قدم اصلی تحوّل زندگی - صفحه 10

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری قدم اصلی تحوّل زندگی
    587MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی قدم اصلی تحوّل زندگی
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

653 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سینا احمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    سلام استاد

    شما همیشه فوق العاده هستید

    با افکار شما نتایج شما حتی نجواهای شما زندگی میکنم و این صدای شما پالسی که به ذهن من میدید من رو توی ریل و مسیر درستی که انتخاب کردم نگه میداره

    بهتون افتخار میکنم شما یک قهرمان در تمام عرصه ها هستید دارم از شما یاد میگیرم خالق بودن رو اینکه نگاه توحیدی و قدرت گرفتن از دیگران و به خالق خود دادن یعنی چی فارق از صداهای بیرون و میدونم در خودم اشکالی وجود نداره همینطور در بیرون مگر در باور های من که به چه میزان قبول دارم موضوع ربوبیت خداوند و قدرت خلقی که در اختیار دارم

    امیدوارم روزی برسه نتایجم به جایی برسه که بگم تونستم به این باور رسیدم واقعا که خالق واقعی زندگی خودم هستم .

    خدا حفظت کنه و پایدارو پابرجا باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    سلاااااااام

    سلااااام

    سلاام

    خداروشکر بابت این فایل ارزشمند ک من در فرکانس گوش دادنش بودم و امروز 3 بار گوشش دادم…

    مریم جان عزیزم با تمااااام وجودم ازت سپاسگزارم بانو بابت فیلمبرداری ماهرانه ک هر بار لطف میکنی و انجام میدی…

    چقدر خش خش برگ ها زیر پاتون رو دوس داشتم…

    چقدر اسمون ابی با ابرهای کمرنگ توی صحنه رو دوس داشتم…

    خدارو شکر شکر شکر

    ممنون استاد و ممنون بانو بابت این حرف ها و این تلنگر ها و این یاداوری زیبا و به جا….

    واقعا من یادم میره ک خودم خالق شرایط خودمم…

    هربار یادم میره اگه آگاه نباشم…

    نیازه ک آگاهانه زندگی کنم…

    نیازه ک شکر گزار باشم…

    نیازه ک ببینم گذشته چطور رفتار کردم ک الان توی این شرایط هستم…

    بله…

    هر وقت آگاه و بیدار بودم نسبت ب این مسئله و قانون مهم زندگیم بر وفق مرادم بوده و حالم خوب بوده ولی ب محض اینکه ب صورت واکنشی زندگی کردم و توی جریان بادهای زندگی هر بار ب سمتی رفتم سکان زندگی از دستم خارج شده و افتضاح پشت افتضاح…

    استاد من اعتراف میکنم ک هربار هربار شکر گزار بودم زندگیم بهشت واقعی بوده برام ولی ب محض اینکه میرم توی نقش قربانی و متوقع بودن زندگی جهنم میشه…

    ممنونم ازتون بابت تهیه این کلیپ

    ممنونم بابت ایجاد این سایت

    ممنونم از دوستان ک کامنت های زیباشون خیلی وقت ها الهام بخش لحظاتمه…

    خداروشکر بابت وجود تک تک انسان های توحیدی و یکتاپرست و موحد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3543 روز

    به نام خدا

    سلام به استادعزیزم و خانم شایسته

    امروز که میخاستم روزشمارتحول زندگی امروزم و ببینم رو صفحه اصلی سایت فایل جدید قدم اصلی تحول زندگی رو دیدم و قبل اینکه فایل و ببینم حس خوبی به اون داشتم .فایل و کامل دیدم و امروز که 15 آذر 1402 هست میخام هر روز صبح به خودم یادآوری کنم که من خالق شرایط زندگی‌ خودم هستم‌ و کسی رو و هیچ عاملی رو مقصر ندونم و خودم کم‌کم با طی کردن تکاملم و بشرط استمرار وعمل به این فایلها آگاهانه بتونم مسیر دلخواه زندگی خودمو رقم بزنم و حس خیلی خوبی به گفته های استاد داشتم و این همزمانی شد که من بیشتر متعهد و مشتاق باشم که تو این مسیر بمونم و زندگیمو هر جور که بخام خلق کنم با قدرتی که خدا فقط به انسان داده که خودش با افکارش و باورهاش زندگیشو خلق کنه.

    خدایا شکرت و از استاد سپاسگزارم

    درپناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا و مهربان

    اول که فایل شروع شد گفتم استاد چیزی رو میخواد بگه که تا به حال نشنیدم بعد که فایل ادامه پیدا کرد

    دیدم ای خدا

    این همون‌چیزیه که شب و روز درگیرشم

    اصل دوره کشف قوانین و تمام‌دوره های استاد

    اصل کد نویسی

    اصل خلق شرایط دلخواه

    اصل تمرین‌جلسه اول و چهارم دوره کشف قوانین

    و درست هم زمان شد این فایل با درگیری من با تمرین جلسه چهارم دوره

    و خداروشاکرم به خاطر این پدیده هم زمانی

    میخوام از تجربه خودم بگم و من هم مثل استاد و خانم شایسته مرور کنم قدم های اولیه رو

    خب زمانی که من با این مباحث اشنا شدم

    با دوره قانون افرینش بود که از راه نادرست به دستم رسیده بود اما خب همون موقع متوجه شدم که من میتونم یچیزایی رو بخوام و هیچ ایده ای نداشتم که چی بخوام و چطور بخوام و اصلا راه رسیدن چیه اما نوشتم خواسته هام رو و خب قطعا اولین چیزی که نوشتم مربوط میشد به مسائل مالی به قول استاد واسه هر بچه ای که تو خانواده ای بزرگ شده که از نظر مالی یکسری مشکلات بوده اولین خواسته پول هست و اصلا نیازی نیست برای اون خواسته کاری کنه چون همیشه اون خواسته رو داشته

    و خب بعدش که اون دوره رو گذاشتم کنار 7 ماه رفتم تو در ودیوار و هدایت شدم به سمت فایل های هدیه

    اولش فقط میخواستم حالم خوب باشه اصلا بحث خلق کردن نبود گرچه با احساس سپاس گزاریم یکسری چیزارو داشتم خلق میکردم اما اگاه نبودم بهشون تا اینکه پارسال بزرگ ترین چالش من شد مسائل عزت نفس

    تو سال دومی که من شاگرد استاد بودم فقط تمرکزم رو عزت نفس بود یعنی پول دیگه اونقدر مهم نبود با اینکه شرایط مالی خوبی نداشتم اما با تمام قوا رو دوره عزت نفس و تمریناش کار کردم

    و خب واقعا تحول عظیمی از نظر عزت نفس در من اتفاق افتاد از طرفی من با کمک گرفتن از فایل هدیه توضحیات تمرین ستاره قطبی 9 ماهی بود که نوشتن روزانه خواسته رو شروع کردم و میدیدم عه نه مثل اینکه من هرچی مینویسم جواب میده!!!!!

    و خب اون موقع چون دقدقه های عزت نفسی داشتم خواسته هامم‌ تو همون فضا بود و خب خلق میشد

    خلق میشد اقا مثل اب خوردن

    به چه زیبایی هایی من هدایت شدم

    به چه ادم هایی

    من دیگه رفتار ادم هارو با خودم خلق میکردم

    چه معجزاتی واسم اتفاق میافتاد

    چقدر از مسیر لذت میبردم

    چقدر سپاس گزار تر شده بودم

    چقدر اسان پیش میرفت اتفاقات

    اقا من دیگه باور کردم که میتونم اتفاقات روزانه ام رو خلق کنم و میکردم اینکارو

    متعهدانه و هر روز

    و زمانی که هدایت شدم به دوره کشف قوانین زندگی

    من متوجه این شدم که

    من در تمام ابعاد میتونم خلق کنم ( تکامل )

    من میتونم سلامتیم رو خلق کنم ( چالش های زیادی از نظر اسیب جسمی داشتم )

    اقا من اولین نتیجه ام از دوره کشف قوانین سلامتیم بود

    من خب همونطور که تو کامنت ها گفتم دنسر هستم

    بعد من زانوی راستم یه اسیب بدی داشت

    کمرمم همیشه درد میکرد

    و همیشه خدا بعد از تمرین من بدن درد داشتم

    من اومدم به خودم گفتم چرا چی باعث شده

    اقا من میخوام خلق کنم‌

    من حتی اگه به شیوه قانون سلامتی زندگی کنم جلو اتفاق های تصادفی که باعث اسیب جسمیم میشه رو نمیتونم بگیرم !!!!!!

    این باعثش یه کده مخربه !!!!! چی باعث این اتفاق شده اخه

    تا اینکه پیداش کردم

    دیدم من یه باوری دارم که همیشه با خودم میگم تمرین اسیب داره

    ورزشکار باید اسیب ببینه یا لذت میبردم از این اسیب ها میگفتم این یعنی قدرت به تو میگن هنرمند واقعی

    تا اینکه شروع کردم منطق سازی و ایجاد باور های درست

    حالا باور درستی که پیدا کردم چی بود؟

    تمرین کردن به جسم من کمک میکنه

    یکسری از منطق های قانون سلامتی که از کامنت بچه ها خونده بوده ام رو هم تکرار کردم که کار کشیدن از مفصل ها کمک کننده است

    کمر من اگه تمرین نکنم اسیب میبینه

    اقا باورتون نمیشه

    منی که به خاطر زانوم با ترس و لرز تمرین میکردم

    دیگه رو هوا بودم

    بعد از تمرین نه تنها بدن درد نداشتم بلکه از باشگاه تا خونه پیاده میومدم همون باشگاهی که روز ثبت نام دوهفته قبلش لنگ میزدم میرفتم ….

    با چه حال خوبی تازه میشستم رو دوره کار میکردم

    وای خدای من

    همین الان که میگمممممممم همین الان که میگم میبینم یادم رفته بود اصلا !!!!!

    با اینکه سه ماه نیست گذشته !!!

    چقدر انسان فراموش کاره واقعا چقدررررر

    حالا من به خودم گفتم ادامه ساخت این باور ها تورو قدم به قدم هدایت میکنه به سمت دوره قانون سلامتی که این اتفاق هم داره میافته چون من خیلی مقاومت و ترس دارم واسه شرکت تو این دوره همش میگم اگه این اسیبم درست نشه چی اگه رعایت نکنم چی…

    ولی انگار با ساخت این باور های درست درمورد سلامتیم دارم هدایت میشم به سمتش

    حالا میرسیم به بحث پول و باز هم معجزات دوره کشف قوانین

    اقا من طبق تمرینات دوره اومدم به خودم گفتم نیلوفر !!!!

    تو میتونی یکاری کنی وقتی میخای سوار اتوبوس بشی اتوبوس سر موقع برسه تو ایستگاه

    یا مامانت واست غذای مورد علاقتو بزاره

    یا هدیه دریافت کنی از کسی

    یا خدمات رایگان بگیری

    یا یه اشنایی رو که فکر رو نمیکردی تو خیابون یهو ببینی و سوپرایز

    و…..

    تو 9‌ماهه داری اینارو مینویسی

    چرا نمیای پول رو خلق کنی بابا ! ( باز هم تکامل )

    پول همون چیزی که گیر کارته همون چیزی که در حال حاضر واست بسیار مهمه

    چرا خلقش نمیکنی

    و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم با همون روش مقاومت هام رو شناسایی کردم

    حتی این هم باز هدایت خدا بود چون نمیتونستم بفهمم مقاومت اصلیم چیه …

    و دارم باور های درست رو میسازم و لذت میبرم از این مسیر

    چرا لذت میبرم ؟؟؟

    چرا امید وارم ؟؟؟

    چرا انقدرررر تعهد دارم ؟

    چون باور کردم ایمان دارم که همه چیز رو میتونم خلق کنم

    دیگه به اتفاقاتی که دوست دارم به شکل اینکه شاید شد شاید نشد نگاه نمیکنم

    میگم به وقتش اینم خلق میکنی

    دیگه وقتی خواسته ام سخت پیش میره یا جواب نمیده نمیگم قسمت بوده یا حکمت خداست

    میگم‌ نیلوفر یه ایرادی داری بشین پیداش کن درستش کن

    وای خدای من چقدر این مسئولیت پذیری کیف میده

    اونسری داشتم به دوستم میگفتم به قران دارم به مرتبه بالای انسان پی میبرم !!!!!

    حتی قوه شهودم فعال تر شدههه!!!

    هر چیزی از حرفای استاد در دوره که احتیاج به درک بیشتری داره رو خدا مثل رویای صادقه با مثال های عجیب میگه بهم و من به درکش میرسم

    حتی من یک بار سر درد شدیدی داشتم و در کنارش یه چالش مهمی داشتم

    چشمام رو بستم یه مانترا گذاشتم که خیلی دوستش دارم

    خودم رو در بهشت تصور کردم

    و یهو یه اتفاق افتاد !!!!

    اون بهشتی که همیشه تو ذهنم دارمش پر از فرشته شد و موجوداتی که نمیشناختم و از جنس پاکی بودن

    و یهو تمام اون ها

    تمام اون هاااااااااااااا به من سجده کردن…..

    اشک میریختم اشکککک

    یه لحظه سرم رو کردم بالا دیدم فقط یه انرژی از من بالا تر بود و اون خدا بود ……

    و اون فرشته ها اومدن دست کشیدن رو سرم پیشونی من رو بوسیدن و خوب شد سر دردم خوب شد همون لحظه

    و اون چالش هم بر طرف شد

    و خدا به من گفت

    اینه مقام و مرتبه تو …‌‌‌….

    به خداوندی خدا از وقتی این حس رو دارم و باور کردم خالق زندگیمم جدای چیزای مادی که خلق میکنم‌

    به معنویت رسیدم به مرتبه و مقام والایی که خدا به انسان داده ….

    و چقدر دارم بزرگی خودم رو احساس میکنم

    قدرت رو خودم رو احساس میکنم

    و جالبه جااااالبه

    هرچقدر بیشتر قدرتم رو فهمیدم

    در مقابل خدا افتاده تر و سپاس گزار تر شدم

    و این ذکر منه که خدایا تو این قدرت به من دادی شکرت شکرت شکرت

    وای از این مسیر باشکوه وای….

    خدا میدونه که ادامه دادنش چه نتایج بزرگی رو که واسم به دست نیاره

    استاد سپاس گزارم که به وسیله این فایل باعث شدید تمام‌این اتفاقات رو به یاد بیارم

    چقدر دوستون دارم …

    شکرت خدایا به خاطر هدایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
      مدت عضویت: 1596 روز

      سلام نیلوفر جان عزیزم

      عزیزه دلم من نمیدونم چطوری یهویی هدایت شدم به سمت کامنت شما واقعا نفهمیدم چجوری تا حالا چندین بار اینجوری شده برام که به افرادی هدایت شدم که کامنتاشون و شخصیت خودشون خیلی روم تاثیر گذاشته و اصلا نفهمیدم که چی شد به کامنت اون شخص رسیدم :)))

      من وقتی اومدم به این صفحه شماره ده اومدم پاین پایین نمیدونم چرا اصلا کامنتای اولیه رو نخوندم تا رسیدم به کامنت شما شروع کردم به خوندن

      و شاید تعجب کنی چرا دارم اینجور میگم الان بهت میگم چی شده :))))

      عزیزم من دیدم توی کامنتتون نوشتید که دنسر هستید و من بازم از هدایت خدا در شوک موندم

      عزیزم من خودم هم دنسر و مربی رقص هستم چ به تازگی با چند تا از بچه های عباسمنشی دیگه که دنسر هستن دقیقا همینحوری خیلی اتفاقی توی سایت اشنا شدممممم

      و واقعا اصلا شوک و مبهوت شدم وقتی کامنت شما رو دیدم که نوشته بودید دنسرید :))))) اصلا فقط یه بار یه اشاره ی کوچولو بهش کردید :))))

      خیلی دوست داشتم بیشتر بشناسمتون عزیزم و بیشتر درباره خودت بهم بگی و سبک کارت و … :)

      من توی پروفایلت در جست‌وجوی نشانه و کامنتای بیشتر از رقصت رفتک و داستان هدایتت هم خوندم و تحسینت میکنم بابت این همه تغییراتی که در مدت یک سال توی سایت در خودت ایجاد کردی عزیزم وااااقعا فوق العاااادستتتت

      اما اونجا اشاره ای از دنس نداشتی

      برا همین گفتم برات کامنت بذارممممم

      من خودم سبکم رگتون و های هیلز هست رشته ی اصلیم که کنارش هیپ هاپ و بریکینگ هم کار میکنم :))))) نمیدونی چه قدر ذوق زدم تو سومین نفری هستی که دنسر عباسمنشی هستی که توی سایت پیدا کردمممممم خیلی خوشحالم که دیدم و به دلم افتاد بین این همه صفحه و این همه کامنت این صفحه و این کامنت یه دفعه نظرمو جلب کرد یعنی در واقع هدایت شدم و خوندمممممم

      خییییلی برات ارزوی موفقیت میکنمممممم

      ما دنسرا ارزشمندترین و معنوی ترین شغل دنیا رو داریم که بیشترین رشد و گسترش رو داریم در جهان ایجاد میکنیم با هنر ارزشمندمون …

      خیلی خوشحال شدمممم عزیزم در پناه الله یکتا منتظرتمممممم .:))))))))))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        نیلوفر قاسمی گفته:
        مدت عضویت: 1145 روز

        سلام نگار جان چقدر خوشحالم که نوشتن کامنت من باعث این اتفاق شد

        عزیز دلم خوشحالم که در این مسیر پر از خیر و برکت هستی و داری حرکت میکنی

        امیدوارم روز به روز پیشرفت کنی‌ و لذت ببری

        سبک من HipHop freestyle هست

        خیلی زیباست این مسیر و خوشحالم که دوستانی مثل شما رو در این مسیر همراه خودم دارم و امیدوارم روز به روز تو حرفه خودمون پیشرفت کنیم و ثروت بسازیم تا الگو خوبی بشیم برای تغییر باور های غالب جامعه

        برات ارزوی موفقیت و سربلندی میکنم عزیزم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    آرزو نظامی گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام درود خدمت استاد عزیزم ومریم جون باعشق

    اول ازهمه تحسین میکنم زیبایی استاد عزیزمو وتحسین میکنم مریم جون که باعشق برای ما فیلم اموزشی ضبط وادیت میکننه سپاسگذارم بابت وجود هردوی شما درزندگیم

    وقتی این فایل چندبار گوش کردم چون منم دهه شصتی هستم دقیقا به قول استاد کسی نبود اون زمان به من بگه توخالق زندگیت هستی ومیتونی هرچیزی روکه بخواه داشته باشی وخلق کنی واقعا چنین چیزی نبود کل زندگی دهه شصتی ها

    1.اوپل مانتو

    2.سبیل وابروهای پاچه بزی

    3.لباس عروس

    4.حلقه طلایی اسمتو روش نوشتم

    5.خونه بخت یک جین بچها

    تمام تمام قصه تمام

    ولی یک چیزرو خیلی خوب یادمه سال 96 بود که من میخواستم یک تصمیم بگیریم البته که تصمیم اشتباه بود ولی من اون موقع زیاد با قانون اشنا نبودم تمام هواسم فکرم زندگیم خواب وخوراکم شده بود اون تصمیم هی دربارش با خودم بادوستم حرف میزنم وقتی به تصمیمم فکرمیکردم میرفتم تو رویا وبرای خودم تصویر سازی میکردم از جای که استاد توی این فایل گفتن ماخالق زندگی خودمان هستم الان یکدفعه گوشم زنگ خورد با خودم گفتم ارزو اون تصمیم یادت که چقدر براش تلاش کردی با همه مخالفت ها بازم استمرار داشتی که به خواستت برسی بقول استاد وقتی یک چیزی رو با اشتیاق بخواین بهش میرسین وبه قول استاد یک هم زمانی رخ میده که شما زودتر به خواستتون میرسین خلاصه من مخالفتهای زیاد اون خواسته رو توی زندگیم خلق کردم اینم بگم یک خواسته بود که اصلان تو خانواده ما رسم نبود وکلی با پدرم ومادر درگیر بودم ولی من اون خواست رومیخواستم تلاش کردم قدم برداشتم تصویر سازی کردم ازخداوند کمک خواستم بالاخره بعداز یک سال به خواستم رسیدم اولش خیلی خیلی خوب بودم ولی بعدش دیدم اینو من نمیخوام این خواست با حال هوای من خوب نیست ومسیر اشتباه رفتم ازجای که قانون بلد نبودم ولی با خودم گفتم ازهمون راهی که به خواستت رسید ازهمون راه استفاده کن تا تغییر مسیر بدی خوشبختانه بعداز 2سال من ازاون مسیر خارج شدم وبرگشتم خونه اولم

    والان که دوره دوازده قدم برج 8امسال خریدم دارم به وسیله اموزشهای استاد اون زندگی که لیاقتشو دارم خلق میکنم به امید خدا

    البته ازاونجای که گذشته وخانواده من شبیه استاد هست منم ازخداوند خواستم هرانچه به استاد داده خداوند هزار برابربهترشو به من عطا کنه

    وبا یاداوری اون تصمیم که درسال 96گرفتم ایمان بیشتر شد اگه ازهمون تکنیک استفاده کنم میتونم هرانچه بخواهم را خلق کنم چون من نشد رو تبدیل به شد کردم

    حالا تکنیک چی بود

    1.خیلی درباره خواستم وبعد رسیدن به خواستم با دوست نزدیکم صحبت میکردم کلان 24ساعت همش درباره خواستم صحبت میکردم چه تلفنی چه پیام

    2.دعا میکردم

    3.تصویرسازی میکردم

    4.شوق واشتیاق داشتم

    5.قانون خلا رو استفاده کردم یعنی برای رسیدن به اون خواسته لباس خریده بودم وغیره

    6.نشد توذهنم نبود فقد میشود وایمان بخدا

    7.واخریش لحظه نبودکه به خواستم فکرنکنم

    8.اقدام کردن ورفتن تودل ترسات

    امیدوارم که هرجا هستین استاد عزیزم ومریم جون باعشق درپناه خداوند عاشق ومهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و درخواست درخواست کنندگان را اجابت می کند

    سلام به استاد و مریم بانوی عزیزم و دوستان توحیدی ایم در این سایت الهی

    سوال: چه عاملی باعث این همه نتیجه گرفتن شد؟

    استاد شما در این فایل و فایل های دیگه علت قبول این قوانین رو و استفاده از آنها را دیدن نتایجی عنوان کردید که من به شخصه هم دیدم، کلی چیزها نوشتم که شد، کلی خواسته داشتم در عین ناباوری برآورده شد. ولی شما یه چیز دیگه ا ید و یه جور دیگه به این قوانین نگاه می کنید. شما مثل کسی که اول بار آتش رو دیده و دست در آتش کرده و حرارت اش رو لمس کرده هستید ولی من فقط توصیف اون رو شنیدیم و حس خاصی نسبت به اون ندارم.

    شما میگید ما خالق زندگی مون هستیم و چنان با شور و شوق این مسیر رو ادامه میدید ولی خود من همین الان اگه به تمام خواسته هام برسم، باز فردا ناراحت و گرفته هستم. شما مثل نیوتن که از افتادن سیب قانون اش رو یافت، شما هم از اتفاقات ساده و بدیهی این قانون رو با جان و دل یافتید و همچنان با اون شور و حرارت ادامه میدهید.

    کاش سوال بعدی شما ای باشه که:

    چه عاملی باعث شعله‌ور ماندن این شور و اشتیاق و شعف این راه است؟

    ( قسمت بالایی رو تازه نوشتم، بعد از اینکه چندین بار فایل رو گوش دادم و برایم سوال بود چطور استاد این همه انگیزه پایان ناپذیر داره؟

    و آنچه در ادامه‌ است رو صبح نوشتم ولی احساس کردم یک نکته ای در فایل هست که هنوز متوجه آن نشدم و در آخر به این شور و شوق استاد رسیدیم و این آیه قرآن که میگه اگر

      واگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!

    این آیه وصف حال کسانی که نمی خواهند هدایت شوند حتی با بزرگترین معجزات و شامل حال منم می‌شود برای پذیرش با جان و دل است. یعنی من هنوز با جان و دلم این موضوع رو نپذیرفتم و هنوز بین مذهبی نما بودن و این نگرش جدید داشتن گیر کرده ام و تکلیفم رو درست مشخص نکرده ام)

    وقتی این فایل رو برای بار اول گوش دادم، تصمیم گرفتم که بیام و چند تا از خواسته هام رو اینجا بنویسم. که ان شاءالله در آینده ای نزدیک که تحقق پیدا کردن به این کامنت ارجاع بدم و با خودم قوانین رو مرور کنم.

    کلی درگیر این بودم که واقعا من اصلا از زندگی چی رو میخوام.

    تنها جوابی که داشتم این بود که نزدیکی به خداوند.

    و این بزرگترین مانع من برای درخواست های مادی هست و هر چه روی آن کار می کنم باز نسبت به محکم بودن این باور کم میارم و آخر سر تسلیم میشم که من اگه از این دنیا برم چی میخوام با خودم ببرم، هیچ و فقط اون حس و حال درونی رو با خودم میبرم.

    خب پس شد حس و حال خوب.

    باز در این مورد کاملا سینوسی هستم یه روز عالی

    دو روز مثل مو مو اخمو در کتاب داستان بچه‌ها، اخم کرده و هر کاری میکنم از اون حس قهر و اون حس بد بیام بیرون نمیشه و علت بیشترش هم نداشتن نتایج مالی پایدار هستش.

    خب دوباره برگشتم سر خونه اول، پس پول لازمه ولی باورها داغون هستن و مطمئن ام به این راحتی اون استقلال مالی نمیاد، چرا که به قول استاد، تا باور تغییر نکنه نتایج هم تغییری نخواهند کرد.

    خب تنها راه مانده این است که آرزو کنم شور و شوق و انگیزه زندگی ام و احساس خوبم روز به روز بیشتر و بیشتر شود و از حالت سینوسی به حالت صعودی دربیاد.

    و هیچ ایده ای برای اون نداشتم چون تا حالا خیلی سعی کردم ولی موفق نبودم که با صبح ها با شور و شوق بیدار شم.

    خلاصه گفتم من که این را بعنوان اولین درخواست می نویسم،

    هنوز شروع به نوشتن نکردم که ایده اومد که صبح وقتی از خواب بیدار شدی فرض کن امروز اولین روزی است که داری جهان رو میبینی. در واقع چشم های نابینایت بینا شده. چه حسی داری؟

    گوش هایت اولین صداها را میشنود، چه حسی داری؟

    دست هایت را میتوانی تکان دهی، چه حسی داری؟

    میتوانی سر پاهایت وایسی و راه بروی، چه حسی داری؟

    همسر نداشتی و الان در کنارت است، چه حسی داشتی؟

    بچه‌ دار نمیشدی و الان بچه داری، چه حسی داشتی؟

    خانه ای نداشتی و الان در خانه خودت هستی؟

    پوست بدنت، آسیب دیدگی داشت و الان سالم است، چه حسی داشتی؟

    مو نداشتی و الان موهایت رشد کرده،خوشکل شده، چه حسی داشتی؟

    نمی توانستی راحت بخوابی و دیشب راحت خوابیدی، چه حسی داشتی؟

    بعد از یه عمر پدر و مادر و خواهر و برادرهایت رو پیدا کردی، چه حسی داری؟

    خانه ای نداشتی و الان در خانه خودت هستی؟

    یخچال ،ماشین لباسشویی، جارو برقی ،سرخ کن، چرخ گوشت ،لباس گرم و پتو و غذا و قدرت خواندن و نوشتن و حرف زدن و و و و و ………..

    هزاران نعمتی که من جمعه بگرده نوروز یادم باشه تشکر قلبی بکنم و چقدر نادیده گرفتن نعمت ها ساده و بدیهی اتفاق میفته که اصلا متوجه نمیشم تا وقتی ببینم حالم خوب نیست، و متوجه میشم یه جای کار ایراد داره و خداوند بهم لطف میکنه و اصل شکرگزاری رو بیادم میاره.

    خدایا شکررررررررت

    خدایا ما را در این راه سعادت و خوشبختی ثابت قدم بگردان.

    خب میخوام چندتا از خواسته هایم رو بنویسم که خدای مهربان مرا برای دریافت آنها آماده بگرداند.

    چرا که خواسته ام از قبل آماده شده، این منم که باید آماده دریافت باشم.

    خدایا مرا برای دریافت دوره قانون سلامتی و عمل به آن آماده کن.

    خدایا مرا برای جهانگرد شدن آماده کن.

    خدایا مرا برای دریافت ماشین مخصوص جهانگردی آماده کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2400 روز

      سلام به رضوان عزیز،

      چقدر کامنتت ساده و صادق بود و به دلم نشست! این سردرگمی رو همه ی ما کم یا زیاد فکر می کنم داریم یا حداقل یه زمان هایی به سراغمون اومده. اینکه اصلاً چی میخوایم؟ چی باید بخوایم؟ چقدر ایمان داریم به اجابت خواسته هامون؟ چقدر واقعاً باور داریم به این جمله که من خالق زندگی خودم هستم؟

      چقدر عالی بود اون سوال هایی که گفتین، که صبح تصور کنیم نعمت هایی که الان داریم را تا دیشب نداشتیم و امروز به ما داده شدن، اون وقت چقدر سپاسگزار هستیم؟؟

      امیدوارم که خداوند ما رو در این مسیر ثابت قدم نگه داره و هر روز شور و شوق بیشتری برای این مسیر داشته باشیم!

      در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم رضوان جان (قلب)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2229 روز

        به نام خدای بخشنده ی مهربان

        سلام یاسمن عزیزم بانوی زیبا و توحیدی و ثروتمند و مومن و خداجویم.

        مررررسی عزیزم بخاطر این نگاه زیبایت به کامنتم. مررررسی که حس و حال مرا متوجه شدی، مررررسی که برایم نوشتی.

        چقدر سخت است که بخوایی از اون آشفتگی های درونی ات حرف بزنی، ولی چقدر خوبه که یه نفر پیدا بشه بگه من میفهمم ات و منم بعضی وقتها این طوری هستم.

        میدونی من هنوز اون کار یا علاقه ام رو نتونستم پیدا کنم، و این ناخواسته حسم رو بد میکنه.انگار گمشده ای دارم و هنوز نتونستم اون رو پیدا کنم. گرچند آگاهانه سعی میکنم آگاهانه حسم رو خوب کنم ولی فایده نداره، باز اون حس قوی تره.

        مررررسی یاسمن جان که انرژی مثبتت رو به سویم روانه کردی، ان شاءالله هزاران برابرش به سمت خودت برگرده.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام به رضوان جان و بقیه دوستان.

      فکر کن … رو نداشتی، الان داری. چه حسی داری؟

      عجب چیزی نوشتی.

      عادت باعث میشه یادم بره قبلا نداشتم، الان دارم، و عادی شده دیگه…

      نوشتی بچه‌ دار نمیشدی و الان بچه داری، چه حسی داشتی؟

      اینو خوب حس میکنم:

      تقریبا بعد از دو سال نی نی اومد، نی نی که این اواخر دیگه خیلی دلم میخواست بیاد و معجزه وار اومد و انقلابی به پا کرد تو دلِ من…

      هر وقت میخوابم بلند میشم یادم میاد نی نی تو دلمه، غرقِ خوشحالی میشم، قربون صدقه اش میرم، سپاس گزاری میکنم…

      خب من که برای رسیدن به یکی از خواسته هام، انقدر به وجد اومدم چطوریه که تو رسیدن به خواسته های دیگه ام، یادم میره؟

      خونه نداشتیم، مستاجر بودیم 3 سالِ اولِ زندگیِ مشترک و در مرحله بعدی خداوندِ ارحم الراحمین ما رو فرستاد خونه مستقلِ خودمون، یعنی خدا اصلا نذاشت ما اسباب کشی های خونه رو ببینیم، اولین اسباب کشی مستقیم ما رو آورد خونه ی شخصیِ خودمون…

      این خیلی بزرگه…

      ازدواج: تو 31 سالگی با همسرم آشنا شدیم، تو 32 سالگی ازدواج کردیم.

      زمانی بود که نمیدونستم چه سنی ازدواج خواهم کرد و مشغولِ کار و زندگیم شدم و ازدواج اومد تو مسیرم…

      خب، اتفاقِ فرخنده ای هست برام، قبلش خوش میگذشت، بعد ازدواج هم همچنان خوشحالم…

      به قول شما قبلا همسری نبوده، الان هست، زندگیِ مشترک شکل گرفته و به فضل خدا خوبه…

      عجب چیزی نوشتی رضوان جان، باعث شدی بکشم بیرون از ذهنم داشته هامو که نداشتم و حالا دارم و یادم بیاد که آیا هنوزم سپاس گزارشون هستم یا نه؟

      یادمه برای دانشگاه هم همینطور بود، سال 85 کاردانی الکترونیک گرفتم، تا سال 90 که کارشناسی گرافیک قبول شدم…

      تا کارشناسی نرفته بودم، دلم ادامه تحصیل میخواست، چون کاردانی کم بود برام، رفتم کارشناسی و 92 کارشناسی مو گرفتم.

      خوش گذشت خیلی، دنیای جدیدی وارد شدم و کلی کیف کردم.

      نداشتم و حالا دارم.

      حسم چیه؟

      حقیقت اینه همین یادآوری ها باعث میشن یادم بیاد چقدر تو این مواردی که نداشتم و حالا دارم بهم خوش گذشته.

      من ناامید نیستم به خودم، این یادآوری ها از قصد میان که یادم بندازن الان روحت نیاز به سپاس گزاری داره سمانه تا فرکانس هات میزون بشن.

      یه جمله از استاد یاد گرفتم و تو قسمت محبوب و ستاره دارِ یادداشت موبایلم نوشتم که جلوی چشمم باشه:

      الان چی داری سمانه؟

      اینو برای یادآوری به خودم که دلایل سپاس گزاری ام چی میتونه باشه نوشتم.

      یه عنوان هست که همون لحظه موتور تشکرهامو روشن میکنه.

      با سلامتیم شروع میکنم، حال خوبم، کاری که اون لحظه دارم انجام میدم، چیزی که اون لحظه دستمه و ….

      دقیقا منو میاره تو لحظه ی حال، و میگه چی داری همین الان؟

      چقدر سپاس گزاری درجه و الویتش بالاست…

      یه لحظه غفلت باعث میشه فرکانس آدم بیاد پایین.

      مرسی از این یادآوری های جذابت رضوان جان.

      قسمت اول کامنتت برام خیلی جالب بود:

      اینکه چقدر باور دارم خالق زندگیم هستم.

      مرسی که انقدر شفاف نوشتی.

      چون منم هنوز درکی نسبت بهش پیدا نکردم.

      تو تمرین کردن هستم الان.

      ستاره قطبی مینویسم، میشه، تیک میخوره خوشحال میشم.

      زبانی درخواست میدم خدا، میشه، خوشحال میشم.

      واسه تمرین این اواخر گفتم ببین دختر خوب، بیا و عملیاتی کن خواسته تو…

      شواهد نشون میده یه چیزی گیر داره، بیا و تو باور نکن، اتفاقا مثبت و خیر نگاه کن و از خدا بخواه که گیر حل شه، انگار از اول نبوده، بیا و تمرین کن که خودت خلق کنی.

      مگه استاد بهت نگفته خالقِ زندگیتی؟

      پس همونو بخواه که میخوای.

      بیا و باور نکن چیزی رو که می‌بینی یا میشنوی رو.

      بیا خودت بسازش اونطور که خودت میخوای.

      شروع کردم تو ذهنم اصلاح کردن افکارم…

      شد، مسیر عوض شد…

      خلق شد، همونی که من دلم میخواست بشه از فضلِ خدا…

      مفهومش چیه؟

      خدا میگه تو بخواه، تو شکل خواسته تو، توی ذهنت بساز و فرم بده، بفرست، من انجامش میدم.

      حالا چرا من انقدر سختمه اینکار؟

      که فرم بدم به خواسته ام تو ذهنم، بعد باورش کنم، تا بشه؟

      چون قسمت باورم ترمز و دافعه داره اجازه نمیده به سادگی باور کنم که میشه، که شدنیه…

      ادعونی استجب لکم…

      بخواهید تا داده شود.

      همینه.

      خلق یعنی همین.

      شاخ و دُم نداره که.

      چرا استاد میگن ما خالق خواسته هامون هستیم؟

      چون ما در مرحله اول باید شجاعت کنیم و بگیم به خودمون اون خواسته رو فارغ از قضاوت دیگران.

      باید باور کنیم که میشه.

      بعد خدا میده.

      درسته که خالق و اجابت کننده اصلی خداست، اما تا من نگم، اون خواسته رو تو وجودم خلق نکنم، خدا چیو باید برای من اجابت کنه؟

      خدا میدونه، نیازی نداره من بگم بهش…

      ولی میگه انسان جان تو بگو، تا خودِ انسان بفهمه و درک کنه، حس کنه، باور کنه چی میخواد.

      وقتی باور قلبی دارم نسبت به خواسته ام، دریافت شده حسش میکنم، میرسم بهش…

      من هنوز به درجه ی درک نرسیدم، چون درجه ی درک باعثِ انقلاب میشه تو هر زمینه ای تو زندگیِ آدم….

      اینایی که نوشتم هم خدا بهم یاد داد، واسم شفاف کرد، واضح کرد، هدایت کرد، که بتونم بهتر درک کنم که چرا باید مفهومِ خالقِ خواسته های خود بودن رو، درک کنم.

      برای اینکه خواسته های منو اجابت کنه.

      ممنونم رضوان جانم برای کامنتت که به من انگیزه داد و اینچنین با خودمم گپ زدم.

      تولدت هم مبارک باشه عزیزم، عکس پروفایل جدیدت هم زیباست.

      و خوشحالم که فاصله ی درست کردن عکس فتوشاپی کنار اسب، تا محقق شدن خواسته ات انقدر کوتاه و نزدیک بوده.

      این یعنی درجه ی باورت داره بیشتر میشه.

      شاد باشی و سلامت.

      خدایا شکرت برای سلامتی، حالِ خوب، ارامش و نعماتِ الانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2229 روز

        به نام خدای بخشنده ی مهربان و رزاق و وهابم

        سلام سمانه جان، دوست قشنگ و نازنین و توحیدی ام

        بانو جان چشم ات روشن، قدم نو رسیده مبارک، این معجزه الهی گواری وجودت، و نهایت لذتش رو ببری عزیزم.

        هر روز به جای من یه بوسه آبدار بر اون لپ خوشمزه این نی نی نازنین بزن گرچند که هنوز اون رو ندیده ام اما دلم ضعف میره براش.

        خونه تون هم مبارک باشه عزیزم همه لحظاتی که در اون هستید به خوشحالی و شادی و سلامتی بگذره عزیزم و بعدش به یکجای بهتر و خونه ای بزرگتر هدایت بشید، ان شاءالله

        مررررسی عزیزم که نوشته ات اینقدر زیبا و گیرا است و حس و حال خوبت رو با ما به اشتراک گذاشتی و از اون ایده قشنگ سپاس گذاریت گفتی. واقعا من این رو تجربه کرده ام که هر وقت حالم خوب نیست کافیه یکم تمرکز کنم روی سپاس گذاری بخاطر داشته هایم و یک لحظه فکر کنم می‌توانستند این ها نباشند و چقدر حس و حالم عالی میشه.

        سمانه جانم سپاس گذارم بخاطر تبریک تولدم، امسال برای اولین بار، تبریک از بهترین دوستانم دریافت کردم، دوستانم در این سایت الهی این بهترین هدیه تولد امسالم است.

        سمانه جان خیلی دوست دارم و روی قشنگت رو میبوسم و دست اون نی نی خوشکلت رو هم یه عالمه بوووس می کنم.

        ان شاءالله در پناه خدا روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر باشی مهربان بانو قشنگم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1909 روز

          سلام به رضوانِ عزیزم.

          بی نهایت شادی و آرامش، نصیبِ قلبِ مهربان و بخشنده ات.

          خوشحالم کردی با کامنتت، تبریک هات، آرزوهای خوبت.

          من و نی نی ازت ممنونیم که بهمون عشق دادی.

          ماچ و قلب و عشق فراوان از سمانه جان برای رضوانِ عزیز و مهربانم.

          خدایا شکرت برای داشتنِ دوستانی هم مدار و هم فرکانس، در این سایتِ ارزشمند.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علیرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1337 روز

      به نام خداوند مهربان وهدایتگر

      سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

      سلام به همه دوستان ثروتمندم

      سلام به رضوان عزیز

      فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَهً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَهٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (49)

      پس چون سختى و ضررى به انسان رسد ما را مى خواند، سپس همین که از جانب خود نعمتى به او عطا کنیم گوید: «بر اساس علم و تدبیرم نعمت ها به من داده شده» (چنین نیست) بلکه آن نعمت وسیله ى آزمایش است، ولى بیشتر مردم نمى دانند.

      ابتدا جمله خودت:

      گوش هایت اولین صداها را میشنود، چه حسی داری؟

      دست هایت را میتوانی تکان دهی، چه حسی داری؟

      میتوانی سر پاهایت وایسی و راه بروی، چه حسی داری؟

      همسر نداشتی و الان در کنارت است، چه حسی داشتی

      حالا جملات خودم؛

      الله: سلام علیرضا جان خوبی؟

      علیرضا : سلام ، مگه شما هم به ما سلام میدین؟

      الله: بله من به همه بندگانم سلام میدم چون همه آنها رادوست دارم حتی گناهکاران.

      علیرضا: من نمیدونستم

      الله : امشب می خوام یک قانون را که کلا فراموش کردی ، یادت بیارم.

      علیرضا: بفرمایید من سرپا گوشم.

      الله : قانون سپاسگذاری

      علیرضا: ولی من هرموقع یادم بیاد سپاسگذاری می کنم و از این بابت خیلی هم به خودم می نازم که سپاسگذارم.

      الله : نه ؛ کافی نیست چون فراموش کار هستی هروقت که کامنتت بچه های سایت را میخونی و می بینی آنها سپاسگذاری می کنند تو هم تو دلت می گی خدایا شکرت بعدش هم کلا فراموش‌ می کنی.

      الله : یادت هست روستای چکنه نیشابور دیپلم گرفتی بعد بلافاصله قبول شدی دانشگاه زاهدان که روزنامه قدس مشهد عکست را چاپ کرده بود ، من کمکت کردم.

      علیرضا: بله یادمه ولی من فکر می کردم تلاش خودم بوده که قبول شدم.

      الله : یادته خوابگاه برات ردیف کردم همون روز اول

      علیرضا : بله یادمه ولی خوابگاه یک آشنا داشتم اون ردیف کرد

      الله: اشتباه هت همینه کار من بود ولی اصلا تشکر نکردی؛

      علیرضا: ببخشید نمیدونستم که باید از شما هم تشکر کنم.

      الله : یادته دوران سربازی اهواز ، هویزه افتادی

      علیرضا: بله یادمه چقدر سخت گذشت ، چقدر بلا سرم آمد یکسره در کشمکش بودم حتی 14 روز از پادگان لشکر 92 زرهی اهواز فرار کردم رفتم تهران و حالم خراب بود کارم به روانپزشک کشید.

      الله : این بلاها هم کار من بود،

      علیرضا: کار شما بود ، من خیلی عذاب کشیدم ، من خیال می کردم کمک می کنی ولی کلی بلا وسختی سرم آوردی.

      الله : بله ، من سر راهت مشکلات سخت آوردم آنهم نزدیک مرز اهواز در آن هوای داغ سوسنگرد که از ته دل گربه کنی و مرا بخوانی آنهم در شرایطی که هیچ کس نبود بهت کمک کنه حتی پدر و مادرت هم خبردار نشدن.

      علیرضا: بله یادمه خیلی به من سخت گذشت ، آخه چرا من ، من که درس‌ها م توی دانشگاه خوب بود تابستان همیشه در روستا به پدرم در کار کشاورزی کمک می کردم همه از من خیلی راضی بودن کل روستا منو می شناسن من جوون کاری و تلاشگر بودم . با همه مهربون بودم.

      الله : بله اونها همه درست ، ولی اهل نماز نبودی کاهل بودی و سپاسگذار من نبودی.

      علیرضا: پس دروان سربازی آنهمه مشکلات بخاطر نماز و سپاسگذاری بود ؟

      الله : بله، چون از ته دل سپاسگذاری نمی کردی و نماز هم هر چند یکماه می خوندی .

      علیرضا : الله اکبر یعنی سپاسگذاری اینقدر مهم هست که تو صبر کردی من دیپلم بگیرم، 5 سال دانشگاه برم بعد منو دوران سربازی بندازی لب مرز عراق وسط بیابان و گرمای شدید تا من سپاسگذاری کنم

      الله : بله درسته ، من صبرم زیاده ، یادته یک شب که اهواز 4 تا سرباز خونه اجاره کرده بودین چه کمک بزرگی کردم ولی اصلا سپاسگذاری نکردی؛

      علیرضا: بله دقیقا یادمه ، من چون لیسانس وظیفه یودم یخونه مجردی داشتیم بعدازظهر ها می آمدیم خانه اما

      یک شب یک پسری آمد گفت دوست داری بریم خانه فساد که کلی دختر وپسر قاطی هستن و رابطه می خوای با دختر داشته باشی ، من هم چون جوان بودم خیلی شور و هیجان داشتم قبول کردم و راه افتادیم و می رفتیم که ناگهان وسط راه من ترسیدم و فرار کردم و تا بعد از رودخانه کارون دویدم تا که رسیدم به یک باشگاه بدنسازی سازی و واردش شدم و با وجود اینکه لباس بدنسازی نداشتم به شدت ورزش کردم و پیاده آمدم خانه و خوابم گرفت .

      الله : اون من بودم که دلت ترس انداختم تا عفت و پاکدامنی ات خراب نشه و توهم ترسیدی و فرار کردی.

      علیرضا: بله یادمه ولی چرا اون پسرا ودختران اونجا بودن و کار ناپسند انجام می دادن

      .الله : جواب آیه ای هست که رضوان خانم بالا ذکر کرد ،

      علیرضا: پس هزاران بار خدایا شکرت می کنم که مرا نجات دادی و کمک کردی تا پاکدامن بمونم.

      الله : بله ، اگر کمک و لطف من نبود الان از گمراهان بودی، بتو کمک کردیم پاکدامن باقی ماندی و من هم همسر مهربان و زیبا و پاکدامن به تو اعطا کردم که الان که داری این کامنت را می نویسی کنارت با چهره معصوم خوابیده و همزمان هم داره به نوزادی که به اعطا کردم شیر میده به چهره معصوم آنها نگاه کن و سپاسگذاری مرا بجا بیاور.

      علیرضا: الله اکبر، داری درست می گویی ، من کلا فراموش کرده بودم ای خدا من‌و ببخش.

      الله : از رضوان خانم هم تشکر کن که با کامنت زیبای او متوجه سپاسگذاری شدی.

      علیرضا: بله حتما ، ولی چطوری از ایشان تشکر کنم من ایشان را زیاد نمی شناسنم

      الله : هم از ایشان تشکر کن و هم از من.

      علیرضا: باشه

      علیرضا: چون دیدم تولد رضوان خانم هست بهش تبریک می گم و بخاطر کامنت قشنگش از ایشان تشکر می کنم و بعنوان هدیه تولد یک دعا براش می کنم،

      ای خدای مهربان دل رضوان خانم را پر از نور و عشق و رحمتت خودت بکن و در مسیر هدایت و توحید ثابت قدم نگه دار.

      برای همه بچه سایت هم همین دعا را می کنم.

      الله : دعایت مستجاب شد.

      الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2229 روز

        به نام خدای بخشنده ی مهربانِ رزاقِ وهاب

        سلام به علیرضا عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم

        علیرضا عزیز نوشته الهی شما مرا منقلب کرد و کلی با اون گریه کردم وقتی نوشته ات را می‌خواندم زندگی خودم مثل فیلم جلویم نمایان شد، آنهمه لطف و محبت خدا شامل حال من شده بود و ندیده بودم و اصلا فراموش کردم. میخوام فقط یکشون رو بگم که به خودم یادآوری کنم که اگر فقط بخاطر همون موضوع تا آخر عمر لحظه به لحظه سپاسگزاری کنم باز هم کمه.

        یک روز که مثل همیشه پسرم علی که یک سال و نیم بیشتر نداشت دم در ایستاده بود و منتظر باباش بود که از مدرسه بیاد منم تو حیاط داشتم لباس میشستم که یکدفعه دیدیم یه چیز سیاهی دست یه خانمی بود وارد شد. نگو پسرم افتاده بود داخل راه آبی که دم در خونه و کلی هم عمیق بود. و از سرتاپاش لجنی شده بود.

        اون خانم گفت: من همین که رسیدم سر کوچه دیدیم پسرت افتاد تو جوب.

        یعنی اگه اون لحظه اون خانم سر نمی رسید، عمرا اگر متوجه افتادن این طفل به آب میشدم و خدا پسرم رو از مرگ حتمی نجات داد و مرا از یه عمر بیچارگی .

        این یکی از ده ها الطاف بزرگ خدای مهربان ام بود که موقع خواندن کامنت تان یادم اومد.

        واقعا لقب انسان ( از ریشه نسی یعنی فراموشی گرفته شده)به آدمیزاد به جاست، چقدر ما فراموش کار هستیم، صبح که از خواب بیدار میشم، از خدا طلبکارم که چرا زندگی ام این‌طوری و اون طوری نیست. از همسرم، از در و دیوار که چرا اونها این طوری هستند و این طوری نیستند.

        علیرضا عزیز یه عالمه سپاس که دستی شدی از دستان خدای مهربان ام که پیغامش رو بصورت واضح به من رساندی. ان شاءالله این حس و حال خوبی که اول صبح گرفتم این انرژی مثبتی که فرستادی این محبت و مهربانی این لطف و عنایت، هزاران هزار برابر بشه و بصورت حس و حال خوب و نعمت و ثروت و سلامتی و شادی و سعادت در دنیا و آخرت به شما برگرده با قدرتی عظیم.

        علیرضا عزیز از خواندن سرگذشت زندگی تان خیلی لذت بردم و برایم کلی درس داشت و جای بسی تحسین و تشکر، مخصوصا رهای از اون مهمونی گناه.

        قدم نو رسید تون رو تبریک میگم،( من عاشق بچه کوچک هستم، همین الان میتونم بو و اون لطافت اش رو احساس کنم و اگه بگم دهنم آب میفته برای بچه کوچیک بهم نخندی آ)

        تا میتونی صبح ها که نی نی از خواب بیدار میشه با اون بازی کنی اون موقع اوج شادی و لذت رو داره و چقدر اقو، اقو میکنه و میخنده.

        ان شاءالله بچه ی توحیدی باشه و سعادتمند در دنیا و آخرت.

        یه دنیا سپاس بخاطر تبریک تولدم، این بهترین و خاص ترین تبریک تولدم بود، چون یه جور خاص بود با یه تم جدید. تا حالا همچنین تبریک تولدی نداشتم که خدای مهربان دستورش رو بده و بهم بگه رضوان جانم، عشقم، اول از همه سلام ات میکنم و عاشقانه دوست دارم و در کنارت هستم ودرخواست هایت رو اجابت می کنم، پس نعماتی رو که بهت دادم را فراموش نکن و بخاطر داشته هایت سپاس گذار باش، تا به یه درک کوچکی از عشق خودم به خودت برسی.

        خدایا این علیرضا عزیز، بچه های سایت، استاد عزیزمان، خانم شایسته مهربان و رضوان جان رو در پناه خودت لحظه به لحظه به خودت نزدیک تر و توحیدی تر و شادتر و موفق تر و ثروتمند تر و سعادتمند تر بگردان.

        الهی آمین یا رب العالمین

        ( این کامنت به لطف الله در بهترین زمان در بهترین شرایط به دستم رسید که تونستم همون موقع پاسخ بدم. خدایا شکررررررررت)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2166 روز

      سلام به دوست قشنگ و الهی ام

      سلام رضوان قشنگم

      باورت میشه من الان بعد تعهدم به نوشتن کامنت روی “روزشمار تحول زندگی من” یک حسی گفت برو یکم کامنت بخون. گیج خواب بودما. یکم بالا و پایین رفتم هیچی نمیفهمیدم. نمیتونستم متمرکز بشم. تا یکهو گفتم راستی از رضوان چه خبر. برو پروفایلش رو پیدا کن. آخرین بار دیده بودم که شما هم جز شاگردهای دوره ارزشمند “احساس لیاقت” هستی. گفتم نکنه رضوان جان هم تمرکزی روی جلسه 13 احساس لیاقت داره کار میکنه و احتمالا کمتر تو فایل های هدیه کامنت بزاره. خلاصه هی یکی میگفت بیخیال. یکی میگفت برو حالا پروفایلش رو چک کن و روی یکی از کامنت هاش برو و بخون و براش بنویس.

      واوووو عکس پروفایل جدید(معلوم نیست این چند وقت که ندیدمت چقدر خلاقیت به خرج دادی دختر.هر وقت دیدمت یکجا همه ی عکس هایی که درست کردی رو باید بهم نشون بدی.)

      واوووو تولدتـه…بگو چرا باید میومدم پروفایلت.

      خداروشکر که اومدم و کامنتت رو هم خوندم و عجب ترمزی این ترمز…معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه. پول معنویه. خلاصه پول ما رو بخدا نزدیک میکنه.این جمله آخری رو اصلا مغزم اِرور داد. خیلی ترمز دارم خیلی…اما یک چیزی بگم؟! اینکه اصلا عجله نکن دوست قشنگم ار داشته هات لذت ببر، به علاقه مندی هات بپرداز، به مهارت هات اضافه کن و بازهم لذت ببر. بزار تکامل کار خودشو بکنه. باید ما به تکامل ارتعاشی برسیم باید یاد بگیریم پامون رو از ترمزها برداریم. باید کمال گرایی هامون رو بشناسیم و بریم تو دل کارای کوچیک.خلاصه فقط استمرار و حرکت اونم با احساس خوب

      خلاصه که خیلی تحسینت میکنم که دانشجوی دوره احساس لیاقت هستی و خیلی بهت تبریک میگم برای اینکه اونجایی…

      و حسابی که تولدت رو بهت تبریک میگم دوست قشنگم

      خوشحالم که دیدمت و کامنتت رو خوندم.

      دوست ارزشمندم تولدت خیلی مبارک مون باشه.برات آرزوهایی از جنس ثروت و سلامتی و عشق و شادی و فراوانی های بی حساب دارم….بوووووووس

      ارادتمندت فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2229 روز

        به نام خدای مهربانی ها

        سلام فهیمه جانم دوست قشنگ و بهشتی الهی ام

        دخترررررررررررر تو چقدر فوق العاده ای، چقدر دوست دارم و هر وقت اسم قشنگ رو میبینم، میگم آخ جون فهمیه جان هم هست و کلی خوشحال میشم.

        اومدم تهران دوست داشتم بیام خیابان انقلاب شاید فرجی بشه ببینمت، ولی اون روز راهپیمایی بود و معلوم بود که هنوز موقع دیدار نرسیده و به وقتش همه چی جور میشه و در بهترین مکان و زمان همدیگر رو خواهیم دید.

        مررررسی فهمیه جان با این همه خستگی برایم نوشتی، مررررسی که به الهام قلبی ات گوش دادی و مرا خوشحال کردی.

        مررررسی بابت تبریک تولدم.

        مررررسی بابت این تذکر به جا:

        اینکه اصلا عجله نکن دوست قشنگم ار داشته هات لذت ببر، به علاقه مندی هات بپرداز، به مهارت هات اضافه کن و بازهم لذت ببر. بزار تکامل کار خودشو بکنه. باید ما به تکامل ارتعاشی برسیم باید یاد بگیریم پامون رو از ترمزها برداریم. باید کمال گرایی هامون رو بشناسیم و بریم تو دل کارای کوچیک.خلاصه فقط استمرار و حرکت اونم با احساس خوب

        یه کامنت نوشتم در دوره احساس لیاقت که اینجا کپی می کنم جریان اومدن به کرج و تهران است.

        (به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام بر بندگان خاص خدا سلام بر استاد و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و این سفینه نجات

        میکس دوره احساس لیاقت و سفرنامه، برایم سفری رو رقم زد که اولین بارهای زیادی به همراه داشت. سفر یکهفته ای به کرج منزل برادر همسرم که بعد از چهارسال که به کرج آمده بودند برای اولین بار بود که رفتم خونشون و کلی بهم خوش گذشت)

        سفر هوایی برای اولین بار و انجام تمرین درخواست در این سفر.

        (وقتی هواپیما اوج گرفت دچار افت فشار شدم و یکم حالم بد شد با این حال بد فقط تو فکر این بودم چطور درخواست بدم و خدا را شکر با اینکه زیاد اوکی نبودم درخواست خودم رو دادم و بسته دوم که برای پذیرایی آماده کرده‌ بودند گرفتم)

        اولین بار دوچرخه سواری رو در یک پارک شلوغ تجربه کردم، قبلا فقط در حیات خونه در این حد فقط بتونم دوچرخه رو کنترل کنم اون هم تقریبا یکسال پیش بود که باز برای اولین بار خواستم دوچرخه سواری رو یاد بگیریم و فقط در حد کنترل دوچرخه یاد گرفتم.

        اولین بار سوار مترو تهران کرج شدم و کل مسیرها که شامل کرج به تهران رفتن به بازار بزرگ رفتن به میدان هفت تیر، حقانی برای تماشای پل طبیعت و برگشت به کرج بود. اون هم به تنهایی و اولین بار رفتن به تهران.

        اولین بار تنهایی رفتن به رستوران در میدان هفت تیر و انجام تمرین درخواست و پاسخ رد به درخواستم، گفتند که ما بال تکی نمیدیم و باید سیخ کامل باشه.

        موقعه ای برای بازدید از کاخ گلستان رفتم، در محوطه یه درخت تنومند دیدیم دوست داشتم یه عکس با اون داشته باشم، چرا که مرا به یاد درختان تنومند سفر به دور آمریکا می انداخت. برای همین باید از یه نفر درخواست می کردم که از من عکس بگیره، با خودم گفتم باید الان تمرین درخواستم رو به کسی که آدم

        بسیار متشخص و معلوم باشه عجله دار انجام بدم. از قضا یک آدم کت و شلواری با سامسونت و مشخص بود در این کاخ کاره ای است و از طرز راه رفتنش مشخص بود عجله داره، رفتم جلو و از اون درخواست کردم که از من عکس بگیرید و ایشون با روی گشاده قبول کرد و علاوه بر کنار درخت، موقعیت دیگه ای برای عکس پیشنهاد داد و محترمانه و با لبخند بعد از عکس گرفتن گوشی رو بهم داد.

        برای اولین بار پیاده روی چند ساعته داشتم. روز اول 2 ساعت بعد 2و نیم روز بعد 3و نیم ساعت بعد حدود 6 تا 7 ساعت پیاده روی داشتم.

        و این یکی از خواسته هایم با دیدن سفر به دور آمریکا بود وقتی استاد میگفت 4 ساعت پیاده روی کردیم دوست داشتم تجربه کنم و چه تجربه شیرینی بود.

        موقعه ای که رفتم از مهماندار قطار آب جوش برای قهوه بگیریم، مهماندار لیوان آب جوش رو تا درب کوپه رساند مبادا دستم بسوزد.

        برای پاسخ به این سوال باید بگم توانایی ها و ویژگی های مثبت زیادی دارم که باید با حوصله و تمرکز آنها را بنویسم گرچند قبلا نوشته بودم ولی این دفعه با ورژن جدید میخوام بنویسم.

        مررررررررررررررررسی از استاد عزیزم که با تعهد و پشتکار و استقامت در این راه ما را به تجربه های شیرین زندگی دعوت کردند.

        ماندن در احساس خوب بزرگ ترین نعمت است.

        در پناه حق همه ما در همه حال در بهترین احساس خوب باشیم.)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      سلااام سلااام رضوانن عزیزممم

      خدایا بینهایت سپاسگزارم

      الان جایی هستم که کامنتت رو خوندم اشکام داره جاری میشه اما راستشو بخوای اینجایی که هستم ترجیح میدم اشک نریزم و فقط با لبخندی لطیف برات بنویسم:))

      من یعنی عاشق هدایت خدا شدم داشتم..

      من دقیقا همین حسی که شما میگین رو تجربه کردم همین امروز و واقعا کلی از خدا کمک خواستم و میگفتم خداجون منو هدایت کن یک جای کار میلنگه من نباید حسم بد باشه

      و اومدم نوشتم توی بخش دفترچه گوشیم جایی که تمرین انجام میدم و خلاصه کلی چیزی مینویسم بعد در حین نوشتن گفتگو با خدا و درخواست کردن بودم ولی ته ذهنم فقط این خواسته بود که خدایا هدایتم کن من چرا اینطوری شدم امروز بعد خیلی یهویی گفت برو کامنت بخون

      بخدا قسم همینکه سایت رو باز کردم انگار دیگه از اونجا به بعد من نبودم اصلا نمیدونم از کجا از چه پروفایل هایی همینطوری گذر کردم تا به شما رسیدم هیچی یادم نیست واقعا با اینکه همین چنددقیقه پیش بود و من درحین خوندن کامنتتون وقتی به اون قسمت ایده ات اون رسیدم اصلا ناخودآگاه اشک از چشمام جاری شد نمیدونم چی شد چه انقلابی درون من رخ داد باعث این شد ولی انگار قشنگ این انرژی داره کار خودشو میکنه:)

      اونجایی که گفتین هنوز ننوشتم این خواسته رو و ایده اش اومد دقیقااا مثل همین الان من بود یعنی اومدم بنویسم که خدایا این احساسم رو خوب کن و یهو بهم گفته شد که بیام کامنت هارو بخونم و اینجوری هدایت شدم

      واقعا وقتی ما همچین نزدیکی رو به خدا داریم که بلافاصله جواب میده چرا تمام تمرکزمون رو نزاریم روی درخواست کردن؟ درخواست کردن میتونه با کنترل کانون توجه باشه با جهت دهی گفتگو های ذهنی باشه با نوشتن باشخ با صحبت با خود خدا باشه کنترل ذهن و… همه اینها و وقتی استاد میگن اگاهانه

      یعنی ما درک کردیم همچین قدرتی داریم و حالا میخوایم استفاده کنیم

      یعنی واقعا اصلا فکرشو نمیکردم به کامنتی هدایت بشم که اینقدرررررر هماهنگ هست با من

      منم دقیقا بارها شده یک چیزایی خلق کردم که هییچچ منطقی نمیشده بیاری که بخوای بگی نه این بر اساس قانون خلق نشده و حتما شانس و اینا بوده اما باز ذهن یادش میره باز اون شور و شوق اولیه رو یادش میره باز توجهش رو از روی خلق کنندگیش بر میداره و میزاره روی جبر و شانس و این مسائل

      خدایاشکرت بخاطر این فراوانی که اینقدر اگاهی و کامنت های فراوان در این سایت هست که جواب تمام سوال هامون از هزاران راه به ما داده میشه

      این ایدتون واقعا فوق العاده بود

      فکر کن صبح بیدار میشی فکر کنی روز اولیه که این قوانین رپ کشف کردی واقعا چقدر ذوق دارم استفاده کنم از قانون؟ اینطوری هرروز میتونیم ذوق و شوق هرروزمون رو برای استفاده از قانون استفاده کنیم

      حتی توی تمرین ها توی استفاده از دوره ها توی شغلمون

      فقط میمونه مهارت ما در استفاده از این تمرین و این ایده فوق العاده

      من برای اینکه یک تمرینی رو در خودم ایجاد کنم بارها و بارها برای خودن مثال میزنم و الانم سعی میکنم همینکار رو بکنم

      فکر کن اولین روزی هست که خوندن یادگرفتی و میتونی چیزی بخونی و یادبگیری چقدر انگیزه داری که کتاب بخونی کامنت بخونی

      الان میشنوی قبلا نمیشنیدی چقدر فقط مطالب قشنگ به خودت هدیه میدی

      اتفاقا امروز سفربه دور امریکا قسمت دو رو داشتم میدیدم خانم شایسته میگفتن که بدن بینظیری که خدا به ما داده رو واقعا باید نهایت استفاده رو ازش ببریم چیزایی که دوست داریم رو بیینیم چیزایی که میخوایم رو پشنویم با پاهامون جاهایی که دوست داریم قدم بزنیم و خلاصه کلی چیز

      الاااان تازه فهمیدم وقتی میگن تو به هر هدفی برسی باز برات تکراری میشه شاید قبلا درک نمیکردم و میگفتم نه اگر من به فلان مقدار پول برسم به فلان قدر سلامتی و.. برسم دیگه همیشه خوشحالم اما میبینمم من همین الانش کلی نعمت دارم که فکر میکردم همیشه منو خوشحال میکنه..

      یک مثالی بزنم من مثلا دوره کشف قوانین و میخواستم داشته باشم به شدت ذوق و شوق داشتم و از خدا درخواستش میکردم اینقدررر وقتی اولین باز این استعاره گاز و ترمز و که شنیدم حال کرده بودم و بهم شور و شوق داده بود که گفتم خدایا فقط به من پولش و بده من عاشق این دوره شدم بعد پولش اون موقع ها تو حسابم نبود اما هرروز تقریبا توی دفترم مینوشتم باز مثلا منطق میاوردم که اره خذای ما خدای فراوانی هاست و هزارتا راه داره بهم دوره رو بده و پولش رو بیاره تو حسابم خلاصه من تونستم دوره فوق العاده کشف قوانین رو بخرم اما به طرز عجیبی بعد یکی دو روز اصلا دیدم هیچ خبری از اون انگیزه و ذوق و شوق برای انجام تمرین نیست

      میدونی ما برای همیشه انگیزه داشتن توی هرکاری یا استفاده از فایل ها باید توجهمون رو همیشه اگاهانه هدایت کنیم به فرصت هایی که به ما میده، چیزایی که قراره یاد بگیریم تغییراتی که در ما ایجاد میکنه این میشه اهرم لذت

      اما از یک جا به بعد ما انگار توجهمون میره رو یکسری چیزای دیگه مثلا من اوایل یادمه وقتی قضیه باور هارو شنیدم و به یک درک کوچولو ایی رسیدم چقدرررر انگیزه داشتم ازش استفاده کنم و باور هام رو تغییر بدم اما بعد که گذشت توجهک از روی فرصت ها و آسون بودن زندگی با تغییر باور ها برداشته شد و روی اینکه چقدر باور سازی سخته و فلان و اینا گذاشته شد درصورتی که اون موقع که توجهم روی نکات موبت باور سازی بود اصلا سختی مسیر برام آسان میشد

      همه چی کانون توجه ماست

      وقتی صبح از خواب بیدار بشیم بگیم خدایاا شکرتت که چشم دارممم چقدرر کارهای خفنی میتونم با چشمم انجام بدم چقدر میتونم زیبایی ببینم میتونم صورت زیبای خانواده رو ببینم

      میدونی درواقع کسی که تا دیروز چشماش نمیدیده اما امروز میبینه این گفتگو ها فقط تپی ذهنش مرور میشه

      درواقع ما برای اینکه بتونیم این ایده رو اجرایی کنیم که همه چیز برامون تازگی داشته باشه باید این گفتگو ها و این کانون توجه رو ایجاد کنیم

      مثلا من میخوام تصور کنم که امروز روز اولی هست که من شاغل شدم شغل دارم

      خب اینکه بگم به خودم تصور کن که امروز روز اولیه که شغل داری و تا قبلش نداشتی تاثیر داره اما بنظرم اینکه اون کانون توجه و اون گفتگو های ذهنی فردی که روز اول شغلش هست رو ایجاد کنم خیلی عالییی تر میتونم انجامش بدم

      خدایا شکرت اول که کامنتتون رو خوندم با خودم گفتم خب چطوری میتونم فکر کنم امروز مثلا اولین روزی هست که یکسری چیزا رو دارم چطوری این ذوق و شوق رو ایجاد کنم و خودم جواب خودم رو دادم

      چقدررر یادمه این الگو رو که من یک فایلی رو مثلا میدیدم دفعه اول بعد اینقدر منو به وجد میاورد که از ذوق اشک میریختم و انچنان انرژی بهم میداد که کلی عشق میکردم چون اولین بار جملاتش رو شنیده بودم بعد بلافاصله به این فکر میکردم وااوو چقدرر میشه با این اصل با این جمله با این کلید زندگیمون تغییر کنه چقدر قشنگ میشه همه چی و.. اما انگار برای بار دوم و اینا که گوش میدادم چون قبلا فکر کرده بودم به فرصت هاش و اینا توجهم دیگه نمیرفت اون سمتی و چون اگاهانه کنترلش نمیکردم هر سمتی دوست داشت میرفت اما بالا هم گفتم اگاهانه ما اومدیم این همه مدت توی این سایت تا همینو یاد بگیرین اگر من قرار بوده باشه این همه وقت روی خودم کار کرده باشم و اینهمه وقت عضو سایت بوده باشم اما بازم اگاهانه جهت دهی ندم کانون توجهم رو و مثل قبل که این قوانین رو هم نمیدونستم عمل کنم وقت خودمو این همه مدت هدر دادم پس!

      ما باید مهارت کسب کنیم توی اگاهانه استفاده کردن وقتی استاد میگن تغییر شخصیت یعنی همین دیگه من نسبت به قبل خودم نگاه میکنم میبینم با اینکه اینهمه روی خودم کار کردم اما شاید فقط 20 درصد نسبت به قبل دارم اگاهانه کانون توجهم رو کنترل میکنم

      من قبلا که این چیزارو نمیدونستم فقط روزای اول انگیزه و شور و شوق داشتم توی هرکاری چون ناخوداگاه کانون توجهم میرفت رو فرصت ها و بعدش کانون توجه خود سر حرکت میکرد

      الان که اینهمه به حساب خودم روی خودم کار کردم اینهمه وقت میزارم هم اگر قرار باشه مثل همون دفعه باشه پس این اگاهانه جهت دهی دادن به چه درد من خورده؟ چه تغییری باهاش ایجاد کردم؟ چه استفاده ایی ازش کردم…

      باید بارها و بارها به اعتقاد من از جاهایی که میتونیم از این قدرت استفاده کنیم مثال بزنیم تا بره توی وجودمون

      منم حالا فرصت گیر اوردم با اجازتون مثال زدن رو ادامه میدم(اینو از اصل بهبودگرایی یاد گرفتم که از هرفرصتی برای رشد استفاده کنم)

      مثلا من قبل از اینکه کنترل کانون توجه رو یاد بگیرم وقتی کاری رو انجام میدادم توجهم میرفت روی قسمت هاایی که دارم اونو اشتباه انجام میدم خب الان که یادگرفتم باید اگاهانه بتونم توجه ام رو ببرم فقط روی قسمت هایی که دارم عالی انجام میدم و حال خودم رو خوب کنم

      منی که دارم روی خودم کار میکنم و انتخاب کردم به این سبک زندگی کنم و قانون سبک زندگی من رو در بر بگیره

      باید وقتی دارم کامنت مینویسم به قشنگی ها و کلمات زیبایی که نوشتم توجه کنم تا اینکه بگم بابا اینقدر طولانی ننویس بسه اه و فلان و اینا خببب این گفتگو ها که مال همون سینای قبلیه مال همون رضوان قبلیههه پسسس چیکار داری میکنی دقیقا توی سایت سینا جان:) چه تغییری کردی

      من باید شب قبل خواب تمام توجهم رو ببرم روی پیشرفت هایی که کردم روی بهبود هایی که انجام دادم بجای اینکه بگم ای بابا فلان کار موند نتونستم انجامش بدم

      باید بتونم توجهم رو روی اهدافی که تا الان بهشون رسیدم بزارم بجای اهدافی که نتونستم برسم باید بتونم توجه ام رو بزارم روی خواسته هایی که صبح برام اتفاق افتاده و با این توجه حسابی به خودم درست بودن قانون رو تاکید کنم تا اینکه با توجه کردن اشتباه به خواسته هایی که رخ نداده بخوام قانون رو زیر سوال ببرم و بجاش توجهم رو ببرم روی بهبودهایی که میتونم فردا بدم تا کدهای بهتری بنویسم برای روزم(به قول دوره کشف قوانین)

      من اگر سینا ایی بودم که قبلا همش به نازیبایی های افراد دور و ورم توجه میکردم الان باید فقط به زیبایی هاشون توجه کنم حالا این تغییرات فقط و فقط مال یک اصل کنترل اگاهانه توجه هست ها!! که اینقدر میشه گسترشش داد

      من باید بتونم به جاهایی که حافظم خوب عمل کرده توجه کنم تا وقت هایی که چیزی رو فراموش میکنم

      من باید به وقتایی ک اموزه های استاد رو خیلی خوب درک کردم توجه کنم تا اماده بشم برای درک بیشتر و همینطورییی هزارتا مثال میتونم بزنمم

      حالا این تغییرات رو توی هرفایل از استاد شما تصور کن باید در ما ایجاد بشه

      حتی نه فایل بلکه همین کامنت اگر من این کامنت رو نوشته باشم اما این تمرینی که گفتم رو و این ایده ایی که شما گفتی رو هیچوقت اجرایی نکنم پس دقیقا هدف کامنتم چی بوده؟ چرا تایمم رو گذاشتم و وقت گذاشتم که یک همچین چیزایی بنویسم.

      یعنی میخوان بگم چرا من باید مقاومت داشته باشم که بعد از همین کامنت به تنهایی کلی تغییر مثبت و فوق العاده در خودم ایجاد کنم و یک ادم دیگه بشم اصلا..

      چرا باید برای تغییر کردنم منتظر یکسری چیز خاص و دیدن کلی از فایل ها و… باشم.

      اینم از استاد عباسمنش یاد گرفتم که میگفتن من با هر یک جمله و هر یک ایه که میخوندم فکر میکردم چطوری میتونم اینو توی شخصیتم ایجاد کنم و براش پلن میریختم و خلاصه تغییر میکردم

      شاید بگم خب با یکی دو بار نوشتن که شخصیت تغییر نمیکنه اما میتونم که گفتگو های ذهنیم رو اونقدر جهت بدم و اینقدر به خودم یاداوری کنم که باید تغییر کنی تا بلاخره این اتفاق بیفته

      دوست عزیزم بینهایت ازت سپاسگزارم که نوشتی و کامنتت عالی بود

      از خدای عزیزم هم سپاسگزارم که اینقدر قشنگ هدایم کرد به این صفحه و اینقدر میخوام اصلا همین هدایت خدا رو توی ذهنم بهش توجه کنم و بزرکش کنم تا بازم ظرفم برای هدایت های بیشتر بزرگ بشه و اینم خودش عمل به استفاده از کانون توجه و چیزای هست که میدونم

      چون من عاشق عمل کردن به چیزایی هستم که میدونم و یاد گرفتم از قانون حتی تو ریز ترین جزئیات (اینطوری هم دارم شخصیت ام رو کدنویسی میکنم که واقعا بیشتر عاشق عمل کردن بشه)

      واقعا اگر یکم خلاقیت به خرج بدیم برای استفاده از اصل و بیس هایی که از قانون یادگرفتیم زندگی ما بهشت میشه

      منم که ماشالا حسابی خلاق:))

      و لایق بهترین نتیجه رو گرفتن از قانون

      کامنتم رو همینجا تموم میکنم

      تا خودم بارها و بارها بخونمش کامنت شما رو هم بارها و بارها دوباره میخونم و دوستانی که بهتون پاسخ دادن

      خداوند یار و نگهدار و هدایتگرهممون:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    بنام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام و درود بر استاد عباس‌منش گرامی و سرکار خانم شایسته عزیز

    چه عاملی باعث شد بیشترین تغییرات در زندگی ما صورت گیرد

    تحسین میکنم شما دو بزرگوار عزیز و دوستداشتنی را ، دو زوج توحیدی، دو نفری که لحظه لحظه زندگیشون پر است از درس و آگاهی و پراست از تفکر و تعقل در مورد قوانین جهان هستی و استفاده از این قوانین در راستای خلق یک زندگی زیباتر، راحتتر ، با کیفیت‌تر ، روان و ساده‌تر و کارآمدتر

    استاد در شروع دوره بینظیر کشف قوانین زندگی میفرمایند که :

    رفتار و عملکرد ما نشان دهنده‌ی آنچه است که به آن باور داریم

    وقتی که من چیزی را باور دارم و باور میکنم که جواب میدهد به آن عمل میکنم ، مثلاً من باور کرده‌ام که اگر هرروز صبح سر کار بروم در آخر ماه به من حقوق میدهند

    چرا سرکار میروم چون باور کرده‌ام که اگر بروم در آخر نتیجه میدهد

    و اگر من با همان باوری که هرروز سرکار میروم ، باور کنم که تمام اتفاقات زندگی‌ام نتیجه باورهای من است زندگی من با کارکردن روی باورهایم ، زیرورو میشود و در تمام ابعاد تغییر خواهد کرد

    مهمترین مساله این است که من باور کنم تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثنا ، حاصل افکار و باورها و کانون توجه من است

    من میخواهم زندگی‌ام را تغییر بدهم چون بارها از استاد شنیده ام که همه چیز باوره

    و باورهای من است که اتفاقات زندگی من را رقم میزند و وقتی که باورهای من تغییر کند نتایج زندگی من هم تغییر خواهد کرد

    حالا که این موضوع را فهمیدم چطور میتوانم این باورهایی که استاد میفرمایند را تغییر بدهم تا نتایج زندگی ام تغییر کند

    مسلم است که خود تغییر باورها هم نیاز به یک پیش زمینه ای دارد و یک ابزاری میخواهد !!!

    چه ابزاری ؟ ابزاری به نام باور

    من باید ابتدا باور کنم که تمام اتفاقات من حاصل باورهای من است؟!!!!

    اگر این را باور کردم آنوقت باور سازی در من میشود یک کار شیرین و لذتبخش و حیاتی که حاضر نیستم با هیچ کار دیگرب عوض کنم

    چه موقع میفهمم که این را باور کرده‌ام؟

    هرموقع‌ آنقدراحساس آرامش درونی داشتم که بخودم بگویم که درسته شرایط و وضعیت کنونی‌ام خوب و دلخواهم نیست ولی من خالق شرایط فعلی ام هستم و با تغییر باورهایم میتوانم این شرایط را با شرایط دلخواهم عوض کنم اونوقت مشخص است که من باور کرده ام که همه چیز دست خودم هست و من هستم که خالق صددرصد اتفاقات زندگی ام هستم

    پس اگر میخواهم باورهایم را بصورت بنیادین تغییر بدهم باید به نقش تغییر باورها، به قوانین جهان هستی ومهم‌تر قانون فرکانس ایمان آورده و آنرا وحی منزل بدانم ، آنگاه این ایمان و تعهد در من ایجاد میشود و باعث میشود که من دیگر کوچکترین تردیدی د راین خصوص نداشته باشم چون ایمان دارم اگر باورهایم تغییر کند نتیجه هم خودش را نشان خواهد داد

    و در نتیجه من قبل از اینکه بخواهم روی باورهایم کار کنم ، باید خود این موضوع که همه چیز به باورها و فرکانس و کانون توجه من بستگی دارد را باور کنم

    باید مصداق‌ها را در زندگی خودم و دیگران پیدا کنم و برای خودم منطقی کنم که همه چیز باور است و من خالق صددرصد زندگی‌ام هستم

    تمرین متعهدانه کدنویسی در دوره کشف قوانین زندگی و اینکه هر روز صبح به خودم یادآوری کنم که:

    این من هستم که با افکار و کانون توجهم اتفاقات زندگی‌ام را خلق میکنم و بگویم که امروز برای من که خالق اتفاقات هستم یک فرصت جدید داده شده برای اینکه اتفاقات دلخواهم را خلق کنم

    کمک بزرگی در منطقی کردن این باور خواهد داشت

    برای نوشتن این کامنت، از قسمتهایی از کامنت آقای محمدی در پاسخ‌های عقل کل و همچنین مقاله فوق‌العاده‌ای از سرکار خانم شایسته عزیز کمک گرفته‌ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  8. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2465 روز

    قدم اصلی تحول زندگی

    سلام به استاد عزیزم به بنیانگذار بهترین سایت توحیدی و الهی در جهان

    قبل از اینکه فایل رو گوش کنم عنوان این فایل برای من بسیار تأثیرگذار بود و به عنوان تمرین این فایل ایده‌ای که به ذهنم رسید که به مدت چند ساعت بهش فکر کنم و قبل از گوش دادن به فایل جواب‌های خودم رو بنویسم. حتی عنوان این فایل میتونه به عنوان یک جمله سوالی مطرح بشه: «قدم اصلی تحول زندگی من چیست؟» برای جواب این سوال به گذشته خودم رجوع کردم به زمان آشنایی من با استاد عباسمنش. با توجه به دسته‌بندی‌هایی که برای این فایل در نظر گرفته شده یعنی: «آگاهی‌های دوره 12 قدم» و «توانایی کنترل ذهن» سعی کردم از این مفاهیم هم کمک بگیرم برای اینکه درک کنم قدم اصلی تحول زندگی من چی بوده؟ وقتی به یاد میارم که من چطور شد از یک زندگی که باری به هر جهت بودم به یک زندگی هدفمند و یک زندگی که سعادت و خوشبختی در آن هست، برسم به این نتیجه میرسم که قدم اصلی من برای تحول زندگی تمرین مهارت کنترل ذهن بوده. من از وقتی که به صورت جدی دوره 12 قدم رو شروع کردم و تا قدم 12 ادامه دادم و وقتی چک آپ فرکانسی قدم اول با قدم 12 رو مقایسه میکنم می‌بینم که هیچ ربطی به گذشته‌ام ندارم. قدم اصلی تحول زندگی من گوش دادن بارها و بارهای فایل‌های 12 قدم بوده و باور کردن این فایل‌ها.

    اگر بخوام برگردم به قبل از دوره 12 قدم من آدمی بودم که هدفی برای زندگی نداشتم. تا اینکه به صورت کاملا هدایتی به لطف هدایت خداوند یک فایل برای من ارسال شد که عنوانش این بود: «چگونه در عرض یکسال درآمد خود را چند برابر کنیم؟ – قسمت اول» شروع به گوش دادن اون فایل کردم. از کسی که این فایل رو برای من ارسال کرد درخواست کردم قسمت‌های بعدی رو هم برای من ارسال کنه و من خیلی مشتاق شده بودم که قسمت‌های بعدی رو گوش بدم. بعد از گوش دادن اون فایل‌ها خودم به سایت عباسمنش دات کام مراجعه کردم و شروع به گوش دادن تمام فایل‌های سایت کردم. مثل کسی که تشنه هست و هر چقدر مینوشه سیراب نمیشه. شده بودم مصداق این بیت که آب کم جوی و تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست. قدم اصلی تحول زندگی من از همونجا بود: از باور کردن فایل‌ها از دفترها و دفترها پر کردن. به نظرم شروع تحول زندگی از خودشناسی است. از کنار گذاشتن منطق‌ها و پیش فرض‌های اشتباه گذشته و با جایگزین کردن منطق‌های جدید که به من کمک میکنه به احساس بهتری برسم و پیشرفت کنم.

    من به مدت حدود یک و نیم سال فقط داشتم فایل‌های هدیه سایت رو گوش میدادم و استاد جان بارها گفته بودن کسی که متعهد باشه و تغییر کنه از همین فایل‌های دانلودی نتیجه مالی می‌گیره و میره دوره‌ها رو تهیه میکنه. من این جمله استاد رو باور کردم و صبح و شبم رو به فایل‌ها دوخته بودم. تمام فکر و ذکر و تمرکزم این بود که من چطور با استفاده از همین فایل‌های هدیه و دانلودی روی سایت میتونم تغییر کنم؟ چطور میتونم با استفاده از همین فایل‌ها از لحاظ مالی رشد کنم؟ چطور میتونم با استفاده از همین فایل‌ها پیشرفت کنم؟ قدم اصلی تحول زندگی من از همین مواقع بود. سری فایل‌های چگونه درآمد خود را افزایش دهیم رو هزاران بار گوش میدادم و میخواستم که واقعا تغییر کنم. قدم اصلی تحول زندگی من ساختن ایمان و توحید و توکل در عمل با استفاده از فایل‌های دسته بندی: «اجرای توحید در عمل» بود. که زمانی که این فایل‌ها رو به اندازه کافی باور کردم باعث شد من بدون هیچ گونه سرمایه، پارتی، آشنا و … به تهران مهاجرت کنم و زندگی خودم رو خلق کنم چون قدم قبل‌ترش یعنی قدم اصلی تحول زندگی رو میدونستم اینه که من باید باور کنم که خالق زندگی خودم هستم.

    بعد از مهاجرتم به تهران تنها پولی که توی حسابم بود فقط به اندازه خرید یک قدم از دوره 12 قدم یعنی قدم اول و هزینه خوراک و جای خواب به اندازه چند روز بود. استاد جان قدم اصلی تحول زندگی من همین بود: ایمان. ایمان به اینکه من خالق زندگی خودم هستم. ایمانی که در عمل داشتم نشونش میدادم و بارها و بارها به خودم می‌گفتم اگر که من این فایل‌ها رو گوش دادم و باورشون کردم حالا وقتشه که بهشون عمل کنم و برم توی دل ترس‌ها و ناشناخته‌ها. وقتی قدم اصلی تحول زندگی خودم را ایمان و توحید در عمل قرار دادم قدم‌های بعدی هم به من گفته شد. روی قدم اول کار کردم و قدم اول از 12 قدم رو باور کردم که منجر شد به اینکه بتونم قدم دوم رو بخرم. قدم دوم رو کار کردم و منجر شد قدم سوم رو بخرم و به همین ترتیب تا آخر 12 قدم این مسیر رو ادامه دادم. به خودم اومدم دیدم درآمد من بیشتر از 40 برابر شده است. به خودم اومدم دیدم الان کسب و کار خودم رو دارم و به لطف خدای مهربان در حال گسترش آن هستم. به خودم اومدم دیدم از وقتی قدم اصلی تحول زندگی خودم رو که کنترل ذهن به واسطه تمرکز بر نکات مثبت بود، که کنترل ذهن به واسطه گوش دادن بارها و بارهای فایل‌ها بود به جایی رسیدم که الان تمام دوره‌های سایت رو دارم و به لطف خدای مهربان دارم هر روز از این آگاهی‌های ناب استفاده می‌کنم در جهت رشد و پیشرفت بیشتر. قدم اصلی تحول زندگی من سرمایه‌ گذاری روی خودم بود. روی بهبود آنچه که تحت کنترل من است. قدم اصلی تحول زندگی من تمرکز بر آنچه بود که می‌توانستم بهبود دهم و بهبود آنچه که تحت اختیار من است: فرکانس‌ها و ایجاد باورهای هم جهت با خواسته‌هایی که در من ایجاد شده بود.

    من اصولا خیلی دوست ندارم در مورد گذشته خودم صحبت کنم ولی برای اینکه بخوام تمرینات رو انجام بدم و از قانون استفاده کنم باید مثال‌هایی رو به یاد بیارم که بدونم از کجا به کجا رسیدم. برای اینکه بدونم قوانین بدون تغییر خداوند چطور کار میکنه. موقعی که هیچ دوره‌ای از سایت رو نداشتم و فقط داشتم فایل‌های هدیه رو گوش میدادم میدونستم و ایمان داشتم همین کنترل ذهن و همین ادامه دادن قدم اصلی تحول زندگی من است و به خودم تعهد دادم و توی دفترم نوشتم و امضاء کردم که من انقدر این فایل‌ها رو گوش میدم که منجر شود به اقدام و عمل و انقدر از لحاظ مالی پیشرفت می‌کنم که بتونم به راحتی همه دوره‌ها رو داشته باشم و ازشون استفاده کنم که الان همین اتفاق رخ داده. الان به لطف خدای مهربان نه تنها دوره‌ها بلکه این رشد مالی باعث شده که قدرت خرید من در تمام جنبه‌ها بالا بره و دارایی‌های من چند برابر بشه. این رشد مالی باعث شده که در بهترین منطقه در تهران زندگی کنم. بهترین مکان‌ها برم و همیشه در حال هدایت به بهترین زیبایی‌ها باشم. کار کردن روی دوره‌های روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 باعث شد منی که قبلا باید حساب و کتاب می‌کردم الان باید چقدر خرج کنم به این نقطه برسم که هر کجا برم هر چی بخوام فقط کافیه کارت بکشم و خرید کنم و لذت ببرم. کار کردن‌های مداوم روی خودم باعث شد که به لطف خدا این آزادی زمانی رو داشته باشم که وقتی صبح از خواب بیدار میشم برم کافه و با نوشیدن یه قهوه شروع کنم به مطالعه کامنت‌های جلسه 12 دوره احساس لیاقت بدون اینکه نگران باشم الان مرخصی بگیرم یا نگیرم، بدون اینکه نگران باشم پروژه‌های کارم چی میشن. چون میدونم این قدم اصلی تحول زندگی منه که کار کردن روی خودم رو تنها اولویت زندگیم بدونم.

    اصل قرار دادن اینکه:‌ «قدم اصلی تحول زندگی من کنترل ذهن و سرمایه گذاری رو خودم است» باعث شد که وارد دوره قانون سلامتی بشم و بدون هیچ مشکلی به این سبک زندگی کنم. امروز صبح که از خواب بیدار شدم ویتامین‌های صبحگاهی را نوش جان کردم و چقدر سپاسگزار خداوند شدم که من رو به این دوره هدایت کرد تا به این سبک سلامتی زندگی کنم. امروز به شیوه قانون سلامتی زندگی میکنم از این شیوه به لطف خدای مهربان بسیار خوشحال، راضی و سپاسگزارم. با اینکه به لطف خدای مهربان هر روز میتونم برم رستوران‌های گرون قیمت غذا بخورم ولی زندگی به شیوه قانون سلامتی انقدر برای من لذت بخشه که ترجیح میدم و انتخاب میکنم که فقط به شیوه قانون سلامتی که بهش رسیدم عمل کنم و تمرکز خودم رو بذارم روی قانون اصلی تحول زندگی، تمرکز روی کار مورد علاقه‌ام و مسیری که ارزش خلق کنم.

    از وقتی دوره احساس لیاقت رو دارم کار میکنم به این نتیجه رسیدم که موضوع فقط پول و عددهای حساب بانکی نیست. بلکه موضوع فراتر از این هست. موضوع اینه که شما پول خرید هر آنچه بخوای داری ولی درونت روحت با چیزی سازگاره که به خاطرش به این دنیا اومدی. وقتی روی احساس لیاقت کار میکنی انتخاب‌هات عوض میشه، خواسته‌هات عوض میشه، با اینکه پول هم داری و به لطف خدا روی باورهات کار میکنی و نتایج مالی خوبی میگیری ولی میخوام بگم که در درونت دوست داری با چیزهایی هماهنگ باشی که بهشون علاقه داری. پس با احساس خودارزشمندی میری سراغشون و خلقشون میکنی. در نهایت با کار کردن روی خودت پول باید سراغ شما بیاد.

    به نظرم قدم اصلی تحول زندگی کاملا ذهنیه. از سرمایه گذاری رو خودم شروع میشه و تغییرات ادامه پیدا میکنه. سعی کردم تغییرات و خلق شرایط دلخواه را روی این اصل استوار کنم که تنها کار من ساختن باورهای توحیدیه. قدم اصلی تحول زندگی من اونجایی هست که من هدایت خداوند را باور میکنم و بهش اعتماد میکنم و وقتی باور میکنم حرکت میکنم و وقتی حرکت میکنم هدایت میشوم.

    قدم اصلی تحول زندگی من جایی هست که من اصل رو از فرع تشخصی میدم و فقط روی اصل تمرکز میکنم. خودشناسی جایی هستش که تمام تغییرات از اونجا شروع میشه.

    بعد از اینکه درک خودم رو از این سوال نوشتم که قدم اصلی تحول زندگی من چیست شروع به گوش دادن فایل کردم. دیدم که تمام صحبت‌های استاد جان با چیزهای که نوشتم منطبق بود. و این نشان از هم مداری و هم فرکانسی و همزمانی بود که من با این شنیدن این فایل و صحبت‌های استاد داشتم.

    امروز صبح که از خواب بیدار شدم اولین کاری که کردم گوش دادن به فایل‌های 9 و 10 دوره راهنمای عملی بود. این دو فایل نقطه دیگری از تحول من در این مسیر بوده و هست. جایی که من خدای بیکار و بی‌هدفی که قبلا به این شکل می‌شناختمش که اون بالا نشسته و داره برای خواسته‌های من صلاح و غیر صلاح در نظر می‌گیره تبدیل شد به اینکه بیام خدا رو از نو بشناسم. حالا من شناخت دیگری از این خدا دارم و با این دو جلسه من معنای واقعی توحید و شرک رو شناختم. بعدش که متوجه شدم قدرت خداوند تمام و کمال در اختیار من است، به واسطه فرکانس‌هایی که میسازم و خلق میشن. بعد از اون به دوره الهی ثروت 3 هدایت شدم و باورهای قدرتمند کننده تری در رابطه با این نیرو و نزدیک بودنش با خودم ساختم. باورهایی که به واسطه بارها و بارها گوش دادن جلسات 2 و 3 روانشناسی ثروت 3 در من ایجاد شدن. تازه باز هم میشه این باورها رو بهتر و بهتر کرد و هدایت و قدرت این نیرو رو بیشتر و بزرگتر باور کرد. به اندازه‌ای که بتونم این نیرو رو باور کنم که چه کارهایی میتونه برای من انجام بده به همان اندازه آسان می‌شوم برای آسانی‌ها.

    استاد جان بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که حضور دارین و این فایل‌ها رو برای ما آماده می‌کنید. به نظرم، من در زمان مناسب و مکان مناسب و در بهترین زمان در مداری قرار گرفتم که استاد عباسمنش توی اون مدار بود و ما به هم برخورد کردیم و از اونجا به بعد تمام تلاشم رو کردم که صحبت‌های شما را باور کنم و تمرین کنم. تا قبل از آشنایی با شما من الگویی نداشتم که ببینم و باور کنم و بفهمم که از چه مسیری باید موفق شد و پیشرفت کرد. اما از زمان آشنایی با شما تا به الان من قوانین بدون تغییر خداوند را شناختم و الگویی رو پیدا کردم که هم تونستم توحید در عمل را از شما الگو قرار بدم و هم قوانینی که به ما می‌آموزید در عمل تمرین و اجرا کنم.

    الان من دیگه مثل گذشته باری به هر جهت و بی‌هدف و بدون خواسته نیستم. حالا من قدم اصلی تحول زندگی رو میدونم و خواسته‌های بیشتری هم دارم. این طبیعی هست که خواسته‌های بیشتر و بزرگتری در من متولد شده. اما از وقتی که توی قدم اول دوره 12 قدم استاد جان گفتند که باید یادمون نره رسیدن به خواسته‌ها از چه مسیری می‌گذره، دارم بارها و بارها این قوانین رو هر روز و هر روز مرور میکنم. مثل همون اوایل که با شما استاد جان آشنا شده بودم هر روز و هر روز فایل‌هاتون توی گ‍وشم هست و همیشه مینویسم و سعی در اجرای این آگاهی‌ها در عمل می‌کنم. این کار تنها اولویت زندگی من هست. چون با اولویت قرار دادن این اصل بوده که من نتایجی که تا به حال خواستم و توی ذهنم ساختم رو به وجود آوردم. این سوال خیلی‌ها هست که ما وقتی به این آگاهی‌ها عمل کنیم چطور میخواد شرایطمون عوض بشه؟ چطور میخواد درآمدمون بره بالا؟ این دست از سوال‌ها برمیگرده به درک این قانون که وقتی شما باورهاتو تغییر میدی شما هدایت میشوی به مسیری که به خواسته‌هات برسی. شما هدایت میشی. کافیه همین فایل‌ها رو باور کنی اونوقت هدایت میشی به ایده‌ها و اقداماتی که منجر به تغییر و بهتر شدن مسیر زندگی شما می‌شود. این اصلی بوده که من باورش کردم.

    خدایا سپاسگزارم که در زمان مناسب در مکان مناسب این فایل رو گوش دادم.

    خدایا سپاسگزارم بابت این سایت الهی و این فضای فوق العاده که میتونم هر روز بیام اینجا و روی خودم کار کنم.

    خدایا شکرت بابت این فضای زیبای پرادایس که نهرها و رودها و چشمه‌ها زیر درختان آن جاریست و این فضای پاییزی و آسمون آبی به همراه ابرهای نازک. چقدر این فضا فوق العاده‌ست خدایا شکرت.

    خدایا شکرت که ما را به راه راست هدایت میکنی راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای.

    خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمت‌ها و برکت‌ها و اتفاقات عالی که ما را به سمتشون هدایت میکنی.

    خدایا سپاسگزارم بابت حضور خانم شایسته که دوربین رو برای ضبط این فایل با عشق نگه داشتن تا این فایل فوق العاده تأثیرگذار آماده بشه.

    خدایا سپاسگزارم بابت حضور استاد جان که خوب زندگی میکنن و جهان رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل میکنن.

    خدایا سپاسگزارم که در هر لحظه مطابق درخواست ما به ما الهام میکنی و ما را به مسیر درست هدایت میکنی.

    خدایا سپاسگزارم که در این لحظه از زمان به ما یادآوری کردی که قدم اصلی تحول زندگی چیه.

    به لطف خدای مهربان همگی در خوشبختی و ثروت و سعادت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 202 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 901 روز

      سلام خدمت دوست گرامی آقای امیری

      دوسداشتم تشکر کنم از این کتاب عالی و پربار و پربرکتی که برامون نوشتید واقعا کامنتتون یک کتاب پر از آگاهی ها و امیده و چقدر پربرکت بود لذت بردم از تک تک موفقیتهاتون و تحسینتون میکنم که اینقدر عالی و با تعهد روی خودتون‌کار کردین خداروشکر که در مسیر خوندن این کامنت زیبا قرار گرفتم

      امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      درود و سلام خدمت شما حامد عزیز

      واقعا ممنون و سپاسگذارم که اومدی و برامون نوشتی … نوشتنی که سبب شد کلی نُت برداری کنم . کلی خودمو تصور کنم و کلی تجسم سازی کنم .. خودمو در عمل انجام شده قرار دادم .. خودمو در ذهنم جور دیگه ای تصور کردم یعنی موقع نت برداری ای چیزهایی که نوشته بودید به اسم خودم نوشتم یعنی فکر کردم این اتفاق خوب و عالی برای من انجام شده … اونجایی که گفتید..

      همین کنترل ذهن و همین ادامه دادن قدم اصلی تحول زندگی من است و به خودم تعهد دادم و توی دفترم نوشتم و امضاء کردم که من انقدر این فایل‌ها رو گوش میدم که منجر شود به اقدام و عمل و انقدر از لحاظ مالی پیشرفت می‌کنم که بتونم به راحتی همه دوره‌ها رو داشته باشم و ازشون استفاده کنم که الان همین اتفاق رخ داده. الان به لطف خدای مهربان نه تنها دوره‌ها بلکه این رشد مالی باعث شده که قدرت خرید من در تمام جنبه‌ها بالا بره و دارایی‌های من چند برابر بشه. این رشد مالی باعث شده که در بهترین منطقه در تهران زندگی کنم. بهترین مکان‌ها برم و همیشه در حال هدایت به بهترین زیبایی‌ها باشم

      البته کلی مطالب و آگاهی های دیگه ای از کامنت شما کشیدم بیرون و بلطف شما صبح گاهی رو برای خودم ساختم ..

      حامد عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوای شما و توجه به نکات مثبت و نکات ریزبینانه ای که نوشتی و توضیح دادید به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ..

      بخصوص اینکه در مورد قدم اصلی تحولات زندگی تون دانه به دانه توضیح دادید .‌ اینکه قدم اصلی زندگی رو در تشخیص دادن اصل از فرع بوده و دقیقا تمرکزی روی اصل وقت گذاشتید و به خودشناسی و خداشناسی و مسیر توحیدی بیشتری هدایت شدید ..

      اینکه سوال های قشنگی پرسیدید و بعدش جواب ها رو هم نوشتید ..

      اصلا حامد جان اگر بخوام دانه به دانه نکات توجه ی این کامنت زیباتون رو بنویسم باید دوباره نویسی کنم . فقط ممنون و سپاسگذارم که اینقدر قشنگ توضیح دادید و منو مجاب کرد که این سحرگاه شروع کنم بنویسم و بعدش بیام برای شما کامنت بذارم البته حامد عزیز من همیشه پیگیر کامنت های پر محتوای شما بودم و هستم .. وقتی اسم شما رو در لیست ایمیل های سایت میبینم واقعا با شوق و ذوق دنبال می کنم چون آنقدر نوشته های شما زلال و شفاف هستش که جذب آگاهی های شما میشم .. در ضمن از اینکه در مدار دریافت همه ی محصولات استاد بودید صمیمانه بهتون تبریک میگم و از اعماق قلبم صمیمانه تحسین تون می کنم و از اینکه قانون سلامتی رو در زندگی تون دارید و انجام میدید بازم تحسین تون می کنم و آرزو می کنم منم مثل شما روزی بیام و اینجا بنویسم که آنقدر از لحاظ مالی و پولی رشد و پیشرفت کردم که الان همه ی این محصولات رو دارم …الان آنقدر از لحاظ مالی و پولی رشد و پیشرفت کردم که می توانم در بهترین ها …. باشم

      آقا حامد عزیز ممنون و سپاسگذارم که کامنت تون اینقدر تاثیر گذار بود که به اسم خودم اون خواسته هایی که شما الان داریدش رو منم ثبت کردم که الان دارم شون ..و برای خودم هم تعهد نامه نوشتم و ثبت کردم و امضآء کردم ..

      طلوع زیبایی رو در این سحرگاه براتون آرزومندم . چون شما و ما و همه لایق بهترین ها هستیم

      روز و شب تون بخوبی و خوشی و شادمانی و ایام بکام تون شیرین و گواراه همراه با عشق الهی و موفق و پایدار باشید

      ممنون و سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1723 روز

      سلام حامد امیری عزیزم.

      خداروشکر میکنم که در مسیر کامنت عالی شما قرار گرفتم.

      این هدایت رب العالمین و لطف رب العالمین و نتیجه کنترل ذهن عالی من هست.

      این نتیجه 1 سال و نیم کار کردن روی خودم، شناخت خودم. اصلاح مسیرم، کنترل ذهنم و درخواست الگوهای مناسب بوده است برای من.

      شما نتیجه ی اون چیزی هستی که من میخواهم. حرکت کنم، ایمان داشته باشم، ذهنم را کنترل کنم، توکل کنم و آسان شوم برای آسانی ها، آسان شوم برای نعمت ها، برای ثروت ها، برای عشق ها.

      چقدر عالی. چقدر این تعهدی که شما به خودتون دادید را تحسین میکنم و سپاسگزار رب العالمین هستم که به من میگه چطور به خودم تعهد بدهم.

      تعهدی به تغییر.

      تعهد به حرکت.

      تعهد به پیشرفت.

      تعهد به دوست داشتن بی قید و شرط خودم.

      تعهد به ارزش قائل شدن واسه ی خودم.

      من الان میدونم کجا را باید اصلاح کنم و از رب العالمین هدایت میطلبم که مسیر را نشان بدهد.

      که این تغییر واسه من همراه مهاجرت باشد.

      که با تعهد از صفر شروع کنم. از کارگری. به اونی برسم که میخواهم.

      چقدر حامد امیری عزیزم خوب از خودت سوال کردی. و چقدر خوب ذهنتو تربیت کردی که دقیقا هماهنگ با استادمون پاسخ داد.

      خداروشکر میکنم که به کامنت شما رسیدم. این موضوع سپاسگزاری امروز صبحم بود.

      خداروشکر میکنم که الگویی مناسب بهم معرفی کرد. یک الگوی دیگه، یک نشانه از درست بودن مسیر. از ایمان، توحید و توکل.

      خداروشکر میکنم که اینقدر زیبا خدا را شکر کردید و چقدر من لذت بردم.

      خدا را شکر میکنم که به زیبایی هدایت ها را میبینم.

      خدا را شکر میکنم که با دوره 12 قدم قدرت دیدن زیبایی ها بهم داده شد.

      قدرت درک این هدایت ها بهم داده شد.

      قدرت خلق جهانم بهم داده شد.

      قدرت خلق آنچه میخواهم بهم داده شد.

      خداراشکر میکنم که دقیقا همین مسیر را تا یه جایی منم پیش رفته ام و در ادامه مسیر هستم.

      خداروشکر میکنم که هر روز با فقط اومدن توی این سایت الهی خداوند راه حل ها، روش های عالی را بهم عطا می‌کند.

      خدا را شکر میکنم که فهمیدم چطور باید اولویت را انتخاب کنم.

      خداروشکر میکنم که چقدر خوب باید از زندگی ام لذت ببرم و عمل کنم.

      یادمه استاد در یکی از قدم ها در مورد ایلان ماسک و مثالی که دوست دخترشون زده بود اشاره کرد.

      ایشان گفتند که دوست دختر ایلان ماسک گفت: از وقتی ایلان ماسک باور کرد که میتونه ثروت خلق کنه و بسازه هر آنچه که‌می‌خواهد را، پیشرفت های این شخص شروع شد.

      پس این یک باور است. که من توانایی خلق زندگی خودم را دارم.

      دیری نمی‌گذرد من از نتایج مالی عالی ام می‌نویسم.

      از مهاجرت می‌نویسم.

      از میزان شوق و اشتیاقم به پیشرفتم می‌نویسم.

      از نتایج عالی تری که گرفتم می‌نویسم.

      این تعهد من به خودم هست. که مثل استادم و دوستان عزیزم چون شما پیشرفت کنم. از زندگی لذت ببرم و قدرت را 100 در 100 در دستان خودم بدانم.

      عاشقتونم حامد جان.

      ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام خدمت شما آقا حامد عزیز

      امیدوارم در همین لحظه که این دیدگاه رو مطالعه می کنید حال دلتون عالی باشه

      چقدر خوشحالم و شاکرم که هدایت شدم به مطالعه‌ی دیدگاه فوق‌العاده ارزشمند و تأثیر گذارِ شما

      واقعا خیلی زیبا و دسته بندی شده نتایجتون رو نوشته بودین

      ماشاالله

      نوش جانتون ، ان شاالله که خبر های خیلی خوش تری هم از مسیر زیبای رشد شما بشنویم

      خیلی تحسینتون کردم که با دیدن عنوان این فایل اومدید خودتون رو به چالش کشیدین و پاسخ های مختلف نوشتید و بعد فایل را دیدین

      خیلی کار خلاقانه‌ای بود و این نشون میده که چقدر قلب شما پاک و شفافِ که اینچنین هدایت های خداوند رو واضح دریافت می کنید

      این نشون دهنده‌ی اینه که چقدر شما عاشق این مسیر پیشرفت هستی ، چقدر عاشق خودت هستی و با چه شور و شوق وصف نا پذیری داری روی خودت سرمایه‌گذاری می کنی

      واقعاً دست مریزاد

      اینقدر در هنگام مطالعه‌ی دیدگاه شما داشتم لذت می بردم که احساسم و تجسمم این بود که رفیق چندین و چند ساله هستیم و الان شما رو به روی من نشستی با یک شور و شوق و چهره‌‌ی به وحد اومده از خوشحالی داری برای من داستان تحولت رو تعریف می کنی

      درست مثل آقای عطار روشن که توی ویدیو‌ی ده قسمتیِ داستان تحولش یه جاهایی اونقدر ذوق و شوق داشت که می توانستم اشکِ خوشحالی رو توی چشماش ببینم

      این مسیر خیلی زیباست

      و

      چقدر خوبه که من… منی که در مسیر خیلی جاها سُست شدم و با اون تعهد استمراری که شما ادامه دادین ادامه ندادم … و الان نجواهای شیطان می خواهد بگه برای تو جواب نمی ده… بیخیال … دسترسی دارم به الگوهای موفقی مثل شما

      خدایا شکرت

      سپاسگزارم و از خداوند مهربان برای شما بهترینِ بهترین ها رو خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      درود بر شما حامدجان

      خداروصدهزاران مرتبه شکر برای حضور دوستان عزیزی چون شما

      معمولاً کامنت‌هارو سریع میخونم و کم پیش میاد من در یک کامنت تامل و تعمق کنم، نمیدونم خودت چندبار کامنت خودت رو مطالعه کردی اما یک شاهکار به تمام معنا بود، البته که به خودم هم تبریک میگم که در فرکانس مطالعه و خوندن این کامنت قرار گرفتم و به لطف خدا هدایت شدم به این سمت.

      شما جز اون دست از عزیزانی هستی که با حواس جمع نوشته‌هاش رو میخونم و خدارو بارها شکر میکنم که نعمت بهره‌مندی از این آگاهی‌هارو عطا کرده.

      بسیار بسیار زیبا بود نوشتت، زیبایی که خیلی چشم‌نوازه از درکی که حاصل عمل‌گرایی خودته.

      حضور دوستان عزیزی چون شما باعث میشه قوانین و صحبت‌های استاد رو خیلی بهتر درک کنیم

      خیلی ازت یاد گرفتم و میگیرم، با تمام وجود تحسینت میکنم و امیدوارم که همیشه بدرخشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      هدیه کردی گفته:
      مدت عضویت: 1620 روز

      سلام سلام به حامد عزیز دوست همفرکانسی من امیدوارم که حال دلت هر کجا هستی عالی ترین باشه

      فک کنم بار 3 .4 باشه که دارم کامنتتو میخونم وایی خدای من خدای من شکرت .هر چقدر میخوندم و میومدم جلو اصن نمیدونم چجوری هدایت شدم به سمت کامنتت نمیدونم اصن چجوری شد که من صفحه 10 کامنت ها از این فایل هستم خدایا شکرت خدایا ازت سپاس گذارم

      از کدوم تیکه از حرفات بگم هر جمله اش حاصل درک قشنگی از قوانین بود

      از اونجایی گفتی پاشدم رفتم تهران و فقط هزینه یک فایل از دوازده قدم رو داشتی با چند روزی که بتونی باشی

      یا اینکه همش فایل ها توی گوشت بود فایل های هدیه باور کرده بودی که استاد گفته تو اینارو گوش بدی میتونی دوره هارو بخری

      ایمانت .توکلت .این شوق و اشتیاق برای تغیییر کردن

      پسر احسنت بهت واقعا تبریک میگم برای این همه عزم و اراده و تعهدی که توی مسیر به خرج دادی و خداوند انقدر قشنگ‌ و توحیدی هدایتت میکنه هر لحظه الهی شکر خدارو میلیارد ها بار شکر

      جالب بود من صبح توی اسنپ بودم تو مسیر رفتن به سالن .یاد یکی از سفر هایی که به تهران داشتم فک کردم اصن خیلی یهویی تو فکرم اومد که هدیه تهران رفتی و میخواستی بمونی و حتی نزدیک به یک ماه هم موندم و بعد فهمیدم تکاملم رو طی نکردم باید بیشتز توی شهر خودم تکاملم رو طی کنم تا بر گردم

      صبح این تو فکرم اومد که برگشتم و اگه nمقدار پول تو کارتم بود میموندم یا میومدم برام سوال بود و اصن دیگه بهش نکردم و رسیدم سالن

      بعد از ظهر بود که یهو به کامنتت هدایت شدم ودیدم توی کامنتت نوشتی مهاجرت به تهران

      و چقدر برای من یک نشانه واضح از این موضوع بود که هدیه خبرای قشنگی تا راهه قطعا این نشانه ها بی حکمت نیست که داری توی مسیرت میگیری

      با هر جمله از کامنتت که داشتم میخوندم موهای تنم سیخ شد یه جاهاایی اشک از چشام سرازیر شد که چقدر آگاهانه و چقدر توحیدی مسیرتو طی کردی و داستان هدایتتم که خوندم دیدم هر سال آپدیت خودتو نوشتی احسنت بهت و چیزای فوق العاده ای ازت یاد گرفتم و همیشه بدرخشی حامد جان پسر توحیدی

      با کامنتت رفتم تو فکر و شاید هر جمله اشو دو بار میخوندم که ازش نگذرم همینجوری

      انقدر آگاهی داشت

      خداروشاکرم که تو مدار دریافت این آگاهی ها بودم

      سپاس گذارم ازت بینهایت

      خداروشکر برای وجود دوستانی که دارم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    خدا مرا کفایت است وجز او خدایی نیست

    من براو توکل کرده ام که اوست پروردگار عرش بزرگ

    خدا سپاس برای هر روز تغییراتی که در درونم رخ میدهد ومرا هدایت می‌کنی

    استاد دیروز تا صبح قبل از این فایل دنبال به نشانه از خداوند بودم که ببینم چطور میتونم بهتر روی باورهای کار کنم ونتغیج بهتر بگیرم که این قسمت را خدا هدایتم کرد .

    استاد تو محل کارم همه مشتری هام عالی هستند ومن انرژی خوبی براشون دارم میبینم که حرف های شما تو دوره ها واین دوره احساس خود ارزشمندی را هرکس بشنوه حتما تغییر می‌کنه ناخودآگاه .

    قدم اصلی تحول زندگی واقعا پذیرش این نکته که خودمون خالق زندگی خودمون هستیم ،هست .

    همیشه این سوال تو ذهن من بود که زندگی همین خوردن وخوابیدن وباری به هر جهت زندگی کردن نیست .

    اصلا انگار یه چیزی در درونم باور نداشت که ما اومدیم بی جهت یه مدت وبعد بریم .

    استاد من میبینم در وجود خودم که با دوره احساس خود ارزشمندی خواستم وشد

    سمیه ای که ترس داشت از اینکه تو اجتماع باشه وفقط وقتی میرفتم خرید می‌دیدم پشت میز فروشنده ها اجناس را می‌فروشند لذت می‌بردم

    حتی از آرزو کردنش میترسیدم .

    اما با این دوره بی نظیر من خواستم ویه قدم برداشتم و میبینم که خداوند. چطور هدایتم می‌کنه

    انگار چند تا دست برای کمکم دارم وتقسیم کار می‌کنه باهام

    استاد. چقدر این کدنویسی معجزه می‌کنه صبح می‌نویسم وشب بیشترش میشه .

    دقیقا دستان خداوند را که هدایتم می‌کنه چیه حرفی که به دردم میخوره را همون موقع با زبان اونها میگه به من .

    خداوند هر لحظه داره هدایتم می‌کنه این را میفهمم هروقت احساسم واقعی خوبه مشتری های خوب میاد

    وهروقت احساسم به هر دلیلی بد میشه انسان های منفی رفتاری که من دوست ندارم تجربه میکنم

    یعنی عاشق این قانونمندی خداوند هستم که این قدر عادله

    یعنی هیچ ظلمی به هیچ‌کس نمیشه .

    اگراین احساسم را خوب نگه دارم نتیجه ها میاد

    استاد یه همکاری دارم که به مدت داشتم رو نکات منفی اش توجه میکردم ودر موردش حرف میزدم دقیقا اون وجه منفی اش را من تجربه میکردم از این آدم

    تا اینکه یه فایل شما یاد آوری کرد به من وهدایتم کرد که باید به نکات مثبتش توجه کنم والان خوب شده خدارا شکر

    قانون برای همه یکی است

    استاد. یعنی اگر دیگران زندگی آدم را رقم می‌زند دنیا پر از هرج ومرج میشد

    ولی قانون درست وخدایی که از قوانین خودش هم عدول نمیکنه .

    استاد شما الگوی بی نظیر در آزادی مالی ومکانی وزمانی هستید

    آخه زندگی به این ایده آلی برای همه انسان هاست که باید خودمون را ارزشمند ولایق بدونیم .

    خدایا هدایتم کن به توحید دوری ازشرک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    به نام خالق هستی

    سلام استاد عزیزم قربونتون برم که زبان خداوند شدید براهدایت ماسپاسگزارم.

    سلام مریم جانم قربونتون برم که اینقدر قلبتون پاکه

    قابل تحسین هستین برا توانایی که درفیلمبرداری دارین سپاسگزارم.

    سلام به تک تک دوستان عزیزم دراین مسیر الهی

    خداجونم سپاسگزارم یکه روز دیه سعادت دیدن این پرادایس زیباوبی نظیر وفوق العاده رویایی رو بهم دادی سپاسگزارم لیاقت دریافت این آگاهی های ناب و ارزشمند هستم.

    آره استادم دقیقاًتا قبل از آشنایم با سایت شما،همینطور که شما گفتین منم دوره ده شصت هستم وبزرگترین آرزوم داشتن یه خونه و همینکه اجاره ای نباشم ونهایتا یه ماشین که بتونیم مسافرتی جایی بریم وخوشبختی بچهام بود این سقف آرزوهام بود یعنی ذهنم من ایجور برنامه ریزی شده بود فکر میکردم روند زندگی در کل همینه وتماماً احکام دین واسلام درمورد حجاب واحترام به پدر ومادر وشوهر و…انجام بدم وتمام مسائل دینی رو رعایت کنم واز منتظران امام باشیم نماز اول وقت دیه حله وباید به هر سختی وصبر وتحمل که شده این دنیارو زندگی کنیم تا آخرت خوبی داشته باشیم باورتون نمیشه استاد وقتی بر میگردم به این روزها ومرور میکنم زندگیم رو،غیر از شرک وسیاهی وبدبختی چیز دیه ای نمیبینم انگار یجورایی دست رو دست گذاشته بودم تا زندگی دنیاییم تموم بشه بعد اون دنیا پاداش تمام صبر وتحمل استقامتم رو بگیرم وای خدای من چقدر گمراهی،چقدر شرک،چقدرباورهای غلط

    استاد عزیزم طی این چند سالی که عضو سایت شما شدم خیلی آروم آروم تک به تک این باورهای غلط که مثل سیمان به مغزم چسبیده بود رو از ذهنم پاک کردم زمان برد ولی استاد از همون لحظه شروع به همون اندازه که رو خودم کار کردم نتیجه گرفتم وحالم بهتر ازقبل شدوخواسته ها در درونم شکل گرفت امیدوار ومتعهد به رسیدن به خواسته هام واز همه مهمتر تمام قدرت رو از اطرافیان وافرادی که فکر میکردم قادر به تغییر زندگیم هستن رو گرفتم دادم به خداوند.

    امااستاد عزیزم وقتی در شروع سفر به دور آمریکا همین اخیر تعهد دادم با تمام تمرکز روی سایت وکار کردن رو خودم وخوندن کامنت ونوشتن کامنت به طور معجزه آسا مراحل رشدوپیشرفتم تغییر کرد اینقدر قلبن با تمام وجودم باورتون کردم وهرروز جدی تر از روز قبلم فعالیتم رو شروع کردم واز احساسم وحال درونیم کاملا درک میکنم که مسیرم درسته والآن هست که میفهمم خدا وتوحید یعنی چه؟بزرگترین دستاوردی که داشتم همین درک توحید بود استاد عزیزم وقتی به قبلم بر میگردم میبینم چقدر از خدا دور بودم چقدر درغفلت وتاریکی بودم.

    اینقدر به این مسیری که انتخاب کردم بااعماق وجودم ایمان وباور قلبی دارم که با تمام توان وقدرت همین مسیر رو ادامه میدم وایمان دارم به فراتر از خواسته هام میرسم.

    سپاسگزارم استادعزیزم مریم جانم که لحظه لحظه کنارمون هستید واین آگاهی های ارزشمند رو سخاوتمندانه در اختیارمون قرار میدهید درپناه الله مهربان روزبه روزشاهد رشد وپیشرفتتون باشم وسلامت وتن درست باشید.

    براتمام دوستان همفرکانسیم آرزوی بهترینها رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: