روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 3


773 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «باران» در این صفحه: 29
  1. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه 59 رمز پایداری نتایج

    خدایم سپاس گذارم که هدایتم می کنی که اگه توی تمرین ستاره قطبی نوشتم و پدیدار نشد دلیلش اینکه این یک مسیر رو باید طی کنم

    نوع نگاهی که نتایج دایمی به همراه دارد:

    همونطور که همیشه غذا می خوریم و نفس می کشیم همیشه در حال ارسال فرکانس هستیم

    پس برای ارسال فرکانس بهتر هزینه مالی ؛ زمانی و انرژیک می ذاریم

    همونطور که هزینه می کنم غذا می خریم و زمان میذاریم تا بپزیمش و بخوریم برای فرکانسهامون هم همین کار رو باید انجام بدیم

    پاشنه آشیل : اینکه اگر روی فرکانسهات کار کردی و نتایج کوچک گرفتی فکر نکن تا ابد در مسیر درست هستی باید ادامه بدی دیگه رها نکن فکر نکن دیگه بسه

    ذهن من همیشه در مقابل یادگیری تنبله سعی می کنم با اهرم رنج و لذت در مسیر درست به ذهنم حرکت بدم اما به محض اینکه نتایج کوچک پدیدار شد میگه خوب بسه خسته ام بذار یکم رها باشم منم قبول می کنم و رهاش می کنم و برای همینه یک قدم میرم جلو و یک قدم بر میگردم عقب

    الان که دارم کامنت می نویسم متوجه شدم اهرم رنج و لذت توی ذهنم در مورد کارکردن روی باورها در جای درست قرار نگرفته هر چند من هر روز دارم حداقل 4ساعت روی باورهام کار می کنم و واقعا لذت می برم اما الان متوجه شدم انگار برای ذهنم خوشایند نیست برای همین دارم اضافه وزن پیدا می کنم جای اهرم درست درست نیست

    البته ناگفته نماند که ذهنم می خواد فرار کنه و نپذیره که خودم صد در صد خالق زندگی ام هستم برای همین باید به زور بگیرمش و بذارمش سرکلاس

    خدایا الان می دونم چرا دور و برم اینقدر بچه مدرسه ای هست و که مامانشون باید به زور بهشون آموزش بده مخصوصا الان که مدرسه مجازی شده

    جهان اینطور دقیق داره آینه ذهنم رو بهم نشون میده ولی من متوجه نمیشدم که خودم دارم با خودم اینکار رو می کنم به زور خودم رو سر کلاس گذاشتم و به محض اینکه زمانی که برای کار کردن روی ذهنم گذاشتم تموم میشه انگار رها و آزاد میشه و پرواز میکنه

    دقیقاً بر عکس مریم شایسته که ذهنش به دنبال شنیدن هر لحظه این آگاهی هاست که دلیل اینکه با استاد همراه شده همینه

    ذهن من در حال فرار کردنه و مثل یک اسب که سرکشه و چموشه فقط می خواد پرقدرت با تمام وجود آزاد و رها بدوه و

    (یکی از دلایل فرار اسب قدرتمند من اینکه توسط دیگران تایید نمیشه سرزنش میشه و هر لحظه مقایسه میشه برای همین دلش می خواد پر قدرت گاز بده فرار کنه )

    خدایا هدایتم کن این اسب قدرتمند درونم رو با خودم همراه کنم

    قدرت درونم رو با خودم همراه کنم هدایتم کن وجودم رو پر کنم از تایید تو ، رضایت درونی و قلبی اون وقت این اسب رام من میشه و با قدرت به سمت خواسته های من حرکت می کنه

    می دونم من توانمندم قبلاً دیدم چطور وقتی بخوام بی رقیب عمل می کنم و از همه میزنم جلو

    هدایتم کن قدرتی رو که بهم دادی در جهت گاز دادن استفاده کنم تا اسبم با سرعت هر چه تمامتر به سمت خواسته های مثبت حرکت کنه شخصیتم تغییر کنه الان من مثل ورزشکاری ام که یک هفته میره باشگاه عضلاتش میگیره ول می کنه دوباره دلش اندام قشنگ میخواد و دوباره میره سختی رو تحمل می کنه میگه خوب یک هفته میرم باشگاه حرکات سخت میزنم بعدش دیگه رعایت می کنم و میشه

    روز از نو بازی از نو

    دیگه بسه سخت جلوی من رو گرفته و من نمی دونستم ممنونم استاد جان و مریم بانو

    خدایا شکرت که این پاشنه آشیل که اصلا فکر نمی کردم من دارم رو به چه وضوحی بهم نشون دادی

    خدایم هدایتم کن از این لحظه به بعد کارهام رو اصولی انجام بدم و دیگه سر سری از کار نگذرم بگم بسه حالا بعدا درست می کنم و این بعدا هیچ وقت نمیاد بلکه از اعتماد به نفسم کم می کنه نجواهای ذهنم رو بر علیه من میشورنه و صدای نجواها یکم یکم اینقدر زیاد میشه که از احساس لیاقتم کم می کنه

    سرورم ای مولای مهربان من هدایت کن همون لحظه هر کاری که انجام میدم به طرز صحیح و اصولی انجام بدم که خودم راضی باشم و جای هیچ نجوایی بر علیه من نمونه و فقط تایید و تایید باشه

    با خود مقدسم در صلح صلح باشم

    چه زیبا سرمایه گذاری می کنی مریم بانو

    بهترین سرمایه گذاری زندگی ام پولهایی که صرف خرید این آگاهی ها کردم کار کردن روی باورهایی است که چطور فکر خدا رو بخونم و زندگی مو خلق کنم فارغ از رابطه عاطفی که دارم احسنت احسنت

    چقدر ایمانم بیشتر میشه امیدم بیشتر میشه ارامشم بیشتر میشه چقدر راحتتر خواسته ها وارد زندگی ام میشه

    خدایم هدایتم کن مثل مریم بانو ایمانم بیشتر بشه و طبیعی تر بشم و مقاومت هام کم و کمتر بشه

    چرا من فکر نکنم نعمت ها از بی نهایت راه وارد زندگی من میشه ، هزاران راه برای ورود نعمت به زندگی من بوده

    تغییر زندگی از همه جهت یک پکیج کامل از روابط عالی معنویت سلامتی ثروت دوستان بگیرن

    خدایا شکرت میشه همه چیز رو با هم داشت

    خدایم هدایتم کن به سمت استمرار در اشتیاق عمل به این آگاهی ها

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۸ معرفی دوره ۱۲ قدم

    بعد از دیدن این فایل ، و شنیدن چکاپ فرکانسی به ذهنم رسید که برم کامنتهای خودم رو که توی این روزشمار گذاشتم مرور کنم ،

    من جدید :

    راحتتر کامنت می نویسم و کامنتهایی که واقعا برای دل خودم نوشتم لایک گرفتم

    ضرر توی سه ماه تابستون رو توی همون روز شمار جبران کردم

    کمتر تلاش می کنم حال بقیه رو خوب کنم و نخوام ناجی بقیه باشم

    ایمانم به خدا و درک سیستمی بودن خدا

    اینکه آسان بگیرم و خودم رو سرزنش نکنم و رابطه همیشگی ام را با خدا که منبع همه چیز هست به خودم یادآوری کنم

    سفر به چند جا بسیار خوش و هوا و رایگان با عزت و احترام

    چقدر چراغ راهنمای خیابون با من هماهنگه

    مهمترین و بهترین و قشنگترین رابطه زندگی رابطه با خداست؛ حالم با این خدا خوبه و حسش می کنم

    دیگه مسئله ازدواج برام بزرگ نیست بلکه عادی شده تو مسیرشم خودش اتفاق می افته دارم ترمزهام رو برمیدارم

    .

    .

    .

    اما دوره ۱۲قدم

    من فقط با شنیدن معرفی این دوره شروع به جذب اتفاقات خوب برای خودم کردم خدا می دونه اگر این دوره رو تهیه کنم چه جریانی از سعادت و نعمت و خوشبختی وارد زندگی ام میشه

    قانون کلی جهان :

    من هر لحظه با توجه کردن به موضوعات مختلف فرکانس به جهان می فرستم و جهان هستی هم اتفاقات هم جنس با فرکانسهام را در قالب شرایط و افراد و موقعیت وارد زندگی ام میکنه

    هر لحظه : یعنی همیشه تا زنده ای داری فرکانس می فرستی همونطور که به آب و غذا نیاز داری به ورودهای مناسب و باورهای درست نیاز داری و تا ابد باید تکرار کنی و مراقب علفهای هرز باشی

    چه مثال عالی از باغ زدین استاد مهربانم :

    توی دلم سرسبزی پردایس رو تحسین می کردم که هدایت شدم به باغ پیرمردی که چندروز پیش تجربه کردم باغی بسیار قشنگی که به چه نظم و دقتی مرتب و منظم شده بود و پر از نارنگی و پرتقال و انگور بود جوی آب مرتب و تمیز من خیلی خیلی لذت بردم بدون یک علف هرز ، اما باغ بغلی صاحبش کارمند بود و هر از گاهی می اومد پر از علفهای هرز که به سختی میشد راه بری و قدم برداری

    این مثال زیبای شما چقدر رسیدگی همیشگی به ذهن رو برای من واضح کرد، باغ ذهن من همیشه به وقت ، کود و نور آفتاب و آب و هرس نیاز داره و اگر تمرکز و مراقب باغ ذهنم نباشم میشه مثل باغ کنار باغ پیرمرد پر میشه از علفهای هرز و تمام تلاش های ۲۰ساله من از بین میره

    انصافاً اینقدر از این محصول عالی تبلیغ کردید که دلم می خواد در مدارش قرار بگیرم و این دوره رو دریافت کنم

    تضاد هم

    این دوره شامل چند قدم و هر قدم شامل چند جلسه

    *مسیر درست رو بچسب و ادامه بده تا ابد

    *ستاره قطبی : تمرین جهت دهی افکار ، بازکردن در نعمتها ، دریافت الهامات، کمک گرفتن از خداوند ؛

    این تمرین رو که شنیدم هدایت شدم به فایل رایگانی که خانم شایسته درباره این تمرین توضیح دادن

    *تجسم و تصویرسازی ذهنی صفحه آرزوها

    *تمرکز برنکات زیبا در هر شرایطی

    یاد بگیریم در هر شرایطی طوری نگاه کنیم که زیبایی ها و فرصت ها رو ببینم بگیم در این شرایط یک فرصت هست که من باید پیداش کنم نگاه متفاوت داشتن که هر چه پیش آید خیری در اون هست

    خداوند میتونه همه چیز رو درست کنه توی یک هفته حجمی زیاد از نعمتهای خدا وارد زندگی ات بشه و جبران سالها رو بکنه از این باور بهتر تا به حال نشنیدم انگار این حرف خدا مستقیم به خودم زدی دمت گرم رب من

    فایلی که برای نمایشگاه گذاشتین که بچه ها براش باور بسازن که بیشترین فروش رو داشته باشن

    مشتری بی نهایت زیاده، خدا مشتری ها رو به سمت غرفه من هدایت می کنه ، خدا بیشتر از من دوست داره که من ثروتمند بشم، هر روز مشتری های من بیشتر میشه ، پول به راحتی بدست میاد ، هر چه بیشتر بدست بیارم نزد خدا محبوبترم ، کالای من بهترین کالاست و تاثیر مثبت فراوانی در زندگی افراد میذاره و باعث ایجاد احساس خوب و در نتیجه تقویت ایمان افراد میشه و کالای من ارزشمندترین و بهترینه و مشتری خیلی زیادی داره ، افراد زیادی هستند که توانایی پرداخت بهای کالای من رو دارن

    خداوندا خودت ادمهای مناسب رو برای من بیار توی مسافرت، توی کشتی، همسایه ها ، مشتری ها رو برام بیار من نگران نیستم میگم خدا هدایت می کنه ادم مناسب رو میاره هزاران لایک داره این باور

    *چگونه فکر خداوند رو بخونیم

    اصل و اساس قران داره به ما یاد میده که چگونه در این دنیا ثروتمند و خوشبخت بشیم

    قران بهت آموزش میده چطور ثروتمند بشی چطور خوشبخت بشیچه باور عالیه و چقدر این جمله آرامش بخشه و کمک می کنه درک کنم ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    *هدفگذاری با استفاده از قانون تکامل

    هدفگذاری که قدم قدم ما رو به خواسته مون میرسونه ،خدایا شکرت برای این قوانین ثابت

    *پاسخ به سوالات و تعهد دادن

    خدایا هزاران بار شکرت من خیلی چیز از این فایل یادگرفتم که سعی کنم در زندگی ام اجراشون کنم

    استاد جان و مریم جان به دستان پرمهر خدا میسپارمتون از همه زحماتتون ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۷ گاز و ترمز

    هدایتگر من سپاس گذارم که هر جلسه رو با توجه به درخواستها و سوالهای من بهم جواب میدی

    قبلاٌ این فایل رو دیده بودم اما امروز کلمه معنی کلمه ترمز رو می فهمم

    خدایا شکرت که تو هدایتگرمی و هر لحظه به راحتترین شکل داری هدایتم می کنی تا ظرفم بزرگتر بشه سپاس گذارم

    خدایم امروز شرمنده این همه هدایتت شدم تو چقدر دوستم داری من نمی دونستم

    امروز بهم یاددادی منم مثل خودتم بگم موجود باش موجود میشه فقط کافیه باورهام توحیدی باشه باورهام خیر باشه بدون شر

    فک می کنم بهشتت همین جوری باشه بخوای سریع اجابت بشه بدون باور محدود کننده

    بی نهایت سازو کار این جهان عظیمه خداوند بی نهایت دست داره که اتفاقات رو رقم میزنه بی نهایت دستان خداوند هست ما نمی تونیم فکر کنیم این اتفاقات چطور اتفاق می افته اگر باورهای مناسب داشته باشیم و ترمزی نداشته باشیم به سهولت به خواستمون می رسیم

    چقدر فرق داره سجده به این خدا با اون خدایی که به من گفتن اگه نماز نخونی میری جهنم ، چقدر غرق در وجودمی خدایم عاشقتم

    *

    امروز میدونم که خودم با افکارم خالق زندگی ام هستم و زندگی ام براساس باورهای توحیدی ام در همه زمینه ها رشد می کنه باورهای توحیدی یعنی احساس خوب ایمان به خدا یعنی فکرهایی که باعث امید و امنیت میشه

    اما ترمز و گاز

    خدایا من چقدر ترمز توی ذهنم دارم سپاس گذارم که به درستی درک کردم که ترمز یعنی چه

    یعنی نجواهاو گفتگوی های ذهنی که از تو نیست از شیطانه که وعده فقر و فحشا میده

    هدایتم کن پاهام دستهام بدنم و ذهنم رو از روی ترمز ها بردارم و بنده سرسپرده ات باشم و دلم قرص باشه و گاز بدم و آرام آرام دل به تو بدم و به خواسته هام در کمال آرامش برسم به راحتی وسهولت به طبیعی ترین روش ها

    خدایا شکرت که الان می بینم ترمزها قوانین ثابت نیستند بلکه فقط قوانین تو ثابته نه حرفهایی دیگران و جامعه این کشور تا اون کشور قوانین متغیره ، ولی دم تو گرم الله مهربانم که خودت یگانه ای و لایق پرستشی که قوانینت ثابت و بدون تغییره هزاران بار شکرت هزاران بار شکرت

    الان میدونم که استاد میگه بزرگترین سپاسگذاری من بخاطر قوانین ثابت خداست عزیزم خدای بی نظیرم ازت ممنون و سپاسگذارم

    ایده ای که به ذهنم رسیده از عقل کل برای هر خواسته ام تمام ترمزها رو یادداشت کنم و آروم برطرفش کنم و به جاش گاز بدم با باورهای هم جهت با خواسته تا به قول استاد ماشین پرواز کنه

    من امروز تصمیم گرفتم این ترمزهای زنگ زده رو یکی یکی بردارم

    ترمزها رو پیدا کنیم باورهاشو تغییر بدیم و سرعت رسیدن به خواسته ها بیشتر میشه کسانی که باور دارند افکارشون داره زندگی شون رو رقم میزنه و سیستم جهان اینه می خوای و میشود اگر نمی شود بدون مشکل از ترمزهات هست نه از جهان ، سیستم جهان سریع الجوابه

    شناسایی افکاری که از من ساطع می شود هر چه بیشتر میشناسی بهتر میتونی گفتگوهای ذهنت رو بشنوی و تغییرشون بدی به همون نسبت نتایج بزرگتر میشود

    قانون جهان اینه می خواهی و میشود مثل دست تکون دادن به محض اینکه اراده میشود اتفاق می افتد کن فیکون به محض اینکه اراده کند موجود میشود ما بر این اساس خلق شدیم

    برای همینه برای خدا هر چه بخواد

    خدای عزیزم سپاس گذارم برای هدایت نرم و لطیفت خیلی دوستتدارم

    استاد عزیز و مریم بانو ازتون بی نهایت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۶ live ۷

    خدایا سپاس گذارم که هر روز این روز شمار دقیقا آگهی است که من نیازش دارم سپاس گذارم

    چند روز پیش خوابی دیدم اما خوب متوجه نشدم که خدا چه میخواست بهم بگه اما با این فایل چشمانم باز شد

    و احساس می کنم دارم وارد مرحله بهتر میشم

    نگاه کردن به دنیا با این دید که یک جریانی هست و ما طبق اون مثل یک برگ در جریان باد در حرکت هستیم و هیچ کنترلی بر زندگی مان نداریم و تنها دیگران و شرایط و تمام عوامل بیرون از ما تشکیل دهنده شرایط اکنون ما هستند(شرک خالص)

    با وجود اینکه بارها شنیدم که خودمون با افکار و کانون توجه مون خالق شرایط زندگی مون هستیم (توحید)

    و من قبول دارم اینکه خودم خالق زندگی ام هستم ولی سطحی نه عمقی و ریشه ای نه برای چیزهای ناخواسته

    من قبول دارم خودم دارم خلق می کنم ولی قبول ندارم که مسئول نا خواسته ها هم منم اکثر اوقات شرایطی پیش میاد دیگه من نمی تونم به کارهای خودم برسم میگم بخاطر شرایطه

    اینکه من می دونم خودم خالق زندگی ام هستم با شرایط ترکیب می کردم ونمی خواستم بپذیرم که من صد در صد مسئول هستم و اگر خونه یعنی جایی که من در آن زندگی می کنم اکثر اوقات شلوغ میشه یعنی منم که دارم این شلوغی رو جذب می کنم که مانع از کار کردن روی خودم و باورهام بشه بهانه کنم که میبینی شرایط نمی ذاره من پیشرفت کنم و این باعث احساس بد در مورد عزیزان و پر رنگ شدن دیگران در زندگی که باعث حساب کردن روی اونها میشد(شرک) که بارها شده بود ازشون ناراحت میشدم چون بهشون قدرت دادم و نتیجه این شرک صد در صد ضربه خوردن از کسانی که روشون حساب کردم

    خدایا من رو ببخش

    احساس اینکه من کنترلی یکسری از قسمت های زندگی ام ندارم چون این شرایط در حال حاضر منه

    انگار نمیخوام قبول کنم که من این شرایط رو ایجاد می کنم

    میگم خوب مهمونیه تولد عروسیه یا مریضی … من برگی ام در جریان هستم و مسئولم کمک به بقیه و از خودگذشتگی دیگه من اصلا وجود نداره و در اثر این بی توجهی به خودم مریض میشدم

    خودم رو در جریان حبس کردم و محکوم به بودن در این شرایط ناشی از جریان زندگی

    آگاهی ها رو میشنوم ولی بازم به روش قبلی عمل می کنم

    تنهام روی خودم کار می کنم روی فرکانسم اما وقتی دروم شلوغ میشه میشم بدون اراده و هدف غرق در جریان

    چقدر درد داره وقتی قبول می کنی تمام شرایطم خودت خلق کردی نه کس دیگه

    اینم تکامل میخواست تا درکش کنم که کجاها مسئولیت رو از خودم سلب کردم

    از آموزه های استاد فهمیدم احساس خوب یعنی اتفاقات خوب

    وقتی در جریان خانواده هستم سعی می کنم احساسم رو خوب نگه کنم اما دارم خودم رو گول میزنم که این شرایط رو من خلق نکردم جریان زندگی است

    و الان خدا محکم بهم گفت بنده خوب من ببین من خودت صد در صد داری خلق می کنی هیچ جریانی در کار نیست و تمام

    دیدگاه توحیدی : طوفانی در کارنیست ایمان داشته باش باور کن خودت جریان رو خلق می کنی با کانون توجه و افکارت با فرکانسهات

    این جمعی که درونش هستی به خاطر افکارت هست اگر راضی نیستی باید فرکانست رو تغییر بدی و تا از لحاظ فیزیکی جابه جا بشی

    با هر منطقی با هر دلیلی مهم نیست چقدر منطق قوی باشه داری به چیز نادلخواهی توجه کنی داری همون رو وارد زندگی ات میکنی

    بدون تردید کارخداونده وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر کنی از لحاظ فیزیکی هم تغییر میکنه

    خبرهای خوب همیشگی روابط خوب اتفاقات خوب ثروت بیشتر

    مهم نیست الان شرایطت چه جوری وقتی فرکانست تغییر کنه به جاهای آرام هدایت میشی

    وقتی در مسیر درست حرکت کنی هر زمانی به آگاهی نیاز داری به یک مرحله بالاتر میری جهش می کنی

    کل بازی کنترل ذهن است

    سپاس گذارم در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۵ مصاحبه با استاد جلسه ۶

    منم مثل همسایه هاتون کامفیوز شدم

    الله اکبر از این همه آگاهی که دارم دریافت می کنم

    خدایا هزاران بار شکرت ازت ترمزهای که مانع از ازدواجم شده رو خواستم

    تو دنیایی از آگاهی به من نشون دادی؛ که پایه و پی رو از درونم درست بچینم دیگه نگران نباشم به طور طبیعی اتفاق می افته

    بهم میگی این رابطه فانی است از طریق کامنت های فوق العاده بچه ها با من حرف میزنی و اون رابطه که چقدر برام مهم و بزرگ بود و کوچک کردی و خودت رو برام بزرگ کردی و با این کامنتهای بچه ها مهر تایید به باورهای جدیدم میزنی:

    *

    افراد زیادی، اصل و اساس زندگی شان را، رابطه ای می دانند که با یک فرد دیگر دارند. یعنی روی عاملی به شدت حساب باز کرده اند، که ذاتاً مانا نیست و در ساده ترین حالت، مرگ می تواند آن را در یک لحظه تمام کند. به همین دلیل است که به شدت از تمام شدن آن رابطه وحشت دارند و قادربه درک این نگاه توحیدی در روابط شان نیستند و حتی با وجود تجربه بدترین احساس در روابط شان، همچنان در آن روابط مانده و این زندگی را تحمل می کنند.

    *

    این باور توحیدی که “فقط روی خدا حساب باز کنم و فقط به او وابسته باشم”، مرا قادر ساخته، تا با وجود داشتن رابطه ای عاشقانه و زیبا، نه تنها ذره ای به آن وابسته نباشم بلکه هرگز نگران تمام شدنش نیز نباشم. زیرا چیزی که مهم تر از این نوع رابطه است، نحوه نگاه و منطقی است که تجربه چنین رابطه ای، تنها یکی از موهبت هایش است.

    *

    رابطه‌ای که مثالش در هیچ فیلم و کتاب و افسانه‌ای وجود نداره. رابطه‌ای که دو طرف، در زندان هم نیستند و هرکدام، در اوج رهایی هم‌مسیر و هم‌پرداز هم هستن و در حال اوج‌گیری به سمت معشوق اصلی خودشون، یعنی خالق اعظم، حرکت می‌کنن.

    آره خالق اعظم! چی باعث میشه آدم داخل یک رابطه‌ی عاشقانه باشه اما وابسته نشه؟! چی باعث میشه آدم از کسی عشق دریافت کنه اما عاشق صاحب عشق بشه؟! یا بهتره بگم چه باوری؟! چه باوری در پشت‌صحنه وجود داره که چنین عملکردی رو می‌آفرینه؟!

    وقتی من باور داشته که همه چی ازآن خداست و هر آنچه خیر در زندگی من وجود داره از سمت خداست، دیگه خوب می‌دونم که این شریک عاطفی من، نمودِ خودِ خداونده! انگار که خداوند در قالب این شخص داره به من عشق میده و با من عشق‌بازی می‌کنه! این باعث میشه سرچشمه و اعتبار اصلی تمام اتفاقات و احساسات خوبی که در رابطم دریافت می‌کنم رو از خداوند بدونم نه کس دیگه

    زمانی که سرچشمه‌ی تمام اون لذت‌ها و محبت‌ها و اتفاقات خوب رو از خداوند بدونم، خیلی خیلی خیلی عشق بیشتری رو در رابطم احساس می‌کنم! اصلاً انگار خودِ خداست که داره با بنده‌ی مخلص و مؤمنش عشق‌بازی می‌کنه و عشق میگیره و عشق میده! خود خداست که به صورت‌های مختلف به من محبت میکنه و با من عشق میکنه! برای من یکی، احتمال اینکه چنین عشقی رو با سرچمشه ی خداوند تجربه کنم، به‌اندازه زمین تا آسمون بیشتر از هر حالت دیگست! و این خوده توحیده! این خوده عبادته! چون وقتی چنین باوری در ذهنت جایگذاری شده باشه، بدون شک تمام لحظاتی که مشغول معاشقه و لذت بردن و محبت کردن هستی، خوده عبادت خداست! به‌جایی میرسی که با دیدن طرف مقابلت، خدا رو می‌بینی! و این خود ذکر خداست! خود خداست! این اوج نزدیکی به خداست!

    *

    میزان ایمان هر شخص رو میزان وابستگی اون شخص به معبودش مشخص میکنه!

    چی بهتر از اینکه طرف مقابلت نه‌تنها تو رو از خدا دور نکنه، بلکه باعث بشه تو وابستگی بیشتری رو به خداوند احساس کنی!

    *

    طرف مقابل شایسته ست برای من، چون به مداری هم‌مدار من رسیده و افتخار اینو داره که خداوند، در قالب او تجلی بشه! مگه هرکسی شایستگی اینو داره که تجلی خداوند بشه برای من؟! اون هم به‌عنوان شریک عاطفی من که بیشتر از افراد دیگه با منه؟! طرف مقابلم برای من بی‌نهایت قابل‌تحسین و قابل احترامه که تونسته که این‌قدر قشنگ روی خودش کار کنه! دقیقا مثل من! تا او هم من رو در رابطه تجربه کنه! یعنی اتفاقاً ارزش و اعتبار اون شخص به میزانی بالاست که من ارزش و اعتبار خودم رو بالا می‌دونم. اصلاً به همین خاطره که استاد همیشه میگن شما فقط روی خودتون کار کنید تا به مدارهای بالاتر برید و افراد پیرامون‌تون هم تغییر کنه.

    ما میایم سرچشمه‌ی همه خیر و نیکی‌هایی که از طرف مقابل دریافت می‌کنیم رو به خدا میدیم. چون باور داریم که خداوند الآن داره به‌وسیله‌ی این شخص به من خیر و نیکی میرسونه و به‌محض اینکه ما از مدار هم خارج بشیم، به هر دلیلی، از بی‌نهایت دستان دیگش به من کمک میکنه. چون به فراوانی او ایمان‌دارم. اما …

    طبق قانون، کسی که با ما هم‌مداره، در بیش از ۹۰% موارد همراه با ما رشد میکنه. یعنی پا به پای ما اوج می‎‌گیره. اگه به هر دلیلی نخواد با ما اوج بگیره و فاصله‌ی فرکانسی ما زیاد بشه، جهان ما رو از هم جدا می‌کنه بدون اینکه من اذیت بشم. چون من آموختم که رها باشم!

    ممکنه در ظاهر نسبت به این رهایی مقاومت داشته باشیم ولی همین رهایی رو که تزریق رابطه می‌کنی، به طرز عجیبی عشق بیشتری رو احساس می‌کنی! چون این رهایی، دنیایی حرف داره! این رهایی یعنی پذیرفتن طرف مقابل اون جور که هست، بدون قضاوت و بدون تلاش برای تغییر! بدون تمام معضلات و مشکلات ریزودرشت رایج بین طرفین در روابط عادی! این رهایی یعنی سبکی! یعنی تو فقط مسئول به پرواز درآوردن خودت هستی و طرف مقابل، خودش توانایی به پرواز درآوردن خودش را دارد.

    این رهایی یعنی، من مسئول پرواز طرف مقابلم نیستم! درصورتی‌که توان هم پروازی با من را داشته باشد، همراهم می‌شود و من، نمی‌توانم او را روی دوشم بذارم و پرواز کنم! من توانایی وزن کس دیگری را ندارم!

    *

    اون الله ای که من رو به اینجا رسونده، من رو به همه جا می رسونه

    *

    هر بار به یک تضاد می خوردم این باور منفی که باید بمونی و بسازی این شرایط رو تحمل کنی، احساس من رو خیلی خیلی بد می کرد بعد کلی سعی می کردم اون ویژگی همسرم رو تغییر بدم، یا به زور کاری کنم که توی این مسیر بیاد ، به خدا استاد من با درک اون چه شما توی این دو فایل میگید، اون توحیدی که بیان کردین، این وابستگی نداشتن تون در بحث روابط، این رها بودنتون از عرف و رسوم اشتباه جامعه، نمی دونید چه آرامشی در وجود من ایجاد کرد، ببین وقتی شما به یک چیزی به اسم اجبار نگاه کنی، نه تنها ازش لذتی نمی بری بلکه به کوچک‌ترین تضاد هم بربخوری بهم می ریزی. ولی اگر بحث انتخاب و آزادی در عمل باشه، از لحظه به لحظه اون لذت می بری و اگر به تضادی بربخوری می دونی هزار تا راه حل داره.

    *

    وقتی نتیجه درست باشه یعنی داری راه و درست میری

    اگه کسی قانون و بدونه و فقط و فقط روی خدا حساب باز کنه و نگاه توحیدی داشته باشه

    دیگه نمیخواد کسی و تو زندگیش با غل و زنجیر نگه داره

    دیگه به خاطر حرف مردم کاری انجام نمیده بلکه به سبک شخصی خودش زندگی میکنه

    دیگه نگران از دست دادن کسی نیست چون میدونه طبق قانون اگه کسی باهاش هم فرکانس باشه میمونه تو زندگیش و اگه کسی هم فرکانس نباشه میره

    من نباید به زور بخوام یه رابطه رو حفظ کنم چون اگه من در مسیر درست باشم جهان خود به خود افراد مناسب رو سر راه من قرار میده

    *

    نکته مهم دیگه اینکه کسی و بت نکنیم چون وقتی من یه نفر و بت میکنم اون موقع هست که خدا رو یادم میره و این یعنی من دارم شرک میورزم

    *

    مهم ترین عاملی که باعث میشه افراد نتونن به قانون عمل کنن نگرانی از حرف مردم هست

    افراد میدونن که قانون چیه ولی به خاطر حرف مردم اونطوری که خودشون دوست دارن عمل میکنن

    *

    وقتی چیزی رو دوست نداری،اصلا بهش فکر نکن،راجبشم صحبت نکن(اعراض از ناخواسته ها)

    وقتی یک نفر حرفی رو میزنه برات خوشایند نیست ازش اعراض کن(این تمرین رو امروز انجام دادم خیلی عالیه به جای توجیه بقیه به نکات مثبتش توجه کنی خدایا شکرت)

    *

    استاد با تموم وجودم رابطه شما و خانم شایسته رو تحسین میکنم،چرا که با دیدن سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت باور کردم که میشه جوری زندگی کرد حتی فراتر از تصور بدون هیچ وابستگی و در حین حال آزاد و رها.خدایا شکرت

    *

    ،انسان یعنی آزادی،رهایی

    خدایا شکرت که دارم به درک درستی از ازدواج میرسم

    من باور دارم خداوند هدایتگر من است💚

    وقتی باورهای درست داشته باشی،هدایت میشی به مسیر درست

    استاد عزیزم با تموم وجودم درک کردم من یک بار قرار زندگی کنم پس برای خودم زندکی میکنم نه حرف مردم

    من فقط و فقط روی خداوندم حساب میکنم چون خداوندم به شدت برایم کافی ست

    نمیشه قانون رو دور زد اینکه بخوای گذشتت و دیدگاه قبلت رو با خودت همراه کنی و اینکه تجربیات جدید بسازی

    باید شجاعانه گذشته رو پاک و اینده رو ساخت در همین لحظه

    *

    نفهمیدمش! یعنی من محتاجِ مال و ثروتِ یکی به نامِ همسرم؟!

    یعنی من محتاجِ آدمهام؟!

    یعنی خودم قدرت ندارم از پسِ زندگیِ خودم بر بیام؟!

    یعنی‌خدایِ من منو محتاح به خلقش آفریده؟!

    یعنی شرک برای خدا پذیرفته اس؟!

    اصلا درکش نکردم!

    اصن برمیخوره بهم محتاجِ سند و مال و منالِ هرکسی حتی پدر و مادرم باشم چه برسه به همسر!

    هیچ‌ وقت این مسئله توی ذهنم حل نشد! به این فکر میکردم که آخه یعنی چی آدم ها مالِ کسی باشن! یعنی چی سندِ منو بزنن به نامِ کسی و شرط و شروط برام بذارن! یعنی چی آدمها رو برای هم انتخاب میکنن!!و یه کوه سوال بی جواب که واقعا نمیفهمیدمشون و به خاطر همین اعراض میکردم ازش و این شد که هیچوقت نتونستم به ازدواج فکر کنم!

    من یه آدمیم ‌که بشدت دلم رهایی و استقلالِ فردی و تام میخواد، که البته بنظرم این ذاتِ همه آدمهاس فقط تفاوت در میزانِ فهمیدنشه!

    من فقط و فقط مالِ خودم و خدامم و دلم میخواد کاملا آزاد و رها و شاد با آدمهای زندگیم در ارتباط باشم. دلم میخواد با فردی که به عنوانِ عشقِ زندگیم در کنار هم قرار میگیریم حقیقتا دوست و همراه و پایه و هم مسیر و هم رؤیا باشیم و این هم ها بشه برامون هم راهی نه فقط هم سری!!!!

    همراهی ای که در سندِ قلبهامون که محضرخانهٔ خداست ثبت میشه نه در محضرخانهٔ رسمیِ آدمها!

    دلم عشق و رابطه ای بی پروا میخواد که از عشقِ حقیقی خودمون باشه نه از کسبِ تکلیف و خوشامدِ دیگران!

    عشقی که الگو بشه برای بقیهٔ اونهایی که دلشون رهایی و استقلال میخواد نه برگه ای مهر و موم و امضا شده به تأییدِ این و اون!

    دلم میخواد انقدر این عشق قدرتمندانه و رها و الهی باشه که هر لحظه اش، حتی اگر روزها و کیلومتر ها بین جسم هامون فاصله باشه خدا اتصال و مهر و موم و تاییدِ پایِ عشقمون باشه!

    دلم میخواد عشقی در کنارم باشه که در آغوش گرفتنش برام لمسِ خدا باشه، بوسیدنش حسِ خدا باشه، دیدنش دیدنِ خدا باشه، بودنش تجلیِ خدا باشه، نبودنش آرامشِ حضورِ خدا باشه…

    و من و او رشد کنیم در کنارِ هم به عشقِ معبود، نه به عشقِ چسبنده و دست و پا گیرِ جسمِ زمینی!

    این اتصالِ زمینی و الهی قدرت گرفتنِ هردومون باشه برای در پیِ اصل رفتن نه در پیِ فرع و خوش آمد آدمهایی که در حصارِ دنیا گم شدن!

    دلم میخواد این عشق منو پیدا تر کنه نه گم و گور در شرک و حصارهای دنیوی!

    *

    فکر میکردم ازدواج یعنی ایجاد محدودیت

    ازدواج یعنی اگه فردا طرف مقابلم رو از دست بدم داغون میشم پس هرگز ازدواج نمیکنم

    باورهایی بشدت مخرب راجع به ازدواج داشتم ، که ازدواج چیز بدی نیست ما بد باوری نسبت بهش ساختیم!!

    زندگی کردن بخاطر حرف مردم زندگی نیست!

    اگر بخوایم به حرف مردم اهمیت بدیم یعنی داریم شرک انجام میدیم یعنی داریم برای اونا زندگی میکنیم و این نهاااایت بدبختی و بیچارگیه و درنهایت میتونه عزت نفس رو از بین ببره!

    *

    عااااشق این درصلح بودن مریم جان با خودشم که وقتی یه مسئله ی کوچیک توی رابطتون ایجاد میشه طرف مقابلش رو مقصر نمیدونه و از خودش میپرسه که من چه باور و فرکانسی رو فرستادم که چنین قسمتی از وجود استاد رو تجربه کردم مریم عزیزم عااااشقتم که انقدرررر خوب قوانین رو درک کردی

    خدایا هزاران بار شکرت و سپاس گذارم استاد عزیز و مریم جان دستان عاشق خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۴

    توحید عملی ۶

    توحید و دیدگاه توحیدی برای من کافی است

    همه جهان از انرژی که اسمش خداست

    خدایی که، یک سیستم و انرژی کل کیهانه که در همه چیز هست و همه چیز از خودش بوجود اومده

    این سیستم به نام خداوند مالک و تنها قدرت جهان هست

    تنها قدرت جهان رب هست و هیچ کسی قدرتی نداره

    این قدرت مطلق یگانه ،قدرت خلق کردن زندگی رو به من داده

    چطور؟

    به واسطه افکار و فرکانس هام ، این قدرت مطلق ، در اختیار من و فرکانس هام هست و سیستم طوری ساخته شده که به صورت طبیعی من رو به درخواستهام می رسونه

    برای رسیدن به هر خواسته ای فقط خدا براورده کننده است و بس (من ارسال کننده فرکانسم و خداوند گیرنده فرکانس )و هیچ حائلی بین ما نیست

    با توجه به فرکانس ارسالی من، انرژی اش رو در اطرافم دریافت می کنم

    بپذیر بتول که تو ارسال کننده فرکانسی و خدا اجابت کننده میلیاردها بار تکرار کن

    این سیستم (خداوند) هر گناهی رو می بخشه به جز اینکه قدرت رو از این قدرت مطلق و بی نهایت بگیرم و به یک عامل بیرونی از خودم بدم برای رسیدن به درخواستهام

    حال اگر به خواسته ای نمی رسی یعنی توی ذهنت و باورهات نسبت به اون خواسته ترمزهایی داری اونها رو برطرف کن ،نه اینکه برای رسیدن به خواسته ات به چیزی به غیر از فرکانسهای ارسالی ات متوسل بشی سمت خودت رو درست انجام بده خدا سمت خودش رو انجام داده

    حتی افکار من هم انرژی ان

    خدایا سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم ای تنها قدرت مطلق تو را می پرستم و از تو هدایت می طلبم که اینگونه هدایتم می کنی

    الان می فهمم که استاد میگه :من اعتقاد دارم خدا همه کارها رو برای من انجام میده یعنی چه

    الان می فهمم اینکه نگاه سیستمی به خداوند آرامش داره یعنی چه

    الله اکبر ، الحمدالله رب العالمین

    این نگاه توحیدی رو اگر درک کنی

    چقدر شرک مسخره است ، توقع از دیگران داشتن !! قدرت دادن به کسی یا چیزی که تو رو به خواسته ات برسونه یا مانع از اجابت خواسته ات بشه که تو دلت ایجاد ترس و نگرانی کنه که نکنه اذیتم کنه نکنه ولم کنه تنهام بذاره نکنه جلو پیشرفتم رو بگیره

    استاد جان و مریم عزیز تحسینتون می کنم که به چه دیدگاه توحیدی عالی رسیدین و با ما به اشتراک میذارین خدایا هزاران بار برای این دستان هدایتگرت سپاسگذارم

    خدایم هدایتم کن که هر روز قدمم رو استوارتر بردارم و قلب و ذهنم رو بیشتر آماده دریافت و پذیرش آگاهی ها کن و هدایتم کن در زندگی ام اجراشون کنم و هر لحظه تکرار کنم که من ارسال کننده فرکانس و تو اجابت کننده ای و بس

    چقدر با این دیدگاه به احساساتم تسلط بیشتری دارم چقدر آرامشم بیشتره و خیالم راحتتر و نگاهم بیشتر به درونه

    و یک حسی بهم میگه همه چیز درست میشه نترس و نگران نباش من هستم و برات کافی ام

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام به همه عزیزان این روز شمار تحول زندگی من

    جلسه ۵۳

    کدام مسیر رو انتخاب کردی ؟هموار یا سنگلاخی؟

    ای تنها فرمانروای جهان تو را می پرستم و از تو هدایت می طلبم .

    سپاس گذارم که یکی از پاشنه های آشیلم رو برام واضح کردی.

    یادمه دانشجو بودم یک تابلویی توی دانشگاه بود: شکست ابتدای راه پیروزی است .

    این جمله توی تمام وجود من رخنه کرده ولی من نادانسته پذیرفته بودمش

    من از موفقیت می ترسیدم الان دلیلشو فهمیدم میترسیدم موفق بشم چون مسیرش خیلی سخته هر کسی میدیدم فقط توی راه سختی و بدبختی کشیده بود

    کلی در مورد این الگو که شکست راه پیروزی است در مورد تجربیات گذشته ام نوشته بودم ولی یک حسی بهم گفت پاک کن و توی دیدگاهت ننویس

    از این به بعد این الگو رو بپذیر:

    حرفهایی رو از افراد بپذیریم که به رشد ؛ آرامش ، شادی ؛به سلامتی ؛موفقیت ؛خوشبختی وثروت ما کمک می کنه

    شما وقتی در مسیر درست هستی کار درست بهت الهام میشه

    جهان و خداوند نیازی نداره که شما زجر بکشی تا به چیزی برسی

    حضرت سلیمان درخواست کرد و به راحتی به قدرت و ثروت های فراوان رسید

    هر نعمتی به راحتی به ما داده می شود مثل حضرت سلیمان فقط کافیه مثل اون باور کنیم

    برای موفقیت نیازی نیست زجر بکشی

    خداوند هدایت می کنه نگران نباش روی خودت و عقلت حساب نکن، روی هدایت خدا حساب کن.

    هر چیز که راحت بدست میاد بیشتر قدرش رو میدونم

    همه چیز به راحتی بدست میاد

    برای اینکه به چیز خاصی برسی نیازی نیست زجر بکشی ؛ نیازه روی خودمون کار کنیم کارکردن روی باورها به شدت نیاز هست اما نه زجر کشیدن ، چون اعتقاد دارم جواب میدهد با عشق روی باورهام کار می کنم، همون لحظه که دارم روی باورهام کار می کنم حالم خوبتر ؛آرامشم بیشترو دریچه های قلبم بازتر میشه ؛ اصلاً کاری ندارم که نتیجه مادی یا معنوی اش بیاد ؛ تاثیرش روی جسم، ذهن و روح من همون لحظه نشون داده میشه و بعدش نتایج خیلی بزرگ می گیرم

    خدایا هزاران بار شکرت که من رو به این مسیر هدایت کردی با تمام وجودم ازت ممنون و سپاسگذارم

    اگه باورهای خوب ایجاد کنی نعمتهای همسنگ با فرکانست رو دریافت می کنی

    * من اعتقاد دارم انسان هدایت می شود خداوند انسان را هدایت می کنه :

    وقتی شما در مسیر درست با باورهای درست هستید مسیرهای درست بهت الهام میشه لازم نیست بخوری زمین از شکستهات درس بگیری بعد مسیرهای درست رو پیدا کنی از همون اول مسیر درست بهت الهام میشه گفته میشه ،هدایت میشی*

    هر چیزی که به سختی بدست میاد الهی نیست ، مسیرش درست نیست غلطه الهی نیست

    من همه چیز رو به راحتی بدست میارم چون من بی نهایت لایق خلق شدم

    سیستم به این شکل طراحی شده که من به راحتی به صورت طبیعی به بی نهایت ثروت و نعمت و خوشبختی و سلامتی و زیبایی برسم بدون اینکه زجر و یا سختی در کار باشه، تنها چیزی که نیازه: ایمان و باورهای درست هست تا به صورت طبیعی ، نه شانسی نه با سختی وزجرو یا هر چیز دیگه ای، بلکه به راحتی به طورطبیعی مسیر درست بهم گفته بشه و من ثروتمند و سالم و خوشبخت بشم

    ایمانی که به لطف این روز شمار یاد گرفتم : یعنی داشتن احساس خوب ، امید ، شور وانگیزه

    چیزی که من یاد گرفتم مهمترین الویت احساس خوب هست تا احساس خوب نداشته باشی اگه میلیارد بار باور مناسب رو تکرار کنی نتیجه ای نمی گیری

    بذر باورهای مناسب فقط روی زمین هموار و حاصلخیز ایمان یعنی احساس خوب شروع به رشد می کنه

    چشمانم بینا شده و یک الگوی عالی پیدا کردم:

    من یک استاد بی نظیر دارم یک فرشته زمینی ،استاد عزیزم تو بهترین الگو هستی بهترین بهترین

    استادی که بعد از شناخت قانون و عمل کردنش به همه چیز به راحتی رسیده

    استاد عزیزم بهترین الگو: رابطه ای عالی با عزیز دلش داره که به راحتی بهش رسیده که تکه هایی از این رابطه عالی رو در سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدیم

    استاد عزیزم بهترین الگو: پول داره بیش از نیازش به استقلال مالی رسیده، هر چی بخواد می تونه بخره زیاد زیاد زیاد داره خدا بیشترش کنه براش

    استاد عزیزم بهترین الگو : ارتباط عالی با خدای خودش داره که نتیجه اش آرامش بی نظیره

    استاد عزیزم بهترین الگو: خیلی خوش رفتار ، باادب ، قلب پاک ،پاکرفتار همه چیز تمومه از اخلاق نمره اش عالیه عالی چون مهمترین رابطه اش با خدا رو تنظیم می کنه؛ تحسینت می کنم استاد جان

    استادعزیزم بهترین الگو : در سلامتی کامل به سر میبره خدا حفظت کنه

    پس من از این الگو رو انتخاب می کنم و بهش افتخار می کنم و چیزهایی که از قبل پذیرفتم و رها می کنم

    منم از امرزو بیشتر حواسم به ورودی های ذهنم میدم

    بیشتر حواسم به احساسم هست

    بیشتر در گفتگوهای ذهنی ام دخالت می کنم تا افکاری را تکرار کنند که تا دریچه های قلبم باز تر،شادتر،آرامشم بیشتر و حال و احساسم بهتر باشد

    بیشتر به سیستمی بودن خدا ایمان میارم

    من به صورت طبیعی ثروتمند و خوشبخت و میشم و فقط باید همین روال رو ادامه بدم

    هر چی بخوام به راحتی به صورت طبیعی وارد زندگی من میشه این اصول و طبیعت و سیستم جهان

    مریم شایسته عزیزو استاد عزیز خیلی ازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام

    جلسه ۵۲

    دولت ها و ایجاد شغل

    حمد و ستایش مخصوص الله ی است که تنها قدرت مطلق دنیاست خداوند بخشنده مهربان

    من در انتظار جلسه ۵۲ بودم و این انتظار احساس خوب رو از من گرفته بود ، (نجواها خودشون رو نشون میدادن ،دیدی خدا دوستت نداره و برگشتی سرخونه اول …)

    من در طی ۲۴ ساعت اتفاقاتی رو تجربه کردم که می خوام به عنوان ردپام در این روز شمار بنویسم

    ۲۴ساعت گذشته من:

    تلفنم زنگ خورد برای ناهار بریم خارج شهر، ناهار رو یک جای خیلی باصفا ، به همراه نسیم خنک و صدای شرشر آب و کوه های بزرگ اما نزدیک خوردیم ، تمام اینها با شادی کودکی ۴ساله که همراهمون بود عالی شده بود

    و تماشای غروب خورشید از بالای کوه ، تصاویر دیدنی که دل آدم میخواد ساعتها بشینه و فقط نگاه کنه

    خدایا شکرت برای این همه عظمت و بزرگی ات

    بدون برنامه از قبل شب برنگشتیم خونه ،

    من همیشه وقتی جا به جا میشدم خوابم نمی بره ،گفتم به خودم ایندفعه سخت نگیرم این نقطه ضعفه سعی در برطرف کردنش کنم ، و قبل خواب به خودم می گفتم سخت نگیر ، برام جالبه من هر دفعه جا به جا میشدم در طول شب شاید یکی دوساعت فقط خوابم میبرد ؛ ولی این دفعه فقط دوبار بیدار شدم و دوباره راحت خوابم برد. چقدر خوبه اینکه به خودت سخت نگیری و راحت باشی ، این باعث شد من صبح سرحال بیدار بشم خدایا شکرت

    برای ناهار روز بعد دوباره به دل طبیعت رفتیم

    چشمه های پر آب و دیدم که چه باغی از این چشمه به وجود اومده بود درختهای بزرگ و تنومند انبه ، درخت خرما

    و توی دلم داشتم تحسین می کردم و واقعا از بودن توی اون طبیعت لذت میبردم و اتفاقی من با پسربچه ۴ساله که همراهمون بود رفتیم دور بزنیم

    چقدر خندیدیم و مسیرمون رو ادامه میدادیم تا وقتی نزدیک یک دره رسیدیم و دیدیم ماشین جاده سازی راه رو به پایین درست کرده شاد و خوشحال به سمت پایین دره می رفتیم

    الله اکبر از همزمانی که خدا برات به وجود میاره

    وقتی ما به پایین دره رسیدیم دیدم انگار یکم کوه خیس شده ، وقتی جلوتر رفتیم دیدیم

    از دل این کوه سنگی و سخت یک چشمه در حال جاری شدنه تازه آب راهشو از دل سنگها پیدا کرده بود و وقتی ما رسیدیم از دل کوه بیرون اومد خدایا هزاران بار شکرت برای این همزمانی برای این تجربه جدید هزاران بار شکرت و چقدر شیرین و گوارا بود , و ماه کامل که دل هر بیننده ای رو میبرد

    چقدر دیدن این صحنه از همزمانی برام آرامش آور بود ؛ یاد حرف استاد افتادم که میگه

    باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد

    خودش می بردش هرجا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همونجاست

    من که انتظار جلسه ۵۲ احساس خوب رو ازم گرفته بود ببین انرژی خدا چطور ۲۴ساعت طلایی رو برام ایجاد کرد

    خدایم هدایتم کن که بیشتر تسلیم تو باشم

    وقتی برگشتم خونه خیالم از جلسه ۵۲ راحت بود دیدم رو سایت اومده یک بار گوشش دادم با چه آرامشی خوابیدم

    و امروز تا الان فکر کنم ۸ یا ۹ بار این فایل رو گوش کردم و نکات مهم و یادداشت کردم

    مطالب هر جلسه جوری برام پیش میره ،دقیقا آگاهی ها اون جلسه مطابق نیاز من برای رشد کردنه

    دولتها و ایجاد شغل واقعاً؟

    یکی بیاد یک کاری کنه

    اعتراف می کنم

    من منتظر بودم یکی بیاد تا من شاد باشم

    یکی بیاد تا پول و ثروت به من بده

    یکی بیاد من رو مهمون کنه

    یکی بیاد من رو به گردش ببره

    یکی بیاد دوستم داشته باشه

    یکی بیاد تا من خوشبخت بشم

    یکی بیاد ……

    یاد این شعر افتادم

    آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه

    برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه

    از مرگ جادوگر بد که از کتابها می اومد

    این شعر که از بچگی شنیدم کمک کرده که بیشتر منتظر یک منجی باشم ، منتظر امام زمان باشم ، منتظر یک شاهزاده با اسب سفید ، منتظر رابین هود که برام یک کیسه پول مفت بیاره تا اوضاعم خوب بشه

    کلا من این شرک رو دارم

    یک سوال توی ذهنم می چرخه

    چرا میخواستی کارمند دولت بشی

    چون از ابتدا به ما میگفتن درس بخون تا ی جایی استخدامت کنن

    این نجواها نمایان میشن که اصلا فکر نمیکردم توی ذهنم داشت می چرخید

    کار کم حقوق نسبتا خوب

    چه کاری کنی چه کاری نکنی حقوق سرماه داری

    حالا هر افکار و فرکانسی ارسال کنی ؟ بازم حقوق سر ماه رو داری پس چرا این همه فایل گوش میدی

    خسته شدی ول کن نمی خواد اینقدر روی خودت کار کنی مثل بقیه مردم عادی باش ؛

    توجیح می کنی که من خوش شانس نبودم کار بهتر داشته باشم یا حقوق بیشتر بگیرم انوقت یک توجیه منطقی قوی داری که تو کاره ای نبودی کار دنیا و سرنوشت بود بیشتر از این کاری از دستت برنمیومد

    انگار نجواها من رو تشویق به کار خسته کننده قبلی می کنه که در عوض اینقدر نمی خواد به ذهنت فشار بیاری هی بخوای بدونی این باور غلط رو داشتی اون رو داشتی ی جورایی میگه بسوز و بساز و تو توانایی شو نداری این دنیا بی رحم و خشن و بدجنسه

    می خواد من چشمم رو بر توانایی هام و بر خدایی که درونمه ببندم

    می خواد مسئولیت شرایط الانم رو قبول نکنم بندازم گردن بقیه و شانس و این حرفها

    خدایا هدایتم کن تا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    خدایا کمکم کن یک تعهدی بدهم به خودم که یک بار برای همیشه خودم رو مسئول زندگی ام بدونم نه هیچ عاملی بیرون از خودم رو

    هدایتم کن که ؛ منتظر معجزه ای بیرون از خودم نباشم.

    کمکم کن تا اینکه یکی بیاد رو باید از ذهنم و مغزم بیرون بریزم ، این نگاه که یکی بیاد از بیرون برای من کاری کنه رو ریشه کن کنم .

    خدایا کمکم کن که محتاج کمک یا ترحم دیگران نباشم

    خدایا هدایتم کن که نگاهم فقط به تو باشه و چشمم به دست تو باشه نه هیچ بنده ای

    خدایا هدایتم کن که نگاهم رو تغییر بدم که من خودم باید برای خودم شغل ایجاد کنم نه دولت یا شخص دیگه ای فقط خودم برای خودم

    و این نگاه استاد رو توی ذهنم جایگزین کنم :

    نگاه به تو به تویی که درون منی ، هر لحظه با منی ؛ نگاه به تویی که برای من کافی هستی

    نگاه به خدایی که درون منه ، هر لحظه با منه ، خدایی که بیشتر از من می خواد که من ثروتمند ، خوشبخت و موفق بشم

    جهان به فرکانسها و باورهای من واکنش نشون میده پس کل کار من اینکه با باورهای مناسب فرکانس مناسب ایجاد کنم

    خدایم هدایتم کن که توانایی هام رو باور کنم و حرکت کنم و هی به خودم قانون تکامل رو یادآوری کنم

    خدایا هدایتم کن که همه چشمم به تو باشه هو اول هو آخر و هو بینهم

    ما به بی نهایت فرصت در هر زمانی دسترسی داریم

    ما توانایی این رو داریم که برای خودمون شغل ایجاد کنیم

    هدایتم کن که بی نهایت فرصت که تو برای من و همه مردم دنیا فراهم کردی از قبل تا ابد رو ببینم

    کار بی نهایت زیاده ؛ شغل بی نهایت زیاده و من بسیار انسان توانمندی هستم

    هر روز ثروتمندا دارن بیشتر میشن ، هر روز ساختمان های لوکس بیشتر میشه ماشینهای لوکس بیشتر توی خیابون دیده میشه این نشون میده که هر روز فرصتها دارن بیشتر میشن و انتهایی براش نیست برای همه هست

    بازار هر روز داره بهتر میشه موقعیت ها هر روز بیشتر میشه

    استاد و مریم عزیز خیلی از شما دوتا فرشته زمینی ممنونم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    جلسه ۵۱ روی خودت سرمایه گذاری کن

    دلم می خواد ؛درس امروز سرمایه گذاری روی خودت رو طبق سیستمی بودن خداوند بررسی می کنم

    خداوند یک انرژی کلی است که کل جهان رو تشکیل داده وطبق قوانین ثابت جهانش رو گسترش میده

    من جزئی از این انرژی هستم و به نوبه خودم وظیفه دارم جهان رو گسترش بدم

    خوب چطور می تونم به گسترش جهان کمک کنم ؟ با خوب زندگی کردن ، لذت بردن

    چطور می تونم خوب زندگی کنم ؟؟ با ایمان داشتن به خدایی که همه چیزه و هدایت و حمایتم می کنه

    منظور از سرمایه گذاری روی خودت یعنی سرمایه گذاری روی اتصال خودت با خدا(همون سیستم با قوانین ثابت)

    نتیجه سرمایه گذاری روی این اتصال

    ایمان هست که خدا رو در ذهن ما بزرگ می کنه و بقیه چیزها رو کمرنگ تر

    ایمانی که ترس رو از بین می بره ؛ (مثل ترس از حرف مردم،ترس از بی پناهی ، ترس از گرسنگی و آوارگی و ترس از بی پولی)

    ایمانی که منجر به گرفتن تصمیم میشه(رفتن به درون ترس ها)

    ایمانی که منجر به اقدام میشه(احساس آرامشی که درسته از دوست و آشنا دور شدیم ؛ خدا که از ما دور نشده همیشه هست ازمون محافظت می کنه ، مراقبت می کنه ، کمکمون می کنه؛ خدا روزی رسان منه)

    این جنس ایمانه که باعث گرفتن تصمیم های بزرگ میشه

    هر چه ایمان بیشتری داشته باشی بیشتر دریافت می کنی ؛ هر چقدر این نجواها توی ذهنت سرو صدا کنند، ایمان مثل آب سرد ؛آتش جهنم بی ایمانی رو توی ذهنت خاموش می کنه و نتیجه احساس خوب ، امید و انگیزه است

    با این دید چقدر احساس می کنم از ترس هام بزرگتر شدم

    چقدر ترسم کمتر شده از اینکه تصمیم اشتباه بگیرم ، چقدر عالی گفتی استاد مثل آب سردی شدی روی نجواهای ذهنم تصمیم بگیر حتی اگه غلط باشه بازم باعث پیشرفتت میشه دوباره به خودم یادآوری می کنم آسون بگیر عزیزم

    تصمیم بگیر با شجاعت و این ایمان روبا خودت تکرار کن : خدا با منه حمایتگر و هدایتگر منه روزی رسان منه خدا دلها رو برای من نرم میکنه خدا تنهام نمی ذاره کمکم میکنه من با کمک این نیرو از پسش برمیام خدا به من محبت می کنه خدا حواسش بهم هست عاشقمه و هوامو داره و عاشقانه هدایتم می کنه

    نتیجه این ایمان حرکت به سمت خواسته هات هست

    اگه نتونی تصمیم بگیری و در برزخ تردید و دودلی باشی برابره با احساس بد در نتیجه طبق قوانین ثابت متاسفانه اتفاقات بد ، بدون هیچ تبصره ای

    نترس حرکت کن تصمیم بگیر ؛ تکلیف خودت رو روشن کن

    تصمیم بگیر انجام بده تا به جای حمل این سرب بلاتکلیفی که نتیجه ای جز احساس بد ، بی ارزشی و احساس عدم لیاقت نداره ، انرژی ات صرف یاد آوری اتصالت با خدا کنی و این اتصال که همیشگی است رو در ذهنت بگنجانی و اینقدر به این اتصال قدرت بدی تا به هر شکلی که بخوای در زندگی ات گسترش پیدا کنه .

    خدایم هدایت کن تا بیشتر تسلیم تو باشم .

    سپاس گذارم برای روز شماره تحول زندگی من بهترینه بهترین ، و با شرایط الان من خیلی هماهنگه دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: