این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چجوری میشه که یه خواسته باورپذیر میشه؟اصلا به حرف و کلام و ادا درآوردن نیست بلکه یه روند تکاملیه باورپذیر شدن خواسته مثل بچه ای که آرزو داره مثلا روزی 100 پول بگیره ولی در حال حاضر روزی 5 میگیره ، درسته که میخواد 100بگیره ولی براش غیرقابل باوره که چجوری یا مگه میشه یا اصلا نمیتونه تو ذهنش بگنجونه فقط در حد یه رویاست …
اما وقتی مادرش به مرور در گذر زمان هربار پنج تومن میزاره رو اون پول و کم کم بچه تایید میکنه که عه وقتی 30شد پس 50 هم میشه وقتی 50شد پس 70 هم میشه و حالا صد تومن خیلی بدیهی میشه و اصلا یه غول نیس اونوقته که خیلی طبیعی میگیره و حتی یادش میره یه روز همین 100 آرزو و رویاش بود و چون خواسته هاش رشد کرده دیگه مبلغ بالاتری خواستشه …
روند طبیعی شدن خواسته ها از همین مسیر میگذره که هر روز و هر روز و هر روز نشانه ها رو تایید کنم ، کوچکترین پیشرفت ها رو ببینم ، اگه این شد پس بیشترشم میشه ادامه بده مسیر درسته ادامه بده مثل تابلوهای بین راهی.
من برای کنترل ورودی هام ارتباطاتم رو با کسایی که ارتباط باهاشون هیچی بهم اضاف نمیکرد حذف کردم ، مخاطبین بیهوده ی گوشیمو پاک کردم ، اینستا کلا اهلش نبودم الانم فقط برای اینکه در حوزه مد نظرم نمونه کارای کسی رو ببینم میرم ، تلگرام که رو صفحه اصلی بود رو بردم در دور از دسترس ترین صفحه که فقط برای کارای ضروری ازش استفاده کنم ، تلویزیونمون که کلا انتن نداره و به طرز جالبی همسرم از تی وی خوشش نمیاد و حتی با گوشیشم محتواهایی ببینه از هندزفری استفاده میکنه چون معتقده جذاب تره و اینجوری به نفع منم هست :-)) ، صبح هام با شکرگزاری شروع میشه + اهرمم + تمرینام و بعد روتین روزانه ام ، تمرین های جدید تری به یاری خدا از ترکیب تمرینام ایجاد میکنم و هربار لذت بیشتری میبرم، فقط با خانوادم در ارتباطم که اونم به مامانم بین حرفا دوسه باری گفتم مامان موافقی درباره خودتون بگی؟ دیگه خودش یادگرفت و دیگه درباره دیگران چیزی نمیگه و برای همین ارتباطمون لذتبخش شده ، مراسم های غم که قبلا میرفتم با استدلال های جاهلیتم کلا حذف شده ، زمان آزادم برای کار کردن رو خودم و رسیدگی و رشد علایقم استفاده میکنم و در همین راستا هم توانایی هام خیلی رشد کردن،دارم هر روز بهتر یاد میگیرم لذت بردن از لحظه یعنی چی ، چون هر بار فکر میکنم درک کردم ولی بعد بهتر میفهمم و این جمله ی استاد برام واضح تر میشه که میگن:
«جهان ما یه جهان پویاست و هرگز نمیرسه روزی که ما به درک کاملی از هستی برسیم»
لذت بردن از هر لحظه زندگی بزرگترین مأموریت و البته بزرگترین خدمتیه که میتونم به خودم بکنم و صد البته بهترین سرمایه گزاری
آرامش و رضایت درونی این مسیر همون چیزیه که ما سالها دنبالش میگشتیم و میدوئیدیم ، چه خوب که لحظاتم هربار بیشتر ازش سرشار میشه
باعشق ردپای پانزدهمین روز از فصل پاییز 1403رو ثبت میکنم
ردپایی از یک موج آگاهی که در درست ترین مکان و زمان به دستم رسید
درسته همینه این همان باوری هست که مدام باید باخودم تکرار کنم
خدا در درست ترین زمان و در بهترین مکان من رو هدایت میکنه
مثل همین الان با کلی عشق دکمه ی من رابه سمت نشانه ام هدایت کن را لمس کردم و این فایل برای من باز شد
حتی اسمش قلبم را لرزاند
“پس کی به خواسته ام میرسم”
به راستی تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو چی هستی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
که اینقدر دقیق حتی سوالات مغز منو میفهمی
و اینطوری شاه کلید میدی دستم میگی بگیر در و باز کن
به قول یه جایی تو یه فایلی استاد نقل به مضمون میکردن از کسی که من با عدالت خدا مشکل دارم چون اینهمه خوبی حق من نیست و….
اره خدایا اصلا من باعدالتت مشکل دارم
اینههمه خوبی
برای منی که چندروزه دوباره شرک در وجودم ریشه دوانده بود و شک کرده بودم به مسیرم
و یادم رفته بود که چطور به این جایگاه رسیده بودم
خدایا منِ بنده یِ مشرک رو انقدر راحت هدایت میکنی
پس اگر فقط یک ذره توحیدی تر باشم اونوخ چکار میخوای برام بکنی؟
اینهمه خوووووب چرایی؟؟!!
سوال این بود
تجربه ت از کنترل ذهن چیه؟
من حداقل توی همین یک ماه اخیر بارها و بارها با کمک الله
(که وااااقعا تموم کردیت ش رو میدم به خودش)
کنترل ذهن کردم
مثلا من یکی از ابزار کارم خراب شداین درحالی بود که من تازه یکم اوضاع مالیم راسو ریس شده بود خوب تازه اون نفس راحت رو کشیدم که اخییییییشش این ماه پول بیشتری توی حسابم میمونه اما یهو به طرز عجیبی اون خراب شد و نزدیک 2میلیون برامخرج تراشید
خدایا شاهده اگر این اتفاق قبل آشنایی من بااین قوانین بود میزدم به سیم آخر که
تو دیگه چه خدایی هستی به قول اون شعر پروین
که میگه
این گره را زان گره نشناختی؟!
پس عدالتت کجا رفته
هرچی سنگه مال پای لنگه
دیوار از من کوتاه تر ندیدی
الان چه وقتش بود
دوقرون دوزار چِش نداشتی ببینی توی حساب من بمونه
همونم خواستی بره تو جیب تعمیرکار
این بود درجواب اون همه خواسته هایی که برات نوشتم
و
و
و
واقعا من همچین آدم قدر نشناسی بودم
خدایاهنوز جواب سوالم رو ندادی
تو چطور من رو بخشیدی
چطور ندید گرفتی
چطور چشم پوشوندی
رو تموم اون قضاوت هایی که کردمت
رو تموم اون دفعاتی که هررررر مخلوووقی رو به توعه خالق ترجیح دادم
واقعا اینهمه خوب چرایی!
ولی این بار باتموم سختی های که داشت
باخودم گفتم اگه بخوای بعد این همه فایل گوش کردن و نوت برداری و دفتر پر کردن
باز هم بشینی غر غر کنی که
اهههههههه به خشکی شانس این چه بلای آسمانی بود که به سرم اومد ؟
دیگه واقعا خیلی مسخرس
یه جورایی باحالت تمسخر به خودم نهیب زدم که
برو ببینم چیکار میکنی
من همیشه وقتی مسخره میشم یا نسبت به انجام کاری بی عرضه نشون داده میشم
بیشترین انرژی رو برای انجام اون کار میگیرم
و گفتم عههههه اینطوریه ؟
نشونت میدم
من میتونم
منننننننن از خدا میخوام اونم خودش گفته کمکم میکنه
من از خدا توقع دارم وقتی سمت خودم رو انجام بدم اون خودش گفته وظیفه شه که کمکم کنه
همونجا گفتم خدایا خودت کمکم کن
میخوام پیش خودت رو سفید شم
الاااااهی قربونت برم که از خودت به خودت پناه میارم
واقعا من کیو دارم
من هیشکیو ندارم
من فقط تورو دارم و بس
اصل فقط تو هستی که میفهمی حرف منو
توهستی که باهام راه میای همه جوره
تو هستی که باهررررسازم میرقصی
هردفه بهم گله نکردی که بسه دیگه
چه خبرته
پررو شدی
از خودت یکم بفهم
نه تو هربار به جای این که من آهنگ رو عوض کنم
تو رقصت رو عوض کردی و به سازم رقصیدی
آخ من چطور نترسم که نکنه باز دوباره مشرک بشم ؟
وواقعا نمیدونید استاد چقدر برام سخته که متن م رو انسجام بدم و بعد هر کلمه دلم نخواد که ده خط از معرفت ربی بنویسم که تموم قدرتش رو به من بخشیده
ومن رو بصورت vip تاج گزاری کرده برای اینکه خلیفه ش باشم روی این زمین پهناور
الله اکبررررر
الله اکبرر
حالا بزارید بگم که چطور من کنترل ذهن کردم ینی درواقع خدا کمکم کرد
در ذهنم تداعی شد که سوال بپرس سوال های خوب
گشتم چه سوالی بپرسم وکفت بپرس چه اتفاقات خوبی توی این ماجرا هست
ذهنم پوزخند زد
چرخ ت ترکیده
دودش رفته تو چشمت میفهمی
دومیلیون خرج برداشته میگی اتفاق مثبتش چیه؟
گفتم اگه قراره با ساز تو برقصیم دوباره جامون ته همون چاهیه که تازه ازش اومدم بالا
من نمیفهمم خداگفته الخیر فی ماوقع
اگه اون گفته ینی هس
فکر کردم و انگار یهو جوابها به سمتم سرازیر شد
ندا اومد
هیچ میدونی از روزی که کارت رو کنسل کردیم چقدر شکرگزار همین چرخی بودی که قبلاً اصلا نمیدونستی چقدر برات مهمه و چه نعمتی داشتی
هیچ میدونی ما ازین روش چقدر برات روشن کردیم
که هروقت هر لحظه مشکلی برات پیش بیاد با بینهایت دستانی که داریم کارت رو اوکی میکنیم
و تو نیازی نیست کاری بکنی
وفقط باید بسپاری به ما ؟
(آخه من اصلا این بار تلاشی نکردم همون اول گفتم خدایا خودت درستش کن من نه تعمیرکار خوب میشناسم نه پولش رو دارم خودت میدونی و خودت)
به طرز جادویی بعد این تسلیم خداشاهده
بابام زنگ زد خودش گف چرخت رو چیکار کردی؟گفتم هنوز هیچی
گفت خودم میام میبرم جایی آشنا دارم قیمتش هم مناسبه..
.
آخه من قبلش به خودم گفتم استاد گفته باید مسئولیت تموم مسائلتون رو بپذیرید ومن نمیخوام این بار به بابا بگم من باید خودم مسئله مو حل کنم
و این بار خودش زنگ زد
و اومد تموم کارهاشو انجام داد
و درست شد پولش هم خودش داد
و من این بار دیگه تعجب نکردم که
چطوووووری آخه !
چون این بار طبق هدایت عمل کردم و فقط به خودش سپردم که خب نتیجه از اولش مشخص بود
و باخودم گفتم اگه بااین اتفاق قرار بوده من تو رو بهتر بشناسم دستان تو رو ببینم و ایمانم بیشتر تقویت بشه و سپاسگزار تر بشم
همین کافیه
این ماجرا رو بارها و بارها برای خودم مرور کردم و از اون روز هربار که چرخم رو میبینم با حس بهتری سپاسگزاری میکنم بابتش
و اما بااین فایل درک کردم که وقتی ما یک خواسته ای رو ارسال میکنیم باید منتظر جوابش باشیم
درسته من خواسته ام از خدا این بود که
خدایا مسیر من رو جوری رقم بزن که من بیشتر سپاسگزار باشم و ایمانمُ بهت راسخ تر کنم و بهتر بشناسمت
من ازت خواسته بودم خودت رو بهم نشون بدی دستانت رو بهم نشون بدی
وتو اینطوری بهم نشون دادی
و این فقط یک مورد از کنترل ذهن هایی بود که خودم عاشقش شدم رفت
و
این داستان ادامه دارد
استاد عزیزم ازت ممنونم بابت آگاهی های ناب این فایل
واز خدای خودم ممنونم که من رو لایق دریافت این آگاهی ها دونست
چقدر از کامنت زیبایتان لذت برم واقعا بیراه نیست که استاد عزیز میگن کامنت دوستان خودتون رو بخونید یا خودتون کامنت بنویسد
من وقتی کامنت مینویسم یا کامنت دوستان رو مطالعه میکنم ذهنم آروم تر هست حرف ها و تصاویر مثبت در ذهنم میچرخه
به خودم قول دادم و از خدام کمک خواستم که کمکم کنه هم کامنت بنویسم هم کامنت دوستان رو بخونم
یعنی درواقع
تو سایت لحاف تشک بندازم
اونجا که گفتین وقتی ذهنتون شروع کرد به نجواها تورو بترسونه یا سست کنه شمارو گفتین اگه بعد از این همه فایل گوش دادن قرار مثل قبل فکر کنی و عمل کنی که هیچ
ما ترک ها در این جور مواقع یه اصطلاحی داریم (گه یغشدر)یعنی بیا جمع کن دیگه فایده ای نداره
واقعا این جمله رو نیاز داشتم
سه سال هست که تو سایت هستم و هررررروز فعالیت دارم
شاید کامنت کم بنویسم ولی هررررروز فایل گوش میدم و این جمله رو همیشه باید به خودم یادآوری کنم که تو که این همه فایل گوش میدی نباید مثل قبل و فکر کنی یا عمل کنی باید متفاوت فکر کنی باید متفاوت عمل کنی تا نتیجه متفاوتی بگیری
ممنونم دوست عزیزم که دستی از دستان الله مهربان برای من شدی
دوستت دارم
ممنونم استاد عزیزم که این محفل زیبا را برایمان فراهم ساختی عاشقتم
مریم جان استاد عزیزم از صمیم قلبم از شما تشکر می کنم
همه دوستانی که دوره های استاد را مطالعه و یا گوش دادن به این نکته ها کاملا” آگاه هستند که برای کنترل ورودبها دو چبز را باید از زندگی حذف کنیم .
1 _ منع کردم خودمون از دیدن تلوبزیون و ماهواره و یا هر چیزی شبیه اینا
2_ قطع رابطه با هر دوست، آشنا، و یا حتی نزدیکانمان که کارشون نشخوار کلمات منفیه .
البته این قطع رابطه نباید با دعوا و ناراحتی باشه فقط کافیه ما روی خودمون کار کنیم و مرتب خودمون را در فرکانس خوب قرار دهیم چون در اینصورت
بی هیچ مزاحمت و درگیری و بی هیچ ناراحتی و براحتی جهان ما را از این افراد منفی با فرکانسهای مخالف جدا می کند و اما دو تا تجربه از ابن جدا شدن من از ابنگونه افراد برای دوستان گلم می نویسم امیدوارم از وظیفه ای که دراین راه برای کمک فکری و فرکانسی بعهده من است
بتوانم به سهم خودم قدمی هر چند کوچک برداشته باشم .
یکی از تجربه های من در رابطه با محل کار قبلی من در شهرداری است که درآنجا همکار خانمی داشتم که وقتی صحبت میکرد لبخند شیرینی به لب داشت ولی چکنم از موبایلش و خوندن اتفاقات بد از همان صبح ساعت کاری
و من که میدونستم نباید به این حرفها گوش کنم کلافه میشدم البته ظاهرا” سعی میکردم خونسردی خودمو حفظ کنم ولی اون موقع چون پست و سمت کاری ام را در شٱن سابقه
رسمی ام نمیدیدم میخواستم هرطور شده از آنجا به حای دیگری بروم که قرار بود مسئول قسمتی شوم خلاصه من اون موقع نمیدونستم که باید روی باور داشتن لیاقت و تکرار این باور کار کنم تا جهان این سمت را براحتی به من دهد چون اون موقع بسته روانشناسی ثروت 1 را نخریده بودم میدونستم که باید روی خودم کار کنم ولی چطوریش را نمیدونستم به عبارتی فرمولشو هنوز بلد نبودم خلاصه بعد از کلی گشتن بدنبال پارتی و بی نتیجه ماندن کارم ، دلم گفت این کار بدست خودم انجام میشه و همانهم شد . خودم رفتم پیش معاونمون که خانم فهمیده ای بودند درخواست جابجایی خودم را از ایشان بصورت شفاهی و کتبی اعلام کردم
( قانون درخواست ) و با وجود اینکه جایگزبن هم نداشتم چون اون موقع همش صحبت پیدا کردن جایگزبن به جای خودم بود نمبتوانستم به جای دلخواهم منتقل شوم تا اینکه توی مدت چند روز باور خودم را عوض کردم و به خودم گفتم بدون جایگزبن هم میتوانم حکم انتفالی خودمو بگیرم و با یه صحبت کوتاه خودم کار انتقال خودمو درست کردم و حتی دیگران هم از این انتقالی من بدون جایگزین تعجب کردند .
و اما داستان دوم من ، وقتی به جای دلخواهم که تاکسیرانی بود منتقل شدم بعد از گذشت یکسال حالا دبگه بیشتر روی خودم کار کرده بودم و میدونستم که باید مخصوصا”صبحها فرکانس خوب به جهان ارسال کنم و تمرکزم را روی نکات مثبت و شاد قرار دهم و بتازگی یعنی در آذر ماه 96 ثروت یک را خریدم البته ثروت دو را ماههای قیل خریده بودم و خلاصه من صبحهای زود که
می رفتم سر کارم ،
آقای نگهبانی بود که از بعضی جهات روشنفکر نشون میداد و در مورد بعضی مسائل جامعه با هم صحبت میکردیم اما بعضی مواقع و بهتر بگم بیشتر اون چند روزی که با هم صحبت میکردیم خواسته یا ناخواسته صحبت از مسائل منفی مثل سطح پایین بودن فرهنگ بعضی ها و کارهای اشتباه اونا و ترک نکردن سیگار خودش و کمبودها و وووو خلاصه چیزهای دیگه که باوجود اینکه با لبخند تذکر میدادم که اول صبح صحبت منفی نکنیم ولی چون خودم هم اون موقع دقیقا” نمیدونستم که وقتی بیشتر در مورد هر چیز صحبت می کنیم یعنی داریم به جهان می گوئیم که از این صحبت یا از این فرکانس خوب یا بد بیشتر
می خواهیم خلاصه میدیم
فایده ای نداره نمیتونم به اون بنده خدا هم بگم حرف چیزی را نزنه تا اینکه چند روز بعد مرا بخاطر شغلم که تایپیست هستم به طبقه بالا بردند تا مجبور نشوند برای تصحیح نامه ها هی بیان پایین و برن بالا و خودم هم تعجب کردم و در دلم گفتم خدارا شکر که از ابن صحبتها براحتی جدا شدم و چند روز بعد هم اصلا” آن بنده خدا را ندیدم واحتمالا “او هم به جای دیگه ای منتقل شد.
با سلام خدمت استاد بزرگوارم و خانواده ی صمیمی عباس منش .
ی قسمت از سوال در مورد ورودی ها بود ،ببینید اون چیزی ک اول سوال میشه اینه ،ورودی ها از چه طریقی ورود میکنن ب مغز ،جواب :از چشم ،از گوش ،و حتی از حس لامسه .پس ما باید مراقب شنیده ها و دیده هامون باشیم ،اما این زمانی اتفاق میوفته ک شما نوع دید رو هم تغییر بدین ،یعنی جا ب جایی ،یعنی از ی فرکانس خارج بشی وارد ی فرکانس دیگه بشی از لحاظ نوع عملکردت .
اینم زمانی رخ میده ما ی سری تغییرات فکری و ریشه ای داشته باشیم.در جامعه ی ما کتاب ،و tvو رفتارهای دیگران خیلی موثرن،اصلا خود تاثیرن .خب ما تلویزیون رو حذف میکنیم روی مداری دیگه میریم،نوع کتاب ها و مجلات مورد استفاده رو هم کنترل میکنیم باز روی مداری دیگه ،و حالا دوستانمان رو هم گلچین کنیم ک دیگه نور علی نور میشه .
اگر ی مدت بخاطر خوب بودن خودت ،تنها باشی کائنات بهترین ها رو واست میاره،چون داری بهای تنهایی رو میدی ،شنیده ها هم رادیو و گفتار دوستان این هم مث دید ها باش برخورد میکنیم .
خب اصلی دیگه ی ک باید گفته بشه ،راضی بودن ب داشته ها باشه،نق زدن زیادی نق زدن ها رو جلو روت میاره،تو زندگی باید سکوتمون رو بیشتر کنیم وو گله و شکایت رو ب صفر برسونیم،به هر چیزی مثبت نگاه کنیم اینم با شکرگزاری میسر میشه ،اگر ب تاریخ نگاه بیندازیم ،حضرت زینب (س)ک دیروز میلادشون بود نمونه بارز ی فرد مثبت اندیش و الگوی عالی هستن،اون همه مصیبت برای یک دختر و در جواب یزید گفتن ما رایت الا جمیلا،خب این یعنی من میدونم در دل اون قتل ها ،فلسفه ی زنده ماندن اسلام نهفته است و تا اکنون پابرجا مونده ،اینم بهای امام حسین (ع).
حالا بماند اگر اتفاقی بیفته تو زندگی خب ما در لحظه ی اول مثل بزرگان قدیمی بگیم خیر هست ،وبا گفتن این خیر رو ب درون اون مسئله میفرستیم،طرف بچه ش تصادف میکرد میگفت خیر هست ،الحمدالله حکم خداست.این مدل حرف زدن بقول امام علی (ع)مواظب افکارت باش ک کلامت میشون،و کلامت ک عملت می شود .خب اون فرد قدیمی میگه خیر هست و در عمل هم کاملا با آرامش برخورد میکنن .
راهکارها این که ؛
غر زدن ممنوع /گله و شکایت نکنیم /شکرگزار خداوند در هر شرایطی باشیم /اخبار بد و سیاست دوری کنیم /از بحث بپرهیزیم/قضاوت نکنیم /سکوت کنیم .
دوستانمون رو گلچین کنیم ،ب فهرست مخاطبین گوشی بریم و مستکبرانه حذف کنیم دوستان منفی گرا رو /هر جای نریم با هر کسی هم صحبت نشیم/کائنات میبینن فرکانس شما رو تغییر میدن ،.
بشینیم باورها رو ریشه یابی کنیم با سوالات اساسی ،و بعد در صدد درست شدنشون اقدام کنیم با حقیقت گرایی ن همش تکنیک….
من برای کنترل ورودی های ذهنم زیاد تلاش می کنم و اکثر مواقع موفق می شوم از بهترین کارهای که زیاد انجام می دهم گوش دادن به فایل های صوتی استاد و مثبت و کتاب صوتی هست . هر وقت که بیکار می شوم فایل صوتی گوش می دهم .
یادم هست هفته پیش فشار چک های برگشتی زیاد شده بود و بر این آگاه بودم که اگر حس و حالم بد بشود نگرانی ها و تماس های طلباکاران بیشتر خواهد شد . ان روز شروع به مطالعه یک کتاب کردم و همه حواسم را به ان کتاب دادم و سعی کردم تمرکزم از روی چک ها و طلب کارها بردارم و ان روز با کمال تعجب هیچ کدام نه تماس گرفتند و نه نگرانی داشتم اما سه روز پیش از صبح حالم خوب نبود و ذهنم به با افکار منفی پر شده بود از خانه بیرون امدم سر یک چهار راه تصادف کردم امدم فروشگاه و نیم ساعت بعد تماس پشت تماس از این طلب کار و آن طلب کار تا عصر همچنان بلا و اعصاب خوردی ادامه داشت برای عصر سعی کردم احساسم خوب کنم و همه چیز درست شد سعی کردم در مورد تصادفم با کسی صحبت نکنم .
از این گونه اتفاقات زیاد برایم رخ داده هرگاه توانسته ام احساسم خوب نگه دارم اتفاقات خوبی رخ داده و هر گاه حالم و افکار منفی احاطه شده ام اتفاقات بد پشت سر هم رخ داده است .
در این مدت سعی کرده ام تلویزیون از زندگیم حذف کنم و تا می توانم هیچ فیلم و سریالی را نگاه نمی کنم .
با تمرکز به افکار مثبت و کنترل ورودی ها باعث شده تا بتوانم وقتم را روی رسالتم و انچه می خواهم تمرکز کنم و همچنین توانسته ام اولین کتابم را بنویسم .
همیشه موقع دعوا ها سعی می کنم تمرکزم به نقاط مثبت فرد و یا اینکه سکوت کنم و از ان محیط خارج شوم و بعد از مدتی با ارامش زیادی می توانیم مشکل را حل کنیم
بیشتر وقت ها به خصوص اول صبح با شکر گذاری و یا اوری نعمت های خوبی که الله مهربان بهم داده شروع می کنم و باعث می شود ان روزم خیلی زیبا بشود.
کمتر نگران مشکلات روزمره هستم وفقط به خواسته هام فکر می کنم .
واقعا بعضی وقت ها فکر می کنم کنترل ورودی ها خیلی سخت هست . حواست نباشه می بینی منفی شده . با صحبت با اطرافیان و همکاران و …
برای اینکه منفی نشوی سعی می کنم بحث ها را عوض کنم و هیچ اخبار و رادیو و همچنین شبکه ها و کانالهای خبری را نمی بینم و گوش نمی دهم.
به نظر من هر مقدار ورودی ها را با با افکار خوب – انسانهای خوب و با انگیزه و به خصوص کتابهای خوب پر کنیم زندگی ما بهتر و زیبا می شود.
با سلام به همه دوستان که در راهه موفقیت با سرعت قدم برمیدارن به ویژه داداشه گلم و استاده عزیز عباس منش.
خواستم در مورد یکی از تجربههایه خودم که پس از کار رویه باورمان اتفاق افتاد و چند تا نکنه کوچیک صحبت کنم.
من از بچگی وقتی در معرض هوایه سرد قرار میگرفتم و یا باد به سرم میخورد سریع سردردهای بدی میگرفتم و مادرم میگفت تو از سر سرمامیخوری و سینوسات زود سرما میخوره و……
تا اینکه فایله استاد در مورده تسلط ذهن بر جسم رو گوش دادم….
بعد دنباله مثال گشتم و دیدم حتی آدمی هست که در زیره برف لخت میخابه ویا افرادی در تبت زندگی میکنن که در معرض سرما و باده شدید هستند و یا در قطب،اما مشکله منو ندارن….
خوب پس اگه اونا میتونن چرا من باید ضعیف باشم و سردرد داشته باشم…
شروع کردن به کار رویه خودم و دادنه حسه خوب و اینکه این یه باوره غلطه که من سینوسام سرما میخوره…
الآن که میگم مو به تنم سیخ شده ولی باور کنید فقط با فکر و کنترله احساساتم به سمته نکاته مثبت در کمتر از 1ماه….
میتونم به جرات بگم با کمترین لباس و بدونه هد بند یا کلاه در هوایه سرده زمستون و بدترین بادهایه منطقه ما قرار میگیرم بدونه کوچکترین سردرد یا سرماخوردگی….شکر…
دوستان اوایلش خیلی ذهنم مقاومت میکرد ولی چندتا راهکار دارم که تو هر زمینهای نمیزارم کلا حسه بد بهم غالب بشه..
1.تا ذهنم شروع به نجوا میکنه سریع با خودم شروع به حرف در مورده آرزوها و چیزهایی که حس خوب میده میکنم و تجسم میکنم آرزوهامو که بدستشون آوردم و الآن دارم ازشون لذت میبرم…
2.تا حسم کلا میخاد بد بشه سریع به خودم میگم ما از خداییم و قراره پیشه خودش برگردیم و حسه آرامشه عجیب و نشاطه خاصی ازینکه قراره دوباره خدارو ملاقات کنم و از این مکان برم بهم دست میده…
3.تا یه صحنه به ظاهر بد میبینم تو خیابون یا هرجا که باشم اگه بتونم سرمو برمیگردونمبه یه صحنه دیگه مثله یه ساختمومه قشنگ یا یه ماشینه زیبا یا یه بچه کوچیککه میخنده و….یا اینکه به گونه ای اغراق آمیز صحنه رو سعی میکنم جوری جلوه بدم که مطمئن بشم این صحنه زیباست….
4.دائم به خودم میگم که من همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان با بهترین آدما و بهترین اتفاقات برخورد میکنم و چون هی با خودم این جمله رو تکرار میکنم تا یه اتفاقی میوفته که ذهنم میخاد نجوا کنه که حسمو بد کنه سریع میگم نه! من تو بهترین شرایطم پس این اتفاق مطمئناً خوبه و به صلاحه منه….باور کنید تا اینجور فکر میکنم واقعا همون لحظه یا یکم بعدش یه اتفاقه دیگه میفته که متوجه میشم واقعا به صلاحم بوده و من به این میگم معجزه….
5.تمرینه شکرگزاری که هر روز صبح و شب انجامش میدم….دوستان این تمیرین کمکم میکنه که صبح تا شب و حتی وقته خواب به یاده خدا باشیم و ببینیم چقدر نعمت،ثروت،قدرت،الهامات،معجزات،روابط خوب و به طوره کلی دستهایه خدا تو زندگیمونه و تا قبله این تمرین ما آنها رو نمیدیدیم و بهش دقت نمیکردیم…به نظرم همین تمرین به تنهایی میتونه در تمامه شبانه روز حالمونو خوب نگه داره…
دوستان یه دنیا حرف دارم که بخوام باهاتون بگم ولی فعلا اینا کفایت میکنه تا حسه منو متوجه بشین…
از خدا سپاسگزارم که تونستم این احساساته خوبمو با شما تقسیم کنم….
همتونو دوست دارم….استاد عزیز شمارو ویژه چون وسیلهی خیر و دستی از سویه خدا به سمته من بودی….
به قوله استاد مهربونم:شاد،سلامت،ثروتمند و همیشه موفق باشین.
با سلام به استاد عباس منش عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش خداوند رو سپاس گزارم که منو توی این مسیر زیبا قرار سپاس سپاس که منو هدایت کرد به این مسیر که همه چیز رو می تونم با هم داشته باشم که تا ابد باید ادامش بدم و سپاس گزارم از استاد عباس منش عزیز.
ورودی های ما یکی از مهم ترین موضوعاتی هستن که اصل زندگی مارو به وجود میارن اتفاق ها شرایط و..
پس خیلی مهمه که بتونیم آگاهانه کنترل کنیم.
وقتی که ورودی های مناسب رو به مغزمون بدیم با تکرار این ورودی ها باور هامون تغییر میکنه و فرکانس های مناسب رو به جهان ارسال میکنیم.
و زندگی ما تغییر میکنه و شرایط تغییر میکنه
به نظر من همه افراد باید (سبک زندگی شخصی) داشته باشن همینجور که در کتاب رویا هایی که رویا نیستند فصل ششم استاد عباس منش در مورد سبک زندگی شخصی نوشتن که اصل این و یکی از اساسی ترین موضوعات احساس خوب=اتفاقات خوب?
به نظر من یکی از بهترین ورودی هایی که ما می تونیم انتخاب کنیم فایل ها و ویدئو و کتاب های استاد هستن چون تک تک حرف هاشون از قانون پیروی میکنه چون خودشون این مسیر رو رفتن و قوانین رو درک کردن و تک تک حرف هاشون از مجموع کل کتاب های موفقیت مثبت تر هست و همینطور که استاد نتایج زندگیشون این رو نشون میده همینطور که این حرف ها و قوانین پایدار در جهان در قرآن هم هست و قرآن هم به این قوانین اشاره میکنه.
اگر ما مهم ترین اولویت رو بزاریم کار کردن روی باور هامون و کنترل ذهنمون با گوش دادن فایل های استاد در هر زمینه ای و تمرین هایی که در همه دوره ها ایشون گفتند رو انجام بدیم و متعهد باشیم به انجام این ها و تعهد بدیم که تا ابد ادامشون بدیم واقعا زندگی ما از همه لحاظ تغییر میکنه.
وقتی که انسان های نامناسب رو دور میکنم
وقتی که اخبار های نامناسب رو نگاه نکنیم گوش نکنیم و به اون ها توجه نکنیم(تلویزیون. ماهواره. رادیو)
و بیایم به خواسته هامون توجه کنیم توجه کردن می تونه دیدن ی فیلم باشه. نوشتن درباره اون موضوع باشه یا تجسم کردن باشه یا فکر کردن باشه.
و بیایم سپاس گزار باشیم که به نظر من یکی از مهم ترین تمرین ها و ورودی ها سپاس گزاری هستش که می تونم به تمرین فانوس دریایی که استاد در روانشناسی 2 گفتن اشاره کنم که واقعا فوق العاده هستش.
تمام زندگی ما تغییر خواهد کرد صد در صد
وقتی بدونیم تک تک اتفاقات زندگی ما توسط فرکانس های ما هست و هیچ چیز دیگری در کار نیست
وقتی نگاهمون رو درباره خداوند تغییر میدیم و ورودی های مناسب رو درباره شناخت درست خداوند اینجا میکنیم که می تونم بگم دوره دستیابی عملی به رویا ها واقعا فوق العاده هست مخصوصا جلسه 8٫9٫10 که استاد درباره ماهیت خداوند (انرژی) و شاخت این انرژی صحبت میکنن که واقعا هر چقدر گوشش بدم و ببینمش اهمیشه تازه هست
و می تونیم به هر خواسته ای که داریم برسیم و خالق زندگی خودمون باشیم
شرک نورزیم بی ایمان نباشیم
و این احساس رو کنیم که تک تک اتفاقات زندگی ما رو خودمون به وجود میاریم
در کل به نظر من فایل های استاد،حرف های استاد،و کتاب های ایشون، و نظرات سایت و توضیحاتی که درباره در هر و فایل دوره درسایت میدن می تونه بهترین ورودی ها باشه
وقتی که قوانین رو بهتر میفهمیم راحت تر روی ورودی هامون کنترل داریم و حتما راهی پیدا خواهیم کرد که کنترل کنیم ورودی هامون رو
و بهترین ورودی ها فایل های استاد هست (فایل های رایگان، محصولات، کتاب ها و…
در نهایت سپاس گزارم از خداوند ?
و سپاس فراوان از استاد عباس منش عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش ??
خدااایا شکررررررت خدایااا شکرت استاد ممنووووونم نمیدونین چقدر خوشحالم!!میدونید چرا؟امروز نظرات بچه ها رو خوندم تو سایت بعد با خودم گفتم کاش میشد یکی از دوره های استادو بگیرم بعد یادم اومد که هفته قبل برنده مسابقه 40% تخفیف شده بودم ولی نتونستم استفاده کنم و همون موقع با خودم گفتم کاش میشد من اوایل بهمن باز برنده شم که بتونم یه دوره رو بگیرم و شاید باورتون نشه همین چند دقیقه پیش داشتم تمرین شکرگزاری میکردم که یهو به دلم افتاد ایمیلمو چک کنم. الان ایمیلمو باز کردم دیدم دوباره برنده شدم و این بارسومه که برنده این تخفیف میشم و خیلی خووووشحااالم انقدر خوشحال شدم که دارم بال در میارم همینجوری بی اختیار میخندم.مرررسی استاااد واسه این هدیه خیلی خوبی که بهم دادین چون ایندفعه میتونم ازش استفاده کنم خدایا شکرررت خیلی دوستون دارم.?????????????
شما تو مداری خوبی هستید که بلافاصله با شکر گزاری نتیجه میگیرید. بهتون تبریک میگم و ممنونم که نظرتون رو کامنت کردید تا منم امیدوار شم میتونم به این مرحله برسم ?
بسیار سپاسگزارم و ورود شما رو به این سایت تبریک میگم و خوشحالم که بین ما هستین..مطمن باشین که اینجا میتونین زندگیتون رو متحول کنید به شرطیکه پایبند به تمرینات استاد باشید و یادتون باشه وقتی به نتیجه رسیدید تمرین و تکرار رو رها نکنین و هیچ وقت از این مسیر دور نشین.ممنونم که با دیدگاهتون انرژیمو دوچندان کردین برای شما و همه دوستانم آرزوی بهترین ها رو دارم.خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره ???
سلام ?من چند تا ایده به ذهنم اومده ک خودم در حال حاضر اجراشون نکردم ولی میخوام ک عملیشون کنم
1 اینکه می خوام داستان صوتی واسه خودم ضبط کنم و گوش بدم مثلا این طوری که تعریف کنم رفتیم فلان شهر رفتم شام دعوت بودیم خونه اقوام منم رفتم برای اینک بعد شام بریم خونه استراحت کنیم یه خونه خریدم 5 میلیارد تومن بود،بعدش چند تافرش و مبل و… گرفتم انداختم توش شب رفتیم اونجا راحت استراحت کردیم
یا تعریف کنم ک من وقتی میرم مسافرت اصلا چمدون با خودم نمی برم ،فقط ی کیف کوچیک دارم واسه مدارک و کارت بانکی و گوشیم ،هر جا ک رفتم میرم از بازارش خرید می کنم همون جا هم می پوشم و استفاده می کنم نیاز ب چمدون نیست ک! …
و کلا چیز هایی از این قبیل که تو لایه لایه وجود آدم حس فراوانی و قدرت رو القا می کنه
2 اینکه می خوام اسکناس های 100 دلاری 500 هزار تومنی … پرینت کنم و به اندازه حداقل 200-300 میلیون تومن بذارم توی کیف پولم و با خودم بگم من همیشه تو کیف پولم 200 میلیون تومن دارم حداقل!
3اینکه میخوام دستبند و انگشتر و گردنبند سفارش بدم از این دست سازا که جدیدا هم مد شده،یا کاور گوشی ،بعد شکی ک روش نقاشی می کنن رو خودم طراحی کنم با جمله های مثبت فوق العاده هر بار ک می خوام تمرکزم رو روی ی مورد خاص بذارم از اون جملات استفاده کنم و مثلا دو ماه دستبند شجاعانه زندگی کن دستم باشه بعدش چیز دیگ… ، البته جمله های می تونن خیلی ریز تر وتخصصی تر باشن متناسب با هدفمون
4 اینکه می خوام شوخی ها و تکه کلام های روزانه ام رو اصلاح کنم و مدل قانون جذبی بکنم برای این هنوز حتی ی جمله هم ب ذهنم نرسیده ! ولی تو بخش عقل کل میخوام مطرح کنم چون هنوز ک هنوزه شوخی هام کلی ایراد دارن انگار ک یاد گرفتیم فقط با کوچیک کردن مثلا خودمون و مسخره کردن … بخندیم !
بعد این مسابقه این ایده ها به ذهنم رسیدن ،اگ بازم برسن ب اشتراک می ذارم ،شـــــــــــ?ـــــــاد باشید
فقط نکته ای به ذهنم رسید بگم اینکه مورد دومی رو اگه بتونی پول واقعی مثلا 50 هزار تومان و یا هر مقداری که برات امکانش هست رو بذار توی کیفت و هر روز برو با این پول 20 30 بار به صورت ذهنی خرید کن. برو توی مغازه ها و یا از بیرون، و اون چیزهایی رو که میخوای رو بخر. مثلا بگو با 50 هزار تومان میشه اینو بخرم و یا اینو میتونم بخرم و … .
فقط یادت باشه این پول رو هیچ وقت خرجش نکنی و فقط به صورت ذهنی خرید کنی.
کم کم می بینی که با انجام این تمرین مقدار پول هات هم افزایش پیدا میکنه. حالا با این مقدار پول-مثلا 50 هزار تومان که شده 100 هزار تومان_ حالا با 100 هزار تومان برو چیزهایی رو که میخوای و میشه با این پول خرید رو به صورت ذهنی بارها و بارها انجام بده و از خریدهایی که می کنی لذت ببر.
البته میتونی همون کاری رو که خودتم پیشنهاد دادی رو انجامش بدی و هر کدوم که بهت احساس بهتری میده همون و انجامش بده.
سلام دوست عزیز امیدوارم که حالت عالی باشه سپاسگذار خداوندم چرا که آگاهی من به لطف و کرم خدای مهربونم بیشتر شد و به لطف شما که دستی از دستان خداوند شدید
به نام خدای یکتا
چجوری میشه که یه خواسته باورپذیر میشه؟اصلا به حرف و کلام و ادا درآوردن نیست بلکه یه روند تکاملیه باورپذیر شدن خواسته مثل بچه ای که آرزو داره مثلا روزی 100 پول بگیره ولی در حال حاضر روزی 5 میگیره ، درسته که میخواد 100بگیره ولی براش غیرقابل باوره که چجوری یا مگه میشه یا اصلا نمیتونه تو ذهنش بگنجونه فقط در حد یه رویاست …
اما وقتی مادرش به مرور در گذر زمان هربار پنج تومن میزاره رو اون پول و کم کم بچه تایید میکنه که عه وقتی 30شد پس 50 هم میشه وقتی 50شد پس 70 هم میشه و حالا صد تومن خیلی بدیهی میشه و اصلا یه غول نیس اونوقته که خیلی طبیعی میگیره و حتی یادش میره یه روز همین 100 آرزو و رویاش بود و چون خواسته هاش رشد کرده دیگه مبلغ بالاتری خواستشه …
روند طبیعی شدن خواسته ها از همین مسیر میگذره که هر روز و هر روز و هر روز نشانه ها رو تایید کنم ، کوچکترین پیشرفت ها رو ببینم ، اگه این شد پس بیشترشم میشه ادامه بده مسیر درسته ادامه بده مثل تابلوهای بین راهی.
من برای کنترل ورودی هام ارتباطاتم رو با کسایی که ارتباط باهاشون هیچی بهم اضاف نمیکرد حذف کردم ، مخاطبین بیهوده ی گوشیمو پاک کردم ، اینستا کلا اهلش نبودم الانم فقط برای اینکه در حوزه مد نظرم نمونه کارای کسی رو ببینم میرم ، تلگرام که رو صفحه اصلی بود رو بردم در دور از دسترس ترین صفحه که فقط برای کارای ضروری ازش استفاده کنم ، تلویزیونمون که کلا انتن نداره و به طرز جالبی همسرم از تی وی خوشش نمیاد و حتی با گوشیشم محتواهایی ببینه از هندزفری استفاده میکنه چون معتقده جذاب تره و اینجوری به نفع منم هست :-)) ، صبح هام با شکرگزاری شروع میشه + اهرمم + تمرینام و بعد روتین روزانه ام ، تمرین های جدید تری به یاری خدا از ترکیب تمرینام ایجاد میکنم و هربار لذت بیشتری میبرم، فقط با خانوادم در ارتباطم که اونم به مامانم بین حرفا دوسه باری گفتم مامان موافقی درباره خودتون بگی؟ دیگه خودش یادگرفت و دیگه درباره دیگران چیزی نمیگه و برای همین ارتباطمون لذتبخش شده ، مراسم های غم که قبلا میرفتم با استدلال های جاهلیتم کلا حذف شده ، زمان آزادم برای کار کردن رو خودم و رسیدگی و رشد علایقم استفاده میکنم و در همین راستا هم توانایی هام خیلی رشد کردن،دارم هر روز بهتر یاد میگیرم لذت بردن از لحظه یعنی چی ، چون هر بار فکر میکنم درک کردم ولی بعد بهتر میفهمم و این جمله ی استاد برام واضح تر میشه که میگن:
«جهان ما یه جهان پویاست و هرگز نمیرسه روزی که ما به درک کاملی از هستی برسیم»
لذت بردن از هر لحظه زندگی بزرگترین مأموریت و البته بزرگترین خدمتیه که میتونم به خودم بکنم و صد البته بهترین سرمایه گزاری
آرامش و رضایت درونی این مسیر همون چیزیه که ما سالها دنبالش میگشتیم و میدوئیدیم ، چه خوب که لحظاتم هربار بیشتر ازش سرشار میشه
سلام به اهالی این آشیانه گرم
سلام به استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز
باعشق ردپای پانزدهمین روز از فصل پاییز 1403رو ثبت میکنم
ردپایی از یک موج آگاهی که در درست ترین مکان و زمان به دستم رسید
درسته همینه این همان باوری هست که مدام باید باخودم تکرار کنم
خدا در درست ترین زمان و در بهترین مکان من رو هدایت میکنه
مثل همین الان با کلی عشق دکمه ی من رابه سمت نشانه ام هدایت کن را لمس کردم و این فایل برای من باز شد
حتی اسمش قلبم را لرزاند
“پس کی به خواسته ام میرسم”
به راستی تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو چی هستی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
که اینقدر دقیق حتی سوالات مغز منو میفهمی
و اینطوری شاه کلید میدی دستم میگی بگیر در و باز کن
به قول یه جایی تو یه فایلی استاد نقل به مضمون میکردن از کسی که من با عدالت خدا مشکل دارم چون اینهمه خوبی حق من نیست و….
اره خدایا اصلا من باعدالتت مشکل دارم
اینههمه خوبی
برای منی که چندروزه دوباره شرک در وجودم ریشه دوانده بود و شک کرده بودم به مسیرم
و یادم رفته بود که چطور به این جایگاه رسیده بودم
خدایا منِ بنده یِ مشرک رو انقدر راحت هدایت میکنی
پس اگر فقط یک ذره توحیدی تر باشم اونوخ چکار میخوای برام بکنی؟
اینهمه خوووووب چرایی؟؟!!
سوال این بود
تجربه ت از کنترل ذهن چیه؟
من حداقل توی همین یک ماه اخیر بارها و بارها با کمک الله
(که وااااقعا تموم کردیت ش رو میدم به خودش)
کنترل ذهن کردم
مثلا من یکی از ابزار کارم خراب شداین درحالی بود که من تازه یکم اوضاع مالیم راسو ریس شده بود خوب تازه اون نفس راحت رو کشیدم که اخییییییشش این ماه پول بیشتری توی حسابم میمونه اما یهو به طرز عجیبی اون خراب شد و نزدیک 2میلیون برامخرج تراشید
خدایا شاهده اگر این اتفاق قبل آشنایی من بااین قوانین بود میزدم به سیم آخر که
تو دیگه چه خدایی هستی به قول اون شعر پروین
که میگه
این گره را زان گره نشناختی؟!
پس عدالتت کجا رفته
هرچی سنگه مال پای لنگه
دیوار از من کوتاه تر ندیدی
الان چه وقتش بود
دوقرون دوزار چِش نداشتی ببینی توی حساب من بمونه
همونم خواستی بره تو جیب تعمیرکار
این بود درجواب اون همه خواسته هایی که برات نوشتم
و
و
و
واقعا من همچین آدم قدر نشناسی بودم
خدایاهنوز جواب سوالم رو ندادی
تو چطور من رو بخشیدی
چطور ندید گرفتی
چطور چشم پوشوندی
رو تموم اون قضاوت هایی که کردمت
رو تموم اون دفعاتی که هررررر مخلوووقی رو به توعه خالق ترجیح دادم
واقعا اینهمه خوب چرایی!
ولی این بار باتموم سختی های که داشت
باخودم گفتم اگه بخوای بعد این همه فایل گوش کردن و نوت برداری و دفتر پر کردن
باز هم بشینی غر غر کنی که
اهههههههه به خشکی شانس این چه بلای آسمانی بود که به سرم اومد ؟
دیگه واقعا خیلی مسخرس
یه جورایی باحالت تمسخر به خودم نهیب زدم که
برو ببینم چیکار میکنی
من همیشه وقتی مسخره میشم یا نسبت به انجام کاری بی عرضه نشون داده میشم
بیشترین انرژی رو برای انجام اون کار میگیرم
و گفتم عههههه اینطوریه ؟
نشونت میدم
من میتونم
منننننننن از خدا میخوام اونم خودش گفته کمکم میکنه
من از خدا توقع دارم وقتی سمت خودم رو انجام بدم اون خودش گفته وظیفه شه که کمکم کنه
همونجا گفتم خدایا خودت کمکم کن
میخوام پیش خودت رو سفید شم
الاااااهی قربونت برم که از خودت به خودت پناه میارم
واقعا من کیو دارم
من هیشکیو ندارم
من فقط تورو دارم و بس
اصل فقط تو هستی که میفهمی حرف منو
توهستی که باهام راه میای همه جوره
تو هستی که باهررررسازم میرقصی
هردفه بهم گله نکردی که بسه دیگه
چه خبرته
پررو شدی
از خودت یکم بفهم
نه تو هربار به جای این که من آهنگ رو عوض کنم
تو رقصت رو عوض کردی و به سازم رقصیدی
آخ من چطور نترسم که نکنه باز دوباره مشرک بشم ؟
وواقعا نمیدونید استاد چقدر برام سخته که متن م رو انسجام بدم و بعد هر کلمه دلم نخواد که ده خط از معرفت ربی بنویسم که تموم قدرتش رو به من بخشیده
ومن رو بصورت vip تاج گزاری کرده برای اینکه خلیفه ش باشم روی این زمین پهناور
الله اکبررررر
الله اکبرر
حالا بزارید بگم که چطور من کنترل ذهن کردم ینی درواقع خدا کمکم کرد
در ذهنم تداعی شد که سوال بپرس سوال های خوب
گشتم چه سوالی بپرسم وکفت بپرس چه اتفاقات خوبی توی این ماجرا هست
ذهنم پوزخند زد
چرخ ت ترکیده
دودش رفته تو چشمت میفهمی
دومیلیون خرج برداشته میگی اتفاق مثبتش چیه؟
گفتم اگه قراره با ساز تو برقصیم دوباره جامون ته همون چاهیه که تازه ازش اومدم بالا
من نمیفهمم خداگفته الخیر فی ماوقع
اگه اون گفته ینی هس
فکر کردم و انگار یهو جوابها به سمتم سرازیر شد
ندا اومد
هیچ میدونی از روزی که کارت رو کنسل کردیم چقدر شکرگزار همین چرخی بودی که قبلاً اصلا نمیدونستی چقدر برات مهمه و چه نعمتی داشتی
هیچ میدونی ما ازین روش چقدر برات روشن کردیم
که هروقت هر لحظه مشکلی برات پیش بیاد با بینهایت دستانی که داریم کارت رو اوکی میکنیم
و تو نیازی نیست کاری بکنی
وفقط باید بسپاری به ما ؟
(آخه من اصلا این بار تلاشی نکردم همون اول گفتم خدایا خودت درستش کن من نه تعمیرکار خوب میشناسم نه پولش رو دارم خودت میدونی و خودت)
به طرز جادویی بعد این تسلیم خداشاهده
بابام زنگ زد خودش گف چرخت رو چیکار کردی؟گفتم هنوز هیچی
گفت خودم میام میبرم جایی آشنا دارم قیمتش هم مناسبه..
.
آخه من قبلش به خودم گفتم استاد گفته باید مسئولیت تموم مسائلتون رو بپذیرید ومن نمیخوام این بار به بابا بگم من باید خودم مسئله مو حل کنم
و این بار خودش زنگ زد
و اومد تموم کارهاشو انجام داد
و درست شد پولش هم خودش داد
و من این بار دیگه تعجب نکردم که
چطوووووری آخه !
چون این بار طبق هدایت عمل کردم و فقط به خودش سپردم که خب نتیجه از اولش مشخص بود
و باخودم گفتم اگه بااین اتفاق قرار بوده من تو رو بهتر بشناسم دستان تو رو ببینم و ایمانم بیشتر تقویت بشه و سپاسگزار تر بشم
همین کافیه
این ماجرا رو بارها و بارها برای خودم مرور کردم و از اون روز هربار که چرخم رو میبینم با حس بهتری سپاسگزاری میکنم بابتش
و اما بااین فایل درک کردم که وقتی ما یک خواسته ای رو ارسال میکنیم باید منتظر جوابش باشیم
درسته من خواسته ام از خدا این بود که
خدایا مسیر من رو جوری رقم بزن که من بیشتر سپاسگزار باشم و ایمانمُ بهت راسخ تر کنم و بهتر بشناسمت
من ازت خواسته بودم خودت رو بهم نشون بدی دستانت رو بهم نشون بدی
وتو اینطوری بهم نشون دادی
و این فقط یک مورد از کنترل ذهن هایی بود که خودم عاشقش شدم رفت
و
این داستان ادامه دارد
استاد عزیزم ازت ممنونم بابت آگاهی های ناب این فایل
واز خدای خودم ممنونم که من رو لایق دریافت این آگاهی ها دونست
در پناه الله یکتا باشید.
درود مطهره عزیزم
امیدوارم که حال دلتون عالی و متعالی باشه
چقدر از کامنت زیبایتان لذت برم واقعا بیراه نیست که استاد عزیز میگن کامنت دوستان خودتون رو بخونید یا خودتون کامنت بنویسد
من وقتی کامنت مینویسم یا کامنت دوستان رو مطالعه میکنم ذهنم آروم تر هست حرف ها و تصاویر مثبت در ذهنم میچرخه
به خودم قول دادم و از خدام کمک خواستم که کمکم کنه هم کامنت بنویسم هم کامنت دوستان رو بخونم
یعنی درواقع
تو سایت لحاف تشک بندازم
اونجا که گفتین وقتی ذهنتون شروع کرد به نجواها تورو بترسونه یا سست کنه شمارو گفتین اگه بعد از این همه فایل گوش دادن قرار مثل قبل فکر کنی و عمل کنی که هیچ
ما ترک ها در این جور مواقع یه اصطلاحی داریم (گه یغشدر)یعنی بیا جمع کن دیگه فایده ای نداره
واقعا این جمله رو نیاز داشتم
سه سال هست که تو سایت هستم و هررررروز فعالیت دارم
شاید کامنت کم بنویسم ولی هررررروز فایل گوش میدم و این جمله رو همیشه باید به خودم یادآوری کنم که تو که این همه فایل گوش میدی نباید مثل قبل و فکر کنی یا عمل کنی باید متفاوت فکر کنی باید متفاوت عمل کنی تا نتیجه متفاوتی بگیری
ممنونم دوست عزیزم که دستی از دستان الله مهربان برای من شدی
دوستت دارم
ممنونم استاد عزیزم که این محفل زیبا را برایمان فراهم ساختی عاشقتم
مریم جان استاد عزیزم از صمیم قلبم از شما تشکر می کنم
در پناه یکتا بی همتا
باسلام به همه عزیزان هم فرکانسی خودم
همه دوستانی که دوره های استاد را مطالعه و یا گوش دادن به این نکته ها کاملا” آگاه هستند که برای کنترل ورودبها دو چبز را باید از زندگی حذف کنیم .
1 _ منع کردم خودمون از دیدن تلوبزیون و ماهواره و یا هر چیزی شبیه اینا
2_ قطع رابطه با هر دوست، آشنا، و یا حتی نزدیکانمان که کارشون نشخوار کلمات منفیه .
البته این قطع رابطه نباید با دعوا و ناراحتی باشه فقط کافیه ما روی خودمون کار کنیم و مرتب خودمون را در فرکانس خوب قرار دهیم چون در اینصورت
بی هیچ مزاحمت و درگیری و بی هیچ ناراحتی و براحتی جهان ما را از این افراد منفی با فرکانسهای مخالف جدا می کند و اما دو تا تجربه از ابن جدا شدن من از ابنگونه افراد برای دوستان گلم می نویسم امیدوارم از وظیفه ای که دراین راه برای کمک فکری و فرکانسی بعهده من است
بتوانم به سهم خودم قدمی هر چند کوچک برداشته باشم .
یکی از تجربه های من در رابطه با محل کار قبلی من در شهرداری است که درآنجا همکار خانمی داشتم که وقتی صحبت میکرد لبخند شیرینی به لب داشت ولی چکنم از موبایلش و خوندن اتفاقات بد از همان صبح ساعت کاری
و من که میدونستم نباید به این حرفها گوش کنم کلافه میشدم البته ظاهرا” سعی میکردم خونسردی خودمو حفظ کنم ولی اون موقع چون پست و سمت کاری ام را در شٱن سابقه
رسمی ام نمیدیدم میخواستم هرطور شده از آنجا به حای دیگری بروم که قرار بود مسئول قسمتی شوم خلاصه من اون موقع نمیدونستم که باید روی باور داشتن لیاقت و تکرار این باور کار کنم تا جهان این سمت را براحتی به من دهد چون اون موقع بسته روانشناسی ثروت 1 را نخریده بودم میدونستم که باید روی خودم کار کنم ولی چطوریش را نمیدونستم به عبارتی فرمولشو هنوز بلد نبودم خلاصه بعد از کلی گشتن بدنبال پارتی و بی نتیجه ماندن کارم ، دلم گفت این کار بدست خودم انجام میشه و همانهم شد . خودم رفتم پیش معاونمون که خانم فهمیده ای بودند درخواست جابجایی خودم را از ایشان بصورت شفاهی و کتبی اعلام کردم
( قانون درخواست ) و با وجود اینکه جایگزبن هم نداشتم چون اون موقع همش صحبت پیدا کردن جایگزبن به جای خودم بود نمبتوانستم به جای دلخواهم منتقل شوم تا اینکه توی مدت چند روز باور خودم را عوض کردم و به خودم گفتم بدون جایگزبن هم میتوانم حکم انتفالی خودمو بگیرم و با یه صحبت کوتاه خودم کار انتقال خودمو درست کردم و حتی دیگران هم از این انتقالی من بدون جایگزین تعجب کردند .
و اما داستان دوم من ، وقتی به جای دلخواهم که تاکسیرانی بود منتقل شدم بعد از گذشت یکسال حالا دبگه بیشتر روی خودم کار کرده بودم و میدونستم که باید مخصوصا”صبحها فرکانس خوب به جهان ارسال کنم و تمرکزم را روی نکات مثبت و شاد قرار دهم و بتازگی یعنی در آذر ماه 96 ثروت یک را خریدم البته ثروت دو را ماههای قیل خریده بودم و خلاصه من صبحهای زود که
می رفتم سر کارم ،
آقای نگهبانی بود که از بعضی جهات روشنفکر نشون میداد و در مورد بعضی مسائل جامعه با هم صحبت میکردیم اما بعضی مواقع و بهتر بگم بیشتر اون چند روزی که با هم صحبت میکردیم خواسته یا ناخواسته صحبت از مسائل منفی مثل سطح پایین بودن فرهنگ بعضی ها و کارهای اشتباه اونا و ترک نکردن سیگار خودش و کمبودها و وووو خلاصه چیزهای دیگه که باوجود اینکه با لبخند تذکر میدادم که اول صبح صحبت منفی نکنیم ولی چون خودم هم اون موقع دقیقا” نمیدونستم که وقتی بیشتر در مورد هر چیز صحبت می کنیم یعنی داریم به جهان می گوئیم که از این صحبت یا از این فرکانس خوب یا بد بیشتر
می خواهیم خلاصه میدیم
فایده ای نداره نمیتونم به اون بنده خدا هم بگم حرف چیزی را نزنه تا اینکه چند روز بعد مرا بخاطر شغلم که تایپیست هستم به طبقه بالا بردند تا مجبور نشوند برای تصحیح نامه ها هی بیان پایین و برن بالا و خودم هم تعجب کردم و در دلم گفتم خدارا شکر که از ابن صحبتها براحتی جدا شدم و چند روز بعد هم اصلا” آن بنده خدا را ندیدم واحتمالا “او هم به جای دیگه ای منتقل شد.
با تشکر از ورودیهای خوبتون
کاناز
با سلام خدمت استاد بزرگوارم و خانواده ی صمیمی عباس منش .
ی قسمت از سوال در مورد ورودی ها بود ،ببینید اون چیزی ک اول سوال میشه اینه ،ورودی ها از چه طریقی ورود میکنن ب مغز ،جواب :از چشم ،از گوش ،و حتی از حس لامسه .پس ما باید مراقب شنیده ها و دیده هامون باشیم ،اما این زمانی اتفاق میوفته ک شما نوع دید رو هم تغییر بدین ،یعنی جا ب جایی ،یعنی از ی فرکانس خارج بشی وارد ی فرکانس دیگه بشی از لحاظ نوع عملکردت .
اینم زمانی رخ میده ما ی سری تغییرات فکری و ریشه ای داشته باشیم.در جامعه ی ما کتاب ،و tvو رفتارهای دیگران خیلی موثرن،اصلا خود تاثیرن .خب ما تلویزیون رو حذف میکنیم روی مداری دیگه میریم،نوع کتاب ها و مجلات مورد استفاده رو هم کنترل میکنیم باز روی مداری دیگه ،و حالا دوستانمان رو هم گلچین کنیم ک دیگه نور علی نور میشه .
اگر ی مدت بخاطر خوب بودن خودت ،تنها باشی کائنات بهترین ها رو واست میاره،چون داری بهای تنهایی رو میدی ،شنیده ها هم رادیو و گفتار دوستان این هم مث دید ها باش برخورد میکنیم .
خب اصلی دیگه ی ک باید گفته بشه ،راضی بودن ب داشته ها باشه،نق زدن زیادی نق زدن ها رو جلو روت میاره،تو زندگی باید سکوتمون رو بیشتر کنیم وو گله و شکایت رو ب صفر برسونیم،به هر چیزی مثبت نگاه کنیم اینم با شکرگزاری میسر میشه ،اگر ب تاریخ نگاه بیندازیم ،حضرت زینب (س)ک دیروز میلادشون بود نمونه بارز ی فرد مثبت اندیش و الگوی عالی هستن،اون همه مصیبت برای یک دختر و در جواب یزید گفتن ما رایت الا جمیلا،خب این یعنی من میدونم در دل اون قتل ها ،فلسفه ی زنده ماندن اسلام نهفته است و تا اکنون پابرجا مونده ،اینم بهای امام حسین (ع).
حالا بماند اگر اتفاقی بیفته تو زندگی خب ما در لحظه ی اول مثل بزرگان قدیمی بگیم خیر هست ،وبا گفتن این خیر رو ب درون اون مسئله میفرستیم،طرف بچه ش تصادف میکرد میگفت خیر هست ،الحمدالله حکم خداست.این مدل حرف زدن بقول امام علی (ع)مواظب افکارت باش ک کلامت میشون،و کلامت ک عملت می شود .خب اون فرد قدیمی میگه خیر هست و در عمل هم کاملا با آرامش برخورد میکنن .
راهکارها این که ؛
غر زدن ممنوع /گله و شکایت نکنیم /شکرگزار خداوند در هر شرایطی باشیم /اخبار بد و سیاست دوری کنیم /از بحث بپرهیزیم/قضاوت نکنیم /سکوت کنیم .
دوستانمون رو گلچین کنیم ،ب فهرست مخاطبین گوشی بریم و مستکبرانه حذف کنیم دوستان منفی گرا رو /هر جای نریم با هر کسی هم صحبت نشیم/کائنات میبینن فرکانس شما رو تغییر میدن ،.
بشینیم باورها رو ریشه یابی کنیم با سوالات اساسی ،و بعد در صدد درست شدنشون اقدام کنیم با حقیقت گرایی ن همش تکنیک….
همه تون رو دوس دارم
سلام
من برای کنترل ورودی های ذهنم زیاد تلاش می کنم و اکثر مواقع موفق می شوم از بهترین کارهای که زیاد انجام می دهم گوش دادن به فایل های صوتی استاد و مثبت و کتاب صوتی هست . هر وقت که بیکار می شوم فایل صوتی گوش می دهم .
یادم هست هفته پیش فشار چک های برگشتی زیاد شده بود و بر این آگاه بودم که اگر حس و حالم بد بشود نگرانی ها و تماس های طلباکاران بیشتر خواهد شد . ان روز شروع به مطالعه یک کتاب کردم و همه حواسم را به ان کتاب دادم و سعی کردم تمرکزم از روی چک ها و طلب کارها بردارم و ان روز با کمال تعجب هیچ کدام نه تماس گرفتند و نه نگرانی داشتم اما سه روز پیش از صبح حالم خوب نبود و ذهنم به با افکار منفی پر شده بود از خانه بیرون امدم سر یک چهار راه تصادف کردم امدم فروشگاه و نیم ساعت بعد تماس پشت تماس از این طلب کار و آن طلب کار تا عصر همچنان بلا و اعصاب خوردی ادامه داشت برای عصر سعی کردم احساسم خوب کنم و همه چیز درست شد سعی کردم در مورد تصادفم با کسی صحبت نکنم .
از این گونه اتفاقات زیاد برایم رخ داده هرگاه توانسته ام احساسم خوب نگه دارم اتفاقات خوبی رخ داده و هر گاه حالم و افکار منفی احاطه شده ام اتفاقات بد پشت سر هم رخ داده است .
در این مدت سعی کرده ام تلویزیون از زندگیم حذف کنم و تا می توانم هیچ فیلم و سریالی را نگاه نمی کنم .
با تمرکز به افکار مثبت و کنترل ورودی ها باعث شده تا بتوانم وقتم را روی رسالتم و انچه می خواهم تمرکز کنم و همچنین توانسته ام اولین کتابم را بنویسم .
همیشه موقع دعوا ها سعی می کنم تمرکزم به نقاط مثبت فرد و یا اینکه سکوت کنم و از ان محیط خارج شوم و بعد از مدتی با ارامش زیادی می توانیم مشکل را حل کنیم
بیشتر وقت ها به خصوص اول صبح با شکر گذاری و یا اوری نعمت های خوبی که الله مهربان بهم داده شروع می کنم و باعث می شود ان روزم خیلی زیبا بشود.
کمتر نگران مشکلات روزمره هستم وفقط به خواسته هام فکر می کنم .
واقعا بعضی وقت ها فکر می کنم کنترل ورودی ها خیلی سخت هست . حواست نباشه می بینی منفی شده . با صحبت با اطرافیان و همکاران و …
برای اینکه منفی نشوی سعی می کنم بحث ها را عوض کنم و هیچ اخبار و رادیو و همچنین شبکه ها و کانالهای خبری را نمی بینم و گوش نمی دهم.
به نظر من هر مقدار ورودی ها را با با افکار خوب – انسانهای خوب و با انگیزه و به خصوص کتابهای خوب پر کنیم زندگی ما بهتر و زیبا می شود.
با سلام به همه دوستان که در راهه موفقیت با سرعت قدم برمیدارن به ویژه داداشه گلم و استاده عزیز عباس منش.
خواستم در مورد یکی از تجربههایه خودم که پس از کار رویه باورمان اتفاق افتاد و چند تا نکنه کوچیک صحبت کنم.
من از بچگی وقتی در معرض هوایه سرد قرار میگرفتم و یا باد به سرم میخورد سریع سردردهای بدی میگرفتم و مادرم میگفت تو از سر سرمامیخوری و سینوسات زود سرما میخوره و……
تا اینکه فایله استاد در مورده تسلط ذهن بر جسم رو گوش دادم….
بعد دنباله مثال گشتم و دیدم حتی آدمی هست که در زیره برف لخت میخابه ویا افرادی در تبت زندگی میکنن که در معرض سرما و باده شدید هستند و یا در قطب،اما مشکله منو ندارن….
خوب پس اگه اونا میتونن چرا من باید ضعیف باشم و سردرد داشته باشم…
شروع کردن به کار رویه خودم و دادنه حسه خوب و اینکه این یه باوره غلطه که من سینوسام سرما میخوره…
الآن که میگم مو به تنم سیخ شده ولی باور کنید فقط با فکر و کنترله احساساتم به سمته نکاته مثبت در کمتر از 1ماه….
میتونم به جرات بگم با کمترین لباس و بدونه هد بند یا کلاه در هوایه سرده زمستون و بدترین بادهایه منطقه ما قرار میگیرم بدونه کوچکترین سردرد یا سرماخوردگی….شکر…
دوستان اوایلش خیلی ذهنم مقاومت میکرد ولی چندتا راهکار دارم که تو هر زمینهای نمیزارم کلا حسه بد بهم غالب بشه..
1.تا ذهنم شروع به نجوا میکنه سریع با خودم شروع به حرف در مورده آرزوها و چیزهایی که حس خوب میده میکنم و تجسم میکنم آرزوهامو که بدستشون آوردم و الآن دارم ازشون لذت میبرم…
2.تا حسم کلا میخاد بد بشه سریع به خودم میگم ما از خداییم و قراره پیشه خودش برگردیم و حسه آرامشه عجیب و نشاطه خاصی ازینکه قراره دوباره خدارو ملاقات کنم و از این مکان برم بهم دست میده…
3.تا یه صحنه به ظاهر بد میبینم تو خیابون یا هرجا که باشم اگه بتونم سرمو برمیگردونمبه یه صحنه دیگه مثله یه ساختمومه قشنگ یا یه ماشینه زیبا یا یه بچه کوچیککه میخنده و….یا اینکه به گونه ای اغراق آمیز صحنه رو سعی میکنم جوری جلوه بدم که مطمئن بشم این صحنه زیباست….
4.دائم به خودم میگم که من همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان با بهترین آدما و بهترین اتفاقات برخورد میکنم و چون هی با خودم این جمله رو تکرار میکنم تا یه اتفاقی میوفته که ذهنم میخاد نجوا کنه که حسمو بد کنه سریع میگم نه! من تو بهترین شرایطم پس این اتفاق مطمئناً خوبه و به صلاحه منه….باور کنید تا اینجور فکر میکنم واقعا همون لحظه یا یکم بعدش یه اتفاقه دیگه میفته که متوجه میشم واقعا به صلاحم بوده و من به این میگم معجزه….
5.تمرینه شکرگزاری که هر روز صبح و شب انجامش میدم….دوستان این تمیرین کمکم میکنه که صبح تا شب و حتی وقته خواب به یاده خدا باشیم و ببینیم چقدر نعمت،ثروت،قدرت،الهامات،معجزات،روابط خوب و به طوره کلی دستهایه خدا تو زندگیمونه و تا قبله این تمرین ما آنها رو نمیدیدیم و بهش دقت نمیکردیم…به نظرم همین تمرین به تنهایی میتونه در تمامه شبانه روز حالمونو خوب نگه داره…
دوستان یه دنیا حرف دارم که بخوام باهاتون بگم ولی فعلا اینا کفایت میکنه تا حسه منو متوجه بشین…
از خدا سپاسگزارم که تونستم این احساساته خوبمو با شما تقسیم کنم….
همتونو دوست دارم….استاد عزیز شمارو ویژه چون وسیلهی خیر و دستی از سویه خدا به سمته من بودی….
به قوله استاد مهربونم:شاد،سلامت،ثروتمند و همیشه موفق باشین.
با سلام به استاد عباس منش عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش خداوند رو سپاس گزارم که منو توی این مسیر زیبا قرار سپاس سپاس که منو هدایت کرد به این مسیر که همه چیز رو می تونم با هم داشته باشم که تا ابد باید ادامش بدم و سپاس گزارم از استاد عباس منش عزیز.
ورودی های ما یکی از مهم ترین موضوعاتی هستن که اصل زندگی مارو به وجود میارن اتفاق ها شرایط و..
پس خیلی مهمه که بتونیم آگاهانه کنترل کنیم.
وقتی که ورودی های مناسب رو به مغزمون بدیم با تکرار این ورودی ها باور هامون تغییر میکنه و فرکانس های مناسب رو به جهان ارسال میکنیم.
و زندگی ما تغییر میکنه و شرایط تغییر میکنه
به نظر من همه افراد باید (سبک زندگی شخصی) داشته باشن همینجور که در کتاب رویا هایی که رویا نیستند فصل ششم استاد عباس منش در مورد سبک زندگی شخصی نوشتن که اصل این و یکی از اساسی ترین موضوعات احساس خوب=اتفاقات خوب?
به نظر من یکی از بهترین ورودی هایی که ما می تونیم انتخاب کنیم فایل ها و ویدئو و کتاب های استاد هستن چون تک تک حرف هاشون از قانون پیروی میکنه چون خودشون این مسیر رو رفتن و قوانین رو درک کردن و تک تک حرف هاشون از مجموع کل کتاب های موفقیت مثبت تر هست و همینطور که استاد نتایج زندگیشون این رو نشون میده همینطور که این حرف ها و قوانین پایدار در جهان در قرآن هم هست و قرآن هم به این قوانین اشاره میکنه.
اگر ما مهم ترین اولویت رو بزاریم کار کردن روی باور هامون و کنترل ذهنمون با گوش دادن فایل های استاد در هر زمینه ای و تمرین هایی که در همه دوره ها ایشون گفتند رو انجام بدیم و متعهد باشیم به انجام این ها و تعهد بدیم که تا ابد ادامشون بدیم واقعا زندگی ما از همه لحاظ تغییر میکنه.
وقتی که انسان های نامناسب رو دور میکنم
وقتی که اخبار های نامناسب رو نگاه نکنیم گوش نکنیم و به اون ها توجه نکنیم(تلویزیون. ماهواره. رادیو)
و بیایم به خواسته هامون توجه کنیم توجه کردن می تونه دیدن ی فیلم باشه. نوشتن درباره اون موضوع باشه یا تجسم کردن باشه یا فکر کردن باشه.
و بیایم سپاس گزار باشیم که به نظر من یکی از مهم ترین تمرین ها و ورودی ها سپاس گزاری هستش که می تونم به تمرین فانوس دریایی که استاد در روانشناسی 2 گفتن اشاره کنم که واقعا فوق العاده هستش.
تمام زندگی ما تغییر خواهد کرد صد در صد
وقتی بدونیم تک تک اتفاقات زندگی ما توسط فرکانس های ما هست و هیچ چیز دیگری در کار نیست
وقتی نگاهمون رو درباره خداوند تغییر میدیم و ورودی های مناسب رو درباره شناخت درست خداوند اینجا میکنیم که می تونم بگم دوره دستیابی عملی به رویا ها واقعا فوق العاده هست مخصوصا جلسه 8٫9٫10 که استاد درباره ماهیت خداوند (انرژی) و شاخت این انرژی صحبت میکنن که واقعا هر چقدر گوشش بدم و ببینمش اهمیشه تازه هست
و می تونیم به هر خواسته ای که داریم برسیم و خالق زندگی خودمون باشیم
شرک نورزیم بی ایمان نباشیم
و این احساس رو کنیم که تک تک اتفاقات زندگی ما رو خودمون به وجود میاریم
در کل به نظر من فایل های استاد،حرف های استاد،و کتاب های ایشون، و نظرات سایت و توضیحاتی که درباره در هر و فایل دوره درسایت میدن می تونه بهترین ورودی ها باشه
وقتی که قوانین رو بهتر میفهمیم راحت تر روی ورودی هامون کنترل داریم و حتما راهی پیدا خواهیم کرد که کنترل کنیم ورودی هامون رو
و بهترین ورودی ها فایل های استاد هست (فایل های رایگان، محصولات، کتاب ها و…
در نهایت سپاس گزارم از خداوند ?
و سپاس فراوان از استاد عباس منش عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش ??
خداااایااا شکرررت
خدااایا شکررررررت خدایااا شکرت استاد ممنووووونم نمیدونین چقدر خوشحالم!!میدونید چرا؟امروز نظرات بچه ها رو خوندم تو سایت بعد با خودم گفتم کاش میشد یکی از دوره های استادو بگیرم بعد یادم اومد که هفته قبل برنده مسابقه 40% تخفیف شده بودم ولی نتونستم استفاده کنم و همون موقع با خودم گفتم کاش میشد من اوایل بهمن باز برنده شم که بتونم یه دوره رو بگیرم و شاید باورتون نشه همین چند دقیقه پیش داشتم تمرین شکرگزاری میکردم که یهو به دلم افتاد ایمیلمو چک کنم. الان ایمیلمو باز کردم دیدم دوباره برنده شدم و این بارسومه که برنده این تخفیف میشم و خیلی خووووشحااالم انقدر خوشحال شدم که دارم بال در میارم همینجوری بی اختیار میخندم.مرررسی استاااد واسه این هدیه خیلی خوبی که بهم دادین چون ایندفعه میتونم ازش استفاده کنم خدایا شکرررت خیلی دوستون دارم.?????????????
سلام مرجان خانم
شما تو مداری خوبی هستید که بلافاصله با شکر گزاری نتیجه میگیرید. بهتون تبریک میگم و ممنونم که نظرتون رو کامنت کردید تا منم امیدوار شم میتونم به این مرحله برسم ?
سلام خانم قانعی عزیزم
بسیار سپاسگزارم و ورود شما رو به این سایت تبریک میگم و خوشحالم که بین ما هستین..مطمن باشین که اینجا میتونین زندگیتون رو متحول کنید به شرطیکه پایبند به تمرینات استاد باشید و یادتون باشه وقتی به نتیجه رسیدید تمرین و تکرار رو رها نکنین و هیچ وقت از این مسیر دور نشین.ممنونم که با دیدگاهتون انرژیمو دوچندان کردین برای شما و همه دوستانم آرزوی بهترین ها رو دارم.خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره ???
خنده باید به ریش روزگار
ورنه دیر یا زود پیرت می کند
سنگ اگر باشی خمیرت می کند
شیر اگر باشی پنیرت می کند
باغ اگر باشی کویرت می کند
شاه اگر باشی حقیرت می کند
ثروت ار داری فقیرت می کند
گاز را بگرفته زیرت می کند
عاقبت از عمر سیرت می کند
گر زدی قهقهه به ریش روزگار
ریش را چرخانده شیرت می کند
دل به تو داده دلیرت می کند
خویشتن فرش مسیرت می کند
عشق را نور ضمیرت می کند
خاک اگر باشی حریرت می کند
کورش ار باشی کبیرت می کند
رستم ار باشی امیرت می کند
آشپز باشی وزیرت می کند
پس بخندید و بخندانید هم
خنده دنیا را اسیرت می کند…
لبتان پر خنده دلتان شاد.
سلام جناب دهسنگی
ممنون از شما.. چقدر این شعر عالی لزوم داشتن حس خوب رو با استفاده از اهرم رنج و لذت توضیح داده.
سلام ?من چند تا ایده به ذهنم اومده ک خودم در حال حاضر اجراشون نکردم ولی میخوام ک عملیشون کنم
1 اینکه می خوام داستان صوتی واسه خودم ضبط کنم و گوش بدم مثلا این طوری که تعریف کنم رفتیم فلان شهر رفتم شام دعوت بودیم خونه اقوام منم رفتم برای اینک بعد شام بریم خونه استراحت کنیم یه خونه خریدم 5 میلیارد تومن بود،بعدش چند تافرش و مبل و… گرفتم انداختم توش شب رفتیم اونجا راحت استراحت کردیم
یا تعریف کنم ک من وقتی میرم مسافرت اصلا چمدون با خودم نمی برم ،فقط ی کیف کوچیک دارم واسه مدارک و کارت بانکی و گوشیم ،هر جا ک رفتم میرم از بازارش خرید می کنم همون جا هم می پوشم و استفاده می کنم نیاز ب چمدون نیست ک! …
و کلا چیز هایی از این قبیل که تو لایه لایه وجود آدم حس فراوانی و قدرت رو القا می کنه
2 اینکه می خوام اسکناس های 100 دلاری 500 هزار تومنی … پرینت کنم و به اندازه حداقل 200-300 میلیون تومن بذارم توی کیف پولم و با خودم بگم من همیشه تو کیف پولم 200 میلیون تومن دارم حداقل!
3اینکه میخوام دستبند و انگشتر و گردنبند سفارش بدم از این دست سازا که جدیدا هم مد شده،یا کاور گوشی ،بعد شکی ک روش نقاشی می کنن رو خودم طراحی کنم با جمله های مثبت فوق العاده هر بار ک می خوام تمرکزم رو روی ی مورد خاص بذارم از اون جملات استفاده کنم و مثلا دو ماه دستبند شجاعانه زندگی کن دستم باشه بعدش چیز دیگ… ، البته جمله های می تونن خیلی ریز تر وتخصصی تر باشن متناسب با هدفمون
4 اینکه می خوام شوخی ها و تکه کلام های روزانه ام رو اصلاح کنم و مدل قانون جذبی بکنم برای این هنوز حتی ی جمله هم ب ذهنم نرسیده ! ولی تو بخش عقل کل میخوام مطرح کنم چون هنوز ک هنوزه شوخی هام کلی ایراد دارن انگار ک یاد گرفتیم فقط با کوچیک کردن مثلا خودمون و مسخره کردن … بخندیم !
بعد این مسابقه این ایده ها به ذهنم رسیدن ،اگ بازم برسن ب اشتراک می ذارم ،شـــــــــــ?ـــــــاد باشید
سلام دوست عزیزم
کارهایی که میخوای انجام بدی عالین
فقط نکته ای به ذهنم رسید بگم اینکه مورد دومی رو اگه بتونی پول واقعی مثلا 50 هزار تومان و یا هر مقداری که برات امکانش هست رو بذار توی کیفت و هر روز برو با این پول 20 30 بار به صورت ذهنی خرید کن. برو توی مغازه ها و یا از بیرون، و اون چیزهایی رو که میخوای رو بخر. مثلا بگو با 50 هزار تومان میشه اینو بخرم و یا اینو میتونم بخرم و … .
فقط یادت باشه این پول رو هیچ وقت خرجش نکنی و فقط به صورت ذهنی خرید کنی.
کم کم می بینی که با انجام این تمرین مقدار پول هات هم افزایش پیدا میکنه. حالا با این مقدار پول-مثلا 50 هزار تومان که شده 100 هزار تومان_ حالا با 100 هزار تومان برو چیزهایی رو که میخوای و میشه با این پول خرید رو به صورت ذهنی بارها و بارها انجام بده و از خریدهایی که می کنی لذت ببر.
البته میتونی همون کاری رو که خودتم پیشنهاد دادی رو انجامش بدی و هر کدوم که بهت احساس بهتری میده همون و انجامش بده.
شاد باشی :)
سلام ممنون از راهکار خوبتون دوست عزیز
سلام دوست عزیز امیدوارم که حالت عالی باشه سپاسگذار خداوندم چرا که آگاهی من به لطف و کرم خدای مهربونم بیشتر شد و به لطف شما که دستی از دستان خداوند شدید
انسان خلاقی هستید بهتون تبریک میگم آرزوی عشق الهی دارم ???????????????
?سپاس گزارم دوست خوبم ?
سلام عزیزم
تو یه دختر زرنگ و باهوشی و خیلی هم خلاق.
منم واسه خودم و دخترم سفارش میدم این چیزارو
سپاسگزارم
سلام ،منم از توجه شما سپاس گزارم
سلام دوست عزیز
سپاسگذارم که ایده هاتون رو به اشتراک گذاشتید من هم حتما استفاده میکنم ازشون
موفق باشید
مرسی از توجه شما?