این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-10.gif8001020پشتیبانی سایت/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngپشتیبانی سایت2014-07-03 00:00:002022-12-29 00:57:11جهان مانند آینه عمل می کند
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و عرض ارادت به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربون
و
همه بچههای سایت عباس منش که دوست دارند خوب زندگی کنند و کاری کنند دنیا جای بهتری برای زندگی کردن برای همه باشه
خدای خوبم را سپاس که زندگی ام خوب ست، سازم کوک، صبحم قشنگ است وشبم آرام.قلبی شکرگزار دارم وپرازعشق
قبل از اینکه بیام و روز چهارم تحول زندگی بشنوم و بنویسم
داشتم درمورد شکرگزاری فکرمیکردم، حتی اون قسمت شکرگزاری اول نوشته هامو روی صفحه گوشیم نوشته بودم که هرلحظه جلوی چشام باشه
ووقتی اومدم توسایت ودیدم روز چهارم تحول زندگی هم تمرکز بر نکات مثبت و شکرگزاریه کلی ذوق کردم و خیلی خیلی احساسم خوب وعالی وعالی تر شد و ازخدای خوبم بابت این اتفاق هم ممنون و سپاسگزارم ازاعماق وجودم بطور سلولی
چندروزی بود خودمم داشتم درمورد توجه کردن بر نکات مثبت و منفی فکرمیکردم و ی قسمتی از اتفاقهای چندروزه خیلی واسم واضح شدو متوجه شدم چقدر صحبتهای استاد دقیق و کامل ودرست
ی ماشین پراید دارم که خیلی خیلی کمک حال برام برای رفت و آمدم به محل کارم وهم قسمتی از درآمدم هم باهاش درمیارم واینکه این پراید قلباً حکم ی محل عبادت واسم و بیشترین تنهایی هامو باهاش قسمت کردم ومیکنم واینکه خودبخود خیلی خرجش میکنم واین واسم خیلی جای سوال بود که چرا الکی الکی انقد این ماشین خرج برمیداره.
تااینکه جوابمو گرفتم، توجه به نکات منفی درمورد ماشینم
این ماشین و مرکب تنهایی هام، دور تا دورش ضربه خورده وتصادف داره و من هروقت میومدم سمتش چشمم به این قسمتهای ضربه خورده میافتاد و احساس بدی پیدا میکردم واین احساس بد غلبه داشت براین احساس و تمرکز من که چقدر این ماشین برای من کمک بوده درهمه جهات زندگیم و من بجای دیدن اونا فقط کانون توجه ام به اون قسمتهای تصادف بود واین موضوع و موضوع روز شمار تحول زندگی خیلی خیلی واسم جالب بود واین که چقد خدا قشنگ آدمو هدایت میکنه به سمت کانون توجهش.
امیدوارم ازهمین لحظه به بعد این چیزی که یاد گرفتم رو تو همه قسمتهای زندگی و شغلم به عمل دربیارم تا هرلحظه احساسات بهتر و عالی تری رو تجربه کنم
به نام مهربان پرودگارم که باسخاوت تماااام جهان رو با قوانین سادش آفرید تا من باپیروی ازش بهشت خومو بسازم💃💃💃
سپاسگزارم مهربان پروردگارم که به لطف استادعباسمنش عزیزومریم بانوی گلم ،متوجه شدم که من هرلحظه با کانون توجهم میتونم ماهیت همون چیز رو به زندگیم دعوت کنم
خداروشکرکه من باصحبت کردنم ونوشتنم میتونم به راحتی کانون توجهمو تغییربدم
من باید برنامه ای بچینم تا تمام روز توجهمو روی نکات مثبت زندگیم بزارم
دیدن این زیبایی ها،نوشتن راجبش ، وحرف زدن راجب این زیبایی هااتفاقات هم سنگ باهمین زیبایی ها رو برای من به ارمغان میاره
هرلحظه ازخودم بپرسم که دارم به چی فکرمیکنم واز احساسم متوجه شم که درمسیر خواسته هام هستم یا ناخواسته هام
هرروز باید آگاهانه کانون توجهمو از روی ناخواسته هابرداشته وبه خواستهام بزارم
جهان ازمن فرکانس میگیره وتبدیلش میکنه به اتفاقات هم سنگ بافرکانسام
ودراین لحظه من باید تصمیم بگیرم که میخوام بااین فرکانسم چیکارکنم تابه خواسته هام برسم
حتی اگر دراین لحظه چیزهای ناخواسته تو زندگیم زیادباشه من باااااید یادبگیرم که کانون توجهمو روی زیبایی های زندگیم بزارم و احساسمو خوب کنم تا خالق شگفتی های زندگیم باشم
اول بگم که تازه به حرف استاد رسیدم که گفتن وقتی دوباره گوش بدید فایلی که قبلا گوش دادید نکته های جدید میبینید ولی من بگم من دوباره گوش دادم انگار اصلا گوش ندادم بودم اینقدر چیزای جدید بود که تازه شنیده بودم وخیلی به کارم اومد.
من تا قبل گوش دادن به این فایل فقط دنبال نداشته ها و نرسیده هام بود وتو فشار با خودمو خدای خودم بودم که چرا نمیدی ندارم وخیلی چیزای دیگه ولی بعد گوش دادن تازه فهمیدم چی دارم چی داده که حواسم نبوده چه کارایی کرده برام که خیلی لیاقت میخواسته الان با شکر کردن داشته هام فهمیدم که جقدر میتونم آرامش داشته باشم با این چیزهایی که دارم از فشار نداشته ها حرص رسیدن بهشون وجنگیدن با خدا که چرا ندارم ونمیدی اومدم بیرون حالا هر روز دونه دونه چیزایی را که دارمو شکر میکنم که داده وازشون لذت میرم حداقل حالم خوبه دیگه دنبال گ نداشته هام نیستم تا خودش، بده الان حالم بهترین چیزه حالا هم یک هفته میخوام به چیزای خوب فکر کنم مثبت فکر کنم ببینم که میدونم حالمو بهتر میکنه به این نتیجه رسیدم که دوباره گوش بدم چندین بار هر فایلو که میدونم هر دفعه چیز جدیدتری متوجه بشم و به شما ها دوستان عزیز بگم چون من آدم منفی نا امید دیر باوری بودم من درست بشم معجزست البته که دارم میبینم معجزات را کوچولو هست ولی بقیش تو راهه ممنون از استاد عباس، منش و دوستان خوبم و رفیق عزیزم که یه پای همه این آرامش هاست برای همه سلامتی ثروت تندرستی آرامش عاقبت بخیری آرزومندم
من برای شکر گذاری به ذهنم یاد اوری میکنم تمام درختها، حتی اسفالت کف خیابان تمام اشیاء اطرافم زنده هستند وفرکانس های من رو درک میکنندومن باید سپاسگذار خدمتشون باشم که در حقم میکنند ، واین که فرکانسهای ما اگه خوب یا بد باشن به یه شکلی خودشون رو نشون میدهند مثلا من چرخ خیاطی دارم سفید رنگ ژانومه حدودا 2/5سال پیش قبل از اشنایی با استاد، من وقتی پشت چرخ مینشستم با اخمو وتخم باهاش رفتار میکزد واین چرخ همیشه خدا خراب بود ولی از روزی دختر ملوسم صداش میزنم وباور کردم قدرت موتورش بالاس، عالی کار میکنه وتازه هر چه بیشتر باهاش کار کنم تازه بهتر موتورش گرم میشه وبهتر عمل میکنه، ومن سپاسگذارش هستم،
ودر جواب سوال امروز نکات مثبت روزتون رو بنویسید؟ 1_خدایا شکرت امروز من که از خواب پاشدم دیدم همسرم یکی از پسرای 2/5ساله ی دوقلو یی به اسم سورنا وسامیار که داریم رو برده خونه ی مامانش واون قلش (سامیار) خوابیده، ووقتی بلند شدم دیدم بالای سرم نشسته وداره تلویزیون نگاه میکنه بدون اینکه منو بلند کرده باشه
2_سورنا پسرم امروز تب 40درجه داشت به لطف خداوند دارویی که خورد تبش پایین اومد، ونکته مثبت اینه که من قبلااگر بچه ها مریض میشدن عزا میگرفتم ازبس ناراحت بودم وخودم رو سرزنش میکردم که شاید به خاطر بی مسئولیتی من بوده که مریض شدن ولی الان خیلی بهتر شدم خدایا شکرت، ویا قبلا باید حتما حتما حتما پیش دکتر متخصص ویا فوق تخصص میبردمشون وگرنه دلم اروم نمیگرفت توی اون مطب های شلوغ وبا چه منتی باید نوبت از منشی میگرفتم تا میرفتم تو، ولی امروز بردمشون پیش دکتر عمومی وچقدر دکتری مهربون وخوش حوصله بود ومن ازشون سپاس گذارم، خدایا شکرت
3_مادر شوهرم برای بچه ها سوپ خوشمزه ایی درست کرده بود ومن ازشون سپاسگذارم، خدایا شکرت
4_همسرم امروز خیلی خوش حوصله ومهربان وبا محبت ناز پسرا رو امروز میکشید وقربون صدقه شون میرفت ومن لذت بردم از این روابط ومهری که به پسرامون داره
5نکته اساسی ومهم _که یکی از پسرا سرحال تر هست خدایا شکرت، خدایا سلامتی بده که دوباره شیطنت هاوشیرین کاری هاشون رو از سر بگیرن ولذت کودکی خود را ببرند، خدایا شکرت که من وهمسرم جوان وسرحال مراقب پسرامون هستیم من 23سال وهمسرم 29 ساله،
بهترین کار وعمل اینه توی روز سخت بشه نکات مثبت رو بیرون بکشیم وحالمون رو خوب نگه داریم، خدایا شکرت
تقریبا یکسال و نیم میشه که دارم روى باورهام کار میکنم تا اینکه توسط همون هدایتهای خدا،به اینجا هدایت شدم. امروز از وقتی بیدار شدم حسه خیلی خوبی داشتم. از یک طرف بخاطر اینکه امشب مهمانی دعوتیم. و از طرف دیگه امروز در تقویم بعنوان روز دختر نامگذاری شده. سالهای قبل از نظر مالی اصلا شرایط خوبی رو بخاطر باورهام نداشتم. اما الان کم کم میخواستم آماده شم و برم واسه خواهرزادع و برادرزاده هام هدیه بگیرم. یه لحظه به خودم اومدم دیدم چقدر حسه خوبیه وقتی پول توی حساب هست و خدا رو شکر میکنم بخاطر قوانینه بدون تغییرش که وقتی این قوانین رو اجرا میکنی،لاجرم در مدار ثروت قرار میگیری. هزاران بار خدا رو شکر که انسانی مثل استاد عباسمنش روی این زمین هست
چهارمین ردپایی که در این روزشمار اعجاز انگیز میخواهم از خود بهجای بگذارم، فقط و فقط در راستای توجه به نکات مثبت، و توجه به زیبایی هایی که امروز بر من گذشت است… 👣
امروز(یا بهتر بگویم این روزها) خدای درونم از رویایی برای من میخوانَد که به تازگی گرد و غبار کهنگیاش را کنار زده تا مثل آن روزها که در رویای کودکیِ خود، غرقِ در آن بودم، دوباره به سمت آن گام بر دارم. چیزی که روزها در رویایش سپری میکردم و حتی خواب نیز نمیتوانست آن را از من بگیردش!! اما کمرنگ و فراموش شد… با تمام محدودیت هایی که جامعه بر ذهن من افکند، تمام آنچه که خانواده، اقوام و دوستان ناممکن میخواندنش.
اما با قرار گرفتن در مسیری نو و تازه، هدایت الله به بودن در این خانواده فوقالعاده موجب شد تا آتشِ دوباره خواستن رویایَم در قلبم زبانه کشد. چیزی که هر روز مرا به درون خود میکشد خواسته و ناخواسته!آگاهانه و ناآگاهانه! و هر روز موجی از شادی را به قلبم هدیه میدهد، لبخند را مهمان لبهایم میکند، آرامش میدهد و تاییدش میکند…
از این رویا و حرکت در مسیرش میترسیدم/میترسم اما با فشردن دکمه مرا به سوی نشانه امروز هدایت کن در سایت، پروردگارم دوباره با من صحبت کرد. فایل انتخابی از سریال زندگی در بهشت بود که استاد عزیزم درباره رفتن در دل ترسها توضیح میدادند و خانم شایسته عزیز درحال روبرو شدن با ترس شون(راندن موتورسیکلت) بودند😍 چقدر من شمارو تحسین کردم که هرروز دنبال بهبود هرچه تمام تر خودتون هستید و انقدر راحت ترس ها پوچ میشوند!! این همه هماهنگی؟! هدایت از این آشکار تر؟؟ خداوند به من گفت که شروع کن و قدم در مسیر بگذار، روبرو شو، من هوایت را دارم؛)
و من شروع کردم به برداشتن اولین قدم در این مسیر، چقدر احساسم را عالی کرد و برای چند صدمین باار خدا را سپاس گفتم برای شکوفا کردن دوباره این رویا و خواسته در من.
در راستای گام برداشتن در این مسیر و حرکت به سمت آنچه که میتوانستم انجام دهم، دوباره خدای درونم به من گفت که از عصر خودت تنها بیرون برو. و من در دل ترسم رفتم، بااینکه نمیدونستم کجا اما رفتم و هدایت شدم، به انسانهای دوستداشتنی که دستانی از دستان خداوند بودند برای کمک رساندن به من، به قویتر کردن اعتماد به نفسم، به شنیدن صدای آهنگ زیبای پرندگان، به دیدن زیبایی گلبرگهای ظریف گل ها، به آسانتر پیش رفتن کارها، به روبرو شدن با درون خودم و به صلح بیشتری رسیدن، به مسئولیت کامل اتفاقات امروز را بر عهده گرفتن و زیباتر کردن آن برای خودم… آن هم آگاهانه و عاشقانه، امروزِ زیبای دیگری را به هدایت الله مهربانم خلق کردم، لذت بردم و با ترسهایم روبرو شدم، مصمم تر شدم برای اعتماد به ربّ، هدایت هایش، ایده و الهامهایش و جامه عمل پوشیدن به انها…
امروز همانطور که الله به من وعده داده بود عالی پیش رفت و درسهای خیلی بزرگی گرفتم برای روبرو شدن هرچه سریع تر با ترسهایم. البته که ناخواسته هایی هم رخ داد(گم کردن مسیر اصلی و تنهایی) که ترس را در وجودم بیدار کرد اما من کارکرد این سیستم را میدانستم… احساس خوب=اتفاقات خوب و
احساس بد=اتفاقات بد، همین شد که آگاهانه کانون توجهام را به زیبایی انسان ها معطوف کردم، به فراوانی و ثروت موجود در خیابانها و مغازهها، به زیبایی که طبیعت سخاوتمندانه آن را به رخ میکشید…
و قانون جواب داد!! من هدایت شدم به مسیر اصلی و رسیدن به خواستههای امروزم😍 و تجربه آن چه که میخواستم…
از نورانی بودن شب هم بهشدت لذت بردم و زیبایی ترکیبات نور را تحسین کردم، شب را، تاریکی را تحسین کردم که اگر نبود هیچگاه لذت دیدن نورافشانی چراغها را نظاره گر نبودم.. ماه را تحسین کردم که خورشید دومی شده برای هدایت کردن گمشدگانِ در تاریکی، و ستاره ها را.. که دوستانه دست در دست هم داده و یکی پس از دیگری با عشق به رویَم چشمک میزنند :) و خودم را! برای روبرو شدن با ترسهای امروزم، عملی کردن ایدههای خداوند و نتیجه گرفتن و تایید شدن دوباره و دوباره قوانین و باورهایم…
و نکته زیبای دیگری که دوستدارم از آن ردپایی در این سفر بهجا بگذارم این است که،، دقیقا تا پایان امتحانات خرداد حرکت نکردن و جاری نبودنم مرا میآزرد و احساسم را بد میکرد؛ اما دوباره با بستن کولههایم و قدم گذاشتن در مسیر خداوند، کار کردن روی خودم و بازگشتن به جمع و خانواده تحسین برانگیزم، همچون رودی شفاف و زلال رها و جاری شدم… حرکتی که گویی بر باله های باد جاریست! سَبُک و آزاد. و چه زیبایی بالاتر از این که میبینی دوباره در جریانِ حرکتی؟؟ پیش میروی و هرروز کاری در راستای طی کردن تکاملات انجام میدهی؟؟
به قول شخصی: روزهایی که سرمان شلوغ میشود را عجیب دوستدارم؛ سپاسگزار ترم میکنند! چراکه کاری برای انجام دادن دارم و هدفی برای زندگی کردن… و این خود بسیار خوشحالکننده است.
امیدوارم همه ما، هر روز سرمان شلوغ باشد برای تجربه اتفاقات خوب، برای برداشتن قدمی درجهت رسیدن به خواسته ها، برای تمرکز بر نکات مثبت، برای دیدن زیبایی ها و…
سلام بر استاد یکی یه دونه و نازنینم زمانی که این فایل رو به عنوان روز چهارم سفرنامه گوش دادم یاد روزگاری افتادم که من برعکس این تمرین را انجام می دادم یه دفتر داشتم و تمام بدبختیهای اون روز م رو برای خدا یادداشت می کردم و کلی هم روش اشک می ریختم و همیشه خدا برای من یک خدای ظالم و بی رحم بود و همیشه میگفتم خدایا از تو بی خدا تر وجود نداره این همه بلا سر من میاری و نمیدونستم اون موقع که من هر روز دارم با نوشتن با دیدن با اشک ریختن مداوم ،دارم به مشکلات دامن میزنم و از طرفی دنبال این بودم که مسئله من حل بشه و روز به روز به مشکلات من اضافه می شد تا جایی که مجبور شدم اداره م رو رها کنم الان شاید اگر عقل اون موقع مو داشتم هیچ وقت هیچ وقت اداره به این خوبی را رها نمی کردم و به جاش کانون تمرکزم را عوض می کردم یکی از دوستام بهم گفت به خدا شرایط تو اونقدر که میگی بد نیست تو از بس خودت رو با دیگران مقایسه می کنی نمیتونی نعمتهایی که داری رو ببینی همین جایگاهی که تو هستی هزاران نفر نخبه دانشگاه آرزوشو دارن ولی تو نمیبینی و الان دارم درک می کنم که جهان مثل آینه عمل کرد جواب این بود که من کارم را گذاشتم به خاطر اینکه مدام بر منفی هاش توجه می کردم اما مدتی که بیکار توی خونه بودم تازه فهمیدم که چه بلایی سر خودم آوردم و اوضاع و شرایط آنقدرها که من بزرگش کرده بودم بزرگ نبودند و خدا را هزاران بار شکر می کنم که توی این مسیر با فایل های زیبای شما هم مسیر شدم و تمام کانون تمرکزم رو دارم میبرم روی تمرکز بر مثبت ها امروز که این کامنت رو مینویسم روز عاشورا هست من عاشق حلیمم و امروز، اول صبح بیدار شدم برای ما حلیم آوردن و چقدر خوشحال شدم اینقدر که انگار دنیا رو بهم دادند چون من حلیم دست ساز خانگی را خیلی دوست دارم بی نهایت و از همه مهمتر هر سال روز عاشورا ساعت هفت صبح برپا بود از سرو صدای هیات اما امسال از ساعت ده شروع شد و من برای اولین بار روز عاشورا راحت تا هشت و نیم خوابیدم ،و از همه مهمتر امسال دومین سالیه که تو هیات نرفتم چون نمیخواستم تمرکزم روی مردن بره چون همه میگن یا حسین مظلوم در صورتی که این مظلومیت احساس قربانی شرایط بودن ، بهم میده و من دارم رو عزت نفسم کار میکنم که خدا دایما میگه غمگین مباش پس چرا با عزاداری خودمو غمگین کنم بنابراین پنجره رو بستم کولر رو روشن کردم که صدای عزاداری نیاد و با حس خوب رفتم سراغ نذری درست کردن واسه این روز ،قبلا ها کلی تو این روز گریه میکردم ولی الان نه خدا رومیلیاردها بارشکر بخاطر وجود پر برکتتون🌹😘😚
سلام استاد عزیز و مهربانم واقعا از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم و چه جوری از شما تشکر کنم. واقعا که جهان آینه باورهای ماست و امروز سوم شهریور ۱۴۰۰ این موضوع به وضوح به من ثابت شد. خدایا شکرت… من کارشناس بهداشت هستم و کارم در صنایع و مراکز درمانی است و در دوتا صنعت کوچک و دوتا کلینیک بصورت پاره وقت کار میکنم که البته طی ۶ ماه اخیر با تغییر باورهام به کمک آموزشهای شما استاد عزیزم و تعهد مالی جهت چند برابر شدن درآمدم، در آمد من دوبرابر شد. اما من با بالا بردن احساس لیاقت و با باور فراوانی در خصوص کار برای رشته خودم باور کردم که لیاقت کار در صنایع برند و معتبر دارم و امروز بطور عجیبی از یک صنعت برند و معروف ایران که همه ما میشناسیم و محصولاتش را خورده ایم با من تماس گرفتند و از من دعوت بکار کردند و من همین امروز رفتم برای مصاحبه و هفته آینده نتیجه قطعی را بهم خواهند گفت و من مطمئنم که الخیر فی ما وقع. استاد عزیزم ازت ممنونم بخاطر تمام آموزه هات بخاطر اینکه منو آگاه کردی که من خالق زندگی خودم هستم فقط با افکار و فرکانسهای ارسالی ام و من صدها برابر نسبت به قبل دارم از زندگیم لذت میبرم …. خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم
استاد من هر روز بصورت نوشتاری و گفتاری خداوند را شاکرم تا با اینکار تمرکزم روی زیبائی های زندگیم باشد واقعا که زندگی بسیار زیباست…
آن روزها که می گفتید کلیپ های رایگان با ارزش هستند و آموزنده من با خودم می گفتم آره راست میگه چیزای خوبی رو میگه و…
ولی با گوش دادن به این فایل فهمیدم چقدر میتونه یک فایل با ارزش باشه
و درست عین حرف های قانون آفرینش جلسه ۱
و اینجا فهمیدم چقدر این سایت با ارزش و الهی است
«توجه ما به هرچیزی در زندگی سبب گسترش آن میشود»
این جمله را بار ها از زبان شما شنیده بودم اما تا به امروز درک درستی ازش نداشتم
با صحبت کردن به راحتی کانون توجه مون رو میشه تغییر داد
اتفاقات ناگوار اتفاق میافتد اما اگر در فرکانس درست باشیم و به آنها توجه نکنیم به مراتب تعداد آن با زمانی که درک درستی از قانون نداشتیم کمتر خواهد بود
استاد من به قانون مثل یک ورزش نگاه میکنم اگه میخوای ورزشکار بزرگی بشی باید تمرینات زیادی انجام بدید به تغذیه خودت برسی
یکجا از کوبی برایانت خواندم که ساعت ۴صبح به تمرین انفرادی پرداخته در صورتیکه تمرین گروهی نزدیک ظهر شروع میشده و زمانی که برایانت تمرین میکرده بقیه خواب بودند.
عمل به قانون و یاد گرفتن قانون هم فداکاری زیادی میخواد
چقدر تمرین میکنی؟
چقدر در موردش مینویسی؟
چقدر به افکارت مسلطی؟
همان قدر نتیجه میگیری.و ممنونم از استاد عزیزم و خانوم شایسته که به گسترش آگاهی کمک میکنید
روز چهارم سفرنامه💪💃🎊
سلام بر شما استاد بزرگوار و مریم جانِ عزیز
درود بر قوانین بدون تغییر خدا😍
حال خوب=اتفاق خوب
حال بد=اتفاق بد
وای که چقد حالم خوبه از روزی که تصمیم گرفتم این قانون و تو زندگیم اجرا کنم وتحت هیچ شرایطی زیرش نزنم،الههییییی شکر باراآاالها هزاران بار شکر
من چند ماهه تو زندگیم این دوتا کارو انجام میدم
یک اینکه شکر گزاری واسه معجزاتِ روز قبلم که اینو تو کتاب معجزه شکرگزاری راندا برن یاد گرفتم
دوم اجرای همین قانون که استاد جانم یادم داد
بزارین نمونه هاشو بگم:
من خیلی روتربیت بچه هام حساس بودم و یکی از خواسته هام اینه که بچه هام خوب تربیت بشن
همش به پسر بزرگم که۵سال ونیم ست یاد میدادم که هروقت از کسی چیزی خواستی بگو لطفا و کسی کاری برات انجام داد یا چیزی بهت داد بگو متشکرم،
آقا من تموم تلاشمو واسه این کار کردم این بچه همش می گفت چرا بگم با اینکه خودمم الگوی عملی این کار بودم براش ولی درست نمی شد که نمی شد.
تا اینکه شروع کردم به شکر گزاری و از خدا خواستم که کمکم کنه تو تربیت بچه هام،و این جز همیشگی شکرگزاریام بود:
خدایا شکرت کمکم می کنی به بهترین حالت ممکن بچه هامو تربیت کنم.
خدایا شکرت که بچه های مودب باشخصیت مستقل و بااعتماد به نفس دارم.
وااآااای یعنی من نگم براتون که به خدددداااا معجزه اتفاق افتاد🙏
یعنی آدرین انقد پسر مودب و با تربیتی شده ،هرکی هرچی میده بهش تشکر میکنه،هر چی بخواد می گه مامان جون لطفا بهم آب بده،به بزرگترش می گه شما،
هرلحظه منو باعشق بغل می کنه می گه مامان جون دوستدارم،نسبت به دادشش احساس مسئولیت می کنه و هزار ویژگی خوبِ دیگه😊
مهد کودکشو با عشق میره و حتی ۵شنبه جمعه هم می گه برم آخه آدرین خیلی مهدکودک و دوس نداشت.
واقعا این همه تغییر تو چند ماه با اجرای قوانین وشکرگزاری🥰
یعنی من عاشق قوانین بدون تغییر خدام💚❤
رابطم با همسرم خوب بود اما الان عالی شده،
همیشه تو شکرگزاریام بخاطر رابطه خوبم با همسرم از خدا شکرگزاری می کنم
اگر یه موقع مشکلی پیش بیاد بینمون خیلی سریع حالمو خوب می کنم ونمیزارم حالم بد بمونه
چون قانون و رعایت می کنم که حالِ بد یعنی اتفاق بد،پس سعی می کنم خیلی سریع بیام بیرون از اون حال واین باعث شده رابطمون عالی تر شه😍
وهزاران اتفاق خوبِ دیگه 🤗
الهی هزااااااااااااااآاااااار بار شکر بخاطر قوانین بدون تغییرت❤💚
سلام و عرض ارادت به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربون
و
همه بچههای سایت عباس منش که دوست دارند خوب زندگی کنند و کاری کنند دنیا جای بهتری برای زندگی کردن برای همه باشه
خدای خوبم را سپاس که زندگی ام خوب ست، سازم کوک، صبحم قشنگ است وشبم آرام.قلبی شکرگزار دارم وپرازعشق
قبل از اینکه بیام و روز چهارم تحول زندگی بشنوم و بنویسم
داشتم درمورد شکرگزاری فکرمیکردم، حتی اون قسمت شکرگزاری اول نوشته هامو روی صفحه گوشیم نوشته بودم که هرلحظه جلوی چشام باشه
ووقتی اومدم توسایت ودیدم روز چهارم تحول زندگی هم تمرکز بر نکات مثبت و شکرگزاریه کلی ذوق کردم و خیلی خیلی احساسم خوب وعالی وعالی تر شد و ازخدای خوبم بابت این اتفاق هم ممنون و سپاسگزارم ازاعماق وجودم بطور سلولی
چندروزی بود خودمم داشتم درمورد توجه کردن بر نکات مثبت و منفی فکرمیکردم و ی قسمتی از اتفاقهای چندروزه خیلی واسم واضح شدو متوجه شدم چقدر صحبتهای استاد دقیق و کامل ودرست
ی ماشین پراید دارم که خیلی خیلی کمک حال برام برای رفت و آمدم به محل کارم وهم قسمتی از درآمدم هم باهاش درمیارم واینکه این پراید قلباً حکم ی محل عبادت واسم و بیشترین تنهایی هامو باهاش قسمت کردم ومیکنم واینکه خودبخود خیلی خرجش میکنم واین واسم خیلی جای سوال بود که چرا الکی الکی انقد این ماشین خرج برمیداره.
تااینکه جوابمو گرفتم، توجه به نکات منفی درمورد ماشینم
این ماشین و مرکب تنهایی هام، دور تا دورش ضربه خورده وتصادف داره و من هروقت میومدم سمتش چشمم به این قسمتهای ضربه خورده میافتاد و احساس بدی پیدا میکردم واین احساس بد غلبه داشت براین احساس و تمرکز من که چقدر این ماشین برای من کمک بوده درهمه جهات زندگیم و من بجای دیدن اونا فقط کانون توجه ام به اون قسمتهای تصادف بود واین موضوع و موضوع روز شمار تحول زندگی خیلی خیلی واسم جالب بود واین که چقد خدا قشنگ آدمو هدایت میکنه به سمت کانون توجهش.
امیدوارم ازهمین لحظه به بعد این چیزی که یاد گرفتم رو تو همه قسمتهای زندگی و شغلم به عمل دربیارم تا هرلحظه احساسات بهتر و عالی تری رو تجربه کنم
اینم از روز چهارم روز شمار تحول زندگی من
امروز شنبه یکم خرداد ماه 1400
ساعت 17:22دقیقه
دروس خیابان محسنیان
روز چهارم از روز شمارتحول من🤸♀️
به نام مهربان پرودگارم که باسخاوت تماااام جهان رو با قوانین سادش آفرید تا من باپیروی ازش بهشت خومو بسازم💃💃💃
سپاسگزارم مهربان پروردگارم که به لطف استادعباسمنش عزیزومریم بانوی گلم ،متوجه شدم که من هرلحظه با کانون توجهم میتونم ماهیت همون چیز رو به زندگیم دعوت کنم
خداروشکرکه من باصحبت کردنم ونوشتنم میتونم به راحتی کانون توجهمو تغییربدم
من باید برنامه ای بچینم تا تمام روز توجهمو روی نکات مثبت زندگیم بزارم
دیدن این زیبایی ها،نوشتن راجبش ، وحرف زدن راجب این زیبایی هااتفاقات هم سنگ باهمین زیبایی ها رو برای من به ارمغان میاره
هرلحظه ازخودم بپرسم که دارم به چی فکرمیکنم واز احساسم متوجه شم که درمسیر خواسته هام هستم یا ناخواسته هام
هرروز باید آگاهانه کانون توجهمو از روی ناخواسته هابرداشته وبه خواستهام بزارم
جهان ازمن فرکانس میگیره وتبدیلش میکنه به اتفاقات هم سنگ بافرکانسام
ودراین لحظه من باید تصمیم بگیرم که میخوام بااین فرکانسم چیکارکنم تابه خواسته هام برسم
حتی اگر دراین لحظه چیزهای ناخواسته تو زندگیم زیادباشه من باااااید یادبگیرم که کانون توجهمو روی زیبایی های زندگیم بزارم و احساسمو خوب کنم تا خالق شگفتی های زندگیم باشم
سلام خدمت استاد عزیز آقای عباس منش و دوستان عزیز
اول بگم که تازه به حرف استاد رسیدم که گفتن وقتی دوباره گوش بدید فایلی که قبلا گوش دادید نکته های جدید میبینید ولی من بگم من دوباره گوش دادم انگار اصلا گوش ندادم بودم اینقدر چیزای جدید بود که تازه شنیده بودم وخیلی به کارم اومد.
من تا قبل گوش دادن به این فایل فقط دنبال نداشته ها و نرسیده هام بود وتو فشار با خودمو خدای خودم بودم که چرا نمیدی ندارم وخیلی چیزای دیگه ولی بعد گوش دادن تازه فهمیدم چی دارم چی داده که حواسم نبوده چه کارایی کرده برام که خیلی لیاقت میخواسته الان با شکر کردن داشته هام فهمیدم که جقدر میتونم آرامش داشته باشم با این چیزهایی که دارم از فشار نداشته ها حرص رسیدن بهشون وجنگیدن با خدا که چرا ندارم ونمیدی اومدم بیرون حالا هر روز دونه دونه چیزایی را که دارمو شکر میکنم که داده وازشون لذت میرم حداقل حالم خوبه دیگه دنبال گ نداشته هام نیستم تا خودش، بده الان حالم بهترین چیزه حالا هم یک هفته میخوام به چیزای خوب فکر کنم مثبت فکر کنم ببینم که میدونم حالمو بهتر میکنه به این نتیجه رسیدم که دوباره گوش بدم چندین بار هر فایلو که میدونم هر دفعه چیز جدیدتری متوجه بشم و به شما ها دوستان عزیز بگم چون من آدم منفی نا امید دیر باوری بودم من درست بشم معجزست البته که دارم میبینم معجزات را کوچولو هست ولی بقیش تو راهه ممنون از استاد عباس، منش و دوستان خوبم و رفیق عزیزم که یه پای همه این آرامش هاست برای همه سلامتی ثروت تندرستی آرامش عاقبت بخیری آرزومندم
سلام به استاد عزیزم ومریم جون
تحول روز شمار زندگی قسمت 4
من برای شکر گذاری به ذهنم یاد اوری میکنم تمام درختها، حتی اسفالت کف خیابان تمام اشیاء اطرافم زنده هستند وفرکانس های من رو درک میکنندومن باید سپاسگذار خدمتشون باشم که در حقم میکنند ، واین که فرکانسهای ما اگه خوب یا بد باشن به یه شکلی خودشون رو نشون میدهند مثلا من چرخ خیاطی دارم سفید رنگ ژانومه حدودا 2/5سال پیش قبل از اشنایی با استاد، من وقتی پشت چرخ مینشستم با اخمو وتخم باهاش رفتار میکزد واین چرخ همیشه خدا خراب بود ولی از روزی دختر ملوسم صداش میزنم وباور کردم قدرت موتورش بالاس، عالی کار میکنه وتازه هر چه بیشتر باهاش کار کنم تازه بهتر موتورش گرم میشه وبهتر عمل میکنه، ومن سپاسگذارش هستم،
ودر جواب سوال امروز نکات مثبت روزتون رو بنویسید؟ 1_خدایا شکرت امروز من که از خواب پاشدم دیدم همسرم یکی از پسرای 2/5ساله ی دوقلو یی به اسم سورنا وسامیار که داریم رو برده خونه ی مامانش واون قلش (سامیار) خوابیده، ووقتی بلند شدم دیدم بالای سرم نشسته وداره تلویزیون نگاه میکنه بدون اینکه منو بلند کرده باشه
2_سورنا پسرم امروز تب 40درجه داشت به لطف خداوند دارویی که خورد تبش پایین اومد، ونکته مثبت اینه که من قبلااگر بچه ها مریض میشدن عزا میگرفتم ازبس ناراحت بودم وخودم رو سرزنش میکردم که شاید به خاطر بی مسئولیتی من بوده که مریض شدن ولی الان خیلی بهتر شدم خدایا شکرت، ویا قبلا باید حتما حتما حتما پیش دکتر متخصص ویا فوق تخصص میبردمشون وگرنه دلم اروم نمیگرفت توی اون مطب های شلوغ وبا چه منتی باید نوبت از منشی میگرفتم تا میرفتم تو، ولی امروز بردمشون پیش دکتر عمومی وچقدر دکتری مهربون وخوش حوصله بود ومن ازشون سپاس گذارم، خدایا شکرت
3_مادر شوهرم برای بچه ها سوپ خوشمزه ایی درست کرده بود ومن ازشون سپاسگذارم، خدایا شکرت
4_همسرم امروز خیلی خوش حوصله ومهربان وبا محبت ناز پسرا رو امروز میکشید وقربون صدقه شون میرفت ومن لذت بردم از این روابط ومهری که به پسرامون داره
5نکته اساسی ومهم _که یکی از پسرا سرحال تر هست خدایا شکرت، خدایا سلامتی بده که دوباره شیطنت هاوشیرین کاری هاشون رو از سر بگیرن ولذت کودکی خود را ببرند، خدایا شکرت که من وهمسرم جوان وسرحال مراقب پسرامون هستیم من 23سال وهمسرم 29 ساله،
بهترین کار وعمل اینه توی روز سخت بشه نکات مثبت رو بیرون بکشیم وحالمون رو خوب نگه داریم، خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
تقریبا یکسال و نیم میشه که دارم روى باورهام کار میکنم تا اینکه توسط همون هدایتهای خدا،به اینجا هدایت شدم. امروز از وقتی بیدار شدم حسه خیلی خوبی داشتم. از یک طرف بخاطر اینکه امشب مهمانی دعوتیم. و از طرف دیگه امروز در تقویم بعنوان روز دختر نامگذاری شده. سالهای قبل از نظر مالی اصلا شرایط خوبی رو بخاطر باورهام نداشتم. اما الان کم کم میخواستم آماده شم و برم واسه خواهرزادع و برادرزاده هام هدیه بگیرم. یه لحظه به خودم اومدم دیدم چقدر حسه خوبیه وقتی پول توی حساب هست و خدا رو شکر میکنم بخاطر قوانینه بدون تغییرش که وقتی این قوانین رو اجرا میکنی،لاجرم در مدار ثروت قرار میگیری. هزاران بار خدا رو شکر که انسانی مثل استاد عباسمنش روی این زمین هست
🌸چهارمین برگ از سفرنامه من
به نام الله یکتا…
سلام بر روحهای مقدس و پاک خداوندم.
چهارمین ردپایی که در این روزشمار اعجاز انگیز میخواهم از خود بهجای بگذارم، فقط و فقط در راستای توجه به نکات مثبت، و توجه به زیبایی هایی که امروز بر من گذشت است… 👣
امروز(یا بهتر بگویم این روزها) خدای درونم از رویایی برای من میخوانَد که به تازگی گرد و غبار کهنگیاش را کنار زده تا مثل آن روزها که در رویای کودکیِ خود، غرقِ در آن بودم، دوباره به سمت آن گام بر دارم. چیزی که روزها در رویایش سپری میکردم و حتی خواب نیز نمیتوانست آن را از من بگیردش!! اما کمرنگ و فراموش شد… با تمام محدودیت هایی که جامعه بر ذهن من افکند، تمام آنچه که خانواده، اقوام و دوستان ناممکن میخواندنش.
اما با قرار گرفتن در مسیری نو و تازه، هدایت الله به بودن در این خانواده فوقالعاده موجب شد تا آتشِ دوباره خواستن رویایَم در قلبم زبانه کشد. چیزی که هر روز مرا به درون خود میکشد خواسته و ناخواسته! آگاهانه و ناآگاهانه! و هر روز موجی از شادی را به قلبم هدیه میدهد، لبخند را مهمان لبهایم میکند، آرامش میدهد و تاییدش میکند…
از این رویا و حرکت در مسیرش میترسیدم/میترسم اما با فشردن دکمه مرا به سوی نشانه امروز هدایت کن در سایت، پروردگارم دوباره با من صحبت کرد. فایل انتخابی از سریال زندگی در بهشت بود که استاد عزیزم درباره رفتن در دل ترسها توضیح میدادند و خانم شایسته عزیز درحال روبرو شدن با ترس شون(راندن موتورسیکلت) بودند😍 چقدر من شمارو تحسین کردم که هرروز دنبال بهبود هرچه تمام تر خودتون هستید و انقدر راحت ترس ها پوچ میشوند!! این همه هماهنگی؟! هدایت از این آشکار تر؟؟ خداوند به من گفت که شروع کن و قدم در مسیر بگذار، روبرو شو، من هوایت را دارم؛)
و من شروع کردم به برداشتن اولین قدم در این مسیر، چقدر احساسم را عالی کرد و برای چند صدمین باار خدا را سپاس گفتم برای شکوفا کردن دوباره این رویا و خواسته در من.
در راستای گام برداشتن در این مسیر و حرکت به سمت آنچه که میتوانستم انجام دهم، دوباره خدای درونم به من گفت که از عصر خودت تنها بیرون برو. و من در دل ترسم رفتم، بااینکه نمیدونستم کجا اما رفتم و هدایت شدم، به انسانهای دوستداشتنی که دستانی از دستان خداوند بودند برای کمک رساندن به من، به قویتر کردن اعتماد به نفسم، به شنیدن صدای آهنگ زیبای پرندگان، به دیدن زیبایی گلبرگهای ظریف گل ها، به آسانتر پیش رفتن کارها، به روبرو شدن با درون خودم و به صلح بیشتری رسیدن، به مسئولیت کامل اتفاقات امروز را بر عهده گرفتن و زیباتر کردن آن برای خودم… آن هم آگاهانه و عاشقانه، امروزِ زیبای دیگری را به هدایت الله مهربانم خلق کردم، لذت بردم و با ترسهایم روبرو شدم، مصمم تر شدم برای اعتماد به ربّ، هدایت هایش، ایده و الهامهایش و جامه عمل پوشیدن به انها…
امروز همانطور که الله به من وعده داده بود عالی پیش رفت و درسهای خیلی بزرگی گرفتم برای روبرو شدن هرچه سریع تر با ترسهایم. البته که ناخواسته هایی هم رخ داد(گم کردن مسیر اصلی و تنهایی) که ترس را در وجودم بیدار کرد اما من کارکرد این سیستم را میدانستم… احساس خوب=اتفاقات خوب و
احساس بد=اتفاقات بد، همین شد که آگاهانه کانون توجهام را به زیبایی انسان ها معطوف کردم، به فراوانی و ثروت موجود در خیابانها و مغازهها، به زیبایی که طبیعت سخاوتمندانه آن را به رخ میکشید…
و قانون جواب داد!! من هدایت شدم به مسیر اصلی و رسیدن به خواستههای امروزم😍 و تجربه آن چه که میخواستم…
از نورانی بودن شب هم بهشدت لذت بردم و زیبایی ترکیبات نور را تحسین کردم، شب را، تاریکی را تحسین کردم که اگر نبود هیچگاه لذت دیدن نورافشانی چراغها را نظاره گر نبودم.. ماه را تحسین کردم که خورشید دومی شده برای هدایت کردن گمشدگانِ در تاریکی، و ستاره ها را.. که دوستانه دست در دست هم داده و یکی پس از دیگری با عشق به رویَم چشمک میزنند :) و خودم را! برای روبرو شدن با ترسهای امروزم، عملی کردن ایدههای خداوند و نتیجه گرفتن و تایید شدن دوباره و دوباره قوانین و باورهایم…
و نکته زیبای دیگری که دوستدارم از آن ردپایی در این سفر بهجا بگذارم این است که،، دقیقا تا پایان امتحانات خرداد حرکت نکردن و جاری نبودنم مرا میآزرد و احساسم را بد میکرد؛ اما دوباره با بستن کولههایم و قدم گذاشتن در مسیر خداوند، کار کردن روی خودم و بازگشتن به جمع و خانواده تحسین برانگیزم، همچون رودی شفاف و زلال رها و جاری شدم… حرکتی که گویی بر باله های باد جاریست! سَبُک و آزاد. و چه زیبایی بالاتر از این که میبینی دوباره در جریانِ حرکتی؟؟ پیش میروی و هرروز کاری در راستای طی کردن تکاملات انجام میدهی؟؟
به قول شخصی: روزهایی که سرمان شلوغ میشود را عجیب دوستدارم؛ سپاسگزار ترم میکنند! چراکه کاری برای انجام دادن دارم و هدفی برای زندگی کردن… و این خود بسیار خوشحالکننده است.
امیدوارم همه ما، هر روز سرمان شلوغ باشد برای تجربه اتفاقات خوب، برای برداشتن قدمی درجهت رسیدن به خواسته ها، برای تمرکز بر نکات مثبت، برای دیدن زیبایی ها و…
_باعشق، زینب:)💕🦋✨
روز چهارم سفرنامه:
سلام بر استاد یکی یه دونه و نازنینم زمانی که این فایل رو به عنوان روز چهارم سفرنامه گوش دادم یاد روزگاری افتادم که من برعکس این تمرین را انجام می دادم یه دفتر داشتم و تمام بدبختیهای اون روز م رو برای خدا یادداشت می کردم و کلی هم روش اشک می ریختم و همیشه خدا برای من یک خدای ظالم و بی رحم بود و همیشه میگفتم خدایا از تو بی خدا تر وجود نداره این همه بلا سر من میاری و نمیدونستم اون موقع که من هر روز دارم با نوشتن با دیدن با اشک ریختن مداوم ،دارم به مشکلات دامن میزنم و از طرفی دنبال این بودم که مسئله من حل بشه و روز به روز به مشکلات من اضافه می شد تا جایی که مجبور شدم اداره م رو رها کنم الان شاید اگر عقل اون موقع مو داشتم هیچ وقت هیچ وقت اداره به این خوبی را رها نمی کردم و به جاش کانون تمرکزم را عوض می کردم یکی از دوستام بهم گفت به خدا شرایط تو اونقدر که میگی بد نیست تو از بس خودت رو با دیگران مقایسه می کنی نمیتونی نعمتهایی که داری رو ببینی همین جایگاهی که تو هستی هزاران نفر نخبه دانشگاه آرزوشو دارن ولی تو نمیبینی و الان دارم درک می کنم که جهان مثل آینه عمل کرد جواب این بود که من کارم را گذاشتم به خاطر اینکه مدام بر منفی هاش توجه می کردم اما مدتی که بیکار توی خونه بودم تازه فهمیدم که چه بلایی سر خودم آوردم و اوضاع و شرایط آنقدرها که من بزرگش کرده بودم بزرگ نبودند و خدا را هزاران بار شکر می کنم که توی این مسیر با فایل های زیبای شما هم مسیر شدم و تمام کانون تمرکزم رو دارم میبرم روی تمرکز بر مثبت ها امروز که این کامنت رو مینویسم روز عاشورا هست من عاشق حلیمم و امروز، اول صبح بیدار شدم برای ما حلیم آوردن و چقدر خوشحال شدم اینقدر که انگار دنیا رو بهم دادند چون من حلیم دست ساز خانگی را خیلی دوست دارم بی نهایت و از همه مهمتر هر سال روز عاشورا ساعت هفت صبح برپا بود از سرو صدای هیات اما امسال از ساعت ده شروع شد و من برای اولین بار روز عاشورا راحت تا هشت و نیم خوابیدم ،و از همه مهمتر امسال دومین سالیه که تو هیات نرفتم چون نمیخواستم تمرکزم روی مردن بره چون همه میگن یا حسین مظلوم در صورتی که این مظلومیت احساس قربانی شرایط بودن ، بهم میده و من دارم رو عزت نفسم کار میکنم که خدا دایما میگه غمگین مباش پس چرا با عزاداری خودمو غمگین کنم بنابراین پنجره رو بستم کولر رو روشن کردم که صدای عزاداری نیاد و با حس خوب رفتم سراغ نذری درست کردن واسه این روز ،قبلا ها کلی تو این روز گریه میکردم ولی الان نه خدا رومیلیاردها بارشکر بخاطر وجود پر برکتتون🌹😘😚
سلام استاد عزیز و مهربانم واقعا از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم و چه جوری از شما تشکر کنم. واقعا که جهان آینه باورهای ماست و امروز سوم شهریور ۱۴۰۰ این موضوع به وضوح به من ثابت شد. خدایا شکرت… من کارشناس بهداشت هستم و کارم در صنایع و مراکز درمانی است و در دوتا صنعت کوچک و دوتا کلینیک بصورت پاره وقت کار میکنم که البته طی ۶ ماه اخیر با تغییر باورهام به کمک آموزشهای شما استاد عزیزم و تعهد مالی جهت چند برابر شدن درآمدم، در آمد من دوبرابر شد. اما من با بالا بردن احساس لیاقت و با باور فراوانی در خصوص کار برای رشته خودم باور کردم که لیاقت کار در صنایع برند و معتبر دارم و امروز بطور عجیبی از یک صنعت برند و معروف ایران که همه ما میشناسیم و محصولاتش را خورده ایم با من تماس گرفتند و از من دعوت بکار کردند و من همین امروز رفتم برای مصاحبه و هفته آینده نتیجه قطعی را بهم خواهند گفت و من مطمئنم که الخیر فی ما وقع. استاد عزیزم ازت ممنونم بخاطر تمام آموزه هات بخاطر اینکه منو آگاه کردی که من خالق زندگی خودم هستم فقط با افکار و فرکانسهای ارسالی ام و من صدها برابر نسبت به قبل دارم از زندگیم لذت میبرم …. خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم
استاد من هر روز بصورت نوشتاری و گفتاری خداوند را شاکرم تا با اینکار تمرکزم روی زیبائی های زندگیم باشد واقعا که زندگی بسیار زیباست…
سلام استاد عزیزم اشرف مخلوقات برایت مینویسد.
آن روزها که می گفتید کلیپ های رایگان با ارزش هستند و آموزنده من با خودم می گفتم آره راست میگه چیزای خوبی رو میگه و…
ولی با گوش دادن به این فایل فهمیدم چقدر میتونه یک فایل با ارزش باشه
و درست عین حرف های قانون آفرینش جلسه ۱
و اینجا فهمیدم چقدر این سایت با ارزش و الهی است
«توجه ما به هرچیزی در زندگی سبب گسترش آن میشود»
این جمله را بار ها از زبان شما شنیده بودم اما تا به امروز درک درستی ازش نداشتم
با صحبت کردن به راحتی کانون توجه مون رو میشه تغییر داد
اتفاقات ناگوار اتفاق میافتد اما اگر در فرکانس درست باشیم و به آنها توجه نکنیم به مراتب تعداد آن با زمانی که درک درستی از قانون نداشتیم کمتر خواهد بود
استاد من به قانون مثل یک ورزش نگاه میکنم اگه میخوای ورزشکار بزرگی بشی باید تمرینات زیادی انجام بدید به تغذیه خودت برسی
یکجا از کوبی برایانت خواندم که ساعت ۴صبح به تمرین انفرادی پرداخته در صورتیکه تمرین گروهی نزدیک ظهر شروع میشده و زمانی که برایانت تمرین میکرده بقیه خواب بودند.
عمل به قانون و یاد گرفتن قانون هم فداکاری زیادی میخواد
چقدر تمرین میکنی؟
چقدر در موردش مینویسی؟
چقدر به افکارت مسلطی؟
همان قدر نتیجه میگیری.و ممنونم از استاد عزیزم و خانوم شایسته که به گسترش آگاهی کمک میکنید
خدایا شکرت بابت این همه فراوانی