این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و خسته نباشید خدمت همهی دوستان و به ویژه استاد بزرگوار
بهترین شیوه برای تمرکز و توجه به نکات زیبای زندگیمون سپاسگزاری سپاسگزاری و سپاسگزاری از خدای مهربون خودمونه… خدایی که هر وقت هر چی ازش بخواهیم برامون فراهم میکنه. خدایی که همیشه و همه جا برای محقق کردن شرایط زیبای زندگی ما هست… خدایی که با هیچ چشم داشتی برای ما همه کاری میکنه تا ما به اون هدف نهاییمون برسیم و به موفقیت برسیم. خدایی که با تمام مهربانیش میخواد ما پیشرفت کنیم و جهان را برای ما به تسخیر در بیاره…. خدایی که همهی جهان را فرمان بردار ما میکند تا به بهترین و زیباترین احساسات برسیم…. خدا … خدا… خدا…. واقعا هرچی ازش بگیم بازم کمه. برای اینکه حسمون رو خوب کنیم باید با خودمون و خود مقدسمون(خدا) به بهترین نحوه ممکن خوش بگذرونیم. باید قدر خودمونو بیشتر و بیشتر بدونیم. از نبود دیگران در کنارمون ناراحت نشیم. همیشه و همه جا باید روی خدای خودمون حساب کنیم.
باید دور افکاری که توی سرمون میاد یک حصار خیلی مهم بکشیم که هر چیزی روی باورمون تاثیر نذاره.هر کسی ما رو نتونه ناراحت کنه… حتی اگه شده بیخیال دوست و فامیل و حتی خانواده بشیم.بیخیال شبکههای اجتماعی تلویزیون و … بشیم. باید همیشه لذت زندگی کردن رو با تموم وجود حس کنیم و واقعا از زندگی لذت ببریم.
برای اینکه تمرکزمون زیاد بشه خیلی خوبه که مکتوب بنویسیم که چی میخواهیم… چون اینجوری وضوحش برای خودمون خیلی خیلی بیشتره. آخه خدا خودش از نهان و آشکار ما آگاهه ولی این خود مائیم که که نمیدونیم چی میخواهیم.
برای اینکه تمرکزمون روی نکات زییای زندگیمون باشه باید بهای زیادی بدیم. باید از جون و دل و با عشق به کاری که داریم انجام میدهیم، به محیط کاری که در آن هستیم ، جایی که زندگی میکنیم فقط فقط و فقط به زیبایی های آنها توجه کنیم. نیازی نیس سختی زیادی بکشیم فقط کافیه یکم حالمونو خوب نگه داریم یکم به زیباییها و نکات مثبت جایی که هستیم توجه کنیم که خود به خود همهی شرایط برامون درست میشه. باور کنید درست میشه…
ضمن تشکر از استاد بزرگوار و زیبای خودم، همینجا فرصت رو محترم میشمارم و از تمام زحمات استاد و گروه خوبشون بابت تمام زحماتی که کشیدند تا دید مردم نسبت به جهان، خدا و … عوض بشه تشکر میکنم.
از استاد بزرگوار هم بابت دوره معرکه و بینظیر قانون آفرینش نهایت سپاسگزاری را دارم. استاد هرچی از این دوره بگم کمه… همش عالیه ولی جلسه ششم(مسئولیت پذیری) خیلی خیلی عالی بود. از رابطه ما با خود مقدسمون گفتید. گفتید که هرچی ازش بخواهید بهتون میده…. منم مثل خیلیا افکار محدود کننده زیادی داشتم و حتی خیلی روی خدای خودم حساب نمیکردم که کارامو برام انجام بده. ولی الان به خیلی چیزا رسیدم.(به کسانی که دوره قانون آفرینش رو ندیدن پیشنهاد میکنم که حتما ببینید. )
استاد ممنوم ازت… خیلی دوستت دارم… ی روزی میام و از نزدیک میبینمت
به نام خدا سلام به استاد عزیز و دوستان خوب خودم این روز ها به دلیل باور های اشتباه که ایجاد شده بین مردم ذهنیت فقیر بین همه ی آون ها هست و ممکنه حتی دوست شما هم یک حرفی رو مثل این که ثروت مندان دزدن یا خسیسن بزنه که البته دست خودش هم نیست به دلیل باور های اشتباه من متوجه شدم که اگر همون موقع مخالف حرفش رو بهش نزنین آون حرف در گوش شما و ناخداگاه شما ریشه ایجاد میکنه باید بگین نه این طوریم نیست بد یک مثال بیارین مثلا بگین بیل گیتس با اون ثروت بازم میبخشه ولی سریع بحث رو عوض کنید بگین حالا ولش کن میگم فلان چیز مثلا که بحث اوضاع رو خراب تر میکنه فقط فیلم های تلویزیونی که تماشا میکنید درست باشه مثلا انیمیشن کودکی من فرار جوجه ای واقعا خیلی خوب بود با این که انیمیشن بود نشون میده یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت که جوجه ها اونجا هواپیما میسازن جملات زیاد بابت موفقیت آسان بدست میاد رو بخونید هر روز صبح و شب موقع خواب اول شکر گزاری کنین که حاله آدم خیلی خوب میشه بعد از اون با خودتون بگین موفقیت آسانه یک سری از الگوهایی پیدا کنید که راحت موفق شدن و اون ها رو با خودتون بگین به خودتون بگین که لیاقت موفقیت رو دارین توی حتی کانال های انگیزشی هم مراقب مطالب باشین چون آون ها هم من متوجه شدم که روی شکست تمرکز بیشتر دارن مثلا میگن که یک بار موفقیت حاصل هزار بار شکسته که واقعا باور اشتباهی است کتاب های صوتی از موفقیت آسان است رو گوش کنید روی یک برگه از باور های درست بنویسید و هر روز با صدایی که خودتون بشنوید بخونید فایل های استاد رو گوش کنین فایل هایی که بیشتر براتون جالبه بیشتر گوش کنین هر روز به خودتون در مورد موفقیت بگین فیلم های موفقیت رو ببینید مثل همین انیمیشن فرار جوجه ای یا یک فیلم از موفقیت راکی در بوکس و امثال این ها عاشق همه شمام یا علی
من برای فعال کردن قانون جذب همیشه تصور میکردم که باید فکرمو کنترل کنم تا خواستم جذب شه. یعنی فکره که باعث جذب خواسته یا ناخواسته ما میشه. ولی وقتی در طول روز این کار رو انجام میدادم مخصوصا برای اهداف خیلی مهمم میدیدم که هیچ اتفاقی نمیفته یا اگه میفته بسیار سطحیه. خواستمو تو ذهنم میساختم بعد چشامو میبستمو تجسم میکردم بهش رسیدم ولی همیشه یه چیزی از درونم فعال میشد و حس و حالمو خراب میکرد اونم با اینکه فکرم در مسیر درست بود و این موضوع همیشه مایه تعجبم بود که پس چرا این قانون ج نمیده!!!! و در آخر به این نتیجه رسیدم که این قانون ج میده چون بقیه ج گرفتند ولی من نمیتونم فعالش کنم حالا اشکال کجاست نمیدونم. بعد که فایل رایگان «قانون اصل کائنات- استاد عباس منش» رو گوش دادم با موضوعی به اسم باور آشنا شدم که خیلی برام جالب و راهگشا بود. اونجا بود که متوجه اشکال کارم شدم. من فکرمو تو مسیر درست قرار میدادم ولی ابر قدرتی مثل باور های محدود کننده مثل سرعت گیرهای ناصاف و ناهموار جلو راهم سد میشدند و مانع تقویت انرژی جذب و رسیدن به خواسته هام میشدند، طوری که در اثر تعدد و تکرار این موانع فکرم دچار استهلاک و ضرب دیدگی میشد و کلا از حرکت باز میموند و منو به این نتیجه رسوند که قانون ج میده ولی نه برای تو (تو نمیتونی فعالش کنی)!! پس یا قیدشو بزن و اینقدر وقتتو باهاش هدر نده یا اشکال کارتو پیدا کن و به کارش بنداز. من با اینکه خیلی زمان از دست داده بودم و شاید عاقلانه نبود باز هم ریسک کنم ولی تصمیم گرفتم راه حل دوم رو عملی کنم. تو این فایل گفته شد که باور (فکری که زیاد تکرار شده) های ما در اثر ورودی های ذهن ما ایجاد میشن و من میدونستم که ذهن ما از 5 ورودی تغذیه میشه (چشم، گوش، بینی، دهان، لامسه: 5 حواس)، و از قبل هم آیه 24 سوره عبس «فلینظر الانسن الی طعامه: پس انسان باید به غذای خود بنگرد» رو خونده بودم و متوجه شده بودم که این غذا فقط غذای دهان نیست بلکه غذای گوش، چشم، بینی و حتی لامسه ما هم هست و از اون روز به بعد تصمیم گرفتم اینا رو کنترل کنم. یعنی هر غذایی نخورم، هر چیزی رو نبینم، نشنوم، بو نکنم و لمس نکنم. ولی نمیدونستم مثلا چی بخورم چی نه… ولی تمرکز روی خواسته باعث شد که افرادی رو جذب کنم که منو به هدفم برسونند. برای کنترل غذای دهان یک سی دی به نام طب قرآنی رو جذب کردم که تحولی توی غذاهایی که باید بخورم و نخورم ایجاد کرد و با رعایت نکات گفته شده خیلی از لحاظ مزاجی سلامت تر شدم و این باعث شد حسمم هم بهتر شه و زندگی روی خوشتری بهم نشون بده. شاید تعجب کنید که غذای دهان چه ارتباطی با باورها و ارسال فرکانس ها داره!! ولی چه قبول کنید چه نه، موثره چون غذای جسم روی روح هم اثر داره و اگه با مثلا تغذیه نامناسب در شرایط نامساعدی قرار بگیره روحمون رو هم رنجور و بیمار میکنه. مطالبی که در این سی دی برای منع غذاها و نوشیدنی ها گفته میشه شاید باعث تعجب شه و به نظر غیر عملی بیاد که همچین غذاها و نوشیدنی هایی رو ترک کنیم و با چه چیزهایی جایگزین کنیم ولی چه خوشتون بیاد چه نه، قصه همینه که اگه جسم در تعادل نباشه روح هم نمیتونه متعادل و در موقعیت ارسال درست فرکانس ها قرار بگیره.
در مورد غذای گوش هم: من همیشه سعی میکردم از حرف های نادرست دیگران و به طور کلی از این افراد دور باشم و خودمم مراقب باشم که با کلام نامناسب ورودی منفی برای گوش و مغز دیگران نباشم. از طرفی تلاش کنم با افراد مثبت اندیش که افکار مثبت رو در ذهنم میکارند معاشرت کنم و خودم هم برای دیگران همچین فردی باشم. هر روز برای خودم جملات تاکیدی مثبت و موثر (خلاف باورهای محدود کنندم) بسازم و با خودم با صدای بلند (تا گوشم تغذیه شه) تکرار کنم و ورودی های مناسبی از طریق گوش به مغزم ارسال کنم مثلا من میتونم، من به اندازه کافی خوبم، من ارزشمندم، من شادم، من زیبام، من باهوشم، من شایسته و لایقم، من تحت حمایت خداوندم، من دوست داشتنی ام، من خودمو دوست دارم، من مغناطیس پولم، من ثروتمندم، من مطلعم، من دانام، من موفقم، من در مسیر جذب خواسته هامم، …. . البته دقت کنید که برای تحت تاثیر قرار دادن ضمیر ناخودآگاه که باورهای ما رو در بر داره باید به ویژگی خودتونم نگاه کنید که آیا انسانی (تصویری- شنیداری- حسی- یا جنبشی) هستید. اگه تصویری هستید، عکس خواسته هاتونو به در و دیوار اتاقتون بچسبونید یا در background گوشیتون قرار بدید تا از طریق چشم ضمیر ناخودآگاهتون رو برنامه ریزی کنه. حتی گالری گوشی و تبلت رو با تصاویر انگیزشی خواستتون پر کنید و تصاویر نامناسب رو پاک کنید. اگه شنیداری هستید، تکرار جملات تاکیدی پر قوتی که ساختید با کمک تسبیح هر روز صبح که پا میشید قبل از چک کرد پیاما یا نوتیفیکشین های گوشی یا تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو و …. چون اول صبح ذهن در حالت تلقین پذیریه و معمولا مواردی که گفتم ورودی های مناسبی نیستند و حتی الامکان بشه کم یا بهتر از اون حذفشون کرد خیلی خوب میشه. مثلا حذف گروه ها و پیج های نامناسب در تلگرام یا اینستاگرام، حذف برنامه های نامناسب تلویزیون و رادیو… البته کم کم نه یهویی و با لحاظ جایگزین های هیجان انگیز مناسب تا کمک کنند ما به روال قبلیمون بر نگردیم. راه دیگه، گوش دادن جملات تاکیدی که قبلا با صدای خودمون ضبط کردیم. من به گوش دادن موزیک های شاد علاقه داشتم و فکر میکردم وقتی موزیک شاده پس حتما مثبته و ورودی مناسبی برای گوشم هست. ولی بعدها متوجه شدم چقدر در اشتباه بودم چون هم متن ترانه هم موزیکش پر از لغات و جملات منفی و حتی اگه مثبت، بسیار نامناسب و چرت و پرت هستند. شاید بگید من آهنگ خالی گوش میدم که متن منفی به ذهنم القا نکنه. ولی اگه دقت کنید موزیک های شاد هم بسیار ناموزون و نامناسب برای مغز هستند. شاید همون اولش حس سرخوشی به شما بده ولی اگه دقت کنید بعد از اتمامشون حس خوبی ندارید (یه حسی مثل پوچی و بی معنی بودن زندگی بهتون دست میده). مثل خوردن نوشابه میمونه که وقتی میخورید چقدر احساس خوب دارید ولی تاثیرات بسیار بدی روی جسم و بعد روحتون میذاره مثل پوکی استخوان، بالا رفتن فشار خون و متعاقبش خطر حمله قلبی یا سکته مغزی، اختلال در هضم غذا، افزایش وزن…. بنابراین من در انتخاب موزیک دقت و وسواس به خرج دادم و تونستم بلدهای این کار رو پیدا کنم و هر روز صبح که پا میشم قبل از بیرون اومدن از رختخواب چون ذهنم در حالت تلقین پذیری هست یک قطعه از موزیسین های بزرگی چون موتزارت، باخ، بتهون، شوبرت و شوپن گوش بدم و بعد روزمو شروع کنم. نمیدونم دقیقا دارن چیکار میکنند ولی تاثیرات فوق العاده عجیبی روی ذهن و ضمیر شما میذارند و ورودی های بسیار مناسبی برای مغز شما هستند مثلا برای من: زباله های ذهنیمو دور میریزند و روحمو پاکسازی می کنند، تمرکزمو بالا میبرند، انرژی و اشتیاق زیادی برای دنبال کردن برنامه ها و اهدافم در من ایجاد میکنند، راه حل مسائل به خوبی به ذهنم میرسه، حتی رو قیافمم تاثیر گذاشته و چهره متناسب تر و زیباتری برام میسازند (میتونید گوش بدید و تو آیینه خودتونو نگاه کنید) و هزار جور تاثیر مثبت دیگه که فقط با استمرار در ادامه کار در خودتون می بینید. من حتی آهنگ زنگ گوشیمو یکی از این قطعات گذاشتم چون وقتی گوشی زنگ میزنه ذهن شش دانگ روی زنگ متمرکز میشه و تا چند ثانیه به خوبی میتونه تاثیر بگیره. هر چه در گوش دادن به قطعه متمرکزتر باشید بیشتر تاثیر میگیرید یعنی در حین پخش موزیک هیچ کاری نکنید و فقط گوش بدید ببینید چی میزنه. حتی اگه از این موزیک ها خوشتون نمیاد ولی خودتون رو مجبور کنید روزی یکی گوش بدید، فکر کنید داروی تلخیه که باید برای درمان روح، ذهن و ضمیر ناخودآگاهتون بخورید. توجه کنید که موزیک روی درک شما از جهان هستی اثر میذاره و اگه نامناسب باشه نمیتونید درک درستی داشته باشید مثلا باعث میشه به جای هدفمند بودن اونو پوچ و بی معنی تصور کنید.
ورودی های دیگه رو هم میتونید به خوبی کنترل کنید مثلا هر فیلم یا تصویری رو نبینید و حتی الامکان تلویزیون، رادیو و شبکه های اجتماعی رو حذف یا کم کنید. حتی به ظاهرتون هم اهمیت بدید و همیشه آراسته و مرتب و زیبا باشید. از رنگ های شاد در کفش و لباس استفاده کنید. لازم نیست گرون باشه همین که زیبا، آراسته و ملون باشید کافیه. سعی کنید رنگ های تیره رو کم کنید. سعی کنید همیشه چهره بشاشی داشته باشید تا هم وقتی تو آیینه نگاه میکنید شادیتون دوچندان شه هم ورودی تصویری مناسبی برای ذهن دیگران باشید و با شاد کردن اونا این بازخورد تصویری به خودتونم برگرده. و یه موضوع مهمی که میخوام بگم در مورد خانه تکانی یا رفع انباشتگی محیط زندگی و کارتون هست که تاثیر فوق العاده ای روی پاکسازی ذهنتون از انباشتگی ها میذاره. اگه امتحان کنید متوجه میشید که چقدر ذهنتون با همین کار ساده آزاد و رها میشه و فضا برای بهتر کار کردن روی باورها و ارسال فرکانس ها برای ذهن و ضمیر باز میشه. در خانه تکانی (رفع انباشتگی) به این صورت عمل کنید که اولا فقط به مکانی که متعلق به خودتونه مثل اتاقتون در خانه یا محل کار، کار داشته باشید و اصلا دیگران رو با این روش که ممکنه باب میلشون نباشه آزرده نکنید. دو تا کیسه بردارید و تمام وسایل، لباس ها، کفش ها و .. اضافه که نمیخواید رو در این کیسه ها بریزید. تو یکی سالم ها در دیگری بدرد نخورها. کیسه بدرد نخورها رو دور بریزید و کیسه سالم ها رو هدیه بدید. حتی وسایلی که میخواید ولی فعلا نه از جلوی چشمتون دور کنید مثلا تو انباری قرار بدید، مثل کتاب های کنکوری که میخواید ولی فعلا نه بلکه واسه بعد که میخواید دوباره کنکور شرکت کنید. یادداشت های اضافه روی کاغذ یا در دفترچه یادداشت گوشی و تبلت دور بریزید، کتاب هایی که نمیخواید رو به کتابخانه بدید، بخش گالری، فیلم و صوت های گوشی و تبلت رو از بدرد نخورها و منفی ها پاکسازی کنید همچنین لپ تاپ. اتاقتون رو گردگیری کنید، جارو، و جمع و جور اساسی. لباس ها و وسایلی که نیاز به تعمیر دارند تعمیر کنید و کلا یه سر و سامونی به محیط زندگیتون بدید. هر چقدر که طول کشید مهم نیست، مهم اینه که انجام بدید تا بینید همین پاکسازی ساده چه تاثیر خوبی روی پاکسازی روحتون میذاره. وقتی دور و اطرافتون پر از انباشتگی ها و زوائد باشه فرصت برای جذب موقعیت های جدید طبق فنگ شویی به زندگیتون وجود نداره و انرژی جذب در محیط زندگیتون به جریان نمیفته، با این کار ساده ذهنتون به خوبی از دغدغه ها خالی میشه. ولی بخش دیگه این رفع انباشتگی مربوط به خود ذهن و ضمیرتونه یعنی دور ریختن زباله هایی مثل خشم، کینه، حسادت، عقده …. من روی این موارد کار کردم و تونستم روحمو تا حدود زیادی پاکسازی کنم گرچه هنوز هم برای نتیجه بهتر باید روی موارد اینچنینی بیشتر کار کنم. مثلا اگه در گذشته خطایی کردم سعی کردم خودمو ببخشم و به خودم گفتم، اون زمان آگاه نبودی و این خطاها ازت سر زد پس چرا باید خودتو سرزنش کنی!!
تراژدی شخصیمو مینویسم و اونو حل میکنم. همه ما یه تراژدی شخصی داریم که مدام بهش فکر میکنیم یا راجبش حرف میزنیم و همه ناکامی ها و شکست هامونو به اون نسبت میدیم. مثلا طلاق والدین باعث شد من سرخورده شم، نقص جسمیم باعث شد نتونم مثل بقیه بدرخشم، اون مزاحمت در بچگی باعث شد احساس بدی نسبت به خودم پیدا کنم و به این باور برسم که آدم ارزشمندی نیستم…. اگه این اتفاقات نبود من حتما آدم بهتری بودم. اینجاست که باید به اون قصه از یه دید دیگه نظر کرد. مثلا طلاق والدین باعث شد من آدم قوی تری شم و از لحاظ مالی- عاطفی روی پای خودم وایسم، نقص جسمیم باعث شد تو فلان رشته ورزشی مهارت پیدا کنم و افتخار بدست بیارم، مهارت و افتخاری که خیلیا با جسم سالم و با وجود تلاش زیاد نتونستند بهش برسند، اون مزاحمت در بچگی باعث شد من روی اعتماد به نفسم کار کنم و تبدیل به آدمی شم که در برابر هر مسئله ریز و درشتی که برام پیش میاد حس ارزشمندی همیشه همراهم باشه و خودمو نبازم….. با این روش ها میشه اون تراژدی شخصی رو به یک قصه رویایی تبدیل کرد و بابتش ذهن رو مغشوش نکرد و فرکانس های خلاف خواسته و آرزو نفرستاد.
از طرفی، استاد منو با موضوع گفتگوهای ذهنی آشنا کرد و باعث شد من از روی احساسم به ذهنم رجوع کنم و ببینم چی اون تو داره میگذره. اونا رو روی کاغذ آورده و براشون چاره جویی کنم. مثلا اگه ناراحتم که فلانی داره باهام چه رفتاری میکنه یا چه حرفی بهم میزنه یا چه حرکتی میکنه که منو دلخور و آزرده خاطر میکنه، اولا به خودم نگاه کنم ببینم آیا رفتارای من رفتارای اونو باعث میشه یا خودش ناهنجاره. اگه ایراد از منه، خودمو اصلاح کنم اگه از اونه که حرف، رفتار یا حرکتشو روی کاغذ بیارم و براش سناریونویسی کنم (که این دفعه که این حرف رو بهم زد یا این رفتار رو باهام کرد من اینجوری جوابشو میدم و البته مودبانه و راه حلی کاملا کاربردی که مسئله منو حل کنه نه در جهت تخریب یا چزوندن طرف مقابل) بعد این سناریو رو اونقدر در محیط شبیه سازی شده تمرین کنم تا مهارتم شه که وقتی روبروی طرف در محیط واقعی قرار میگیرم با اعتماد به نفس جلوش ظاهر شم و بتونم موضوع رو حل و فصل کنم. محیط شبیه سازی شده به این صورته که مکانی خلوتی رو انتخاب میکنم، ذهنمو از دغدغه ها خالی میکنم، گوشیمو جهت اینکه رشته افکارمو پاره نکنه خاموش میکنم، روی صندلی میشینم یه صندلی هم جلو میذارم به تصور اینکه فرد مذکور روبروم نشسته و داره اون حرف ها رو بهم میزنه یا اون حرکات و رفتارها رو باهام میکنه، و بعد سناریویی رو که نوشتم در برابرش تمرین میکنم و اونقدر زیاد تا مهارتم شه و دیگه از اون شخص نترسم یا دست و پامو جلوش گم نکنم. این سناریو رو در محیط واقعی اجرا میکنم، یا ج میده یا نه. اگه ج داد که هیچ، من به هدفم یعنی تادیب اون فرد رسیدم اگه ج نداد سناریوی تازه ای مینویسم و همون مراحل رو طی میکنم تا بالاخره ج بده. و به این صورت این نوع گفتگوهای ذهنیمو که باعث ارسال فرکانس های مشابه اون اتفاق و رقم خوردم شرایط اینچنینی برام میشن رو خاموش میکنم. در درمان کینه ها هم به این صورت عمل میکنم: بعضی افراد منو رنجوندن ولی از این دنیا رفتند، بعضیا مهاجرت کردن و بعضی ها هم متوجه رفتارشون شدند و نتونستند جبران کنند ولی معذرت خواستند اما اون ناراحتی هنوز تو دل من هست. اولا طبق آموزش هایی که از استاد عزیزم دیدم به خودم میگم این شرایط رو خودت رقم زدی با ارسال فرکانس های نامناسب در اثر باورهای اشتباهت یا ورودی های نامناسبی که مغزتو باهاشون تغذیه میکردی. یا به خودم میگم، اون آدمه اگه رفتار بدی باهام کرده و آسیب جبران ناپذیری بهم زده، ذاتش خوب بوده ولی به راه نادرست کشیده شده و بدی میکنه پس نباید تا این حد اونو تو ذهنم بد کنم. از طرفی سعی میکنم پذیرشمو در برابر آدم ها بالا ببرم و ازشون انتظار بیشتر از توانشون نداشته باشم مثلا انتظار دانایی از آدم نادان، این دید منو کمی آروم میکنه. ولی بهترین راهی که برام ج میده اینه که به خودم میگم این اتفاق ناخوشایند چه مزیتی برام داشت؟ با چه افرادی آشنا شدم، چه کتاب هایی خوندم، چه موقعیت هایی رو جذب کردم. مثلا برای حل دغدغه ذهنیم با سایت استاد آشنا شدم و متوجه شدم این موقعیت رو خودم رقم زدم و نباید اون فرد رو مقصر بدونم و ازش کینه به دل بگیرم. راه دیگه اینه که به خودم میگم آیا اون واقعه اینقدر ناراحت کننده ست یا من زیادی بزرگش کردم و حساسم؟ آیا نباید بیشتر رو خودم کار کنم و توقعاتم از دیگران و حساسیت هامو پایین بیارم!! روش دیگه اینه که تو ذهنم خوبی های اون فرد رو هم میبینم و یکپارچه اونو بد و لایق عداوت، دشمنی و کینه نمیبینم.
در حل عقده ها و کمبودها راه حلی که دارم اینه که سعی میکنم همیشه به زندگی خودم نگاه کنم و کاری به شرایط و موقعیت ها و کلا زندگی دیگران نداشته باشم و همیشه به خودم میگم اگه دیگری تونسته به فلان موقعیت برسه پس من هم میتونم بنابراین نیاز نیست حسرت بخورم. اگه شرایطم طوری باشه که به اون موقعیته نمیرسم یا به اون شکلی که هست نمیرسم به خودم میگم شاید این شرایط برای موفقیت من در این دنیا لازم بوده. مثلا اگه با یه نقص جسمی به دنیا اومدم، پدر یا مادر ندارم، قیافه زیبایی ندارم، و کلی مورد غیر قابل تغییر دیگه.
همیشه هم سعی میکنم لیستی از شکرگزاری هام تهیه کنم و هر روز با مواردی که میبینم یا به ذهنم میرسه پرش کنم تا متوجه شم خدا چقدر بهم داده و احساس کمبود نکنم. سعی میکنم خودمو همینجوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم (عزت نفس داشته باشم) و با تلاش از خودم آدم بهتری بسازم و هیچ محدودیتی رو برای خودم نپذیرم چون قبول کردم محدودیت در ذهن و دنیای درون منه نه در دنیای بیرون. همیشه سعی میکنم به خودم احساس خوبی داشته باشم و خودمو لایق و شایسته رسیدن به خواسته هام بدونم تا در ارسال فرکانس ها شک و تردید در اینکه تو لایق این آرزو نیستی به خودم راه ندم. برای این کار لیستی از دستاوردها، افتخارات و موفقیت های گذشتم تهیه میکنم و اونا رو با خودم تکرار میکنم و سعی میکنم این لیست رو به مرور زمان غنی تر کنم. همچنین هدایایی که در مناسب های مختلف مثل روز تولدم، روز دختر، عید نوروز … گرفتم رو یادآوری کرده و احساس ارزشمندی میکنم. رفتارهای خوبی که دارم و باعث تحسین دیگران میشم رو میشمرم و بابتشون حس خوبی نسبت به خودم پیدا میکنم و تو فرکانس های مثبت میمونم.
با کمک این روش ها میتونم اون گفتگوهای ذهنی برآمده از باورهامو شناسایی و حل کنم و آدم مثبت اندیش تری بشم و فرکانس های ذهنیمو روی جذب خواسته هام تنظیم کنم نه ناخواسته های برگرفته از باورهای محدود کنندم. راه دیگه ای که حس خوب رو در من تقویت میکنه و منو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار میده اینه که تصمیم گرفتم 10 هدفمو برای سال آینده بنویسم و بعد چرخه زندگیمو رسم کنم و ببینم زندگیم از لحاظ تعادل یا عدم اون در چه وضعیته تا بتونم این اهداف رو با توجه به این چرخه جهت بدم. دلیل نوشتن اهداف یک ساله و بعد 5-10-20… ساله اینه که آدم های موفق دور اندیشند و وقتی سال های بعد رو هم می بینند خیالشون راحته که دارند هدف مند پیش میرن و هیچ وقت دغدغه و نگرانی نرسیدن به آرزوها و خواسته هاشونو ندارند و همیشه با اطمینان قلبی در حال ارسال فرکانس های مناسب به جهان هستی هستند چون کسی که هدف و برنامه نداره اونم اصولی و علمی، ذهنش همیشه آشفته و پریشانه که بالاخره سرنوشت من قراره چی بشه!!!
چرخه زندگی شامل موارد زیره: دارایی، شغل، سلامتی، روابط عاشقانه و ازدواج ، رشد شخصی، معنویت، تفریح، روابط با خانواده و دوستان، برای این ها یک دایره رسم کردم و این موارد رو روی محیط دایره به صورت پراکنده نوشتم. از هر کدوم خطی به مرکز رسم کردم. مرکز میشه 0٪، محیط 100٪. بعد به هر کدوم نگاه کردم تا ببینم چقدر توش پیش اومدم. مثلا معنویت 90٪، سلامتی 80٪، تفریح 60٪، روابط یا خانواده و دوستان 10٪،… همه این درصد ها رو به هم وصل کردم تا چرخه زندگیم مشخص شه. از بین این ها اونایی که درصد بالایی گرفتند کاری نداشتم چون تو اون زمینه ها در وضعیت مطلوبی قرار داشتم ول اونایی که درصد پایینی گرفتند رو مشخص کردم و از بینشون سه تا رو که الویت بیشتری داشتند رو انتخاب کرده و روی اونا کار کردم تا چرخه زندگیم متعادل شه. اگه این کار رو نمیکردم مثلا میرفتم درصد تفریح یا سلامتی رو بالا میبردم چرخه زندگیم بیشتر از تعادل خارج میشد. پس از بین اون 10 هدف دو سه تاشو که درصد پایین تری تو چرخه گرفتند رو انتخاب کردم و برای رسیدن بهشون در طی یکسال برنامه ریزی کردم و الان در حال اجرای اون برنامه هستم. این شیوه منو از استرس نرسیدن به اهدافم ایمن کرد و فرکانس هام مثبت شد.
از طرفی تلاش کردم زمانمو مدیر کنم تا وقتم با کارهای دارای الویت پایین هدر نده و آخر شب دپرس به رختخواب نرم. اهداف یک سالم که مشخصه، بعد براشون برنامه ماهانه، هفتگی و روزانه نوشتم. به این صورت که جدول 12 خونه ای برای ماههای سال رسم کردم و تو هر خونه به طور مختصر نوشتم در هر ماه برای رسیدن به اهدافم میخوام چیکار کنم. و بعد آخر هر ماه برنامه مفصل ماه بعد رو مینویسم. برای هر هفته جدول میکشم و از روی برنامه مفصل ماهانه برنامه هفتگی رو تو جدول به طور مختصر میارم. برنامه روز بعد رو هم شب قبل از روی جدول هفتگی نوشته و الویت بندی میکنم. اینجوری براحتی زمانم مدیریت میشه و به برنامه هام میرسم. برای کارهای تکراری روزانه روتین روزانه تهیه میکنم و تو برنامه روزانم کارهاشو به صورت شماره میارم. واسه هفته هم چکلیست هفتگی تهیه میکنم که مثلا شنبه چه کارهای تکراری دارم و تو برنامه روزانه به جای نوشتن کارهای تکراری شماره شو نوشته و به همراه کارهای دیگه الویت بندی میکنم.
از طرفی عذر و بهانه های که مانع رسیدن من به خواسته هام میشن رو شناسایی و حل میکنم. مثلا:
– چرا برای تنظیم فرکانس هات روی جذب خواسته هات یه مدت تلاش کردی و رها کردی. چون هر کاری کردم نشد، این یعنی نمیشه یا برای من نمیشه، دیگه چرا باید بیشتر زمان بذارم.
راه حل: برای تغییر و تبدیل شدن به مغناطیس پول و عشق و علم و … زمان نیاز هست. هیچ هدفی یک شبه محقق نمیشه. شما یا کم کار کردی یا درست کار نکردی. اگه نشانه های رسیدن به خواستتو در حین کار دیدی پس تو مسیر جذبی اگه هیچ نشانه ای نمیبینی پس راهتو اشتباه اومدی و باید بگردی اشکال کارتو پیدا کنی نه تصمیم بگیری همه چی رو رها کنی!!
– من میخوام به اهدافم برسم ولی پدرم یا شوهرم نمیذاره، دولت لایحه هایی رو تصویب میکنه، تحت فشارم، از دست بر نمیاد ….
راه حل: رقم زدن سرنوشت دست خود آدمه نه دیگران و شرایط. اگه باور کنی خودتی که خالق زندگی و سرنوشتتی هیچ عامل دیگه ای نمیتونه مانعت شه
و کلی عذر و بهانه دیگه که چون تو فکر میچرخند احساس میکنیم ما رو تو تله انداختند و دست و پامونو برای رسیدن به خواسته هامون بستن. ولی اگه روی کاغذ بیان و هوشمندانه به جنگشون بریم براحتی قدرتشونو از دست داده و سرکوب میشن.
با کمک اهرم رنج و لذت، 5 سال دیگه-10-15-20 حتی بیشتر از اون رو میبینم و از الان برای اون چند سال بعد برنامه میریزم. به خودم میگم اگه چند سال بعد به اون هدف برسی چه لذتی میبری و اگه نرسی دچار چه رنجی میشی. این منو به تکاپو و حرکت وادار میکنه و باعث میشه ورودی های مغزمو از الان کنترل کنم و باورهای مخرب قدیمیمو دور بریزم و اونقدر به خودم نگم پس چرا نمیرسم!! اون هدفم مال 5 یا بیشتر سال دیگه ست نه امروز یا فردا که بخوام واسش عجله کنم. کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله ست و کوتاه تر از اون معنی نداره. چون تا آدم روی دور و غلتک بیفته (یعنی ارسال فرکانس های مثبت عادتش شه) کمی زمان میبره، و اگه بگه مثلا 6 ماه بعد برسم وقتی مهلت 6 ماهه سر میرسه و می بینه نرسیده از ادامه کار منصرف میشه چون انگیزشو نداره. ولی اگه کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله باشه و با این اهرم، لذت دستیابی به اون خواسته های 1 ساله یا رنج دست نیافتن رو واسه خودمون متصور شیم (21 روز پشت سر هم با تیک تو تقویم دیواری تو دفتر مربوطه در این مورد یادداشت کنیم و هر روز این نوشته ها رو پرتر کنیم تا در پایان 21 روز لذت رسیدن یا رنج نرسیدن برامون پر رنگ تر شه) اونوقت هم با تعهد بیشتر اهدافمون رو دنبال میکنیم هم کم کم بعد از مدتی رو غلتک میفتیم تا حداکثر یکسال دیگه به خواستمون میرسیم و دیگه نه از قانون شکایت میکنیم نه به این باور میرسیم که قانون واسه همه ج میده واسه من نه. از طرفی از نشانه ها هم غافل نباشیم و هر جا نشانه ای در رابطه با اون خواسته مشاهده کردیم یادداشت کنیم تا از نتیجه زحمت و زمانی که صرف میکنیم نگران نباشیم و با دیدن این نشانه ها مطمئن شیم حتما در مسیر رسیدن به خواسته هامونیم. هدف ها علاوه بر زمان لازم باید ویژگی های دیگه ای داشته باشند که بشه اسمشونو هدف گذاشت:
هدف 6 تا مشخصه داره:
1- مکتوب باشد. حتما باید روی کاغذ بیارید. خداوند تو قرآن به قلم قسم خورده چون حکمت و قدرت داره چون معجزه میکنه. وقتی هدف رو روی کاغذ میارید روش مسلط و متعهدید ول وقتی تو ذهن چرخ بخوره، خیال پردازی بیشتر نیستید
2- واضح و شفاف: باید دقیق بدونید چی میخواید، با جزئیات. من میخوام پولدار شم! خوب چقدر پول میخوای؟ ماهی چقدر؟ در سال چه اندازه درآمد؟! من میخوام وزنم زیاد شه! خوب چند کیلو؟ در ماه چقدر اضفه شه؟ من میخوام ازدواج کنم اونم با یه خانم یا آقای خوب! خوب، چه کسی؟ چه ویژگی هایی؟ خوب باشه دیگه، خوب!!!!
3- قابل اندازه گیری: هر ماه بتونید بررسی کنید چقدر از مسیر رو اومدید. من میخوام سالی 20 میلیون درآمد داشته باشم که میشه ماهی تقریبا 1.5 میلیون. الان ماه اول رفت، نگاه کنید چقدر درآوردید، مثلا 500 هزار! پس این ماه کم کاری کردید، ایراد و اشکالاتی داشتید که برای ماه بعد باید رفع کنید
4- زمان: باید مشخص باشه تا کی میخواید برسید. من میخوام ازدواج کنم. تا کی؟ تا شش ماهه دیگه، تا یکسال دیگه، اینجوری براش متعهدید و از هر فعالیتی که شما رو از اون دور میکنه پرهیز میکنید. مثلا به خودت نمیگی فلانی دوست داره با من باشه یه مدت باهاش باشم بعد برم همسر دلخواهمو پیدا کنم! خوب اینجوری تا شش ماه دیگه به همسرت نمیرسی چون بخشی از زمان رو برای هوست از دست دادی
5- مسئولیت. هدف باید در مسئولیت خودتون باشه. یعنی من میخوام سالی 100 میلیون پولسازی کنم و خودم برای رسیدن بهش تلاش کنم، پدرم بهم نده، وام نگیرم، قرض نکنم، خودم مسئول رسیدن به این اندازه درآمد باشم. فلان شرکت منو استخدام کنه! این که میشه مسئولیت اون شرکمت! درستش اینه که بگید من شرایط استخدام در اون شرکت رو احراز کنم. فلانی بنده رو به غلامی خودش قبول کنه! این میشه مسئولیت اون فلانی! درستش اینه که بگید: من شرایط دامادی اون خانواده رو بدست بیارم
6- باور کردنی. هدف باید باور کردنی باشه. من سالی 20 میلیون درآند دارم میخوام تا سال دیگه برسونم به 1 میلیارد!! آیا باور کردنیه؟ به قول استاد شما باید مراحل تکامل رو طی کنید. شما هیچ وقت نمیتونید از ترم اول بپرید ترم سوم وقتی هنوز پیش نیازها رو پاس نکردید! توش میمونید.
توجه کنید که خواسته هدف نیست بلکه (خواسته+ برنامه ریزی= هدف) و تا زمانی که خواسته خودتونو تو قالب بالا نریزید به شکل هدف در نمیاد و شانس رسیدن بهش پایین میاد.
یک روش خوب دیگه برای تسریع در رسیدن به خواسته هامون اینه که هر روز ساعت رو روی 15 دقیقه کوک کنیم و از خودمون بپرسیم برای رسیدن به خواستمون بهتره چه کارهایی انجام بدیم؟ و حداقل 20 راه حل نوشته و اونا رو عملی کنیم. گاهی اوقات خودمون راه حل های بهتری به ذهنمون میرسه و اگه این تمرین رو مستمر انجام بدیم ذهنمون روز به روز خلاق تر شده و بارهای بعد راه حل های راحت تر و نزدیک تر رو به ما میده.
از اینکه به من فرصتی دادید تا نظرمو بگم و راهنمایی هر چند کوچیک به دوستای عزیزم در این سایت الهی بکنم خیلی خیلی ازتون ممنونم چون همیشه خداوند انسان های درستکاری رو سر راهم قرار میداده که با سخاوتمندی تمام دانسته ها و تجربیاتشونو در اختیارم قرار میدادند و منو در مسیر متعالی هستی که خودشون در اون بودند قرار داده و هدایت میکردند. من هم دوست داشتم بخشی از این بازوهای توانمند باشم و گوشه ای از کار رو هر چند خرد و ناچیز بگیرم. امیدوارم همون دعایی که استاد همیشه در آخر فایل هاشون برامون میکنند اول بر خودشون و بعد برای ما اجابت شه و همه بتونیم زندگی سعادتمند و بهشتی چه در این دنیا چه در دنیای باقی برای هم خودمون و هم دیگران بسازیم.
سلام,خدارو شکر میکنم که در جمع شما هستم .میخوام یه نوع باور حتمی رو از زبان قران بهتون بگم:
خداوند در ایه ی 5و6 سوره ی انشراح میفرماید .این ایه با صراحت بهمون میگه منفی بافیامونو تموم کنیم و اجازه بدیم مثبت ها هم خودشونو نشون بدن
اگه واقعا باور کنیم دنیایی که توش زندگی میکنیم بر مبنای باورها و احساسات ما به اون باورها اداره میشه خیلی سریعتر میتونیم به خودمون کمک کنیم
من چند روز پیش یکی از وسیله هامو ازم دزدیدن همه ی اطرافیانم اوم فرد دزد رو نفرین میکردن و کلی حرفهای منفی,ولی من نامه ای نوشتم به کائنات:گفتم میدونم که همه چی از انرژیه و انرژی هیچوقت از بین نمیره و فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه و من مطمعنم اون وسیله با انرژیه بالاتر بهم برمیگرده
چن روز بعدش تو کانال اقای عباسمنش فایل های سه برابر شدن درامد رو دیدم و باخودم عهد کردم که در یکسال اینده دراندم بیشتر از سه برابر بشه دقیقا2 روز بعد برنده ی تخفیف 40 درصدیه سایت اقای عباسمنش شدم
مورد دیگه ای که دوس دارم بگم اینه که همه ی ما ذهن ناخوداگاه داریم و ناخوداگاه هرکسی به نوعی خدمتکار وفاداره اون شخص هست و باورهای مارو همین ناخوداگاه که به سیستم انرژیه اصلیه کائنات وصله اجرا میکنه,و این خدمتکار وفادار هر کاری میکنه به نفع ماست-این یه واقعیته-ما همگی به نوعی از مشکلاتمون نفعی عایدمون میشه,پس بیایم با خودمون روراس باشیم و تو خلوت فک کنیم که چه سودی ازین مشکل میبرم که خودشو پنهان کرده؟؟؟؟اونوقته که میفهمیم اشکال کار کجاس و میتونیم سریعتر به خواسته هامون برسیمدوستان بیاید همه جنبه های پیدا و پنهان خودمونو بپذیریم
مورد اخر اینکه:هرجایی حس کردید دیگه نمیتونید ادامه بدید و دلیلی هم واسه مثبت اندیشی پیدا نکردید فقط به این موضوع فک کنید که شما دی ان ای خداوند بلند مرتبه رو دارید و خون پادشاهی تو رگهای شما جاریه پس قدرت به این عظمت رو تو وجودتوم احساس کنید و هیچوقت نامید نشید
اینو بدونید که ما همین الانم به عنوان شاهکار خلقت موفق و پیروز هستیم
من خودم برای حفظ آرامش و نگاه مثبت به زندگیم یکی از کارایی که خیلی دوستش دارم گوش کردن فایلهای استاده که خیلی به من حس خوبی میده.و واقها آروم میشم.کار دیگه نوشتنه چیزایی که میخوام به زمان حال که خب خیلی هاشم بلافاصله برام رخ میده بعضی هاش خب دیرتر اما بلاخره میدونم که میشه.تصور کردن خواسته هام قبل خواب به صورتی که بهش رسیدم کار دیگه ای هستش که من برای حفظ احساس خوب و رسیدن به خواسته هام انجام میدم.گوش کردن جملات تاکیدی با صدای خودم.اینا همشون کاراییه که من خودم واسه کنترل ذهنم و ورودی هام انجام میدم.
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و قدیمی ام در خانواده ی صمیمی استاد عباسمنش عزیز
در خصوص سوال مطرح شده که قطعا سوال خیلی از ما هم هست و مطمئنا همه مون تا حالا یکبار هم که شده بهش فکر کردیم نظراتی دارم که شنیدن و عمل کردن بهشون خالی از لطف نیست.
دوستان عزیز کنترل ورودی های مغز با موارد مثبت برای همه ی ما مشکل است و حتی گاهی این سوال پیش می آید که چرا با وجود دانایی به اهمیت این کنترل باز هم ما به سراغ موارد منفی میرویم و گرایش بیشتری نسبت به انجام اعمال منفی داریم.
یکی از چیزهایی که خیلی به من کمک کرد تا ورودیهایم را کنترل نمایم استفاده از قانون اهرم رنج و لذت استاد عباسمنش بود. به این صورت که ورودیهای مثبت (که تا آن زمان به دلیل پیشینه ی منفی من ، رنج آور بودند) را با تکنیک های خاصی تبدیل به امور لذت بخش خودم کردم و کم کم به لذت های زندگیم تبدیل شدند و البته جایگزین ورودی های منفی شدند. این موارد عبارت بود از:
1 – نوشتن عبارات تاکیدی مثبت:
اینکار همیشه برای من کار تکراری ای بود و زیاد جالب نبود اما من به جای عبارات تکراری که در سایت ها و کتابها و … وجود داشت عبارات تاکیدی منحصر به خودم را می ساختم ودر آن آرزوهایم را با جزئیات کامل مینوشتم و البته مهمترین کار این بود که از آرزوهای کوچک قابل دریافت در چند روز آینده شروع کردم و در کمال ناباوری آن اتفاقات دقیقا به شرحی که نوشته بودم با جزئیات اتفاق می افتاد و حتی اگر یک جزئی را در عبارات و نوشته هایم فراموش میکردم آن جزء خاص پدیدار نمیشد و این برای من به منزله ی یک نوع سفارش دادن از کاتالوگ خداوند بود که لذت میبردم
2 – شکرگزاری:
بعد از گرفتن آرزوهام همش به این مسئله فکر میکردم که باید به اطلاع خداوند برسانم که دریافت کردم مثل سیستم دلیوری موبایل یا مثلا مثل اینکه ما به مقصدی میرسیم و نزدیکانمون رو از رسیدنمون مطلع میکنیم وگرنه مایه ی نگرانی اونها میشه. من هم این شکرگزاری رو به منزله ی اطلاع رسانی به خداوند برای دریافت نعمت، برای خودم تبدیل به وظیفه کردم.
3 – تمرکز:
در اوقاتی که زمان دارم و دغدغه ای ندارم یعنی منتظر چیزی یا کسی نیستم و یا کار خاصی برای انجام دادن ندارم چشمهامو میبندم و معمولا با صدای آرام یک موسیقی ملایم برای چند دقیقه حس میکنم روحم در زمان پرواز می کند و در زمان و موقعیتی که آرزوی آینده ی من هست برای چند دقیقه در آنجا زندگی میکند و اطرافیان و زندگی ام را در آن شرایط میبینم و به جرات میگم که هر بار از این کار غرق ذوق میشم.
توصیه میکنم قبل از خواب اینکار رو انجام بدید چون ممکن است ادامه ی آرزوهاتون در خواب ادامه پیدا کنه که معرکه هست.
4 – حذف شرایط بد:
در زندگی من آدمهایی بودن که از دیدنشون لذت نمیبردم و حتی اذیت هم میشدم ولی به دلیل شرایط خانوادگی و تاهل اصلا جایز نبود که دوری کنم ازشون و حتی اجبار هم برای دیدنشون داشتم. به همین دلیل روزی نبودن این آدمها رو در زندگیم تصور کردم و فکر کردم که مثلا از اونها به هر دلیل تا مدت زیادی دور شدم. شاید باورتون نشه اما انقدر در این تصور خودم غرق شدم که دیدم گاهی دلتنگ اونها میشم و اصولا آدمها در دلتنگی خصلت های خوب افراد رو میبینن و اینطوری تونستم اون آدمها رو هضم کنم و البته در کمال تعجب روابطمون هم باهاشون خیلی خیلی کمتر شد.
5 – Dream Board:
ساختن دریم بورد برای من کار مشکلی بود و البته دلم نمیخواست همه ی اعضای خونه از آرزوهای من مطلع باشن بنابراین به راحتی عکس خواسته هام رو داخل موبایلم ریختم و به عنوان بک گراند موبایل هرروز میبینمش
6 – حس برابر بودن:
گاهی حس بدی که ما نسبت به بعضی افراد داریم از بالاتر بودن اونها یا اینکه حس میکنند از ما برتر هستند سرچشمه میگیره. از اونجایی که یکی از مهمترین اصول ورودیهای مثبت داشتن عشق به افراد هست بنابراین کافیه بپذیریم همه ی ما آدمها از یک سلول به وجود اومدیم و کسی برتر از ما نیست و ما هم برتر از کسی نیستیم. در این صورت آدمهایی که واقعا از نظر موفقیت از ما جلوتر هستند رو تحسین میکنیم و آدمهایی که حس برتری پوچ نسبت به ما دارند رو نادیده میگیریم تا با احساساتشون که از نظر ما نادرسته سرگرم باشن. این حالت آرامش بینظیری در بر داره. توصیه میکنم که بیوگرافی آدمهای موفق رو بخونید چون کم کم برامون جا میفته که هرکسی که به جایی رسیده یه آدم معمولی مثل ما بوده.
7 – خوشحال بودن:
هر کسی با چیزی خوشحال میشه که به نظر من نباید اون رو از خودش دریغ کنه. مثلا من با این خوشحال میشم که هر شب یه لباس مهمونی بپوشم و آرایش کنم و حس کنم دارم از زمان حالم لذت میبرم.
8 – برنامه ی روزانه:
اول هر ماه من یک برنامه ی روزانه در سررسیدم مینویسم که شامل همه ی کارهایی هست که اینجا گفتم و باید هرروز انجام بدم و جلوی هر کدوم تیک میزنم اگر کاری انجام نشود یرای خودم جریمه ی نقدی در نظر میگیرم
برای همه ی شما دوستان عزیزم آرزوی موفقیت زیاااااد دارم.
مدتیه ک تصمیم گرفتم ب آگاهی هایی ک از سایت دریافت میکنم عمل کنم و بنویسم برای خودم
حتی شده یه کامنت کامل و نوشتم تو دفترم چون خییلی اگاهی های خوبی داشته وحسم وعالی کرده
و ویسش کردم حتی
گوشش دادم
مدتیه دارم قرآن و هم با معنی ریشه ای میخونم ک حالم و خیلی خوب میکنه چون ایمانم وقوی تر ومحکم ترمیکنه
صبح ها ک از خواب بیدار میشم اولین جایی ک همیشه سعی میکنم نگاه کنم آسمونه و به خودم یادآوری میکنم ک میلیاردها کهکشان وجود داره ک کره ی زمین یه نقطه هم حساب نمیشه
وشنیدن صدای گنجشک ها و بلبل ها و مرغ وخروس اینو بهم یادآوری میکنه ک کل هستی درحال تسبیح و ستایش خداست
نگاه کردن ب درخت های اطراف خونه مون ک از بالای دیوار پیداست رنگ سبزشون حس زندگی وطراوت بهم میده ورنگ آبی آسمون
همیشه تصور میکنم یک روز شناخته میشم و آدمای زیادی از ارزش هایی که من ایجاد میکنم استفاده میکنند و من اون روز با افتخار میگم من شاگرد استاد حسین عباسمنش هستم. هر چند ایشون تا بحال من رو از نزدیک ندیده و خودش هم خبر نداره اما من شاگرد ایشونم. من هر روز متعجب تر میشم از مسیری که شما طی کردید. هر روز به خودم میگم این مرد بزرگ چیزهایی رو فهمیده که تا بحال هیچ کس بجز خوده خدا نه گفته و نه شنیده.
کنترل ورودی های ذهن.! چیزی که افکار مکرر ما و سپس باورهای ما و در نهایت زندگی ما رو میسازه.
چطور متوجه شدید پی و ریشه ی تمام اتفاقات زندگی ما ورودی هامونه؟!
شما فوقالعاده اید استاد. الان حدود سه سال هست که دارم روی باورهام، نه… بهتره بگم روی آموزشای شما کار میکنم. حالا بعد از سه سال مفهوم کنترل ورودی های ذهن رو متوجه شدم. تا حدی مفهوم این جمله رو متوجه شدم که بخاطرش رابطه عاطفی ای رو که در تمام ابعاد خیلی خوب بود اما در مورد باورهای مالی ضعف بزرگی توش بود رو با احترام کنار گذاشتم. و این جرات رو زمانی پیدا کردم که فایل قربانی کردن و بها دادن برای رسیدن به خواسته هامون رو گوش کردم. ( درمورد روز عید قربان و قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم)
استاد گفتید اگر ابراهیم اینقدر ایمان داشت که چاقو رو گذاشت زیر گلوی پسرش خدا هم اون همه جلال بهش داد.
خب من به خودم گفتم مینا تو برای رسیدن به یک زندگی بی نقص باید چیزهای زیادی رو قربانی کنی. عشقی که ابراهیم به فرزندش داشت بالاتر از عشق تو به رابطه ی عاطفی ای که الان داری بوده. تو میدونی شریک عاطفیت باورهای مالی ضعیفی داره و حتی از زمانی که وارد این رابطه شدی ورودی مالیت کمتر و کمتر شد و در نهایت صفر شد. اما اون شخص در کنار تو ورودی های مالیش بیشتر و بیشتر شد و الان خوشحال و راضیه. چون تو همنشین او بودی و بهش جرات میدادی. اما او با حرفها و باورهاش (ورودی هایی که به تو میداد) جرات های تو رو ازت میگرفت.
پس اقدام کن و این رابطه رو قربانی کن تا خداوند تو رو در فرکانس و مدار افراد ثروتمند قرار بده. روی خودت کار کن، به ایده هات عمل کن و اجازه بده که مدارت بالا و بالاتر بره.
استادجانم، به نظر شخصی من مهم ترین راه کنترل ورودی همنشینی نکردن با افراد نادرست و با باورهای غلط هست. و مهمترین راه خوراک ذهنی درست دادن همنشینی با افرادی با باورهای درست است. و این درباره ی تمام خواسته ها صدق میکنه.
من جرات و جسارت بالایی دارم و هر کسی با من هم نشین میشه جسارت پیدا میکنه.
پس من میفهمم که وقتی تمرین میدید که برید با افراد ثروتمند صحبت کنید دقیقا به چه دلیل و به چه معناست.
استاد عزیزم راه کنترل ورودی های ذهن، گوش، چشم و زبانه. اگر این سه تا رو در محیطی درست قرار بدیم اتفاقات فوقالعاده ای میافته.
استاد جانم بعد از سه سال امروز به آگاهی واقعی رسیدم.
امروز از زندان ناآگاهی بیرون اومدم. ایمان بوجود آمده، ایمانی که به عمل منتهی شده.
از عملم میگم:
1. دیروز از رابطه عاطفی نادرست بیرون آمدم، 2 دقیقه گریه کردم و بعدش رقص و شادمانی و سپاسگزاری بخاطر این آگاهی و توان انجام این عمل درست.
2. امروز دارم میرم تمرین آگهی تبلیغاتی رو در مترو انجام بدم.همین الان لباس پوشیدم و آماده ی رفتنم، اما چون موقع آماده شدنم داشتم فایل رو گوش میدادم عاشقانه دوست داشتم کامنت بذارم بعد برم.
3. سه روز پیش به خودم این تعهد رو دادم و نوشتم که مینا با تمام توانت ورودی هات رو، کنترل میکنی. خب من عملا ورودی هام از طریق تلوزیون و ماهواره و کوچه و خیابون و آدمای دری وری نیست چون قویا کنترلش کردم، بلکه از طریق همنشین هامه. پس هر کسی کمترین موج منفی بده دنبال نمیکنم، و خودم هم کمترین حرف منفی نمیزنم. و نگاهم رو کنترل میکنم.
در آخر استاد جانم الان قدر تمرین هایی که میدید رو میدونم و از امروز تصمیم دارم تک به تک تمریناتتون رو با تمام توان و با تمام وجود عمل کنم.
به قول شماااا، ایمااااانی که عمل نیااااورد حررررف مفت اسسسست… نقطه سر خط.
من پاشم برم تمرین آگهی تبلیغاتیم رو انجام بدم.
از خدا براتون عمر طوووووولانی میخوام. برای خودمم میخام که شاگرد خوب و فوقالعاده ای باشم براتون.
سلاممم سلااممممممم بهترین استاد سلام زبان خدا سلام استاد عزیزم این نشانهههه امروزمن بودکه خیلی بهش نیاز داشتم خیلی ممنونم ازتون بابت فایل عالیتون وای استاد من هرروز بیشتر دارم خودمو میشناسم بیشتر دارم روی خودم کار میکنم بیشتر دارم زیبایی هارو میبینم استاد من خانوادع عالی دارم بهترین پدر بهترین مادر بهترین همسر و فرزند استاد من این فایلو گوش دادم یادم گذشتم افتادم که مدام به پدرم ب مادرم میگفتم شما منو بدبخت کردین ک زود منو عروس کردین شما باعث بدبختی من شدین چرا پول نیست استاد عزیزم من باخودم فکر کردم چرااااا ماها میتونیم این حرفهای زشتو به زبان بیاریم ولی اینکه ب پدر و مادرمون بگیم بهتون افتخار میکنیم سختههههه استاد وایییی خیلی برام سخت بود ولی گوشیو ورداشتم برای بابام برای مامانم وای استاد هنوز گریه میکنم براشون نوشتم دوستون دارم بهتون افتخار میکنم و ارسال کردم استاااااددد انقد حالم خوب وو عجیب بود انقققدددددد سست شدم داشتم سبزی پاک میکردم اومدم پاشم رو پام نمیتونستم واستم استاد بزور رفتم اشپزخونه اب خوردم چقدرررر الان سبک شدم چقدر حس خوبی دارم وای وای ممنونم خدا ممنونم خدا وای خدا من همون محدثه گذشتم؟؟؟ همون که همه رو مقصرمیدونست استاداشکام میریزع
همون محدثه ک یک پسرگوگولی داره ولی مدام خودکشی میکرد و بستری میشد الکی الکیییی حالش بد بود و همش دنبال دعا نویس بودم میگفتم من طلسم شدم من جنی شدممم
من محدثه خدا استاد عباس منشو سر راهم قرار داد من ارزوی مرگ همسرم و فرزندمو داشتم الان دیوانه واررررردوسشون دارم همه رودوست دارم من سرشار از کینه بودم الان عاشق همه انسان هام من ک به همسرم متعهد نبود الان فقط چشام همسرمو میبینه استاااددد من شروع کردم نوشتن خوبی های همسرم نوشتن خوبی های فرزندم پدرم مادرم
یهو دیدم همه عوض شدن همه منو دوست دارن استاااددد نگو من عوض شدم همون دختر ک دستاش پر خط تیغ بود الان کل وجودش شده اسم الله خدایا ممنونتم منو نجات دادی استاد ممنونتم راهو بهم نشون دادی استاد من تصمیمات بزرگی گرفتم من من افسردگیم خوب شد مدام پیش روانپزشک بودم دعا نویس از همه کمک خاستم بغیر اصل کاری بغیر خداااا
خسته شدم از همه بریدم ب تهش رسیدم واونجا گفتم خدایااااا ففط تو میتونی منو نجات بدی استاد من تازه متولد شدم. استاد خاستم ازتون تشکر کنم شما جون منو نجات دادی شما زندگی منو نجات دادی وای خدا چقدر مهربونه با این همه گناه ک من کردم شمارو سر راهم قرار داد و من روز بروز بهترو بهتر میشم استاد عزیز دوستون دارم و از خدا ممنونم
درود برمحدثه زیبا روی زیبا خوچقدر حال امروزت عالیه دختر،چقدر خوشحال شدم متن شما رو در ششمین روز از اولین ماه بهار1403خوندم ولذت بردم،فرشته ناز،مادرگل وهمسردلبر،ته ته همه چیز خودت وحال خودته،خداروصدهزار مرتبه شکر برای رشد ودرخشندگی امروزتون،موفق،خوشبخت،پاک پرازآرامش وافکار زیبا وخوب باشید،خیلی دوست دارم امسال کامنتهای زیباتون رو بخونم عزیزم،سال نو حال نو،زیبا بدرخشید
من خودم الان یکسال و اندی است که دارم از همه فایلهای رایگان و یکسری از فایلهای پولی استاد استفاده می کنم به طوریکه در این مدت نه تنها تلویزیون و ماهواره تعطیل شده بود بلکه فیلم و موزیک هم تعطیل شد چون به مرور دیگه به صحبتهای استاد معتاد شدم . من که قبلا تا تو ماشین و مسیر خانه و ترافیک فرصتی گیر میوردم موزیک گوش میدادم الان داعم دارم کلیپ و صحبتهای استاد رو گوش میدم که با توجه به سن و سالم(50 سال) فکر می کنم روند تغییرم خیلی خوب بوده چون همونطوریکه استاد هم در یکی از کلیپهاش میگه هر چه سنت بالاتر باشه تغییر سخت تره ولی البته اگر تغییر کنی ایمانش قویتر و محکم تره چون قبلا راههای زیادی رو رفتی و تجربش رو داری.
خوب بگذریم اینها رو گفتم تا یک بیوگرافی از خودم به اطلاع دوستان گلم برسونم. حالا به سوال مطرح شده در مورد “تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟” می پردازم. به نظر من مشکل اصلی پس از فهمیدن و قانع شدن بر اینکه هدف اصلی ماندن در فرکانس مثبت و نگه داشتن خود در این فرکانس است ، اینه که شما وقتی در برابرمشکلات و حوادث نادلخواه قرار می گیری ، چگونه امواج و مدار ذهنیت رو مدیریت کنی ؟ این مسئله، سختترین و در واقع مهمترین مسئله ای است که پاشنه آشیل همه انسانها در زمان بحران می باشد. چون ما به مرور که در برابر مشکلات زندگی قرار می گیریم با توجه به اینکه قبلا روش فرکانس و مدار مثبت را بلد نبودیم . بطور غریزی از آموخته های (اجتماع و محیط ) یاد گرفتیم که در همچین مواقعی وارد حس بد بشویم و با فرستادن فرکانس بدی که ناشی از آن حس بد است به صورت تصاعدی و سریع وارد حالت خشم، نفرت،نا امیدی و در نهایت مرگ(خود کشی یا دیگرکشی) بشویم.که البته این روند در اشخاص مختلف فرق می کند.در اینجا هر کس باید ببیند تا کجا پیش می رود . مسلما کسی که تا مرحله مرگ پیش می رود کارش سختتر از کسی است که در حالت خشم متوقف می شود واین روند هم بسته به تجربیات هر کس در مواقع بروز حوادث فرق می کند.اگر شخصی قبلا تحت تأثیر فشار ناشی از مشکلات تا جایی پیش رفته که به فکر خودکشی و راحت شدن از این زندگی و یا کشتن انسان دیگری برای رهایی از آن مخمصه به ذهنش رسیده مسلما در حال حاضر اگر بتواند در حالت عادی روی مسائل مثبت تمرکز کند در حالت غیر عادی (بروز مشکل حاد ) به مرز خودکشی یا دیگر کشی خواهد رفت. و در واقع پاشنه آشیل این فرد با فرد دیگری که فقط تا حد حس بد یا عصبانیت و یا ناامیدی پیش رفته فرق دارد . پس هر کس بایددر درجه اول پاشنه آشیل خود را پیدا کند و در واقع نقطه شروع تغییر این شخص از اینجا شروع می شود . حالا گام بعدی شکستن این روند ودر واقع دنده عقب آمدن تا نقطه صفر و سپس رفتن به سمت مدارمثبت می باشد.
مثلا کسی که به مدار مرگ می رسد . میبایستی با تمرین در مواقع بروز مشکل ، خود را یک مرحله به عقب یعنی ناامیدی برساند و به ترتیب در گام بعدی به مدار عصبانیت ودر انتها به مدار توجه نکردن به اتفاق منفی و سپس جایگزین کردن آنها با نکات مثبت است.(داخل پرانتز باید بگم که این دنده عقب در واقع تو ذهن شما و با خود شما انجام میشود نه با شخص بیرونی ، اول خودکشی را بی اهمیت میکنی بعد ناامیدی بعد عصبانیتت رو روی کاغذ می نویسی و هر چی می خواهی بهش میگی ، آخرش هم که خوب تخلیه شدی با یک حس خوب میری روی نکات مثبتی که اطرافت میبینی و پیداش می کنی .
در واقع آدم منفی مثل فرد عصبانی می ماند . مسلما از فردی که زود عصبانی می شود نمیشود انتظار داشت که در مواقع بروز عصبانیت سریع جلوی خود را بگیرد و این فرد با فرد ذاتا آرام فرق دارد . فرد ذاتا آرام در برابر مشکلات تحریک نمیشود و اگر هم تحریک شود مغزش عادت کرده که بدنبال چیزی برای آرام کردن خود بگردد .در حالی که آدم عصبانی مزاج مغزش یاد گرفته با کوچکترین مشکلی یک روند نزولی از حس بد ، بالا بردن صدا و ریختن عصبانیت بر طرف مقابل مشکل خود را حل کند. وقتی شما به عنوان آدم عصبانی مزاج می فهمی که نه تنها عصبانی شدن مشکلی را حل نمی کند بلکه باعث صدمه زدن به خودت هم می شود حالا باید روند عصبانی شدن را بشکنی و هر بار که میخواهی عصبانی بشوی یک گام به عقب برداری تا جایی که دیگر عصبانی نشوی . در این مرحله حالا می توانی همیشه شاد باشی در واقع این مثال برای فرکانس مثبت و منفی هم صادق است. وقتی ذهن ما یاد گرفته تا یک مشکلی پیش می آید و یا تا حست خراب می شود یک روند منفی را پیش برود یکباره نمی تواند این روند را بشکند. پس باید به ترتیب با آگاهی و هوشیاری هر بار یک قدم به عقب برگردی تا به صورت عادت شده ودر شما نهادینه شود .تا جایی که از همان اول در فرکانس مثبت بمانی در واقع باید یک تغییر عادت برای ذهن ایجاد کرد بطوریکه تا اتفاقی می افتد ذهن بطور اتومات دنبال چیزهای شاد و مثبت بگردد. چون ذهن ما در طول تاریخ بشریت بطور اکتسابی یاد گرفته در برابر مشکلات و حوادث نا گوار و نادلخواه روی مدار و فرکانس منفی قرار بگیرد و هیچ وقت یاد نگرفته روی نکات مثبت متمرکز بشود .
در واقع ما همیشه یاد گرفتیم حوادث رو تحلیل منطقی کنیم و درست و غلط بودن و یا مقصر و خطا کار رو پیدا کنیم. در صورتیکه این هیچ کمکی به ما برای پیشرفت و سعادتمندی نمی کند . چیزی که به ما در هر شرایطی کمک می کند فقط حال خوب و حس خوب است. پس اگر واقعا به این موضوع ایمان بیاوریم ، در قدم اول با تغییر عادت ذهنی و پس از مدتی خود ذهن بطور اتوماتیک موضوعات حال خوب را پیدا می کند .
به نام وجودی که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود آمد
با سلام و خسته نباشید خدمت همهی دوستان و به ویژه استاد بزرگوار
بهترین شیوه برای تمرکز و توجه به نکات زیبای زندگیمون سپاسگزاری سپاسگزاری و سپاسگزاری از خدای مهربون خودمونه… خدایی که هر وقت هر چی ازش بخواهیم برامون فراهم میکنه. خدایی که همیشه و همه جا برای محقق کردن شرایط زیبای زندگی ما هست… خدایی که با هیچ چشم داشتی برای ما همه کاری میکنه تا ما به اون هدف نهاییمون برسیم و به موفقیت برسیم. خدایی که با تمام مهربانیش میخواد ما پیشرفت کنیم و جهان را برای ما به تسخیر در بیاره…. خدایی که همهی جهان را فرمان بردار ما میکند تا به بهترین و زیباترین احساسات برسیم…. خدا … خدا… خدا…. واقعا هرچی ازش بگیم بازم کمه. برای اینکه حسمون رو خوب کنیم باید با خودمون و خود مقدسمون(خدا) به بهترین نحوه ممکن خوش بگذرونیم. باید قدر خودمونو بیشتر و بیشتر بدونیم. از نبود دیگران در کنارمون ناراحت نشیم. همیشه و همه جا باید روی خدای خودمون حساب کنیم.
باید دور افکاری که توی سرمون میاد یک حصار خیلی مهم بکشیم که هر چیزی روی باورمون تاثیر نذاره.هر کسی ما رو نتونه ناراحت کنه… حتی اگه شده بیخیال دوست و فامیل و حتی خانواده بشیم.بیخیال شبکههای اجتماعی تلویزیون و … بشیم. باید همیشه لذت زندگی کردن رو با تموم وجود حس کنیم و واقعا از زندگی لذت ببریم.
برای اینکه تمرکزمون زیاد بشه خیلی خوبه که مکتوب بنویسیم که چی میخواهیم… چون اینجوری وضوحش برای خودمون خیلی خیلی بیشتره. آخه خدا خودش از نهان و آشکار ما آگاهه ولی این خود مائیم که که نمیدونیم چی میخواهیم.
برای اینکه تمرکزمون روی نکات زییای زندگیمون باشه باید بهای زیادی بدیم. باید از جون و دل و با عشق به کاری که داریم انجام میدهیم، به محیط کاری که در آن هستیم ، جایی که زندگی میکنیم فقط فقط و فقط به زیبایی های آنها توجه کنیم. نیازی نیس سختی زیادی بکشیم فقط کافیه یکم حالمونو خوب نگه داریم یکم به زیباییها و نکات مثبت جایی که هستیم توجه کنیم که خود به خود همهی شرایط برامون درست میشه. باور کنید درست میشه…
ضمن تشکر از استاد بزرگوار و زیبای خودم، همینجا فرصت رو محترم میشمارم و از تمام زحمات استاد و گروه خوبشون بابت تمام زحماتی که کشیدند تا دید مردم نسبت به جهان، خدا و … عوض بشه تشکر میکنم.
از استاد بزرگوار هم بابت دوره معرکه و بینظیر قانون آفرینش نهایت سپاسگزاری را دارم. استاد هرچی از این دوره بگم کمه… همش عالیه ولی جلسه ششم(مسئولیت پذیری) خیلی خیلی عالی بود. از رابطه ما با خود مقدسمون گفتید. گفتید که هرچی ازش بخواهید بهتون میده…. منم مثل خیلیا افکار محدود کننده زیادی داشتم و حتی خیلی روی خدای خودم حساب نمیکردم که کارامو برام انجام بده. ولی الان به خیلی چیزا رسیدم.(به کسانی که دوره قانون آفرینش رو ندیدن پیشنهاد میکنم که حتما ببینید. )
استاد ممنوم ازت… خیلی دوستت دارم… ی روزی میام و از نزدیک میبینمت
خدا یار و نگهدار همگی
به نام خدا سلام به استاد عزیز و دوستان خوب خودم این روز ها به دلیل باور های اشتباه که ایجاد شده بین مردم ذهنیت فقیر بین همه ی آون ها هست و ممکنه حتی دوست شما هم یک حرفی رو مثل این که ثروت مندان دزدن یا خسیسن بزنه که البته دست خودش هم نیست به دلیل باور های اشتباه من متوجه شدم که اگر همون موقع مخالف حرفش رو بهش نزنین آون حرف در گوش شما و ناخداگاه شما ریشه ایجاد میکنه باید بگین نه این طوریم نیست بد یک مثال بیارین مثلا بگین بیل گیتس با اون ثروت بازم میبخشه ولی سریع بحث رو عوض کنید بگین حالا ولش کن میگم فلان چیز مثلا که بحث اوضاع رو خراب تر میکنه فقط فیلم های تلویزیونی که تماشا میکنید درست باشه مثلا انیمیشن کودکی من فرار جوجه ای واقعا خیلی خوب بود با این که انیمیشن بود نشون میده یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت که جوجه ها اونجا هواپیما میسازن جملات زیاد بابت موفقیت آسان بدست میاد رو بخونید هر روز صبح و شب موقع خواب اول شکر گزاری کنین که حاله آدم خیلی خوب میشه بعد از اون با خودتون بگین موفقیت آسانه یک سری از الگوهایی پیدا کنید که راحت موفق شدن و اون ها رو با خودتون بگین به خودتون بگین که لیاقت موفقیت رو دارین توی حتی کانال های انگیزشی هم مراقب مطالب باشین چون آون ها هم من متوجه شدم که روی شکست تمرکز بیشتر دارن مثلا میگن که یک بار موفقیت حاصل هزار بار شکسته که واقعا باور اشتباهی است کتاب های صوتی از موفقیت آسان است رو گوش کنید روی یک برگه از باور های درست بنویسید و هر روز با صدایی که خودتون بشنوید بخونید فایل های استاد رو گوش کنین فایل هایی که بیشتر براتون جالبه بیشتر گوش کنین هر روز به خودتون در مورد موفقیت بگین فیلم های موفقیت رو ببینید مثل همین انیمیشن فرار جوجه ای یا یک فیلم از موفقیت راکی در بوکس و امثال این ها عاشق همه شمام یا علی
سلام
من برای فعال کردن قانون جذب همیشه تصور میکردم که باید فکرمو کنترل کنم تا خواستم جذب شه. یعنی فکره که باعث جذب خواسته یا ناخواسته ما میشه. ولی وقتی در طول روز این کار رو انجام میدادم مخصوصا برای اهداف خیلی مهمم میدیدم که هیچ اتفاقی نمیفته یا اگه میفته بسیار سطحیه. خواستمو تو ذهنم میساختم بعد چشامو میبستمو تجسم میکردم بهش رسیدم ولی همیشه یه چیزی از درونم فعال میشد و حس و حالمو خراب میکرد اونم با اینکه فکرم در مسیر درست بود و این موضوع همیشه مایه تعجبم بود که پس چرا این قانون ج نمیده!!!! و در آخر به این نتیجه رسیدم که این قانون ج میده چون بقیه ج گرفتند ولی من نمیتونم فعالش کنم حالا اشکال کجاست نمیدونم. بعد که فایل رایگان «قانون اصل کائنات- استاد عباس منش» رو گوش دادم با موضوعی به اسم باور آشنا شدم که خیلی برام جالب و راهگشا بود. اونجا بود که متوجه اشکال کارم شدم. من فکرمو تو مسیر درست قرار میدادم ولی ابر قدرتی مثل باور های محدود کننده مثل سرعت گیرهای ناصاف و ناهموار جلو راهم سد میشدند و مانع تقویت انرژی جذب و رسیدن به خواسته هام میشدند، طوری که در اثر تعدد و تکرار این موانع فکرم دچار استهلاک و ضرب دیدگی میشد و کلا از حرکت باز میموند و منو به این نتیجه رسوند که قانون ج میده ولی نه برای تو (تو نمیتونی فعالش کنی)!! پس یا قیدشو بزن و اینقدر وقتتو باهاش هدر نده یا اشکال کارتو پیدا کن و به کارش بنداز. من با اینکه خیلی زمان از دست داده بودم و شاید عاقلانه نبود باز هم ریسک کنم ولی تصمیم گرفتم راه حل دوم رو عملی کنم. تو این فایل گفته شد که باور (فکری که زیاد تکرار شده) های ما در اثر ورودی های ذهن ما ایجاد میشن و من میدونستم که ذهن ما از 5 ورودی تغذیه میشه (چشم، گوش، بینی، دهان، لامسه: 5 حواس)، و از قبل هم آیه 24 سوره عبس «فلینظر الانسن الی طعامه: پس انسان باید به غذای خود بنگرد» رو خونده بودم و متوجه شده بودم که این غذا فقط غذای دهان نیست بلکه غذای گوش، چشم، بینی و حتی لامسه ما هم هست و از اون روز به بعد تصمیم گرفتم اینا رو کنترل کنم. یعنی هر غذایی نخورم، هر چیزی رو نبینم، نشنوم، بو نکنم و لمس نکنم. ولی نمیدونستم مثلا چی بخورم چی نه… ولی تمرکز روی خواسته باعث شد که افرادی رو جذب کنم که منو به هدفم برسونند. برای کنترل غذای دهان یک سی دی به نام طب قرآنی رو جذب کردم که تحولی توی غذاهایی که باید بخورم و نخورم ایجاد کرد و با رعایت نکات گفته شده خیلی از لحاظ مزاجی سلامت تر شدم و این باعث شد حسمم هم بهتر شه و زندگی روی خوشتری بهم نشون بده. شاید تعجب کنید که غذای دهان چه ارتباطی با باورها و ارسال فرکانس ها داره!! ولی چه قبول کنید چه نه، موثره چون غذای جسم روی روح هم اثر داره و اگه با مثلا تغذیه نامناسب در شرایط نامساعدی قرار بگیره روحمون رو هم رنجور و بیمار میکنه. مطالبی که در این سی دی برای منع غذاها و نوشیدنی ها گفته میشه شاید باعث تعجب شه و به نظر غیر عملی بیاد که همچین غذاها و نوشیدنی هایی رو ترک کنیم و با چه چیزهایی جایگزین کنیم ولی چه خوشتون بیاد چه نه، قصه همینه که اگه جسم در تعادل نباشه روح هم نمیتونه متعادل و در موقعیت ارسال درست فرکانس ها قرار بگیره.
در مورد غذای گوش هم: من همیشه سعی میکردم از حرف های نادرست دیگران و به طور کلی از این افراد دور باشم و خودمم مراقب باشم که با کلام نامناسب ورودی منفی برای گوش و مغز دیگران نباشم. از طرفی تلاش کنم با افراد مثبت اندیش که افکار مثبت رو در ذهنم میکارند معاشرت کنم و خودم هم برای دیگران همچین فردی باشم. هر روز برای خودم جملات تاکیدی مثبت و موثر (خلاف باورهای محدود کنندم) بسازم و با خودم با صدای بلند (تا گوشم تغذیه شه) تکرار کنم و ورودی های مناسبی از طریق گوش به مغزم ارسال کنم مثلا من میتونم، من به اندازه کافی خوبم، من ارزشمندم، من شادم، من زیبام، من باهوشم، من شایسته و لایقم، من تحت حمایت خداوندم، من دوست داشتنی ام، من خودمو دوست دارم، من مغناطیس پولم، من ثروتمندم، من مطلعم، من دانام، من موفقم، من در مسیر جذب خواسته هامم، …. . البته دقت کنید که برای تحت تاثیر قرار دادن ضمیر ناخودآگاه که باورهای ما رو در بر داره باید به ویژگی خودتونم نگاه کنید که آیا انسانی (تصویری- شنیداری- حسی- یا جنبشی) هستید. اگه تصویری هستید، عکس خواسته هاتونو به در و دیوار اتاقتون بچسبونید یا در background گوشیتون قرار بدید تا از طریق چشم ضمیر ناخودآگاهتون رو برنامه ریزی کنه. حتی گالری گوشی و تبلت رو با تصاویر انگیزشی خواستتون پر کنید و تصاویر نامناسب رو پاک کنید. اگه شنیداری هستید، تکرار جملات تاکیدی پر قوتی که ساختید با کمک تسبیح هر روز صبح که پا میشید قبل از چک کرد پیاما یا نوتیفیکشین های گوشی یا تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو و …. چون اول صبح ذهن در حالت تلقین پذیریه و معمولا مواردی که گفتم ورودی های مناسبی نیستند و حتی الامکان بشه کم یا بهتر از اون حذفشون کرد خیلی خوب میشه. مثلا حذف گروه ها و پیج های نامناسب در تلگرام یا اینستاگرام، حذف برنامه های نامناسب تلویزیون و رادیو… البته کم کم نه یهویی و با لحاظ جایگزین های هیجان انگیز مناسب تا کمک کنند ما به روال قبلیمون بر نگردیم. راه دیگه، گوش دادن جملات تاکیدی که قبلا با صدای خودمون ضبط کردیم. من به گوش دادن موزیک های شاد علاقه داشتم و فکر میکردم وقتی موزیک شاده پس حتما مثبته و ورودی مناسبی برای گوشم هست. ولی بعدها متوجه شدم چقدر در اشتباه بودم چون هم متن ترانه هم موزیکش پر از لغات و جملات منفی و حتی اگه مثبت، بسیار نامناسب و چرت و پرت هستند. شاید بگید من آهنگ خالی گوش میدم که متن منفی به ذهنم القا نکنه. ولی اگه دقت کنید موزیک های شاد هم بسیار ناموزون و نامناسب برای مغز هستند. شاید همون اولش حس سرخوشی به شما بده ولی اگه دقت کنید بعد از اتمامشون حس خوبی ندارید (یه حسی مثل پوچی و بی معنی بودن زندگی بهتون دست میده). مثل خوردن نوشابه میمونه که وقتی میخورید چقدر احساس خوب دارید ولی تاثیرات بسیار بدی روی جسم و بعد روحتون میذاره مثل پوکی استخوان، بالا رفتن فشار خون و متعاقبش خطر حمله قلبی یا سکته مغزی، اختلال در هضم غذا، افزایش وزن…. بنابراین من در انتخاب موزیک دقت و وسواس به خرج دادم و تونستم بلدهای این کار رو پیدا کنم و هر روز صبح که پا میشم قبل از بیرون اومدن از رختخواب چون ذهنم در حالت تلقین پذیری هست یک قطعه از موزیسین های بزرگی چون موتزارت، باخ، بتهون، شوبرت و شوپن گوش بدم و بعد روزمو شروع کنم. نمیدونم دقیقا دارن چیکار میکنند ولی تاثیرات فوق العاده عجیبی روی ذهن و ضمیر شما میذارند و ورودی های بسیار مناسبی برای مغز شما هستند مثلا برای من: زباله های ذهنیمو دور میریزند و روحمو پاکسازی می کنند، تمرکزمو بالا میبرند، انرژی و اشتیاق زیادی برای دنبال کردن برنامه ها و اهدافم در من ایجاد میکنند، راه حل مسائل به خوبی به ذهنم میرسه، حتی رو قیافمم تاثیر گذاشته و چهره متناسب تر و زیباتری برام میسازند (میتونید گوش بدید و تو آیینه خودتونو نگاه کنید) و هزار جور تاثیر مثبت دیگه که فقط با استمرار در ادامه کار در خودتون می بینید. من حتی آهنگ زنگ گوشیمو یکی از این قطعات گذاشتم چون وقتی گوشی زنگ میزنه ذهن شش دانگ روی زنگ متمرکز میشه و تا چند ثانیه به خوبی میتونه تاثیر بگیره. هر چه در گوش دادن به قطعه متمرکزتر باشید بیشتر تاثیر میگیرید یعنی در حین پخش موزیک هیچ کاری نکنید و فقط گوش بدید ببینید چی میزنه. حتی اگه از این موزیک ها خوشتون نمیاد ولی خودتون رو مجبور کنید روزی یکی گوش بدید، فکر کنید داروی تلخیه که باید برای درمان روح، ذهن و ضمیر ناخودآگاهتون بخورید. توجه کنید که موزیک روی درک شما از جهان هستی اثر میذاره و اگه نامناسب باشه نمیتونید درک درستی داشته باشید مثلا باعث میشه به جای هدفمند بودن اونو پوچ و بی معنی تصور کنید.
ورودی های دیگه رو هم میتونید به خوبی کنترل کنید مثلا هر فیلم یا تصویری رو نبینید و حتی الامکان تلویزیون، رادیو و شبکه های اجتماعی رو حذف یا کم کنید. حتی به ظاهرتون هم اهمیت بدید و همیشه آراسته و مرتب و زیبا باشید. از رنگ های شاد در کفش و لباس استفاده کنید. لازم نیست گرون باشه همین که زیبا، آراسته و ملون باشید کافیه. سعی کنید رنگ های تیره رو کم کنید. سعی کنید همیشه چهره بشاشی داشته باشید تا هم وقتی تو آیینه نگاه میکنید شادیتون دوچندان شه هم ورودی تصویری مناسبی برای ذهن دیگران باشید و با شاد کردن اونا این بازخورد تصویری به خودتونم برگرده. و یه موضوع مهمی که میخوام بگم در مورد خانه تکانی یا رفع انباشتگی محیط زندگی و کارتون هست که تاثیر فوق العاده ای روی پاکسازی ذهنتون از انباشتگی ها میذاره. اگه امتحان کنید متوجه میشید که چقدر ذهنتون با همین کار ساده آزاد و رها میشه و فضا برای بهتر کار کردن روی باورها و ارسال فرکانس ها برای ذهن و ضمیر باز میشه. در خانه تکانی (رفع انباشتگی) به این صورت عمل کنید که اولا فقط به مکانی که متعلق به خودتونه مثل اتاقتون در خانه یا محل کار، کار داشته باشید و اصلا دیگران رو با این روش که ممکنه باب میلشون نباشه آزرده نکنید. دو تا کیسه بردارید و تمام وسایل، لباس ها، کفش ها و .. اضافه که نمیخواید رو در این کیسه ها بریزید. تو یکی سالم ها در دیگری بدرد نخورها. کیسه بدرد نخورها رو دور بریزید و کیسه سالم ها رو هدیه بدید. حتی وسایلی که میخواید ولی فعلا نه از جلوی چشمتون دور کنید مثلا تو انباری قرار بدید، مثل کتاب های کنکوری که میخواید ولی فعلا نه بلکه واسه بعد که میخواید دوباره کنکور شرکت کنید. یادداشت های اضافه روی کاغذ یا در دفترچه یادداشت گوشی و تبلت دور بریزید، کتاب هایی که نمیخواید رو به کتابخانه بدید، بخش گالری، فیلم و صوت های گوشی و تبلت رو از بدرد نخورها و منفی ها پاکسازی کنید همچنین لپ تاپ. اتاقتون رو گردگیری کنید، جارو، و جمع و جور اساسی. لباس ها و وسایلی که نیاز به تعمیر دارند تعمیر کنید و کلا یه سر و سامونی به محیط زندگیتون بدید. هر چقدر که طول کشید مهم نیست، مهم اینه که انجام بدید تا بینید همین پاکسازی ساده چه تاثیر خوبی روی پاکسازی روحتون میذاره. وقتی دور و اطرافتون پر از انباشتگی ها و زوائد باشه فرصت برای جذب موقعیت های جدید طبق فنگ شویی به زندگیتون وجود نداره و انرژی جذب در محیط زندگیتون به جریان نمیفته، با این کار ساده ذهنتون به خوبی از دغدغه ها خالی میشه. ولی بخش دیگه این رفع انباشتگی مربوط به خود ذهن و ضمیرتونه یعنی دور ریختن زباله هایی مثل خشم، کینه، حسادت، عقده …. من روی این موارد کار کردم و تونستم روحمو تا حدود زیادی پاکسازی کنم گرچه هنوز هم برای نتیجه بهتر باید روی موارد اینچنینی بیشتر کار کنم. مثلا اگه در گذشته خطایی کردم سعی کردم خودمو ببخشم و به خودم گفتم، اون زمان آگاه نبودی و این خطاها ازت سر زد پس چرا باید خودتو سرزنش کنی!!
تراژدی شخصیمو مینویسم و اونو حل میکنم. همه ما یه تراژدی شخصی داریم که مدام بهش فکر میکنیم یا راجبش حرف میزنیم و همه ناکامی ها و شکست هامونو به اون نسبت میدیم. مثلا طلاق والدین باعث شد من سرخورده شم، نقص جسمیم باعث شد نتونم مثل بقیه بدرخشم، اون مزاحمت در بچگی باعث شد احساس بدی نسبت به خودم پیدا کنم و به این باور برسم که آدم ارزشمندی نیستم…. اگه این اتفاقات نبود من حتما آدم بهتری بودم. اینجاست که باید به اون قصه از یه دید دیگه نظر کرد. مثلا طلاق والدین باعث شد من آدم قوی تری شم و از لحاظ مالی- عاطفی روی پای خودم وایسم، نقص جسمیم باعث شد تو فلان رشته ورزشی مهارت پیدا کنم و افتخار بدست بیارم، مهارت و افتخاری که خیلیا با جسم سالم و با وجود تلاش زیاد نتونستند بهش برسند، اون مزاحمت در بچگی باعث شد من روی اعتماد به نفسم کار کنم و تبدیل به آدمی شم که در برابر هر مسئله ریز و درشتی که برام پیش میاد حس ارزشمندی همیشه همراهم باشه و خودمو نبازم….. با این روش ها میشه اون تراژدی شخصی رو به یک قصه رویایی تبدیل کرد و بابتش ذهن رو مغشوش نکرد و فرکانس های خلاف خواسته و آرزو نفرستاد.
از طرفی، استاد منو با موضوع گفتگوهای ذهنی آشنا کرد و باعث شد من از روی احساسم به ذهنم رجوع کنم و ببینم چی اون تو داره میگذره. اونا رو روی کاغذ آورده و براشون چاره جویی کنم. مثلا اگه ناراحتم که فلانی داره باهام چه رفتاری میکنه یا چه حرفی بهم میزنه یا چه حرکتی میکنه که منو دلخور و آزرده خاطر میکنه، اولا به خودم نگاه کنم ببینم آیا رفتارای من رفتارای اونو باعث میشه یا خودش ناهنجاره. اگه ایراد از منه، خودمو اصلاح کنم اگه از اونه که حرف، رفتار یا حرکتشو روی کاغذ بیارم و براش سناریونویسی کنم (که این دفعه که این حرف رو بهم زد یا این رفتار رو باهام کرد من اینجوری جوابشو میدم و البته مودبانه و راه حلی کاملا کاربردی که مسئله منو حل کنه نه در جهت تخریب یا چزوندن طرف مقابل) بعد این سناریو رو اونقدر در محیط شبیه سازی شده تمرین کنم تا مهارتم شه که وقتی روبروی طرف در محیط واقعی قرار میگیرم با اعتماد به نفس جلوش ظاهر شم و بتونم موضوع رو حل و فصل کنم. محیط شبیه سازی شده به این صورته که مکانی خلوتی رو انتخاب میکنم، ذهنمو از دغدغه ها خالی میکنم، گوشیمو جهت اینکه رشته افکارمو پاره نکنه خاموش میکنم، روی صندلی میشینم یه صندلی هم جلو میذارم به تصور اینکه فرد مذکور روبروم نشسته و داره اون حرف ها رو بهم میزنه یا اون حرکات و رفتارها رو باهام میکنه، و بعد سناریویی رو که نوشتم در برابرش تمرین میکنم و اونقدر زیاد تا مهارتم شه و دیگه از اون شخص نترسم یا دست و پامو جلوش گم نکنم. این سناریو رو در محیط واقعی اجرا میکنم، یا ج میده یا نه. اگه ج داد که هیچ، من به هدفم یعنی تادیب اون فرد رسیدم اگه ج نداد سناریوی تازه ای مینویسم و همون مراحل رو طی میکنم تا بالاخره ج بده. و به این صورت این نوع گفتگوهای ذهنیمو که باعث ارسال فرکانس های مشابه اون اتفاق و رقم خوردم شرایط اینچنینی برام میشن رو خاموش میکنم. در درمان کینه ها هم به این صورت عمل میکنم: بعضی افراد منو رنجوندن ولی از این دنیا رفتند، بعضیا مهاجرت کردن و بعضی ها هم متوجه رفتارشون شدند و نتونستند جبران کنند ولی معذرت خواستند اما اون ناراحتی هنوز تو دل من هست. اولا طبق آموزش هایی که از استاد عزیزم دیدم به خودم میگم این شرایط رو خودت رقم زدی با ارسال فرکانس های نامناسب در اثر باورهای اشتباهت یا ورودی های نامناسبی که مغزتو باهاشون تغذیه میکردی. یا به خودم میگم، اون آدمه اگه رفتار بدی باهام کرده و آسیب جبران ناپذیری بهم زده، ذاتش خوب بوده ولی به راه نادرست کشیده شده و بدی میکنه پس نباید تا این حد اونو تو ذهنم بد کنم. از طرفی سعی میکنم پذیرشمو در برابر آدم ها بالا ببرم و ازشون انتظار بیشتر از توانشون نداشته باشم مثلا انتظار دانایی از آدم نادان، این دید منو کمی آروم میکنه. ولی بهترین راهی که برام ج میده اینه که به خودم میگم این اتفاق ناخوشایند چه مزیتی برام داشت؟ با چه افرادی آشنا شدم، چه کتاب هایی خوندم، چه موقعیت هایی رو جذب کردم. مثلا برای حل دغدغه ذهنیم با سایت استاد آشنا شدم و متوجه شدم این موقعیت رو خودم رقم زدم و نباید اون فرد رو مقصر بدونم و ازش کینه به دل بگیرم. راه دیگه اینه که به خودم میگم آیا اون واقعه اینقدر ناراحت کننده ست یا من زیادی بزرگش کردم و حساسم؟ آیا نباید بیشتر رو خودم کار کنم و توقعاتم از دیگران و حساسیت هامو پایین بیارم!! روش دیگه اینه که تو ذهنم خوبی های اون فرد رو هم میبینم و یکپارچه اونو بد و لایق عداوت، دشمنی و کینه نمیبینم.
در حل عقده ها و کمبودها راه حلی که دارم اینه که سعی میکنم همیشه به زندگی خودم نگاه کنم و کاری به شرایط و موقعیت ها و کلا زندگی دیگران نداشته باشم و همیشه به خودم میگم اگه دیگری تونسته به فلان موقعیت برسه پس من هم میتونم بنابراین نیاز نیست حسرت بخورم. اگه شرایطم طوری باشه که به اون موقعیته نمیرسم یا به اون شکلی که هست نمیرسم به خودم میگم شاید این شرایط برای موفقیت من در این دنیا لازم بوده. مثلا اگه با یه نقص جسمی به دنیا اومدم، پدر یا مادر ندارم، قیافه زیبایی ندارم، و کلی مورد غیر قابل تغییر دیگه.
همیشه هم سعی میکنم لیستی از شکرگزاری هام تهیه کنم و هر روز با مواردی که میبینم یا به ذهنم میرسه پرش کنم تا متوجه شم خدا چقدر بهم داده و احساس کمبود نکنم. سعی میکنم خودمو همینجوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم (عزت نفس داشته باشم) و با تلاش از خودم آدم بهتری بسازم و هیچ محدودیتی رو برای خودم نپذیرم چون قبول کردم محدودیت در ذهن و دنیای درون منه نه در دنیای بیرون. همیشه سعی میکنم به خودم احساس خوبی داشته باشم و خودمو لایق و شایسته رسیدن به خواسته هام بدونم تا در ارسال فرکانس ها شک و تردید در اینکه تو لایق این آرزو نیستی به خودم راه ندم. برای این کار لیستی از دستاوردها، افتخارات و موفقیت های گذشتم تهیه میکنم و اونا رو با خودم تکرار میکنم و سعی میکنم این لیست رو به مرور زمان غنی تر کنم. همچنین هدایایی که در مناسب های مختلف مثل روز تولدم، روز دختر، عید نوروز … گرفتم رو یادآوری کرده و احساس ارزشمندی میکنم. رفتارهای خوبی که دارم و باعث تحسین دیگران میشم رو میشمرم و بابتشون حس خوبی نسبت به خودم پیدا میکنم و تو فرکانس های مثبت میمونم.
با کمک این روش ها میتونم اون گفتگوهای ذهنی برآمده از باورهامو شناسایی و حل کنم و آدم مثبت اندیش تری بشم و فرکانس های ذهنیمو روی جذب خواسته هام تنظیم کنم نه ناخواسته های برگرفته از باورهای محدود کنندم. راه دیگه ای که حس خوب رو در من تقویت میکنه و منو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار میده اینه که تصمیم گرفتم 10 هدفمو برای سال آینده بنویسم و بعد چرخه زندگیمو رسم کنم و ببینم زندگیم از لحاظ تعادل یا عدم اون در چه وضعیته تا بتونم این اهداف رو با توجه به این چرخه جهت بدم. دلیل نوشتن اهداف یک ساله و بعد 5-10-20… ساله اینه که آدم های موفق دور اندیشند و وقتی سال های بعد رو هم می بینند خیالشون راحته که دارند هدف مند پیش میرن و هیچ وقت دغدغه و نگرانی نرسیدن به آرزوها و خواسته هاشونو ندارند و همیشه با اطمینان قلبی در حال ارسال فرکانس های مناسب به جهان هستی هستند چون کسی که هدف و برنامه نداره اونم اصولی و علمی، ذهنش همیشه آشفته و پریشانه که بالاخره سرنوشت من قراره چی بشه!!!
چرخه زندگی شامل موارد زیره: دارایی، شغل، سلامتی، روابط عاشقانه و ازدواج ، رشد شخصی، معنویت، تفریح، روابط با خانواده و دوستان، برای این ها یک دایره رسم کردم و این موارد رو روی محیط دایره به صورت پراکنده نوشتم. از هر کدوم خطی به مرکز رسم کردم. مرکز میشه 0٪، محیط 100٪. بعد به هر کدوم نگاه کردم تا ببینم چقدر توش پیش اومدم. مثلا معنویت 90٪، سلامتی 80٪، تفریح 60٪، روابط یا خانواده و دوستان 10٪،… همه این درصد ها رو به هم وصل کردم تا چرخه زندگیم مشخص شه. از بین این ها اونایی که درصد بالایی گرفتند کاری نداشتم چون تو اون زمینه ها در وضعیت مطلوبی قرار داشتم ول اونایی که درصد پایینی گرفتند رو مشخص کردم و از بینشون سه تا رو که الویت بیشتری داشتند رو انتخاب کرده و روی اونا کار کردم تا چرخه زندگیم متعادل شه. اگه این کار رو نمیکردم مثلا میرفتم درصد تفریح یا سلامتی رو بالا میبردم چرخه زندگیم بیشتر از تعادل خارج میشد. پس از بین اون 10 هدف دو سه تاشو که درصد پایین تری تو چرخه گرفتند رو انتخاب کردم و برای رسیدن بهشون در طی یکسال برنامه ریزی کردم و الان در حال اجرای اون برنامه هستم. این شیوه منو از استرس نرسیدن به اهدافم ایمن کرد و فرکانس هام مثبت شد.
از طرفی تلاش کردم زمانمو مدیر کنم تا وقتم با کارهای دارای الویت پایین هدر نده و آخر شب دپرس به رختخواب نرم. اهداف یک سالم که مشخصه، بعد براشون برنامه ماهانه، هفتگی و روزانه نوشتم. به این صورت که جدول 12 خونه ای برای ماههای سال رسم کردم و تو هر خونه به طور مختصر نوشتم در هر ماه برای رسیدن به اهدافم میخوام چیکار کنم. و بعد آخر هر ماه برنامه مفصل ماه بعد رو مینویسم. برای هر هفته جدول میکشم و از روی برنامه مفصل ماهانه برنامه هفتگی رو تو جدول به طور مختصر میارم. برنامه روز بعد رو هم شب قبل از روی جدول هفتگی نوشته و الویت بندی میکنم. اینجوری براحتی زمانم مدیریت میشه و به برنامه هام میرسم. برای کارهای تکراری روزانه روتین روزانه تهیه میکنم و تو برنامه روزانم کارهاشو به صورت شماره میارم. واسه هفته هم چکلیست هفتگی تهیه میکنم که مثلا شنبه چه کارهای تکراری دارم و تو برنامه روزانه به جای نوشتن کارهای تکراری شماره شو نوشته و به همراه کارهای دیگه الویت بندی میکنم.
از طرفی عذر و بهانه های که مانع رسیدن من به خواسته هام میشن رو شناسایی و حل میکنم. مثلا:
– چرا برای تنظیم فرکانس هات روی جذب خواسته هات یه مدت تلاش کردی و رها کردی. چون هر کاری کردم نشد، این یعنی نمیشه یا برای من نمیشه، دیگه چرا باید بیشتر زمان بذارم.
راه حل: برای تغییر و تبدیل شدن به مغناطیس پول و عشق و علم و … زمان نیاز هست. هیچ هدفی یک شبه محقق نمیشه. شما یا کم کار کردی یا درست کار نکردی. اگه نشانه های رسیدن به خواستتو در حین کار دیدی پس تو مسیر جذبی اگه هیچ نشانه ای نمیبینی پس راهتو اشتباه اومدی و باید بگردی اشکال کارتو پیدا کنی نه تصمیم بگیری همه چی رو رها کنی!!
– من میخوام به اهدافم برسم ولی پدرم یا شوهرم نمیذاره، دولت لایحه هایی رو تصویب میکنه، تحت فشارم، از دست بر نمیاد ….
راه حل: رقم زدن سرنوشت دست خود آدمه نه دیگران و شرایط. اگه باور کنی خودتی که خالق زندگی و سرنوشتتی هیچ عامل دیگه ای نمیتونه مانعت شه
و کلی عذر و بهانه دیگه که چون تو فکر میچرخند احساس میکنیم ما رو تو تله انداختند و دست و پامونو برای رسیدن به خواسته هامون بستن. ولی اگه روی کاغذ بیان و هوشمندانه به جنگشون بریم براحتی قدرتشونو از دست داده و سرکوب میشن.
با کمک اهرم رنج و لذت، 5 سال دیگه-10-15-20 حتی بیشتر از اون رو میبینم و از الان برای اون چند سال بعد برنامه میریزم. به خودم میگم اگه چند سال بعد به اون هدف برسی چه لذتی میبری و اگه نرسی دچار چه رنجی میشی. این منو به تکاپو و حرکت وادار میکنه و باعث میشه ورودی های مغزمو از الان کنترل کنم و باورهای مخرب قدیمیمو دور بریزم و اونقدر به خودم نگم پس چرا نمیرسم!! اون هدفم مال 5 یا بیشتر سال دیگه ست نه امروز یا فردا که بخوام واسش عجله کنم. کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله ست و کوتاه تر از اون معنی نداره. چون تا آدم روی دور و غلتک بیفته (یعنی ارسال فرکانس های مثبت عادتش شه) کمی زمان میبره، و اگه بگه مثلا 6 ماه بعد برسم وقتی مهلت 6 ماهه سر میرسه و می بینه نرسیده از ادامه کار منصرف میشه چون انگیزشو نداره. ولی اگه کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله باشه و با این اهرم، لذت دستیابی به اون خواسته های 1 ساله یا رنج دست نیافتن رو واسه خودمون متصور شیم (21 روز پشت سر هم با تیک تو تقویم دیواری تو دفتر مربوطه در این مورد یادداشت کنیم و هر روز این نوشته ها رو پرتر کنیم تا در پایان 21 روز لذت رسیدن یا رنج نرسیدن برامون پر رنگ تر شه) اونوقت هم با تعهد بیشتر اهدافمون رو دنبال میکنیم هم کم کم بعد از مدتی رو غلتک میفتیم تا حداکثر یکسال دیگه به خواستمون میرسیم و دیگه نه از قانون شکایت میکنیم نه به این باور میرسیم که قانون واسه همه ج میده واسه من نه. از طرفی از نشانه ها هم غافل نباشیم و هر جا نشانه ای در رابطه با اون خواسته مشاهده کردیم یادداشت کنیم تا از نتیجه زحمت و زمانی که صرف میکنیم نگران نباشیم و با دیدن این نشانه ها مطمئن شیم حتما در مسیر رسیدن به خواسته هامونیم. هدف ها علاوه بر زمان لازم باید ویژگی های دیگه ای داشته باشند که بشه اسمشونو هدف گذاشت:
هدف 6 تا مشخصه داره:
1- مکتوب باشد. حتما باید روی کاغذ بیارید. خداوند تو قرآن به قلم قسم خورده چون حکمت و قدرت داره چون معجزه میکنه. وقتی هدف رو روی کاغذ میارید روش مسلط و متعهدید ول وقتی تو ذهن چرخ بخوره، خیال پردازی بیشتر نیستید
2- واضح و شفاف: باید دقیق بدونید چی میخواید، با جزئیات. من میخوام پولدار شم! خوب چقدر پول میخوای؟ ماهی چقدر؟ در سال چه اندازه درآمد؟! من میخوام وزنم زیاد شه! خوب چند کیلو؟ در ماه چقدر اضفه شه؟ من میخوام ازدواج کنم اونم با یه خانم یا آقای خوب! خوب، چه کسی؟ چه ویژگی هایی؟ خوب باشه دیگه، خوب!!!!
3- قابل اندازه گیری: هر ماه بتونید بررسی کنید چقدر از مسیر رو اومدید. من میخوام سالی 20 میلیون درآمد داشته باشم که میشه ماهی تقریبا 1.5 میلیون. الان ماه اول رفت، نگاه کنید چقدر درآوردید، مثلا 500 هزار! پس این ماه کم کاری کردید، ایراد و اشکالاتی داشتید که برای ماه بعد باید رفع کنید
4- زمان: باید مشخص باشه تا کی میخواید برسید. من میخوام ازدواج کنم. تا کی؟ تا شش ماهه دیگه، تا یکسال دیگه، اینجوری براش متعهدید و از هر فعالیتی که شما رو از اون دور میکنه پرهیز میکنید. مثلا به خودت نمیگی فلانی دوست داره با من باشه یه مدت باهاش باشم بعد برم همسر دلخواهمو پیدا کنم! خوب اینجوری تا شش ماه دیگه به همسرت نمیرسی چون بخشی از زمان رو برای هوست از دست دادی
5- مسئولیت. هدف باید در مسئولیت خودتون باشه. یعنی من میخوام سالی 100 میلیون پولسازی کنم و خودم برای رسیدن بهش تلاش کنم، پدرم بهم نده، وام نگیرم، قرض نکنم، خودم مسئول رسیدن به این اندازه درآمد باشم. فلان شرکت منو استخدام کنه! این که میشه مسئولیت اون شرکمت! درستش اینه که بگید من شرایط استخدام در اون شرکت رو احراز کنم. فلانی بنده رو به غلامی خودش قبول کنه! این میشه مسئولیت اون فلانی! درستش اینه که بگید: من شرایط دامادی اون خانواده رو بدست بیارم
6- باور کردنی. هدف باید باور کردنی باشه. من سالی 20 میلیون درآند دارم میخوام تا سال دیگه برسونم به 1 میلیارد!! آیا باور کردنیه؟ به قول استاد شما باید مراحل تکامل رو طی کنید. شما هیچ وقت نمیتونید از ترم اول بپرید ترم سوم وقتی هنوز پیش نیازها رو پاس نکردید! توش میمونید.
توجه کنید که خواسته هدف نیست بلکه (خواسته+ برنامه ریزی= هدف) و تا زمانی که خواسته خودتونو تو قالب بالا نریزید به شکل هدف در نمیاد و شانس رسیدن بهش پایین میاد.
یک روش خوب دیگه برای تسریع در رسیدن به خواسته هامون اینه که هر روز ساعت رو روی 15 دقیقه کوک کنیم و از خودمون بپرسیم برای رسیدن به خواستمون بهتره چه کارهایی انجام بدیم؟ و حداقل 20 راه حل نوشته و اونا رو عملی کنیم. گاهی اوقات خودمون راه حل های بهتری به ذهنمون میرسه و اگه این تمرین رو مستمر انجام بدیم ذهنمون روز به روز خلاق تر شده و بارهای بعد راه حل های راحت تر و نزدیک تر رو به ما میده.
از اینکه به من فرصتی دادید تا نظرمو بگم و راهنمایی هر چند کوچیک به دوستای عزیزم در این سایت الهی بکنم خیلی خیلی ازتون ممنونم چون همیشه خداوند انسان های درستکاری رو سر راهم قرار میداده که با سخاوتمندی تمام دانسته ها و تجربیاتشونو در اختیارم قرار میدادند و منو در مسیر متعالی هستی که خودشون در اون بودند قرار داده و هدایت میکردند. من هم دوست داشتم بخشی از این بازوهای توانمند باشم و گوشه ای از کار رو هر چند خرد و ناچیز بگیرم. امیدوارم همون دعایی که استاد همیشه در آخر فایل هاشون برامون میکنند اول بر خودشون و بعد برای ما اجابت شه و همه بتونیم زندگی سعادتمند و بهشتی چه در این دنیا چه در دنیای باقی برای هم خودمون و هم دیگران بسازیم.
خانم قانعی من واقعا به این حضور ذهن شما تبریک میگویم و تاثیر خوبی از نوشته هاتون گرفتم
شاد و موفق باشید…
سلام از ماست آقای یعقوبی
این از لطف بی اندازه شماست. من هر چی یاد میگیرم از این سایت الهی و از شما دوستان خوبم هست. امیدوارم گفته هام برای دوستان مفید باشه
فرناز عزیز سلام
افرین به شما که در سخت ترین شرایط تونستین از زاویه ای زندگی کنید که احساس خوبی به شما بده
دیدگاه شما بسیار زیبا بود
سلام آقا سعید
خیلی خیلی ممنونم از لطف شما و همچنین پیام انگیزشی که کامنت کردید ?
سلام,خدارو شکر میکنم که در جمع شما هستم .میخوام یه نوع باور حتمی رو از زبان قران بهتون بگم:
خداوند در ایه ی 5و6 سوره ی انشراح میفرماید .این ایه با صراحت بهمون میگه منفی بافیامونو تموم کنیم و اجازه بدیم مثبت ها هم خودشونو نشون بدن
اگه واقعا باور کنیم دنیایی که توش زندگی میکنیم بر مبنای باورها و احساسات ما به اون باورها اداره میشه خیلی سریعتر میتونیم به خودمون کمک کنیم
من چند روز پیش یکی از وسیله هامو ازم دزدیدن همه ی اطرافیانم اوم فرد دزد رو نفرین میکردن و کلی حرفهای منفی,ولی من نامه ای نوشتم به کائنات:گفتم میدونم که همه چی از انرژیه و انرژی هیچوقت از بین نمیره و فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه و من مطمعنم اون وسیله با انرژیه بالاتر بهم برمیگرده
چن روز بعدش تو کانال اقای عباسمنش فایل های سه برابر شدن درامد رو دیدم و باخودم عهد کردم که در یکسال اینده دراندم بیشتر از سه برابر بشه دقیقا2 روز بعد برنده ی تخفیف 40 درصدیه سایت اقای عباسمنش شدم
مورد دیگه ای که دوس دارم بگم اینه که همه ی ما ذهن ناخوداگاه داریم و ناخوداگاه هرکسی به نوعی خدمتکار وفاداره اون شخص هست و باورهای مارو همین ناخوداگاه که به سیستم انرژیه اصلیه کائنات وصله اجرا میکنه,و این خدمتکار وفادار هر کاری میکنه به نفع ماست-این یه واقعیته-ما همگی به نوعی از مشکلاتمون نفعی عایدمون میشه,پس بیایم با خودمون روراس باشیم و تو خلوت فک کنیم که چه سودی ازین مشکل میبرم که خودشو پنهان کرده؟؟؟؟اونوقته که میفهمیم اشکال کار کجاس و میتونیم سریعتر به خواسته هامون برسیمدوستان بیاید همه جنبه های پیدا و پنهان خودمونو بپذیریم
مورد اخر اینکه:هرجایی حس کردید دیگه نمیتونید ادامه بدید و دلیلی هم واسه مثبت اندیشی پیدا نکردید فقط به این موضوع فک کنید که شما دی ان ای خداوند بلند مرتبه رو دارید و خون پادشاهی تو رگهای شما جاریه پس قدرت به این عظمت رو تو وجودتوم احساس کنید و هیچوقت نامید نشید
اینو بدونید که ما همین الانم به عنوان شاهکار خلقت موفق و پیروز هستیم
با سلام
من خودم برای حفظ آرامش و نگاه مثبت به زندگیم یکی از کارایی که خیلی دوستش دارم گوش کردن فایلهای استاده که خیلی به من حس خوبی میده.و واقها آروم میشم.کار دیگه نوشتنه چیزایی که میخوام به زمان حال که خب خیلی هاشم بلافاصله برام رخ میده بعضی هاش خب دیرتر اما بلاخره میدونم که میشه.تصور کردن خواسته هام قبل خواب به صورتی که بهش رسیدم کار دیگه ای هستش که من برای حفظ احساس خوب و رسیدن به خواسته هام انجام میدم.گوش کردن جملات تاکیدی با صدای خودم.اینا همشون کاراییه که من خودم واسه کنترل ذهنم و ورودی هام انجام میدم.
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و قدیمی ام در خانواده ی صمیمی استاد عباسمنش عزیز
در خصوص سوال مطرح شده که قطعا سوال خیلی از ما هم هست و مطمئنا همه مون تا حالا یکبار هم که شده بهش فکر کردیم نظراتی دارم که شنیدن و عمل کردن بهشون خالی از لطف نیست.
دوستان عزیز کنترل ورودی های مغز با موارد مثبت برای همه ی ما مشکل است و حتی گاهی این سوال پیش می آید که چرا با وجود دانایی به اهمیت این کنترل باز هم ما به سراغ موارد منفی میرویم و گرایش بیشتری نسبت به انجام اعمال منفی داریم.
یکی از چیزهایی که خیلی به من کمک کرد تا ورودیهایم را کنترل نمایم استفاده از قانون اهرم رنج و لذت استاد عباسمنش بود. به این صورت که ورودیهای مثبت (که تا آن زمان به دلیل پیشینه ی منفی من ، رنج آور بودند) را با تکنیک های خاصی تبدیل به امور لذت بخش خودم کردم و کم کم به لذت های زندگیم تبدیل شدند و البته جایگزین ورودی های منفی شدند. این موارد عبارت بود از:
1 – نوشتن عبارات تاکیدی مثبت:
اینکار همیشه برای من کار تکراری ای بود و زیاد جالب نبود اما من به جای عبارات تکراری که در سایت ها و کتابها و … وجود داشت عبارات تاکیدی منحصر به خودم را می ساختم ودر آن آرزوهایم را با جزئیات کامل مینوشتم و البته مهمترین کار این بود که از آرزوهای کوچک قابل دریافت در چند روز آینده شروع کردم و در کمال ناباوری آن اتفاقات دقیقا به شرحی که نوشته بودم با جزئیات اتفاق می افتاد و حتی اگر یک جزئی را در عبارات و نوشته هایم فراموش میکردم آن جزء خاص پدیدار نمیشد و این برای من به منزله ی یک نوع سفارش دادن از کاتالوگ خداوند بود که لذت میبردم
2 – شکرگزاری:
بعد از گرفتن آرزوهام همش به این مسئله فکر میکردم که باید به اطلاع خداوند برسانم که دریافت کردم مثل سیستم دلیوری موبایل یا مثلا مثل اینکه ما به مقصدی میرسیم و نزدیکانمون رو از رسیدنمون مطلع میکنیم وگرنه مایه ی نگرانی اونها میشه. من هم این شکرگزاری رو به منزله ی اطلاع رسانی به خداوند برای دریافت نعمت، برای خودم تبدیل به وظیفه کردم.
3 – تمرکز:
در اوقاتی که زمان دارم و دغدغه ای ندارم یعنی منتظر چیزی یا کسی نیستم و یا کار خاصی برای انجام دادن ندارم چشمهامو میبندم و معمولا با صدای آرام یک موسیقی ملایم برای چند دقیقه حس میکنم روحم در زمان پرواز می کند و در زمان و موقعیتی که آرزوی آینده ی من هست برای چند دقیقه در آنجا زندگی میکند و اطرافیان و زندگی ام را در آن شرایط میبینم و به جرات میگم که هر بار از این کار غرق ذوق میشم.
توصیه میکنم قبل از خواب اینکار رو انجام بدید چون ممکن است ادامه ی آرزوهاتون در خواب ادامه پیدا کنه که معرکه هست.
4 – حذف شرایط بد:
در زندگی من آدمهایی بودن که از دیدنشون لذت نمیبردم و حتی اذیت هم میشدم ولی به دلیل شرایط خانوادگی و تاهل اصلا جایز نبود که دوری کنم ازشون و حتی اجبار هم برای دیدنشون داشتم. به همین دلیل روزی نبودن این آدمها رو در زندگیم تصور کردم و فکر کردم که مثلا از اونها به هر دلیل تا مدت زیادی دور شدم. شاید باورتون نشه اما انقدر در این تصور خودم غرق شدم که دیدم گاهی دلتنگ اونها میشم و اصولا آدمها در دلتنگی خصلت های خوب افراد رو میبینن و اینطوری تونستم اون آدمها رو هضم کنم و البته در کمال تعجب روابطمون هم باهاشون خیلی خیلی کمتر شد.
5 – Dream Board:
ساختن دریم بورد برای من کار مشکلی بود و البته دلم نمیخواست همه ی اعضای خونه از آرزوهای من مطلع باشن بنابراین به راحتی عکس خواسته هام رو داخل موبایلم ریختم و به عنوان بک گراند موبایل هرروز میبینمش
6 – حس برابر بودن:
گاهی حس بدی که ما نسبت به بعضی افراد داریم از بالاتر بودن اونها یا اینکه حس میکنند از ما برتر هستند سرچشمه میگیره. از اونجایی که یکی از مهمترین اصول ورودیهای مثبت داشتن عشق به افراد هست بنابراین کافیه بپذیریم همه ی ما آدمها از یک سلول به وجود اومدیم و کسی برتر از ما نیست و ما هم برتر از کسی نیستیم. در این صورت آدمهایی که واقعا از نظر موفقیت از ما جلوتر هستند رو تحسین میکنیم و آدمهایی که حس برتری پوچ نسبت به ما دارند رو نادیده میگیریم تا با احساساتشون که از نظر ما نادرسته سرگرم باشن. این حالت آرامش بینظیری در بر داره. توصیه میکنم که بیوگرافی آدمهای موفق رو بخونید چون کم کم برامون جا میفته که هرکسی که به جایی رسیده یه آدم معمولی مثل ما بوده.
7 – خوشحال بودن:
هر کسی با چیزی خوشحال میشه که به نظر من نباید اون رو از خودش دریغ کنه. مثلا من با این خوشحال میشم که هر شب یه لباس مهمونی بپوشم و آرایش کنم و حس کنم دارم از زمان حالم لذت میبرم.
8 – برنامه ی روزانه:
اول هر ماه من یک برنامه ی روزانه در سررسیدم مینویسم که شامل همه ی کارهایی هست که اینجا گفتم و باید هرروز انجام بدم و جلوی هر کدوم تیک میزنم اگر کاری انجام نشود یرای خودم جریمه ی نقدی در نظر میگیرم
برای همه ی شما دوستان عزیزم آرزوی موفقیت زیاااااد دارم.
سلام به استاد عزیز
ودوستان نازنینم
این فایل نشانه ی امروزم بود
مدتیه ک تصمیم گرفتم ب آگاهی هایی ک از سایت دریافت میکنم عمل کنم و بنویسم برای خودم
حتی شده یه کامنت کامل و نوشتم تو دفترم چون خییلی اگاهی های خوبی داشته وحسم وعالی کرده
و ویسش کردم حتی
گوشش دادم
مدتیه دارم قرآن و هم با معنی ریشه ای میخونم ک حالم و خیلی خوب میکنه چون ایمانم وقوی تر ومحکم ترمیکنه
صبح ها ک از خواب بیدار میشم اولین جایی ک همیشه سعی میکنم نگاه کنم آسمونه و به خودم یادآوری میکنم ک میلیاردها کهکشان وجود داره ک کره ی زمین یه نقطه هم حساب نمیشه
وشنیدن صدای گنجشک ها و بلبل ها و مرغ وخروس اینو بهم یادآوری میکنه ک کل هستی درحال تسبیح و ستایش خداست
نگاه کردن ب درخت های اطراف خونه مون ک از بالای دیوار پیداست رنگ سبزشون حس زندگی وطراوت بهم میده ورنگ آبی آسمون
چقد زیباست
الهی صدهزار بارشکرت خیلی حالم خوب میشه
مرسی استاد بابت این فایل
و سپاس از کامنت های عالی وارزشمند دوستان
درپناه رب العالمین شاد باشید
سلام به استادان عزیزم.
همیشه تصور میکنم یک روز شناخته میشم و آدمای زیادی از ارزش هایی که من ایجاد میکنم استفاده میکنند و من اون روز با افتخار میگم من شاگرد استاد حسین عباسمنش هستم. هر چند ایشون تا بحال من رو از نزدیک ندیده و خودش هم خبر نداره اما من شاگرد ایشونم. من هر روز متعجب تر میشم از مسیری که شما طی کردید. هر روز به خودم میگم این مرد بزرگ چیزهایی رو فهمیده که تا بحال هیچ کس بجز خوده خدا نه گفته و نه شنیده.
کنترل ورودی های ذهن.! چیزی که افکار مکرر ما و سپس باورهای ما و در نهایت زندگی ما رو میسازه.
چطور متوجه شدید پی و ریشه ی تمام اتفاقات زندگی ما ورودی هامونه؟!
شما فوقالعاده اید استاد. الان حدود سه سال هست که دارم روی باورهام، نه… بهتره بگم روی آموزشای شما کار میکنم. حالا بعد از سه سال مفهوم کنترل ورودی های ذهن رو متوجه شدم. تا حدی مفهوم این جمله رو متوجه شدم که بخاطرش رابطه عاطفی ای رو که در تمام ابعاد خیلی خوب بود اما در مورد باورهای مالی ضعف بزرگی توش بود رو با احترام کنار گذاشتم. و این جرات رو زمانی پیدا کردم که فایل قربانی کردن و بها دادن برای رسیدن به خواسته هامون رو گوش کردم. ( درمورد روز عید قربان و قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم)
استاد گفتید اگر ابراهیم اینقدر ایمان داشت که چاقو رو گذاشت زیر گلوی پسرش خدا هم اون همه جلال بهش داد.
خب من به خودم گفتم مینا تو برای رسیدن به یک زندگی بی نقص باید چیزهای زیادی رو قربانی کنی. عشقی که ابراهیم به فرزندش داشت بالاتر از عشق تو به رابطه ی عاطفی ای که الان داری بوده. تو میدونی شریک عاطفیت باورهای مالی ضعیفی داره و حتی از زمانی که وارد این رابطه شدی ورودی مالیت کمتر و کمتر شد و در نهایت صفر شد. اما اون شخص در کنار تو ورودی های مالیش بیشتر و بیشتر شد و الان خوشحال و راضیه. چون تو همنشین او بودی و بهش جرات میدادی. اما او با حرفها و باورهاش (ورودی هایی که به تو میداد) جرات های تو رو ازت میگرفت.
پس اقدام کن و این رابطه رو قربانی کن تا خداوند تو رو در فرکانس و مدار افراد ثروتمند قرار بده. روی خودت کار کن، به ایده هات عمل کن و اجازه بده که مدارت بالا و بالاتر بره.
استادجانم، به نظر شخصی من مهم ترین راه کنترل ورودی همنشینی نکردن با افراد نادرست و با باورهای غلط هست. و مهمترین راه خوراک ذهنی درست دادن همنشینی با افرادی با باورهای درست است. و این درباره ی تمام خواسته ها صدق میکنه.
من جرات و جسارت بالایی دارم و هر کسی با من هم نشین میشه جسارت پیدا میکنه.
پس من میفهمم که وقتی تمرین میدید که برید با افراد ثروتمند صحبت کنید دقیقا به چه دلیل و به چه معناست.
استاد عزیزم راه کنترل ورودی های ذهن، گوش، چشم و زبانه. اگر این سه تا رو در محیطی درست قرار بدیم اتفاقات فوقالعاده ای میافته.
استاد جانم بعد از سه سال امروز به آگاهی واقعی رسیدم.
امروز از زندان ناآگاهی بیرون اومدم. ایمان بوجود آمده، ایمانی که به عمل منتهی شده.
از عملم میگم:
1. دیروز از رابطه عاطفی نادرست بیرون آمدم، 2 دقیقه گریه کردم و بعدش رقص و شادمانی و سپاسگزاری بخاطر این آگاهی و توان انجام این عمل درست.
2. امروز دارم میرم تمرین آگهی تبلیغاتی رو در مترو انجام بدم.همین الان لباس پوشیدم و آماده ی رفتنم، اما چون موقع آماده شدنم داشتم فایل رو گوش میدادم عاشقانه دوست داشتم کامنت بذارم بعد برم.
3. سه روز پیش به خودم این تعهد رو دادم و نوشتم که مینا با تمام توانت ورودی هات رو، کنترل میکنی. خب من عملا ورودی هام از طریق تلوزیون و ماهواره و کوچه و خیابون و آدمای دری وری نیست چون قویا کنترلش کردم، بلکه از طریق همنشین هامه. پس هر کسی کمترین موج منفی بده دنبال نمیکنم، و خودم هم کمترین حرف منفی نمیزنم. و نگاهم رو کنترل میکنم.
در آخر استاد جانم الان قدر تمرین هایی که میدید رو میدونم و از امروز تصمیم دارم تک به تک تمریناتتون رو با تمام توان و با تمام وجود عمل کنم.
به قول شماااا، ایمااااانی که عمل نیااااورد حررررف مفت اسسسست… نقطه سر خط.
من پاشم برم تمرین آگهی تبلیغاتیم رو انجام بدم.
از خدا براتون عمر طوووووولانی میخوام. برای خودمم میخام که شاگرد خوب و فوقالعاده ای باشم براتون.
سلاممم سلااممممممم بهترین استاد سلام زبان خدا سلام استاد عزیزم این نشانهههه امروزمن بودکه خیلی بهش نیاز داشتم خیلی ممنونم ازتون بابت فایل عالیتون وای استاد من هرروز بیشتر دارم خودمو میشناسم بیشتر دارم روی خودم کار میکنم بیشتر دارم زیبایی هارو میبینم استاد من خانوادع عالی دارم بهترین پدر بهترین مادر بهترین همسر و فرزند استاد من این فایلو گوش دادم یادم گذشتم افتادم که مدام به پدرم ب مادرم میگفتم شما منو بدبخت کردین ک زود منو عروس کردین شما باعث بدبختی من شدین چرا پول نیست استاد عزیزم من باخودم فکر کردم چرااااا ماها میتونیم این حرفهای زشتو به زبان بیاریم ولی اینکه ب پدر و مادرمون بگیم بهتون افتخار میکنیم سختههههه استاد وایییی خیلی برام سخت بود ولی گوشیو ورداشتم برای بابام برای مامانم وای استاد هنوز گریه میکنم براشون نوشتم دوستون دارم بهتون افتخار میکنم و ارسال کردم استاااااددد انقد حالم خوب وو عجیب بود انقققدددددد سست شدم داشتم سبزی پاک میکردم اومدم پاشم رو پام نمیتونستم واستم استاد بزور رفتم اشپزخونه اب خوردم چقدرررر الان سبک شدم چقدر حس خوبی دارم وای وای ممنونم خدا ممنونم خدا وای خدا من همون محدثه گذشتم؟؟؟ همون که همه رو مقصرمیدونست استاداشکام میریزع
همون محدثه ک یک پسرگوگولی داره ولی مدام خودکشی میکرد و بستری میشد الکی الکیییی حالش بد بود و همش دنبال دعا نویس بودم میگفتم من طلسم شدم من جنی شدممم
من محدثه خدا استاد عباس منشو سر راهم قرار داد من ارزوی مرگ همسرم و فرزندمو داشتم الان دیوانه واررررردوسشون دارم همه رودوست دارم من سرشار از کینه بودم الان عاشق همه انسان هام من ک به همسرم متعهد نبود الان فقط چشام همسرمو میبینه استاااددد من شروع کردم نوشتن خوبی های همسرم نوشتن خوبی های فرزندم پدرم مادرم
یهو دیدم همه عوض شدن همه منو دوست دارن استاااددد نگو من عوض شدم همون دختر ک دستاش پر خط تیغ بود الان کل وجودش شده اسم الله خدایا ممنونتم منو نجات دادی استاد ممنونتم راهو بهم نشون دادی استاد من تصمیمات بزرگی گرفتم من من افسردگیم خوب شد مدام پیش روانپزشک بودم دعا نویس از همه کمک خاستم بغیر اصل کاری بغیر خداااا
خسته شدم از همه بریدم ب تهش رسیدم واونجا گفتم خدایااااا ففط تو میتونی منو نجات بدی استاد من تازه متولد شدم. استاد خاستم ازتون تشکر کنم شما جون منو نجات دادی شما زندگی منو نجات دادی وای خدا چقدر مهربونه با این همه گناه ک من کردم شمارو سر راهم قرار داد و من روز بروز بهترو بهتر میشم استاد عزیز دوستون دارم و از خدا ممنونم
درود برمحدثه زیبا روی زیبا خوچقدر حال امروزت عالیه دختر،چقدر خوشحال شدم متن شما رو در ششمین روز از اولین ماه بهار1403خوندم ولذت بردم،فرشته ناز،مادرگل وهمسردلبر،ته ته همه چیز خودت وحال خودته،خداروصدهزار مرتبه شکر برای رشد ودرخشندگی امروزتون،موفق،خوشبخت،پاک پرازآرامش وافکار زیبا وخوب باشید،خیلی دوست دارم امسال کامنتهای زیباتون رو بخونم عزیزم،سال نو حال نو،زیبا بدرخشید
با سلام خدمت دوستان و عباس جان
من خودم الان یکسال و اندی است که دارم از همه فایلهای رایگان و یکسری از فایلهای پولی استاد استفاده می کنم به طوریکه در این مدت نه تنها تلویزیون و ماهواره تعطیل شده بود بلکه فیلم و موزیک هم تعطیل شد چون به مرور دیگه به صحبتهای استاد معتاد شدم . من که قبلا تا تو ماشین و مسیر خانه و ترافیک فرصتی گیر میوردم موزیک گوش میدادم الان داعم دارم کلیپ و صحبتهای استاد رو گوش میدم که با توجه به سن و سالم(50 سال) فکر می کنم روند تغییرم خیلی خوب بوده چون همونطوریکه استاد هم در یکی از کلیپهاش میگه هر چه سنت بالاتر باشه تغییر سخت تره ولی البته اگر تغییر کنی ایمانش قویتر و محکم تره چون قبلا راههای زیادی رو رفتی و تجربش رو داری.
خوب بگذریم اینها رو گفتم تا یک بیوگرافی از خودم به اطلاع دوستان گلم برسونم. حالا به سوال مطرح شده در مورد “تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟” می پردازم. به نظر من مشکل اصلی پس از فهمیدن و قانع شدن بر اینکه هدف اصلی ماندن در فرکانس مثبت و نگه داشتن خود در این فرکانس است ، اینه که شما وقتی در برابرمشکلات و حوادث نادلخواه قرار می گیری ، چگونه امواج و مدار ذهنیت رو مدیریت کنی ؟ این مسئله، سختترین و در واقع مهمترین مسئله ای است که پاشنه آشیل همه انسانها در زمان بحران می باشد. چون ما به مرور که در برابر مشکلات زندگی قرار می گیریم با توجه به اینکه قبلا روش فرکانس و مدار مثبت را بلد نبودیم . بطور غریزی از آموخته های (اجتماع و محیط ) یاد گرفتیم که در همچین مواقعی وارد حس بد بشویم و با فرستادن فرکانس بدی که ناشی از آن حس بد است به صورت تصاعدی و سریع وارد حالت خشم، نفرت،نا امیدی و در نهایت مرگ(خود کشی یا دیگرکشی) بشویم.که البته این روند در اشخاص مختلف فرق می کند.در اینجا هر کس باید ببیند تا کجا پیش می رود . مسلما کسی که تا مرحله مرگ پیش می رود کارش سختتر از کسی است که در حالت خشم متوقف می شود واین روند هم بسته به تجربیات هر کس در مواقع بروز حوادث فرق می کند.اگر شخصی قبلا تحت تأثیر فشار ناشی از مشکلات تا جایی پیش رفته که به فکر خودکشی و راحت شدن از این زندگی و یا کشتن انسان دیگری برای رهایی از آن مخمصه به ذهنش رسیده مسلما در حال حاضر اگر بتواند در حالت عادی روی مسائل مثبت تمرکز کند در حالت غیر عادی (بروز مشکل حاد ) به مرز خودکشی یا دیگر کشی خواهد رفت. و در واقع پاشنه آشیل این فرد با فرد دیگری که فقط تا حد حس بد یا عصبانیت و یا ناامیدی پیش رفته فرق دارد . پس هر کس بایددر درجه اول پاشنه آشیل خود را پیدا کند و در واقع نقطه شروع تغییر این شخص از اینجا شروع می شود . حالا گام بعدی شکستن این روند ودر واقع دنده عقب آمدن تا نقطه صفر و سپس رفتن به سمت مدارمثبت می باشد.
مثلا کسی که به مدار مرگ می رسد . میبایستی با تمرین در مواقع بروز مشکل ، خود را یک مرحله به عقب یعنی ناامیدی برساند و به ترتیب در گام بعدی به مدار عصبانیت ودر انتها به مدار توجه نکردن به اتفاق منفی و سپس جایگزین کردن آنها با نکات مثبت است.(داخل پرانتز باید بگم که این دنده عقب در واقع تو ذهن شما و با خود شما انجام میشود نه با شخص بیرونی ، اول خودکشی را بی اهمیت میکنی بعد ناامیدی بعد عصبانیتت رو روی کاغذ می نویسی و هر چی می خواهی بهش میگی ، آخرش هم که خوب تخلیه شدی با یک حس خوب میری روی نکات مثبتی که اطرافت میبینی و پیداش می کنی .
در واقع آدم منفی مثل فرد عصبانی می ماند . مسلما از فردی که زود عصبانی می شود نمیشود انتظار داشت که در مواقع بروز عصبانیت سریع جلوی خود را بگیرد و این فرد با فرد ذاتا آرام فرق دارد . فرد ذاتا آرام در برابر مشکلات تحریک نمیشود و اگر هم تحریک شود مغزش عادت کرده که بدنبال چیزی برای آرام کردن خود بگردد .در حالی که آدم عصبانی مزاج مغزش یاد گرفته با کوچکترین مشکلی یک روند نزولی از حس بد ، بالا بردن صدا و ریختن عصبانیت بر طرف مقابل مشکل خود را حل کند. وقتی شما به عنوان آدم عصبانی مزاج می فهمی که نه تنها عصبانی شدن مشکلی را حل نمی کند بلکه باعث صدمه زدن به خودت هم می شود حالا باید روند عصبانی شدن را بشکنی و هر بار که میخواهی عصبانی بشوی یک گام به عقب برداری تا جایی که دیگر عصبانی نشوی . در این مرحله حالا می توانی همیشه شاد باشی در واقع این مثال برای فرکانس مثبت و منفی هم صادق است. وقتی ذهن ما یاد گرفته تا یک مشکلی پیش می آید و یا تا حست خراب می شود یک روند منفی را پیش برود یکباره نمی تواند این روند را بشکند. پس باید به ترتیب با آگاهی و هوشیاری هر بار یک قدم به عقب برگردی تا به صورت عادت شده ودر شما نهادینه شود .تا جایی که از همان اول در فرکانس مثبت بمانی در واقع باید یک تغییر عادت برای ذهن ایجاد کرد بطوریکه تا اتفاقی می افتد ذهن بطور اتومات دنبال چیزهای شاد و مثبت بگردد. چون ذهن ما در طول تاریخ بشریت بطور اکتسابی یاد گرفته در برابر مشکلات و حوادث نا گوار و نادلخواه روی مدار و فرکانس منفی قرار بگیرد و هیچ وقت یاد نگرفته روی نکات مثبت متمرکز بشود .
در واقع ما همیشه یاد گرفتیم حوادث رو تحلیل منطقی کنیم و درست و غلط بودن و یا مقصر و خطا کار رو پیدا کنیم. در صورتیکه این هیچ کمکی به ما برای پیشرفت و سعادتمندی نمی کند . چیزی که به ما در هر شرایطی کمک می کند فقط حال خوب و حس خوب است. پس اگر واقعا به این موضوع ایمان بیاوریم ، در قدم اول با تغییر عادت ذهنی و پس از مدتی خود ذهن بطور اتوماتیک موضوعات حال خوب را پیدا می کند .
با تشکر