«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 134 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    با سلام به استاد و تک تک کسانی که در این سایت عضو هستند

    امروز روز سوم روزشمار زندگی من است.

    پیام این فایل برای من همون ایاک نعبد و ایاک نستعین است. که یعنی اعتماد مطلق به خدا. و ایا چقدر من این اعتماد را دارم.

    ابراهیم هم حتما از قدم های کوچک شروع کرده اینقدر باورهای کوچک ساخته که بعد از سال ها باور بزرگش شده قربانی کردن فرزندش. چون اینقدر به خدا اعتماد کرده و اینقدر حقیقت از خدا دیده که حالا نوبت امتحان بزرگش رسیده.

    من که اول راه هستم نمیتونم خودم را با ابراهیم خلیل اله مقایسه کنم. ابراهیم اینقدر فرکانسش بالا بوده و اینقدر جواب ها از خدای یکتا گرفته .

    مثل استاد که در چندین فایل فرمودند که من حتی توی خیابان و یا حتی در بازی پینگ پنگ از خدا هدایت می خوام. چون باورش کرده چون نتیجه دیده.

    پس من هم باید نتیجه ببینم. من هم باید بر ترس هایم غلبه کنم. این فایل داره به من یاد میده بر ترس هایت غلبه کن که ترمزهای بزرگ زندگیت همین ترس هایت است.

    البته من همیشه بر ترس هایم غلبه میکردم و می رفتم تو دل تغییرات . اما متاسفانه شرک داشتم تغییر را انجام میدادم اما از کسی جز خدا توقع یاری داشتم و ضربه های محکم خوردم . حتی مهاجرت کردم اما توقع از این و اون داشتم. اشتباه کردم من فقط فقط باید از خدا میخواستم و اون هدایتم میکرد و از هزاران دستش که همون مردم بودند که برای هدایت من اومده بودند استفاده میکردم. اما دریغ و افسوس که چه شرک های ریزی داریم که تا امروز نمیدونستم.

    استاد عزیز ممنونم که روز به روز چشمانم را به حقیقت باز میکنی و توحید واقعی را درک میکنم.

    یه دوستی کامنت گذاشته بود در مورد (به امان خدا) . وای که چقدر خوب گفته بود . که سال ها این پیام بصورت منفی استفاده شده بود. مثلا میگن ای بابا بچتو ول کردی به امون خدا.

    مگه از امان خدا بالاتر هم هست . اتفاقا همه چیز را باید رها کرد به امان خدا. این ایمان مطلق به خداست. که خدا جونم من حرکت میکنم رسیدن له خواسته ام و چه جوری رسیدن به خواسته ام با تو.

    چقدر دلنشینه این حالت. این اطمینان . این روزها با باورهای کوچک این اطمینان را ساخته ام. و وقتی نتیجه میبینم میگم خدایی که میتونه اینو انجام بده پس بزرگترش هم میتونه. خدایا شکرت

    خدایا شکرت که حضرت ابراهیم را الگوی ما قرار دادی.خدایا شکرت که در این زمانه استاد عباسمنش را الگوی ما قرار دادی . که اینقدر با ایمان کامل و توکل به تو همه کارهایش پیش رفته . و ما داریم لحظه لحطه زندگیش را میبینیم.

    امید دارم به همون خدای ابراهیم که اطمینان به خودش بزرگترین هدف ما است و خودش هدایتمون میکنه.

    سپاسگزارم ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    افق گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    درود بر آقای عباس منش و خانم شایسته عزیز

    سپاس فراوان برای آگاهی های عالی که به ما می‌دهید.

    رد پای روز سوم از سفرنامه

    این فایل واقعا آموزنده و عالی بود. به راستی که گاهی حوادث و اتفاقات زندگی آن طور که دلمان می‌خواهد پیش نمی رود و گاهی با وجود تلاش و اراده بالا به خواسته یمان نمیرسیم یا به یکباره چیزی از دست می‌دهیم یا ناخواسته ایی به زندگی ما می‌آید.

    با اتفاق هر کدام از آنها حس بدی در ما به وجود می آید و آنقدر در آن حس بد میمانیم که متاسفانه بدی های بیشتری را به زندگی مان دعوت می‌کنیم و آگاه نیستیم که در چه چرخه معیوبی گیر کرده ایم. اما کسی ‌که توکل و ایمان واقعی داره، کسی که لحظه لحظه زندگیش حضور رَّب را حس کرده و با آن زندگی می‌کند اونو در عمل نشون میده به این صورت که اعتقاد داره که در نظم هستی خطا را نداره، پس به جای اینکه در سختی ها خودشو رها کنه با قلبی آرام، یقین و گشوده به تجربه ها وسط همه رنج های ظاهری رشد میکند و درس ها را فرا میگیرد و تسلیم میشود و همین تسلیم و به دنبال آن حس آرامش ما را در فرکانس بهتر و به مراتب عالی تر قرار میدهد و میتواند از بحران به سلامت عبور کند.

    به قول مولانای جان که میفرمایند:

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1586 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    این سفرنامه چی داره ک هی بهم میگه برو گوش کن ..برو گوش کن…برو گوش کن..خدایا خودت میدونی من چند بار این سفرنامه رو تا وسطهای رفتم بعد ول کردم رفتم سراغ فایل های دیگه ..اما بهم میگه جواب تو اینجاست نه جای دیگه تمام چیزهای ک نیازه یاد بگیری اینجاست…

    و این همزمانی این فایل و فایل سفر به دور آمریکا دیگه دیوانه میکنه..تأیید این باور ک استاد گفتن هر چی پیش میاد همون خوبه هست چون خدا برامون فقط خیر میخواد…تسلیم خداوند…

    هزار الله و اکبر ..خدایا این هست هدایت آشکارت و غیر از این چیزی نیست..

    خدایا سپاسگزارم ک برام این باور رو بُلد کردی ک ببین باید روش کار کنی آخه تو تمرین ستاره قطبی هر روز مینویسم خدایا باور ک نیاز به تقویت هست بهم نشون بده دو روزه مینویسم و هر دور روز من سه تا باور ک نیاز به کار کردن و تکرار کردن داره بهم نشون داده …خدایا سپاسگزارم بابت همه چیز…

    خدایا سپاسگزارم برای یک آگاهی دیگه ..این باور هم تو دفتر موفقیت هام با تاریخ ۲۵ فروردین ثبت شد..

    یه چیز دیگه ک امشب تو لایو استاد عرشیان فر فهمیدم…آگاهی به روم باز شد اینه همیشه میگم به من ثروت بده به من نعمت بده ..همش میگم من من من..بعد گفتم خوب من لایقم دیه به خاطر اینکه احساس لیاقتم بالا بره همون صدای استاد ک تو فایلی فایل میگفت هر دعا برای دیگران کنید به خودتون بر میگرده..یادم آمد اینم تو سفرنامه بود …تسلیم خدا شدم و گفتم به روی چشم میرم گوش میدم تو بهتر خیر و صلاح من میدونی..

    خدایا به همه مون رزق بده به همه مون ثروت بی حساب بده به همه مون برکت بده به همه مون سلامتی بده به همه مون عشق به خودت بده به همه مون درک عظمت وبزرگیت رو بده به همه مون درک وهابیت رو بده به همه مون سعادت در دنیا و آخرت بده …الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    چه قدر آگاهی بود که اینکه تسلیم خداوند باشیم یعنی به زور نخواییم شرایط رو تغیبر بدیم بزاریم خداوند خودش به بهترین روش هدایتت میکنه و اینکه بزنی تو دل ناشناخته ها و ایمان داشته باشی خداوند حمایت میکنه

    اینم یه ردپا

    خدایا توکل برتو من که توی این شهر غریب کسیو نمیشاسم اما مهم نیست تورو دارم من روی باورهام کار کردم خودت هدایتم دست هاتو باز گذاشتم رها هستم فقط هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    تمرین روز سوم.

    سلام و درود بر استاد عزیز و خانم مریم دوست داشتنی.

    خواندن مطالب دوستان، بیشتر و بیشتر باعث میشه آدم به فکر بره، عمیق بشه و مطالب و رو با مثالها و تجربه ها کنارهم بزاره…

    من، طراح هستم و دوسالی هست که فشرده در حال آموزش هستم که خودم را آپدیت کنم، چون مدتی از کار دور بودم و از اون طرف هم آموزشهای استاد رو میبینم که ذهنی باز و باورهای سازنده داشته باشم اما همسرم مدام یه جورایی باعث حال گیریم میشه، اوایل با تیکه کلامش حالم بد میشد اما به این باور رسیدم که شرایط الانم به خاطر باورهای خودم بوده و برای تغییر شرایط لاید باورهای سازنده داشته باشم، و الان هم فقط و فقط از خدا میخوام که روزی رسان من باشه، گاهی به خدا میگم، خدایا ببین این بندت خرجش زیاده و تو خودت رزق رسانش هستی و هیچ جا تنهاش نزار، در مرحله تمرین و تکرارم، یه جاهایی یادم میره، دوباره فایلها رو میببنم، و دوباره حالم خوب میشه اما اینقدر ادامه میدم که هیچ وقت قانون خدا فراموشم نشه و به توحید عملی تبدیل بشه، به امید خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    الیاس آدمپور گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    سلام به استاد عباس منش بزرگوار و خانم شایسته عزیز و‌تمام دوستان سایت

    این فایل من رو‌یاد این‌جمله میندازه با خداباش پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن چقدر وقتی آدم سعی میکنه خودش رو جای حضرت ابراهیم بزاره میبینه چقدر کار سختیه حتی فکر کردن بهش عمل کردن که بماند وچقدر باید به خدا ایمان داشت که همچین کاری بکنی.

    ایمان اون‌ چیزیه که واقعا فقط با خودش آرامش میاره و‌تو زندگی خودم هر وقت با ایمان و‌توکل به خدا حرکت کردم خیلی قشنگ‌و به بهترین شکل ممکن‌کارم انجام شده واز مسیر فقط لذت بردم و از خدا میخوام ایمان رو‌در قلبم زیاد کنه چون زمانی که تسلیم درگاه خداوند هستم بهترین اتفاقات ممکن برام میفته و بهترین شکل هدایت میشم.

    موفق و‌پیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مجید حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    سلام به استاد بزرگوار و تمامی دوستان عزیز

    الهی شکرت که دوباره میتونم کامنت بزارم روی این سایت مقدس الهی شکرت

    این اولین کامنت بعد از یه تایم نسبتا طولانی که داستانش مفصله ولی انصافا همیشه سعی کردم تو فرکانس صحبت های استاد بمونم و هنوز یک روز از زمانی که با استاد آشنا شدم نگذشته که فایلهای استاد رو گوش نداده باشم الهی شکرت

    این فایل از مرا بسوی نشانه ام هدایت کن برام باز شد و خداروشکر ایمانم رو نسبت به کاری که مبخام استارت بزنم قویتر کرد و واقعا این حرف استاد چقدر درسته که وقتی روی او حساب کردم بارم رو زمین نمونده و تازه به بهترین شکل انجام شده

    بنظرم این خودش کلی کار کردن روی خودمون داره تا بتونیم روی او حساب کنیم چون یه عمری با دودوتا چارتای ذهنمون جلو رفتیم و خیلی جاها هم بهمون الهام شد و ما بخاطر کم ایمانی انجامش ندادیم

    به لطف او الان خیلی از کارام نمبگم همشون چون هنوز کلی باید رو خودم کار کنم خیلی از کارام رو میسپارم و واقعا به طور معحزه اسا از بهترین راه از عزتمندانه ترین راه بهم جواب میده و انقدر یسری جاها برام عادی شده که با یه لبخند و ایمان قلبی میرم سمت کاری که میخام و میسپارم و واقعا نتیجه عالی میده الهی شکرت

    ما با این ایمان کم داریم انقدر زندگی رو هیجان انگیز تجربه میکنیم حالا اگه ب ایمان ابراهیم برسیم الله اعلم

    خیلی دوستون دارم

    موفق و شاد باشین 😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    روز سوم سفرنامه

    اعتماد به خدا و تسلیم بودن

    واقعا مسیر طولانی دارم با ابراهیم شدن چون میبینم خیلی وقتا نگرانی و استرس چنان زندگی و فکرم رو درگیر میکنه که اصلا هیچ شباهتی به یک بنده تسلیم ندارم چون بنده ای که بخدا اعتماد داره و همه چی رو به اون واگذار میکنه نه از اتفاقی یا کسی ترسی داره و نه نگران میشه اما خب چون سالهای زیادی با باورهای نادرستی زندگی کردیم این ترسها هم سراغم میاد. وقتایی که بخدا اعتماد کردم و رفتم تو دل ترسهام وااقعا چ ارامش بزرگ و دستاوردهای بزرگی بعدش نصیبم شده مثل شبی که تنهایی تصمیم گرفتم تنهایی برم تو پارکی که نزدیک به ساحله و روشناییش خیلی کمه و پر از سگه و معمولا هم خلوته. وقتیکه تصمیم گرفتم خیلی میترسیدم و چندبارم خواستم برگردم اما گفتم اگه اعتماد داری بخدا باید بری و روبرو بشی و رفتم و زمانیکه رفتم نزدیکتر یک مسیری رو دیدم که ارتفاع تقریبا 4-5 متری بود که باید پایین میرفتم تا میتونستم به ساحل برسم و از ارتفاع هم ترس دارم البته قبلا چون ی بار از این ترس از ارتفاعم عبور کرده بود برای بار دوم برام راحتتر بود و راحت رفتم و روی شن های نزدیک ساحل نشستم با اینکه اونشب گرم بود و حس میکردم زیاد دووم نمیارم اما همین ک از اون صخره اومدم پایین و کنار ساحل نشستم نسیم خنکی هم شروع ب وزیدن کرد و ی حس خنکی خااصی رو همراه خودش داشت حس میکردم خدا داره نوازشم میکنه و اینقد ساکت و اروم بود همه جا و ارامش خیلی خاصی داشت هنوزم که تجسمش میکنم ارامشش رو حس میکنم. چندین بار نجواها اومدن که پاشو بسه دیگه حتی چندبار صداهای عجیب و غریب هم شنیدم اما میگفتم توجه نکن اینا همش توهمه هیچ صدایی نیست. خدا جونم مواظبمه بوقتش منو از دیده ها پنهان میکنه یا بقیه رو از من دور میکنه. حتی زمانیکه بابام تماس گرفت و در مورد ی موضوعی خیلی عصبانی بود و با من با تندی صحبت کرد من ارامشم بهم نخورد در صورتیکه من قبلا سریع نسبت به رفتارهای تند بقیه واکنش نشون میدادم ولی اونجا اونقد غرق در ارامش بودم ک هیچ چیزی قادر نبود اونو بهم بریزه و بعدش هم شروع کردم به روی ماسه های کنار دریا اسم خودم و خدا رو نوشتم و دیدم چققد من بهش نزدیکم تفاوت اسمامون تو ی حرفه و کلیییی حس خود برتر بینی بهم دست داد😁😁 و همینجور باهاش حرف میزدم و رو ماسه ها کلماتی رو مینوشتم و بعد تقریبا یک ساعت یک خونواده رو دیدم ک اومدم پایین و رفتن تو دریا و چققد تحسینشون کردم و خدا رو شکر کردم وااقعا تسلیم بودن در برابر خدا و تو دل ترسها رفتن نعمت بزرگیه.

    تو دل هر ترسی رفتن یعنی اعتماد بخدا داشتن و تسلیم او بودن

    ارامش و شادی که درحال تجربه کردن هستیم یعنی نزدیک بخدا بودن، چون نگرانی و ترس و استرس یعنی دور بودن از خدا

    عاااشقتم خدا جونم برای درک و اگاهی الانم و برای حس ارامشی که الان تو وجودم حس میکنم💚

    استاد عزیزم مرررسیییی برای فایل های بینظیرتون هرچقد هم ک گوش بدم کمه و باید بارها و بارها گوش داد و نوشت تا از ریشه اون باورهای نادرستمون خشک بشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    عادل رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2233 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان هم فرکانسی

    استاد شکر خدا که من به یکی از بزرگترین ترس هام که ترس از تاریکی بود با کمک شما و خداوند غلبه کردم

    من خییلی میترسیدم یعنی جوری که هیچ گونه تصوری نمیتونستم بکنم که ی وقت خودمو تو اون شرایط ببینم یعنی تصور کردنش برام آزار دهنده بودم ولی بخدا استاد من خودم این چند روز، معجزه ی خدا رو دیدم

    گفتم که اون آیه برام اومد با اون آپ،بخدا استاد اون چند روز حتی ی مگس هم نزدیکم نیومد،من همش میگفتم خدا نگهبان منه خودش هوامو داره

    تصور کنید تو کوه،جایی که حتی ی آدم هم دیده نمیشد من بیرون خوابیدم جایی که پر از گروهک های ترورویستی(چون شهرستان ما ی شهرستان لب مرزیه و همیشه تو کوه ها الانم پره)نه کسی سمتم اومد نه سگی نه حیوان دیگه ای،یعنی تصورش سخته که حشرات هم مزاحمم نشدن من اونجا بودم ولی هیچ اتفاق خاسی برام نیفتاد و خیلی خوش و خرم با دلی پر از امید و خوشحالی که تونستم بر این ترسمم غلبه کنم برگشتم

    هزار مرتبه شکرش که یک چنین دوستانی دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم

    استاد تو فایل قبلی بود فک کنم ک وقتی گفتین خدا عاشق منه بغض کردین قبلن چند بار اون فایلو گوش دادم اما درک نمیکردم ک بغض کردین

    اما من امروز وقتی به خودم گفتم خدا عاشق منه اشک ریختم همین الان ک دارم کامنت مینویسم دارم اشک میریزم امشب من یه پولی باید فردا جایی واریز میکردم یه مقدارش کم بود امروز من به هیچ کس نگفتم ک این مقدار کم دارم خیلی مقدار ناچیزی بود حتی به مادرم هم نگفتم و بیخیال و رها بودم و همش توی سایت کامنت میخوندم امشب یهو کسی اومد خونمون و دقیقآ ۵ برابر اون مبلغ رو به من داد و من فقط هاج و واج مونده بودم و اشک توی چشمام حلقه زده بود اما نمیتونستم بریزم وقتی رفت بغضم ترکید گفتم خدایا تو داری با من چیکار میکنی؟

    وقتی صدای شما میاد توی ذهنم ک گفتین خدا عاشق منه من فقط اشک میریزم امشب واقعآ دیدم ک خدا عاشق منه 😭 واقعآ خدا عاشق منه و هر لحظه هوای منو داره اون شخص خود خدا بود ک اون پولو برا من اورد

    چطور باور نکنم ک خدا عاشقمه ؟

    چطور به این خدا اعتماد نکنم؟

    چطور عاشق این خدا نباشم ؟

    چطور رها نشم از تمام قیل و قال دنیا و غرق در ملکوت نشم ؟

    این روزا هر لحظه خدا رو در جای جای زندگیم میبینم

    هر روز باورهای توحیدی من دارن بیشتر رشد میکنن ومن هر روز دارم بهشون آب میدم

    نمیدونم چی نوشتم فقط هر چی اومد توی ذهنم نوشتم

    خدا عاشق منه من هم عاشق خدام ❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: