پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 89 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر توکلی گفته:
    مدت عضویت: 3193 روز

    به نام خدای مهربانی ها وزیبایی ها

    عرض سلام وارادت خالصانه خدمت استاد حکیم ودانشمند جناب آقای عباس منش وخانواده بزرگ وموفق ایشان

    خدای مهربان راشاکر وسپاسگزارم که به من توفیق داد تا بااین قوانین زیبا دایمی ومستحکم جهان هستی آشنا شوم وبه قول استاد بتوانم پای خودم رو جای محکمی بگذارم. ابتداپاسخ به سوال استاد گرامی را دریک جمله خلاصه می کنم وآن عبارت است از توجه وتمرکز دایمی بر خواسته ها ودوری جستن و پرهیز ازناخواسته ها. لذا درتبیین این بحث من طوری برنامه زندگی ام را تنظیم کردم وجوری عمل می کنم تا فرصت کمتری برای بازیگوشی ذهن وفکرم که عمدتا ناآگاهانه اتفاق می افتد فراهم شود. هر چند ادعا ندارم برنامه ام بی نقصه اما شکر خدا روز به روز پیشرفت بیشتری دارم. من صبح بلافاصله بعد از بیدار شدن ، از نعمات فراوان الهی امنیت وآرامشی که در طول شب داشتم شکر گزاری نموده . وبلافاصله اهداف وآرزوهایم را تصویر سازی می کنم. بعد از نماز صبح تمرین مراقبه وتکرار جملات تاکیدی مثبت رو فراموش نمی کنم. دفتر زیبا وقشنگی تهیه کردم وهروز تمامی اتفاقات خوب روز گذشته وموهبت هایی که خدای مهربون نصیبم فرموده یادداشت کرده وشکر گزاری می کنم. دفتر کوچک جیبی دیگه ای دارم وبرنامه کاری خودم رو که درطول روز باید انجام بدم یادداشت می کنم ودرپایان هر برنامه سه بار لفظ جلاله الحمدلله الحمدلله الحمدلله می نویسم. درطول روز پیوسته ذهنم مراقب دریافت نشانه های مثبت ومسرت بخش میکنم وپیوسته سعی میکنم نسبت به اتفاقات منفی وناخوشایند هرچند به ظاهر غیر منطقی قضاوتی مثبت بیابم. طبق فرمایش استاد تا می توانم از شرایط ومواجهه با افراد منفی پرهیز می کنم اما بنابه ضرورت در موقع مواجه شدن ، کیس مخاطب رو به عنوان سوژه ای که بتوان ابتدا نظام باور هاش رو شناخت وسپس راه حلی برای درمان آن پیدا کرد نگاه می کنم. پیاده روی درطبیعت و همزمان استماع فایل های ارزشمند استاد بی نهایت به من لذت میده وپیوسته سعی می کنم حس وحالم رو خوب نگه دارم هم نشینی با دوستان هم فرکانس وحضور در کنار اعضای خانواده از دیگر مناظر زیبا ومسرت بخش زندگی شخصی ام می دانم وتا اونجایی که برام مقدوره چه درزمینه مساعدت های مالی وچه در مشارکت های اجتماعی پیوسته سعی بلیغی داشته وان شاءالله خواهم داشت.

    هنگام خواب مجددا شکر گزاری از نعمات خدای مهربان تصویر سازی وتکرار جملات تاکیدی رو هیچگاه فراموش نمی کنم. الحمدلله حسم بسیار عالیه وشکر خدا به نتایج عالی وشگفت انگیزی تا به حال دست پیدا کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    الهام باقری گفته:
    مدت عضویت: 2890 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز

    باعرض سلام خدمت استاد عزیزم که از این راه دور بردستان پراز محبتشون بوسه میزنم وتا پایان عمر سپاسگذارم از اینکه وارد زندگی من شدن و تمام سوالات منو پاسخ گفتن

    جواب سوال طرح شده من الان به مدت 4ماه میباشد که با فایل های استاد اشنا شدم واز همون زمان شروع کردم که به تمام تمرینات عمل کنم

    من هر زمان که فکر یا حرف یا تصویر منفی میبینم یا میشنوم که منفی هست مثبت میکنم و با خودم تکرار میکنم وهر زمان ی فکر منفی به سراغم می آید بلافاصله ذهنم مشغول ی چیز دیگر میکنم بسته که کجا باشم ذهنم پرت میکنم تا فکر منفی ازذهنم برود.مرتب فایل ها رو گوش میکنم

    که حتی مامانم چند بار تذکر بهم داده ومن سعی کردم بدون دعوا وپرخاشگری کار خودم انجام بدم

    تلویزیون اصلا نگاه نمیکنم واگر جایی باشم که مجبور به دیدن باشم ذهنم درگیر باورهام میکنم

    دیگه بحث نمیکنم

    وتماما روی باورهای که دارم تمرکز میکنم

    واز همین حا از استادم بخاطر این باورها تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3544 روز

    بسم الله

    این جهان کوه است وفعل ما ندا ——— سوی ما می آید نداها را صدا

    سلام عرض میکنم خدمت همه عزیزان ودوستان بهتر از گلم وخدا را شاکرم که در جمع شماهستم

    بگذارید نقش وکنترل ورودیهای ذهن را با یک واقعیت ویک تجربه از زندگی خودم برایتان بگویم که واقعا برایم اتفاق افتاد امیدوارم که مفید باشد :(خیلی خلاصه ) خدمت سربازی را تمام کرده بودم پدرم به رحمت ایزدی رفته بود من بودم با مادری عزیز و سه برادر کوچک وکاری هم نداشتم. خرج مایحتاج ما چند نفر از مختصر کشاورزی کهدر صحرا داشتیم تامین میشد روزگار بهار بود وتصمیم داشتم که به دانشکاه بروم وشروع به درس خواندن کردم در حین درس خواندن این فکر به ذهنم می آمدکه : نکند عموها وپسر عموها طمع زمینها را بکنند وبخواهند مرا اذیت کنند که زمینها را رها کنیم مثلا فلان پسر عمویم …. بخواهد به من زور بگوید یا اذیت کند پوست سرش میکنم اندازه یه حیوان میزنمش برای من واولاد پدر من روداری کنند کسی جرات نمیکرد به پدر من بگه تو .حالا اینها…..

    تا تابستان رفتیم کندمها را جمع وخرمنکوب زدیم ودانه ها را آماده فروش کردم هنوز محصول را به کیسه نکرده بودم که دیدم چند تا از اسبها وقاطرها عمویم دارند کندمها را میخورند . این همه زحمت کشیدم نگاه نگاه ……بدو بدو رفتم برای دور کردن حیوانها که دیدم همان فلان پسر عمو ….. یک ودو.. ودرگیری لفظی بعد هم فیزیکی من تنها بودم اونها زیاد .اونجا کاری نکردم

    بهارو تابستان هم گذشت وکندمها را فروختم پاییز بود توی ذهنم بود که کسی نمیتونه برای ما روداری کنه . یک روز توی کوچه ای تنها همان پسر عمو ؟!!!!…را دیدم درددل و بعد هم شروع به کتک کاری با دوسه مشت کاراته ولکد انداختمش زمین …..دعوا

    بعد هم بزرگان واسطه شدند وبردند دکتر و این جور ماجراها ..

    ببینید ورودیهای ذهن چه به روزگار آدم میکنند من خودم اینو خلق کردم من خلقش کردم بعدا فهمیدم این عموهای من با دیدن من وافتادن به یاد پدرم ناراحت میشدند اصلا کاری به این موضوعات نداشتند حالا که قانون فهمیدم دیدم که همش مقصر من بودم…. وامیدوارم موثر باشد

    واما کنترل ورودیهای ذهن و….: اولین کار من این است که از خداونددرخواست کمک میکنم وحالم هم خوب میشود از او درخواست میکنم که وقتی فکرم رفت سراغ چیزهای که به درد زندگی نمیخورد مرا با یک نشانه بیدار کند مثل صدای موبایل آژیر کشدن یک آمبولانس و….. بارها اتفاق افتاده که به موضوع بی ربط فکر کردم یا حرف زدم خداوند با یک نشانه به من حالی کرده واز این بابت بسیار سپاسگزارم

    از او درخواست و دعا میکنم که فکرم را در زمان حال نگه دارد ودر حال باشم بعد از آن اساسی کاری که من آموخته ام که انجام دهم سوال درست کردن است .این سوال : من چطور میتوانم ورودیهای ذهنم را کنترل کنم فقط چیزهای که به من حال وآرامش خوب میده وارد ذهنم شود ؟ یک سوال درست کردن مثل اشعه لیزر است مثل جرقه ونور در تاریکی است نیتون رابه یاد بیاورید سیب روی سرش افتاد سوال اساسی : چرا سیب بالا نرفت ؟ که باعث شد کاری بزگ انجام دهد

    اول روزم رابایک آهنک شاد یا یک کلیب انگیزش یا با یک فایل صوتی از گروه عباسمنش شروع میکنم

    رسانه ها ؛ رادیو تلویزیون ، ماهواره نکاه نمیکنم مگر در جهت باورهایم یا تفکراتم باشد

    میدانم که کنترل ورودیهای ذهن هم مشکل است هم ساده .مشکلی به این دلیل که 20 یا 30 یا 50 سال است که من به ورودیهای ذهنم که زندگی مرا میسازند توجه نکرده ام وبه مغز من چسبیدند وحالا که باید آنها راتغییر بدهم کمی سخت است ومیدانم که حتما برای اینکه این ورودیها تغییر کنند باید بهای زمان ووقت وپول هزینه کنم وساده بودن آن به این صورت است که اگر من ورودیهای زیبا ودرست وقوانین کیهانی را خوب بلد باشم وبه قول استاد خارپشت باشم همه چیز در زندگی من راحت اتفاق می افتد

    وساده بودن آن به این صورت است که اگر من ورودیهای زیبا ودرست وقوانین کیهانی را خوب بلد باشم وبه قول استاد خارپشت باشم همه چیز در زندگی من راحت اتفاق می افتد

    _ میدانم هرچه رادرذهن خود تصور کنم وافکار غالب من باشد بزودی در زندگیم اتفاق می افتد

    _بااستفاده از فیزیک کوانتوم یاد گرفتم که هر فکری یک موج ویک فرکانس ویک انرؤی است که کوانتوم توانسته آنرا اندازه بگیرد

    من در ذهنم زیاد از خداوند سپاسگزارم چون : اومرا دوست دارد وبه من گفته اگر تو از من درخواست کنی وگوش به حرف من کنی من ترا پادشاه میکنم هرجابشر مشکلی داشت پیامبری وهدایت گری فرستاد

    -از او سپاسگزارم زیرا این کاررا برایم انجام داد که بین ورودیهای ذهنم وتجلی آنها در زندگیم زمانی وجود دارد تا من و شما بهترینها را راخوب محاسبه کنیم وبخواهیم

    سپاسگزاری اولین درس واولین ورودی ذهن من است

    چون جود ازل بود مرا انشاء کرد —– برمن زنخست درس عشق املاء کرد

    آنکه قراضه ریز قلب مرا ——- کلید در خزاین معنا کرد

    عشق همان تفکرات غالب من وشما هستند البته که خداوند به من هم گفت که این عشق باید دو طرفه باشد واگر توکاری بامن نداشته باشی من هم کاری باتو ندارم ودر این عشق وعلاقه بود که خداوند به من آموخت (ان الله لایغییرو……) من سرنوشت کسی باآنهمه قدرتم تغییر نمیدهم مگر شما بخواهید زیبا نیست ؟ نباید شکر کرد ؟

    -من در ورودیهای ذهنم جای داده ام که نزدیکترینها به پروردگار تشکر وسپاسگزاری از اوست .

    -یکی از مواردی که حال مرا واحساسم را عالی میکند باخودم میگویم کسی که چنین پروردگاری دارد از چه باک دارد چون به من گفت به یاد من باشید تا به یاد شما باشم

    -یکی از موادی که حال مرا خوب میکند این بود که پرودگارم پیامبرانی برای هدایتم فرستاد ومهترین پیام آنهاااااااااااااااااااا این بود که ای بندگان خدا شما نمیمیرید شماااااااااااااااا جاودانه اییییییییییییییید یب انها هستید زیبا نیست ؟ نباید تشکر کرد

    واز همه مهتر اینکه خداوند به من آموخت که هرلحظه هر لحظه که تو تصمیم میگیری و ورودیهای ذهنت را عوض کنی وفرکانست را عوض کنی وباورت را تغییر دهی خداوند هم همانطور باتو وبرایت ایجاد میکند . آیا ازاین قشنگتر میشود ؟ آیا زیبانیست ؟ آیانبایدتشکر کرد ؟

    مورددیگری که حال مرا عالی میکند این است که : خداوند با همه قدرتش .واسطه بین من وخودش قرار نداده نه منشی ای نه دفتری نه…. وگفته من از رگ گردن به شما نزدیکترم . آیا زیبا نیست

    درکنترل ورودیهای ذهنم با افراد ، فامیل ، اطرافیان که برخلاف قوانین الهی حرف میزنند توجه نمیکنم

    من دیده ها وشنیده ها را مهترینها در ورودیهای ذهنم میدانم

    میدانم که یک فکر خوب را هزاران بار تکرار تکرار کرد تا در ذهن نقش ببندد

    کتابهایی که به من انگیزه میدهد همیشه میخوانم ووقتی چند صفحه از آنرا میخوانم حالم خوب میشود

    من درکنترل ورودیها – دروغ نمیگویم زیرا ایمان دارم که یک راه در جهان وجود دارد وآن راه راستی ودرستی است

    من در ذهنم از آدمهای موفق الگو بردای میکنم هرچقدر که آنها را وکارهایشان .باورهایشان را ببینم ذهنم بیشتر وبیشتر قبول میکند که میشود و میتوان در هر کاری وخواسته ای موغق شد

    تحسین کردن موفقییت دیگران – برایم مهم نیست چه کسی باشد اما موفقیتدرهر کاری وهر شخصی تحسین میکنم

    –موارد زیر نیز حال واحساس مرا خوب میکنند

    شادی – ایمان دارم که دارایی انسان به میزان شادی است که تولید میکند اگر شب خواستی بخوابی وبه کارهای روزت نگاه کردی در آن روز خنده بر لب مخلوق پروردگار نهاده ای آن روز تو حرام نشده است

    به احسان شادکردن دلی به از الف رکعت در منزلی

    -تمام آفرینش ومخلوقات خداوند رادوست دارم وبه آنها عشق میورزم

    دیدن الگوهای موفق

    صدای بچه که صدا میزند مادر جان (دا لری ) پدرجان . برادر جان . خواهرجان – دیدن پدر ومادر . صدای آب ومخصوصا شرشر آب – آبشار ودرختان وصدای چهچه بلبل و صدای خواندن قرآن – خواندن قرآن – خوبی کردن آبدادن به حیوانات – دیدن وبوکردن گل ها – گلها امضای خداوند بر روی زمین هستند – بارش برف وباران – که وقتی بارش را میبینم میگویم شکر .هنوز آدمهای خوب فروان روی زمین هستند ویک حس عالی که من دارم این است که موقع بارش دعا میکنم که نزدیک اجابت است — دعر رادوست دارم ومیگویم دعا سلاح مومن است —

    من برای کنترل ورودیهای ذهنم روی اشتباهاتم توجه نمیکنم – خوبیها وموفقییت هایم را به یاد می آورم – من تقریبا به هیچ کس گیر نمی دهم آدم راحتی هستم – من خیلی خلاق وخونسرد ومتفکر هستم – در دل بدترین موقعیت ها آرامش دارم که اکثرا هم از من میپرسند تو چطور اینقدر آرامش داری – چون ایمان دارم که اگر در اتفاقات به ظاهر بد آرامش نداشته باشم میبازم

    از داستان مادر موسی یاد گرفتم که اگر برای موضوعی ناراحت واسترس داشته باشم از آن دور میشوم – غم وناراحتی را قبول ندارم که این مورد باعث شده در بیشتر مواقعه از دیگران بهتر باشم – به خاطر چیزهایی که دارم از خدا خیلی تشکر میکنم

    برای کنترل ورودیهای ذهنم از زیبایی و خوشگل بودن خیلی خوشم میاید – در بدترین مشکلات خیلی حواسم هست که به چیزهای خوب توجه کنم ( میگویند یک بزرگی (یادم نیست کی بوده ) بایارانش از یک جایی عبور میکردند وباجسد یک سگ مرده روبرو شدند هرکدام ازیارانش یه چیزی گفتند : چه بوی بدی زبان بسته و…. اما آن بزرگ گفت : چه دندانهای سفیدی ؟؟؟؟!!!!)

    مثل مادر ترزا از جنگ خوشم نمی آِأ به صلح توجه میکنم – در ذهنم ساخته ام که در جنگ میان خواسته ام وباورم این باور است که پیروز است ودر ورودیهای ذهنم ساخته ام که اگر میخواهی خواسته ات به تو داده شود باید باتماااااااااااااااااام وجود در مسیر خواته ات باشی

    میدانم اولین سخنی که خداوند به محمد ص ؛ آن رحمت اللعابمین گفت : اقراء بود واز این کلام یافتم که سخن سرشار از انرژی است وخداوند از افکار نیک ومخصوصا از رشد وتوسعه حمایت میکند

    – در ورودیهای ذهنم ساخته ام که وقتی خداوند وکیهان جدیت ترا در امری ببینند ترا از طرق مختلف هدایت میکنند وتمام انرزیش را به تو هدیه میدهد – آیا قشنکتر ازاین وجوددارد ؟

    – یکی از مهترین ورویهای ذهن من این استکه وبا ان حالم واحساسم خوب میشود که در آن روز اول که خداوند به ما گفت : الست ربکم . آیا من پروردگار شما نیستم ؟ وآنقدر مرا دوست داشت که خودش تمام اسماء رابه من آموخت واز من حمایت کرد وبه فرشته دستور داد به انسان سجده کنند .با خودم میگویم در هر مشکلی : توکسی هستی که فرشته ها بهت سجده کرده اند حالا با کوچکترین مشکلی خراب میشوی در این موقع خیلی حالم عاااااااااااااالی میشود

    – گرچه حافظ دررنجش زدوپیمان بشکست —– لطف اوبین که به صلح از در ما باز آمد

    – من حالم واحساسم عالی میشود وقتی دریافتم که خداوند فرمود ؛ من جهان رابه تسخیر تو درآوردم ؟؟؟

    – آیااز این زیباتر میشود ؟ آیانباید سجده شکر به جای آورد ؟

    – یکی دیگر از ورودیهای ذهن من ؛ سخن خانم محترم انوشه انصاری است که گفت : خواهش میکنم وتمنا دارم که دنبال آرزوها ورویاهایتان بروید وبه آن جامه عمل بپوشانید واین میرساند که اگر ما ورودی مناسبی هم داشته باشیم ولی هیچ اقدامی وکاری نکنیم درهمان آرزو ورویا میمانیم .

    – من دریافتم که تمام جهان انرژی است ودر ورودیهای ذهنم ساخته ام که در این جهان انرژیهای مشابه پیش همدیگر میروند .پس باید مواظب بود چه برزبان می آوری

    – من وشما باید فقط روی خودمان وذهنمان کار کنیم واین کار یک روز ودو روز ودو ماه ویک سال نیست به قول قرآن ما باید : هموااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااره وهمیشه ذهن خود راکنترل ودر زمان حال باشیم سیمان که نیست بگوییم آبش کنیم محکم میشود وپایدار –

    – مثلا من یکی از ایرادهایی که داشتم میگفتم :چرا من هر روز وآن هم روزی 5 بار یک سری کلمات را را با خدا بگویم (نماز) ؟بعد که قوانین یاد گرفتم فهمیدم که دلیلش چیست ؟ فرض کنید که یک نفربه شما بی مقدمه یک خودکار میدهد اولین حرفی که برزبان شما جاری میشود ممنون وتشکر است . حال این خدایی که این همه زیبایی ونظم ونعمت واین جهان رابه این قشنگی وزیبایی برای ما خلق کرده است .نباید از او تشکر کرد ؟ اصلا بزگان میگویند وقتی قیامت برپاشود خدارا چه احتیاج به نماز وروزه من است ؟ اینها را به عنوان ” هدیه های خداوند بدانید که در مسیر وفرکانس آن صاحب همه ی گنج ها وخزائن این جهان باشید

    – آن خسران ابدی وآن اسراف بزگ همین است که خداوند از ما سوال میکند در این عمری که من به شما داده ام چه کرده ای ؟ آیا شادی تولید کرده ای ؟ آیا جهان را جای بهتری برای دیگران گرده ای ؟ آیامشکلی از بندگانم را حل کرده ای ؟ اگر به روی ناامیدی ؛دربسته را باز کرده ای خوشا به حالت …..

    – حضور گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ – به نظر این حقیر بزرگترین

    – و زیباترین ورودی ذهن ما باید این باشد که او را صاحب همه چیز بدانیم ووقتی ایمانت 100% به او شد وبر او توکل کردی این توکل برایت کافیست .منتهی باید از او درخواست کنیم وراه این درخواست را هم بلد باشیم هرچه خالصتر باشی وهر چه ایمانت به او بیشتر باشد او برابر لیاقت وایمان تو انرژیش را به تو هدیه ارزانی میدهد

    – موغق باشید وممنون که وقت گذاشتید واین سخنان پراکنده مرا خواندید وامیوارم که همگی باور کنیم علی رغم همه بدیهایمان خدا همیشه مارا دوست دارد وهیچ وقت لطف ورحمتش را از ما دریغ نخواهد کرد . صد بار گر توبه شگستی باز آ

    – خدا همه را دوست دارد با احترام : رحیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    behzad* گفته:
    مدت عضویت: 3132 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

    سلام عرض میکنم خدمت اعضای خانواده گل سایت عباس منش عزیز.امیدوارم حالتون عالی باشه و رو به راه و رو به رشد باشید.اسم من بهزاد نورانی 23 ساله از تهران هستم.یک روشی چند روز پیش به ذهنم رسید که گفتم براتون بنویسم تا شاید کمکی تونسته باشم بکنم.تو این فکر بودم که چطور میتونم اتفاقات و شرایط بهتره بیشتری رو برای خودم خلق کنم با یجور بازی با یک روش جدید که بهتر بتونم به نکات مثبت توجه کرده باشم تو همین حین تو دست مادرم یک صلوات شمار دیدم که داشت صلوات میقرستاد به این فکر افتادم که منم برای خودم یدونه تهیه کنم و بیام در طول روز هر اتفاق ریزو درشت خوبی که برام میوفته رو بزنم تو صلوات شمار.احساس میکنم تو این چند روز با این روش بهتر میتونم به نکات مثبت هر لحظه توجه کنم و اونارو ثبت کنم و شب ها که میخوام بخوابم قبلش میبینم که در روز چندتا نکات تونستم ثبت کنم و دونه دونه همرو روی کاغذ میارم و بابتشون از خداوند سپاسگزاری میکنم.و شاید باورتون نشه تو همین چند روز هر روز تعداد نکات عالی که برام جذب میشه خیلی بیشتر شده.واین نوع توجه من به نکات مثبت هر لحظه باعث شد اشتیاق بیشتری داشته باشم برای ثبت اتفاقات خوبم. در اخر تشکر میکنم از خداوندبرای خانواده عالی که دور هم جمعیم و روز به روز اگاه تر داریم میشیم.از سوال استاد عزیزم اقای عباس منش بسیار تشکر میکنم که این جواب رو برای من پدید اورد.خدانگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    محمد حکیمی گفته:
    مدت عضویت: 3019 روز

    با سلام و سپاس خدمت به شما دوستان عزیز و گل و بهترین استادم

    کارهایی که من انجام میدم برای اینکه بتونم خیلی آروم آروم توی فرکانس خواسته هایم قرار بگیرم اینکه اول باورهای قدرتمند کننده رو برای خودم روی کاغذ مینویسم و بعد با صدای خودم ضبطش میکنم و هروز به اینا گوش میدم و دومین کارم اینکه توی اینترنت فقط بدنبال خواستهایم میگردم مثلا ماشینی که میخوام بخرم یا ساعت یا هر چیزی و اطلاعاتش رو قشنگ پیدا میکنم و از خدا درخواست میکنم و با خودم میگم خب اینم ردیف شد و هی با خودم تلاش میکنم تا برام عادی بشه و فک کنم دارمش اون چیز رو توی زندگیم و بدستش آوردم تا سریع تر توی فرکانسش قرار بگیرم .

    بهترینا رو براتون آرزو دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    شهلا شمس گفته:
    مدت عضویت: 3088 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم در این سایت

    خوشحالم که رسیدم تجربیاتم رو بگذارم.

    استاد عزیز فرمودند که برای کنترل ورودیها چه باید کرد. کاری به ورودیهای که قبلا وارد شده نداریم، ورودیهایی که الان باهاشون مواجه میشیم و ازمون خواستند که تجربیاتمون رو بنویسیم.

    به نظر من ورودیها دو مدل هستند،

    1٫ ورودیهایی که خودمون اجازه ورود بهشون میدیم

    2٫ ورودیهایی که ناخواسته وارد میشوند و طبق فرموده های استاد، انهارو هم یجورایی خودمون جذب کردیم، چون در مدارشون بودیم.

    قسمت اول :کنترل ورودی های خواسته

    این ورودیها آنهایی هستند که خودمون انتخابشون میکنیم. مثلا نشستن پای یه فیلم یا برنامه بد رادیو یا تلویزیون، آهنگهای با محتوای اشتباه رو گوش دادن، نشستن پای غیبت، رفتن به سایتهای خبری یا کانالهای خبری یا جاهایی که دم از فقر و نداری و دزدیهای کلان و ناامنی و نبود کارو بحثای سیاسی میکنند.یا رفت و امد با افرادی که دم از این حرفها میزنند و بقول ما در فرنکانس بالا قرار ندارند. خوب اینها واقعا دست خودمون و خودمون باید تعهد بدیم که حذفشون کنیم، اولش یکم سخت و حتی ممکن فراموش کنی، اما با تمرین درست میشه و هرروز آدم پیشرفت میکنه.

    مثلا خانواده ما یه گروه خانوادگی داشتیم که خواهرم مدام جوک داخلش میزاشت یا تحلیلها و خبرهای سیاسی. خوب شما اعلب میدونید جوکهای امروزه ما بیشتر بر اساس نداری یا جوکهای سیاسی هست. من از همه عذرخواهی کردم و امدم از گروه بیرون که البت همه تعجب کردند و کمی هم ناراحت شدند. اما من بهونه اوردم که وقتم رو میگیره خوندن آن پیامها. الان من روی گوشیم فقط کانال استاد، دوسه تا کانال زبان و یه گروه برای ارتباط با همکارانم دارم که ان هم نیاز وگرنه ترکش میکردم. مدل دوم از همین دسته ورودی هایی که خودت زیرلب زمزمه میکنی. زمزمه های درونی.اینها خیلییی مهمند. من خیلی تجربه دارم ازینها. هم مثبتش رو هم منفیش رو

    مثلا اوایل امسال که با استاد اشنا شده بودم رفتم یه سری چینی برای مادرم بخرم از پول خودم. قیمتها بالا بود، من هی گفتم زیر لب که من بهترین خرید با قیمت خیلی عالی خواهم خرید. من امروز با قیمت عالی خرید میکنم. و واقعا خیلیی عالیی خریدم. وقتی آقای فروشنده حسای کرد جنسهای منو، بهش گفتم خوب حالا خودت یه تخفیف خوب بهم بده، باورم نشد وقتی بهم گفت چند بده، خدایی خیلییی خوب بهم تخفیف داد. این اولین تجربه های من بود کلیی ذوق زدم و شکرگزاری کردم.

    اها یادم امد به شکرگزاری، خیلی به آدم کمک میکنه اول صبح و اخر شب قبل خواب که واس اتفاقات و داشته های خوبت و اتفاقات خوب همون روزت بنویسی خیلی به آدم حس مثبت میده. اینو یه دوست که از شاگردان استاد بهم یاد بده. واقعا من از فروردین که با استاد اشنا شدم مرتب دارم اینکارو میکنم صبح ها و شب ها قبل خواب شکرگزاری مینویسم. هرچی تو ذهنم بیاد، گاهی خیلی زیاد میشه گاهی دو سه خط. و واقعا بگم من زمانهای کمی این وسط فقط ترک کرده بودم اینکارو. واقعا آن زمانها خوبی و برکت انگار ازن دور میشد. روابطم دچار مشکل میشد و …

    دوباره چند وقت پیش سفر خارجی بودم، میخواستم کفش مارک بگیرم ولی خوب .. من هی به خودم گفتم من یه کفش عالی با قیمت عالی میخرم . همین اتفاق هم افتاد.

    یا خیلی وقتها وقتی از خونه نسبتا دیر میرم بیرون و عجله دارم، میگم من به موقع میرسم، من براحتی به موقع میرسم. و خداروشکر این اتفاق هم میفته. دیگه خیلی کمتر نیاز با عصبانیت رانندگی کنم و از دست انها که تو لاین سبقت کند میرن حرص بخورم.

    اوه اوه اگه تجربه های منفیم رو بگم که هیچی. کلی ازینا قبلا داشتم یا گاهی هنوز دارم. چون فراموش میکنم. اما تا خوداگاه میشم میگم نه اشکالی نداره. خمین که الان یادم امد که دارم نجوای منفی میکنم و فرکانس منفی میدم خیلی هم خوب. من بخاطر فرکانس منفی خیلی چیزا از دست دادم. بعضیشو الان یادم میفته خندم میگیره حالا که قانون رو میدونم و گاهی اشتباه میکنم. بعدش میگم ای وای دیدی اشتباه کردی باید فلان کارو میکردی و خندم میگیره به خودم.

    خوب متاسفانه من امشب سرم شلوغ شد و یادم رفت قصز کرده بودم تجربه هامو بنویسم، بنابراین اینو تا همینجا خلاصه میکنم.

    قسمت دوم: کنترل ورودی های ناخواسته

    منظورم از ناخواسته، ورودهایی هست که یهو یجا توسط بقیه بهت داده میشه، مثلا یجا پیش همکرات یا خانوادت نشستی بعد یهو از درگیرها میگن، از کشتی فلان ، از زلزله

    من از اموزه های استاد اینو یاد گرفتم. ببینید تو دنیا خوبی هست بدی هم هست. گاهی زلزله و سیل میاد، اینا به خودی خود بد نیست ولی خوب وقتی امکانات نیست همونم باعث خرابی و کشته شدن مردم میشه. اگر باور کنیم که هیچ چیز بخودی خود بد نیست. خداوند همه انسانهارو دوست داره و باران نعمتش همه جا هست و همه میتونند برداشت کنند و همچنین اگه به گفته استاد بگی تو دل هر بدی که بنظر میاد خیری هم هست. انوقت دیگه به دید خیلی بد به وقایع نگاه نمیکنی و حتی شنیدنش دیگه اشکت رو در نمیاره. میدونی که این اگاهی نیاز بوده، و در دل بعضی مشکلات خیلی راه های خوب سر در میارن

    خوب دیگه وقتم تمام شد. برای همه آرزوی موفقیت و بودن در فرکانس بالا رو دارم.

    و از استادم عزیزم هزاران بار متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    شاهو فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3894 روز

    سلام به همه انسانهای در مسیر خوشبختی

    بنام خداوندی که قدرت اختیار را به ما داد تا خودمون زندگی مون را انتخاب کنیم.

    از روزی که مسابقه گذاشته شده تمام افکارم درگیر شده که واقعا جواب واقعی و درست این سوال چی میتونه باشه؟؟

    با خودم میگم کاش من بتوانم بهترین جواب را بتوانم بدم چون واقعا به تمامی محصولات استاد عباسمنش نیاز دارم و الان با تمام وجودم در شب آخر مسابقه میخوام برای همه عزیزان بنویسم.

    با وجود اینکه خیلی از ما میدونیم جواب تئوری این سوال چیه و خیلی هم راحت جواب میدیم اما چرا در حقیقت اتفاق نمی افتد یا ما عملکرد واقعی نداریم نسبت به ورودی های ذهنی.

    جواب در اینست که اولا باید دکمه تجزیه و تحلیل ذهنی را که با استفاده از اطلاعات و داده های قبلی درست شده و ما نسبت به تمامی اتفاقات گذشته عکس العمل نشان میدهیم را خاموش کرده و تمام قوانین درست را یاد گرفته و فقط به قانون های جهان هستی عمل کنیم.

    یعنی مثلا وقتی داریم به یک مسئله فکر میکنیم بجای تجزیه و تحلیل آن مسئله و پیدا کردن راهکار از قوانین جهان هستی برای بررسی آن مسئله استفاده کنیم.

    این قوانین رو استاد با کلی مطالعه و تحقیق درست کرده اند که بتوانیم از آنها برای کنترل ورودی ها استفاده کنیم حتی در قران کاملا این قوانین توضیح داده شده که میتوانیم همه را یاد گرفته و بکار بگیریم.

    دقیقا مثل آچارهای مخصوص پیچ و مهرهای شماره بندی شده می مانند. فقط کافیه ما استاد این آچار و پیچ و مهره ها باشیم مثل استاد عباسمنش.

    زمانهایی که این قوانین را به موقع و بجا استفاده نکنیم و یا انها را بلد نباشیم ورودهای ذهن ما بر اتفاقات و شرایط زندگی غالب میشوند و جوری زندگی ما طی میشود که برخلاف میل ماست و دچار تضاد میشویم. و خیلی از ناخواسته هاییم که داریم برای ما اتفاق می افتد.

    برا جلوگیری از وقوع چنین شرایطی ما همیشه باید روی احساس مون کنترل کامل داشته باشیم اگر به محض دیدن شنیدن لمس کردن فکر کردن و نجواهای ذهنی در هر زمینه ای احساس خوبی نداشتیم و حس خوبی در درون ما ایجاد نشد سریع باید از اون اعمال دست برداریم. ولی اگر در هنگام انجام اعمالی که مربوط به ورودی های ذهن ماست احساس خوبی در ما ایجاد شد باید در همان جهت ابعاد اون اعمال را بیشتر کنیم و با تکرار و مداومت و پشتکار لحظه به لحظه احساس خوب را توسعه بدیم و آنرا در وجودمان گسترش دهیم.

    خداوند این قدرت را به ما داده که بتوانیم خیلی راحت احساس خوب و بد را تشخیص دهیم و در جهت تصحیح آن طوری که به سمت و سویی که دوست داریم قدم بر داریم.

    پس قدم اول: پذیرفتن اینکه هر آنچه که بلدیم ممکن است درست نباشد و تبدیل شده باشد به باورهای غلط

    قدم دوم : استفاده نکردن از دانسته ها و باورهای قبلی و خاموش کردن دکمه تجزیه و تحلیل ذهنی خودمان

    قدم سوم : یادگیری تمام قوانین جهان هستی و ایجاد باورهای درست و اصولی به کمک بسته های استاد عباسمنش و قران و استفاده از آنها مثل آچار و پیچ و مهره طوری که هر آچار شماره بندی دقیق و میزون دارد بر حسب پیچ مورد نظر

    قدم چهارم : کنترل تمام رفتار و عکس العمل های ما در مقابل اتفاقات و شرایط زندگی به کمک بوجود امدن احساس خوب یا بد

    قدم پنجم : اقدام در مقابل احساس بد در جهت خوب شدن احساس و ارتقا و گسترش احساس خوب در صورتی که جرقه ای از این نوع احساس خوب را حس کنیم

    امیدوارم که مفید واقع بوده باشه و بتوانم این جایزه را به کمک رای همه دوستان بگیرم لطفا به من رای بدید چون واقعا این جایزه از نون شب برای واجب تره

    جای جای این سایت برای من بهشت است همه تونو دوست دارم مخصوصا استاد عزیز و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مهدی لطفی گفته:
    مدت عضویت: 2675 روز

    سلام با اینکه دیر شده اما برای کانون توجهم میخوام نظرم رو بنویسم

    به نظر من بهترین راه ها برای کنترل ورودی ها

    دیدن زیبایی ها، خوندن کتاب و نظرات موفقیتی، نوشتن خواسته ها، تجسم خواسته ها، تمرین مدیتیشن که بگونه ای است که میریم به یه اتاق ساکت و چشم هامون رو می‌بندیم و یه کلمه مثلا(خدا) رو توی ذهنمون میاریم و به طور ناخواسته می‌بینیم که افکار مزاحم وارد ذهنمون ‌‌شد و داره میاد پیش اون اسم و ماباید با ذهنمون اون افکار رو دور کنیم.

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    لیلا شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    سلام وقتتون به خیز . از زمانیکه با مسائل کنترل ذهن (که خیلی هم برام جالی بوده )اشنا شده ام در تمام موارد به اتفاقات زندگیم از زاویه های مختلف نگاه میکنم. ومثبت ترین زاویه رو پیدا میکنم. تمام تمرکزم رو میارم روی اون زاو یه وزندگی برام خیلی راحتر و لذت بخشتر شده. ممنونم از استلد عزیز و تمام امکانات سایتشون و از تک تک کسانیکه در این راه زحمت کشیده اند سپاس خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    قاصدک الهی گفته:
    مدت عضویت: 2565 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی دوستان

    از تجربم بخوام بگم من اوایل مسیر بودم وقتی با موضوع کنترل ورودیها مواجه شدم و قوانین جهان برای جذب خواستهاا بشدت هیجان داشتم که خیلی سریع به خواستهام برسم بخصوص خواستهایی که خیلی از نظرم بزرگ بودم بخاطر همین کلی فایلهاا رو گوش میدادم پشت هم و این تمرین کنترل وردیها مثل تلوزیون رو وفیلم و… خواستم انجام بدم من خوب ادمی بودم که بشدت اهل فیلم بودم حالا تلوزیون یکی از راهاش بود و دلیلمم این بود که تفریحی ندارم و واقعا با وجود خواستهای زیاد ولی هدفی که موجب حرکتم باشه نداشتم وفقط در حد خواستن مونده بود ومن فرق بین این دو رو نمیدونستم خلاصه که بخاطر هیجانی که ازاین آگاهیها داشتم اومدم تلوزیون رو حذف کردم فیلم هارو حذف کردم منی که بشدت اهلش بودم خوب اون تایم وقتی فایلها رو گوش میکردم خیلی خوب درک میکردم و حسمم عالی بود ولی بعد یه مدت من من گفتم بزار حالا یه فیلم ببینم و واقعا هم خیلی همه چی بنواخت شده بودو مدام ذهنم پر سوال که چرا فیلم میسازن و.. همش عیب جویب میکرد ازاین سوالات میپرسید و یه جایی رسید که من تا الان بشدت وابسته گوشی شدم و فیلم شدم تا الان ینی میخوام بگم تو تمرین کردن هم ادموباید تکامل رو رعایت کنه حتی فایل گوش کردن درسته اولش جذابه ولی تمرین کردن اروم اروم قدم به قدم مقدمتره چون من به جایی رسیدم با کلی اطلاعات زیاد و یه طنع فیلم دیدن مثل آبی زیاد پشت یک سد که یهووو سد شکست و آبی که جاری شد پس چ خوبه تکامل رو رعایت کنیم یننی عجله نکنیم و لذت ببریم ببینیم با چی حال میکنیم قدم به قدم پیش بریم اونوقت نتایجی که میخوایم میاد بیش ازکاری که میکنیم پاسخ میگیریم چون ارتعاشه مهمه وگرنه تلاش سخت عامل اصلی موفقیت نیس اصل ارتعاشه پس با حال خوب با عشق حرکت کن خودتو اذیت نکن از مسیر لذت ببرو به خدا بسپار همه چیو.

    بنابراین راهکارم اول در نظر گرفتن قانون تکامل و توکل به خدا با هر قدم به ظاهر کوچک ولی ارتعاش قدرتمند 😉 وقدردانی بابت هر قدم

    برای هرچیزی بجای حذف اون وقتی مخصوصا در ابتدای مسیریم یک جایگیزن مثبت انتخاب کنید مثلا شما جز اون دسته افرادی هستین که اولا فیلم خیلی زیاد میبینین و اکثر ژانرها هم غمگین یا ترسناک هس بهتره ژانر فیلم رو تغییر بدین کاملا نه اینکه فیلم دیدن رو کاملا حذف کنید و هم اینکه اگه اگه هر هفته 2تا فیلم میدیدن 1 فیلم ببینین و متعهدانه عمل کنیدو هربار خودتونو بخاطر تغییر عملکردتون تحسین کنید وازخدام سپاسگزار باشین از افرادی که این تنوع فیلم ساختن .

    یا ممکنه تعداد اطرافیان شما مخالف مسیر فکری جدیدتون باشن و کلا افراد منفی باشن بجای حدف اون افراد یا طلاق نگاهتونو بهشون تغییر بدین به نکات مثبت اون افراد هرچند بی ربط به موضوع مثلا طرف اخلاقش بده ولی چشمهای خشکلی داره صدای زیبایی داره توجه کنید اگر داد میزنه و شمادهربار بحث میکردید سکوت کنید و با مهربانی رفتار کنید کلا ینی اینکه برای هر موردی یک پاسخ مثبت و خوبی و عشق داشته باشین هم با خودتون هم با دیگران و با موضوعات مختلف زندگی مثل مالی و سلامتی پس پاسخ مثبت با این نگاه که خدای مهربانم میبینه و میشنوه و خوشحال میشه جهان هستی خداوندم این عشق رو درک میکنن چون شعور دارن ( به گیاهان دقت کنید چقدر شعور دارن طوری که وقتی بهشون عشق بدین خوب رشد میکنن ) توجه به اینا واقعا حس قدردانی به ادم میده یه حس خوب که چقدر لذت بخشه میتونموخوب باشم وهمگی اینا این انرژیهاا به قدرت خدا به شکل نعمات در همه جنبهاا وارد زندگیمون میشه ان شاالله مفید باشه برای همگی و موفق باشید و اینم بگم مخاطب اول حرفام خودم هستم چون باید رو خودم کار کنم به امید خدا برای شماهم مفید باشه درپناه حق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: