پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 81 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه باقریان گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    با عرض سلام به همه دوستانم و خدا رو شکر می کنم که فرست نوشتن به من داده شوده ،برای کنترل ورودی هام اون اوایل که با استاد اشنا شوده بودم به علت های مختلف یکیش وابستگی ،تعید شودن ،با این که ازیت می شود نمی تونستم رها کنم بعضی از افراد نزدیکم رو بعد که هر لحظه که اشنایی من با گروه عباس منش بیشتر شود کمکم با کارکردن تونستم بعضی جا ها تصمیم سخت بگیرم و رها بشم از چیزهایی که به من احساس بد می داد ولی من به دلیل نگاه دیگران ،وابستگی ،ترس و خیلی چیزها رها بشم و افراد ی هم که خیلی به من نزدیک بودن مثل همسرم ،مادر پدرم ،رفتارشون با من تغییر کرد . و الان هم با اگاهی هایی که به دست اوردم به لطف خدا فقط سعی ام رو با تمام وجودم می گیرم ورودهام رو کنترل کنم و در تمام شرایط زندگی ام توجه هم بر روی خاسته هام باشه و به جای ناخاسته این رو توی هر شرایطی دارم حفظ می کنم و به هر چیزی که بارامش ذهنم همراه نیست ازش اعراض می کنم و بهش اگه هم لحظه ای توجه کردم باز سریع بر می گردم بر روی خاسته هام ،و همیشه امید و ایمان دارم و حرفهایی رو می پزیم که باور های من رو تایید کنه ،و حرارت عشق و شور به پروردگارم از زمانی که شناختم پروردگارم رو اون عشق و شور من رو سر پا و پابند به باورهام و کنترل ورودی هام ،و هر لحظه خدا رو شکر می کنم وسع می کنم لذت ببرم از زنده بودم عشق پاکم رو به همه بدم و با خودم در صلح باشم و حالا هیچ چیزی برام تو دنیا از حال خوبم و کنترل ورودی هام و فرستادن بهترین فرکانس به عالم نیست و سعی می کنم با کنترل افکارم بندگی خدا رو بکنم و سپاس گذارم او باشم و تمام افراد و تمام نخواسته ها رو کنار گذاشتم والا به ارامش رسیدم با کنترل فرکانس هایم و از خدا کمک می خام در شرایط در شرایط ،بتونم بهترین و بالا ترین فرکانس رو داشته باشم، وبه اگاهی هایی که یاد گرفتم عمل کنم و فقط باید اگاهانه فرق نمی کنه تلویزیون باشه یا دوست و هر چیزی که در طول روز باهاش مواجه می شیم اگاهانه بهش توجه نکنیم و به ساختن باور های قدرت مند کننده فکر کنیم و عمل به اون ها ،امیدوارم همین توری که من با عشق وبا قلبم گفتم ،کمک کننده باشه کلام من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ابراهیم صالحی گفته:
    مدت عضویت: 4036 روز

    سلام خدمت همه دوستان:

    اگر شما یاد بگیرید چگونه تمام زمان بیداریتان را در حالت مراقبه باشید /ورودی های شما خودکار الهی میشوند و نیاز به تلاش خاصی نیست.یعنی ذهن را کنار بگذارید و فقط باشید و مشاهده گر محیط باشید و قضاوت نکنید.

    هماهنگ باشی و موفق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فرهاد کریمی اصل گفته:
    مدت عضویت: 3029 روز

    سلام وسپاس گذارم از خداوند مهربان که موجودی خلق کرد بنام حضرت عشق استاد عباس منش من الان بواسطه آشنایی با سایت استاد یاد گرفتم که ورودی های ذهنم رو کنترل کنم بعنوان مثال هر وقت فکر منفی برام میاد میفهمم که میخواد منو از هدفم دور کنه سریع خودکار و کاغذ بر میدارم چون همیشه همراهم هست و شروع به نوشتن چیزهایی که دارم میکنم از سلامتی از این که در کنار خانواده هستم حسم خیلی خوب میشه ودر پایان سپاس گذاری دوستان عزیز وقتی از ته قلبت شکر گذاری میکنی انگار تمام کهکشان به تو کرنش میکنن واقعا حسش قابل وصف نیست راه بعدی استفاده از کلمات وعبارات جادویی که با صدای خودم ظبط کردم و گوش دادن به اون که به من عزت نفس میده اینکه الان چقدر خودم دوست دارم من ثروت مندم چون در کنار هم فرکانسی های عزیزم هستم حالم همیشه خوبه و راه بعدی استفاده از کلام است همان که عصای معجزه گر توست با حرف زدن در مورد اتفاقات خوب همون روز ذهنم آروم میشه بخودم میگم پسر تو فوق العاده ای تو بهترینی امیدوارم توانسته باشم کمکی هر چند ناچیز به دوستان عزیزم کرده باشم در پایان هم عزیزان را به خدای مهربانی میسپارم حق نگهدارتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    وحید امامی گفته:
    مدت عضویت: 2868 روز

    بنام حضرت دوست که هر انچه از او رسد نکوست

    دوستان و استاد عزیزم جا داره که اینجا تشکر کنم از خدای مهربون که منو با این خانواده بزرگ اشنا کرد.

    ورودی های ذهن بسیار متنوع و بسیار گوناگون هستند و این بنظر من یکی از قشنگی های دنیاست اما بسیاری از این ورودی ها چه بصورت اگاهانه و یا نا اگاهانه وارد ذهن ما میشنود خداوند بزرگ سیستمی را در مغز ما طراحی کرده بنام منطق در واقع هر انچه را که ما میبینیم ،میشنویم،لمس می کنیم یا احساس می کنیم هر کدام در ما احساسی را بوجود می اورند مانند احساس های منفی یا مثبت در واقع در هر لحظه ما این احساسات را داریم اما با شدت های مختلف احساس ارامش در ما طبق تجربه من یک شدت و یک دامنه یکسانی دارد اما احساسات منفی دارای شدت های مختلفی از کم تا زیاد هستند و این نعمتیست از سوی خدا برای ما که بوجود اوردن خواسته ها همیشه در دسترس اما بوجود اوردن ناخواسته ها همیشه سخت تر است این نتنها باور من است بلکه شما هم این موضوع را در زندگی خود می بینید در واقع احساس ارامش همان خداست و حس کردن خدا همیشه احساس ارامش ناب و خالص را دارد زیرا خداوند نور و انرژی است اما چون شیطان و احساسات منفی باید زیر این نور از بین روند همیشه شدت مختلفی برای احساستان می یابید.

    سوال بسیار خوبی که در اینجا مطرح است کنترل ورودی ذهن است.کنترل ورودی ذهن بصورت اگاهانه هدف ماست اما ایا ما باید از همه انسانها دور باشیم و هیچ چیز را نبینیم یا هیچ چیز را نشنویم،اگر کسی این کار را انجام دهد ذهنش را حساس تر نسبت به ان چیز هایی که نمی بیند یا نمی شنود یا ورودی های دیگر می کند بنظر من یکی از روش های کنترل ذهن بررسی موفقیت های گذشته است با این کار ما دو باور را در خود می سازیم،1ما خالق زندگی خود هستیم2 همه چیز ممکن است و هیچ غیر ممکنی وجود ندارد این روش بسیار مناسب است برای رسیدن به اهداف یکی دیگر از روش های کنترل ذهن صحبت کردن در مورد اهداف و خواسته ها با خود یا افراد همفرکانس و دیدن نیمه پر لیوان در هر حالتی یعنی تمرکز بر نکات مثبت هر چیزی اما از همه چیز مهمتر نگران نبودن در مورد این قضیه است بنظر من این یک سبک خاص برای هر فردی است زیرا شرایط زندگی هر فردی متفاوت است این بسته به شماست که چطور رفتار می کنید.

    و به خدا ایمان داشته باشد فکر درست را ارسال و منتنظر نشانه ها و در اخر نتایج باشید.

    برای تک تکتون ارزوی ثروت ارزوی روابط خوب ارزوی سلامتی و ارزوی رسیدن به ارزوهاتون را دارم

    ای حلزون از کوهستان فوجی بالا برو اما ارام ارام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سیدحمزه موسوی گفته:
    مدت عضویت: 3406 روز

    سلام بر تمامی دوستان و استاد عزیزم که داره این نظر منو میخونه

    من به شخصه از زمانی که کتابهایی رو خوندم که قوانین جهان رو میگفت ودر من این رو زنده کرد که در جهان هر چیزی دلیلی داره و ذات جهان چیه باید چطور بود و وقتی اون قوانین رو دونستم دیگه دیدم نسبت به همه شرایط و اتفاقات عوض شد. بعد اون موقع دیگه هرچیز خوب و بد به ظاهر ، رو از یه نگاهی دیگه بهش توجه میکردم و به من چیز دیگه ای رو می گفتن و من دیگه مث قبلا ازشون ناراحت و زده نمی شدم .بجاش می فهمیدم که این قوانین هستند و باید هم اینطور میشد یا باید این شرایط میشد از اون زمان به بعد فهمیدم که خط چیزی رو باید برم و اصل و ریشه اش رو پیدا کنم . چون هر چیزی یه ظاهر داره و یه باطن که اصل اون مبحث بر اساس قوانین اصلی جهان هستی هست .

    دیگه حالم خوب بود. ذهنم نمی تونست اذیتم کنه خوردم کنه تحقیرم کنه باور هامو خورد کنه ذهنم رو یه ابزاری از خودم میدونستم مثل دستم و پا و قلب و بقیه اعضا ولی این ذهنه کمی متفاوت تر از بقیه اس

    و در آخر همه چیزو بر اساس قوانین نگاه و تحلیل میکردم وبعد از مدتی این احساسات قدس شود منو به خیلی چیزها هدایییییت کرد

    و در آخرین مرحله یک هدیه بهم داده شد وبا اون دارم یه زندگی دیگه و بهتر میسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    اعظم سادات حسینی کیا گفته:
    مدت عضویت: 3020 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی

    من مدت 6 ماهه که با شما همراه هستم و به نقاط و نتایج خوبی رسیدم. سعی کردم ورودی های مثبت داشته باشم و رو خلق خدا حساب نکنم و همش در حال سپاسگزاری باشم برای هر آنچه هم اکنون دارمو اگر چیزی رو هم میخوام برای خدا مینویسم که خدایا از راههای حکیمانه و خردمندانه خودت برایم فراهم کن چون میدونم بهش توکل کنم منو کفایت میکنه و همه چی به خودی خود و به آسونی درست میشه. یه مطلب دیگه اینه که براش مینویسم خدایا من تجسم داشتنشو میکنم مهیا کردنش با خودت. حتی اگر تو مکانهای با انرژی منفی باشم برای خودم انرژی مثبت ایجاد میکنم و سعی میکنم فکر و حواسم و به سمتی دیگه ببرم و در بیشتر موارد هندز فری تو گوشم میزارم و فایلها رو گوش میدم. و به این نتیجه رسیدم که از حال خوب و خوشحالی و شادیه که اتفاقات خوب برام پیش میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    مهدی مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3514 روز

    سلام به همه دوستان مثبت اندیش من

    چیزی که من تجربه کردم و برای من ثابت شده اینه که ما آدما از یک چیز بسیار میترسیم و حتی وحشت داریم…اون یک چیز بی پول شدن و جدایی از شریک عاطفی و ورشکست شدن و هر چیزی شبیه این نیست…بطرز خیلی تعجب آوری بزرگترین چیزی که ازش میترسیم خود ما هستیم…منظورم قیافه و رفتار خودمون نیست…اکثر ما به شدت از قوی شدن و پیشرفت خودمون میترسیم…شاید به این علت که بطور سیستماتیک در خونه و مدرسه و جامعه توانایی و ویژگی های خاصمون که ما رو متمایز میکنه سرکوب و یا تحقیر شده…به این دلیل که اطرافیان خواستند که ما رو به شکل معمولی و قابل هضم و استاندارد قابل قبول خودشون در بیارن…و الان بعد از گذشت سالها این پروسه در ما درونی شده به این صورت که ما ناخودآگاه خودمون رو مطابق متر و سلیقه های اطرافیانمون کردیم تا مبادا تغییر و پیشرفت ما باعث دلهره و اضطراب اونا بشه…

    حالا ربط این قضیه با سوال مطرح شده چیه؟ اینه که به محض تصمیم و اقدام برای تغییر به سمت بهتر شدن و قدرتمند شدن در هر جنبه ای از جمله اقتصادی یا جسمی یا روحی ناخودآگاه بیشترین مقاومت رو از خودش نشون میده و شروع به تولید نجواهای درونی منفی میکنه…

    بنظر من کنترل ورودیهای ذهن اگه منجر به تغییر نجواهای ذهنی نشه در واقع به هدف خودش نرسیده بنابراین بهترین و سریعترین راه که خودم هم الان دارم تجربش میکنم اینه که به محض ایجاد یک نجوای ذهنی منفی و ضعیف کننده در جوابش بگیم که این صدایی از ناخودآگاه است که در حال مقاومته…ناخودآگاهی که من رو ضعیف و بسیار معمولی میخواد و من قصد ندارم به این نجوا گوش کنم…با این کار انگار ناخودآگاه خلع سلاح میشه و کمترین مقاومت رو برای تغییر و جایگزینی باورهای جدید و مثبت از خودش نشون میده…

    امیدوارم نظرم برای دوستانم مفید بوده باشه…

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    عبدالناصر گفته:
    مدت عضویت: 3128 روز

    به نام خدا سلام به همه هم مکتبی های عزیزم . خواستم در مورد نحوه کنترل ورودی های ذهن صحبت کنم .

    خب من خودم مدتها توو این فکر بودم که چطور میشه ورودیها رو کنترل کرد که در نهایت اونچیزی رو که تجربه کردم براتون به اشتراک میزارم.

    اول از همه من یه فایل صوتی جملات انگیزشی با صدای خودم با یه موزیک پس زمینه مذهبی خیلی قشنگ درست کردم که در اکثرا مواقع روز دارم بصورت آگاهانه یا ناآگاهانه بهش گوش میدم و در هر شرایطی که باشم گوش کردن به این فایل بهم احساس خیلی خوبی میده .دوم ، یه قضیه خیلی مهمی که وجود داره و استاد هم توو یکی از فایلهای رایگان به این موضوع اشاره کردند(فک کنم بررسی موردی یک دوست) نحوه نگرش به مسائلیه که در اطرافمون پیش میاد و اینکه آدمها دوست دارن مسائل رو بر اساس همون نگرش خودشون ببینن . مثلا شما به یه آدم منفی و بی اعتماد به نفس بگین:«فلانی خیلی خوشتیپه و من باهاش احساس خوبی دارم????? » اون در جواب میگه:«منظورت اینه که من خیلی زشتم و با من بهت خوش نمیگذره???» .( دلت میخواد همونجا خفش کنی??????) . طرف چون یه همچین باوری نسبت به خودش داره هر تعریف از بقیه رو یه متلک به خودش تلقی میکنه. حالا این حرفا یعنی چی یعنی اینکه وقتی شما روی خودت کار میکنی (بماند که این آدما از پیشت میرن??????) اگه یه چیزی شنیدی این تویی که تعیین میکنی مثبته یا منفی. یاد جمله جالب شکسپیر افتادم که میگه:«هیچ اتفاقی خوب? یا بد? نیست بلکه طرز نگاه? شما به اون مسئلست که تعیین میکنه نوع اون اتفاق رو? .»باید نگاهمون?? رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم(قبول دارم کار سختیه?) و زمانیکه مثبت بشیم همونطور که گفتم یه آدم مثبت هر چیزی رو که بشنوه?? و ببینه??فقط جنبه ی مثبتش ? رو در نظر میگیره .

    یه مثال واقعی: یکی از آدمای ثروتمند و به ظاهر موفق فامیل اومده بود خونه ما ، منم توو اتاقم بودم و چون قبلا تجربه کرده بودم که این مجالس منفیه داخل اتاق موندم تا به کارام برسم??(یه نکته مهم بگم : درسته که میگم باید نگاهمون رو عوض کنیم ولی وقتی میدونم یه جایی ممکنه یه سری موارد منفی رو بشنوم? دیگه از جهالت منه?? که وارد اون شرایط شم و منو با یه سری افکار منفی تیربارون?? کنن بعد بگم خب من دیدم رو نسبت به موضوع عوض میکنم?? ، امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشین??)،که یهو این فامیلمون گفت:«اره دیگه یه وضعی شده ، فلانیو فلانیو فلانی لیسانس دارن و بیکارن و …» و همه هم طبق معمول تأیید کردن . حالا منیکه تازه لیسانسم رو گرفتم باید چ حسی داشته باشم؟؟????. اگه افکارم منفی باشه شروع میکنم به بدوبیراه????? گفتن به مملکتو وزیر وزرا ، ولی با خودم گفتم:«چ جالب آدمای ثروتمند و به ظاهر موفق هم این باورای غالب جامعه رو دارن و نمیتونن چیزای خوب رو ببینن?? ، خدایا شکرت که من چندصد قدم ازونا جلوترم????? .». به همین راحتی.

    یه مثال دیگه هم بگم چون واقعا دوست دارم شما عزیزان هم تجربه خوب من رو تجربه کنین: سریال افسانه جومونگ? که یه بار دیگه پخش شد و خانواده هم نگاش میکنن ، من یه صبح مشغول خوردن صبحانه بودم که این سریال هم در حال پخش بود(تازگیا تلویزیون نگاه نمیکنم? ولی قبلا دیده بودم این سریال رو)جومونگ توی یه شرایط به ظاهر خیلی بد قرار داشت که کلی اتفاق افتاد و آخرش دزدای دریایی قبول کردند که به جومونگ خدمت کنن ، من با خودم گفتم :«ببین پسر ??وقتی نیتت درست باشه و خودت و خدات رو باور داشته باشی?? خدا حتی دزدای دریای رو برای کمک کردن بهت رام میکنه ، خدایا خیلی دوووست دارم????.».

    دوستان همیشه جمله معروف شکسپیر یادتون باشه:«هیچ اتفاقی خوب? یا بد? نیست بلکه طرز نگاه? شما به اون مسئلست که تعیین میکنه نوع اون اتفاق رو? .»باید نگاهمون?? رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم.

    شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین ، دووووووستتتون دارم???? و خیلی خیلییییی موفق باشین .???

    خدانگهدار???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    naeime tina گفته:
    مدت عضویت: 3009 روز

    با سلام خدمت ایتاد عزیز و دوستان گرامی

    من نظرم رو در مورد جواب سوال مختصر و مفید میگم.من خودم چند کار رو انجام میدم اول اینکه زمانی که شما صبح از خواب بیدار میشین تا شب هر آنچه که اطرافتون خوب هست رو بابتش سپاسگزاری کنین مثلا هوای خوب صبحانه خوشمزه برخورد خوب رییستون و…. اینجوری اگر ادامه بدین بعد یه مدت ناخودآگاه فقط به چیزهای خوب و لذت بخش توجه میکنین.دوم کتاب پرسش های کوانتومی از آنتونی رابینز کتاب فوقوالعاده خوبیه که مثلا همون اول صبح از خودتون بپرسین امروز چکار کنم که زندگیم لذت ببرم ؟یا اگر اتفاق بدی میفته از خودتون بپرسین چه کار کنم حالم بهتر شه یا بپرسین این اتفاق مطمئنا برای من یکسری خوبیها داره ،خوبیهاش چی هست؟ راه حل سوم اینکه هر اتفاق به ظاهر بدی هم میفته باذهنتون بگین ،به جز این مشکل من خیلی ها چیزها تو زندگی دارم که دوستشون دارم و خیلی خوبن و میخوام به اونها توجه کنم چون توجه کردن من به این مشکل ،باعث میشه این مشکل بیشتر بیاد توی زندگیم و مشکلم رو حل نمیکنه پس فکر کردن به مشکل کار بیهوده ایه اینطوری ذهنتون یکم آرومتر میشه.چهارم زمانی که شما خوشحالین به فیزیک بدنیتون نحوه راه رفتن و لحن صحبت کردنتون دقت کنین و سعی کنین تو زمانی که اتفاق بدی میفته اون حالت بدنی رو به خودتون بگیرین ناخودآگاه حالتون هم بهتر میشه.

    با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: