این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
همیشه به الگوبرداری شما از پیامبران احسنت میگم گذشتن از عزیزترین شخص زندگیت کار هرکسی نیست مخصوصا وقتی فرزندت باشه،من بچه ندارم ولی وقتی مامانم مریض شد و تو تخت افتاد من شدم مادر و اون شد فرزند شب و روز گریه میکردم که نمیره،مثل مادری که بچه ی عزیزش بع مراقبت نیاز داره مراقبش بودم تااینکه رفت کما و هر کسی بع من رسید گفت دل بکن اینقدر رفتن رو سخت نکن ،بچه بودم ۱۹سالم بود عقلم نمی رسید مثل الان،ولی همون موقع خداهدایتم کرد وقتی اذان میگفت رفتم دعا کنم برا مامانم انگار تو سجده یکی گف باید مادرت بره اصرار به موندنش نکن خدا مراقبته،مامانم همون اذان ظهر رفت ،زندگی رو سخت گرفته بودم همش گله میکردم چرا من اخه روزای سختی بود بگم بی ایمان بودم به حکمت و امر خداوند آگاه نبودم،تااینکه ازدواج کردم یه سال بعد ازدواج همسرم تصادف کرد و رفت تو کما و روزگار مامان باز تکرار شد باز مرگ عزیز دیگه باز مصیبت باز بیقراری وای که چقدر درد کشیدم تو خواب دیدم دارم صبر از خدا میخوام اون سر سفره ی ۵تن خواب عجیبی بود رفتم بالای سر همسرم ولی از خداخواستم امانتیشه میخواد پس بگیره و من راضی میشم به رضای اون ونزدیکای اذان صبح گلم رفت،و من حالا بعد ۱۰سال از مرگ مامانم و ۵سال از مرگ همسرم میفهمم خدا با رفتن عزیزانم چه قدرت های بم داده حالا آگاهانه مسیرهای که اون روزا به سختی رفتم میفهمم چقدر به نفع بوده،حالا میفهمم مرگ آدما تو هر سنی مصلحتی داره که گاهی به نفع عزیزاشه،صبور بودن در برابر امر پروردگار کار هرکسی نیست ولی رب بزرگ که عاشق بنده شه نمیزاره سختش باشه ،حالا که قانون رو درک کردم فهمیدم مرگ مامانم به منو داداشام کمک کرد که به خاطر اون به موفقیت های زیادی برسیم ،مرگ مامانم کمک کردبیشتر عاشق هم باشیم بیشتر مراقب بابا باشیم بیشتر پشت هم باشیم ،و کمک کرد من مادر داداشا باشم خانوم خونه بشم و تنبلی رو کنار بزارم،مرگ همسرم کمک کرد به خودم بیام و درک کنم زندگی مشترک یعنی چی و من چی میخوام من زن همسرم نبودم یا اینکه فرزند مادرم نبودم باز خدا اونا رو میبرد پیش خودش ولی حالا که من طرفشون بودم خیلی خوشحالم که الان فهمیدم آدما تو قلب ها زنده ان تا ابد
من تسلیم شدن در برابر امر پرودگارو خیلی طول کشید تا فهمیدم الانم گاهی بی حوصله میشم و عجله میکنم گله میکنم چون ایمانم اونقدر قوی نیست ولی میتونم به جرات بگم از وقتی قانون رو درک کردم حالم بد میشه ها ولی به سرعت سعی میکنم توجو به نکات مثبت کنم حالمو خوب کنم ،استاد من که یه درصد شایدم کمتر قانون درک کردم اینو فهمیدم،و میدونم شما که استاد هستید هم اینو خوب میدونید و تسلیم ارادای پروردگاریت،شاید درک شرایط ابراهیم خلیل الله سخت باشه برای ما ولی درک شما نه همیشه میخوام برا خودم تو اوج دلتنگی مثال بزنم شمارو یادآور میشم در برابر خواسته هاتون در برابر آگاهی که از خدا میگیریت،در برابر مرگ فرزندتون،در برابر عشقتون به مریم جان در برابر میکائیل که خالصانه میشه درک رد رفتار شما رو و در کل زندگی شما و توکلتون بع خدا و نتیجه ای که گرفتید همش برای من و دوستای من الگو های زمان خودمونه استاد.
امیدوارم که ما شاگرد های خوبی برا شما و بندگان خوبی دربرابر خدا باشیم باشد که رستگار شیم
ممنون مریم جان که این سفرنامه رو راه انداختی شاید دیر شروع کردم ولی میدونم تا وقتش نرسه وتومدارش نباشی خودم هم میخواستم نمیشد هرروز تودعاهام ازخدا میحوام که ایمان واقعی رو بهم بده تا خودش رو بعنوان تنها منبع قدرت .ثروت .سلامتی.شادی .وموفقیت بپذیرم بارها توزندگیم پیش اومده وقتی ازته دلم سپردم بخودش به بهترین نحو کارم روحل کرده که خودم توبهت موندم فکر میکنم خیلی جای کارداریم خودم رومیگم که شاید خیلی وقتا شده ازیه شی حاضرنمیشیم بگذریم چه برسه به فرزندمون که از پوست وخونمونه انشاالله که خودخدا هدایتگرمون باشه
سلام،به همه همسفران عزیز….استاد عزیز و خانواده محترمشون.به امید خدا همیشه سالم وخوشحال و پر روزی باشند.امروز هدایت شدم به این فایل،خوش به حال حضرت ابراهیم .ع.ک اینقدر تسلیم خداست،تو زمانه ای ک همه مردم خدا رو نمیپرستیدند،خدا پرست بود،خدا رو خوب شناخت،همه جوره به خدا اعتماد داشت ک چاقو رو گذاشت زیر گلوی فرزندش…..منم از خدا میخام هدایتم کنه ک خودش رو بشناسم،راههای ثروتش رو بشناسم،خوشبخت باشم،
وهدایتم کنه به سمت سلامتی،حال خوب…این اولین باری هست ک دارم دیدگاهمو مینویسم.
بنام خدایی که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را ندارم. /
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و تک تک دوستانم. من برای خودم یک روال صبحگاهی تنظیم کردم که بخشی از روال که هر روز صبح تکرار میشه اسمش هست ( نامه ای برای خدا ) و دوست دارم اینجا با شما عزیزان به اشتراک بزارم :
(( خدایا لطف خداییت را میبینم و شکرگزارت هستم . رحمتت در سختیها که دستانم را در دست فشرده ای و قدرتم را افزون میسازی غیرقابل انکار است و برای این نیز شکرگذارت هستم .
بارها نکاشتم و برداشتم بارها نکوشیدم و یافتم بارها تصمیم اشتباه گرفتم و نجات یافتم بارها شکستم و ایستادم بارها مردم و زنده شدم و هر بار تمام اینها در پرتو لطف تو بوده ای خدای بینهایت مهربانم . تویی که در پس هر نیکی پنهان هستی و در دل هر بشارتی زنده . اری تو ان خدایی هستی که به خوب و بد درونم اگاهی تویی که به نیتها و کردارهایم واقف هستی .
چگونه میشود با تو بود و با تو نزیست ? چگونه میشود با تو دوست بود و دوستت نداشت ? چگونه میشود با تو حرف زد و از تو حرف نزد وقتی من تو هستم و تو من و وقتی نگاهم نگاه توست و حرفم حرف تو ?
میدانم که میدانی که چقدر دوستت دارم . راستی چه لذتبخش است تو را در دل حس کردن بی نیاز از هر چیز و فارق از هر خواسته و دغدغه ای از تو و با تو حرف زدن.
چه لذت جانانه ایست به تو اعتماد داشتن و از تو تکیه گاهی بس مستحکم ساختن که هیچکس و هیچ قدرتی قادر به تخریبش نیست.
چه عشق با شکوهی …. سپاسگذارم که اجازه دارم دوستت داشته باشم سپاسگزارم که اجازه دارم در حضورت به اشتباهاتم اقرار کنم و از انها بیاموزم و تو همچنان به عهدت وفادار بمانی و دوستم داشته باشی. سپاسگزارم که تو خدای من هستی و با من هستی … تویی که چشم بر لغزشهایم میبندی و هر بار فرصتی دوباره نصیبم میکنی . سپاسگزارم که در پیچ و تاب زندگی قوتم میشوی و مرا از موانع عبورم میدهی. سپاسگزارم که وجود توانمندت دردهای قلبم را تسکین میدهد.
خدای مهربانم قدرت را بارها دیده ام .. عدالتت را صبرت را وفایت را مهربانی و عشقت را تجربه کرده ام … اری من تو را بارها به چشم دیده ام.. دوستت دارم ای خدای مهربانم.
گاهی با خود می اندیشم چگونه است که خدای من بینهایت رئوف و بخشنده است در حالیکه عده ای خدایی غضبناک و نامهربان را باور دارند ? با خود میگویم حتی اگر رویا باشی رویایت را دوست دارم و حتی تنها رویای قدرت حمایتگری چون تو زیباست.
خدایا انانیکه تو را نامهربان میدانند همانانی هستند که تا روشنایی نبینند ایمان
نمی آورند در حالیکه تو را باید در تاریکیها یقین و باور داشت تا روشنی از پس تاریکیها سر رسد .
ای خدای بزرگ و بینهایت بخشنده به هر کجا که میروم تو انجایی .. به هر چه که می اندیشم اگاهی .. به هر چه ارزومندش هستم واقفی .. تویی که اگر اراده ی بخشیدن کنی همه چیز در چشم برهم زدنی مهیا میشود .
خدایا با دستان خداییت خواسته های قلبیمان را اجابت کن و ما را نزد خویش عزیز و محترم دار .
ای خدای بزرگ و بینهایت بخشنده ای خدایی که شنوا به زمزمه های دل تنگمان هستی دوستت دارم )).
با سلام و عرض ادب خدمت استاد و خانم وشایسته و دوستان عزیزم
این روزها که بنده در تلاش هستم تا ترس هام رو کنار بزنم و به کاری که می دونم باید انجام بدم و نمی دم این فایل رو می بینم. خیلی جالبه خداوند در هر کجا و در هر زمان حواسش به من هست. خداوند من رو دوست داره که به این فایل هدایت شدم.
حتی چند روز پیش هم بهم الهام شد برو کارت رو انجام بده اما به خاطر مجموعه ی زیادی از ترس هام هنوز اقدامی نکردم.
یکی از ترمزهای ما ترس هست و در این فایل فهمیدم اگر میخوای نترسی باید به خداوند ایمان داشته باشی.باید تسلیم بشی و اجازه بدی خداوند تورو راهنمایی کنه. نباید شک کنیم و باید ادامه بدیم.
من باید حرکت کنم و تسلیم خداوند باشم و ایمان داشته باشم که خداوند در هر شرایطی به روشی که فکرش رو هم نمی کنم به من کمک می کند.خداوند من رو دوست داره که به این فایل هدایتم کرده و من لیاقت پیشرفت و رسیدن به اهدافم رو دارم.
استاد راستشو بخوای هنوز نمیتونم درک کنم که ابراهیم چه ایمانی به خدای خودش داشت که تو کودکی فرزند و همسرش و تو بیابان رها کرد و جای ردپای پسرش آب جاری شد و شهری به اسم مکه بوجود آمد
و وقتی پسرش بزرگ شد رفت تا اونو قربانی کنه
واقعا چه حد از ایمان و توکل در ابراهیم موج میزده که حاضر میشه به ندای درونش گوش کنه حتی اگه براش سخت باشه
واقعا من هنوز به چنین ایمانی دست پیدا نکردم و امیدوارم بتونم مثل حضرت ابراهیم هر لحظه خداگونه تر عمل کنم و هدایت و الهامات خدا و بشنوم و بهشون عمل کنم
خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
ازت میخوام لحظه ب لحظه زندگیم پر باشه از هدایت های تو
واقعا حس خوبیه وقتی هدایت میشی و نشونه ها رو میبینی همونجاست که با خودت میگی ببین قانون جواب داد خدا داره کارامو به بهترین شکل انجام میده
همین چند وقت پیش بود که هدایت شدم به سمت یه ایده ی جذاب و باحال اونجا بود که خدا داشت باهام حرف میزد و برام نشونه میفرستاد من داشتم هدایت های خدا میدیدم که از راهی که من اصلا فکرشو نمیکردم برام افراد و موقعیت های خوب فرستاده
شاید تا الان با تضادهایی رو به رو شده باشم ولی این تضادها باعث شده تا بتونم بیشتر رو خودم کار کنم و با قوانین آشنا بشم
هنوز نتونستم تو کارم در آمد آنچنانی داشته باشم ولی ایمان دارم و با نشونه هایی که دیدم به مسیرم ادامه میدم و با ایمان به خدا که میدونم من و زیر نظر داره و حواسش بهم هست ادامه میدم و هدفم و دنبال میکنم تا از این طریق ایمانم به رب بیشتر بشه و باورام قویتر
خدایا شکرت بخاطر همه چیز 💓
انشاالله همهمون بتونیم تو این مسیر روشن و طلایی مثل استاد و حضرت ابراهیم به تنها قدرت جهان که رب ایمان بیاریم و پازل زندگی مونو به راحت تریم و زیباترین شکل ممکن بسازیم🙏
سلا به استاد عزیزم خانم شایسته ی دوست داشتنی و تمام اعضای سایت
امروز روز سوم و ردپای سوم
وقتی که دیدم ویس امروز درمورد حضرت ابراهیمه رفتم و سوره ی ابراهیم رو خوندم دیدم تو آیه ی 39 سوره ی ابراهیم نوشته الحمدلله الذی وهب لی علی الکبر اسمعیل واسحق انّ ربی لسمیع الدعاء
دیدم که ابراهیم هم مثل سلیمان اشاره به وهابیت خداوند داره و میدونه که فرزندانی که خداوند در پیری بهش داده بخشش از حدگذشته و وهابیت خداونده و در ادامه میگه این نعمت از حد گذشته ای که خداوند به من عطا کرد ثابت میکنه که خداوند دعای بندگانش رو میشنوه
بعد به خودم گفتم فاطمه برای اینکه تو هم بتونی به قول خانم شایسته اعتمادی رو در خودت ایجاد کنی که از تو خلیل الله دیگه ای ساخته بشه باید وهاب بودن خداوند رو باور کنی و برای اینکه ذهن تو بتونه چیزی رو باور کنه باید بتونی دلایل منطقی براش بیاری چون به قول استاد ذهن فقط با منطق قانع میشه
پس از خودم پرسیدم فاطمه آیا تو زندگی تو هم جاهایی بوده که نعمتی بالاتر از حد تصور تو و در حد وهابیت خداوند به تو داده بشه؟
و نشستم لیستی از اتفاقاتی رو تو زندگیم نوشتم که از کنترل من و تمام آدمهای اطرافم خارج بود و فقط از یه خدای قدرتمند وهاب برمیومد.
به یاد آوردم روزی رو که همسرم رهام کرده بود و رفته بود فرزندم رو هم از دست داده بودم خانواده ام هم طردم کرده بودن و هیچ شغل و درآمدی هم نداشتم ودر اوج تنهایی و ناامیدی از آدمها به خداوند رو آوردم و بهش گفتم خدایا من توبه میکنم من از پرستش بتها توبه میکنم من تمام داشته هام رو میپرستیدم همسر،فرزند،شغل و درآمد همه رو میپرستیدم و همه ی اونها طی سالها از من گرفته شده بود و من در اوج تنهایی و بی کسی توبه کردم و یاد اون دیالوگ زلیخا تو سریال حضرت یوسف افتادم که میگفت یوسف برده ای بیش نبود خدایش اورا عزیز مصر کرد من امروز از پرستش این خدایان سرد و سنگی دست برمیدارم و خدای یوسف را پرستش میکنم و از اون روز بود که ورق زندگی زلیخا برگشت
به خدا گفتم اگر یوسف با پرستش تو عزیز مصر شد و اگز زلیخا جوان شد من هم با پرستش تو حتما از این شرایط نجات پیدا میکنم و توبه کردم
و همه ی اون چیزهایی که از من گرفته شده بود با بهترین کیفیت به من برگردونده شد همسر،فرزند،شغل و جایگاه اجتماعی و درآمد و زندگی عالی و همه ی اینها فقط تو یه ساعت اتفاق افتاد و این برای من بزرگترین نشونه از وهابیت خداوندم بود
یا به یاد آوردم روزی رو که همسرم یه بدهی یک میلیاردی به یه ارگان دولتی داشت که ناحق بود ولی هیچ کاری از دست ما و هیچ وکیلی برنیومد و یه جایی همسرم وقتی دیگه از همه ناامید و خسته شده بود به من گفت فاطمه چی کار کنم گفتم نترس و کار درست رو انجام بده و برو و خودتو معرفی کن و سند مردم رو که برات وثیقه گذاشته آزاد کن و به خدا گفتم ببین من یه بار قدرت تورو دیدم پس نمیترسم و کار درست رو انجام میدم و همسرم هم همین کارو کرد
و به چند روز نرسید که از اون ارگان دولتی با من تماس گرفتن و گفتن بدهی شوهرتون کامل بخشیده شده و تمااااااااام
اگه این نشونه ی وهابیت خداوند من نیست پس چیه
و به خودم گفتم فاطمه پس خدا برای تو هم مثل سلیمان و ابراهیم وهابه و تو بارها و بارها وهابیتش رو درک کردی پس خدای تو هم شنوای دعاهای توئه.
بعد به خودم گفتم پس فاطمه خدای تو که با خدای ابراهیم یکیه پس اگر تفاوتی هست تفاوت تو با ابراهیمه نه تفاوت خدای تو با خدای ابراهیم
استاد راست میگن تفاوت من با ابراهیم اینه که ابراهیم تسلیم بود و باور داشت که خدا کمکش میکنه منم هر جا که اینجوری به خدا باور داشتم زمین و آسمونو مسخر من کرد
ولی اونجاهایی که خبری از خدا و کمکش نیست اونجاهاییه که من باور به کمکش ندارم
مثلا من وقتی آرامش دارم که جیبم پرپوله و فریزرم پر از گوشت و مرغه ولی وقتی جیبم خالیه و فریزرم هم خالیه ته دلم هم خالی میشه و دیگه نمیتونم محکم مهمون دعوت کنم یا اگه یه مهمون ناخونده زنگ بزنه عزا میگیرم چرا؟چون هنوز باور ندارم که خدا کمکم میکنه
این تفاوت منه با ابراهیم اون بچه نوزادشو تو بیابون رها میکنه با دل قرص میره چون مطمئنه که خدا کمکش میکنه ولی من بدون پول قدم از قدم نمیتونم بردارم و فلج میشم
فاطمه ایمان یعنی تو یه جاده تاریک که نمیدونی تهش چیه و چه اتفاقی قراره بیفته با چشم های کور بتونی قدم برداری و جلو بری
یعنی وقتی تو زندگی همه چی سخت و تاریکه و تو هم کور و ناتوانی و هیچ دیدی از آینده و اتفاقاتش نداری بتونی با توکل به الله پرقدرت قدم برداری
این یعنی ایمان و توکل چیزی که ابراهیم داشت و تو هم باید تلاش کنی و در خودت ایجادش کنی.
تفاوت آدمها با هم توی میزان ترس هاشونه.
نشانه ایمان داشتن و تسلیم بودن احساس خوب در هر لحظه و با هرشرایطیه،نگران نبودنه،غمگین نبودنه،همواره شکرگزار بودنه،راضی بودنه،امیدوار بودنه و مهم تر از همه شجاع بودنه
رسیدن به مرتبه ی لا خوف علیهم و لا هم یحزنونه.
خدایا حمایت و هدایتم کن که من هم ابراهیمت باشم،من هم رفیقت باشم
ربّ اجعلنی مقیم الصلوه خدایا من رو پایدار و مستحکم در یادآوری خودت قرار بده.
نکته ای که از بدو آشنایی با قوانین کائنات و نحوه عملکرد جهان هستی درک کرده ام را در چند جمله کوتاه بیان میکنم.
استاد در فایل اعتماد به رب فرمودند بهترین حمایت از فرزندان،حمایت نکردن هست.این نکته با توجه به مطالبی که در بحث اعتماد به نفس گفته شد و استاد با آیات قرآن ثابت کردند که کسی توانایی تاثیر بر سرنوشت دیگری را ندارد چه با دعا چه با پند و در موارد منفی باظلم و ستم کاملا قابل لمس است.
حال نظر و درک بنده میگوید آموزش صحیح قوانین کائنات میتواند جایگزین آنهمه دعا و پند و نصیحتی شود که والدین بر فرزند خود تحمیل میکنند.
این آموزش بصورت کلامی و دیکته نیست،بلکه آموزشی عملی و قابل لمس است.
این آموزش نه با کار کردن بر روی فرزند بلکه با کار کردن بر روی باورهای خود والدین محقق میشود،کاری که استاد عباس منش برای ما انجام میدهد.خود باورهای خود را میسازد به نتیجه میرسد و کافیست نتایج آن را به شاگرد ارائه دهد مثل فایل های تصویری استاد،بنابراین میتوان گفت:
با حرف شما موافقم همیشه از مادرم شکایت داشتم که چرا از من حمایت نمیکنه؟ ولی الآن خودم را میبینم که و بچه های فامیل را می بینم که آنها خیلی بیشتر از من پول دارن ولی چون همیشه مورد حمایت والدین بودند از همه لحاظ. ولی نمیتونن با پول خودش کار زیادی انجام دهند.
ولی من الآن 10 سال است که دستم در جیب خودم است البته یک مدت بی پولی و فقر هم داشتم ولی مادرم از من حمایت نکرد ولی کاملاً به من استقلال داد و من به واسطه ی همین استقلال و آزادی که داشتم تونستم تحت هر شرایطی گلیمم را از آب بیرون بکشم.
این فایل یک مسیر را به ما نشان میدهد برای بهتر شدن خودمان
با درود فراوان به انسانهایی که در تلاشند درجه ی بهتری از انسانیت باشند و سعی میکنن دنیا جای بهتری واسه زندگی باشه …
از وقتی توقعم رو از روی انسانها برداشتم و هیچ انتظاری نسبت به هیچ کسی حتی پدر و مادرم نداشتم احساس کردم به خدای خودم نزدیکتر شدم و آرامش بیشتری پیدا کردم اون موقع ها واسه خدا شریک قرار میدادم و همش از دیگران انتظار داشتم ، ولی هدایت شدم در مسیر درست قرار گرفتم ، دیگه توی هر شرایطی که باشم نگران نیستم و میگم خدا هست میخوام ایمانم رو بیشتر و بیشتر کنم که تسلیم محض خداوند باشم تو این راه نورانی از خداوند خواستم هدایت شوم و شدم ، بهترین هدایتش آشنایی با این سایت خوب و شنیده های خداگونه ی استاد عزیز
خدایا شاکرم و استاد گرانقدر سپاسگزارم که یکی از دست های خوب خدا رو زمین هستید ???
سلام به استاد گرامی
چقدر شیرینه این سفرنامه
همیشه به الگوبرداری شما از پیامبران احسنت میگم گذشتن از عزیزترین شخص زندگیت کار هرکسی نیست مخصوصا وقتی فرزندت باشه،من بچه ندارم ولی وقتی مامانم مریض شد و تو تخت افتاد من شدم مادر و اون شد فرزند شب و روز گریه میکردم که نمیره،مثل مادری که بچه ی عزیزش بع مراقبت نیاز داره مراقبش بودم تااینکه رفت کما و هر کسی بع من رسید گفت دل بکن اینقدر رفتن رو سخت نکن ،بچه بودم ۱۹سالم بود عقلم نمی رسید مثل الان،ولی همون موقع خداهدایتم کرد وقتی اذان میگفت رفتم دعا کنم برا مامانم انگار تو سجده یکی گف باید مادرت بره اصرار به موندنش نکن خدا مراقبته،مامانم همون اذان ظهر رفت ،زندگی رو سخت گرفته بودم همش گله میکردم چرا من اخه روزای سختی بود بگم بی ایمان بودم به حکمت و امر خداوند آگاه نبودم،تااینکه ازدواج کردم یه سال بعد ازدواج همسرم تصادف کرد و رفت تو کما و روزگار مامان باز تکرار شد باز مرگ عزیز دیگه باز مصیبت باز بیقراری وای که چقدر درد کشیدم تو خواب دیدم دارم صبر از خدا میخوام اون سر سفره ی ۵تن خواب عجیبی بود رفتم بالای سر همسرم ولی از خداخواستم امانتیشه میخواد پس بگیره و من راضی میشم به رضای اون ونزدیکای اذان صبح گلم رفت،و من حالا بعد ۱۰سال از مرگ مامانم و ۵سال از مرگ همسرم میفهمم خدا با رفتن عزیزانم چه قدرت های بم داده حالا آگاهانه مسیرهای که اون روزا به سختی رفتم میفهمم چقدر به نفع بوده،حالا میفهمم مرگ آدما تو هر سنی مصلحتی داره که گاهی به نفع عزیزاشه،صبور بودن در برابر امر پروردگار کار هرکسی نیست ولی رب بزرگ که عاشق بنده شه نمیزاره سختش باشه ،حالا که قانون رو درک کردم فهمیدم مرگ مامانم به منو داداشام کمک کرد که به خاطر اون به موفقیت های زیادی برسیم ،مرگ مامانم کمک کردبیشتر عاشق هم باشیم بیشتر مراقب بابا باشیم بیشتر پشت هم باشیم ،و کمک کرد من مادر داداشا باشم خانوم خونه بشم و تنبلی رو کنار بزارم،مرگ همسرم کمک کرد به خودم بیام و درک کنم زندگی مشترک یعنی چی و من چی میخوام من زن همسرم نبودم یا اینکه فرزند مادرم نبودم باز خدا اونا رو میبرد پیش خودش ولی حالا که من طرفشون بودم خیلی خوشحالم که الان فهمیدم آدما تو قلب ها زنده ان تا ابد
من تسلیم شدن در برابر امر پرودگارو خیلی طول کشید تا فهمیدم الانم گاهی بی حوصله میشم و عجله میکنم گله میکنم چون ایمانم اونقدر قوی نیست ولی میتونم به جرات بگم از وقتی قانون رو درک کردم حالم بد میشه ها ولی به سرعت سعی میکنم توجو به نکات مثبت کنم حالمو خوب کنم ،استاد من که یه درصد شایدم کمتر قانون درک کردم اینو فهمیدم،و میدونم شما که استاد هستید هم اینو خوب میدونید و تسلیم ارادای پروردگاریت،شاید درک شرایط ابراهیم خلیل الله سخت باشه برای ما ولی درک شما نه همیشه میخوام برا خودم تو اوج دلتنگی مثال بزنم شمارو یادآور میشم در برابر خواسته هاتون در برابر آگاهی که از خدا میگیریت،در برابر مرگ فرزندتون،در برابر عشقتون به مریم جان در برابر میکائیل که خالصانه میشه درک رد رفتار شما رو و در کل زندگی شما و توکلتون بع خدا و نتیجه ای که گرفتید همش برای من و دوستای من الگو های زمان خودمونه استاد.
امیدوارم که ما شاگرد های خوبی برا شما و بندگان خوبی دربرابر خدا باشیم باشد که رستگار شیم
سلام مریم جان وسلام به استاد ودوستان عزیزم
ممنون مریم جان که این سفرنامه رو راه انداختی شاید دیر شروع کردم ولی میدونم تا وقتش نرسه وتومدارش نباشی خودم هم میخواستم نمیشد هرروز تودعاهام ازخدا میحوام که ایمان واقعی رو بهم بده تا خودش رو بعنوان تنها منبع قدرت .ثروت .سلامتی.شادی .وموفقیت بپذیرم بارها توزندگیم پیش اومده وقتی ازته دلم سپردم بخودش به بهترین نحو کارم روحل کرده که خودم توبهت موندم فکر میکنم خیلی جای کارداریم خودم رومیگم که شاید خیلی وقتا شده ازیه شی حاضرنمیشیم بگذریم چه برسه به فرزندمون که از پوست وخونمونه انشاالله که خودخدا هدایتگرمون باشه
دوستتون دارم به خدای منان میسپارمتون
امشب تمام نشانه و سفرنامه و هر راهی که خدا با من سخن می گوید همگی بر یک نقطه متمرکز است…
دستت را به من بده محیا کردنش با من…اگر در راه لغزیدی محبت کردنت با من…اگر گاهی مرا خواندی…عزیزم گفتنش با من…صدایم کن گل نازم…اجابت کردنش با من
سلام،به همه همسفران عزیز….استاد عزیز و خانواده محترمشون.به امید خدا همیشه سالم وخوشحال و پر روزی باشند.امروز هدایت شدم به این فایل،خوش به حال حضرت ابراهیم .ع.ک اینقدر تسلیم خداست،تو زمانه ای ک همه مردم خدا رو نمیپرستیدند،خدا پرست بود،خدا رو خوب شناخت،همه جوره به خدا اعتماد داشت ک چاقو رو گذاشت زیر گلوی فرزندش…..منم از خدا میخام هدایتم کنه ک خودش رو بشناسم،راههای ثروتش رو بشناسم،خوشبخت باشم،
وهدایتم کنه به سمت سلامتی،حال خوب…این اولین باری هست ک دارم دیدگاهمو مینویسم.
بنام خدایی که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را ندارم. /
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و تک تک دوستانم. من برای خودم یک روال صبحگاهی تنظیم کردم که بخشی از روال که هر روز صبح تکرار میشه اسمش هست ( نامه ای برای خدا ) و دوست دارم اینجا با شما عزیزان به اشتراک بزارم :
(( خدایا لطف خداییت را میبینم و شکرگزارت هستم . رحمتت در سختیها که دستانم را در دست فشرده ای و قدرتم را افزون میسازی غیرقابل انکار است و برای این نیز شکرگذارت هستم .
بارها نکاشتم و برداشتم بارها نکوشیدم و یافتم بارها تصمیم اشتباه گرفتم و نجات یافتم بارها شکستم و ایستادم بارها مردم و زنده شدم و هر بار تمام اینها در پرتو لطف تو بوده ای خدای بینهایت مهربانم . تویی که در پس هر نیکی پنهان هستی و در دل هر بشارتی زنده . اری تو ان خدایی هستی که به خوب و بد درونم اگاهی تویی که به نیتها و کردارهایم واقف هستی .
چگونه میشود با تو بود و با تو نزیست ? چگونه میشود با تو دوست بود و دوستت نداشت ? چگونه میشود با تو حرف زد و از تو حرف نزد وقتی من تو هستم و تو من و وقتی نگاهم نگاه توست و حرفم حرف تو ?
میدانم که میدانی که چقدر دوستت دارم . راستی چه لذتبخش است تو را در دل حس کردن بی نیاز از هر چیز و فارق از هر خواسته و دغدغه ای از تو و با تو حرف زدن.
چه لذت جانانه ایست به تو اعتماد داشتن و از تو تکیه گاهی بس مستحکم ساختن که هیچکس و هیچ قدرتی قادر به تخریبش نیست.
چه عشق با شکوهی …. سپاسگذارم که اجازه دارم دوستت داشته باشم سپاسگزارم که اجازه دارم در حضورت به اشتباهاتم اقرار کنم و از انها بیاموزم و تو همچنان به عهدت وفادار بمانی و دوستم داشته باشی. سپاسگزارم که تو خدای من هستی و با من هستی … تویی که چشم بر لغزشهایم میبندی و هر بار فرصتی دوباره نصیبم میکنی . سپاسگزارم که در پیچ و تاب زندگی قوتم میشوی و مرا از موانع عبورم میدهی. سپاسگزارم که وجود توانمندت دردهای قلبم را تسکین میدهد.
خدای مهربانم قدرت را بارها دیده ام .. عدالتت را صبرت را وفایت را مهربانی و عشقت را تجربه کرده ام … اری من تو را بارها به چشم دیده ام.. دوستت دارم ای خدای مهربانم.
گاهی با خود می اندیشم چگونه است که خدای من بینهایت رئوف و بخشنده است در حالیکه عده ای خدایی غضبناک و نامهربان را باور دارند ? با خود میگویم حتی اگر رویا باشی رویایت را دوست دارم و حتی تنها رویای قدرت حمایتگری چون تو زیباست.
خدایا انانیکه تو را نامهربان میدانند همانانی هستند که تا روشنایی نبینند ایمان
نمی آورند در حالیکه تو را باید در تاریکیها یقین و باور داشت تا روشنی از پس تاریکیها سر رسد .
ای خدای بزرگ و بینهایت بخشنده به هر کجا که میروم تو انجایی .. به هر چه که می اندیشم اگاهی .. به هر چه ارزومندش هستم واقفی .. تویی که اگر اراده ی بخشیدن کنی همه چیز در چشم برهم زدنی مهیا میشود .
خدایا با دستان خداییت خواسته های قلبیمان را اجابت کن و ما را نزد خویش عزیز و محترم دار .
ای خدای بزرگ و بینهایت بخشنده ای خدایی که شنوا به زمزمه های دل تنگمان هستی دوستت دارم )).
ارزوی سلامتی و عشق برای تک تک شما عزیزان دارم..
با سلام و عرض ادب خدمت استاد و خانم وشایسته و دوستان عزیزم
این روزها که بنده در تلاش هستم تا ترس هام رو کنار بزنم و به کاری که می دونم باید انجام بدم و نمی دم این فایل رو می بینم. خیلی جالبه خداوند در هر کجا و در هر زمان حواسش به من هست. خداوند من رو دوست داره که به این فایل هدایت شدم.
حتی چند روز پیش هم بهم الهام شد برو کارت رو انجام بده اما به خاطر مجموعه ی زیادی از ترس هام هنوز اقدامی نکردم.
یکی از ترمزهای ما ترس هست و در این فایل فهمیدم اگر میخوای نترسی باید به خداوند ایمان داشته باشی.باید تسلیم بشی و اجازه بدی خداوند تورو راهنمایی کنه. نباید شک کنیم و باید ادامه بدیم.
من باید حرکت کنم و تسلیم خداوند باشم و ایمان داشته باشم که خداوند در هر شرایطی به روشی که فکرش رو هم نمی کنم به من کمک می کند.خداوند من رو دوست داره که به این فایل هدایتم کرده و من لیاقت پیشرفت و رسیدن به اهدافم رو دارم.
خدایا شکرت.
به نام رب تنها پروردگار جهانیان🥰
سلام به استاد و تمام فعالان در سایت😌
سلام به دوستای قشنگم❤️
سومین روز از این سفر در برکت:
استاد راستشو بخوای هنوز نمیتونم درک کنم که ابراهیم چه ایمانی به خدای خودش داشت که تو کودکی فرزند و همسرش و تو بیابان رها کرد و جای ردپای پسرش آب جاری شد و شهری به اسم مکه بوجود آمد
و وقتی پسرش بزرگ شد رفت تا اونو قربانی کنه
واقعا چه حد از ایمان و توکل در ابراهیم موج میزده که حاضر میشه به ندای درونش گوش کنه حتی اگه براش سخت باشه
واقعا من هنوز به چنین ایمانی دست پیدا نکردم و امیدوارم بتونم مثل حضرت ابراهیم هر لحظه خداگونه تر عمل کنم و هدایت و الهامات خدا و بشنوم و بهشون عمل کنم
خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
ازت میخوام لحظه ب لحظه زندگیم پر باشه از هدایت های تو
واقعا حس خوبیه وقتی هدایت میشی و نشونه ها رو میبینی همونجاست که با خودت میگی ببین قانون جواب داد خدا داره کارامو به بهترین شکل انجام میده
همین چند وقت پیش بود که هدایت شدم به سمت یه ایده ی جذاب و باحال اونجا بود که خدا داشت باهام حرف میزد و برام نشونه میفرستاد من داشتم هدایت های خدا میدیدم که از راهی که من اصلا فکرشو نمیکردم برام افراد و موقعیت های خوب فرستاده
شاید تا الان با تضادهایی رو به رو شده باشم ولی این تضادها باعث شده تا بتونم بیشتر رو خودم کار کنم و با قوانین آشنا بشم
هنوز نتونستم تو کارم در آمد آنچنانی داشته باشم ولی ایمان دارم و با نشونه هایی که دیدم به مسیرم ادامه میدم و با ایمان به خدا که میدونم من و زیر نظر داره و حواسش بهم هست ادامه میدم و هدفم و دنبال میکنم تا از این طریق ایمانم به رب بیشتر بشه و باورام قویتر
خدایا شکرت بخاطر همه چیز 💓
انشاالله همهمون بتونیم تو این مسیر روشن و طلایی مثل استاد و حضرت ابراهیم به تنها قدرت جهان که رب ایمان بیاریم و پازل زندگی مونو به راحت تریم و زیباترین شکل ممکن بسازیم🙏
سلا به استاد عزیزم خانم شایسته ی دوست داشتنی و تمام اعضای سایت
امروز روز سوم و ردپای سوم
وقتی که دیدم ویس امروز درمورد حضرت ابراهیمه رفتم و سوره ی ابراهیم رو خوندم دیدم تو آیه ی 39 سوره ی ابراهیم نوشته الحمدلله الذی وهب لی علی الکبر اسمعیل واسحق انّ ربی لسمیع الدعاء
دیدم که ابراهیم هم مثل سلیمان اشاره به وهابیت خداوند داره و میدونه که فرزندانی که خداوند در پیری بهش داده بخشش از حدگذشته و وهابیت خداونده و در ادامه میگه این نعمت از حد گذشته ای که خداوند به من عطا کرد ثابت میکنه که خداوند دعای بندگانش رو میشنوه
بعد به خودم گفتم فاطمه برای اینکه تو هم بتونی به قول خانم شایسته اعتمادی رو در خودت ایجاد کنی که از تو خلیل الله دیگه ای ساخته بشه باید وهاب بودن خداوند رو باور کنی و برای اینکه ذهن تو بتونه چیزی رو باور کنه باید بتونی دلایل منطقی براش بیاری چون به قول استاد ذهن فقط با منطق قانع میشه
پس از خودم پرسیدم فاطمه آیا تو زندگی تو هم جاهایی بوده که نعمتی بالاتر از حد تصور تو و در حد وهابیت خداوند به تو داده بشه؟
و نشستم لیستی از اتفاقاتی رو تو زندگیم نوشتم که از کنترل من و تمام آدمهای اطرافم خارج بود و فقط از یه خدای قدرتمند وهاب برمیومد.
به یاد آوردم روزی رو که همسرم رهام کرده بود و رفته بود فرزندم رو هم از دست داده بودم خانواده ام هم طردم کرده بودن و هیچ شغل و درآمدی هم نداشتم ودر اوج تنهایی و ناامیدی از آدمها به خداوند رو آوردم و بهش گفتم خدایا من توبه میکنم من از پرستش بتها توبه میکنم من تمام داشته هام رو میپرستیدم همسر،فرزند،شغل و درآمد همه رو میپرستیدم و همه ی اونها طی سالها از من گرفته شده بود و من در اوج تنهایی و بی کسی توبه کردم و یاد اون دیالوگ زلیخا تو سریال حضرت یوسف افتادم که میگفت یوسف برده ای بیش نبود خدایش اورا عزیز مصر کرد من امروز از پرستش این خدایان سرد و سنگی دست برمیدارم و خدای یوسف را پرستش میکنم و از اون روز بود که ورق زندگی زلیخا برگشت
به خدا گفتم اگر یوسف با پرستش تو عزیز مصر شد و اگز زلیخا جوان شد من هم با پرستش تو حتما از این شرایط نجات پیدا میکنم و توبه کردم
و همه ی اون چیزهایی که از من گرفته شده بود با بهترین کیفیت به من برگردونده شد همسر،فرزند،شغل و جایگاه اجتماعی و درآمد و زندگی عالی و همه ی اینها فقط تو یه ساعت اتفاق افتاد و این برای من بزرگترین نشونه از وهابیت خداوندم بود
یا به یاد آوردم روزی رو که همسرم یه بدهی یک میلیاردی به یه ارگان دولتی داشت که ناحق بود ولی هیچ کاری از دست ما و هیچ وکیلی برنیومد و یه جایی همسرم وقتی دیگه از همه ناامید و خسته شده بود به من گفت فاطمه چی کار کنم گفتم نترس و کار درست رو انجام بده و برو و خودتو معرفی کن و سند مردم رو که برات وثیقه گذاشته آزاد کن و به خدا گفتم ببین من یه بار قدرت تورو دیدم پس نمیترسم و کار درست رو انجام میدم و همسرم هم همین کارو کرد
و به چند روز نرسید که از اون ارگان دولتی با من تماس گرفتن و گفتن بدهی شوهرتون کامل بخشیده شده و تمااااااااام
اگه این نشونه ی وهابیت خداوند من نیست پس چیه
و به خودم گفتم فاطمه پس خدا برای تو هم مثل سلیمان و ابراهیم وهابه و تو بارها و بارها وهابیتش رو درک کردی پس خدای تو هم شنوای دعاهای توئه.
بعد به خودم گفتم پس فاطمه خدای تو که با خدای ابراهیم یکیه پس اگر تفاوتی هست تفاوت تو با ابراهیمه نه تفاوت خدای تو با خدای ابراهیم
استاد راست میگن تفاوت من با ابراهیم اینه که ابراهیم تسلیم بود و باور داشت که خدا کمکش میکنه منم هر جا که اینجوری به خدا باور داشتم زمین و آسمونو مسخر من کرد
ولی اونجاهایی که خبری از خدا و کمکش نیست اونجاهاییه که من باور به کمکش ندارم
مثلا من وقتی آرامش دارم که جیبم پرپوله و فریزرم پر از گوشت و مرغه ولی وقتی جیبم خالیه و فریزرم هم خالیه ته دلم هم خالی میشه و دیگه نمیتونم محکم مهمون دعوت کنم یا اگه یه مهمون ناخونده زنگ بزنه عزا میگیرم چرا؟چون هنوز باور ندارم که خدا کمکم میکنه
این تفاوت منه با ابراهیم اون بچه نوزادشو تو بیابون رها میکنه با دل قرص میره چون مطمئنه که خدا کمکش میکنه ولی من بدون پول قدم از قدم نمیتونم بردارم و فلج میشم
فاطمه ایمان یعنی تو یه جاده تاریک که نمیدونی تهش چیه و چه اتفاقی قراره بیفته با چشم های کور بتونی قدم برداری و جلو بری
یعنی وقتی تو زندگی همه چی سخت و تاریکه و تو هم کور و ناتوانی و هیچ دیدی از آینده و اتفاقاتش نداری بتونی با توکل به الله پرقدرت قدم برداری
این یعنی ایمان و توکل چیزی که ابراهیم داشت و تو هم باید تلاش کنی و در خودت ایجادش کنی.
تفاوت آدمها با هم توی میزان ترس هاشونه.
نشانه ایمان داشتن و تسلیم بودن احساس خوب در هر لحظه و با هرشرایطیه،نگران نبودنه،غمگین نبودنه،همواره شکرگزار بودنه،راضی بودنه،امیدوار بودنه و مهم تر از همه شجاع بودنه
رسیدن به مرتبه ی لا خوف علیهم و لا هم یحزنونه.
خدایا حمایت و هدایتم کن که من هم ابراهیمت باشم،من هم رفیقت باشم
ربّ اجعلنی مقیم الصلوه خدایا من رو پایدار و مستحکم در یادآوری خودت قرار بده.
ممنونم که صبورانه ردپای سوم من رو خوندین
درود بر شما استاد بزرگوار و عزیز
سلام و درود بر استاد عباس منش عزیزم و همراهان
نکته ای که از بدو آشنایی با قوانین کائنات و نحوه عملکرد جهان هستی درک کرده ام را در چند جمله کوتاه بیان میکنم.
استاد در فایل اعتماد به رب فرمودند بهترین حمایت از فرزندان،حمایت نکردن هست.این نکته با توجه به مطالبی که در بحث اعتماد به نفس گفته شد و استاد با آیات قرآن ثابت کردند که کسی توانایی تاثیر بر سرنوشت دیگری را ندارد چه با دعا چه با پند و در موارد منفی باظلم و ستم کاملا قابل لمس است.
حال نظر و درک بنده میگوید آموزش صحیح قوانین کائنات میتواند جایگزین آنهمه دعا و پند و نصیحتی شود که والدین بر فرزند خود تحمیل میکنند.
این آموزش بصورت کلامی و دیکته نیست،بلکه آموزشی عملی و قابل لمس است.
این آموزش نه با کار کردن بر روی فرزند بلکه با کار کردن بر روی باورهای خود والدین محقق میشود،کاری که استاد عباس منش برای ما انجام میدهد.خود باورهای خود را میسازد به نتیجه میرسد و کافیست نتایج آن را به شاگرد ارائه دهد مثل فایل های تصویری استاد،بنابراین میتوان گفت:
والدین فیلم آموزشی فرزندان خود هستند.
سلام آقای حسینی
با حرف شما موافقم همیشه از مادرم شکایت داشتم که چرا از من حمایت نمیکنه؟ ولی الآن خودم را میبینم که و بچه های فامیل را می بینم که آنها خیلی بیشتر از من پول دارن ولی چون همیشه مورد حمایت والدین بودند از همه لحاظ. ولی نمیتونن با پول خودش کار زیادی انجام دهند.
ولی من الآن 10 سال است که دستم در جیب خودم است البته یک مدت بی پولی و فقر هم داشتم ولی مادرم از من حمایت نکرد ولی کاملاً به من استقلال داد و من به واسطه ی همین استقلال و آزادی که داشتم تونستم تحت هر شرایطی گلیمم را از آب بیرون بکشم.
این فایل یک مسیر را به ما نشان میدهد برای بهتر شدن خودمان
با درود فراوان به انسانهایی که در تلاشند درجه ی بهتری از انسانیت باشند و سعی میکنن دنیا جای بهتری واسه زندگی باشه …
از وقتی توقعم رو از روی انسانها برداشتم و هیچ انتظاری نسبت به هیچ کسی حتی پدر و مادرم نداشتم احساس کردم به خدای خودم نزدیکتر شدم و آرامش بیشتری پیدا کردم اون موقع ها واسه خدا شریک قرار میدادم و همش از دیگران انتظار داشتم ، ولی هدایت شدم در مسیر درست قرار گرفتم ، دیگه توی هر شرایطی که باشم نگران نیستم و میگم خدا هست میخوام ایمانم رو بیشتر و بیشتر کنم که تسلیم محض خداوند باشم تو این راه نورانی از خداوند خواستم هدایت شوم و شدم ، بهترین هدایتش آشنایی با این سایت خوب و شنیده های خداگونه ی استاد عزیز
خدایا شاکرم و استاد گرانقدر سپاسگزارم که یکی از دست های خوب خدا رو زمین هستید ???