سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 23

سلام استاد خوبم، وای خدااا چقدر متنی که برای جلسه هفتم دوره کشف قوانین زندگی گذاشتین عالیییییییییییییه. متنی که گذاشتین خودش یک جلسه حرفه ای هست.. یک غذای خوشمزه برای درک بیشتر.. مثل یک کارتون زیبا که آدم دوست داره هزار بار ببینش و هر بار داستان و جزیئات بیشتری رو درک کنه! دست خدای مهربون سپاس گزارم بابت آگاهی هایی که عاشقانه به من منتقل می کنید.. یک بار از روش نوشتم و دارم بهش فکر میکنم.. خیلی خوبه خیلی خوبه .. عالیه .. تازگیآآآ دارم خلاقیت به خرج میدم و به غیر از استفاده از کلام و فایل های صوتی، متن ها و فایل هاتون رو مینویسم و تاثیر گزاری فایل ها از موقعی که دارم مینویسمشون از طریق رایانه یا دست نویس فوق العاده بیشتر شده .. میخوام دوره کشف قوانین زندگی رو با بررسی و توحید عملی گاز و ترمز ردیفش کنم و بیام تو مداری که خداوند داره این آگاهی های فوق العاده رو نذری میده.. یاد جلسه هشتم جهان بینی توحیدی به خیر.. یکی از ترمز های اصلی من همین بحث انسان های موفق، موقعیت های عالی، اتفاقات خوب، شرایط خوب برای آدم های خاصی هستنِ.. ما که نمیتونیم.. ما که لایقش نیستیم، اونهایی که موفق شدن استثنان.. اوه اوه چه باور شرک آمیزی.. باید خیلی روش کار کنم. «هرکسی تونسته به هرجایی برسه، به هر موفقیتی برسه نوش جونش! خدای من با خدای اون یکیه پس منم میتونم» «اگه کسی به جایی رسیده یعنی منم میتونم برسم، یعنی میشود، یعنی امکان پذیره دمشم گرم که رسیده! ایشالا ۱۰۰ برابر بشه موفقیت هاش» «سیستم عصبی انسان ها یکیه، بنابراین اگر کسی به موفقیتی رسیده منم میتونم برسم به شرط اینکه مثل اون باور کنم و به شکل اون عمل کنم».. یکی دیگه از ترمزهام مخصوصا در تهیه دوره کشف قوانین زندگی مانعم شده که داشته باشمش احساس عدم لیاقت و مباحث عزت نفس هست.. خیلی باید روی این موضوع کار کنم.. هرچقدر وجودم رو زیر و رو میکنم میبینم باورهای عزت نفس بیشترین نجواهای ذهنی رو در من ایجاد میکنن..خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد این باورها در وجودم هست و مثل همون مثال عالیتون دقیقا مثل یک ترمزی هست که زنگ زده و سفت شده .. برای عزت نفس حتما باید از قدرت تکرار منطق استفاده کنم که استحکام بیشتری داشته باشه.. به خودم که دقت میکنم احساس میکنم باورهایی که تقویتشون میکنم بعد از یک مدت کوتاه که که کار نمیکنم مثل فنری که فشرده باشیش و ولش کنی دوباره بیرون میپره و روز از نو روزی از نو.. پس درسته «با تکرار دلایل و پایه های مستحکم منطقی خیلی راحت تر میشه باورها رو تثبیت کرد» یک مورد دیگه که به تازگی کشفش کردم و مربوط میشه به یک شاخه از باور کمبود، اولین واکنشم به دیگران یا نسبت به خواسته هام مثل محصولی خاص در خرید هست که میگم: خب حالا «قیمتش چنده؟!» و یک احساس نگرانی و یک نوع احساس بد پشتبندش دارم.. به اولین واکنش های خودم که نگاه میکنم میبینم که به جای اینکه به نکات مثبت اون محصول تمرکز کنم و به جای اینکه از وجودش سپاس گزار باشم به جای اینکه احساس لیاقت در وجودم باشه دارم ناشکری میکنم و نگرانم که بر میگرده به کمبود.. این عادت رو خیلی وقته دارم که هر چیزی میخوام بخرم اول نگاه میکنم به قیمتش و اون احساس رو دارم.. آخ آخ قدر از بچگی اینو شنیدم و بابتش بهم هشدار داده شده که «میخوای یک چیزی بخری اول قیمتش رو نگاه کن بعد برش دار».. مثل همون ترمز مالیات که گفتین.. خواسته ی ما اینه که ثروتمند بشیم اما میگیم مالیاتش چنده .. نگران مالیات ندادنیم بعد میگیم چرا ثروتمند نمیشیم.. الان که دارم این متن رو مینویسم نمیدونم دقیقا از کدوم زاویه باید به این باور کمبودم حمله ور بشم ولی مطمئنم میتونم از پسش بر بیام.. همین الان حسم گفت جلسه چهارم جهان بینی توحیدی کلید حل معماست.. خب استاد خوبم.. پس برای پیدا کردن ترمز ها اصل اول نگاه کردن به احساسه، دوم اولین واکنشی که نسبت به یک خواسته نشون میدیم و سومین مورد هم مربوط میشه به افکاری نامناسبی که تو ذهنمون خیلی تکرار میشه و احساس بدی داره به ما میده.. ترمز ها آماده باشین که من دارم میام براتون :)) با توکل به الله الرحمن الرحیم بزودی میام پیشتون در دوره کشف قوانین زندگی.. سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم..