پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 88 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    باسلام خدمت دوستان گرامی

    تجربه من این احساس خوبه ورخ دادن اتفاقلت خوب مثل افزایش درامدپیداکردن دوستان بهتر

    ارامش بیشتر وروحیه بهتروقتی کنترا میکنی ذهنت روبه احساس خوب میرسی وبعداین احساس خوب موجب اتفاقات خوب درزندگی تومیشود

    وراهکارهااین که باگوش دادن به فایل های استاد

    پیاده روی درهوای خوب وتنفس عمیق رفتن به حمام زیردوش یااستخرتحسین زیبایی هاوافراد

    نوشتن وصحبت کردن باخوددرموردخواسته ها

    تجسم کردن باحال خوب درموردخواسته ها

    خواندن نمازونیایش وصحبت باخداوند

    نوشتن اتفاقات خوب زندگیمون که رخ داده ومیخوادبده

    شکرگزاری خداوندبه خاطرداشته هامون

    رسیدن به احساس خوب وماندن زیاددراحساس خوب باعث تحول وبازشدن درهایی ازنعمت وثروت درزندگیمون میشه

    درپناه الله یکتاباشید

    احمدفردوسی

    ۱۴۰۰/۹/۲۸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    اسما حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    سلام به استاد عزیزو دوست داشتنی و باعشق خودم

    کل زندگی من و خانواده ام همش شده گوش کردن به فایل های شما همه جا صدای شما هست و این حس فوق العاده ای میده بهم چون هر لحظه در حال تصحیح مسیرم.

    من از وقتی که این فایل رو گوش کردم وقتی که اونجاش که استاد میگه حتی خوردن غذای های خوشمزه ،میتونه رسیدن به خواسته هاتون باشه در حالی که من اصلا فکرشو نمیکردم اینا بشه جزئی از خواسته های ما ،وقتی فهمیدم اینا خواسته است شروع کردم به دقت بیشتر و این خواسته ها برام ببشتر و بیشتر میشد و مدام نشونه های جدیدتر میمود و طبق گفته استاد من مدام باخودم مرورشون میکردم تا که خواسته ها برام ملموس تر شد خواسته هایی که حتی چند وقت پیش من توی ذهنم داشتم و یادم رفته بود و هم بهش رسیدم و حسی که داشتم نمیدونم چطوری اون حس و بنویسم عالییی بود عالییی یک حس فوق العاده بی نظیر وقتی دارم الان مینویسم دوباره اون حس اومد خدایا شکرت عاشقتم .

    و ازون لحظه به بعد من مدام دام همین زنجیره اتفاقات خوب رو برای خودم مرور میکنم خیلی قشنگه که به جاهایی هدایت شدم که بینظیر بود سفرهایی رفتم تفریح هایی داشتم که زیباترین و قشنگترین جا بود من مطمئنم که با کنترل بیشتر ذهنم زودتر به خواسته اصلیم میرسم چون اونقدر نشانه هاش برام اومده که واقعا نزدیک بوذن به خواسته مو حسش میکنم .

    از شما استاد مهربان و دوست داشتنی تشکر میکنم که اینقدر با عشق حرف میزنید شما یک انسان زیبایی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    فاطمه علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    خداوندی که زیباست و زیباییها را دوستدارد..

    دیشب خداوند.در سوره طور بهم گفت!

    واصبر لحکم ربک فانک باعیننا و سبح بحمد ربک حین تقوم.

    در کار حکم پروردگارت شکیبا باش!یقینا تو زیر نظر ما هستی هنگامی که به پا میخیزی.پروردگارت را همراه با ستایش با تسبیح گفتن پاک و منزه بدار!……

    بنام الله…

    بازم تضاد.در شب گذشته…دیگه جنس درک تضاد بزرگی که یه عمر پاشنه بزرگم بود..و جزو بزرگترین شرک بخودم بود تونستم آبش کنم…و بتونم ذهنمو آرام کنم…بگم تلاش زیاد.نجوای شیطانی بسیار قوی!…

    به لطف الله تونستم با سخنان کوبندم…ذهنم به درستی هضمش کنه…

    خیلی تو قانون این نوع تفکر دستگیرم شده..

    که وقتی یه الهامی از پروردگار قبل از تضادی که برام پیش بیاد.خداوند بهم میگه…

    و بعداش کلی بهم میریزم.که جرا این اتفاق افتاد…

    گوش بفرمای قلب.برات خوبه آینده میدونی.

    الان یکماه خورده ایی هست از این تضاد میگذره و مدام جنگ بین ذهن و روح ادامه داشت….

    تا فهمیدم…درکی که قبلا از نتیجه تضادت میبردی که اینم جز تکاملت بوده…الان داری به سود اون تضاد میرسی…

    و لطف الله باعث باشد…تا من از شخصی که خواهرمه..خیلی منطق بجایی بیارم…

    و به گذشته خودم یه یادآوری کنم.که بازم خداوند بهم گفت!یادته!گفتم اره دقیقا.

    من بخاطر شرک خیلی ضربه ها خوردم و اینقدر برام تکرار شد.تا بدونم و درسهاشو خوب یاد بگیرم.

    و دقیقا این تضادی که من خیلی با ارامش کامل..ولی متقاعد کردن ذهن بسیار سخت بود…باعث شد درس بزرگی یاد بگیرم.و بدونم

    کل داستان قوانین خداوند همینه!…

    و بحرف استادم که نشانه دیشب و امروز منه.صلوات منه…

    فقط کنترل ذهنه..که من طی یکماه خورده ایی تونستم کنترلش کنم..و بیشتر ذهنمو با آرامش سوق بدم!…

    خداوند را شکرگزارم…

    که بت یه عمر زندگیم شکسته شد…

    مگه بت چیه؟همین عوامل بیرونیه..حالا هر کسی بت.ی تو درونشه که داره میپرستش و ازش میترسه..

    من خودمو مثال میزنم…

    من فاطمه علی پور دانشجوی استاد عباسمنش توحیدی…حالا نوع درکم از این اموزشها چحوریه!

    من چه نگاهی دارم؟

    من چه برداشتی دارم؟

    بازم این بسته به درون و نقطعه ضعفها و باورهامه.

    که این باورها و نقطعه ضعفهام..برمیگرده به نوع طرز تفکر و جامعه و خانواده ایی که بزرگ شدم!

    حالا من باید خیلی نقطعه سنج باشم..

    باید شرایط خودمو بسنجونم..و نوع رفتارم از تضادی که پیش اومده…

    و نکته مهم نوع برخورد .و استفاده از کنترل ذهن کاملا متفاوته!…

    من خیلی تلاش میکنم جوری میگم بلند بسته دیگه!…اینقدر ذهن داره مقاومت نشون میده..جز یاری خداوند چیز دیگری ندارم..

    دیشب با صحبتی که کردم.خواهرم چشماش قلبمه شد داشت بهم نگاه میکرد و هی دوستداشتم ادامه بدم..نور الهیم مثل دکمه خاموش روشن باز میشد…

    و منطقی کردم این تضاد رو…

    خیلی حالم خوب شد…فقط کنترل ذهن جایی قرار میگیره..که بتونی بسته به مقاومتت بسته به اون شرایطتت وارد عملگرایی بشی…

    من برای کنترلذهن عادی تو زندگیم.و هر روزی که شروع کننده زندگی جدیدم هست..

    هدایت شدم به شبکه ورزش…

    ورزش روزانه..

    اول کله صبح راز و نیاز.قرآن خوندن.با خداوند صحبت کردم..

    اولین کارم اول غذای ذهنمو میدم.

    دومین کارم.غذای عضلات بدنیمو میدم.ورزش میکنم.

    سوم بیرون تو حیاطمون میرم به افق کوه و دیدن آفتاب..و رقص کبوترها روی کوه..

    دیدن زیبایی گلهامون.

    و خوردن میوه در اون خنکی صبح

    و

    مرحله چهارم. تو کارای خونه از تمیزی و جارو کردن روزانه…احساس میکنم با دیدن یه زره کثیفی تو خونه بیشتر میتونم کثیفی و آشغالهای ذهنو تشخیص بدم.

    مرحله پنجم..حمام و یه دوش آبگرم و آبسرد.برای روح و ذهنم.چون ورزشم یکم تبش قلبمو راه میندازه و گرد خاک بعد از اینکار را فرو میپاشه..و حس رهایی میده..

    و ناگفته نمونه..استفاده از شامپو بچه برای تمام بدنم و راحت شدنم..خدایا شکرت میکنم

    قدم ششم.صبحانه خوردن با عشق الهی

    قدم هفتم..بدنبال نشانهای پروردگار و کار کردن روی خودم و آموزش کارام…

    که حدودا برنامه خودم از ساعت 10صبح شروع میشه تا عصر هر ساعتی که بخوام انجام میدم.خیلیم راحترم…

    و لابه لاش..خیلی الهامات میاد..و تا شب بخوابممم روی قانون کار میکنم..

    و این تاهد من..باعث شد…خیلی بهتر بتونم و خودنو وادار کنم. و متطقی کنم..

    و حرفی که خداوند به واضح بهم گفت تو مسیر درست بمون همه چیز هر چی بخای بهت میدم…

    و تا الان اینقدر به خیلی چیزا رسیدم..انگار تو هوا دارم پر میزنم..

    اگه بخام بنویسم میتونه چندین ساعت صحبت کنم..

    حتی نوشته الانم همه از لطف خداوند میبینم.برنامه زندگیم کاملا از تمام اطرافیانم متفاوته..

    چرا؟

    چون من دارم طبق قلبم پیش میرم هر جوری که اون دوستداره پیش میبرم..

    من فقط با خداوند هستم…و اون هر جی بگه من میگم چشم…

    و بخودم یادآوری کنم همین اجابتهای زندگیم همین خاسته هام هست..همین منوال رو برم جلو…

    خودمو تو شرایطی که میدونم نامناسبه بهتر عمل کنم..و جدا بشم از عموم جامعه..

    و این باور خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو..رو یه درگوشی بزنم بهش.هر چی خداوند درونم گفت برم جلو…

    خداوند را شاکرم که هدایتم کرد..تا امروز زندگی آگاهانه داشته باشم..

    و بجای تقلا و نگرانی و بدو بدو کردنهای گذشته ام….

    آرامش را هر لحظه بطلبونم.و آرام رها باشم.و بدونم زندگی دنیا و آخرت همه فقط با لذت میره جلو…نه…….تقلا و بیهودگی..

    و ناگفته نمونه خیلی الهامات خدادند بهم کرده.دقیقا جواب بدوبدو کردنها رو بهم گفته..

    و خودمو پاک میکنم از تمام افکار بیماری زا..میدونم به محض اینکه بند افسارمو شل میگیرم مقاومت میکنه که از دستم خارج بشه..

    ولی چون راه توحید اومدم.خداوند خیلی خوب سفتش کرده…شاید یه نادونی من یکم شل بشه..ولی خداوند هدایتگرنه و هدایتم میکنه..

    خدایا من به غیر از تو هیچکسی را ندارم.!

    خدایا تو تنها وجودمی.

    خدایا تو منو از تاریکی دزون نجات دادی و منو هددیت کردی.

    خدایا کمکم کن هر چی هر چی برام انجام بدی همون به خیر منه..

    درسته من بنده تو یجاهایی تو اون اتفاقات ناجالب کم میارم…

    ولی میدونم تو از رگ گردن بهم تزدیکی میدونی بخاطر تکامله.و ناآگاهانه دارم انجامش میدم.یا دارم پوش میکنم بیشتر پرش کنم تو قانونت..

    ولی میدونم تو دست منو میگیری.دیروز عصر یه خاسته ازت گفتم…تو گوشم گفتی هدایتت میکنیم..

    خدایا ممندنم که این بهشتو نصیبم کردی تا امروز شاهد توحیدی بودنم و توحیدی ماندن را داشته باشم..

    خدایا هزاران سپاس بیکران بابت تمام داشتهایم..بابت این بهشتی که هر روزش دنیایش متفاوت میشه..

    میدونم خودتی داری این سایت بینظیر مدیریت میکنی..

    چون استادم اینقدر توی توحید قویه..و تسلیم فرمانبردار تو هست.بخاطر همین لیاقتش هر روز داره قوی تر میشه…بخاطر همینه اینقدر این جشن باشکوه هر روز داره گسترش پیدا میکنه…بین ما و این استاد شایسته!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    ع م گفته:
    مدت عضویت: 1103 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    من از زمانی که عضو سایت شدم تلویزیون نگاه نمیکنم البته اوایل کمتر بود ولی الان کلا نمیبینم و واقعا وقتی ذهنت رو از این جور چیزها خالی میکنی جا برای چیزهای بهتر باز میشود (دیو چو بیرون رود فرشته درآید)

    برای ماندن در احساس خوب هم چون منظره کوه رو خیلی دوست دارم به کوهها که خدا رو شکر از مغازم دیده میشه نگاه میکنم و یا به آسمان و ابرها نگاه میکنم و در حین نگاه کردن تعریف و تمجید میکنم و با این کار انرژی میگیرم.

    مطلبی هم بگم در مورد صحبت استاد که فرمودن: از همان زمانی که روی خودت کار میکنی نتیجه رو میبینی ، من پارسال که عضو سایت شدم و چند روز اولش رو یکسره به فایلها گوش میدادم دو تا واریزی به کارتم داشتم یک 350 تومن و یک 1میلیون تومن در فاصله تقریبا دو هفته با هم و از مشتریام هر کدوم پرسیدم گفتن که من واریز نکردم

    که اون یک تومن زمانی واریز شد که من واقعا بهش نیاز داشتم ، شب قبل از پرداخت اجاره و من دقیقا یک تومن کم داشتم.

    واقعا این خدا اگر باورش کنم هر کاری میکنه ، خدایا ایمانم را به خودت بیشتر و بیشتر کن.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ماکان الیکایی گفته:
    مدت عضویت: 577 روز

    سلام و درود فراوان به همراهان همیشگی و پراز نور و روشنایی واستاد سیدحسین عباس منش گرامی،برای رسیدن به خواسته هیچ عجله ای نداشته باشیم همچنین باید مسیرکنترل ورودی ذهن را طی کنیم،بقول استاد فقط حرف زدن کافی نیست باید عملگراباشیم زندگی اطرافیان وعملکردهاشون نظاره گرباشیم،تا پی ببریم موفق هستن یانه؟؟برای رسیدن به خواسته باید از مسیرتکامل گذر کرد،آیا به تکامل رسیدی؟یا من اگه الان به اون خواسته برسم جنبه شو دارم زندگیمو کنترل کنم ؟؟همه ی ما تو دور اطرافیان فامیلهای ثروتمند و سرمایه دار سراغ داریم،همین الان کافیه باهاشون تماس بگیرید درخواست مالی کنید ببینید اسن جواب تلفن تون میدن آیا حاضرن براتون وقت بگذارن،سعی کنیم با بزرگان حیطه زندگی در تمام عرصه ها بلاخص اقتصادی ارتباط برقرار کنیم نشست و برخواست کنیم،تا اونا مارو به زندگیشون وتوانمندیاشون دعوت کنن،برای کنترل ورودی ذهن باید سعی کنیم روزه کنترل ورودی بگیریم باید ملکه ذهنمون بشه غیبت نکنیم حرف های منفی نزنیم وبه این فکر کنیم اگه حرفهای با مدار منفی بزنیم اونو وارد افکارمون کنیم در حقیقت اونو خودمون دعوت کردیم به زندگیمون و روز ه مون باطل میشه،دعوتنامه دولوکس برای افکار مثبت ایده های نو وپولساز وجنبه های مثبت هر چیزی رو خودمان صادر میکنیم وازشون بهره میجوییم ،ممنونم از بیانات بسیار آموزنده استاد عزیز،انشاله چراغ راهی باشه تا به سرمنزل مقصود برسیم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 670 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش بی نظیر و مهربان بانوی گل. خانم شایسته و تک تک مسافران کشتی سفر به بهشت.که عزیز من هستن.

    استاد جان اینجا سوال فرمودین ما چه راهی رو پیشنهاد میکنیم برای کنترل ورودی های ذهنمون.

    حقیقتش من زمان زیادی نیست اینجام تازه با استاد و سایت فوق العاده شون اشنا شدم.اما ده ساله روی خودم کار میکنم.خیلی دوره ها و راه ها برای تغییر خودم و مسیرم رفتم.اما به جد میگم اینجا.این سایت و این استاد بی نظیر.این هم فرکانسی های نازنین. اولین و بهترین آگاهی های زندگیم بود که پروردگار در مسیرم قرار داد.

    راهی ک من برای کنترل ورودی های ذهنم پیشنهاد میدم و برای خودم خیلی خیلی مفید بوده شاید بقیه دوستان هم این مسیر رو رفتن ولی چون من تازه اینجام وقت نکردم کامنتای این قسمت رو بخونم.

    بنابراین پیشنهاد خودمو اینجا مینویسم امید دارم مفید باشه.من ابتدا اینکه. فایلهای استاد رو برای خودم شخصی سازی کردم. ینی اون قسمتهایی ک من درخودم اولویتمه تغییرش بدم .نکته ب نکته یادداشت کردم و همه رو دکلمه وار بصورت تاکید.یاداوری.هشدار.خواهش از خودم.تلنگر. یادآوری.در آوردم و در گروه تلگرامی ک درست کردم و فقط خودم هستم و اون دکلمه رو با صدای خودم خوندم میفرستم و از اونجایی ک گوشیم حالت ریپیت نداره.هر دکلمه رو ده بار میفرستم اون گروه و ایرپات میزارم گوشم و هنگام کارای منزل همینطور توو گوشمه و داره ریپیت میشه.

    قشنگ مرحله ب مرحله چیزهایی ک بهش نیاز دارم رو گنجوندم.و توی این ویس مثل یک دوست همراه و هم گام خودم هستم‌.

    و این کار رو برای خیلی چیزا استفاد کردم.

    ینی فایل کنترل ذهن رو جدا درست کردم.ووووو…….

    بقیه ی چیزهایی ک به تاکید نیاز دارم دقیقا

    همین جوری جملات عالی استاد و نکته های کلیدی کامنتها رو ک برای من خیلی نیاز بود رو همینطور دکلمه وار نوشتم و مرتب به خودم گوشزد کردم و همینو با صدای خودم خوندم و ضبط کردمو توی همون گروه تلگرامی خودم فرستادم و بنا بر نیازم هر کدوم از صداهامو ک ب تمرین نیاز داشتم میزارم و گوش میدم.مثلا هنگام ناراحتی فایل انگیزشی کنترل نگرانی دکلمه کردم.

    هنگام خشم فایلی واسه کنترل خشم خودم.دکلمه کردم.

    هنگام نیاز به عزت نفس فایل انگیزشی اونو دکلمه کردم.اما همشون با گفته های معجزه آسای استاد و کامنت های مفید این سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ماهور محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2948 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همه دوستان و استاد گرامی

    من نظرات سایر دوستان را مطالعه کردم و همین مطالب بسیار موثر بود.

    اما نظر من این است که برای اینکه باورهایمان تغییر اساسی کند ،احتیاج داریم به اینکه عمیقا در درون خود غرق شویم و ترس ها و ناکامی هایی که تا کنون داشته ایم را تحلیل کنیم و با توجه به آنچه از روند زندگی خود استخراج کردیم ،به دنبال آدم هایی برویم که در شرایط ما بوده اند و زندگی خود را تغییر داده اند.

    راهکار دیگری که بسیار تأثیرگذار است،تجربه می باشد،مثلا فردی را در نظر بگیرید که در خانواده ای با شرایط سخت بزرگ شده،تجربه او همیشه سختی و ناراحتی بوده،اما اگر یک بار تلاش کند و تجربه ای شیرین ایجاد کند ،باور او در باره زندگی کمی تلنگر می‌خورد و با تکرار تجربیات کوچک شیرین، این باور ناخودآگاه در او ایجاد می شود که می شود تغییرات بزرگ تر ایجاد کرد.

    به نظرم به طور کلی وقتی باوری تغییر می کند که با پوست و گوشت آن را حس کنی،تا وقتی طعم غذایی را حتی یک بار تجربه نکرده باشی ،هرچه دیگران توضیح دهند نمی توانند مقصود را برسانند ولی تجربه طعم آن غذا حتی یک لقمه کوچک ،طعم دلپذیر آن را از ذهنت خارج نمی کند.

    با تشکر فراوان از همه دوستانی که تجربیات خود را با ما سهیم می شوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    ترانه مرندی گفته:
    مدت عضویت: 3184 روز

    من چند خواسته و هدف دارم که از نظر خودم یا ذهنم قابل رسیدن است و منطقی است که بهشان برسم و هنوز دریافتشان نکردم .

    این فایل را گوش کردم و در مورد حرف های جناب عباس منش فکر کردم . نگران یا مضطرب نیستم که به انها نمی رسم حتی متعجبم چرا تاالان نرسیدم چون روی آنها تمرکز و توجه و تمرین کردم و باور کرده ام که دست یافتنی هستند .

    فکر کنم جواب این باشد باید رهایشان کنم . در زمان بهتر اتفاق می افتد.

    من فکر می کنم رها کردن به معنی نخواستن یا بی توجهی نیست بلکه به معنی اطمینان بیشتر به خواسته است مثل این که ما جایی از بدنمان درد کند بعد بهش فکر نکنیم و نخواهیم همان لحظه خوب شود بلکه بگوییم ولش کن خودش خوب میشه وقتی بهش توجه نمی کنیم خوب می شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2865 روز

    سلام

    استاد عزیزم

    خداقوت

    مت درزمانهایی که باور مخربی کشف میکنم وتبدیل به

    یک باور سازنده وسالم میکنم خیلی توحال خوبی هستم

    ولی متوجه یه چیز جالبی شدم اون هم سبک زندگی شخصی ام که من برای خودم سبکی دارم ووقتی این سبک رارعایت میکنم حس وحال خیلی بهتری دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    سلام بر استاد عزیز وگروه خوب عباس منش خدای مهربانم را سپاس میگم که منم عضو این راه زیبا وخوب هستم وپرا از اتفاقاتیست که عین بهشتی لست که دارم هر روز ان را تجربه میکنم. من هم دوست داشتم تجربه خودم را در مدت این یکسال وچند ماهی ست که با استاد عباس منش اشنا شدم به اشتراک بگذارم.

    1٫من با تکرار صدای استاد وفایل هایش به راحتی میتوانم جایگزین کنم ورودی های نامناسب را با مناسب وزیبا وبه آرامش برسم

    2٫من با شکر گذاری از پروردگارم وتوجه به نکات مثبت خودم واطرافم وتهیه دفترچه زیبای های زندگیم اتفاقات شگفت انگیز را اطرافم به وضوح میبینم وتغییرات را به محض نوشتن مشاهده میکنم.

    3٫وقتی چیزی را میشنوم که ناخواستمه سریع یه سیستم تو مغزم پیدا میکنم که این باور چه نتایجی در بر دارد و با باور مناسب که خودم میخواهم ایجاد میکنم.

    4٫وقتی بخواهم به دنیای خودم میرم وکانون توجه م را با دیدن عکس خواسته هام وتجسم ودیدن چیزهایی که میخواهم ارام میشوم.

    5 .حرف زدن با خدای درونم ولبخند خداوندم به من وجواب خداوند به من که هر لحظه با من است. هر وقت با خداوند حرف میزنم مینویسم مثل حرف زدن با خدا و جواب خداوند به من این نوشتن مراوبسیار بسیار ارام وپروامیدتررر میکند حرفهای خود خود خدای منه عاشقشم.

    6٫توجه به ثروت وفراونی عشق ودوست داشتن دیدن مردم وخوشحال انها ودیدن بچه ها ی زیبا دوست داشتنی شنیدن خبر های خوب

    7٫هم فرکانسی با خدا وخود مقدسم همان اوایل صبح و رسیدن به احساس خوب وسوال های قدرتمند کننده

    8٫ارزوی خوشبختی سلامتی وثروت وموفقیت برای همه مردم وخوشحالی من برای هرکسی که اطرافم هست خوشحاله شاده وثروت داره ومنم از خدایم میخواهم به منم بدهد منم اشرف مخلوقات توام به منم بده لایق وشایسه م منم داشته باشم

    9٫اعتماد به خداوندم واگذاری کارها به خدا وبه طرز معجزه اسایی اتفاقاتی میفته که احساس عشق وشکر گذاریم را به رب من زیادتر میکند میدونید چیه خیلی دوستش دارم خدامو هواموووووو داره منی که کار خاصی انجام نمیدم فقط برای اینکه بنده شم ومنو افریده اون که بزرگه و عزیز نیازی به من نداره منم که خیلی محتاجشم اونم به بی نیازترین عزیز عالم دارم یاد میگیرم که همیشه از خودش همه چیو بخوام واونم خداییشو داره مثل همیشه به من ثابتتر میکنه

    این یه تیکه از اون کارایی که من برای اینکه کانون توجه و ورودی وخروجیمو کنترل کنم. امیداورم همه در پناه تنها نیروی قدرتمند جهان شاااااد سالم و تروتمند زیبا پر لبخند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشند. براتون استاد زیبا وخوش اخلاق ومهربان عالترین ها وبهترین های هر دو دنیا را ارزو دارم دست مهربان خدای من. دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: