روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 3 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)


250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2536 روز

    سلام

    روز هفتاد و دوم از سفرم

    حرف های این فایل دقیقا مسیری هست که من هم دارم برمیدارم. خیلی امیدوار هستم که در سال های نزدیک به نتایجی که می خوام برسم. البته که خیلی از نتایجی که می خوام رسیدم فقط موفقیت مالی مونده که اون هم طبق فایل هایی که گوش دادم به زودی بهش خواهم رسید. و آزادی مالی و آزادی زمانی نتیجه ای خواهد بود که منتظرش هستم و الان براش تلاش می کنم.

    به زودی دوازده قدم رو هم تهیه خواهم کرد و متمرکز تر برای رسیدن به هدف هام حرکتم رو ادامه میدهم.

    آمین

    خدایا دستم رو محکم تو دستات بگیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    راضیه اسدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    سلام ب استاد عباس منش عزیز من چند روزهست ک عضو سایت شما شدم.البته از قبل بافایل هاتون آشنا بودم.بخاطر همین برای اینکه بتونم بادیدگاه شمابرای همیشه ادامه بدم.از خدا خواستم هدایتم کنه.وقتی قرآن رو باز کردم دقیقا بااین آیه مواجه شدم.(وبرخی از آنان راپیشوایانی که خلق را به امر ما هدایت کنندقرار دادیم،برای آنکه صبر کردند ودر آیات ما یقین داشتند)💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هفتادم سفر قشنگ رویایی من

    توحید یعنی ایمان به یگانگی خدا.

    از چه نظر؟ قدرت، زیبایی، فراوانی، عشق، مهربانی، دلسوزی، عزت و…

    یعنی تنها قدرت الله است، تنها زیبایی تنها فراوانی تنها عشق و هرچیزی جز اون، جزئی از اونه. دستی از اون، قسمتی از اونه.

    مثل قطره ای از دریا، ذره ای از نور.

    شاید خیر و هرچی پسندیدنیست و حس خوب و لذت میاره خداست‌.

    اما من این خیر و شادی رو در آفریده های خدا جستجو و درخواست میکنم. حال خوب رو در بیرون از خودم میگردم.

    قدرت از آن خداست ولاغیر…

    کاش میتونستم از تمامی جملاتی که میگین قاب بگیرم بزنم به در و دیوار خونم. کاش میتونستم از اونها قاب بگیرم تکرار کنم تکرار کنم و تکرار کنم و بزنم به در و دیوار ذهنم.

    ❤خودمون باشیم. نه چیزی که دیگران رو راضی کنه.

    ❤نه تعریف مردم برای ما مهم باشه نه تمسخر و توهین اونها.

    ❤رزق و روزی ما رو خدا تعیین میکنه

    ❤هرکسی روی بنده خدا حساب کرده نابود شده

    ❤کاری که درسته رو انجام بدیم و نخوایم که برای دیگران توضیح بدیم. کاری نداشته باشیم مردم خوششون میاد یا نمیاد

    ❤شرک تنها عامل بدبختی ماست

    ❤خداوند تنها منبع خوشبختی، ثروت و سلامتی و روابط است

    ❤فقط روی خدا حساب کن

    ❤هروقت دیدیم توی ذهنمون داریم قدرت رو به غیر خدا میدیم بدونیم داریم‌از مسیر دور میشیم

    ❤وقتی به خداوند وصل هستی یعنی به قدرت بی نهایتی که جهان رو خلق کرده وصلی

    ❤اگه میخوای خوشبختی دنیا و آخرت رو بدست بیاری خداوند رو باور کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هفتاد و یکم سفر رویاییم

    خدا رو شاکرم که با قوانین زیبا و باشکوهش جواب خواسته های من رو دقیقا همون مقدار که از ته دل درخواست کردم رو میده.

    خدا رو شاکرم که دقیقا اینجام و نه بیشتر. چون اینجایی که هستم دقیقا نتیجه تمرکزم روی خواسته ها و داشته هام بوده.

    من امروز مقدار کمی حس کردم که چقدر ریز و دقیق به تمرکز و توجه و احساسم پاسخ داده میشه. بیشتر از این نمی نویسم چون بسیار مشتاقم که این روزها بیشتر فایل گوش بدم و بیشتر ذکر و یاد خدای مهربونم کنم

    خدایا سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 911 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار و روزی دهنده خودم

      لیلاجان سلام عزیزم

      امیدوارم حالت دلت روحت جسمت عالیه عالیه عالی باشه

      از خداوند نشونه خاستم به این صفحه هدایت شدم همیشه کامنت هارو میزنم براساس امتیاز که کامنت هایی که امتیازشون بالاست رو بخونم بهم الهام شد برای دریافت هدایتم بیام صفحه سه و جالب بود همش پیامای شمابود!!!!

      و چقد زیبا از روز هفتاد و‌یک تافکز‌میکنم83 چقد زیبانوشته بودی چقد مرتبط بود باحال و هوای من خداحرفشو بهم زد….مرسی از نوشته های زیبات عالی بودن…امیدوارم پر انرژی مسیرتو ادامه بدی….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هفتاد و ششم سفر زیبای رویایی من

    توجه به نکات مثبت…

    احساس شکر و عشق؛ اخلاقی که باید در ما نهادینه بشه ریشه دار بشه. بعد از توحید و شناخت خداوند و اقرار به یگانگی این قدرت در نمازهای پنجگانه ما مسلمونها نماز با شکر خدای جهانیان شروع میشه. صبح، ظهر، عصر، غروب، شب و نیمه شب مرتبا تکرار میشه.

    یعنی ما همواره باید با نگاه مثبت و زیبا و شکرگزارانه عمرمون رو سپری کنیم. نگاهی متفاوت، نگاهی خداگونه، قدرتمند، صبور، با اعتماد و عشق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هفتاد و هفتم سفر زیبای رویایی من

    خیلی خیلی خیلی وقت بود جای خدا رو توی زندگیم خالی میدیدم. نمیدونستم این خلاء و آشفتگی از کجاست و چه چیزی کم دارم اما گاهی از ته دل جای خالی خودم رو تو روزمرگی هام حس میکردم‌.

    جلو رفتم و جلو رفتم و تقریبا از ۱۵سالگی شروع کردم به خودسازی و تا امروز که بیشتر از ۱۵سال میگذره بارها توی مسیر افتادم و زخمی شدم، خورد شدم، گم شدم و باز خودم رو میون کتابها، آرزوهای قشنگم، اساتید و صدها یادداشت و دل نوشته و تمرین در سررسیدها و سالنامه هام.

    به مرور آموختم که این جای خالی خداست. اما نتونستم پر کنم. هنوزم نتونستم اما هرچی جلوتر میرم انگار خودش داره باهام حرف میزنه خودش داره خودنمایی میکنه.

    امان از شرک و بی معرفتیه من‌.

    دائم داره بهم اثبات میکنه که قرار مدارهام، تعهداتم، تصمیمات و حرفای دلم رو پیش خودش بزنم و تنها از اون یاری بطلبم اما امان از شرک و بی معرفتیه من.

    دیروز هدایت شدم به معرفی دوره عزت نفس بدون اینکه بدونم فایل سفر امروزم درباره عزت نفسه‌. و توضیحات دوره عزت نفس رو هی میخوندم و با خودم فکر میکردم. دلم میخواست با یکی صحبت کنم و بگم که میخوام تعهد ببندم پولهام رو مدیریت کنم که تا قبل از تابستون به راحتی بتونم دوره عزت نفس رو بخرم و با تمرکز و عشق زیاد براش وقت بذارم و حسابی تمرین کنم. میخواستم بگم خدایا میخوام پولهام رو اینجور و اونجور مدیریت کنم. و کلی حرف داشتم که بزنم. اما این حرفها رو به خواهرم واتساپ دادم. و هر شب که مدت زیادی فایل گوش میدم و درسهایی ازش میگیرم انگار باید مدتی با خواهرم یا دوستم درموردش صحبت کنم و این مخاطب من هرکسی ست جز خودم و خدای خودم.

    بعضی یا خیلی وقتا سوالی برام پیش میاد یا یه زمان هایی احساس درموندگی میکنم و میخوام از کسی راهنمایی و کمک بخوام ندایی درونم با صدای بلند میگه صبر کن و در ادامه مسیر جواب سوالاتت رو پیدا میکنی. اما به این الهامات اهمیت نمیدم و میرم که درمورد فلان مسئله صحبت کنم میبینم که طرف یا هیچ جوابی نداره یا جوابش بیشتر گمراه و سردرگمم میکنه یا اینکه اصلا تو اون فاز نیست.

    و باز ندای قلبم میگه لیلا برگرد

    لیلا منو ببین، منو بشناس، با من حرف بزن، منو جستجو کن و منو دریاب… ‌.

    و اون ندا اصل منه که ازش دور و دور شدم.

    بشنو از نی چون حکایت می‌کند وز جدایی ها شکایت می‌کند.

    من با کلام روزمره آدمها و دغدغه های سطح پایینشون از اصلم دور افتادم و اصل زندگی رو فراموش کردم. اصل زندکی روح و جان منه که باید به والاترین مدار برسه. ماموریتش اینه که از مسیر خاصی بره و توی این مسیر از صفات خالقش دور نشه و نزدیک و نزدیکتر بشه.

    خدایا بخاطر همه چیز متشکرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هشتادم سفر قشنگ رویاییم

    لیلای کمال گرا، با نگاه صفر و صدی

    چند روز پیش وقتی تست کرونای اومیکرونم مثبت شد خودمو باختم، وانمود کردم قوی هستم اما درونم پر از وحشت و گفتگوهایی بود که در باورهام ریشه داشت.

    مثلا با خودم میگفتم من قوی ام من با آدمای معمولی که از بیماری ترس دارن باید فرق کنم. بعد یه جوابی تو دلم میگفت هیچ دارویی نمی تونه خوبت کنه. متاسفانه تماس‌های تلفنی داشتیم که محتوای کلامشون از ترسم بشدت حمایت می‌کرد. مثلا میگفتن اگه نری سرم نزنی کارت ب بیمارستان کشیده میشه.

    درونم میگفت ای لیلای پرادعا، چی شد؟ چرا نمی تونی حست رو خوب کنی؟

    اما نمی دونستم که هنوز برای من این موضوع نهادینه نشده که قدم به قدم و مدار به مدار باید تغییر کنی. نه اینکه هنوز خودتو نشناختی میخوای مریض نشی یا شدید مریض نشی یا خیلی راحت خودت رو درمان کنی. اینجوری که بیشتر خودت رو می بازی. در این مسیر از یکی از دوستای قدیمیم راهنمایی خواستم و شاید به طرف اون هدایت شدم و بسیار آرامش ازش گرفتم و درس بزرگتری گرفتم.

    اینکه من هروقت اینجوری مریض میشدم فورا آمپول میزدم و بیماری رو سرکوب میکردم و ترسها و بی صبری های پنهانی داشتم از بیماری، استراحت‌، مرگ، افتادگی و… . وقتی فهمیدم یه ویروسه که طی مدت مشخصی عوارض و اثرات داره و باید اون مدت بگذره فهمیدم من هیچوقت نذاشتم درمان‌هام روند طبیعی خودشون رو داشته باشن و با آمپول های مدام سیستم ایمنی بدنم رو ضعیف و داغون کرده بودم و یک دلیلی که همیشه خسته بودم همین بود.

    تو فکر اینم که یه بدن قوی و سرحال بسازم. نمی دونم چجوری اما راهش برام میاد. قدم به قدم. با صبر. با اینکه خودم رو بشناسم مدارم رو بشناسم و قوانین رو.

    خدایا متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز هشتاد و یکم سفر رویاییم

    من، لیلا داورپناه، امروز تعهد دادم که فقط یک مدار کمتر به حرفهای منفی توجه کنم. فقط یک مدار بیشتر به خواسته ها و اتفاقات زیبا و مثبت توجه و دقت کنم. من امروز چشیدم دو طعم متفاوت انواع توجه رو. وقتی با آدمی همکلام شدم و یا بهش فکر میکردم ک بشدت از ویروس و بیماری ترس داشت و انواع داروها و آمپول های شیمیایی رو می‌شناخت و بشدت اصرار داشت که من حواسم رو بیشتر جمع کنم درد عجیبی تو ناحیه قفسه سینم حس کردم و نتونستم به درد غلبه کنم.

    اما سعی کردم فکرم رو فقط یکم کنترل کنم و فقط یکم حرفای خوب بهش بزنم. و دوتا آدم خیلی مومن و انرژی مثبت حرفای استاد رو بهم زدن و دردم محو شد! و شعف و شادی و لذت رو تجربه کردم. فقط با یک قدم کوچیک برای بهتر کردن احساسم.

    خدایا متشکرم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    روز آخر سفر رویاییم

    درحالی این رد پا و یادداشت رو از خودم به جا میذارم که کاملا یک سال از عضویت در سایت میگذره و دو هفته آخر سفرم از طرف خدای دانا و مهربونم امتحانی سنگین رو گذروندم با کلی درسهای عمیق و ابدی و امروز به چالشی دعوت شدم که قلب و روحم گواهی میده که مستقیما از طرف خود خود خودشه…

    دروغ چرا، کمی اضطراب دارم بدونم لیلا این همه درس خوند و واحد گذرونده الان میخواد چکار کنه؟ اما یکی از درسا با زبانی واضح و مهربانانه میگه چی میخواد بشه؟ هرچی شد خودت رو بخاطر این همه گام که برداشتی بغل کن به خودت محبت کن و ببین!

    ببین چه کارایی کردی که قبلا نمی کردی، خیلی ها به انجامش فقط فکر کردن خیلی ها همون فکرم نکردن. درآمدت سه برابر شد، ازت مستقیما امتحان هایی گرفته شد، بر این شدی که حتما دوره عزت نفس رو شرکت کنی درحالی که قبلا نمی دونستی باید از کجا شروع و اصلا چه کار کنی؟ یه سری وظایف و قدم ها برات روشن شد، برای تغییرات بیشتر و بزرگتر جدی تر شدی و با وجود ترس هایی داری قدم به مسیرهایی می‌گذاری که یه زمانی رویات بود و چقدر زیبا که روزی به همه خواسته های قشنگم قدم بذارم و بگم…

    خدای دانا و مهربونم صدهزااااار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2682 روز

    به نام خالق مهربان

    سلام

    نقش باور و انگیزه

    این دو مکمل هم هستن،تا باور های مناسب نداشته باشیم نمی‌تونیم انگیزه قوی ای هم داشته باشیم و برعکس اگر انگیزه نداشته باشیم، نمی‌تونیم باورهای خوب بسازیم

    خیلی وقت‌ها ما می‌بینیم که کسی کاری رو انجام می‌ده که برای ما عجیبه،به موفقیتی رسیده که برای ما خیلی دور از دسترسه، اما برای اون فرد اونجوری نبوده، چون اون انگیزه ش رو داشته!

    پس همه چیز شدنیه،هر موفقیتی دست‌یافتنیه، به شرطی که ما انگیزه‌ی کافی و باورهای مناسب داشته باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: