«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 66 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عرفان موشکاف گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    به نام خدایی که هدایتگر دائمی ماانسان هاست

    باعرض سلام به استاد عزیزم وخانواده صمیمی ام

    راستش این اولین کامنتی هست که بروی سایت میزارم وذهنم پر از نجواهایی که مرا منصرف ازاین کاربکنه ولی اینبار دیگه باتوکل به خدای مهربانم تصمیم به این کار گرفتم چون بارها وبارها میخواستم کامنت بزارم(ردپایی از خودم به جای بزارم)ولی نجواهای ذهنم مانع از این کار میشدن(شاید کامنت گذاشتن،کار ساده ای باشه ولی ذهنم خیلی دربرابرش مقاومت میکرد ویه حس عدم لیاقت داشتم که البته به لطف ربّ العالمین دارم روی خودم کار میکنم وایمانم رو قوی تر میکنم😉)

    واقعا از خداوند سپاس گزارم بابت این آگاهی های نابی که ازطریق شما استاد عزیزم به من وتمام کسانی که درفرکانس این آگاهی ها هستن رو آموزش میده.

    من همیشه شیفته ایمان واعتماد حضرت ابراهیم به خداوند بودم و این انسان بزرگ رو یک الگویی توحیدی درزندگی ام قرار دادم وبه یاری خداوند،امیدوارم که هم من وهم تمام مردم بتوانند روزی به درجه ایمان و توکل ابراهیم نبی برسیم

    برای شما دوستان عزیزم شادی،سلامتی وزندگی سرشار از توحید وموفقیت را آرزو دارم❤😎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا خداباور گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    سلام استاد گلم

    وای خدای مننننننن

    دیوااااانه شدممممممممم

    من فقَط 18 سالمه و بچه دار نشدم اما با این صحبت های تاثیر گذار شماااا واقعا هوش از سرم رفت و ازیک زاویه ی جدیدی به این موضوع نگاه کردم

    انگار کر و کور و لال بودم و قبلا نمیفهمیدم ولی با این فایلتون چشمام باز شد گوش هام تازه شنیدن رو یاد گرفت

    خدای من حضرت ابراهیم چه عشقیه

    من بچه ای که ندارمو حاضر نیستم ی تار مو ازش کم شه چه برسع به اینکه مادرشم😂😂😂

    خدای منننن عاشقتم من تسلیمم

    من میخوام از فقط بنده ی تو باشم و تو فقَط برام خدایی کنی

    چقدر جسارت و شجاعت تو حضرت ابراهیم موج میزنه که اصلا قابل مقایسه با شجاعت هیچ فردی توی جهان نیست

    آدم های زیادی ورزشکار و دلیرن اما کدومشون میتونن چاغو بزارن زیر گلوی بچشون؟

    خدایا من بدون تو هیچم توهمه ای تویی که عزت میدی به کسی که عزت نفس میخواد

    تویی که بالا میبری هر کسی که روی خودش کار کنه

    تویی که قوانین به این پر سود و منصفانه ای رو وضع کردی و به تک تک ما فرصت تجربه ی این زمین و هدایای بی نظیرشو دادی

    ربوبیتت پرشکوهه و من عاشق تسلیم شدن توام

    چه پادشاه دست و دل بازی چه قدررر قدرت نامحدودی و چقدر به من قدرت و عزت و ثروت میدی چون من خود توام من مثل قطره از دریا به عنوان جانشین تو وارد جهان مادی شدم تا به گسترش این دنیا کمک کنم

    خدایا شکررررررت که با او یکی هستم😍❤️🌙🌈💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حمیده خانم گفته:
    مدت عضویت: 3246 روز

    سلام

    این فایل تفکربرانگیز هست و باعث شد به شخصیت حضرت ابراهیم خیلی فکر کنم.

    توحید ویکتاپرستی،،، ایمان به رب، یقین به پرودگار یه جورایی انگار خلل ناپذیر بوده در وجودش

    چه شخصیتی و چه رشدی چه جایگاهی

    تو آتیش بره آتش براش گلستان بشه

    توسن خیلی بالا بچه دار بشه بچه کوچیکش رو و همسرش رو تو بیابون رها کنه ببین چه جوری بخداوند اعتماد کامل داشته

    چه افکاروباورها و نگرشی نسبت بخدای خودش داشته.. چه نگرشی چه باورهایی در مورد الله داشته

    اقدام به قربانی کردن اسماعیل و انجام فرمان خدا

    وقتی فکر میکنم منو به این سمت میبره که ابراهیم چقدر خودش و فرزندش جزئی از خداوند میدونسته

    به کل می اندیشیده یعنی بخدا می اندیشیده

    مثل همین آیه که میگه ما از خدا هستیم و بسمت او بازمیگردیم

    ابراهیم چقدر اینو پذیرفته بوده…باورداشته باشه

    چه جهان بینی داشته که تونسته اینکارهارو بکنه

    انگار باخداوند یکی شده بوده

    … وحدانیت…. همه چیز یه چیزه… همه چیز خداست همه چیز بخشی از خداست

    من یاد این واژه میفتم وحدانیت

    چقدر ابراهیم با خدا یکی بود من اینو میفهمم

    و همیشه فکر میکنم به ابراهیم به زندگی ورفتار و ایمان ابراهیم

    و بخداپرستی ابراهیم

    و نکته ای که استاد در مورد پدرمادرها گفت واقعا بچه نمیتونه هدف زندگی باشه

    ما روح های مجردی هستیم که هرکدوممون به این دنیا میام تا خودمونو تجربه کنیم و مسیر علائقمون رو دنبال کنیم

    چرا با پدر مادرشدن آدما رویاهای خودشونو فراموش میکنن و در نهایت این طرز فکر به اینجا ختم میشه که یه روز به اون بچه ها فشار میارن که مطابق میل اونارفتار کنن

    میدونید انگار پدر و مادرا میخوان بچشون به اون چیزایی ک اونا نرسیدن برسه

    توقع خواهند داشت از اون بچه

    بنظر من این طرز فکر به اینجا میرسه

    و حسرتی در وجود آدما شکل میده چون از خواسته های خودشون روحشون گذشتن و پاسخ مناسبی که ارضاءشون کنه پیدا نمیکنن قلبشون راضی نخواهد شد

    چرا آدما فکر میکنن پدرو مادر بودن لازمش ایثار وازخودگذشتگی هست؟

    این طرز فکر اشتباهی هست که در جامعه ما پررنگ هست

    خدایاشکرت سپاسگزارم

    💟💟💟💟💟💟

    استاد سپاسگزارم

    🌺💜🌺💜🌺💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    سلام مریم عزیزم،سپاس بابت جمع آوری این مطالب☺استادبینظیرودوستان هم فرکانسی عزیزم درسایت سلااااام🥰

    من متعهدشدم که هرروز، روز شمارتحول زندگی من رو دنبال کنم تاغذای روحم باشه وبتونم هرروز درمسیرهدایت باقی بمونم،داستان ابراهیم اشک منوسرازیرکردهمیشه منقلب میشم باهاش،وقتی کوچیک بودم لکنت زبان شدیدی داشتم وتقریبامیشه گفت لال بودم🤭(البته الان به لطف پرودگارم عالیم وکلام بانفوذوتآثیرگذاری دارم وشغلم جوریه که تنهابا کلامم پول میسازم وعاشق شغل پردرآمدوفوق العادم هستم )اون موقع ها خیییلی عذاب کشیدم وتومسخرهای اطرافیان ودوستانموهمکلاسیام به پیشنهادمامان گلم میومدم استخاره میگرفتم تاآروم شم،ودراکثرموارد داستان ابراهیم میومدومامانم برام توضیح میداد که ابراهیم دوست خدابودوتسلیم بودومن احساس میکردم که احتمالامنم دوست خدام که هربارداستان ابراهیم میادتواستخاره هام.

    اونموقع هابه شدت ضعف عزت نفس داشتم وخودمودوست داشتنی نمیدونستم واین احساس که خدادوستم داره درمن درونی نبود و فقط باخوندن معانی اون آیه ها برای ساعاتی حس خوب داشتم

    امروزه درحال عبور کردن ازرابطه های عاطفی هستم تاخودم روبیشتردوست داشته باشم تابتونم اون عشق خالص وناب وهمیشگی که رابطه من باپرودگارم هست رو تجربه کنم

    وای که اگربتونم ازعهدش بربیام واینههههمه توجهی که به بندش دارموبه خودش داشته باشم،حتما کنفیکونی که به خودم قول دادمو رقم میزنم

    سپاس مهربان پرودگارم که توخودت مشتاق ترازمن برای برگشتنم به مبدا هستی

    امروز بااین آگاهی که تسلیم باشم به شهودم اجازه ی به سطح رسیدن بدم وجزدرمسیرهدایت قدمی برندارم زندگی میکنم وبه زودی نتیجه ی این به صلح رسیدن باخودموباشمادوستان جانم به اشتراک میذارم💪❤💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    hoseyn taghipour گفته:
    مدت عضویت: 2816 روز

    سلام و درود خدمت اساتید و همراهان گرامی

    نمیدونم چی بگم فقط میدونم تو این موضوع

    یعنی ایمان فکر کنم ضعیف هستم

    نتیجه

    من متعهد میشم که از این لحظه به بعد تمام تلاشم رو میکنم تا بتونم اندکی مثل ابراهیم باشم

    استاد ازت سپاس گذارم برای این توضیح عالی تا حالا من اصلا معنی ایمان و اعتماد به خداوند رو نمیدونستم

    این دانش جدید برام بسیار لذت بخش و جالب بود

    و نکته جالب تر اینجا اینه که این همه داستان ابراهیم رو شنیده بودم ولی مفهوم اون رو نمی فهمیدم

    اینقدر آسون بوده مفهومش و من مثل یک نابینا ناشنوا متوجه نمیشدم

    برای اینکه الان چشمان باز شدن به روی حقیقت

    بسیار سپاس گذارم

    این نیز نشانه بود برای من که بفهمم باور هایم داره تغییر میکنه

    و این به من ثابت میکنه این کار کردن ها روی خودم به جای بازی کردن و اتلاف وقت داره نتیجه میده

    هرچند که کارکردن روی باور ها آسون نیست البته اولش

    بعد از یه مدت که شروع کنی و مثل الان من وقتی یک نشانه حتی کوچک میبینی بسیار لذت بخش میشه

    اینو برا دوستت می میکنم که مثل من تازه میخوان شروع کنن

    من اول کار نمی تونستم یه کلمه اینجا بنویسم ولی الان از اون موقع خیلی بهتر شدم

    با سپاس از خداوند هدایتگر و بخشنده

    و سپاس از استاد و خانم شایسته بزرگوار

    و سپاس از خودم که دارم تغییر میکنم

    به امید پیشرفت روز افزون برای خودم و شما همراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2341 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام تنها فرمانروای جهان

    به نام خدایی که برگی بدون اجازه او برروی زمین نمیفته

    به نام خدایی که همواره یار وحامی وهدایتگر ومراقب همه آدم هاست به شرطی که باور کنیم.

    زندگی من تحت انعکاس فرکانس منه -فرکانس من نتیجه کانون توجه منه- کانون توجه من نتیجه باور های منه پس چیزی که زندگی من رو در دنیا و آخرت تعیین میکنه باورهای من هست.

    من چه باورهای دارم باورهای شرک آلود یا توحیدی؟ به ملکرد ورفتارم نیگاه کنم ؟

    خداراسپاسگزارم بی نهایت سپاسگزارم مرا به سمت انسانی هدایت کرد که خودش سعی میکنه توحیدی عمل که وتمام نتایج زندگیش نتیه ایمان وتوکلش هست که با عملش به من درس میده که ایمان چیست شرک چیست. به سمت کسی هدایت کرد که ابراهیم رو به من معرفی کرد وگفت زندگی ابراهیم نتیه ایمان واقعیش به خداست نتیجه توکلش بوده و اینو بدون اگه یک نفر در جهان تونسته رفیق دردونه خدا بشه تو ومنم میتونیم . به شرطی مثل او فکر کنمی باور کنیم عمل کنیم و تکاملمون رو طی کنیم که بریم در این مدار.

    خدایاهزاران مرتبه شکرت که بهم فرصت زندگی فرصت شنیدن این آگاهی ودرکش دادی که بفهمم فرزانه جان الگوی تو در میزان ایمان ونزدیکی به خدا حضرت ابراهیم باشه و وقتی قدم برمیداری وبر ترست غلبه میکنی به خودت جایزه بده و خداراشکر کن اما فکر نکن تموم شده ببین آیا میتونی فرزندت رو در راه خدا قربانی کین اگر خدا بهت بگه ؟ معیارت ایمان ابراهیم باشه ومتوقف نشو وادامه بده وهر روز از خودت بپرس که چطور میتونم امروز ایمانم رو بالاتر ببرم؟ وهر روز قدم بردار

    .

    به الهامات عمل کن شادی ولذت رو اولویت زندگیت قرار بده با شاد بودنت ایمانت رو به خدا نشون میدی. چون ابراهیم وقتی فرزندش رو در بیابان با این ایمان که خدا مراقب وهدایتگرشون هست وشاد بوده واینقدر شاد بود ومطمعن که اتفاقات خوب براشون رخ میده که فقط از خدا میخواد که مردم رو دوشون جمع کنه که تنها نباشن.

    خود استاد عباسمنش بارها که به ظاهر داشت همه چیش رو از دست میداد ذهنش رو کنترل و پر از شادی ولذت لحظاتش رو گذروند و تمام اتفاقات به نفعش شد . با شاد بودن ایمانت رو نشون میدی.

    ایمان واقعی به خدا ایمانیه که همراه با عمل باشه فقط همین. حضرت ابراهیم عمل کرد. تنها قدرت خدارو باور کرد وعمل کرد.

    هیچ چیز حتی جانِ فرزندش، قادر نیست ذره ای تردید در اعتمادِ او به ربّ، ایجاد کند.

    ابراهیم، نمادِ یکتاپرستیِ ناب است.

    به گونه ای ایمان به غیب را یاد بگیرکه بتوانی در شرایط نادلخوه‌، بی‌آنکه ایده‌ یا راه حلّی داشته‌باشی یا روی قول و کمک فردی بتوانی حساب کنی، به خود بگویی فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست‌، من از درون خود را به آرامش می‌رسانم با این اطمینان و یقین که‌، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌.

    خدایاسپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    اگه میبینی ایمانت هنوز کمه ناراحت نشو چون ایمان یک شبه ایجاد نمیشه و همین که بپذیری ایمانت با چیزی که میخواد فاصله داره خودش موفقیت بزرگیه و عاشقش باش و قدم بردار چون همین فاصله انگیزه میشه واسه بهتر شدن وانگیزه برای بهتر وشادتر زندگی کردن و به خدا نزدیک نزدیک شدن و هماهنگ شدن با اصل وجودت.

    دوستت دارم

    سپاسگزارم از دو استاد عزیزم استاد عباسمنش بابت فایل و استاد شایسته عزیز بابت متن فوق العاده که یه دنیا آگاهی در بر داشتن برایم هزاران بار این در و آگاهی شمارو تحسین میکنم و از خداوند میخوام که همیشه شاد وسلامت وثرومتندتر باشید .

    سپاسگزارم از خودم بابت آرام وآهسته وپیوسته حرکت کردنم بابت دوست داشتن کامنت نوشتن که درکم رو بیشتر کنم ودر ذهنم بگنجونم و خودم رو بیافزایم.

    سپاسگزارم از خداوند که هر لحظه من رو به شادی ولذت بیشتری هدایت میکنه به عشق بیشتر به شجاعت بیشتر وهر لحظه مراقب وهدایتگرم هست.

    خدایا هر لحظه ما رو به خودت نزدیک تر کن

    ردپای روز سوم سفرنامه ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    طاها گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    من خیلی وسواس داشتم از بچگی تا حالا که ۲۳ سالمه در هر زمینه ای که وجود داره ( اگه تونستید راهنماییم کنید ) و تا حالا اصلا خدا رو قبول ندارم و باهاش صحبتی نگردم و خواسته ای ازش ندارم و کلا رابطه ای نداریم و در زندگیم برای هر چیزی استرس داشتم .

    حالا به ته خط رسیدم و می خوام روی اعتمادم به خدا کار کنم و بشناسمش . یه خاطره ای دارم که نشون میده خدا بی نهایت دست داره و از جایی که انتظارنداری بهت کمک میکنه و نباید بترسی و وسواس به خرج بدی و خودت و بقیه رو دیونه کنی .

    🙏💚

    دندون اسیابم از ترس و استرس و دندان کروچه در خواب شکسته بود و بهد از چند ماه من می خواستم برم دندون پزشکی و دندونام رو درست کنم .

    اخرای سال بود و حدود ۱ ماه که از هرکسی که در طول روز میدیدم میپرسیدم کجا دندون پزشکی خوبه ‌. از ارایشگر بگیرید تا کارمندای بانک . خلاصه یه دکتر خوب پیدا کردیم و به متبش زنگ زدم و گفتن که با بیمه شما قرار داد نداریم و …. دیگه داغون شدم . حالا خدایا چه کنم کجا برم . چند روز بعد یه لیست از درمانگاه ها یا مطب هایی که با بیمه ما قرار داد داشتن رو پیدا کردم و دونه دونه و میرفتم پیششون .اولی رو پیدا کردیم و رفتیم داخل درمانگاه بعد از کلی بررسی گفتن ما با بیمه شما کار نمی کنیم و فلان و یه اشکالی پیش اومد . اومدیم تو ماشین و با همراه مادرم گفتم خدایا بسه دیگه. زنگ تک تک درمانگاه ها میزنم هر کدوم جواب داد و نزدیک بود میریم اونجا . ( اینقدر خسته بودم میگفتم هر کدوم نزدیک بود در اولویته ) زنگ چند درمانگاه زدم و دورترین درمانگاه گفت که الان بیاید دکتر معاینه کنه . خیلی خوب بود که یه درمانگاه پیدا شده که هم قرار داد داره و هم دکتر الان حاظره و یه هفته ای نوبت میده بهمون . خلاصه تندی با سرعت رفتیم که تا دکتر هست معاینه کنه . همین که وارد درمانگاه شدیم واویلا درب و داغون چی میبینی . گفتیم برگردیم چه کنیم خدایا . از طرفی دندونم داشت خراب میشد . خلاصه رفتیم دکتر معاینه کرد با خنده و شوخی و مسخره بازی د نوبت داد برای چند روز دیگه و گفت بیمه شما جوره که میتونید ۴ میلیون رایگان دندون هاتون رو ترمیم کنید و فلان بهمان .

    من خوشحال بودم که بالاخره یه دکتر پیدا کردیم حالا اگه نمیشناسیمش و برند نیست حداقل دکتر بد اخلاقی نیست.

    رفتیم عکس بگیریم برای دندون ها . منشی رادیو لوژی پرسید که دکتر شما فلان هستن ؟

    من که نپرسیده بودم اسم دکتر چیه فقط اسم درمانگاه رو میدونستم و گفتم نمی دونم و داشتم شاخ در می اوردم بعد که عکس رو بردم درمانگاه دندان پزشکی و از منشی اونجا پرسیدم فامیل دکتر چیه . فهمیدم همون دکتری هستن که ما دنبالشون بودیم و در مطبشون با بیمه ما قرار داد نداشتن .داشتم از خوشحالی بال در می اوردم . یعنی دقیقا چیزی که تو اسمون دنبالش بودیم رو توی زمین دیدیم .

    البته زمانی که نا امید شدیم از تمام محاسبات و برنامه ریزی هامون . زمانی که گفتیم میزنیم به دریا .

    من تازه تصمیم گرفتم خدا رو بشناسم و بهش اعتماد کنم . چون در کودکی تا حالا خیلی استرس داشتم و هیچ لحظه شادی نداشتم با اینکه در رفاه بودم می ترسیدم یه روزی همه چیز رو از دست بدم.

    خدایا کمکم کن از بهترین راه خودت رو بشناسم و بهت اعتماد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یونس اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    سلام روز ۳ سفرنامه ((بازبینی مجدد))

    تفاوت انسان ها در ترس های اونهاس هرچقد بیشتر تو دل ترس هامون بریم یعنی به یک نیروی برتر ایمان داریم یعنی رو هدایت و حمایت یک نیرو فراتر از قدرت خودمون ایمان داریم و اگر ادعا میکنیم که خداوند رو قبول داریم به حمایت و هدایت اعتماد داریم و حرکت نمیکنیم و تو دل ترس هامون نمیریم حرکت نمیکنیم باید به ایمانمون شک کنیم و هدچقد بیشتر توکل کنی بیشتر بری تو دل ترس هات خداوند و جهان پاداش های بیشتری بهت میده و ظرفت بزرگ تر میشه شخصیتت بزرگ تر میشه نتیجه اعتماد به رب آسوده خیالی ، احساس خوب و آرامش است در مواقعی ک به ظاهر شاید هیچ دلیلی برا بودن تو احساس خوب نیس اگر تو چنین مواقعی تونستیم ذهنمون آرام کنیم و به احساس خوب برسیم نشون میده ایمان داریم به هدایت و حمایت ی نیروی برتر

    توکل ، و ایمان یعنی تو ی موضوع خاص که هیچ ایده ای براش نداری ولی میری تو دلش و میگی هدایت میشم حمایتم میکنه بالاخره بارم رو رمین نمیمونه و اگرم شرایط یمقدار سخت شد خودتو تو احساس خوب نگه داری و صبر کنی با احساس خوب و ارامش با امید و ایمان نه تحمل و بگی اناللله و انا الیه راجعون ،ما از خدایم و به سوی او برمیگردم این دنیا در مقابل سرای ابدیت چیزی نیس من بندگیمو میکنم من روی خودمون کار میکنم من حرکت میکنم اقدام میکنم بقیش با خداست دیگه کار من خدایی نیست و این هایی که بالا نوشتم مو به موش دارم اجرا میکنم تو زندگیم الان توی مرحله ای هستم که شاید نزدیک به مرحله ای ک استاد تو بندرعباس بوده البته من مجرد و تنها ام ولی خدا شاهده که تو ۹۹ درصد روز حالم خوبه آرامش دارم امید دارم به فضل پرودگارم هیچ ایده ای ندارم ولی ایمان دارم ک قانون و سنت الهی جواب میده ایمان دارم فرمانروای جهانین منو هدایت میکنه منو حمایت میکنه تو این مسیر من فقط روی خودم کار میکنم و قدم برمیدارم و دارم حرکت میکنم و با این باور ها تا الان تو دل کلی از ترس هام رفتم و دارم بندگیم میکنم و اون خدایی رو خوب بلده و ایمان دارم به موقعش شرایط بهتر میشه من ناامید نمیشم چون ناامیدی و ترس اسلحه شیطان ،،، و توحید ،و اعتماد به رب بنظرم یعنی همین .خداروشاکرم بابت این سایت و اگاهی هایی که استاد عزیز ب ما میده بابت اعضای محترم سایت و خانوم شایسته عزیز و برای همگی شما آرزوی سلامت ، ثروت و آرامش در دنیا و آخرت رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    صادق کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2787 روز

    سلام به همه دوستان

    روز سوم و وای وای وای

    خدای من به خودش قسم چند ساعت قبل از اینکه این فایل را گوش کنم داشتم با خودم توی فضای بیرون از خونه صحبت میکردم و میگفتم آخه چرا نگرانی،چرا نمیتونی باور کنی که خدا هواتو داره مگه این یکسال گذشته کم‌معجزه برات اتفاق افتاده،چرا فکر می‌کنی نمیشه یکبار دیگه هم اتفاق بیفته،دقیقا ماه پیش یه پولی معجزه وار توی زندگیم اومد یعنی این یکسال گذشته همش همین بوده،اول سال گذشته بود که خیلی بی پول بودم و یکی از مشتری های چند سال پیشم بهم زنگ زد و گفت من شمارتو به زور پیدا کردم داشتم فاکتورهام را چک میکردم دیدم من یه پولی بهت بدهکارم شماره کارت بده واست واریز کنم بخدا قسم من اصلا اون طلب یادم رفته بود و چندتا شماره هم عوض کرده بودم نمیدونم چه جوری من را پیدا کرده بود،از این معجزات زیادتوی امسال برام پیش اومد ولی استاد راست میگه امروز جلسه چهارم قدم اول را باز گوش کردم‌و استاد آخر جلسه این آیه قرآن را مثال زد که شیطان کارش اینه که بترسونه تو رو از فقر و مشکلات،و آگاهی های این جلسه با آگاهی های این فایل ابراهیم و توکل کلا طومارم را پیچید در هم نسخه کامل تر از این دیگه به خودش قسم نیست فقط مرد عمل میخواد

    خدایا کمکم کن عمل کننده خوب باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    رقیه گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    باسلام وسپاس فراوان به استاد عزیز ومریم مهربون ❤️❤️❤️

    نکته مهمی از این فایل (حضرت ابراهیم فرزند خودش رو توی بیابان گذاشت وایمانواعتماد داشته که خداوند نگه دار ومراقب شون است، واحساس خوب ما نشانه ی تسلیم بودن ما دربرابر خداوند است. وخداوند چه عشق نابی بین ما وفرزندامون میگذاره که با هیچ چیز قابل قیاس نیست واین محبتی که مادر به فرزند داره وچه قابلیتی خداوند به مادر میده که بتونه از چند قلو مراقبت کنه، من خودم دوقلو پسر👩‍👦‍👦 دارم که ۲/۵شون است ومن اینو درک میکنم این حس ناب الهی رو وبا دل وجون واسه بچه ها تلاش میکنی، واز هر کارشون واز حرکت بامزه شون واز ته دل خندیدنشون که ادم ذوق میکنه وکلمه ایی جز خدارو شکر بر زبون ادم نمیاد وتمام احساست رو خوب میکنن وتو رو کاملا سرگرم میکنن،واون صورت ملیح خدایی که دارن وبوی خوش نوزادی که دارن ولذت میبری از یه شکل لباس پوشیدنشون وتاتی راه رفتنشون واون مامان وبابا گفتن های نصفه ونیمه شون، واون محبت کردن دوتاشون بهم وحتی محبت های خاله خرسی شون که با گاز گرفتن همدیگه نشون میدن 😀😀واقعا خدایا شکرت بابت این نعمت های بی نظیرت که نصیب من کردی

    فقط میتونم بگم حضرت ابراهیم بسیار فرد تسلیمی بوده درمقابل خداوند، وبه خداوند ایمان داشته که خدا هواشو داره،

    معنیه تسلیم بودن :یعنی خودتت رو رها کنی از هر چیزی وبسپاری خودتت رو به خدا وباور کنی که مراقبت هست

    وخداوند ابراهیم رو در قران به عنوان انسان اسطوره والگو قرار داده

    نکته بعدی نباید هدف هامون رو به خاطر بچه ها رها کنیم بلکه باید با ذوق اونا رو بخواهیم واز خداوند درخواست شون کنیم وذره ذره براشون قدم های ریز ریز برداریم

    خدایا منو برای رسیدن به احساس خوب در هر شرایطی از زندگیم کمک کن چون بدون تو من احساس ضعیف بودن میکنم، منم مثل ابراهیم رفیق خودت بزار وعاشقانه مرا در اغوشت بگیر که دلم نرم شه از این همه محبتت وامیدی برای انجام قدم های کوچک که باید بردارم بشه. ❤️

    خدایا من اهدافی دارم ولی ایده درست حسابی ندارم ولی من میخوام تسلیم تو باشم وتو منو به سمت خواسته هایم هدایتم کن وشجاعت رو تو قلبم بنداز برای حرکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: