این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-10.gif8001020پشتیبانی سایت/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngپشتیبانی سایت2014-07-03 00:00:002022-12-29 00:57:11جهان مانند آینه عمل می کند
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت اعضایه خونواده عزیز و دوست داشتنی خودم و همینطور استاد گلم. فایلو گوش کردم خیلی حالمو دگرگون کرد کلی عشق کردم کلی بهم یاد آوری شد که از روزی که به لطف خدا با قانون آشنا شدم چه اتفاقایه جدید و قشنگی تویه زندگیم رخ داده و اینکه چرا قبلا این اتفاقا نمیوفتاده. از روزی که دارم رویه خودم کار میکنم کلی اتفاقایه خوبو دیدم که وارد زندگیم شده و چقد روحیم فرق کرده همش شادم همش دارم به چیزایی که دارم توجه میکنم و سپاس گذاری میکنم به خاطر خونواده خوبم. بخاطر سلامتی که چند برار شده و کلی مشکلی که داشتم از لحاظ جسمی که بر طرف شده. بخاطر روابطم که عالی شده با اطرافیانم و افراد قریبه که همشون برعکس گذشته خیلی منو دوست دارن. بخاطر اعتماد بنفس که فکر کنم مهم ترین چیزیه که تونستم تا اینجایه کار به دست بیارم. بخاطر نشونه هایی از قانون که داره واسم اتفاق میوفته و روز به روز داره بزرگو بزرگتر میشه و کلی چیزه دیگه که اصلا تا قبل از آشنایی با قانون دقیقا برعکس بود و الان داره به بهترین شکل ممکن واسم اتفاق میوفته. میدونید از قول استاد فکر کنم فانوس دریایی مو پیدا کردم و درستش کردم و دارم کشتی هارو به لنگرگاه خودم هدایت میکنم یا اینجوری بگم که فهمیدم که چجوری و به چی توجه کنم تا اتفاقایه خوب وارد زندگیم بشه. چجوری بخاطر داشته هام سپاس گذار باشم یا در لحظه زندگی کنم و نگران هیچی نباشم و فقط تمرکزمو بزارم برویه خواستهام. چند وقت بود کم کار شده بودم و دیدم که داره دوباره ناخواسته هام دوباره مثل قبلا برمیگرده مریض شدم. کارام پیچ میاورد. درآمدم کم شد و این یه تلنگری بود که دوباره و به طور پررنگتر رویه خودم کار کنم که تا اومدم شروع کنم و دنباله یه فضایی بودم که بهتر بتونم تمرکز کنم دیدم که خانوم شایسته عزیز این سفرو راه انداخته و منم بهترین فرستو به دست آوردم تا بتونم رویه خودم بیشتر کار کنم خدارو سپاس گذارم بخاطر اینکه همیشه همچیو به بهترین و راحترین شکل ممکن سره راه قرار میده عاشقتون سالم و شاد و ثروتمند در پناه رب باشید.
سلام و احترام خدمت همه دوستان عزیز و سلام ویژه محضر استاد پُر مهر مان سید حسین عباسمنش
تشکر بابت یاد آوری تان و همچنان از خانم شایسته هم تشکری میکنم ک باعث شدن فایل های سابقه را دوباره گوش بدیم و حقیقتا این فرصت خیلی خوبی است ک خود را محک بزنیم و یا محاسبه کنیم ک چیقدر تغییر کرده ایم و لازم بذکر است بیشتر فایل های سابقه را ک گوش میدم فکر میکنم اولین دفعه است ک میشنوم و کلی چیزهای جدید یاد میگیرم خدا را بابت این آموزش ها و فرصت های تازه سپاس و شکر میگویم
مواردیکه درین فایل ذکر شد درس های و آموزش های اساسی دارا میباشد که باید خود مان را مسئول بدانیم در باره گپ زدن مان شنیدن و تماشای تلویزیون که آیا به خواسته مان توجه میکنیم آیا به موارد و اشیایکه بد مان میاد توجه میکنیم و یا عکس این قضیه است
استاد بارها تکرار کردن که میخواهند با افرادی کار کنند ک عمل گرا باشند نه کمال گرا و دست به اقدام عملی بزنند و خود را مسئول به تمام زندگی خود بدانند و مواظب و رودی های باشن
اصل کار هم همین اگر ما فایل های استاد را گوش دهیم و خلاف آن عمل کنیم نتیجه هم خلاف خواسته مان اتفاق میفته و این هم جزء قانون است زمانی یک اتفاق به تمام معنی ناخواسته است خوب باید خلاف آن عمل کنیم و زمانی که ما عمل گرا باشیم و مطابق قانون رفتار کنیم قانون ای است که ما بهاء خواسته هایمان را تضمین کردیم
زمانی پسر بچه استاد فوت کرد خوب استاد با استفاده از قانون ظرف دو یا سه ساعت توانست احساس خود را کنترول کنه و ای بود ک خداوند هم پاداش های خیلی بهتری برای استاد بطور تحفه ویژه داد و زندگی استاد حال برای اکثر ما شده رویا خوب اگر ما هم همانند استاد باور کنیم و عمل گرا باشیم خداوند برای ما هم چنین پاداش و تحفه ی مخصوص خود را خواهد داد
اگر به زندگی پیامبران و ائمه دین تمام انسانهایکه موفق وصادق و همچنان شرکت های موفق بزرگ جهان نظری ژرف و بررسی همه جانبه صورت گیرد نُکات مشترک شان صادق بودن شان ، اخلاق خوش داشتن شان و همچنان تعهد و موحد بودن شان خواهد بود
بناء خلاصه کلام ایکه باید در مورد خواسته هایمون حرف بزنیم ، گوش های مان باید تحت کنترول مان باشند نشه هر آنچه که پیش آمد خوش آمد و همچنان زبان مان در باره خواسته هایمان استفاده بشه و بگفته خانم لیلاشبخیز باید تمام اعضاء وجود مان صادق باشند غیبت نکنیم ، دروغ نگویم ،بهتان و دیگر موارد بد را انجام ندهیم تا عزیز دُردُانه خدای بزرگ شویم
تمام اتفاقات را خودمان در زندگی مان دعوت میکنیم و این هم وابسته این است که در مورد چی موضوعات توجه مان را معطوف ساخته ایم
۱. عملکرد سیستم جهان به این صورته که: به هرچیزی توجه کنم، فرکانس اون رو میفرستم، و سیستم جهان همون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط زندگی به من برمیگردونه.
۲. این سیستم همواره و در هر لحظه از زندگی در حال اجراست و هرگز متوقف نمیشه. درواقع یه جور رفت و برگشت و تبادل همیشگی بین من و سیستم جهان وجود داره به این صورت که من بهش فرکانس میدم و اون به من ماهیت و اساس اون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط زندگی برمیگردونه.
۳. سیستم جهان (ماهیت و اساس) اون فرکانس رو به من برمیگردونه نه عینا همون فرکانس. مثلا اگر من فرکانس منفی با ماهیت احساس گناه میفرستم، سیستم جهان اتفاقات و شرایطی رو به من برمیگردونه که توش به اشکال مختلف همون احساس گناه تکرار بشه برای من.
۴. نشانه مثبت یا منفی بودن توجه احساسیه که در زمان همون توجه دارم. اگه حسم خوبه پس دارم توجه مثبت میکنم و فرکانس مثبت میفرستم و اگه حسم بده پس دارم توجه منفی میکنم و فرکانس منفی میفرستم.
۵. اشکال مختلف توجه: تجسم کردن، فکر کردن، دیدن، گوش کردن، صحبت کردن، سوال کردن
*پس اگر من اتفاقات و شرایط خوب میخوام باید سعی کنم در هر لحظه فرکانس خوب رو به وسیله توجه خوبم به صورت آگاهانه به سیستم جهان بفرستم.
تقریبا هشت ماه و نیم پیش بود،یعنی مهر ماه سال97 ، که اصلا نفهمیدم چی شد،شاید بقول استاد چیزی شبیه الهام شدن، خداوند به من واضح و دقیق حقایقی را فهماند ، که هم راحت تر بتونم تصمیم بگیرم و هم آرامشم بیشتر شد، اونجا بود که واضح و صریح متوجه شدم حقیقتا بدون شک تمام ناخواسته هایی که توی این سالها از بدو تولد وارد زندگیم شده اند فقط و فقط نتیجه افکار خودم بوده است، مثل یک فیلم سریع اتفاقات گذشته رو مرور کردم و باافکاری که اونموقع ها داشتم مقایسه کردم تلخ اما حقیقی درست بود افکار من به شکل اتفاقات هم فرکانس با اونها وارد زندگیم شده بودند و من مدام از همه حتی خدا شاکی بودم،سخت بود پذیرفتن اینکه من خودم مقصرم،درواقع مقاومت بیش از حد برای پذیرفتن حقیقت باعث میشد هرروز بدتر از دیروز بشه و افسرده تر بشم،تا جایی که ی روز از همه،خودم و شاید باورتون نشه اونقدر اوضاعم بد بود از خود خداهم ناامید شدم،مستأصل گفتم این دنیا وبودن من بیهود نیست کسی دست به این خلقت زده،صدا زدم ای کسی که من و این جهان رو خلق کردی تو نجاتم بده،اینجابود که من نه چیزی از قوانین میدونستم و نه توحید درعمل اماالان که فک میکنم اون لحظه به معنای واقعی و در حد خودم بهش عمل کرده بودم و اونجابود خداوند وقتی من مقاومت رو کنار گذاشتم و همه حتی خودم رو بخشیدم،به طرز شگفت انگیزی هدایتم کرد که خودم هنوز موندم آروم ارومخ هدایت شدم وتغییر کردم چون خواستم و خدا دستمو گرفت،و طی دوسال حال من رفته رفته بهتر شد تا اینکه هشت ماه پیش دقیق و واضح فهمیدم همه چیز رو خودم رقم میزنم ابتدا از طریق یک گروه با گروه سید محمد عرشیانفر من رو آشنا کرد و خدا رو بهتر شناختم و بعد در این مسیر با گروه تحقیقاتی عباسمنش منو آشنا کرد جالبه که من چند ماه پیش میخواستم عضو سایت بشم اما به دلایلی نشد و الان که آگاهی من بیشتر شده متوجه ام که توی مدارش نبودم تاهمین اردیبهشت که عضو شدم و چند روزی این سفر پر برکت رو شروع کردم اما در طول همین هشت با گوش دادن به فایل های کانالها و از بین بردن افکار منفی و اشغالهای ذهنم و شکرگزاری و توجه به نکات مثبت هرچند کم عمل میکردم اما تداوم داشت وهمین سبب شد به مدارهای بالاتر هدایت بشم و زندگیم خیلی تغییر کرد و بعداز دوماه از سال جدید باخودم گفتم حقیقتو میدونی اما هنوز جدی عمل نمیکنی،ببین اگه با تلاش اندک انقدر اوضاع تغییر کرده بیشتر روی خودم کارکنم چی میشه؟ قطعا قابل وصف نیست.
دوستان حقیقت اینکه واقعا جهان مانند آینه عمل میکنه و رفتار،باورها وافکار ما رو با اتفاقات هم فرکانس بااونها و بعضا عین همون اتفاق وارد زندگیمون میکنه،پس هشیار باشیم،من باوجوداینکه در حد خودم فهمیدم این کائنات چطور عمل میکنه،اما هدف واضح ومشخص داشتم ولی فکرم حول نبودن و نداشتنش میچرخید،مشکلمو پیدا کردم گفتم اگه هدفم اینه پس فقط فکرم و عملم باید هم جهت بااون باشه نه خلاف اون در واقع پام رو ترمز بود که خداروشکر برش داشتم و مراقبم فقط پام رو گاز باشه وقتی به خواسته هام فک میکنم و خودمو تو لحظه ای که بهش رسیدم ببینم. توجه به نکات مثبت و داشته ها خیلی کمک میکنه،مثلا بیرون میرم کنارخیابون درختای سرسبز رو میبینم ذوق میکنم شکرگزاری حدا رو بجا میارم بخاطر این همه زندگی،چیزای زیادی واسه شکرگزاری داریم که غافلیم ی نگاه به خانواده ات بنداز پدر و مادر و.. سلامتن،سقف بالا سرت، امکاناتت،گوشیت و…. پس هرروز با ذوق نکاهشون کن و شاکز باش بابت داشتن و بودنشون چون اینطور حضور خداوند رو توی زندگیت بیشتر احساس میکنی و عاشقش میشی،عشقی که میخوای هرروز بیشتر وبیشتر بشه و حال دلت خوبه و این یعنی در جهت درست پیش رفتن و این احساس خوب احساسهای خوب بیشتری رو بشکل های گوناگون به زندگیت میاره،
سپاسگزار خداوندم بخاطر اینهمه نعمت و آگاهی که از طریق یکی از دستان قدرتمندش به نام عباسمنش در اختیارمون قرار میده
اغا من دو سه روزه یکم حالم گرفته بود ، انگار این برگ از سفرنامه تنظیم شده بود برای این روزای من که داشتم از مسیر خارج میشدم و فکر میکردم که کارم درسته اما نتیجه نمیگیرم
من الان که این فایل رو گوش دادم متوجه شدم که به ظاهر دارم ادای ادمای مثبت نگر رو در میارم اما اساس فرکانس هام اینگونه نیست
یه مروری به زندگی چن ماهه ام انداختم که بر من گذشت و در این مسیر بودم دیدم که بابا کلی دستاورد مثبت داشتم کلی نعمت بهم داده شده ، آزادی هایی رو تجربه کردم و میکنم که قبلا حتی فکرشم نمیکردم که ادم میتونه تا این حد آزاد باشه و از زندگیش لذت ببره ، این آزادی پاداش حرکت من در این مسیر هست ، من روزها ، هفته ها و ماه ها با امید حرکت کردم در مسیری که استاد عباسمنش بهم نشون داده و اگر بخوام دقیق تر بگم خداوند از طریق استاد عباسمنش بهم نشون داده
خدا رو شکر میکنم و برای همه ی دوستان آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون دارم ، تا برگی دیگر از سفرنامه فعلا خدانگهدارتون باشه ، تشکر ویژه هم میکنم از خانم شایسته ی عزیز
سلام استاد خوبم عباس منش این قسمت خیلی چیزهای رابهم گفتی واقعا اگر با سپاسگزاری به نکات مثبت زندگی نگاه کنی زندگی گلستان میشه من یک مدتی است که واقعا روی مثبت زندگی خودم نگاه میکنم زندگی من خیلی خوب وعالی شد من چند مدتی است باسپاگزاری بهترین جاها خداوند هدایت می کنه خواهد کرد خیلی سپاگزاری تو زندگی بهم نتیجه دادی ومیده ازشماسپاگزارم
سلام به استاد عزیز خانم شایسته مهربان و همه ی همسفران شیرین کلام
چند روز پیش باز از اول کانال تلگرام استاد دنبال میکردم که هدایت شدم به شعر پروین اعتصامی و داستان پیرمرد که باز هم ارزش تضاد برایم با ارزش تر و باورم در موردش قوی تر شد و چند روزه باز نجوا های ذهنم از ادامه ی سفر منو عقب میندازن و دلسردم میکنند و
امشب باز فایل روز چهارم سفر را گوش دادم اما اینبار انگار با چند روز پیش فرق داشت تازه فهمیدم که من در باور به اصل قوانین و قانون فرکانس باورم ضعیفه
اینو از اتفاقات زندگیم و کانون توجهم میفهمم چون کسی که باور داشته باشه
به این قانون بیشتر لحظه های زندگیش را در توجه به نکات مثبت به سر میبرد
اینو برای خودم میزارم که آخر سفرنامه بفهمم از کجا به کجا رسیدم
همین امشب که داشتم فایلو گوش میدادم یهو یاد یه موضوعی که خیلی اذیتم میکنه افتادم (به دلیل توجهی که این چند روز به نکات منفی داشتم و ورودی های نا مناسب)
یهو یه ندایی بهم میگفت بسپارش به خدا مثل چند روز پیش که کارتو راحت انجام داد و دیگه رها کردم و توجهم به فایل صوتی بود
اما باز معجزه و باز هدایت برام رخ داد
که بعد تمام شدن فایل اومدم باز گوشش بدم که دستم به پوشه ای خورد و قسمت ششم آرامش در پرتو آگاهی توجهم را جلب کرد و جوابمو گرفتم
که راحت تر ادامه بدم مسیرمو
خدایا فقط میتونم بگم هزاران هزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه قبل مردنم راه اصلی تو از طریق این دست زیبات بهم نشون دادی
روز چهارم سفرنامه با توکل به خدای مهربانم شروع می کنم
وقتی به جلسه چهارم رسیدم به این نتیجه رسیدم که این سفرنامه یک مکمل خوبی برای دوره دوازه قدم بخصوص مکمل خوبی برای قدم اول می باشد من قدم اول فعلا دارم و با سفرنامه همزمان گوش می کنم و تمریناتش را انجام می دهم ان شاءالله با امید خدا تا ماه آینده بتوانم قدم دوم تهیه کنم.
این چند روزه اتفاقات جالبی دارم تجربه می کنم و واقعا سعی کردم توی ذهنم اون را بارها مرور کنم و به اون اهمیت بدهم.
از تجربه خودم می گویم من تقریبا یک ماه پیش این خواسته درونم شکل گرفت که دوست دارم یک اسکناس یک دلاری داشته باشم نمی دانستم چطوری از کجا میشه تهیه کرد از چند نفر هم پرسیدم که ایا امکانش هست یک اسکناس یک دلاری داشته باشم چطوری میشه تهیه کرد گفتن دلار از صرافی تهیه می کنند اتفاقا یک بار شهر رفتم و دقیقا ماشین هم نزدیک چند تا صرافی پارک کرد خیلی دوست داشتم برم بپرسم ایا شما اسکناس یک دلاری دارید چطوریه ؟… بلاخره شجاعتم نشان دادم وارد یک صرافی شدم و سوالم را پرسیدم با اینکه خیلی برام سخت بود و هیچ اشنایی قبلی از کار خرید و فروش ارز ندارم. وقتی پرسیدم پرسنل انجا گفت ما فقط صد دلاری داریم پول خورد نداریم. احساس خوبی داشتم از اینکه وارد شدم و سوالم پرسیدم. یک تجربه جالبی برام بود تا اینکه دو سه روز پیش داشتم با برادرم در مورد اسکناس و رفتن به صرافی حرف زدم و اون گفت من یک اسکناس یک دلاری دارم گفتم: امکانش هست این یک دلار به من بدهی ازت میخرم با کمال میل قبول کرد.
نکته ی خیلی مهمی این ماجرا برایم داشت این بود که برایم خیلی باور پذیر شده که هر چه بخواهم اگه باورکنم که می توانم بدست بیارم حتما می توانم تجربه اش کنم هر دفعه که به این اجابت خواسته ام فکر می کنم قلبم باز میشه و خیلی لذت می برم خدایا شکرت از بی نهایت راه خواسته های ما را اجابت می کنی از راهی که هیچ وقت به ذهنم ما خطور هم نمی کنه خدایا شکرت
راستش رو بخواید توی این ۱۰ ماهه هر فایلی که از شما گوش میدم و با اکانت مادرم تهیه میکنیم میگم این چقدر عالیه این همونیه که من میخوام، ولی امروز که داشتم جلسه ی ۴ فصل ۱ رو گوش میدادم گفتم خوبه که بیام و رد پا بذارم هم برای خودم و هم برای دوستان که بدونن چقدر زندگی میتونه عوض بشه با اینکه برای کامنت گذاشتن همیشه با ذهنم در جنگم و هی میگه نذار و اشتباه کردی.
استاد عزیزم من از کودکی پر از تضاد بودم شرایط و افرادی که تو زندگیم بودن هیچ ربطی به آرزوهای من نداشتن، ولی اون روزا نمیدونستم خودم انتخاب کردم و نمیدونستم دلیل این همه تضاد رسیدن با انگیزه ی بیشتر به خواسته هامه. گذشت و گذشت تا از لحاظ مالی خیلی پیشرفت میکردم در سن ۲۰ ۲۱ سالگی مغازه زدم ولی از لحاظ عزت نفس و اعتماد به نفس داغون! یه نقاب خوشگل داشتم روی صورتم که همه فکر میکردن چقدر پر اعتماد به نفسم ولی از وابستگی و باج دادنهام و خدایی کردنم برای دیگران میفهمیدم چقدر ضعیف و بدبختم.
تا ازدواج کردم هر جوری که یک انسان میتونه با شرک بیش از حد خودش رو نابود کنه کردم! تمام پول و ثروت، تمام شادی و لبخند، بچه ای که باردار بودم و اون آدمی که به خاطرش هر کاری کردم همه رو با یک بشکن برد و بدهی سنگینی که برام گذاشت و فکر میکردم تنها راه نجاتم مرگمه و بچه ای که از دست دادم و خدا رو هزاران بار شکر میکنم برای اون روزها به قول شما برای کسایی که پشتم رو خالی کردن که بفهمم باید به خودش تکیه کنم برای تمام اون حالی که داشتم، ازش با تمام وجودم سپاسگزارم، اون روزا شب تا صبح گریه میکردم و میگفتم خدایا من گند زدم یا تمومش کن یا تغییرم بده، و خدایی که نمیشناختمش خدایی که تو چشمم ضعیف و احساساتی بود خدایی که خشمگین بود و با من قهر بود. من فقط میگفتم که خسته شدم دیگه بسه، با جزئیات نمیخوام بگم که اگر بگم خودش در حد یک فیلم میشه. و چقدر اون روزها در برابر شما مقاومت داشتم چقدر حرفهاتون آزارم میداد، چقدر بهم بر میخورد و عصبانی میشدم از افسردگی رسیده بودم به خشم. ولی یهو پارسال اسفند انگار حرفهاتون عین یه تیکه نور وارد قلبم شد و دیگه نتونستم مقاومت کنم. شروع کردم به گوش دادن و گوش دادن و حذف کردن آدم ها، منی که داشتم ۲ سال تنها زندگی میکردم و خرج و بدهی میدادم و از طلاق میترسیدم رفتم اقدام کردم برای طلاق غیابی، همه گفتن وکیل بگیر پیر میشی نه مهریه داری نه مدرک پزشک قانونی گفتم نه خدا برای من انجام میده تا الآن ترسو و بی ایمان بودم الآن بهم گفته بلند شو مونا! بلند شدم و طلاق من بدون هیچ گونه مشکلی در راحتی کامل انجام شد که همه شاخ درآورده بودن مگه میشه آخه! ولی شد، توی خونه ی ۴۰ متریم مینشستم و فایل گوش میدادم و تمرکز میکردم به نکات مثبت جای غر زدن آسمون رو میدیدم خودم رو نگاه میکردم به صورت و بدنی که چقدر نادیده گرفته بودمشون و با وابستگی هام و زشت دیدن خودم چقدر به خودم ظلم کرده بودم و مشرک بودم، شروع کردم خودم رو دوست داشتن به خودم اهمیت دادن از خوردن قهوه ی صبحم لذت بردم از همه چیزم و زندگی چقدر شروع کرد به عوض شدن. تابستون صاحبخونه ام از ایتالیا اومد و خونه اش رو برای مهر میخواست، خانواده بهم گفتن پول نداری بیا اینجا گفتم نه خدا خودش میخواد بلندم کنه ببرم یه جای بهتر چون ازش خواستم. استاد به خاطر پول کمم حتی خونه نشونم نمیدادن ولی یه جا که نشونم دادن اون شب کلی شکرگزاری کردم که خدایا این یه نشونه بود که بگی درسته برو جلو و حالم عالی بود گذشت و من ۲ هفته وقت داشتم یه خونه دیدم ۹۰ متر و خوشم اومد با مادرم بودم و وقتی برگشتیم بریم توی راه یهو پول واریز شد به حساب که هر چی ما گشتیم و پیگیری کردیم نمیدونیم و نفهمیدیم این پول از کجا اومد چون شما گفتی منطقیه معجزات ولی ما هر چی گشتیم هیچ منطقی براش پیدا نکردیم پول به اندازه ی پول پیش خونه و اثاث کشی بود و من اومدم به خونه ی بهتر میدونم نعمت ها و ثروت بی نهایته من باید ظرفم رو بزرگ کنم، همینجوری هی پول اومد و اومد تا تونستم بدهی هایی که برام گذاشته بود رو صاف کنم و نمیدونم واقعا چه جوری تمام این معجزات رخ داده، الآن میدونم که باید ایمانم رو بیشتر کنم، خیلی جاها به حرف خدا گوش میکنم مثل اینکه از خواب پروندم و بهم گفت برو ویولنی که داری رو بده گیتار بگیر و من مقاومت که من گیتار دوست ندارم عاشق ساز خودمم از بچگی داشتمش ولی انجامش دادم و چقدر راضی و خوشحالم انگار اون بهتر میدونست چی به درد من میخوره و چقدر توش پیشرفت میکنم. وای استاد که اگر بخوام بگم ساعت ها باید بگم، ساعت ها و فقط از خدا ایمان و توکل خواستم شجاعت عمل به هدایت هاش و توحید میدونم اینا رو که تقویت کنم همه چیز برای منه.
خیلی مقاومت داشتم برای نوشتن، ولی نوشتم.
دوستون دارم و براتون آرزوی خوشحالی و سلامتی دارم❤❤
چند روز پیش به صورت اتفاقی تموم حافظه گوشیم از بین رفت و همه فایلها و سریالها رو از دست دادم ، تلاش برای ریکاوری به جایی نرسید و من عصبانی از مواجه شدن با همچین اتفاقی بودم و برام خیلی مهم بود که این همه فایل رو از دست دادم که اخه چرا همچین شد
ولی یکم بعدش همینطور که تو افکارم غرق بودم و کارامو میکردم با خودم گفتم به قول استاد الخیر فی ما وقع، این اتفاق که افتاده حتما خیری توشه ، اشکال نداره از اول شروع میکنم ، اومدم توی لیست دانلودی ها و از اولین فایل شروع کردم ، ولی این بار همه چی فرق داشت، من از اولین فایل که شروع کردم دیدم فقط یه فایل صوتی صرف نیس، شروع کردم خوندن کامنت هاش و بعد به خودم اومدم دیدم یکساعته فقط دارم کامنت های این فایل رو میخونم و چقدر تجربه های بچه ها کمک میکنه این باورها با مثال بشینه توی وجودم ، و دیگه برنامه ام این شد که هر روز یک یا دوفایل دانلود کنم و کامنت هاشونم تاجایی که بهم حس خوبی میده و وقت دارم بخونم و اینجوری به شیوه ی تازه ای شروع کنم
بعد رفتم دفترمو برداشتم یهو دیدم الله اکبرررر
من یه خواسته نوشته بودم
خدای من این جواب خواسته ی منه و من انقد براش نق میزدم و غر میزدم که چرا
یادم اومد و دیدم که من نوشته بودم که خدایا یه برنامه یا روشی نشونم بده که خیلی لذتبخش تر و خیلی عمیق تر باورها و آگاهی ها رو برای خودم نهادینه کنم
خب این جواب خواسته ی منه که
اینکه فایلهام پاک شده تا من اینجوری باز شروع کنم و با مثال و با تجربه برا خودم نهادینه کنم جواب خواسته ی منه
حرف استاد تو گوشم پیچید: گاهی ما سوال یا درخواستی داریم و خدا جواب میده ولی ما فکر میکنیم یه اشتباهی شده ولی مگه تو سوال نداشتی خب پس جوابت رو بگیر بزار ببینیم چی پیش میاد
خدایا منو ببخش که گاهی عجول میشم و غر میزنم کمکم کن که تو این مسیر راه رو گم نکنم که هرکس که تو هدایتش کنی هیچکس نمیتونه گمراهش کنه
خدایا به همه مون کمک کن آگاهی ها رو بهتر در عمل به کار ببریم و بیشتر تسلیم تو باشیم
با سلام خدمت اعضایه خونواده عزیز و دوست داشتنی خودم و همینطور استاد گلم. فایلو گوش کردم خیلی حالمو دگرگون کرد کلی عشق کردم کلی بهم یاد آوری شد که از روزی که به لطف خدا با قانون آشنا شدم چه اتفاقایه جدید و قشنگی تویه زندگیم رخ داده و اینکه چرا قبلا این اتفاقا نمیوفتاده. از روزی که دارم رویه خودم کار میکنم کلی اتفاقایه خوبو دیدم که وارد زندگیم شده و چقد روحیم فرق کرده همش شادم همش دارم به چیزایی که دارم توجه میکنم و سپاس گذاری میکنم به خاطر خونواده خوبم. بخاطر سلامتی که چند برار شده و کلی مشکلی که داشتم از لحاظ جسمی که بر طرف شده. بخاطر روابطم که عالی شده با اطرافیانم و افراد قریبه که همشون برعکس گذشته خیلی منو دوست دارن. بخاطر اعتماد بنفس که فکر کنم مهم ترین چیزیه که تونستم تا اینجایه کار به دست بیارم. بخاطر نشونه هایی از قانون که داره واسم اتفاق میوفته و روز به روز داره بزرگو بزرگتر میشه و کلی چیزه دیگه که اصلا تا قبل از آشنایی با قانون دقیقا برعکس بود و الان داره به بهترین شکل ممکن واسم اتفاق میوفته. میدونید از قول استاد فکر کنم فانوس دریایی مو پیدا کردم و درستش کردم و دارم کشتی هارو به لنگرگاه خودم هدایت میکنم یا اینجوری بگم که فهمیدم که چجوری و به چی توجه کنم تا اتفاقایه خوب وارد زندگیم بشه. چجوری بخاطر داشته هام سپاس گذار باشم یا در لحظه زندگی کنم و نگران هیچی نباشم و فقط تمرکزمو بزارم برویه خواستهام. چند وقت بود کم کار شده بودم و دیدم که داره دوباره ناخواسته هام دوباره مثل قبلا برمیگرده مریض شدم. کارام پیچ میاورد. درآمدم کم شد و این یه تلنگری بود که دوباره و به طور پررنگتر رویه خودم کار کنم که تا اومدم شروع کنم و دنباله یه فضایی بودم که بهتر بتونم تمرکز کنم دیدم که خانوم شایسته عزیز این سفرو راه انداخته و منم بهترین فرستو به دست آوردم تا بتونم رویه خودم بیشتر کار کنم خدارو سپاس گذارم بخاطر اینکه همیشه همچیو به بهترین و راحترین شکل ممکن سره راه قرار میده عاشقتون سالم و شاد و ثروتمند در پناه رب باشید.
جهان همانند آئینه عمل میکند
سلام و احترام خدمت همه دوستان عزیز و سلام ویژه محضر استاد پُر مهر مان سید حسین عباسمنش
تشکر بابت یاد آوری تان و همچنان از خانم شایسته هم تشکری میکنم ک باعث شدن فایل های سابقه را دوباره گوش بدیم و حقیقتا این فرصت خیلی خوبی است ک خود را محک بزنیم و یا محاسبه کنیم ک چیقدر تغییر کرده ایم و لازم بذکر است بیشتر فایل های سابقه را ک گوش میدم فکر میکنم اولین دفعه است ک میشنوم و کلی چیزهای جدید یاد میگیرم خدا را بابت این آموزش ها و فرصت های تازه سپاس و شکر میگویم
مواردیکه درین فایل ذکر شد درس های و آموزش های اساسی دارا میباشد که باید خود مان را مسئول بدانیم در باره گپ زدن مان شنیدن و تماشای تلویزیون که آیا به خواسته مان توجه میکنیم آیا به موارد و اشیایکه بد مان میاد توجه میکنیم و یا عکس این قضیه است
استاد بارها تکرار کردن که میخواهند با افرادی کار کنند ک عمل گرا باشند نه کمال گرا و دست به اقدام عملی بزنند و خود را مسئول به تمام زندگی خود بدانند و مواظب و رودی های باشن
اصل کار هم همین اگر ما فایل های استاد را گوش دهیم و خلاف آن عمل کنیم نتیجه هم خلاف خواسته مان اتفاق میفته و این هم جزء قانون است زمانی یک اتفاق به تمام معنی ناخواسته است خوب باید خلاف آن عمل کنیم و زمانی که ما عمل گرا باشیم و مطابق قانون رفتار کنیم قانون ای است که ما بهاء خواسته هایمان را تضمین کردیم
زمانی پسر بچه استاد فوت کرد خوب استاد با استفاده از قانون ظرف دو یا سه ساعت توانست احساس خود را کنترول کنه و ای بود ک خداوند هم پاداش های خیلی بهتری برای استاد بطور تحفه ویژه داد و زندگی استاد حال برای اکثر ما شده رویا خوب اگر ما هم همانند استاد باور کنیم و عمل گرا باشیم خداوند برای ما هم چنین پاداش و تحفه ی مخصوص خود را خواهد داد
اگر به زندگی پیامبران و ائمه دین تمام انسانهایکه موفق وصادق و همچنان شرکت های موفق بزرگ جهان نظری ژرف و بررسی همه جانبه صورت گیرد نُکات مشترک شان صادق بودن شان ، اخلاق خوش داشتن شان و همچنان تعهد و موحد بودن شان خواهد بود
بناء خلاصه کلام ایکه باید در مورد خواسته هایمون حرف بزنیم ، گوش های مان باید تحت کنترول مان باشند نشه هر آنچه که پیش آمد خوش آمد و همچنان زبان مان در باره خواسته هایمان استفاده بشه و بگفته خانم لیلاشبخیز باید تمام اعضاء وجود مان صادق باشند غیبت نکنیم ، دروغ نگویم ،بهتان و دیگر موارد بد را انجام ندهیم تا عزیز دُردُانه خدای بزرگ شویم
تمام اتفاقات را خودمان در زندگی مان دعوت میکنیم و این هم وابسته این است که در مورد چی موضوعات توجه مان را معطوف ساخته ایم
در خدا شاد و بانشاط و ثروتمند بمانید
سفرنامه روز ۴:
نکات مهمی که از این فایل دریافت کردم رو مینویسم:
۱. عملکرد سیستم جهان به این صورته که: به هرچیزی توجه کنم، فرکانس اون رو میفرستم، و سیستم جهان همون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط زندگی به من برمیگردونه.
۲. این سیستم همواره و در هر لحظه از زندگی در حال اجراست و هرگز متوقف نمیشه. درواقع یه جور رفت و برگشت و تبادل همیشگی بین من و سیستم جهان وجود داره به این صورت که من بهش فرکانس میدم و اون به من ماهیت و اساس اون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط زندگی برمیگردونه.
۳. سیستم جهان (ماهیت و اساس) اون فرکانس رو به من برمیگردونه نه عینا همون فرکانس. مثلا اگر من فرکانس منفی با ماهیت احساس گناه میفرستم، سیستم جهان اتفاقات و شرایطی رو به من برمیگردونه که توش به اشکال مختلف همون احساس گناه تکرار بشه برای من.
۴. نشانه مثبت یا منفی بودن توجه احساسیه که در زمان همون توجه دارم. اگه حسم خوبه پس دارم توجه مثبت میکنم و فرکانس مثبت میفرستم و اگه حسم بده پس دارم توجه منفی میکنم و فرکانس منفی میفرستم.
۵. اشکال مختلف توجه: تجسم کردن، فکر کردن، دیدن، گوش کردن، صحبت کردن، سوال کردن
*پس اگر من اتفاقات و شرایط خوب میخوام باید سعی کنم در هر لحظه فرکانس خوب رو به وسیله توجه خوبم به صورت آگاهانه به سیستم جهان بفرستم.
سپاسگزارم استاد عباس منش
برگ چهارم سفرنامه پربرکتم
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید صداها را ندا
تقریبا هشت ماه و نیم پیش بود،یعنی مهر ماه سال97 ، که اصلا نفهمیدم چی شد،شاید بقول استاد چیزی شبیه الهام شدن، خداوند به من واضح و دقیق حقایقی را فهماند ، که هم راحت تر بتونم تصمیم بگیرم و هم آرامشم بیشتر شد، اونجا بود که واضح و صریح متوجه شدم حقیقتا بدون شک تمام ناخواسته هایی که توی این سالها از بدو تولد وارد زندگیم شده اند فقط و فقط نتیجه افکار خودم بوده است، مثل یک فیلم سریع اتفاقات گذشته رو مرور کردم و باافکاری که اونموقع ها داشتم مقایسه کردم تلخ اما حقیقی درست بود افکار من به شکل اتفاقات هم فرکانس با اونها وارد زندگیم شده بودند و من مدام از همه حتی خدا شاکی بودم،سخت بود پذیرفتن اینکه من خودم مقصرم،درواقع مقاومت بیش از حد برای پذیرفتن حقیقت باعث میشد هرروز بدتر از دیروز بشه و افسرده تر بشم،تا جایی که ی روز از همه،خودم و شاید باورتون نشه اونقدر اوضاعم بد بود از خود خداهم ناامید شدم،مستأصل گفتم این دنیا وبودن من بیهود نیست کسی دست به این خلقت زده،صدا زدم ای کسی که من و این جهان رو خلق کردی تو نجاتم بده،اینجابود که من نه چیزی از قوانین میدونستم و نه توحید درعمل اماالان که فک میکنم اون لحظه به معنای واقعی و در حد خودم بهش عمل کرده بودم و اونجابود خداوند وقتی من مقاومت رو کنار گذاشتم و همه حتی خودم رو بخشیدم،به طرز شگفت انگیزی هدایتم کرد که خودم هنوز موندم آروم ارومخ هدایت شدم وتغییر کردم چون خواستم و خدا دستمو گرفت،و طی دوسال حال من رفته رفته بهتر شد تا اینکه هشت ماه پیش دقیق و واضح فهمیدم همه چیز رو خودم رقم میزنم ابتدا از طریق یک گروه با گروه سید محمد عرشیانفر من رو آشنا کرد و خدا رو بهتر شناختم و بعد در این مسیر با گروه تحقیقاتی عباسمنش منو آشنا کرد جالبه که من چند ماه پیش میخواستم عضو سایت بشم اما به دلایلی نشد و الان که آگاهی من بیشتر شده متوجه ام که توی مدارش نبودم تاهمین اردیبهشت که عضو شدم و چند روزی این سفر پر برکت رو شروع کردم اما در طول همین هشت با گوش دادن به فایل های کانالها و از بین بردن افکار منفی و اشغالهای ذهنم و شکرگزاری و توجه به نکات مثبت هرچند کم عمل میکردم اما تداوم داشت وهمین سبب شد به مدارهای بالاتر هدایت بشم و زندگیم خیلی تغییر کرد و بعداز دوماه از سال جدید باخودم گفتم حقیقتو میدونی اما هنوز جدی عمل نمیکنی،ببین اگه با تلاش اندک انقدر اوضاع تغییر کرده بیشتر روی خودم کارکنم چی میشه؟ قطعا قابل وصف نیست.
دوستان حقیقت اینکه واقعا جهان مانند آینه عمل میکنه و رفتار،باورها وافکار ما رو با اتفاقات هم فرکانس بااونها و بعضا عین همون اتفاق وارد زندگیمون میکنه،پس هشیار باشیم،من باوجوداینکه در حد خودم فهمیدم این کائنات چطور عمل میکنه،اما هدف واضح ومشخص داشتم ولی فکرم حول نبودن و نداشتنش میچرخید،مشکلمو پیدا کردم گفتم اگه هدفم اینه پس فقط فکرم و عملم باید هم جهت بااون باشه نه خلاف اون در واقع پام رو ترمز بود که خداروشکر برش داشتم و مراقبم فقط پام رو گاز باشه وقتی به خواسته هام فک میکنم و خودمو تو لحظه ای که بهش رسیدم ببینم. توجه به نکات مثبت و داشته ها خیلی کمک میکنه،مثلا بیرون میرم کنارخیابون درختای سرسبز رو میبینم ذوق میکنم شکرگزاری حدا رو بجا میارم بخاطر این همه زندگی،چیزای زیادی واسه شکرگزاری داریم که غافلیم ی نگاه به خانواده ات بنداز پدر و مادر و.. سلامتن،سقف بالا سرت، امکاناتت،گوشیت و…. پس هرروز با ذوق نکاهشون کن و شاکز باش بابت داشتن و بودنشون چون اینطور حضور خداوند رو توی زندگیت بیشتر احساس میکنی و عاشقش میشی،عشقی که میخوای هرروز بیشتر وبیشتر بشه و حال دلت خوبه و این یعنی در جهت درست پیش رفتن و این احساس خوب احساسهای خوب بیشتری رو بشکل های گوناگون به زندگیت میاره،
در پناه حضرت حق حال دلاتون عالی باشه
سلام خدمت دوستان
یه برگ دیگه از سفرنامه هم برای من ورق خورد
سپاسگزار خداوندم بخاطر اینهمه نعمت و آگاهی که از طریق یکی از دستان قدرتمندش به نام عباسمنش در اختیارمون قرار میده
اغا من دو سه روزه یکم حالم گرفته بود ، انگار این برگ از سفرنامه تنظیم شده بود برای این روزای من که داشتم از مسیر خارج میشدم و فکر میکردم که کارم درسته اما نتیجه نمیگیرم
من الان که این فایل رو گوش دادم متوجه شدم که به ظاهر دارم ادای ادمای مثبت نگر رو در میارم اما اساس فرکانس هام اینگونه نیست
یه مروری به زندگی چن ماهه ام انداختم که بر من گذشت و در این مسیر بودم دیدم که بابا کلی دستاورد مثبت داشتم کلی نعمت بهم داده شده ، آزادی هایی رو تجربه کردم و میکنم که قبلا حتی فکرشم نمیکردم که ادم میتونه تا این حد آزاد باشه و از زندگیش لذت ببره ، این آزادی پاداش حرکت من در این مسیر هست ، من روزها ، هفته ها و ماه ها با امید حرکت کردم در مسیری که استاد عباسمنش بهم نشون داده و اگر بخوام دقیق تر بگم خداوند از طریق استاد عباسمنش بهم نشون داده
خدا رو شکر میکنم و برای همه ی دوستان آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون دارم ، تا برگی دیگر از سفرنامه فعلا خدانگهدارتون باشه ، تشکر ویژه هم میکنم از خانم شایسته ی عزیز
سلام استاد خوبم عباس منش این قسمت خیلی چیزهای رابهم گفتی واقعا اگر با سپاسگزاری به نکات مثبت زندگی نگاه کنی زندگی گلستان میشه من یک مدتی است که واقعا روی مثبت زندگی خودم نگاه میکنم زندگی من خیلی خوب وعالی شد من چند مدتی است باسپاگزاری بهترین جاها خداوند هدایت می کنه خواهد کرد خیلی سپاگزاری تو زندگی بهم نتیجه دادی ومیده ازشماسپاگزارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز خانم شایسته مهربان و همه ی همسفران شیرین کلام
چند روز پیش باز از اول کانال تلگرام استاد دنبال میکردم که هدایت شدم به شعر پروین اعتصامی و داستان پیرمرد که باز هم ارزش تضاد برایم با ارزش تر و باورم در موردش قوی تر شد و چند روزه باز نجوا های ذهنم از ادامه ی سفر منو عقب میندازن و دلسردم میکنند و
امشب باز فایل روز چهارم سفر را گوش دادم اما اینبار انگار با چند روز پیش فرق داشت تازه فهمیدم که من در باور به اصل قوانین و قانون فرکانس باورم ضعیفه
اینو از اتفاقات زندگیم و کانون توجهم میفهمم چون کسی که باور داشته باشه
به این قانون بیشتر لحظه های زندگیش را در توجه به نکات مثبت به سر میبرد
اینو برای خودم میزارم که آخر سفرنامه بفهمم از کجا به کجا رسیدم
همین امشب که داشتم فایلو گوش میدادم یهو یاد یه موضوعی که خیلی اذیتم میکنه افتادم (به دلیل توجهی که این چند روز به نکات منفی داشتم و ورودی های نا مناسب)
یهو یه ندایی بهم میگفت بسپارش به خدا مثل چند روز پیش که کارتو راحت انجام داد و دیگه رها کردم و توجهم به فایل صوتی بود
اما باز معجزه و باز هدایت برام رخ داد
که بعد تمام شدن فایل اومدم باز گوشش بدم که دستم به پوشه ای خورد و قسمت ششم آرامش در پرتو آگاهی توجهم را جلب کرد و جوابمو گرفتم
که راحت تر ادامه بدم مسیرمو
خدایا فقط میتونم بگم هزاران هزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه قبل مردنم راه اصلی تو از طریق این دست زیبات بهم نشون دادی
استآد عاشقتم
به نام خدای اجابت کننده
سلام
روز چهارم سفرنامه با توکل به خدای مهربانم شروع می کنم
وقتی به جلسه چهارم رسیدم به این نتیجه رسیدم که این سفرنامه یک مکمل خوبی برای دوره دوازه قدم بخصوص مکمل خوبی برای قدم اول می باشد من قدم اول فعلا دارم و با سفرنامه همزمان گوش می کنم و تمریناتش را انجام می دهم ان شاءالله با امید خدا تا ماه آینده بتوانم قدم دوم تهیه کنم.
این چند روزه اتفاقات جالبی دارم تجربه می کنم و واقعا سعی کردم توی ذهنم اون را بارها مرور کنم و به اون اهمیت بدهم.
از تجربه خودم می گویم من تقریبا یک ماه پیش این خواسته درونم شکل گرفت که دوست دارم یک اسکناس یک دلاری داشته باشم نمی دانستم چطوری از کجا میشه تهیه کرد از چند نفر هم پرسیدم که ایا امکانش هست یک اسکناس یک دلاری داشته باشم چطوری میشه تهیه کرد گفتن دلار از صرافی تهیه می کنند اتفاقا یک بار شهر رفتم و دقیقا ماشین هم نزدیک چند تا صرافی پارک کرد خیلی دوست داشتم برم بپرسم ایا شما اسکناس یک دلاری دارید چطوریه ؟… بلاخره شجاعتم نشان دادم وارد یک صرافی شدم و سوالم را پرسیدم با اینکه خیلی برام سخت بود و هیچ اشنایی قبلی از کار خرید و فروش ارز ندارم. وقتی پرسیدم پرسنل انجا گفت ما فقط صد دلاری داریم پول خورد نداریم. احساس خوبی داشتم از اینکه وارد شدم و سوالم پرسیدم. یک تجربه جالبی برام بود تا اینکه دو سه روز پیش داشتم با برادرم در مورد اسکناس و رفتن به صرافی حرف زدم و اون گفت من یک اسکناس یک دلاری دارم گفتم: امکانش هست این یک دلار به من بدهی ازت میخرم با کمال میل قبول کرد.
نکته ی خیلی مهمی این ماجرا برایم داشت این بود که برایم خیلی باور پذیر شده که هر چه بخواهم اگه باورکنم که می توانم بدست بیارم حتما می توانم تجربه اش کنم هر دفعه که به این اجابت خواسته ام فکر می کنم قلبم باز میشه و خیلی لذت می برم خدایا شکرت از بی نهایت راه خواسته های ما را اجابت می کنی از راهی که هیچ وقت به ذهنم ما خطور هم نمی کنه خدایا شکرت
تا سفرنامه بعدی خدا نگهدار
سلام استاد عزیزم
به شما و خانم شایسته ی عزیز و تمامی دوستان
اومدم رد پا بذارم برای این روزشمار تحول زندگیم
راستش رو بخواید توی این ۱۰ ماهه هر فایلی که از شما گوش میدم و با اکانت مادرم تهیه میکنیم میگم این چقدر عالیه این همونیه که من میخوام، ولی امروز که داشتم جلسه ی ۴ فصل ۱ رو گوش میدادم گفتم خوبه که بیام و رد پا بذارم هم برای خودم و هم برای دوستان که بدونن چقدر زندگی میتونه عوض بشه با اینکه برای کامنت گذاشتن همیشه با ذهنم در جنگم و هی میگه نذار و اشتباه کردی.
استاد عزیزم من از کودکی پر از تضاد بودم شرایط و افرادی که تو زندگیم بودن هیچ ربطی به آرزوهای من نداشتن، ولی اون روزا نمیدونستم خودم انتخاب کردم و نمیدونستم دلیل این همه تضاد رسیدن با انگیزه ی بیشتر به خواسته هامه. گذشت و گذشت تا از لحاظ مالی خیلی پیشرفت میکردم در سن ۲۰ ۲۱ سالگی مغازه زدم ولی از لحاظ عزت نفس و اعتماد به نفس داغون! یه نقاب خوشگل داشتم روی صورتم که همه فکر میکردن چقدر پر اعتماد به نفسم ولی از وابستگی و باج دادنهام و خدایی کردنم برای دیگران میفهمیدم چقدر ضعیف و بدبختم.
تا ازدواج کردم هر جوری که یک انسان میتونه با شرک بیش از حد خودش رو نابود کنه کردم! تمام پول و ثروت، تمام شادی و لبخند، بچه ای که باردار بودم و اون آدمی که به خاطرش هر کاری کردم همه رو با یک بشکن برد و بدهی سنگینی که برام گذاشت و فکر میکردم تنها راه نجاتم مرگمه و بچه ای که از دست دادم و خدا رو هزاران بار شکر میکنم برای اون روزها به قول شما برای کسایی که پشتم رو خالی کردن که بفهمم باید به خودش تکیه کنم برای تمام اون حالی که داشتم، ازش با تمام وجودم سپاسگزارم، اون روزا شب تا صبح گریه میکردم و میگفتم خدایا من گند زدم یا تمومش کن یا تغییرم بده، و خدایی که نمیشناختمش خدایی که تو چشمم ضعیف و احساساتی بود خدایی که خشمگین بود و با من قهر بود. من فقط میگفتم که خسته شدم دیگه بسه، با جزئیات نمیخوام بگم که اگر بگم خودش در حد یک فیلم میشه. و چقدر اون روزها در برابر شما مقاومت داشتم چقدر حرفهاتون آزارم میداد، چقدر بهم بر میخورد و عصبانی میشدم از افسردگی رسیده بودم به خشم. ولی یهو پارسال اسفند انگار حرفهاتون عین یه تیکه نور وارد قلبم شد و دیگه نتونستم مقاومت کنم. شروع کردم به گوش دادن و گوش دادن و حذف کردن آدم ها، منی که داشتم ۲ سال تنها زندگی میکردم و خرج و بدهی میدادم و از طلاق میترسیدم رفتم اقدام کردم برای طلاق غیابی، همه گفتن وکیل بگیر پیر میشی نه مهریه داری نه مدرک پزشک قانونی گفتم نه خدا برای من انجام میده تا الآن ترسو و بی ایمان بودم الآن بهم گفته بلند شو مونا! بلند شدم و طلاق من بدون هیچ گونه مشکلی در راحتی کامل انجام شد که همه شاخ درآورده بودن مگه میشه آخه! ولی شد، توی خونه ی ۴۰ متریم مینشستم و فایل گوش میدادم و تمرکز میکردم به نکات مثبت جای غر زدن آسمون رو میدیدم خودم رو نگاه میکردم به صورت و بدنی که چقدر نادیده گرفته بودمشون و با وابستگی هام و زشت دیدن خودم چقدر به خودم ظلم کرده بودم و مشرک بودم، شروع کردم خودم رو دوست داشتن به خودم اهمیت دادن از خوردن قهوه ی صبحم لذت بردم از همه چیزم و زندگی چقدر شروع کرد به عوض شدن. تابستون صاحبخونه ام از ایتالیا اومد و خونه اش رو برای مهر میخواست، خانواده بهم گفتن پول نداری بیا اینجا گفتم نه خدا خودش میخواد بلندم کنه ببرم یه جای بهتر چون ازش خواستم. استاد به خاطر پول کمم حتی خونه نشونم نمیدادن ولی یه جا که نشونم دادن اون شب کلی شکرگزاری کردم که خدایا این یه نشونه بود که بگی درسته برو جلو و حالم عالی بود گذشت و من ۲ هفته وقت داشتم یه خونه دیدم ۹۰ متر و خوشم اومد با مادرم بودم و وقتی برگشتیم بریم توی راه یهو پول واریز شد به حساب که هر چی ما گشتیم و پیگیری کردیم نمیدونیم و نفهمیدیم این پول از کجا اومد چون شما گفتی منطقیه معجزات ولی ما هر چی گشتیم هیچ منطقی براش پیدا نکردیم پول به اندازه ی پول پیش خونه و اثاث کشی بود و من اومدم به خونه ی بهتر میدونم نعمت ها و ثروت بی نهایته من باید ظرفم رو بزرگ کنم، همینجوری هی پول اومد و اومد تا تونستم بدهی هایی که برام گذاشته بود رو صاف کنم و نمیدونم واقعا چه جوری تمام این معجزات رخ داده، الآن میدونم که باید ایمانم رو بیشتر کنم، خیلی جاها به حرف خدا گوش میکنم مثل اینکه از خواب پروندم و بهم گفت برو ویولنی که داری رو بده گیتار بگیر و من مقاومت که من گیتار دوست ندارم عاشق ساز خودمم از بچگی داشتمش ولی انجامش دادم و چقدر راضی و خوشحالم انگار اون بهتر میدونست چی به درد من میخوره و چقدر توش پیشرفت میکنم. وای استاد که اگر بخوام بگم ساعت ها باید بگم، ساعت ها و فقط از خدا ایمان و توکل خواستم شجاعت عمل به هدایت هاش و توحید میدونم اینا رو که تقویت کنم همه چیز برای منه.
خیلی مقاومت داشتم برای نوشتن، ولی نوشتم.
دوستون دارم و براتون آرزوی خوشحالی و سلامتی دارم❤❤
چند روز پیش به صورت اتفاقی تموم حافظه گوشیم از بین رفت و همه فایلها و سریالها رو از دست دادم ، تلاش برای ریکاوری به جایی نرسید و من عصبانی از مواجه شدن با همچین اتفاقی بودم و برام خیلی مهم بود که این همه فایل رو از دست دادم که اخه چرا همچین شد
ولی یکم بعدش همینطور که تو افکارم غرق بودم و کارامو میکردم با خودم گفتم به قول استاد الخیر فی ما وقع، این اتفاق که افتاده حتما خیری توشه ، اشکال نداره از اول شروع میکنم ، اومدم توی لیست دانلودی ها و از اولین فایل شروع کردم ، ولی این بار همه چی فرق داشت، من از اولین فایل که شروع کردم دیدم فقط یه فایل صوتی صرف نیس، شروع کردم خوندن کامنت هاش و بعد به خودم اومدم دیدم یکساعته فقط دارم کامنت های این فایل رو میخونم و چقدر تجربه های بچه ها کمک میکنه این باورها با مثال بشینه توی وجودم ، و دیگه برنامه ام این شد که هر روز یک یا دوفایل دانلود کنم و کامنت هاشونم تاجایی که بهم حس خوبی میده و وقت دارم بخونم و اینجوری به شیوه ی تازه ای شروع کنم
بعد رفتم دفترمو برداشتم یهو دیدم الله اکبرررر
من یه خواسته نوشته بودم
خدای من این جواب خواسته ی منه و من انقد براش نق میزدم و غر میزدم که چرا
یادم اومد و دیدم که من نوشته بودم که خدایا یه برنامه یا روشی نشونم بده که خیلی لذتبخش تر و خیلی عمیق تر باورها و آگاهی ها رو برای خودم نهادینه کنم
خب این جواب خواسته ی منه که
اینکه فایلهام پاک شده تا من اینجوری باز شروع کنم و با مثال و با تجربه برا خودم نهادینه کنم جواب خواسته ی منه
حرف استاد تو گوشم پیچید: گاهی ما سوال یا درخواستی داریم و خدا جواب میده ولی ما فکر میکنیم یه اشتباهی شده ولی مگه تو سوال نداشتی خب پس جوابت رو بگیر بزار ببینیم چی پیش میاد
خدایا منو ببخش که گاهی عجول میشم و غر میزنم کمکم کن که تو این مسیر راه رو گم نکنم که هرکس که تو هدایتش کنی هیچکس نمیتونه گمراهش کنه
خدایا به همه مون کمک کن آگاهی ها رو بهتر در عمل به کار ببریم و بیشتر تسلیم تو باشیم
خدایا شکرت
و سپاس از استاد عزیز