این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول: اینکه نباید برای تصحیح مسیر ذهن و توجه شما طولانی یا دارای مراحل زیاد باشد پس ساده و عملی باشد.
دوم : اصلا اجازه ورود ناخواسته ها را ندهید تا زمانی را صرف دفاع کنید – بهترین دفاع حمله است .
1٫ به محض مواجه شدن با ناملایمات لبخند بزنید در شروع باید سریع و هوشمندانه عمل کنید هرچه زمان از دست برود افکار و توجه شما بیشتر غرق در نا خواسته ها میشود .
2٫ با خود یا دیگران لب به سخن گفتن به موضوعات دیگر با رویکرد مثبت بگشایید ، قدرت شما را در خروج از شرایط فعلی زیاد می کند و به آسانی و سریع جهت خود را تصحیح می کنید .
3٫ از تمام چیزهای خوبی که می توانید به یاد آورید سپاسگزاری کنید و این شکر و سپاس گفتن تیر خلاص نا خواسته هاست .
4٫ از تمام امکانات در دسترس استفاده کنید . در اتومبیل یا گوشی همراه فایل های با جملات مثبت و موسیقی ترجیحا بی کلامی که در زمان های توجه به تابلوی تجسم میشنوید استفاده کنید تا ذهن بلافاصله شما را به محیطی که آن تجربه خوبی دارید ببرد.
باید بی درنگ و سریع عکس العمل نشان دهید وگرنه افکار منفی فرصت ورود پیدا می کنند . در ذهن خود یک تابلوی ورود ممنوع آویزان کنید . ورود ممنوع به محرمانه ترین و مهم ترین جای دنیا . فقط افکار و توجه مورد گزینش شما با مجوز شما می توانند وارد شوند . پس ازچنین مکان مقدس و پاکیزه ای به آسانی اما محکمی هرچه تمام تر محافظت کنید .
اتومبیلی که از مسیر خود خارج شود برای بازگشت مقداری مسیر انحرافی رفته است ، زمان را برای بازگشت به مسیر صحیح از دست می دهد و خساراتی را متحمل می شود .
پس دوستان عزیزم مانند راننده ی هوشیار و بیدار رفتار کنید تا به سرعت و دقت به سرمنزل مقصود برسید .
من شخصا موارد فوق را انجام داده و نتایج بی نظیری دریافت کرده ام .
سلام دوست عزیزم متنتون واقعا زیبا و تاثیر گذار بود . در مورد مثالی که برای اتومیبل زدید مثال زیبای دیگه ای هم هست که من در یک کتاب خوندم دوست داشتم این متن رو با شما بزرگواران در میون بزارم .
در کتاب اشاره شده بود که این رو ارسطو گفته حالا من مطمعن نیستم .
باور ها ی انسان ها مانند اسب و سواری هستند که قدم در مسیری گذاشته اند ، سوار که انسان باشد اگر نتواند افسار اسب را در دست بگیرد اسب او را به هر سمت که خواهد می برد . باور های انسان دقیقا مانند این اسب عمل میکنند و اگر انسان کنترل آنها را در دست نگیرد به مسیری نا معلوم و مبهم کشانیده خواهد شد .
درست مثل این متن اگر ما افسار اسب رو در دست نگیریم ما رو به مسیری انحرافی میبره که زمان برای بازگشت به مسیر اصلی ممکنه زیاد باشه و یا حتی متحمل خساراتی هم بشیم .
1.من وقتایی ک یسری موضاعات تو ذهنم میاد ک احساس میکنم داره حالمو بد میکنه
میگردم دنبال الگویی هایی ک قبلا احساسمو بد میکردن ولی بعد مدتی ک بهشون فک نکردم خیلی راحت برطرف شدن حالا روابط عاطفیه کاریه یا هر چیزی دیگه…
وقتی ب یاد میارم ک بابا قبلا هم ی همچین مشکلی سره راهم بوده ولی دیدی چقد راحت بعد مدتی حل شد پس اینم اگه بهش توجه نکنم توجهم و از روش بردارم قطعا برطرف میشه بدون این بخام تلاش فیزیکی کنم براش
اینجوری میتونم حس خوب رو ب خودم القا کنم و حال بد رو سریع به حال خوب تبدیل کنم
2.معمولا ی وقتایی ک حالا سره کار با همکاران یا با رئیس جروبحثی پیش میاد ک نمیتونم فکرم رو کنترل کنم
یا از لحاظ مالی ی ضرری میکنم مثلا پول گممیکنم یا جنسیو گرون تر از قیمت واقعیش میخرم یا…
گذرا بودن این روزا رو به خودم یاداوری میکنم
ب خودم میگم اگه هر مسئله ای برام پیش میاد فقط و فقط برای اینه ک من یسری درسارو یاد بگیرم ک ب پیشرفتم کمک کنه برم پله های بالا تر
اینو ب خاطر میارم ک خداوند همیشه تک تک ثانیه ها هم حواسش ب من هست اگر مشکلی سره راهم پیش میاد فقط برا پیشرفتمه ک قوی تر بشم پیشرفت کنم با اینم میتونم فکرمو از حال بعد تغییر بدم ب خوب
3.یادمه پیک موتوری کار میکردم تو فست فودی مدیریت قرار شد کامل عوض بشه و اینطور شد و من دیگه خسته شده بودم از پیک موتور بودن
مدیریت جدید کار رو شروع کرد و من ناراضی بودم ا شغلم رفتم مرخصی برگشتنی تو راه ا خدا هدایت خواستم نمیدونستم باید چیکار کنم سایت شمارو باز کردم یادم نیس مرا نشانه ام هدایت کن رو زدم یا جایی دیگه نمیدونم دقیق ولی ی فایلی رو پیدا کردم درمورد تغییر بود بعد از دیدن اون فایل من رسیدم تهران سره کارم بلافاصله ب مدیریت گفتم من میخام برم دنبال نیرو باشید
کلی اصرار ک نمیخاد بری من تازه اومدم خیلی فکرا تو سرم دارم و این حرفا
چون من همیشه کاری ک بهم سپرده میشه ب نحو اصن انجام سعی میکنم انجام بدم گفتم ن خسته شدم ا پیک .گفت کجا میخایی بری چیکار میخای انجام بدی گفتم هیچی نمیدونم فقط میدونم باید از اینجا برم ک واقعا هم هیچ ایده ای نداشتم ن برا کار ن برا جای خواب
خلاصه بعد چن روز پیگیری من قبول کرد و اگهی زد ک ی نیرو بیاد و نیرو پیدا شد گفت یکی از پیکا قرار شد بره مرخصی ک مدیریت گف شما وایس این بره بیاد شلوغه فست فود.بعدش شما رو گفتم باشه تو این چن روز خیلی اوقات میترسیدم وقتی میترسیدم و احساس میکردم داره حسم بد میشه سریع میرفتم سراغ فایل سایت شما.فایل هایی ک برای تغییر هس و واقعا و سریع حالمو خوب میکردن ک شخصی ک مرخصی رفته بود یکی دو روز مونده بود ک برگرده ک کاملا ورق برگشت و یسری اتفاقات افتاد مسئولیت کل فست فود و انبار ب من رسید و ب عنوان مدیر داخلی شروع ب کار کردم ک این چقد باورامو قوی تر کرد
پس میتونیم از فایلای سایت کمک بگیریم برا خوب کردن حالمون خیلی تاثیر گذاره
4.باز ی سری مواقع ک احساس بد میخاد غلبه کنه بم
توجه میکنم به چیزایی ک تو زندگیم عوض شده چیزایی ک قبلا نداشتم خواستم و الان دارمشون چیزایی ک ارزوم بودن و ب دستشون اوردم تا حدی ک بتونم حس خوب بگیرم ادامه میدم یا ب خواسته های دیگم فک میکنم خیلی لذت بخش میشه برام و کنترل میکنه افکارموو
5.یسری مواقع هم با بازی های گوشی یا کامپیوتر میتونم اون احساس بد رو خنثی کنم ینی فقط بهشون فک نکنم فکرم متمرکز باشه رو بازی ک بعد ی مدتی کم کم اون حس بده قدرتش کمتر میشه
درحاال حاضر چیزاییه ک من تلاشم اینه ازشون استفاده کنم برا حاال خوب کردنم تو زمان شرایط منفی
با سلام خدمت استاد ارجمند م و همه دوستان عزیزم در مورد سوال استاد خواستم تجربه خودم رو براتون بگم.من شخصا فقط فایلهای رایگان استاد رو گوش کردم و دیدم و با توجه به همون ها عمل کردم اول از همه خواسته هام و روشن و واضح نوشتم و از اینترنت یک عالمه عکس پیدا کردم و در گوشی خودم یک آلبوم درست کردم به نام آرزوهای من و اونها رو اونجا سیو کردم تا در طول روز و در محل کارم بارها اونها رو ببینم.همینطور یک فایل درست کردم به نام قانون جذب و در اون تمام کلیپ ها و مطالب و سخنرانی های انگیزشی رو سیو کردم و هر موقع در روز بتونم از اون استفاده میکنم .یک کار دیگه که خیلی به من حال خوبی میده و فرکانس من رو بالا میبره نگاه کردن فیلمهای یو تیوب مربوط به خواسته هام هست مثلا من عاشق مسافرتم و جاهایی که دوست دارم برم رو فیلمهاشو میبینم یا فیلم خونه های زیبا و مورد علاقم رو و میگم که مثلا آشپزخونه من باید اینجوری باشه و خلاصه کلی حال میکنم و انگار خودم اونجام واماااااا مهمترین کاری که خودم رو ملزم به انجامش کردم دفتر شکر گزاری هست من هرشب 10 تا چیز که بابتش شکر گزار هستم رو می نویسم و 10 تا چیز که میخوام اتفاق بیفته و هنوز انجام نشده بابتش پیشاپیش شکر گزاری میکنم نمیدونید که این کار چه قدر معجزه میکنه برای من که عالی بوده از به دست آوردن سلامتی تا رابطه خوب با همسر و دخترانم تا انجام راحت کارهایم در محل کار و خرید خیلی چیزها که میخواستم حتی برای امتحان دخترانم نیز نوشتم و اونها با موفقیت درس ها رو پاس کردند .برای همسرم هم می نوشتم به طوریکه الان به همسر من پیشنهاد مدیر عاملی دادند و همین روزها حکمش صادر میشه و با چند سرمایه گزار آشنا شده که باهاشون کار میکنه به طوریکه گفت تا چند ماه دیگه ماشین مورد علاقت رو برات میخرم .برای دخترم هم پیانو خریده .در حالیکه تا الان یک کارمند ساده بوده و ما همیشه با دو دو تا چهارتا هر ماه رو میگدروندیم البته من کلی در مورد فرکانس با همسرم حرف زدم و فایلهای استاد رو براش فرستادم و الان میگه از وقتی که فرکانسم رو عوض کردم افتادم تو فرکانس آدم پولدارها به طوریکه حالا میفهمم چه راحت میتونم پول در بیارم البته من ایشون رو از تماشای بی بی سی و کلیه اخبار ها منع کردم حتی کانالهای تلگرام که خبری بود از روی گوشی پاک کردن و خلاصه به لطف خدا حالا میتونم به کائنات بگم چی میخوام تا برام مهیا بشه خیلی راحت خدا رو شکر.تمام این ها با فایلهای رایگان استاد بوده حالا میخوامددوره های استاد رو تهیه کنم کم کم و منتظرم ببینم بعد از اون جهان چه معجزه هایی برای من تدارک دیده .انشالله که تجربیات شیرین من برای شما عزیزان هم مفید باشه .
??? 17 نکته مهم که میتونه زندگیتون رو متحول کنه حتما بخونین???
1. هر شخصی خودش مهم ترین ورودی های ذهنش را تولید می کنه. به نظرم من هستم که جهان را می بینم و دیدن من جهان را می سازه پس وقتی من حتی چیزای خوب را هم بد می بینم پس همه چیز بده. توی بدترین لحظات هم میشه به جز زیبایی ندید. واقعا اگر خداشناس باشیم همه چیز زیباست و این یعنی تقوا.
2.من یک هدست بی سیم داشتم که تا کسی حرفهای ناخواسته میزد (مردم عمدتا دارن در مورد بیکاری و بد بودن کاسبی و قیمت دلار یا مردن و … صحبت می کنن که اگر میخواین جزو 1 درصد پولدار باشین از اونا فراری باشین)که من رو از هدفم دور میکرد اون رو میزاشتم گوشم و میرفتم یه گوشه و از گوشیم به فایلهای استاد عباس منش گوش میدادم.
3.تا دیدین یکی حرفهای نا خواستتون رو میزنه زود بحث رو عوض کنین و یه چی که خواستتونه کارهای خوبی که کردین و کارهای مورد علاقتون و یا موفقیتهاتون و خلاقیتهاتون که تو زندگی داشتین و نکات مثبتی که از دیگران دیدید و خوشتون اومده رو بگین و همش از خودتون و دیگران تعریف کنین و من دگه انقدر این کار رو کردم هرجامیرم فقط همینارو ممیگم و طرفمم همینارو یا میشنوه یا میگه???
4. نذارین حرفهای کسی روتون تاثیر بزاره و ازش تاثیر بگیرین که شما هم حرف در مورد نا خواستتون بزنید همیشه مثل ماهی لیز بخورین و از خواسته هاتون حرف بزنین. و سعی کنید پیش کسانی که این حرفارو میزنن هم نرید و از دست اونا هم فرار کنید. باید بین روابط و موفقیت یکی را انتخاب کنید البته اولش اینجوریه بعدش همه دوروبریاتم یا آدت میکنن که حرفای خواسته شما رو بزنن یا کلا میرن و یکی دگ جاشو پر میکنه هیچوقت نگران نباشین.
5. اگر جایی به هر دلیلی حرفی منفی به گوشتون خورد اون رو از جنبه مثبتش ببینید و همیشه همه جا بگردید که چه چیزهای خوبی در اون دیدین و چه چیزهایی در اون مورد خوبیهاش رو بیشتر میکنه.
6. شبها که میخواین بخوابین یک فایل از فایلهای استاد رو که دوست دارین پلی کنید تا وقتی میخواین بخوابین از وقتتون استفاده کنین و همینطور در طول روز وقتهای بیکاریتون و یا زمانهایی که دارین رانندگی میکنین و یا کارهای خونه انجام میدین و یا غذا میخورین به فایلهای استاد یا یک چیز آموزشی مربوط به کار مورد علاقتون گوش بدین یا ببینین تا همیشه در حال پیشرفت باشین و از وقتتون استفاده کنین.
7. توی اتاقتون یه تابلوی آرزوها داشته باشین که وقتی از خواب بیدار میشین ببینینش که فوق العاده حس خوبی میده.
8.روی دیوار اتاق از جمله های انگیزشی که خیلی انرژی میده استفاده کنین.
9. از تلویزیون رادیو و اخبار فراری باشین. و فرمون ذهنتون و افکارتون و مسیر زندگیتون رو ندین به کارگردانی که معلوم نیست خودش با خودش چند چنده. و همینطور وقتتون رو سر تلگرام و شبکه های اجتماعی هدر ندین و در اونا هم به دنبال آموزش چیزهایی که خواستتونه و دوستش دارین بگردین.
10 . هیچ وقت نگین مثلا من نمیخوام ازم دزدی بشه یا نمیخوام با ماشین تصادف کنم جاهایی که تصادف نداره نگاه کنین و اصلا هی نرین جایی رو که تصادف کردین یا کسی تصادف کرده نگاه کنین و به این چیزا اصلا دقت نکنین چون این کار در مدت کوتاهی همه ماشینتون رو تصادفی میکنه و به دزدی هم نگاه نکنین و سریع تمرکزتون رو از روش بردارین و به این فکر کنین که جهان رودخانه خیر و خوبی است و همیشه داره شما رو به سمت بینهایت و دریا میبره و همش فکر کنید که خدا با اون دزدی و اون نا خواسته میخواسته چی رو بهتون بفهمونه و چه دری رو به روتون باز کنه که شما نمیفهمیدیدش و میخواسته بهتون بفهمونه که چه کارهایی رو بکنید و چه کارهایی رو دگ انجام ندین.
به این موضوع تمرکز کنین که در دل هر مشکلی راه حل آن وجود دارد ( ان مع العسر یسرا ) شرایط سخت دائمی نیست و قطعا این شرایط برای ساختن و قدرتمندتر کردن من اومدن و این جهان بر اثر تضادها شکل گرفته و مشکلات میان که خواسته هامون رو بهمون نشون بدن و بهمون بفهمونن که چی رو میخوایم.
هیچوقت به اتفاقاتی مثل زلزله ، اغتشاشات ، مرگ و میر و آتش سوزی ، گرانی و برخی مشکلات در کسب و کار هیچ توجهی نکنید و بگین اینا نا خواسته ها میان که کمک کنن تا بفهمیم که چی رو میخوایم و چون ما اتفاقات خوب بعدش رو نمیبینیم فکر میکنیم که اونا بدن.
11. هیچ وقت این کار خطرناک را نکنید که بخواهید از آموزه های استاد به کسی یاد بدهید و یا با کسی بحث کنید و بخواهید اون رو قانع کنید چون با این کارتون دارید با سرعت خیلی زیادی به سمت افکار نا مناسب اون فرد میرین و از خواسته هاتون دور میشین.
12. شما میتونین همه چیز رو برای خودتون خلق کنید و بسازید حتی روابط با دیگران و اطرافیان با خودتون رو میتونید بسازید و کاری کنین که هرطور که شما میخواین باهاتون رفتار کنن و یعنی باید مثل پیامبر با همه خوش اخلاق و خیلی خیلی مهربان باشین و همیشه نکات مثبت طرف رو بنویسین و به هرکی میبینین بگین و اصلا بد طرف رو پشت سرش نگین و همیشه خوبیای طرف رو پیدا کنین و به خودتون و خدای خودتون و هرکی که میبینین بگیین.
13.در قنوت یا بعد نماز هاتون به سجده شکر برید و همه چیزهای خوبی که خدا بهتون داده رو به یاد بیارین و خدارو شکر کنید و تمام باورهای مثبتی که استاد میگه رو بهش فکر کنید و خدارو شکر کنید و این کار چون در مواقع مختلفی از روز هستش خیلی کمک میکنه که روی باورهای مثبتتون کار کنید و اولش هم از باورهایی که پاشنه آشیلتونه شروع کنین و کم کم این باورهارو زیادترشون کنید.
14. در اینترنت و هرجا که بلدین در مورد افراد ثروتمند و موفقیتها و چیزهای زیبا و گران قیمت و در مورد فراوانی در دنیا تحقیق کنید و مطالعه کنید و مستند ها در اون مورد رو ببینید و هر جایی که میرین به دنبال این چیزها باشین مثلا وقتی میرین بیرون همش به دنبال ماشین و خونه یا ویلای شیک و گران قیمتی باشین و اون رو برای خودتون و دیگران تحسینش کنین تا اون رو وارد زندگیتون کنید تحسین کردن سریعا یک چیز رو وارد زندگیتون میکنه. افراد موفق را تحسین کنید تا این موفقیتهاشون وارد زندگیتون بشه.
فرصت ها روز به روز بیشتر میشود دنبال کردن مصاحبه های کارآفرینان و استارت آپ ها خیلی خوبه و من این کار را خیلی دوست دارم. درآمد های استارتاپ های موفق واقعا بالا است . اسنپ بعد از گذشت تنها 3 سال ارزشی برابر 1300 ملیارد تومان دارد . دیجی کالا بعد از 10 سال ارزشی برابر 1100 ملیارد تومان ، کافه بازار ارزشی برابر450 ملیارد تومان و … این اطلاعات به باور فراوانی به شدت کمک میکند.
15. اتفاقات ریز و نشانه های تغـــیر فرکانس خودتون رو تایید و تحسین کنید و همش به همه بگین تا به اونها انرژی بدین و اونهارو در زندگیتون قویتر و زیادترشون کنید. و همش تغیراتتون رو مرور کنید که مبادا به دلیل روزمرگی ازیادمان بروند که وقتی یادمان باشند دوباره از آن جنس اتفاقات رو در زندگیمان زیادتر میکنن.
16. صحبت کردن با خود در مورد توانایی ها و اهداف و اتفاقات خوبی که به زودی خواهد افتاد و نوشتن توانایی ها و خلاقیت ها و موفقیت هاتون
17 . به همه کمک کنید و همه رو سریع ببخشید. مبادا از کسی کینه به دل بگیرید. که با این کار دارید با سرعت سقوط میکنید.
سلام به همه دوستان مجازی ولی در عین حال بسیار واقعیم که منبع انرژی های خوب کائناتید
«قبل جواب دادن به سوال میخوام ی مقدمه بگم اونم یک سخن از البرت انشتین هست
میگه اگه نتونستی موضوعی رو ساده توضیخ بدی پس اون موضوعو نمیدونی»
تشکر از استاد خوبیها بابت این بخش زیبا
اما سوال
من خودم رو به دو بُعد تقسیم کردم و توی این دو ضمینه کار میکنم روی خودم
?بُعد مادی پ فیزیکی
?بُعد غیرمادی یا روحی
?بعد مادی
غذاها و خوراکیها
همیشه سعی میکنم غذاهای سالم و ارگانیک و محلی مصرف کنم.
لبنیات رو از روستاهای اطراف میخرم. که با ی تیر دو نشون میزنم هم محیط روستا و طبیعت واقعا روحمو جلا میده هم لبنیاتش نابه.
سبد غذایی که برای خودم تهیه کردم نکات برجستش ماهی،زیتون ارگانیک از شمال،روغن زیتون از شمال،انجیر،سیاه دانه،روغن سیاه دانه،میوه ها،سیر،عرقیجات،دمنوشهای گیاهی، عسل(خودم یک کندوی عسل دارم و عسل طبیعی بهم میده?) کلم بروکلی،اسفناج،نون محلی خودمون و …
هرگز فست فودها و ساندویچ ها و نوشابه و نوشیدی عای گازدار مصرف نمیکنم مگر در سفر باشه و مجبور باشم فست فود بخورم
تا حدامکان از خوراکی هاییکه که کارخانه ای هستن و مواد نگهدارنده دارن استفاده نمیکنم.
خلاصه این بخش اینه که خیلی مراقب هستم توی این ضمینه خوراک
ورزش و فعالیت های بدنی:
این بخش هم خیلی برام مهم و مفیده. با دوستان باشگاه اجاره کردیم و هفته ای سه بار میریم.
شنا و اب هم خیلی بهم ارامش میده و کل انرژی های منفیو ازم پاک میکنه هفته ای یک تا دو بار.
مسافرت هم خیلی تمرکزم رو میبره بالا. سالی چند بار میرم. و همچنین مسافرت خارج کشور سالی یک تا دوبار که هربار 20روز میمونم. البته این مسافرت کاریه ولی باز دوتا نشون با ی تیر هست. و خیلی ایده ها بهم میده خیلی نگرشم عوض میکنه هربار و غبارهایی که میشینه رو ذهنمو پاک میکنه.
طبیعت تو فصل بهار که اینجا کوهستانهای بسیار زیبایی داره تو بهار و واقعا روح بخشه.که با دوستان میریم توی این فصل و فرصتو از دست نمیدیم.
شطرنج زیاد بازی میکنیم با دوستان. ی برنامه هم دارم توی گوشیم که انلاین با افراد دیگه در کشورهای دیگه دنیا بازی میکنم. این بازی برای من خیلی مفیده
نوشتن: تجربه هام و نکات برجسته کتابایی که خوندم و بنظرم موثره توی زندگی یاداشت میکنم.گاهی شده ساعت سه شب چیزی یادم اومده پاشدم نوشتم.
کتاب خونی علاقه دارم و این کارو انجام میدم. کتابهاییم که خیلی موثر بوده تو زندگیم و تغییر باورهام چند بار خوندم.و قسمتهای مهمش یاداشت کردم و عکس هم گرفتم ازش توی گوشیم زود به زود نکاش میکنم
یک پوشه دارم توی گوشیم بنام عباس منش. کل فایلهای عباس منش اونجاست و گوش میدم مرتب. بعضی هاشو دها بار گوش دادم و شاید بگم بخش هاییشو حفظ شدم
کل فعالیت های مربوط به بعد مادی که تا حد امکان سعی کردم گلچینشو بنویسم خیلی روی ارامش و درنتیجه بالا بردن تمرکزم موثره.
?بُعد روحی
قران زیاد گوش میدم. یک برنامه دانلود کردم که هم صوتی هم ترجمه داره همزمان.
البته توصیه شخصی من اینه قبل مطالعه قران باید یک اصولی رو بلد باشید و چهارچوبشو یاد گرفته باشید. بقول معروف الف بای قران.دیدگاهتون توحیدی باشه.
نماز رو سعی میکنم بموقع بخونم که یک تمرین خوبیه برای منظم شدن و خیلی موثره برای اینکه همیشه توی مسیر اگاهی باشیم. قبلا پیش خودم میگغتم اخه یعنی چی این همه نماز نه یک بار نه صد بار نه هزار نه یک سال نه ده سال. ولی الان میفهمم که چقدر موثره نماز در اینکه همیشه توی مسیر هشیاریم باشم. البته باز به این برمیگرده که اون الف با و قِلِق رو یادگرفته باشیم.
هر روز هر روز این باورو با خودم تکرار میکنم که هیچ احدی توی دنیا نه میتونه بهم ضرری بزنه نه نفعی برسونه. و این خودمم که سرنوشت خودمو با دست خودم مینویسم چون خواست خدا هم همین هست. و این سرشار از انرژی و انگیزه و ارادم میکنه.
هر روز این باورو تکرارمیکنم که فکرمو مشغول نمیکنم چی میشه و چی نمیشه، به این فکر میکنم که چه کنم و چه نکنم. هرچی میشه حتما بنفعمه و در جهت رشدمه
عسی ان تکرهوا شیء و هو خیرٌ لکم
یعنی ای بسا از چیزی بدتون بیاد در ظاهر ولی خیر شما در اونه
و به خدا اعتماد میکنم در این زمینه خیلی ماهر شدم .
سپاسگذاری
شاید بگم مهمترین بخش زندکی هر ادم که سرنوشت هر ادمو رقم میزنه سپاسگذاریه. توی اول هر رکعت نماز الحمدالله هست و اخر رکعت هم و بحمده هست. اصلا نماز سپاسگذاریه . همه عبادات بنوعی سپاسگذارین. کل دین سپاسگذاریه
اینکار رو همیشه در شب و روز و هرجایی انجام میدم و تکرار میکنم
همه اموزه هام رو در قالب مثال و تشبیهی که قابل تجسمه برای خودم تعریف کردم. و این خیلی کمکم کرده که این اموزه ها کَنده کاری بشه تو روحم. توی دبیرستان هم رشتم ریاضی که بود هیچ وقت فرمولای ریاضی و فیزیکو حفظ نمیکردم. بلکه با مثال درکش میکردم که الانم بعد سالها یادم مونده این فرمولا.
???
کل این مطالب در دو بُعد کمک بسیاری به من کرده در جهت ارامشم در نتیجه تمرکزم و توانایی بهتر در جهت کنترل ورودی هام. امیدوارم برای هرکسی که میخونه مفید باشه و من هم بشخصه از تجربه دوستان استفاده کنم.
سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد عزیزم . استاد بزرگوارم به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین هدیه هایی که خداوند در زندگی به من داد آشنایی با شما و سایت زیباتون و علل الخصوص دوستان هم فرکانسی و عزیزم بود .
استاد عزیزم من نظرات آخر رو خوندم و واقعا تاب نیاوردم و گفتم که من اینبار می بایست که داستان زندگی خودم رو بنویسم که چطور بودم و چطور شدم .
راستش استاد من از بچگی تمام رفتارام با تمام بچه ها فرق داشت ، نمیتونستم با بچه های هم سن و هم جنس خودم دوست بشم ، بزرگ شدم و تو مدرسه کلی آزار و اذیت شدم به خاطر این مشکلم . چند مدت پیش بود فکر میکنم که داخل اینترنت جستجو کردم و دیدم که تنها نیستم و خیلی ها هستند که مثل منن . ممکنه تا به حال حدس زده باشید که من ترنسکشوال هستم . چند وقت پیش یعنی حدود 1 سال و نیم پیش بود فکر کنم که تازه فهمیده بودم همچین چالشی در زندگی من وجود داره که باید حلش کنم خیلی افسرده شده بودم و به شدت استرسی و نگران و مضطرب شدم .
واسه عزیزانی که نمیدونن ترنسکشوال چی هست باید بگم که روحی متضاد در یک جسم . به عنوان مثال جسم من کاملا مردانه هست اما روحی متضاد در وجود من جریان داره و خیلی ها میگن بنا به اختلالاتی و اینجور چیزها این اتفاق میفته که من به اونش کاری ندارم .میخوام بگم که مسئله ای که باعث میشد من روز به روز افسرده تر بشم چطور تبدیل به نقطه قوتی شد برای من .
خب از روز اول اول شروع میکنم که باعث شد مسیرم کلا عوض بشه و من وارد مسیر به این زیبایی بشم . یکی از دوستان داخل کلاسمون بهم پیشنهاد داد که چند روزی برم باهاشون سر کار ، منم از خدا خواسته چون اون موقع میخواستم برم وارد شرکت های هرمی بشم و پول نداشتم و بقیه داداشم که میرفتن و من به اونا حسودی میکردم قبول کردم و گفتم که همینطور میرم اونجا کار میکنم پول خریدم رو به دست میارم و وارد کار میشم .
قبول کردم و بعد از یک هفته که دقیقا هفته آخر اسفند بود با اون دوستم و چند نفر دیگه رفتیم سر کار . دو روز اول به خوبی گذشت اما روز سوم و بقیه روز ها مسخره کردنها و تیکه انداختن ها شروع شد . من کلی استرس میگرفتتم که خدا چرا من ؟ چرا بین این همه آدم فقط باید به من گیر بدن اون هم به خاطر رفتارهایی که اصلا خودم نمیدونم چی هست ! چرا باید مدام احمق جلوه کنم بین این همه آدم که بین اونها در کلاس درسمون من شاگرد اول بودم ؟ همه ی اینها سئوالاتی میشدن که من آخر شب که ساعت 12 بود میومدم خونهه با گریه ی شدید از خدا می پرسیدم و خودم رو لعنت میکردم و خدا رو هم همینطور که واقعا چرا ؟
توی اون یک هفته که رفتم سر کار کلا یه آدم بی اعتماد به نفس و ضعیف شده بودم . هر کس هر حرفی میزد زود به خودم میگرفتم و همه توی جمع مسخره ام میکردن .واقعا باور کرده بودم که من مضحک ترین آدم دنیام و مسخره ترین اونها . از خودم بدم میومد .البته بگم که این در قبل تر هم وجود داشت اماکمرنگ تر بود .
بعد از اون یک هفته که گذشت و وارد تعطیلات عید نوروز شدیم با دید و بازدید هایی که میرفتیم و این تمسخر ها و رونده شدن ها بیشتر میشد من کلا افسردگی گرفتم . اون موقع یاد میاد خواهرم دوره هدف گذاری شما رو گرفته بود و نگاه میکرد .من کلا ببخشید ولی نمیدونم چرا بدم میومد از شما . آدمی که مشعل راهم شد در مسیر زندگی من ازش بدم میومد اون موقع . به خواهرم نگاه میکردم میگفتم خدایا من باید برم یک هفته مثل … کار کنم تا یه پولی واسه خرید به دست بیارم اون وقت این میره 500 تومن میده یه دوره میخره ..
گذشت و همینطور ادامه داشت و من ضعیف تر از همیشه میشدم . وسط های عید بود که رفتیم توی یک جمع و به رفتار های خواهرم دقت کردم . دیدم چه با اعتماد به نفس حرف میزنه ، چه همه میخوان اون رو .. گفتم نکنه واسه همین دوره الکی هاست با خودم گفتم حالا صبر کن منم نگاه کن چی میشع مگه ؟؟
اومدم خونه بعد از مهمونی و همون شب دوره هدف گذاری رو نه ولی دوره آنلاین رایگان اعتماد به نفس رو نگاه کردم . چون واقعا اون موقع بیشتر از هر چیزی نیاز به یک اعتماد به نفس قوی داشتم .استارت خوشبختی ای که الان من حس میکنم تو زندگیم از اونجا شروع شد .
نگاه کردم و واقعا باید بگم عاشق شما شده بود و مدام فایل های رایگان رو نگاه میکردم . یادمه تو یک فایل گفتید کتاب بخونید و من اولین کتابی که شروع کردم به خوندن کتاب چشم و دل بگشا از کاترین پاندر بود . وای که چه لذتی داشت خوندن اون کتاب در شب ها . مسخره شدن ها ادامه داشت اما من یه حس لذت بخشی رو اضافه کردم بودم به خودم .
گذشت و گذشت تا یک فایل شما گذاشتید اردیبهشت بود فکر میکنم حالا نمیدونم دقیقا که خبر دادید که یک دوره رو با قیمت بیشتری گذاشتید داخل وب سایت . نمیدونم چه حسی بهم گفت که تا 6 ماه دیگه من تمام دوره های استاد عباس منش رو خواهم داشت و این رو روی چرخ اقبالی که از کتاب کاترین پاندر یاد گرفته بودم کشیدم و نوشتم .
گذشت و مرداد ماه رسید . خیلی جالب بود شما فایلی رو گذاشتید و گفتید که بخش عقل کل راه افتاده و به نفر اول 500 هزار تومان هدیه میدید هر هفته .
استاد من تاریخ ها رو به یاد ندارم ودر این بین اگر تداخل تاریخی وجود داشت ببخشیدم.
استاد من به دنبال برطرف کردن یک خواستم بودم ولی کلی خواسته دیگه که کم کم برام نمایان میشد در این بین رو به دست میاوردم همینطور ..
یک هفته گذشت از اون هفته و من هر هفته توی بخش عقل کل فعال بودم . هر هفته هم جایزه میگرفتم.شاید باورتون نشه ولی اون هفته های اول این استرس رو هم داشتم که نکنه توی عقل کل هم من رو پس بزنن و منزوی بشم .
استاد بزرگوارم طولانی نمیکنم 6 ماه نشد اما 8 ماه طول کشید و من تمام دوره های شما رو به دست آوردم .که دقیقا شد سال بعدش یعنی عید سال بعد .
در طول این یک سال نمیگم کامل اون حس منفی سرکار رفتن با بچه ها و … از بین رفت اما کم رنگ شده بود ، خیلی کم رنگ ….
دقیقا یادم میاد روزی که واقعا فهمیدم که من کی هستم .. که شب بود روز 9 فروردین ساعت های 3 فکر میکنم یک فایل از دکتر هلاکویی گذاشتم و تماشا کردم .داشت با یک پسر همجنسگرا صحبت میکرد و میگفت تو هم حق زندگی کردن داری و اینگونه مواردی .
من نمیخوام هیچ قومی رو یا هیچ گروهی از مردم رو توهین کنم بهشون ولی از اینکه خودم رو همجنسگرا میخوندم واقعا بدم میومد و میگفتم من هرگز به خاطر یک حس مسخره کل زندگیم رو داغون نمیکنم .بازم میگم توهین نمیکنم این فقط در رابطه با خودم بود .
خیلی از ویژگی های من با اون پسر یکی بود و داشت کم کم از خودم بدم میومد ولی به آخرای فایل رسید و اون پسر گفت که من از جسم خودم راضیم و میخوام در همین جسمم بمونم . این یک روزنه امید رو داد بهم چون من کاملا بر خلاف اون بودم حتی از 4 سالگی خودم هم یاد میومد این موضوع رو. رفتم و تو اینترنت در مورد همجنسگراها بیشتر تحقیق کردم و با گروه های مختلف آشنا شدم . به دسته ترنسکشوال رسیدم . همیشه وقتی بهم میگفتن ترنسه رو ببین خاک توسرش ببین چیکار کرده با صورتش منم ناخوداگاه فکر میکردم یک کار واسه خودنمایی کردن هست و فهش میدادم وکلا توی ذهنم از ترنس همچین چیزی ساخته شده بود و وقتی با ترنسکشوال بیشتر آشنا شدم و دیدم که نه بابا من اصلا مخترع ترنسکشوال هستم فکر کنم .خخ چون هر ویزگی ای که در این گروه بود رو من در خود میدیدم .
استاد دو تا حس مختلف در من به وجود اومد .یه حس شادی زودگذر چند روزه و بعدش یک حس افسردگی و ناراحتی طولانی مدت . شادی چند روز واسه این بود که فهمیدم چرا توی جمع مدام رونده میشم ، مدام منزوی هستم . دیدم که نه اونا از من خوششون میاد اتفاقا و جمع میخواد که من رو بپذیره اما من خودم اون جمع رو نمیخوام . چون خودم رو متعلق به جمع دیگه ای مدونستم . مدام توی جمع مسخره میشدم و منزوی چون دوست نداشتم اون جمع رو و خودم رو غریبه میدیدم .
همون موقع بود که گفتم من باید تا سال دیگه تمام مراحل تغییرم رو بگذرونم . و دقیقا از 14 فروردین که بود وقت روانپزشک گرفتم و مراحل درمانی خودم رو شروع کردم .
استاد با اینکه میرفتم روانپزشک و پیش روانشناس اما کلی افسرده بودم ، که چرا من ؟ خدایا مگه من چیکار کرده بودم ؟ چرا تو جسم واقعی خودم نیستم ؟ مدام از همه چیز شکایت داشتم .
یه روز عصبانی اومدم پای نت نشستم و ایمیل زدم به گروه شما ، تمام مشکلاتم رو نوشتم و گفتم که چرا من اینطوری هستم .
در این بین فایل های بی نهایت زیبای شما رو هم میدیدم . خب حق میدادم به خودم که این همه ناراحت باشم ، چون بالاخره علاوه بر دید منفی ای که خودم به خودم داشتم جامعه هم همون دید رو به من داشت .
استاد من از فایل های شما یاد گرفتم که اون مشکلات چالش هستند و نه مشکل . من یاد گرفتم که اونها فرصت هستند برای درک بهتر زندگی . اونها اومدن تا من رو رشد بدن و نباید دید من به اون ها به شکل یک مشکل باشه .
دیگه کارم شده بود دیدن فایل های شما و استاد بهرامپوز عزیزم که فایل های ایشون رو هم به شکل دیگه ای به صورت هدیه دریافت کردم .
کلا به من میگفتن مدیر عباس منش ، نماینده افتخاری استاد تو خونه …
روز به روز حالم بهتر و بهتر میشد .
استاد خیلی چیزا یادم دادید که نمیدونستم . دید مردم ، تضاد ها ، رنج ها و لذت ها ، هدف اصلی زندگی و … به خاطر همه اینها ازتون ممنونم .
حالا یک سال و نیم شده بود که من یک سال اون رو از صبح که پا میشدم ساعت 12 شب از پای سایت شما حرکت میکردم برای بخش عقل کل و بخش دیگه رو هم که با فایل های شما سر میکردم .
کم کم وارد فضای مجازی شدم . دیدم که وای چه جامعه ای داریم ما ترنس ها .
هر چی پیج میدیدم فقط ترنسها میگفتن ما بدبختم .
خیلی جالب بود یه جایی خوندم که میگفت ترنس یعنی ت : مثل تنهایی ! ر : مثل رهایی از خانواده .ن : مثل نه شنیدن .س : مثل سردی مردم با تو . کلی غم میخوردم به حال جامعه خودم که چرا واقعا باید ما اینقدر افسرده باشیم .
به یک چیزی پی بردم . من 1 سال و نیم از زندگیم رو وقف چیزی کرده بودم که هیچکدوم از این ترنسها این کار رو نکرده بودن . من یک سال و نیم روی خودم کار میکردم . حتی یک سال اون رو فقط کار میکردم روی خودم تا منزوی نباشم بدون اینکه بدونم ترنسم ولی این افراد خیر .
به چیز جالب دیگه ای هم پی بردم و اون هم این بود افرادی شدن الگو برای جامعه ترنس ، افرادی شدن آموزش دهنده بحث ترنسکشوال و … به مردم و حتی خود جامعه ترنسکشوال که پر از غم هستند ، پر از تجربه های تلخ هستند و کسی که تجربه تلخ داشته باوری غلط داشته و این باورش رو میاد به دیگران منتقل میکنه و همینطور ادامه داره و روز به روز جامعه ما افسرده میشن .
استاد تصمیم گرفتم که رشته ام رو تغییر بدم و برم رشته روانشناسی . خیلی دلم میخواست برم اما فهمیدم که از دوره کارشناسی و اینجور چیزا هست فکر کنم که من زیاد سر در نمیارم ازش . ورودی کاردانی بودم رشته برنامه سازی که فورا رفتم آموزش و ترم پیش رو رو بیخیال شدم و وارد رشته روابط عمومی شدم که از طریق اون که ارتباط نزدیکی با روانشناسی داره بتونم وارد رشته روانشناسی بشم .
استاد با خودم عهد بستم با این حدود دو سال کار کردن روی خودم وبه دست آوردن دانش در رشته ام بشم یک چراغ و مشعل دقیقا مثل شما برای جامعه خودم .
قدم های کوچکی رو هم اکنون دارم بر میدارم مثل ساختن کلیپ های انگیزشی مخصوص ترنسکشوال ها و یا پیج انگیزشی ترنسکشوال و … .
استاد دارم فکر میکنم اگر همون خاطره تلخ نمیومد وارد زندگیم بشه یعنی همون کار کردن با همکلاسی هام من هرگز خود واقعیم رو نمیشناختم ، هرگز هدف والای خودم رو نمیشناختم .
اگر هم میرفتم وباز خواهرم رو در حال دیدن برنامه های الکی از نظر اون موقع ام نمیدیدم من هم میشدم یکی مثل تمام آدم های غم زده جامعه خودم .البته انسانهای فوق العاده پرانگیزه و شاد هم هست در جامعه ما اما بیشترینشون متاسفانه درگیر همین مسئله هستند و حتی خیلیها خودشون رو به اشکالی در میارن که واقعا … اما من از شما یاد گرفتم که هر کس مسئول زندگی خودش هست . من تنها میخوام مسیری رو شروع کنم مثل شما که فقط عده ای که با من هم فرکانس هستند وارد اون مسیر میشن نه کس دیگه ای .
راستی از حال این روزهای خودم بگم . خانوادم به شکلی فوق العاده زیبا من رو پذیرفتن ، دوستانی پیدا کردم در بین ترنس ها که هم فرکانس با خودم هستند یعنی شاد و پر انرژی ، درسته که بیرون کار نمیکنم اما کاری رو داخل منزل دارم که از پس هزینه های دانشگاه و دکترم بر میام و قوق العاده از این مورد راضیم . استاد این رو هم بگم که من همیشه وابسته میشدم ، خیلی زیاد اما الان دیگه اون حس وابستگی رفته و جای خودش رو داده به عشق .
تمام کسایی که فکر میکردم وابسته بهشون هستم نمیدونم تصمیمم درست بوده یا نه همه شون رو از لیست مخاطبینم پاک کردم و واقعا الان میتونم بگم که شادتر هم هستم و از این کارم واقعا راضی . نشونه هایی از کسی در زندگی خودم میبینم که دقیقا مثل خودم هست و اون هم ترنس بوده اما ترنسی که جسم مونث بوده اما روحی مردانه داشته و واقعا با دیدن اون همون عشقی که شما میگید تهش به خدا و انرژی منبع میرسه رو میبینم درسته هیچ ارتباطی با اون ندارم اما همین لذت و احساس خوبی که بدون وابستگی هست برای من لذت بخش تر از همه چیز هست .
همیشه از کارهایی که مربوط به دختر ها بود بدم میومد ، بدم میومد نه به خاطر اینکه حس نداشتم به خاطر اینکه مسخره میشدم . اما الان کارها رو با ظرافت تمام انجام میدم ، نظر هیچ کس برام مهم نیست تا جایی که داداش هامم مامانمو پس میزنن و میگن که بزار که ایشون غذا رو درست کنه .
استاد مسخره شدن ها کاملا الان برعکس شده ، اگر هم باشه من جدی نمیگرم میگم بزار بگه .یه مثال جالب به ذهنم رسید اون هم اینه که دو سطل زیبا داریم داخل یکی آشغال میریزیم و داخل یکی پر از عطر و گل های خوشبخو . خوب سطلی که گل و عطر داشته باشه معلومه که به بقیه عشق و زیبایی میبخشه و به دیگران حس خوب میده و سطلی که پر از آشغال باشه فقط کثافت و بوی بد . ذهن افراد اطراف من هم همینطور هست .بعضی ها ورودی مثبت داشتن و گل و عطر داخلشون هست و بعضی ها هم که از همون بچگی عادت داشت به کثافت و اون آشغال ها پس تغصیر من نیست ، تغصیر خودشه که اجازه داده این آشغال ها وارد ذهنش بده و بوی گند اون افراد اطرافش که من باشم رو به نوعی به تعریف خودش برنجونه .
استاد من عادت دارم رمان بنویسم اگر زیاد شد ببخشید . اما واقعا داستان زندگی من بود که از قعر تاریکی به خوشی و لذت رسیدم انشالله همگام با شما و سایت زیباتون این مسیر رو میخوام که ادامه بدم.
آهان راستی این رو اضافه کنم که پول اون یک هفته کار کردنم صرف نتورک نشد چون فهمیدیم که تقلبیه خخخ. به بقیه دوستان هم پیشنهاد میدم نریییییددد که ما رفتیم خیری ندیدیم .البته اینم تجربه خانواده ما بوده شاید بقیه موفق باشن.
و به یک آگاهی جدید رسیدم در مورد دوست خودم که چرا اینطوریه والان میفهمم که دلیلش چیه و اون اصلا تقصیری نداره و از خداوند و شما سپاس گذارم که این آگاهی رو در اختیار من قرار دادید??????????????
سلام دوست عزیزم جناب اشرفی عزیز . خواهش میکنم و خداوند رو سپاس گذارم که چنین اتفاقی افتاد . بله درسته . اما هدف زندگی و رسیدن و نزدیکی به انرژی منبع چیزی فراتر از جنسیت هست و بعد از مرگ ما کاملا به خداوند میرسیم پس قطعا چنین مواردی نباید مانع رسیدن ما به سعادت در این دنیا بشه . شاد و موفق باشید .
سلام خانم اقبال بزرگوار . متشکرم از شما و از انرژی زیبایی که به بنده منتقل میکنید . براتون توفیق رسیدن و اجرایی کردن تمام رسالت های زندگیتون رو دارم . موفق باشید
سلام امیدوارم در ادامه زندگیتون پیروز و سربلند باشید هر چقدر که با خودتون در صلح باشید و جهان زیبا ببینید و شخصیتی زیبا و محکم بسازید در روابط با ادما خیلی موفقیت ها رو میتونید کسب کنید و خودتون در دل مردم جا بدید و همه شما رو دوست دارند
*اگر مقبول بود به رد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نگردد
سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که شما در جمع خانواده عباسمنش یها هستید احتمالاشما باید در رده سنی بچه های من باشید .من احترام زیادی برای شما و دیگر دوستان ترنس شما قائل هستم امیدوارم روزی بیاد که نگاهمان به شما تغییر کنه و بدانیم که شما ها روح خدا در خود دارید.فرقی نمیکنه که روح تان با جسمتان فرق داشته باشه .براتون بهترینها رو آرزو دارم موفق و شاد باشید
سلام خانم آباذری عزیز متشکرم از شما برای دیدگاه انرژی بخشتون . من هم خوشحال هستم که دوستانی هم فرکانسی مانند شما دارم و برای شما آرزوی موفقیت روز افزون میکنم . و بله همه ی ما انسانها بخشی از خداوند هستیم ، تکه ای از خداوند و خداوند رو در وجود خودمون میتونیم پیدا کنیم اگر واقعا به دنبالش باشیم … موفق باشید
درود بر شما. کل متنتون رو خوندم و چیز عجیبی واسم نبود چون من ایران که زندگی میکردم چند سال پیش توی جمع دوستان رفتم و دیدم که یکسری از بچه ها ترنس بودن و من از همون اولش بدون هیچ توهین و چیزی از خود دوستان سوال کردم چون هیچ اطلاعاتی در این باره نداشتم. یه مدت که گذشت و بیشتر صمیمی شدیم دیدم که واقعا چقدر مهربون و دوست داشتنی هستن و واقعا از چیزی هم که ناراحت میشدم هر دفعه ایی که بچه هارو میدیدیم تو جمع همش از مشکلاتی که توی جامعه ایران داشتن میگفتن با اینکه کارت شناسایی هم داشتن میگفتن هی پلیس دستگیرشون میکنه و خیلی اذیت و تحقیرشون میکنه. واقعا باعث تاسف بود و ناراحت میشدم. دوست عزیز توی ایران خیلی ازین مشکلات هست چون یکسری از مردم ما هنوز نمیتونن اینچیزهارو باور کنن و شما هرچقدر هم واسشون بخوای توضیح بدی بخاطر اون فرکانسی که هستن اصلا حرف های شمارو نمیشنون چه برسه بخوان قبول کنن و این هم مشکلی هست که از سالهای پیش در ایران شروع شد. این چیزی که من از صحبتهای استاد و چیزهایی که دیدم یاد گرفتم و دارم انجام میدم و واقعا به نتیجه رسیدم این هست که شما وقتی فرکانس خودتون رو تغییر بدید و همیشه به نکات مثبت خودتون و اطرافیان و حتی جامعه تمرکز کنید همون چیزهایی رو که میخواید به سمت خودتون میکشید و ناخوداگاه از افراد و شرایطی که باعث آزرده شدن شما میشه دور میشید. امیدوارم که همیشه بهترین لحظات رو داشته باشید و هرجا که هستید شاد و پر از انرژی مثبت باشید و ایمان به خدا که مهمترین چیز هست. ???
سلام دوست خوبم جناب حسینی عزیز .متشکرم برای وقتی که گذاشتید و تو ضیحاتی که ارائه دادید . بله درسته بچه های ترنس زجر میکشن اما مقدار خیلی زیاد این زجر به خاطر ندونم کاری ها و همچنین تمرکز روی لذت های زودگذر و لحظه ای هست .انسان زرنگ دو بار از یک سوراخ گزیده نمیشه . به قول استاد عزیز به سمت خواسته ات حرکت کن و انتخاب اشتباهی کردی اون رو نایده بگیر اما دوباره تکرار نکن . اگر این افراد رو پلیس میگیره می بایست با خود فکر کنند که دلیل این امر چیه ؟ که فکر میکنم کاملا مشخصه .تا از تکرار مجدد اون جلوگیری کنند . اما اینکه توی جامعه ایران با اونها بد رفتاری بشه رو باهاش تا حدودی موافق نیستم . هر جامعه ای یک فرهنگی داره و شخصی که بخواد متضاد با اون فرهنگ رفتار کنه حالا چه ترنسکشوال و جامعه ترنس و چه هر شخص دیگه ای با مشکل رو به رو میشه . اگر فرد ترنس کمی بیشتر متمرکز بشه روی لذت های واقعی متوجه خواهد شد که اینکه بر خلاف جامعه بخواد حرکت کنه ممکنه لذت لحظه ای به اون بده اما در دراز مدت روی اون تاثیرات منفی بسیار زیادی خواهد داشت . من این مورد رو در طی این چندسال که با استاد بزرگوار و آموزش های ایشون همراه بودند متوجه شدم . البته نمیگم که این فرد از خود واقعی خودش بگذره میتونه خود واقعیش رو در خلوت خودش و با خدای خودش داشته باشه … پیروز و موفق باشید
اما در مورد این مسابقه ,من چون تو تلگرام و اینستا نیستم ,و فقط ایمیل و بررسی میکنم, ایمیل دانلود جدید از استاد برام نیومده بود!!!ولی ایمیل تخفیف 40 درصد اومده بود.
من روی میزم هر روز صبح این جملات میخونم
صبح بخیر
خدا با تو صحبت می کند
من امروز به تمام مشکلات تو رسیدگی میکنم
من برای این کار به کمک تو احتیاجی ندارم
پس سعی کن نگران چیزی نباشی و یک روز فوق العاده را سپری کنی
(از کتاب اکنون به وضوح میبینم وین دایر)
و این متن هم است
پیامی از طرف خدا
امروز همه مسائلت را به من بسپار من ان ها را می کنم
تنها ارام باش و شاد زندگی کن ,اینگونه بیشتر دوستت دارم .
خوب این 2 تا متن خیلی روی زندگی من تاثیر گذار بوده ,و وقتی این و2 تا متن و هر روز صبح میخونم به طرز فوق العاده ای احساس نگرانی و ترس و شک هام از وجودم خارج میشه ,نسبت به هر موضوعی و احساس ارامش و امید و ایمان و اطمینان تمام وجودم و میگیره
من هر روز صبح به مدت 2 ساعت اختصاص میدم به انجام تمریناتم
1-شکرگزاری
2-نوشتن خوابهام /نشانه ها/الهامات و اخر هر ماه همه روبررسی میکنم و پیشرفتی که کردم و بررسی میکنم .
3- یک فایل در کامپوتر دارم به اسم تمرینات که داخلش چندتا فایل
فایل تمرین های افرینش
شامل سناریو / نوشتن نکات مثبت نزدیکانم (که همین مورد هم در روابطم با بابا خیلی اثر گذار بود)/از یک رابطه چه میخواهم و چرا / و نکات مهم کلیدی و باور های مهم از جلسات افرینش که خریدم و هر روز همه رو میخونم که خیلی خلاصه وار است
فایل تمرین های عزت نفس
که تمام عزت نفس و در 6 صفحه خلاصه کردم و هر روز میخونمش و تمریناتش هم هر روز میخونم انجام میدم,چون بعضی هاش و اینقدر باید بخونم تا بره در ضمیر ناخود اگهام مثل تاثیر جسم بر ذهن یا توجه به جملاتی که در برخورد با دیگران میگم حتی نزدیکانم و……………..و مخصوصا یاداوری موفقیت ها گذشته و من خودم هم هر روز موفقیتهایی که بدست می اورم و بهش اضافه میکنم (این تمرین بینظیر )/ تمرین اینه
فایل تمرین های ثروت
الان ثروت جلسه 24 هستم و ثروت شامل 5 تا فایل کردم / فایل مقدمه / فایل عدم تاثیر عوامل بیرونی / فایل فراوانی / فایل لیاقت / فایل تحسین و تمجید از ثروتمندان / فایل ارزشمند بودن پول
هر فایلی مباحث مربوطش و , در یک الی 2 صفحه خلاصه کردم و هر روز میخونم و تمرینات هر کدوم که نیاز به search داره رو هر روز به یک مبحث اختصاص میدهم
4-یک فایل پاور پونت که درستش کردم با عکس هایی که دوست دارم و هر روز میبینمشون ,که این واقعا بینظره و انگیزه بخش ,که عکس خانه هام و ویلاهام و ماشین هام و همسر مورد علاقم و بیزنسهام و شرکت هامه
5-روزی نیم ساعت دویدن و اهنگهای تجسمی گوش میدم و تجسم میکنم
6-به شدت کتاب میخونم ,و میتونم بگ دیوانه وار ,مخصوصا کتاب هایی که استاد در دوره ها معرفی کردن و کتاب هایی که بچه ها در نظراتشون معرفی میکنن و کتاب نیمه تاریک وجود که خانم فرج پور عزیزم در دوره عشق و مودت معرفی کرده بودن و کتاب هایی که بهم الهام میشه از طروق مختلف ,و به قول داریوش فرهنگ هر کتابی که میخونی کتاب بعدی به تو معرفی میشه
7-چون اینستا و تلگرام نمیرم ,زمانم و میزارم نظرات بچه های سایت و میخونم ,که خودش یک اموزشگاه مجازی خودشناسی,و از تک تک بچه هایی که نظر میزارن سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم به خاطر و جود تک تکشون
8-بچه ها خیلی روی کنترل ذهنم کار میکنم ,یعنی تا ذهنم شروع میکنه به فکر کردن به چیزی ,سریع به احساسم توجه میکنم ,اگر حسم خوب باشه ,به فکرم ادامه میدم ,اگر حسم بد باشه ,جایگزنی براش پیدا میکنم ,و این کار و به لطف الله ,اگاهانه انجام میدم و هر روز تلاش میکنم ,کنترل افکار ذهنم و بهتر و بهتر کنم ,و این تا اخر عمر به لطف الله ادامه داره
بچه ها یه نکته دیگه هم که استاد همیشه میگفتن ولی من واقعا درکش نمیکردم این بود,که بدون استثناء در تمام دوره ها میگفتن ,تا زمانی که تمرینات انجام نشه ,نتیجه ای نیست ,و دلیلش اینه ,که با انجام تمرینات ,واقعاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکل فکر کردن مغز ما عوض میشه ,برای همین انجام تمرینات اینقدر تاثیر گذار و مهم است و استاد روش تاکید دارند,ومن با انجام تمرینات ,کنترلم روی ورودی های ذهنم به لطف الله,روز به روز دارم بهتر و, بهتر میکنم ,و من این موضوع و با انجام تمرینات دوره ثروت 1 ,بیشتر و بیشتر درک کردم به لطف خدا ,ویک موضوع دیگه هم که هدایتم کرد که تمرینات و با جدیت و دقت بیشتر انجام بدم,برنده مسابقه 90 ,اقای کامران کامران فر بود , که همین جا بهشون تبریک میگم و ممنوم بابت اون 4 تا نظری که قبل از مسابقه گذاشته بودند, یه حسی به من میگفت ,برنده این مسابقه ,رو حتما همه نظراتش و بخون ,(چون من مدت ها بود ,از خدا خواسته بودم ,هدایتم کنه ,که بفهمم چطور تاثیر اموزه ها رو سریعتر و رااحتتر در وجودم ایجاد کنم,و همچنان این درخواست و ازش میکنم ,البته در همه موارد,و هدایت ها روز به روز به سمت من جاری است به لطف الله )و وقتی برنده اعلام شد ,با کمال تعجب دیدم ,فقط 4 تا نظر داره ,با اینکه مدت کمی نیست عضو,ولی همون 4 تا نظری و که خوندم ,دنیایی درس به من داد,که پیشنهاد میدم حتما نظراتشون و بخونید,نکته ای که از نظراتشون ,فهمیدم ,این بود که خیلی متعهد به انجام تمرین بودن ,و تا زمانی که یک تمرین ,در وجودشون رخنه نمیکرده,اصلا سراغ موضوع بعدی نمی رفتن , و وهمین موضوع باعث شد ,که من تمام دورهایی که گذروندم و ,باورهای خیلی مهم و تمرینات هر کدوم که خلاصه کرده بودم ,خلاصه تر کنم ,و هر روز صبح همه رو دوره کنم , ,و تمریناتی که نیاز به search یا ……. هر روز به یک مبحث اختصاص بدم ,مخصوصا از مباحث ثروت 1 .
ونکته دیگه این جمله استاد که میگن من هم خیلی مقاومت داشتم,بچه ها این جمله در زمان های زیادی به من کمک کرده ,باورتون نمیشه ,که ذهن من چقدر در برابر شروع دوره ثروت 1 مقاومت نشان میداد ,ومن این جمله استاد و که اگر اشتباه نکنم در دوره عزت نفس گفتن ,اویزه گوشم کردم, وهر وقت نجواها شروع میشه و میگه نازی بیخیال ت و به نتیجه نمی رسی ,این حرف ها نان و اب نمیشه و از این حرف ها میاد تو ذهنم ,درونم یاد این جمله میفته و سریع میفهمم که این مقاومت ذهنم در برابر جلو رفتن ,و وقتی روش به لطف الله غلبه میکنم , و ادامه میدم ,حالا اگر خوندن یک کتاب باشه یا گوش دادن ادامه فایل های دوره ای که دارم کار میکنم ,یا کاری که دارم انجام میدم باشه,و قتی به اون نجوا غلبه میکنم به لطف الله ,از اینکه اون یک قدم و برداشتم و این همه پیشرفت حاصل شده برام ,سرمست و خوشحال و شکرگزار خداوند میشوم .و بگم که هنوز هم این مقاومت ها است و از خدا فقط خواستم که هدایتم کنه که بهشون غلبه کنم ,چون از توان من خارج و من به هدایت الله فقط احتیاج دارم
استاد من این خواب و یکسال پیش که تصمیم گرفتم دیگه تو ایران فوق نخونم ,که یکی از بهترین تصمیم های زندگیم بود ,دیدم و همیشه دلم میخواست بنویسم براتون ولی حس نوشتنش نمی اومد ,ولی الان خیلی حسش هست و خوشحالم
من خواب دیدم روز اولی که رفتم امریکا ، توخواب هی مدارک میخواستن،بعد توی یک خیابان پهن وایساده بودم ،سوار یه ماشین خیلی مدل بالا،که حتی اصلا نمی دونم مدلش چی بود اون خیابون ساکت بود ولی کنارش یه اتوبان بود ،بعد که اومدم برم تو ماشین بشینم ،یه اتوبوس خیلی مدرن ,دو طبقه , اومد که کلی هم مسافر داشت و بعد دیدم جلو ماشین عکس اقای خامنه ای بود،بعد گفتم خوب پس اینها ایرانین ،بعد که اتوبوس اومد جلوتر استاد دیدم شما راننده ,اتوبوس هستید ،گفتم ااا برم سوار اتوبوس بشم ،من هم باهاشون برم،بعد گفتم بزار این کارم هم انجام بدم بعد میرم ،اخه تو خواب هی با اتوبوس میومدین و میرفتین با ادم هایی که سوار اتوبوس شده بودن, گفتم بزار بپرسم،مطمئن شم برمیگرده ،چون فکرم تو خواب درگیر کارهای ورودم به امریکا بود,و ذهنم تو خواب میگفت فعلا بیخیال ,حالا بعدا میری پیششون ,توی همین فکر ها بودم که دیدم وایسادین کنار خیابون، ،بعد به زور از ماشین خودم با کلی غر غر تو ذهنم که چرا وایسادین پیاده شدم ,چون فکرم درگیر کارهام بود و میخواستم اول اونها رو انجام بدم و بعد بیام پیش شما و سوار اتوبوس بشم ،استاد از بالای اتوبوس ,که لباس سفید هم تنتون بود و موهاتون بیشترش سفید شده بود , گفتین خوبه اومدی اینجا ،من هم کلی تو دلم خوشحال بودم شما رو و دیده بودم ،ولی نمیتونستم ابراز کنم از در گیری ذهنم ،گفتم بله استاد روز اول دیگه، یه ذره سخت میگیرن، بعد استاد شما گفتین اروم و ساکت اینجا ،نه؟
گفتم بله ،همینجوری که فکرش و میکردم ساکته و ارام ، (اخه من وحشتناک به جاهایی که طبیعت اروم داره علاقه دارم , و از محل زندگی که در سکوت باشه لذت میبرم )، البته تو خواب یه اتوبان پهن کنار اون خیابان اروم و ساکت بود , بعد تو خواب گفتم با خودم اره این خیابون ساکته ولی اون اتوبان که کنارشه سروصدا داره،ولی دیگه چیزی به استاد نگفتم.
استاد من حرف حسم و گوش کردم و خوابم و نوشتم .
استاد من خودم هم لر هستم ,وقتی فایل های رایگان و یا حتی دوره های اموزشیتون و میبینم ,و حرف های که واقعا گرانبها و ارزشمندن و میزنید ,که زندگی من یکی رو که زیر و رو کرده به لطف الله ,و حتی فایل های رایگان که در اختیار عده ای زیادی بدون هیچ هزینه ای قرار میگیره ,با خودم میگم ,فقط یک لر میتونه این حرف ها رو اینقدر دست و دلبازانه بزنه(( ??))
بچه ها چندتا خصوصیت از بابام که هرکسی ما رو میدیدن میگفتن ,بگم که برای خودم خیلی جالب بود بگم ,بابا بسیار مهمان نواز (این خاصیت یک لر ?? )سخاوتمند و بسیار بسیار بسیار بخشنده و دست و دلباز بودن , و اتفاق جالب دیگه در مورد بابا ,این بود با اینکه اموال از خودش به جا گذاشت و لی هیچی به اسمش نبود و بدون هیچ حساب و کتابی به زندگی اصلیش برگشت و این برای من بسیار اموزنده و جالب بود .
امیدوارم بچه های سایت به زودی همدیگر و از نزدیک ملاقات کنیم , خانم فرج پور عزیز ,اقای کامران فر عزیز , اقای غیاثوند عزیز (که پیشنهاد میدم حتما نظرات ایشون هم بخونید که بینظیر هستن در دوره عشق و مودت ) اقای فلاح عزیز و……………. خیییییییلی از بچه ها که اگر بخواهم بگم میشه یه کتاب ? و خانم فرهادی عزیز و مهربانم ,و خانم شایسته عزیز و در کنار استاد سخاوتمندم .ارادت
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت اول:
سلام به شما دوست خوب که این متنو می خونی و استاد فوق العادم جناب عباس منش که واقعا ازشون سپاس گزارم که شادی ها و لذت های زندگیشون رو با ما به اشتراک میزان …به نظرم اینکار تون خیلی کمک می کنه که برامون بدیهی تر بشه که داشتن زندگی خوب،ثروتمند بودن،در سلامت بودن،روابط عالی طبیعیه و حق ماست…?
دوست داشتم قبل از اینکه به جواب مسابقه برسیم؛اتفاقی رو براتون تعریف کنم که خیلی دور از موضوع مسابقه نیست و به نظرم خیلی بهمون کمک می کنه که جواب صحیح به سوال بدیم…
موضوع از این قرار بود که من می خواستم در امتحانی خاص رتبه ی یک اون امتحان رو کسب کنم و به قول معروف فول مارک کنم!(نمره ی کامل بگیرم…)خوب رفتم سراغ تجسم کردن!?(باید بگم که تجسم کردن واقعا برای شخص بنده خیلی جواب میده…به خاطر دارید که استاد درمورد خودشون “صحبت کردن” رو میگن و اینکه تماما در مورد خواسته هاشون صحبت می کنن و من فکر میکنم این مورد برای بنده تجسم کردن هست … من واقعا نتایجی رو از این موضوع گرفتم که باور نکردنیه…)
خب! هر شب قبل امتحان ، قبل از خواب رسیدن به هدف نهایی رو تجسم می کردم که توی اون امتحان رتبه ی اول رو اوردم و واقعا از احساس خوب لبریز می شدم…
ولی باید بگم که اون موقع واقعا از فضای این باور ها و برنامه خارج شده بودم …قبلشم هی جهان داشت بهم با نشانه های مختلف پیام میداد … سلامتیم رو از دست داده بودم(اونی که استاد می گفتن اولین نشانه برای اینکه داریم از مسیر صحیح دور میشیم…) و برام یه مشکل جدی پیش اومده بود و برای همین به جای اینکه این تجسم برای کار کند؛افکار منفی زیر به ذهنم می اومد که احتمالا همتون باهاش آشنایی دارید:
-اگه رتبه ی یک نشم چی…
-اگه این همه تلاش کردم ولی نتونم چی…
-اگه فلانی با تلاش کمتر نتیجه بهتر ازم بگیره چی…
-اگه سر جلسه حالم بد شه چی…
نتیجه این شد که به شدت مضطرب و نگران شدم و خوب در روز امتحان نتونستم اون عملکرد رو از خودم به جا بزارم ولی یه اتفاق بسیار جالب در اون امتحان افتاد…دوستان شاید باورتون نشه ولی خدا شاهده که اون احساس ترس و نگرانی کارشو کرد!و من نمی دونم واقعا چه طوری ولی وقتی خواستم نتیجه ی امتحان رو ببینم؛رتبه ی آخر اون امتحان شده بودم و اصن درصد رو منفی زده بودم!
خب!یه دودوتا چهارتایی با خودم کردم و دیدم که اصن بابا من سرجلسه میخوابیدم(?) منفی دیگه نمی زدم و فهمیدم که اشتباهی پیش اومده…رفتم و پیگیری کردم و دیدم که دوستان واحد تصحیح برگه ی من رو با یه کلید دیگه تصحیح کرده بودن(امتحان تستی بود و از همینجا بهشون خدا قوت می گم!?)… خب دوستان این یه نشونه بود! چون واقعا به نظرم طبیعی نیس که از بین 60 برگه فقط برای برگه ی من باید این اتفاق بیفته!
و می بینید که نتیجه ی احساس ترس،اضطراب و نگرانی، ترس،اضطراب و نگرانی بیشتره…
و چقدر خوب خودشون نشون داد و من فکر میکنم با اون اتفاق به ظاهر بد ایمانم اصن بیشتر شد به این قوانین…
فهمیدم که هیچ وقت نباید روی خودمون کار کردن رو قطع کنیم …دوباره شروع کردم و هر روز و هر روز روی باورهام کار میکردم…اول از فایلای رایگان استاد شروع کردم و تصمیم گرفتم تک تک همشون رو تا جایی که نیازه گوش بدم…این روند رو ادامه دادم و تا امتحان ترم این روند ادامه داشت…
خدا شاهده که من برای امتحانات ترم اصن مسافرت رفته بودیم و وقت زیادی برای مطالعه ی دوباره ی دروس نداشتم و تقریبا بدون امادگی زیاد سر جلسه حاضر شدم ولی شاید باورتون نشه در امتحانات ترم،من در 4 درس به هدفم ( رتبه ی یک اون آزمون شدن) رسیدم (تمامی این 4 درس اختصاصی بودم و امتحانات سختی با توجه به نمرات بقیه محسوب می شدن…) و شاید براتون بیشتر جالب باشه که صبح یکی از امتحان ها،(دقیقا یادمه!?) در راه رسیدن به محل امتحان ، رسیدم فقط چندین سوال خاص رو مرور کنم و دقیقا (خدا گواهه) تموم اون سوالات در امتحان اومده بود! یعنی اینگار اصن فقط از جایی که من مطالعه کرده بودم امتحان اومده بود درحالی که من اصن نرسیدم خیلی جاها رو مرور کنم و بخونم!
فکر میکنم حالا واقعا بهتون قدرت باور اثبات شد! و اینکه چقدر یه باور می تونه قدرت مند تر از کار فیزیکی عمل کنه …
نکته ی دیگه ی تو این ماجرا این بود که بعد اون اتفاق به ظاهر بد که واستون تعریف کردم دیگه برام مهم نبود که به خواستم برسم یا نه…به قول استاد رهاش کرده بودم داشتم از زندگیم لذت می بردم و روی باورام کار میکردم و روی نکات مثبت تمرکز می کردم…مخصوصا در تعامل با افراد ،هر نکته ی مثبتی که ازشون می دیدم رو بازگو میکردم و بهشون یاد اور می شدم(به حدی بود که یک از دوستانم که مژه های بسیار بلند و زیبایی داشت ؛این موضوع رو بهش گفتم!)…از نعمت های خداوند که در طبیعت می دیدم لذت می بردم و به خاط آن ها خداوند رو شکر می کردم…خلاصه خیلی سعی کردم روی این موضوع کار کنم(البته واقعا هنوزم با اینکه نزدیک به دو ماهه دارم روش کار می کنم جای کار داره…) و همان طور که دیدید نتیجه چقدر خوب شد و اصن فراتر از انتظار بود…(من در یک درس می خواستم این اتفاق بیفتد ولی در پایان ترم علاوه بر اون درس در 3 درس دیگر نیز عینا همین نتیجه تکرار شده بود…)
یه نکته ی دیگه هم با توجه به صحبت های استاد در این فایل بگم…همینطور که فایل رو دیدید استاد اشاره می کنن به این موضوع که باید براتون خواسته تون مثل خوب شدن جسمتون یا خوردن یه غذای خاص بدیهی بشه …این اتفاق دقیقا در مورد من هم افتاده بود و من اصن فکر نمی کردم که لایق این نیستم و نمی تونم (بعد اون اتفاق) که رتبه ی 1 آزمون بشم…
خدای مهربونم را سپاسگزام که حالتون عالی تر از همیشه هست
من قبلا که از قوانین و ورودی ها اطلاعاتی نداشتم خیلی تلویزیون میدیدم و با اطرافیانم خیلی صحبت میکردم و چون کلا آدم خوش مشرب و بگو بخندیم هم هستم خیلی تو جمع ها گفت و گو میکردم ولی بعد که متوجه شدم وروودی ها باید مناسب باشه تلویزیون را کامل قطع کردم با خیلی از دوستان ذشته قطع ارتباط کردم وتا آنجایی که بتونم از افراد ی که ورودی های نامناسب برام میسازن دوری میکنم . مثلا باشگاه که میرم به ای اینکه با بقیه بگم و بخندم ترجیح میدم فایل های استاد رو گوش بدم یا عبارت تاکیدی که خوذم صوتی کردم و ساختم رو گوش بدم اتفاقا یه بار یکی از بچه های باشگا گفت چی گوش میدی گفتم کتاب صوتی (داشتم عبارات تاکیدی که خودم صوتی کرده بودم گوش میکردم) هدفن رو از گوشم گرفت گفت بده ببینم چی گوش میدی چند ثانیه گوش کرد و گفت با این ورزش میکنی گفتم آره گفت دیوونه ای تو گتم آره خندیدم و به ادامه فایل و ورزشم چسبیدم.
توی خیابون که راه میرم من معمولا زیاد پیاده روی میرم همیشه هدفن تو گوشم هست و یا فیل های استاد رو گوش میدم یا عبارات تاکیدی زو اینجوری صدا های اطرافیانم رو هم گوش نمیدم .. اما موضوع اینجاست که یه سری از اطرافیان ما هستن که نیمی تونیم حذفشون بکنیم مثل خانواده و فایل الان که توی جمع فامیلی یا خانواده میشینم معمولا کمتر حرف میزنم چون تمام حرف هام درباره قوانین هست و چون بقیه حرف هام را درک نمیکنن من هم چیزی نمیگم . وقتی هم که وارد بحث های بیهوده میشن تو دلم میگم واااای چه قدر باور های مخرب دارن و چه قدر اینها عوامل بیرونی را قدرت میدن بهشون و توی دلم به خودم آفرین میگم کهباور های درست دارم میسازم بعنی یه جورایی تحلیل میکنم باور هاشون را و تو خودم دنبالش میگردم که اگر یه همچین باوری تو من هم هست شناسایی کنم .و قبلا بعضی وقت ها باهاشون یکم بحث میکردم که آره تو خالق زندگیت هستی و تو باید شرایطط را بسازی و بقیه هیچ قدرتی ندارن اما اونه قبول نمیکردن و قدرتمند تر ادامه میدادن تاا یه روز استاد توی یکی از فایلهاش گفت که خدا تو قرآن فرموده که اگر کسی حتی به من هم بد و بیراه گفت شما سکوت کنین تا اون بحث را ادامه ندن این مورد خیلیی بهم کمک کرد هم این و هم بی توجهی کردن به حرف هایی که نمی خوام . و وقتی که کار به این جا میرسید یاد این فرم.ده خدای مهربون میوفتادم و کامل سکوت میکردم و یه تکنیکی برای خودم ساختم وقتی حرف های بقیه بر خلاف باورهای درستم هست که توی اون جمع زده میشه من فقط سوت میکنم و عبارات تاکیدی درست رو توی دلم با خودم میگم اینجوری حالم خوب میمونه . من یه کار دیگه هم که میکنم فایل های عبارات تاکیدی رو شب ها وقتی که میخوابم توسط گوشی باصدای خیلی کم نزدیک به گوش سمت چپم قرار میدم و میخوابم تا میاد خوابم ببره همین طور باهاش تکرا میکنم و خیلی وقتها شده که صبح که بیدار شدم دقیق حس میکنم که تا صبح میونه خواب و بیداری همش داشتم عبارات تاکیدی ها رو تکرار میکردم خیلی ذوق میکنم و به خودم آفرین میگم. و یه کار خیلی جالب دیگ که خیلی بهم انرژی میده استاد توی فایل هدف گزاری توی فایل دو گفتن که هدف بگزارین و در موردش با خودتون حرف بزنین من این کار را میکینم انقدر بهم حس فوق العاده ای میده که انگار تو اون موقعیت قرار دارم و با ذوق از خدا سپاسگزاری میکنم .درمورد هدف هام با خود حرف میزنم و راه میرم تو خونه خیابون اتوبوس ماشین یاشگاه هر جا یه دفعه به خودم میام میبینم 3 ساعت که بیرون بودم تو هدف هام قرق شدم و فقط دارم در موردشون حرف میزنم و سپاسگزاریم میکنم . خوب میدونم با این کارم دارم اصله فرکانسی رو کم میکنم و امیدوارم که خیلی زود بهشون برسم.
اول از خدای مهربونم سپاسگزارم که من را به مسیری هدایت کرد که به حقیقت برسم
دوم از استاد عزیز سپاسگزارم که داسته هاشون و آگاهیهاشون رو با ما به اشتراک میگزارن
سوم از شما خانواده سمسم سپساگزارم که هستین و انرژیتون انقدر مثبت و عالی هست که میام تو سایت دلم نمیخواد برم بیرو
از خدای مهربون بهترین ها رو برای همگیون خواستارم
به امید موفقیت و ایمان هرچه قوی تر به خدای یکتا و قوانین هستی
ممنون از استاد دوست داشتنی ام خوشحالم که افتخار شرکت در این نظر سنجی نصیب بنده شده بنده نظرات شخصی خودم را نوشته ام امیدوارم جالب باشه براتون:
1_دوری کردن از عواملی که باعث سلب آرامشم میشود به قول قرآن اعراض میکنم از ناخواسته ها و چیزهایی که باعث آزارم میشه
2_توجه به مسیر اهدافم و لذت بردن از مسیرم و توجه به زیبایی های رسیدن به هدفم .به نظر بنده یه رابطه طولی بین هدف و مسیر هستش و به طبع در ورودی های خود ؛ وقتی یه هدف زیبا داری باید مسیر هم زیبا باشه و ازش لذت ببری و همینطور برای لذت از مسیر باید ورودی های خوب رو به خورد درونت بدی تا بتونی از مسیر لذت ببری و اون وقته که هدف مثل رانندگی تو جاده کم کم خودش نمایان میشه برات (نظر شخصی)
3_بدی ها و پلیدی ها در این دنیا بسیاره و من به شخصه توان حل آنها رو ندارم پس ترجیح میدم بهشون فکر هم نکنم ولی در ذات انسان کمک به خلق خدا وجود دارد پس چطور خدمت به خلق کنم ؟! به نظر بنده من با رسیدن به اهدافم میتونم باعث انگیزش خلق خدا و خدمت به اونها بشم پس دیگر نیازی نیست تمرکز کنم روی بدی های جامعه و به فکر حل انها باشم چون واقعیت در توان شخص بنده که نیست شما رو نمیدونم دیگه :-)
4_کوه نوردی و طبیعت گردی و دیدن جاهای جدید و زیبای دنیا رو به شدت بهتون توصیه میکنم از بنده پذیرا باشید این را حتی اگر همراهی نداشتین تنها برید ولی حتما برید شاید در ابتدای سفر یک روزه (اخر هفته ) تنها باشید ولی فراوانی بسیاره و کلی ادم و همسفر جدید میتونید تو راه برگشت پیدا کرده باشید .ادمهای جدید ،ادم های خوب .
5_در راستای بند 4 میخوام بگم که بنده یک مهندس راه و ساختمان هستم و به جزییات بسیار توجه میکنم در طبیعت گردی حتما حتما این کار رو بکنید و به شدت به جزییات دقت کنید چون جزییاته که به نقشه طبیعت گردی شما رنگو بو خاص میده .
با سلام خدمت استاد گرامی و همراهان عزیز
دو نکته مهم در آغاز سخن
اول: اینکه نباید برای تصحیح مسیر ذهن و توجه شما طولانی یا دارای مراحل زیاد باشد پس ساده و عملی باشد.
دوم : اصلا اجازه ورود ناخواسته ها را ندهید تا زمانی را صرف دفاع کنید – بهترین دفاع حمله است .
1٫ به محض مواجه شدن با ناملایمات لبخند بزنید در شروع باید سریع و هوشمندانه عمل کنید هرچه زمان از دست برود افکار و توجه شما بیشتر غرق در نا خواسته ها میشود .
2٫ با خود یا دیگران لب به سخن گفتن به موضوعات دیگر با رویکرد مثبت بگشایید ، قدرت شما را در خروج از شرایط فعلی زیاد می کند و به آسانی و سریع جهت خود را تصحیح می کنید .
3٫ از تمام چیزهای خوبی که می توانید به یاد آورید سپاسگزاری کنید و این شکر و سپاس گفتن تیر خلاص نا خواسته هاست .
4٫ از تمام امکانات در دسترس استفاده کنید . در اتومبیل یا گوشی همراه فایل های با جملات مثبت و موسیقی ترجیحا بی کلامی که در زمان های توجه به تابلوی تجسم میشنوید استفاده کنید تا ذهن بلافاصله شما را به محیطی که آن تجربه خوبی دارید ببرد.
باید بی درنگ و سریع عکس العمل نشان دهید وگرنه افکار منفی فرصت ورود پیدا می کنند . در ذهن خود یک تابلوی ورود ممنوع آویزان کنید . ورود ممنوع به محرمانه ترین و مهم ترین جای دنیا . فقط افکار و توجه مورد گزینش شما با مجوز شما می توانند وارد شوند . پس ازچنین مکان مقدس و پاکیزه ای به آسانی اما محکمی هرچه تمام تر محافظت کنید .
اتومبیلی که از مسیر خود خارج شود برای بازگشت مقداری مسیر انحرافی رفته است ، زمان را برای بازگشت به مسیر صحیح از دست می دهد و خساراتی را متحمل می شود .
پس دوستان عزیزم مانند راننده ی هوشیار و بیدار رفتار کنید تا به سرعت و دقت به سرمنزل مقصود برسید .
من شخصا موارد فوق را انجام داده و نتایج بی نظیری دریافت کرده ام .
دوستتون دارم و خدا نگهدار
سلام دوست عزیزم متنتون واقعا زیبا و تاثیر گذار بود . در مورد مثالی که برای اتومیبل زدید مثال زیبای دیگه ای هم هست که من در یک کتاب خوندم دوست داشتم این متن رو با شما بزرگواران در میون بزارم .
در کتاب اشاره شده بود که این رو ارسطو گفته حالا من مطمعن نیستم .
باور ها ی انسان ها مانند اسب و سواری هستند که قدم در مسیری گذاشته اند ، سوار که انسان باشد اگر نتواند افسار اسب را در دست بگیرد اسب او را به هر سمت که خواهد می برد . باور های انسان دقیقا مانند این اسب عمل میکنند و اگر انسان کنترل آنها را در دست نگیرد به مسیری نا معلوم و مبهم کشانیده خواهد شد .
درست مثل این متن اگر ما افسار اسب رو در دست نگیریم ما رو به مسیری انحرافی میبره که زمان برای بازگشت به مسیر اصلی ممکنه زیاد باشه و یا حتی متحمل خساراتی هم بشیم .
شاد و موفق باشید
از اینکه زمان گذاشتید و راهنمایی فرمودید متشکرم .
موفق و پیروز باشید .
متشکر و سپاسگزارم از شما . متن زیبای شما مرا دلگرم کرد . استفاده کردم .
موفق باشید .
سلام و عرض ادب خدمت استاد
1.من وقتایی ک یسری موضاعات تو ذهنم میاد ک احساس میکنم داره حالمو بد میکنه
میگردم دنبال الگویی هایی ک قبلا احساسمو بد میکردن ولی بعد مدتی ک بهشون فک نکردم خیلی راحت برطرف شدن حالا روابط عاطفیه کاریه یا هر چیزی دیگه…
وقتی ب یاد میارم ک بابا قبلا هم ی همچین مشکلی سره راهم بوده ولی دیدی چقد راحت بعد مدتی حل شد پس اینم اگه بهش توجه نکنم توجهم و از روش بردارم قطعا برطرف میشه بدون این بخام تلاش فیزیکی کنم براش
اینجوری میتونم حس خوب رو ب خودم القا کنم و حال بد رو سریع به حال خوب تبدیل کنم
2.معمولا ی وقتایی ک حالا سره کار با همکاران یا با رئیس جروبحثی پیش میاد ک نمیتونم فکرم رو کنترل کنم
یا از لحاظ مالی ی ضرری میکنم مثلا پول گممیکنم یا جنسیو گرون تر از قیمت واقعیش میخرم یا…
گذرا بودن این روزا رو به خودم یاداوری میکنم
ب خودم میگم اگه هر مسئله ای برام پیش میاد فقط و فقط برای اینه ک من یسری درسارو یاد بگیرم ک ب پیشرفتم کمک کنه برم پله های بالا تر
اینو ب خاطر میارم ک خداوند همیشه تک تک ثانیه ها هم حواسش ب من هست اگر مشکلی سره راهم پیش میاد فقط برا پیشرفتمه ک قوی تر بشم پیشرفت کنم با اینم میتونم فکرمو از حال بعد تغییر بدم ب خوب
3.یادمه پیک موتوری کار میکردم تو فست فودی مدیریت قرار شد کامل عوض بشه و اینطور شد و من دیگه خسته شده بودم از پیک موتور بودن
مدیریت جدید کار رو شروع کرد و من ناراضی بودم ا شغلم رفتم مرخصی برگشتنی تو راه ا خدا هدایت خواستم نمیدونستم باید چیکار کنم سایت شمارو باز کردم یادم نیس مرا نشانه ام هدایت کن رو زدم یا جایی دیگه نمیدونم دقیق ولی ی فایلی رو پیدا کردم درمورد تغییر بود بعد از دیدن اون فایل من رسیدم تهران سره کارم بلافاصله ب مدیریت گفتم من میخام برم دنبال نیرو باشید
کلی اصرار ک نمیخاد بری من تازه اومدم خیلی فکرا تو سرم دارم و این حرفا
چون من همیشه کاری ک بهم سپرده میشه ب نحو اصن انجام سعی میکنم انجام بدم گفتم ن خسته شدم ا پیک .گفت کجا میخایی بری چیکار میخای انجام بدی گفتم هیچی نمیدونم فقط میدونم باید از اینجا برم ک واقعا هم هیچ ایده ای نداشتم ن برا کار ن برا جای خواب
خلاصه بعد چن روز پیگیری من قبول کرد و اگهی زد ک ی نیرو بیاد و نیرو پیدا شد گفت یکی از پیکا قرار شد بره مرخصی ک مدیریت گف شما وایس این بره بیاد شلوغه فست فود.بعدش شما رو گفتم باشه تو این چن روز خیلی اوقات میترسیدم وقتی میترسیدم و احساس میکردم داره حسم بد میشه سریع میرفتم سراغ فایل سایت شما.فایل هایی ک برای تغییر هس و واقعا و سریع حالمو خوب میکردن ک شخصی ک مرخصی رفته بود یکی دو روز مونده بود ک برگرده ک کاملا ورق برگشت و یسری اتفاقات افتاد مسئولیت کل فست فود و انبار ب من رسید و ب عنوان مدیر داخلی شروع ب کار کردم ک این چقد باورامو قوی تر کرد
پس میتونیم از فایلای سایت کمک بگیریم برا خوب کردن حالمون خیلی تاثیر گذاره
4.باز ی سری مواقع ک احساس بد میخاد غلبه کنه بم
توجه میکنم به چیزایی ک تو زندگیم عوض شده چیزایی ک قبلا نداشتم خواستم و الان دارمشون چیزایی ک ارزوم بودن و ب دستشون اوردم تا حدی ک بتونم حس خوب بگیرم ادامه میدم یا ب خواسته های دیگم فک میکنم خیلی لذت بخش میشه برام و کنترل میکنه افکارموو
5.یسری مواقع هم با بازی های گوشی یا کامپیوتر میتونم اون احساس بد رو خنثی کنم ینی فقط بهشون فک نکنم فکرم متمرکز باشه رو بازی ک بعد ی مدتی کم کم اون حس بده قدرتش کمتر میشه
درحاال حاضر چیزاییه ک من تلاشم اینه ازشون استفاده کنم برا حاال خوب کردنم تو زمان شرایط منفی
دستون دارم
با سلام خدمت استاد ارجمند م و همه دوستان عزیزم در مورد سوال استاد خواستم تجربه خودم رو براتون بگم.من شخصا فقط فایلهای رایگان استاد رو گوش کردم و دیدم و با توجه به همون ها عمل کردم اول از همه خواسته هام و روشن و واضح نوشتم و از اینترنت یک عالمه عکس پیدا کردم و در گوشی خودم یک آلبوم درست کردم به نام آرزوهای من و اونها رو اونجا سیو کردم تا در طول روز و در محل کارم بارها اونها رو ببینم.همینطور یک فایل درست کردم به نام قانون جذب و در اون تمام کلیپ ها و مطالب و سخنرانی های انگیزشی رو سیو کردم و هر موقع در روز بتونم از اون استفاده میکنم .یک کار دیگه که خیلی به من حال خوبی میده و فرکانس من رو بالا میبره نگاه کردن فیلمهای یو تیوب مربوط به خواسته هام هست مثلا من عاشق مسافرتم و جاهایی که دوست دارم برم رو فیلمهاشو میبینم یا فیلم خونه های زیبا و مورد علاقم رو و میگم که مثلا آشپزخونه من باید اینجوری باشه و خلاصه کلی حال میکنم و انگار خودم اونجام واماااااا مهمترین کاری که خودم رو ملزم به انجامش کردم دفتر شکر گزاری هست من هرشب 10 تا چیز که بابتش شکر گزار هستم رو می نویسم و 10 تا چیز که میخوام اتفاق بیفته و هنوز انجام نشده بابتش پیشاپیش شکر گزاری میکنم نمیدونید که این کار چه قدر معجزه میکنه برای من که عالی بوده از به دست آوردن سلامتی تا رابطه خوب با همسر و دخترانم تا انجام راحت کارهایم در محل کار و خرید خیلی چیزها که میخواستم حتی برای امتحان دخترانم نیز نوشتم و اونها با موفقیت درس ها رو پاس کردند .برای همسرم هم می نوشتم به طوریکه الان به همسر من پیشنهاد مدیر عاملی دادند و همین روزها حکمش صادر میشه و با چند سرمایه گزار آشنا شده که باهاشون کار میکنه به طوریکه گفت تا چند ماه دیگه ماشین مورد علاقت رو برات میخرم .برای دخترم هم پیانو خریده .در حالیکه تا الان یک کارمند ساده بوده و ما همیشه با دو دو تا چهارتا هر ماه رو میگدروندیم البته من کلی در مورد فرکانس با همسرم حرف زدم و فایلهای استاد رو براش فرستادم و الان میگه از وقتی که فرکانسم رو عوض کردم افتادم تو فرکانس آدم پولدارها به طوریکه حالا میفهمم چه راحت میتونم پول در بیارم البته من ایشون رو از تماشای بی بی سی و کلیه اخبار ها منع کردم حتی کانالهای تلگرام که خبری بود از روی گوشی پاک کردن و خلاصه به لطف خدا حالا میتونم به کائنات بگم چی میخوام تا برام مهیا بشه خیلی راحت خدا رو شکر.تمام این ها با فایلهای رایگان استاد بوده حالا میخوامددوره های استاد رو تهیه کنم کم کم و منتظرم ببینم بعد از اون جهان چه معجزه هایی برای من تدارک دیده .انشالله که تجربیات شیرین من برای شما عزیزان هم مفید باشه .
سلام دوست عزیز
عااااااااالی بود
همچنان پر قدرت ادامه بدین
بخدا بسیار بسیار خوشحال شدم
سلام
البته که خیلی خوب بود
سپاسگزارم
??? 17 نکته مهم که میتونه زندگیتون رو متحول کنه حتما بخونین???
1. هر شخصی خودش مهم ترین ورودی های ذهنش را تولید می کنه. به نظرم من هستم که جهان را می بینم و دیدن من جهان را می سازه پس وقتی من حتی چیزای خوب را هم بد می بینم پس همه چیز بده. توی بدترین لحظات هم میشه به جز زیبایی ندید. واقعا اگر خداشناس باشیم همه چیز زیباست و این یعنی تقوا.
2.من یک هدست بی سیم داشتم که تا کسی حرفهای ناخواسته میزد (مردم عمدتا دارن در مورد بیکاری و بد بودن کاسبی و قیمت دلار یا مردن و … صحبت می کنن که اگر میخواین جزو 1 درصد پولدار باشین از اونا فراری باشین)که من رو از هدفم دور میکرد اون رو میزاشتم گوشم و میرفتم یه گوشه و از گوشیم به فایلهای استاد عباس منش گوش میدادم.
3.تا دیدین یکی حرفهای نا خواستتون رو میزنه زود بحث رو عوض کنین و یه چی که خواستتونه کارهای خوبی که کردین و کارهای مورد علاقتون و یا موفقیتهاتون و خلاقیتهاتون که تو زندگی داشتین و نکات مثبتی که از دیگران دیدید و خوشتون اومده رو بگین و همش از خودتون و دیگران تعریف کنین و من دگه انقدر این کار رو کردم هرجامیرم فقط همینارو ممیگم و طرفمم همینارو یا میشنوه یا میگه???
4. نذارین حرفهای کسی روتون تاثیر بزاره و ازش تاثیر بگیرین که شما هم حرف در مورد نا خواستتون بزنید همیشه مثل ماهی لیز بخورین و از خواسته هاتون حرف بزنین. و سعی کنید پیش کسانی که این حرفارو میزنن هم نرید و از دست اونا هم فرار کنید. باید بین روابط و موفقیت یکی را انتخاب کنید البته اولش اینجوریه بعدش همه دوروبریاتم یا آدت میکنن که حرفای خواسته شما رو بزنن یا کلا میرن و یکی دگ جاشو پر میکنه هیچوقت نگران نباشین.
5. اگر جایی به هر دلیلی حرفی منفی به گوشتون خورد اون رو از جنبه مثبتش ببینید و همیشه همه جا بگردید که چه چیزهای خوبی در اون دیدین و چه چیزهایی در اون مورد خوبیهاش رو بیشتر میکنه.
6. شبها که میخواین بخوابین یک فایل از فایلهای استاد رو که دوست دارین پلی کنید تا وقتی میخواین بخوابین از وقتتون استفاده کنین و همینطور در طول روز وقتهای بیکاریتون و یا زمانهایی که دارین رانندگی میکنین و یا کارهای خونه انجام میدین و یا غذا میخورین به فایلهای استاد یا یک چیز آموزشی مربوط به کار مورد علاقتون گوش بدین یا ببینین تا همیشه در حال پیشرفت باشین و از وقتتون استفاده کنین.
7. توی اتاقتون یه تابلوی آرزوها داشته باشین که وقتی از خواب بیدار میشین ببینینش که فوق العاده حس خوبی میده.
8.روی دیوار اتاق از جمله های انگیزشی که خیلی انرژی میده استفاده کنین.
9. از تلویزیون رادیو و اخبار فراری باشین. و فرمون ذهنتون و افکارتون و مسیر زندگیتون رو ندین به کارگردانی که معلوم نیست خودش با خودش چند چنده. و همینطور وقتتون رو سر تلگرام و شبکه های اجتماعی هدر ندین و در اونا هم به دنبال آموزش چیزهایی که خواستتونه و دوستش دارین بگردین.
10 . هیچ وقت نگین مثلا من نمیخوام ازم دزدی بشه یا نمیخوام با ماشین تصادف کنم جاهایی که تصادف نداره نگاه کنین و اصلا هی نرین جایی رو که تصادف کردین یا کسی تصادف کرده نگاه کنین و به این چیزا اصلا دقت نکنین چون این کار در مدت کوتاهی همه ماشینتون رو تصادفی میکنه و به دزدی هم نگاه نکنین و سریع تمرکزتون رو از روش بردارین و به این فکر کنین که جهان رودخانه خیر و خوبی است و همیشه داره شما رو به سمت بینهایت و دریا میبره و همش فکر کنید که خدا با اون دزدی و اون نا خواسته میخواسته چی رو بهتون بفهمونه و چه دری رو به روتون باز کنه که شما نمیفهمیدیدش و میخواسته بهتون بفهمونه که چه کارهایی رو بکنید و چه کارهایی رو دگ انجام ندین.
به این موضوع تمرکز کنین که در دل هر مشکلی راه حل آن وجود دارد ( ان مع العسر یسرا ) شرایط سخت دائمی نیست و قطعا این شرایط برای ساختن و قدرتمندتر کردن من اومدن و این جهان بر اثر تضادها شکل گرفته و مشکلات میان که خواسته هامون رو بهمون نشون بدن و بهمون بفهمونن که چی رو میخوایم.
هیچوقت به اتفاقاتی مثل زلزله ، اغتشاشات ، مرگ و میر و آتش سوزی ، گرانی و برخی مشکلات در کسب و کار هیچ توجهی نکنید و بگین اینا نا خواسته ها میان که کمک کنن تا بفهمیم که چی رو میخوایم و چون ما اتفاقات خوب بعدش رو نمیبینیم فکر میکنیم که اونا بدن.
11. هیچ وقت این کار خطرناک را نکنید که بخواهید از آموزه های استاد به کسی یاد بدهید و یا با کسی بحث کنید و بخواهید اون رو قانع کنید چون با این کارتون دارید با سرعت خیلی زیادی به سمت افکار نا مناسب اون فرد میرین و از خواسته هاتون دور میشین.
12. شما میتونین همه چیز رو برای خودتون خلق کنید و بسازید حتی روابط با دیگران و اطرافیان با خودتون رو میتونید بسازید و کاری کنین که هرطور که شما میخواین باهاتون رفتار کنن و یعنی باید مثل پیامبر با همه خوش اخلاق و خیلی خیلی مهربان باشین و همیشه نکات مثبت طرف رو بنویسین و به هرکی میبینین بگین و اصلا بد طرف رو پشت سرش نگین و همیشه خوبیای طرف رو پیدا کنین و به خودتون و خدای خودتون و هرکی که میبینین بگیین.
13.در قنوت یا بعد نماز هاتون به سجده شکر برید و همه چیزهای خوبی که خدا بهتون داده رو به یاد بیارین و خدارو شکر کنید و تمام باورهای مثبتی که استاد میگه رو بهش فکر کنید و خدارو شکر کنید و این کار چون در مواقع مختلفی از روز هستش خیلی کمک میکنه که روی باورهای مثبتتون کار کنید و اولش هم از باورهایی که پاشنه آشیلتونه شروع کنین و کم کم این باورهارو زیادترشون کنید.
14. در اینترنت و هرجا که بلدین در مورد افراد ثروتمند و موفقیتها و چیزهای زیبا و گران قیمت و در مورد فراوانی در دنیا تحقیق کنید و مطالعه کنید و مستند ها در اون مورد رو ببینید و هر جایی که میرین به دنبال این چیزها باشین مثلا وقتی میرین بیرون همش به دنبال ماشین و خونه یا ویلای شیک و گران قیمتی باشین و اون رو برای خودتون و دیگران تحسینش کنین تا اون رو وارد زندگیتون کنید تحسین کردن سریعا یک چیز رو وارد زندگیتون میکنه. افراد موفق را تحسین کنید تا این موفقیتهاشون وارد زندگیتون بشه.
فرصت ها روز به روز بیشتر میشود دنبال کردن مصاحبه های کارآفرینان و استارت آپ ها خیلی خوبه و من این کار را خیلی دوست دارم. درآمد های استارتاپ های موفق واقعا بالا است . اسنپ بعد از گذشت تنها 3 سال ارزشی برابر 1300 ملیارد تومان دارد . دیجی کالا بعد از 10 سال ارزشی برابر 1100 ملیارد تومان ، کافه بازار ارزشی برابر450 ملیارد تومان و … این اطلاعات به باور فراوانی به شدت کمک میکند.
15. اتفاقات ریز و نشانه های تغـــیر فرکانس خودتون رو تایید و تحسین کنید و همش به همه بگین تا به اونها انرژی بدین و اونهارو در زندگیتون قویتر و زیادترشون کنید. و همش تغیراتتون رو مرور کنید که مبادا به دلیل روزمرگی ازیادمان بروند که وقتی یادمان باشند دوباره از آن جنس اتفاقات رو در زندگیمان زیادتر میکنن.
16. صحبت کردن با خود در مورد توانایی ها و اهداف و اتفاقات خوبی که به زودی خواهد افتاد و نوشتن توانایی ها و خلاقیت ها و موفقیت هاتون
17 . به همه کمک کنید و همه رو سریع ببخشید. مبادا از کسی کینه به دل بگیرید. که با این کار دارید با سرعت سقوط میکنید.
امیر عزیز سلام
افرین به شما که تلویزیون را اززندگی تون حذف کردین به شما تبریک میگم
موفق باشید
سلام به همه دوستان مجازی ولی در عین حال بسیار واقعیم که منبع انرژی های خوب کائناتید
«قبل جواب دادن به سوال میخوام ی مقدمه بگم اونم یک سخن از البرت انشتین هست
میگه اگه نتونستی موضوعی رو ساده توضیخ بدی پس اون موضوعو نمیدونی»
تشکر از استاد خوبیها بابت این بخش زیبا
اما سوال
من خودم رو به دو بُعد تقسیم کردم و توی این دو ضمینه کار میکنم روی خودم
?بُعد مادی پ فیزیکی
?بُعد غیرمادی یا روحی
?بعد مادی
غذاها و خوراکیها
همیشه سعی میکنم غذاهای سالم و ارگانیک و محلی مصرف کنم.
لبنیات رو از روستاهای اطراف میخرم. که با ی تیر دو نشون میزنم هم محیط روستا و طبیعت واقعا روحمو جلا میده هم لبنیاتش نابه.
سبد غذایی که برای خودم تهیه کردم نکات برجستش ماهی،زیتون ارگانیک از شمال،روغن زیتون از شمال،انجیر،سیاه دانه،روغن سیاه دانه،میوه ها،سیر،عرقیجات،دمنوشهای گیاهی، عسل(خودم یک کندوی عسل دارم و عسل طبیعی بهم میده?) کلم بروکلی،اسفناج،نون محلی خودمون و …
هرگز فست فودها و ساندویچ ها و نوشابه و نوشیدی عای گازدار مصرف نمیکنم مگر در سفر باشه و مجبور باشم فست فود بخورم
تا حدامکان از خوراکی هاییکه که کارخانه ای هستن و مواد نگهدارنده دارن استفاده نمیکنم.
خلاصه این بخش اینه که خیلی مراقب هستم توی این ضمینه خوراک
ورزش و فعالیت های بدنی:
این بخش هم خیلی برام مهم و مفیده. با دوستان باشگاه اجاره کردیم و هفته ای سه بار میریم.
شنا و اب هم خیلی بهم ارامش میده و کل انرژی های منفیو ازم پاک میکنه هفته ای یک تا دو بار.
همیشه لباسای مرتب میپوشم اکثرا خودمو خوشتیپ میکنم.
حجامت سالی یک بار در فصل بهار انجام میدم
مسافرت هم خیلی تمرکزم رو میبره بالا. سالی چند بار میرم. و همچنین مسافرت خارج کشور سالی یک تا دوبار که هربار 20روز میمونم. البته این مسافرت کاریه ولی باز دوتا نشون با ی تیر هست. و خیلی ایده ها بهم میده خیلی نگرشم عوض میکنه هربار و غبارهایی که میشینه رو ذهنمو پاک میکنه.
طبیعت تو فصل بهار که اینجا کوهستانهای بسیار زیبایی داره تو بهار و واقعا روح بخشه.که با دوستان میریم توی این فصل و فرصتو از دست نمیدیم.
شطرنج زیاد بازی میکنیم با دوستان. ی برنامه هم دارم توی گوشیم که انلاین با افراد دیگه در کشورهای دیگه دنیا بازی میکنم. این بازی برای من خیلی مفیده
نوشتن: تجربه هام و نکات برجسته کتابایی که خوندم و بنظرم موثره توی زندگی یاداشت میکنم.گاهی شده ساعت سه شب چیزی یادم اومده پاشدم نوشتم.
کتاب خونی علاقه دارم و این کارو انجام میدم. کتابهاییم که خیلی موثر بوده تو زندگیم و تغییر باورهام چند بار خوندم.و قسمتهای مهمش یاداشت کردم و عکس هم گرفتم ازش توی گوشیم زود به زود نکاش میکنم
یک پوشه دارم توی گوشیم بنام عباس منش. کل فایلهای عباس منش اونجاست و گوش میدم مرتب. بعضی هاشو دها بار گوش دادم و شاید بگم بخش هاییشو حفظ شدم
کل فعالیت های مربوط به بعد مادی که تا حد امکان سعی کردم گلچینشو بنویسم خیلی روی ارامش و درنتیجه بالا بردن تمرکزم موثره.
?بُعد روحی
قران زیاد گوش میدم. یک برنامه دانلود کردم که هم صوتی هم ترجمه داره همزمان.
البته توصیه شخصی من اینه قبل مطالعه قران باید یک اصولی رو بلد باشید و چهارچوبشو یاد گرفته باشید. بقول معروف الف بای قران.دیدگاهتون توحیدی باشه.
نماز رو سعی میکنم بموقع بخونم که یک تمرین خوبیه برای منظم شدن و خیلی موثره برای اینکه همیشه توی مسیر اگاهی باشیم. قبلا پیش خودم میگغتم اخه یعنی چی این همه نماز نه یک بار نه صد بار نه هزار نه یک سال نه ده سال. ولی الان میفهمم که چقدر موثره نماز در اینکه همیشه توی مسیر هشیاریم باشم. البته باز به این برمیگرده که اون الف با و قِلِق رو یادگرفته باشیم.
هر روز هر روز این باورو با خودم تکرار میکنم که هیچ احدی توی دنیا نه میتونه بهم ضرری بزنه نه نفعی برسونه. و این خودمم که سرنوشت خودمو با دست خودم مینویسم چون خواست خدا هم همین هست. و این سرشار از انرژی و انگیزه و ارادم میکنه.
هر روز این باورو تکرارمیکنم که فکرمو مشغول نمیکنم چی میشه و چی نمیشه، به این فکر میکنم که چه کنم و چه نکنم. هرچی میشه حتما بنفعمه و در جهت رشدمه
عسی ان تکرهوا شیء و هو خیرٌ لکم
یعنی ای بسا از چیزی بدتون بیاد در ظاهر ولی خیر شما در اونه
و به خدا اعتماد میکنم در این زمینه خیلی ماهر شدم .
سپاسگذاری
شاید بگم مهمترین بخش زندکی هر ادم که سرنوشت هر ادمو رقم میزنه سپاسگذاریه. توی اول هر رکعت نماز الحمدالله هست و اخر رکعت هم و بحمده هست. اصلا نماز سپاسگذاریه . همه عبادات بنوعی سپاسگذارین. کل دین سپاسگذاریه
اینکار رو همیشه در شب و روز و هرجایی انجام میدم و تکرار میکنم
همه اموزه هام رو در قالب مثال و تشبیهی که قابل تجسمه برای خودم تعریف کردم. و این خیلی کمکم کرده که این اموزه ها کَنده کاری بشه تو روحم. توی دبیرستان هم رشتم ریاضی که بود هیچ وقت فرمولای ریاضی و فیزیکو حفظ نمیکردم. بلکه با مثال درکش میکردم که الانم بعد سالها یادم مونده این فرمولا.
???
کل این مطالب در دو بُعد کمک بسیاری به من کرده در جهت ارامشم در نتیجه تمرکزم و توانایی بهتر در جهت کنترل ورودی هام. امیدوارم برای هرکسی که میخونه مفید باشه و من هم بشخصه از تجربه دوستان استفاده کنم.
بهمن خادمی عزیز سلام
جمله انیشتین بسار اموزنده بود ممنونم
موفق باشید
سلام خدا بر شما سعید عزیز. ممنون از توجهت?
سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد عزیزم . استاد بزرگوارم به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین هدیه هایی که خداوند در زندگی به من داد آشنایی با شما و سایت زیباتون و علل الخصوص دوستان هم فرکانسی و عزیزم بود .
استاد عزیزم من نظرات آخر رو خوندم و واقعا تاب نیاوردم و گفتم که من اینبار می بایست که داستان زندگی خودم رو بنویسم که چطور بودم و چطور شدم .
راستش استاد من از بچگی تمام رفتارام با تمام بچه ها فرق داشت ، نمیتونستم با بچه های هم سن و هم جنس خودم دوست بشم ، بزرگ شدم و تو مدرسه کلی آزار و اذیت شدم به خاطر این مشکلم . چند مدت پیش بود فکر میکنم که داخل اینترنت جستجو کردم و دیدم که تنها نیستم و خیلی ها هستند که مثل منن . ممکنه تا به حال حدس زده باشید که من ترنسکشوال هستم . چند وقت پیش یعنی حدود 1 سال و نیم پیش بود فکر کنم که تازه فهمیده بودم همچین چالشی در زندگی من وجود داره که باید حلش کنم خیلی افسرده شده بودم و به شدت استرسی و نگران و مضطرب شدم .
واسه عزیزانی که نمیدونن ترنسکشوال چی هست باید بگم که روحی متضاد در یک جسم . به عنوان مثال جسم من کاملا مردانه هست اما روحی متضاد در وجود من جریان داره و خیلی ها میگن بنا به اختلالاتی و اینجور چیزها این اتفاق میفته که من به اونش کاری ندارم .میخوام بگم که مسئله ای که باعث میشد من روز به روز افسرده تر بشم چطور تبدیل به نقطه قوتی شد برای من .
خب از روز اول اول شروع میکنم که باعث شد مسیرم کلا عوض بشه و من وارد مسیر به این زیبایی بشم . یکی از دوستان داخل کلاسمون بهم پیشنهاد داد که چند روزی برم باهاشون سر کار ، منم از خدا خواسته چون اون موقع میخواستم برم وارد شرکت های هرمی بشم و پول نداشتم و بقیه داداشم که میرفتن و من به اونا حسودی میکردم قبول کردم و گفتم که همینطور میرم اونجا کار میکنم پول خریدم رو به دست میارم و وارد کار میشم .
قبول کردم و بعد از یک هفته که دقیقا هفته آخر اسفند بود با اون دوستم و چند نفر دیگه رفتیم سر کار . دو روز اول به خوبی گذشت اما روز سوم و بقیه روز ها مسخره کردنها و تیکه انداختن ها شروع شد . من کلی استرس میگرفتتم که خدا چرا من ؟ چرا بین این همه آدم فقط باید به من گیر بدن اون هم به خاطر رفتارهایی که اصلا خودم نمیدونم چی هست ! چرا باید مدام احمق جلوه کنم بین این همه آدم که بین اونها در کلاس درسمون من شاگرد اول بودم ؟ همه ی اینها سئوالاتی میشدن که من آخر شب که ساعت 12 بود میومدم خونهه با گریه ی شدید از خدا می پرسیدم و خودم رو لعنت میکردم و خدا رو هم همینطور که واقعا چرا ؟
توی اون یک هفته که رفتم سر کار کلا یه آدم بی اعتماد به نفس و ضعیف شده بودم . هر کس هر حرفی میزد زود به خودم میگرفتم و همه توی جمع مسخره ام میکردن .واقعا باور کرده بودم که من مضحک ترین آدم دنیام و مسخره ترین اونها . از خودم بدم میومد .البته بگم که این در قبل تر هم وجود داشت اماکمرنگ تر بود .
بعد از اون یک هفته که گذشت و وارد تعطیلات عید نوروز شدیم با دید و بازدید هایی که میرفتیم و این تمسخر ها و رونده شدن ها بیشتر میشد من کلا افسردگی گرفتم . اون موقع یاد میاد خواهرم دوره هدف گذاری شما رو گرفته بود و نگاه میکرد .من کلا ببخشید ولی نمیدونم چرا بدم میومد از شما . آدمی که مشعل راهم شد در مسیر زندگی من ازش بدم میومد اون موقع . به خواهرم نگاه میکردم میگفتم خدایا من باید برم یک هفته مثل … کار کنم تا یه پولی واسه خرید به دست بیارم اون وقت این میره 500 تومن میده یه دوره میخره ..
گذشت و همینطور ادامه داشت و من ضعیف تر از همیشه میشدم . وسط های عید بود که رفتیم توی یک جمع و به رفتار های خواهرم دقت کردم . دیدم چه با اعتماد به نفس حرف میزنه ، چه همه میخوان اون رو .. گفتم نکنه واسه همین دوره الکی هاست با خودم گفتم حالا صبر کن منم نگاه کن چی میشع مگه ؟؟
اومدم خونه بعد از مهمونی و همون شب دوره هدف گذاری رو نه ولی دوره آنلاین رایگان اعتماد به نفس رو نگاه کردم . چون واقعا اون موقع بیشتر از هر چیزی نیاز به یک اعتماد به نفس قوی داشتم .استارت خوشبختی ای که الان من حس میکنم تو زندگیم از اونجا شروع شد .
نگاه کردم و واقعا باید بگم عاشق شما شده بود و مدام فایل های رایگان رو نگاه میکردم . یادمه تو یک فایل گفتید کتاب بخونید و من اولین کتابی که شروع کردم به خوندن کتاب چشم و دل بگشا از کاترین پاندر بود . وای که چه لذتی داشت خوندن اون کتاب در شب ها . مسخره شدن ها ادامه داشت اما من یه حس لذت بخشی رو اضافه کردم بودم به خودم .
گذشت و گذشت تا یک فایل شما گذاشتید اردیبهشت بود فکر میکنم حالا نمیدونم دقیقا که خبر دادید که یک دوره رو با قیمت بیشتری گذاشتید داخل وب سایت . نمیدونم چه حسی بهم گفت که تا 6 ماه دیگه من تمام دوره های استاد عباس منش رو خواهم داشت و این رو روی چرخ اقبالی که از کتاب کاترین پاندر یاد گرفته بودم کشیدم و نوشتم .
گذشت و مرداد ماه رسید . خیلی جالب بود شما فایلی رو گذاشتید و گفتید که بخش عقل کل راه افتاده و به نفر اول 500 هزار تومان هدیه میدید هر هفته .
استاد من تاریخ ها رو به یاد ندارم ودر این بین اگر تداخل تاریخی وجود داشت ببخشیدم.
استاد من به دنبال برطرف کردن یک خواستم بودم ولی کلی خواسته دیگه که کم کم برام نمایان میشد در این بین رو به دست میاوردم همینطور ..
یک هفته گذشت از اون هفته و من هر هفته توی بخش عقل کل فعال بودم . هر هفته هم جایزه میگرفتم.شاید باورتون نشه ولی اون هفته های اول این استرس رو هم داشتم که نکنه توی عقل کل هم من رو پس بزنن و منزوی بشم .
استاد بزرگوارم طولانی نمیکنم 6 ماه نشد اما 8 ماه طول کشید و من تمام دوره های شما رو به دست آوردم .که دقیقا شد سال بعدش یعنی عید سال بعد .
در طول این یک سال نمیگم کامل اون حس منفی سرکار رفتن با بچه ها و … از بین رفت اما کم رنگ شده بود ، خیلی کم رنگ ….
دقیقا یادم میاد روزی که واقعا فهمیدم که من کی هستم .. که شب بود روز 9 فروردین ساعت های 3 فکر میکنم یک فایل از دکتر هلاکویی گذاشتم و تماشا کردم .داشت با یک پسر همجنسگرا صحبت میکرد و میگفت تو هم حق زندگی کردن داری و اینگونه مواردی .
من نمیخوام هیچ قومی رو یا هیچ گروهی از مردم رو توهین کنم بهشون ولی از اینکه خودم رو همجنسگرا میخوندم واقعا بدم میومد و میگفتم من هرگز به خاطر یک حس مسخره کل زندگیم رو داغون نمیکنم .بازم میگم توهین نمیکنم این فقط در رابطه با خودم بود .
خیلی از ویژگی های من با اون پسر یکی بود و داشت کم کم از خودم بدم میومد ولی به آخرای فایل رسید و اون پسر گفت که من از جسم خودم راضیم و میخوام در همین جسمم بمونم . این یک روزنه امید رو داد بهم چون من کاملا بر خلاف اون بودم حتی از 4 سالگی خودم هم یاد میومد این موضوع رو. رفتم و تو اینترنت در مورد همجنسگراها بیشتر تحقیق کردم و با گروه های مختلف آشنا شدم . به دسته ترنسکشوال رسیدم . همیشه وقتی بهم میگفتن ترنسه رو ببین خاک توسرش ببین چیکار کرده با صورتش منم ناخوداگاه فکر میکردم یک کار واسه خودنمایی کردن هست و فهش میدادم وکلا توی ذهنم از ترنس همچین چیزی ساخته شده بود و وقتی با ترنسکشوال بیشتر آشنا شدم و دیدم که نه بابا من اصلا مخترع ترنسکشوال هستم فکر کنم .خخ چون هر ویزگی ای که در این گروه بود رو من در خود میدیدم .
استاد دو تا حس مختلف در من به وجود اومد .یه حس شادی زودگذر چند روزه و بعدش یک حس افسردگی و ناراحتی طولانی مدت . شادی چند روز واسه این بود که فهمیدم چرا توی جمع مدام رونده میشم ، مدام منزوی هستم . دیدم که نه اونا از من خوششون میاد اتفاقا و جمع میخواد که من رو بپذیره اما من خودم اون جمع رو نمیخوام . چون خودم رو متعلق به جمع دیگه ای مدونستم . مدام توی جمع مسخره میشدم و منزوی چون دوست نداشتم اون جمع رو و خودم رو غریبه میدیدم .
همون موقع بود که گفتم من باید تا سال دیگه تمام مراحل تغییرم رو بگذرونم . و دقیقا از 14 فروردین که بود وقت روانپزشک گرفتم و مراحل درمانی خودم رو شروع کردم .
استاد با اینکه میرفتم روانپزشک و پیش روانشناس اما کلی افسرده بودم ، که چرا من ؟ خدایا مگه من چیکار کرده بودم ؟ چرا تو جسم واقعی خودم نیستم ؟ مدام از همه چیز شکایت داشتم .
یه روز عصبانی اومدم پای نت نشستم و ایمیل زدم به گروه شما ، تمام مشکلاتم رو نوشتم و گفتم که چرا من اینطوری هستم .
در این بین فایل های بی نهایت زیبای شما رو هم میدیدم . خب حق میدادم به خودم که این همه ناراحت باشم ، چون بالاخره علاوه بر دید منفی ای که خودم به خودم داشتم جامعه هم همون دید رو به من داشت .
استاد من از فایل های شما یاد گرفتم که اون مشکلات چالش هستند و نه مشکل . من یاد گرفتم که اونها فرصت هستند برای درک بهتر زندگی . اونها اومدن تا من رو رشد بدن و نباید دید من به اون ها به شکل یک مشکل باشه .
دیگه کارم شده بود دیدن فایل های شما و استاد بهرامپوز عزیزم که فایل های ایشون رو هم به شکل دیگه ای به صورت هدیه دریافت کردم .
کلا به من میگفتن مدیر عباس منش ، نماینده افتخاری استاد تو خونه …
روز به روز حالم بهتر و بهتر میشد .
استاد خیلی چیزا یادم دادید که نمیدونستم . دید مردم ، تضاد ها ، رنج ها و لذت ها ، هدف اصلی زندگی و … به خاطر همه اینها ازتون ممنونم .
حالا یک سال و نیم شده بود که من یک سال اون رو از صبح که پا میشدم ساعت 12 شب از پای سایت شما حرکت میکردم برای بخش عقل کل و بخش دیگه رو هم که با فایل های شما سر میکردم .
کم کم وارد فضای مجازی شدم . دیدم که وای چه جامعه ای داریم ما ترنس ها .
هر چی پیج میدیدم فقط ترنسها میگفتن ما بدبختم .
خیلی جالب بود یه جایی خوندم که میگفت ترنس یعنی ت : مثل تنهایی ! ر : مثل رهایی از خانواده .ن : مثل نه شنیدن .س : مثل سردی مردم با تو . کلی غم میخوردم به حال جامعه خودم که چرا واقعا باید ما اینقدر افسرده باشیم .
به یک چیزی پی بردم . من 1 سال و نیم از زندگیم رو وقف چیزی کرده بودم که هیچکدوم از این ترنسها این کار رو نکرده بودن . من یک سال و نیم روی خودم کار میکردم . حتی یک سال اون رو فقط کار میکردم روی خودم تا منزوی نباشم بدون اینکه بدونم ترنسم ولی این افراد خیر .
به چیز جالب دیگه ای هم پی بردم و اون هم این بود افرادی شدن الگو برای جامعه ترنس ، افرادی شدن آموزش دهنده بحث ترنسکشوال و … به مردم و حتی خود جامعه ترنسکشوال که پر از غم هستند ، پر از تجربه های تلخ هستند و کسی که تجربه تلخ داشته باوری غلط داشته و این باورش رو میاد به دیگران منتقل میکنه و همینطور ادامه داره و روز به روز جامعه ما افسرده میشن .
استاد تصمیم گرفتم که رشته ام رو تغییر بدم و برم رشته روانشناسی . خیلی دلم میخواست برم اما فهمیدم که از دوره کارشناسی و اینجور چیزا هست فکر کنم که من زیاد سر در نمیارم ازش . ورودی کاردانی بودم رشته برنامه سازی که فورا رفتم آموزش و ترم پیش رو رو بیخیال شدم و وارد رشته روابط عمومی شدم که از طریق اون که ارتباط نزدیکی با روانشناسی داره بتونم وارد رشته روانشناسی بشم .
استاد با خودم عهد بستم با این حدود دو سال کار کردن روی خودم وبه دست آوردن دانش در رشته ام بشم یک چراغ و مشعل دقیقا مثل شما برای جامعه خودم .
قدم های کوچکی رو هم اکنون دارم بر میدارم مثل ساختن کلیپ های انگیزشی مخصوص ترنسکشوال ها و یا پیج انگیزشی ترنسکشوال و … .
استاد دارم فکر میکنم اگر همون خاطره تلخ نمیومد وارد زندگیم بشه یعنی همون کار کردن با همکلاسی هام من هرگز خود واقعیم رو نمیشناختم ، هرگز هدف والای خودم رو نمیشناختم .
اگر هم میرفتم وباز خواهرم رو در حال دیدن برنامه های الکی از نظر اون موقع ام نمیدیدم من هم میشدم یکی مثل تمام آدم های غم زده جامعه خودم .البته انسانهای فوق العاده پرانگیزه و شاد هم هست در جامعه ما اما بیشترینشون متاسفانه درگیر همین مسئله هستند و حتی خیلیها خودشون رو به اشکالی در میارن که واقعا … اما من از شما یاد گرفتم که هر کس مسئول زندگی خودش هست . من تنها میخوام مسیری رو شروع کنم مثل شما که فقط عده ای که با من هم فرکانس هستند وارد اون مسیر میشن نه کس دیگه ای .
راستی از حال این روزهای خودم بگم . خانوادم به شکلی فوق العاده زیبا من رو پذیرفتن ، دوستانی پیدا کردم در بین ترنس ها که هم فرکانس با خودم هستند یعنی شاد و پر انرژی ، درسته که بیرون کار نمیکنم اما کاری رو داخل منزل دارم که از پس هزینه های دانشگاه و دکترم بر میام و قوق العاده از این مورد راضیم . استاد این رو هم بگم که من همیشه وابسته میشدم ، خیلی زیاد اما الان دیگه اون حس وابستگی رفته و جای خودش رو داده به عشق .
تمام کسایی که فکر میکردم وابسته بهشون هستم نمیدونم تصمیمم درست بوده یا نه همه شون رو از لیست مخاطبینم پاک کردم و واقعا الان میتونم بگم که شادتر هم هستم و از این کارم واقعا راضی . نشونه هایی از کسی در زندگی خودم میبینم که دقیقا مثل خودم هست و اون هم ترنس بوده اما ترنسی که جسم مونث بوده اما روحی مردانه داشته و واقعا با دیدن اون همون عشقی که شما میگید تهش به خدا و انرژی منبع میرسه رو میبینم درسته هیچ ارتباطی با اون ندارم اما همین لذت و احساس خوبی که بدون وابستگی هست برای من لذت بخش تر از همه چیز هست .
همیشه از کارهایی که مربوط به دختر ها بود بدم میومد ، بدم میومد نه به خاطر اینکه حس نداشتم به خاطر اینکه مسخره میشدم . اما الان کارها رو با ظرافت تمام انجام میدم ، نظر هیچ کس برام مهم نیست تا جایی که داداش هامم مامانمو پس میزنن و میگن که بزار که ایشون غذا رو درست کنه .
استاد مسخره شدن ها کاملا الان برعکس شده ، اگر هم باشه من جدی نمیگرم میگم بزار بگه .یه مثال جالب به ذهنم رسید اون هم اینه که دو سطل زیبا داریم داخل یکی آشغال میریزیم و داخل یکی پر از عطر و گل های خوشبخو . خوب سطلی که گل و عطر داشته باشه معلومه که به بقیه عشق و زیبایی میبخشه و به دیگران حس خوب میده و سطلی که پر از آشغال باشه فقط کثافت و بوی بد . ذهن افراد اطراف من هم همینطور هست .بعضی ها ورودی مثبت داشتن و گل و عطر داخلشون هست و بعضی ها هم که از همون بچگی عادت داشت به کثافت و اون آشغال ها پس تغصیر من نیست ، تغصیر خودشه که اجازه داده این آشغال ها وارد ذهنش بده و بوی گند اون افراد اطرافش که من باشم رو به نوعی به تعریف خودش برنجونه .
استاد من عادت دارم رمان بنویسم اگر زیاد شد ببخشید . اما واقعا داستان زندگی من بود که از قعر تاریکی به خوشی و لذت رسیدم انشالله همگام با شما و سایت زیباتون این مسیر رو میخوام که ادامه بدم.
آهان راستی این رو اضافه کنم که پول اون یک هفته کار کردنم صرف نتورک نشد چون فهمیدیم که تقلبیه خخخ. به بقیه دوستان هم پیشنهاد میدم نریییییددد که ما رفتیم خیری ندیدیم .البته اینم تجربه خانواده ما بوده شاید بقیه موفق باشن.
در خدا شاد و سعادتمند باشید
سلام دوست عزیز ? امیدوارم که حالت عالی باشه
بسیار لذت بردم و آگاه تر شدم
و به یک آگاهی جدید رسیدم در مورد دوست خودم که چرا اینطوریه والان میفهمم که دلیلش چیه و اون اصلا تقصیری نداره و از خداوند و شما سپاس گذارم که این آگاهی رو در اختیار من قرار دادید??????????????
سلام دوست عزیزم جناب اشرفی عزیز . خواهش میکنم و خداوند رو سپاس گذارم که چنین اتفاقی افتاد . بله درسته . اما هدف زندگی و رسیدن و نزدیکی به انرژی منبع چیزی فراتر از جنسیت هست و بعد از مرگ ما کاملا به خداوند میرسیم پس قطعا چنین مواردی نباید مانع رسیدن ما به سعادت در این دنیا بشه . شاد و موفق باشید .
درود برشما
???????????????
روزگار عالی از متنتون استفاده کرد خیلی عالی بود ، خوشحالم که اینقدر دوستان عالی هستن و ازشون انرژی میگیرم. ممنون
دوست بزرگوارم خانم تلنگی عزیز از شما نهایت سپاس و تشکر رو دارم . براتون بهترین ها رو آرزومندم .شاد باشید
سلامدوست عزیز
رمان واقعی واقعا جذابی بود برام و یسری آگاهیها بهم دادین.
سپاسگزارم
با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما بزرگوار
سلام دوست خوبم و متشکرم از شما . من هم برای شما زندگی پر نشاط و پر از موفقیت رو آرزومندم . شاد باشید
سلام
ایشاا… همیشه خوش و خرم وشاد پیروز و سر بلند کامیاب و ثروتمند باشید
الهی آمییین
جناب شب خان عزیز من هم برای شما آرزوی سعادت و خوشبختی بی نهایت رو آرزومندم .موفق باشید
دوست نازنینم سلام
خیلی برای شما خوشحالم که رسالتتون رو در زندگی پیدا کردید و با ایمان راهتون رو ادامه میدید
هر روز به این هدف والا فکر کنید و هر چه سریعتر از خودتون استادی بسازید که بتونید نور امید و عشق رو در همنوعان خودتون روشن کنید
شما رسالتی مهم و والایی رو دارید
آرزوی بهترینها رو براتون دارم
سلام خانم اقبال بزرگوار . متشکرم از شما و از انرژی زیبایی که به بنده منتقل میکنید . براتون توفیق رسیدن و اجرایی کردن تمام رسالت های زندگیتون رو دارم . موفق باشید
سلام امیدوارم در ادامه زندگیتون پیروز و سربلند باشید هر چقدر که با خودتون در صلح باشید و جهان زیبا ببینید و شخصیتی زیبا و محکم بسازید در روابط با ادما خیلی موفقیت ها رو میتونید کسب کنید و خودتون در دل مردم جا بدید و همه شما رو دوست دارند
*اگر مقبول بود به رد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نگردد
سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که شما در جمع خانواده عباسمنش یها هستید احتمالاشما باید در رده سنی بچه های من باشید .من احترام زیادی برای شما و دیگر دوستان ترنس شما قائل هستم امیدوارم روزی بیاد که نگاهمان به شما تغییر کنه و بدانیم که شما ها روح خدا در خود دارید.فرقی نمیکنه که روح تان با جسمتان فرق داشته باشه .براتون بهترینها رو آرزو دارم موفق و شاد باشید
سلام خانم آباذری عزیز متشکرم از شما برای دیدگاه انرژی بخشتون . من هم خوشحال هستم که دوستانی هم فرکانسی مانند شما دارم و برای شما آرزوی موفقیت روز افزون میکنم . و بله همه ی ما انسانها بخشی از خداوند هستیم ، تکه ای از خداوند و خداوند رو در وجود خودمون میتونیم پیدا کنیم اگر واقعا به دنبالش باشیم … موفق باشید
درود بر شما. کل متنتون رو خوندم و چیز عجیبی واسم نبود چون من ایران که زندگی میکردم چند سال پیش توی جمع دوستان رفتم و دیدم که یکسری از بچه ها ترنس بودن و من از همون اولش بدون هیچ توهین و چیزی از خود دوستان سوال کردم چون هیچ اطلاعاتی در این باره نداشتم. یه مدت که گذشت و بیشتر صمیمی شدیم دیدم که واقعا چقدر مهربون و دوست داشتنی هستن و واقعا از چیزی هم که ناراحت میشدم هر دفعه ایی که بچه هارو میدیدیم تو جمع همش از مشکلاتی که توی جامعه ایران داشتن میگفتن با اینکه کارت شناسایی هم داشتن میگفتن هی پلیس دستگیرشون میکنه و خیلی اذیت و تحقیرشون میکنه. واقعا باعث تاسف بود و ناراحت میشدم. دوست عزیز توی ایران خیلی ازین مشکلات هست چون یکسری از مردم ما هنوز نمیتونن اینچیزهارو باور کنن و شما هرچقدر هم واسشون بخوای توضیح بدی بخاطر اون فرکانسی که هستن اصلا حرف های شمارو نمیشنون چه برسه بخوان قبول کنن و این هم مشکلی هست که از سالهای پیش در ایران شروع شد. این چیزی که من از صحبتهای استاد و چیزهایی که دیدم یاد گرفتم و دارم انجام میدم و واقعا به نتیجه رسیدم این هست که شما وقتی فرکانس خودتون رو تغییر بدید و همیشه به نکات مثبت خودتون و اطرافیان و حتی جامعه تمرکز کنید همون چیزهایی رو که میخواید به سمت خودتون میکشید و ناخوداگاه از افراد و شرایطی که باعث آزرده شدن شما میشه دور میشید. امیدوارم که همیشه بهترین لحظات رو داشته باشید و هرجا که هستید شاد و پر از انرژی مثبت باشید و ایمان به خدا که مهمترین چیز هست. ???
سلام دوست خوبم جناب حسینی عزیز .متشکرم برای وقتی که گذاشتید و تو ضیحاتی که ارائه دادید . بله درسته بچه های ترنس زجر میکشن اما مقدار خیلی زیاد این زجر به خاطر ندونم کاری ها و همچنین تمرکز روی لذت های زودگذر و لحظه ای هست .انسان زرنگ دو بار از یک سوراخ گزیده نمیشه . به قول استاد عزیز به سمت خواسته ات حرکت کن و انتخاب اشتباهی کردی اون رو نایده بگیر اما دوباره تکرار نکن . اگر این افراد رو پلیس میگیره می بایست با خود فکر کنند که دلیل این امر چیه ؟ که فکر میکنم کاملا مشخصه .تا از تکرار مجدد اون جلوگیری کنند . اما اینکه توی جامعه ایران با اونها بد رفتاری بشه رو باهاش تا حدودی موافق نیستم . هر جامعه ای یک فرهنگی داره و شخصی که بخواد متضاد با اون فرهنگ رفتار کنه حالا چه ترنسکشوال و جامعه ترنس و چه هر شخص دیگه ای با مشکل رو به رو میشه . اگر فرد ترنس کمی بیشتر متمرکز بشه روی لذت های واقعی متوجه خواهد شد که اینکه بر خلاف جامعه بخواد حرکت کنه ممکنه لذت لحظه ای به اون بده اما در دراز مدت روی اون تاثیرات منفی بسیار زیادی خواهد داشت . من این مورد رو در طی این چندسال که با استاد بزرگوار و آموزش های ایشون همراه بودند متوجه شدم . البته نمیگم که این فرد از خود واقعی خودش بگذره میتونه خود واقعیش رو در خلوت خودش و با خدای خودش داشته باشه … پیروز و موفق باشید
ادامه پست اول
اما در مورد این مسابقه ,من چون تو تلگرام و اینستا نیستم ,و فقط ایمیل و بررسی میکنم, ایمیل دانلود جدید از استاد برام نیومده بود!!!ولی ایمیل تخفیف 40 درصد اومده بود.
من روی میزم هر روز صبح این جملات میخونم
صبح بخیر
خدا با تو صحبت می کند
من امروز به تمام مشکلات تو رسیدگی میکنم
من برای این کار به کمک تو احتیاجی ندارم
پس سعی کن نگران چیزی نباشی و یک روز فوق العاده را سپری کنی
(از کتاب اکنون به وضوح میبینم وین دایر)
و این متن هم است
پیامی از طرف خدا
امروز همه مسائلت را به من بسپار من ان ها را می کنم
تنها ارام باش و شاد زندگی کن ,اینگونه بیشتر دوستت دارم .
خوب این 2 تا متن خیلی روی زندگی من تاثیر گذار بوده ,و وقتی این و2 تا متن و هر روز صبح میخونم به طرز فوق العاده ای احساس نگرانی و ترس و شک هام از وجودم خارج میشه ,نسبت به هر موضوعی و احساس ارامش و امید و ایمان و اطمینان تمام وجودم و میگیره
من هر روز صبح به مدت 2 ساعت اختصاص میدم به انجام تمریناتم
1-شکرگزاری
2-نوشتن خوابهام /نشانه ها/الهامات و اخر هر ماه همه روبررسی میکنم و پیشرفتی که کردم و بررسی میکنم .
3- یک فایل در کامپوتر دارم به اسم تمرینات که داخلش چندتا فایل
فایل تمرین های افرینش
شامل سناریو / نوشتن نکات مثبت نزدیکانم (که همین مورد هم در روابطم با بابا خیلی اثر گذار بود)/از یک رابطه چه میخواهم و چرا / و نکات مهم کلیدی و باور های مهم از جلسات افرینش که خریدم و هر روز همه رو میخونم که خیلی خلاصه وار است
فایل تمرین های عزت نفس
که تمام عزت نفس و در 6 صفحه خلاصه کردم و هر روز میخونمش و تمریناتش هم هر روز میخونم انجام میدم,چون بعضی هاش و اینقدر باید بخونم تا بره در ضمیر ناخود اگهام مثل تاثیر جسم بر ذهن یا توجه به جملاتی که در برخورد با دیگران میگم حتی نزدیکانم و……………..و مخصوصا یاداوری موفقیت ها گذشته و من خودم هم هر روز موفقیتهایی که بدست می اورم و بهش اضافه میکنم (این تمرین بینظیر )/ تمرین اینه
فایل تمرین های ثروت
الان ثروت جلسه 24 هستم و ثروت شامل 5 تا فایل کردم / فایل مقدمه / فایل عدم تاثیر عوامل بیرونی / فایل فراوانی / فایل لیاقت / فایل تحسین و تمجید از ثروتمندان / فایل ارزشمند بودن پول
هر فایلی مباحث مربوطش و , در یک الی 2 صفحه خلاصه کردم و هر روز میخونم و تمرینات هر کدوم که نیاز به search داره رو هر روز به یک مبحث اختصاص میدهم
4-یک فایل پاور پونت که درستش کردم با عکس هایی که دوست دارم و هر روز میبینمشون ,که این واقعا بینظره و انگیزه بخش ,که عکس خانه هام و ویلاهام و ماشین هام و همسر مورد علاقم و بیزنسهام و شرکت هامه
5-روزی نیم ساعت دویدن و اهنگهای تجسمی گوش میدم و تجسم میکنم
6-به شدت کتاب میخونم ,و میتونم بگ دیوانه وار ,مخصوصا کتاب هایی که استاد در دوره ها معرفی کردن و کتاب هایی که بچه ها در نظراتشون معرفی میکنن و کتاب نیمه تاریک وجود که خانم فرج پور عزیزم در دوره عشق و مودت معرفی کرده بودن و کتاب هایی که بهم الهام میشه از طروق مختلف ,و به قول داریوش فرهنگ هر کتابی که میخونی کتاب بعدی به تو معرفی میشه
7-چون اینستا و تلگرام نمیرم ,زمانم و میزارم نظرات بچه های سایت و میخونم ,که خودش یک اموزشگاه مجازی خودشناسی,و از تک تک بچه هایی که نظر میزارن سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم به خاطر و جود تک تکشون
8-بچه ها خیلی روی کنترل ذهنم کار میکنم ,یعنی تا ذهنم شروع میکنه به فکر کردن به چیزی ,سریع به احساسم توجه میکنم ,اگر حسم خوب باشه ,به فکرم ادامه میدم ,اگر حسم بد باشه ,جایگزنی براش پیدا میکنم ,و این کار و به لطف الله ,اگاهانه انجام میدم و هر روز تلاش میکنم ,کنترل افکار ذهنم و بهتر و بهتر کنم ,و این تا اخر عمر به لطف الله ادامه داره
بچه ها یه نکته دیگه هم که استاد همیشه میگفتن ولی من واقعا درکش نمیکردم این بود,که بدون استثناء در تمام دوره ها میگفتن ,تا زمانی که تمرینات انجام نشه ,نتیجه ای نیست ,و دلیلش اینه ,که با انجام تمرینات ,واقعاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکل فکر کردن مغز ما عوض میشه ,برای همین انجام تمرینات اینقدر تاثیر گذار و مهم است و استاد روش تاکید دارند,ومن با انجام تمرینات ,کنترلم روی ورودی های ذهنم به لطف الله,روز به روز دارم بهتر و, بهتر میکنم ,و من این موضوع و با انجام تمرینات دوره ثروت 1 ,بیشتر و بیشتر درک کردم به لطف خدا ,ویک موضوع دیگه هم که هدایتم کرد که تمرینات و با جدیت و دقت بیشتر انجام بدم,برنده مسابقه 90 ,اقای کامران کامران فر بود , که همین جا بهشون تبریک میگم و ممنوم بابت اون 4 تا نظری که قبل از مسابقه گذاشته بودند, یه حسی به من میگفت ,برنده این مسابقه ,رو حتما همه نظراتش و بخون ,(چون من مدت ها بود ,از خدا خواسته بودم ,هدایتم کنه ,که بفهمم چطور تاثیر اموزه ها رو سریعتر و رااحتتر در وجودم ایجاد کنم,و همچنان این درخواست و ازش میکنم ,البته در همه موارد,و هدایت ها روز به روز به سمت من جاری است به لطف الله )و وقتی برنده اعلام شد ,با کمال تعجب دیدم ,فقط 4 تا نظر داره ,با اینکه مدت کمی نیست عضو,ولی همون 4 تا نظری و که خوندم ,دنیایی درس به من داد,که پیشنهاد میدم حتما نظراتشون و بخونید,نکته ای که از نظراتشون ,فهمیدم ,این بود که خیلی متعهد به انجام تمرین بودن ,و تا زمانی که یک تمرین ,در وجودشون رخنه نمیکرده,اصلا سراغ موضوع بعدی نمی رفتن , و وهمین موضوع باعث شد ,که من تمام دورهایی که گذروندم و ,باورهای خیلی مهم و تمرینات هر کدوم که خلاصه کرده بودم ,خلاصه تر کنم ,و هر روز صبح همه رو دوره کنم , ,و تمریناتی که نیاز به search یا ……. هر روز به یک مبحث اختصاص بدم ,مخصوصا از مباحث ثروت 1 .
ونکته دیگه این جمله استاد که میگن من هم خیلی مقاومت داشتم,بچه ها این جمله در زمان های زیادی به من کمک کرده ,باورتون نمیشه ,که ذهن من چقدر در برابر شروع دوره ثروت 1 مقاومت نشان میداد ,ومن این جمله استاد و که اگر اشتباه نکنم در دوره عزت نفس گفتن ,اویزه گوشم کردم, وهر وقت نجواها شروع میشه و میگه نازی بیخیال ت و به نتیجه نمی رسی ,این حرف ها نان و اب نمیشه و از این حرف ها میاد تو ذهنم ,درونم یاد این جمله میفته و سریع میفهمم که این مقاومت ذهنم در برابر جلو رفتن ,و وقتی روش به لطف الله غلبه میکنم , و ادامه میدم ,حالا اگر خوندن یک کتاب باشه یا گوش دادن ادامه فایل های دوره ای که دارم کار میکنم ,یا کاری که دارم انجام میدم باشه,و قتی به اون نجوا غلبه میکنم به لطف الله ,از اینکه اون یک قدم و برداشتم و این همه پیشرفت حاصل شده برام ,سرمست و خوشحال و شکرگزار خداوند میشوم .و بگم که هنوز هم این مقاومت ها است و از خدا فقط خواستم که هدایتم کنه که بهشون غلبه کنم ,چون از توان من خارج و من به هدایت الله فقط احتیاج دارم
استاد من این خواب و یکسال پیش که تصمیم گرفتم دیگه تو ایران فوق نخونم ,که یکی از بهترین تصمیم های زندگیم بود ,دیدم و همیشه دلم میخواست بنویسم براتون ولی حس نوشتنش نمی اومد ,ولی الان خیلی حسش هست و خوشحالم
من خواب دیدم روز اولی که رفتم امریکا ، توخواب هی مدارک میخواستن،بعد توی یک خیابان پهن وایساده بودم ،سوار یه ماشین خیلی مدل بالا،که حتی اصلا نمی دونم مدلش چی بود اون خیابون ساکت بود ولی کنارش یه اتوبان بود ،بعد که اومدم برم تو ماشین بشینم ،یه اتوبوس خیلی مدرن ,دو طبقه , اومد که کلی هم مسافر داشت و بعد دیدم جلو ماشین عکس اقای خامنه ای بود،بعد گفتم خوب پس اینها ایرانین ،بعد که اتوبوس اومد جلوتر استاد دیدم شما راننده ,اتوبوس هستید ،گفتم ااا برم سوار اتوبوس بشم ،من هم باهاشون برم،بعد گفتم بزار این کارم هم انجام بدم بعد میرم ،اخه تو خواب هی با اتوبوس میومدین و میرفتین با ادم هایی که سوار اتوبوس شده بودن, گفتم بزار بپرسم،مطمئن شم برمیگرده ،چون فکرم تو خواب درگیر کارهای ورودم به امریکا بود,و ذهنم تو خواب میگفت فعلا بیخیال ,حالا بعدا میری پیششون ,توی همین فکر ها بودم که دیدم وایسادین کنار خیابون، ،بعد به زور از ماشین خودم با کلی غر غر تو ذهنم که چرا وایسادین پیاده شدم ,چون فکرم درگیر کارهام بود و میخواستم اول اونها رو انجام بدم و بعد بیام پیش شما و سوار اتوبوس بشم ،استاد از بالای اتوبوس ,که لباس سفید هم تنتون بود و موهاتون بیشترش سفید شده بود , گفتین خوبه اومدی اینجا ،من هم کلی تو دلم خوشحال بودم شما رو و دیده بودم ،ولی نمیتونستم ابراز کنم از در گیری ذهنم ،گفتم بله استاد روز اول دیگه، یه ذره سخت میگیرن، بعد استاد شما گفتین اروم و ساکت اینجا ،نه؟
گفتم بله ،همینجوری که فکرش و میکردم ساکته و ارام ، (اخه من وحشتناک به جاهایی که طبیعت اروم داره علاقه دارم , و از محل زندگی که در سکوت باشه لذت میبرم )، البته تو خواب یه اتوبان پهن کنار اون خیابان اروم و ساکت بود , بعد تو خواب گفتم با خودم اره این خیابون ساکته ولی اون اتوبان که کنارشه سروصدا داره،ولی دیگه چیزی به استاد نگفتم.
استاد من حرف حسم و گوش کردم و خوابم و نوشتم .
استاد من خودم هم لر هستم ,وقتی فایل های رایگان و یا حتی دوره های اموزشیتون و میبینم ,و حرف های که واقعا گرانبها و ارزشمندن و میزنید ,که زندگی من یکی رو که زیر و رو کرده به لطف الله ,و حتی فایل های رایگان که در اختیار عده ای زیادی بدون هیچ هزینه ای قرار میگیره ,با خودم میگم ,فقط یک لر میتونه این حرف ها رو اینقدر دست و دلبازانه بزنه(( ??))
بچه ها چندتا خصوصیت از بابام که هرکسی ما رو میدیدن میگفتن ,بگم که برای خودم خیلی جالب بود بگم ,بابا بسیار مهمان نواز (این خاصیت یک لر ?? )سخاوتمند و بسیار بسیار بسیار بخشنده و دست و دلباز بودن , و اتفاق جالب دیگه در مورد بابا ,این بود با اینکه اموال از خودش به جا گذاشت و لی هیچی به اسمش نبود و بدون هیچ حساب و کتابی به زندگی اصلیش برگشت و این برای من بسیار اموزنده و جالب بود .
امیدوارم بچه های سایت به زودی همدیگر و از نزدیک ملاقات کنیم , خانم فرج پور عزیز ,اقای کامران فر عزیز , اقای غیاثوند عزیز (که پیشنهاد میدم حتما نظرات ایشون هم بخونید که بینظیر هستن در دوره عشق و مودت ) اقای فلاح عزیز و……………. خیییییییلی از بچه ها که اگر بخواهم بگم میشه یه کتاب ? و خانم فرهادی عزیز و مهربانم ,و خانم شایسته عزیز و در کنار استاد سخاوتمندم .ارادت
با سلام موفق و پیروز باشید در پناه حق از نوشته های شما لذت بردم سپاسگزارم
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت اول:
سلام به شما دوست خوب که این متنو می خونی و استاد فوق العادم جناب عباس منش که واقعا ازشون سپاس گزارم که شادی ها و لذت های زندگیشون رو با ما به اشتراک میزان …به نظرم اینکار تون خیلی کمک می کنه که برامون بدیهی تر بشه که داشتن زندگی خوب،ثروتمند بودن،در سلامت بودن،روابط عالی طبیعیه و حق ماست…?
دوست داشتم قبل از اینکه به جواب مسابقه برسیم؛اتفاقی رو براتون تعریف کنم که خیلی دور از موضوع مسابقه نیست و به نظرم خیلی بهمون کمک می کنه که جواب صحیح به سوال بدیم…
موضوع از این قرار بود که من می خواستم در امتحانی خاص رتبه ی یک اون امتحان رو کسب کنم و به قول معروف فول مارک کنم!(نمره ی کامل بگیرم…)خوب رفتم سراغ تجسم کردن!?(باید بگم که تجسم کردن واقعا برای شخص بنده خیلی جواب میده…به خاطر دارید که استاد درمورد خودشون “صحبت کردن” رو میگن و اینکه تماما در مورد خواسته هاشون صحبت می کنن و من فکر میکنم این مورد برای بنده تجسم کردن هست … من واقعا نتایجی رو از این موضوع گرفتم که باور نکردنیه…)
خب! هر شب قبل امتحان ، قبل از خواب رسیدن به هدف نهایی رو تجسم می کردم که توی اون امتحان رتبه ی اول رو اوردم و واقعا از احساس خوب لبریز می شدم…
ولی باید بگم که اون موقع واقعا از فضای این باور ها و برنامه خارج شده بودم …قبلشم هی جهان داشت بهم با نشانه های مختلف پیام میداد … سلامتیم رو از دست داده بودم(اونی که استاد می گفتن اولین نشانه برای اینکه داریم از مسیر صحیح دور میشیم…) و برام یه مشکل جدی پیش اومده بود و برای همین به جای اینکه این تجسم برای کار کند؛افکار منفی زیر به ذهنم می اومد که احتمالا همتون باهاش آشنایی دارید:
-اگه رتبه ی یک نشم چی…
-اگه این همه تلاش کردم ولی نتونم چی…
-اگه فلانی با تلاش کمتر نتیجه بهتر ازم بگیره چی…
-اگه سر جلسه حالم بد شه چی…
نتیجه این شد که به شدت مضطرب و نگران شدم و خوب در روز امتحان نتونستم اون عملکرد رو از خودم به جا بزارم ولی یه اتفاق بسیار جالب در اون امتحان افتاد…دوستان شاید باورتون نشه ولی خدا شاهده که اون احساس ترس و نگرانی کارشو کرد!و من نمی دونم واقعا چه طوری ولی وقتی خواستم نتیجه ی امتحان رو ببینم؛رتبه ی آخر اون امتحان شده بودم و اصن درصد رو منفی زده بودم!
خب!یه دودوتا چهارتایی با خودم کردم و دیدم که اصن بابا من سرجلسه میخوابیدم(?) منفی دیگه نمی زدم و فهمیدم که اشتباهی پیش اومده…رفتم و پیگیری کردم و دیدم که دوستان واحد تصحیح برگه ی من رو با یه کلید دیگه تصحیح کرده بودن(امتحان تستی بود و از همینجا بهشون خدا قوت می گم!?)… خب دوستان این یه نشونه بود! چون واقعا به نظرم طبیعی نیس که از بین 60 برگه فقط برای برگه ی من باید این اتفاق بیفته!
و می بینید که نتیجه ی احساس ترس،اضطراب و نگرانی، ترس،اضطراب و نگرانی بیشتره…
و چقدر خوب خودشون نشون داد و من فکر میکنم با اون اتفاق به ظاهر بد ایمانم اصن بیشتر شد به این قوانین…
فهمیدم که هیچ وقت نباید روی خودمون کار کردن رو قطع کنیم …دوباره شروع کردم و هر روز و هر روز روی باورهام کار میکردم…اول از فایلای رایگان استاد شروع کردم و تصمیم گرفتم تک تک همشون رو تا جایی که نیازه گوش بدم…این روند رو ادامه دادم و تا امتحان ترم این روند ادامه داشت…
خدا شاهده که من برای امتحانات ترم اصن مسافرت رفته بودیم و وقت زیادی برای مطالعه ی دوباره ی دروس نداشتم و تقریبا بدون امادگی زیاد سر جلسه حاضر شدم ولی شاید باورتون نشه در امتحانات ترم،من در 4 درس به هدفم ( رتبه ی یک اون آزمون شدن) رسیدم (تمامی این 4 درس اختصاصی بودم و امتحانات سختی با توجه به نمرات بقیه محسوب می شدن…) و شاید براتون بیشتر جالب باشه که صبح یکی از امتحان ها،(دقیقا یادمه!?) در راه رسیدن به محل امتحان ، رسیدم فقط چندین سوال خاص رو مرور کنم و دقیقا (خدا گواهه) تموم اون سوالات در امتحان اومده بود! یعنی اینگار اصن فقط از جایی که من مطالعه کرده بودم امتحان اومده بود درحالی که من اصن نرسیدم خیلی جاها رو مرور کنم و بخونم!
فکر میکنم حالا واقعا بهتون قدرت باور اثبات شد! و اینکه چقدر یه باور می تونه قدرت مند تر از کار فیزیکی عمل کنه …
نکته ی دیگه ی تو این ماجرا این بود که بعد اون اتفاق به ظاهر بد که واستون تعریف کردم دیگه برام مهم نبود که به خواستم برسم یا نه…به قول استاد رهاش کرده بودم داشتم از زندگیم لذت می بردم و روی باورام کار میکردم و روی نکات مثبت تمرکز می کردم…مخصوصا در تعامل با افراد ،هر نکته ی مثبتی که ازشون می دیدم رو بازگو میکردم و بهشون یاد اور می شدم(به حدی بود که یک از دوستانم که مژه های بسیار بلند و زیبایی داشت ؛این موضوع رو بهش گفتم!)…از نعمت های خداوند که در طبیعت می دیدم لذت می بردم و به خاط آن ها خداوند رو شکر می کردم…خلاصه خیلی سعی کردم روی این موضوع کار کنم(البته واقعا هنوزم با اینکه نزدیک به دو ماهه دارم روش کار می کنم جای کار داره…) و همان طور که دیدید نتیجه چقدر خوب شد و اصن فراتر از انتظار بود…(من در یک درس می خواستم این اتفاق بیفتد ولی در پایان ترم علاوه بر اون درس در 3 درس دیگر نیز عینا همین نتیجه تکرار شده بود…)
یه نکته ی دیگه هم با توجه به صحبت های استاد در این فایل بگم…همینطور که فایل رو دیدید استاد اشاره می کنن به این موضوع که باید براتون خواسته تون مثل خوب شدن جسمتون یا خوردن یه غذای خاص بدیهی بشه …این اتفاق دقیقا در مورد من هم افتاده بود و من اصن فکر نمی کردم که لایق این نیستم و نمی تونم (بعد اون اتفاق) که رتبه ی 1 آزمون بشم…
سلام درود بر استاد عزیز و شما دوستان گل
خدای مهربونم را سپاسگزام که حالتون عالی تر از همیشه هست
من قبلا که از قوانین و ورودی ها اطلاعاتی نداشتم خیلی تلویزیون میدیدم و با اطرافیانم خیلی صحبت میکردم و چون کلا آدم خوش مشرب و بگو بخندیم هم هستم خیلی تو جمع ها گفت و گو میکردم ولی بعد که متوجه شدم وروودی ها باید مناسب باشه تلویزیون را کامل قطع کردم با خیلی از دوستان ذشته قطع ارتباط کردم وتا آنجایی که بتونم از افراد ی که ورودی های نامناسب برام میسازن دوری میکنم . مثلا باشگاه که میرم به ای اینکه با بقیه بگم و بخندم ترجیح میدم فایل های استاد رو گوش بدم یا عبارت تاکیدی که خوذم صوتی کردم و ساختم رو گوش بدم اتفاقا یه بار یکی از بچه های باشگا گفت چی گوش میدی گفتم کتاب صوتی (داشتم عبارات تاکیدی که خودم صوتی کرده بودم گوش میکردم) هدفن رو از گوشم گرفت گفت بده ببینم چی گوش میدی چند ثانیه گوش کرد و گفت با این ورزش میکنی گفتم آره گفت دیوونه ای تو گتم آره خندیدم و به ادامه فایل و ورزشم چسبیدم.
توی خیابون که راه میرم من معمولا زیاد پیاده روی میرم همیشه هدفن تو گوشم هست و یا فیل های استاد رو گوش میدم یا عبارات تاکیدی زو اینجوری صدا های اطرافیانم رو هم گوش نمیدم .. اما موضوع اینجاست که یه سری از اطرافیان ما هستن که نیمی تونیم حذفشون بکنیم مثل خانواده و فایل الان که توی جمع فامیلی یا خانواده میشینم معمولا کمتر حرف میزنم چون تمام حرف هام درباره قوانین هست و چون بقیه حرف هام را درک نمیکنن من هم چیزی نمیگم . وقتی هم که وارد بحث های بیهوده میشن تو دلم میگم واااای چه قدر باور های مخرب دارن و چه قدر اینها عوامل بیرونی را قدرت میدن بهشون و توی دلم به خودم آفرین میگم کهباور های درست دارم میسازم بعنی یه جورایی تحلیل میکنم باور هاشون را و تو خودم دنبالش میگردم که اگر یه همچین باوری تو من هم هست شناسایی کنم .و قبلا بعضی وقت ها باهاشون یکم بحث میکردم که آره تو خالق زندگیت هستی و تو باید شرایطط را بسازی و بقیه هیچ قدرتی ندارن اما اونه قبول نمیکردن و قدرتمند تر ادامه میدادن تاا یه روز استاد توی یکی از فایلهاش گفت که خدا تو قرآن فرموده که اگر کسی حتی به من هم بد و بیراه گفت شما سکوت کنین تا اون بحث را ادامه ندن این مورد خیلیی بهم کمک کرد هم این و هم بی توجهی کردن به حرف هایی که نمی خوام . و وقتی که کار به این جا میرسید یاد این فرم.ده خدای مهربون میوفتادم و کامل سکوت میکردم و یه تکنیکی برای خودم ساختم وقتی حرف های بقیه بر خلاف باورهای درستم هست که توی اون جمع زده میشه من فقط سوت میکنم و عبارات تاکیدی درست رو توی دلم با خودم میگم اینجوری حالم خوب میمونه . من یه کار دیگه هم که میکنم فایل های عبارات تاکیدی رو شب ها وقتی که میخوابم توسط گوشی باصدای خیلی کم نزدیک به گوش سمت چپم قرار میدم و میخوابم تا میاد خوابم ببره همین طور باهاش تکرا میکنم و خیلی وقتها شده که صبح که بیدار شدم دقیق حس میکنم که تا صبح میونه خواب و بیداری همش داشتم عبارات تاکیدی ها رو تکرار میکردم خیلی ذوق میکنم و به خودم آفرین میگم. و یه کار خیلی جالب دیگ که خیلی بهم انرژی میده استاد توی فایل هدف گزاری توی فایل دو گفتن که هدف بگزارین و در موردش با خودتون حرف بزنین من این کار را میکینم انقدر بهم حس فوق العاده ای میده که انگار تو اون موقعیت قرار دارم و با ذوق از خدا سپاسگزاری میکنم .درمورد هدف هام با خود حرف میزنم و راه میرم تو خونه خیابون اتوبوس ماشین یاشگاه هر جا یه دفعه به خودم میام میبینم 3 ساعت که بیرون بودم تو هدف هام قرق شدم و فقط دارم در موردشون حرف میزنم و سپاسگزاریم میکنم . خوب میدونم با این کارم دارم اصله فرکانسی رو کم میکنم و امیدوارم که خیلی زود بهشون برسم.
اول از خدای مهربونم سپاسگزارم که من را به مسیری هدایت کرد که به حقیقت برسم
دوم از استاد عزیز سپاسگزارم که داسته هاشون و آگاهیهاشون رو با ما به اشتراک میگزارن
سوم از شما خانواده سمسم سپساگزارم که هستین و انرژیتون انقدر مثبت و عالی هست که میام تو سایت دلم نمیخواد برم بیرو
از خدای مهربون بهترین ها رو برای همگیون خواستارم
به امید موفقیت و ایمان هرچه قوی تر به خدای یکتا و قوانین هستی
یاحق
دوست عزیز سلام
افرین به شما که عبارت تاکیدی را با صدای خودتون ضبط کردید و گوش میدید /// دست من
ناشنوا باش وقتی به هدفت ایمان داری
ممنون از استاد دوست داشتنی ام خوشحالم که افتخار شرکت در این نظر سنجی نصیب بنده شده بنده نظرات شخصی خودم را نوشته ام امیدوارم جالب باشه براتون:
1_دوری کردن از عواملی که باعث سلب آرامشم میشود به قول قرآن اعراض میکنم از ناخواسته ها و چیزهایی که باعث آزارم میشه
2_توجه به مسیر اهدافم و لذت بردن از مسیرم و توجه به زیبایی های رسیدن به هدفم .به نظر بنده یه رابطه طولی بین هدف و مسیر هستش و به طبع در ورودی های خود ؛ وقتی یه هدف زیبا داری باید مسیر هم زیبا باشه و ازش لذت ببری و همینطور برای لذت از مسیر باید ورودی های خوب رو به خورد درونت بدی تا بتونی از مسیر لذت ببری و اون وقته که هدف مثل رانندگی تو جاده کم کم خودش نمایان میشه برات (نظر شخصی)
3_بدی ها و پلیدی ها در این دنیا بسیاره و من به شخصه توان حل آنها رو ندارم پس ترجیح میدم بهشون فکر هم نکنم ولی در ذات انسان کمک به خلق خدا وجود دارد پس چطور خدمت به خلق کنم ؟! به نظر بنده من با رسیدن به اهدافم میتونم باعث انگیزش خلق خدا و خدمت به اونها بشم پس دیگر نیازی نیست تمرکز کنم روی بدی های جامعه و به فکر حل انها باشم چون واقعیت در توان شخص بنده که نیست شما رو نمیدونم دیگه :-)
4_کوه نوردی و طبیعت گردی و دیدن جاهای جدید و زیبای دنیا رو به شدت بهتون توصیه میکنم از بنده پذیرا باشید این را حتی اگر همراهی نداشتین تنها برید ولی حتما برید شاید در ابتدای سفر یک روزه (اخر هفته ) تنها باشید ولی فراوانی بسیاره و کلی ادم و همسفر جدید میتونید تو راه برگشت پیدا کرده باشید .ادمهای جدید ،ادم های خوب .
5_در راستای بند 4 میخوام بگم که بنده یک مهندس راه و ساختمان هستم و به جزییات بسیار توجه میکنم در طبیعت گردی حتما حتما این کار رو بکنید و به شدت به جزییات دقت کنید چون جزییاته که به نقشه طبیعت گردی شما رنگو بو خاص میده .
شاد سلامت پیروز باشید .
.استاد مرسی از بودنت
سلامآقا بابک ،احسنت بابک جان ،من لذت بردم از خوندن نظره زیبات
متشکرم ازت دوست گلم
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی