاروروندرا،ادمه بدن.واین میشه یه عادت خوب چون باباورخوبی همراه هستش ،اتفاقات وثروت بیشتری هم سمتت میاد.
ترس ازدست دادن پول و سرمایه عامل اصلی ،عدم حرکت درست تواین زمینه میشه .
به نظرم فقط تقویت باورفراوانی وتمرین این مورد،ذهن ثروتمندرادردرون ماایجادمیکنه .
روزانه تمرین کنیم ،توخریدهرچیزی ،مکث کنیم و جلوی طرز فکراشتباهمون رابگیریم .بسنجیم که چراوبه چ دلیل ،داریم فلان خریدرومیکنیم تاانتخابهای درستی داشته باشیم .
بارها و بارها برای من هم این موضوع پیش اومده بود که مثلا با پول یه مانتوی خوب میرفتم 2تا مانتو میخریدم و بعد که استفاده میکردم میدیدم چقد زود چروک میشه، با دوبار شستن رنگ و روش میره ومثلا پارچه ش دون دون میشه و ازاین داستان ها… و میفهمیدم که من چقد این مانتو رو گرون خریدم چون اصلا راضی نبودم… اما مثلا شده مانتو یا پالتو یا هرچی رو با قیمت بالاتر وجنس خوب خریدم، هیچیش که نمیشه هیچی تازه هرچندسال هم بپوشمش بازم مثه روز اول نو و تازه ست خب این جنس هرچقدم قیمتش باشه ارزونه… یامثلا یه ماشین دست دوم خریدم که اولش ذوق کردم که چه ارزون خریدم اما بعد که هر روز یه قسمتش خراب میشدو مجبور بودیم تعمیرکنیم وبه اندازه ی دوتا ماشین هم مدل خودش خرجش کردیم😅الان دیگه یجوری شده دوس ندارم سوارش بشم، البته ناسپاس نیستم اتفاقا کلی هم باهاش روزای خوبی رو گذروندم ولذتشو بردم… اما دلم یه ماشین خفن میخواد که انشالله به موقعش میخرمش😎
اینم از درس این فایل که هروقت خواستیم چیزی بخریم اول به نتیجه ای که برامون ایجاد میکنه توجه کنیم و بعد اگه نتیجه بیشتر از پولی بود که پرداخت کردیم بدونیم که ارزون خریدیمش👌🙂
گاهی اوقات الگوهایی توی ذهنمون داریم که همه چی توی دنیا عوض میشه ولی اون الگو توی ذهن ما ثابته، به خاطر اینکه قبلاً دنیا یه جور دیگه بوده ما یه الگوهایی رو داشتیم، یه رفتارهایی رو داشتیم، یه برنامه هایی رو داشتیم، ولی الان که همه چی عوض شده بازم توی همون الگو های قدیمی گیر کردیم مثلاً قبلاً برای خرید کردن خیلی میرفتن بیرون، از این فروشگاه به اون فروشگاه
ولی حالا همه چیز تغییر کرده و بیشتر دارن آنلاین کار میکنن
باید سعی کنم به الگوهای قبلی که توی زندگیم دارم وابسته نباشم و نخوام که همیشه اون الگو های قبلی رو انجام بدم
چرا وقتی که همه چی عوض میشه من هنوزم دارم از اون الگوهای قبلی استفاده میکنم و انجامشون میدم.
نباید خودم رو گرفتار الگوهای قبلی کنم
چون شرایط قبلی جور دیگه ای بوده،
الان دیگه شرایط عوض شده و همه چیز تغییر کرده
چه توی بیزینس،چه توی کار، روابط یا زندگی همه چیز عوض شده، ولی همچنان دارم همون کارها و الگوهای قبلی رو استفاده میکنم
یکسری شرایط، موقعیتها و یکسری اتفاقات باعث شده که یکسری الگوهایی شکل بگیره، بعد اون اتفاقه و اون شرایط کلاً از بین رفته اما هنوزم مردم دارن همون کارو میکنن
فقط به خاطر اینکه این الگو ها رو دارن تکرار میکنن
باید فکر کنم و ببینم که چه الگوهایی رو دارم تکرار می کنم که اشتباهه و موقعیتش کلا تغییر کرده
ولی من دارم همون راه رو هنوز میرم،
خیلی از ما در مورد گرانی و ارزانی برداشت نامناسبی داریم
یعنی یه چیزی رو قیمتش رو میبینیم میگیم وای چقدر گرونه
ما باید بتونیم در مورد نتیجهای که بهمون میده نظر بدیم
یعنی مقایسه کنیم مبلغی که پرداخت میکنیم با نتیجه ای که در زندگیمون ایجاد میکنه، بعد اونوقت میتونیم بگیم گرونه یا ارزونه
اگه مبلغی رو پرداخت کردم برای جنسی که خریدم و نتیجهای که برام ایجاد کرد بارها از اون مبلغی که پرداخت کردم بیشتر بود پس من اونو ارزون خریدم🪴
وقتی دارم در مورد قیمت ها صحبت میکنم همیشه نگاه کنم به نتیجهای که برام ایجاد میکنه
نگاهمون باید در مورد قیمتها این باشه چه چیزی رو دریافت می کنیم در مقابل اونچه که پرداخت میکنیم
اگه چیزی رو که دارم دریافت می کنم بیشتر از اونچه هست که پرداخت کردم اون قیمت رو ارزون خریدم
اصلاً قضاوت در مورد قیمتها نکنم
برای چیزهای خوب و کوالیتی های خوب باید پول خوب بپردازم و بدونم که ارزون خریدمش، مفت خریدمش
بعضی از افراد این جوری هستن که میخوان یه ماشینی بخرن فکر میکنن ارزون ترین حالتش رو بخرن، دست دوم، درب و داغون و ارزون بخرن، اگه توی یکی از مسافرت هایی که باهاش میرن بلایی سرشون بیاد، توی سرما و گرما نگهشون داره، لاستیکش در بره یا دست و پاشون بشکنه و زخمی بشه
حالا هرچقدر هم که ارزون خریده باشن
اگه یه دونه از این اتفاق ها براشون بیفته صدها برابر اون پولی که باید مثلاً میدادن یه ماشین خوب و سالم و درستوحسابی میخریدن باید هزینه کنن به خاطر اینکه اینو ارزون خریدن
انگلیسی ها یه ضرب المثل معروفی دارن که میگن ما اینقدر وضعمون خوب نیست که جنس دست دوم بخریم
هر وقت خیلی وضعمون خوب شد میتونیم جنس دست دوم بخریم
چون جنس دست دوم گرون تر از جنس نو در میاد در طولانی مدت
اینقدر هزینه داره برامون
همیشه اینو به خودم یادآوری کنم که مواظب باشم به خاطر اینکه چیزی رو ارزون بخرم صدها برابر پول جنس با کیفیتش بعداً هزینه نکنم
جنس خوب بخرم
و این هزینه هایی که آدم هایی که با ذهن فقیر دارن توی زندگیشون، هر روز دوا درمان، و مشکلاتی که دارن به خاطر هزینه هایی که نکردن و فکر کردن گرون میشه رو دارن انجام میدن، من دیگه اون هزینه ها رو انجام نمیدم، این هزینهها رر پرداخت نمیکنم
وقتی میخوام یه چیزی رو ارزون بخرم ببینم که نکنه بعدا فکر کنم دارم ارزون میخرم
من دارم اونو گرون میخرم
چون بعدا یه کارهایی باهام میکنه، یه هزینههایی توی دستم میزاره، یه بلاهایی سرم میاره که برای رفع کردن اون بلاهایی که به واسطه این جنس درب و داغون برام توی زندگی ایجاد شده، بارها و بارها بیشتر از پول نو یا جنس اصل این کالا باید هزینه کنم
نباید فکر کنم قیمت محصولات استاد گرونه من باید برای پیشرفتم هزینه کنم
هم هزینه مالی زمانی و انرژی
این محصولات مثل یک ابزار خوبه که میتونم چه کارهایی رو باهاش انجام بدم وقتی از این محصولات توی زندگیم استفاده میکنم و اجراش میکنم نتایجی که میگیرم بارها و بارها بزرگتر از هزینه اندکیه که بابت محصولات دادم و میفهمم که این محصولات ارزون ترین محصولات آموزشی بودن که توی زندگیم خریدم
چون اینا یک ابزار خوبه
پس همیشه هر وقت که میخوام هزینه کنم نگاه کنم به نتیجهای که این ابزار ها میتونن برام ایجاد کنن
اگه نتیجش بیشتر از اون هزینهای هست که پرداخت می کنم، شک نکنم که دارم ارزون میخرم، چون یه فرد ثروتمند اینجوری فکر میکنه
اگه اینجوری فکر کنم اون وقت دیگه خیلی از هزینه هایی که قبلاً مجبور میشدم برای هیچ انجام بدم دیگه انجام نخواهم داد و تمرکزم روی کارهای بزرگ تر میره و زمانم رو برای حاشیه ها و مشکلاتی که این حاشیه ها برام ایجاد میکنن مثل اون لاستیک ترکیدن توی مسافرت و اون خرابی ماشین که کلی از وقت زمان و انرژیمون رو میگیره دیگه انجام نمیدم
کافیه جنس بد داشته باشم که یه ایرادی ایجاد کنه توی کارم، توی زندگیم، و برای اینکه اونو حلش کنم ببینم که چقدر باید زمان و انرژی و هزینه بدم فقط برای اینکه یه جنس به قول خودم ارزون خریدم
خدای بزرگ من، چقد ذهنم فقیره، چقد مقاومت دارم تو خرید جنس خوب با قیمت خوب.
خودت کمکم کن به فراوانی و وفور نعمتها و ثروتها ایمان بیارم. خدایا به من قدرتی بده تا بتونم پول خرج کنم. خدایا کمک کن خودمو لایق کیفیت بدونم. خدایا پول رو نوکر من کن. من میخام ارباب پول باشم. خدایا این رابطهی داغون من و پول رو درست کن.
اگه بخوام از باور کمبودم ردپا بذارم باید یه کتاب بنویسم. منطق من برای پول خرج کردن، اینکه پولو جمع کنم. هیچ وقت دلم نمیخاد پول خرج کنم هیچ وقت. همیشه اگه مجبور به خرید چیزی باشم، جنس اززون و بی کیفیت رو انتخاب میکنم. و هر جنس خوبی دارم، خواهر بزرگم برام خریده. الانم همسرم همیشه با اصرار فراوان میخاد برام جنس مارک خوب بخره و من به شدت مقاومت میکنم. که چرا پولو میندازی دور. و کلی هم بخودم افتخار میکنم که من زن زندگی هستم. من اهل ولخرجی نیستم و خیلی اقتصادیم.
اوضام خیلی خرابه در این مورد، اونقد که نوشتن در موردش حالمو بد میکنه. بابای من به خسیس بودن معروفه. و منم با خسیس بودنم، از پدر مادرم امتیاز میگرفتم. یادمه، دوران مدرسه، 50 تومن خرجی میدادن بهم. و من هیچی باهاش نمیخریدم جز شکلاتهای پنج تومنی. و هرشب مابقی پولمو تو ذهنم حساب کتاب میکردم تا ببینم چند روزه میتونم فلان قدر پول جمع کنم و همیشه دلم میخاست پولامو جمع کنم و پولدار بشم… پولام جمع میشد، بعد برای چیزی یا کسی برخلاف میلیم خرج میشد و عملا هیچ خیری برام نداشت.
الانم الگوی ذهنم همونه با این همه ادعای کار کردن روی خودم. من حقوقی که میگیرم رو دوست دارم جمع کنم و خرجش نکنم. و جمع میشه و بعد برخلاف میلم، به انتخاب همسرم به چیز دیگه ای خرج میشه.
یعنی عملا پول هیچ سودی برا من نداره و الکی حیف و میل میشه برای کارهایی که بهشون علاقه ندارم.
پدرم ترجیح میده چیزهای خونه مونو درست کنه خودش چون اینجوری مجبور به هزینه کردن نیست…
این حتمن از باور کمبود نشات میگیره…
حتمن
ابن نیت اشتباهه نه اینکه داشتن چنین مهارتی اشتباه باشه… اتفاقا میشه ازس پول هم ساخت…
بابام سیم سیارو تعمیر میکنه… خب میتونه از این کار لذت ببره و اشکالی نداره حتا وقتی پول نداری تعمیر کنی، مهارت کسب میکنی… اما اشکال اونجاست که میگه: «همینو بخوای بگیری سیصد تومن پولشه… اما ببین درستش کردم…» (با این منظور که دیگه لازم نیست پول خرج کنیم… به نفع مون شد…)
حالا داره فحش و بد و بیراه به شارژرش میده… و مشغول تعمیر اونه….
چقدر دروغگوئه ذهن… توهم میده که به نفعته… اما کاملا به ضررته….
پیش اومده جا چسبی که پونزده سال بوده تو خونه مون بوده رو انداختم سطل اشغال رفتم یه نوشو خریدم….
چون حس کردم شایسته ام…
گفتم آخیشششش… حتا از این صحنه فیلم گرفتم… سیاه و داغون رفت. از عمد یه صورتی شو خریدم….
عمل انجام دادم و به جهان نشون دادم ببین من شایستهی چیز خوبم…
اونم جواب داد و هم حالم بهتر شد و هم رفتم سر یه پروژه دهها برابرش بهم برگشت…
…
یا ببخشید یادمه لباس زیر سوراخ داشتم که میپوشیدم به هوای اینکه حالا دیده نمیشه که…. یه روز جررررش دادم انداختمش سطل زباله. فرداش دو تا نوش رو دیدم مادرم برام گرفته…
…
الانم خیلی دارم تحریک میشم چیزی به بابام بگم ولی اعراض میکنم مگه اینکه بپرسه ازم خودش…
با اینکه قشنگ حس میکنم اماده ست که من چیزی بگم و باهام بحث کنه منم راه نمیدم….
خدایا کمکم کن… به من چه وقتی میخواد به خودش ظلم کنه…
این درسی شد برای من….
البته یه لحظه از دهنم در رفت که یکی بخر به خودت فشار نیار و خودتو عذاب نده… میارزه به اینکه حرص نخوری…
بهش گفتم خوبشو بخر که دو هفته در میون مجبور نشی حرص بخوری.
یکم بعد دیدم داره هنوز باهاش کلنجار میره… اگه پول نداشته باشی هم اوکیه باهاش کنار بیای ولی شکرگزار باشی نه که فحش بدی….
من شارژر خودم به مشکل خورد خب هنوز پول نیومده که نوش رو بخرم برای همین گفتم خدایا شکرت بابت همه روزایی که برام کار کرد… چه وقتایی تو همه زاویه ها که میچرخوندمش سالم سالم بود… یا هندزفریم… الان یه گوشش مشکل داره ولی خب خداروشکر یه گوشش سالمه… خداروشکر بابت وقتی که خیلی خوب کار کرد…
این تضاد هم باعث شد قدرشو بیشتر بدونم و ازش ممنون باشم برای همون مدت اندک که خوب بود…
و هم اینکه بیشتر تحریکم میکنه… بهتره بگم مشتاقم میکنه برای لذت داشتن جنس با کیفیییییت… اصل اصل اصل بگیرم… الان امکانش نیست… مهم نیست… شکرگزاری که نیاز به پول نداره… همیشه در دسترسه تازه بیشتر از اکسیژن در دسترسه….
من به شکرگزاریم ادامه میدم…
و خیلی خوشحالم که قدم بزرگی برداشتم با این رویکرد هم برای اعراض
و هم شاکر بودن در این موقعیتی که هستم چون ایمان دارم به وقتش بهترین کیفیت ها به دستم میرسه
اصلا راضی نیستم جنس بی کیفیت داشته باشم…
حکایت مرگ و زندگی تو وسایل اینه که حاضرم نداشته باشم مگر اینکه خوبش رو داشته باشم…
خدایا شکرت
دوستتون دارم استاد
با چشمانی خیس از اشک
مینویسم
به چشمم خونه یه چشمم سلامت سلامت…. قدر سلامتیم رو بیشتر میدونم قدر همه وقتایی که چشمام سالم سالم بودن… تازه الان بهتره… هر ایده ای به ذهنم رسید انجام دادم…. از لبه تیغ اینکه بخوام بلایی سرم بیاد (ذهنی) تا توجه و محبت بگیرم رد شدم و گفتم نه من میخوام سلامت باشم… دقیقا اونجایی که تو فایل فقط روی خدا حساب باز کن میگید: چیزایی که میخوای رو بگو… نه چیزایی که نمیخوای…
تازه اینم برش خورده بود و تو کانالتون دیدم.. یکی از بچه ها گویا تدوینش کرده بود…
خواستم بکم اون عکسا و نوشته ها و ویدیوهای کوتاه خیلی تاثیرگذار و خوبن… توی کانال لابلای کامنتا تنوع خوبی ایجاد میکنن و از یکنواختی در میارن کانال تلگرام رو… گرچه اینا پیشنهاده من که رفتم اول کانال و حسابی رقصیدم لای محتواش…
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
خوشحالم که در این مورد حداقل ذهنم ثروتمند بود از قبل😂
من از بچگی کلا خانوادهام و مخصوصا پدرم جوری بودند که همیشه میخواستند که بهترین کالا رو بخرند ولو که قیمتش گران باشد. پدرم همیشه دقیقا حرفهای شمارو میگفت که حتی اگه مجبور باشی به اصطلاح زیاد براش پول بدی عوضش اون چیز یه عمر برات کار میکنه اونم با بهترین کیفیت.
واسه همین ما عادت کردیم که حداقل تو خرید کردن همیشه دنبال بهترین جنس باشیم. و اصلا خریدن جنس های بی کیفیت ولو مفت بهم عذاب وجدان میده.😂😂
حرف های شما باعث شد باورهام در این مورد قویتر بشه ، چون مهر تاییدی بود از طرف کسی که خیلی زیاد قبولش دارم .
و اینکه من خیلی لذت بردم از حرف های شما، حرف هاتون نمونه کامل حرف های یک فرد و یک ذهن واقعا ثروتمند هست و این ذهنیت و حرف هاتون خیلی باشکوه بود از نظرم . اینکه همیشه بهترینهارو بخوای به کم قانع نشی و برای بهایی هم که در مقابلش میپردازی ، نه تنها سرش غر نزنی بلکه سپاسگزار باشی که با بهای ناچیزی بهترین ها رو بهت ارائه دادن.
با آرزوی بهترین ها❤
به نام الله
سلام استاد عزیز
روز هجدهم سفرنامه من
باور احساس لیاقت و باور فراوانی از نوع باورهایی هستند که فکر میکنم نداشتن آنها باعث خیلی از مشکلات برای من شده.
این عدم احساس لیاقت که نشات میگیره از کمبود عزت نفس ، برای من همیشه مشکل ساز بوده و هست و در این فایل از استاد یاد گرفتم که برای خودم ارزش قائل بشم و به کم راضی نشم چون جهان به کمترین ها هدایتم میکنه.
به جای اینکه توقع ام را پایین بیاورم یاد میگیرم قوانین را یاد بگیرم.
خیلی برای من پیش اومده که زمانی که تخفیفات کالایی وجود داره کلی جنس میخرم که اصلا نیازشون ندارم و مثلا میخواستم یه شلوار بخرم قیمتش بالا بوده نخریدم و کلی جنس خریدم که اصلا لازم نداشتم و حالا پولی که پرداخت کردم بیشتر از اون چیزی شد که لازم داشتم. و به این ترتیب ذهنم مرا گول زده اشکالی نداره کلی خرید کردی اما شاید سال ها هم از اون خریدها استفاده نکنم ولی چون تخفیف داشته خریدم.
به قول استاد ذهن فقیر همیشه همه چیز را گران می خرد. چون می خواهد هزینه کمتر کند جنس بی کیفیت میخره بعد هزینه های گزاف بابت آن می پردازد.
ساختن این دو باور یعنی باور فراوانی و احساس لیاقت جهاد اکبر می خواهد. تا هر وقت ذهنم اومد کیفیت خواسته ام را بیاره پایین مچم را بگیرم و بجای اون باورهایم را قدرتمند کنم.
پس یاد گرفتم به کمتر از بهترین قانع نباشم تا جهان مرا به بهترین ها هدایت کند.
سپاسگزارم 🙏
دوستتون دارم ♥️
سلام و درود
ردپا
چه خوب گفتید و این تجربه همگی ماست
گاهی خرید میکنیم که اگر اون چیزی که تو دلمون بود رو میخریدی هم لذت میبردی از خرید و استفاده و هم از کیفیتش لذت میبردی
ولی با خرید دیگر بخاطر قیمت
تا مدتهااون جنس و اون وسیله جلو چشمت بود و آرامش خرید رو ازت میگرفت
استاد درست میگید به قول معروف کمتر بهر ولی خوب بخر
کمتر بخور ولی خوب بخور
اما دوست داشتم مطلب دیگه هم بگم
درمورد عدم احساس لیاقت از خرید خوب
دیدم افرادی که خرید های خوب و قیمتهای خوب انجام میدن واقعا جنس و مارکی که خریدن حرف نداره ولی وسیله اونها خراب میشه چون همیشه پس زمینه خوب خرید کنم نکنه خراب بشه ضمانت داشته باشه نکنه خراب بشه را دارم
پس نتیجه گیری میکنم که اول احساس لیاقت خرید خوب رو داشته باشم
دوم موقع خرید به بعدش فکر نکنم و فقط لذت استفاده را ببرم
شاد و موفق و ثروتمند باشید
به نام خدا
روز۱۸سفرنامه💛
سلام همه
خداروشکر میکنم بابت این فایل عالی.واقعیتش من خودم همیشه عاشق جنس های خوب و گرون بودم و همیشه تعداد کمی لباس داشتم اما سعی میکردم از بهترین جنس ها باشه و از پرداخت بهای جنس های خوب احساس خوبی ام داشتم و احساس نمیکردم گرون خریدم چون همیشه میگفتم هرچی پول بدی اش میخوری.یادمه دنبال یه سری ادکلن اصل بودم و همش چک میکردم ک چیزی ک دارم فیک نباشه و اصل باشه بعد یه بنده خدایی در اومد بهم گفت اخه چه کاریه ؟ مگه ادکلن فیک همون کاری که ادکلن اصل انجام میده رو انجام نمیده؟ پس چرا دنبال اصلشی انقدر؟؟ اون زمان من اونقدر روی خودم کار نکرده بودم که بگم چرا!؟حتی خودمم یه لحظه شک کردم که راست میگه ها ….ولی بهش گفتم چون بهم اعتماد بنفس میده استفاده از وسایل اصل. اونم مسخرم کرد و گفت اعتماد بنفس یه چیز درونیه و با این چیزا به دست نمیاد ، این حرفش کاملا درست بود کااااملا… ولی باید اینقدر به دلیل کارام اگاه میبودم که بدونم چرا دارم اینکارو انجام میدم و باید اونقدر روی خودم و اعتماد بنفسم و احساس لیاقتم کار میکردم که بهش بگم چون من لایییییق بهترین هام
ولی همیشه از صمیم قلبم ترجیح میدادم کلا یه وسیله ای رو نداشته باشم تا اینکه بخوام فیک و تقلبی و اشغالیش رو داشته باشم..پدر منم بنده خدا کلا برعکسه..همیشه میگه حالا فعلا اینو بخر علی الحساب بعدا خوبش رو میخری ولی من متنفرم از اینکه جنس به درد نخور بخرم انگار به خودم توهین کردم و حتی هدیه هایی ام ک اینطور بوده و بهم دادن ؛ نگه نداشتم چون حالموبد میکنه
یه قسمتی از وجودم این چیزارو نمیخواد و یه قسمتی از وجودم داره جذبش میکنه،باید احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری پیدا بکنم،نه ادا دربیارم
به صورت درونی و واقعی باید خودم رو لایییییق بهترین ها بدونم،باید باور کنم من به کمتر از بهترین رضایت نمیدم تا جهان بهترین هارو به زندگیم بیاره
حتی درمورد ادمهای زندگیم هم قبل از اینکه از استاد عزیزم بشنوم،به خدای خودم گفته بودم خدایا من با تمام وجود روی خودم کار میکنم که عالی بشم از همه نظر و به همون اندازه ام ازت میخوام ادمای عالی رو وارد زندگیم کنی، هرچقدر طول بکشه مهم نیست من ترجیح میدم تنهای تنها باشم و وقتم رو برای ارتقا خودم بذارم تا اینکه ادمای به درد نخورو درب و داغون تو زندگیم باشن
خدایا شکرت
چقدر حسم خوب شد مخصوصا با خوندن متنی ک مریم جون نوشته بودن
ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل عالی
❤️
بنام خدای هدایتگر و سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته و اعضایسایت و خانمفرهادی و ابزاهیم مدیر فنی عزیز
مثال از خرید جنس ارزان: ی شلوار و تی شرت که روشم نوشته بود :NEVER GIVE UP توجه ام را در یک سایت انلاین جلب کرد و راسش اصلا به قیمتشم توجه نکردم یعنی برام مهم نبود ولی فکر کنم دور و بر ۳۰۰تومن بود ، سفارش دادم وقتی اومد گفتم ای وای گول خوردم چون رنگ شلواره و تی شرتش فرق داشت ، شلوار مشکی ی کم روشن و تیشرته مشکی تیره بود در حالی که توعکس همرنگ بودن این یکی.(این ی سایت ایرانی بود)
مثال دوم ی بار از ی سایت ک میگفت مستقیم از چین میاد برات ، ی سایت عربی اردر دادم ۵۰ درصد اون لباسهایی ک اوردن برام سایزش فرق داشت یعنی سایزای کوچکتر گذاشتن یا یکی دوتا هم سایز بزرگتر از انی ک اردر داده بودم که بعدشم هی برام ایمیل میزد ک برات کد تخفیف داریم و افر داریم و برگرد و از این حرفا دیگه ان فلوش کردم و دیگه پیامکی برام نیومد شکر خدا (این ی سایت عربی بود)
اما مثال خفن که همین پارسال از امازون: بار اول ی ست چهارتایی اره و چراغ نورافکنی و دریل و مته بود از شرکت ملواکی ک استادم ازش خریدن و خیلی هم راضی هستن و استفاده میکنن در فایلهای زندگی در پرادایس
دومین مثال هم مربوط میشه از خرید بازم از امازون ولی این بار کفش و کلاه و شلوار جنز و پیراهن ک خیلی ازشون راضی ام از لحاظ کیفیت فقط دوستان حواستون باشه که سایز امریکا و خاورمیانه و ایران با هم فرق میکنه مثلا کفش شماره ۴۰ سفارش دادم ولی به پاهام بزرگ بود و فک میکنم سایز ۴۲ اینجاس. پیراهنم همینطور ولی خدا راشکر میپوشمش و ی کفی انداختم توش اندازه پامه😁
فقط خاسم اینو بم که اگه پول پرداختم و گرونترشو خریدم ولی دارن برام کار میکنن کفش با ماشین لباسشویی شستم ککشم نگزیده تمیز تمیز مثل روز اول
کلاها همینطور جینزا همینطور پیراهنا اصلا مثل روز اول نونو . از شرکت lee خریدمشون.
امازون کارش درسته در خدمات رسانی اب قاطی شیر نمیکنه .
Lee هم همینطور
Skechers همینطور
دلیل موفقیتشون یکیه به ارایه کیفیت می اندیشند.
صاحب امازن استاد نی گفتند مصاحبه ازش کردن ادم ریلکسیه اروم اروم همیشه خنده رو لبش میگه عجله نداریم برای ۲۰ سال اینده برنامه داریم.
استاد عباسمنشنیز که میبینین سایتش اینچنین گسترده شده و پر بار کار ی روز و دوروز نبوده ارائه کیفیت بعلاوه تکامل تا که رسیده به اینجا خدا راشکر ک عضوشم.
این مثالی بود برای خودم و سایر دوستان تا یاداوردی شود برای ذهنم که دنبال اجناس با قیمت ارزانتر نرود و کیفیت را بخرد و این باور داشته باشم که: گران بی حکمت نیست و ارزان بی علت هم نیست.
شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت🌹
به نام خدای شرق و غرب جهان .
سلام به استادعزیزوگرامی خودم.
ارزش ابزار.
تواین فایل درموردذهن فقیروذهن ثروتمندصحبت شد.
باید اعتراف کنم که منم تامدتی قبل ،ذهن بسیارفقیری داشتم چون باوربه فراوانی وزیادبودن نعمتهای خداوند رانداشتم و همیشه ترس ازدست رفتن مالم راداشتم .
استادمثالهای خوبی زدن .
ذهن منم توهمه چیز،فقیربود.توخوردن ،تولباس وپوشاک خریدن .تومسافرت رفتن .توماشین خریدن .توخونه خریدن .تومهمونی دادنها.
توخرج کردن چیزایی که تو یخچال یافریزرم داشتم .وهزاران هزارتا موضوعات دیگه.
عاشق جاهایی بودم که مینوشتن (حراج ).
همانطورکه استادگفتن ،اون چیزی که ارزون میخریدی ،برات گرون تموم میشد.
یه جاهایی طبق باورهای قبلیم ،فکرمیکردم قناعت کردن ،جزعه خصایل اخلاقی مثبته.
هرچیزی ارزونی راباذوق وشوق میخریدم ووقتی که استفاده میکردم ،متوجه میشدم که چ اشتباهی کردم چون به کارم نمیومد.دقیقا همیشه این جمله رامیگفتم ،بزارپولام بیشتربشه ،برم یه چیزدرست وحسابی بخرم .ولی بازطبق عادتهاوباورهای نامناسب ،مقاومت میکردم وبازخرید،ارزون میکردم .
این اشتباهات بقدری تکرارشدکه خسته شدم ازبس پول به بادهوادادم .
دیگه بااستادوروشهای ایشون که آشناشدم .کلن ذهنم راتغییردادم .
برای شروع خیلی سخت بود.ذهنم زیادمقاومت میکردولی دل وبه دریازدم وقول دادم تغییرکنم وکم کم ازخریدای کوچیک شروع کردم تااین مقاومت را بشکنم .
خداروشکرتونستم .نمیگم اصلن مثل قبل عمل نمیکنم .چون هنوز گاهی پیش میاد که تکرارکنم .ونتونستم درموردخریدهمه چیز،بزرگ فکرکنم وبهترینشوبخرم .ولی به نسبت قبلم خیلی بهترعمل میکنم.
اینکه انسان آگاهیش درموردموضوعی زیادمیشه ،ناخودآگاه دیگه رفتاروکنشهای قبلیش بهش حال نمیده ،همین احساس باعث میشه آروم آروم باعث تغییرش بشه.
بین ذهن فقیروذهن ثروتمندخیلی فاصلس.واین هیچ ارتباطی به پولداربودن یافقیربودن تونداره .
من کسانی رامیشناسم که درآمدهای معمولی دارن ولی رویه ی زندگی هاشون حالاتوهرموضوعی،مثل خوردن وپوشیدن ووسایلهای خونه وغیره اصلن به اون درآمدوشغل نمیخوره .
وبرعکسش آدمهایی رادیدم که ظاهرن ،ثروتمندن ولی بقدری خساست توهمه چیزدارن که باورت نمیشه ،که طرف همچین درآمدی داره .ولی توچیزایی مثل لذت بردنهای شخصی خودشون مثل ماشین هم ذهنشون فقیره .دوتاماشین داره ولی ازاونی که داغونه استفاده میکنه که اون یکی آسیب نبینه.
پس لزومایک ثروتمند،ذهن ثروتمندنمیتونه داشته باشه .یایک آدم معمولی ذهن فقیرداشته باشه .
پس همه ی این موارد،اولش بستگی به ذهن ماداره .وقتی ذهنمون راپرورش میدیم سمت فراوانی ها.خب طبیعتا هم، جایگاهمون تغییرمیکنه هم خریدمون بابت هرچیزی .
این توجیه وبهانه ی درستی نیس ،برای کسانی که هنوزثروتمندنیستن ،که بگن ماکه انقدپول نداریم که بخاییم فلان چیزوبخریم .
به قول استادانقدآسیب وضررهای سنگین بابت این ارزون ،خریدنهامون ،دادیم که نگوونپرس!!😔
خداروشکرکه الان نگاهمون کلی فرق کرده .واقعنم وقتی خوب میخری ،خوبم استفاده میکنی .ازهمه مهمترچقدلذت میبری .
ماهاظاهرن خیلی حساب ،کتاب می کنیم ولی توعمل اگه به کارهاوخریدهامون نگاه کنیم ،می بینیم که چقد،اسراف کردیم وچقدپول هدردادیم .
منتهی نمیخاییم قبول کنیم .ینی اشتباه راداریم می بینیم ولی باز تکرارش میکنیم .چراوبه چ دلیل ؟نمیدونم🤷
آره درست میگید،خیره سریم .
خداروشکرکه ماازاین جهالت نجات پیداکردیم.
بازم خداروشکرمیکنم که توباورهای گذشته ،نموندم .
دقیقا تواین زمینه ،بیشترین توجهم به الگوهای مناسبی هس ،که راحت خرج میکنن و بهترینها راراحت میخرن .
می بینم که چقدبرای خودشون ارزش قائل هستن که بهترین هرچیز رابرای رفاه وآسایش ولذت بردن خودشون میخرن ،میپوشن ،ومیخورن .
اصلن خوب خوردن وخوب پوشیدن وخوب خریدکردن هرچیزی علاوه برلذت ،چقداعتمادبه نفس آدموبالامیبره .
جدن حس خوبی به آدم میده وباعث میشه توهمه چیز،اینکاروروندرا،ادمه بدن.واین میشه یه عادت خوب چون باباورخوبی همراه هستش ،اتفاقات وثروت بیشتری هم سمتت میاد.
ترس ازدست دادن پول و سرمایه عامل اصلی ،عدم حرکت درست تواین زمینه میشه .
به نظرم فقط تقویت باورفراوانی وتمرین این مورد،ذهن ثروتمندرادردرون ماایجادمیکنه .
روزانه تمرین کنیم ،توخریدهرچیزی ،مکث کنیم و جلوی طرز فکراشتباهمون رابگیریم .بسنجیم که چراوبه چ دلیل ،داریم فلان خریدرومیکنیم تاانتخابهای درستی داشته باشیم .
نگیدنمیشه !نشدنیه !
همه چیز بستگی به این ذهن ،سرگردون ماداره.
خودتون جهت بدید،تاببینیدمیشود.
استادعزیزم ممنون وسپاسگزارازشما.
اولین الگوی مناسب من شمابودید.
توسریالهاوسفرهاخیلی چیزا،دیدم ویادگرفتم .
عاشقتم مردتقویت ذهن ها.
برگ هجدهم از سفرنامه.
سلام استاد عزیزم
بارها و بارها برای من هم این موضوع پیش اومده بود که مثلا با پول یه مانتوی خوب میرفتم 2تا مانتو میخریدم و بعد که استفاده میکردم میدیدم چقد زود چروک میشه، با دوبار شستن رنگ و روش میره ومثلا پارچه ش دون دون میشه و ازاین داستان ها… و میفهمیدم که من چقد این مانتو رو گرون خریدم چون اصلا راضی نبودم… اما مثلا شده مانتو یا پالتو یا هرچی رو با قیمت بالاتر وجنس خوب خریدم، هیچیش که نمیشه هیچی تازه هرچندسال هم بپوشمش بازم مثه روز اول نو و تازه ست خب این جنس هرچقدم قیمتش باشه ارزونه… یامثلا یه ماشین دست دوم خریدم که اولش ذوق کردم که چه ارزون خریدم اما بعد که هر روز یه قسمتش خراب میشدو مجبور بودیم تعمیرکنیم وبه اندازه ی دوتا ماشین هم مدل خودش خرجش کردیم😅الان دیگه یجوری شده دوس ندارم سوارش بشم، البته ناسپاس نیستم اتفاقا کلی هم باهاش روزای خوبی رو گذروندم ولذتشو بردم… اما دلم یه ماشین خفن میخواد که انشالله به موقعش میخرمش😎
اینم از درس این فایل که هروقت خواستیم چیزی بخریم اول به نتیجه ای که برامون ایجاد میکنه توجه کنیم و بعد اگه نتیجه بیشتر از پولی بود که پرداخت کردیم بدونیم که ارزون خریدیمش👌🙂
استاد عزیزم ازتون بی نهایت ممنون و سپاسگذارم🌹❤️
به نام خدای مهربان🪴
ارزش ابزار
گاهی اوقات الگوهایی توی ذهنمون داریم که همه چی توی دنیا عوض میشه ولی اون الگو توی ذهن ما ثابته، به خاطر اینکه قبلاً دنیا یه جور دیگه بوده ما یه الگوهایی رو داشتیم، یه رفتارهایی رو داشتیم، یه برنامه هایی رو داشتیم، ولی الان که همه چی عوض شده بازم توی همون الگو های قدیمی گیر کردیم مثلاً قبلاً برای خرید کردن خیلی میرفتن بیرون، از این فروشگاه به اون فروشگاه
ولی حالا همه چیز تغییر کرده و بیشتر دارن آنلاین کار میکنن
باید سعی کنم به الگوهای قبلی که توی زندگیم دارم وابسته نباشم و نخوام که همیشه اون الگو های قبلی رو انجام بدم
چرا وقتی که همه چی عوض میشه من هنوزم دارم از اون الگوهای قبلی استفاده میکنم و انجامشون میدم.
نباید خودم رو گرفتار الگوهای قبلی کنم
چون شرایط قبلی جور دیگه ای بوده،
الان دیگه شرایط عوض شده و همه چیز تغییر کرده
چه توی بیزینس،چه توی کار، روابط یا زندگی همه چیز عوض شده، ولی همچنان دارم همون کارها و الگوهای قبلی رو استفاده میکنم
یکسری شرایط، موقعیتها و یکسری اتفاقات باعث شده که یکسری الگوهایی شکل بگیره، بعد اون اتفاقه و اون شرایط کلاً از بین رفته اما هنوزم مردم دارن همون کارو میکنن
فقط به خاطر اینکه این الگو ها رو دارن تکرار میکنن
باید فکر کنم و ببینم که چه الگوهایی رو دارم تکرار می کنم که اشتباهه و موقعیتش کلا تغییر کرده
ولی من دارم همون راه رو هنوز میرم،
خیلی از ما در مورد گرانی و ارزانی برداشت نامناسبی داریم
یعنی یه چیزی رو قیمتش رو میبینیم میگیم وای چقدر گرونه
ما باید بتونیم در مورد نتیجهای که بهمون میده نظر بدیم
یعنی مقایسه کنیم مبلغی که پرداخت میکنیم با نتیجه ای که در زندگیمون ایجاد میکنه، بعد اونوقت میتونیم بگیم گرونه یا ارزونه
اگه مبلغی رو پرداخت کردم برای جنسی که خریدم و نتیجهای که برام ایجاد کرد بارها از اون مبلغی که پرداخت کردم بیشتر بود پس من اونو ارزون خریدم🪴
وقتی دارم در مورد قیمت ها صحبت میکنم همیشه نگاه کنم به نتیجهای که برام ایجاد میکنه
نگاهمون باید در مورد قیمتها این باشه چه چیزی رو دریافت می کنیم در مقابل اونچه که پرداخت میکنیم
اگه چیزی رو که دارم دریافت می کنم بیشتر از اونچه هست که پرداخت کردم اون قیمت رو ارزون خریدم
اصلاً قضاوت در مورد قیمتها نکنم
برای چیزهای خوب و کوالیتی های خوب باید پول خوب بپردازم و بدونم که ارزون خریدمش، مفت خریدمش
بعضی از افراد این جوری هستن که میخوان یه ماشینی بخرن فکر میکنن ارزون ترین حالتش رو بخرن، دست دوم، درب و داغون و ارزون بخرن، اگه توی یکی از مسافرت هایی که باهاش میرن بلایی سرشون بیاد، توی سرما و گرما نگهشون داره، لاستیکش در بره یا دست و پاشون بشکنه و زخمی بشه
حالا هرچقدر هم که ارزون خریده باشن
اگه یه دونه از این اتفاق ها براشون بیفته صدها برابر اون پولی که باید مثلاً میدادن یه ماشین خوب و سالم و درستوحسابی میخریدن باید هزینه کنن به خاطر اینکه اینو ارزون خریدن
انگلیسی ها یه ضرب المثل معروفی دارن که میگن ما اینقدر وضعمون خوب نیست که جنس دست دوم بخریم
هر وقت خیلی وضعمون خوب شد میتونیم جنس دست دوم بخریم
چون جنس دست دوم گرون تر از جنس نو در میاد در طولانی مدت
اینقدر هزینه داره برامون
همیشه اینو به خودم یادآوری کنم که مواظب باشم به خاطر اینکه چیزی رو ارزون بخرم صدها برابر پول جنس با کیفیتش بعداً هزینه نکنم
جنس خوب بخرم
و این هزینه هایی که آدم هایی که با ذهن فقیر دارن توی زندگیشون، هر روز دوا درمان، و مشکلاتی که دارن به خاطر هزینه هایی که نکردن و فکر کردن گرون میشه رو دارن انجام میدن، من دیگه اون هزینه ها رو انجام نمیدم، این هزینهها رر پرداخت نمیکنم
وقتی میخوام یه چیزی رو ارزون بخرم ببینم که نکنه بعدا فکر کنم دارم ارزون میخرم
من دارم اونو گرون میخرم
چون بعدا یه کارهایی باهام میکنه، یه هزینههایی توی دستم میزاره، یه بلاهایی سرم میاره که برای رفع کردن اون بلاهایی که به واسطه این جنس درب و داغون برام توی زندگی ایجاد شده، بارها و بارها بیشتر از پول نو یا جنس اصل این کالا باید هزینه کنم
نباید فکر کنم قیمت محصولات استاد گرونه من باید برای پیشرفتم هزینه کنم
هم هزینه مالی زمانی و انرژی
این محصولات مثل یک ابزار خوبه که میتونم چه کارهایی رو باهاش انجام بدم وقتی از این محصولات توی زندگیم استفاده میکنم و اجراش میکنم نتایجی که میگیرم بارها و بارها بزرگتر از هزینه اندکیه که بابت محصولات دادم و میفهمم که این محصولات ارزون ترین محصولات آموزشی بودن که توی زندگیم خریدم
چون اینا یک ابزار خوبه
پس همیشه هر وقت که میخوام هزینه کنم نگاه کنم به نتیجهای که این ابزار ها میتونن برام ایجاد کنن
اگه نتیجش بیشتر از اون هزینهای هست که پرداخت می کنم، شک نکنم که دارم ارزون میخرم، چون یه فرد ثروتمند اینجوری فکر میکنه
اگه اینجوری فکر کنم اون وقت دیگه خیلی از هزینه هایی که قبلاً مجبور میشدم برای هیچ انجام بدم دیگه انجام نخواهم داد و تمرکزم روی کارهای بزرگ تر میره و زمانم رو برای حاشیه ها و مشکلاتی که این حاشیه ها برام ایجاد میکنن مثل اون لاستیک ترکیدن توی مسافرت و اون خرابی ماشین که کلی از وقت زمان و انرژیمون رو میگیره دیگه انجام نمیدم
کافیه جنس بد داشته باشم که یه ایرادی ایجاد کنه توی کارم، توی زندگیم، و برای اینکه اونو حلش کنم ببینم که چقدر باید زمان و انرژی و هزینه بدم فقط برای اینکه یه جنس به قول خودم ارزون خریدم
و فکر کردم عجب مفت خریدمش🪴
سپاس فراوان از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان🪴
سلام
روز هیجدهم
11 فوریه
“باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت”
“احساس داشتن لیاقت» و «باور فراوانی»
خدای بزرگ من، چقد ذهنم فقیره، چقد مقاومت دارم تو خرید جنس خوب با قیمت خوب.
خودت کمکم کن به فراوانی و وفور نعمتها و ثروتها ایمان بیارم. خدایا به من قدرتی بده تا بتونم پول خرج کنم. خدایا کمک کن خودمو لایق کیفیت بدونم. خدایا پول رو نوکر من کن. من میخام ارباب پول باشم. خدایا این رابطهی داغون من و پول رو درست کن.
اگه بخوام از باور کمبودم ردپا بذارم باید یه کتاب بنویسم. منطق من برای پول خرج کردن، اینکه پولو جمع کنم. هیچ وقت دلم نمیخاد پول خرج کنم هیچ وقت. همیشه اگه مجبور به خرید چیزی باشم، جنس اززون و بی کیفیت رو انتخاب میکنم. و هر جنس خوبی دارم، خواهر بزرگم برام خریده. الانم همسرم همیشه با اصرار فراوان میخاد برام جنس مارک خوب بخره و من به شدت مقاومت میکنم. که چرا پولو میندازی دور. و کلی هم بخودم افتخار میکنم که من زن زندگی هستم. من اهل ولخرجی نیستم و خیلی اقتصادیم.
اوضام خیلی خرابه در این مورد، اونقد که نوشتن در موردش حالمو بد میکنه. بابای من به خسیس بودن معروفه. و منم با خسیس بودنم، از پدر مادرم امتیاز میگرفتم. یادمه، دوران مدرسه، 50 تومن خرجی میدادن بهم. و من هیچی باهاش نمیخریدم جز شکلاتهای پنج تومنی. و هرشب مابقی پولمو تو ذهنم حساب کتاب میکردم تا ببینم چند روزه میتونم فلان قدر پول جمع کنم و همیشه دلم میخاست پولامو جمع کنم و پولدار بشم… پولام جمع میشد، بعد برای چیزی یا کسی برخلاف میلیم خرج میشد و عملا هیچ خیری برام نداشت.
الانم الگوی ذهنم همونه با این همه ادعای کار کردن روی خودم. من حقوقی که میگیرم رو دوست دارم جمع کنم و خرجش نکنم. و جمع میشه و بعد برخلاف میلم، به انتخاب همسرم به چیز دیگه ای خرج میشه.
یعنی عملا پول هیچ سودی برا من نداره و الکی حیف و میل میشه برای کارهایی که بهشون علاقه ندارم.
خدایا حلش میکنی برام؟
ارزش ابزار
پدرم ترجیح میده چیزهای خونه مونو درست کنه خودش چون اینجوری مجبور به هزینه کردن نیست…
این حتمن از باور کمبود نشات میگیره…
حتمن
ابن نیت اشتباهه نه اینکه داشتن چنین مهارتی اشتباه باشه… اتفاقا میشه ازس پول هم ساخت…
بابام سیم سیارو تعمیر میکنه… خب میتونه از این کار لذت ببره و اشکالی نداره حتا وقتی پول نداری تعمیر کنی، مهارت کسب میکنی… اما اشکال اونجاست که میگه: «همینو بخوای بگیری سیصد تومن پولشه… اما ببین درستش کردم…» (با این منظور که دیگه لازم نیست پول خرج کنیم… به نفع مون شد…)
حالا داره فحش و بد و بیراه به شارژرش میده… و مشغول تعمیر اونه….
چقدر دروغگوئه ذهن… توهم میده که به نفعته… اما کاملا به ضررته….
پیش اومده جا چسبی که پونزده سال بوده تو خونه مون بوده رو انداختم سطل اشغال رفتم یه نوشو خریدم….
چون حس کردم شایسته ام…
گفتم آخیشششش… حتا از این صحنه فیلم گرفتم… سیاه و داغون رفت. از عمد یه صورتی شو خریدم….
عمل انجام دادم و به جهان نشون دادم ببین من شایستهی چیز خوبم…
اونم جواب داد و هم حالم بهتر شد و هم رفتم سر یه پروژه دهها برابرش بهم برگشت…
…
یا ببخشید یادمه لباس زیر سوراخ داشتم که میپوشیدم به هوای اینکه حالا دیده نمیشه که…. یه روز جررررش دادم انداختمش سطل زباله. فرداش دو تا نوش رو دیدم مادرم برام گرفته…
…
الانم خیلی دارم تحریک میشم چیزی به بابام بگم ولی اعراض میکنم مگه اینکه بپرسه ازم خودش…
با اینکه قشنگ حس میکنم اماده ست که من چیزی بگم و باهام بحث کنه منم راه نمیدم….
خدایا کمکم کن… به من چه وقتی میخواد به خودش ظلم کنه…
این درسی شد برای من….
البته یه لحظه از دهنم در رفت که یکی بخر به خودت فشار نیار و خودتو عذاب نده… میارزه به اینکه حرص نخوری…
برادرزاده م گفت عموو حرفت تاثیرگذار بودا فککنم برد عوضش کنه
بهش گفتم خوبشو بخر که دو هفته در میون مجبور نشی حرص بخوری.
یکم بعد دیدم داره هنوز باهاش کلنجار میره… اگه پول نداشته باشی هم اوکیه باهاش کنار بیای ولی شکرگزار باشی نه که فحش بدی….
من شارژر خودم به مشکل خورد خب هنوز پول نیومده که نوش رو بخرم برای همین گفتم خدایا شکرت بابت همه روزایی که برام کار کرد… چه وقتایی تو همه زاویه ها که میچرخوندمش سالم سالم بود… یا هندزفریم… الان یه گوشش مشکل داره ولی خب خداروشکر یه گوشش سالمه… خداروشکر بابت وقتی که خیلی خوب کار کرد…
این تضاد هم باعث شد قدرشو بیشتر بدونم و ازش ممنون باشم برای همون مدت اندک که خوب بود…
و هم اینکه بیشتر تحریکم میکنه… بهتره بگم مشتاقم میکنه برای لذت داشتن جنس با کیفیییییت… اصل اصل اصل بگیرم… الان امکانش نیست… مهم نیست… شکرگزاری که نیاز به پول نداره… همیشه در دسترسه تازه بیشتر از اکسیژن در دسترسه….
من به شکرگزاریم ادامه میدم…
و خیلی خوشحالم که قدم بزرگی برداشتم با این رویکرد هم برای اعراض
و هم شاکر بودن در این موقعیتی که هستم چون ایمان دارم به وقتش بهترین کیفیت ها به دستم میرسه
اصلا راضی نیستم جنس بی کیفیت داشته باشم…
حکایت مرگ و زندگی تو وسایل اینه که حاضرم نداشته باشم مگر اینکه خوبش رو داشته باشم…
خدایا شکرت
دوستتون دارم استاد
با چشمانی خیس از اشک
مینویسم
به چشمم خونه یه چشمم سلامت سلامت…. قدر سلامتیم رو بیشتر میدونم قدر همه وقتایی که چشمام سالم سالم بودن… تازه الان بهتره… هر ایده ای به ذهنم رسید انجام دادم…. از لبه تیغ اینکه بخوام بلایی سرم بیاد (ذهنی) تا توجه و محبت بگیرم رد شدم و گفتم نه من میخوام سلامت باشم… دقیقا اونجایی که تو فایل فقط روی خدا حساب باز کن میگید: چیزایی که میخوای رو بگو… نه چیزایی که نمیخوای…
تازه اینم برش خورده بود و تو کانالتون دیدم.. یکی از بچه ها گویا تدوینش کرده بود…
خواستم بکم اون عکسا و نوشته ها و ویدیوهای کوتاه خیلی تاثیرگذار و خوبن… توی کانال لابلای کامنتا تنوع خوبی ایجاد میکنن و از یکنواختی در میارن کانال تلگرام رو… گرچه اینا پیشنهاده من که رفتم اول کانال و حسابی رقصیدم لای محتواش…
ابتنی کردم در حوضچه ی اکنونش بهتره بگم…
شکر از وجودتون
شکر و شکر و شکر
دوستتون دارم