پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    799MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
    13MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3062 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عباسمنش

    و

    خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    موضوع ٪ زمان رسیدن به خواسته ها

    یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (26)

    خداوند مى خواهد (با این قوانین، راه سعادت را) براى شما آشکار سازد و شما را به سنّت هاى (خوب) پیشینیانتان راهنمایى کند و شما را (با بیان احکام) از گناه پاک سازد و خداوند، دانا و حکیم است.

    همه ما خواسته های داریم و خیلی ذوق داریم به‌شان برسیم و تلاش می کنیم دوره می خریم و باعلاقه ادامه میدیم و به آرزوهای خودمان فکر می‌کنیم و به مهاجرت به کشورهای اروپایی فکر می‌کنیم توی کامنت ها می خونیم که بعضی از دوستان همین سایت مهاجرت کردن و کلی پیشرفت کردن و بهترین ماشین و درآمد دارن ، باز به اشتیاق سوزان ما اضافه میشه و ادامه میدیم.

    اما بعداز مدتی مایوس میشویم چون می بینیم نه از ماشین شاسی بلند خبری هست و نه از مهاجرت به اروپا و آمریکا خیلی سرخورده میشیم و اشتیاق ما درباره کم ک کمتر میشه .و هی به خودمان می گیم پس کی به خواسته‌هام می رسم من که به تمام دستورات سایت عمل کردم پس نتیجه کجاست و کی بهش می رسم.

    اما واقعیت اینکه ما از لحظه به لحظه مسیر زندگی باید لذت ببریم و همیشه باید در احساس خوب بمانیم همیشه باید از خداوند هدایت بخواهیم که داره کل کائنات را هدایت میکنه و ما هم جز آن هستیم از الهامات الله در مسیر موفقیت استفاده می‌کنیم و ایمان خودمان را به خدا نشان میدیم و پا به دنیای ناشناخته می گذاریم و با توکل به خدا و اعتماد به الهامات او از نقطه امن خود با تکامل خارج میشویم و نشانه ها کم‌کم می آد ولی کوچک سپاسگذاری می کنیم و جشن می‌گیریم که مسیر درسته و فقط باید ادامه بدیم و نگران خواسته نباشیم و در دل خودمان خواسته‌های خیلی بزرگ را کوچیک فرض می‌کنیم و از نگاه قدرت خدا به خواسته‌های خودمان نگاه می‌کنیم که برای خداوند رسیدن ما به خواسته زحمتی نداره فقط باید به الهام عمل کنیم و از شرایط فعلی استفاده کامل بکنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    فرید ارشاد گفته:
    مدت عضویت: 3164 روز

    سلام

    نکات بسیار ارزشمند رو دوستان اشاره کردند.

    چیزی که بنظرم اومد تکرار کنم و چیزی که خیلی برام ارزشمند بوده و باعث شده به صبحت های استاد عمل کنم رو اهمیت و ارزش تمرینات استاد میدانم.

    شاید برای شما پیش اومده باشید که یک تکنیک برای احساس خوب داشتن یاد گرفتید ولی به آن عمل نکرده اید میدونی چرا؟ چون اهمیت احساس خوب داشتن رو متوجه نشده اید. باید به مدت زیاد کنترول کانون توجه مان را حفظ کنیم تا تغییر این کنترول رو به وضوع در زندگی مان متوجه بشیم.

    یه مثال میزنم

    وقتی استاد میفرمایند که برای نعمت های زندگیت سپاسگذاری کن یا وقتی در کتابی موضوعی در رابطه با مثبت فکر کردن را مطالعه میکنی شما وقتی ارزش و اهمیت و احساس که با انجام این تمرین کسب میکنی را میفهمی که این مورد رو بارها و بارها انجام دهی. یا مثلا اگر در کتابی میخوانی که از این به بعد همیشه از خودت تعریف کن شما وقتی به ارزش این تمرین پی میبری که آنها را بارها و بارها انجاه دهی. یعنی بیای یک دفتر تهیه کنی و شروع به تعریف کردن از خودت بکنی بیای جلوی آیینه خودت رو تشویق و تحسین کنی و این مورد رو بارها و بارها انجام دهی.

    من کلا وقتی نتیجه گرفتم که اهمیت تمرینات استاد رو درک کردم و متوجه تغییر اساسی در زندگیم شدم شاید مدت ها فقط حرف میزدم و عمل نمیکردم وقتی در مورد همه چیز حرف های خوبی میزنید ولی در عمل هیچ هستید در واقع هنوز متوجه اهمیت تغییر نشده اید یعنی دقیقا تفاوت تغییر کردن با تغییر نکردن را تصور نکرده اید.در واقع تغییر یعنی شخصیت درونی مان عوض میشود دیگه اون وقت ما چه حرف بزنیم چه نزنیم یک فرد موفق میشویم یعنی تغییر یک جهان اکبر درونی هست که به هیچ کسی مرتبط نیست فقط به خود شما ربط دارد که باید خلوت کنید و بیاد بیارید که هدف تان از تغییر چیست؟ زیرا تغییر باورها مثل تغییر ستایل موها نیست که مثلا یک مقدار جالب بنظر برسید یا تغییر باورها مثل تغییر رنگ لباس نیست که یک مقدار متفاوت معلوم بشید باور کنید تغییر باورها چنان متفاوت است که انسان که الان هستید با انسان که باورهاشو عوض میکنه دیگه قابل مقایسه نیستید. پس بسیار خوب است که دقیقا اهمیت تغییر را متوجه بشید.

    مثلا اینجوری با خودتون صحبت کنید و بنویسید تا به سطح تغییر نزدیک بشید به خودتون بگید وقتی روی باورهام کار کنم فرکانس هام عوض میشه و ثروتمند میشم اون وقت میتونم به هرآنچه که بخوام میرسم به هر مدل ماشینی که بخوام میرسم به هر مسافرتی که بخوام به هر مکان که دوست دارم میتونم برم برای پسرم هر چه که دلش خواست میتونم خریداری کنم و… یعنی رسیدن به ثروت به این معنی نیست که شما فقط پول دار بشید رسیدن به ثروت شما را به آزادی میرسانه یک فردی میشید که واقعا احساس سربلندی میکنید و در مقابل پرودگار سر خم خواهید کرد.

    و نکته ی که باعث میشه عمل نکنید در واقع در ایمان تان نهفته است شاید هنوز باور ندارید که راه و مسیر حقیقی همین است وگرنه وقتی فردی بداند که با ایجاد باورهای ثروت آفرین به ثروت میرسد چطور حاضر است فقر را تحمل کند ولی روی باورهایش کار نکند؟ آیا حاضر میشود؟ یا وقتی فردی بفهمد و باور داشته باشد که با تغییر باورها یک رابطه پر از عشق الاهی را تجربه خواهد کرد چطور حاضر است روابط ناسالم را تجربه کند ولی اقدامی برای تغییر باورهایش نکند. اگر حاضر نمیشود دقیقا هنوز باور ندارد که میتواند با تغییر باورها به ثروت برسد یا به خواسته هایش برسد این مسئله شاید ساده بنظر بیاد ولی تا وقتی باور نکنید اقدام به تغییر نمیکنید رسیدن به این نکته یکم سخته ولی مثل رسیدن بر بالای تپه میماند. به قول استاد منم وقتی راه های مختلف رو تست کردم و نرسیدم و وقتی به این نکته رسیدم که عامل اصلی باورهای من است درسته تا رسیدن به این نکته زحمت بسیار کشیدم و تلاش کردم ولی باعث شد خیالم راحت بشه و بعد از اون با تمام وجودم شروع به ایجاد باورهای ثروت آفرین کردم یعنی اگر به فایلهای استاد چه محصولات و چه فایلهای رایگان دقت کنید تمام حرف استاد این است که این حرف ها رو باور کنید تا نتایج شو ببنید. برای اینکه در زندگی تان یک بار برای همیشه با خیال راحت زندگی کنید شروع به یاد گیری قوانین الاهی بکنید تا بعد از اون بتونید اهداف تان را خودتون تعیین کنید تصمیمات تان را خودوتون بگیرید و به هرچه که خواستید برسید.

    احساس خوب داشتن مساوی به خوشبت زندگی کردن است تمام اتفاقات بد که تا الان تجربه کردید بخاطر نداشتن احساس خوب بوده است پس شک نکنید که اگر بتونید احساس خوب رو در خودت تون با باورهای که ایجاد میکنید و با کنترول کانون توجه تان زندگیتان از این رو به اون رو خواهد شد.

    احساس خوب داشتن از همه چیز مهم تر است و مهم تر از احساس خوب داشتن این است که اهمیت احساس خوب داشتن را بدانی تا حاضر شوی که آگاهانه اقدام کنی تا احساست در هر لحظه خوب باشد یعنی در اولین برخورد با فایلهای استاد عباس منش این موضوع رو متوجه میشی که باید در هر لحظه احساس خوب داشته باشی چون احساس خوب مساوی هست به اتفاقات خوب و فقط وقتی از این قانون پیروی میکنی که اهمیت آن را درک کنی یعنی درک کنی که واقعا اگر احساس خوبی داشته باشی دقیقا اتفاقات خوشایندی برایت رخ خواهد داد و اگر احساس بدی داشته باشی مهم نیست چه اقدامی میکنی دقیقا اتفاقات بدی رو رقم میزنی همانگونه که در گذشته ها اینگونه اتفاقات را تجربه کردی. پس برای اینکه کار بی درنگ شروع به کنترول کانون توجه کنیم که دوستان تکنیک های بسیاری رو یاد آور شده اند مدت ها این کنترول کردن ها رو ادامه بدهیم تا دقیقا متوجه شویم که اتفاقات زندگی مان را خودمان رقم میزنیم. در واقع ما برای همین احساس خوب داشتن خلق شده ایم تا لذت ببریم این همه نعمت که وجود دارد این همه رفاه و آسایش که وجود دارد همش برای احساس خوب داشتن است و احساس خوب داشتن همان حس خداییست که وقتی با منبع یکجا میشوی در درونت ایجاد میشود.

    به قول استاد زندگی یک بازی است قوانین را یاد بگیر اون وقت خوشبختی و ثروت و سعادت طبیعی ترین حالت زندگی تان خواهد بود.

    در پناه الله یکتا موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    سلام به استاد بینظیرم که شکر وجودش تو زندگیم کاری نشدنیه. با این حال در حد توانم خالصانه خدارو شکر میکنم بخاطر وجودشون و آموزشهاشون. و میخواستم بپرسم از کجا میدونستن که من به خواسته ام چسبیدم و و این به طرز شگفت انگیزی همون حرفهاییه که من لازم دارم بشنوم؟؟ :). ودیشب بهم گفته شد که فایل جلسه یک دستیابی به آرزوها رو برو ببین ولی ندیدم..و شما الان واضح گفتین که مطالب اون جلسه چیزیه که در حال حاضر بهش نیاز دارم… واقعا ممنونم و سپاسگزارم استاد. و اما جواب سئوال:

    راستش من حدود دو ساله از این محصولات استفاده میکنم..خب مطمئنا زمانهایی که بیشتر و با تمرکز زیاد فایلهارو گوش میکنم موندگاریم در احساس خوب هم بیشتره… ولی یه تجربه خیلی عالی دارم از اینکه تونستم حدود سه ماه توی احساس عالی باشم .. من از اواسط شهریور تا اواسط دی امسال هر روزمو با پیاده روی صبحگاهی شروع میکردم …فقط نیم ساعت شش و نیم تا هفت صبح کنار رود که خیلی فضای قشنگیه .. واقعا شروع روز با یه حس خوب خیییییلی کمکم میکرد مثبت بمونم… شاد بمونم… آگاهیم باشه همش در طول روز.. چون تو اون نیم ساعت نزدیک سحر جواب به ظاهر پیچیده ترین مشکلام خودبخود میومد.. با خدا حرف میزدم یا خدا خودش باهام حرف میزد.. فرصتی بود برای مرور و تائید آگاهیهایی که از شما یادگرفتم و لذت بردن بیشتر از اوناو به جوابهام رسیدن و دریافت هدایتهای پروردگار. :) … این سحرخیزیه و شروع کردن روز با یه احساس عالی برای من که فوق العاده بود و الانم واقعا ناراحتم که یه وقفه افتاده… و حتما این کارو ادامه میدم.. و به شما هم شروع آگاهانه روزو خیلی پیشنهاد میکنم.

    خیلی خیلی همه تونو دوست دارم :)) در پناه خدا همیشه شاد و متمرکز بر خواسته ها تون و داشته های زیباتون باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    معصومه 🌹🌹🌹 گفته:
    مدت عضویت: 3115 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز ودوستان گلم..من میخوام از تجربه ای که داشتم براتون بگم حدود 4 الی5 سال پیش موقعی که هنوز از قانون دنیا خبر نداشتم و کوهی از غم به همراهم بود همون موقع که از همه چیز و همه کس دل بریدم یعنی درواقع همه چیز رو رها کردم به قول استاد دنیا منو مجبور کرد که از همه رها بشم یه روز از ته دلم خدا رو صدا زدم گفتم خدایا دیگه بسه خسته شدم منم میخوام شاد زندگی کنم ..به خدا باورتون نمیشه از اون روز به بعد هر چی از ذهنم میگذشت به یک ساعت نمیرسید برام مهیا میشد من که تا اون موقع که 26 سالم بود تو هیچ قرعه کشی برنده نمیشدم تو چند تا قرعه کشی ها برنده شدم از اون روز به بعد کلی جایزه هدیه به دستم میرسید جوری شده بود که یه خاسته شاید برا یک صدم ثانیه از ذهنم میگذشت فورا براورده میشد ..دیگه میترسیدم به چیزی فکر کنم چون از هیچ چیز خبر نداشتم که…وقتی فایلهای استاد رو شنیدم تازه فهمیدم چه خبره …به نظر من تنها راه رسیدن به خواسته هامون رها شدن از همه چیز هست فقط خدا رو دیدن و در زمان حال زندگی کردن لذت بردن فقط کافیه خاستتو بگی و رها کنی و دوره تکامل فرکانسیتو طی کنی عجول نباشید همه چیز به وقت خودش اتفاق میوفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      لیلا طهماسبی گفته:
      مدت عضویت: 3284 روز

      سلام معصومه جان .. کاملا درسته رها شدن از وابستگی به خواسته خیلی خیلی مهمه.. بیاییم به تجربه هامون نگاه کنیم ..ما تو بعضی جنبه ها خیلی عالی میتونیم خواسته مونو رها کنیم و کاملا اعتماد می کنیم به اینکه جهان براحتی اونو برام میاره.. مثلا من براحتی میتونم از عالیترین لباسهام دست بکشم و ببخشمشون چون به فراوانی تو این جنبه باور دارم و میگم بهترش برام میرسه و درونا و حقیقتا رهاش میکنم در حالیکه با لذت زیباترین لباسهارو تجسم میکنم و میخوام.. خلاصه به این خواسته نمیچسبم…و خب نتیجه اینه که همه از همیشه از قشنگی لباسای من تعریف میکنن.. این رها شدنه همه چیزه واقعا… شما هم مطمئنا یه جاهایی خیلی عالی این کارو انجام میدین و نتایج دلخواهتونو براحتی میگیرین.. از خودتون سوال کنید کجاها؟..چرا از خواسته های بزرگترمون رها نشیم با اعتماد به فراوونی جهان هستی؟؟ چرا الگو نگیریم از اتفاقات مثبت کوچیک برای تجربه لذتهای دیگه ای که میخوایم تجربه کنیم؟.. لذتهایی که فقط چون بهش گیر دادیم که نه من همییین الاااان میخوامش و نگران رسیدن یا نرسیدن بهش بودیم و با احساس عالی نخواستیمش تا حالا از تجربه کردنش باز موندیم..اگر ما خواسته هامونو رها کنیم و در عین رهایی مثبت هم باشیم در موردش همونطور که در مورد خیلی چیزا این کارو میکنیم..خب حتما راه رو برای ورودش به زندگیمون باز میکنیم.

      زندگی ای سرشار از برکت داشته باشین . سپاسگزارم از همتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    شهربانو امیری گفته:
    مدت عضویت: 3052 روز

    بانام ویادخدا

    دوستان عزیزسلام.

    دیدگاه من به جواب این سوال اینه

    وظیفه ما چگونگی رسیدن به خواسته نیست، وظیفه ما فقط خواستن از ته دل است، کاینات خودش چگونگی آن را برای‌مان فراهم می‌سازد. فقط ایمان داشته باشید که رسیدن به آن‌ها برای ما امکان‌پذیر است و ما لیاقتش را داریم. علاوه بر تجسم آن را احساس کنیم و از آن لذت ببریم و شکر گزارش باشیم. جک کانفلید (نویسنده): انسان همان چیزی می‌شود که به آن می‌اندیشد. با ناخواسته‌های خود نجنگید، چرا که قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شوند. با این کار تمام تمرکز خود مون را بر روی چیزهایی که نمی‌خواهیم، می‌گذاریم و ناخواسته‌ها را به سوی خود جذب می‌کنیم.

    البته تلاش ما نیز ستودنی است. اما باید یاد بگیریم تا در کنار درخواست، آرزو ، دعا و افکار مثبت به خواست او راضی بوده و از مصلحت خواهی او خرسند و بابت تمامی داشته هایمان شکرگذار باشیم.

    هیچ گاه ازرحمت خدا ناامید نباشم؛ زیرا امید عامل حرکت هس

    ونکته بعدی

    توکل

    که هر ناممکنی را ممکن می سازد. بی شک با وجود او و توکل به او آدمی هیچ آرزوی صحیحی را برای خویش دست نایافتنی نمی بیند.

    «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّۆْمِنِینَ؛( مائده آیه23)

    و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.»

    «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛( طلاق(65)، 3) و هر کس بر خدا توکل کند، پس او برای وی کافی است.»

    «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»[ مۆمن، 60]؛ یعنی پروردگارتان گفته: مرا بخوانید تا اجابت‌تان کنم

    آنچه باید در کنار همه ی این راه حل ها به آن توجه نمود، تلاش خویشتن است. باید به خاطر داشته باشیم که تا خود انسان نخواهد، کاری انجام نمی شود و همیشه این خود ما هستیم که باید برای آینده و آرزوهایمان تلاش کنیم. خداوند در قرآن می فرماید: «برای آنان چیزی جز آنچه برایش تلاش می کند، وجود ندارد.»(پیروزباشید)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    الیناز گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    سلام و درود خدا به دوستانی که در راه شناخت این قوانین و خداوند قدم برداشتن.

    درسته که نتایجی که گرفتم زیادی بزرگ نیست ولی همین نتایج کوچیک ایمانمون رو تقویت میکنه.

    اگه بخوام از نتایجم بگم:

    من گوشیم خراب شده بود و هیچ گوشی نداشتم برای اینکه درسام رو بخونم و خیلی گوشی نیاز داشتم و اصلا نمیدونستم چیکار کنم و یک هفته بدون گوشی بودم و شب و روز گریه میکردم تا اینکه با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا کمکم کن یک چیزی بگو اروم بشم و بهم گفت آروم باش از جایی که فکرشو نکنی بهت میرسونم و شب و روز همین جمله رو تکرار میکردم و دو روز نشده بود داییم فهمیده بود که من گوشی ندارم و چون خودش یک گوشی جدید خریده بود گوشی قبلیش رو به من داد و من اونجا تاثیر کنترل ذهن رو دیدم

    یک نتیجه دیگه اینکه پدر و مادرم فهمیدن که من دوست پسر دارم و گوشیمو ازم گرفتن ولی من خیلی وابسته به گوشی بودم و این جمله رو تکزاز میکردم که اروم باش درست میشه اروم باش درست میشه و تا شب نشده بود یعنی یک روز کامل هم نشد که گوشیمو پس دادن چون دفعه های قبل این عمل یکماه هم طول میکشید

    و اینکه من یکبار میخواستم برم دوست پسرم رو در جای دیگه یعنی در شهر بزرگ ببینم و چون خودمون تو شهرستان بودیم این عمل برام خیلی سخت بود ولی من این جمله رو همش تکرار میکردم که من براحتی میتونم برم پیشش و تونستم براحتی و تنها برم پیشش و همو ببینیم

    اینم بگم مواقعی که توی رابطه عاطفیم مشکلی پیش میومد من سریع ذهنم رو کنترل میکردم و همون رابطه که به مشکل بر خورده بود خیلی عالی برطرف میشد

    جالبه که این نتایج رو گرفتیم ولی بازم بعضی اوقات اینارو یادمون میره و اشفته میشیم و این کامنت کذاشتن ها فرصت خوبی برای یاداوری این مطالب هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3951 روز

      سلام و درود فراوان به الناز خانم عربی عزیز

      خیلی خیلی پسندیدم و کیف کردم و بسیار خوشحال شدم که اولا با صداقت و صراحت نتایجتونو نوشتید و حس کردم همون چیزی که واقعاً هست رو بیان میکنید و هم اینکه کاملا ملموس و کاربردی و دقیق هم نوع تمرین و عبارت تأکیدی که بکار بردید و نوع نتیجه و مسأله رو همه رو شفاف اشاره کردید.

      خیلی نتایج جالب و باحالی بود.

      و حتی دوستانی که در بخش عقل کل خیلی دوست دارند و نیاز دارند نتایج ملموس رو بخونن، یکیش نتایج شماست.

      نمی‌دونم چند سال دارید ولی حس میکنم خیلی جوان باشید ولی این کنترل ذهن و این فرکانسه ایمان به غیب کار خودشو براتون انجام داد.

      آفرین. لذت بردم و به ذوق اومدم که در جواب براتون بنویسم.

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فرناز گفته:
    مدت عضویت: 3540 روز

    سلام!

    من فکر میکنم کنترل ورودیها واحساس خوب باید در چند زمینه باشه گذشته حال آینده.درونی وبیرونی.بیرونی عوامل مربوط به محیط وتلویزیون وبرخورد با افرادو…درونی گفتگوهاو نجواهای ذهنی باخودمون.احساس خوب در موردگذشته با بخشش بوجود میاد.احساس گناه و قربانی بودن نباشه کینه ای نباشه.بخشش خودمون و بخشش دیگران.البته این موضوع به باور عالی درمورد خواسته هم کمک میکنه احساس لیاقت و عزت نفس رو هم تقویت میکنه اینکه من خودم مسئول شرایط زندگیم هستم و گذشته تموم شده ورفته.گذشته من درآیندم دخیل نیست.اینکه همه اتفاقاتی که درگذشته افتاده باعث شده من الان اینجا ودراین نقطه باشم وازاین به بعد فرصت های بهتری هم برام هست.همیشه ورودیها از اتفاقات بیرونی نیست خیلی اوقات نجواهای درونی هم هست و شاید حتی کنترل این ورودیها و نجواها سختر از مثلا حذف تلویزیون باشه.اینکه احساس من به خاطر فکرو اندیشه خاصه و این فکر قابل تغییره.برای همین من تو کنترل ورودیها اول درمورد عزت نفس و بخشش گفتم.چون حتی اگر اول فیزیکی بخواهیم نباشه توی ذهنم که هنوز هست.درمورد حال سپاسگزاری و چیزهایی که الان داریم.بعضی اوقات شرایط خوب نیست یا آدم با تضاد برخورد کرده چیزی رو ازدست داده اینطورمواقع شاید کمی سخت تر باشه.من قبلا تو یک موقعیتی یه اتفاق خیلی بدی رو تجربه کردم که مربوط به اعضای خانوادم هم بود.اون موقعی که این اتفاق افتاد من خیلی ناراحت بودم و اولش اصلا سعی نکردم جلوی احساس بدم رو بگیرم و به خودم بگم نه داری اشتباه میکنی وازاینجور موارد.حتی کمی گریه هم کردم من یه تخته وایت برد دارم سایزش تقریبا اندازه آ4 هست درهمون حین که حالم زیاد هم خوب نبود این تخته وایت برد رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن چیزهایی که داشتم ازسلامتی خودم و اطرافیانم تک تک اعضای بدن خودم و بقیه شروع کردم به اطرافم نگاه کردم هرچیزی که بود رو نوشتم حتی یک خودکار رو هم نوشتم اونموقع شاید عجیب بود که اون موقعیت رو باداشتن یه خودکار مقایسه کنم ولی بعد از چندبار نوشتن و پاک کردن اون تخته من حالم خیلی عالی شد ودیدم چه چیزهایی هنوزدارم ومن به احساس خیلی بهتری رسیدم و یه موضوع جالب اون روز همون روزی بود که جلسه 9و10راهنمای عملی روی سایت اومد.یه هدیه دیگه هم گرفتم اون روزازیکی ازاطرافیانم!تو این مواقع اصلا راحت نیست که آدم سعی کنه احساس خوب داشته باشه ولی امکانپذیره.ازشون به عنوان تضاد برای فهمیدن خواسته هام استفاده میکنم.اولین موضوعش توجه به چیزهایی که الان دارم هست و اینکه این قضیه باعث شد من سپاسگزاری رو بیشتر تمرین کنم و داشتن هیچ چیزی هرچند کوچک رو بدیهی ندونم.اینکه خیراست.خدا هم همه جور هدایت و حمایتم میکنه.بعضی اوقات من برای اینکه تو لحظه احساس بهتری داشته باشم و روی اون قضیه خاص تمرکز نکنم یه کار دیگه ای انجام میدم که دوست دارم.مثلا کتابهای که دارم رو میخونم فیلم یا انیمیشن مناسب رو میبینم سرگذشت آدمهای موفق رو میخونم و تحسینشون میکنم و کلی انرژی میگیرم.الگو دیدن خیلی خیلی به من کمک کرده و میکنه و تو خیلی موقعیتهای عالی آدمهای خوب ومناسبی رو هم پیدا میکنم یا بدون اینکه من بپرسم بقیه درمورد چیزی که من باید بدونم صحبت میکنن واین افرادرو به من معرفی میکنن.قسمت تجربیات دوستان و کامنتهای قسمتهای مختلف رو هم خیلی دوست دارم اینکه اگر کسی تونسته پس من هم میتونم!حتی کتابهایی خوبی رو هم باهاشون آشنا میشم.خیلی اوقات اون موقع هیچکدوم از این کارهارو هم نمیکنم مثلا شاید باورهای خاص یا فعالیتهایی خاصی هم به افراد کمک کنه.درمورد هرکس متفاوته.مثلا من حتی خیلی اوقات شاید یه بستنی یا نوشیدنی مورد علاقم پیاده روی و این جور فعالیتها هم بهم کمک میکنه که اون لحظه خاص احساسم رو بهتر کنم تا به مرور بهتر بهتر هم بشه اینکه خیلی اوقات سعی میکنم بگم خیره و ببینم اون قضایا چه کمکی بهم میکنه.چطور میتونم به این موضوع نگاه کنم که به احساس بهتری برسم.در کل پرسیدن سوالات مختلف به من خیلی کمک میکنه. موضوع دیگه نوشتن وتایید نشانه هاست من توذهنم تکرار میکنمشون یا مینوسمشون که یادم باشه.توجه به خواسته هم خیلی مهمه.موارد مختلفی هست که به این قضیه کمک میکنه من فکر میکنم هرکسی با کارخاصی راحتتره و براش بهتره و خودش بهترمیدونه.یکی از راههاش تجسمه.این روزا خیلی افراد زیادی رو می بینم(خارج سایت)که دارن از این قضیه استفاده میکنن چندروز قبل کسی رو دیدم که حتی دریم بردش رو هم دیدم که به یکی از خواسته هاش رسیده بود .اینطور افراد هم خودشون عملکرد مناسبی دارن و هم بقیه رو هم تشویق میکنن که اینطوری باشن که آرزوهاشون رو دنبال کنن و خودشون رو باور داشته باشن وبه کمتر راضی نباشن.حتی دیدنشون به عنوان کسانیکه این مسیر روطی کردن و به چیزی که دوست داشتن رسیدن به من خیلی انرژی وانگیزه میده.صحبت کردن و نوشتن درمورد خواسته هم نوع دیگه ای ازتوجه کردنه.میتونه هربار جزئی تر هم بشه.با همین نوشتن یا حتی صحبت کردن میشه خیلی باگهایی که داریم رو هم بفهمیم وروشون کار کنیم.اینکه مثلا وقتی به خواستمون رسیدیم چه احساسی داریم چه شرایطی داریم چکار میکنیم مواردی از این قبیل.من خودم هم با تجسم و هم صرفا مرور خواسته تو ذهنم و هم نوشتنشون به چیزهایی که دوست داشتم رسیدم.سناریونویسی هم خودش به رسیدن به وضوح کمک میکنه و خودش هم توجه کردن به خواسته هست.نوع دیگه توجه کردن به خواسته ها میتونه تحسین افرادی باشه که اون چیزی رو که ما میخواهیم رودارن.اگه مثلا ماشین یا خونه خاص یا هرچیزدیگه خواسته هست میتونیم بریم اون ماشین یا خونه خاص رو ازنزدیک ببینیم. تو خیلی زمینه ها خودم رو وارد چالش کردم البته مثل خیلیهای دیگه هنوز هم مواردی هست که باید روشون کار کنم.میشه گفت واردترسهام شدم.لذت بردن از هر چیزی بدون خواسته ای که دارم مثلا حتی گاهی اوقات خوردن غذای مورد علاقم کناراعضا خانوادم.دیدن غروب خورشید(همون اتفاق بدی که گفتم باعث شد من اولین بار غروب خورشید روببینم خیلی عالی بود!حدود 6ماه هم تلویزیون نداشتیم.یعنی وصل نبود.)و…راستش گفتنش راحته ولی انجام دادنش شاید خیلی هم راحت نباشه.من از بازی فراوانی هم نتیجه گرفتم.خیلی اوقات اگر جایی بودم که صحبتهایی میشد که درباره رکودو…بود من برای خودم توذهنم برعکسش میکردم.من زیاد علاقه ای به دیدن تلویزیون ندارم روزنامه هم نمیخونم ولی بعضی اوقات قسمتهای خوبی رو که لازم باشه بفهمم رو موقع مناسبش میبینم.مثلا چندروز قبل یکی از اطرافیانم یک قسمتی ازیک روزنامه رو به من داد که نوشته بود شکست معنی ندارد.بهم گفتن نگه دار.من اولین بار که شروع کردم نظرات دوستان رو تو قسمت الگوهای مرجع خوندم و قسمتهای مهمش رو برای خودم نوشتم فایلهای زیادی رو هم دیدم و تلویزیون اصلا و حتی خیلی اوقات با خوندن تجربیات دوستان درمورد گذشتم واتفاقاتی که افتاده بود نوشتم که دلیلشون رو بفهمم بدون اینکه خودم هم بدونم ورودیهام رو حسابی کنترل کرده بودم و اون موقع به یه هدفی که داشتم هم رسیدم.این رو هم همیشه میگم که خدایا لطفا من رو هدایت و حمایت کن.انتظار اتفاقات خوب رو دارم.ترس جاییکه ایمان نباشه و نگرانی جاییکه آرامش نباشه.من فکر میکنم تقویت ایمان و عزت نفس اینکه من خودم شرایط رو میسازم و خدا هم من رو حمایت میکنه و قدرتمندترین فرمانروای جهانه فقط منتظر ببینه من چی میخوام به این دوتا قضیه کمک میکنه.اگر هم کنترل ورودیهاسخته اهرم رنج و لذت هم میتونه کمک کنه.این رو من خودم انجام ندادم ولی دیدم خیلیها نشونه خاص هم برای کنترل ورودیهاشون و رسیدن به هدفشون درنظرمیگیرن مثلا یه شخصی میخواست وزن کم کنه یه کش به دستشون بسته بودن یا اینکه توی موبایلشون ساعت تنظیم کرده بودن که یه موقعایی زنگ بخوره و به خودشون یادآوری کنن.ولی من جایزه رو امتحان کردم خیلی خوبه!

    درکل شاید اینطوری احساس خوب بوجودبیاد:

    1٫بخشیدن خودمون وبقیه(احساس گناه وقربانی بودن نباشه)اینکار به تقویت و احساس لیاقت هم کمک میکنه.

    2٫تقویت عزت نفس واحساس لیاقت.این کار میتونه با توجه به خصوصیات خوب خودمون و موفقیتهای گذشتمون باشه و احساس توانمندیمون بالاتر بره که من همونی هستم که این کار روانجام دادم پس بازهم میتونم.من خالق زندگی خودم هستم.(شاید مستقمیا ربطی به احساس خوب نداشته باشه ولی به نظرمن یکی از مواردی هست که میتونه احساس توانمندی و اینکه میشه رو بوجود بیاره و همون هم باعث احساس خوب بشه.)هر کاری که مربوط به این موضوع میشه.مثلا من یه کاری رو که دوست داشتم انجامش بدم وقتی تموم شد به خودم جایزه دادم.گفتگوی مثبت با خودمون و…کنترل نجواهای درونی میشه.تحسین کردن خودمون.خیلی موارد دیگه هم هست.

    3٫تقویت ایمان.یکی از مهمترین کارها توجه به نشانه نوشتن و تایید کردنشون هست.ترکیب 2و3 یه جورایی میشه ایمان به خودمون وخدا ونیروهای وجودی خودمون.به نظرم این دوتا خیلی مهمن.احساس لیاقت+ایمان.ترس جاییکه ایمان نیست.همیشه همه وقت همه جا خدا هست.زیربنای همه ورودیها این دوتا باوره.جمله ای که خانوم شبخیز میگفتن همیشه در خدا شاد باشید.این جمله آقای جوان رو هم خیلی دوست دارم ایمان به خدا ازایمان به خود سرچشمه میگیره.

    4٫سپاسگزاری ودیدن نعمتهامون.بطور ویژه کتاب معجزه سپاسگزاری هم عالیه.

    5٫داشتن باورهای مناسب درمورد خواسته و زندگی.مثلا شادی یه احساس درونیه وهمه چی برای من خیره.من همیشه دربهترین زمان ودربهترین مکان هستم و مثلا اگه حتی خواستم هم نرسم نمیرم که!من دارم لذت میبرم حالا هرطور خواسته ها میان که لذت ماروبیشتر کنن نه اینکه باعث لذت بشن

    6٫دیدن الگوهای مناسب و تایید وتحسین کردنشون.اینکه اگر اونا تونستن پس من هم میتونم.من این رو خیلی دوست دارم.

    7٫توجه به خواسته هامون.صحبت کردن/نوشتن/تجسم و…استفاده از کلام و …

    8٫خوب کردن احساس با کارهای فیزیکی.مثلا ورزش کتاب خوندن وموارد دیگه.رفتن به طبیعت و…اینها برای اینه که اون لحظه خاص به احساس کمی بهتر برسیم

    9٫هماهنگی با خدا.اینکه چطور به هرچیزی طوری نگاه کنم که احساس کمی بهترداشته باشم.وروح از قبل همه چیز رو داره.

    درکل تو هرزمینه چه چیزی بهمون احساس بهتری میده مثلا فراوانی یا کمبود؟به اون توجه کنیم.چه موضوعاتی درجهت خواستمون هست مثلا اینکه به خودم بگم تو لیاقت نداری ونمیتونی یاموارد دیگه.به اون توجه کنیم.چه باورهایی به رسیدن به خواستمون کمک میکنه؟اونارو بسازیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مهدی مشایخی گفته:
      مدت عضویت: 3535 روز

      سلام با نظرات شما موافقم

      جایی خوندم که کلا دو نوع احساس بنیادی وجود داره و بقیه احساسات از این دو تا نشأت میگیرن….احساس عشق و احساس ترس…جاییکه عشق نباشه ترس وارد میشه و نشانه عشق هم ایمانه….

      موفق و سالم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حوا شاکر گفته:
    مدت عضویت: 2925 روز

    سلام به دوستان واستادسعادتمندم.قبل ازهرچیزبایدازتک تک شما دوستانم بخاطر کامنت های بینظیرتون سپاسگزاری کنم که واقعاهرکدوم برای خودش یک کتاب هست که بایدخوب مطالعه بشه .

    من باحذف تلویزیون واخباروکانال های مجازی که افکارمحدودکننده روبهم القامیکرد وهمچنین دوستانی که بهم انگیزه نمیدادن ودرفرکانس نبودن وباخواندن کتاب های موفقیت وگوش دادن به کتابهای صوتی انگیزشی وفایلهای رایگان استاد به صورت روتین درمنزل وماشین که خودش مثل یک دانشگاه شده و درطی روز فقط نکات مثبت خودم واطرافیانم رو میبینم وتمرکزم روی خواسته هام هست ,غیبت نمیکنم ودرمکانی که غیبت بشه هم یااون مکان رو ترک میکنم یا خودم رو مشغول خواندم کتاب های پی دی اف که درگوشی ذخیره کردم میکنم .نسبت به ناخواسته ها اعراض میکنم وتوجه نمیکنم .این مسأله باعث شده بعضی اطرافیان ناراحت بشن وازاونجایی که من قبلا به فکراین بودم که مبادا کسی ازدست من رنجیده بشه وخیلی ازخواسته هاوعلایقم رونادیده میگرفتم مخصوصا وجودخودم الان خدارو شکردیگه اینجورنیست اول خودم وخواسته هام بعد دیگران .من این باور رو درخودم ایجادکردم که همه خوب هستند مهم نیست چه دین ونژادی دارن وعاشقانه همه انسانها رو دوست دارم وازدیدنشون لذت میبرم.من باورهای محدودکننده خودم رونوشتم وباورهای قدرتمندکننده روجایگزینشون کردم وباصدای خودم ضبط کردم وهمیشه گوش میدم .دستاوردهایی که داشتم پیداکردن ودوست داشتن خودم,اعتمادبه نفس بالا ,فهمیدن اینکه هرکدوم ازما بیهوده به این دنیانیومدیم تاعمری بگذره وزندگی روزمره ومعمولی داشته باشیم مااومدیم که طبق قولی که قبل ازبه دنیا اومدن به خدادادیم شاد زندگی کنیم ورسالت خودمون رو پیدا کنیم وقدمی درمسیررشد کاینات برداریم .دراین راه ازاینکه خدای واقعی روشناختم شکر میکنم نه اون خدایی که قبلا بهم گفته بودن ومن واقعا ازش میترسیدم وهمه رو مدیون شما استاد عزیزم هستم .ببخشید من چندبار دیگه هم کامنت نوشتم ولی نمیدونم چراقبل ازفرستادن پاک میشه .سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    آوا شکري گفته:
    مدت عضویت: 4027 روز

    سلام خدمت همه ی اعصای سایت و استاد بزرگوار.

    من از خیلی وقت پیش با استاد آشنا بودم و همیشه فایلهای رایگان رو گوش میکردم و این باور رو در خودم ایجاد کردم ک این دنیا دنیای فراوانی هست. رشته ی من کامپیوتر بود و همه میگفتن ک کامپیوتر بازار کار خوبی نداره و وقتی دختر هم باشی ک اوضا خیلی بدتر هم میشه.من این باور رو تغییر دادم و یک سال مدام روش کار کردم وقتی درس میخوندم بعداظهر ها همیشه ب فایلهای استاد از تئوری سطل آب گوش میدادم دیگه اخبار رو دنبال نمیکردم.و همزمان فایلی رو درس کردم ک این باور رو در من ایجاد کنه ک کار پیدا میکنم و درس من تموم شد ک داشتم ارشد میخوندم ک بهترین دانشگاه قبول شم عالی درس میخوندم با انرزی زیاد ولی ی حسی اون ته بود ک شاید دانشگاه دیگه ای قبول بشی ولی بهترین ن. ولی من اینو زیادجدی نگرفتم هر چند حسم بد بود.

    کنکور تموم شد و من برنامه ها رو قطع کردم و ب فایلای استاد گوش ندادم و همه چیز تعطیل تا اینکه گفتم خودم ی کاری باید بکنم و خودم کاری انجام بدم (این یعنی همون حرکت کردن )هر چند ک از فایلهای استاد فاصله گرفته بودم و رفتم یه. آموزشگاه کامپیوتر تدریس کردم هر نفر 15 هزار و من فقط 4 تا دانش آموز داشتم ک اون مبلغ رو باید نصف نیکردم و ب آموزشگاه هم میدادم ولی گفتم اشکال نداره از بیکار بودن بهتر هست.

    تابستون از طرف یکی از دوستام بهم ی کار پیشنهاد شد ک تو دانشگاه بود ولی باید میرفتی و یه ماه کارآموز بودی ک اگه اوکی میدادن استخدام موقت و این روال ادامه پیدا کرد و من استخدام شدم. و من چن ماه گذشت و فهمیدم این نتیجه ی باور ساختنه بوده ک حتی رهاشم کرده بودم تا اینکه من تونستم با پولی ک در می آکردم دوره هایی از استاد رو بخرم اول هدف گذاری رو خریدم و بعد اون تونستم راهنمای عملی رو بخرم این دوره ها عالی بودن.

    حالا من زیاد از توجه بر نکات مثبت چیزی نمیدونستم. تا اینکه هدف رو ک دیدم مسیر من کلا عوض شد. من از کارم بیرون اومدم ولی ی فرصت عالی برای کارکردن روی باورهامو ایجاد کردم من اوایل ک داشتم ورودی ها رو کنترل میکردم خیلی سخت بود ولی الان ب نسبت قبلا بهتر هستم. وقتی دارم روی باورهام کار میکنم بدون اینکه اصرار داشته باشم دیگران مثل من باشن اونا از من الگو میگیرن .

    وقتی حالم خوبه ب عینه دیدم حال اطرافیانمم خوب میشه.

    وقتی همه دارن ب اخبار نگاه میکنن و از تظاهرات حرف میزنن من فایلای استاد رو گوش میکنم دارم کتاب های خوب میخونم دارم تو سایت میگردم و مناطق زیبای جهان رو نگاه میکنم.

    من میرم و مستندهای کیهان شناسی رو نگاه میکنم و حالم عالی میشه و میگم ما روی این زمین ب این کوچیکی داریم ب میائل خیلی کوچیکتر توجه میکنیم و ی لحظه فک نمیکنیم دنیا چقد بزرگه و امکان داره کرات دیگه ای مثل زمین ما باشن و ما چرا نباید زیبایی ها رو ببینیم. من ب این چیزا فک میکنم.

    وقتی با یکی دلخوری برام پیش بیاد بعد اون بزرگش نمیکنم میگم این حق داشت این رفتارو داشته باشه و منم حق داشتم همچین برخوردی رو داشته باشم چون باورهای هر دوتامون مشکل داره ولی خدا حتما کمکم میکنه باورهامو درس کنم و ب اون قضیه کلا فک نمیکنم. ک اون فرد در نظرم متفور بشه و تحلیلش نمیکنم و بیشتر ب این فک میکنم ک چ باورهایی در هر دوتامون ایراد داشت ک این دلخوری پیش اومد و زورم نمیزنم ک حسمو همون لحظه از اون آدم خوب نگه دارم این کار شاید ی کم سخت باشه نیزارم برا بعدن ولی اون لحظه میرم یکی از کارهامو ک درگیری ذهنی کمتری میخواد انجام میدم.

    ی زمانی ی سری فیلم آموزشی میخواستم بگیرم و پولی تو حسابم نبود و از خانوادم نمیتونستم بگیرم ن اینکه ندن ولی فک میکردم چون تازه گی گرفتم درس نیس باز بگیرم(ی جورایی خودم رو لایق اون مقدار پول نمیدونستم که خانواده بهم بده یا اینکه میگفتم باید با پول خودم بخررمش چون فک میکردم خانواده این پول رو یه جاهای دیگه ای لازم داره) من فورا فهمیدم ک باور ب فراوانی ندارم و فهمیدم ک خودم رو لایق این نمیدونم پس کاری ک کردم این بود از منابعی ک در حال حاضر داشتم استفاده کردم با لذت و ایمان ب اینکه جواب میگیرم با همین منابعی ک دارم و باورهامو تغییر دادم از فراوانی مول در خانواده. و واقعا همون لحظه خواهرم بهم زنگ زد و گفت برات پول بفرستم اگه لازم داری .تقریبا 4 روز بعد داداشم گفت ی مقدار پول دارم میخوای ی مقدارشو بهت بدم منم گفتم همشو بده ب شوخی و همشو بهم داد و این یعنی کنترل ذهن این یعنی لذت از داشته هامون .

    مورد دیگه ای ک برام پیش اومد این بود ک یکی از فامیلهامون ی وسیله ای رو گرفته بودیم و من ناخواسته خرابش کرده بودم و نمیدونستیم ک خراب شده بعد بهمون زنگ زدن و خیلی ناراحتی کرده بودن منم بنا ب جریانی ک در خونه پیش اومد از دستشون ناراحت شدم ک نباید اینطور برخورد میکردن چون خانواده خیلی ناراحت شده بودن و یک انرژی منفی جمعی ایجاد شده بود و من هم در اون جریان قرار گرفته بودم و تحت تاثیر بودم اما ب این فک افتادم ک من الان حالم خوب نیست و این ی مشکله باید حل شه.

    ب این فک نکردم باورهای فامیلمون میتونه جی باشه ب این فک کردم حق داشتن ناراحت بشن پس بهشون زنگ زدم و معذرت خواهی کردم و اونها آخر سر خودشون عذرخواهی کردن.این یعنی وقتی حالمون و حسمون بد هست باید تغییرش بدیم و ببینیم مشکل از کجاست.

    در رسیدن ب اهداف من این نکته ی خیییییلی ارزشمند رو فهمیدم ک از مسیر باید و باید و باید لذت برد و مطمئن بود وقتی حالمون خوب باشه ب مسیری بهتر از خواستمون هدایت میشیم اما در حین عبور از مسیر تمرکز رو نباید فراموش کرد تمرکز بر روی کاریس ک در جریانش هستیم.

    این یه سری از تجربه های من بود ک حتما باز داشتم اما ب ذهنم نمیرسه الان اگه یادم اومد مینویسمشون بعدا.

    امیدوارم هر کجا ک هستید روی این زمین بخشنده پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    مصیب پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2827 روز

    سلام خدمت برادر عزیزم اقای عباس منش و تیم خوبسیار خوبتان

    از نظر بنده بدترین ورودی میتونه غیبت باشه

    چرا که هرچه ان رو کنترل میکنیم باز وقتی ی نفر از بدی کسی که ما دلخوشی ازش نداریم صحبتی میکند بی اختیار و با تمام وجود گوش ب حرفای طرف میدیم

    و همه میدونیم غیبت چقدر مخرب است برامون هم از نظر شرعی و هم از نظر روحی

    سپاسگزارم از استاد که منو با دنیای جدید جذاب منطقی و احساسی

    و مهم تر از همه نزدیکتر بخدا اشنا کرد

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: