https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/05/abasmanesh6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-05-01 07:23:142024-12-27 05:23:37روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 6
170نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به شما استاد عزیزم و خانوم شایسته ، سلام به همه دوستان سایت
استاد عزیزم و خانوم شایسته از شما واز همکاران شما برای این سایت الهی و بهشتی و توحیدی بی نهایت ممنون و متشکرم و سپاسگزارم ، استاد عزیزم و خانوم شایسته از زحمات شما برای تهیه این فایل ها و سفرنامه که یه دوره فوق العاده وبی نظیر هست بینهایت ممنون و متشکرم و سپاسگزارم
برای شما استاد عزیزم و خانوم شایسته و همکاران محترمتان رستگاری و سعادت ، خوشبختی در دنیا و آخرت را از الله یکتا آرزومندم
در پناه الله یکتا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
خداروشکر میکنم امروز هم با فایل روز شمار زندگی به جواب سوالات وآنچه که با هدایت الله است پیش میروم روزشمار تحول زندگی من واقعا برای من حکم یک معجزه را داشت و قدم به قدم من را به جلو می بردهر روز یک فایل ویک نکته جدید واقعا برای من خوشایند بود و یک انگیزه برای من شد که فایل ها را ادامه بدهم و به خرید دوره ها مشتاق بشوم
از همه مهمتر و زیباتر این بو که نگاه و دید من را آرام آرام به جهان اطراف خودم در حال تغییر دادن بوداستاد خیلی ممنونم چقدر این روزها این کلام زیبا ساده و اصیل شما نجات دهنده ام هست چقدر عاشقانه این فایل رو تکرار کردم و میکنم خواهم کرد و توکل میکنم بر خدا که خودش آسان کند برای آسانی ها و این بار سنگین رو خودش بردارد و آسان کند هر نفس برای آسانی ها
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
دیروز اماده شدیم بریم پارک و شام برداشتیم رفتم ماشین رو استارت کنم استارت نخورد مامان رو صدا زدم اونم نتونست روشن کنه
تو دلم گفتم خدایا خودت ماشین رو استارت بزن و دستاتو برامون بفرست تو توانا و قادری و هرکاری از دستت برمیاد
بعد چند دقیقه کل محل اومدن کمک. هی میگفتن کمک لازمه…تقریبا 5 نفری جمع شدن و تقریبا از هیچکدوم کمک نخواستیم و خودشون میومدن و میگفتن چی شده استارت نمیخوره؟
من اونجا فقط داشتم به کارای خدا نگا میکردم و تایید میکردم این کار کارِ خداست
چطور شد اینهمه آدم اومدن کمک ماشین ما…من فقط از خدا خواستم و گفتم خدایا خودت روشنش کن
10 دیقه بعد اون درخواست، یه پسر 15 ساله ماشین رو یجور ساده حلش کرد که اگه من بودم میگفتم این باید 10 روز بره تعمیرگاه تا درست بشه
اینم یه نشانه بود که اگه از خدا درخواست کنی حل میشه مهم نیس درخواستت چی باشه
من از خدا خواستم درست بشه و بریم پارک
و خدام با دستای قشنگش ساده و راحت حل کرد
بعدِ درست شدن ماشین من از دستان خداوند تشکر کردم از همه ادمایی که اونجا اومدن و کمک کردن یادم اومد (الهام اومد) که اینها فقط دستان خدا هستن ازشون سپاسگزار باش و بدون که خدا حل کرد
سپاسگزاری کردم و بعد از خدا تشکر کردم
رفتیم پارک و عجب فضای قشنگی داشت. من تقریبا 1 ماه بود به این تجربه قشنگ هدایت نمیشدم حتی به یه بستنی خوردن ساده. چرا؟
چون کانون توجه ام رو ناخواسته ها بود
چند روز پیش خدا گفت توجهت رو خواسته ها باشه و سپاسگزار باش
و این نتیجه توجه به خواسته ها بود
خدا منو هدایت کرد به این فضای قشنگ
پراز درخت
پراز شادی
اسمون پرستاره
شور و شوق آدمایی که شام اورده بودن پارک بخورن
صدای بچه ها بازی کردنشون
هوای خنک پارک
دریاچه پارک
قایق های دریاچه که آدما پارو میزدن و میرفتن و میومدن
بوفه پارک ک همه میرفتن یچیزی واسه خوردن میخریدن
این ثروتی که اون ادمه خلق میکرد از بوفه اش
بازی هاکی
سرسره
دستشویی و ابخوری قشنگ پارک که شهردار عزیزمون درستش کرده بود
این همه زیبایی دیدم خدایا شکرت
تو پارک عزت نفسم اومد پایین حس کردم زیبا نیستم. باز از خدا هدایت خواستم..خدایا من حس بی ارزشی دارم حس میکنم زیبا نیستم میخوام باعزت نفس راه برم
خدا گفت این جمله هارو تکرار کن؛
من زیباترین دختر اینجام من لایق بهترین هام
ارزش من خیلی بالاست
و بعدش خیلی راحت تر قدم زدم تو پارک
خدایا شکرت بخاطر این ایمان و توکل
خدایا شکرت بخاطر حال خوبم که از تمرکز روی خواسته ها بوجود اومد
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 151
در آیه 12 سوره مبارکه لیل خداوند میفرماید:
إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ بدرستی که بر ماست هدایت کردن شما
طبق این آیه و آیات دیگر خداوند هدایت ما را برعهده گرفته و همواره ما را به مسیری که خودمان انتخاب کردهایم هدایت میفرماید و راهها را برای ما میگشاید
پس همواره این هدایت بر ما میرسد امّا…
زمانی من میتوانم در مسیر دریافت هدایت خداوند باشم که بتوانم احساسم را خوب نگهدارم و قلبم باز باشد
اگر من نتوانم احساسم را خوب نگهدارم، شیطان در این هنگام وارد شده و نجواهای خود را تحت عنوان هدایت به من القا میکند و من را تشویق میکند به انجام دادن آن و انجام دادن آن باعث میشود احساس من بدتر و بدتر شده و بازهم شیطان برای گمراه کردن من آماده آماده است و از پا نمینشیند
هدایت و شهود پروردگار در احساس بد نمیتواند به من برسد و یا بهتر بگم که در احساس بد من نمیتوانم الهامات و هدایت و شهود خداوند را دریافت کنم چون بعلت ماندن در احساس بد قلب من بسته میشود و هدایت خداوند در آن نفوذ و راهی ندارد
احساس بد نه تنها باعث میشود که من در فرکانس دریافت هدایت خداوند نباشم بلکه مثل یک آتش سوزاننده و یا یک سم است که همه جوره باعث تخریب زندگی من میشود و من باید به هرطریق ممکن از آن دوری کنم
بهترین حالتی که میتواند من را در جهت دور شدن از احساس بد کمک کند این تفکر الخیر فی ماوقع میباشد
این قانون را همواره در خاطر داشتهباشم:
من اگر بتوانم احساسم را در هرشرایطی خوب نگهدارم، لاجرم برای من اتفاقات خوب رخ خواهد داد
سلام خدمت استاد مهربانم و مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت شروع فصل جدید از روز شمار تحول زندگی من خدایا شکرت
در این جا می خواهم از تغییرات که در جریان عمل به آگاهی های استاد برایم افتاده را بنویسم
قبل از این که با استاد آشنا بشوم یک شخص خییلی ضعیف ترسو و مشرک بودم و دیگران را در زندگی خودم بزرگ کرده بودم و عوامل بیرونی را عامل شکست هایم می دانستم همیشه پدرم را مقصر می دانستم و عمو ها عمه ها و همه فک فامیل را مقصر می دانستم الی خودم و یک شخصی بودم که نیاز به توجه زیاد می خواستم
حالا که من به صورت جدی روی خودم کار کردم همان پدر که مقصر می دانستم تمام مسولیت های مغازه را به من داد و همان عموی که مقصر می دانستم حالا تجربیات خود را با من شریک می کند کار که قبلاً اصلا یک چیز ناممکن در ذهنم بود همان پسر عموی که همیشه با من بد رفتاری می کرد حالا رفتارش تغییر کرده حالا یک فضا زیبا برای کنترل ذهن دارم حالا خییلی راحت می توانم روی خودم کارکنم و در فضا نهایت زیبا هستم و قطعا باور دارم که به زیبا تر از این هم هدایت می شوم
و هزاران نتایج عالی گرفتم این در حالی بوده که من فقط به یک سری از چیزی های که استاد گفته عمل کردم و خییلی خای کار دارم که یک شخصیت موحد برسم خدا را شکر که خداوند همیشه در زمان درست هدایتم می کند خدایا شکرت
من فقط مسول زندگی خودم هستم نه بقیه
خدا یا هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت تمام نعمت های که به من دادی خدایا شکرت
سلام بر استاد عباس منش عزیز و سرکار خانم شایسته عزیز و همه دوستان سایت الهی عباس منش
دوستان حرف به حرف استاد را باید با طلا نوشت چون عین واقعیته
من میخوام به چیزی اعتراف کنم که متاسفانه خودم در زندگی خودم به وجود آوردم و باعث خراب شدن زندگی ام بشوم
من مدت زیادی هست که عضو سایت هستم و تقریبا اکثر دوره ها را خریدم و تقریبا روزانه 5ساعت به امیزه های استاد گوش میکنم ولی متاسفانه گوش میکنم و به قول استاد که میگن ایمان بدون عمل حرف مفت هست من واقعا به عمل که رسیدم و شرایط بد شد نتونستم ایمان خودم را نشون بدم و امیزه های استاد را عمل نکردم داستان از این قرار بود که من با همسرم اختلاف داشتیم و ایشون همیشه میگفتند که باید جدا بشیم ما به درد هم نمیخوریم من هم دائم نصیحت میکردم پند و اندرز میدادم که ما دو تا بچه داریم این حرفها چیه و بشین زندگیت را بکن و هی به این و اون میگفتم که باهاش صحبت کنند و از این تصمیم منصرفش کنند و خودم هم دائم التماس میکردم و گریه و زاری و به هر کس میرسیدم تعریف میکردم که اره چه بلایی سرم اومده خانمم میخواد جدا بشه همه چیز هم به نامشه منا از خونه بیرون کرده ووووو
و هی به قول استادناخواسته احساس ترحم جلب میکردم به هر امام زاده ای میشد از کربلا نجف سامراهٔ و کاظمین و هر کجای ایران امام زاده بود رفتم درخواست کردم گریه و زاری کردم که خدا یا کمکم کن و یک سری کارهای دیگه که روم نمیشه بگم ولی طبق قانون جذب متاسفانه ایشون روز به روز از من دور تر و دورتر شد به نحوی که دیگه حاضر نیست حتی منا ببینه و رفت و طلاق گرفت
من خودم به این نتیجه رسیدم که اگر گریه و زاری نمیکردم و به خدا و پلن خدا توکل میکردم و ساکت و آرام یه گوشه مینشستم و به خوبیها و زیباییهای خانمم دقت میکردم و میگفتم الخیر و فی ما وقع میتونست دو تا حالت پیش بیاد یا طبق قانون جذب من به هر چی توجه میکردم اساس اون برام اتفاق می افتاد و خانم من هم مهربان تر میشد و شاید از تصمیمش منصرف میشد یا اینکه پلن خدا اینجوری بود و به راحتی جدا میشدیم و من دیگه تو این مدت اعتماد به نفسم را از بین نمیبردم و خودم را پیش همه کوچیک نمیکردم و به قول خود خانمم که میگفت خیلی کوچیک شدی و از چشم افتادی از بس که گریه و زاری کردی و التماس کردی خیلی ضعیفی
هدف از گفتن این داستان این بود که به امیزه های استاد عمل کنیم و مشکلاتمان را به این و اون و حتی خدا هم نگیم استاد من خودم از خودم و شما و خدای خودم خجالت زده ام و شرمنده ام که عمل نکردم به امیزه ها و ایمانم را نشون ندادم والان از خدا استغفار کردم و تصمیم گرفتم که فقط به خدا اعتماد داشته باشم و بس
البته یه چیز هم بگم من همیشه تو دفت کد نویسی و ستاره قطبی ام هر چیزی که مینوشتم اتفاق می افتاد در زمینه کاری ام خیلی رشد کردم درآمد خوب دارم دوستان و مشتریانی دارم که برام میمیرن بدون سرمایه کارم را شروع کردم و الان خدا راشکر اعتبار خوبی هم دارم و همه دوست دارن با من کار کنند و روی اجناسشون کار کنم هر چی از خدا خواستم همون روز به من میداد مثلا میگفتم خدایا امروز میخوام فلان قدر فروش داشته باشم میفروختم یا خدایا من دارم میام لطفا جای پارک برام آماده کن و خیلی چیزهای دیگه ولی در زمینه روابط عاطفی متاسفانه نتونستم البته من از خدا همیشه میخواستم و مینوشتم خدایا من یه رابطه عاطفی خوب میخوام و جواب خدا این بود که اگر رابطه عاطفی خوب میخوای با این خانم نمیشه اجازه بده من شما را جدا کنم و تو را به یه رابطه عاطفی خوب برسونم ولی من این پلن خدا را قبول نکردم و متاسفانه مقاومت میکردم ولی چون خدا منا بیشتر از خودم دوست داشت پلن خودش را اجرایی کرد و ما جدا شدیم ولی باز هم متاسفانه من ادب نشدم و هی از راههای بیرونی میخوام دوباره خانمم را جذب کنم و اخیرا یاد گرفتم که رها کنم و روی اعتماد به نفس خودم و جذابیت خودم کار کنم و اگر خداوند دوباره صلاح بدونه ما را به هم میرسونه و من دوباره برمیگردم پیش خانم و بچه هام
یه داستان دیگه هم دارم از رها کردن و به خدا اعتماد کردن که من چهار تا قرعه کشی خونگی شرکت کرده بودم و اصلا به فکرش نبودم و اصلا یادم هم نبود تا اینکه این هفته قرعه کشی کردند و من چهار ماه پشت سر هم برنده 400میلیون شدم
امیدوارم که دوستان از تین تجربیات تلخ و شیرین من درس بگیرند و امیزه های استاد را یاد بگیرند و عمل کنند
سلام من مدتی هست که سایت و آموزشهای استاد آشنا شدم و بسیار متعهد شدم برای انجام دوره های 12قدم و الان که در قدم ششم هستم اصلا فکر نمیکردم از جایگاهی که کارم رو از دست داده بودم بخاطر نداشتن مکان ثابت الان در جایی قرار دارم که به امید خدا تا چند روز آینده کارم را با مکانی زیبا استارت خواهم زد.و تمام این پیشرفت را فعلا تا قدم ششم هستم منتظر شروع شرایط قدم هفتم از 12قدم را هستم امیدوارم برای استاد عباس منش و تیم بسیار حرفه ای ایشان بهترینها رقم بخورد
دوستان عزیز بعداظهرروز گذشته قصدکردم که حوالی عصرباهمسرعزیزم وپسرگلم ارمین بیایم کرمان پیش دیگر پسرگلم امیرمحمد که سرباز میباشد وهمچنین برای بازدید یک ملک
بهشون گفتم که کاراتون راانجام بدین ساعت 8 به بعد بریم کرمان
ارمین گفت میشه من نیام ؟
گفتم براچی؟
گفت تازه ازبندرعباس آمدم وکارعقب افتاده دارم ( ارمین دانشجوی فیزیک دانشگاه امیرکبیر میباشد که فعلا پیش ما هست)
گفتم نه بهتراست که بیایی آنجا هم خونه خودمون هست وتوراحت میتونی بری اطاقت هرکاری داری انجام بدی
مقاومت داشت
همسرم گفت بذارازادباشه اگه دوست داشت بیاد
امامن به طورعجیبی اصرارداشتم بیاد
درنتیجه برای لحظاتی کنترل ذهنم روازدست دادم وبین من وهمسرم بعدازمدتها بگو مگو رخ داد آن هم با باتندی البته بیشترازجانب من
اصلا خودم هم تعجب کرده بودم چرادارم این حرفهای بی ربط رومیرنم
انگارنجواها فرصت پیداکرده بودند تا به نوعی ازمن انتقام بگیرن
اماخوشبختانه خیلی سریع درعرض چنددقیقه افسارذهنم رودردست گرفتم وموقع نهارسعی کردم فضاروتلطیف کنم وبدون اشاره به صحبتهای چنددقیقه پیشم بحث جدیدی روباارمین جان بازکردم
ارمین ساعت 6رفت باشگاه وهمسرعزیم هم بعداز تعطیل شدن موسسه آمدن خونه ومن همان موقع ازخداطلب بخشش کردم بخاطر رفتارناشایستم درچندساعت قبل
گفتم من خودم رومیبخشم چونکه خدامنوبخشید
دلم آرام شد وهمه چیزوسپردم به خدای خوبم
لازم به یادآوری است من اززمانی که دراین مسیرالهی هستم هرزمان که بههردلیل کنترل ذهنم روازدست میدم هرچندکوتاه وحسم بدمیشه خداوند وجهان خیلی سریع به طورعجیبی پس گردنی میزنه که حواست باشه داری ازمسیرخارج میشی ها
خلاصه ارمین هم قرارشد بیادبعدازآماده شدن سه نفری ازخونه باماشین خوشکلم حرکت کردیم هنگام خروج از یکی به اخرین میدان شهر به سمت کرمان درحال حرکت بودیم البته باسرعت تفریبابالا دقیقا در ابتدای دایره میدان یک مرتبه یک موتوری بدون چراغ بادوراکب مثل عجل جلوما سبز شدند
بازم یادصحبتی ازاستادافتادم که فایلی همین چندروز پیش ازشون گوش کردم که می گفتند
خداهمیشه مواظب مون هست چقدربرامون اتفاق افتاده هنگام رانندگی با اختلاف یک سانت یایک لحظه جلو عقب شدن ازیه اتفاق ناگوار جلوگیری کرده خداست که داره همه چی رو مدیریت میکنه
به شرط اینکه اگربه او توکل کنیم وفقط روخودش حساب کنیم وفقط از اوکمک بخواهیم
خدایابی نهایت شکرت که این حادثه روازمن دورکردی
خدایاشکرت که اینقدرزمانبندی ات دقیق بود که اجازه ندادی تامن باموتورسیکلت وراکبین ان برخوردکنم
خدایاشکرت که بازهم به من یاداوری کردی که حواسم باشه حق ندارم حتی یرای دقایقی کوتاه کنترل ذهنم روازدست بدم وحسمو بدکنم
اتفاقا دیروز عصر وقتی رانندگی میکردم به استاد گوش میدادم و میگفت رفتارمون با خدا اینجوریه که وقتی میریم پارکینگ و جا برای پارک کردن نیست از خدا میخواهیم که خدایا یه جاپارک برام پیدا کن و به محض پیدا شدن جا میگیم خدایا نمیخواد نمیخواد خودم پیداش کردم
میخواهم بگم از وقتی رو باورهای توحیدی کار کرده ام هزاران بار میلیمتری از کنار ماشینها رد شده ام در کسری از ثانیه از بدترین تصادفات سالم در اومده ام ولی چه راحت از کنار این اتفاقات که ممکن بوده زندگیمو نابود کنه گذشته ام و آنطور که باید اعتبارش را بخدا نداده ام
ولی همش کار خدا بوده ما در هر لحظه در حال ارتکاب خطا و اشتباهایم و فقط خداست که بینهایت بخشنده است
من داشتم فایل یازدهم فایل روانشناسی رو گوش میدادم ک یهویی نوفیشن اینستا برام اومد ک متوجه لایو استاد شدم با اقای عرشاینفر عزیز
استاد ب جرأت میتونم بگم بهترین حسی بود ک تا الان میتونستم داشته باشم توی این جهان هستی چون من هر لحظه با حرف های شما توی فایل های دانلودی و فایل های ثروت یک دارم زندگی میکنم و تمرین میکنم ک جا پای شما بزارم چون متعهد شدم ک ب بهترین ها برسم توی همه ی ضمینه ها
من توی این فایل برام یاد آوری شد ک هر اتفاق مثبت و خوبی ک توی طول روز برام میفته و تبدیل میشه ب دست آورد های بزرگ تر مدال و حکم قهرمانی شو بدم خدا و خودمو در مقابل خدا تسلیم بدونم تا هم هدایت بهتری برام اتفاق بیفته و هم احساس ارامش بیشتری داشته باشم
به نام خدای مهربان
سلام به شما استاد عزیزم و خانوم شایسته ، سلام به همه دوستان سایت
استاد عزیزم و خانوم شایسته از شما واز همکاران شما برای این سایت الهی و بهشتی و توحیدی بی نهایت ممنون و متشکرم و سپاسگزارم ، استاد عزیزم و خانوم شایسته از زحمات شما برای تهیه این فایل ها و سفرنامه که یه دوره فوق العاده وبی نظیر هست بینهایت ممنون و متشکرم و سپاسگزارم
برای شما استاد عزیزم و خانوم شایسته و همکاران محترمتان رستگاری و سعادت ، خوشبختی در دنیا و آخرت را از الله یکتا آرزومندم
در پناه الله یکتا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام هدایت الله
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
خداروشکر میکنم امروز هم با فایل روز شمار زندگی به جواب سوالات وآنچه که با هدایت الله است پیش میروم روزشمار تحول زندگی من واقعا برای من حکم یک معجزه را داشت و قدم به قدم من را به جلو می بردهر روز یک فایل ویک نکته جدید واقعا برای من خوشایند بود و یک انگیزه برای من شد که فایل ها را ادامه بدهم و به خرید دوره ها مشتاق بشوم
از همه مهمتر و زیباتر این بو که نگاه و دید من را آرام آرام به جهان اطراف خودم در حال تغییر دادن بوداستاد خیلی ممنونم چقدر این روزها این کلام زیبا ساده و اصیل شما نجات دهنده ام هست چقدر عاشقانه این فایل رو تکرار کردم و میکنم خواهم کرد و توکل میکنم بر خدا که خودش آسان کند برای آسانی ها و این بار سنگین رو خودش بردارد و آسان کند هر نفس برای آسانی ها
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خانم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت فایل های روز شمار که میزارین
چند بار فایل های روزشمار رو دنبال میکردم و گوش میکردم و اگر تمرینی داشت انجام میدادم
ولی هی بینش قطع میکردم وادامه نمیدادم
امروز که فصل جدیدی شروع شده متعهد میشوم این ادامه بدم خیلی جدی وبدون وقفه
امیدوارم بزودی نتایج خوبم رو همینجا بنویسم
شاد و پیروز باشید
سلام به بروبچ سایت دوست داشتنی عباسمنش
استاد دوستون دارم
مریم جان دوست دارم
امروز روز 60 ام روزشمار تحول زندگیم هست
دیروز اماده شدیم بریم پارک و شام برداشتیم رفتم ماشین رو استارت کنم استارت نخورد مامان رو صدا زدم اونم نتونست روشن کنه
تو دلم گفتم خدایا خودت ماشین رو استارت بزن و دستاتو برامون بفرست تو توانا و قادری و هرکاری از دستت برمیاد
بعد چند دقیقه کل محل اومدن کمک. هی میگفتن کمک لازمه…تقریبا 5 نفری جمع شدن و تقریبا از هیچکدوم کمک نخواستیم و خودشون میومدن و میگفتن چی شده استارت نمیخوره؟
من اونجا فقط داشتم به کارای خدا نگا میکردم و تایید میکردم این کار کارِ خداست
چطور شد اینهمه آدم اومدن کمک ماشین ما…من فقط از خدا خواستم و گفتم خدایا خودت روشنش کن
10 دیقه بعد اون درخواست، یه پسر 15 ساله ماشین رو یجور ساده حلش کرد که اگه من بودم میگفتم این باید 10 روز بره تعمیرگاه تا درست بشه
اینم یه نشانه بود که اگه از خدا درخواست کنی حل میشه مهم نیس درخواستت چی باشه
من از خدا خواستم درست بشه و بریم پارک
و خدام با دستای قشنگش ساده و راحت حل کرد
بعدِ درست شدن ماشین من از دستان خداوند تشکر کردم از همه ادمایی که اونجا اومدن و کمک کردن یادم اومد (الهام اومد) که اینها فقط دستان خدا هستن ازشون سپاسگزار باش و بدون که خدا حل کرد
سپاسگزاری کردم و بعد از خدا تشکر کردم
رفتیم پارک و عجب فضای قشنگی داشت. من تقریبا 1 ماه بود به این تجربه قشنگ هدایت نمیشدم حتی به یه بستنی خوردن ساده. چرا؟
چون کانون توجه ام رو ناخواسته ها بود
چند روز پیش خدا گفت توجهت رو خواسته ها باشه و سپاسگزار باش
و این نتیجه توجه به خواسته ها بود
خدا منو هدایت کرد به این فضای قشنگ
پراز درخت
پراز شادی
اسمون پرستاره
شور و شوق آدمایی که شام اورده بودن پارک بخورن
صدای بچه ها بازی کردنشون
هوای خنک پارک
دریاچه پارک
قایق های دریاچه که آدما پارو میزدن و میرفتن و میومدن
بوفه پارک ک همه میرفتن یچیزی واسه خوردن میخریدن
این ثروتی که اون ادمه خلق میکرد از بوفه اش
بازی هاکی
سرسره
دستشویی و ابخوری قشنگ پارک که شهردار عزیزمون درستش کرده بود
این همه زیبایی دیدم خدایا شکرت
تو پارک عزت نفسم اومد پایین حس کردم زیبا نیستم. باز از خدا هدایت خواستم..خدایا من حس بی ارزشی دارم حس میکنم زیبا نیستم میخوام باعزت نفس راه برم
خدا گفت این جمله هارو تکرار کن؛
من زیباترین دختر اینجام من لایق بهترین هام
ارزش من خیلی بالاست
و بعدش خیلی راحت تر قدم زدم تو پارک
خدایا شکرت بخاطر این ایمان و توکل
خدایا شکرت بخاطر حال خوبم که از تمرکز روی خواسته ها بوجود اومد
خدایا شکرت که هر مسئله ای داشته باشم حلش میکنی
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 151
در آیه 12 سوره مبارکه لیل خداوند میفرماید:
إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ بدرستی که بر ماست هدایت کردن شما
طبق این آیه و آیات دیگر خداوند هدایت ما را برعهده گرفته و همواره ما را به مسیری که خودمان انتخاب کردهایم هدایت میفرماید و راهها را برای ما میگشاید
پس همواره این هدایت بر ما میرسد امّا…
زمانی من میتوانم در مسیر دریافت هدایت خداوند باشم که بتوانم احساسم را خوب نگهدارم و قلبم باز باشد
اگر من نتوانم احساسم را خوب نگهدارم، شیطان در این هنگام وارد شده و نجواهای خود را تحت عنوان هدایت به من القا میکند و من را تشویق میکند به انجام دادن آن و انجام دادن آن باعث میشود احساس من بدتر و بدتر شده و بازهم شیطان برای گمراه کردن من آماده آماده است و از پا نمینشیند
هدایت و شهود پروردگار در احساس بد نمیتواند به من برسد و یا بهتر بگم که در احساس بد من نمیتوانم الهامات و هدایت و شهود خداوند را دریافت کنم چون بعلت ماندن در احساس بد قلب من بسته میشود و هدایت خداوند در آن نفوذ و راهی ندارد
احساس بد نه تنها باعث میشود که من در فرکانس دریافت هدایت خداوند نباشم بلکه مثل یک آتش سوزاننده و یا یک سم است که همه جوره باعث تخریب زندگی من میشود و من باید به هرطریق ممکن از آن دوری کنم
بهترین حالتی که میتواند من را در جهت دور شدن از احساس بد کمک کند این تفکر الخیر فی ماوقع میباشد
این قانون را همواره در خاطر داشتهباشم:
من اگر بتوانم احساسم را در هرشرایطی خوب نگهدارم، لاجرم برای من اتفاقات خوب رخ خواهد داد
تمامی اعتبار این کامنت صرفا متعلق بخداوند است
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام خدمت استاد مهربانم و مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت شروع فصل جدید از روز شمار تحول زندگی من خدایا شکرت
در این جا می خواهم از تغییرات که در جریان عمل به آگاهی های استاد برایم افتاده را بنویسم
قبل از این که با استاد آشنا بشوم یک شخص خییلی ضعیف ترسو و مشرک بودم و دیگران را در زندگی خودم بزرگ کرده بودم و عوامل بیرونی را عامل شکست هایم می دانستم همیشه پدرم را مقصر می دانستم و عمو ها عمه ها و همه فک فامیل را مقصر می دانستم الی خودم و یک شخصی بودم که نیاز به توجه زیاد می خواستم
حالا که من به صورت جدی روی خودم کار کردم همان پدر که مقصر می دانستم تمام مسولیت های مغازه را به من داد و همان عموی که مقصر می دانستم حالا تجربیات خود را با من شریک می کند کار که قبلاً اصلا یک چیز ناممکن در ذهنم بود همان پسر عموی که همیشه با من بد رفتاری می کرد حالا رفتارش تغییر کرده حالا یک فضا زیبا برای کنترل ذهن دارم حالا خییلی راحت می توانم روی خودم کارکنم و در فضا نهایت زیبا هستم و قطعا باور دارم که به زیبا تر از این هم هدایت می شوم
و هزاران نتایج عالی گرفتم این در حالی بوده که من فقط به یک سری از چیزی های که استاد گفته عمل کردم و خییلی خای کار دارم که یک شخصیت موحد برسم خدا را شکر که خداوند همیشه در زمان درست هدایتم می کند خدایا شکرت
من فقط مسول زندگی خودم هستم نه بقیه
خدا یا هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت تمام نعمت های که به من دادی خدایا شکرت
سلام بر استاد عباس منش عزیز و سرکار خانم شایسته عزیز و همه دوستان سایت الهی عباس منش
دوستان حرف به حرف استاد را باید با طلا نوشت چون عین واقعیته
من میخوام به چیزی اعتراف کنم که متاسفانه خودم در زندگی خودم به وجود آوردم و باعث خراب شدن زندگی ام بشوم
من مدت زیادی هست که عضو سایت هستم و تقریبا اکثر دوره ها را خریدم و تقریبا روزانه 5ساعت به امیزه های استاد گوش میکنم ولی متاسفانه گوش میکنم و به قول استاد که میگن ایمان بدون عمل حرف مفت هست من واقعا به عمل که رسیدم و شرایط بد شد نتونستم ایمان خودم را نشون بدم و امیزه های استاد را عمل نکردم داستان از این قرار بود که من با همسرم اختلاف داشتیم و ایشون همیشه میگفتند که باید جدا بشیم ما به درد هم نمیخوریم من هم دائم نصیحت میکردم پند و اندرز میدادم که ما دو تا بچه داریم این حرفها چیه و بشین زندگیت را بکن و هی به این و اون میگفتم که باهاش صحبت کنند و از این تصمیم منصرفش کنند و خودم هم دائم التماس میکردم و گریه و زاری و به هر کس میرسیدم تعریف میکردم که اره چه بلایی سرم اومده خانمم میخواد جدا بشه همه چیز هم به نامشه منا از خونه بیرون کرده ووووو
و هی به قول استادناخواسته احساس ترحم جلب میکردم به هر امام زاده ای میشد از کربلا نجف سامراهٔ و کاظمین و هر کجای ایران امام زاده بود رفتم درخواست کردم گریه و زاری کردم که خدا یا کمکم کن و یک سری کارهای دیگه که روم نمیشه بگم ولی طبق قانون جذب متاسفانه ایشون روز به روز از من دور تر و دورتر شد به نحوی که دیگه حاضر نیست حتی منا ببینه و رفت و طلاق گرفت
من خودم به این نتیجه رسیدم که اگر گریه و زاری نمیکردم و به خدا و پلن خدا توکل میکردم و ساکت و آرام یه گوشه مینشستم و به خوبیها و زیباییهای خانمم دقت میکردم و میگفتم الخیر و فی ما وقع میتونست دو تا حالت پیش بیاد یا طبق قانون جذب من به هر چی توجه میکردم اساس اون برام اتفاق می افتاد و خانم من هم مهربان تر میشد و شاید از تصمیمش منصرف میشد یا اینکه پلن خدا اینجوری بود و به راحتی جدا میشدیم و من دیگه تو این مدت اعتماد به نفسم را از بین نمیبردم و خودم را پیش همه کوچیک نمیکردم و به قول خود خانمم که میگفت خیلی کوچیک شدی و از چشم افتادی از بس که گریه و زاری کردی و التماس کردی خیلی ضعیفی
هدف از گفتن این داستان این بود که به امیزه های استاد عمل کنیم و مشکلاتمان را به این و اون و حتی خدا هم نگیم استاد من خودم از خودم و شما و خدای خودم خجالت زده ام و شرمنده ام که عمل نکردم به امیزه ها و ایمانم را نشون ندادم والان از خدا استغفار کردم و تصمیم گرفتم که فقط به خدا اعتماد داشته باشم و بس
البته یه چیز هم بگم من همیشه تو دفت کد نویسی و ستاره قطبی ام هر چیزی که مینوشتم اتفاق می افتاد در زمینه کاری ام خیلی رشد کردم درآمد خوب دارم دوستان و مشتریانی دارم که برام میمیرن بدون سرمایه کارم را شروع کردم و الان خدا راشکر اعتبار خوبی هم دارم و همه دوست دارن با من کار کنند و روی اجناسشون کار کنم هر چی از خدا خواستم همون روز به من میداد مثلا میگفتم خدایا امروز میخوام فلان قدر فروش داشته باشم میفروختم یا خدایا من دارم میام لطفا جای پارک برام آماده کن و خیلی چیزهای دیگه ولی در زمینه روابط عاطفی متاسفانه نتونستم البته من از خدا همیشه میخواستم و مینوشتم خدایا من یه رابطه عاطفی خوب میخوام و جواب خدا این بود که اگر رابطه عاطفی خوب میخوای با این خانم نمیشه اجازه بده من شما را جدا کنم و تو را به یه رابطه عاطفی خوب برسونم ولی من این پلن خدا را قبول نکردم و متاسفانه مقاومت میکردم ولی چون خدا منا بیشتر از خودم دوست داشت پلن خودش را اجرایی کرد و ما جدا شدیم ولی باز هم متاسفانه من ادب نشدم و هی از راههای بیرونی میخوام دوباره خانمم را جذب کنم و اخیرا یاد گرفتم که رها کنم و روی اعتماد به نفس خودم و جذابیت خودم کار کنم و اگر خداوند دوباره صلاح بدونه ما را به هم میرسونه و من دوباره برمیگردم پیش خانم و بچه هام
یه داستان دیگه هم دارم از رها کردن و به خدا اعتماد کردن که من چهار تا قرعه کشی خونگی شرکت کرده بودم و اصلا به فکرش نبودم و اصلا یادم هم نبود تا اینکه این هفته قرعه کشی کردند و من چهار ماه پشت سر هم برنده 400میلیون شدم
امیدوارم که دوستان از تین تجربیات تلخ و شیرین من درس بگیرند و امیزه های استاد را یاد بگیرند و عمل کنند
انشالله همگی در پناه ایزد منان باشید
سلام من مدتی هست که سایت و آموزشهای استاد آشنا شدم و بسیار متعهد شدم برای انجام دوره های 12قدم و الان که در قدم ششم هستم اصلا فکر نمیکردم از جایگاهی که کارم رو از دست داده بودم بخاطر نداشتن مکان ثابت الان در جایی قرار دارم که به امید خدا تا چند روز آینده کارم را با مکانی زیبا استارت خواهم زد.و تمام این پیشرفت را فعلا تا قدم ششم هستم منتظر شروع شرایط قدم هفتم از 12قدم را هستم امیدوارم برای استاد عباس منش و تیم بسیار حرفه ای ایشان بهترینها رقم بخورد
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
باسلام وعرض ارادت خدمت اساتید گرانقدروشمادوستان عزیزم درسایت توحیدی وصمیمی عباسمنش
دوستان عزیز بعداظهرروز گذشته قصدکردم که حوالی عصرباهمسرعزیزم وپسرگلم ارمین بیایم کرمان پیش دیگر پسرگلم امیرمحمد که سرباز میباشد وهمچنین برای بازدید یک ملک
بهشون گفتم که کاراتون راانجام بدین ساعت 8 به بعد بریم کرمان
ارمین گفت میشه من نیام ؟
گفتم براچی؟
گفت تازه ازبندرعباس آمدم وکارعقب افتاده دارم ( ارمین دانشجوی فیزیک دانشگاه امیرکبیر میباشد که فعلا پیش ما هست)
گفتم نه بهتراست که بیایی آنجا هم خونه خودمون هست وتوراحت میتونی بری اطاقت هرکاری داری انجام بدی
مقاومت داشت
همسرم گفت بذارازادباشه اگه دوست داشت بیاد
امامن به طورعجیبی اصرارداشتم بیاد
درنتیجه برای لحظاتی کنترل ذهنم روازدست دادم وبین من وهمسرم بعدازمدتها بگو مگو رخ داد آن هم با باتندی البته بیشترازجانب من
اصلا خودم هم تعجب کرده بودم چرادارم این حرفهای بی ربط رومیرنم
انگارنجواها فرصت پیداکرده بودند تا به نوعی ازمن انتقام بگیرن
اماخوشبختانه خیلی سریع درعرض چنددقیقه افسارذهنم رودردست گرفتم وموقع نهارسعی کردم فضاروتلطیف کنم وبدون اشاره به صحبتهای چنددقیقه پیشم بحث جدیدی روباارمین جان بازکردم
ارمین ساعت 6رفت باشگاه وهمسرعزیم هم بعداز تعطیل شدن موسسه آمدن خونه ومن همان موقع ازخداطلب بخشش کردم بخاطر رفتارناشایستم درچندساعت قبل
گفتم من خودم رومیبخشم چونکه خدامنوبخشید
دلم آرام شد وهمه چیزوسپردم به خدای خوبم
لازم به یادآوری است من اززمانی که دراین مسیرالهی هستم هرزمان که بههردلیل کنترل ذهنم روازدست میدم هرچندکوتاه وحسم بدمیشه خداوند وجهان خیلی سریع به طورعجیبی پس گردنی میزنه که حواست باشه داری ازمسیرخارج میشی ها
خلاصه ارمین هم قرارشد بیادبعدازآماده شدن سه نفری ازخونه باماشین خوشکلم حرکت کردیم هنگام خروج از یکی به اخرین میدان شهر به سمت کرمان درحال حرکت بودیم البته باسرعت تفریبابالا دقیقا در ابتدای دایره میدان یک مرتبه یک موتوری بدون چراغ بادوراکب مثل عجل جلوما سبز شدند
درکسری ازثانیه ترمزکردم وتلاش کردم مسیرم رومنحرف کنم تا باآنها برخوردنکنم
همسرم فریادزد خدایا کمک کن
مواظب باش زدی بهشون !!!!!
خودم هم یک لحظه گفتم تمومه زدم
اماخدای مهربانم حی حاظربود
الله اکبربه بزرگی خدا
همان لحظه یادصحبتهای استادافتادم
که بارها ازایشان شنیده ایم که میگن
هیچ برگی بدون ازن خدا ازدرخت نمی افته زمین
بازم یادصحبتی ازاستادافتادم که فایلی همین چندروز پیش ازشون گوش کردم که می گفتند
خداهمیشه مواظب مون هست چقدربرامون اتفاق افتاده هنگام رانندگی با اختلاف یک سانت یایک لحظه جلو عقب شدن ازیه اتفاق ناگوار جلوگیری کرده خداست که داره همه چی رو مدیریت میکنه
به شرط اینکه اگربه او توکل کنیم وفقط روخودش حساب کنیم وفقط از اوکمک بخواهیم
خدایابی نهایت شکرت که این حادثه روازمن دورکردی
خدایاشکرت که اینقدرزمانبندی ات دقیق بود که اجازه ندادی تامن باموتورسیکلت وراکبین ان برخوردکنم
خدایاشکرت که بازهم به من یاداوری کردی که حواسم باشه حق ندارم حتی یرای دقایقی کوتاه کنترل ذهنم روازدست بدم وحسمو بدکنم
خدایاشکرت که تورادارم
خدایاشکرت که همیشه حافظ ونگهدارمون هستی.
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
سلام آقای ابراهیمی وقت بخیر
اتفاقا دیروز عصر وقتی رانندگی میکردم به استاد گوش میدادم و میگفت رفتارمون با خدا اینجوریه که وقتی میریم پارکینگ و جا برای پارک کردن نیست از خدا میخواهیم که خدایا یه جاپارک برام پیدا کن و به محض پیدا شدن جا میگیم خدایا نمیخواد نمیخواد خودم پیداش کردم
میخواهم بگم از وقتی رو باورهای توحیدی کار کرده ام هزاران بار میلیمتری از کنار ماشینها رد شده ام در کسری از ثانیه از بدترین تصادفات سالم در اومده ام ولی چه راحت از کنار این اتفاقات که ممکن بوده زندگیمو نابود کنه گذشته ام و آنطور که باید اعتبارش را بخدا نداده ام
ولی همش کار خدا بوده ما در هر لحظه در حال ارتکاب خطا و اشتباهایم و فقط خداست که بینهایت بخشنده است
الهی شکرت بخاطر رحمانیت و غفور و بخشندگی ات
سپاسگزارم که این کامنت زیبا را نوشتی
بنام خداوند وهاب
باسلام خدمت شمادوست همفرکانس جناب نیکزاد عزیز
خداوند رابی نهایت سپاسگزارم که دراین جمع توحیدی وصمیمی حضوردارم وبیشتراوقاتم رادراین جمع الهی وصمیمی سپری میکنم
بسیارتابسیارخرسندم که کامنت اینجانب موردتوجه وعنایت حضرتعالی قرارگرفت
امیدوارم که خداوند رحمان به همه مالیاقت بندگی اش راعطاکند ومارا جزبندگان مخلصش قراردهد
امین یارب العالمین
به رسم ادب برخودواجب دانستم که تشکرکنم ازابراز لطف ومحبت جنابعالی هرچند باتاخیر چندروزه
ازدرگاه ایزدمنان بهترینها رابراتون آرزو دارم.
سلام استاد عزیز و مریم شایسته عزیز.
من داشتم فایل یازدهم فایل روانشناسی رو گوش میدادم ک یهویی نوفیشن اینستا برام اومد ک متوجه لایو استاد شدم با اقای عرشاینفر عزیز
استاد ب جرأت میتونم بگم بهترین حسی بود ک تا الان میتونستم داشته باشم توی این جهان هستی چون من هر لحظه با حرف های شما توی فایل های دانلودی و فایل های ثروت یک دارم زندگی میکنم و تمرین میکنم ک جا پای شما بزارم چون متعهد شدم ک ب بهترین ها برسم توی همه ی ضمینه ها
من توی این فایل برام یاد آوری شد ک هر اتفاق مثبت و خوبی ک توی طول روز برام میفته و تبدیل میشه ب دست آورد های بزرگ تر مدال و حکم قهرمانی شو بدم خدا و خودمو در مقابل خدا تسلیم بدونم تا هم هدایت بهتری برام اتفاق بیفته و هم احساس ارامش بیشتری داشته باشم
خداروشکر خدارووووووووووهززززززززرززاااااااااارررررررر مرتبهههههههههههه شکرررررررررررررر
دوستون دارم در پناه خدا باشید توی هر لحظه از زندگی