این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
میدونم حالم خوبه چون در غیر این صورت فرصت پیام دادن رو پیدا نمی کردم
پس شاکر خداوندی هستم که جهانی با قوانین ثابت خلق کرد.
چند سالی هست با قوانین الهی اشنا شدم و برای درکش هزینه های زیادی پرداخت کردم.
من سال 94 با حال عالی و انگیزه فراوان به سمت پخش اموزه های استاد پرداختم و خداهم گفت: فرمان بردارم و این خواسته محقق شد و من طی چند ماه تونستم دورهای اعتماد به نفس و عزت نفس تو دانشگاه خودم یعنی دانشگاه ازاد بندرعباس برگزار کنم با این امید که مسیر استاد عزیز رو مو به مو عبور کنم.
یه مدتی گذشت با خودم گفتم عباس تو خوب حرف میزنی و بقیه هم می گن افرین و می گن دمت گرم،خدا تورو تو مسیر ما قرار داد،اما حقیقت این بود که من فقط در حد کرایه همون روز تو جیبم پول داشتم و حتی بعضی مواقع پای پیاده از خونم که یک ساعتی پیاده راه بود میومدم تازه این در شرایطی بود که من یه شهرستانی بودم)مشهد)توی یه شهر غریب و با زحمت هزینه رو جور می کردم.
و این منو اذت می کرد حس بدی داشتم تا اینکه برا خودم یه کارگاه تیرچه بلوک اطراف بندر راه اندازی کردم، اول کارم همش می گفتم تو می تونی ،
تو موفق می شی و فقط انرژی مثبت به خودم میدادم.
اما نشد،چرا؟؟؟؟
اینم دلیلش:
زمانی که من فک می کردم دارم به مسائل مثبت و ثروت افرین فک می کردم ،دقیقا به نبود اونا فک می کردم.
و وقتی می گفتم می تونم ته دلم می گفتم اگه نتونم چی و همش ترس از نشدن داشتم و خبر نداشتن.
تشخیص این دو فقط با احساس درونیت و تمرین و بدست اوردن قدرت تشخیص امکان پذیره.
خب من کارگاهم خوابید و هر شب میومدم سر می زدم تا دزد نیاد سراغ کارگاهم ولی وقتی یه شب اومدم دیدم کولر گازی پنجره ایم نیست و کپ کردم چون هنوز چک اون پاس نشده بود و قیمتش بالای 2میلیون بود.
چرا این اتفاق افتاد.؟؟
دلیل :
در تمام اون لحظاتی که من با دوچرخه از خونه حرکت می کردم سمت کارگاه می گفتم خدایا انشاالله اتفاقی نیفتاده و دوباره من داشتم به عدم امنیت تمرکز می کردم و بعد برخورد با این صحنه حس درونیم اروم بود و همش فک می کردم تازه به چیزی که خواستم رسیدم و رو به خدا کردم و خندیدم و تازه دوزاریم جا افتاده بود که چه گندی زدم و باز هم خودم جذبش کردم و از اون روز تا الان حتی یه بارم به نبود چیزی فک نکردم و چیزی هم کم نشد.
بعد اون ماجرا من چند میلیون بدهکار شدم و حسابی کلافه بودم و تماس ها پشت تماس تا روزی که این باور زیبا رو ساختم:
خداوندا ممنونم تمام تماس های ورودی من سرشار از اخبار ثروت افرین و شادی اور است.
و چند روز بعد گوشیم به مدت سه روز خراب شد
و بعد درست شدنش فهمیدم که اون سه روز چندتا طلب کار با عصبانیت بهم زنگ زدن و در هر صورت اگه جواب میدادم یا نه کار به دعوا می کشید و این بارم لبخند زدم و خدارو شکر کردم ولی فرقش این بود که به نتیجه مثبتم رسیدم و الان هم این از جملات تاکیدی منه.
من دوباره کارم رو شروع کردم و دارم رو به جلو حرکت می کنم و هر روز یه مسئله رو پیدا می کنم و براش جمله می سازم و ازش به نفع خودم استفاده می کنم.
و نظر من در جواب ،سوال این قسمت اینه:
هر زمان که به خواسته خودت فکر می کنی و احساس خوبی از عمق وجودت داری و حتی یک لحظه هم شک نداری برای رسیدن بهش و تمرکز می کنی به نشانه های سر راحت و قدم هارو یکی یکی بر میدارم، قطعا قطعا به هدفت خواهی رسید
من از چکیده اتفاقات زندگیم استفاده کردم و فقط خواستم چند نمونه براتون بیارم
اما این داستان سر دراز داره که انشاالله در کتاب خودم که اسمش( دانه ای در زیر برف) هست چاپ می شه
خوندن این متن با توجه دقیق به مسائل می تونه به تو کمک کنه که ایا تو واقعا به چیزی که می خوای توجه می کنی یا به چیزی که نمی خوای .
ممنونم از استاد عزیز بابت اماده کردن این بستر زیبا
و ممنونم از تو دوست عزیز که تلاش داری دنیا رو جایی بهتر برای زندگی کردن کنی.
واقعا لذت بردم از خوندن سرگذشت تون و اینکه خودتون پیدا کردن پاشنه آشیل تون رو برای هر مسئله ای جملات تاکیدی درست میکنید برای خودتون بسیار آموزنده و لذت بخش بود برام
از جمله تاکیدی که گفتید
خدایا سپاسگزارم که تمام تماس های ورودی من سرشار از هزار های ثروت آفرین و شادی آور هستش بسیار لذت بردم و برای خودم نوشتم و میخوام که منم بار ها و بارها تکرارش کنم
درود بیکران بر استاد عزیزم…..بینهایت ممنون بابت این فایل عالی…..اول از همه بگم در مورد اینکه بینهایت منتظریم تا به ایران تشریف بیارید .
من یه تجربه دارم در خصوص گم کردن و پیدا کردن مدارک که سه بار استفاده کردم و هر سه بار خودم تعجب کردم….خواستم به اشتراک بزارم….
یکی از چیزهایی که حال انسان رو ناخوب میکنه اینه که یک چیز مهمی رو گم کنیم و در موردش اضطراب داشته باشیم….
من با توجه به خواندن کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندا برن که یه راهکار داده بودن و با توجه به حرفهای استاد که میگن کار رو به خدا بسپارید و ایمان واقعی داشته باشید که انجام میشه و نگران آن نباشید واقعا به این روش ایمان آوردم ….
1- چند ماه پیش که وارد پست جدیدم در محل کار شده بودم با توجه به مشغله زیاد ، یه مدرک بسیار بزرگ رو ناخواسته گم کردم و جالب بود که خودم نمیدونستم که گم کردمش و از اونجا که این باورو همیشه با خودم دارم که خدا همواره محافظ منه، روز بعدش با یه نشانه که اصلا مربوط به گم کردن مدارک نبود و با خواندن یه نامه اداری نا مرتبط، فکرم رفت سوی اون مدارکی که حالا گم شده بود و من نمیدونستم که گم شده. خلاصه رفتم سروقتشون توی اون پوشه ی خاص که همیشه مدارک در حال اجرا رو اونجا میزارم و دیدم مدارک به اون قطوری در جای خودش نیست!!!!خلاصه هر چی بیشتر میگشتم بیشتر پیدا نمیشد !!!! تا جایی که نگران شدم و مضطرب چون دقیقا یک هفته دیگه باید با شرکت طرف مقابلمون یه قرارداد مهم کاری میبستم…..خلاصه هر جا رو بگید گشتم و حالم گرفته شد و عرق کردم….اومدم نشستم سر جام…..گفتم مجید مگه تو شاگرد استاد نیستی….مگه به خدا ایمان نداری….چرا حستو بد میکنی؟ مگه کتاب معجزه سپاسگزاری رو نخوندی؟ حالا موقعشه…..حسم بهتر شد…..اومدم خدا رو به خاطر پیدا شدن اون مدرک مهم پیشاپیش سپاسگزاری کردم و خودمو توی حالتی تجسم کردم که اون مدارک توی دستامه و حس خوبی دارم و دارم خدا رو شکر میکنم و جوری تجسم کردم که گویا واقعا پیدا شده مدارک….بعدش باز اومدم یه تیکه کاغذ برداشتم و روش نوشتم که مدارک فلان شرکت به صورت خیلی عالی به بهترین شکل ممکن پیدا میشه و خدایا پیشاپیش سپاسگزارم و این وظیفه توست که پیداش کنی چون من ناتوانم از یافتنش..تازه عکسشم کشیدم و همش تکرارش کردم و لبخند زدم و حسم کلی خوب شد….بعد از اونجایی که دوستام فهمیدن که این مدرکو گم کردم اون برگه رو بهشون نشون دادم و گفتم که من درخواستمو به خدا دادم و دیگه هم نگرانش نیستم….خدا خودش برام پیداش میکنه و کلی هم از خدا سپاسگزاری کردم که خوب شد سر صبح شنبه با اون نامه ی نا مرتبط بهم نشونه دادی که من دنبال این مدرک باشم تا یه هفته بعد متوجهش نشم و استرس نگیرم و کلی ازش تشکر کردم که اینقدر مواظب منه و بعدش با خیال راحت نشستم و به کارام رسیدم ….البته ته ذهنم هی قلقلک میشد و هر نیم ساعت فکر میکردم که ببینم پنج شنبه با کدوم زونکنا کار داشتم که شاید لای اونا گذاشته باشم و یه کمد بزرگ داشتیم که اونو کلی، گشتم…..این اتفاق ساعت 8 افتاد و ساعت 11 و نیم بود که همکارم رفت سمت اون کمد……بعد یهو یه چیزی توی وجودم گفت پاشو برو سمت کمد :) پاشدم رفتم سمت کمد کنار دوستم واستادم …..بعد دوستم گفت چی شده؟ گفتم نمیدونم یه حسی بهم گفت بیام اینجا خودمم نمیدونم چرا اومدم اینجا…..یهو باز یه حالت یاد آوری اومد توی مغزم و یه تصویر از زونکنی که پنج شنبه داشتم روش کار میکردم، انگار توی ذهنم پرتاب شد و یهو گفتم اها پیداش کردم … احتمالا اشتباهی لای اون زونکن گذاشتم…..با خوشحالی رفتم زونکنو از همون کمد برداشتم و سریع لاشو باز کردم و ورق ورق زدم و دیدم که نخیرررر…..لای این زونکن هم نیست!!!!….و انگار آب سرد ریختن روی سرم ولی وقتی برگشتم که زونکنو سر جاش بزارم ، دیدم مدارک در داخل کاور پلاستیکیش دقیقا سر جای همین زونکن قرارداره …..و از خوشحالی اشکم در اومد…..نه بخاطر اینکه زونکن پیدا شده….بیشتر بخاطر اینکه قانون جواب داد…..و سریع به همه دوستام نشون دادم و بهشون گفتم دیدید پیدا شد با اینکار .و برای همه تعریف کردم…..و اون برگه هم ضمیمه سپاسگزاریهای شبانه ام کردم…..
2-یه بار دیگه هم یه قراردادو گم کردم :) باز اول اضطرابم گرفت ولی ایندفعه سریع حالمو کنترل کردم و سریع دوباره سپاسگزاری کردم و تجسم کردم که قرارداد توی دستمه و شادم و دارم نگاهش میکنم و خدا رو شکر میکنم…..و روی کاغذ نوشتم و با ایمان از پیدا شدنش گذاشتم توی کشوی میزم……اون هم بعد از یک ساعت روی میز دوستم توسط خودم بصورت ناخواسته پیدا شد…..یعنی رفتم سر میزش و دنبال یه چیز دیگه بودم که اینو پیدا کردم…..باز کلی ذوق کردم و خدا رو شکر کردم و میدونید؟ هر دفعه ایمانم قویتر شد…..یه جوری میشه که دیگه باورت قوی میشه که بابا واقعا قانون درسته و حقیقته و ثابته و این خیلی حس آدمو خوب میکنه که کارهای بزرگ بکنه و بگه اگه این شد پس برای کارهای دیگه هم میشه…..
خلاصه تا همین اواخر که یه ماه پیش یه زونکنی بود که رئیسمون برای کار قضایی به قرارداد داخلش نیاز داشت و من دادم بهش و بعد داد بهم و گذاشتم سر جاش و بعد از یه ماه دوباره اون زونکنو از یکی دیگه از همکارام خواسته بود که براش ببرن و وقتی مراجعه کرده به قرارداد دیده نیست و زنگ زد به داخلی من و گفت که این قرارداد کو که بعد من رفتم و زونکن و کلی گشتم از اول به آخر و پیداش نکردم ولی ایندفه با ایمان بهش گفتم اصلا نگران نباشید پیدا میشه و احتمالا لای زونکنای دیگس….و هر چی فکر کردم دیدم که زیاد با این زونکن سر کار نداشتم که بخوام قراردادشو بردارم که اشتباهی لای قراردادای دیگه بزارم…..خلاصه 50 تا زونکن بود از اول به آخر گشتم …..بعد اومدم نشستم و نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی زود پیدا میشه ….خدایا این کار توست….بینهایت سپاسگزارم و گذاشتمش توی کشوی میزم و بعدش تصورش کردم که پیدا شده و دیگه ایندفعه اصلا نگران نبودم و به دوستام گفتم اصن نگران نباشید خودش پیدا میشه….درخواستمو به خدا دادم و برگه درخواستمم نشونشون دادم….اون همکار دیگم گفت بند کفش گره بزن که نمیدونم شیطان بره کنار و پیدا بشه….گفتم من به گره زدن بند کفش اعتقاد ندارم(البته اگه باورم اون بود حتما اونم جواب میداد) ولی وقتی همه چیزو با انرژی خداییمان شکل میدیم دیگه نیازی به باورهای دیگه نیست و چه چیزی زیباتر و والاتر از خدای خودمون….خلاصه یه روز بعد من توی یه زونکن غیر مرتبط که در طبقات پایین کمد بود داشتم ازش آمار در میاوردم که یهو دیدم که این قرارداد لای اون زونکنه و بعد گفتم خدایا دیدی باز طبق همون نوشته از جایی که فکرشو نمیکردم پیدا شد و به دوستام نشون دادم اون برگه رو و گفتم دیدید که پیدا شد ؟!
بعد از این اتفاقای دوست داشتنی که فقط در مورد پیدا کردن اشیا گم شده بود یه ایمان خیلی قوی توی من شکل گرفت و فهمیدم دقیقا راز رسیدن به خواسته ها همون چیزیه که استاد میگن. واقعا همونه بی کم و کاست…..یعنی خواستتو تعیین کن……بنویسش…….تجسمش کن……پیشاپیش سپاسگزاری کن و مطمئن باش که بهش میرسی و بعدش نگرانش نباش و از زندگی لذت ببر……ممکن هست اصن از یاد ببریش…..ولی خدا از یاد نمیبرش و در بهترین زمان تقدیمت میکنه…..
یعنی من وقتی روی کاغذ نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه و خدایا این کار توست و سپاسگزاری کردم دقیقا مشخصه که :
1- خواستمو روی کاغذ نوشتم
2- به خواستم و به این انرژی اطرافم شکل دادم با نوشتن با تجسم با حرف زدن با خودم
3-شکل دریافت خواسته رو که ( خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه ) که بنوعی باور هم هست رو نوشتم
4- کارمو به خدا واگذار کردم و رهاش کردم و از روی دوش خودم برداشتم و با سپاسگزاری قدرت بیشتری بهش دادم…
5- با توجه به رهایی و ایمانی که داشتم، مطمئن بودم که دقیقا همون اتفاق صورت میپذیره و دیگه نگرانش نبودم
6- نتیجه اینکه از لحظاتم لذت بردم و اون قراردادم دقیقا بصورت خیلی عالی در جایی که فکرشو اصن نمیکردم پیدا شد! و باز ایمانم قوی تر شد…..
در نتیجه گفتم خب اگه همه چیز اینقدر عالی برآورده میشه خب چرا من همه خواسته هامو همینجوری دریافت نکنم؟
یعنی یکی از روش هایی که استاد در دوره قانون آفرینش توضیح میدن…..جعبه ی خواسته ها…..که هر چی میخوای عکسشو بردار و روش بنویس( البته با ایمان قوی و اینکه مطمئن باشی که بهش حتما میرسی) یعنی الان که من این کاغذو نوشتم دیگه رفت برای تهیه و ارسال خواسته به سمت من……مثل این میمونه که من به سایت امازون رفتم و کالامو دیدم بررسیش کردم و شکلشم دیدم و میدونم که دیگه اون کالا رو میخوام و بعد بهاش که مبلغشه میپردازم و بعد دیگه خوشحالم که اون کالا دیگه مطمئنا به دستم میرسه حالا یا با پست پیشتاز یا با سفارشی که هر کدوم در یه بازه زمانی خاصی میرسن….. یعنی اونقدر به سایت امازون مطمئنیم که میدونیم کارش خیلی درسته و درخواست ما را پس از ثبت به بهترین شکل ممکن به دستمون میرسونه و ما فقط خوشحالیم و ذوق داریم که اون کالا به دستمون برسه و ممکنه چند روز زمان ببره ولی میدونیم که حتما به دستمون میرسه و نمیگیم بابا حالا ما یه سفارشی دادیم….از کجا معلوم پولمونو نخورن و کالا موجود نباشه و اصن به دستمون برسه یا نه و این حرفا…..یعنی به نوعی آمازون مظهر اعتماد و برآورده کردن خواست مشتری به همون کیفیتیست که در عکس است…..
اینجا هم خدا( کائنات)(انرژی جهانی) (هوش برتر) مثل سایت معتبر آمازون وظیفه اش دریافت درخواست ما و تهیه و ارسال آن به سمت ماست. پس ما اینجا با اطمینان قلبی از اعتبار خدا و اینکه هر چیزی را بهش سفارش بدیم طبق همون نوشته و عکس برامون آماده میکنه و با پست سفارشی یا پیشتاز برامون میفرسته البته بعد از پرداخت کردن بهای آن…..که بهای آن هر چه بیشتر باشد (بصورت ذهنی) زمان دریافت اون کالا (درخواست ) به ما کمتر میشه و بهای آن در اینجا همان تکرار باورها و داشتن حس خوب و اطمینان قلبی است…..که بعد ذوق میکنیم و میگیم خدایا این درخواستم دادم و میدونم که سریع بهم میرسونیش و کلی ذوق داریم و از اطمینان به رسیدن به خواستمون هیچ وقت نا امید نمیشیم و حس یاس در ما پدیدار نمیشه……حالا ممکنه یه موقع ما درخواست پراید بدیم و خدا به ما لکسوز و بهترشو بده .ولی ما فکر میکنیم که اون پرایده بهتره و فقط باید اونو برامون میفرستاده که از رانندگی باهاش لذت ببریم و غافل از اینکه لکسوز از هر جهت لذت بیشتری برای ما فراهم میکنه…..مثل افرادی که میگن من فقط با این پسر یا دختر خوشبخت میشم و دست خدا رو میبندن روی رحماتش.
خلاصه یه جعبه قفل دار تهیه کردم و هر چیزی رو که میخوام یا عکسشو گیر میارم یا روی کاغذ مینویسم با این اطمینان قلبی که حتما حتما حتما به اون خواسته میرسم و فقط باید حس خوب داشته باشم…..سپاسگزار باشم…..به نکات مثبت توجه کنم……به هر چیزی طوری بنگرم که حسمو خوب کنه………ورودی های ذهنمو کنترل کنم…..یعنی وقتی تصادف میشه و همه همکارا پشت شیشه میپرن که ببینن چی شده، ما هم نپریم مث اونا . و در عوضش بگیم که چرا وقتی این همه چیز خوب هست من به تصادف توجه کنم که تصادف یا همرده ی اونو به زندگیم دعوت کنم؟
و اینگونه است که خواسته هامون یا بهتر از اون وارد زندگیمون میشن…..در ضمن بگم که من دنبال متریالی برای کارکردن بودم که در ایران تحریمه و به هزینه ی بالا از خارج باید بیاد….من اومدم این باورو برای خودم درست کردم که این متریال بینهایت برای من فراوانه و از راههای مختلف به دستم میرسه…..نتیجش این شد که یه هفته بعد، خبر ساخت اون در ایران رو شنیدم توسط متخصصین خودمون و تازه این متریال رو( اصل خارجیشو) از یه نفر دیگه به صورت عالی و نصف قیمت اصلیش به بهترین شکل دریافت کردم و کلی ذوق کردم…..
ببخشید زیاد شد…..خیلی سپاسگزارم از دوستام عزیز و استاد عباسمنش که این همه تجاربشون رو به رایگان در اختیار ما میذارند که کلی درس میگیرم ازشون و کلی حس خوب و کلی اتفاقات خوب برام میفته…..خدارو شکر که این همه نعمت و خوبی دارم و حالم عالیه عالیه…..شاد شاد شاد باشید.
از خوندن نظرت بینهایت لذت بردم . خیلی قشنگ اتفاقاتی رو که واست افتادن رو شرح دادی و بنظرم یه فرمول برای رسیدن به خواسته ها نوشتی که هر کسی بهش عمل کنه بی برو برگرد به هرچی بخواد میرسه
امیدوارم در پناه خدا شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت باشی همیشه
علیرضای عزیز بینهایت ممنونم ازت که وقت گذاشتی و نظر منو مطالعه کردید….من چون از این روش نتیجه گرفته بودم ، دلم خواست برای دوستان مطرحش کنم که اگه چیزی رو گم کردن واقعا نگران نشند…..من الان برام مث روز روشنه که هر چی گم بشه پیدا میشه و این باعث میشه آروم باشم و حسم ناخوب نشه…..بازم بینهایت ممنون از لطف بیکرانت عزیزم….شاد ثروتمند و تندرست باشی???
بهنام عزیز سلام…..بینهایت از لطف و محبتی که به بنده داری سپاسگزارم و ممنونم که با نظر لطفت به من انرژی میدی و امیدوارم که همیشه در مدار ثروت سلامتی شادی عشق موفقیت باشی عزیزم…..:)
با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز و مسافران جاده سعادت , ثروت و سلامتی و سلامی مخصوص خدمت استاد عزیز استاد عباس منش .
در ابتدای عرائضم باید عرض کنم که بله نگهبانی و مراقبت از ورودی های ذهن است که میتواند بر خروجی ها تاثیر بسزائی به فاصله زمین تا آسمان و لکه هم بیشتر داشته باشد .
اینکه مثلا الان حالم خوب و یا بد است و یا اتفاقات خوب و یا نا زیبا برایم رخ میدهد بخاط ورودیهای چند ماه و یا چند هفته و یا چند روز پیش اجازه ورود به ذهن را گرفته اند و در این ورود البته با الگوهایی که یا خود اگاه و یا نا خوداگاه برگزیده اند به قسمت باور سازی هدایت میشوند و این را رابطه را میتوان مستقیما از طریق دیده ها و یا شنیده هایی مانند : تلوزیون , رادیو , روزنامه , شبکه های احتماعی خبری و از همه مهمتر دوستان و آشنایانی که شب و روزمان را با آنها سپری میکنیم بدست آورد و صد البته که تکرار و تکرار و تکرار چه باور هایی را به بار می آورد و در عین حال من چنین عمل چنین عمل میکنم که :
1_ با دوستانی رابطه بر قرار کرده ام که واقعا مثبت عمل میکنند حتی اگر خودشان از قانون هستی اطلاعی نداشته باشند و این رو میتوان از روی دوستانی که دارند و یا عملکردشان فهمید و نتایجی که دو را دور میگیرند ملاک انتخاب من میشود .
2_ به آهنگها و یا کتابهایی توجه کرده و میکنم که احساس خوب بودن , اعتماد به نفس داشتن و حرکت و ایمان داشتن به خود درونیم و در واقع خداوند را در من زنده نگه دارند و در این راستا از توحه به الگو سازی و در عین حال توجه به فراوانی قافل نمیشوم .
3_ کلا با تلوزیون و فیلمها کاری ندارم چه انکه میدانم حتما حتما باور های منفی و محدود کننده ای دارند , حتی لابه لای فیلمهای شاد و خنده داری که پخش میشود باور های غلط و منفی هم ایجاد می کند و چون با خنده و شادی همراه است مغز می تواند راحت و اسانتر بپذیرد و چون با تکرار و ساخت الگو میباشد پس بسیار خطر ناک است .
4_ منتظر ایجاد باورهای مثبت و انرژی بخش نمینشینم چرا که میدانم مغز انسان حالت خنثی ندارد و در شبانه روز در حال کار کردن است و تمامی دیده ها و شنیده هایش را از هر طریق که شده دریافت کرده و سپس دسته بندی و در عین حال ایجاد باور به صورت کاملا نا خوداگاه و یا حتی خوداگاه عمل میکند بله و دلیلش رو هم میتوان از نتایجی که صبح و شام مردم در زندگی روز مره خود کسب میکنند و عملکردشان متوجه بشوید و یا حتی باورهایشان از گفته هایشان کاملا مشهود است .
5_ همیشه و در هر حال مغز در حال گرفتن پاداش از عملکردهایش میباشد چه مثبت چه منفی به همین دلیل است که عملی بد و یا نا زیبا به سختی تبدیل به عملی زیبا میشود چرا که باید شیرینی آن با شیرینی قابل قبولی جایگزین بشود و در این راستا باید با تشویق کردن خودمون مثلا : رفتن به رستورانی مجلل براثر حرکتی مثبت و یا خرید ادکلنی برند و یا پوشاکی برند مغز را تشویق به تکرار نمود .
6_ هیچگاه در مقابل افکار , گفتار و کردار منفی نباید مقاومت کرد , چرا که مقاومت باعث پایداری آن میشود
بلکه باید به نرمی و آرام آرام ظرف افکار و گفتار و عملکرد منفی مغزمان را پر کنیم از افکار و گفتار مثبت یعنی توجه به خواسته ها و دیدن نشانه های خوب و عالی البته از نظر خودمون و شکر و سپاسگزاری و سپاسگزاری و سپاسگزاری و تایید انچه که قانون تایید کرده است .
7_ باید بسیار حساس به گفتار دیگران باشیم که اگر نا زیباست بتوانیم به قول قرآن : وهجرهم حجرا جمیلا عمل کنیم : یعنی انکه دوری کنیم ولی بسیار زیبا و زیر پوستی و یا با عوض کردن بحث البته در جایی که نمیتوانیم انجا را فورا ترک کنیم مانند میهمانی ها که من خودم اینگونه عمل میکنم و عجب اینکه چقدر زیبا جواب میدهد .
8_ به هر آنچه که برایمان پیش می اید به عنوان یک هدایت الهی توجه کنیم مثلا : هر گاه بخواهم به نانوایی بروم با باور سازی های خودم اکثرا صف نانوایی خلوته و یا باور کنید جنسهای مغازه ام گونی توی دنیا تکه البته که خودم میدانم چه قانونی داره برام کار میکنه .
9_ همانگونه که میدانید ذهن دائما در حال گفتگوست و اگر رهایش کنید جودش منبع تغذیه اش را خواهد یافت پس با بمب باران کردن ذهن با افکارمثبت جملات تاکیدی , رفتن به جاهایی که قبلا برای مغز باورش سخت بوده و بودن در اونجارو فقط لایق انسانهای ثروتمند و بالا نشین میدانسته میتوانیم آن نجواگر درونی که شیطان در ارس آن هست که به قول قرآن : ان الجوا من الشیطان است را خاموش کنیم .
10_ و در آخر اشاره خواهم داشت به این.گفته زیبا : گفتار نیک , کردار نیک , پندار نیک که تماما چیزی نیست به جز انچه که خودمان ارسال میکنیم و لاجرم هم بی هیچ کم و کاست دریافت میکنیم .
من سه سال پیش در اوج ناامیدی از خدا طلب کردم منو هدایت کنه و خداوند چه زیبا من رو به سایت استاد هدایت کرد و زندگی منو به دو بخش قبل از عباس منش و بعد از عباس منش تقسیم کرد.
قشنگ به یاد دارم که همه زندگیم شده بود فایلای رایگان استاد. از صبح تا شب که همسرم از سر کار برگرده فقط و فقط فایلای استاد رو گوش میدادم. شب هم هر چیزی رو که یاد گرفته بودم با ذوق و شوق فراوان برای همسرم تعریف میکردم. به همه دوستام و خانواده ام فایلای استاد رو معرفی میکردم ولی تلاش زیادی برای اینکه حتما اونا رو هم بیارم تو مسیر خودم نمیکردم چون همیشه این حرف استاد تو گوشم بود که اگر کسی تو مدار نباشه اصلا نمیشنوه شما چی میگید و من هم اصراری نمیکردم که همه رو به زور بیارم تو بهشتی که پیدا کرده بودم.
ما خیلی اهل تلویزیون دیدن نبودیم فقط شب به شب همسرم اخبار میدید. یک ماه بعد از اشنایی من با فایلها و آموزش های ناب استاد به طور اتفاقی تلویزیونمون توسط بچه کوچولومون شکست و ما دیگه همون اخبار رو هم نمیدیدیم و تا یکسال تلویزیون نخریدیم چون میدونستیم این اتفاق حکمتی داشته و اون هم قطع کامل ورودی های نامناسب از طرف تلویزیون بود.
یکسال بصورت مدام ورودی های ذهنمون رو کنترل کردیم و ذهنمون رو با قوانین الهی بمباران کردیم. و نتیجه اش برامون خیلی عالی بود هم از نظر مالی هم از نظر تغییر شهر محل زندگی که به یک شهر بهتر با امکانات بیشتر و اب و هوای عالی هدایت شدیم.
کارهایی که انجام دادیم:
۱.بمباران ذهنی با فایلهای استاد عباس منش
۲. صحبت کردن باهم درباره قوانین الهی
۳.حذف تلویزیون و اخبار
۴.توجه به نکات مثبت (پیدا کردن نکات مثبت از دل وضعیت نامطلوب کار بسیار بسیار سختی بود ولی من پذیرفته بودم که راهش فقط و فقط همینه و تمام تلاشمو میکردم که انجامش بدم)
۵. پذیرش عمیق این عبارت که احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد( به نظر من پذیرش عمیق یعنی عمل کردن واقعی و درونی به باور پذیرفته شده)
۶. مشارکت در قسمت عقل کل سایت هم به من خیلی کمک کرد. اینکه شما سعی کنید با توجه به آموخته های خود برای مشکلات و سوالات دیگران راه کار پیدا کنید، به یادگیری هر چه بهتر شما کمک میکنه و نظرات و کامنتهای دوستان واقعا عالی بود و من به شخصه خیلی مطالب رو با توضیحات دوستان یاد گرفتم.
۷. مقالات خانوم شایسته در سایت واقعا عالی ست. من همیشه با خوندن این مقالات، ایشون رو تحسین میکردم واقعا که قلمشون طلاست و نفسشون حقه.
۸. سفر به دور امریکا رو مستمر دنبال میکردم و با پسرم میدیدم و لذت میبردم. به نظر من فایل های سفر به آمریکا دوره عملی آموزه های استاد هست که هر بار میبینم از خانوم شایسته سپاسگذاری میکنم. به نظرم این سایت دوتا استاد داره هم استاد عباس منش و هم استاد مریم شایسته.
اینها مواردی بود که در این سالهای آشنایی من با آموزه های این سایت تونست نتایجی رو برام رقم بزنه که حتی نمیتونستم بهش فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام آرزوشون رو داشته باشم. چیزهایی که برام خیلی دور و بعید به نظر میرسید بدون هیچ تلاش و کار فیزیکی یی برام مهیا میشد.
من امروز که این فایل رو دانلود کردم و گوش کردم یاد چند سال پیشم افتادم که تو حیاط خونمون تعدادی کندوی زنبور عسل داشتم که ازشون مراقبت میکردم وبهشون میرسیدم و از عسل خوشمزه ای که تولید میکردند استفاده میکردیم .
و یکی از کارایی که بهم احساس خوبی میداد این بود که میرفتم ومی نشستم این زنبورارو نگاه می
کردم که چقد قشنگ و منظم دارن اون سوراخهایی که با موم درست کردن رو با عسل پر میکنند .و انقدر من این کارو دوست داشتم وبا دقت نگاه میکردم که چطور دارن کار میکنند که یک سری از قوانینی که داشتند وطبق اون قوانین کار خودشونو انجام میدادند رو من درک میکردم
یکی از کارهای جالبی که داشتند این بود که تعدادی نیروی خشن داشتند که اینها فقط کارشون کنترل ورودی ها به داخل کندو ها بود که همیشه دم در ورودی بودند وهیچ زنبوری حق نداشت یک چیز نامناسب یا با دست وپای کثیف وارد کندو بشه همونجا اعدامش میکردند ومی انداختنش بیرون .وبرای این که یک عسل طبیعی سالم وخوشمزه از کندو بیرون بیاد کنترل ورودی بسیار مهم وباید اجرا میشد .
و من به طور نا خود اگاه اینو میفهمیدم که برای این که من احساس خوبی داشته باشم و زندگی عالی رو تجربه کنم باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و این همیشه تو ذهن من بود که چطور میتونم این کارو انجام بدم تا این که بعد یکی دو سال با این سایت اشنا شدم و داستان باور ها رو فهمیدم و هنوزم اون زنبور های نگهبان تو ذهنم بود که یه چیزی باشه که همیشه مراقب ورودی های ذهنم باشه
که این کارو خودم اگاهانه انجام میدادم و گفتم که چه خوه که یه باوری بسازم که همیشه به خوبی ها وبه چیز هایی که بهم احساس خوب میده توجه کنم .نزدیکه یک سال هست که من این باورو دارم تکرارش میکنم و خدارو شکر خیلی عالیه زندگیم وخیلی شادم
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
سلام به همه دوستان عزیز
هر چقدر که سوال رو میخونم ایده ها و پاسخ هایی خوبی به ذهنم میاد ، این قدرت سوال خیلی عالیه من که سعی میکنم همیشه استفاده کنم ، ذهن آدمو به چالش میکشه و مثل باراش باران ، ایده و راه حل میباره.
ضمیر ناخودآگاه ما انسان ها خیلی قوی تر از ضمیرخودآگاه طوری که نبرد بین این دو اکثرا ناخودگاه برنده هست و حتما همه اینو تجربه کردن ، استاد در همه فایل ها درمورد باورها حرف میزنه و جایگاه این باورها در ضمیرناخودآگاه هست و نکرار و توجه راه نفوذ به ناخوداگاهه مثلا اگه به خودمون به شوخی و خنده بگیم چقدر خنگی ، این وارد ناخوداگاه میشه و اگه زیاد تکرار بشه تبدیل به باور میشه .
در مواقعی که نکات منفی یا ناخواسته زیاده حتما صد در صد نکات مثبتی هم درونشون هست که ما رو آگاه میسازند و گشایش هست
حتی خدا هم در قرآن فرموده و تاکید کرده به آیه زیر توجه کنید آیه ای که به من کمک میکنه همیشه در تضاد ها آرامشمو حفظ کنم :
دیگه اینو خود خدا گفته ، من این آیه یا آیاتی امثال این آیه رو طوری میخونم که سلول سلول و بافت بافت بدنم حسش میکنن.
ما پا به این جهان گذاشتیم که لذت ببریم پس باید هدف از هر کاری لذت و به خدا رسیدن باشه تا موقع مرگ دیگه حسرت این دنیا رو نخوریم و آماده حرک به جایگاه اصلی باشیم.
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
قدرت نوشتن :
نوشتن ذهنو درگیر خودش میکنه مثل قدرت سوال
وقتی تمام فکر رو آدم بیاره رو کاغذ واقعی خالی میشه . و راه حل به ذهن میرسه
من هر وقت یکم حسم بد میشه یه کاغذ برمیدارم و اول افکارمو مینوییسم که اونا تمرکزمو نگرین و بعد شروع میکنم درمورد خواسته هام مینویسم یا داستان شگفت انگیز خودمو مینویسم و به حس خوبی میرسم به ارامش میرسم.
من یه دفتر دارم که نکات مثبت هر چیزی رو مینویسم بعضی موقع ها هم در نت گوشی مینویسم واقعا وقتی 4 ،5 بار میخونمشون حالم خوب میشه ، مثلا در روابط ، نکات مثبت بعضی از دوستان و آشنایان رو نوشتم و از وقتی که اونا رو هی مرور میکنم و به حس خوب رسیدم رابطم با همشون خوب شده.
اگه بیشتر توجه ما بیشتر به داشته هامون باشه خیلی آرامتر و شادتر میشیم نسبت توجه خیلی بیشتر به خواسته ها که باعث وابستگی میشه.
دوستان به خدا اگه نکات مثبت رو به هر طریقی با تکرار وارد ناخوداگاه کنیم ، آرامتر میشیم و ایمانمون هم قوی.
هر کس تابع قوانین جهان باشه حتما شاد و در آرامش خواهد بود.
مهمترین رکنی که ما رو همیشه در آرامش قرار میده با خالق و رب خودمون بودنه.
استاد در کتاب رویاهایی که رویا نیستند هم درمورد ایمان به خدا و هم درمورد هماهنگی گفتن بازم میگم باید اونقدر تکرار بشه که در ضمیر ناخوداگاه بشینه.
ما هر طور که خدا رو درک کنیم آنطور حواب میگیریم.
اگه ما همیشه همه چیز رو به نفع خودمون ببینم امیدوار میشیم .
////با خدا باش پادشاهی کن////
وقتی خودمون رو با خدا هماهنگ میکنیم . به خدا توکل میکنیم ، توکل به معنای واقعی ، خودمون رها میشیم از هر فکر منفی و امید وار تر و آرام تر میشیم خیلی لذت میبرم دارم اینو مینویسم یاد تمام نتایجم میفتم که با توکل و سپردن کار هام به خدا میفتم .
اگه باور کنیم که خدا قادره و قدرته و هیچ برگی به اذن او نمیفته به حس عجیب آرامش میرسیم انگاردر بهشتیم.
خداوند رب همه ماست – الحمدالله الرب العالمین – سپاس فرمانروا ، حاکم و صاحب اختیاره جهانیان .
خدااز رگ گردن هم به ما نزدیکه و اگه درکش کنیم و حسش کنیم و همه کارهامون رو به اون بسپاریم بدون اینکه حالمون بد باشه تاکید میکنم نتیچه توکل ارامش بسیار خالصه کارامون حل میشه ، علم هم تایید کرده که وقتی آرامیم (حالت آلفا) روزی جذبمون میشه.
حضرت ابراهیم آرام بود که آتش به دستور خدا سرد شد ابراهیم رفیق خدا بود و همش با خدا بود.
یوسف از همان لحظه که در چاه بود با خدا بود و همه رو بخشید که شد عزیز مصر.
موسی از خدا طلب بخشش کرد بخاطر کشتن یک نفر و پیامبر خدا شد و به خدا ایمان داشت که سمت دریا رفت.
ما هم میتونیم مثل پیامبران باشیم ، اینا الگوهای ما هستند که ما درک کنیم قوانین رو.
به خدا وقتی که در آرامش بودم و فقط درونم با خدا بودم به همه سختی غلبه کردم ، کسانی که به نظر دیگران نمیشد طرف این آدم رفت من وقتی درآرامش بودم باهاشون ارتباط خیلی خوبی برقرار کردم طوری که منو بدرقه میکرد نمیخوام اینجا اینو زیاد باز کنم تا اونجایی گفتم که بابا اگه با خدا باشی پادشاهم میاد طرفت .
اینا رو خیلی تمرین کنیم و سپاسگزار خدا باشیم تا در ارامش باشیم.
در اینترنت یه سرچی کنید هم آیات و هم احادیث بسیار تاثیرگذاری هس
به ذهن و روحمون هر لحظه برسین و احترام بزاریم چرا که مثل جسممون نیاز به تغذیه و مراقبت داره
و با تکرار و توجه در هر لحظه به مثبت ها ارام بشیم.
کنترل ورودی های ذهنی از مهم ترین تمرینها در مسیر موفقیت و رسیدن به ارزوهاس که 2٪تلاش فیزیکی و98٪تلاش ذهنی نیاز است.1-حذف تلویزیون 2-حذف دوستان و اطرافیان منفی3-گوش دادن به فایلهای صوتی وعبارات تاکیدی مثبت4-مطالعه کتاب در زمینه موفقیت5-دفتر شکر گذاری و یادداشت کردن همه داشته ها و سپاسگزاری از خداوند بصورت روزانه6-تخته تجسم ارزوها وگذاشتن در معرض دید در اتاقم7-یادداشت کردن نکاتی که بهم حس خوب میده و چسباندن به دیوار اتاقم8-مراقبه و مدیتیشن وخالی کردن ذهن از افکار منفی9-ورزش کردن و شاد بودن درونی و در لحظه بودن و لذت بردن از تمام لحظات زندگی10-عاشق خدا و رها کردن ارزوها به خدا و ایمان داشتن به تحقق ارزوها
اما نکته اینجاس که همه این تمرینهارو بصورت اگاهانه انجام میدم و ضمیر ناخوداگاه من مدام مقاومت میکنه چون انجام دادن این تمرینها باید در رفتار و عملکرد یا خروجی ذهنم مشاهده میشد بدون هیچ مقاومتی
تجربه ای که کسب کردم این بود که هماهنگی بین ضمیر اگاه و ضمیر ناخوداگاهم با انجام دادن این تمرینها هنوز بوجود نیومده بود
این بود که هرگاه در موقعیت احساس بد مثل ترس و نگرانی وناامیدی قرار میگرفتم از خودم سوالاتی در همون زمینه میپرسیدم و یادداشت میکردم وهر جوابی که حس خوب میداد رو نگه میداشتم و هر جوابی که حس بد میداد رو خط میزدم .اینجوری اگر هم اتفاق ناخوشایندی رخ میداد رو جنبه مثبتش تمرکز میکردم و ایمانم به خدا قویتر میشه و میگم حتما دلیلی داره وخدا میخاد پیغامی به من بده که این اتفاق رو برام رقم زده چون خدا از من بیشتر میخاد که موفق بشم و من چون نمیتونم فکر خدارو بخونم پس دل به حکمتش میدم و صبر میکنم (صبر جمیل)و ارامش میگیرم و درونم احساس شادمانی میکنم از توجه خداوند به خودم
بطور مثال شغلمو اتفاقی از دست دادم حس نگرانی و ترس و ناامیدی از اینکه چه جوری اقساط بانک رو پرداخت کنم تمام وجودمو پر کرده بود.قلم و کاغذ برداشتم و از خودم پرسیدم حالا که بیکار شدم چه جوری قسطامو بدم؟
جواب اول ….اوضاع کار خرابه دیگه کار نیس قسطام میمونه و من شرمنده میشم
حواب دوم…..در ماههای گذشته پرداخت شده زندگی در جریانه و همیشه یک جور نیس خدای دیروز فردا هم هست حتما حکمتی دارد
جواب دوم حس خوب بهم دادو من مدام تکرارش کردم.تا اینکه به لطف الله در یک مکان دیگه با حقوق و شرایط بهتر مشغول به کار شدم
وقتی مدام تکرارش کردم ملکه ذهنم شد و خیلی زود به ضمیر ناخوداگاه اثر گذاشته و عملکرد را در رفتار مشاهده میکنیم
برای ضمیر ناخواگاه خواسته کوچک و بزرگ فرقی نمیکنه این ما هستیم که خواسته را بزرگ به ضمیر ناخوداگاه وارد کنیم یا کوچک واین به قدرت ذهن بستگی دارد و باورهای محدود کننده که برای عر شخص بنا به سبک زندگی گذشته متغیر است
من تابه اون روزی که استاد و سایتشون بهم معرفی شد هیچ برنامه ی قانون جذب و یا علم کائنات و از این قبیل آموزش هایی رو ندیده بودم و شناختی هم نداشتم فقط در حد خوندن یکی دو تا کتاب که اونم نصفه نیمه رها میکردم
امروز مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو باز کردم و فایل قدم هایی برای کنترل ورودی های ذهن اومد برام
من از تیر ماه ۱۴۰۰ با ۱۲ قدم شروع کردم اما هنوز تو قدم اول هستم و پیش نمیره قدم هام
تصمیم گرفتم که نشانم رو ببینم و از نو شروع کنم… در ادامه وقتی تو متن فایل نشانم فایل پس کی به خواسته ام میرسم رو استاد معرفی کرده بودن دیدم ، رفتم و فایلش رو گوش دادم و چندتا از کامنت هاش رو خوندم تصمیم گرفتم از همین جا شروع کنم و اولین ردپای خودم رو بذارم
باید بگم که من همیشه وقتی به یه چیز نادلخواه فکر میکردم فقط با یه پلک زدن مسیر افکارم رو تغییر میدادم در واقع معتقد بودم وقتی چشمام رو میبندم و دوباره باز میکنم مغزم ریست میشه و خدا رو هزاران بار شکر که همیشه هم موفق بودم
از وقتی با استاد و آموزه هاشون آشنا شدم یه روش جدید هم یاد گرفتم و اون اینه که هر وقت فکر ناجالبی میاد سراغم و ذهنم درگیر میشه به خودم میگم مریم..! داری چیکار میکنی مگه این حرفا دردی از تو دوا میکنه یا خیر و منفعتی برای پیشرفت تو داره به یه چیز دیگه فکر کن .. بعد از خدای درونم میپرسم خب به چی فکر کنم که مسیر افکارم عوض بشه و خیلی سریع جرقه ی یه خاطره خوش میاد تو ذهنم و این اوج غرور من رو از کنترل ذهنم رقم میزنه
یادمه تو دوران نوجوانی هم وقتی ناراحت میشدم و یا با شکستی تو زندگی روبرو میشدم به رقص پناه میبردم موسیقی شاد میذاشتم و باهاش تکرار میکردم و یا میرقصیدم و الانم که ۳۴ سالم شده باز هم با رقص و موزیک شاد میتونم روحیه ام رو شاد کنم و این باعث افتخارم هست که اینقدر با مریم زیبای درونم در صلح هستم
دیروز هم که لایو استاد رو با فکر میکنم اگه اشتباه نکنم آقای ارشیانفر دیدم یه الهام عالی بهم شد در واقع یه راهکار عالی و اون راهکار این بود که از قلبت کمک بگیر ذهن نجوای شیطان هست و تازه اون موقع متوجه شدم که بیشترین اشتباهات توی زندگیم زمانی رخ داد که با عقلم دو دو تا چهارتا میکردم مثل وقتی میمونه که میگن تو سوالات چهارگزینه ای گزینه اول بهترین انتخابه و قلب همیشه بهترین انتخاب رو میکنه اگه به ذهن مجال بدی باعث تخریب الهامات میشی
_یه سوال هم دارم چطور ذهنم رو برای به انجام رساندن یک کار تا گرفتن نتیجه نهایی.. و بعد شروع کار بعدی.. هدایت و کنترل کنم؟؟؟
خدایا شکرت که از طریق بی نهایت دستانت هدایتگر من هستی و من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی و خدایا هزاران بار شکرت که انسانی با تقوا (استاد عباسمنش)برای هدایت من در این مسیر قرار دادی
انشاالله همگی در پناه رب العالمین موفق و پیروز باشیم
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و کامنتم رو تا انتها خوندید و خدا رو شکر میکنم که تونستم ایده ای مفید که همچنان خودم دارم ازش استفاده میکنم بهتون ارائه بدم
من و دوستم با اکانت ایشون فایل های مختلف از استاد رو خریداری کردیم و تقریبا هر روز براش وقت میذارم و رو خودم کار میکنم ..
راستش اولاش نمیدونستم رو خودت کار کن ینی چی؟
همش دنبال یه مفهوم کامل تر بودم،
چجوری رو خودم کار کنم؟!
کم کم متوجه شدم که باید وقتی یه نقطه ضعف و یا پاشنه آشیل در رفتارم ، زندگیم ، اتفاقات روزمره ام ، در روابطم و یا حتی در شغل و اهدافم دارم باید به ترتیب شماره گذاری کنم و به ترتیب شروع کنم به تغییر دادن اون موضوع خاص…
مثلا یه باور جدید براش بسازم و در طول روز بارها باورهای جدید رو با خودم تکرار کنم و دلیل و منطق بیارم که چرا اون نه و این اره و خودم رو قانع کنم که مسیری که میرفتم باعث عدم موفقیتم در اون موضوع مهم شده و باید علاوه بر تغییر باور که به تنهایی موثر نیست قدمی بردارم برای انجام باور جدید تا جزوی از وجود من و خواسته ها و رفتار و منش من بشه و در تمام این مسیر کمک خداوند و سیستم جهان هستی رو فراموش نکنم، که همین سیستم باعث ایجاد این احساسِ تغییر و تکامل در من شده و همیشه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بزرگترین باور غالب بر تمام باور هام قرار بدم و هیچ وقت و هیچ وقت ناامید نشم و عقب نکشم چون جهان ، جهانِ تکامله و نیاز به زمان هست برای تغییرات بزرگ و سازنده
و خدا رو شاکرم که میتونم هر روز قدمی هرچند کوچک در مسیر تغییرم، خوشبختی و اهدافم بردارم
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم امیدوارم که حال دلتون و هوای ذهنتون همیشه مثال روحتون باشه ❤❤❤
سید جانم سلام خیلی خوشحالم که کامنت بسیار لذت بخش شما رو خوندم ازت سپاسگزارم و ممنونم چه کامنت عالی، بسیار ساده ولی در عین حال بسیار قوی و پر محتوایی گذاشتی منکه خیلی لذت بردم و مبارکت باشه کا برنده شدی،
ایراداتی که جلوی چشمام بود و بهشون اهمیت نمیدادم چون ذهنم اونا رو برام کادو پیچ کرده بود رو بلاخره دیدم و پی بردم که چه باید کرد،
واقعا درسته که کنترل ذهن کار سختیه ولی اگه تمرین داشته باشی برات مثل آب خوردن میشه،
من خودم بشخصه توی این مورد ضعف دارم مثلا
۱. دلسوزی:
اصولا من آدم دلسوزی نبودم ولی جدیدا دلسوز شدم؛ وقتی کسی نیاز به کمک داشته باشه یا شرایط ناخوب داشته باشه دلم میسوزه و تا ساعتها میرم تو عمق این قضیه که چرا فلانی فلان اتفاقی براش افتاده و چطور کمکش کنم اگه مالی باشه و منم دست و بالم بسته باشه که دیگه هیچی تا مغز استخونمو میخورم حتی بعضی وقتا مثل نوشابه عمل میکنم و کلسیم داخل استخونمو میخورم 🤣 اینم یکی از فانتزیای بدردنخورمه🤣🤣 شما لطفا یاد نگیرید،
راه حلش رو پیدا کردم دارم به کمک عشقم حلش میکنم راهش چیه؟؟؟؟ اینه که سریع به عشقم میگم دلسوزی دارم میکنم اونم با گفتن متضادهای دلسوزی میگه که باید کمک کنی قلبت بزرگ بشه کمک کنی ظرف وجودت بزرگ بشه و…. نه اینکه دلت بسوزه و توی اون اتفاق بمونی و ذهن چموشمو میبره گوشه رینگ و مدام بهش مشت میزنه چپ راست چپ راست چپ راست و با یه آپرگاد دخلشو میاره خدایی خیلی این راه حل جواب امتحان کنید، نباید بذاریم نجواهای ذهنی به ذهنمون غلبه حتی با بلند بلند حرف زدن و بیان نکات مثبت.
۲. توجه به نکات مثبت بیرون از خانه:
خیلی وقتا طی روز که در رفت و آمد هستیم خیلی اتفاقات دلخراشی مثل تصادف، دعوا، الفاظ بد، مردن و…. میبینیم و میشنویم مثلا توی اتوبوس نشستیم داریم بسمت مقصدمون میریم به یکباره یه صحنه دلخراش تصادف رو میبینیم که چندتا زخمی یا شهید داده😉 یا اینکه چند نفر دارن توی خیابون با هم دعوا میکنن و همدیگر رو بقصد کشت میزنن البته نوش جونشون😁😁 حتما دوست داشتن دعوا کنن🤣
حالا راه حل چیه:
من خودم وقتی با چنین صحنه هایی روبرو میشم اولین کاری که میکنم تو اون اوضاع میگردم دنبال یه ماشین خوب، سرسبزی، یه تیکه ابری، ساختمونی خلاصه میگردم دنبال یه نکته مثبت و زیبا، یا اینکه میگردم دنبال یه نکته مثبت توی دل اون نازیبایی ها که حواسمو پرت بکنم و میشینم تا دقایق طولانی درمورد اون زیبایی یا نکته مثبت با خودم یا کسی که کنارم هست صحبت میکنم.
۳. تلویزیون:
به قول یکی از اساتید روحانی جعبه شیطانی👹 یا جعبه سیاه⬛ آقا کلا بیخیال این موضوع بشیم اصلا فکر کنیم این تلویزیون هنوز اختراع نشده چرا خودمونو درگیر این تلویزیون کنیم آقا همش درگیری، جرم و جنایت و فقر و فحشا و…… نشون میده، حالا خیلی توانا هستی تو کنترل ذهن ببین ولی نکات مثبتشو ببین، حقیقتا من خودمو قرنطینه کردم بعضی وقتا یعنی سالی یکبار اونم خندوانه میبینم اونم لحظات استندآپ کمدینشو……
۴. مرحله بعدی نجات خودمون از دوره همی ها و محفل های خودمونی:
تو این محفل ها همش بحث سر قیمت دلار، دولت، اقتصاد، بکش بکش تو جمع مردها
و غیبت کردن و سوسه اومدن و زیرآب زدن و چشم روهم چشمی ها و … تو جمع خانم ها هستش
که این جمع ها رو آیت الله حسین شاطری حرام اعلام کرده🤣🤣🤣🤣
والا بخدا راست میگم الان مادرم و خواهرم یک هفته هستش اومدن خانه ما مهمونی، یعنی باورتون نمیشه تو این یک هفته همچی دیدم و شنیدم الا یه نکته مثبت دریغ از یه حرف خوب واااااااااااااییییییییی خدای من چه جهنمیه خونه ما همچی رنگ منفی گرفته بخودش والا باورتون نمیشه دکور خونه ما زرد و سفید ولی الان که نگاه میکنم میبینم رنگهای زردمون داره تیره میشه الان شبیه زرد خردلی شده و رنگ سفیدامون دارن به طوسی مایل میشن 🤣🤣 اینقدر مادر و خواهرم منفی هستن، تازه روزه اول ورود خواهرم به خونه ما توی راه پله میخوره زمین دماغش میشکنه که الان یک هفته س بحث سر این موضوع
راه حلش هنوز در دست اقدام از عزیزانی که میتونن راهنمایی کنن که تو اینجور مواقع باید چیکار کرد لطفا بگن که ما چیکار کنیم که هم احترام خانواده حفظ بشه هم حرمت ها، ازتون ممنونم. حالا جای شکرش باقی که ما در طی روز فقط شب و موقع ناهاری میریم خونه!!!!!
۵. قانع کردن دیگران
آقا قانع کردن افراد منفی مثل این میمونه که به خر آشپزی یاد بدی😁😁
قانع کردن دیگران به همین سختی یاد دادن آشپزی به خر میمونه، تا بیایی یاد بدی سبزی چیه کنترل ورودی های خودت هم از بین میره و وقتی به خودت میایی میبینی که ای وای خودت هم شبیه اون طرف شدی
البته ناگفته نمونه که منم اسیر این آشپزی ها شدم ولی الان دیگه آموزش آشپزی نمیدم🤣😁
آقا خیلی ها خودشون رو زدن بخواب تو نمیتونی بیدارشون کنی حتی زلزله ۵۰۰ رشته ای هم بیاد بیدار نمیشن اینجور آدم ها شاید نتایج ما رو ببینن و قانع بشن که تو اکثر وقتا هم دیده شده تاثیری نداشته و با گفتن این که طرف شانس یارش بوده باز خودشونو قانع میکنن
پس این مسئله نیاز به راه حل نداره فقط مثل کشتی ایران که اون قدیما با اسرائیل یا آمریکا می افتاد کناره گیری میکردند شما هم کناره گیری کنید😁😁 چون درهرصورت شما بازنده اید.
واقعا تنهایی یکی از بزرگترین عبادت هاس
یه شعری هست میگن تنها باشو پادشاهی کن این شعر استعاره از این داره که آقا تنها باشی با اعتماد بنفس و عزت نفس داری به خدا نزدیکتری تو جمع منفی ها نمیری خودت اطرافیانتو انتخاب میکنی اگه با کسی رفت و آمد نکنی کسی کاریت نداره
باورتون نمیشه منو عشقم همیشه تنهاییم از رفت و آمدهای الکی دوری میکنیم توی هرجمعی نمیریم پای حرف هرکسی نمیشینیم اطرافیانمون رو خودمون انتخاب میکنیم والا بخدا همه ما رو اینجوری پذیرفتن و ازمون شاکی نیستن و باورتون نمیشه بعضی موقع ها توی یه جمعی که دوست نداریم بریم ولی مجبور میشیم میریم اون جمع به طرز عجیبی از خوبی ها و اتفاق های مثبتشون حرف میزنن مثلا باجناق بزرگ من هروقت ما رو دعوت میکردن میرفتیم خونشون برای شام ایشون راس ساعت ۲۲ باید اخبار شبکه سه رو میدید ولی از اونجایی که ما خودمون رو محدود کردیم و روی باورهامون کار کردیم حالا هروقت میریم خونشون دیگه خبری از اخبار و سریال نیس بجاش درباره اتفاق های خوب زندگیش حرف میزنه خدااااااایا شکرت 😁😁😁😁🙏🙏🙏🙏
آقا راه حل این موضوع اینه که داداش آدم های اطرافت رو درست انتخاب کن اگه تا یه مدتی با کسی رفت وآمد نکنی نمیگن این بنده خدا بیکسه یا هرچیزه دیگه.
خلاصه که عاشقتونم
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که بعداز فرازونشیبهای زیاد تونستم بعد از مدتها بیام توی سایت به این پرباری کامنت بذارم و دوباره خودم رو مسلح به زره ای از جنس خدا کنم❤💖
استاد از شما و مریم خانم گرامی ممنونم و از بابت داشتن شما فرشتگان زیبا سپاسگزارم.
خیلی خیلی خیلی دوستون دارم عاشقتونم و سپاسگزار زحماتتون هستم❤❤💖💖💖💖💝💝💝💝
عرض سلام واحترام دارم خدمت استاد عزیز ودوستان خوب وبزرگوار وخوشبخت .عرض تبریک دارم خدمت جناب اقاى عباس منش عزیز به جهت توفیق وبهره مندى از لطف الهى براى قرار گرفتن در مسیر شناخت وتکامل ورسیدن به جایگاه رفیع وعالى در این مسیر وتبریک مجدد به جهت اینکه کمک به شناخت ورشد وتعالى دیگران رارسالت خودشان مى دانند ودر این زمینه تلاش مجدانه دارند واین بسیار بسیار جاى تقدیر وتحسین وتبریک دارد.وتبریک به همه دوستان وهمراهان عزیز ودوست داشتنى که اراده کرده انددر مسیر خوشبختى ورسیدن به جایگاه والاى انسانى وعشق وشادى و ثروت قرار بگیرند وچه سعادتى بالاتر ازاین؟ واما تجربه من در ارتباط با موضوع مورد بحث ،باتوجه به اینکه از دوجهت تحت فشار ونفوذ هستیم ،ازیک جهت ورودیهاى منفى قبلى که تبدیل به باورهاى منفى وغلط شده اندواز جهت دیگرورودیهاى منفى جارى که بطور لحظه اى وروزانه از محیط بیرون توسط افراد وشرایط خارجى سرازیر میشود لذا تلاش بایدبسیار جدى وهمه جانبه با شیوه ها وابزار هاى متعدد از قبیل مراقبه صبح وشب،تمرکز وتاکید بر ارامش وشادى ،جملات تاکیدى وتنفس عمیق ونیایش صبح وشب،مطالعه وسایر مواردیکه دوستان اشاره کردندباشد تا تاثیر ونفوذ ورودیهاى منفى کنترل وباورهاى مفید ومثبت وموثر جدیدجایگزین وتقویت وتثبیت شوند که این مبارزه در ابتداى کار دشوار ولى شیرین ودلپذیر است وباتثبیت عادتهاى جدید وباورهاى قوى بتدریج مسیر هموار مى شود بشرط اینکه باایمان فوق العاده قوى وامید فراوان وتلاش خستگى ناپذیر وبى وقفه مسیر راطى کنیم تا گنج بینهایت درون را کشف واز نور وانرژى بینهایت ان بهره مند وتمام اهداف وخواسته هارا در دنیاى درون به وضوح ببینیم تا در دنیاى بیرون متجلى شوند،وتمام لحظات این مراحل را با چاشنى شادى عمیق درونى وسپاسگزارى عاشقانه مستمر طى کنیم. .امید که همواره در احاطه شادى وعشق وثروت باشید.
سلام بر تمام دوستان خوبم
میدونم حالم خوبه چون در غیر این صورت فرصت پیام دادن رو پیدا نمی کردم
پس شاکر خداوندی هستم که جهانی با قوانین ثابت خلق کرد.
چند سالی هست با قوانین الهی اشنا شدم و برای درکش هزینه های زیادی پرداخت کردم.
من سال 94 با حال عالی و انگیزه فراوان به سمت پخش اموزه های استاد پرداختم و خداهم گفت: فرمان بردارم و این خواسته محقق شد و من طی چند ماه تونستم دورهای اعتماد به نفس و عزت نفس تو دانشگاه خودم یعنی دانشگاه ازاد بندرعباس برگزار کنم با این امید که مسیر استاد عزیز رو مو به مو عبور کنم.
یه مدتی گذشت با خودم گفتم عباس تو خوب حرف میزنی و بقیه هم می گن افرین و می گن دمت گرم،خدا تورو تو مسیر ما قرار داد،اما حقیقت این بود که من فقط در حد کرایه همون روز تو جیبم پول داشتم و حتی بعضی مواقع پای پیاده از خونم که یک ساعتی پیاده راه بود میومدم تازه این در شرایطی بود که من یه شهرستانی بودم)مشهد)توی یه شهر غریب و با زحمت هزینه رو جور می کردم.
و این منو اذت می کرد حس بدی داشتم تا اینکه برا خودم یه کارگاه تیرچه بلوک اطراف بندر راه اندازی کردم، اول کارم همش می گفتم تو می تونی ،
تو موفق می شی و فقط انرژی مثبت به خودم میدادم.
اما نشد،چرا؟؟؟؟
اینم دلیلش:
زمانی که من فک می کردم دارم به مسائل مثبت و ثروت افرین فک می کردم ،دقیقا به نبود اونا فک می کردم.
و وقتی می گفتم می تونم ته دلم می گفتم اگه نتونم چی و همش ترس از نشدن داشتم و خبر نداشتن.
تشخیص این دو فقط با احساس درونیت و تمرین و بدست اوردن قدرت تشخیص امکان پذیره.
خب من کارگاهم خوابید و هر شب میومدم سر می زدم تا دزد نیاد سراغ کارگاهم ولی وقتی یه شب اومدم دیدم کولر گازی پنجره ایم نیست و کپ کردم چون هنوز چک اون پاس نشده بود و قیمتش بالای 2میلیون بود.
چرا این اتفاق افتاد.؟؟
دلیل :
در تمام اون لحظاتی که من با دوچرخه از خونه حرکت می کردم سمت کارگاه می گفتم خدایا انشاالله اتفاقی نیفتاده و دوباره من داشتم به عدم امنیت تمرکز می کردم و بعد برخورد با این صحنه حس درونیم اروم بود و همش فک می کردم تازه به چیزی که خواستم رسیدم و رو به خدا کردم و خندیدم و تازه دوزاریم جا افتاده بود که چه گندی زدم و باز هم خودم جذبش کردم و از اون روز تا الان حتی یه بارم به نبود چیزی فک نکردم و چیزی هم کم نشد.
بعد اون ماجرا من چند میلیون بدهکار شدم و حسابی کلافه بودم و تماس ها پشت تماس تا روزی که این باور زیبا رو ساختم:
خداوندا ممنونم تمام تماس های ورودی من سرشار از اخبار ثروت افرین و شادی اور است.
و چند روز بعد گوشیم به مدت سه روز خراب شد
و بعد درست شدنش فهمیدم که اون سه روز چندتا طلب کار با عصبانیت بهم زنگ زدن و در هر صورت اگه جواب میدادم یا نه کار به دعوا می کشید و این بارم لبخند زدم و خدارو شکر کردم ولی فرقش این بود که به نتیجه مثبتم رسیدم و الان هم این از جملات تاکیدی منه.
من دوباره کارم رو شروع کردم و دارم رو به جلو حرکت می کنم و هر روز یه مسئله رو پیدا می کنم و براش جمله می سازم و ازش به نفع خودم استفاده می کنم.
و نظر من در جواب ،سوال این قسمت اینه:
هر زمان که به خواسته خودت فکر می کنی و احساس خوبی از عمق وجودت داری و حتی یک لحظه هم شک نداری برای رسیدن بهش و تمرکز می کنی به نشانه های سر راحت و قدم هارو یکی یکی بر میدارم، قطعا قطعا به هدفت خواهی رسید
من از چکیده اتفاقات زندگیم استفاده کردم و فقط خواستم چند نمونه براتون بیارم
اما این داستان سر دراز داره که انشاالله در کتاب خودم که اسمش( دانه ای در زیر برف) هست چاپ می شه
خوندن این متن با توجه دقیق به مسائل می تونه به تو کمک کنه که ایا تو واقعا به چیزی که می خوای توجه می کنی یا به چیزی که نمی خوای .
ممنونم از استاد عزیز بابت اماده کردن این بستر زیبا
و ممنونم از تو دوست عزیز که تلاش داری دنیا رو جایی بهتر برای زندگی کردن کنی.
???
سلام دوست عزیز
واقعا لذت بردم از خوندن سرگذشت تون و اینکه خودتون پیدا کردن پاشنه آشیل تون رو برای هر مسئله ای جملات تاکیدی درست میکنید برای خودتون بسیار آموزنده و لذت بخش بود برام
از جمله تاکیدی که گفتید
خدایا سپاسگزارم که تمام تماس های ورودی من سرشار از هزار های ثروت آفرین و شادی آور هستش بسیار لذت بردم و برای خودم نوشتم و میخوام که منم بار ها و بارها تکرارش کنم
سپاسگزارم ازتون
درود بیکران بر استاد عزیزم…..بینهایت ممنون بابت این فایل عالی…..اول از همه بگم در مورد اینکه بینهایت منتظریم تا به ایران تشریف بیارید .
من یه تجربه دارم در خصوص گم کردن و پیدا کردن مدارک که سه بار استفاده کردم و هر سه بار خودم تعجب کردم….خواستم به اشتراک بزارم….
یکی از چیزهایی که حال انسان رو ناخوب میکنه اینه که یک چیز مهمی رو گم کنیم و در موردش اضطراب داشته باشیم….
من با توجه به خواندن کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندا برن که یه راهکار داده بودن و با توجه به حرفهای استاد که میگن کار رو به خدا بسپارید و ایمان واقعی داشته باشید که انجام میشه و نگران آن نباشید واقعا به این روش ایمان آوردم ….
1- چند ماه پیش که وارد پست جدیدم در محل کار شده بودم با توجه به مشغله زیاد ، یه مدرک بسیار بزرگ رو ناخواسته گم کردم و جالب بود که خودم نمیدونستم که گم کردمش و از اونجا که این باورو همیشه با خودم دارم که خدا همواره محافظ منه، روز بعدش با یه نشانه که اصلا مربوط به گم کردن مدارک نبود و با خواندن یه نامه اداری نا مرتبط، فکرم رفت سوی اون مدارکی که حالا گم شده بود و من نمیدونستم که گم شده. خلاصه رفتم سروقتشون توی اون پوشه ی خاص که همیشه مدارک در حال اجرا رو اونجا میزارم و دیدم مدارک به اون قطوری در جای خودش نیست!!!!خلاصه هر چی بیشتر میگشتم بیشتر پیدا نمیشد !!!! تا جایی که نگران شدم و مضطرب چون دقیقا یک هفته دیگه باید با شرکت طرف مقابلمون یه قرارداد مهم کاری میبستم…..خلاصه هر جا رو بگید گشتم و حالم گرفته شد و عرق کردم….اومدم نشستم سر جام…..گفتم مجید مگه تو شاگرد استاد نیستی….مگه به خدا ایمان نداری….چرا حستو بد میکنی؟ مگه کتاب معجزه سپاسگزاری رو نخوندی؟ حالا موقعشه…..حسم بهتر شد…..اومدم خدا رو به خاطر پیدا شدن اون مدرک مهم پیشاپیش سپاسگزاری کردم و خودمو توی حالتی تجسم کردم که اون مدارک توی دستامه و حس خوبی دارم و دارم خدا رو شکر میکنم و جوری تجسم کردم که گویا واقعا پیدا شده مدارک….بعدش باز اومدم یه تیکه کاغذ برداشتم و روش نوشتم که مدارک فلان شرکت به صورت خیلی عالی به بهترین شکل ممکن پیدا میشه و خدایا پیشاپیش سپاسگزارم و این وظیفه توست که پیداش کنی چون من ناتوانم از یافتنش..تازه عکسشم کشیدم و همش تکرارش کردم و لبخند زدم و حسم کلی خوب شد….بعد از اونجایی که دوستام فهمیدن که این مدرکو گم کردم اون برگه رو بهشون نشون دادم و گفتم که من درخواستمو به خدا دادم و دیگه هم نگرانش نیستم….خدا خودش برام پیداش میکنه و کلی هم از خدا سپاسگزاری کردم که خوب شد سر صبح شنبه با اون نامه ی نا مرتبط بهم نشونه دادی که من دنبال این مدرک باشم تا یه هفته بعد متوجهش نشم و استرس نگیرم و کلی ازش تشکر کردم که اینقدر مواظب منه و بعدش با خیال راحت نشستم و به کارام رسیدم ….البته ته ذهنم هی قلقلک میشد و هر نیم ساعت فکر میکردم که ببینم پنج شنبه با کدوم زونکنا کار داشتم که شاید لای اونا گذاشته باشم و یه کمد بزرگ داشتیم که اونو کلی، گشتم…..این اتفاق ساعت 8 افتاد و ساعت 11 و نیم بود که همکارم رفت سمت اون کمد……بعد یهو یه چیزی توی وجودم گفت پاشو برو سمت کمد :) پاشدم رفتم سمت کمد کنار دوستم واستادم …..بعد دوستم گفت چی شده؟ گفتم نمیدونم یه حسی بهم گفت بیام اینجا خودمم نمیدونم چرا اومدم اینجا…..یهو باز یه حالت یاد آوری اومد توی مغزم و یه تصویر از زونکنی که پنج شنبه داشتم روش کار میکردم، انگار توی ذهنم پرتاب شد و یهو گفتم اها پیداش کردم … احتمالا اشتباهی لای اون زونکن گذاشتم…..با خوشحالی رفتم زونکنو از همون کمد برداشتم و سریع لاشو باز کردم و ورق ورق زدم و دیدم که نخیرررر…..لای این زونکن هم نیست!!!!….و انگار آب سرد ریختن روی سرم ولی وقتی برگشتم که زونکنو سر جاش بزارم ، دیدم مدارک در داخل کاور پلاستیکیش دقیقا سر جای همین زونکن قرارداره …..و از خوشحالی اشکم در اومد…..نه بخاطر اینکه زونکن پیدا شده….بیشتر بخاطر اینکه قانون جواب داد…..و سریع به همه دوستام نشون دادم و بهشون گفتم دیدید پیدا شد با اینکار .و برای همه تعریف کردم…..و اون برگه هم ضمیمه سپاسگزاریهای شبانه ام کردم…..
2-یه بار دیگه هم یه قراردادو گم کردم :) باز اول اضطرابم گرفت ولی ایندفعه سریع حالمو کنترل کردم و سریع دوباره سپاسگزاری کردم و تجسم کردم که قرارداد توی دستمه و شادم و دارم نگاهش میکنم و خدا رو شکر میکنم…..و روی کاغذ نوشتم و با ایمان از پیدا شدنش گذاشتم توی کشوی میزم……اون هم بعد از یک ساعت روی میز دوستم توسط خودم بصورت ناخواسته پیدا شد…..یعنی رفتم سر میزش و دنبال یه چیز دیگه بودم که اینو پیدا کردم…..باز کلی ذوق کردم و خدا رو شکر کردم و میدونید؟ هر دفعه ایمانم قویتر شد…..یه جوری میشه که دیگه باورت قوی میشه که بابا واقعا قانون درسته و حقیقته و ثابته و این خیلی حس آدمو خوب میکنه که کارهای بزرگ بکنه و بگه اگه این شد پس برای کارهای دیگه هم میشه…..
خلاصه تا همین اواخر که یه ماه پیش یه زونکنی بود که رئیسمون برای کار قضایی به قرارداد داخلش نیاز داشت و من دادم بهش و بعد داد بهم و گذاشتم سر جاش و بعد از یه ماه دوباره اون زونکنو از یکی دیگه از همکارام خواسته بود که براش ببرن و وقتی مراجعه کرده به قرارداد دیده نیست و زنگ زد به داخلی من و گفت که این قرارداد کو که بعد من رفتم و زونکن و کلی گشتم از اول به آخر و پیداش نکردم ولی ایندفه با ایمان بهش گفتم اصلا نگران نباشید پیدا میشه و احتمالا لای زونکنای دیگس….و هر چی فکر کردم دیدم که زیاد با این زونکن سر کار نداشتم که بخوام قراردادشو بردارم که اشتباهی لای قراردادای دیگه بزارم…..خلاصه 50 تا زونکن بود از اول به آخر گشتم …..بعد اومدم نشستم و نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی زود پیدا میشه ….خدایا این کار توست….بینهایت سپاسگزارم و گذاشتمش توی کشوی میزم و بعدش تصورش کردم که پیدا شده و دیگه ایندفعه اصلا نگران نبودم و به دوستام گفتم اصن نگران نباشید خودش پیدا میشه….درخواستمو به خدا دادم و برگه درخواستمم نشونشون دادم….اون همکار دیگم گفت بند کفش گره بزن که نمیدونم شیطان بره کنار و پیدا بشه….گفتم من به گره زدن بند کفش اعتقاد ندارم(البته اگه باورم اون بود حتما اونم جواب میداد) ولی وقتی همه چیزو با انرژی خداییمان شکل میدیم دیگه نیازی به باورهای دیگه نیست و چه چیزی زیباتر و والاتر از خدای خودمون….خلاصه یه روز بعد من توی یه زونکن غیر مرتبط که در طبقات پایین کمد بود داشتم ازش آمار در میاوردم که یهو دیدم که این قرارداد لای اون زونکنه و بعد گفتم خدایا دیدی باز طبق همون نوشته از جایی که فکرشو نمیکردم پیدا شد و به دوستام نشون دادم اون برگه رو و گفتم دیدید که پیدا شد ؟!
بعد از این اتفاقای دوست داشتنی که فقط در مورد پیدا کردن اشیا گم شده بود یه ایمان خیلی قوی توی من شکل گرفت و فهمیدم دقیقا راز رسیدن به خواسته ها همون چیزیه که استاد میگن. واقعا همونه بی کم و کاست…..یعنی خواستتو تعیین کن……بنویسش…….تجسمش کن……پیشاپیش سپاسگزاری کن و مطمئن باش که بهش میرسی و بعدش نگرانش نباش و از زندگی لذت ببر……ممکن هست اصن از یاد ببریش…..ولی خدا از یاد نمیبرش و در بهترین زمان تقدیمت میکنه…..
یعنی من وقتی روی کاغذ نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه و خدایا این کار توست و سپاسگزاری کردم دقیقا مشخصه که :
1- خواستمو روی کاغذ نوشتم
2- به خواستم و به این انرژی اطرافم شکل دادم با نوشتن با تجسم با حرف زدن با خودم
3-شکل دریافت خواسته رو که ( خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه ) که بنوعی باور هم هست رو نوشتم
4- کارمو به خدا واگذار کردم و رهاش کردم و از روی دوش خودم برداشتم و با سپاسگزاری قدرت بیشتری بهش دادم…
5- با توجه به رهایی و ایمانی که داشتم، مطمئن بودم که دقیقا همون اتفاق صورت میپذیره و دیگه نگرانش نبودم
6- نتیجه اینکه از لحظاتم لذت بردم و اون قراردادم دقیقا بصورت خیلی عالی در جایی که فکرشو اصن نمیکردم پیدا شد! و باز ایمانم قوی تر شد…..
در نتیجه گفتم خب اگه همه چیز اینقدر عالی برآورده میشه خب چرا من همه خواسته هامو همینجوری دریافت نکنم؟
یعنی یکی از روش هایی که استاد در دوره قانون آفرینش توضیح میدن…..جعبه ی خواسته ها…..که هر چی میخوای عکسشو بردار و روش بنویس( البته با ایمان قوی و اینکه مطمئن باشی که بهش حتما میرسی) یعنی الان که من این کاغذو نوشتم دیگه رفت برای تهیه و ارسال خواسته به سمت من……مثل این میمونه که من به سایت امازون رفتم و کالامو دیدم بررسیش کردم و شکلشم دیدم و میدونم که دیگه اون کالا رو میخوام و بعد بهاش که مبلغشه میپردازم و بعد دیگه خوشحالم که اون کالا دیگه مطمئنا به دستم میرسه حالا یا با پست پیشتاز یا با سفارشی که هر کدوم در یه بازه زمانی خاصی میرسن….. یعنی اونقدر به سایت امازون مطمئنیم که میدونیم کارش خیلی درسته و درخواست ما را پس از ثبت به بهترین شکل ممکن به دستمون میرسونه و ما فقط خوشحالیم و ذوق داریم که اون کالا به دستمون برسه و ممکنه چند روز زمان ببره ولی میدونیم که حتما به دستمون میرسه و نمیگیم بابا حالا ما یه سفارشی دادیم….از کجا معلوم پولمونو نخورن و کالا موجود نباشه و اصن به دستمون برسه یا نه و این حرفا…..یعنی به نوعی آمازون مظهر اعتماد و برآورده کردن خواست مشتری به همون کیفیتیست که در عکس است…..
اینجا هم خدا( کائنات)(انرژی جهانی) (هوش برتر) مثل سایت معتبر آمازون وظیفه اش دریافت درخواست ما و تهیه و ارسال آن به سمت ماست. پس ما اینجا با اطمینان قلبی از اعتبار خدا و اینکه هر چیزی را بهش سفارش بدیم طبق همون نوشته و عکس برامون آماده میکنه و با پست سفارشی یا پیشتاز برامون میفرسته البته بعد از پرداخت کردن بهای آن…..که بهای آن هر چه بیشتر باشد (بصورت ذهنی) زمان دریافت اون کالا (درخواست ) به ما کمتر میشه و بهای آن در اینجا همان تکرار باورها و داشتن حس خوب و اطمینان قلبی است…..که بعد ذوق میکنیم و میگیم خدایا این درخواستم دادم و میدونم که سریع بهم میرسونیش و کلی ذوق داریم و از اطمینان به رسیدن به خواستمون هیچ وقت نا امید نمیشیم و حس یاس در ما پدیدار نمیشه……حالا ممکنه یه موقع ما درخواست پراید بدیم و خدا به ما لکسوز و بهترشو بده .ولی ما فکر میکنیم که اون پرایده بهتره و فقط باید اونو برامون میفرستاده که از رانندگی باهاش لذت ببریم و غافل از اینکه لکسوز از هر جهت لذت بیشتری برای ما فراهم میکنه…..مثل افرادی که میگن من فقط با این پسر یا دختر خوشبخت میشم و دست خدا رو میبندن روی رحماتش.
خلاصه یه جعبه قفل دار تهیه کردم و هر چیزی رو که میخوام یا عکسشو گیر میارم یا روی کاغذ مینویسم با این اطمینان قلبی که حتما حتما حتما به اون خواسته میرسم و فقط باید حس خوب داشته باشم…..سپاسگزار باشم…..به نکات مثبت توجه کنم……به هر چیزی طوری بنگرم که حسمو خوب کنه………ورودی های ذهنمو کنترل کنم…..یعنی وقتی تصادف میشه و همه همکارا پشت شیشه میپرن که ببینن چی شده، ما هم نپریم مث اونا . و در عوضش بگیم که چرا وقتی این همه چیز خوب هست من به تصادف توجه کنم که تصادف یا همرده ی اونو به زندگیم دعوت کنم؟
و اینگونه است که خواسته هامون یا بهتر از اون وارد زندگیمون میشن…..در ضمن بگم که من دنبال متریالی برای کارکردن بودم که در ایران تحریمه و به هزینه ی بالا از خارج باید بیاد….من اومدم این باورو برای خودم درست کردم که این متریال بینهایت برای من فراوانه و از راههای مختلف به دستم میرسه…..نتیجش این شد که یه هفته بعد، خبر ساخت اون در ایران رو شنیدم توسط متخصصین خودمون و تازه این متریال رو( اصل خارجیشو) از یه نفر دیگه به صورت عالی و نصف قیمت اصلیش به بهترین شکل دریافت کردم و کلی ذوق کردم…..
ببخشید زیاد شد…..خیلی سپاسگزارم از دوستام عزیز و استاد عباسمنش که این همه تجاربشون رو به رایگان در اختیار ما میذارند که کلی درس میگیرم ازشون و کلی حس خوب و کلی اتفاقات خوب برام میفته…..خدارو شکر که این همه نعمت و خوبی دارم و حالم عالیه عالیه…..شاد شاد شاد باشید.
مجید جان سلام
از خوندن نظرت بینهایت لذت بردم . خیلی قشنگ اتفاقاتی رو که واست افتادن رو شرح دادی و بنظرم یه فرمول برای رسیدن به خواسته ها نوشتی که هر کسی بهش عمل کنه بی برو برگرد به هرچی بخواد میرسه
امیدوارم در پناه خدا شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت باشی همیشه
علیرضای عزیز بینهایت ممنونم ازت که وقت گذاشتی و نظر منو مطالعه کردید….من چون از این روش نتیجه گرفته بودم ، دلم خواست برای دوستان مطرحش کنم که اگه چیزی رو گم کردن واقعا نگران نشند…..من الان برام مث روز روشنه که هر چی گم بشه پیدا میشه و این باعث میشه آروم باشم و حسم ناخوب نشه…..بازم بینهایت ممنون از لطف بیکرانت عزیزم….شاد ثروتمند و تندرست باشی???
خوندن نظرات شما واقعا برام لذت بخش بود
من تقریبا اکثر نظراتتون رو خوندم و یاد رفتم و لذت بردم.
امیدوارم همیشه سالم و ثروتمند باشید.
بهنام عزیز سلام…..بینهایت از لطف و محبتی که به بنده داری سپاسگزارم و ممنونم که با نظر لطفت به من انرژی میدی و امیدوارم که همیشه در مدار ثروت سلامتی شادی عشق موفقیت باشی عزیزم…..:)
با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز و مسافران جاده سعادت , ثروت و سلامتی و سلامی مخصوص خدمت استاد عزیز استاد عباس منش .
در ابتدای عرائضم باید عرض کنم که بله نگهبانی و مراقبت از ورودی های ذهن است که میتواند بر خروجی ها تاثیر بسزائی به فاصله زمین تا آسمان و لکه هم بیشتر داشته باشد .
اینکه مثلا الان حالم خوب و یا بد است و یا اتفاقات خوب و یا نا زیبا برایم رخ میدهد بخاط ورودیهای چند ماه و یا چند هفته و یا چند روز پیش اجازه ورود به ذهن را گرفته اند و در این ورود البته با الگوهایی که یا خود اگاه و یا نا خوداگاه برگزیده اند به قسمت باور سازی هدایت میشوند و این را رابطه را میتوان مستقیما از طریق دیده ها و یا شنیده هایی مانند : تلوزیون , رادیو , روزنامه , شبکه های احتماعی خبری و از همه مهمتر دوستان و آشنایانی که شب و روزمان را با آنها سپری میکنیم بدست آورد و صد البته که تکرار و تکرار و تکرار چه باور هایی را به بار می آورد و در عین حال من چنین عمل چنین عمل میکنم که :
1_ با دوستانی رابطه بر قرار کرده ام که واقعا مثبت عمل میکنند حتی اگر خودشان از قانون هستی اطلاعی نداشته باشند و این رو میتوان از روی دوستانی که دارند و یا عملکردشان فهمید و نتایجی که دو را دور میگیرند ملاک انتخاب من میشود .
2_ به آهنگها و یا کتابهایی توجه کرده و میکنم که احساس خوب بودن , اعتماد به نفس داشتن و حرکت و ایمان داشتن به خود درونیم و در واقع خداوند را در من زنده نگه دارند و در این راستا از توحه به الگو سازی و در عین حال توجه به فراوانی قافل نمیشوم .
3_ کلا با تلوزیون و فیلمها کاری ندارم چه انکه میدانم حتما حتما باور های منفی و محدود کننده ای دارند , حتی لابه لای فیلمهای شاد و خنده داری که پخش میشود باور های غلط و منفی هم ایجاد می کند و چون با خنده و شادی همراه است مغز می تواند راحت و اسانتر بپذیرد و چون با تکرار و ساخت الگو میباشد پس بسیار خطر ناک است .
4_ منتظر ایجاد باورهای مثبت و انرژی بخش نمینشینم چرا که میدانم مغز انسان حالت خنثی ندارد و در شبانه روز در حال کار کردن است و تمامی دیده ها و شنیده هایش را از هر طریق که شده دریافت کرده و سپس دسته بندی و در عین حال ایجاد باور به صورت کاملا نا خوداگاه و یا حتی خوداگاه عمل میکند بله و دلیلش رو هم میتوان از نتایجی که صبح و شام مردم در زندگی روز مره خود کسب میکنند و عملکردشان متوجه بشوید و یا حتی باورهایشان از گفته هایشان کاملا مشهود است .
5_ همیشه و در هر حال مغز در حال گرفتن پاداش از عملکردهایش میباشد چه مثبت چه منفی به همین دلیل است که عملی بد و یا نا زیبا به سختی تبدیل به عملی زیبا میشود چرا که باید شیرینی آن با شیرینی قابل قبولی جایگزین بشود و در این راستا باید با تشویق کردن خودمون مثلا : رفتن به رستورانی مجلل براثر حرکتی مثبت و یا خرید ادکلنی برند و یا پوشاکی برند مغز را تشویق به تکرار نمود .
6_ هیچگاه در مقابل افکار , گفتار و کردار منفی نباید مقاومت کرد , چرا که مقاومت باعث پایداری آن میشود
بلکه باید به نرمی و آرام آرام ظرف افکار و گفتار و عملکرد منفی مغزمان را پر کنیم از افکار و گفتار مثبت یعنی توجه به خواسته ها و دیدن نشانه های خوب و عالی البته از نظر خودمون و شکر و سپاسگزاری و سپاسگزاری و سپاسگزاری و تایید انچه که قانون تایید کرده است .
7_ باید بسیار حساس به گفتار دیگران باشیم که اگر نا زیباست بتوانیم به قول قرآن : وهجرهم حجرا جمیلا عمل کنیم : یعنی انکه دوری کنیم ولی بسیار زیبا و زیر پوستی و یا با عوض کردن بحث البته در جایی که نمیتوانیم انجا را فورا ترک کنیم مانند میهمانی ها که من خودم اینگونه عمل میکنم و عجب اینکه چقدر زیبا جواب میدهد .
8_ به هر آنچه که برایمان پیش می اید به عنوان یک هدایت الهی توجه کنیم مثلا : هر گاه بخواهم به نانوایی بروم با باور سازی های خودم اکثرا صف نانوایی خلوته و یا باور کنید جنسهای مغازه ام گونی توی دنیا تکه البته که خودم میدانم چه قانونی داره برام کار میکنه .
9_ همانگونه که میدانید ذهن دائما در حال گفتگوست و اگر رهایش کنید جودش منبع تغذیه اش را خواهد یافت پس با بمب باران کردن ذهن با افکارمثبت جملات تاکیدی , رفتن به جاهایی که قبلا برای مغز باورش سخت بوده و بودن در اونجارو فقط لایق انسانهای ثروتمند و بالا نشین میدانسته میتوانیم آن نجواگر درونی که شیطان در ارس آن هست که به قول قرآن : ان الجوا من الشیطان است را خاموش کنیم .
10_ و در آخر اشاره خواهم داشت به این.گفته زیبا : گفتار نیک , کردار نیک , پندار نیک که تماما چیزی نیست به جز انچه که خودمان ارسال میکنیم و لاجرم هم بی هیچ کم و کاست دریافت میکنیم .
باشد که اهل تعقل , تفکر و تامل باشیم
انشالله
با سلام به دوستای خوبم
من سه سال پیش در اوج ناامیدی از خدا طلب کردم منو هدایت کنه و خداوند چه زیبا من رو به سایت استاد هدایت کرد و زندگی منو به دو بخش قبل از عباس منش و بعد از عباس منش تقسیم کرد.
قشنگ به یاد دارم که همه زندگیم شده بود فایلای رایگان استاد. از صبح تا شب که همسرم از سر کار برگرده فقط و فقط فایلای استاد رو گوش میدادم. شب هم هر چیزی رو که یاد گرفته بودم با ذوق و شوق فراوان برای همسرم تعریف میکردم. به همه دوستام و خانواده ام فایلای استاد رو معرفی میکردم ولی تلاش زیادی برای اینکه حتما اونا رو هم بیارم تو مسیر خودم نمیکردم چون همیشه این حرف استاد تو گوشم بود که اگر کسی تو مدار نباشه اصلا نمیشنوه شما چی میگید و من هم اصراری نمیکردم که همه رو به زور بیارم تو بهشتی که پیدا کرده بودم.
ما خیلی اهل تلویزیون دیدن نبودیم فقط شب به شب همسرم اخبار میدید. یک ماه بعد از اشنایی من با فایلها و آموزش های ناب استاد به طور اتفاقی تلویزیونمون توسط بچه کوچولومون شکست و ما دیگه همون اخبار رو هم نمیدیدیم و تا یکسال تلویزیون نخریدیم چون میدونستیم این اتفاق حکمتی داشته و اون هم قطع کامل ورودی های نامناسب از طرف تلویزیون بود.
یکسال بصورت مدام ورودی های ذهنمون رو کنترل کردیم و ذهنمون رو با قوانین الهی بمباران کردیم. و نتیجه اش برامون خیلی عالی بود هم از نظر مالی هم از نظر تغییر شهر محل زندگی که به یک شهر بهتر با امکانات بیشتر و اب و هوای عالی هدایت شدیم.
کارهایی که انجام دادیم:
۱.بمباران ذهنی با فایلهای استاد عباس منش
۲. صحبت کردن باهم درباره قوانین الهی
۳.حذف تلویزیون و اخبار
۴.توجه به نکات مثبت (پیدا کردن نکات مثبت از دل وضعیت نامطلوب کار بسیار بسیار سختی بود ولی من پذیرفته بودم که راهش فقط و فقط همینه و تمام تلاشمو میکردم که انجامش بدم)
۵. پذیرش عمیق این عبارت که احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد( به نظر من پذیرش عمیق یعنی عمل کردن واقعی و درونی به باور پذیرفته شده)
۶. مشارکت در قسمت عقل کل سایت هم به من خیلی کمک کرد. اینکه شما سعی کنید با توجه به آموخته های خود برای مشکلات و سوالات دیگران راه کار پیدا کنید، به یادگیری هر چه بهتر شما کمک میکنه و نظرات و کامنتهای دوستان واقعا عالی بود و من به شخصه خیلی مطالب رو با توضیحات دوستان یاد گرفتم.
۷. مقالات خانوم شایسته در سایت واقعا عالی ست. من همیشه با خوندن این مقالات، ایشون رو تحسین میکردم واقعا که قلمشون طلاست و نفسشون حقه.
۸. سفر به دور امریکا رو مستمر دنبال میکردم و با پسرم میدیدم و لذت میبردم. به نظر من فایل های سفر به آمریکا دوره عملی آموزه های استاد هست که هر بار میبینم از خانوم شایسته سپاسگذاری میکنم. به نظرم این سایت دوتا استاد داره هم استاد عباس منش و هم استاد مریم شایسته.
اینها مواردی بود که در این سالهای آشنایی من با آموزه های این سایت تونست نتایجی رو برام رقم بزنه که حتی نمیتونستم بهش فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام آرزوشون رو داشته باشم. چیزهایی که برام خیلی دور و بعید به نظر میرسید بدون هیچ تلاش و کار فیزیکی یی برام مهیا میشد.
به نام خدا
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیزم
من امروز که این فایل رو دانلود کردم و گوش کردم یاد چند سال پیشم افتادم که تو حیاط خونمون تعدادی کندوی زنبور عسل داشتم که ازشون مراقبت میکردم وبهشون میرسیدم و از عسل خوشمزه ای که تولید میکردند استفاده میکردیم .
و یکی از کارایی که بهم احساس خوبی میداد این بود که میرفتم ومی نشستم این زنبورارو نگاه می
کردم که چقد قشنگ و منظم دارن اون سوراخهایی که با موم درست کردن رو با عسل پر میکنند .و انقدر من این کارو دوست داشتم وبا دقت نگاه میکردم که چطور دارن کار میکنند که یک سری از قوانینی که داشتند وطبق اون قوانین کار خودشونو انجام میدادند رو من درک میکردم
یکی از کارهای جالبی که داشتند این بود که تعدادی نیروی خشن داشتند که اینها فقط کارشون کنترل ورودی ها به داخل کندو ها بود که همیشه دم در ورودی بودند وهیچ زنبوری حق نداشت یک چیز نامناسب یا با دست وپای کثیف وارد کندو بشه همونجا اعدامش میکردند ومی انداختنش بیرون .وبرای این که یک عسل طبیعی سالم وخوشمزه از کندو بیرون بیاد کنترل ورودی بسیار مهم وباید اجرا میشد .
و من به طور نا خود اگاه اینو میفهمیدم که برای این که من احساس خوبی داشته باشم و زندگی عالی رو تجربه کنم باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و این همیشه تو ذهن من بود که چطور میتونم این کارو انجام بدم تا این که بعد یکی دو سال با این سایت اشنا شدم و داستان باور ها رو فهمیدم و هنوزم اون زنبور های نگهبان تو ذهنم بود که یه چیزی باشه که همیشه مراقب ورودی های ذهنم باشه
که این کارو خودم اگاهانه انجام میدادم و گفتم که چه خوه که یه باوری بسازم که همیشه به خوبی ها وبه چیز هایی که بهم احساس خوب میده توجه کنم .نزدیکه یک سال هست که من این باورو دارم تکرارش میکنم و خدارو شکر خیلی عالیه زندگیم وخیلی شادم
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
سلام به همه دوستان عزیز
هر چقدر که سوال رو میخونم ایده ها و پاسخ هایی خوبی به ذهنم میاد ، این قدرت سوال خیلی عالیه من که سعی میکنم همیشه استفاده کنم ، ذهن آدمو به چالش میکشه و مثل باراش باران ، ایده و راه حل میباره.
ضمیر ناخودآگاه ما انسان ها خیلی قوی تر از ضمیرخودآگاه طوری که نبرد بین این دو اکثرا ناخودگاه برنده هست و حتما همه اینو تجربه کردن ، استاد در همه فایل ها درمورد باورها حرف میزنه و جایگاه این باورها در ضمیرناخودآگاه هست و نکرار و توجه راه نفوذ به ناخوداگاهه مثلا اگه به خودمون به شوخی و خنده بگیم چقدر خنگی ، این وارد ناخوداگاه میشه و اگه زیاد تکرار بشه تبدیل به باور میشه .
در مواقعی که نکات منفی یا ناخواسته زیاده حتما صد در صد نکات مثبتی هم درونشون هست که ما رو آگاه میسازند و گشایش هست
حتی خدا هم در قرآن فرموده و تاکید کرده به آیه زیر توجه کنید آیه ای که به من کمک میکنه همیشه در تضاد ها آرامشمو حفظ کنم :
سوره شرح
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا / إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
همانا که با هر سختی ، گشایش و آسانی هست.
دیگه اینو خود خدا گفته ، من این آیه یا آیاتی امثال این آیه رو طوری میخونم که سلول سلول و بافت بافت بدنم حسش میکنن.
ما پا به این جهان گذاشتیم که لذت ببریم پس باید هدف از هر کاری لذت و به خدا رسیدن باشه تا موقع مرگ دیگه حسرت این دنیا رو نخوریم و آماده حرک به جایگاه اصلی باشیم.
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
قدرت نوشتن :
نوشتن ذهنو درگیر خودش میکنه مثل قدرت سوال
وقتی تمام فکر رو آدم بیاره رو کاغذ واقعی خالی میشه . و راه حل به ذهن میرسه
من هر وقت یکم حسم بد میشه یه کاغذ برمیدارم و اول افکارمو مینوییسم که اونا تمرکزمو نگرین و بعد شروع میکنم درمورد خواسته هام مینویسم یا داستان شگفت انگیز خودمو مینویسم و به حس خوبی میرسم به ارامش میرسم.
من یه دفتر دارم که نکات مثبت هر چیزی رو مینویسم بعضی موقع ها هم در نت گوشی مینویسم واقعا وقتی 4 ،5 بار میخونمشون حالم خوب میشه ، مثلا در روابط ، نکات مثبت بعضی از دوستان و آشنایان رو نوشتم و از وقتی که اونا رو هی مرور میکنم و به حس خوب رسیدم رابطم با همشون خوب شده.
اگه بیشتر توجه ما بیشتر به داشته هامون باشه خیلی آرامتر و شادتر میشیم نسبت توجه خیلی بیشتر به خواسته ها که باعث وابستگی میشه.
دوستان به خدا اگه نکات مثبت رو به هر طریقی با تکرار وارد ناخوداگاه کنیم ، آرامتر میشیم و ایمانمون هم قوی.
هر کس تابع قوانین جهان باشه حتما شاد و در آرامش خواهد بود.
مهمترین رکنی که ما رو همیشه در آرامش قرار میده با خالق و رب خودمون بودنه.
استاد در کتاب رویاهایی که رویا نیستند هم درمورد ایمان به خدا و هم درمورد هماهنگی گفتن بازم میگم باید اونقدر تکرار بشه که در ضمیر ناخوداگاه بشینه.
ما هر طور که خدا رو درک کنیم آنطور حواب میگیریم.
اگه ما همیشه همه چیز رو به نفع خودمون ببینم امیدوار میشیم .
////با خدا باش پادشاهی کن////
وقتی خودمون رو با خدا هماهنگ میکنیم . به خدا توکل میکنیم ، توکل به معنای واقعی ، خودمون رها میشیم از هر فکر منفی و امید وار تر و آرام تر میشیم خیلی لذت میبرم دارم اینو مینویسم یاد تمام نتایجم میفتم که با توکل و سپردن کار هام به خدا میفتم .
اگه باور کنیم که خدا قادره و قدرته و هیچ برگی به اذن او نمیفته به حس عجیب آرامش میرسیم انگاردر بهشتیم.
خداوند رب همه ماست – الحمدالله الرب العالمین – سپاس فرمانروا ، حاکم و صاحب اختیاره جهانیان .
خدااز رگ گردن هم به ما نزدیکه و اگه درکش کنیم و حسش کنیم و همه کارهامون رو به اون بسپاریم بدون اینکه حالمون بد باشه تاکید میکنم نتیچه توکل ارامش بسیار خالصه کارامون حل میشه ، علم هم تایید کرده که وقتی آرامیم (حالت آلفا) روزی جذبمون میشه.
حضرت ابراهیم آرام بود که آتش به دستور خدا سرد شد ابراهیم رفیق خدا بود و همش با خدا بود.
یوسف از همان لحظه که در چاه بود با خدا بود و همه رو بخشید که شد عزیز مصر.
موسی از خدا طلب بخشش کرد بخاطر کشتن یک نفر و پیامبر خدا شد و به خدا ایمان داشت که سمت دریا رفت.
ما هم میتونیم مثل پیامبران باشیم ، اینا الگوهای ما هستند که ما درک کنیم قوانین رو.
به خدا وقتی که در آرامش بودم و فقط درونم با خدا بودم به همه سختی غلبه کردم ، کسانی که به نظر دیگران نمیشد طرف این آدم رفت من وقتی درآرامش بودم باهاشون ارتباط خیلی خوبی برقرار کردم طوری که منو بدرقه میکرد نمیخوام اینجا اینو زیاد باز کنم تا اونجایی گفتم که بابا اگه با خدا باشی پادشاهم میاد طرفت .
اینا رو خیلی تمرین کنیم و سپاسگزار خدا باشیم تا در ارامش باشیم.
در اینترنت یه سرچی کنید هم آیات و هم احادیث بسیار تاثیرگذاری هس
به ذهن و روحمون هر لحظه برسین و احترام بزاریم چرا که مثل جسممون نیاز به تغذیه و مراقبت داره
و با تکرار و توجه در هر لحظه به مثبت ها ارام بشیم.
جهان پر از زیبایی هاست .
امیر عزیز سلام
دیدگاه شما بسیار زیبا بود
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن
مرسی از دیدگاه عالی شما
کنترل ورودی های ذهنی از مهم ترین تمرینها در مسیر موفقیت و رسیدن به ارزوهاس که 2٪تلاش فیزیکی و98٪تلاش ذهنی نیاز است.1-حذف تلویزیون 2-حذف دوستان و اطرافیان منفی3-گوش دادن به فایلهای صوتی وعبارات تاکیدی مثبت4-مطالعه کتاب در زمینه موفقیت5-دفتر شکر گذاری و یادداشت کردن همه داشته ها و سپاسگزاری از خداوند بصورت روزانه6-تخته تجسم ارزوها وگذاشتن در معرض دید در اتاقم7-یادداشت کردن نکاتی که بهم حس خوب میده و چسباندن به دیوار اتاقم8-مراقبه و مدیتیشن وخالی کردن ذهن از افکار منفی9-ورزش کردن و شاد بودن درونی و در لحظه بودن و لذت بردن از تمام لحظات زندگی10-عاشق خدا و رها کردن ارزوها به خدا و ایمان داشتن به تحقق ارزوها
اما نکته اینجاس که همه این تمرینهارو بصورت اگاهانه انجام میدم و ضمیر ناخوداگاه من مدام مقاومت میکنه چون انجام دادن این تمرینها باید در رفتار و عملکرد یا خروجی ذهنم مشاهده میشد بدون هیچ مقاومتی
تجربه ای که کسب کردم این بود که هماهنگی بین ضمیر اگاه و ضمیر ناخوداگاهم با انجام دادن این تمرینها هنوز بوجود نیومده بود
این بود که هرگاه در موقعیت احساس بد مثل ترس و نگرانی وناامیدی قرار میگرفتم از خودم سوالاتی در همون زمینه میپرسیدم و یادداشت میکردم وهر جوابی که حس خوب میداد رو نگه میداشتم و هر جوابی که حس بد میداد رو خط میزدم .اینجوری اگر هم اتفاق ناخوشایندی رخ میداد رو جنبه مثبتش تمرکز میکردم و ایمانم به خدا قویتر میشه و میگم حتما دلیلی داره وخدا میخاد پیغامی به من بده که این اتفاق رو برام رقم زده چون خدا از من بیشتر میخاد که موفق بشم و من چون نمیتونم فکر خدارو بخونم پس دل به حکمتش میدم و صبر میکنم (صبر جمیل)و ارامش میگیرم و درونم احساس شادمانی میکنم از توجه خداوند به خودم
بطور مثال شغلمو اتفاقی از دست دادم حس نگرانی و ترس و ناامیدی از اینکه چه جوری اقساط بانک رو پرداخت کنم تمام وجودمو پر کرده بود.قلم و کاغذ برداشتم و از خودم پرسیدم حالا که بیکار شدم چه جوری قسطامو بدم؟
جواب اول ….اوضاع کار خرابه دیگه کار نیس قسطام میمونه و من شرمنده میشم
حواب دوم…..در ماههای گذشته پرداخت شده زندگی در جریانه و همیشه یک جور نیس خدای دیروز فردا هم هست حتما حکمتی دارد
جواب دوم حس خوب بهم دادو من مدام تکرارش کردم.تا اینکه به لطف الله در یک مکان دیگه با حقوق و شرایط بهتر مشغول به کار شدم
وقتی مدام تکرارش کردم ملکه ذهنم شد و خیلی زود به ضمیر ناخوداگاه اثر گذاشته و عملکرد را در رفتار مشاهده میکنیم
برای ضمیر ناخواگاه خواسته کوچک و بزرگ فرقی نمیکنه این ما هستیم که خواسته را بزرگ به ضمیر ناخوداگاه وارد کنیم یا کوچک واین به قدرت ذهن بستگی دارد و باورهای محدود کننده که برای عر شخص بنا به سبک زندگی گذشته متغیر است
سلام من مریم هستم به تازگی عباسمنشی شدم
من تابه اون روزی که استاد و سایتشون بهم معرفی شد هیچ برنامه ی قانون جذب و یا علم کائنات و از این قبیل آموزش هایی رو ندیده بودم و شناختی هم نداشتم فقط در حد خوندن یکی دو تا کتاب که اونم نصفه نیمه رها میکردم
امروز مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو باز کردم و فایل قدم هایی برای کنترل ورودی های ذهن اومد برام
من از تیر ماه ۱۴۰۰ با ۱۲ قدم شروع کردم اما هنوز تو قدم اول هستم و پیش نمیره قدم هام
تصمیم گرفتم که نشانم رو ببینم و از نو شروع کنم… در ادامه وقتی تو متن فایل نشانم فایل پس کی به خواسته ام میرسم رو استاد معرفی کرده بودن دیدم ، رفتم و فایلش رو گوش دادم و چندتا از کامنت هاش رو خوندم تصمیم گرفتم از همین جا شروع کنم و اولین ردپای خودم رو بذارم
باید بگم که من همیشه وقتی به یه چیز نادلخواه فکر میکردم فقط با یه پلک زدن مسیر افکارم رو تغییر میدادم در واقع معتقد بودم وقتی چشمام رو میبندم و دوباره باز میکنم مغزم ریست میشه و خدا رو هزاران بار شکر که همیشه هم موفق بودم
از وقتی با استاد و آموزه هاشون آشنا شدم یه روش جدید هم یاد گرفتم و اون اینه که هر وقت فکر ناجالبی میاد سراغم و ذهنم درگیر میشه به خودم میگم مریم..! داری چیکار میکنی مگه این حرفا دردی از تو دوا میکنه یا خیر و منفعتی برای پیشرفت تو داره به یه چیز دیگه فکر کن .. بعد از خدای درونم میپرسم خب به چی فکر کنم که مسیر افکارم عوض بشه و خیلی سریع جرقه ی یه خاطره خوش میاد تو ذهنم و این اوج غرور من رو از کنترل ذهنم رقم میزنه
یادمه تو دوران نوجوانی هم وقتی ناراحت میشدم و یا با شکستی تو زندگی روبرو میشدم به رقص پناه میبردم موسیقی شاد میذاشتم و باهاش تکرار میکردم و یا میرقصیدم و الانم که ۳۴ سالم شده باز هم با رقص و موزیک شاد میتونم روحیه ام رو شاد کنم و این باعث افتخارم هست که اینقدر با مریم زیبای درونم در صلح هستم
دیروز هم که لایو استاد رو با فکر میکنم اگه اشتباه نکنم آقای ارشیانفر دیدم یه الهام عالی بهم شد در واقع یه راهکار عالی و اون راهکار این بود که از قلبت کمک بگیر ذهن نجوای شیطان هست و تازه اون موقع متوجه شدم که بیشترین اشتباهات توی زندگیم زمانی رخ داد که با عقلم دو دو تا چهارتا میکردم مثل وقتی میمونه که میگن تو سوالات چهارگزینه ای گزینه اول بهترین انتخابه و قلب همیشه بهترین انتخاب رو میکنه اگه به ذهن مجال بدی باعث تخریب الهامات میشی
_یه سوال هم دارم چطور ذهنم رو برای به انجام رساندن یک کار تا گرفتن نتیجه نهایی.. و بعد شروع کار بعدی.. هدایت و کنترل کنم؟؟؟
خدایا شکرت که از طریق بی نهایت دستانت هدایتگر من هستی و من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی و خدایا هزاران بار شکرت که انسانی با تقوا (استاد عباسمنش)برای هدایت من در این مسیر قرار دادی
انشاالله همگی در پناه رب العالمین موفق و پیروز باشیم
۱۴۰۰/۱۰/۰۳
با سلام به جناب استادعباس منش، سرکار خانم شایسته و دست اندرکاران عزیز سایت
و عرض احترام به سرکار خانم بهرامی
من کامنت زیبای شما رو همین الان خوندم،اون رو تحسین کردم
و نکته ای که خواستم بگم این هست که همانطور که استاد بار ها میگن وقتی در این مسیر قرار بگیریم و روی خودمون کار کنیم
به نظرم حواس پنجگانه ما نیز به نوعی تقویت میشه و کوچکترین نکات هم برامون جالب و آموزنده به نظر میرسه
صادقانه بگم تا چند وقت قبل من نظرات دوستان رو زیاد عمیق مطالعه نمیکردم
بیشتر حالت یک نوع رفع تکلیف که دارم روی خودم کار میکنم،فقط از لحاظ کمی روزی چند تا رو میخوندم
ولی چند روزی هست که اون تعداد فایلی که میخونم همش دنبال نکات آموزنده هستم
که خوشبختانه نتایج خوبی هم عایدم میشه،خدا رو شکر
مثلا در نظرات شما زمانیکه که گفتید در برابر مشکلات راه حلتون پلک زدن و تصور ریست کردن مغزتون هست
توی ذهن من هم زنگی به صدا دراومد
گفتم چه ایده جالب و بامزه ای،منم میخوام ازش استفاده کنم
برای کنترل ذهن در مواقع لزوم
و واقعا هر چه بیشتر نظرات دوستان رو توی سایت میخونم،عمیق تر به این باور میرسم
که در صحبت های اکثر دوستان اگر دقت کنیم،میتونیم نکات بسیار ریز و دست اولی رو پیدا کنیم
و ازشون در زندگی خودمون استفاده کنیم
سپاسگزارم از متن زیبایی که نوشتید و براتون بهترین ها رو آرزومندم
با احترام
سلام همسفر خوبم
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و کامنتم رو تا انتها خوندید و خدا رو شکر میکنم که تونستم ایده ای مفید که همچنان خودم دارم ازش استفاده میکنم بهتون ارائه بدم
من و دوستم با اکانت ایشون فایل های مختلف از استاد رو خریداری کردیم و تقریبا هر روز براش وقت میذارم و رو خودم کار میکنم ..
راستش اولاش نمیدونستم رو خودت کار کن ینی چی؟
همش دنبال یه مفهوم کامل تر بودم،
چجوری رو خودم کار کنم؟!
کم کم متوجه شدم که باید وقتی یه نقطه ضعف و یا پاشنه آشیل در رفتارم ، زندگیم ، اتفاقات روزمره ام ، در روابطم و یا حتی در شغل و اهدافم دارم باید به ترتیب شماره گذاری کنم و به ترتیب شروع کنم به تغییر دادن اون موضوع خاص…
مثلا یه باور جدید براش بسازم و در طول روز بارها باورهای جدید رو با خودم تکرار کنم و دلیل و منطق بیارم که چرا اون نه و این اره و خودم رو قانع کنم که مسیری که میرفتم باعث عدم موفقیتم در اون موضوع مهم شده و باید علاوه بر تغییر باور که به تنهایی موثر نیست قدمی بردارم برای انجام باور جدید تا جزوی از وجود من و خواسته ها و رفتار و منش من بشه و در تمام این مسیر کمک خداوند و سیستم جهان هستی رو فراموش نکنم، که همین سیستم باعث ایجاد این احساسِ تغییر و تکامل در من شده و همیشه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بزرگترین باور غالب بر تمام باور هام قرار بدم و هیچ وقت و هیچ وقت ناامید نشم و عقب نکشم چون جهان ، جهانِ تکامله و نیاز به زمان هست برای تغییرات بزرگ و سازنده
و خدا رو شاکرم که میتونم هر روز قدمی هرچند کوچک در مسیر تغییرم، خوشبختی و اهدافم بردارم
دوست عزیزم ببخشید برای تاخیر در پاسخ
سلام سلام به همه دوستان خوبم،
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم امیدوارم که حال دلتون و هوای ذهنتون همیشه مثال روحتون باشه ❤❤❤
سید جانم سلام خیلی خوشحالم که کامنت بسیار لذت بخش شما رو خوندم ازت سپاسگزارم و ممنونم چه کامنت عالی، بسیار ساده ولی در عین حال بسیار قوی و پر محتوایی گذاشتی منکه خیلی لذت بردم و مبارکت باشه کا برنده شدی،
ایراداتی که جلوی چشمام بود و بهشون اهمیت نمیدادم چون ذهنم اونا رو برام کادو پیچ کرده بود رو بلاخره دیدم و پی بردم که چه باید کرد،
واقعا درسته که کنترل ذهن کار سختیه ولی اگه تمرین داشته باشی برات مثل آب خوردن میشه،
من خودم بشخصه توی این مورد ضعف دارم مثلا
۱. دلسوزی:
اصولا من آدم دلسوزی نبودم ولی جدیدا دلسوز شدم؛ وقتی کسی نیاز به کمک داشته باشه یا شرایط ناخوب داشته باشه دلم میسوزه و تا ساعتها میرم تو عمق این قضیه که چرا فلانی فلان اتفاقی براش افتاده و چطور کمکش کنم اگه مالی باشه و منم دست و بالم بسته باشه که دیگه هیچی تا مغز استخونمو میخورم حتی بعضی وقتا مثل نوشابه عمل میکنم و کلسیم داخل استخونمو میخورم 🤣 اینم یکی از فانتزیای بدردنخورمه🤣🤣 شما لطفا یاد نگیرید،
راه حلش رو پیدا کردم دارم به کمک عشقم حلش میکنم راهش چیه؟؟؟؟ اینه که سریع به عشقم میگم دلسوزی دارم میکنم اونم با گفتن متضادهای دلسوزی میگه که باید کمک کنی قلبت بزرگ بشه کمک کنی ظرف وجودت بزرگ بشه و…. نه اینکه دلت بسوزه و توی اون اتفاق بمونی و ذهن چموشمو میبره گوشه رینگ و مدام بهش مشت میزنه چپ راست چپ راست چپ راست و با یه آپرگاد دخلشو میاره خدایی خیلی این راه حل جواب امتحان کنید، نباید بذاریم نجواهای ذهنی به ذهنمون غلبه حتی با بلند بلند حرف زدن و بیان نکات مثبت.
۲. توجه به نکات مثبت بیرون از خانه:
خیلی وقتا طی روز که در رفت و آمد هستیم خیلی اتفاقات دلخراشی مثل تصادف، دعوا، الفاظ بد، مردن و…. میبینیم و میشنویم مثلا توی اتوبوس نشستیم داریم بسمت مقصدمون میریم به یکباره یه صحنه دلخراش تصادف رو میبینیم که چندتا زخمی یا شهید داده😉 یا اینکه چند نفر دارن توی خیابون با هم دعوا میکنن و همدیگر رو بقصد کشت میزنن البته نوش جونشون😁😁 حتما دوست داشتن دعوا کنن🤣
حالا راه حل چیه:
من خودم وقتی با چنین صحنه هایی روبرو میشم اولین کاری که میکنم تو اون اوضاع میگردم دنبال یه ماشین خوب، سرسبزی، یه تیکه ابری، ساختمونی خلاصه میگردم دنبال یه نکته مثبت و زیبا، یا اینکه میگردم دنبال یه نکته مثبت توی دل اون نازیبایی ها که حواسمو پرت بکنم و میشینم تا دقایق طولانی درمورد اون زیبایی یا نکته مثبت با خودم یا کسی که کنارم هست صحبت میکنم.
۳. تلویزیون:
به قول یکی از اساتید روحانی جعبه شیطانی👹 یا جعبه سیاه⬛ آقا کلا بیخیال این موضوع بشیم اصلا فکر کنیم این تلویزیون هنوز اختراع نشده چرا خودمونو درگیر این تلویزیون کنیم آقا همش درگیری، جرم و جنایت و فقر و فحشا و…… نشون میده، حالا خیلی توانا هستی تو کنترل ذهن ببین ولی نکات مثبتشو ببین، حقیقتا من خودمو قرنطینه کردم بعضی وقتا یعنی سالی یکبار اونم خندوانه میبینم اونم لحظات استندآپ کمدینشو……
۴. مرحله بعدی نجات خودمون از دوره همی ها و محفل های خودمونی:
تو این محفل ها همش بحث سر قیمت دلار، دولت، اقتصاد، بکش بکش تو جمع مردها
و غیبت کردن و سوسه اومدن و زیرآب زدن و چشم روهم چشمی ها و … تو جمع خانم ها هستش
که این جمع ها رو آیت الله حسین شاطری حرام اعلام کرده🤣🤣🤣🤣
والا بخدا راست میگم الان مادرم و خواهرم یک هفته هستش اومدن خانه ما مهمونی، یعنی باورتون نمیشه تو این یک هفته همچی دیدم و شنیدم الا یه نکته مثبت دریغ از یه حرف خوب واااااااااااااییییییییی خدای من چه جهنمیه خونه ما همچی رنگ منفی گرفته بخودش والا باورتون نمیشه دکور خونه ما زرد و سفید ولی الان که نگاه میکنم میبینم رنگهای زردمون داره تیره میشه الان شبیه زرد خردلی شده و رنگ سفیدامون دارن به طوسی مایل میشن 🤣🤣 اینقدر مادر و خواهرم منفی هستن، تازه روزه اول ورود خواهرم به خونه ما توی راه پله میخوره زمین دماغش میشکنه که الان یک هفته س بحث سر این موضوع
راه حلش هنوز در دست اقدام از عزیزانی که میتونن راهنمایی کنن که تو اینجور مواقع باید چیکار کرد لطفا بگن که ما چیکار کنیم که هم احترام خانواده حفظ بشه هم حرمت ها، ازتون ممنونم. حالا جای شکرش باقی که ما در طی روز فقط شب و موقع ناهاری میریم خونه!!!!!
۵. قانع کردن دیگران
آقا قانع کردن افراد منفی مثل این میمونه که به خر آشپزی یاد بدی😁😁
قانع کردن دیگران به همین سختی یاد دادن آشپزی به خر میمونه، تا بیایی یاد بدی سبزی چیه کنترل ورودی های خودت هم از بین میره و وقتی به خودت میایی میبینی که ای وای خودت هم شبیه اون طرف شدی
البته ناگفته نمونه که منم اسیر این آشپزی ها شدم ولی الان دیگه آموزش آشپزی نمیدم🤣😁
آقا خیلی ها خودشون رو زدن بخواب تو نمیتونی بیدارشون کنی حتی زلزله ۵۰۰ رشته ای هم بیاد بیدار نمیشن اینجور آدم ها شاید نتایج ما رو ببینن و قانع بشن که تو اکثر وقتا هم دیده شده تاثیری نداشته و با گفتن این که طرف شانس یارش بوده باز خودشونو قانع میکنن
پس این مسئله نیاز به راه حل نداره فقط مثل کشتی ایران که اون قدیما با اسرائیل یا آمریکا می افتاد کناره گیری میکردند شما هم کناره گیری کنید😁😁 چون درهرصورت شما بازنده اید.
واقعا تنهایی یکی از بزرگترین عبادت هاس
یه شعری هست میگن تنها باشو پادشاهی کن این شعر استعاره از این داره که آقا تنها باشی با اعتماد بنفس و عزت نفس داری به خدا نزدیکتری تو جمع منفی ها نمیری خودت اطرافیانتو انتخاب میکنی اگه با کسی رفت و آمد نکنی کسی کاریت نداره
باورتون نمیشه منو عشقم همیشه تنهاییم از رفت و آمدهای الکی دوری میکنیم توی هرجمعی نمیریم پای حرف هرکسی نمیشینیم اطرافیانمون رو خودمون انتخاب میکنیم والا بخدا همه ما رو اینجوری پذیرفتن و ازمون شاکی نیستن و باورتون نمیشه بعضی موقع ها توی یه جمعی که دوست نداریم بریم ولی مجبور میشیم میریم اون جمع به طرز عجیبی از خوبی ها و اتفاق های مثبتشون حرف میزنن مثلا باجناق بزرگ من هروقت ما رو دعوت میکردن میرفتیم خونشون برای شام ایشون راس ساعت ۲۲ باید اخبار شبکه سه رو میدید ولی از اونجایی که ما خودمون رو محدود کردیم و روی باورهامون کار کردیم حالا هروقت میریم خونشون دیگه خبری از اخبار و سریال نیس بجاش درباره اتفاق های خوب زندگیش حرف میزنه خدااااااایا شکرت 😁😁😁😁🙏🙏🙏🙏
آقا راه حل این موضوع اینه که داداش آدم های اطرافت رو درست انتخاب کن اگه تا یه مدتی با کسی رفت وآمد نکنی نمیگن این بنده خدا بیکسه یا هرچیزه دیگه.
خلاصه که عاشقتونم
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که بعداز فرازونشیبهای زیاد تونستم بعد از مدتها بیام توی سایت به این پرباری کامنت بذارم و دوباره خودم رو مسلح به زره ای از جنس خدا کنم❤💖
استاد از شما و مریم خانم گرامی ممنونم و از بابت داشتن شما فرشتگان زیبا سپاسگزارم.
خیلی خیلی خیلی دوستون دارم عاشقتونم و سپاسگزار زحماتتون هستم❤❤💖💖💖💖💝💝💝💝
عرض سلام واحترام دارم خدمت استاد عزیز ودوستان خوب وبزرگوار وخوشبخت .عرض تبریک دارم خدمت جناب اقاى عباس منش عزیز به جهت توفیق وبهره مندى از لطف الهى براى قرار گرفتن در مسیر شناخت وتکامل ورسیدن به جایگاه رفیع وعالى در این مسیر وتبریک مجدد به جهت اینکه کمک به شناخت ورشد وتعالى دیگران رارسالت خودشان مى دانند ودر این زمینه تلاش مجدانه دارند واین بسیار بسیار جاى تقدیر وتحسین وتبریک دارد.وتبریک به همه دوستان وهمراهان عزیز ودوست داشتنى که اراده کرده انددر مسیر خوشبختى ورسیدن به جایگاه والاى انسانى وعشق وشادى و ثروت قرار بگیرند وچه سعادتى بالاتر ازاین؟ واما تجربه من در ارتباط با موضوع مورد بحث ،باتوجه به اینکه از دوجهت تحت فشار ونفوذ هستیم ،ازیک جهت ورودیهاى منفى قبلى که تبدیل به باورهاى منفى وغلط شده اندواز جهت دیگرورودیهاى منفى جارى که بطور لحظه اى وروزانه از محیط بیرون توسط افراد وشرایط خارجى سرازیر میشود لذا تلاش بایدبسیار جدى وهمه جانبه با شیوه ها وابزار هاى متعدد از قبیل مراقبه صبح وشب،تمرکز وتاکید بر ارامش وشادى ،جملات تاکیدى وتنفس عمیق ونیایش صبح وشب،مطالعه وسایر مواردیکه دوستان اشاره کردندباشد تا تاثیر ونفوذ ورودیهاى منفى کنترل وباورهاى مفید ومثبت وموثر جدیدجایگزین وتقویت وتثبیت شوند که این مبارزه در ابتداى کار دشوار ولى شیرین ودلپذیر است وباتثبیت عادتهاى جدید وباورهاى قوى بتدریج مسیر هموار مى شود بشرط اینکه باایمان فوق العاده قوى وامید فراوان وتلاش خستگى ناپذیر وبى وقفه مسیر راطى کنیم تا گنج بینهایت درون را کشف واز نور وانرژى بینهایت ان بهره مند وتمام اهداف وخواسته هارا در دنیاى درون به وضوح ببینیم تا در دنیاى بیرون متجلى شوند،وتمام لحظات این مراحل را با چاشنى شادى عمیق درونى وسپاسگزارى عاشقانه مستمر طى کنیم. .امید که همواره در احاطه شادى وعشق وثروت باشید.