https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-12-25 07:41:262024-12-27 05:54:57روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 3
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
فکر منفی من درباره لحظاتی که حس میکنم حسادت و حسرت بهم غلبه کرده اینه که وقتی میبینم کسی یک موفقیت بزرگی از نظر من بدست آورده یا به مقامی رسیده که می تونه برای من قابل تحسین باشه تصور میکنم دیگه همه دارن پیشرفت میکنن و من جا موندم و عقب موندم. نگران از درجا زدن و عصبانی از دست خودم میشم. و به نظرم باز هم برمیگرده به جای خالی عزت نفس در درونم. خدا روشکر که درباره همه جنبه های حل نشده درونم داره صحبت میشه و ریشه های هرز حسا و فکرای منفی داره رو میشه و کشیده میشه.
جذاب ترین و قشنگ ترین جمله دنیا… چقدر چسبید. دلم میخواد همش تکرار کنم.
دنیا چقدر به سمت رشد و زیباشدن و غنی شدن داره پیش میره. مثالهایی که امروز من بهشون توجه و فکر میکردم چند نمونه میگم
۱. ماشین هایی که میخریم پیشرفته تر و زیباتر و شیک تر شدن و امکاناتشون بیشتر شده.
۲. تنوع شغل ها و بیزینس ها چندصد برابر شده. مثلا ده سال پیش فکر نمی کردیم یکی جوک بگه و از خودش فیلم بگیره یا از تمیزکاری های خونش فیلم بگیره بتونه ازش پول های میلیونی دربیاره، از فیلم نوزادش از حیوان خونگیش از روزمرگی و سبک زندگیش کسب درآمد کنه.
۳. معماری و دکوراسیون خونه ها امکانات خونه ها، شیرآلات، کالای خواب، ابزار روشنایی خونه، تجهیزات دزدگیر و محافظ، درب برقی و کنترلی شدن اکثر ابزار خونه
۴. فروش مجازی کالاها
۵. تنوع و فراوانی بازارها، مثلا جواهرات، ظرف و ظروف، پوشاک، لوازم جزئی خونه و لوازم تحریر وقتی به پیج ها یا پاساژ ها و فروشگاه ها گشت و گذار میکنیم چقدر تنوع و فراوانی و زیبایی میبینیم.
۶. لوازم برقی خونه و آشپزخونه که چقدر کار آدما رو راحت کردن و روز به روز درحال آپدیت شدن و پیشرفته تر شدن هستن.
۷. پیشرفت ارتباطات، کلاسهای مجازی، اینکه کودک ۵سال به بالا به راحتی با گوشی های تاچ کار میکنه، تماس برقرار میکنه پیام میده، دانلود میکنه و سر کلاس حاضر میشه
۸. عمران و آبادی شهرها، روستاها و حتی بیابونها و مناطقی که تصور نمی شد روزی تبدیل به شهرهای زیبا و پیشرفته شن
و کلی نمونه های فراوون که نشون میده جزء به جزء جهان به سمت پیشرفت و ثروتمندی و غنی شدن داره میره.
نزدیکای صبح که داشتم فایل امروزو گوش میدادم بین خواب و بیداری بودم که این فکر به ذهنم خطور کرد و همچنان که داشت خندم میگرفت دیگه نفهمیدم و خوابم برد. الان یادم اومد که داشتم به این فکر میکردم که چیزی که هر دهه از لباس و تیپ و موسیقی مد میشد و چقدر از نظر اهل مد اون دهه شیک و به اصطلاح خفن بود بعد از گذشت چند سال به قول خودمون خز میشه و مایه ی خنده و جوک…
خدایا بخاطر آفرینش وسیع و فراوان و بیکرانت سپاسگزارم.
درس امروز جواب یه سری سوالهایی بود که تو ذهنم میگذشت و جوابی براش نداشتم. بیشتر شبیه گیر و گره بود تا سوال. به فکر جوابش نبودم چون ابتدای راهم با این فکر شروع کردم که همه چیز در وقت خودش تو مسیرم قرار میگیره. مثلا هنوز تو مسئله مسئولیت حفظ و تربیت فرزندم ترس ها و عذاب وجدان های پنهانی دارم که میدونم به مرور کم و برطرف میشه. برای همین میخوام این ماهم که تمام شد اون فایلهایی که حس میکنم خیلی بیشتر باید روش کار شه دوباره مرور میکنم.
خیلی از طرف خونواده ها شنیدم که ما نسبت به لیلا برای فرزندش دلسوزتریم، یا کاش ما بزرگش میکردیم و پدر و مادرش عرضه و شایستگی این بچه ی باهوش رو ندارن و .. .
و انگار دست میذارن روی شک ها و ضعف های من، احساسات منفی من نسبت به خودم و ناشایستگی و بی مسئولیتیم.
هنوز وقتی پسر پر جنب و جوش من میوفته و زخمی میشه وحشت دارم که کسی متوجه نشه.
انگار وقتی میخوام با خودم روبرو شم و آموزه هام رو تکرار کنم با مقاومت زیادی روبرو میشم. و همین که متوجه این مقاومت هستم برای برطرف کردنش یک قدم مثبت و رو به جلو برداشتم.
همین که الگوهای قوی برای تغییر باورها و شخصیتم انتخاب کردم و اگر باورها و کلامشون بارها و بارها و بارها تکرار شه همونقدر که باورهای عکسشون از کودکی تکرار و تکرار تکرار و تبدیل به واقعیت زندگی شدن، همین که تا امروز تعهد برای ادامه دادن به مسیرش داشته نشونه های خیلی خیلی مثبت و رو به جلویی هستند و از این بابت و از این توفیق خدای مهربان و اجابت کننده ام رو صدهزار بار سپاسگزارم.
زندگی امروز ما نتیجه و اجابت همون مقدار درخواست قلبی ما از خداست. نتیجه حد ایمان و باور ماست. چیزی جز این نیست. دیروز جمله ای خوندم و خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم این بود که من خدا رو در بند بند وجودم حس میکنم.
نظامی میگه
مطلق از آنجا که پسندیدنیست
دید خدا را و خدا دیدنیست
من فکر میکردم درک و احساس خدا فقط برای پیامبراست و بس. اما میخوام بینمش، درکش کنم، حسش کنم فاصله رو به حداقل برسونم و اون فاصله احساسات منفی ان
چقدر دقت در نوع نگاه و نوع احساس مهمه. گاهی تمرکز میکنیم روی خواسته ها اما همش زور زدنه و درنهایت عقب گرد… . چون که اون تمرکزه با احساس عمیق حسرت و ناامیدیه. میایم تجسم کنیم نمیتونیم ادامه بدیم باز حالمون بد میشه و باز هم ریشه در حسرت و ناامیدی داره. با خودم میگم لیلا حتی اگه دشمنت رو غرق نعمت و فراوانی و زیبایی دیدی لذت ببر و تحسین کردی یعنی به مدار نعمت و فراوانی و رسیدن به خواسته هات داری نزدیک و نزدیکتر میشی. اگه دیدی و گفتی آخ جون منم میخوام و یقین داشته باشی اگه بخوای بهش میرسی پس همین الان بهش رسیدی.
تکرار کن تکرار کن تکرار کن تحسین و شوق و یقین بجای حسرت و ناامیدی. عضلات ایمانت رو با تکرار و تمرین حسابی تقویت کن. شاید یه برد بزرگ بسازم یا بخرم و خواسته ها و جملاتم رو بچسبونم و ملکه ی ذهنم کنم.
اول اینکه بخاطر آهنگ زیبای علی پهلوان ممنونم. یاد آهنگهای لطیف گروه آریان افتادم با محتوای مثبت و عاشقانه ای که پونزده سال پیش گوش میدادیم و لذت میبردیم.
چیزی که توی متن فایل منو خیلی تو فکر فرو برد تبدیل فرکانس تحسین بجای حسرت بود. یکی از مهمترین نقطه ضعف های لیلا. وقتی خواسته هام رو تو زندگی کسی میبینم و میخوام اونها رو داشته باشم سرشار از احساس ناامیدی میشم. شاید بیشتر نسبت به خودم. و لازم میدونم یه تایم هایی حتما خلوت کنم و هرچی فکر منفی ناراحت کننده راجع به خواسته هام از ذهنم میگذره بنویسم.
یه مورد دیگه که حتما بعنوان ردپایی از این روزهام باید بذارم اینه که وقتی خرید میکنم نگران میشم که وای کارتم داره خالی میشه. حتی خریدی که مدتها بهش فکر میکردم که اگه فلان چیز رو بخرم چقدر عالی میشه. مثلا خیلی دوس داشتم بعنوان کادوی روز مادر به مامانم یه وسیله آشپزخونه زیبا و جذاب بدم. دیروز با خواهرم رفتیم و دو دست سرویس لیوان و قندون و سینی جذاب گرفتیم و مامان خیلی خوشحال شد. اما از همون دیروز به این فکرم که چرا پس اندازم رو خالی کردم. یا حتی ناراحتم که چرا با این پس انداز برای خودم انگشتر خریدم! انگشتری که خیلی دوس داشتم بجای حلقه ازدواجم استفادش کنم دوسش دارم اما خرج کردن نگرانم میکنه. میدونم برمیگرده به نداشتن باور فراوانی و از همه بیشتر ایمان داشتن به روزی رسان بودن خدا و یا احساس کمبود لیاقت. اما نوشتمش تا حتما برطرفش کنم چون به قول استاد پاشنه آشیل منه.
خدایا متشکرم که تو مسیر خودشناسی هستم. مسیر شناخت و درمان و شفا و رشد
من زیاد اهل تماشای تلویزیون نیستم، چند شب پیش خیلی دلم گرفته بود دراز کشیدم روی مبل جلوی تلویزیون و خواستم کمی شبکه عوض کنم. اما تو دلم این بود که رسانه ممکنه انتقال دهنده باورهای منفی پنهان باشه. تو دلم گفتم خدایا من حوصله انجام هیچ کاری ندارم و بعد شروع کردم به کانال عوض کردن…
تااینکه با یه برنامه زیبا آشنا شدم که آخر شب ها تصاویر فوق العاده زیبا از تمامی نقاط جهان میذاره. تماشا میکنم و محو زیبایی هایی میشم که اونقدر براش ناب و شگفت انگیز هستن که دلم نمیاد تلویزیونو خاموش کنم و بخوابم!
به فکر فرو میرم…
یک گوشه از دنیا نشستم فکر میکنم دنیا همینه، زندگی همینه و همینجوریه که میبینم.
اما نه…
ساختمون های جدید و قدیمی و سنتی، خونه هایی با معماری های بسیار متنوع و متفاوت، طبیعت های سبز و زرد و نارنجی و قرمز و سفید با خصوصیات هر فصل، اقیانوس های عظیم و شگفت انگیز با میلیون ها گونه جانوران و آبزیان، رودخونه ها و دریاچه ها، جزیره ها، آبشارها، جنگلایی با هزاران نوع گیاه و درخت زیبا، صحراها، و حتی حتی حتی میشه گفت آسمونهای قشنگ و …
تا وقتی من فکر و باورم رو تغییر ندم آسمون همه جا یک رنگه اما وقتی من مدارم رو تغییر بدم دیگه آسمون یک رنگ نیست بلکه آسمونم شروع میکنه به نشون دادن قشنگیاش. و این هنوز اول راهه…
دوس دارم اونجاها باشم، حس کنم، لمس کنم و داشته باشم. دوس دارم از اینکه چیزی رو دوس داشته باشم نترسم و نگران نباشم هرچند اون چیز برای من و دیگران زیاد یا غیرممکن باشه. دوس دارم وقوع طبیعی و راحت اتفاقات بزرگ زیبای زندگیم رو عاشقانه و با لذت تماشاگر باشم...
این یادداشت رو در حالی می نویسم که بشدت گیج و خواب آلودم و میترسم بخوابم و صبح روز بعد بیدار شم.
از بین صدها راه حل برای بدست آوردن مهارت توجه به نکات مثبت زندگی و بهتر کردن احساسمون در هر لحظه، وصل شدن به منبع جهان هستی بهترین راهه.
اینکه به منبع خیر و زیبایی و شکوه خلقت نزدیک و نزدیکتر بشیم باهاش حرف بزنیم و ارتباط برقرار کنیم خودش قشنگیای راه رو نشونمون میده، نشونمون میده که توی هر سختی و به ظاهر تلخی چه درسها و شفاها و جهش هایی نهفتست که هرکسی نمی بینه. اما اونی که قدم تو مسیر قدردانی گذاشته تو شرایطی که آدمهای معمولی اسمش رو فاجعه میذارن میگه جز زیبایی چیزی ندیدم…
شاید شروع بزرگترین تغییرهای زندگی و تحول شخصیت ها این بوده که در اوج سختی بارها سرشون رو بالای آسمون گرفتن و گفتن خدایا چرا؟
تا چندسال پیش بارها سر سجاده بعد از نمازم بسیار ناامیدانه و با چشم های اشک آلود با خدا حرف میزدم اما نمیدونستم با کی حرف میزنم. فکر میکردم میگه برو من اتفاق های خوب رو برای آدمای خاص نوشتم و تو جزء اونها نیستی. و من حتی گاهی با زبان ناخودآگاهم می پرسیدم چرا؟
بعد از اون سالها دست به انتخابی زدم که از درون به همه چیز شک کردم و مثل یک روح پریشون و وحشت زده زندگی میکردم. اما ول کن رویاهام نبودم. می ترسیدم بگم خدایا تو کی هستی؟
تمام اتفاق های خوب و بد رو از طرف آدمها میدیدم و خدا هیچ کاره زندگیم بود. انگار خدا بود که فقط ببینه من چقدر گناه یا کار خوب میکنم تا تو دنیای دیگه بهم جزا و پاداش بده و بس! نمیخواستم و نمی تونستم زیبایی های زندگی رو ببینم.
اما الان مخصوصا یک ماه اخیر اگه بخوام از اتفاقات خوب روزم بگم شاید از ۵۰تا بگذره. اگه بخوام یه اتفاق به ظاهر بد رو در نظر بگیرم شاید ۱۰تا موهبت و خاصیت ازش استخراج کنم و این پیشرفت خیلی بزرگیه که مدیون خدای بزرگم هستم که جواب صدا زدن های نیمه شبهام رو داره میده.
چقدر برای من به موقع بود دیگه کم کم داشتم از راه به در می شدم برای مواردی که در نظر دارم و دقیقا یکساعت پیش از خدا خواستم که تو خودت دقیقا به من بگو که باید چه کار کنم و راه را خیلی واضح بزار جلوی پایم خدایاشرکت
با این تراکتور که داشتید می خردید چه ها که نکردید آفرین به شما
قوانین ثابت است و این چقدر زیباست و چقدر مهم است که طبق این قوانین فقط رعایت اش کنیم به نتیجه می رسیم کافی است که دراین راه شهامت و شجاعت داشته باشیم و هر روز روی بهبود خودمان قدم بر داریم کافیست که هر روز یک قدم کوچک برای خواسته های خود برداریم خدایا شکرت واقعا اگر این قوانین ثابت نبودند ما گیج می شدیم که الان چه کار کنیم چه کار نکنیم وچقدر بلاتکلیف بودیم
همیشه به خودم می گویم که باید هر روز برای یادگیری و اثبات قوانین در زندگی ام کاری را انجام دهم و همیشه باید همه تلاشم را داشته باشم که وقتی به عقب بر میگردم و فکر میکنم هیچوقت پشیمان نباشم. کاری ندارم الان کجا هستم و چقدر میتوانستم بهتر باشم ولی خدا وکیلی هر وقت به عقب بر میگردم از خودم راضیم یعنی نسبت به آن زمان تمام تلاشم را انجام دادم و می دانم که چیزی را از وجودم کم نزاشتم.
وقتی که روی به پیشرفت هستیم یعنی معلومه که راهمان درست است و باید فقط ادامه اش دهیم و این کار کردن روی خودمان هم که ثابت است
معیار موفقیت وبینشی که از موفقیت داریم اگر مثل اکثر جامعه باش اشتباه است اگر اینطوری هستیم یعنی اصلاراهمان درست نیست و این جاست که می گویم همرنگ جماعت نشو
باید طوری زندگی کنیم عمل کنیم که هر وقت به عقب برگردیم موفقیت و کار یانتایج آن موقع ما برای خودمان راضی کننده باشد یعنی بدانیم که خودمان تمام تلاش خود را کردیم و ازخودمان راضی باشیم از خودمان نه دیگران معیار سنجش باید نسبت به خودمان باشد
همیشه شجاعت و جرات و جسارت شما استاد عزیز را تحسین کردم و این بسیار بسیار اززندگی جنابعالیاز نظر من مهم بوده است که این خصلت را داشته اید
اگر بدانیم رسالتمان در زندگی چیست و این را خوب درک کنیم یعنی به هدف رسیده ایم یعنی به همه چیز می رسیم
معنی ثروت و موفقیت صرفا پول نیست این دیدگاهی است که اگر داریم باید درستش کنیم معنی موفقیت یکی است ولی هر کسی از راههای متفاوت میتواند به آن برسد. زیربنای موفقیت عزت نفس است این برای همه ما یکی است ولی اینکه از این دوست داشتن خود از این اعتماد به نفس از این عزت نفس چطور استفاده کنیم برای هر کسی فرق می کند و این بسته به نوع تفکر ی است که هر کسی دارد که همیشه هم برای بهبود نحوه نگرش خود باید تلاش کنیم.
همیشه احساس خوب = اتفاقات خوب همین را که بدانیم و عمل کنیم یعنی در مسیر درست هستیم ثروت همان احساس خوب درونی است که استاد عزیز داشته اند و دارند. متاسفانه خیلی از ما می خواهیم که اول پولدار شویم و یعنی اتفاقات خوب داشته باشیم و برویم مسافرت و گردش و .. یعنی اتفاقات خوب هم داشته باشیم و فکر میکنیم که احساس خوب را در این زمان خواهیم داشت که به این صورت به هدف هم نمی رسیم یعنی مسیر را داریم اشتباه می رویم. باید اول از همان جا و همین چیزی که هستیم احساس خوب داشته باشیم که این زورکی نیست اگر زورکی است که به اتفاقات خوب برسیم نمی رسیم و یعنی نمی توانیم سر جهان را کلاه بزاریم؛ باید اول از چیزی که داریم احساس خوب درونی داشته باشیم که این با آگاهی با خودشناسی و فهمیدن قوانین صورت می گیرد و در اینصورت به اتفاقات خوب هم می رسیم این قانون لاجرم است اگر حالمان حسمان خوب است طبق قانون لاتغییر خداوند ما به اتفاقات خوب می رسیم.
ثروت همان نوع نگاه استاد عزیز و خانم شایسته عزیز است که دارند
هر روز بخواهیم که موفقیتهای گذشته خود را برای خود تکرار کنیم و موفقیتهای آینده را هم برای خود تجسم کنیم یعنی احساس خوب داشته باشیم که در اینصورت اتفاقات خوب هم میسر میشود
فقط کار به خودمان داشته باشیم نه دیگران راه درست و کار درست را طبق قوانین انتخاب کنیم و در آن بمانیم و بمانیم و این کار درست را از رسالتمان چیست می توانیم بفهمیم و با تحقیق روی خودمان انتخاب می کنیم و در آن می مانیم وقتی داریم در آن پیشرفت می کنیم و این پیشرفت دائمی است یعنی درست است البته درراه به چالشهایی بر می خوریم که همانا برخورد به تضاد است برای پیشرفت خودمان.
فایل ۶۱ بسیار زیبا بود با اینکه مدت زیادی نیست به گروه شما پیوستم ولی استاد حس می کنم قوانین زندگیم روتین شده بسیار بسیار دوست دارم حرف های شمارو موبه مو اجرا کنم وبکار ببندم چون تغییر کردن رو بسیار دوست دارم من خدارو همیشه ستایش می کردم بطوری که به همه می گفتم خدای من با شما فرق داره ومعجزاتش رو به عینه تو زندگی دیدم ولی الان خیلی بهتر شدم ودوست دارم بیشتر بدونم طبق برنامه خودم سال اینده اگر زنده باشم فایلهاتون رو خریداری می کنم ووقت بسیار خواهم گذاشت وخدارو سپاسگزارم که خدا شمارو در روند زندگی من قرار داد باورتون شاید نشه اگر بگم چطور به سمت شما کشیده شدم واز مریم جون که اینقدر زیبا صدا وتصویر وتدوین رو انجام میدن تشکر می کنم انشائ الله که همیشه سالم باشید سلامت وسعادتمند وشاد وبهتون بگم که این فایلهای رایگانتون رو دائم مرور می کنم وخیلی تلاش می کنم بتونم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم بازهم سپاسگزار خداهستم که انسانهای خوبی مثل شمارو با ما همراه کرد
وز شصت و نهم سفر رویاییم
فکر منفی من درباره لحظاتی که حس میکنم حسادت و حسرت بهم غلبه کرده اینه که وقتی میبینم کسی یک موفقیت بزرگی از نظر من بدست آورده یا به مقامی رسیده که می تونه برای من قابل تحسین باشه تصور میکنم دیگه همه دارن پیشرفت میکنن و من جا موندم و عقب موندم. نگران از درجا زدن و عصبانی از دست خودم میشم. و به نظرم باز هم برمیگرده به جای خالی عزت نفس در درونم. خدا روشکر که درباره همه جنبه های حل نشده درونم داره صحبت میشه و ریشه های هرز حسا و فکرای منفی داره رو میشه و کشیده میشه.
روز شصت و هشتم سفر رویاییم
ثروتمند شدن باشکوه است.
جذاب ترین و قشنگ ترین جمله دنیا… چقدر چسبید. دلم میخواد همش تکرار کنم.
دنیا چقدر به سمت رشد و زیباشدن و غنی شدن داره پیش میره. مثالهایی که امروز من بهشون توجه و فکر میکردم چند نمونه میگم
۱. ماشین هایی که میخریم پیشرفته تر و زیباتر و شیک تر شدن و امکاناتشون بیشتر شده.
۲. تنوع شغل ها و بیزینس ها چندصد برابر شده. مثلا ده سال پیش فکر نمی کردیم یکی جوک بگه و از خودش فیلم بگیره یا از تمیزکاری های خونش فیلم بگیره بتونه ازش پول های میلیونی دربیاره، از فیلم نوزادش از حیوان خونگیش از روزمرگی و سبک زندگیش کسب درآمد کنه.
۳. معماری و دکوراسیون خونه ها امکانات خونه ها، شیرآلات، کالای خواب، ابزار روشنایی خونه، تجهیزات دزدگیر و محافظ، درب برقی و کنترلی شدن اکثر ابزار خونه
۴. فروش مجازی کالاها
۵. تنوع و فراوانی بازارها، مثلا جواهرات، ظرف و ظروف، پوشاک، لوازم جزئی خونه و لوازم تحریر وقتی به پیج ها یا پاساژ ها و فروشگاه ها گشت و گذار میکنیم چقدر تنوع و فراوانی و زیبایی میبینیم.
۶. لوازم برقی خونه و آشپزخونه که چقدر کار آدما رو راحت کردن و روز به روز درحال آپدیت شدن و پیشرفته تر شدن هستن.
۷. پیشرفت ارتباطات، کلاسهای مجازی، اینکه کودک ۵سال به بالا به راحتی با گوشی های تاچ کار میکنه، تماس برقرار میکنه پیام میده، دانلود میکنه و سر کلاس حاضر میشه
۸. عمران و آبادی شهرها، روستاها و حتی بیابونها و مناطقی که تصور نمی شد روزی تبدیل به شهرهای زیبا و پیشرفته شن
و کلی نمونه های فراوون که نشون میده جزء به جزء جهان به سمت پیشرفت و ثروتمندی و غنی شدن داره میره.
نزدیکای صبح که داشتم فایل امروزو گوش میدادم بین خواب و بیداری بودم که این فکر به ذهنم خطور کرد و همچنان که داشت خندم میگرفت دیگه نفهمیدم و خوابم برد. الان یادم اومد که داشتم به این فکر میکردم که چیزی که هر دهه از لباس و تیپ و موسیقی مد میشد و چقدر از نظر اهل مد اون دهه شیک و به اصطلاح خفن بود بعد از گذشت چند سال به قول خودمون خز میشه و مایه ی خنده و جوک…
خدایا بخاطر آفرینش وسیع و فراوان و بیکرانت سپاسگزارم.
روز شصت و هفتم سفر قشنگ رویاییم
درس امروز جواب یه سری سوالهایی بود که تو ذهنم میگذشت و جوابی براش نداشتم. بیشتر شبیه گیر و گره بود تا سوال. به فکر جوابش نبودم چون ابتدای راهم با این فکر شروع کردم که همه چیز در وقت خودش تو مسیرم قرار میگیره. مثلا هنوز تو مسئله مسئولیت حفظ و تربیت فرزندم ترس ها و عذاب وجدان های پنهانی دارم که میدونم به مرور کم و برطرف میشه. برای همین میخوام این ماهم که تمام شد اون فایلهایی که حس میکنم خیلی بیشتر باید روش کار شه دوباره مرور میکنم.
خیلی از طرف خونواده ها شنیدم که ما نسبت به لیلا برای فرزندش دلسوزتریم، یا کاش ما بزرگش میکردیم و پدر و مادرش عرضه و شایستگی این بچه ی باهوش رو ندارن و .. .
و انگار دست میذارن روی شک ها و ضعف های من، احساسات منفی من نسبت به خودم و ناشایستگی و بی مسئولیتیم.
هنوز وقتی پسر پر جنب و جوش من میوفته و زخمی میشه وحشت دارم که کسی متوجه نشه.
انگار وقتی میخوام با خودم روبرو شم و آموزه هام رو تکرار کنم با مقاومت زیادی روبرو میشم. و همین که متوجه این مقاومت هستم برای برطرف کردنش یک قدم مثبت و رو به جلو برداشتم.
همین که الگوهای قوی برای تغییر باورها و شخصیتم انتخاب کردم و اگر باورها و کلامشون بارها و بارها و بارها تکرار شه همونقدر که باورهای عکسشون از کودکی تکرار و تکرار تکرار و تبدیل به واقعیت زندگی شدن، همین که تا امروز تعهد برای ادامه دادن به مسیرش داشته نشونه های خیلی خیلی مثبت و رو به جلویی هستند و از این بابت و از این توفیق خدای مهربان و اجابت کننده ام رو صدهزار بار سپاسگزارم.
روز شصت و پنجم سفر قشنگ رویاییم
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را…
زندگی امروز ما نتیجه و اجابت همون مقدار درخواست قلبی ما از خداست. نتیجه حد ایمان و باور ماست. چیزی جز این نیست. دیروز جمله ای خوندم و خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم این بود که من خدا رو در بند بند وجودم حس میکنم.
نظامی میگه
مطلق از آنجا که پسندیدنیست
دید خدا را و خدا دیدنیست
من فکر میکردم درک و احساس خدا فقط برای پیامبراست و بس. اما میخوام بینمش، درکش کنم، حسش کنم فاصله رو به حداقل برسونم و اون فاصله احساسات منفی ان
روز شصت و چهارم سفر قشنگ رویاییم
چقدر دقت در نوع نگاه و نوع احساس مهمه. گاهی تمرکز میکنیم روی خواسته ها اما همش زور زدنه و درنهایت عقب گرد… . چون که اون تمرکزه با احساس عمیق حسرت و ناامیدیه. میایم تجسم کنیم نمیتونیم ادامه بدیم باز حالمون بد میشه و باز هم ریشه در حسرت و ناامیدی داره. با خودم میگم لیلا حتی اگه دشمنت رو غرق نعمت و فراوانی و زیبایی دیدی لذت ببر و تحسین کردی یعنی به مدار نعمت و فراوانی و رسیدن به خواسته هات داری نزدیک و نزدیکتر میشی. اگه دیدی و گفتی آخ جون منم میخوام و یقین داشته باشی اگه بخوای بهش میرسی پس همین الان بهش رسیدی.
تکرار کن تکرار کن تکرار کن تحسین و شوق و یقین بجای حسرت و ناامیدی. عضلات ایمانت رو با تکرار و تمرین حسابی تقویت کن. شاید یه برد بزرگ بسازم یا بخرم و خواسته ها و جملاتم رو بچسبونم و ملکه ی ذهنم کنم.
خدایا بخاطر همه این آگاهی ها متشکرم…
روز شصت و سوم سفر رویاییم
اول اینکه بخاطر آهنگ زیبای علی پهلوان ممنونم. یاد آهنگهای لطیف گروه آریان افتادم با محتوای مثبت و عاشقانه ای که پونزده سال پیش گوش میدادیم و لذت میبردیم.
چیزی که توی متن فایل منو خیلی تو فکر فرو برد تبدیل فرکانس تحسین بجای حسرت بود. یکی از مهمترین نقطه ضعف های لیلا. وقتی خواسته هام رو تو زندگی کسی میبینم و میخوام اونها رو داشته باشم سرشار از احساس ناامیدی میشم. شاید بیشتر نسبت به خودم. و لازم میدونم یه تایم هایی حتما خلوت کنم و هرچی فکر منفی ناراحت کننده راجع به خواسته هام از ذهنم میگذره بنویسم.
یه مورد دیگه که حتما بعنوان ردپایی از این روزهام باید بذارم اینه که وقتی خرید میکنم نگران میشم که وای کارتم داره خالی میشه. حتی خریدی که مدتها بهش فکر میکردم که اگه فلان چیز رو بخرم چقدر عالی میشه. مثلا خیلی دوس داشتم بعنوان کادوی روز مادر به مامانم یه وسیله آشپزخونه زیبا و جذاب بدم. دیروز با خواهرم رفتیم و دو دست سرویس لیوان و قندون و سینی جذاب گرفتیم و مامان خیلی خوشحال شد. اما از همون دیروز به این فکرم که چرا پس اندازم رو خالی کردم. یا حتی ناراحتم که چرا با این پس انداز برای خودم انگشتر خریدم! انگشتری که خیلی دوس داشتم بجای حلقه ازدواجم استفادش کنم دوسش دارم اما خرج کردن نگرانم میکنه. میدونم برمیگرده به نداشتن باور فراوانی و از همه بیشتر ایمان داشتن به روزی رسان بودن خدا و یا احساس کمبود لیاقت. اما نوشتمش تا حتما برطرفش کنم چون به قول استاد پاشنه آشیل منه.
خدایا متشکرم که تو مسیر خودشناسی هستم. مسیر شناخت و درمان و شفا و رشد
روز شصت و دوم سفر رویاییم
من زیاد اهل تماشای تلویزیون نیستم، چند شب پیش خیلی دلم گرفته بود دراز کشیدم روی مبل جلوی تلویزیون و خواستم کمی شبکه عوض کنم. اما تو دلم این بود که رسانه ممکنه انتقال دهنده باورهای منفی پنهان باشه. تو دلم گفتم خدایا من حوصله انجام هیچ کاری ندارم و بعد شروع کردم به کانال عوض کردن…
تااینکه با یه برنامه زیبا آشنا شدم که آخر شب ها تصاویر فوق العاده زیبا از تمامی نقاط جهان میذاره. تماشا میکنم و محو زیبایی هایی میشم که اونقدر براش ناب و شگفت انگیز هستن که دلم نمیاد تلویزیونو خاموش کنم و بخوابم!
به فکر فرو میرم…
یک گوشه از دنیا نشستم فکر میکنم دنیا همینه، زندگی همینه و همینجوریه که میبینم.
اما نه…
ساختمون های جدید و قدیمی و سنتی، خونه هایی با معماری های بسیار متنوع و متفاوت، طبیعت های سبز و زرد و نارنجی و قرمز و سفید با خصوصیات هر فصل، اقیانوس های عظیم و شگفت انگیز با میلیون ها گونه جانوران و آبزیان، رودخونه ها و دریاچه ها، جزیره ها، آبشارها، جنگلایی با هزاران نوع گیاه و درخت زیبا، صحراها، و حتی حتی حتی میشه گفت آسمونهای قشنگ و …
تا وقتی من فکر و باورم رو تغییر ندم آسمون همه جا یک رنگه اما وقتی من مدارم رو تغییر بدم دیگه آسمون یک رنگ نیست بلکه آسمونم شروع میکنه به نشون دادن قشنگیاش. و این هنوز اول راهه…
دوس دارم اونجاها باشم، حس کنم، لمس کنم و داشته باشم. دوس دارم از اینکه چیزی رو دوس داشته باشم نترسم و نگران نباشم هرچند اون چیز برای من و دیگران زیاد یا غیرممکن باشه. دوس دارم وقوع طبیعی و راحت اتفاقات بزرگ زیبای زندگیم رو عاشقانه و با لذت تماشاگر باشم...
دوس دارم طعم شیرین خلق خواسته هام رو همواره بچشم…
خدایا بخاطر همه چیز متشکرم…
روز شصت و یکم سفر رویایی من
این یادداشت رو در حالی می نویسم که بشدت گیج و خواب آلودم و میترسم بخوابم و صبح روز بعد بیدار شم.
از بین صدها راه حل برای بدست آوردن مهارت توجه به نکات مثبت زندگی و بهتر کردن احساسمون در هر لحظه، وصل شدن به منبع جهان هستی بهترین راهه.
اینکه به منبع خیر و زیبایی و شکوه خلقت نزدیک و نزدیکتر بشیم باهاش حرف بزنیم و ارتباط برقرار کنیم خودش قشنگیای راه رو نشونمون میده، نشونمون میده که توی هر سختی و به ظاهر تلخی چه درسها و شفاها و جهش هایی نهفتست که هرکسی نمی بینه. اما اونی که قدم تو مسیر قدردانی گذاشته تو شرایطی که آدمهای معمولی اسمش رو فاجعه میذارن میگه جز زیبایی چیزی ندیدم…
شاید شروع بزرگترین تغییرهای زندگی و تحول شخصیت ها این بوده که در اوج سختی بارها سرشون رو بالای آسمون گرفتن و گفتن خدایا چرا؟
تا چندسال پیش بارها سر سجاده بعد از نمازم بسیار ناامیدانه و با چشم های اشک آلود با خدا حرف میزدم اما نمیدونستم با کی حرف میزنم. فکر میکردم میگه برو من اتفاق های خوب رو برای آدمای خاص نوشتم و تو جزء اونها نیستی. و من حتی گاهی با زبان ناخودآگاهم می پرسیدم چرا؟
بعد از اون سالها دست به انتخابی زدم که از درون به همه چیز شک کردم و مثل یک روح پریشون و وحشت زده زندگی میکردم. اما ول کن رویاهام نبودم. می ترسیدم بگم خدایا تو کی هستی؟
تمام اتفاق های خوب و بد رو از طرف آدمها میدیدم و خدا هیچ کاره زندگیم بود. انگار خدا بود که فقط ببینه من چقدر گناه یا کار خوب میکنم تا تو دنیای دیگه بهم جزا و پاداش بده و بس! نمیخواستم و نمی تونستم زیبایی های زندگی رو ببینم.
اما الان مخصوصا یک ماه اخیر اگه بخوام از اتفاقات خوب روزم بگم شاید از ۵۰تا بگذره. اگه بخوام یه اتفاق به ظاهر بد رو در نظر بگیرم شاید ۱۰تا موهبت و خاصیت ازش استخراج کنم و این پیشرفت خیلی بزرگیه که مدیون خدای بزرگم هستم که جواب صدا زدن های نیمه شبهام رو داره میده.
خدایا متشکرم….
هزار بار متشکرم….
سلام
تشکر برای لطف کردن تهیه این فایل عالی
چقدر برای من به موقع بود دیگه کم کم داشتم از راه به در می شدم برای مواردی که در نظر دارم و دقیقا یکساعت پیش از خدا خواستم که تو خودت دقیقا به من بگو که باید چه کار کنم و راه را خیلی واضح بزار جلوی پایم خدایاشرکت
با این تراکتور که داشتید می خردید چه ها که نکردید آفرین به شما
قوانین ثابت است و این چقدر زیباست و چقدر مهم است که طبق این قوانین فقط رعایت اش کنیم به نتیجه می رسیم کافی است که دراین راه شهامت و شجاعت داشته باشیم و هر روز روی بهبود خودمان قدم بر داریم کافیست که هر روز یک قدم کوچک برای خواسته های خود برداریم خدایا شکرت واقعا اگر این قوانین ثابت نبودند ما گیج می شدیم که الان چه کار کنیم چه کار نکنیم وچقدر بلاتکلیف بودیم
همیشه به خودم می گویم که باید هر روز برای یادگیری و اثبات قوانین در زندگی ام کاری را انجام دهم و همیشه باید همه تلاشم را داشته باشم که وقتی به عقب بر میگردم و فکر میکنم هیچوقت پشیمان نباشم. کاری ندارم الان کجا هستم و چقدر میتوانستم بهتر باشم ولی خدا وکیلی هر وقت به عقب بر میگردم از خودم راضیم یعنی نسبت به آن زمان تمام تلاشم را انجام دادم و می دانم که چیزی را از وجودم کم نزاشتم.
وقتی که روی به پیشرفت هستیم یعنی معلومه که راهمان درست است و باید فقط ادامه اش دهیم و این کار کردن روی خودمان هم که ثابت است
معیار موفقیت وبینشی که از موفقیت داریم اگر مثل اکثر جامعه باش اشتباه است اگر اینطوری هستیم یعنی اصلاراهمان درست نیست و این جاست که می گویم همرنگ جماعت نشو
باید طوری زندگی کنیم عمل کنیم که هر وقت به عقب برگردیم موفقیت و کار یانتایج آن موقع ما برای خودمان راضی کننده باشد یعنی بدانیم که خودمان تمام تلاش خود را کردیم و ازخودمان راضی باشیم از خودمان نه دیگران معیار سنجش باید نسبت به خودمان باشد
همیشه شجاعت و جرات و جسارت شما استاد عزیز را تحسین کردم و این بسیار بسیار اززندگی جنابعالیاز نظر من مهم بوده است که این خصلت را داشته اید
اگر بدانیم رسالتمان در زندگی چیست و این را خوب درک کنیم یعنی به هدف رسیده ایم یعنی به همه چیز می رسیم
معنی ثروت و موفقیت صرفا پول نیست این دیدگاهی است که اگر داریم باید درستش کنیم معنی موفقیت یکی است ولی هر کسی از راههای متفاوت میتواند به آن برسد. زیربنای موفقیت عزت نفس است این برای همه ما یکی است ولی اینکه از این دوست داشتن خود از این اعتماد به نفس از این عزت نفس چطور استفاده کنیم برای هر کسی فرق می کند و این بسته به نوع تفکر ی است که هر کسی دارد که همیشه هم برای بهبود نحوه نگرش خود باید تلاش کنیم.
همیشه احساس خوب = اتفاقات خوب همین را که بدانیم و عمل کنیم یعنی در مسیر درست هستیم ثروت همان احساس خوب درونی است که استاد عزیز داشته اند و دارند. متاسفانه خیلی از ما می خواهیم که اول پولدار شویم و یعنی اتفاقات خوب داشته باشیم و برویم مسافرت و گردش و .. یعنی اتفاقات خوب هم داشته باشیم و فکر میکنیم که احساس خوب را در این زمان خواهیم داشت که به این صورت به هدف هم نمی رسیم یعنی مسیر را داریم اشتباه می رویم. باید اول از همان جا و همین چیزی که هستیم احساس خوب داشته باشیم که این زورکی نیست اگر زورکی است که به اتفاقات خوب برسیم نمی رسیم و یعنی نمی توانیم سر جهان را کلاه بزاریم؛ باید اول از چیزی که داریم احساس خوب درونی داشته باشیم که این با آگاهی با خودشناسی و فهمیدن قوانین صورت می گیرد و در اینصورت به اتفاقات خوب هم می رسیم این قانون لاجرم است اگر حالمان حسمان خوب است طبق قانون لاتغییر خداوند ما به اتفاقات خوب می رسیم.
ثروت همان نوع نگاه استاد عزیز و خانم شایسته عزیز است که دارند
هر روز بخواهیم که موفقیتهای گذشته خود را برای خود تکرار کنیم و موفقیتهای آینده را هم برای خود تجسم کنیم یعنی احساس خوب داشته باشیم که در اینصورت اتفاقات خوب هم میسر میشود
فقط کار به خودمان داشته باشیم نه دیگران راه درست و کار درست را طبق قوانین انتخاب کنیم و در آن بمانیم و بمانیم و این کار درست را از رسالتمان چیست می توانیم بفهمیم و با تحقیق روی خودمان انتخاب می کنیم و در آن می مانیم وقتی داریم در آن پیشرفت می کنیم و این پیشرفت دائمی است یعنی درست است البته درراه به چالشهایی بر می خوریم که همانا برخورد به تضاد است برای پیشرفت خودمان.
just do it now
به نام خدا
سلام
سلام بر استادی که چندین ساله آموزه هاشون رو من دارم دنبال میکنم و خوشحالم
استاد جان … بابا حسین عزیزم شما زندگی منو بدسیله دستی از دستان خداوند متحول کردی……. آخ که چقدر میخوام بیام پیشتون و بغلتون کنم …
استاد جان هر روز معجزه داره وارد زندگیم میشه از کدومش بگم……
دیروز با همسرم رفتیم چند تا خونه دیدیم حالا همسرم تا قبل از آموزه ها اصلا قبول نمیکرد ولی الان به من میگه بریم خونه ببینیم ؟؟؟
وای خدا بزار بنویسم برای استاد عزیزم برای بابای خوبم که واقعا داره پدری می کنه در حق من در حق بچه های سایت
هر روز معجزه ..
.اونقدر ثروت .. اونقدر نعمت وارد زندگیم شده میدونم نباید قانع باشم استاد جان ولی تا الان خیلی خوب بوده
خدارا شکر میکنم برای داشتن استاد گرانقدرم برای پدر مهربانم
واقعا که استاد خوب حکم پدر داره برای آدم
فایل ۶۱ بسیار زیبا بود با اینکه مدت زیادی نیست به گروه شما پیوستم ولی استاد حس می کنم قوانین زندگیم روتین شده بسیار بسیار دوست دارم حرف های شمارو موبه مو اجرا کنم وبکار ببندم چون تغییر کردن رو بسیار دوست دارم من خدارو همیشه ستایش می کردم بطوری که به همه می گفتم خدای من با شما فرق داره ومعجزاتش رو به عینه تو زندگی دیدم ولی الان خیلی بهتر شدم ودوست دارم بیشتر بدونم طبق برنامه خودم سال اینده اگر زنده باشم فایلهاتون رو خریداری می کنم ووقت بسیار خواهم گذاشت وخدارو سپاسگزارم که خدا شمارو در روند زندگی من قرار داد باورتون شاید نشه اگر بگم چطور به سمت شما کشیده شدم واز مریم جون که اینقدر زیبا صدا وتصویر وتدوین رو انجام میدن تشکر می کنم انشائ الله که همیشه سالم باشید سلامت وسعادتمند وشاد وبهتون بگم که این فایلهای رایگانتون رو دائم مرور می کنم وخیلی تلاش می کنم بتونم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم بازهم سپاسگزار خداهستم که انسانهای خوبی مثل شمارو با ما همراه کرد