این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درمورد کنترل ورودی های ذهن چنتا نکته مهم و ریز رو میخوام بگم که متوجهش شدم:
1.وقتی شما حتی مخاطبای گوشیتون که ادمای منفی گذشته هستن رو میبینین (حتی فقط دیدن اون شماره یا عکس پروفایل)دارین به اون گذشته اون شخص توجه میکنید ناخودآگاه، ینی اون حس قدیمی که از اون شخص دریافت میکردید رو دریافت میکنید،
2.حتی بعضی وقتا این توجه رو یه سری چیزا ذخیره میشه، مثلا بوی فلان عطر،
با سلام خدمت استاد عباس منش و خانواده گرم و صمیمی خودمان
این ذهن ماست که مارا غنی یا فقیر شادو خوشحال یا غمگین یا بد حال می کنه پس اولین چیز ورودیهای که وارد مغز ما می شود اگر ورودیها و گفتگو های درونی را جوری کنترل کنیم که منجر به احساس خوب بشه ما به هدفمان رسیده ایم من همیشه از خدا می خواهم
اللهم تغیر حالنا به حسن حالک یعنی خدای همیشه حال ما را به بهترین وجه حال خوب تبدیل کن حالا عوامل ذیل می تونه حال منو به بهترین وجه نگه داره
1. ارتباط تنگاگ با خالق مثل یک رفیق صمیمی و ازش بخواهیم به وظیفهاش عمل کنه به شرط اینکه ما هم مشرک نباشیم و شرک حقی و جلی نداشته باشیم
2. سپاسگزاری بهترین و نزدیکترین فرکانس بخداست پس همیشه در حال سپاسگزاری از نعمات و مواهبی او در اختیار ما گذاشته و اتفاقات خوبی که در طول روز برایمان
حادث می شود باشیم
3. باور اینکه عوامل بیرونی هیچ نقشی در موفقیت فرد ندارد بلکه این خود باور است که مرا موفق یا نا موفق می گرداند
4. اعتقاد به باور فراوانی در نعمات و فرصت ها در جهان هستی
5. احساس لیاقت و ارزشمندی و غزت نفس داشتن
7. باور اینکه مشکلات عامل رشد و پیشرفت ما هستند
نه مانع رشد
8. باور بخششی که در ما احساس شعف و شادی کند نه صرفا جزمی باشد
9. کنار گذاشتن احساس گناه و باور اینکه خداوند غفور و رحیم است
10. احساس اینکه ثروت معنوی است و فقر باعث گناه می شود و اینکه پول عامل خوشبختی و سعادتمند در دنیا و آخرت است
11.همیشه تمرکز و توجه بر چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم نه چیزهایی که نمی خواهیم
12. ترس هایمان را شناسایی کرده وبه آنها حمله کنیم و این اسلحه شیطان را ازش بگیریم
13. همیشه هدف یا هدفهای سوزان داشته تا انگیزه بالا برای رسیدن به آنها داشته باشیم
14. کارهایمان را به صورت تیمی انجام دهیم که همیشه دست خدا با جماعت است
15. اجتناب و دوری از افراد منفی باف وهر چیزی و هر کسی که موج منفی ایجاد می کند و بالا بردن حس مثبت اندیشی با مراوده با افراد هدفمند با انگیزه با ایمان امیدوار و متوکل بخدا
به نام خدا . سلام. یک راه خوب و موثر که هر وقت من از آن استفاده کرده ام ( هر روز این کار را انجام میدهم ) حال خوبی به من دست داده و به نظر خودم فرکانس مثبت می فرستم و یک روز که حالم و دلم از زندگیم خیلی گرفته بود و فکر میکنم به من الهام شد که چنین کنم این است که محل آرامی را در نظر میگرم و از یکی از کلماتی که در ذات خودش واژه مثبت و شامل سلامتی و خوشی و نیک بختی و سعادت و …. میباشد یعنی سلام استفاده میکنم . به این نحوه که ابتدا از خودم شروع میکنم و به خودم سلام میدهم روزی که متولد شده ام , روزی که از این دنیا میروم و روزی که دوباره به این دنیا بر میگردم .سپس به پدر ومادرم و بعد به خانواده ام و خانه ام سلام میفرستم همچنین به نزدیکانم دوستانم و همکارانم و محل کارم سپس به مومنین و صالحین و نیکوکاران و خیرین . درمرحله بعد به تمامی 124 هزار پیامبر مرسل و از حضرت آدم و حوا و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خضر و داود و سلیمان و زنش بلقیس و تمامی پیامبرانی که اسمشان را بلدم تا حضرت محمد (ص) سلام میفرستم حتی به ساحران زمان حضرت موسی که ایمان اوردند و اصحاب کهف و اسیه زن فرعون و حضرت مریم و فاطمه و …و تمام افراد با ایمانی که میشناسم سلام میفرستم و همچنین به 12امامان معصوم و حضرت ابوالفضل و حضرت زینب سلام میفرستم. بعد به شهیدان و کسانی که در راه خدا جهاد کرده اند سلام میفرستم و به همه افراد برگزیده خداونددر روی زمین . سپس به کسانی که ایمان اورده اند و هر لحظه بر ایمانشان افزوده میشود و کسانی که هر لحظه در حال پیشرفت هستند و شادند و ثروتمندند و سالمند و علما و فضلا و دانشجویان و دانشمندان سلام میفرستم . سپس کل کره زمین را در نظرم می آورم و به همه انسانها در سراسر دنیا در مسئولیتهای مختلف سلام میفرستم . اول به تولیدکنندگان و سازندگان و کارخانه داران سلام میدهم وبعد به کارگران و کارمندان سلام میفرستم .و نیز به معلمان و دانش آموزان و سپس به رانندگان ( موتور . ماشین. کشتی. هواپیما ) سلام میفرستم و بعد به قاضیها که قضاوت میکنند و امانتداران و بانکها و بازاریها و تجار و واسطه ها و به مدیران و رهبران جامعه سلام میفرستم همچنین به کشاورزان و دامداران سلام میدهم و بعد به ورزشکاران و به پزشکان و مهندسان و معماران و آباد گران روی زمین سلام میدهم و نیز به خبرنگاران و نویسندگان سلام میفرستم و بعد به نوجوانانی که به سن بلوغ رسیده اند سلام میفرستم و سپس به کسانی که میخواند ازدواج کنند سلام میدهم . بعد توجهم را به طبیعت معطوف میدارم و به همه گیاهان و درختان و آبها و خاکها و سنگها و کوهها و صحراها و حیوانات و پرندگان و حشرات موجود در روی زمین و هوا و باد و ابرها به کره زمین و خورشید و ماه و به تمامی ستارگان و سیارات و کهکشانها و به هفت آسمان سلام میفرستم و برای همه آنان آرزوی خوشبختی و سعادت دارم . سپس به فرشتگان خداوند یعنی به حضرت جبرئیل و عزراییل و میکایل و اسرافیل سلام میفرستم وبه همه فرشتگانی که درهفت آسمان و در عرش وجود دارند سلام میفرستم و بعد به عرش خداوند سلام میفرستم و در آخر از خداوند میخواهم که سلام خود را به همگی ما عنایت کند .
با سلام خدمت دوستان و همراهان گروه دوست داشتنی عباس منش.
همان گونه که استاد به ما آموختند اساس ورودی های ذهن ما براساس توجه شکل می گیرد اما به نظر من نکته-ی بسیار مهم این است که ورودی های ذهن ما در بیشتر موارد به صورت ناخودآگاه است و اغلب ما متوجه آن نیستیم. ذهن ما همیشه در حالت تکرار و عادت است و همیشه در غفلت به سر می برد. در چنین حالتی ما کنترلی بر ورودی مغز خود نداشته و افکار اعم از مثبت و منفی بی انتخاب وارد مغز می شود که متاسفانه در بیشتر موارد منفی است.
به نظر می رسد بهترین راه حل برای این موضوع قرار گرفتن مغز در حالت هوشیاری کامل و پرهیز از غفلت و تکرار و عادت است.
با مثالی این موضوع را بیشتر توضیح می دهم. بارها برایم پیش آمده که وقتی به دفترم می روم در مسیر حرکت، اصلا به یاد نمی آورم که چه چیزهایی را شنیدم یا دیدم. انگار فقط یک مسیر طی می شود و اصلا در این دنیا نیستم. این دقیقا همان حالت غفلت و عدم هوشیاری است. با خود می گویم در طول مسیر چه چیزهایی دیدی؟ از کجا عبور کردی؟ آیا موقع سوار شدن ماشین، کسی در خیابان بود؟ آیا حیوانی مثلا گربه ای را دیدی؟ و در تمام موارد مغزم پاسخ هیچ یک را نمی داند. در حقیقت من قفط در مسیر حضور فیزیکی داشتم ولی ذهنم جای دیگری بود.
اگر انسان می خواهد در لحظه حال زندگی کند و از آن لذت ببرد باید حضور ذهنی در محیط داشته باشد و اساسا فیزیک ما موقعیت مکانی ما را نشان نمی دهد بلکه ما در حقیقت در جایی هستیم که ذهنمان آنجاست.
لذا در این حالت تکرار و عادت هیچ مراقبتی بر ورودی ذهن وجود ندارد و همه چیز بدون صافی وارد مغز ما میشود.
ما باید برای حل این مساله مغز خود را به چالش بکشیم و مرتب آن را از تکرار دور کنیم و بهترین راه حل مواجه کردن مغز با موقعیت های جدید است. برای مثال می توانیم مسیری را که به محل کار می رویم تغییر دهیم و هر روز از یک مسیر برویم. ذهن ما باید با موقعیت های جدید رو به رو شود تا از حالت خواب خارج شود. اما نکته مهم این است که سعی کنیم مسیر جدید را در ذهن خود نسازیم زیرا تفاوتی ندارد که یک مسیر را ده بار برویم یا همان مسیر را ابتدا ده بار در ذهن خود بسازیم و بعد یک بار برویم زیرا هر دو تکرار است.
مغز ما برای فعال شدن کانون هایش و برای بزرگ شدن نیازمند خوراک است. ما باید بتوانیم خود را در حالت هوشیاری نگه داریم.
همچنین می توانیم خود را دائما به صورت سوم شخص ارزیابی کنیم و مرتب از خود سوال بپرسیم در رابطه با آنچه که می بینیم.
خداوند در آیات مختلفی از قرآن، به عبارت «غفلت» اشاره کرده و مسلمانان را از آن نهی کرده و مورد نکوهش قرار داده است.
«بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم زیرا دل هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند،آری آنها همان غافل ماندگان هستند.»
«وان کثیرا من الناس عن ایاتنا لغافلون؛بسیاری مردم،از ایات و نشانه های ما غافل اند».(سوره یونس،ایه 92)
من خودم به تجربه بهترین روشی که بهش رسیدم برای اینکه همواره احساسم خوب باشه این بوده که سعی میکنم همیشه با تمرکز و توجه به کوچکترین داشته ها و موفقیت ها حتی اگر خیلی بدیهی و عادی باشند( مثل برخورد خوبم با همکاران- انجام درست کارم- دیدن خندیدن بچه هام و … ) خداوند را شاکر و سپاسگزار باشم و در این حالت خیلی حالم خوب و عالی میشه و خیلی احساس خوشبختی ، رضایت ، لذت و شادی میکنم. دومین روش من تمرکز به نکات مثبت در اطرافیانم هست ( مثلا شیک پوشی آنها- زیبایی و خوشگلی اونا- سخاوتمندی آنها و …) که من با این طریق حتی با بعضی از همکارانم که دارای رفتارها و اخلاقیات بسیار بدی هستند را براحتی تحمل میکنم و هیچ مشکلی باهاشون تاکنون نداشته ام یعنی من بجای توجه و تمرکز بر روی ایرادات و اخلاق بد آنها ، به نکات مثبت شان توجه و حتی بهشون هم میگم و تایید و تحسین شون میکنم این نکات مثبت شان را و با این روش نظر اونا هم نسبت به من مثبت و اوضاع همیشه رو براه میشه و تاکنون هم این روش بخوبی جواب دادن .
پس بطور خلاصه به نظر من سپاسگزاری و شاکر بودن و توجه به نکات مثبت و مناسب در هرچیز و هرکس بهترین راه کنترل ورودی های ذهن و باقی ماندن بیشتر در حالت احساس خوب میباشد. با تشکر
راستش استاد قول دادند که انشاله یک روزی همه دور هم جمع بشیم و از نتایجمون بگیم به صورت حضوری به امید اونروز وبه امید نتایج بزرگترهم برای خودم هم برای استاد وهم برای دوستان .
چندسال پیش توی باشگاه بدنسازی یکی ازبچه ها بنام هادی داشت خودشو اماده میکرد که بره مسابقات استان و ازاونجایی که ایشون سابقه زیادیم نداشت رو اورده بود به انواع داروها و مکملها از هرنوع.و حسابیم داشت خرج میکردکه هر جور شده من باید امسال تو وزن خودم اول بشم و خب دیگه واقعا داشت وحشتناک خودشو تیکه پاره میکرد که هرجور شده منی که دو سالم سابقه ندارم باید اول بشم که همه بگن فلانی بااینکه سن زیادیم نداره تواولین حضورش تو مسابقات اول استان شده.
یکی دیگه ازدوستان بنام افشین که خب هم سنش بالاتر بود وهم چندین سال سابقه داشت ایشونم اماده میشد که بره مسابقات توی همون وزن.البته ایشون کاملا از راه طبیعی و درست کار کرده بود و داشت اماده میشد اصلام ادعایی نداشت و کاملا م خونسرد بودو به قول معروف کوری هم نمیخوند.تا اینکه این دونفر رفتند مسابقات و اتفاقی که افتاد برام خیلی جالب بودافشین توی همون وزن دوم شد و هادی ششم.که البته هادی هنوزم داره باهمون روش ادامه میده به امید اینکه یک مقام خوب کسب کنه و هنوزم نکرده و بدنش شده مثه گوریل و کبد خراب و پوست پرازجوش و غیره که هیچ راهی ام واسه درست کردن بدنش دیگه نیست.
دوستان این داستان واقعیه و واقعیت زندگی خیلی از ماهاست.من وقتی جلسه اول و دوازدهم دستیابی به رویاهارو گوش دادم چقدر از این داستان درس گرفتم که اولا ادم واسه رسیدن به خواسته ش هرچقدر خودشو مثه گربه به در و دیوار بزنه اتفاقا راه رهایی رو بدتر گم میکنه.دوما خواسته رو تا روندش رو طی نکرده باشی بیرون کشیدن کرم از توی پیله کار غلطیه و اینکه به قول انیشتین چرا یه کاری رو وقتی میبینیم اشتباهه باز اون کارو احمقانه تکرارمیکنیم؟
من خوب یادمه که افشین بنده خدا چقدر با ارامش تمرین میکرد و نتیجه مسابقات زیاد براش مهم نبودو قانع بود.و الان میفهمم که واقعا نمیشه با چسبیدن به خواسته ها بهشون رسید.اصلا هدف از رسیدن به خواسته ها چیه؟اینه که به لذت بیشتر برسیم خب پس من همین الانم چیزای زیادی تو زندگیم دارم که میتونم براحتی ازشون لذت ببرم و به خاطرش سپاسگزارخداباشم پس چرا الکی نق میزنم؟
من وقتی بیام از درامد ماهی 2میلیونم لذت ببرم و بخاطرش شکرگزار باشم مطمئنا خدا راه رسیدن به 5میلیونم بهم میگه.اما وقتی بگم ای بابا خدایا این چه وضعشه اخه 2میلیونم شد پول؟همون 2تومنم به واسطه احساس بدی که از شکایت و گله به وجود میاد میپره و درامده میشه 1ونیم میلیون.
ذهن بینهایت چموش و بیقراره. همه ما بواسطه ورودیهای نامناسب از خانواده و تلویزیون و جامعه گفتگوهای غالب ذهنمون در مورد نا خواسته هاس.حتی افراد تحصیل کرده و ثروتمند و موفق هم از این قاعده مستثنی نیستند البته کمتر.اما اگر افسار ذهن رو بتونیم بدست بگیریم و گفتگوهای ذهن رو بتونیم همراستا کنیم با خواسته هامون کم کم توش ماهر میشیم و وقتی توش ماهر شدیم دیگه همیشه احساس عالی داریم و اینجوری به خواسته هامونم میرسیم..البته اولش خیلی سخته ولی کم کم روان میشه اینکار.
من به شخصه وقتی به موفقیتام در اینده فکر میکنم و خودمو صاحب اون چیزایی که میخام میبینم احساس خوبی پیدا میکنم وقتی با خداحرف میزنم و خواسته هامو بهش میگم یاوقتی داشته هامو بیاد میارم و خداروشکرمیکنم و میبینم که خیلی ازمردم دنیا همین داشته های من براشون رویاست احساس خوبی پیدا میکنم.به قول استاد شادی یه موضوع ذهنیه شادی چیزی نیس که بارسیدن به فلان دختر یاپسر یا ماشین بوجود بیاد تو باید از قبل درک کرده باشی که میتونی در هرلحظه شاد باشی وبعد اون موهبت به تو داده خواهد شدو احساس شادی بیشتری باهاش خواهی کرد.
خداوند در سوره یونس ایه 44میفرماید:
خداوند هیچ به مردم ستم نمیکند.ولی این مردمند که به خویشتن ظلم میکنند.
اکثر ما ادمها مصداق همین ایه هستیم که داریم با ورودیهای مزخرف ذهنمون چه بلایی سرخودمون میاریم.من یادمه حدود 20سال قبل چیزی بنام خشکسالی و خشکیدن زاینده رود و دریاچه سد نداشتیم ولی انقدر شروع کردن از بی ابی و خشکیدن بگن و اینو بکنن تو ذهن مردم که فقط در عرض 20سال زاینده رود دیگه کامل خشکیده دریاچه ام دیگه ابی نداره.واز الان هی دارن میگن که اصفهان دیگه جای سکونت نیست تا چندسال دیگه.ومطمئنا این اتفاق میفته بواسطه ایه ای که ذکر کردم.
حالا اگه ما همون موقعها بجای اینکه هی از کم ابی وصرفه جویی بگیم خداروبخاطر این همه ابی که داشتیم شکر میکردیم و احساس خوبی ازش داشتیم هرگز خشکسالی و این وضع زاینده رود پیش نمیومد.
آیات 62 تا64 یونس:
آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین میشوند.همانها که ایمان اوردند و از مخالفت فرمان خدا پرهیز کردند.در زندگی دنیا واخرت شاد ومسرورند.وعده های خداوند تخلف ناپذیر است.این است آن رستگاری بزرگ.
به نظر من این 3تا ایه ای که ذکر کردم خلاصه کل دوره های استاد عباسمنشه.
شما وقتی بخدا ایمان داشته باشی ترسی نداری نه از تورم نه از بیکاری نه از رکود و دپرس و نگرانم نمیشی چون میدونی خدا باهاته. دیگه از انجام کارای بزرگ نمیترسی از حرف زدن تو جمع نمیترسی.میدونی که وارد هر کسب و کاری بشی عالی نتیجه میگیری.و هم در این دنیا و هم در اون دنیا شاد و مسرور خواهی بود.
دوستان عزیزم مدتیه یک فرمول کیمیاگری پیدا کردم
بعد ازنماز باید ایه الکرسی رو بخونی و بعدش تسبیحات حضرت زهرا و بعدش 3 مرتبه سوره توحید و 3مرتبه صلوات دست اخرم 3مرتبه ایه سوم سوره طلاق رو میخونی.مطمئنا بینهایت برای رسیدن به خواسته ها کمکت میکنه فقط باید معانی اینهارو به خوبی درک کنید.از اعماق وجودتون احساس کنید که چیزی که دارید میگید واقعا اتفاق میفته.
مثلا وقتی ذکر الله اکبر رو میگیدواقعا باور کنید که هیچ نیرویی بالاتر وبرتر از خدا نیست که به شما کمک کنه و فقط باید روی اون حساب کرد.
وقتی میگید الحمد لله داشته هاتونو بیاد بیارید مثل سلامتی خونه ماشین یا فرزند.
وقتی میگید سبحان الله بدونید که خداوند خلف وعده نمیکنه و بینهایت ثروت و خوشبختی وارد زندگیت میکنه چون قول داده.
جالبه که ایه 3 سوره طلاق چقدر فوق العاده قانون رو بیان میکنه بدین صورت که:
و من یتق الله یجعل له مخرجا….و یرزقه من حیث لا یحتسب…و من یتوکل علی الله فهو حسبه…ان الله بالغ امره…قد جعل الله لکل شی قدرا.
وهرکس تقوای الهی پیشه کندخداوند راه نجاتی برای او میگشاید…و از جایی که گمان نبرد خدا روزی به او میدهد…وهرکه در هر کاری بر خدا توکل کند خدا اورا کفایت میکند…که خداوند امرش بر همه عالم نافذ و روانست…و بر هرچیز قدر و اندازه ای قرار داشته است.
و چقدر تعقل در این ایات میتونه مارو در فرکانس خدایی قرار بده وبه تمام خواسته هامون برسونه.واین فرمول رو مثه من حفظ کنید ومرتب تکرارش کنید و بهش فکر کنیدواحساس خوب ازش بگیرید.
منکه شک ندارم یه روزی به تمام خواسته هام میرسم.پورشه 911٫٫٫ویلا در چالوس…درامد فوق العاده و همه چیزای خوب.مطمئنا همه میتونن به تک تک خواسته هاشون برسن اگر فقط باور کنن که لیاقتش رو دارن وزاویه دیدشون رو تغییر بدن و هر لحظه شاد باشن.
به امید روزی که استاد وشاگرد در کنار هم جمع بشن ودر مورد قانون حرف بزنن.
امیدوارم که مطالبم احساس خوبی بهتون داده باشه وبهش رای بدید.
من برای اینکه بتونم ورودی ذهنم رو کنترل کنم ، احساسم یا فکر هایی که در همان لحظه میبینم ، اگه ببینم احساسم بده یا به چیزهای بدی فکر میکنم به خودم میگم سعید هر بلایی به سرت بیاد خودت خواستی و از ترسی که دارم بلا به سرم بیاد به سرعت ذهنم رو در گیر چیزی یا کاری میکنم، البته این ترسی که دارم از فکر کردن به چیزهای بد خیلی جواب میده و سریع دنبال راهی میگردم که بتونم ذهنمو کنترل کنم ،من از ١6 فروردین ٩6 تعهد دادم به دوره های استاد که سلامتی و ثروت و عشق و سعادت بیشتری داشته باشم و اولین جلسه دوره قانون افرینشو خریدم اوضاع مالی خوبی نداشتم یک جلسه یک جلسه خریداری میکردم ولی انقدر از جلسه اول قانون افرینش نتیجه گرفتم تعهدم و تمرینم بیشتر میشد که حدود 6 ماه کل دوره افرینش و عزت نفس و عشق مودت و روانشناسی ثروت ٣ رو خریدم به اسانی انقدر در زندگیم تغییر بسیار خوب و زیادی در راستای سلامتی و ثروت و عشق و … داشتم و دارم که یک کتاب میشه نوشت ،کنترل ورودی ذهنم به شرح ذیل است
١-گوش دادن به دوره ها و فایل های استاد یا فایل صوتی که برای تغییر باورهایم ضبط کردم ،مثلا هنذفری به گوشیم وصله و با صدای کم در گوش چپم میگزارم و کارهای روزمره زندگیمو انجام میدم یکی از این کارهایی که انجام میدم در محل کارم مدیر بازرگانی یک شرکتم و زمان سفارشات یا زدن فاکتورها نیم کره سمت چپ مغزم در گیر کارم هست و نیم کره سمت راست مغزم که به گوش چپم وصل هست در گیر فایل های صوتی میکنم و با صدای کم گوش میدم ولی حواسم به کارمه و جالب رو این موضوع بصورت عجیبی فایل ها در ذهن ناخداگاهم هک میشه وقتی با یکی حرف میزنم یا میخوام نظرمو بگم بصورت خودکار به نکات مثبت اون سؤال یا اون موضوع حرف میزنم یا توجه میکنم.توجه :گوش چپ وصله به نیم کره سمت راست که میشه ناخداگاه و گوش راست وصله به نیم کره سمت چپ که منطق یا معادلات است و من این موضوع رو نمیدانستم از استاد عزیز یاد گرفتم و برای من همیشه سؤال بود که من با همه خوبم و به همه احترام میزارم هیچ کس بدی منو نمیگه همه منو دوست دارن چرا اونجور که میخوام پیش نمیره بعد از شناخت قانون کیهانی فهمیدم خیلی چیزها از بچه گی دیدم و همه در ذهن ناخداگاهمه و باید تغییرش بدم و انقدر خدا را شکر میکنم که استاد عباسمنش رو دارم و مو به مو همه سوال هایی که در ذهنم گره خورده بود باز شده و دستانی از دوستان خداونده ، تعهد و تمرین بیشتری باید بکنیم تا از ملک سلیمان هم بیشتر بخواهیم
٢-دیدن فیلم یا فایل های خوب و اموزنده در راستای سلامتی ،ثروت ، عشق ، ارامش و…..
من انقدر عشق فیلم و سریال های روز دنیا بودم در هر سبکی که خانواده و اقوام میگفتند اگه میخواین موضوع فیلمی و بدونی از صفر تا صدش سعید میدونه و از ١6 فروردین ٩6 که تعهد دادم تا الان یک دونه فیلم یا سریالی ندیدم خیلی مهمه ذهنمون رو پرورش بدیم برای چیزهای که در اینده نتیجه شو بگیریم نه چیزهایی که به نظرم ارزشی ندارند و فقط وقت تلف کردنه
٣-نوشتن و نوت برداری فایل ها و دوره ها استاد یا چیز های که به شما احساس خوبی میده من تنها چیزی که میدونم همیشه با منه و دستمه و آز من دور نیست گوشی موبایله و تا چیزی به ذهنم میرسه یا دوره های استاد یا هر چیز دیگه به یادم میاد در نوت موبایلم مینویسم و همیشه در دست رسمه یادمه فیلم پیشگویی اسمانی رو دیدم و خیلی تو ذهنم بود که أیا جایی هست در ایران مثل اون جایی که در امریکای جنوبی بود یا همون فیلم چون سوال میکردم و از خدایم میخواستم بهم نشون بده یا بگه، وقتی که خواب بودم یه چیزی دو گوشم گفت ماسوله یه لحضه بیدار شدم توی نوت گوشیم نوشتم و خوابیدم صبح به خودم گفت من اصلا اینجا رو نمیشناسم و نرفتم فقط یکی یا دو بار از دوستان شنیده بودم همچین جای قشنگی وجود داره ولی اسمش برام سخت بود و نمیتونستم تلفظ کنم دفترچه یادداشت گوشی اینجا بدردم خورد بگذریم برای اینکه راحت تر نکته برداری کنید از طریق دفترچه یادداشت گوشیتون استفاده کنید یه چیز دیگه که الان یادم اومد من از درسهای خواندنی بدم می امد هر موقع مجبور بودم درس رو یاد بگیرم یاداشت میکردم که تو ذهنم هک شه ونوشتن خیلی جواب میده برای کنترل ورودی های ذهن
4-به قول استاد که میگه از کلام تو به تو حکم میشود در مورد هر چیزی صحبت میکنی یعنی درخواست میدی ، من معمولا بیشتر به نکات مثبت هر فرد یا موضوعی صحبت میکنم مثلا یه موقع ها که با اسنپ رفت و امد میکنم بعضی راننده ها که ناله میکنند ذهنمو میبرم سمت خواسته هایم چشمام شاید به سمت اون بنده خدا باشه ولی ذهنم جای دیگه هست و فقط سرمو تکون میدم که اون بنده خدا احساس بدی نکنه یا یجور بهش امید واری میدم که از ناله کردن منصرف شه من خیلی أهل حرف زدن نیستم و خیلی در جمعی که همه دور هم جمع میشوند نمیرم چون همه از مشکلاتشون حرف میزنند که من دوست ندارم خیلی از رفیق هایم که همیشه از مشکلات حرف میزدند خیلی کم یا اصلا دیگه رفت و امد ندارم همه اینها باید باشه که بتونی به خواستت برسی . با عرض پوزش خیلی زیاد شد امیدوارم همیشه شادتر وسلامت تر و ثروتمند تر و عاشق تر و سعادتمندتر باشید
سال 94، با یک فایل انگیزشی، با استاد عباس منش آشنا شدم، همون که اولش میگفت “باید از خودمون بپرسیم زندگیمون دقیقا همون چیزیه که میخوایم…”. و از اون سال تا زمان عضویتم در این سایت (امسال)، تنها فایلی شد که از استاد گوش دادم. اون موقع من آماده دریافت این آگاهیها نبودم، وگرنه همه چیز مثل الان، در سایت موجود بود.
از سال 94،زندگیم دستخوش تغییرات بسیاری شد که منجر شد تا امسال یعنی سال 96، به مداری برسم که بتونم آموزشهای استاد رو دریافت کنم. الان که به 2 سال گذشته ام نگاه میکنم، میبینم که تمام تغییرات زندگی ام، ناشی از تغییرات دریافتهای ذهنی ام بوده.
اصلی داریم بنام GIGO (جی،آی،جی،او) که خلاصه garbage in garbage out هست بمعنی این که اگر به هر سیستمی آشغال وارد شود، خروجی آن نیز آشغال است. من تا سال 94، سالها بود که سیستم مغزی خودم رو با آشغالهایی که همه جا بودند، اشغال کرده بودم. آشغالهایی از طرف رسانه ها، موسیقی ها، فضای مجازی، فیلمها، دوستان، محیط، کتب، و حتی فامیل و خانواده. و این آشغالها بودند که افکار من، کلام من، رفتارمن، عادات من، شخصیت من و در نهایت زندگی و سرنوشت مرا کنترل میکردند. محصول ورودیهای نادرست، من بودم، با باورهای احمقانه در مورد زندگی، اخلاق بد، خشمگین، دائما غر میزدم و دائم الانتقاد. انگار “ماشین آشغال یاب “شده بودم و هر جا و هر کس و هر ایده را بطور بیمارگونه ای، نفی و رد میکردم و ناامیدانه، در بحر افسردگی و لاینحلی، مستغرق بودم.
اما، کم کم با افکار، کتب، افراد، کلاسها و سمینارهایی آشنا شدم که مرا بعد از دوسال، به همان فایل انگیزشی استاد عباس منش رساند. امسال که دوباره کاملا بطور اتفاقی این فایل برام ارسال شد، کامل گوش دادم. و بعد باخودم گفتم بذار یه سری به سایت آقای عباس منش بزنم و ببینم اونی که این حرفها رو میزد، الان خودش کجاست و به چه چیزهایی رسیده. که دیدم استاد عزیز، به اندازه ای موفق هست که قانع شدم از محصولاتشون و فایلهاشون استفاده کنم. و پس از استفاده از محصولات رایگان و خریداری چند محصول ، متوجه شدم که دوسال پیش من با آموزشهای استاد هم فرکانس نبودم که از سال 94 تا امسال، هیچ استفاده ای از محصولاتشان نکردم.
ما دارای 5 حس، بعنوان ورودیهای مغزی هستیم که بترتیب حس دیداری، شنیداری و لامسه ( حسی-حرکتی)،ورودیهای اصلی مغز رو تشکیل میدن. اگر فرض کنیم این ورودیها، یک دروازه دارند، برای هریک از این سه ورودی ، بویژه شنیداری و دیداری، یک نگهبان بسیار قدرتمند و تمام وقت میگماریم تا هر چیزی بخواد وارد بشه، باید با اجازه این نگهبان وارد بشه و اون نگهبان، خود ماییم و شعار ما اینه” تنها چیزی میتونه به مغز من وارد بشه که خودم اجازه بدم.” حال این چیز موسیقی باشه، یا یک حرف ناامید کننده، یا یک تصویر ناخوشایند یا یک منظره بسیار زیبا.
آنچه من از زمستان سال 94 تا روزیکه در سایت عضو شدم انجام دادم تا به سطح فرکانس فعلی (همسطح آموزشهای استاد) دست پیدا کنم، به این شرح هستند:
1٫ گوش دادن به موسیقیهای مثبت و الهام بخش و روح نواز ( شنوایی)
2٫خواندن کتب حوزه روانشناسی مثبت نگر ( دیداری)
3٫ ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ای که خودم دوست دارم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
4٫شرکت در سمینارها (شنوایی و دیداری و حسی- حرکتی)
5٫ شرکت در کلاسهای و دوره های آموزشی خاص در حوزه خودشناسی و روانشناسی (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
6٫ پیدا کردن دوستان هم راستا با اهدافم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
7٫ تعطیلی کامل تلویزیون و فقط دیدن فیلمهای دانلود شده و انتخابی(شنوایی و دیداری)
8٫ لغو عضویت در بسیاری کانالهای تلگرامی و اینستاگرامی و عضو شدن در کانالهای اساتید درجه یک کشور در حوزه موفقیت و … (شنیداری و دیداری)
9٫ شکرگزاری و ایجاد افکار مثبت و انگیزشی بصورت ارادی (شنیداری و حسی-حرکتی)
10٫رویاپردازیهای مثبت (شنیداریو دیداری و حسی-حرکتی)
11٫ نوشتن آنچه که میخواهم و باید بشود (دیداری و حسی-حرکتی)
12٫ مرور روزانه باورهای صحیح ( شنیداری)
ما محصول باورهایمان هستیم و باورهایمان، محصول ورودیهای ذهنی ما. پس با کنترل وردیهای ذهنی، میتوانیم باورهای خوب را بارور کنیم.
امیدوارم حال دلتون بسیار عالی باشه و لحظه هاتون پر از دلخوشی
خیلی خوشحالم که میتونم از تجربیات شما دوستان عزیز بدون هیچ منتی نکته های عالی و کارا برداشت و استفاده کنم.
چیز خیلی زیادی ندارم برای گفتن، بیشتر دوست داشتم تو این همفکری شرکت کنم.
هنوز خیلی کامل نمیتونم زندگیم رو کنترل کنم و احساساتم رو، ولی خب خدا رو شکر خیلی از قوانین رو میدونم و دارم روشون کار میکنم.
من وقتی که حال و هوام داره به سمت حال بد میره یعنی ورودی های ذهنم داره نامناسب و زشت میشه سعی میکنم خیلی سریع ذهنم رو خالی کنم و حواسم رو به یه چیز خوب پرت کنم. به روزهای عالی پیش روم فکر میکنم و اون روزها رو اونجوری که دوست دارم تصور میکنم. گاهی سعی میکنم دوش بگیرم. به خودم برسم… آهنگ های شاد و پر از عشق و انرژی خوب گوش بدم… برقصم… اینا خیلی به داشتن حس خوب کمک میکنن… هیچ هزینه ی خاصی هم ندارن…گاهی آماده میشم و میرم بیرون …جاهایی که شیک و قشنگ هستن قدم میزنم و افکار خوب و زیبا رو با خودم مرور میکنم… قدم زدن تو مراکز خرید شیک حتی وقتی پول خرید رو نداشته باشم… به ویترین مغازه ها نگاه میکنم و لذت میبرم و خدا رو شکر میکنم به خاطر همه ی اون وسیله های زیبا که به زودی من هم بدون هیچ دو دو تا چهار تایی میتونم بخرمشون… تو خیابونا فقط چشمم دنبال ماشین های درجه یک و شیکه و به خاطرشون خدا رو شکر میکنم..
در طول روز تا جایی که یادم میمونه برای هر چیزی که دارم سپاسگذاری میکنم…
تا جایی که بتونم روزی دو تا سه تا فایل گوش میدم…
در طول روز سعی میکنم همواره قوانین رو تو هر کار و مسئله ای پیاده کنم و تقریبا الان تمام مسائل و صحبتها و هر چیزی رو میذارم تو معادله قانون جهان و جوابش رو با قوانین بدست میارم… هر چند که هنوز خیلی راه مونده ولی به قول استاد: آرام آرام نتایج تغییر میکنه… چون من میخوام کلا تغییر کنه زندگیم پس حتما میشه…
و اینکه سعی میکنم خیلی کمتر از قبل به چیزهای منفی واکنش نشون بدم… وقتی مثلا حرف منفی میشنم یا چیز منفی میبینم کلا در موردش بیخیال عمل میکنم و فقط به قوانین فکر میکنم چون ذهنم کاملا دیگه داره مقاومت نشون میده به هر چیزی که بر خلاف قانونه و سریع جواب صحیح و کار درست رو بهم میگه… مثلا همین الان برادرم داشت این بیت رو میخوند که: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش میدهند… یه لحظه عصبی شدم و سریع این به ذهنم اومد که درستش اینه: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام طلا بیشترش میدهند
و کلا فعلا درگیر این مقاومتهای ذهنی خوبم…
و برای همتون باور های عالی و تغییرات بی نظیری در زندگی آرزو میکنم.
من بعضی از کامنت. ها. رو خوندم. و دقیقا خودم همون کارها. رو انجام. میدن. ودلیلی برای نوشتن و. تکرار اون حرف ها پیدا نکردم .
اولا سپاسگزارم از چشمای نازنینت. که نوشته منو میخونه و منو با دنیای. جدیدم آشنا کرد.. راه راه درستیه .این که من چقدر به موفقبت رسیدم به طی کردن تکامل خودم بستگی. داره .و من خودم رو میبینم که حتی نسبت به تابستان همین امسال چقدر پبشرفت کردم از نطر دیدگاه ام به قانون..
سؤالی که توی ذهن منه اینه که
شما. تو فایل آفربنش گفتین که اگه من بخوام به درآمد 2برابر فکر. کنم و جواب. بیاد بابد بیشتر وقت بذاری .این وقت بیشتر پاشنه آشیل شماست..
و تو فایل فکر میکنم 2 عملی گفتین روزی. 16 ساعت وقت میگذاشتید توی دو سال اول . میشه بیشتر توضیح بدین .
البته. استاد من نتایج خوبی هر چند کوچک به دست آوردم در رابطه. با حوزه کارم من بذری رو که کاشته. بودم تازه میوه داده .ولی عاشقانه. ازش مواطبت میکنم. تا پر بار بشه.
سلام دوست عزیز استاد شونزده ساعت وقت برای تغییر باور هایشان میذاشتن نه برای کار یدی ، و ایشون میگفتن که اگه جواب اومد که باید وقت زیاد برای کاره فیزیکی بزاری این پاشنه آشیلته
درمورد کنترل ورودی های ذهن چنتا نکته مهم و ریز رو میخوام بگم که متوجهش شدم:
1.وقتی شما حتی مخاطبای گوشیتون که ادمای منفی گذشته هستن رو میبینین (حتی فقط دیدن اون شماره یا عکس پروفایل)دارین به اون گذشته اون شخص توجه میکنید ناخودآگاه، ینی اون حس قدیمی که از اون شخص دریافت میکردید رو دریافت میکنید،
2.حتی بعضی وقتا این توجه رو یه سری چیزا ذخیره میشه، مثلا بوی فلان عطر،
با سلام خدمت استاد عباس منش و خانواده گرم و صمیمی خودمان
این ذهن ماست که مارا غنی یا فقیر شادو خوشحال یا غمگین یا بد حال می کنه پس اولین چیز ورودیهای که وارد مغز ما می شود اگر ورودیها و گفتگو های درونی را جوری کنترل کنیم که منجر به احساس خوب بشه ما به هدفمان رسیده ایم من همیشه از خدا می خواهم
اللهم تغیر حالنا به حسن حالک یعنی خدای همیشه حال ما را به بهترین وجه حال خوب تبدیل کن حالا عوامل ذیل می تونه حال منو به بهترین وجه نگه داره
1. ارتباط تنگاگ با خالق مثل یک رفیق صمیمی و ازش بخواهیم به وظیفهاش عمل کنه به شرط اینکه ما هم مشرک نباشیم و شرک حقی و جلی نداشته باشیم
2. سپاسگزاری بهترین و نزدیکترین فرکانس بخداست پس همیشه در حال سپاسگزاری از نعمات و مواهبی او در اختیار ما گذاشته و اتفاقات خوبی که در طول روز برایمان
حادث می شود باشیم
3. باور اینکه عوامل بیرونی هیچ نقشی در موفقیت فرد ندارد بلکه این خود باور است که مرا موفق یا نا موفق می گرداند
4. اعتقاد به باور فراوانی در نعمات و فرصت ها در جهان هستی
5. احساس لیاقت و ارزشمندی و غزت نفس داشتن
7. باور اینکه مشکلات عامل رشد و پیشرفت ما هستند
نه مانع رشد
8. باور بخششی که در ما احساس شعف و شادی کند نه صرفا جزمی باشد
9. کنار گذاشتن احساس گناه و باور اینکه خداوند غفور و رحیم است
10. احساس اینکه ثروت معنوی است و فقر باعث گناه می شود و اینکه پول عامل خوشبختی و سعادتمند در دنیا و آخرت است
11.همیشه تمرکز و توجه بر چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم نه چیزهایی که نمی خواهیم
12. ترس هایمان را شناسایی کرده وبه آنها حمله کنیم و این اسلحه شیطان را ازش بگیریم
13. همیشه هدف یا هدفهای سوزان داشته تا انگیزه بالا برای رسیدن به آنها داشته باشیم
14. کارهایمان را به صورت تیمی انجام دهیم که همیشه دست خدا با جماعت است
15. اجتناب و دوری از افراد منفی باف وهر چیزی و هر کسی که موج منفی ایجاد می کند و بالا بردن حس مثبت اندیشی با مراوده با افراد هدفمند با انگیزه با ایمان امیدوار و متوکل بخدا
همه ی این راهها ختم می شود به منبع اصلی یعنی خدا
با خدا باش پادشاهی کن
بی خدا باش هر آنچه خواهی کن
احساس خوب اتفاق خوب احساس بد اتفاق بد
بقول استاد این قانون جهان هستی است
به نام خدا . سلام. یک راه خوب و موثر که هر وقت من از آن استفاده کرده ام ( هر روز این کار را انجام میدهم ) حال خوبی به من دست داده و به نظر خودم فرکانس مثبت می فرستم و یک روز که حالم و دلم از زندگیم خیلی گرفته بود و فکر میکنم به من الهام شد که چنین کنم این است که محل آرامی را در نظر میگرم و از یکی از کلماتی که در ذات خودش واژه مثبت و شامل سلامتی و خوشی و نیک بختی و سعادت و …. میباشد یعنی سلام استفاده میکنم . به این نحوه که ابتدا از خودم شروع میکنم و به خودم سلام میدهم روزی که متولد شده ام , روزی که از این دنیا میروم و روزی که دوباره به این دنیا بر میگردم .سپس به پدر ومادرم و بعد به خانواده ام و خانه ام سلام میفرستم همچنین به نزدیکانم دوستانم و همکارانم و محل کارم سپس به مومنین و صالحین و نیکوکاران و خیرین . درمرحله بعد به تمامی 124 هزار پیامبر مرسل و از حضرت آدم و حوا و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خضر و داود و سلیمان و زنش بلقیس و تمامی پیامبرانی که اسمشان را بلدم تا حضرت محمد (ص) سلام میفرستم حتی به ساحران زمان حضرت موسی که ایمان اوردند و اصحاب کهف و اسیه زن فرعون و حضرت مریم و فاطمه و …و تمام افراد با ایمانی که میشناسم سلام میفرستم و همچنین به 12امامان معصوم و حضرت ابوالفضل و حضرت زینب سلام میفرستم. بعد به شهیدان و کسانی که در راه خدا جهاد کرده اند سلام میفرستم و به همه افراد برگزیده خداونددر روی زمین . سپس به کسانی که ایمان اورده اند و هر لحظه بر ایمانشان افزوده میشود و کسانی که هر لحظه در حال پیشرفت هستند و شادند و ثروتمندند و سالمند و علما و فضلا و دانشجویان و دانشمندان سلام میفرستم . سپس کل کره زمین را در نظرم می آورم و به همه انسانها در سراسر دنیا در مسئولیتهای مختلف سلام میفرستم . اول به تولیدکنندگان و سازندگان و کارخانه داران سلام میدهم وبعد به کارگران و کارمندان سلام میفرستم .و نیز به معلمان و دانش آموزان و سپس به رانندگان ( موتور . ماشین. کشتی. هواپیما ) سلام میفرستم و بعد به قاضیها که قضاوت میکنند و امانتداران و بانکها و بازاریها و تجار و واسطه ها و به مدیران و رهبران جامعه سلام میفرستم همچنین به کشاورزان و دامداران سلام میدهم و بعد به ورزشکاران و به پزشکان و مهندسان و معماران و آباد گران روی زمین سلام میدهم و نیز به خبرنگاران و نویسندگان سلام میفرستم و بعد به نوجوانانی که به سن بلوغ رسیده اند سلام میفرستم و سپس به کسانی که میخواند ازدواج کنند سلام میدهم . بعد توجهم را به طبیعت معطوف میدارم و به همه گیاهان و درختان و آبها و خاکها و سنگها و کوهها و صحراها و حیوانات و پرندگان و حشرات موجود در روی زمین و هوا و باد و ابرها به کره زمین و خورشید و ماه و به تمامی ستارگان و سیارات و کهکشانها و به هفت آسمان سلام میفرستم و برای همه آنان آرزوی خوشبختی و سعادت دارم . سپس به فرشتگان خداوند یعنی به حضرت جبرئیل و عزراییل و میکایل و اسرافیل سلام میفرستم وبه همه فرشتگانی که درهفت آسمان و در عرش وجود دارند سلام میفرستم و بعد به عرش خداوند سلام میفرستم و در آخر از خداوند میخواهم که سلام خود را به همگی ما عنایت کند .
سلام بر شما??
با سلام خدمت دوستان و همراهان گروه دوست داشتنی عباس منش.
همان گونه که استاد به ما آموختند اساس ورودی های ذهن ما براساس توجه شکل می گیرد اما به نظر من نکته-ی بسیار مهم این است که ورودی های ذهن ما در بیشتر موارد به صورت ناخودآگاه است و اغلب ما متوجه آن نیستیم. ذهن ما همیشه در حالت تکرار و عادت است و همیشه در غفلت به سر می برد. در چنین حالتی ما کنترلی بر ورودی مغز خود نداشته و افکار اعم از مثبت و منفی بی انتخاب وارد مغز می شود که متاسفانه در بیشتر موارد منفی است.
به نظر می رسد بهترین راه حل برای این موضوع قرار گرفتن مغز در حالت هوشیاری کامل و پرهیز از غفلت و تکرار و عادت است.
با مثالی این موضوع را بیشتر توضیح می دهم. بارها برایم پیش آمده که وقتی به دفترم می روم در مسیر حرکت، اصلا به یاد نمی آورم که چه چیزهایی را شنیدم یا دیدم. انگار فقط یک مسیر طی می شود و اصلا در این دنیا نیستم. این دقیقا همان حالت غفلت و عدم هوشیاری است. با خود می گویم در طول مسیر چه چیزهایی دیدی؟ از کجا عبور کردی؟ آیا موقع سوار شدن ماشین، کسی در خیابان بود؟ آیا حیوانی مثلا گربه ای را دیدی؟ و در تمام موارد مغزم پاسخ هیچ یک را نمی داند. در حقیقت من قفط در مسیر حضور فیزیکی داشتم ولی ذهنم جای دیگری بود.
اگر انسان می خواهد در لحظه حال زندگی کند و از آن لذت ببرد باید حضور ذهنی در محیط داشته باشد و اساسا فیزیک ما موقعیت مکانی ما را نشان نمی دهد بلکه ما در حقیقت در جایی هستیم که ذهنمان آنجاست.
لذا در این حالت تکرار و عادت هیچ مراقبتی بر ورودی ذهن وجود ندارد و همه چیز بدون صافی وارد مغز ما میشود.
ما باید برای حل این مساله مغز خود را به چالش بکشیم و مرتب آن را از تکرار دور کنیم و بهترین راه حل مواجه کردن مغز با موقعیت های جدید است. برای مثال می توانیم مسیری را که به محل کار می رویم تغییر دهیم و هر روز از یک مسیر برویم. ذهن ما باید با موقعیت های جدید رو به رو شود تا از حالت خواب خارج شود. اما نکته مهم این است که سعی کنیم مسیر جدید را در ذهن خود نسازیم زیرا تفاوتی ندارد که یک مسیر را ده بار برویم یا همان مسیر را ابتدا ده بار در ذهن خود بسازیم و بعد یک بار برویم زیرا هر دو تکرار است.
مغز ما برای فعال شدن کانون هایش و برای بزرگ شدن نیازمند خوراک است. ما باید بتوانیم خود را در حالت هوشیاری نگه داریم.
همچنین می توانیم خود را دائما به صورت سوم شخص ارزیابی کنیم و مرتب از خود سوال بپرسیم در رابطه با آنچه که می بینیم.
خداوند در آیات مختلفی از قرآن، به عبارت «غفلت» اشاره کرده و مسلمانان را از آن نهی کرده و مورد نکوهش قرار داده است.
«لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»سوره اعراف،ایه 179
«بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم زیرا دل هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند،آری آنها همان غافل ماندگان هستند.»
«وان کثیرا من الناس عن ایاتنا لغافلون؛بسیاری مردم،از ایات و نشانه های ما غافل اند».(سوره یونس،ایه 92)
با تشکر
سلام دوست من، منو به کما بردی، احساس میکنم این دیدگاه را باید بیشتر تشریح کنی ولی واقعا منو به فکر فرو برد
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان گرامی
من خودم به تجربه بهترین روشی که بهش رسیدم برای اینکه همواره احساسم خوب باشه این بوده که سعی میکنم همیشه با تمرکز و توجه به کوچکترین داشته ها و موفقیت ها حتی اگر خیلی بدیهی و عادی باشند( مثل برخورد خوبم با همکاران- انجام درست کارم- دیدن خندیدن بچه هام و … ) خداوند را شاکر و سپاسگزار باشم و در این حالت خیلی حالم خوب و عالی میشه و خیلی احساس خوشبختی ، رضایت ، لذت و شادی میکنم. دومین روش من تمرکز به نکات مثبت در اطرافیانم هست ( مثلا شیک پوشی آنها- زیبایی و خوشگلی اونا- سخاوتمندی آنها و …) که من با این طریق حتی با بعضی از همکارانم که دارای رفتارها و اخلاقیات بسیار بدی هستند را براحتی تحمل میکنم و هیچ مشکلی باهاشون تاکنون نداشته ام یعنی من بجای توجه و تمرکز بر روی ایرادات و اخلاق بد آنها ، به نکات مثبت شان توجه و حتی بهشون هم میگم و تایید و تحسین شون میکنم این نکات مثبت شان را و با این روش نظر اونا هم نسبت به من مثبت و اوضاع همیشه رو براه میشه و تاکنون هم این روش بخوبی جواب دادن .
پس بطور خلاصه به نظر من سپاسگزاری و شاکر بودن و توجه به نکات مثبت و مناسب در هرچیز و هرکس بهترین راه کنترل ورودی های ذهن و باقی ماندن بیشتر در حالت احساس خوب میباشد. با تشکر
کوه ودریا ودرختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تاکی آخر چوبنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوه الوان از چوب
یا که داند که برارد گل صدبرگ از خار
دل بگردان به سوی اله یکتا هر دم
تا که احساس کنی مستی بی چون و چرا
سلام به استاد ودوستان عزیز
راستش استاد قول دادند که انشاله یک روزی همه دور هم جمع بشیم و از نتایجمون بگیم به صورت حضوری به امید اونروز وبه امید نتایج بزرگترهم برای خودم هم برای استاد وهم برای دوستان .
چندسال پیش توی باشگاه بدنسازی یکی ازبچه ها بنام هادی داشت خودشو اماده میکرد که بره مسابقات استان و ازاونجایی که ایشون سابقه زیادیم نداشت رو اورده بود به انواع داروها و مکملها از هرنوع.و حسابیم داشت خرج میکردکه هر جور شده من باید امسال تو وزن خودم اول بشم و خب دیگه واقعا داشت وحشتناک خودشو تیکه پاره میکرد که هرجور شده منی که دو سالم سابقه ندارم باید اول بشم که همه بگن فلانی بااینکه سن زیادیم نداره تواولین حضورش تو مسابقات اول استان شده.
یکی دیگه ازدوستان بنام افشین که خب هم سنش بالاتر بود وهم چندین سال سابقه داشت ایشونم اماده میشد که بره مسابقات توی همون وزن.البته ایشون کاملا از راه طبیعی و درست کار کرده بود و داشت اماده میشد اصلام ادعایی نداشت و کاملا م خونسرد بودو به قول معروف کوری هم نمیخوند.تا اینکه این دونفر رفتند مسابقات و اتفاقی که افتاد برام خیلی جالب بودافشین توی همون وزن دوم شد و هادی ششم.که البته هادی هنوزم داره باهمون روش ادامه میده به امید اینکه یک مقام خوب کسب کنه و هنوزم نکرده و بدنش شده مثه گوریل و کبد خراب و پوست پرازجوش و غیره که هیچ راهی ام واسه درست کردن بدنش دیگه نیست.
دوستان این داستان واقعیه و واقعیت زندگی خیلی از ماهاست.من وقتی جلسه اول و دوازدهم دستیابی به رویاهارو گوش دادم چقدر از این داستان درس گرفتم که اولا ادم واسه رسیدن به خواسته ش هرچقدر خودشو مثه گربه به در و دیوار بزنه اتفاقا راه رهایی رو بدتر گم میکنه.دوما خواسته رو تا روندش رو طی نکرده باشی بیرون کشیدن کرم از توی پیله کار غلطیه و اینکه به قول انیشتین چرا یه کاری رو وقتی میبینیم اشتباهه باز اون کارو احمقانه تکرارمیکنیم؟
من خوب یادمه که افشین بنده خدا چقدر با ارامش تمرین میکرد و نتیجه مسابقات زیاد براش مهم نبودو قانع بود.و الان میفهمم که واقعا نمیشه با چسبیدن به خواسته ها بهشون رسید.اصلا هدف از رسیدن به خواسته ها چیه؟اینه که به لذت بیشتر برسیم خب پس من همین الانم چیزای زیادی تو زندگیم دارم که میتونم براحتی ازشون لذت ببرم و به خاطرش سپاسگزارخداباشم پس چرا الکی نق میزنم؟
من وقتی بیام از درامد ماهی 2میلیونم لذت ببرم و بخاطرش شکرگزار باشم مطمئنا خدا راه رسیدن به 5میلیونم بهم میگه.اما وقتی بگم ای بابا خدایا این چه وضعشه اخه 2میلیونم شد پول؟همون 2تومنم به واسطه احساس بدی که از شکایت و گله به وجود میاد میپره و درامده میشه 1ونیم میلیون.
ذهن بینهایت چموش و بیقراره. همه ما بواسطه ورودیهای نامناسب از خانواده و تلویزیون و جامعه گفتگوهای غالب ذهنمون در مورد نا خواسته هاس.حتی افراد تحصیل کرده و ثروتمند و موفق هم از این قاعده مستثنی نیستند البته کمتر.اما اگر افسار ذهن رو بتونیم بدست بگیریم و گفتگوهای ذهن رو بتونیم همراستا کنیم با خواسته هامون کم کم توش ماهر میشیم و وقتی توش ماهر شدیم دیگه همیشه احساس عالی داریم و اینجوری به خواسته هامونم میرسیم..البته اولش خیلی سخته ولی کم کم روان میشه اینکار.
من به شخصه وقتی به موفقیتام در اینده فکر میکنم و خودمو صاحب اون چیزایی که میخام میبینم احساس خوبی پیدا میکنم وقتی با خداحرف میزنم و خواسته هامو بهش میگم یاوقتی داشته هامو بیاد میارم و خداروشکرمیکنم و میبینم که خیلی ازمردم دنیا همین داشته های من براشون رویاست احساس خوبی پیدا میکنم.به قول استاد شادی یه موضوع ذهنیه شادی چیزی نیس که بارسیدن به فلان دختر یاپسر یا ماشین بوجود بیاد تو باید از قبل درک کرده باشی که میتونی در هرلحظه شاد باشی وبعد اون موهبت به تو داده خواهد شدو احساس شادی بیشتری باهاش خواهی کرد.
خداوند در سوره یونس ایه 44میفرماید:
خداوند هیچ به مردم ستم نمیکند.ولی این مردمند که به خویشتن ظلم میکنند.
اکثر ما ادمها مصداق همین ایه هستیم که داریم با ورودیهای مزخرف ذهنمون چه بلایی سرخودمون میاریم.من یادمه حدود 20سال قبل چیزی بنام خشکسالی و خشکیدن زاینده رود و دریاچه سد نداشتیم ولی انقدر شروع کردن از بی ابی و خشکیدن بگن و اینو بکنن تو ذهن مردم که فقط در عرض 20سال زاینده رود دیگه کامل خشکیده دریاچه ام دیگه ابی نداره.واز الان هی دارن میگن که اصفهان دیگه جای سکونت نیست تا چندسال دیگه.ومطمئنا این اتفاق میفته بواسطه ایه ای که ذکر کردم.
حالا اگه ما همون موقعها بجای اینکه هی از کم ابی وصرفه جویی بگیم خداروبخاطر این همه ابی که داشتیم شکر میکردیم و احساس خوبی ازش داشتیم هرگز خشکسالی و این وضع زاینده رود پیش نمیومد.
آیات 62 تا64 یونس:
آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین میشوند.همانها که ایمان اوردند و از مخالفت فرمان خدا پرهیز کردند.در زندگی دنیا واخرت شاد ومسرورند.وعده های خداوند تخلف ناپذیر است.این است آن رستگاری بزرگ.
به نظر من این 3تا ایه ای که ذکر کردم خلاصه کل دوره های استاد عباسمنشه.
شما وقتی بخدا ایمان داشته باشی ترسی نداری نه از تورم نه از بیکاری نه از رکود و دپرس و نگرانم نمیشی چون میدونی خدا باهاته. دیگه از انجام کارای بزرگ نمیترسی از حرف زدن تو جمع نمیترسی.میدونی که وارد هر کسب و کاری بشی عالی نتیجه میگیری.و هم در این دنیا و هم در اون دنیا شاد و مسرور خواهی بود.
دوستان عزیزم مدتیه یک فرمول کیمیاگری پیدا کردم
بعد ازنماز باید ایه الکرسی رو بخونی و بعدش تسبیحات حضرت زهرا و بعدش 3 مرتبه سوره توحید و 3مرتبه صلوات دست اخرم 3مرتبه ایه سوم سوره طلاق رو میخونی.مطمئنا بینهایت برای رسیدن به خواسته ها کمکت میکنه فقط باید معانی اینهارو به خوبی درک کنید.از اعماق وجودتون احساس کنید که چیزی که دارید میگید واقعا اتفاق میفته.
مثلا وقتی ذکر الله اکبر رو میگیدواقعا باور کنید که هیچ نیرویی بالاتر وبرتر از خدا نیست که به شما کمک کنه و فقط باید روی اون حساب کرد.
وقتی میگید الحمد لله داشته هاتونو بیاد بیارید مثل سلامتی خونه ماشین یا فرزند.
وقتی میگید سبحان الله بدونید که خداوند خلف وعده نمیکنه و بینهایت ثروت و خوشبختی وارد زندگیت میکنه چون قول داده.
جالبه که ایه 3 سوره طلاق چقدر فوق العاده قانون رو بیان میکنه بدین صورت که:
و من یتق الله یجعل له مخرجا….و یرزقه من حیث لا یحتسب…و من یتوکل علی الله فهو حسبه…ان الله بالغ امره…قد جعل الله لکل شی قدرا.
وهرکس تقوای الهی پیشه کندخداوند راه نجاتی برای او میگشاید…و از جایی که گمان نبرد خدا روزی به او میدهد…وهرکه در هر کاری بر خدا توکل کند خدا اورا کفایت میکند…که خداوند امرش بر همه عالم نافذ و روانست…و بر هرچیز قدر و اندازه ای قرار داشته است.
و چقدر تعقل در این ایات میتونه مارو در فرکانس خدایی قرار بده وبه تمام خواسته هامون برسونه.واین فرمول رو مثه من حفظ کنید ومرتب تکرارش کنید و بهش فکر کنیدواحساس خوب ازش بگیرید.
منکه شک ندارم یه روزی به تمام خواسته هام میرسم.پورشه 911٫٫٫ویلا در چالوس…درامد فوق العاده و همه چیزای خوب.مطمئنا همه میتونن به تک تک خواسته هاشون برسن اگر فقط باور کنن که لیاقتش رو دارن وزاویه دیدشون رو تغییر بدن و هر لحظه شاد باشن.
به امید روزی که استاد وشاگرد در کنار هم جمع بشن ودر مورد قانون حرف بزنن.
امیدوارم که مطالبم احساس خوبی بهتون داده باشه وبهش رای بدید.
در پناه الله یکتا……………………………..
با سلام به استاد عزیزم و خانواده گروه عباسمنش
من برای اینکه بتونم ورودی ذهنم رو کنترل کنم ، احساسم یا فکر هایی که در همان لحظه میبینم ، اگه ببینم احساسم بده یا به چیزهای بدی فکر میکنم به خودم میگم سعید هر بلایی به سرت بیاد خودت خواستی و از ترسی که دارم بلا به سرم بیاد به سرعت ذهنم رو در گیر چیزی یا کاری میکنم، البته این ترسی که دارم از فکر کردن به چیزهای بد خیلی جواب میده و سریع دنبال راهی میگردم که بتونم ذهنمو کنترل کنم ،من از ١6 فروردین ٩6 تعهد دادم به دوره های استاد که سلامتی و ثروت و عشق و سعادت بیشتری داشته باشم و اولین جلسه دوره قانون افرینشو خریدم اوضاع مالی خوبی نداشتم یک جلسه یک جلسه خریداری میکردم ولی انقدر از جلسه اول قانون افرینش نتیجه گرفتم تعهدم و تمرینم بیشتر میشد که حدود 6 ماه کل دوره افرینش و عزت نفس و عشق مودت و روانشناسی ثروت ٣ رو خریدم به اسانی انقدر در زندگیم تغییر بسیار خوب و زیادی در راستای سلامتی و ثروت و عشق و … داشتم و دارم که یک کتاب میشه نوشت ،کنترل ورودی ذهنم به شرح ذیل است
١-گوش دادن به دوره ها و فایل های استاد یا فایل صوتی که برای تغییر باورهایم ضبط کردم ،مثلا هنذفری به گوشیم وصله و با صدای کم در گوش چپم میگزارم و کارهای روزمره زندگیمو انجام میدم یکی از این کارهایی که انجام میدم در محل کارم مدیر بازرگانی یک شرکتم و زمان سفارشات یا زدن فاکتورها نیم کره سمت چپ مغزم در گیر کارم هست و نیم کره سمت راست مغزم که به گوش چپم وصل هست در گیر فایل های صوتی میکنم و با صدای کم گوش میدم ولی حواسم به کارمه و جالب رو این موضوع بصورت عجیبی فایل ها در ذهن ناخداگاهم هک میشه وقتی با یکی حرف میزنم یا میخوام نظرمو بگم بصورت خودکار به نکات مثبت اون سؤال یا اون موضوع حرف میزنم یا توجه میکنم.توجه :گوش چپ وصله به نیم کره سمت راست که میشه ناخداگاه و گوش راست وصله به نیم کره سمت چپ که منطق یا معادلات است و من این موضوع رو نمیدانستم از استاد عزیز یاد گرفتم و برای من همیشه سؤال بود که من با همه خوبم و به همه احترام میزارم هیچ کس بدی منو نمیگه همه منو دوست دارن چرا اونجور که میخوام پیش نمیره بعد از شناخت قانون کیهانی فهمیدم خیلی چیزها از بچه گی دیدم و همه در ذهن ناخداگاهمه و باید تغییرش بدم و انقدر خدا را شکر میکنم که استاد عباسمنش رو دارم و مو به مو همه سوال هایی که در ذهنم گره خورده بود باز شده و دستانی از دوستان خداونده ، تعهد و تمرین بیشتری باید بکنیم تا از ملک سلیمان هم بیشتر بخواهیم
٢-دیدن فیلم یا فایل های خوب و اموزنده در راستای سلامتی ،ثروت ، عشق ، ارامش و…..
من انقدر عشق فیلم و سریال های روز دنیا بودم در هر سبکی که خانواده و اقوام میگفتند اگه میخواین موضوع فیلمی و بدونی از صفر تا صدش سعید میدونه و از ١6 فروردین ٩6 که تعهد دادم تا الان یک دونه فیلم یا سریالی ندیدم خیلی مهمه ذهنمون رو پرورش بدیم برای چیزهای که در اینده نتیجه شو بگیریم نه چیزهایی که به نظرم ارزشی ندارند و فقط وقت تلف کردنه
٣-نوشتن و نوت برداری فایل ها و دوره ها استاد یا چیز های که به شما احساس خوبی میده من تنها چیزی که میدونم همیشه با منه و دستمه و آز من دور نیست گوشی موبایله و تا چیزی به ذهنم میرسه یا دوره های استاد یا هر چیز دیگه به یادم میاد در نوت موبایلم مینویسم و همیشه در دست رسمه یادمه فیلم پیشگویی اسمانی رو دیدم و خیلی تو ذهنم بود که أیا جایی هست در ایران مثل اون جایی که در امریکای جنوبی بود یا همون فیلم چون سوال میکردم و از خدایم میخواستم بهم نشون بده یا بگه، وقتی که خواب بودم یه چیزی دو گوشم گفت ماسوله یه لحضه بیدار شدم توی نوت گوشیم نوشتم و خوابیدم صبح به خودم گفت من اصلا اینجا رو نمیشناسم و نرفتم فقط یکی یا دو بار از دوستان شنیده بودم همچین جای قشنگی وجود داره ولی اسمش برام سخت بود و نمیتونستم تلفظ کنم دفترچه یادداشت گوشی اینجا بدردم خورد بگذریم برای اینکه راحت تر نکته برداری کنید از طریق دفترچه یادداشت گوشیتون استفاده کنید یه چیز دیگه که الان یادم اومد من از درسهای خواندنی بدم می امد هر موقع مجبور بودم درس رو یاد بگیرم یاداشت میکردم که تو ذهنم هک شه ونوشتن خیلی جواب میده برای کنترل ورودی های ذهن
4-به قول استاد که میگه از کلام تو به تو حکم میشود در مورد هر چیزی صحبت میکنی یعنی درخواست میدی ، من معمولا بیشتر به نکات مثبت هر فرد یا موضوعی صحبت میکنم مثلا یه موقع ها که با اسنپ رفت و امد میکنم بعضی راننده ها که ناله میکنند ذهنمو میبرم سمت خواسته هایم چشمام شاید به سمت اون بنده خدا باشه ولی ذهنم جای دیگه هست و فقط سرمو تکون میدم که اون بنده خدا احساس بدی نکنه یا یجور بهش امید واری میدم که از ناله کردن منصرف شه من خیلی أهل حرف زدن نیستم و خیلی در جمعی که همه دور هم جمع میشوند نمیرم چون همه از مشکلاتشون حرف میزنند که من دوست ندارم خیلی از رفیق هایم که همیشه از مشکلات حرف میزدند خیلی کم یا اصلا دیگه رفت و امد ندارم همه اینها باید باشه که بتونی به خواستت برسی . با عرض پوزش خیلی زیاد شد امیدوارم همیشه شادتر وسلامت تر و ثروتمند تر و عاشق تر و سعادتمندتر باشید
عالی بوووود احسنت
بنام بی نام او
سال 94، با یک فایل انگیزشی، با استاد عباس منش آشنا شدم، همون که اولش میگفت “باید از خودمون بپرسیم زندگیمون دقیقا همون چیزیه که میخوایم…”. و از اون سال تا زمان عضویتم در این سایت (امسال)، تنها فایلی شد که از استاد گوش دادم. اون موقع من آماده دریافت این آگاهیها نبودم، وگرنه همه چیز مثل الان، در سایت موجود بود.
از سال 94،زندگیم دستخوش تغییرات بسیاری شد که منجر شد تا امسال یعنی سال 96، به مداری برسم که بتونم آموزشهای استاد رو دریافت کنم. الان که به 2 سال گذشته ام نگاه میکنم، میبینم که تمام تغییرات زندگی ام، ناشی از تغییرات دریافتهای ذهنی ام بوده.
اصلی داریم بنام GIGO (جی،آی،جی،او) که خلاصه garbage in garbage out هست بمعنی این که اگر به هر سیستمی آشغال وارد شود، خروجی آن نیز آشغال است. من تا سال 94، سالها بود که سیستم مغزی خودم رو با آشغالهایی که همه جا بودند، اشغال کرده بودم. آشغالهایی از طرف رسانه ها، موسیقی ها، فضای مجازی، فیلمها، دوستان، محیط، کتب، و حتی فامیل و خانواده. و این آشغالها بودند که افکار من، کلام من، رفتارمن، عادات من، شخصیت من و در نهایت زندگی و سرنوشت مرا کنترل میکردند. محصول ورودیهای نادرست، من بودم، با باورهای احمقانه در مورد زندگی، اخلاق بد، خشمگین، دائما غر میزدم و دائم الانتقاد. انگار “ماشین آشغال یاب “شده بودم و هر جا و هر کس و هر ایده را بطور بیمارگونه ای، نفی و رد میکردم و ناامیدانه، در بحر افسردگی و لاینحلی، مستغرق بودم.
اما، کم کم با افکار، کتب، افراد، کلاسها و سمینارهایی آشنا شدم که مرا بعد از دوسال، به همان فایل انگیزشی استاد عباس منش رساند. امسال که دوباره کاملا بطور اتفاقی این فایل برام ارسال شد، کامل گوش دادم. و بعد باخودم گفتم بذار یه سری به سایت آقای عباس منش بزنم و ببینم اونی که این حرفها رو میزد، الان خودش کجاست و به چه چیزهایی رسیده. که دیدم استاد عزیز، به اندازه ای موفق هست که قانع شدم از محصولاتشون و فایلهاشون استفاده کنم. و پس از استفاده از محصولات رایگان و خریداری چند محصول ، متوجه شدم که دوسال پیش من با آموزشهای استاد هم فرکانس نبودم که از سال 94 تا امسال، هیچ استفاده ای از محصولاتشان نکردم.
ما دارای 5 حس، بعنوان ورودیهای مغزی هستیم که بترتیب حس دیداری، شنیداری و لامسه ( حسی-حرکتی)،ورودیهای اصلی مغز رو تشکیل میدن. اگر فرض کنیم این ورودیها، یک دروازه دارند، برای هریک از این سه ورودی ، بویژه شنیداری و دیداری، یک نگهبان بسیار قدرتمند و تمام وقت میگماریم تا هر چیزی بخواد وارد بشه، باید با اجازه این نگهبان وارد بشه و اون نگهبان، خود ماییم و شعار ما اینه” تنها چیزی میتونه به مغز من وارد بشه که خودم اجازه بدم.” حال این چیز موسیقی باشه، یا یک حرف ناامید کننده، یا یک تصویر ناخوشایند یا یک منظره بسیار زیبا.
آنچه من از زمستان سال 94 تا روزیکه در سایت عضو شدم انجام دادم تا به سطح فرکانس فعلی (همسطح آموزشهای استاد) دست پیدا کنم، به این شرح هستند:
1٫ گوش دادن به موسیقیهای مثبت و الهام بخش و روح نواز ( شنوایی)
2٫خواندن کتب حوزه روانشناسی مثبت نگر ( دیداری)
3٫ ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ای که خودم دوست دارم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
4٫شرکت در سمینارها (شنوایی و دیداری و حسی- حرکتی)
5٫ شرکت در کلاسهای و دوره های آموزشی خاص در حوزه خودشناسی و روانشناسی (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
6٫ پیدا کردن دوستان هم راستا با اهدافم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)
7٫ تعطیلی کامل تلویزیون و فقط دیدن فیلمهای دانلود شده و انتخابی(شنوایی و دیداری)
8٫ لغو عضویت در بسیاری کانالهای تلگرامی و اینستاگرامی و عضو شدن در کانالهای اساتید درجه یک کشور در حوزه موفقیت و … (شنیداری و دیداری)
9٫ شکرگزاری و ایجاد افکار مثبت و انگیزشی بصورت ارادی (شنیداری و حسی-حرکتی)
10٫رویاپردازیهای مثبت (شنیداریو دیداری و حسی-حرکتی)
11٫ نوشتن آنچه که میخواهم و باید بشود (دیداری و حسی-حرکتی)
12٫ مرور روزانه باورهای صحیح ( شنیداری)
ما محصول باورهایمان هستیم و باورهایمان، محصول ورودیهای ذهنی ما. پس با کنترل وردیهای ذهنی، میتوانیم باورهای خوب را بارور کنیم.
همیشه بهترین خودتان باشید
سلام به استاد جان عزیز و همه ی شما دوستان گرامی
امیدوارم حال دلتون بسیار عالی باشه و لحظه هاتون پر از دلخوشی
خیلی خوشحالم که میتونم از تجربیات شما دوستان عزیز بدون هیچ منتی نکته های عالی و کارا برداشت و استفاده کنم.
چیز خیلی زیادی ندارم برای گفتن، بیشتر دوست داشتم تو این همفکری شرکت کنم.
هنوز خیلی کامل نمیتونم زندگیم رو کنترل کنم و احساساتم رو، ولی خب خدا رو شکر خیلی از قوانین رو میدونم و دارم روشون کار میکنم.
من وقتی که حال و هوام داره به سمت حال بد میره یعنی ورودی های ذهنم داره نامناسب و زشت میشه سعی میکنم خیلی سریع ذهنم رو خالی کنم و حواسم رو به یه چیز خوب پرت کنم. به روزهای عالی پیش روم فکر میکنم و اون روزها رو اونجوری که دوست دارم تصور میکنم. گاهی سعی میکنم دوش بگیرم. به خودم برسم… آهنگ های شاد و پر از عشق و انرژی خوب گوش بدم… برقصم… اینا خیلی به داشتن حس خوب کمک میکنن… هیچ هزینه ی خاصی هم ندارن…گاهی آماده میشم و میرم بیرون …جاهایی که شیک و قشنگ هستن قدم میزنم و افکار خوب و زیبا رو با خودم مرور میکنم… قدم زدن تو مراکز خرید شیک حتی وقتی پول خرید رو نداشته باشم… به ویترین مغازه ها نگاه میکنم و لذت میبرم و خدا رو شکر میکنم به خاطر همه ی اون وسیله های زیبا که به زودی من هم بدون هیچ دو دو تا چهار تایی میتونم بخرمشون… تو خیابونا فقط چشمم دنبال ماشین های درجه یک و شیکه و به خاطرشون خدا رو شکر میکنم..
در طول روز تا جایی که یادم میمونه برای هر چیزی که دارم سپاسگذاری میکنم…
تا جایی که بتونم روزی دو تا سه تا فایل گوش میدم…
در طول روز سعی میکنم همواره قوانین رو تو هر کار و مسئله ای پیاده کنم و تقریبا الان تمام مسائل و صحبتها و هر چیزی رو میذارم تو معادله قانون جهان و جوابش رو با قوانین بدست میارم… هر چند که هنوز خیلی راه مونده ولی به قول استاد: آرام آرام نتایج تغییر میکنه… چون من میخوام کلا تغییر کنه زندگیم پس حتما میشه…
و اینکه سعی میکنم خیلی کمتر از قبل به چیزهای منفی واکنش نشون بدم… وقتی مثلا حرف منفی میشنم یا چیز منفی میبینم کلا در موردش بیخیال عمل میکنم و فقط به قوانین فکر میکنم چون ذهنم کاملا دیگه داره مقاومت نشون میده به هر چیزی که بر خلاف قانونه و سریع جواب صحیح و کار درست رو بهم میگه… مثلا همین الان برادرم داشت این بیت رو میخوند که: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش میدهند… یه لحظه عصبی شدم و سریع این به ذهنم اومد که درستش اینه: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام طلا بیشترش میدهند
و کلا فعلا درگیر این مقاومتهای ذهنی خوبم…
و برای همتون باور های عالی و تغییرات بی نظیری در زندگی آرزو میکنم.
شاد باشید
سلام استاد عزیزززززم..
من بعضی از کامنت. ها. رو خوندم. و دقیقا خودم همون کارها. رو انجام. میدن. ودلیلی برای نوشتن و. تکرار اون حرف ها پیدا نکردم .
اولا سپاسگزارم از چشمای نازنینت. که نوشته منو میخونه و منو با دنیای. جدیدم آشنا کرد.. راه راه درستیه .این که من چقدر به موفقبت رسیدم به طی کردن تکامل خودم بستگی. داره .و من خودم رو میبینم که حتی نسبت به تابستان همین امسال چقدر پبشرفت کردم از نطر دیدگاه ام به قانون..
سؤالی که توی ذهن منه اینه که
شما. تو فایل آفربنش گفتین که اگه من بخوام به درآمد 2برابر فکر. کنم و جواب. بیاد بابد بیشتر وقت بذاری .این وقت بیشتر پاشنه آشیل شماست..
و تو فایل فکر میکنم 2 عملی گفتین روزی. 16 ساعت وقت میگذاشتید توی دو سال اول . میشه بیشتر توضیح بدین .
البته. استاد من نتایج خوبی هر چند کوچک به دست آوردم در رابطه. با حوزه کارم من بذری رو که کاشته. بودم تازه میوه داده .ولی عاشقانه. ازش مواطبت میکنم. تا پر بار بشه.
منم سوالم همینه متاسفانه نمیتونم وقت زیادی واسه کارم بذارم نهایتش روزی 6 ساعت
سلام دوست عزیز استاد شونزده ساعت وقت برای تغییر باور هایشان میذاشتن نه برای کار یدی ، و ایشون میگفتن که اگه جواب اومد که باید وقت زیاد برای کاره فیزیکی بزاری این پاشنه آشیلته