این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم. مثل همیشه فایل استاد به موقع بود و سوال مسابقه دقیقا به حال من ربط داشت. یه دو روزی بود که کسل بودم و با اینکه شبانه روز فایلهای استاد و فایل باورها تو گوشم بود ولی دیگه روم تاثیر نداشت و ناامید بودم که چرا به اون خواسته نرسیدم و پس کی ؟ چرا تمرینات من بی حاصل بود !
سوال استاد باعث شد یاد تجربه هام از تغییر احساسم بیفتم که یادم بیاد چطور موفق شدم حس بدم رو تغییر بدم ، که حالا میخوام براتون بگم راه هارو و ممنونم از استاد که باز هم باعث شدن بعد از دو روز دوباره به حس خوب برسم.
به نظر من وقتی آدم حالش بده جملات تاکیدی و حرفهای خوب و اینا فایده ای نداره و یه وقتایی حتی آدم رو از راه دور میکنه چون میگه پس کو ؟این همه گوش دادم نشد پس حتما دروغه و بدتر ناامید میشه . بنابراین به نظر من بهتره با کار دیگه ای اول به حالت حداقل خنثی رسید (البته رتبه بندی احساس هم در کتاب بخواهید تا به شما داده شود هست)
* همه مون میدونیم که tv ممنوع ، ولی با توجه به نکات مثبت ? یه انیمیشن های خوب هم داریم که یا فیلم کامل هستن یا فیلم کوتاه که اکثرا در مورد غلبه به ترسها و رسیدن به خواسته ها هستن . چون تصویر و صدا هست بنابراین تمام فضای ذهن رو پر میکنه و فرصت فکر به چیزای منفی نداریم که هیچ ، حتی انگیزه هم میده. البته اگه به زبان اصلی باشه خوب مجبوری بیشتر دقت کنی در ضمن زبانت هم خوب میشه.
* من عادت دارم وقتی با خدا حرف میزنم بنویسم البته
این رو از استاد عزیزم دارم که باهاش تونستم خواسته هام رو واضح تر کنم و احساساتم رو بهتر درک کنم. این نوشته ها گاهی گلایه س گاهی خواسته های اضطراری یا هر چیز دیگه ای … وقتی حس بدی دارم برمیگردم نوشته های قبلیم رو میخونم به دو دلیل حسم رو خوب میکنه (البته از یه الهام شروع شد). 1٫ میبینم که یه چیزی میخواستم و بهش رسیدم و این انگیزه میشه و حتی اگر ببینم چیزی میخواستم و نرسیدم بهش (به خاطر باورهای خودم البته )میبینم که در بدترین حالت حداقل اتفاق بدی نیفتاده و اون مسئله به صورت خنثی حل شده ، اینطوری حس اینکه خداوند پشتیبانم هست بیشتر درک میشه . 2٫ وقتی افکار قبلم رو میخونم میبینم که چقدر از لحاظ عقلی رشد کردم . دوستان شاید الان متوجه نباشین که چقدر ذهنتون تغییر کرده ولی اگر ببینید قبلا چطور فکر میکردین متوجه میشین که چقدر بزرگتر شدین
* گوش دادن آهنگ شاد . قبول دارم تو حس بد آدم مقاومت داره ولی بلاخره باید یه حرکتی انجام بدیم دیگه ? این حرکت میتونه باز کردن گوشی و پلی کردن یه آهنگ شاد باشه. خودم پیش اومده چند دفعه دیگه کم مونده بود گریه کنم یهو یه محسن چاووشی گذاشتم جاتون خالی اصلا رقصم گرفت ? در حالت نشسته هم میتونید برقصین و بخونید لازم به بلند شدن نیست ?
* خوندن کتابهای خوب . من از وقتی با استاد آشنا شدم اکثرا کتابهایی رو میخونم که بهم الهام میشه . کتابهای خوب مخصوصا اگر داستانی باشن اینقدر میتونه جذبتون کنه که افکار بد از ذهنتون بره . مثل پیشگویی آسمانی ، پندار ، در آغوش نور، ارتباط با خدا و ….
* یه وقتهایی هم پیش میاد آدم عصبی هست یا ناراحته و خودش هم نمیدونه چشه ، از کتاب بنویس تا اتفاق بیفته یاد گرفتم شروع کنم نوشتم و اینقدر بنویسم تا دلیل اصلی مشخص بشه .
تو روانشناسی میگه دلیل حس بد همیشه افکارت هستن نه اتفاقات ، پس سعی کن ببینی اون فکر چی بوده ، با نوشتن برات واضح میشه و میتونه حلش کنی
دیگه بستگی به خودتون داره که چه کاری براتون لذت بخشه . پیاده روی هم حال خیلی ها رو خوب میکنه حتی اگه اولش سخت باشه .
یه تجربه جالب دیگه اینکه من برا تمرین نقشه ی ذهنی در دوره ی تند خوانی اهدافم رو کشیدم و یه دفعه که حالم خیلی بد بود و از درد زیاد کاری نمیتونستم انجام بدم یهو رفتم سر گوشیم و نقشه ی ذهنیم رو دیدم کلی دقت کردم ببینم چی کشیدم به عنوان نماد از خواسته هام اینقدر خنده م گرفت از نقاشی هام که اصلا همه چی یادم رفت و خوب شدم . خیلی تجربه خوبی بود برام
دفعه ی سوم هست متن رو مینویسم ? دو بار دستم خورد رفت نمیدونم چی شد امیدوارم ارسال نشده باشن . من که کوتاه بیا نیستم دوباره نوشتم . گروه عزیز اگر قبلیا که نصفه بود اومده نمایش ندین پلیییز ?
با آرزوی سلامتی و شادی و ثروت برای همه دوستان و استاد عزیزم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همکاران زحمت کش ایشان و همه هم فرکانسی های دوست داشتنی
خدا را شاکرم که همه ما را در این مسیر نورانی و هدفمند قرار داد
به نظر من چند وجه مشترک بین همه ما است اول اینکه همه قبل از آشنایی با این فضای فرکانسی خودمان را زیر کوهی از مشکلات و ابهامات دفن کرده بودیم که این نتیجه ای غیر از افسردگی و پوچی نداشت . دومین وجه مشترک هدف والایی است که خوشبختانه همه در مسیر آن قرار گرفته ایم .
مشکلات همه افراد را به حدی دچار روزمرگی و تاریکی نموده است که تغییر و تحول آنها نیاز به یک جرقه یا یک نقطه عطف دارد تا مسیر نزولی این نمودار به سمت صعود پیش برود
در زمینه من این جرقه از فایل ( چگونه درآمد خود را در عرض یکسال سه برابر کنیم ) شروع شد چون قبل از اینکه با این قوانین آشنا شوم همه مشکلات خود را در کم پولی می دیدم و با دیدن عنوان این فایل همان جرقه ای که عرض کردم زده شد . بعد از آن همه فایلهای رایگان را دانلو کردم و هر کدام را بیشتر از صد مرتبه گوش دادم و همه نکات آنها را با دقت استخراج نمودم .
گام بعدی که مهمتر است استمرار و توجه مثبت به همه خواسته ها در لحظه لحظه زندگی است تا فرکانسی که هر لحظه به کاینات ارسال میشود بر اساس خواسته ها باشد
مورد بعدی که بسیار معجزه می کند واگذاری مشکلات به خدا و تقسیم همه امور با خدا و از این مهمتر شکرگزاری دایم خصوصا صبح اول وقت و شب هنگام زمان خواب میباشد
نکته بعدی حذف تلویزیون و کلیه اخبار و دوستانی که دایما در حال منفی بافی هستند
مورد آخر که اهمیت بالایی هم دارد اهمیت به قدرت کلام و ریز ریز حرفهایی است که ما به زبان می آوریم
مجموع همه این موارد میتواند بمباران افکار مثبت در ما ایجاد کند و در نتیجه آن فرکانس ما مثبت و در نهایت نتایج مطلوب و حتی عالی باشد
در ابطه با شخص من مجموع این موارد کارساز بوده است
امیدوارم همگی شاد و سربلند و ثروتمند باشید – ممنون از توجه همه عزیزان
من بعد فایل های رایگان و قانون آفرینش الان دارم روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و کار هایی رو که برای کنترل ورودی ها انجام میدم رو میخوام بهتون بگم:
محیط اتاقم و کشوها رو کامل خالی و تمیز و منظم کردم
و بهترین جای هست که تو خونه دوستش دارم
در صورتی که بقیه قسمت های خونه خیلی شلوغ و نامنظمه و بقیه افراد خانواده مدام دارند اخبار و ماهواره نگاه می کنند و اما من این محیط ایزوله دوست داشتنی رو برای خودم درست کردم
اتاقم تبدیل شده به دانشگاه صوتی و مدام فایل های شما و یا صدای ضبط شده خودم رو دارم گوش میدم
از فایل های شما با صدای خودم یه فایل چکیده
ضبط میکنم و اون ها رو بار ها گوش میدم
بعضی وقت ها هم دوش میگیرم و کت و شلوار و ادکلن میزنم و خیلی شیک میرم جلوی دوربین و درباره خودم و خدا و باور هام یه کلیپ تصویری میگیرم و اون رو بارها نگاه میکنم
اول صبح بلا فاصله بعد صبحونه با ماشین میرم یه جای خلوت و بیشتر تو ماشین میمونم و تمریناتم رو انجام میدم
من از قدرت کلام خودم خیلی خوب استفاده میکنم
اولش برام سخت بود اما کم کم خودم رو بیشتر باور کردم
و هر روز داره قدرت بیان و بداهه گویی و جمله بندی ام بهتر میشه
امروز 5 بهمن 96 من تو شهر بارون رشت هستم
جمعه ساعت 8 صبح و بارون شدیدی که به سقف ماشین داره میخوره و یه پارک خلوت خلوت و دارم با دیدن و شنیدن صدای بارون لذت میبرم و با عشق و تموم انرژی قلبم این جملات رو براتون مینویسم استاد عزیزم
کار بعدی اینه که موقع رانندگی بیکار نمیمونم و صحبت میکنم و جملات تاکیدی رو بداهه خلق میکنم نه از روی نوشته بداهه
از خودم و موفقیت های گذشته تعریف میکنم ودست خودم رو میبوسم
لپ خودم رو میکشم
دستمو روی قلبم میذارم و باتموم وجودم خودم رو بغل میکنم و از خدای درونم سپاس گزاری میکنم
باهاش حرف میزنم
اخیرا موقع انجام این تمرین از این همه قشنگی و نشونه و مهربونی خدا از خوشحالی گریه ام میگیره و جوری که صورتم خیس میشه
و چقدر حس قشنگیه این لحظه که انگار دارم پرواز میکنم
میرم روی ابر ها
وقتی شروع به خوندن قرآن کردم به این دو تا آیه کوانتومی که رسیدم خیلی تکون خوردم:
هو معکم این ما کنتم حدید -4
ید الاه فوق ایدیهم فتح -10
خیلی آروم تر شدم و خیالم راحت تر شد
اینکه کسی با من هست همیشه و همه جابا منه
تو قلبمه
که قدرتمند ترین نیروی حاکم بر جهانه و هیچ چیزی نمیتونه از خدا بزرگتر باشه که منو بترسونه
کار بعدی برای کنترل کانون توجه ام اینه که یه آهنگ انگیزشی میذارم تو ماشین یا جاییکه تنها باشم و همزمان باهاش دابسمش میکنم همخوانی جوری که این جملات رو دارم به خودم میزنم
یعنی آهنگ رو برای خودم یا خدا میخونم و بصورت عمدی و آگاهانه تن صدامو بالا و پایین میکنم و یه جاهایی هم بصورت ممتد داد میزنم بازم از عمد
با این کار بیوشیمی آدم تغییر میکنه
ضربانم بالا میره و باعث ترشح یه سری هورمون ها مثل آدرنالین
سروتونین
و دوپامین میشم
که باعث هیجان و شادی بیشتر میشه
جوری داد ممتد میزنم که خون تو صورتم جمع میشه و رگ گردنم بیرون میزنه
این کار رو از آنتونی رابینز تو یکی از سمینار هاش یاد گرفتم که انجام میداد با همه و از خودم در نیاوردم
کار بعدی تمرین خنده بصورت عمدی و بدون هیچ دلیلی جلوی آینه رو انجام میدم
اولش سخت بود و خندم نمی گرفت
اما اینقدر الکی و بدون بهانه خندیدن رو تمرین کردم که الان تو هر موقعیتی باشم انواع مدل های متنوع خندیدن رو میتونم آگاهانه و بدون دلیل اجرا کنم
مهارت تو این تمرین به من کمک میکنه تو موقعیت های منفی بتونم با تغییر وضعیت چهره و بدن براحتی شیفت میکنم به یه فکر شادی آور
یادم رفت اون قدر این رو تمرین رو انجام میدم که به قهقهه و شکم درد برسم از خنده زیاد
البته این کار رو فقط تو تنهایی انجام میدم نه جلوی بقیه
با این کار ناخودآگاهم میره دنبال افکار شادتر میگرده و از اون فکر ناراحت کننده دور میشه
کار بعدی تغییر حالت بدنی هست که انجام میدم
میرم تو اتاقم
آهنگ شاد میذارم و ترکیبی از رقص و ورزش و بالا و پایین پریدن مثل بچه ها انجام میدم و با کلام خودم بهش جهت میدم با این کار خیلی سریع میتونم توجه خودم رو به سمت چیزهایی که دوست دارم مدیریت کنم
در کل من از تمرین ترکیبی قدرت کلام
حالت های بدن و چهره و صدا
وضبط کردن صدا و تصویر خودم خیلی استفاده میکنم و لذت میبرم به نسبت تمرینات نوشتنی اینها رو خیلی بیشتر انجام میدم
کل دیوار ها و سقف و در کمد و گوشه های پایینی دیوار و سقف دستشویی هم یه سری عکس زیبا و انگیزشی چسبوندم
استاد عاشقانه دوستتون دارم و بهترین ها رو براتون میخوام
خیلی خوشحالم با یکی از رتبه برتر های شهرمون ارتباط برقرار کردم و اون هم خیلی مشتاق هست که باهام صحبت کنه حصوری و بهم گف تو اولین نفری هستی که این درخواست داری و یکسری باوزهای مشترک داشتیم و اون گف من همهیشه میگفتم این ویزگی هااکتسابیه ولی خوب کسی گوش نمیداد اکثرن برای مشاور درسی با من تماس میگیرن
تا تصفه شب با هم حرف زدیم انگار دوتا دوست بودیم خیلی ممنون از خداجون و فک میکنم باور های قدرتمندی میتونم پیدا کنم که باعث موفقیتم بشه هووورا
جالبیش اینجاس که اینقد مشتاق بود و ابراز محبت کرد و درخواست هززینه هم نشد خیلی خوشحالم تا بعد
سلام استاد عباس منش عزیز و مریم خانوم شایسته استاد خیلی عالی توضیح دادید واقعاً همینطوره استاد کنترل ورودی ها خیلی خیلی سخت تر از بیل زدنه واقعا جهادی اکبر نیاز هست ولی وقتی تصمیم میگیری که کنترل کنی و فایل های استاد رو گوش کنی خیلی زود میفهمی که هی یواش یواش داره حالت خوب میشه ولی ما قانون تکامل رو درک نمیکنیم فک میکنیم ک الان حالمون خوب شده داریم از زندگی لذت میبریم باید الان برسیم به اون ماشین آخرین مدل و بد اون اتفاق نمیفته و ما دل سرد میشیم و دیگه ورودی ها رو کم کم کنترل نمیکنیم و باز میبینیم که احساسمونم کم کم بد میشه و از مسیر خارج میشیم من خودم این اتفاق واسم پیش اومده و الان کل هدف من اینه که از زندگی لذت ببرم واقعا هیچ چیز حال خوب نمیشه من خیلی علاقه دارم به رانندگی و الانم پولشو دارم که ماشین بخرم و از کارم استعفا دادم و کارمو شروع کنم دیگه ۲۴ساعت فایل های استاد رو گوش میکنم و عمل میکنم چون دیگه شب گرد تنها میشم 😂😂و دیگه ورودی های ذهن به شدت کنترل میشه استاد عزیزم خیلی سپاسگزارم شما در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید
سلام به همه شما دوستان وعزیزان در گروه و سلام به استاد عزیزم و همچنین سلام به همکاران ایشون که همه مایه لطف و محبت هستید
خداروشکر میکنم به خاطر این لحظه که آگاهی رو بر من تمام کرده و من رو هدایت کرده به سمت مسیر عشق و برکت و هرروز من رو در این مسیر بیشتر حمایت میکنه و مراقب منه
چه زیباست که بنده ای به این نقطه برسه و متوجه این موضوع بشه و آگاه و بیدار بشه از حضور خدا در زندگیش و هرروز زبان خودش رو به کلام با او مثل یک دوست و معشوقه به صحبت و معاشقه و راز و نیاز باز کنه و ار تباط روزانه خودش رو با خدا مانند ارتباط خودش با اطرافیانش بدونه ،و فقط خدا میدونه که بااین ارتباط چه عاقبتی نصیبش خواهد شد و شاید خدا به کائناتش بگه :این بچه عزیز منه و همه باید مراقبش باشن و همه باید بخط بشن و شرایط پر از برکت و نعمت و لطف رو براش مهیا کنن،
این گفتگو ،احساسم نسبت به خدا بود عزیزانم
اما همانطورکه میدونید ما ذهنی داریم باقدرت بسیار بالا و انرژی عظیم که هرروز داره با سرعت بسیار بالا حتی در خواب تولید افکار با مدلها و روشهای مختلف میکنه که ما واقعا خیلی جاها نمیتونیم و اصلا نمیدونیم و بیخبریم از نحوه و مقدار و راه ورودشون ،و قدرتی بی انتها باید داشت که بشه تولیدات ذهن رو به سمت و سوی مورد میل هدایت کرد ،فقط یک راه وجود داره که این تولیدات را از بخش اصلی و از مرکز ورودی کنترل کرد ،
مثال:
یک رودخانه رو در نظربگیرید که ما برای آبیاری زمینمون انشعابی رو از اون جدا میکنیم و ب سمت زمین خودمون هدایت میکنیم و با کانالهایی اون زمین رو تقسیم بندی میکنیم تا به همه جای زمین این آب برسه و همه جا سیراب بشه ،حالا اگر بخواهیم همیشه این اتفاق بیفته و زمین ما محصول یکنواخت و پرثمری بده باید هرروز این ورودی إب کنترل بشه و از سرشاخه اصلی به تنظیم و کم و زیاد کردن اون بپردازیم تا مبادا باپر إبی ویا کم آبی مواجه بشیم و برای این کار یک پمپ آب قرار میدیم تا به میزان مناسب در زمانهای مناسب این آب رو به سمت زمینمون هدایت کنیم
اگر رودخانه خروشان ذهن ما ،و مقدار آب ورودی ،فکر ما و زمین کشاورزی ما زندگی ما باشه .نقش اون پمپ آب دقیقا اون کاری هست که ماباید انجام بدیم و اون چیزی نیست امگر رابطه ما با خدا که باید هرروز در زمان مناسب و مکان مناسب ایجاد بشه .
من اگر هرروز در ابتدای صبح و از زمان شروع زندگی روزم ارتباطم رو باخدا وصل کنم و برنامه ای داشته باشم و تمریناتم رو انجام بدم قطعا ذهن من به سمت اون قسمت از زندگی دلخواه من میره و همواره شرایط ،اتفاقات و آدمها و موقعیتها به سمت نعمت و برکت وثروت خواهد رفت و به سمت من هدایت خواهد شد و من هم به اون مسیر خواهم رفت
پس به این شکل من باآگاهی بیشترو دقت بالاتری میتونم مراقب ورودیهای خودم باشم و زندگی خودم رو تاپایان روزم مدیریت کنم
که نتیجه این اتفاقات یک زندگی پراز نتایج عالی خواهد بود واین همان محصول اون زمین کشاورزی ماست
امیدوارم که همیشه هر کجا که باشید در مسیر هدایت الهی قرار بگیرید و همیشه زبان و افکارتون خدایی باشه
سه ماه قبل من زنی ناامید ,شکسته خورده ونگران .مضطرب بودم دچاری ضررمالی ونابودی سرمایه (حدود 2میلیارد تومان) وبدهی حدود 500میلیون تومن شده بودیم باتوجه به اینکه ما کارمند هستیم واین سرمایه حاصل ی عمر زحمت ما از صفر بود من دچارناراحتی روحی شدید شدم .درحالیکه خانواده آبروداری هستیم ومردم خیلی روی ماحساب می کنند صورت خودم رابا سیلی سرخ می کردم واین بحران ازآن جای شروع شد که شوهرم به خاطر ی اشتباه ساده سرمایه ی ماررا نابود کرد وبه خاطر همین مادائم با هم مشاجره ودعوا داشتیم .روابط صمیمانه ی ما به خشم وجنگ وجدل تبدیل شد وبچه ها هرروز شاهد دعواهای مابودند خیلی ازلحاظ روحی بهم ریخته بودند به طوریکه وقی شوهرم خونه نبود بچه جنگ ودعوا راه می انداختند . بچه به سن ازدواج رسیدند ولی دراین بحران هیچ کس نمی تونست روی این موضوع تمرکز کنه .هرروزتومحیط اداره گریه می کردم هرموقع همکاران باچشمان قرمز روبرو می شدند می گفتم به یاد مادرم خدارحمت کرده افتادم خلاصه باتوجه به بالابودن پایگاه اجتماعی خونواده به معنای کامل جیب خالی وپزعالی بودیم.تااینکه به لطف خدا بیداری من ازآنجا شروع شد که حسهای مادرانه قلقلک شدکه علاوه برمال بچه هام دارم ازدست میدم اول می خاستم حال بچه راتغییربدم ولی بچه ها منومسخره می کردند ومیگفتند اگه راست می گی بروخودتو درست کن وخدارراشکر ازاین جا قصه تغییرمن آغازشد وبه طور اتفاقی با آقای عباسمنش آشناشدم وتصمیم جدی خودم را گرفتم به طورجدی تغییرکنم
1) شروع کردم به گوش کردن فایلهای رایگان هرروز
2) شروع کردم به شکرگذاری ازنعمتهایی که دارم ولی شکرگزاری من ازصدتا فحش بدتربود چون تو دلم سپاسگزارنبودم وته دلم گله مند بود ولی آروم آروم دلم به نورالهی روشن شد .وقلبم آروم شد
3) سعی کردم نکات مثبت شوهرم ببینم وبه ترتیب ناله ونفرین های دائمی من به او وجنگ ودعواها تبدیل به صلح وآرامش وآتش بس شد اولش باورنمی کرد ولی بهش گفتم اون آدم قبلی مرده وآدم جدیدی متولد شده حتی ی مهمونی بزرگ برای جشن تولدش گرفتم به ترتیب روحیه بچه ها بهبود پیدا کرد.
4) شروع کردم به جای غصه خوردن حل مساله کنم ونتایج فوق العاده ای گرفتم . زندگیم ازبحران به بدهکاری نسبتا آروم تبدیل شد .قبل ازآن من هرروز باید جوابگوی بانک ها بودم.
5) سعی کردم کودکی کنم ومثل ی کودک شاد وبیخیال وپرتحرک باشم .که باتوجه به سن وسال من وشخصیت افسرده ومنفی باف قبلی خیلی بعید بود.
6) سعی کردم ازحالت یک زن نزاربا قیافه ای بیمارگونه وبدبخت دربیام ولباسهای شیک تومحل کارم بپوشم وباآرایش ملایم وسروسنگین قیافه یک آدم شاد وموفق وازخود مطمئن به خود بگیرم .که تموم همکارانم به من می گفتند تو یک تغییر180درجه پیدا کردی
7) درخواست ودعا به درگاه الهی جز لاینفک زندگی من شد ولی برعکس گذشته به جای گریه وناله ونفرین وگله باشادی دعا میکردم
خلاصه دوستان قصه تغییرات من طولانی است ولی به طور کل دیدگاه من وزندگی من 180درجه تغییرکرده وشادی زیادی درزندگیم سرازیر است همه دوست دارند با من به گردش ومسافرت بروند وخیلی واضح می گویند ازبس فلانی انرژی مثبتی داره وخیلی پایه ی شادیه . ومرتب شرایط خوشگذرونی وتفریح برایم جورمی شود.همه اعضای خونوادم حال روحی خوبی دارند وخداراشکر باآرامش زندگی می کنند وخداراشکریک ملکی داشتیم فروش نمی رفت خداراشکر یک مشتری برایش پیداشده که به امید خدا به طورکلی بدهیهام رفع می شه
سلام به استاد و همه ی دوستانی که خط مشی ایشون رو دنبال می کنن. من از دیروز دفتر یادداشتم رو گذاشتم جلوم و از اولین کامنت شروع کردم به خوندن و تا الان حدود دویست تا کامنت خوندم، نکات جالب و جدیدی که در کامنت ها می بینم یادداشت می کنم، کتاب هایی که دوستان معرفی کردند یادداشت می کنم، سایت ها یا کانال های تلگرام مفیدی که یا مستقیم معرفی شده یا سرنخی ازشون داده شده یادداشت می کنم، یا بلافاصله میرم میگردم توی نت و دانلود می کنم یا عضو سایت میشم، یکی از کتاب هایی که معرفی شده بود رو یک شبه خوندم، اصلا نمیتونم وصف کنم که چقدر برای مفید بود، فقط می تونم بگم خداروشکر، خداروشکر. (جالبه براتون بگم که مدتی بود که می خواستم محصولات رو خریداری کنم، ولی فعلا بودجه کافی نداشتم، ولی دایم توی سایت پرسه می زدم، و قیمت ها رو می خوندم و می گفتم اولین پولی که بدستم برسه، جلسه اول قانون آفرینش رو خریداری می کنم، دو روز پیش دیدم که ایمیل برام اومده که برنده ی چهل درصد تخفیف در خرید شدم، بلافاصله جلسه اول رو خریداری کردم)
نز دیک سه هفته پیش از فایل جلسه ۸ روانشناسی ثروت ۳ کنترل ورودی تمر کز وکانون توجه رو فمید م
وتنها خدا میدونه که هدایت هاش چقدره پر خیر برکته و من هر چی بگم کم گفتم فقط اینو میگم دوست ها و هم شاگردی های من لطفا کم نیارین سخته من دارم تجربه میکنم ولی توش خیر برکته نگو نیست تو جه کنی پیدا میکنی هر سکه ای دو رو داره
این قانون این رو خدا میگه رو حرف خدا که نمیشه حرف زد بنده خدا کنترل کن میتونی بد از چند بار عادتت می شه فقط بی طابی نکن کنترل کن
ثمر داره بخدا ثمر داره ثمرش جدا از اینده همون لحظه اس احساس خویته لذتت
بزارین ی تجربه ام رو براتون بگم
من در همین تازگی در واقع یک هفته پیش برادر بزرگ ترم که خیلی از وجودش لذت میبردم مهاجرت کرد ومن برای بدرقه اش باهاش رفتم و من چون بردار بزرگ ترم بود دهمیشه وجودش بهم انرژی میداد
کمی برام نار احت کنند بود ولی من ورودی هارو کنترل کردم وگفتم همجا زمین الله یکتاس واحساساتم رو کنترل کردم و اون شهری که بردارم میخواست از اونجا سفرش رو شروع کنه(مهاجرت کنه)چها ر شهر با ما فاصله داشت واتوبوس مستقیم نداش وتقریبا ۶ تا۷ ساعت با سواری طول می کشید و ما تصمیم داشتیم با تا کسی بریم و ب اصطلاح پست ب پست بریم و در همین صفر که داشتیم میرفتیم و هر چه می گذشت برای من سخت تر میشد من تمام سعی ام رو کردم ورودی هام رو کنترل و تا جای که با برادرم حرف نمیزدم که دلتنگ نشم و اهنگ.گوش میدادم برای کنترل ورودی هام و درهمین زمان بود که کیف پول از جیبم افتاده بود ومن ۱۰ دقیقه از ماشین پیاده شدیم فهمیدم وماشین رفته بود ومن باز بخودم گفتم
باید کنترل کنم واحساسی خیلی زیبای داشتم ودارم
واصلا عین خیالم نبود در حالی که کل داریم رفته بود
و بعد از خدام خواستم که پول برگشتم ب من بده
ومن هدایت شدم وپول برگشتم جور شد
و برادرم راهی کردم ومن دقیقا زمانی که داشتمبا بردارم خدا حافظی میکردم اصلا ب روی خودم نیاوردم که برادرم احساسش بد نباشه و لی زمانی که از هم جدا شدیم بشدتت بغض کردم وبازهم گفتم باید خودم رو کنترل کنم و نگرانی من یک دقیقه بیشتر نبود و زمانی که داشتم بر میگشتم ساعت ۲ بود ولی ب خاطر منتظر ماندن در ترمینال برای تاکسی ساعت ۵ راه افتادم وزمانی رسیدم شهر خودم ساعت ۱۲ شب بود و تا کسی که من سوار کرده بود من رو تا داخل شهر اورد ورفت ومن ی جای بر هوت بودم ناگهان متوجه شدم که چند نفر قصد دارن از من زور گیری کنن و اومدن ب سمت من ومن سعی کردم اسنپ بگیرم ولی اسنپ دیر کرد در همین زمان هم داشتن ب سمت من می امدن ولی من ماشین گرفتم واون هم فقط باهدایت الله یکتا بود که در اون زمان ماشین پیدا شد و از اون مخمصه خلاص شدم من درهمچین شرایطی بوده ام ولی توانستم خودم رو کنترل کنم نمیگم ناراحت نشدم چرا شدم ولی در حد یک دقیقه و سریع با اسم الله ویاد خدا یا هر چیز دیگه خودم رو کنترل میکردم
و بنظرم بهترین راه برای کنترل ورودی ذهن
باوره
باور ب قانون باور ب اینکه اگه کنترل نکنم اتفاق بد میافت
و خودکار راهشو پیدا میکنی درواقع خودتو مجبور میکنی پیدا کنی
هر جاهستین در پنا الله قدرتنمد وثروتمند ویکتا باشید
واقعا تحسین ات میکنم از صمیم قلبم. پیام شما رو که خوندم یاد داداش خودم افتادم و صحنه ی خداحافظی ام.
من دوتا داداش دارم و من تنها دختر خانواده ام. اهل مشهد هستیم و برادر کوچیکترم امسال کلاس نهم بود و من و همسرم اوایل زمستان پارسال به قصد تغییر زندگی و نشان دادن ایمان مون راهی تهران شدیم. خانواده ام فکر میکردن نهایت یک سفر کاری یکماهه رفتیم و نهایت تا اسفند برمیگردیم اما ما هدف مون مشخص بود و اقامت در تهران…داداش کوچیکم سهراب براش خیلی سخت بود چون یکجورایی به من وابسته بود و من یک جمله بهش گفتم که داداشم دلتنگ بشو اما تو دلتنگی نمون.سهراب خونه ی ما میومدو با استاد آشنا شده بود و براش از احساس خوب=اتفاقات خوب زیاد گفته بوودم و میدونم که اونم پسر قوی هست مثل شما شاهین جان.
واقعا تحسین ات میکنم که اینجایی.
تحسین ات میکنم و برات با افتخار دست میزنم که در مسیر خلق کردن زندگی خودت هستی با کنترل ذهن و تغییر باورها و درک بتر قوانین هستی….
تضادها اومدن تا ما خواسته هامون رو بهتر و واضح تر بشناسیم
برات از خداوند یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو میخواهم.
سلام بر استاد عباس منش عزیز و بانو مریم شایسته مهربان
و سلام بر دوستان، خواهران و برادرانم در این خانواده بزرگ.
من چند روزه هرروز دارم فایل گوش میکنم و سعی میکنم دیدگاهی ثبت کنم. و هربار دلم میخواد بگم بانو شایسته من هرچقدر بخاطر این دسته بندی فایلها از شما تشکر کنم کمه، آخه هربار میرم یه فایلی رو گوش کنم اصلا از این تیتر وار بودن مطالب برای هر دسته کلی لذت میبرم، خیلی آسون تر شده برام، همینکه فایلهایی که گوش میدم رنگشون عوض میشه و من میفهمم کدوم فایلهارو گوش دادم رو هم دوست دارم، خلاصه کلی بوس به روی ماهتون.
حالا جواب سوال استاد جان، راستش من این فایل رو در مهر ماه سال 1403 گوش میدم و پاسخم بهش اینه
من برای تقویت باورهای مثبت راجع به خودم(توانمندی هام، هنرم و ..) چند سالی هست اینکار رو انجام دادم، یه کانال شخصی توی تلگرام برای خودم ساختم، هر زمان هر کسی به شکل متنی در گفتگوها ازم تعریف کرده یا برام وویس فرستاده رو میگذارم داخل اون کانال و بهشون گوش میدم و حالمو خوب میکنه و انرژیمو بالا میاره، انگاری زمانی که گوش میدم بهشون یادم میاد من چه کارهای قابل تعریفی انجام دادم، احساس لیاقت درونم زیاد میشه و حس خوب پیدا میکنم.
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم. مثل همیشه فایل استاد به موقع بود و سوال مسابقه دقیقا به حال من ربط داشت. یه دو روزی بود که کسل بودم و با اینکه شبانه روز فایلهای استاد و فایل باورها تو گوشم بود ولی دیگه روم تاثیر نداشت و ناامید بودم که چرا به اون خواسته نرسیدم و پس کی ؟ چرا تمرینات من بی حاصل بود !
سوال استاد باعث شد یاد تجربه هام از تغییر احساسم بیفتم که یادم بیاد چطور موفق شدم حس بدم رو تغییر بدم ، که حالا میخوام براتون بگم راه هارو و ممنونم از استاد که باز هم باعث شدن بعد از دو روز دوباره به حس خوب برسم.
به نظر من وقتی آدم حالش بده جملات تاکیدی و حرفهای خوب و اینا فایده ای نداره و یه وقتایی حتی آدم رو از راه دور میکنه چون میگه پس کو ؟این همه گوش دادم نشد پس حتما دروغه و بدتر ناامید میشه . بنابراین به نظر من بهتره با کار دیگه ای اول به حالت حداقل خنثی رسید (البته رتبه بندی احساس هم در کتاب بخواهید تا به شما داده شود هست)
* همه مون میدونیم که tv ممنوع ، ولی با توجه به نکات مثبت ? یه انیمیشن های خوب هم داریم که یا فیلم کامل هستن یا فیلم کوتاه که اکثرا در مورد غلبه به ترسها و رسیدن به خواسته ها هستن . چون تصویر و صدا هست بنابراین تمام فضای ذهن رو پر میکنه و فرصت فکر به چیزای منفی نداریم که هیچ ، حتی انگیزه هم میده. البته اگه به زبان اصلی باشه خوب مجبوری بیشتر دقت کنی در ضمن زبانت هم خوب میشه.
* من عادت دارم وقتی با خدا حرف میزنم بنویسم البته
این رو از استاد عزیزم دارم که باهاش تونستم خواسته هام رو واضح تر کنم و احساساتم رو بهتر درک کنم. این نوشته ها گاهی گلایه س گاهی خواسته های اضطراری یا هر چیز دیگه ای … وقتی حس بدی دارم برمیگردم نوشته های قبلیم رو میخونم به دو دلیل حسم رو خوب میکنه (البته از یه الهام شروع شد). 1٫ میبینم که یه چیزی میخواستم و بهش رسیدم و این انگیزه میشه و حتی اگر ببینم چیزی میخواستم و نرسیدم بهش (به خاطر باورهای خودم البته )میبینم که در بدترین حالت حداقل اتفاق بدی نیفتاده و اون مسئله به صورت خنثی حل شده ، اینطوری حس اینکه خداوند پشتیبانم هست بیشتر درک میشه . 2٫ وقتی افکار قبلم رو میخونم میبینم که چقدر از لحاظ عقلی رشد کردم . دوستان شاید الان متوجه نباشین که چقدر ذهنتون تغییر کرده ولی اگر ببینید قبلا چطور فکر میکردین متوجه میشین که چقدر بزرگتر شدین
* گوش دادن آهنگ شاد . قبول دارم تو حس بد آدم مقاومت داره ولی بلاخره باید یه حرکتی انجام بدیم دیگه ? این حرکت میتونه باز کردن گوشی و پلی کردن یه آهنگ شاد باشه. خودم پیش اومده چند دفعه دیگه کم مونده بود گریه کنم یهو یه محسن چاووشی گذاشتم جاتون خالی اصلا رقصم گرفت ? در حالت نشسته هم میتونید برقصین و بخونید لازم به بلند شدن نیست ?
* خوندن کتابهای خوب . من از وقتی با استاد آشنا شدم اکثرا کتابهایی رو میخونم که بهم الهام میشه . کتابهای خوب مخصوصا اگر داستانی باشن اینقدر میتونه جذبتون کنه که افکار بد از ذهنتون بره . مثل پیشگویی آسمانی ، پندار ، در آغوش نور، ارتباط با خدا و ….
* یه وقتهایی هم پیش میاد آدم عصبی هست یا ناراحته و خودش هم نمیدونه چشه ، از کتاب بنویس تا اتفاق بیفته یاد گرفتم شروع کنم نوشتم و اینقدر بنویسم تا دلیل اصلی مشخص بشه .
تو روانشناسی میگه دلیل حس بد همیشه افکارت هستن نه اتفاقات ، پس سعی کن ببینی اون فکر چی بوده ، با نوشتن برات واضح میشه و میتونه حلش کنی
دیگه بستگی به خودتون داره که چه کاری براتون لذت بخشه . پیاده روی هم حال خیلی ها رو خوب میکنه حتی اگه اولش سخت باشه .
یه تجربه جالب دیگه اینکه من برا تمرین نقشه ی ذهنی در دوره ی تند خوانی اهدافم رو کشیدم و یه دفعه که حالم خیلی بد بود و از درد زیاد کاری نمیتونستم انجام بدم یهو رفتم سر گوشیم و نقشه ی ذهنیم رو دیدم کلی دقت کردم ببینم چی کشیدم به عنوان نماد از خواسته هام اینقدر خنده م گرفت از نقاشی هام که اصلا همه چی یادم رفت و خوب شدم . خیلی تجربه خوبی بود برام
دفعه ی سوم هست متن رو مینویسم ? دو بار دستم خورد رفت نمیدونم چی شد امیدوارم ارسال نشده باشن . من که کوتاه بیا نیستم دوباره نوشتم . گروه عزیز اگر قبلیا که نصفه بود اومده نمایش ندین پلیییز ?
با آرزوی سلامتی و شادی و ثروت برای همه دوستان و استاد عزیزم
رها ازادی عزیز سلام
افرین به شما که تلویزیون را از زندگی خودتون حذف کردین
موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همکاران زحمت کش ایشان و همه هم فرکانسی های دوست داشتنی
خدا را شاکرم که همه ما را در این مسیر نورانی و هدفمند قرار داد
به نظر من چند وجه مشترک بین همه ما است اول اینکه همه قبل از آشنایی با این فضای فرکانسی خودمان را زیر کوهی از مشکلات و ابهامات دفن کرده بودیم که این نتیجه ای غیر از افسردگی و پوچی نداشت . دومین وجه مشترک هدف والایی است که خوشبختانه همه در مسیر آن قرار گرفته ایم .
مشکلات همه افراد را به حدی دچار روزمرگی و تاریکی نموده است که تغییر و تحول آنها نیاز به یک جرقه یا یک نقطه عطف دارد تا مسیر نزولی این نمودار به سمت صعود پیش برود
در زمینه من این جرقه از فایل ( چگونه درآمد خود را در عرض یکسال سه برابر کنیم ) شروع شد چون قبل از اینکه با این قوانین آشنا شوم همه مشکلات خود را در کم پولی می دیدم و با دیدن عنوان این فایل همان جرقه ای که عرض کردم زده شد . بعد از آن همه فایلهای رایگان را دانلو کردم و هر کدام را بیشتر از صد مرتبه گوش دادم و همه نکات آنها را با دقت استخراج نمودم .
گام بعدی که مهمتر است استمرار و توجه مثبت به همه خواسته ها در لحظه لحظه زندگی است تا فرکانسی که هر لحظه به کاینات ارسال میشود بر اساس خواسته ها باشد
مورد بعدی که بسیار معجزه می کند واگذاری مشکلات به خدا و تقسیم همه امور با خدا و از این مهمتر شکرگزاری دایم خصوصا صبح اول وقت و شب هنگام زمان خواب میباشد
نکته بعدی حذف تلویزیون و کلیه اخبار و دوستانی که دایما در حال منفی بافی هستند
مورد آخر که اهمیت بالایی هم دارد اهمیت به قدرت کلام و ریز ریز حرفهایی است که ما به زبان می آوریم
مجموع همه این موارد میتواند بمباران افکار مثبت در ما ایجاد کند و در نتیجه آن فرکانس ما مثبت و در نهایت نتایج مطلوب و حتی عالی باشد
در ابطه با شخص من مجموع این موارد کارساز بوده است
امیدوارم همگی شاد و سربلند و ثروتمند باشید – ممنون از توجه همه عزیزان
کامنت 2
سلام مجدد به استاد نازنین و مهربونم
من بعد فایل های رایگان و قانون آفرینش الان دارم روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و کار هایی رو که برای کنترل ورودی ها انجام میدم رو میخوام بهتون بگم:
محیط اتاقم و کشوها رو کامل خالی و تمیز و منظم کردم
و بهترین جای هست که تو خونه دوستش دارم
در صورتی که بقیه قسمت های خونه خیلی شلوغ و نامنظمه و بقیه افراد خانواده مدام دارند اخبار و ماهواره نگاه می کنند و اما من این محیط ایزوله دوست داشتنی رو برای خودم درست کردم
اتاقم تبدیل شده به دانشگاه صوتی و مدام فایل های شما و یا صدای ضبط شده خودم رو دارم گوش میدم
از فایل های شما با صدای خودم یه فایل چکیده
ضبط میکنم و اون ها رو بار ها گوش میدم
بعضی وقت ها هم دوش میگیرم و کت و شلوار و ادکلن میزنم و خیلی شیک میرم جلوی دوربین و درباره خودم و خدا و باور هام یه کلیپ تصویری میگیرم و اون رو بارها نگاه میکنم
اول صبح بلا فاصله بعد صبحونه با ماشین میرم یه جای خلوت و بیشتر تو ماشین میمونم و تمریناتم رو انجام میدم
من از قدرت کلام خودم خیلی خوب استفاده میکنم
اولش برام سخت بود اما کم کم خودم رو بیشتر باور کردم
و هر روز داره قدرت بیان و بداهه گویی و جمله بندی ام بهتر میشه
امروز 5 بهمن 96 من تو شهر بارون رشت هستم
جمعه ساعت 8 صبح و بارون شدیدی که به سقف ماشین داره میخوره و یه پارک خلوت خلوت و دارم با دیدن و شنیدن صدای بارون لذت میبرم و با عشق و تموم انرژی قلبم این جملات رو براتون مینویسم استاد عزیزم
کار بعدی اینه که موقع رانندگی بیکار نمیمونم و صحبت میکنم و جملات تاکیدی رو بداهه خلق میکنم نه از روی نوشته بداهه
از خودم و موفقیت های گذشته تعریف میکنم ودست خودم رو میبوسم
لپ خودم رو میکشم
دستمو روی قلبم میذارم و باتموم وجودم خودم رو بغل میکنم و از خدای درونم سپاس گزاری میکنم
باهاش حرف میزنم
اخیرا موقع انجام این تمرین از این همه قشنگی و نشونه و مهربونی خدا از خوشحالی گریه ام میگیره و جوری که صورتم خیس میشه
و چقدر حس قشنگیه این لحظه که انگار دارم پرواز میکنم
میرم روی ابر ها
وقتی شروع به خوندن قرآن کردم به این دو تا آیه کوانتومی که رسیدم خیلی تکون خوردم:
هو معکم این ما کنتم حدید -4
ید الاه فوق ایدیهم فتح -10
خیلی آروم تر شدم و خیالم راحت تر شد
اینکه کسی با من هست همیشه و همه جابا منه
تو قلبمه
که قدرتمند ترین نیروی حاکم بر جهانه و هیچ چیزی نمیتونه از خدا بزرگتر باشه که منو بترسونه
کار بعدی برای کنترل کانون توجه ام اینه که یه آهنگ انگیزشی میذارم تو ماشین یا جاییکه تنها باشم و همزمان باهاش دابسمش میکنم همخوانی جوری که این جملات رو دارم به خودم میزنم
یعنی آهنگ رو برای خودم یا خدا میخونم و بصورت عمدی و آگاهانه تن صدامو بالا و پایین میکنم و یه جاهایی هم بصورت ممتد داد میزنم بازم از عمد
با این کار بیوشیمی آدم تغییر میکنه
ضربانم بالا میره و باعث ترشح یه سری هورمون ها مثل آدرنالین
سروتونین
و دوپامین میشم
که باعث هیجان و شادی بیشتر میشه
جوری داد ممتد میزنم که خون تو صورتم جمع میشه و رگ گردنم بیرون میزنه
این کار رو از آنتونی رابینز تو یکی از سمینار هاش یاد گرفتم که انجام میداد با همه و از خودم در نیاوردم
کار بعدی تمرین خنده بصورت عمدی و بدون هیچ دلیلی جلوی آینه رو انجام میدم
اولش سخت بود و خندم نمی گرفت
اما اینقدر الکی و بدون بهانه خندیدن رو تمرین کردم که الان تو هر موقعیتی باشم انواع مدل های متنوع خندیدن رو میتونم آگاهانه و بدون دلیل اجرا کنم
مهارت تو این تمرین به من کمک میکنه تو موقعیت های منفی بتونم با تغییر وضعیت چهره و بدن براحتی شیفت میکنم به یه فکر شادی آور
یادم رفت اون قدر این رو تمرین رو انجام میدم که به قهقهه و شکم درد برسم از خنده زیاد
البته این کار رو فقط تو تنهایی انجام میدم نه جلوی بقیه
با این کار ناخودآگاهم میره دنبال افکار شادتر میگرده و از اون فکر ناراحت کننده دور میشه
کار بعدی تغییر حالت بدنی هست که انجام میدم
میرم تو اتاقم
آهنگ شاد میذارم و ترکیبی از رقص و ورزش و بالا و پایین پریدن مثل بچه ها انجام میدم و با کلام خودم بهش جهت میدم با این کار خیلی سریع میتونم توجه خودم رو به سمت چیزهایی که دوست دارم مدیریت کنم
در کل من از تمرین ترکیبی قدرت کلام
حالت های بدن و چهره و صدا
وضبط کردن صدا و تصویر خودم خیلی استفاده میکنم و لذت میبرم به نسبت تمرینات نوشتنی اینها رو خیلی بیشتر انجام میدم
کل دیوار ها و سقف و در کمد و گوشه های پایینی دیوار و سقف دستشویی هم یه سری عکس زیبا و انگیزشی چسبوندم
استاد عاشقانه دوستتون دارم و بهترین ها رو براتون میخوام
سلام دوستای خوبم
خیلی خوشحالم با یکی از رتبه برتر های شهرمون ارتباط برقرار کردم و اون هم خیلی مشتاق هست که باهام صحبت کنه حصوری و بهم گف تو اولین نفری هستی که این درخواست داری و یکسری باوزهای مشترک داشتیم و اون گف من همهیشه میگفتم این ویزگی هااکتسابیه ولی خوب کسی گوش نمیداد اکثرن برای مشاور درسی با من تماس میگیرن
تا تصفه شب با هم حرف زدیم انگار دوتا دوست بودیم خیلی ممنون از خداجون و فک میکنم باور های قدرتمندی میتونم پیدا کنم که باعث موفقیتم بشه هووورا
جالبیش اینجاس که اینقد مشتاق بود و ابراز محبت کرد و درخواست هززینه هم نشد خیلی خوشحالم تا بعد
سلام استاد عباس منش عزیز و مریم خانوم شایسته استاد خیلی عالی توضیح دادید واقعاً همینطوره استاد کنترل ورودی ها خیلی خیلی سخت تر از بیل زدنه واقعا جهادی اکبر نیاز هست ولی وقتی تصمیم میگیری که کنترل کنی و فایل های استاد رو گوش کنی خیلی زود میفهمی که هی یواش یواش داره حالت خوب میشه ولی ما قانون تکامل رو درک نمیکنیم فک میکنیم ک الان حالمون خوب شده داریم از زندگی لذت میبریم باید الان برسیم به اون ماشین آخرین مدل و بد اون اتفاق نمیفته و ما دل سرد میشیم و دیگه ورودی ها رو کم کم کنترل نمیکنیم و باز میبینیم که احساسمونم کم کم بد میشه و از مسیر خارج میشیم من خودم این اتفاق واسم پیش اومده و الان کل هدف من اینه که از زندگی لذت ببرم واقعا هیچ چیز حال خوب نمیشه من خیلی علاقه دارم به رانندگی و الانم پولشو دارم که ماشین بخرم و از کارم استعفا دادم و کارمو شروع کنم دیگه ۲۴ساعت فایل های استاد رو گوش میکنم و عمل میکنم چون دیگه شب گرد تنها میشم 😂😂و دیگه ورودی های ذهن به شدت کنترل میشه استاد عزیزم خیلی سپاسگزارم شما در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید
سلام به همه شما دوستان وعزیزان در گروه و سلام به استاد عزیزم و همچنین سلام به همکاران ایشون که همه مایه لطف و محبت هستید
خداروشکر میکنم به خاطر این لحظه که آگاهی رو بر من تمام کرده و من رو هدایت کرده به سمت مسیر عشق و برکت و هرروز من رو در این مسیر بیشتر حمایت میکنه و مراقب منه
چه زیباست که بنده ای به این نقطه برسه و متوجه این موضوع بشه و آگاه و بیدار بشه از حضور خدا در زندگیش و هرروز زبان خودش رو به کلام با او مثل یک دوست و معشوقه به صحبت و معاشقه و راز و نیاز باز کنه و ار تباط روزانه خودش رو با خدا مانند ارتباط خودش با اطرافیانش بدونه ،و فقط خدا میدونه که بااین ارتباط چه عاقبتی نصیبش خواهد شد و شاید خدا به کائناتش بگه :این بچه عزیز منه و همه باید مراقبش باشن و همه باید بخط بشن و شرایط پر از برکت و نعمت و لطف رو براش مهیا کنن،
این گفتگو ،احساسم نسبت به خدا بود عزیزانم
اما همانطورکه میدونید ما ذهنی داریم باقدرت بسیار بالا و انرژی عظیم که هرروز داره با سرعت بسیار بالا حتی در خواب تولید افکار با مدلها و روشهای مختلف میکنه که ما واقعا خیلی جاها نمیتونیم و اصلا نمیدونیم و بیخبریم از نحوه و مقدار و راه ورودشون ،و قدرتی بی انتها باید داشت که بشه تولیدات ذهن رو به سمت و سوی مورد میل هدایت کرد ،فقط یک راه وجود داره که این تولیدات را از بخش اصلی و از مرکز ورودی کنترل کرد ،
مثال:
یک رودخانه رو در نظربگیرید که ما برای آبیاری زمینمون انشعابی رو از اون جدا میکنیم و ب سمت زمین خودمون هدایت میکنیم و با کانالهایی اون زمین رو تقسیم بندی میکنیم تا به همه جای زمین این آب برسه و همه جا سیراب بشه ،حالا اگر بخواهیم همیشه این اتفاق بیفته و زمین ما محصول یکنواخت و پرثمری بده باید هرروز این ورودی إب کنترل بشه و از سرشاخه اصلی به تنظیم و کم و زیاد کردن اون بپردازیم تا مبادا باپر إبی ویا کم آبی مواجه بشیم و برای این کار یک پمپ آب قرار میدیم تا به میزان مناسب در زمانهای مناسب این آب رو به سمت زمینمون هدایت کنیم
اگر رودخانه خروشان ذهن ما ،و مقدار آب ورودی ،فکر ما و زمین کشاورزی ما زندگی ما باشه .نقش اون پمپ آب دقیقا اون کاری هست که ماباید انجام بدیم و اون چیزی نیست امگر رابطه ما با خدا که باید هرروز در زمان مناسب و مکان مناسب ایجاد بشه .
من اگر هرروز در ابتدای صبح و از زمان شروع زندگی روزم ارتباطم رو باخدا وصل کنم و برنامه ای داشته باشم و تمریناتم رو انجام بدم قطعا ذهن من به سمت اون قسمت از زندگی دلخواه من میره و همواره شرایط ،اتفاقات و آدمها و موقعیتها به سمت نعمت و برکت وثروت خواهد رفت و به سمت من هدایت خواهد شد و من هم به اون مسیر خواهم رفت
پس به این شکل من باآگاهی بیشترو دقت بالاتری میتونم مراقب ورودیهای خودم باشم و زندگی خودم رو تاپایان روزم مدیریت کنم
که نتیجه این اتفاقات یک زندگی پراز نتایج عالی خواهد بود واین همان محصول اون زمین کشاورزی ماست
امیدوارم که همیشه هر کجا که باشید در مسیر هدایت الهی قرار بگیرید و همیشه زبان و افکارتون خدایی باشه
متشکرم
دوستون دارم
سه ماه قبل من زنی ناامید ,شکسته خورده ونگران .مضطرب بودم دچاری ضررمالی ونابودی سرمایه (حدود 2میلیارد تومان) وبدهی حدود 500میلیون تومن شده بودیم باتوجه به اینکه ما کارمند هستیم واین سرمایه حاصل ی عمر زحمت ما از صفر بود من دچارناراحتی روحی شدید شدم .درحالیکه خانواده آبروداری هستیم ومردم خیلی روی ماحساب می کنند صورت خودم رابا سیلی سرخ می کردم واین بحران ازآن جای شروع شد که شوهرم به خاطر ی اشتباه ساده سرمایه ی ماررا نابود کرد وبه خاطر همین مادائم با هم مشاجره ودعوا داشتیم .روابط صمیمانه ی ما به خشم وجنگ وجدل تبدیل شد وبچه ها هرروز شاهد دعواهای مابودند خیلی ازلحاظ روحی بهم ریخته بودند به طوریکه وقی شوهرم خونه نبود بچه جنگ ودعوا راه می انداختند . بچه به سن ازدواج رسیدند ولی دراین بحران هیچ کس نمی تونست روی این موضوع تمرکز کنه .هرروزتومحیط اداره گریه می کردم هرموقع همکاران باچشمان قرمز روبرو می شدند می گفتم به یاد مادرم خدارحمت کرده افتادم خلاصه باتوجه به بالابودن پایگاه اجتماعی خونواده به معنای کامل جیب خالی وپزعالی بودیم.تااینکه به لطف خدا بیداری من ازآنجا شروع شد که حسهای مادرانه قلقلک شدکه علاوه برمال بچه هام دارم ازدست میدم اول می خاستم حال بچه راتغییربدم ولی بچه ها منومسخره می کردند ومیگفتند اگه راست می گی بروخودتو درست کن وخدارراشکر ازاین جا قصه تغییرمن آغازشد وبه طور اتفاقی با آقای عباسمنش آشناشدم وتصمیم جدی خودم را گرفتم به طورجدی تغییرکنم
1) شروع کردم به گوش کردن فایلهای رایگان هرروز
2) شروع کردم به شکرگذاری ازنعمتهایی که دارم ولی شکرگزاری من ازصدتا فحش بدتربود چون تو دلم سپاسگزارنبودم وته دلم گله مند بود ولی آروم آروم دلم به نورالهی روشن شد .وقلبم آروم شد
3) سعی کردم نکات مثبت شوهرم ببینم وبه ترتیب ناله ونفرین های دائمی من به او وجنگ ودعواها تبدیل به صلح وآرامش وآتش بس شد اولش باورنمی کرد ولی بهش گفتم اون آدم قبلی مرده وآدم جدیدی متولد شده حتی ی مهمونی بزرگ برای جشن تولدش گرفتم به ترتیب روحیه بچه ها بهبود پیدا کرد.
4) شروع کردم به جای غصه خوردن حل مساله کنم ونتایج فوق العاده ای گرفتم . زندگیم ازبحران به بدهکاری نسبتا آروم تبدیل شد .قبل ازآن من هرروز باید جوابگوی بانک ها بودم.
5) سعی کردم کودکی کنم ومثل ی کودک شاد وبیخیال وپرتحرک باشم .که باتوجه به سن وسال من وشخصیت افسرده ومنفی باف قبلی خیلی بعید بود.
6) سعی کردم ازحالت یک زن نزاربا قیافه ای بیمارگونه وبدبخت دربیام ولباسهای شیک تومحل کارم بپوشم وباآرایش ملایم وسروسنگین قیافه یک آدم شاد وموفق وازخود مطمئن به خود بگیرم .که تموم همکارانم به من می گفتند تو یک تغییر180درجه پیدا کردی
7) درخواست ودعا به درگاه الهی جز لاینفک زندگی من شد ولی برعکس گذشته به جای گریه وناله ونفرین وگله باشادی دعا میکردم
خلاصه دوستان قصه تغییرات من طولانی است ولی به طور کل دیدگاه من وزندگی من 180درجه تغییرکرده وشادی زیادی درزندگیم سرازیر است همه دوست دارند با من به گردش ومسافرت بروند وخیلی واضح می گویند ازبس فلانی انرژی مثبتی داره وخیلی پایه ی شادیه . ومرتب شرایط خوشگذرونی وتفریح برایم جورمی شود.همه اعضای خونوادم حال روحی خوبی دارند وخداراشکر باآرامش زندگی می کنند وخداراشکریک ملکی داشتیم فروش نمی رفت خداراشکر یک مشتری برایش پیداشده که به امید خدا به طورکلی بدهیهام رفع می شه
سلام به استاد و همه ی دوستانی که خط مشی ایشون رو دنبال می کنن. من از دیروز دفتر یادداشتم رو گذاشتم جلوم و از اولین کامنت شروع کردم به خوندن و تا الان حدود دویست تا کامنت خوندم، نکات جالب و جدیدی که در کامنت ها می بینم یادداشت می کنم، کتاب هایی که دوستان معرفی کردند یادداشت می کنم، سایت ها یا کانال های تلگرام مفیدی که یا مستقیم معرفی شده یا سرنخی ازشون داده شده یادداشت می کنم، یا بلافاصله میرم میگردم توی نت و دانلود می کنم یا عضو سایت میشم، یکی از کتاب هایی که معرفی شده بود رو یک شبه خوندم، اصلا نمیتونم وصف کنم که چقدر برای مفید بود، فقط می تونم بگم خداروشکر، خداروشکر. (جالبه براتون بگم که مدتی بود که می خواستم محصولات رو خریداری کنم، ولی فعلا بودجه کافی نداشتم، ولی دایم توی سایت پرسه می زدم، و قیمت ها رو می خوندم و می گفتم اولین پولی که بدستم برسه، جلسه اول قانون آفرینش رو خریداری می کنم، دو روز پیش دیدم که ایمیل برام اومده که برنده ی چهل درصد تخفیف در خرید شدم، بلافاصله جلسه اول رو خریداری کردم)
در واقع بطور ضمنی خواستم بگم یکی از راه های کنترل ورودی های ذهن و ایجاد حال خوب برای من، مطالعه ی کامنت های دوستان هستش،
بنام الله یکتا
سلام استاد
سلام مریم. خانم شایسته
من شاهین ملکی ام ۱۷ سالمه
از ۱۵ سالگی با استاد اشنا شدم
واز سال ۱۴۰۰ب صورت جدی دنبال میکنم و
نز دیک سه هفته پیش از فایل جلسه ۸ روانشناسی ثروت ۳ کنترل ورودی تمر کز وکانون توجه رو فمید م
وتنها خدا میدونه که هدایت هاش چقدره پر خیر برکته و من هر چی بگم کم گفتم فقط اینو میگم دوست ها و هم شاگردی های من لطفا کم نیارین سخته من دارم تجربه میکنم ولی توش خیر برکته نگو نیست تو جه کنی پیدا میکنی هر سکه ای دو رو داره
این قانون این رو خدا میگه رو حرف خدا که نمیشه حرف زد بنده خدا کنترل کن میتونی بد از چند بار عادتت می شه فقط بی طابی نکن کنترل کن
ثمر داره بخدا ثمر داره ثمرش جدا از اینده همون لحظه اس احساس خویته لذتت
بزارین ی تجربه ام رو براتون بگم
من در همین تازگی در واقع یک هفته پیش برادر بزرگ ترم که خیلی از وجودش لذت میبردم مهاجرت کرد ومن برای بدرقه اش باهاش رفتم و من چون بردار بزرگ ترم بود دهمیشه وجودش بهم انرژی میداد
کمی برام نار احت کنند بود ولی من ورودی هارو کنترل کردم وگفتم همجا زمین الله یکتاس واحساساتم رو کنترل کردم و اون شهری که بردارم میخواست از اونجا سفرش رو شروع کنه(مهاجرت کنه)چها ر شهر با ما فاصله داشت واتوبوس مستقیم نداش وتقریبا ۶ تا۷ ساعت با سواری طول می کشید و ما تصمیم داشتیم با تا کسی بریم و ب اصطلاح پست ب پست بریم و در همین صفر که داشتیم میرفتیم و هر چه می گذشت برای من سخت تر میشد من تمام سعی ام رو کردم ورودی هام رو کنترل و تا جای که با برادرم حرف نمیزدم که دلتنگ نشم و اهنگ.گوش میدادم برای کنترل ورودی هام و درهمین زمان بود که کیف پول از جیبم افتاده بود ومن ۱۰ دقیقه از ماشین پیاده شدیم فهمیدم وماشین رفته بود ومن باز بخودم گفتم
باید کنترل کنم واحساسی خیلی زیبای داشتم ودارم
واصلا عین خیالم نبود در حالی که کل داریم رفته بود
و بعد از خدام خواستم که پول برگشتم ب من بده
ومن هدایت شدم وپول برگشتم جور شد
و برادرم راهی کردم ومن دقیقا زمانی که داشتمبا بردارم خدا حافظی میکردم اصلا ب روی خودم نیاوردم که برادرم احساسش بد نباشه و لی زمانی که از هم جدا شدیم بشدتت بغض کردم وبازهم گفتم باید خودم رو کنترل کنم و نگرانی من یک دقیقه بیشتر نبود و زمانی که داشتم بر میگشتم ساعت ۲ بود ولی ب خاطر منتظر ماندن در ترمینال برای تاکسی ساعت ۵ راه افتادم وزمانی رسیدم شهر خودم ساعت ۱۲ شب بود و تا کسی که من سوار کرده بود من رو تا داخل شهر اورد ورفت ومن ی جای بر هوت بودم ناگهان متوجه شدم که چند نفر قصد دارن از من زور گیری کنن و اومدن ب سمت من ومن سعی کردم اسنپ بگیرم ولی اسنپ دیر کرد در همین زمان هم داشتن ب سمت من می امدن ولی من ماشین گرفتم واون هم فقط باهدایت الله یکتا بود که در اون زمان ماشین پیدا شد و از اون مخمصه خلاص شدم من درهمچین شرایطی بوده ام ولی توانستم خودم رو کنترل کنم نمیگم ناراحت نشدم چرا شدم ولی در حد یک دقیقه و سریع با اسم الله ویاد خدا یا هر چیز دیگه خودم رو کنترل میکردم
و بنظرم بهترین راه برای کنترل ورودی ذهن
باوره
باور ب قانون باور ب اینکه اگه کنترل نکنم اتفاق بد میافت
و خودکار راهشو پیدا میکنی درواقع خودتو مجبور میکنی پیدا کنی
هر جاهستین در پنا الله قدرتنمد وثروتمند ویکتا باشید
ارزوی بهترینها برای همی افراد سایت دارم
یا الله
سلام به شما دست عباسمنشی ام
سلام و درود به شما شاهین ملکی عزیز
واقعا تحسین ات میکنم از صمیم قلبم. پیام شما رو که خوندم یاد داداش خودم افتادم و صحنه ی خداحافظی ام.
من دوتا داداش دارم و من تنها دختر خانواده ام. اهل مشهد هستیم و برادر کوچیکترم امسال کلاس نهم بود و من و همسرم اوایل زمستان پارسال به قصد تغییر زندگی و نشان دادن ایمان مون راهی تهران شدیم. خانواده ام فکر میکردن نهایت یک سفر کاری یکماهه رفتیم و نهایت تا اسفند برمیگردیم اما ما هدف مون مشخص بود و اقامت در تهران…داداش کوچیکم سهراب براش خیلی سخت بود چون یکجورایی به من وابسته بود و من یک جمله بهش گفتم که داداشم دلتنگ بشو اما تو دلتنگی نمون.سهراب خونه ی ما میومدو با استاد آشنا شده بود و براش از احساس خوب=اتفاقات خوب زیاد گفته بوودم و میدونم که اونم پسر قوی هست مثل شما شاهین جان.
واقعا تحسین ات میکنم که اینجایی.
تحسین ات میکنم و برات با افتخار دست میزنم که در مسیر خلق کردن زندگی خودت هستی با کنترل ذهن و تغییر باورها و درک بتر قوانین هستی….
تضادها اومدن تا ما خواسته هامون رو بهتر و واضح تر بشناسیم
برات از خداوند یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو میخواهم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام بر استاد عباس منش عزیز و بانو مریم شایسته مهربان
و سلام بر دوستان، خواهران و برادرانم در این خانواده بزرگ.
من چند روزه هرروز دارم فایل گوش میکنم و سعی میکنم دیدگاهی ثبت کنم. و هربار دلم میخواد بگم بانو شایسته من هرچقدر بخاطر این دسته بندی فایلها از شما تشکر کنم کمه، آخه هربار میرم یه فایلی رو گوش کنم اصلا از این تیتر وار بودن مطالب برای هر دسته کلی لذت میبرم، خیلی آسون تر شده برام، همینکه فایلهایی که گوش میدم رنگشون عوض میشه و من میفهمم کدوم فایلهارو گوش دادم رو هم دوست دارم، خلاصه کلی بوس به روی ماهتون.
حالا جواب سوال استاد جان، راستش من این فایل رو در مهر ماه سال 1403 گوش میدم و پاسخم بهش اینه
من برای تقویت باورهای مثبت راجع به خودم(توانمندی هام، هنرم و ..) چند سالی هست اینکار رو انجام دادم، یه کانال شخصی توی تلگرام برای خودم ساختم، هر زمان هر کسی به شکل متنی در گفتگوها ازم تعریف کرده یا برام وویس فرستاده رو میگذارم داخل اون کانال و بهشون گوش میدم و حالمو خوب میکنه و انرژیمو بالا میاره، انگاری زمانی که گوش میدم بهشون یادم میاد من چه کارهای قابل تعریفی انجام دادم، احساس لیاقت درونم زیاد میشه و حس خوب پیدا میکنم.
باشد که رستگار باشیم و رو به رشد.