پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3525 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد و همه دوستان

    یک وقتی بودکه بین دورو بریها چند نفر که میشناختم بخاطرپندمیک همزمان به رحمت خدا رفتن،خب اون روزها همه نگران و ناامید و خطر روبیخ گوش خودشون حس میکردن. من اون شب رفتم یه گوشه به دور از دیگران، بدون اینکه چشمهای نگران بقیه رو ببینم، اومدم توی سایت خودمو غرق کردم،فایل ما بی انتها هستیم رو دیدم، ترسم ریخت خودمو مشغول کردم، اونموقع وقت انتخاب رشته من بود اینکارو انجام دادم و باز سایت و دیگه صبح که شد یه روز دیگه بود و من کاملا از اون فضا خارج شده بودم

    یه بار دیگه همه ی ما با هم بیمار شدیم اما نگران کننده نبود چون با رفتن به پزشک رو به بهبودی بودیم فقط پدرم چون مسنه میترسیدیم،اما چون همه نالان بودن فضای خیلی دلگیری حاکم بود،من به خودم گفتم که من باید یه کاری بکنم من که اگاهم باید یه تفاوتی توی رفتارم باشه،من باید به خودم کمک کنم و این من باشم که روی محیط اطرافم تاثیرگزارم،پا شدم پیش برادر زادم و بش گفتم که اسباب بازیهاشو بیاره، شروع کردم بازی کردن باهاش توپ بازی و …. و به بازی هیجان میدادم و جیغ و هورا و تشویق و شادی کردن،اون بچه اونقدر کیف کرده بود که نگو،بقیه هم از بازی ما ذوق زده شدن

    بعد رفتم اتیش روشن کردم و یه چایی اتیشی درست کردیم

    مادرم خیلی خوشحال شد،خاهرم سعی میکرد مثل من پرانرژی باشه زن داداشم و داداشم از ذوق بچشون و اینکه بهتره و داره بازی میکنه خوشحال شدن،با همه شوخی میکردم سر هر چی

    بعدهم مهمون اومد و کلی سرگرم شدیم و از اون حال و هوا خارج شدیم و من چقدر احساس قدرت میکردم

    برای تضادها و چالشهای دیگه هم اکثرا شروع میکنم نوشتن،وجه مثبت مسایل رو برای ذهنم منطقی میکردم با کمک قوانین

    هرجا حس میکنم کم آوردم میرم توی فضای باز و سرسپردگی خودم رو به خدا اعلام میکردم و میگم خدایا من به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم این موقعا معمولا حس میکنم یه نوری متولد میشه یه نیرویی شکل میگیره

    و خداروشکر

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فهیمه خرمی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      سلام به زهرای پر انرژی

      وااقعا از خوندن پیامت به وجد اومدم و اون هیجاناتت رو احساس کردم و در من نیز اثر گذاشت

      من تو رو تحسین میکنم که تونستی با کنترل ذهن و احساس خوب هم به خودت و هم به خانوادت کمک کنی

      واااقعا خیلی خیلی مهمه انسان بتونه در شرایط به ظهر سخت حسش رو خوب نگه داره

      تغییر باور و دیدگاه باید باعث تغییر رفتار در انسان شود

      و این رفتار متفاوته که اتفاقات متفاوت رو بوجود میاره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهراء گفته:
        مدت عضویت: 3525 روز

        سلام به دوست عزیزم فهیمه خانم، خیلی ممنون از پاسخ زیباتون و خوشحالم که باعث انرژی مثبت شدم.دوست عزیز باعث شدید کامنت خودم رو دوباره بخونم و یاداوری کنم جاهایی که قدرتمند عمل کردم درحد خودم جایی که کنترل ذهن خوبی داشتم

        درواقع ماهرچی بیشتر خودمون رو قوی کنیم و شخصیت قوی داشته باشیم بیشتر و بیشتر میتونیم کنترل ذهن داشته باشیم و میتونیم تاثیرمثبت بزاریم.

        دوست عزیزم براتون حال خوب و خوشبختی ارزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    به نام الله

    خدای زیباییها

    خدای عشق

    خدای حامی

    هدایت کننده

    خدای مهربان

    خدایی که بینهایت و است و کافی

    این فایل 16دقیقه و ده ثانیه بود ولی یک دنیا آگاهی و تمامش اصل بود و اصول اولیه و مهمه قانون الهی برای روونتر شدن زندگی برای راحتر شدن زندگی برای پشت هم اتفاقات خوب افتادن در زندگی برای بودن و برخورد با انسانهای خوب

    و اما اصول و آگاهی‌های فایل

    1- سعی کنم ورودیهامو کنترل کنم طوری که به احساس بهتر برسم

    2-سعی کنم سپاسگزار داشته هام باشم

    3- تمرکزم رو بزارم روی زیبایی‌هاو نکات مثبت و داشته های زندگیم

    4-تغیر باورها و ساخت باورهای خوب نسبت به خداوند سلامتی و ثروت و روابط

    وقتی این اصول رو رعایت کنم انگار که چرخ دنده های زندگیم روونتر میشه راحتر زندگی میکنم اتفاقات خوب راحتر و سریعتر رخ میده و اتفاقات بهتر زیباتر و قشنگتر رخ میده و سریعتر و راحتر در مسیر زندگی در مسیر زیباییها و قشنگی حرکت میکنم

    با کنترل کانون توجه ما به خیلی از خواسته هامون رسیدیم ولی اینقدر ما بهشون کم توجه هستیم و به اون آرزوی بزرگ فکر می‌کنیم که این اتفاقات خوب رو نمی‌بینیم و منتظریم که کی به خواسته ی بزرگمون می‌رسیم

    مثالهایی از خودم که اول مسیر هستم و در این مسیر قدم برداشتم و در مسیر ماندم به لطف خدای مهربانم

    -خراب شدن شعله های اجاق گاز که فقط یک شعله درست بود و من برای درست کردن غذا باید حداقل دوشعله کار میکرد شب بود و یک مقدار شعله رو دستکاری کردم اما درست نشو اول روشن میشد اما خیلی خیلی کم بود و بعد دیگه روشن نشد غیر از یکیش صبح که بیدار شدم به لطف خدای مهربون شعله گاز درست شده بود و بسیار زیاد و عالی بود که مثل معجزه ای از طرف خداوند بود

    -خوب شدن حال فرزندم بسیار اسان و راحت که لطف بینهایت خداوند بود

    -پرداخت شهریه که باید تا به حال پرداخت میشد اما هنوز نشده و توی جمع به بقیه تذکر دادن اما به لطف خدای مهربون به من نه حتی اون خانم هر موقع من رو میبینه لبخندی تا بنا گوش میزنه و اینقدر دوست داشتنی هست که نهایت نداره و این نوع رفتاربرای منه

    امروز که به حرفهای استاد فکر کردم اینها یادم اومد شاید که نه جتما اگر فکر کنم بیشتر از اینها یادم میاد که اینها همه نشانه است و لطف بینهایت خداوند که عمیقا میخواد من شاد و زیبا و عالی این زندگی رو زندگی کنم و من میخوام این بازی دنیوی رو به بهترین شکل ممکن بازی کنم که موقع برگشت خودم ،خودم رو تحسین کنم و به خودم افتخار کنم که چه عالی زندگی کردم و چه بازی بی‌نظیری داشتم

    و برای دیدن نشانه و افتادن اتفاقات خوب اصلا نیاز نیست زمان زیادی بگذره اتفاقات داره میفته و ما قدم به قدم به خواسته نزدیک میشیم به خواسته ای که برامون خواسته اصلی هست اما اگر من منتظر باشم که کی خواسته من اتفاق میفته و لذتی نبرم و اتفاقات و نکات مثبتی که میفته رو نبینم و نا ارام باشم و خواسته ام برام بزرگ باشه مسیر رسیدن بهش طولانی‌تر هست تا جایی که من باور کنم رسیدن به اون خواسته برای من دستیافتنی ست

    باور به اینکه من هر خواسته ای دارم از جانب خداوند اجابت شده و پاسخ داده شده خیلی میتونه بهمون کمک کنه من باور دارم که خداوند هر خواسته من رو پاسخ میده و حتی گاهی میشه که اتفاقاتی میفته که ربط داره به اتفاقاتی که قرار در آینده بیفته و من اصلا نفهمیدم اما موقعی که در آینده اون اتفاق افتاده فهمیدم که اون چیزی که در گذشته اتفاق افتاده راه حل رسیدن به خواسته من بوده قبل از مسله حل مسله خودش میاد بارها و بارها برام اتفاق افتاده

    وقتی با ایمان به خداوند حرکت کنیم واقعا زندگی لذت بخش و آرام‌تر وزیباست وقتی چیدمان زندگی رو بدیم دست خداوند قدرتمند دیگه همه چی حله و زندگی خیلی آسونتر از چیزی هست که من فکر میکنم بارها به این رسیدم اما باز فراموشم میشه و نجواها میاد و ناآرامی‌ها شروع میشه

    و اما برای کنترل کردن ورودی‌ها

    -اولین باری که از شما شنیدم مدتهاست تلوزیون ندارین منم اینکار رو کردم و کلا برنامه های تلوزیونی نمی‌بینیم و به لطف خدا اتن و دستگاه هم خراب شد و دیگه حتی اگه میخواستین ببینیم نمیشد

    -تمام شبکه های مجازی رو پاک کردم وات ساپ تلگرام و….

    -دیدن سریالهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت

    یکی از نعمتهای خداوند برای زندگی من همین سریالهاست اگر اشتباه نکنم موقعی که شما این سوال رو مطرح کردین هنوز این سریال‌ها نبود اما من وقتی وارد این سایت شدم این سریال‌ها هم بود و این لطف خدای بزرگ به من بود به خصوص فصل اول سریال به دور آمریکا رو دوست دارم چون از جزئیات بیشتری از سفر فیلم گرفته شده از مسائلی که حل کردین از جاهایی که دیدن کردین و حضور میکاییل هم خودش یک نعمت دیگه بود که من رفتار و برخورد شما رو با فرزندتان ببینم ودرسهایی بگیرم از شما و همیشه این جمله از شما در ذهنم هست که گفتین[ از جاهلان نباش]گاهی منه مادر کارهایی میکنم نسبت به فرزندم که میدونم درست نیست اما به خاطر مهر مادری انجام میدم و سعی در بهبود خودم در این مورد هم دارم

    وقتی که نجوا در من ایجاد میشه من سراغ سریال‌ها میرم و گفتن عبارات و کلمات مثبت برای بهبود حالم مثل (زندگی من غرق نور الهیست )که خیلی به من کمک میکنه. آرامش در پرتوی الهی هم خیلی عالیه

    اما یکی از موارد دیگه ای که برای من پیش آمده اینه که وقتی نجواها میاد و من سعی در بهبود حالم دارم حالا به هر طریقی خداوند هم دست به کار میشه و هدیات میشم به کسانی و فایلهایی و سخنرانی‌هایی که حالم رو بهتر و بهتر میکنه و درست همون نکاتی هست که من نیاز دارم بشنوم و تازه میفهمم که تنها نیستم و یکی حواسش به من هست و چقدر امید و ایمان، کمک کننده است برای رسیدن به آغوش گرم خداوند

    الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت

    خداوندا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1551 روز

      سلام بر اسمان عزیزم

      عزیزم چه اسم زیبایی آسمان

      اسمت رو خیلی دوست دارم

      چقدر از پیشرفت هایت راضی ام و از خوندنشون احساس خوبی دارم

      قشنگ احساسش کردم

      احساس گردم حال خوبت رو هنگام ثبت این کامنت

      اسمان عزیزم دوستت دارم

      و برایت بهترین ها رو ارزو میکنم

      بهترین

      تو لایق بهترین ها هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آسمان گفته:
        مدت عضویت: 1656 روز

        به نام خدای مهربانیها

        سلام الهام جان

        دوست خوبم ممنون بابت کامنت و آرزوی قشنگی که بهم هدیه کردین

        روزی که با آرزوی زیبای دوستی آغاز بشه چه روز زیبایی ست

        از خداوند میخوان هر روز زندگیتون زیبا و پر از احساس خوب باشه و فردا بهتر از امروزتون

        در پناه خدای مهربانم باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نیلوفر مرادی گفته:
      مدت عضویت: 962 روز

      سلام آسمان جون

      خیلی خیلی سپاسگزار خداوند هستم که به کامنت شما دوست عزیز هدایت شدم.

      بسیار زیبا و دلنشین و چه آگاهیهای ناب و توحیدی نوشتید.

      منم همینطور از وقتی که به زیباییها توجه میکنم و از ناخواسته هام اعراض میکنم

      زندگیم پر از زیباییها و سفرهای خوب و خاطره انگیز شده که قبلاً اصلا تو زندگیم نبود.

      برات بهترینها رو آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    بابک چالاکی گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    سلام خدمت بهترین استادی که در تمام عمرم دیدم و تمام دوستانی که به نشانه های خداوند توجه می کنند و از این فرصت بی حد و اندازه به خوبی استفاده می کنند.

    حدود 2 ماه هست که به لطف خداوند متوجه شدم که به صورت ناخوداگاه دارم از یک منبع قدرت بی نظیر تغذیه میشم که به طرز شگفت انگیزی همه چیز رو تحت کنترل من قرار داده و از هر گونه ورودی ای به نفع خودم استفاده می کنم.

    در گذشته نگران این بودم که نکنه وارد فلان مهمونی یا فلان مکان بشم و یه سری چیزهایی باعث بشه تا من حال خوبم رو از دست بدم. اما با شناخت این منبع قدرت، که البته همه انسان ها مجهز بهش هستند، ایمان دارم که هر انسانی می تونه خلق شگفتی ها رو در زندگی خودش هزار بار ساده تر کنه.

    نکته اول:

    همه ما از کنترل ورودی ها صحبت می کنیم اما برای عموم مردم یا همون حدود 97 درصد مردم که با باور های محدود کننده احاطه شدند پذیرش این امر به شدت دشوار به نظر میاد. اینکه ما می تونیم ورودی هارو به صورت ارادی و حتی در مراحل بالاتر به صورت غیر ارادی کنترل کنیم. که البته به عقیده من، همین که ما تصور کنیم “کنترل ورودی ها” دشوار هست هم خودش به نوعی یک باور محدود کننده به حساب میاد چون با این باور و ارسال چنین فرکانسی، ما در شرایطی قرار می گیریم که همه چیز دست به دست هم میده تا کنترل دشوار تر و دشوار تر بشه.

    نکته دوم:

    طبق آموزه های استاد عزیزم یاد گرفتم که وقتی شروع به تغییر باور هام می کنم به مرور نشانه های باور های قبلی در زندگی ام کمرنگ و بعد از مدتی ناپدید میشه و نشانه های باور جدید ذره ذره نمایان تر میشن و در روحم ریشه می کنند . اما قبل از این باید بدونیم که در ابتدا تا زمانی که باور های قدیمی ما ریشه کَن بشن همه روزه به شکل ها و انداز های مختلف نشانه هایی از باور های قبلی خودمون رو میبینیم که البته شدت وضوح نشانه ها به میزان قدرت هر باور ما است، یعنی باور قوی تر نشانه های واضح تر و باور ضعیف تر نشانه های کمرنگ تر.

    حالا سوال این هست که با این اوصاف در ابتدا که تصمیم می گیریم تا بذر یک باور جدید رو بکاریم، چطور می تونیم به نجواهای ذهنیِ حاصل از باور های محدود کننده ی موجود در ذهنمون مسلط بشیم و روند تغییر باور رو لذت بخش تر و ساده تر کنیم.

    .:: جواب در یک کلمه است ::.

    “نگرش”

    نوع “نگرش” ما نسبت به هر صدا، تصویر، خاطره یا هر چیزی که به عنوان ورودی ازش نام می بریم.

    “نگرش” کلمه ای هست که شاید انقدر شنیدیم و بهش عادت کردیم که ارزشش رو فراموش کردیم، یا شاید هم درک درستی از معنی و نحوه استفاده ازش نداریم. این منبع قدرت که همون “نگرش” هست، وظیفه داره تا هر ورودی رو از فیلتر های تعریف شده توسط ما عبور بده و موارد خاصی رو وارد ذهن بکنه. به زبان ساده “نگرش” مثل نوعی اسباب بازی بچه هاست که شامل یک جعبه چوبی تو خالی با سوراخ هایی به شکل های مثلث و مربع و دایره است که بچه ها باید مکعب ها و گوی ها و هرم های چوبی رو از سوراخ های مربوطه عبور بدهند. سازنده این جعبه ی توخالی چوبی میتونه با تعبیه ی فقط یک نوع سوراخ، مثلا فقط سوراخ مربعی، به کودک اجازه بده تا فقط بتونه مکعب هارو به داخل این جعبه اصلی بندازه.

    برای مثال کسی که نگرش محدودیت سازی داره اگر یک زیباییِ موجود در هر کجای دنیا رو ببینه سریعا حسرت میخوره و با خودش میگه: “خوشبحالش”

    یا به عبارتی کسی که نگرش محدودیت ساز داره به محض دیدن یک زیبایی، اون زیبایی رو به طرز آسیب زننده ای پالایش می کنه و ورودی های محدود کننده ای رو وارد ذهن خودش می کنه.

    پس به عقیده من جدا از این مسئله که ما با دیدن زیبایی ها می تونیم در مدار بهتری قرار بگیریم، کسانی هستند که نوع نگرششون به مسائل باعث میشه حتی از زیبایی ها هم یک بدی و آسیب بیرون بکشند و وارد ذهنشون بکنند

    ما هم به همین شکل می تونیم با ترکیب “نگرش” و “قوانین جهان هستی” فیلتری خاص برای خودمون تعریف بکنیم

    نحوه استفاده :

    گام اول: بپذیریم که خداوند به تمام انسان ها، در هر شرایطی، با هر وضعیت مالی و معنوی، به یک اندازه نشانه هایی برای هدایت آشکار می کند.

    وقتی این نگرش رو داشته باشیم، از هر خبر بد مثل تصادف و مرگ و سرقت و قتل، این پیام رو دریافت می کنیم که در حق هیچ کس در جهان ظلم نمیشه چرا که خداوند به تمام انسان ها به یک اندازه نزدیکه و بی نهایت فرصت در اختیار تک تک انسان ها قرار میده.

    شاید برای اینکه پذیرفتن این مورد برای بعضی از دوستان ساده تر بشه لازم باشه که بگم من مسلمان و مسلمان زاده هستم ولی حدود 2 سال پیش تمام اعتقاد خودم رو نسبت به خداوند و ادیان از دست دادم و وقتی بررسی می کنم میبینم من به یک دلیل از مدار سعادت خارج شدم که انسان ناسپاسی بودم به حدی که به عقیده خودم عقلم هم از من گرفته شد. اما انقد خداوند عظیم و بخشنده و خالص و عاری از هر گونه کینه ای هست که باز هم برای من یک سال پیش نشانه هایی از مسیر درست نمایان شد و نمی دونم چطور میتونم توصیف کنم که من با وجود عدم اعتقاد دوباره خداوند رو شناختم و هدایت شدم.

    این قوی ترین دلیلی هست که به من میفهمونه که خداوند به گناه کار ترین انسان ها و خطا کار ترین انسان ها هم نشانه های واضحی رو آشکار میکنه بلکه هدایت بشن. خداوندا با تمام روحی که به من بخشیدی عمیقا از تو سپاس گزارم. الان که دارم این قسمت رو می نویسم سراسر وجودم رو حرارت لطف خداوند فرا گرفته.

    و اما

    گام دوم: به محض اینکه متوجه شدیم که دقایقی یا چند ساعتی حواسمون به اطراف نبوده و ورودی های مختلفی وارد ذهن ما شده و حالمون “خوب” نیست

    1٫ از خداوند سپاس گزاری کنیم که این قدرت رو به ما داده تا متوجه بشیم و به خودآگاهی برگردیم

    – این سپاسگزاری باعث میشه ما بیشتر و سریعتر در لحظات ناخودآگاه زندگی به صورت خودکار به هوشیاری برسیم

    2٫ بگردیم و اون مواردی رو که باعث شده حال ما خوب نباشه پیدا کنیم و به یاد بیاریم که:

    —- خداوند همه جا و به یک اندازه در دسترس همه هست و هر کس مسئول اتفاقات زندگی خودش هست

    —- برای مثال ترحم ورزی نکنیم که چرا برای فلانی چنین اتفاق ناگواری افتاده است، خداوند همه جا و به یک اندازه در دسترس همه هست

    3٫ به خودمون یادآور بشیم که مواجه شدن با چنین جمعی، یا قرار گرفتن در فضایی که باعث شد حال ما بد بشه به واسطه باور های محدود کننده ی ماست و در واقع ما نیستیم که در غم و ضعف فرو رفتیم بلکه باور هایی که محیط در ذهن ما کاشته باعث جذب چنین جملات غم انگیز، اتفاقات ناراحتت کننده و یا شنیدن بخشی از خبر های بد شده است.

    من قسمت شماره 3 در گام دوم رو به فاش شدن راز شعبده باز تشبیه می کنم

    وقتی من به این درک رسیدم که لحظه لحظه ی زندگی ما، بدون استثناء به وسیله فرکانس هامون خلق میشه متوجه شدم که به نوعی ما مقصر شکست ها نیستیم. شاید از نظر فنی، یک مربی به زندگی ما نگاه کنه و دلایل تمام شکست های مارو به شکلی کارشناسانه توصیف کنه و بگه:

    “بله ، تو به این دلیل مقصر هستی”

    اما در نهایت تمام شکست های ما به واسطه فرکانس های ما اتفاق افتاده. اینجاست که ما می تونیم به وسیله “نگرش” فیلتر جدیدی ایجاد کنیم و هر بار که با نشانه هایی از باور های محدود کننده مواجه شدیم، به خودمون بگیم:

    “من شکست خورده نیستم بلکه باور هایی که از کودکی ناخواسته وارد ذهن من شده باعث شده من چنین نتایجی رو به دست بیارم.”

    اینجاست که بعد از انجام دادن این کار و گفتن چنین جمله ای مچ شعبده باز ذهنمون رو می گیریم و هر بار فیلتری جدید برای خودمون می سازیم و به باور های محدود کننده میگیم : “من میدونم که این اتفاق صرفا به واسطه یک فرکانس منفی و مضر در زندگی من رخ داد و نه چیزی بیشتر از این”

    الان که به ماههای اخیر زندگی خودم نگاه می کنم میبینم به ندرت اتفاق افتاده که من در این مسیر تکامل به جز احساس هیجانِ و عشق چیز دیگه ای رو تجریه کرده باشم و این زیبایی فقط به کمک نوع فیلتر هایی هست که من برای ذهنم قرار دادم.

    من در طول هفته بارها به خودم اومدم و متوجه شدم که در تاکسی یا در منزل با یکی از افراد در حال گفتگو هستم و مادامی که فرد مقابل در حال حرف زدنه، ذهن من در حال تحلیل کردن حرفای اون فرد و ریشه یابی باور های اون فرد هست

    و این شگفتی رو مدیون خداوند عزیزم هستم که به من فرصت داد تا با تمرین آموزه های استاد عباسمنش عزیزم و کتاب هایی که مطالعه کردم، به درک درستی برسم

    یک تشکر ویژه هم از استاد عباس منش عزیزم میکنم که تنها فردی بود که من رو به درک عمیقی از قوانین جهان هستی رسوند. کتاب های زیادی در این زمینه از مربی های بزرگ دنیا مطالعه کردم اما بیان ساده و عمیق استاد رو هیچ فردی نداشت.

    در پناه الله، شاد و در مسیر تکامل و سعادت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2972 روز

    با سلامی پراز حس خوب و یاد خوب خدمت شما استاد عزیز و همراهان گرامی،جدا از تجربه ای ک درمورد ورودی های ذهن کسب کردم باید بگویم که از وقتی که با شما آشنا شدم خیلی چیز ها برایم آسان است،و حس خوشبختی من رو به افزون است

    با توجه به اینکه در درون هر کدام از ما یک کنترلر ویژه بنام احساس وجود دارد پس اولین کاری که ما باید انجام دهیم دقت کردن به احساس ما برای کنترل ورودی های ماست،زیرا احساس ما یک واکنش کاملا حقیقی در برابر کنش هایی است که از اطراف کسب می کنیم،

    ما انسان ها با دو نوع افکار مواجه هستیم افکار درونی وافکار بیرونی،که بترتیب باید کنترل درونی و بیرونی برای این دو نوع ورودی داشته باشیم که در درجه اول کنترل درونی باید انجام شود تا کم کم کنترل های بیرونی هم انجام گیرند

    مثلا حتی اگر شما تمام اطرافیانتان را و حتی کتاب ها و …را تصفیه کنید و مثبت قلمداد کنید در خلوت و گفتگوی درونی ممکن است با خود حرف های بزنیم ک بسیار سمی تر از بیرون باشند و سرانجام بقول شاعر از کوزه همان تراود که در اوست و در دنیای بیرون ظاهر می شوند

    بقول امام علی هیچ دشمنی ب اندازه نفس انسان خطر ناک نیست،پس در درجه اول کنترل و نظارت و تسلط بر حرف های درونی با خودمان مهم است.

    بعد از تصمیم ب کنترل و تصفیه بیرون لازم است

    در مرحله بعد باید تصمیم بگیریم که تغییر کنیم و تعهد درونی برای کسب این تغییر داشته باشیم و تا این تصمیم از درون بطور قاطعانه گرفته نشود مثل این اینست که خانه ای را بدون طرح و نقشه بسازیم،و در درجه دوم در خلوت با خود بپرسیم هدف من از تغییر چیست؟

    چه چیزهایی باید برای این تغییر از دست بدهم؟

    و در عوض این از دست دادن ها چه چیزی بدست می اورم؟

    وقتی این سوال ها و این تحلیل های درونی گسترش یابد،ما کم کم با توجه به شرایط خود راهکار هایی ب سراغمان می آید

    مثلا تجربه شخص خودم این بود اولین کار تصمیم ب تغییر و.تصفیه دوستان درجه یک یعنی حذف دوستانی که با آنها احساس بدی داشتم

    سوم تصفیه کلماتی که از زبانم خارج میشد،و گلچین کردن کلمات زیرا اگر حرفی بزنیم ک نسنجیده باشد ممکن است حرف نسنجیده بشنویم

    چهارم سمینار و کتاب هایی مطالعه کردم که مرا نزدیک تر کرد،و البته دنبال افرادی گشتم ک شرایطی مشابه شرایط من موفق شدند و بررسی کردن دلایل موفقیت انها

    در هر جمعی یا هر جایی وارد می شویم یاد آوری کنیم که ما متفاوتیم اگر جایی خاطره بدی را بیادمان میآورد نرویم اگر جایی آلوده به بی احترامی است و یا باعث می شود ما را دست کم بگیرند نرویم

    با افرادی ارتباط برقرار کنیم و ب ما هم احترام و هم احساس خوب بدهند

    اگر ما آگاهانه افراد کتاب ها،نمایشگاه ها ،کلاس ها،ورسانه هایی را انتخاب کنیم که هم راستا با احساس ماست مطمعنا کنترل رو ی ورودی ذهن خواهیم داشت

    از وقتی که کنترل داشتم بر ورودی هایم کمتر برخورد بد می بینم،کمتر پول قرض می گیرم،با آدم های موفق تر نشت و برخاست دارم ،حتی تعریف و تمجید بیشتری کسب کردم و ….از تمام جهات حتی ظاهر من نیز تغییر کرد،پس دوستان را تصفیه کنیم،هر جایی نرویم هر کتابی نخوانیم هر حرفی نزنیم هر چیزی را راحت باور نکنیم ،و سبک زندگی مان را بر اساس احساس خوب تغییر دهیم.این بهترین راهنماست،و مهم ترین پاداش این تلاش ها احساس خوشبختی و رسیدن ب اهداف است،

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاروق رحمان نژاد گفته:
      مدت عضویت: 3626 روز

      سلام خانم هشیاری مقدم عزیز

      دیدگاهتون برایم جالب بود

      و این نکته که در درجه دوم در خلوت با خود بپرسیم هدف من از تغییر چیست؟

      چه چیزهایی باید برای این تغییر از دست بدهم؟

      و در عوض این از دست دادن ها چه چیزی بدست می اورم؟

      جمله آخر رو حتما باید کنار جمله ی بالایی بنویسیم تا بیشتر تمرکزمون روی چیزی که از دست می دیم نباشه این رو من کامل یادم رفته بود و خیلی وقتها تمرکزم رو چیزهایی که از دست می دم هست (با وجود اینکه در دوره ی هدفگذاری همه ی اینها رو یاد گرفتم ولی آدم فراموشکاره )

      سپاسگذارم که این رو یادآوری کردین. موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مائده ارامش گفته:
    مدت عضویت: 2810 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و تمام دوستان عزیزی که عضوی از این خانواده ی بزرگ و آگاه هستند.

    من بتازگی عضو سایت شدم،اما چند ماهی هست که همراه سایت هستم و همراه همسرم که عضو سایت هستن بیشتر فایلهای رایگان استاد را استفاده کردیم.کلی تغییرات ریز و درشت در زندگیمان رخ داده که اگه بخواهم بنویسم چندین صفحه میشن.از تغییر شغل همسرم و هدایتمان به شغلی راحتتر پر درآمد گرفته تا بهبود کامل بیماری همسرم.بهتر شدن روابط عاطفی زندگیمان و روابطمان با دوستان و اطرفیانمان وحتی تأثیر مثبت بر زندگی دیگران،برنده شدن همسرم در یک قرعه کشی چند میلیونی،تغییر مسیر درآمد خودم و کسب درآمد بیشتر از هنرها و قابلیت‌هایم و….اکنون زندگی ما با چند ماه پیش قابل مقایسه نیست.

    من به جرٱت میتوانم بگویم تنها راه تقویت باورهای من و همسرم ایمان بود.ما خدا را باور کردیم و او را یافتیم…

    وجودش را در تمام زندگیمان حس میکنیم.خداوندی که سراسر عشق هست.عشقی که در تمام کائنات وجود دارد. عشقی پر از آرامش…آرامشی که انتها ندارد… خداوندی که بی حساب روزی میدهد.از نعمت ثروت گرفته تا شادی و سلامتی… ما او را داریم پس نگران چه باشیم؟!ما با شکر گذاری و تقویت ایمانمان باورهای قوی برای خودمان به وجود آوردیم که دست شیطان و تأثیرش را از زندگیمان کوتاه کنیم.با ورود استاد و کلیدهایی طلایی اش تلویزیون و اخبار و افکار منفی از زندگیمان رخت بربست و زندگیمان سراسر امید و ایمان و شادی شد.هر دوی ما برای خود دفترهایی تهیه کردیم و نعماتی که داریم مینویسم و شکر گذاری میکنیم. هدفهای آینده ما مشخص و واضح اند،آنها را نوشته ایم و هر روز با تجسم و صحبت راجع اتفاقات زیبای آینده،زندگیمان را پر از انرژی های مثبت میکنیم.ما معتقدیم به اندازه ی باورمان به قدرت بی انتهای خداوند از دریای رحمتش بهره مند خواهیم شد و در لحظه شاد زندگی میکنیم. نه ناراحت از اشتباهات دیروز و نگران اتفاقات فردایمان.حسمان رو خوب نگه میداریم و حتما برای ما خداوند بهترینها را رقم خواهد زد.

    برای شما دوستان همراه و خاصم و استاد عزیزم از درگاه ربوبیت بهترینها را آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    امیر رضایی گفته:
    مدت عضویت: 3460 روز

    به نام خدای هستی بخش. با سلام به استاد گرانقدر و عزیز و همه دوستان آگاه و در مسیر کمال

    راهکارهای من واسه اینکه مراقب ورودیهایم باشم چند تغییر در اشیا ظاهری مثل: ساعتم که همیشه به مچ چپ میبندم را به مچ راست میبندم _کج کردن یا جابجا کردن تابلو یا ساعت دیواری منزل یا محل کار-تصویر یا نوشته ای خاص که زمینه صفحه گوشی یا کامپیوتر باشه- کم تماشا کردن تلویزیون-انتخاب آگاهانه کانال ها و صفحات اجتماعی- دانلود موزیکهای علمی و انگیزشی و آهنگهای روحیه بخش-اجتناب از بحثهای سیاسی- کم کردن و یا قطع ارتباط با انسانهایی که اکثر اوقات فاز غیر مثبت دارن و همنشینی و ارتباط با انسانهای سعادتمند- شنیدن و تمرکز روی صدای آواز پرندگان خوش صدا و دیدن و تمرکز مناظر طبیعت مثل دریا و کوه و دشت -دیدن و تمرکز روی شادی بچه ها و نوزادان-دیدن گلها و بوییدن آنها در گل فروشی یا طبیعت-تماشای طلوع آفتاب و تمرکز روی آن- خواندن به تکرار یک کتاب امید بخش و خوب-حمام و دوش گرفتن کمتر از 3 روز- پوشیدن لباسهای تمیز و اتو کشیده- استفاده از بوی خوش -واکس زدن مرتب کفشها- ورزش صبحگاهی مداوم- نماز خواندن مداوم-رفت و آمد از مسیرهای زیباتر-تمرین کردن لبخند- به همراه داشتن هدفون همیشه در محل کار و اتوموبیل و …- داشتن فایلهای استاد و یا هر فایل یا موزیکی که در گوشی همراه باشد و هر روز دیده یا شنیده شود که چیزهایی از این قبیل انسان رو به وادی خودآگاهی می آورد و مهمتر از همه داشتن و ساختن این باور که تمام احساس و زندگی و سعادت من بستگی به ورودیهایم دارد و مثل غذا خوردن روی آن حساس باشیم و هرشب قبل از خواب میتوانیم آن روز خود را ارزیابی کنیم و به خود نمره بدیم و با تکرار هرروزه این رفتار ها میتوانیم در خود این عادت رو به وجود بیاوریم به فضل الهی. سپاسگزار خداوندم به خاطر این مسیر زیبا و این همه نعمت که به ما عطا فرموده. ممنونم از استاد به خاطر طرح این سوال و آگاهیهای ناب ایشون که ما راهگشای ذهن ما به سوی خوشبختی هر دو جهانست. از دوستان هم به خاطر نظرات ارزشمندشون سپاسگزارم. در پناه پروردگار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خدایا شکرت بابت این زیبایی تی شرت قشنگ استاد اون دریایی آبی زیبا و قشنگ اون ساختمان های زیبا و قشنگ نماد فراوانی سمت میامی خدایا شکرت بابت اون قسمت کلیپ خانه قشنگ صحنه زیبا

    راه کنترل ذهن!!!!

    من زمانی که با قانون آشنا شدم همون روز تمام افراد رو حذف کردم از زندگیم همکار حتی خانواده یعنی کمتر حرف زدم باهاشون و اینکه خدارو شکر اخبار که کلا خیلی ساله حذف کردم حتی دیدن فوتبال نگاه نمیکنم به جاش اموزش میبینم مثلا هرکی میاد حس منفی میده مثلا خواهر برادر سریع حرفو عوض میکنم یا از توی جمع بلند میشم جالبه خانواده من اون وجه از شخصیتشان رو نشون میدن هماهنگ با درون من حتی همکارهای قبلیم یعنی روابطم عالیه و اینکه من همیشه توی گوشیم زیبایی هارو ثبت میکنم مینویسم شب قبل خواب میخونم چشم بسته کلمه سپاس گزاری میکنم الله اکبر امروز چه قدر نشانه دیدم همین الان نشونه دیدم مثلا وسط همین فایل یه دونه انار بهم دادن چون خودم تو باغ چیده بودم اما حواسم نبود بهم دادن گفتن یادت رفته این نشونه هست بعدش آهنگ غمگین اخبار خط قرمز منه!بعدش من توجه میکنم به زیبایی ها مثلا توی بدترین تضادها به جای اینکه غم بخورم رفته بودم اون روز توی خیابان به رابطه عاشقانه توجه میکردم به خونه هایی میلیاردی خدا شاهده توی اون وضعیت که من بودم خیلی کنترل ذهن سخت بود اما کنترلش کردم خیلی راحت و اینکه کلا صبح زود با تعهد نامه بلند میشم عین یک خدمت مثلا قوانین جهان رو میگم مثلا من باید درلحظه حال باشم و به خودم میگم هیچ راهیی نیست بعدش همین باعث میشع در لحظه حال باشم

    دوستتون دارم همگی🙏🏻

    دوستان دارم بعد ۳دقیقه دیگه کامنت اضاف میکنم

    همین الان از فروش محصولاتم نقد بهم ۵۰،۰۰۰تومان دادن خدایا شکرت توی همین فایل من ۲تا نشونه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    سهند تبیانی گفته:
    مدت عضویت: 3945 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    در عرض این چند ماه یک مساله ای ذهن من رو درگیر کرده بود که وقتی به جوابش رسیدم کلی از مسال در زمینه باور و نحوه کنترل ورودی ها برام حل شد و خوشحال می شم این موضوع رو با شما دوستان گلم در میان بذارم .

    از اونجایی که من یک آذری زبان هستم و همتون می دونین که آذری زبان ها موقع فارسی صحبت کردن لهجه ی خاصی دارن و نمی تونن به راحتی فارسی رو صحبت کنند ولی برخلاف بقیه من اصلاً لهجه ندارم و بارها و بارها همه از من می پرسیدن تو تهران بزرگ شدی یا مثلاً تو خونه از بچگی باهات فارسی صحبت کردن که لهجه نداری ؟ من همیشه به این موضوع فکر می کردم و جواب مشخصی براش نداشتم تا اینکه چند وقت پیش یادم افتاد که من تو بچگی چون اکثراً تنها بودم و چون به یک شهر بزرگتر نقل مکان کرده بودیم و هیچ همبازی نداشتم و حتی تو فامیل و همسایه ها بچه های هم سن من نبودن ، من بیشتر زمانم رو به دیدن برنامه های تلویزیون می گذروندم و یا کتاب قصه های صوتی که برام گرفته بودن اونا رو گوش می دادم و نکته جالب اینکه من مدام توی صحبت هایی که با خودم داشتم همیشه فارسی صحبت می کردم و زمان دیگه ای نبود که من با کسی فارسی صحبت کنم حتی توی مهد کودک و مدرسه هم معلم های ما ترکی صحبت می کردن و عملاً کسی نبود که من باهاش فارسی صحبت کنم ولی با این حال من به راحتی و بدون داشتن لهجه ترکی ، فارسی صحبت می کنم . در واقع تو بچگی من از همه ورودی هایی که زبان ترکی رو به ذهنم وارد می کردند دور بودم ، از همبازی ، از فامیل هامون مثل دایی خاله عمو و بقیه و تقریباً تو یک محیط ایزوله بودم مخصوصاً قبل از رفتن به مدرسه که من 2-3 سال بیشتر تنها بودم و بعد از رفتن به مدرسه با اینکه دیگه مثل قبل زیاد تنها نبودم ولی یک زیراساسی توی ذهن من شکل گرفته بود و باز هم من تو صحبت کردن با خودم به زبان فارسی صحبت می کردم و باعث شد من لهجه نداشته باشم.

    حالا این تجربه رو وقتی میام در مورد ساختن باورها و کنترل ورودی ها به خودم یادآوری می کنم به این نتیجه می رسم که تو اوایل آشنا شدن با این آموزه ها باید تا جایی که می تونیم حتی از خانواده خودمون هم به دور باشیم و شبانه روز روی باورهامون کار کنیم تا به مقدار کمی باورهای جدید تثبیت بشه و همین کار باعث می شه تا حدودی افراد نامناسب از اطراف ما حذف بشن که این اتفاق برای خود من 2 سال پیش افتاد که صمیمی ترین دوستانم از زندگیم خود به خود حذف شدند. حالا شاید این سوال پیش بیاد که افرادی که شاغل هستن و مجبورن تو یک روز چندین ساعت رو با همکاراشون تو یک محیط سر کنن چه طور این محیط ایزوله رو ایجاد کنند و به نظر من بهترین راهش اینه که اولاً تو مسائل و بحث هایی که همیشه همکارا مطرح می کنن شرکت نکنیم چون به محض وارد شدن به یک بحث هم خودمون با کلام خودمون کلی ورودی نا مناسب وارد ذهن می کنیم و هم بقیه افراد هم با حرف هایی که می زنن ورودی نامناسب به ما میدن و تو تایم بیکاری حتماً با کتاب یا فایل های صوتی رو خودمون کار کنیم. و بعد مثل بچگی من مدام با خودمون قوانین و باورها رو مرور کنیم طوری که همیشه به طور ناخوداگاه فکر کردنمون اینطوری بشه.

    یکی دیگه از بهترین کارهای ممکن مهاجرت و تغییر محیط هست که به نظر من قدرتش از همه روش ها بیشتر هست . چون وقتی محیط زندگی خودمون رو عوض می کنیم و به جای جدیدی می ریم هیچ کسی رو نمی شناسیم و کسی نیست که بخواد با ما در ارتباط باشه و ورودی های نامناسب به خورد ذهن ما بده و ما خیلی راحت تر می تونیم ورودی های مناسب رو برای ذهن تامین کنیم.البته به شرط اینکه کار کردن رو خودمون رو ادامه بدیم چون اگر این کار رو نکنیم به خاطر مدار قبلیمون باز هم آدمای جدید ولی مشابه افراد قبلی خیلی زود وارد زندگی ما می شن. دقیقاً مثل من که چون تو بچگیم به یک شهر جدید اومده بودیم و کسی از آشنایان و دوستان نبود و من تنها بودم به طور ناخودآگاه فقط رو زبان فارسیم کار می کردم و کسی نبود که ورودی نامناسب بهم بده. یک ویژگی دیگه تغییر محیط این هست که ما معمولاً تو شهری که زندگی می کنیم و بزرگ شدیم از بچگی مدام در مورد نکات منفی اون شهر شنیدیم و خیلی باورامون در این مورد ایراد داره و هر روز به خاطر باورهامون مسائل و مواردی رو تو همون شهر می بینیم که احساس ما ما رو حتی برای چند لحظه بد می کنه ، اما وقتی به شهر دیگه ای می ریم اگر از قبل فقط در مورد خوبی ها و ویژگی های اون شهر مطالعه کنیم از همون اوایل چون باورهای خوبی نسبت به محیط جدید داریم شواهد باور جدیدمون رو می بینیم و مدام باعث می شه احساس بهتری پیدا کنیم و مدت زمان بیشتری احساسمون خوب باشه.

    یکی از کارای دیگه ای که خود من انجام می دم و خیلی نتیجه بخش هست ، تا حد امکان کارایی که لازمه بیرون خونه انجام بدم ، مثلاً کار بانکی ، بجای مراجعه به یک شعبه تو پایین شهر به شعبه ای میرم که بالا شهر هست و اونجا با آدمایی تعامل می کنم و سر وکار دارم که باورهای بهتری دارن و مثلاً اونجا می بینم فردی اومده که یک چک چند میلیاردی رو نقد می کنه و باورم نسبت به فراوانی تقویت می شه تا اینکه تو جایی باشم که یه نفر اومده اقساط عقب افتاده بانکی رو پرداخت می کنه و به زمین و زمان فحش میده . این یه نمونه اش بود و ما تو خیلی از کارای روزمره می تونیم این روش استفاده کنیم و تا جایی که می شه با قرار گرفتن تو مکان های مناسب تر بیشتر تو احساس خوب بمونیم و مدام تمرکزمون رو زیبایی ها باشه.

    در آخرم که شبکه های اجتماعی هستن که الان بیشترین نقش رو تو ورودی های ذهن ما دارن و هر کس در طول روز چندین ساعت باهاشون سر وکار داره و تا می تونیم باید زمانش رو کم کنیم و به صفر برسونیم و حداقل عضو گروهایی باشیم که باورهای خوبی به ما می دن و احساس خوبی ایجاد می کنن که به نظر من خودمون می تونیم با گشتن تو اینترنت و پیدا کردن کلی مستند زیبا و عکس ها و مطالب خوب ، پیدا کردن مناظر عالی و گشتن و جست و جو کردن در مورد خواسته هامون احساس خودمون رو بهتر کنیم نه اینکه مدام در معرض اخبار و مطالبی باشیم که ناخواسته ماست و فقط احساس ما رو بد می کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    اسماعیل آئین گفته:
    مدت عضویت: 2834 روز

    بنام خدای مهربان…آهنگه جدیده واسم( بنام خدای مهربان سید حسین عباس منش هستم…)باور کنین من باشنیدنش انرژی میگیرم…چند وقته جای همه آهنگ های که گوش میکردم دارم فایلای استادو گوش میکنم…اصلا نت های موسیقی عالی داره حرفای استاد…بخدا.من اهل تملق و چاپلوسی نیستم… استاد عزیز سلام خیلی دلم میخواست که منم یه روز تو مسابقاتتون شرکت کنم…من خودم به شخصه تو این مدت کوتاهی که با شما و گروهتون آشنا شدم …خیلی سعی کردم اون دسته از چیزها و اشخاصی که باعث میشن ورودی ها افکاره منفی رو به من دیکته میکردن رو کنار بذارم تمرکز و دیدم نصبت به اطرافم باز تر کنم…یکی از بزرگترین ورودیهای منفی که الان بیشترین تمرکز رو روی باور ها ما داره همین تلویزیون همین جعبه ی جادوی …یه سری برنامه های هستن که الان با باور های درست بهشون نگاه میکنیم همش بد بختی مشکلات رو واسمون میارن یا خبر ها من الان یه مدت هست تلویزیون نگاه نمیکنم…درسته خوده فضای مجازی کم مشکل نداره ولی کنترلش ساده تره تلویزیون دائم مثله یک دارکوب رویه نقطه تمرکز میکنه تا یه باوره نادرست رو به خورده ما بده …نه بحث سیاسی خیلی چیزا…من خودمو مشغول به برنامه ها ی کردم که حالو هوامو تغییر داده تمامه آهنگ های که یه روزی دیونه وار گوش میکردم دوستشون داشتم ولی حالا میبینم باعث خیلی از بدبختیام و افسردگیام بوده دیگه به هیچ عنوان گوش نمیکنم…با خدا خودم نصبت به قبل صمیمی تر شدم نه در قالب و چهار چوبی که از قبل فقط از روی ترس و عادت با خدا رازونیاز میکردم… مخلوقات ش واسم یه شکله دیگه شدن …به همه این نعمتها به چشم یه پازل نگاه میکنم همه چیز کناره هم معنی میده …باور کنین مشکلاتی کوچیک وبزرگی رو که سره راهم سبز میشه رو به فال نیک میگیرم .واقعا هم همینطوره حداقل توکارم خیلی باعث پیشرفتم شده… امید وارم این حال خوشی رو که دارم خدا واسه تک تک افراد گروه و اطرافیانم خدا عنایت کنه…سلامتی و شادی روز افزون واسه همه بخصوص استاد عزیز آرزومندم…راستی استاد از گروهتون وشما خیلی ممنونم واسه هدیه ی عالی که به من امروز لطف کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    مریم امیری گفته:
    مدت عضویت: 2853 روز

    در حال حاضر از صحبتهای استاد به این نتیجه رسیدم که به خودم وبه خدواند وبه زمان فرصت بدم چون من یه شبه باورهای قدیم برام بوجود نیومده که یه شبه هم از بین بره بنابر این مطمئنم که به خواستم میرسم چرا که مرا در این مسیر قرارداده واگه صبر جهت دار کنم حتما جوابمو میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مهتا گفته:
      مدت عضویت: 2858 روز

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامى ?

      در جواب سوْال کنترل ورودیها من این راهکارها را انجام میدم

      – گوش کردن جملات تاکیدى استاد

      نوشتن شکرگزاریها البته همیشه شکرگزاى میکردم ولى نوشتن بسیار مؤثر ه

      -گوش کردن روزانه به فایلهاى استاد و نوشتن نکات مهم در دفترچه و مرور انها در طول روز و تمام نکات مهم رو یادداشت میکنم ،

      – نهایت سعى ام را میکنم به همه أفراد و مسائل حتى اتفاقات نامناسب از دیدگاه مثبت نگاه کنم و این دیدگاه معجزه بوده و از ترس و نگرانى خبرى نیست?

      – در مورد أفراد و مکانهایی که مجبوریم آنجا باشیم و ناخواسته باورهاى اشتباهى را میشنوم من این کار را میکنم: مثلا طرف داره میگه ، همه أدمها بد شدن ، من همون لحظه تو دلم میگم : همه ادمهای که با من سر و کار دارن عالى هستن….مثل یک مترجم هر باور مخربى رو که میشنوم همون لحظه باور درستش رو تو دلم میگم

      – از وقتى شروع به گوش کردن فایلها کردم از روز اول شروع به نوشتن ، حال و احساساتم کردم و تمام نشانه ها هر چند کوچک با تاریخ یادداشت و الان پس از تقریبا یکماه وقتى انها را مرور میکنم احساس و حال خوب کاملا واضحه… واقعا با دیدگاههایی که استاد میگویند و اینکه ما خالق زندگى خودمان هستیم و اینکه چطورى اگاهانه باورهاى درست را جایگزین کنیم چقدر زندگى هیجان انگیز و لذت بخش میشود……

      – از گروهاى تلگرام و……. که چیزى یاد نمیگیرم اومدم بیرون

      – تلوزیون خیلى کم نگاه میکنم

      با ارزوى اگاهیهاى بیشتر براى همگى???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        مصطفی رسول زاده گفته:
        مدت عضویت: 2817 روز

        سلام دوست گرامی

        خوشحالم که تونستم یادداشت شما رو بخونم.

        برام جالب بود که گفته بودید تمام نشانه ها رو با ذکر تاریخ یادداشت می کنید و در ادامه نیز آنها را مرور می کنید.

        فکر کنم من نیز از همین امروز این ترفند را اجرا کنم.

        ببینم در مورد من چه بازخوردی خواهد داشت.

        شاد و موفق باشید و در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مهتا گفته:
          مدت عضویت: 2858 روز

          سلام دوست گرامی

          خوشحالم این تکنیک مورد توجه تون قرار گرفته

          بمن از دو جهت کمک کرده یکی اینکه وقتی چند روزی از نشانها خبری نیست به روزهاى گذشته روجوع کرده و باعث دلگرمی و انگیزه میشود

          و دومی اینکه بعد از رسیدن به اهدافتون و کسب موفقییت متوجه میشویم که

          نشانه هایی که بنظر کوجک میامدنند چقدر نتایج بزرگی بهمراه دارن…

          موفق و شاد باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: