پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهاب گفته:
    مدت عضویت: 4113 روز

    با سلام خدمت تمامی افراد خانواده صمیمی عباسمنش

    اگر از من به عنوان فردی که چند سال است به طور مستمر و پراکنده از آموزه های استاد عزیز آقای عباسمنش استفاده میکند و البته به تازگی به نتایج دست یافته بپرسید که مهمترین عامل و کاتالیزر رسیدن به خواسته و دوری از ناخواسته ها چیست باید بگویم کنترل ورودی های ذهن…

    بگذارید تعریف کنم که چگونه به عمق این مطلب دست یافتم:

    6 ماه پیش فردی خسته از گوش کردن بیش از حد دوره های آقای عباسمنش دیگر کاملا پی برده بودم ایشان هم تنها مانند اکثریت اساتید موفقیت تنها حرف های زیبایی را ارائه میکنند البته که الان متوجه میشوم چرا در آن زمان هر فردی را میدیدم همین حرف را درباره آموزه های ایشان میزد

    وضعیت مالی آنقدر برخلاف خواسته هایم بود که تمام فکرم معطوف پرداخت هزینه اینترنت سیم کارت و منزل شده بود…

    خانواده من به مسافرتی یکماهه رفتند و من تنها در منزل بودم.و از آنجا که حال روحی آن دوران بسیار بد بود حوصله هیچکس و البته پول هیچ چیز را نداشتم چاره ای نبود جز در خانه ماندن و البته از آنجایی که دوره های استاد بر من تاثیر دیازپام را داشت و آرامی لحظه ای را ایجاد میکرد ترجیه دادم در آن دوره به جای برنامه های تلویزیون دوره قانون آفرینش و روانشناسی ثروت راببینم و گوش کنم در آن ماه توانستم از طریق فروشگاه اینترنتیم 1میلیون تومان (دقیقا کمی بیش از هدف گذاری آن روزها) خلق کنم

    خوب مسلما نتیجه عالی بود اما بعد از بازگشت خانواده عزیزم از سفر اوضاع دقیقا همانند قبل شد کمی تعجب آور بود انگار کلید گنج را به شما بدهند و بعد از مدتی بگویند ((شرمنده اشتباه شد))

    البته من آن زمان متوجه این موضوع نشدم و دوباره داشتم کلافه میشدم که چرا خداوند به من پشت کرده دریغ از اینکه کسی که به نعمات خداوند پشت کرده بود من بودم

    بعد از چند ماه موقعیتی فراهم شد که باید هرروز به کتابخانه میرفتم تا درس بخوانم از آنجا که شکرگزاری همواره آرامش خاصی به من میداد تصمیم گرفتم هرروز ساعت 8 ((قبل از بیداری والدین و سایر اعضا)) به کتابخانه رفته و ساعت 7 بعد از ظهر ((هنگامی که باز هیچکس در خانه نبود)) به خانه بازگردم

    خوب اندکی زجرآور بود اما من بر طبق عادت و مطالبی که از طریق دوره ها به دست آورده بودم تصمیم گرفتم اوضاع را برای خودم شیرین کنم

    صبح ها وقتی به کتابخانه میرفتم شکرگزاری به جا می آوردم و البته بعد از چند روز به این مسیر هدایت شدم که شکرگزاری ام را هدفمند کنم آن موقع برای خودم هدف خیلی پایینی را قراردادم صرفا جهت اینکه ایمانم را با رسیدن به آن تقویت کنم(( ماهیانه 500 هزارتومان درآمد )) یک کانال تلگرام خصوصی برای خودم افتتاح کردم و اسمش را گذاشتم تنها من و خدایم و هرروز اتفاقات بی نظیر زندگیم را (که البته شاید مسخره ترین چیزها از نظر دیگران باشد) یادداشت میکردم و خدارا شکر میکردم بابت آن شیر کاکائو حوشمزه که خوردم یا بادام زمینی خوش مزه کلاغ های سیاه پارک که با صدای زیبایشان هرروز فضای پارک را جان میدهند

    یا شکل زیبای ماه که هر شب در اسمان پدید می آید

    در این دوره زمانی آنقدر سرگرم کارهایم بودم که دوستانم را فراموش کردم و خداروشکر آنها هم مرا (من ظرف آب را محیا کردم و کائنات آب را) با هیچکس ارتباطی نداشتم حتی به منزل فامیل هم نمیرفتم و زمانی هم که میرفتم هندزفری ام را در گوشم میگذاشتم و در خلوتی فایل صوتی گوش میدادم

    آهنگ ها دیگر از لحاظ روحی ارضا ام نمیکرد و کم کم داشتم به سلامتی عقلی افرادی که این آهنگ های بی محتوا را گوش میدادند شک میکردم اوضاع به حدی جالب برای من و اسف بار برای خانواده بود که من را به اصحاب کهف تشبیه میکردند و مادر بزرگم میگفتند (پسرکم انقدر درس میخواند افسرده شده هردفعه بعد از این جمله یاد حرف استاد درباره صحبت های مادرشان در راهنمای عملی دستیابی به رویاها می افتادم و خنده ام میگرفت)

    تلویزیون هم که به طور کلی چند سالی هست که به نظرم مناسب پیر پاتال های سر کوچه مان هست نه یک متحول کننده صنعت مد وکانسپت

    حقیقتا در آن دوران شبکه های مجازی و افراد کسل کننده آن را کنار گذاشتم و به جای آن چندین صفحه حیوانات و اجناس لوکس و برنده های بزرگ لوکس مثل منصوری و بیژن و … را دنبال میکردم

    حدس میزنید آخر ماه که ورودی هایم را جمع می بستم به چه مبلغی رسیدم؟

    4 میلیون تومان ورودی این ماه که حدودن با کناد گذاشتن بخشش و تمرین ها و سایر دخل و خرج نزدیک به نصفش خالص آن بود البته من تمام کاری که کردم این بود به کتابخانه بروم فایل گوش بدهم از فضا لذت ببرم و اگر هم حوصله داشتم درس بخوانم کل این درآمد با حدود 15 تماس تلفنی یک یا دو دقیقه ای بود …

    البته این مبلغ فقط پول ورودی به حسابم بود و نباید از هزینه جمعا ماهیانه نزدیک به 400 هزارتومان برای رفت و آمد که به صورت شگفت انگیزی آن را مهمان خداوند بزرگ بودم و چندین و چند اتفاق هیجان انگیز و جالب که برایم اتفاق افتاد چشم پوشی کرد

    چند روزی بود که دوباره داشتم حس میکردم دارم از مسیر دور میشوم و این فایل مرا هدایت کرد و به یادم آورد باید دوباره هر روز به کتابخانه بروم برای کسب علم و شاید هم روزی D:

    دقیقا مثل رفتن به باشگاه بدنسازی هست وقتی میخواهید هم عضله سازی کنید و هم از شر چربی های اضافی تان که جلو زیبایی سلامتی و سرعت شمارا گرفته بگیرید

    ابتدا باید از خوردن قند و نمک و چربی(رسانه و شبکه مجازی و گفتگو های روزمره با سایر افراد ناموفق تلویزیون و ) پرهیز کنید و سپس به ورزش هایی برای تقویت عضلاتتان بپردازید(ساخت باور ها،شکر گذاری،تقویت باورهای قوی) تا زیبایی را برایتان به همراه سلامتی به ارمغان آورد

    وقتی شما از شر چربی ها خلاص شدید میوانید روبروی آینه می ایستید و میبیند کدام عضله تان ضعیف تر است(کدام باور اشتباه بوده یا کدام باور قوی باید تقویت شود) و بعد به مربی که سالیان سال به صورت تخصصی این حرفه را کار کرده(آقای عباسمنش) مراجعه میکنید و تمرین مورد نیاز را میگیرید و سعی میکنید به آنها عمل کرده و بر سختی های تمرین استوار شوید و عادت جدیدی برای خود بسازید(مقاومت باور های قدیمی) شما باید به زیبایی اندام دقت کنید و لذت آن را در مقابل زجر چاقی قرار دهید(اهمیت هدف گذاری و اهرم رنج و لذت برای سوق به هدف) و البته مگر میشود از ارزش تغذیه مناسب و خوردن غذاهای مقوی غافل شد(باورهای صحیح،لذت بردن از زندگی و…)

    اگر تمام این مراحل را به کار گیرید و همواره مانند یک بدنساز این روند را طی کنید شما خیلی زود به هیکلی زیبا( به مسیر دلخواه) هدایت میشوید و این تمام ماجراست

    درآخر از جناب آقای عباسمنش این مرد دوست داشتنی و البته خداوند بزرگ که یکی از دستانش آقای عباسمنش هستند سپاسگزارم خدایاشکرت

    به امید اینکه همه ما از قدرتی که خداوند بخشنده در اختیارمان قرار داده به نحو احسن استفاده کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خالق زیبایی ها سلام

    ورودی هام چه جوری کنترل میکنم؟

    با گوش کردن به فایل ها استاد و خواندن کامنت ها و یا خواندن کتاب های استاد که تهیه کردم . خیلی کمک میکنه .

    گوش کردن اهنگ هایی که بهم احساس خوبی میده هر اهنگی که روی فایل ها گذاشته میشه اگه نداشته باشم دانلود میکنم و به موارد دل خواهم اضافه میکنم خیلی عالی .

    نوشتن اتفاقات زیبایی که برای خودم و اطرافیانم افتاده در طول روز و خواندن ان ها

    پاک کردن اینستا اخه خیلی انرژیم می گرفت الان تمرکزم روی سایت و فایل ها و نوشتن دیدگاه بعد از حذفش خیلی بیشتر شده واحساس ارامش ونشاط بیشتری میکنم .

    وقتی در شرایط به ظاهر نا مناسب هستم یا میام خودم میزام جای طرف مقابل و فکر میکنم یا از دید نفر سوم جدا از هر احساسی به طور منطقی نگاه میکنم این طوری احساس میکنم قدرت دست من و شرایط کنترل میکنم و ارامش به جودم تزریق میشه.

    سعی مکنم حالم خوب باشه اگه نه با خدای خودم تو نامه حرف میزنم و تشکر میکنم بابت تک تک نعمت هاش و عظمتش به خودم یاداور میکنم . اهنگ گوش میدم و گاهی باهاش میخوانم دور خودم میچرخم یا می رقصم برای خودم .

    دست از کنترل خودم بر میدارموقتی در اون لحظه هر کاری کردم نشد از خودش میخواهم ارامش به قلبم بده و میگم تسلیم توام من نمیدونم خودت اون جور که می دونی ارامم کن گاهی وقتا بعد این جمله اشک که از چشمام سرازیر میشه اشکی که انگار باهاش بار بزرگی برداشته میشه ودر عرض یکی دو دقیقه بلافاصله ارام میشم در جملات و ایده هایی بهم الهام میشه که میتوانم ارامش بیشتری بدست بیارم و به خودم یاداور میشم که ربم در وجود من ،تمام اتفاقات به صلاح من و باتمام وجود رب بابت ارامشی که به قلبم تزریق کرده سپاس گزاری میکنم .

    خدا همیشه بامن

    میرم قران باز میکنم به طور تصادفی و یه ایه میاد که ارامش به وجودم تزریق میکنه انگار که خدا جونم داره با من حرف میزنه . سوره ضحی بی نهایت بهم ارامش میده . و حضور خدارو در تک تک لحظات زندگیم بهم یادآور میکنه .

    بیرون که میرم برای پیاده روی شروع میکنم ماشین های شاسی و مدل بالا رو می‌شمارم خیلی لذت بخش .

    یا یه اخلاق و رفتار خوب ببینم از کسی اون بارها و بارها میگم وقتی افراد میبینم شروع میکنم به دنبال چیز های مختلف و دیدن و تحسین کردشون گاهی در دلم اغلب هم به زبان میارم و از همین روش بحث هم توانستم عوض کنم این طوری در مواجه با افراد انرژی مثبت خودم به خودم برگردونده میشه

    وقتایی که کارم زیاد و احساس خستگی میکنم به خودم یاداور میشم که این من نیستم که این کارهارو انجام میدم بلکه رب من که با استفاده از این دست عاو این پا در کل بدن انجام میده و من تنها یک مشاهده گر هستم بعدش از ربم از بدنم تشکر میکنم و خودم در آغوش میگیرم و می بوسم اون وقت انگار خستگی از وجودم کاملا خارج میشه و وجودم ارام و کلی انرژی میگیرم برای انجام دادن مابقی کار ها .

    وقتی شرایط سخت میشه اهنگ دنیا جای همگی خالی با خودم تکرار میکنم بازم حالم خوب میشه و انگیزه میگیرم برای ادامه دادن و حرکت .

    یارب سپاس گزارم سپاس گزارم برای آرامشی که به قلبم تزریق میکنی دوست دارم عشق بی همتای من .

    درپناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند و سلامت باشید در دنیا و آخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2323 روز

      سلام خانم دستجردی

      دوست عزیزم کامنت شما رو کامل خوندم خیلی لذت بردم و تحسینت کردم که متعهد شدی خودت رو دوست داشته باشی و با خودت در صلح باشی

      👏💯

      اونجایی که راجع به خستگی و کار زیاد گفتی و گفتی به خودم یاداور میشم که این من نیستم که دارم این کارهارو انجام میدم بلکه خدای منه که داره با این دست و پا این کار هارو انجام میده و از خدای خودم و از بدنم تشکر می کنم 👏💯

      این نگرش خیلی عالیه ☑🌹 من هم از شما یادگرفتم و سعی می کنم از این به بعد همینجوری عمل کنم

      امیدوارم هر جایی که هستید در آرامش باشین ، آرامشی که از آگاهی میاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1927 روز

      سلام . مریم جان دوست دارم و بهت تبریک میگم عزیزم برای این رشد و پیشرفت در زندگیت و ایمان دارم به خواسته های بیشتری خواهی رسید دوست عزیزم.

      خدایا شکرت وقتی این رد پارو نوشتم وضعیتم از شرایط کنونیم پایین تر بود. خوب یادمه که یه جورایی سردرگم بودم نمی دونستم به چی علاقه دارم و باید چی کار کنم. کنترل ذهن سخت بود اما الان به مراتب راحت تر از قبل هست.

      رفتن به دانشگاه اونم رشته مورد علاقه ام رو دور از دسترس می‌دیدم یا داشتن هنزفری بلوتوثی عالی که الان دارم، روابطم با اطرافیانم الان خیلی خیلی بهتر از اون زمان هاست به قول استاد چرخ زندگیم روان ترشده و احساس ارزشمندی بیشتری نسبت به زمانی که این کامنت رو نوشتم دارم.

      آره دارم مدار تکامل رو طی می‌کنم خدایا شکرت خداجونم من عاشقتم بینهایت و فراتر از آن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حسین کاکی گفته:
    مدت عضویت: 4087 روز

    سلام تعین دقیق زمان رسیدن به خواسته،از چند جهت درجهت عکس رسیدن به خواسته عمل مى کند،کسى که اون تاریخ رو به دغدغه اصلى برا خودش تبدیل مى کنه،ویه وسواس فکرى براش مى شه وبراساس ارتعاش هاى غلط گذشته اش دراون وقت به خواسته اش نمى رسه،نسبت به قانونمندى هاى کائنات دلسرد و محصول این روند شک وتردیدى است که باعث ضعیف شدن ایمان مى شود،در صورتى که ما براى رسیدن به خواسته هایمان ایمان قوى واحساس خوب نیاز داریم،وتاکیدا باید شاد باشیم،در بستر شادى واحساس خوب است که بذر ثروت رشد مى کند،وبا ایمان و عمل به قوانین به بارمى نشیند راهکار؛با توجه به این قانون که کائنات در بهترین زمان ممکن من رو به خواسته ام مى رسونه،از دام دلسردى ازاینکه نکنه به خواسته ام نرسم رها شده وبراساس قانون توجه،تمرکز به سمت لذت بردن از زمان حال،لذت بردن از داشته ها،ودر نتیجه بر اساس قانون گسترش،به هرآنچه توجه کنى در دنیاى تو گسترش پیدا مى کنه،ومى دونیم که کائنات پشتیبانى مى کنه ازاین قانون قدرتمند و تغییر ناپذیرش،و باتوجه به این موارد مدت رسیدن به خواسته سریعتروکمتر،لذت اززندگى و طى مسیر بیشتر،شکرگذارى از منبع بالاتر،وراهى معنوى تر براى رسیدن به خواسته خواهیم داشت با تشکر از استاد عزیز وهمه دوستان و همراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      مریم یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 3012 روز

      سلام اقای کاکی

      منم با نظر شما ک تعیین وقت برای رسیدن ب خواسته است ک اگه نشد باعث دلسردی میشه موافقم.البته شاید برای بعضی از خواسته ها خوب باشه نه برای همه خولسته ها. خودم بارها برای رسیدن ب خواسته ایی وقت تعیین کردم ک نشد و بعدش بخودم گفتم ب زمانبندی خدا اعتماد کن چون خودش همیشه در بهترین مکان و زمان ممکن اتفاقات و رقم میزنه.بنابراین زیاد رو زمان رسیدن ب خواسته پافشاری نمیکنم چون احتمال میدم ک من هنوز امادگیش و نداشتم و همیشه در اینجور مواقع فک میکنم در بهترین موقعیت ممکن هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حسین کاکی گفته:
        مدت عضویت: 4087 روز

        سلام خانم یوسفی،تشکر از توجه تون،برخلاف بیشتر کتابهای موفقیت،وسمینارها که زمانبندی دقیق رو تاکید می کنند،خیلی ها بعد از گذشت ده سال و بیشتر دستاوردی ندارند،چون همین مسئله زمانبندی،ونرسیدن در زمان مشخص به خواسته باعث ایجاد شک و تردید به عملکرد سیستم،ودر نتیجه بر اساس قانون جذب،جذب بیشتر ناخواسته ها و تمرکز بروی نکات منفی میشه،شما صادقانه اشاره کردید با وجود تعیین زمان مشخص برای رسیدن به خواسته تون،به نتیجه دلخواه در اون وقت نرسیدید،و با اعتماد به زمانبندی،که منبع براتون داشته به مسیرتون ادامه دادید،من فکر می کنم این روش عالیه و جواب می ده،و پاسخ خلایه که در بسیارى از این کتاب ها و سمینارها گفته مى شه،افراد به دهه شصت مى رسند ولى هیچ دستاوردقابل توجه اى کسب نمى کنند(براساس مقاله راز ارل ناینتینگل)باز هم از توجه شما و همه دوستان تشکر مى کتم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 3037 روز

    بینهایت درود و بینهایت عشق تقدیم به استاد عزیزم

    پاسخ من با ذکر مقدمه ای کوتاه :

    از زمانیکه عضو سایت شدم ، با شور و اشتیاق وصف ناپذیری فایل های استاد را گوش میکردم ، بیشتر وقت ها صدا را تا آخر زیاد میکردم که از هر جای خانه بتوانم فایل ها را گوش کنم ، اما حقیقت این است که ما نمی توانیم در تمام لحظات زندگی صدای استاد را داشته باشیم و من باید راهی پیدا میکردم که زمانی که نمیتوانم صدای استاد را داشته باشم ، همچنان حالم خوب باشد چون قانون را میدانستم ، احساس خوب و حال خوب مساوی با اتفاقات خوب

    اما چگونه میتوانستم به احوال خود مسلط باشم ؟ چگونه میتوانستم خودم را مدیریت کنم ؟ من که یک عالمه ورودی نامناسب و یک عالمه خشم نهفته داشتم ، من که یک عمر ترسیدم چطور میتوانستم منتظر اتفاقات خوب باشم ؟ و حالا …. واقعا سخت بود به گفته های استاد عمل کنم

    اما…..

    یک روز به خودم تعهد دادم که دست از بهانه جویی و آوردن هزاران دلیل برای «نتوانستم»و«نشدن»بردارم و با باور اینکه «میشود»دنبال راه «شدنش»بگردم

    میدانید…..

    وقتی بخواهید جهان هدایتت میکند ، دستت را میگیرد ، از جایی رهایت میکند و به جای دیگری وصلت میکند و من خواستم …..

    یک روز صبح زود ، به سختی و برای آماده کردن فرزدانم برای مدرسه از خواب بیدار شدم ، خسته و خواب آلود بودم ، یک عالمه فکر منفی و خاطرات تلخ کودکی تا به امروز ، به ذهنم آمدند ، با خودم گفتم این حالت ، طبیعیست و من هرروز همین طورم ، کم کم تا ظهر خوب میشوم ، اما یک لحظه بعد یاد تعهد دیروزم افتادم ، من قول داده بودم مدیر لایقی برای ذهن درمانده ام باشم ، حال من باید همیشه خوب باشد و ناخودآگاه با صدای بلند خندیدم و گفتم خدایا شکرت ، بخاطر امروز سپاسگزارم ، بخاطر اینکه روز دیگری و سعادت دیگری نصیبم کردی که کیف فرزندانم را پر از تغذیه های خوشمزه کنم سپاسگزارم و با صدای بلند از خدا تشکر کردم و بی دلیل می خندیدم ، دوست داشتم صدای خنده های خودم را بشنوم ، آن خنده ها تو دهانی خوبی برای ورودی های منفی بودند ، واقعا برایم مهم نبود که کسی صدای خنده ها یا شکرگزاری هایم را بشنود یا نشنود ، میدانید … ما به ناله های بلند و شکرگزاری های یواشکی عادت کرده ایم ، ما به غر زدن و آهسته خوش بودن عادت کرده ایم شاید از چشم شور جهان می ترسیم که خوشی را فریاد نمی زنیم ، چقدر جهان را اشتباه شناختیم ، جهانی که با خنده های ما میخندد ….و من این عادت ها را شکستم و تصمیم گرفتم بخاطر کمترین و کوچکترین خوشی هایم بخندم و بیشتر از حد مجاز ، حدی که باورهایم برای خوشی هایم تعیین کرده بودند ، پایکوبی کنم و موقع ناراحتی جوینده خوبی باشم برای ذرات نشاط آور زندگی ، یاد گرفتم از شادیهای کوچک بزرگنمایی کنم و به افکار منفی و مشکلات بی محلی کنم …..

    از آن روز هر وقت حالم بد میشود و ورودی های منفی برای ورود به ذهنم از یکدیگر سبقت میگیرند ، من از صدایم استفاده میکنم ، من از عضلات صورتم برای خندیدن استفاده میکنم ، به محض اینکه دهان باز میکنم و میگویم خدا یاااااااا شکرت و می خندم و از نزدیک ترین نعمتی که دم دستم هست برای شکرگزاری استفاده میکنم و با اعتماد به نفس و اقتدار می ایستم و با منبعی که به آن متصلم حرف میزنم ، ورودی های منفی را میبینم که با چنان شتابی از من دور میشوند که همدیگر را زیر پاهایشان له میکنند و به نظر من بهترین کار برای کنترل ورودی های ذهن و تمرکز بر نقاط مثبت این است که هرگونه ضعف و «نمیتوانمی » را از خود دور کنیم و با قدرت ، شروع به صحبت کردن در مورد داشته ها بکنیم ، خدا را مخاطب قرار دهیم و به شکرانه تمام آنچه که داریم و حتی آنچه که نداریم اورا ستایش کنیم ، گاهی نداشته ها انگیزه میشوند ….. بخدا بعد از چند دقیقه چنان حالمان دگرگون میشود که ذهن آماده باور کردن تمام ناباورها میگردد و چنان انرژی بدست می آوریم که میتوانیم خالق تمام لحظه های خود بشویم …..

    «به امید افتادن بهترین اتفاق ها برای کسی که خنده هایم را و آشتی کردنم با جهان را مدیون او هستم ، استاد عباس منش عزیزم »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    افشین مهمدی گفته:
    مدت عضویت: 3477 روز

    درود بر همه ی کسانی که این نظر رومیخونند.

    واقعا راه های کنترل ورودی ذهن خیلی ساده و شفاف هستند.

    فقط باید به خودمون تعهد بدیدم که انجامشون بدیم.

    من نمیدونم به چه دلیل منطقی اخبار گوش میدیم اما مطمعنم گوش دادن به اخبارهای تلوزیونی،رادیویی و یا از هرطریقی مثل ویروس همون لحظه وارد ذهن ما میشه و جا خشک میکنه تا برامون به باور تبدیل بشه و اتیش بزنه به زندگیمون.

    من میدونم که وقتی به دردل ادما گوش میدیم چقدر دوست داشتنی میشیم اما معطمعنم با اینکار هم خودمون رو نابود میکنیم و همون شخصی که ب خیال خودمون داریم با گوش دادن ب درد و دلاش بهش لطف میکنیم.دوستان عزیزم لطفا لطفا و لطفا به درد و دل کسی گوش ندید .اینجور مواقع فقط کافیه از اون شخص یه سوال حافظه ای بپرسیم تا بحث رو عوض کنیم.

    و متاسفانه باید اعتراف کنم که منفی ها همیشه از بیرون وارد ذهنمون نمیشن و اکثر اوقات این خودمون هستیم که اصرار داریم برای توجیهای ناکامی خودمون هی برای خودمون منفی بافی کنیم.برای اینکه ترسمون اجازه نمیده یه کسب و کاری رو راه بندازیم اصرار داریم اینقد واسه خودمون دلایل مسخره میاریم و اینقد منفی بافی میکنیم که بیخیال میشیم.

    اصلا نمیدونم داستان چیه که اگه تو یه روز کلی اتفاق خوب برامون بیوفته و فقط یه اتفاق به ظاهر ناخوشایند بیوفته ذهنمون به طرز عجیبی همه رو فراموش میکنه و فقط دلش میخواد همین رو هی کشش بده.و اگه کاری نکنیم با دست خودمون روزمون رو خراب میکنیم.فقط کافیه خیلی سریع بعد از هر فکر منفی هواسمون رو به یه چیز خوب پرت کنیم.

    دوستان باور کنید احساس ما هرلحظه به ما میگه که فکرمون درسته یا نه.

    هر احساس بدی ک ب هر فکری پیدا میکنیم یعنی فکرمون اشتباست.کارمون اشتباست.حرفمون اشتباست.

    و صحبت اخرهم اینکه لطفا به گفته های استاد توجه کنیم و عمل کنیم.بخدا من هر فایلی هر حرفی از ایشون میشنوم به روش های کنترل ورودی ذهن اشاره میکنند.

    شاد و ثروتمند باشید??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    Asudeh گفته:
    مدت عضویت: 3443 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    و

    سلام بر همه دوستان عزیز و صمیمی خانواده عباس منش

    فقط می خوام بگم عالیه عالیه عالیه بی نظیره بی نظیره بی نظیره

    دوستان حقیقتا حرف استاد رو دارم با همه وجودم درکش می کنم پس از یک سال و نیمی که از آشنایی من با این استاد تک و تک و تک و کار کردن هر روز و هر شب روی باورهایم، تازه حرف های استاد و قوانین داره آرام آرام توی وجودم ثبت می شه و نتایج آن خیلی عالی شده است.

    البته بگم که به قول استاد سربالایی های باورهای غلط، را بحمدلله دیگه چیزی ازش نمونده و دارم روی سطح صاف حرکت می کنم و تازه داره موتور ذهنم سرعت می گیره و سرعتش بیشتر می شود.

    یادمه وقتی دوره هدف گذاری استاد رو خریداری کردم، کمر همتم رو سفت بستم و همین ماه در سال قبل بود که تعهد دادم که سایتم رو به روز رسانی کنم و باید یه تغییر کلی و عالی درش انجام بدم.

    و طبق آموزهای استاد قشنگ یادمه که از صبح تا شب فقط دنبال ایده های جدید و راه گشا برای سایتم بودم و تا الان هم ادامه داره و هر آنچه که باعث می شد مانع سر راهم قرار بده هرجوری بود کنار زدم و بهش رسیدم.

    اما چطوری:

    1٫ اول و اول و اول این تلویزیون رو قطعش کردم و اگر هم با خانواده ام بشینم فقط برنامه پویا و اون هم تام و جری رو می بینم و بس. و اگر هم پافشاری کنند که می خواهند برنامه های دیگر تلویزیون رو ببیند تا بتونم مانع آنها نمی شوم و خودم میرم داخل اطاق خودم و به فعالیت کاری ام مشغول میشم و بهشون هم کاری ندارم و خودم توی کامپیوتر برای خودم فیلم های انگیزشی که خیلی از دوستان توی سایت آنها را معرفی کرده اند را دانلود کرده و تک تک آنها رو نگاه می کنم و برای هر فیلم هم یک فایل ورد تهیه کردم و کلمات انگیزشی و عبارات تاکیدی عالیی که در آن هست را انتخاب کرده و یاداشت برداری می کنم.

    2٫ باورتون نمی شه حتی توی موبایلم هم تصاویر سایتم رو گذاشتم وقتی صفحه موبایلم رو روشن می کنم اول چیزی که بچشمم می خوره هدفم است که این هم منو به سوی خواسته ام هدایت می کنه.

    3٫ دوستان من یاد ندارم در این یکسالی که گذشته، شبی رو بدون گوشی در گوشم خوابیده باشم! بله شاید تعجب کنید ولی من عبارات تاکیدی رو با صدای خودم و با حالتی که خندان هستم و با انرژی ام، ضبط می کنم و هر شب تا به صبح در گوشم با صدای بسیار آرام زمزمه می کنه و باورتون نمی شه هفته ای نیست که من خوابی با همان عبارات تاکیدی می بینم و چقدر بهم انرژی میده و اصلا قابل گفتن نیست و باید خودتون بهش برسید تا لمس کنید.

    4٫ من تازه که با سایت آشنا شده بودم می دیدم که شاگردان ممتاز استاد می گفتند باید مثل کلاس اولی ها شروع کنیم و بعد آرام آرام به دانشگاه برسید و اون موقع من متوجه نمی شدم که اینها چی می گن ولی الان با همه وجودم درکش کرده ام و دارم نتیجه اش رو می بینم. دوستان عزیز من خیلی از همکاران و اقوام و دوستانم را که از طریق شبکه های مختلف مجازی برای من اخبار و گزارشها و یا افرادی منفی نگر بودند را کلا بلاک کرده و حتی با آنها ارتباطم را قطع کردم و چقدر این کار سرعت تغییر باورهایم را بیشتر و بیشتر کرده و می کنه.

    5٫ دوستان بخدا قسم وقتی روی باورهاتون کار می کنید و فقط و فقط و فقط به زیبایی های اطرافمون نگاه کنیم چقدر عالی تر می شیم. من صبح که ازخواب بیدار می شم می گم خدایا سپاسگزارم که شب تا به صبح را با آرامش خوابیدم و الان هم که بیدار شدم سرحالم و یه عمر دوباره ای به من لطف کردی تا از نعمت هایت استفاده کنم. خدایا شکرت که در کنار خانواده ام در زیر یک سقف و همگی در سلامتی و آرامش هستیم و همگی ما صبح را با سلامتی آغاز کردیم و چقدر این بهم کمک کرده و می کنه.

    6٫ همان عبارات تاکیدی که توی گوشی موبایل دارم و گوش می دم هر روز اونها رو در کامپیوترم سه بار می نویسم و باور کنید که خیلی موقع ها میشه که با اشک چشم می نویسم چون با همه وجودم دارم درکشون می کنم.

    7٫ دوستان من وقتی در جمعی هستم و می بینم که حرفهاشون منفیه در گوشیم برنامه کتابخوان فیدیو رو نصب کردم و کتابهای موفقیت رو نصب کردم و میرم در اطاقی دیگر و مشغول به خواند کتاب می شم و این کار خیلی جاها به من کمک کرده و خیلی جاهایی که باید منتظر چیزی باشم از وقتم بهترین استفاده رو می کنم و حتی من همیشه هندفری گوشیم همراهم هست و هرجا که فرصتی پیدا کنم، از آن استفاده می کنم و عبارات تاکیدی و یا فایلهای استاد رو گوشم می دم.

    7٫ این مطلب خیلی رو خواستم در آخر اشاره کنم که دوستان عزیزم: من سعی می کنم که هر شب چیزهایی که در روز برایم رخ داده و باعث خوشحالی و شادی ام شده را در ذهنم مرور کنم و از خداوند تشکر می کنم و چقدر این کار حالم رو عالی تر می کنه و بهتون پیشنهاد می دم که برای یک بار هم که شده شب قبل از خوابتون از خداوند بابت چیزهایی که در امروز از صبح تا شب براتون به خوبی و شادی فراهم کرده تشکر کنید و بعد ببیند چقدر حالتون عالی و عالی تر میشه.

    در خاتمه می خوام بگم عزیزانم قدر صحبتهای استاد عزیزم رو بدانید و فقط کافیه باورش کنید تا نتایج رو توی زندگیتون ببینید.

    این رو هم بگم من خیلی وقت ها بود که واقعا کلافه می شدم و روی باورهام کار می کردم ولی نتیجه ای نمیدیدم و جالب اینکه من هر وقت حالم بسیار گرفته میشه بین دو نمازم در اطاق خودم که تنها هستم بخصوص بعد از نماز مغرب از خدا درخواست می کنم که از طریق قرآن پاسخ مرا بدهد و آرامم کند، به خودش قسم اینقدر قشنگ جوابم رو میده که اشک در چشمانم حلق می زنه دوستان یه مطلبی رو بهتون بگم من وقتی از قرآن درخواست هدایت میکنم و اون آیه و معنی اش رو هم توی کامپیوترم می نویسم و تاریخ می زنم و جالب اینکه من چندی پیش رفتم اونها رو یه بررسی کردم دیدم در پنج مرحله ای که از قرآن درخواست هدایت کرده بودم “همش این مطلب رو بهم می گفت که باید تکاملت رو طی کنید و عجله نکن” وقتی این مطلب رو متوجه شدم سرجام میخکوب شدم و خدا رو شکر کردم که همه با آیه های مختلف و به طرق مختلف هی بهم می گفت که عجله نباید بکنی و باید مراحل تکاملت رو طی کنی و حقیقتا همین طوره.

    دوستان عجله نکیند

    عجله نکنید

    فقط روی باروهاتون کار کنید

    بعد نتایج رو می بینید

    عزیزانم هر جا هستید سربلند و عزتمند باشید

    هرآنچه خوبی در عالم هست برای شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    یاسر کریمی گفته:
    مدت عضویت: 3210 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و سلام به همه کسانی که در حال خواندن این متن هستند ما هر لحظه در حال رسیدن به خواسته هامون هستیم که از همین خواسته های به ظاهر کوچک شروع میشه وقتی به همین خواسته های به ظاهر کوچک به چشم معجزه نگاه کنیم و به خودمون یاد اوری کنیم و با ارزش محسوب شود و اجازه ندیم ذهن شروع به حرف زدن کنه بگه این که چیزی نیست دقیقا همین حرف ذهن جلو پیشرفت شما رو میگیره ولی وقتی شما همین خواسته های به ظاهر کوچک رو تایید کنید شما در فرکانس خواسته ها تون قرار گرفتید و به مرور زمان شما به تمام خواسته هاتون میرسید (شما با خواسته هاتون هم فرکانس شدید ). مثال! شما وقتی شب از تهران به سمت اصفهان در حرکت هستید شما فقط چند متر جلو رو میبینید و با حرکت به سمت جلو چند متر جلوتر را میبینید و در نهایت به مقصد میرسید ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    اکرم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2009 روز

    سلام استاد جون و سپاس از شما و خدای مهربونم بابت هدایت قشنگ امروزم به این فایل زیبا

    استاد جون کنترل ذهن و به یاد آوردن موفقیت های قبلی و تحسین کردن خودمون برای رسیدن به همان خواسته های به ظاهر کوچک در شروع این مسیر که به نظر من خواسته ها برای من سایز و اندازه ندارند برای من ساختن و رسیدن بهش لذت بخشه و اندازه و سایز خواسته کار ذهنه و یه جورایی اهمیت دادن زیاد به ذهن و پررنگ کردن اون در رسیدن به خواسته هاست .نمی خوام رویا را نقض کنم نه ،ولی وقتی این را با تمام وجود باور کنیم که لحظه ها مهمترین اصل زندگی و خود زندگی هستند و تمرین کنیم در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم از همین لحظه با هر چی در لحظه هست تمام داشته های اون لحظه ،مثلا روبروی دخترم نشسته ام و دارم باهاش حرف می زنم ،از خنده ی روی لبش تا رنگ موهاش ،چشماش که می بینه ،قدرت تکلم، تک تک زیبایی هاش و دیدنش و احساس شعف و سپاسگزاری بابت وجودش ،همراهی کردنم در این مسیر اوج ثروت و فراوانی و سعادتمندی منه در اون لحظه و چقد این برام تکرار میشه و چشمام پر از اشک میشه ،استاد خواسته ساختن و رسیدن به اونها کلی برام جالبه ،تمام تلاشم سپاسگزاری در لحظه و به یاد آوری هر آنچه که تا حالا ساخته ام از پول و رابطه و غذای خوشمزه و ….

    و تحسین خودم و…..

    و الان تمام تلاش و تمرکزم ساختن حس خوبه در لحظه و توجه بیشتر به داشته هام و لذت بردن از اون داشته هاست

    اینقدر داشته های ما در حال حاضر زیاده ،هر کدام از ما ،که به شماره نمیاد ،همون چیزی که بارها شنیده ایم که نمی توانیم سپاسگزار نعمت های الهی بشویم .

    راز جهان آفرینش در لحظه بودن و لذت بردن و سپاسگزاری کردن و پذیرش و صبره

    باوری که هر روز در وجودم ریشه دار ترش می کنم .

    چون پی ساختمان من ،ساختمان همه ی رویاها که رویا نیستند ،درک لحظه است ،همین لحظه که دستان من روی صفحه کلید گوشیم حرکت می کنه ،انگشتی که قدرت او از هماهنگی عصب و عضله ی منه ،از مغز منه ،از قلب منه و همش از انرژی که در وجود منه و انرژی من ،از انرژی جهان و در واقع همان خداست .و درک این لحظه و توجه به اینها عین سپاسگزاری است .تمام تلاشم اینه که لحظه هام را اینطوری بسازم و توجه ام را بذارم روی نعمتی که در اون لحظه دارم ازش بهره می برم و این عین باور فراوانی است ،بی نهایت ثروت در جهان است و بهترین ثروت خود منم که خدا قدرت خلق بهم داده و این منم که می سازم و شکلش میدم و بوجود میاد .

    خدایا ظرف ما را لحظه به لحظه بزرگتر کن اون موقع دیگر هیچ رویایی رویا نیست .

    سپاس از همه ی دوستان همفرکانسی و استاد عزیز و خدای مهربانم

    که هر چه داریم از لطف بی کران اوست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      سهیلا نوری گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      سلام اکرم جان

      خیلی لذت بردم از کامنتت

      خیلی آفرین و تحسین داری

      چقدر خوبه که این باور را در خودت ساختی که از لحظه هات لذت ببری و قدردان نعمتهات باشی

      تا بتونی به خواستهایی دیگرت دست پیدا کنی

      ممنونم که به اشتراک گذاشتی تا ما هم استفاده ببریم

      بی نهایت سپاسگذارم ازت

      موفق و سربلند و پیروز باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسن شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 3503 روز

    با سلام خدمت همه دوستان و استاد بزرگوارم

    خود من بسیار بسیار مساله داشتم در زمینه کنترل ورودی ها وبسیار به اخبار و مسایل سیاسی توجه می کردند و حتی دوستان نا مناسب زیادی هم داشتم.

    در عین حال به لطف خداوند و راهنمایی های استاد موفق شدم در همین هفته به موفقیت هایی در این زمینه دست یابم و ورودی هایم را بیشتر کنترل کنم و در همین هفته هم پیشنهاد کاری شد بهم که برایم بی سابقه بود با درآمد زیاد و فقط 2 تا 3 ساعت کار در هفته … (استاد سپاسگذارم)

    چه کردم من:

    از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و تکرار آن.

    گفتم اگر همچنان این برنامه ها را تماشا کنم طی 5،10 و 20 سال آینده چه چیزهایی را از دست خواهم داد و چه بلاهایی سرم خواهد آمد؟

    و اهرم لذت: اگر این برنامه ها را دیگر تماشا نکنم طی 5 و 10 20 سال آینده چه چیزهایی بدست می آورم؟

    =====================

    یادتان باشد که حتما باید در روزهای اول هر روز یا یک روز درمیان تکرار شود و برنامه دارم پس از مدتی آن را کم کنم ولی هرگز قطع نکنم . مثلا هفته ای یکی دو بار حتما مرور کنم این اهرم زنج و لذت را ….

    =====================

    و برای موارد سخت تر می خواهم از تکنیک دیکنز هم استفاده کنم . یعنی قبل از اینکه رنج 5/10/20 سالی که با این اشتباه در آینده متحمل می شوم را ذکر کنم ، بگویم بخاطر این عدم کنترل بر ورودی ها تا کنون چه خسارتهایی دیده ام؟؟؟ چه چیزهایی را از دست داده ام؟

    =====================

    در پایان برای تک تک شما آرزوی موفقیت های بزرگی دارم که برای تان مثل آب خوردن برای شما آسان شده باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    ساناز رفیع گفته:
    مدت عضویت: 4112 روز

    کار دیگری که من برای کنترل ورودیهای ذهنم همیشه انجام میدهم این است که مطالب و ویدئوهایی که در شبکه های اجتماعی و شاید بهترم بگم شبکه اجتماعی چون من بیشتر انها را ندارم و همانی که دارم هم برایم ارسال میشه ، اگر مطلب وناخوشایندی باشد من بلافاصله انرا پاک می کنم و برای کسی هم ارسال نمیکنم تا جایی که بین دوستان و آشنایان معروف شده ام که می گویند مطالبی که تو میفرستی همه مفید و آموزنده و امید بخش هستند و تشکر می کنند .

    دوستان عزیز وقتی ما ورودیهای ذهنمان را کنترل می کنیم ، به مرور جهان از همانها را برایم می آورد و کم کم متوجه میشویم بیشتر چیزهایی که میبینیم و میشنویم از همان دست چیزهایی ست که به دنبالش هستیم.

    من فکر میکنم مهمترین چیز این است که گاهی هم جهان ما را در شرایطی قرار میدهد که خودمان را امتحان کنیم که در شرایط خاص چطور از آموخته هایمان و ورودیهایی که به ذهنمان داده ایم استفاده می کنیم . مثلا چطور در شرایط خاص خونسردی خود را حفظ می کنیم و یا می توانیم عصبانیت خود را کنترل کنیم .

    و استفاده از آموخته ها در عمل مهم است که گاهی اوقات بوده که خودم نتوانسته ام کنترل کنم و یا با کمال تعجب کسانی را دیدم که سالهاست روی خودشان و افکارشان کار می کنند اما در شرایطی رفتاری غیر قابل باور از خود نشان می دهند که امید دارم همگی با لطف خدای خود بتوانیم به باورهایمان عمل کنیم .

    ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: