جهان مانند آینه عمل می کند - صفحه 100 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی جهان مانند آینه عمل می کند
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2222 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    بنام خداوند هدایت گر

    نکته مهم اینه که توجهت به چه موضوعیه

    من امروز توجهم روی نکات مثبت

    به زندگی شاد،به سلامتی یا شرایط نادلخواه

    من امروز سلامتم چشامو باز کردم وروز مو اگاهانه تمرکزمو میزارم روی اتفاقات عالی

    ذهن من میخاد منو ببره سمت نکات منفی

    ولی من با کنترل ذهن آگاهانه اونو هدایت میکنم سمت چیزهایی که میخام

    امروز شنبه اول هفته س ،ومن کلی کار دارم که میدونم همه چیز به نفع من پیش خواهد رفت

    من سپاسگذار خداوندم ،

    فقط برای امروز ازلذت بردن اززیبایی ها واهمه نداشته وایمان خواهم داشت به همان صورت که من به دنیا چیزی میدهم دنیا نیز متقابلاً پاسخ آن را خواهدداد

    خداروشکر برای قوانین بدون تغییراتش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهشید شاهمرادی گفته:
    مدت عضویت: 626 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    ردپای من در روز چهارم در روز شمار تحول زندگی من

    خداروصد هزار مرتبه شکر

    خدایا شکرت امروز خیلی عالی بیدار شدم در ارامش کامل همه چیز تحت رب عزیزم در کنترله

    خدایا شکرت که وقتی بیدار میشم اولین چهره ی که میبنم خودمم در اینه و صبح بخیر میگم به خودم و سپاسگذاری میکنم بابت بودنم در این جهان زیبا

    خدایا شکرت که وقتی از اتاقم میام صبح بیرون مادر نازنینم رو میبینم که با محبت همدیگزو در اغوش میگیریم و بهم صبح بخیر میگیم

    خدایا شکرت که فرصتی هست تا ازادی داشته باشم و کمک مامان مهربونم اشپزی کنم

    خدایا شکرت بابت ماکارانی که پختم به به چقدر خوشمزه بود خدایا شکرت

    خدایا شکرت بایت وجود پدرم

    خدایا شکرت بابت بودن داداش های مهربونم که روزی چند بار من رو دز اغوش میگیرن و عشقشون رو یهم هدیه میدن بهم محبت میکنن

    خدایا شکرت بایت شوخی و خنده های خواهر برادری

    خدایا شکرت بابت اینکه انقدر زندگی قشنگه

    خدایا شکرت بایت شنای عالی در رودخانه ی بسیار زیبای دزفول عزیزم

    به به چقدر یاد پارادایس افتادم رودخانه ی جاری درخت های اطراف اسمون زیبا و پرنده ها

    خدایا شکرت خدایا مرسی که انقدر همه چی به ما دادی

    خدایا عاشقتمممممممممممممممم

    خدایادمرسی بابت خونمون مرسی بایت لحظه ای که کنار مادر چایی میخورم

    خدایا مرسی بابت اجیل های خوشمزه ای که امروز خوردم خدایا مرسی بابت تک تک نعمت هات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2216 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین

    و سلام به همه دوستان با فرکانس بالایم دراین سایت الهی

    روزشمار تحول زندگی من

    فصل اول روز چهارم

    جهان مانند آیینه عمل می‌کند

    جهان مانند آینه عمل میکنه و کانون توجهم رو بهم برمیگردونه

    ️ زندگیم توسط فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنم ایجاد میشه

    ️ توجه من به هر چیزی در زندگیم سبب گسترش اون چیز در آینده زندگیم میشه که الان دارم بهش توجه میکنم

    به هر شکلی که توجه میکنم

    صحبت کردن، فکر کردن، دیدن، نوشتن در موردش

    من باید همون چیزی رو که دوست دارم به دست بیارم فرکانسش رو ارسال کنم

    ️ من با توجهم به چیزهایی که در زندگیم هست دارم اتفاقات رو رقم میزنم

    من میتونم فارغ از اینکه شرایطم چیه و چه نگرانی ها و ناخواسته هایی دارم فقط به نکات مثبت زندگیم توجه کنم

    ️ من میتونم بیخیال همه نگرانی‌ها و ناامیدی هام بشم و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در اطرافم باشم که دوستشون دارم

    ️توی رفتار با همسر و فرزندانم یا دوستان ببینم به چیه اون ها توجه میکنم به ظاهر زیبایی که دارن یا کار اشتباهی که انجام میدن

    فهمیدم که اگه میخام طعم خوشبختی واقعی رو بچشم باید و باید تمرکز مو همه جوره بزارم روی نکات مثبت زندگیم تا اساس و ماهیت اون نکته مثبت رو وارد زندگیم کنم

    مثل روزه گرفتن عمل کنم و پرهیز کنم ازتمرکزبرنکات منفی

    حتی در بدترین شرایط هم میتونم با یکم دقیق شدن نکات مثبتی رو در زندگیم پیدا کنم

    و با توجه به اونها اتفاقات خوب رو برا خودم ردیف کنم

    از کجا بدونیم که تمرکز مون رو چیه؟

    از احساس مون

    اگه احساسم بده تمرکزم روی چیزاییه کهنمیخوام،

    اگه احساسم خوبه، تمرکزم روی چیزهاییه کهمیخوام

    یعنی در هر لحظه نگاه کنم چه احساسی دارم

    نکات مثبت الان زندگیم

    نفس میکشم وزنده هستم

    فرصت دوباره برای رشد کردن دارم

    سلامت هستم،

    با خونواده ام خوبم زندگی میکنم

    یه سقف بالا سرمه

    خدایی دارم که در هر لحظه هدایتم میکنه،

    به شرطی که من اجازه بدم که هدایتم کنه

    گوشی و اینترنت هست که میتونم کامنت ینویسم

    غذا برای خوردن دارم

    از همه مهمتر ، تو خونمون ارامش برقراره،

    وباز مهم تر از همه حال دلم خوبه

    گلدونای خونم حالشون خوبه

    خداروشکر میکنم برای خانوادم برای پدر و مادرم برای خونه قشنگمون .

    و…

    الان که فکر میکنم به امروزم، میبینم که کلی اتفاق هست که بابتش شکرگزاری کنم،

    همین که دیشب با ارامش کامل خوابیدم و تونستم خوب بخوابم و چشمام یک صبح زیبای دیگه از این دنیای شگفت انگیز رو ببینه

    خدا جونم شکرت برای ارامشی که تمام وجودم رو در برگرفته،

    شکر بابت نعمت هایی که هر روز و هرروز برامون میفرستی

    شکر که عشق و امیدمون به زندگی هرروز بیشتر میشه با کسب آگاهی های جدید

    وهر روز زندگیمون قشنگتر میشه و نعمتامون بیشتر

    شکر که هرروز سپاسگزار تر میشیم

    شکر که تو مسیر هدایت هستم

    خدا جان شکر هر چیزی که میتونم بفهمم و براش شکر به جا بیارم

    خدایا شکرت بابت این همه ساختمان هاو اتومبیل های قشنگ و زیبای میلیاردی و این همه انسان های ثروتمند و متواضع و خود ساخته.

    خدایا شکرت بابت این همه فراوانی و نعمت وثروت

    .

    خدایا شکرت که امشب منزل خواهرمیم به همراه عروس زیبام

    خدایا شکرت که من تلاش می‌کنم روزه تمرکز بر نکات مثبت رو هر روز بگیرم و انجامش بدم و می‌دونم که خیلی ازاین مورد نتیجه گرفتم

    خدایا شکرت به خاطر استاد عباس منش عزیز و بانوی زیبا مریم شایسته عزیزم

    و خدایا شکرت به خاطر این سایت الهی و پر از آگاهی

    خدایا شکرت به خاطر دوستان عزیزم که کامنت‌های بسیار عالی می‌نویسند و من هر روز به طور مداوم تقریباً حداقل یک ساعت کامنت این عزیزان رو مطالعه می‌کنم وحالم باهاشون خوبه

    در پناه خدا شاد ،سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام بر همه عزیزان

    این فایل 14 دقیقه ای به جرات تمام محصولات و فایل های هدیه و همه و همه رو تو خودش جا داده بود کل صحبتهای استاد خلاصه میشه تو همین اصل مهم

    قبلا این فایل و لایک کرده بودم یعنی جز مورد علاقه هام گذاشتم که هربار گوشش کنم و الان مجدد هدایت شدم سمتش و قانون و برای خودم باز یادآور شدم تمام اصلی که استاد عزیزم تو همین فایل گفتن و هنوزم دارن تکرارش میکنن

    و ما هم باید هربار و هرلحظه برای خودمون تکرارش کنیم 14 دقیقه ست دانلودش میکنم و میزارم موقع خواب ک گوش کنم بره تو ناخوداگاهم و تثبیت بشه

    خدایا شکرت که هربار به هر طریق من و هدایت میکنی به سمت کنترل کانون توجه م و چقدرررر این اصل زندگی کردنش هربار تورو یه قدم میبره جلو و بزرگترت میکنه

    استاد عزییزم دوسستون دارم ممنونم بابت حضورتون

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رحمت الله غزنی گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    روزشمار تحول زندگی من روز سوم 18/6/1403 یکشنبه

    در این بخش از سفرنامه به تبعیت از گفته استاد مریم شایسته ترین می خواهم اتفاقات خوب این روزهایم را بنویسم

    از روز که روزشمار تحول زندگی من را شروع کردم خدا ره صد هزار مرتبه شکر زندگی ام کاملا متحول شده شور و نشاط احساس خوبم خیلی بهتر شده خدایا شکر

    درحالیکه من این فایل ها را قبلا ده ها بار هر کدام را شنیدم ولی این بار مثل اینکه برای اولین می شنوم به شدت درک ام بهتر شده چیزهای جدید می شنوم و درک میکنم

    مدتی بود که در فوتبال پایم شکسته بود و این موضوع در این چند هفته خیلی ذهنم را درگیر کرده بود ولی امروز خدا ره شکر خیلی بهتر شده امیدوارم که کاملا خوب شود و بتوانم با تمرکز صد در صد روی خودم کار کنم

    امروز در مکتب درس کعبه شریفه بود و من این درس را فرصتی دیدم برای اینکه در مورد ایمان حضرت ابراهیم با باشاگردان صحبت کنم درباره ایمان و شخصیت ابراهیم صحبت کردم چقدر خودم لذت بردم از این کار چقدر شاگردان لذت بردند و خوشحال شدند خدایا شکر ات چقدر حس خوبی داشت

    هر روز در مسیر پیشرفت و بهتر شدن هستم هر روز شرایط زندگی ام یک ذره بهتر می شود این نشان میدهد که مسیرم کاملا درست است و این روند را باید با جدیت ادامه بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    لیلا موذن گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    سلام به استاد عزیز ودوستان گرامی

    تصمیم گرفتم که امروز زندگیم رو به توجه و تمرکز بر روی نکات مثبت اطرافم اختصاص بدم فارغ از اینکه

    شرایط چطوره،چه نگرانی ها و ناخواسته هایی دارم وچه چیزهایی می‌خوام ام که ندارم

    امروز سعی میکنم برای یک روز هم شده بی خیال تمام نگرانی ونا امیدیها بشم و فقط مشغول پیدا کردن نکاتی در اطرافم بشم که دوستشان دارم

    از وقتی که این تصمیم رو گرفتم انگار همه چیز تغییر کرده و زیبا شده از گلدان‌های داخل خانه تا ظرف ها توی آشپزخانه همه چیز و همه کس دوست داشتنی شدند این جا بود که یاد حرف استاد افتادم که میگه وقتی تو تغییر میکنی همه چیز تغییر می‌کنه اگه تو به دنیا زیبا نگاه کنی وچشم زیبا بین داشته باشی همه چیز برات زیبا میشه

    اینجاست که دنیا مثل آینه عمل می‌کنه و همه چیز رو به ما برمی گردونه زیبایی رو ببینی و توجه کنی زیبایی های بیشتری رو نشونت میده واینجاست که به ویژگی خدا گونه آن أقول کن فیکون نزدیک تر میشیم

    تشکر از استاد عزیز که این نکاتی که به ظاهر ساده اند ولی در عمل سخت و به راحتی فراموش میشوند رو به ما یادآوری کردند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 798 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 7 آبان رو با عشق مینویسم

    طیبه : میشه معذرت خواهی نکنم ؟

    خدا : نه نمیشه باید بری بگی ببخشید و معذرت خواهی کنی

    چون تو مسئول اون اتفاقی و تو از درون افکارت درست نبود که سبب این اتفاق شد

    برو و معذرت خواهی کن

    این گفتگوی بین منو خدا بود که امروز بهم گفت باید انجامش بدی که هفته پیش من تو دوشنبه بازار محله مون با یه فروشنده که ازش سیب خریدم بحثم شد سر اینکه گفتم یک کیلو میوه میخوام و بیشتر نشه

    امروز قرار بود خاله ام ناهار بیاد خونه ما

    من صبح بیدار شدم و یکم کار کردم و بعد 12 رفتم تا از خانمی که برای من گل سرارو میبافت ،بافتنیارو ازش بگیرم

    که خاله ام زنگ زد و گفت تو راهه و داره میاد

    من به اون خانمی که برام قلاب بافی انجام میداد گفتم که دیگه من گل سر نمیبافم و کار رو از هفته بعد به مادرم تحویل میدم و با مادرم باید کار کنید

    وقتی برگشتم نون گرفتم و رفتم تا خریدای دیگه انجام بدم و برم خونه

    وقتی رفتم یادم افتاد که از تمرین کلاس رنگ روغنم که میخواستم عکسشو چاپ کنم ،باید ببرم و چاپ بشه

    وقتی بردم و فتوکپی و تکثیر دانشجویی دادم تا کپیش کنه

    بهش گفتم که من میخوام عین این عکس در بیاد که نمونه برده بودم که رو کاغذ مخصوص عکاسی بود

    حتی بهش تاکید کردم که از این کاغذا دارین؟؟؟

    گفت بله ولب وقتی چاپ‌کرد دیدم اصلا اون کاغذ نیست و اصلا چاپش خوب در نیومده و بهش گفتم چرا اینجوری شد

    گفت من گفتم که چاپش معمولی میشه

    دیگه من بهش نگفتم که من تاکید کردم که اگر از این برگه دارین چاپ کنین

    داشتم فکر میکردم که چرا درست گوش نداد و بدون اینکه گوش بده درست کارشو انجام نداد و من 50 هزار تمن دادم بابت چاپی که اصلا چیزی که میخواستم نبود

    و ناراحت شدم که چرا درست کارشو انجام نداد و هیچی نگفتم و برگشتم

    دقیقا یه بارم اینجوری درست گوش نداده بود و قبلا براش کار برده بودم و چاپشو درست انجام نداده بود و من دوباره هزینه دادم و این ماجرا دوباره برای من تکرار شد

    از اون روز تا الان که 12 آبان هست و دارم‌ رد پای اون روزم‌ رو مینویسم ،و چون کارم زیاد بود فرصت نمیشد بیام و توسایت بنویسم ،خداروشکر که الان مینویسم تا یادم بمونه و درس هام رو بگیرم

    اون روز زیاد توجه نکردم به این اتفاق و فقط ناراحت شدم و اصلا به این فکر نکردم که حتما من قبلا کاری انجام دادم که اینجوری پیش میاد برای من ،اما الان که داشتم مینوشتمش بهم گفته شد که طیبه همه این برخورد هارو خودت با مشتریت داشتی

    و خدا، دقیقا لحظاتی رو به من یادآوری کرد که من چند هفته پیش از جمعه بازار که یه نفر بهم آینه دستی سفارش داده بود و قشنگ توضیح داده بود تو اینستاگرام که میخوام طرحم این رنگا باشه و من موقع نقاشی کشیدم اصلا توجه نکردم و نرفتم ببینم چی گفته و طبق عکسی که داده بود رنگاشو گذاشتم

    و وقتی تحویل مشتری دادم گفت اونی نیست که میخواستم و دوباره کاری شد برای من و آینه جدید رنگ کردم و اون آینه خراب شد

    و من چندین بار از این بی توجهی ها و گوش ندادن به توضیحات مشتریارو انجام داده بودم که الان این اتفاق برای خودم رخ داد و من نباید ناراحت میشدم اونروز

    اتفاقا الان که فهمیدم خوشحال شدم که خدا بهم یادآوری کرد تا خودم رو اصلاح کنم و سعی کنم از این به بعد درست به گفته های مشتری ها گوش بدم و هر رنگی که برای طرحشون خواستن و برام نوشتن توجه کنم و دقیقا همون رو انجام بدم

    وقتی برگشتم خونه چون دیر بود و خاله ام اومده بود ،به خواهرم گفتم از دوشنبه بازار میوه و گوجه بخره و من ناهار رو حاضر کنم

    وقتی داشتم آشپزی میکردم ،خواهرم زنگ زد و گفت که طیبه گوجه یک کیلو کمتر نمیده

    بهش گفتم نخر نمیخواد ،برو از یه فروشنده دیگه بخر کمتر میدن

    که خواهرم نگرفته بود و وقتی اومد خونه دیدم که گوجه ها همه خرابن و حاضر شدم و رفتم تا پس بدم

    وقتی رفتم تو راه هی بهم گفته میشد باید بری از اون میوه فروش معذرت خواهی کنی

    و من مقاومت داشتم و نمیخواستم چشم بگم و برم معذرت خواهی کنم

    وقتی رفتم گوجه هارو پس بدم اول قبول نکرد و بعد چند تاشو فقط عوض کرد و برگشتم

    وقتی برگشتم خونه و ناهار رو آماده کردیم و خوردیم ،خاله ام تا شب خونه ما بود و داشت با داداش و خواهرم صحبت میکرد

    شب که شد من خواستم‌برم دوباره خرید کنم، اول رفتم از خانمی که برام گل سرارو میبافت ازش تحویل بگیرم و وقتی تو راه میرفتم دوشنبه بازار ،هی میگفتم خدایا نمیشه معذرت خواهی نکنم ؟؟ الان اگر مشتری داشت برم چی بگم آخه

    نه من معذرت خواهی نمیکنم

    ولی خدا هی داشت بلند تر بهم میگفت باید بری معذرت خواهی کنی و بگی که هفته پیش تو بودی که از درونت نتونستی خودتو کنترل کنی و اون فروشنده هیچ مسئولیتی در قبال اون اتفاق نداشت

    تو بودی که با این افکار که چرا باید من برای خونه خرید کنم و به این فکر میکردی که تا خانواده ام دیدن پول دستم اومده ،یه جریانی پیش اومد که الان من باید برای خونه خرید کنم و به خانواده کمک کنم و کلی افکار دیگه که نشانه ای از محدود بودن باور فراوانی در درونت بود که نمیخواستی برای خونه بیشتر از یک کیلو میوه بخری

    باید بری و معذرت خواهی کنی

    ولی من با وجورد شنیدن صدای بلند خدا در درونم ،مقاومت داشتم و میگفتم خدا میشه نرم لطفا

    ولی میگفت باید بری

    و در آخر که نزدیکه شدم به فروشنده میوه گفتم چشم و رفتم وایسادم و گفتم سیب چنده ؟

    گفت 25 و بهش گفتم که یک کیلو بهم سیب بدین

    و وقتی داشت سیب رو وزن میکرد ،گفتم یادتونه هفته پیش ازتون سیب گرفتم و سر اینکه 5 هزار تمن بیشتر شد نخواستم خرید کنم و باعث شد بحث بشه ؟

    گفت نه یادم نیست انقدر مشتری دارین که فراموش میکنم

    بعد یکم بیشتر توضیح دادم و یادش اومد و بهش گفتم ببخشید معذرت میخوام ،من اون لحظه حالم خوب نبود وبا شما بحثم شد

    خندید و گفت اشکالی نداره و من چندین بار ازش معذرت خواهی کردم و گفتم حلالم کنین ببخشید و گفت اشکالی نداره و سیبی که وزن کرد 42 میشد برگشت گفت شما 40 بده و من سریع از نایلونم که یه گل سر گل صورتی آورده بودم تا بابت معذرت خواهی بهش بدم ،دادم ،اولش قبول نمیکرد و بعد قبول کرد

    وقتی داشتم معذرت خواهی میکردم ،یه خانم هم اونجا بود و خرید میکرد و حرفامونو شنید

    یهویی دیدم شروع کرد به تحسین کردن و گفت آفرین بهت دختر خوب ،این روزا هیچ کس نمیاد معذرت خواهی کنه که تو اومدی تحسین بر انگیزه و دیدم داره ازم تشکر میکنه

    متعجب شدم که یه نفر دیگه داشت تشکر میکرد از معذرت خواهی من

    الان که دارم مینویسم درک کردم که تشکر از طرف خدا بود نه اون خانمی که تحسینت کرد و تشکر کرد

    اون خانم دستی بود از دستای خدا تا بهت بگه آفرین که مسئولیت این رفتارت رو به عهده گرفتی و رفتی از فروشنده معذرت خواهی کنی

    .خدارو بی نهایت سپاسگزارم که داره به من خدا گونه بودن رو یاد میده و من تا جایی که بتونم سعیمو میکنم تا بیشتر به خدا چشم بگم و مراقب رفتارهام باشم تا دیگه چنین اتفاقی رخ نده

    و وقتی میوه خریدم ،برگشتم خونه و خاله ام هم وقتی من اومدم یکم بعدش رفت

    امروزم برای من کلی درس داشت

    اینکه بیشتر دقت کنم به رفتارهای هر لحظه ام

    وقتی بیشتر فکر میکنم بیشتر این جملات رو درک میکنم و میفهممشون که

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

    اگر میخوای رفتار خوب ببینی باید خودت رفتارت رو خوب کنی

    اگر احترام میخوای باید احترام کنی

    اگر عشق میخوای باید عشق بورزی

    اگر ثروت میخوای باید ببخشی

    و همه اینها اول باید از خودت شروع کنی تا بتونی به جهان هستی ببخشی

    یا اینکه یه ظرب المثلی هست ما ترکا میگیم که هرچی بندازی به قابلمه آشت همون هم تو قاشقت در میاد

    ترکیش اینه

    هر نه سالسان آشان چیخار قاشیقان

    یعنی هر رفتاری بکنی همونم در جهان اطرافت میبینی

    و تک تک صحبتای استاد عباس منش که میگه در مورد این که هر رفتاری از خودت نشون بدی ،جهان مثل آینه عمل میکنه ،جلو آینه وایسی و گریه کنی گریه میکنه

    بخندی میخنده

    عشق بورزی عشق میورزه و …

    و من امروز با تک تک اتفاقاتم متوجه شدم که من باید با مشتری هام که درمورد نقاشی توضیح میدن درست گوش بدم و کارم رو درست انجام بدم تا جهان که مثل آینه عمل میکنه ،انسان هایی رو سر راهم قرار بده که درست باشن مثل خودم

    و باید این رو همیشه یادم باشه که اولین کاری که در انجام کارم هست و استاد عباس منش همیشه میگه که هر جا که هستی کارتو درست انجام بده

    یادمه تو یکی از فایلا اگر درست یادم باشه میگفت اگر تو اداره ای و از کارت میزنی جای دیگه به یه شکل دیگه برات رخ میده

    کیفیت کارت رو در نظر بگیر

    و بدون که اگر کارت رو درست انجام بدی بالاخره دیده میشه

    پس کارت رو درست انجام بده

    و اینها درس های امروز من بودن که سعی میکنم عمل کنم تا دیگه برای من رخ نده

    بعد که خاله ام رفت من یادم اومد گفتم به خواهرم ،که مگه قرار نبود از دوشنبه بازار برای پسرت تنقلات و تغذیه مدرسه بخری ،گفت وای راست میگی الان 8 شب شد نمیتونم برم و به پسرش گفت پاشو حاضر شو و خودت برو بخر

    که مثل همیشه خواهر زاده ام شروع کرد به غر زدن که چرا باید تنها برم و نمیرم‌و یه جورایی ترس داره از تنهایی رفتن و خرید کردن و از وقتی من پا تو مسیر آگاهی گذاشتم ، اوایل ورودم به سایت سعی داشتم که به خواهرم بگم تا کاری کنه که نذاره که پسرش خجالتی بشه و وقتی بزرگ بشه ،مثل من اذیت نشه و دوست داشتم همیشه یه جورایی کمکش کنم ولی چند ماهی بود که دیگه درس گرفته بودم که من عاجزم از تغییر دادن دیگران

    و هر بار که میخواستم حرفی بزنم میگفتم طیبه نباید حرفی بزنی

    تا اینکه امروز گفتم خب خودت برو تغذیه ات رو بخر و برگرد خونه نترس راحت برو

    یهویی دیدم برگشت بهم گفت تو فضولی نکن

    وای من اینو شنیدم متعجب شدم ،گفتم چی گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    گفت هیچی و فهمید که کار ددستی نکرده و من بلند گفتم یعنی چی ؟ آدم به بزرگتر از خودش میگه تو فضولی نکن

    و برگشتم و به خواهرم گفتم چرا باید اینجوری بگه به خاله اش

    دیدم خواهرمم هیچی نگفت و من بیشتر ناراحت شدم و گفتم تقصیر منه که میخوام بزرگ شدی خجالتی بار نیای واذیت نشی ،اصلا به من چه هرکاری دوست داشتی بکن

    تو دلم گفتم مقصر منم که نباید حرفی میزدم و چنین جوابی میگرفتم

    و خیلی ناراحت شدم ولی میدونستم که صد در صد در رفتارهای خودم چنین حاضر جوابی بوده که الان خواهر زاده ام این رفتار رو داشت

    ولی هرچی فکر میکردم اصلا من تاحالا به بزرگتر از خودم اینجوری نگفته بودم

    شاید پشت سرش ناراحت میشدم و میگفتم مثلا چرا به من این حرفو گفت ولی نگفته بودم فضولی نکن

    تا وقتی که بخوابم فکر کردم و هرچی فکر میکردم بیشتر اذیت میشدم و نمیتونستم کنترل کنم ورودیای ذهنمو و هی نجوای ذهنم میگفت

    بیا اینم جواب محبت هات

    تو محبت میکنی و اینجوری جواب میگیری و شروع میکرد به بمباران و به یاد آوردن رفتارهای ناخوب خواهر زاده ام

    یادمه استاد میگفت کار ذهن اینه که وقتی یه ناخوبی از کسی دیدین سریع اونو بزرگش کنه

    و وقتی دیدم داره احساسم ناخوب میشه از خدا کمک خواستم و سعی کردم توجهمو بدم به چیزای دیگه

    و خوابیدم

    (الان که مینویسم این ردپام رو 12 آبان هست و در رد پای روز 8 آبان مینویسم که خدا چه رفتارهایی رو بهم یادآور کرد که دلیل این حاضر جوابی خواهر زاده ام رو متوجه شدم

    و باز هم درسی بود که سبب شد بفهمم دلیل تک تک رفتارهای خودم و تک تک رفتارهایی که میبینم همه از درون خودم هستن و صد در صد انجامشون دادم که بعدها به شکل اتفاقات مشابه برای خودم رخ میده

    و باید سعی کنم بیشتر تلاشمو بکنم و سعی کنم تا عمل کنم به درس هایی که میگیرم )

    خدایا شکرت ‌که هر لحظه داری بهم یاد میدی

    و بهم گفته شد که

    از این به بعد یاد بگیر که به کسی چیزی نگی حتی اعضای نزدیک خانواده ات

    و شب یکم فکر کردم ،امروز رفتارم با خواهرم هم خوب نبود

    چون وقتی خواهرم گوجه خریده بود و خراب بودن ،بهش بارها بلند گفتم که چرا وقتی دیدی خوب نیستن خریدی و نباید بلند میگفتم

    و دائم نجوای ذهنم میگفت ببین برای خونه خودش خوبشو میخره ولی برای شما خراب گرفته

    و میخواست بیشتر کاری کنه که من به خواهربزرگترم بگم از این به بعد خواستی خرید کنی دقت کن

    و هرچی فکر کردم امروز نتونستم خودمو کنترل کنم و به خواهرم حرفایی گفتم که گفت بسه دیگه از این به بعد برای شما چیزی نمیخرم و ناراحت شده بود و من نمیدونم خاله ام هم شنید یا نه ولی کار خوبی نکردم

    درسته که باید درست خرید میکرد ،ولی من نباید اون رفتار رو میکردم خواهر بزرگترم

    شب وقتی میخواستم بخوابم بهم گفته شد حق نداری ناراحت باشی که چرا خواهر زاده 12 ساله ات بهت گفت تو فضولی نکن چون تو هم به خواهرت بی احترامی کردی و بلند گفتی چرا باید گوجه خراب میگرفتی

    ولی یه چیزی داشت اذیتم میکرد و اون این بود که چرا گفت فضولی نکن

    که انقدر خدا دقیقه و وقتی میبینه دارم فکر میکنم تا دلیل رفتارهام رو بهمم و اصلاحشون کنم

    فرداش قشنگ بهم گفت و تمام اون حال ناخوبی که از امروز و فرداش داشتم به یکباره ازم گرفته شد

    بعد شب من شروع کردم به نوشتن چکاب فرکانسی که چند تا سوال رو جواب دادم و به جلسه اول قدم اول دوره 12 قدم گوش دادم

    و تو قسمت قدم اول رد پام رو گذاشتم که اولین رد پای من در فایل اولین دوره از خریدم در سایت بود

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام

    میخوام خیلییی با حوصله در مورد این فایل بنویسم

    دیگه یه جورایی باید به خودم بفهمونم که اصل همینه و تمااام!

    درسته بازم این فایلو گوش دادم ولی واقعا انگار اولین باره, من خیلی دوره خریدم میتونم بگم از همون اولین باری که کتاب سپاسگزاری رو خوندم و واقعا عمل کردم ,,هنوزم دفترش دارم خیلیییی احساسش عجیب بود واقعا ,, تا بعد که دوره هارو هم خریدم کلا همش همین بود , اصلا قانون کلا همینه تبحر تو همین موضوع فقط نعمت هارو زیادتر میکنه و مدارمون رو گسترش میده

    قدم اول, جلسه دو و سه و پنج

    قدم دوم, جلسه اول و دو و سه

    قدم سوم, جلسه یک و دو و سه

    عشق و مودت ,جلسه یک و دو

    لیاقت, جلسه تکمیلی هشت و یازده

    پونصد قسمت سفر امریکا و زندگی در بهشت

    دیگه به چه زبونی استاد بگه به من که اصل همییینه و تامام

    اصلا هررررجا رفتیم به همین قانون چهارده دقیقه ایه این فایل برخوردیم , هرررجایی و هر وقتی در مورد هر موضوعی تو زندگیم به کار بردم اثر کرد, مثلا از خونمون خوشم نیومد این قدرت توجه من کاری کرد که انگار خونه جون گرفت و شکوفا شد و پر از نعمت و زیبایی شد

    از هر شخصی خوشم نمیومد قدرت من انگار بهش تزریق شد و روی خوبشو به من کرد یا خیلی وقته ازش خبر ندارم

    از خودم تعریف کردم خودمم شکوفا شدم رفتم به سمت مورد علاقه هام

    اصلا امکان نداره تو هر بعدی از زندگیم اینو به کاربرده باشم ولی سریع جواب نداده باشه, انگار یه موضوعی رو برمیدارم انتخابش میکنم بعد با قدرت عشق و مثبت من شکووووفا میشه و یه چیز دیگه ای از خودش بروز میده

    من حتی یه گلدون گل کوچک داشتم همینکارو باهاش کردم الان قد گلم از منم بلندتر شده بعد هرکی میاد خونمون میگه این چجوری انقدر خوب رشد کرد یهووو !!!!!

    این قدرت و ارزشمندی منه نسبت به تمام جهان که با کانون توجهم دارم اتفاقات رو شکل میدم و تغییر میدم دنیای اطرافم رو, یعنی انقدر تاثیر داره یه انسانی که مدارش رو همینطور میبره روی مثبت ها میشه مثل استاد که از اون سوی دنیا داره روی زندگی ما تاثیر میزاره و

    اینارو نوشتم که به عنوان ردپا به خودم بگم فاطمه اصل همینه و بس,

    به ثروتها توجه کنی شکوفا میشه پولت و چندبرابر میشه و چیزی که با علم نمیشه اندازش گرفت با برکت میییشه, یادمه یکی از بچه ها تو کامنتاش میگفت من وقتی نشستم میزان قسطهای هر ماهمو حساب کردم دیدم گاهی وقتها از حقوقمم بیشتر بود ولی من کم نیورده بودم تو خرجهام, این همون برکته خداست که بارها هممون تجربش کردیم

    اگه به احترام و عشق توجه کنم اینو شکوفاش میکنم و تو روابط خودمم عشق و احترام بیشتر رو تجربه میکنم

    اگه به نکات مثبت خودم توجه کنم باعث شکوفایی و پیشرفت بیشتر خودم میشم

    منم باید یاد بگیرم شخصیت متمرکز بر زیبایی برای خودم بسازم بیشتر و بیشتر

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    این فایل نشانه امروزم بود

    من خالق تمام زندگیم هستم

    جهان مانند آیینه عمل می‌کند

    به هرچی توجه کنم همان وارد زندگیم می‌شود وچیزی جز این نیس هرگز

    قانون بدون تغییر خداوند اینه

    خدایا کمکم کن که اعراض کنم از ناخاسته ها ونازیباییها

    وسپاسگذارتر باشم نسبت ب زیبایی های جهانم

    خدایا شکرت در مدار شنیدن ودانلود دوباره ی این فایل هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد رضا گفته:
    مدت عضویت: 577 روز

    با یاد و نام خداوند بخشنده و مهربان

    الهی به امید تو

    با سلام به پیشگاه حضرت دوست

    که هرچه هستم و هرانچه دارم از اوست

    سلام و عرض ادب و احترام فراوان به استاد عزیزم و مهربانو مریم عزیز

    و من جمله دوستان عزیزم در این مسیر الهی

    بنام خدا شروع میکنم به نوشتن نکات مثبت امروزم

    سپاسگزاری اول صبح همراه بانیایش خداوند متعال همراه با خواندن یک صفحه از قران کریم

    اول صبح ساعت6طلوع سرخ رنگ بسیار زیبا و واقعا دانگیز و رؤیایی خورشید مهرافروز

    بعدش

    پر انرژی حرکت بسمت کار

    بعدش گوش گرفتن فایلهای استاد عزیز با عشق در مسیر حرکتم و انرژی گرفتن

    بعدش ملاقات همکار عزیزم و حرکت برای انجام کار و روزی حلال

    بعدش تعمیر ماشینم که خیلی وقته میخواستم انجام بدم و فرصتش پیش نیامد تا امروز که به لطف خداوند مهربان به بهترین شکل و برخورد خیلی عالی تعمیرکاران

    بعدش گوش دادن به این فایل سرشار از بوی خداوند با بیان شیوای استاد عزیز و تدوین مریم مهربان

    بعدش دیدن همسر و دختر عزیزم که دیگه اوج ملاقات با بهترین هدیه های خداونده

    بعدش معرفی فایل به همسر عزیزم و باهم در مورد فایلهای استاد حرف زدن و سپاسگزاری کردن

    و بعدش

    شام خوشمزه همسرم به لطف خدا

    و در پایان سپاسگزار خداوندم بخاطر این همه لطف و محبتش بابت این همه زیبایی

    که اگر بخوام دقیق بنویسم واقعا خیلی بیشتر از این میشه

    الهی شکر

    سپاس از استاد عزیز بابت این فایل زیبا

    سپاس از همه عزیزان

    شاد و پیروز و تندرست و ثروتمند و سعادتمند در هر دو دنیا باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: