این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوستان عزیز در نهایت میخواهم تجربه بزرگ خود را از تغییر باورها ، کنترل ورودیهای ذهن و تغییر مسیر زندگیم برایتان بگویم.
پس از چندین سال که با استاد و این مطالب آشنا شدم و کار کردن روی باورها و افکارم کار همیشگی من شده بود و هست تغییرات بزرگی در زندگیم اتفاق افتاد که ان هم بر اثر چیزهایی بود خود خلق کرده بودم و همه چیز زندگیم تغییر کرد و به مسیر و جایی هدایت شدم که میخواستم .
ودیگر اینکه بارها اتفاق افتاده در شرایطی قرار گرفتم که دیگری در ان شرایط در سختی به سر میبرد و اذیت میشد اما من در همان شرایط از همه چیز لذت میبردم و تنها به زیباییها توجه میکردم و با خود میگفتم حیف نیست این زیباییها را با این افکار بیخود از دست بدهم حتی گاهی اوقات باعث تعجب بعضییها میشد و حتی فکر می کردند حتما من دیوانه شده ام .
دوستان عزیز بیشتر اوقات احساس بسیار خوب و لذتبخشی خصوصا به طبیعت دارم و خدا را سپاسگزارم چون عاشق طبیعت بودم و نقاشی و بیشتر نقاشیهایم از طبیعت است به جایی از دنیا هدایت شدم که اطرافم پر از طبیعت بکر پروردگار است و هر لحظه لذت میبرم و خداوند را شکر می گویم .
باورتان نمیشود حتی اگر گل یا درختی را هر روز هم ببینم انگار اولین بار است و واقعا لذت میبرم .
درختی در نزدیک خانه مان بود که هر روز از جلوی آن عبور میکردیم و در بهار بسیار زیبا و پر از شکوفه شده بود یک روز که با ماشین رد میشدیم با هیجانی به همسرم گفتم : “ وای این درخت چقدر زیباست”
واو با تعجب و البته کمی عصبانیت جواب داد: “
میدونی این چندمین باره که رد میشیم و هر دفعه تو اینو میگی “
اون موقع فکر کردم که راست میگه اما برایم تکراری نشده.
واینها همه اذت زندگی هستند .
از استاد عزیز سپاسگزارم و خدارا شکر می گویم و از جهان هستی میخواهم یاریمان کند به مسیری که بیشتر و بیشتر قوانین انرا درک کنیم و از زندگیمان لذت ببریم.
آمین
از دوستانی که مطلبم را میخوانند بسیار سپاسگزارم . شاد، ثروتمند، سلامت و موفق باشید.
کار دیگری که من برای کنترل ورودیهای ذهنم همیشه انجام میدهم این است که مطالب و ویدئوهایی که در شبکه های اجتماعی و شاید بهترم بگم شبکه اجتماعی چون من بیشتر انها را ندارم و همانی که دارم هم برایم ارسال میشه ، اگر مطلب وناخوشایندی باشد من بلافاصله انرا پاک می کنم و برای کسی هم ارسال نمیکنم تا جایی که بین دوستان و آشنایان معروف شده ام که می گویند مطالبی که تو میفرستی همه مفید و آموزنده و امید بخش هستند و تشکر می کنند .
دوستان عزیز وقتی ما ورودیهای ذهنمان را کنترل می کنیم ، به مرور جهان از همانها را برایم می آورد و کم کم متوجه میشویم بیشتر چیزهایی که میبینیم و میشنویم از همان دست چیزهایی ست که به دنبالش هستیم.
من فکر میکنم مهمترین چیز این است که گاهی هم جهان ما را در شرایطی قرار میدهد که خودمان را امتحان کنیم که در شرایط خاص چطور از آموخته هایمان و ورودیهایی که به ذهنمان داده ایم استفاده می کنیم . مثلا چطور در شرایط خاص خونسردی خود را حفظ می کنیم و یا می توانیم عصبانیت خود را کنترل کنیم .
و استفاده از آموخته ها در عمل مهم است که گاهی اوقات بوده که خودم نتوانسته ام کنترل کنم و یا با کمال تعجب کسانی را دیدم که سالهاست روی خودشان و افکارشان کار می کنند اما در شرایطی رفتاری غیر قابل باور از خود نشان می دهند که امید دارم همگی با لطف خدای خود بتوانیم به باورهایمان عمل کنیم .
و میخواهم بگویم که بسیار جالب است که واقعا همینطور است و بارها برای من اتفاق افتاده است. اگر خبری لازم بوده از طریقی به من رسیده و اگر مطلبی را از روزنامه ای باید میخواندم به طور جالبی پیش رویم قرار گرفته است که مثالش را برایتان می گویم.
حدود پنج سال پیش زمانی که من کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرده بودم ، معمولا زمان اعلام نتایج را در اخبار و یا روزنامه اعلام می کنند که من خبر از هیچکدام نداشتم . روزی کاری با یکی از دوستانم داشتم و با شرکت او تماس گرفتم که باید پشت خط منتظر می ماندم تا داخلی وصل شود و جالب این بود که در این فاصله خبر پخش میشد و جالبتر اینکه در همان لحظه دقیقا اعلام نمود که نتایج کنکور ارشد در تاریخ فلان اعلام خواهد شد و این به من وابت شد که خبری که باید برسد از طریقی میرسد. و چند وقت پیش هم که ماشینم را برای سرویس دوره ای برده بودم باید نیم ساعتی در اتاق انتظار می نشستم تا ماشین آماده شود و وقتی قهوه ای برداشتم و نشستم تا انرا در این فاصله بنوشم ، مجله ای کنارم روی میز بود که برداشتم و وقتی باز کردم عنوان مقاله ای نظرم را جلب کرد که ان realizing personal power
در خصوص قدرت شخصی و قدرت خلق کردن نوشته بود که مشغول خواندن ان شدم و ان نیم ساعت واقعا لذت بردم و مطلبی آموختم. و یک چنین مجله ای در یک کمپانی سرویس خودرو برایم جالب بود.
دوستان عزیز همانطور که حتما شما هم تجربه کرده اید ، وقتی روی خودمان و ورودیهای ذهنمان کار می کنیم بعد از مدت زمانی دیگر ذهنمان تربیت میشود که اینگونه بیندیشد و کم کم اینطور فکر کردن و اینطور زندگی کردن برایمان روال همیشگی می شود و وقتی به خودمان می آییم و می بینیم ذهنمان بدون اینکه بخواهیم زوری بزنیم و تلاشی کنیم همانطور که میخواهیم عمل می کند و این واقعا شگفت انگیز است.
دوستان عزیز باور کنید وقتی شروع به تغییر باورهایتان می کنید و اقدام عملی برای ان انجام میدهید ، جهان هستی شروع به همکاری با شما می کند و شرایط طوری رقم میخورد که اتفاقاتی در راستای خواسته شما میفتد.
وقتی من روی ورودیهای ذهنم کار میکردم پس از حدود دو سال اتفاقاتی رخ داد که همسرم خودش پیشنهاد داد که تلویزیون را کلا از زندگیمان حذف کنیم . ما ان موقع یک تلویزیون 32 اینچ معمولی داشتیم که بعد از ان تنها پسرم برای بازی از ان استفاده میکرد و حتی دیگر تلویزیون ال سی دی یا ال ای دی که جزو دکور خانه ها و عضو لاینفک لوازم خانه شده نخریدیم با اینکه خانه بزرگی هم داشتیم و میتوانستیم تلویزیون بزرگی بخریم و این باعث تعجب دوستان و اقوام بود و وقتی به خانه می آمدند می گفتند: “ مگر می شود بدون تلویزیون زندگی کرد”
اما ما به خوبی بلکه با آرامش بیشتری زندگی میکردیم و می کنیم و کنترل ورودیهای ذهنمان دست خودمان است نه اشخاص دیگر و ما انتخاب می کنیم که چه چیزی را ببینیم .
و حتی فیلمهای انگیزشی و مستندی را که استاد معرفی میکرد و یا خودمان جستجو میکردیم را بارها و بارها نگاه میکردیم و می کنیم و هر بار چیزهای بسیاری یاد میگیریم. و هنوز هم که حدود هفت سال از زمانی که تلویزیون را حذف کردیم میگذرد و ما هنوز هم تلویزیون نداریم و اکنون داشتن آن و کسانی که ساعتها بدون اینکه انتخابی داشته باشند پای ان می نشینند برایمان عجیب است.
و کار دیگر اینکه من گوش دادن ، نگاه کردن و خواندن اخبار و روزنامه را حذف کردم چون بیشتر خبرها و مطالب روزنامه ها ناخوشایند است.
و همیشه این جمله استاد را به یاد می آوردم که می گفتند: “نگران نباشید ، خبری که باید به شما برسد ، به موقع به شما خواخد رسید”
دوستان عزیز به دلیل اینکه چند روز پیش تمام مطالب را باذوق زیادی نوشتم و تمامی انها نمیدانم چرا قبل از فرستادن پاک شد دیگر ترجیح دادم قسمت قسمت بفرستم.
حالا ادامه میدهم که کار دیگری که انجام میدادم و هنوز هم میدهم ندیدن صحنه هایی که منفی است و خوشایند نیست مثلا اگر تصادف و یا دعوایی در خیابان اتفاق افتاده به هیچ وجه نگاه نمیکردم و از کنارش عبور میکردم و توجه ام را به چیزهای خوب مثل منظره ای زیبا و یا کودکی میدادم .
کار دیگر این که به صحبتهایی که میدانستم خوشایند نیست گوش نمیدادم . اگر در جمعی بودم که صحبتهایی میشد که احساس خوبی نسبت به ان نداشتم یا حرف را عوض میکردم و یا ان جمع را ترک میکردم.
کار دیگر اینکه شنیدن اهنگهای غمگین را حذف کردم و بیشتر آهنگهایی که شادی و نشاط و یا حس خوبی در من ایجاد میکرد را گوش میدادم چون استاد هم تاثیر اهنگها را در یک کارگاه عملی برایمان توضیح داده بودند.
من میخواهم از طریقی که خودم برای کنترل ورودی های ذهنم پیمودم برایتان بگویم.
اولین و مهمترین قدم این بود که باور اشتباه و محدود کننده
“خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو “
را با جایگزین کردن باور صحیحی از ذهنم پاک کنم و ان متفاوت بودن و افتخار کردن به آن بود و یاد گرفتم که کاری که اکثریت انجام می دهند و حرفی که اکثریت می گویند اکثر اوقات صحیح و آنچه که من میخواهم نیست و با تمام احترامی که همیشه برای همه قایل بودم و هستم دیگر نظر و قضاوت دیگران در مورد خودم برایم مهم نبود و متفاوت بودن و متفاوت فکر کردن افتخاری برایم بود.
و از ابتدای راه که با استاد و این مباحث آشنا شدم تصمیم به ان گرفتم .
یادم است که استاد همیشه در سمینار می گفتند : “ من تلویزیون را از زندگیم حذف کردم”
اما وقتی با دیگران زندگی می کنی ، نظر انها هم شرط است . پس فکر کردم بهتر است ابتدا از خودم و کارهای عملی غیر از باور که مربوط به شخص خودم است برای کنترل ورودیهای ذهن شروع کنم . و با اینکه از قبل هم به دلیل مشغله ها زیاد سر کار رفتن و درس خواندن و بچه داری خیلی اهل تلویزیون نبودم اما باز انرا محدود کردم به تنها گاهی اوقات که دیدن برنامه ای را انتخاب کرده باشم و از کتاب خواندن شروع کردم و وقتم را بیشتر به خواندن کتاب میگذراندم و با اینکه قبل از ان کتاب خواندن را دوست داشتم اما زیاد نمیخواندم اما همین جا هم دوباره از استاد عزیز تشکر می کنم من را کتاب خوان کرد.
و میتوانم به جرات بگویم که تمام کتابهایی که استاد معرفی میکردند را یکی پس از دیگری میخریدم و میخواندم و آنقدر دنبال کتابهای خوب و مفید بودم که به طرز معجزه آسایی خیلی از آنها هم به من هدیه میشد و زمانی نبود که من کتابی برای خواندن در دست نداشته باشم و هر جا که میرفتم یک کتاب همراهم بود مسافرت ، در اتوبوس ، تاکسی و ….
و دیگر گوش دادن و دیدن مدام قبلا سی دی های استاد و بعد هم فایلهایی که در سایت میگذاشتند و البته ابتدا که تا مدتی شرکت کردن مداوم در بیشتر سمینارها و کلاسها و کارگاههای عملی استاد بود . یعنی تا مدتی شاید حدود دو سال تمام ذهنم را کاملا درگیر مباحث آموزنده و مفید در خصوص قوانین جهان هستی کرده بودم و واقعا لذت میبردم و هر کجا که میرفتم و هر کاری که میکردم سعی میکردم آنها را در عمل امتحان کنم و نتایج را ببینم .
دوستان عزیز در نهایت میخواهم تجربه بزرگ خود را از تغییر باورها ، کنترل ورودیهای ذهن و تغییر مسیر زندگیم برایتان بگویم.
پس از چندین سال که با استاد و این مطالب آشنا شدم و کار کردن روی باورها و افکارم کار همیشگی من شده بود و هست تغییرات بزرگی در زندگیم اتفاق افتاد که ان هم بر اثر چیزهایی بود خود خلق کرده بودم و همه چیز زندگیم تغییر کرد و به مسیر و جایی هدایت شدم که میخواستم .
ودیگر اینکه بارها اتفاق افتاده در شرایطی قرار گرفتم که دیگری در ان شرایط در سختی به سر میبرد و اذیت میشد اما من در همان شرایط از همه چیز لذت میبردم و تنها به زیباییها توجه میکردم و با خود میگفتم حیف نیست این زیباییها را با این افکار بیخود از دست بدهم حتی گاهی اوقات باعث تعجب بعضییها میشد و حتی فکر می کردند حتما من دیوانه شده ام .
دوستان عزیز بیشتر اوقات احساس بسیار خوب و لذتبخشی خصوصا به طبیعت دارم و خدا را سپاسگزارم چون عاشق طبیعت بودم و نقاشی و بیشتر نقاشیهایم از طبیعت است به جایی از دنیا هدایت شدم که اطرافم پر از طبیعت بکر پروردگار است و هر لحظه لذت میبرم و خداوند را شکر می گویم .
باورتان نمیشود حتی اگر گل یا درختی را هر روز هم ببینم انگار اولین بار است و واقعا لذت میبرم .
درختی در نزدیک خانه مان بود که هر روز از جلوی آن عبور میکردیم و در بهار بسیار زیبا و پر از شکوفه شده بود یک روز که با ماشین رد میشدیم با هیجانی به همسرم گفتم : “ وای این درخت چقدر زیباست”
واو با تعجب و البته کمی عصبانیت جواب داد: “
میدونی این چندمین باره که رد میشیم و هر دفعه تو اینو میگی “
اون موقع فکر کردم که راست میگه اما برایم تکراری نشده.
واینها همه اذت زندگی هستند .
از استاد عزیز سپاسگزارم و خدارا شکر می گویم و از جهان هستی میخواهم یاریمان کند به مسیری که بیشتر و بیشتر قوانین انرا درک کنیم و از زندگیمان لذت ببریم.
آمین
از دوستانی که مطلبم را میخوانند بسیار سپاسگزارم . شاد، ثروتمند، سلامت و موفق باشید.
کار دیگری که من برای کنترل ورودیهای ذهنم همیشه انجام میدهم این است که مطالب و ویدئوهایی که در شبکه های اجتماعی و شاید بهترم بگم شبکه اجتماعی چون من بیشتر انها را ندارم و همانی که دارم هم برایم ارسال میشه ، اگر مطلب وناخوشایندی باشد من بلافاصله انرا پاک می کنم و برای کسی هم ارسال نمیکنم تا جایی که بین دوستان و آشنایان معروف شده ام که می گویند مطالبی که تو میفرستی همه مفید و آموزنده و امید بخش هستند و تشکر می کنند .
دوستان عزیز وقتی ما ورودیهای ذهنمان را کنترل می کنیم ، به مرور جهان از همانها را برایم می آورد و کم کم متوجه میشویم بیشتر چیزهایی که میبینیم و میشنویم از همان دست چیزهایی ست که به دنبالش هستیم.
من فکر میکنم مهمترین چیز این است که گاهی هم جهان ما را در شرایطی قرار میدهد که خودمان را امتحان کنیم که در شرایط خاص چطور از آموخته هایمان و ورودیهایی که به ذهنمان داده ایم استفاده می کنیم . مثلا چطور در شرایط خاص خونسردی خود را حفظ می کنیم و یا می توانیم عصبانیت خود را کنترل کنیم .
و استفاده از آموخته ها در عمل مهم است که گاهی اوقات بوده که خودم نتوانسته ام کنترل کنم و یا با کمال تعجب کسانی را دیدم که سالهاست روی خودشان و افکارشان کار می کنند اما در شرایطی رفتاری غیر قابل باور از خود نشان می دهند که امید دارم همگی با لطف خدای خود بتوانیم به باورهایمان عمل کنیم .
ادامه دارد…
و میخواهم بگویم که بسیار جالب است که واقعا همینطور است و بارها برای من اتفاق افتاده است. اگر خبری لازم بوده از طریقی به من رسیده و اگر مطلبی را از روزنامه ای باید میخواندم به طور جالبی پیش رویم قرار گرفته است که مثالش را برایتان می گویم.
حدود پنج سال پیش زمانی که من کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرده بودم ، معمولا زمان اعلام نتایج را در اخبار و یا روزنامه اعلام می کنند که من خبر از هیچکدام نداشتم . روزی کاری با یکی از دوستانم داشتم و با شرکت او تماس گرفتم که باید پشت خط منتظر می ماندم تا داخلی وصل شود و جالب این بود که در این فاصله خبر پخش میشد و جالبتر اینکه در همان لحظه دقیقا اعلام نمود که نتایج کنکور ارشد در تاریخ فلان اعلام خواهد شد و این به من وابت شد که خبری که باید برسد از طریقی میرسد. و چند وقت پیش هم که ماشینم را برای سرویس دوره ای برده بودم باید نیم ساعتی در اتاق انتظار می نشستم تا ماشین آماده شود و وقتی قهوه ای برداشتم و نشستم تا انرا در این فاصله بنوشم ، مجله ای کنارم روی میز بود که برداشتم و وقتی باز کردم عنوان مقاله ای نظرم را جلب کرد که ان realizing personal power
در خصوص قدرت شخصی و قدرت خلق کردن نوشته بود که مشغول خواندن ان شدم و ان نیم ساعت واقعا لذت بردم و مطلبی آموختم. و یک چنین مجله ای در یک کمپانی سرویس خودرو برایم جالب بود.
دوستان عزیز همانطور که حتما شما هم تجربه کرده اید ، وقتی روی خودمان و ورودیهای ذهنمان کار می کنیم بعد از مدت زمانی دیگر ذهنمان تربیت میشود که اینگونه بیندیشد و کم کم اینطور فکر کردن و اینطور زندگی کردن برایمان روال همیشگی می شود و وقتی به خودمان می آییم و می بینیم ذهنمان بدون اینکه بخواهیم زوری بزنیم و تلاشی کنیم همانطور که میخواهیم عمل می کند و این واقعا شگفت انگیز است.
ادامه دارد…..
دوستان عزیز باور کنید وقتی شروع به تغییر باورهایتان می کنید و اقدام عملی برای ان انجام میدهید ، جهان هستی شروع به همکاری با شما می کند و شرایط طوری رقم میخورد که اتفاقاتی در راستای خواسته شما میفتد.
وقتی من روی ورودیهای ذهنم کار میکردم پس از حدود دو سال اتفاقاتی رخ داد که همسرم خودش پیشنهاد داد که تلویزیون را کلا از زندگیمان حذف کنیم . ما ان موقع یک تلویزیون 32 اینچ معمولی داشتیم که بعد از ان تنها پسرم برای بازی از ان استفاده میکرد و حتی دیگر تلویزیون ال سی دی یا ال ای دی که جزو دکور خانه ها و عضو لاینفک لوازم خانه شده نخریدیم با اینکه خانه بزرگی هم داشتیم و میتوانستیم تلویزیون بزرگی بخریم و این باعث تعجب دوستان و اقوام بود و وقتی به خانه می آمدند می گفتند: “ مگر می شود بدون تلویزیون زندگی کرد”
اما ما به خوبی بلکه با آرامش بیشتری زندگی میکردیم و می کنیم و کنترل ورودیهای ذهنمان دست خودمان است نه اشخاص دیگر و ما انتخاب می کنیم که چه چیزی را ببینیم .
و حتی فیلمهای انگیزشی و مستندی را که استاد معرفی میکرد و یا خودمان جستجو میکردیم را بارها و بارها نگاه میکردیم و می کنیم و هر بار چیزهای بسیاری یاد میگیریم. و هنوز هم که حدود هفت سال از زمانی که تلویزیون را حذف کردیم میگذرد و ما هنوز هم تلویزیون نداریم و اکنون داشتن آن و کسانی که ساعتها بدون اینکه انتخابی داشته باشند پای ان می نشینند برایمان عجیب است.
و کار دیگر اینکه من گوش دادن ، نگاه کردن و خواندن اخبار و روزنامه را حذف کردم چون بیشتر خبرها و مطالب روزنامه ها ناخوشایند است.
و همیشه این جمله استاد را به یاد می آوردم که می گفتند: “نگران نباشید ، خبری که باید به شما برسد ، به موقع به شما خواخد رسید”
ادامه دارد…..
دوستان عزیز به دلیل اینکه چند روز پیش تمام مطالب را باذوق زیادی نوشتم و تمامی انها نمیدانم چرا قبل از فرستادن پاک شد دیگر ترجیح دادم قسمت قسمت بفرستم.
حالا ادامه میدهم که کار دیگری که انجام میدادم و هنوز هم میدهم ندیدن صحنه هایی که منفی است و خوشایند نیست مثلا اگر تصادف و یا دعوایی در خیابان اتفاق افتاده به هیچ وجه نگاه نمیکردم و از کنارش عبور میکردم و توجه ام را به چیزهای خوب مثل منظره ای زیبا و یا کودکی میدادم .
کار دیگر این که به صحبتهایی که میدانستم خوشایند نیست گوش نمیدادم . اگر در جمعی بودم که صحبتهایی میشد که احساس خوبی نسبت به ان نداشتم یا حرف را عوض میکردم و یا ان جمع را ترک میکردم.
کار دیگر اینکه شنیدن اهنگهای غمگین را حذف کردم و بیشتر آهنگهایی که شادی و نشاط و یا حس خوبی در من ایجاد میکرد را گوش میدادم چون استاد هم تاثیر اهنگها را در یک کارگاه عملی برایمان توضیح داده بودند.
و همینطور دیدن فیلمهای ترسناک را حذف کردم.
ادامه دارد……
با سلام خدمت استاد عزیز و گروه تحقیقاتی
من میخواهم از طریقی که خودم برای کنترل ورودی های ذهنم پیمودم برایتان بگویم.
اولین و مهمترین قدم این بود که باور اشتباه و محدود کننده
“خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو “
را با جایگزین کردن باور صحیحی از ذهنم پاک کنم و ان متفاوت بودن و افتخار کردن به آن بود و یاد گرفتم که کاری که اکثریت انجام می دهند و حرفی که اکثریت می گویند اکثر اوقات صحیح و آنچه که من میخواهم نیست و با تمام احترامی که همیشه برای همه قایل بودم و هستم دیگر نظر و قضاوت دیگران در مورد خودم برایم مهم نبود و متفاوت بودن و متفاوت فکر کردن افتخاری برایم بود.
و از ابتدای راه که با استاد و این مباحث آشنا شدم تصمیم به ان گرفتم .
یادم است که استاد همیشه در سمینار می گفتند : “ من تلویزیون را از زندگیم حذف کردم”
اما وقتی با دیگران زندگی می کنی ، نظر انها هم شرط است . پس فکر کردم بهتر است ابتدا از خودم و کارهای عملی غیر از باور که مربوط به شخص خودم است برای کنترل ورودیهای ذهن شروع کنم . و با اینکه از قبل هم به دلیل مشغله ها زیاد سر کار رفتن و درس خواندن و بچه داری خیلی اهل تلویزیون نبودم اما باز انرا محدود کردم به تنها گاهی اوقات که دیدن برنامه ای را انتخاب کرده باشم و از کتاب خواندن شروع کردم و وقتم را بیشتر به خواندن کتاب میگذراندم و با اینکه قبل از ان کتاب خواندن را دوست داشتم اما زیاد نمیخواندم اما همین جا هم دوباره از استاد عزیز تشکر می کنم من را کتاب خوان کرد.
و میتوانم به جرات بگویم که تمام کتابهایی که استاد معرفی میکردند را یکی پس از دیگری میخریدم و میخواندم و آنقدر دنبال کتابهای خوب و مفید بودم که به طرز معجزه آسایی خیلی از آنها هم به من هدیه میشد و زمانی نبود که من کتابی برای خواندن در دست نداشته باشم و هر جا که میرفتم یک کتاب همراهم بود مسافرت ، در اتوبوس ، تاکسی و ….
و دیگر گوش دادن و دیدن مدام قبلا سی دی های استاد و بعد هم فایلهایی که در سایت میگذاشتند و البته ابتدا که تا مدتی شرکت کردن مداوم در بیشتر سمینارها و کلاسها و کارگاههای عملی استاد بود . یعنی تا مدتی شاید حدود دو سال تمام ذهنم را کاملا درگیر مباحث آموزنده و مفید در خصوص قوانین جهان هستی کرده بودم و واقعا لذت میبردم و هر کجا که میرفتم و هر کاری که میکردم سعی میکردم آنها را در عمل امتحان کنم و نتایج را ببینم .
عالی بود جناب آقای کاظمی به شما تبریک میگم و آرزوی موفقیت هر چه بیشتر برایتان دارم.
عال بود جناب آقای تابان آرزوی موفقیتهای هر چه بیشتر را برایتان دارم.
عالی بود آزاده عزیز و برای من بسیار آموزنده . سپاسگزارم
آرزوی ثروت موفقیت سلامتی و شادی و آرامش را برایت دارم دوست عزیز.
سپاسگزارم آقای زارع عزیز . خوشحالم که تجربه من احساس خوبی به شما داده . امیدوارم همه ما همیشه احساس خوب و لذت از زندگی داشته باشیم.