اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بهشتی که درسهایش هر ثانیه برای من یادآور سعادتمندی دنیا و آخرت هست..
سپاسگزار استاد عزیزم میباشم.که با هدایت پروردگار این نشانه رو روی سایت بینظیرش قرار داد،تا ما رو متاهدتر’کند برای تاهدمون در اینراه راستی و درستکاری..
….
حدودا چند روزیه بازم یه تضادی به ظاهر ناجالب و پیش افتاده توی روابطم پیش اومده.
جوری که حالمو خیلی دگرگون کرده بود..
که گفتم خدایا تو خودت بدادم برس من باید چکار کنم …
چون میدونستم این تضاد داره درسهایی رو بهم نشون میده.و من مورد ازمایش پروردگارم قرار گرفتم..ببینم آیا از درسهایی که طی این مدت یاد گرفتم…آیا میتونم توی عمل انجامش بدم یا نه!
خیلی برام رنج آور شده بود..ولی سعی میکردم که قانون رو از یاد نبرم.با هر طریقی بود تونستم یکم هی بهتر بهترش کنم.
دقیقا قبلا اگه این مورد برام پیش میومد بجاهای خیلی باریک کشونده میشد..
این وسط الله اکبر از نجوا…یحرفهایی بهم میزد..یه صحبتهایی میکرد..که فقط داشتم میگفتم…خدایا این ذهن چقدر آشوبگره..
وقتی تو این فضاها قرار میگیرم..بیشتر ذهنو درک میکنم.که چه اشوبگریه..فقط میخاد کاری کنه که تو بیشتر حمله ور بشی..
تا عصر این شخص.رفتارش بیشتر شد..تنها کاری که کردم گفتم خدایا تو بهم کمک کن من عاجزم.من نمیدونم چکار کنم.تو خودت بهم کمک کن..
به لطف خدا یه اتفاقی این وسط باعث شد..حدودا چند ثانیه طول کشید..باعث شد که این مورد از من دور بشه اینم به روش ناجالب.که دست و پا میزد..
…..
دیگه به راه بن بست رسیده بودم.دیگه راهی نداشتم.نه میتونستم باهاش درگیر بشم..اصلا در ،مورد این شخص و کاراش، دهانمو باز نکردم.حقیقتا یکم عاجز شدم..ولی گفتم خدا تو بهم بگو.من الان چکار کنم..که این اتفاق افتاد..و اون شخص فقط داشت تقلا میکرد!
استاد عزیزم.!نمیگم خیلی خوبم تو قانون.چون ذهن همیشه در حال انجام کارش هست..
جاهایی یه فتنه هایی میده..همون لحظه مات و مبهوت میشم از وسوسه هایی که میکنه
خیلیم سخته که بخای تو اون شرایط خودتو بکشونی بیرون..
این وسط نجوا.و وجود الهی درگیره..خیلی شدیده..انگار تو جنگ بزرگی قرار گرفتی.حالا باید بتونی اونو بنفع خودت تموم کنی…
تنها کاری که کردم اعراض و چفت دهنمو بستم.دقیقا این فایل مهر محکمی بر قلبم زد..که اگه در موردش صحبت کنی.بشکل مختلف از طریق ادمهای دیگه این موضوع برات تکرار میشه…
تنها کاری که انجام باید بدم..همینه کنترل ذهن..در مورد چیزهای جالب زندگیم.و نعمتهایی که دارم صحبت کنم و در موردش سپاسگزاری کنم…
دقیقا تایید خداوند رو بعد از اعراض دیدم با واضح و بسیار دقیق…
……
…
خداوند خودش بکمکم اومد..بواضح با چشمم دیدم…که گفتم خدا تو بهم کمک کن.من دیگه ناتوانم.
این موضوعات خیلی توی دورانی که داشتم روی خودم کار میکردم،(بحث روابط)،’ توسط اطرافیانم برام پیش میومد.که مشکل از خودم بود کم کم تونستم کنترلش کنم.
ولی اگه من شخص قبل بودم.این تکرار و مکررات جنگ جدال تو روابط هر روز هروز بیشتر بیشتر میشد تا خودم خودمو قربانی و از بیین میبردم.
و نتایج خیلی برام مشهوده بقول شما استاد عزیز به قسم حضرت عباسم نیست..
و از زمانی که روی خودم کار کردم..و بیشتر جنگ جدال که در این مورد برام پیش میومد بخاطر شرکم نسبت به افراد بود..وابستگیهای بی مورد..و بزرگ کردنشون تو زندگیم بود..
و از موقعه ایی که شجاع شدم و تونستم روی خودم کار کنم ..و تکاملی و بسیار دقیق ..کم کم تونستم روی زیباییهای زندگیم نگاه کنم..و نمیگم خیلی خوب و سعی کردم.چون نتیجشو به وضوح دیدم..و تمرین بکار بستم..
به لطف خدا تونستم بهتر بشم و بتونم آرامش بیشتری تو درونم ایجاد کنم.
دیروز به سرگشتگی رسیده بودم..تا اونجایی که تونستم تسلیم شدم گفتم خدا تو بهم کمک کن.که دقیقا احساس کردم اون موقعه ایی که برای فرعون اون اتفاق افتاد..دقیقا برای این شخص همینجور اتفاقی افتاد..که دست و پا میزد..
گفتم خدایا اگه تو بهمون رحم نکنی ما خیلی عاجزیم.ما انسانها خیلی ناتوانیم بزرگی خداوند رو تو اون صحنه حس کردم.و حقیقتا یه حس آرامش بدستم داد..
و نکته بعد..چند تا این نمونه تضاد برام پیش اومد..یکیش خیلی برام بولد بود.
شخصی با توهین وحشتناک.که خداوند همون شب الهامشو واسم فرستاد.گفتم خدایا تو ختم بخیر کن.
همون شب انگار بین جهنم و بهشت بودم.حالا یه راه مونده انتخاب کنم.
این فرد تا تونست در مورد من شروع کرد توهین کردن.و همینجور برای خودش بافت..
چه اتفاقی افتاد هیچ کس به من حرفی نزد…خودش به اعمال کاراش رسید خدادند بهم نشون داد..
که اون درگیری برای من مایه خیرو برکت شد..
فقط گفتم خدایا..بازم ناتوانم !تو بهم کمک کن.!تو خودت منو رهبری کن.من هیچی نمیدونم..
میخام بگم..من تو این تضادهایی که برای من پیش اومد که مایه خیر و برکت برای من بود…
و بخاطر باورهای خودم بود..و باید درسشو یاد میگرفتم..
همه اینها چیزی که منو بخودش پایبند کرد..این بود که من سکوت کردم و هیچی نمیگفتم..
اینقدر اطرافیانم حرف میزدن..انگار روی من ابسرد ریخته بودن..
چون میدونستم باید زیپ دهنمو بکشم.یا کارهایی انجام میدادم.و خودمو مشغول کامنتا و سریال ها میکردم تا بتونم خودمو آروم کنم.
من سپاسگزار خداوند که این قانون زیباییش را برای ما قرار داد…
که بدونم به هر چیزی که توجه کنم از جنس اون وارد زندگیم میشه.
و کنترل ذهن همینه بخاطر همینه پاداشش خیلی زیاده..
و آگاهانه تمرکز روی زیباییهای الان زندگیم چه چیزهای خوبی رو میتونه تو اینده بزام رقم بزنه.
انشالله که اینحرفا در عملم انجام بشه..واقعا حرف تا عمل خیلی متفاوته
وقتی توی یه فشار قرار میگیرم.استاادم اون موقع معنای عملکرد رو بیشتر درک میکنم.
چون هنر عملکرده..نه حرف مفت!…
همه چیز کنترل ذهنه..از موقعه ایی که فهمیدم ورودیامو کنترل کنم.و خیلی جاها هم هست افراد دوربرم صحبت همین بحثای بی ارزش رو میکنن ..و من سکوت میکنم ..یا از افراد دوری میکنم.چقدر اون حرفها بی ارزش میشه ،برام!دیگه یادم میره..
چون زیپ دهن بستن یه هنریه که میتونه تو رو انتخاب کنه بسمت بهشت دنیوی و اخروی.
فقط کل بازی همینه که خودتون این قانون رو بارها بارها به ما یادآور میشید..
انشالله همیشه سپاسگزار داشته هامون باشیم..
زندگی یه فرصت خیلی کوتاهیه .انشالله که بتونیم عمل کنیم.خودمو میگم..که سعی کنم عمل کنم.و هر روز بهتر بتونم کنترل روی زندگی خودم و افکارمو داشته باشم.مخصوصا اینروزا دارم بصورت تمرکزی رو باورام کار میکنم.که بتونم کشتیمو به ساحل آرامش برسونم.
که فقط راهش کنترل ذهنه!چون درد و چک و لگدشو خیلی خوردم!
روزی که آرزو داشتم یه صبحی برسه..که من روابطم آرامش داشته باشه..
روزی برسه تا من تو بهشت زندگی کنم.
و روزها روزها دنبال این هدفم بودم..
که لطف خداوند شامل حالم شد..و به من عزت و جلال داد.تا من بتونم زندگی بهشت رو در همین دنیا تجربه کنم.
و خیلی خوشحال و سپاسگزارش می باشم.که یه روز دیگر را بهم داد.تا بتوانم در مکتب بهشتیم کامنت بزارم..
و بدونم با جنگیدن با بحث کردن و با غر زدن هیچی درست که نمیشه!بدترم میشه…و هر روز هروز هروز خودمو بیشتر نابود میکنم ..نابودی که من جز یه مرده متحرک نیستم..و این واقعیت جهنمو توی زندگیم توی اطرافیانم بصورت واضح میبینم.ولی تنها کار من اعراض کردن و پناه آوردن بخداوند و قرآن و این سایت و کامنتای دوستان با ارزشم..برای جاگذاری نکات بهشتیم!….تمام ..تمام…تمام…
باید قدردان لحظه به لحظه این بهشتمون باشیم..و گوش بفرما باشیم..حهاد در راه خدا ..یعنی جهاد در برابر کنترل ذهن..
استاد من مهمان جدید فکر کنم دوماه شما هستم و قطعا عضو خانواده عباسمنش خواهم شد . استاد من قبل از شما حدودا یکسال با استاد عرشیانفر بودم و از روزی ک با ایشون آشنا شدم و لحظه ک آشنا شدم و تا به امروز که با شما هستم و فقط شما را دنبال میکنم و طرفدار سرسخت شما شدم و خواهم بود لحظه به لحظه زندگیم به اگاهیم دارا افزوده میشه دارم رشد خودم را میبینم و پیشرفت میکنم ،استاد من عاشق علم و دانش آگاهی هستم نمیشه گفت عاشق ،روحم تشنه ی آگاهی و علم بود و هست ک روز به روز لحظه به لحظه دارم تو این مسیر رشد میکنم ، استاد من لذت میبردم از کسانی ک پر از علم و آگاهی بودن و حسرت میخوردم ک من چطور عالم بشم و کسانی ک صحبت میکنن تو حرفاشون با مدرک ینی برای هر جمله شون حکایت میارن شعر میگن یا آیه از قرآن میگن اخ استاد من تشنه ام تشنه این اندازه علم ک منم با آیه قرآن حرف بزنم و حکایت بگم و استاد شدم رسیدم به این لحظه ای ک آیه قرآن حکایت میارم تو صحبتام و همه مات و مبهوت میشن و لذت میبرم هم خودم و هم بقیه ، استاد طوری شده ک من نباشم اسم منو میارن میگن بقول فلانی باید اینطور رفتار کنیم باید اینجور حرف بزنیم یا نباید انجام بدیم ،استاد میدونید وقتی میان میگن بمن ک همه جا حرف منه ینی حرفای منو بیان میکنن من چقدر ذوق میکنم ؟ ذوق من از این نیست ک اسممو میارن ولی افتخارم از اینه ک من ارزشمند و احساس فایده بودن میکنم ک ک از علم من حرف میزنن استاد ،استاد من دوماهه با شما هستم بگم ۶۰ درصد یا ۵۰ درصد فایلهای شما را دارم نگاه میکنم فقط تنها جایی ک هدفون ندارم تو حمومه ، ک دوبار شما گفتین ک تو حموم هدفون میذاشتین الان دارم فکر میکنم ک آیا با همین هدفون منم میشه رفت حموم؟ از صبح ک چشام باز میکنم تا شب ک میخابم هدفون ب گوش هستم و فایل های شما را گوش میدمد،استاد من به همه میگم استاد عرشیانفر معلم کلاس اولم بود چون یسال با ایشون بودم و تا زمانی ک با ایشون بودم فایلهای شما را تو سرچر اینستا میدیدم میگفتم بابا این چی میگه فقط عرشیانفر ، ولی استاد ب مرور ک نمیتونستم دست از فایلهای شما بردارم هرروز ب این پی میبردم نههههه فتیلهای استاد عباسمتش یه چیز دیگست ،میگفتم استاد عباسمنش خیلی خیلی واضح در مورد هر موضوعی حرف میزنن با مثال ، ادم متوجه میشه با یدونه فایلش نگاه کردن میفهمه ک منظور استاد چیه و این خیلی بمن چسبید ک اومدم عضو سایت شدم و منی ک استاد عرشیانفر فقط قبولش داشتم الان اینستاگرام حذف کردم و فقط از طریق سایت شما را دنبال میکنم ،استاد الهی خیر ببینید الهی تنتون سلامت باشه همییشه شما خیلی خوب هستید ،فایلهای رایگان شما خیلی پر اگاهی هست ،من از اون دسته آدمهایی بودم ک آگاهی نداشتم اصلا هیچ هیچ از قانون زندگی و هیچ دنیا و خدا اطلاعات نداشتم و اما از آن دسته ادمایی هستم ک یکنفر مورد اعتمادم باشه خیلی راحت با اراده همه ی حرفاش را میپذیرم و تمریناتش را عملی میکنم استاد من ۱۴ ماهه تلویزیون نمیبینم ۱۴ ماهه کلام منفی ندارم و اجازه نمیدم کسی هم پیش من کلام منفی داشته باشه و یا دردودل کنه ۱۴ ماهه گله نمیکنم ۱۴ ماهه ک ب معنای واقعی خدا را شناختم حضور خداوند را در قلبم در زندگیم حس میکنم استاد من شدیدا از مرگ میترسیدم بیمار میشدم اگر کسی میمرد اما الان میگم من همین الان بمیرم مشکلی ندارم میرم پیش خدا وهمونطور ک اینجا دارم از زندگیم لذت میبرم اونجا قطعا بیشتر لذت خواهم برد ما از یک مهمانی داریم میریم به مهمانی دیگر همین ،استاد من ۱۴ ماهه حالم خوبه ۱۴ ماهه اتفاقات اگر ب ظاهر بد هم اگر برام باشه لبخند میزنم و میگم یقینا خیری توش هست استاد من تغییر کردم استاد من رسالت خودم را پیدا کردم من ادم افسرده ای بودم ادمی ک شب و روز تو خونه فقط گریه میکرد عصبی بودم اما الان با شوق و علاقه دانشگاه ثبت نام کردم و با امید و با ایمان قدم برداشتم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکنه برای قدم های بعدیم و اعتماد دارم خیر و خوشی غیرمنتظره ای در انتظارمه و یقین دارم موفق میشوم ،استاد من خیلی خوشحالم ک تغییر کردم استاد فایلهای شما بمن انرژی میده ،استاد من فقط و فقط با حضور خداوند ک خداوند حضور داره و هر لحظه از من حفاظت و حمایت و هدایت میکنه دارم زندگی میکنم و عاشق خدا شدم عاشق قوانین خداوند ، استاد خداوند من را از باتلاق بیرون کشید خداوند من را از ته چاه ب بالا کشید دست منو گرفت و نجاتم داد ،استاد خوشحالم ک احساس ارزشمندی و احساس مفید بودن میکنم ، استاد من اصلا حتی یدونه فیلم اعتراضات و مشکلات اینروزا را ندیدم حتی یدونه ،الان دو روزه اینستاگرامم را حذف کردم اما قبل دو روز هم هیچ فیلمی ندیدم و حتی بطور دقیق نمیدونم چ اتفاقی افتاده ،من مراقب گوشهام چشمهام و زبانم هستم که هر چیزی را نبینن و نشنون ، من یه زمانی سرویس مدرسه میبردم به بچه ها ک تو ماشینم بودن از راه دور میدیدم ک یجا شلوغه میدونستم تصادف شده میگفتم بچه ها سمت راست را نگاه کنین چقد قشنگه ببینید اینطرف چقد … ک مبادا بچه ها اون صحنه را ببینن خلاصه ک استاد من خداوند را سپاسگزارم خداوند را لحظه به لحظه شکرگزار هستم ک مسیرم را تغییر داد و به را درست و راه راست هدایتم کرد و حالمو خوب کرد و نجاتم داد و شما استاد عزیز را در مسیر من قرار داد استاد خدا شما را حفظ کنه 🙏
خداراشاکرم که باشماآشناشدم ومسیردرست رایادگرفتم من هم اصلا بهاین مسائل پیش رو کاری ندارم ودنبالش نمی کنم قبل از ماجرا مارفته بودیم به سفر ترکیه دراونجابود که مسائل ایران شروع شده بود همسفرهایم خیلی این داستان رادنبال میکردن وهرلحظه می خاستن گزارش بدن وروبه من میگفتن دیدی چکارمیکنن منم خیلی راحت میگفتم که دنبال این چیزهانیستم میگفتن مگه میشه ماهم دختر داریم ماهم آرامش نداریم تودلم گفتم من که خودم خانم هستم ناآرامشی ندیم بهم میگفتن توکه دختر نداری بچه هات پسرن شاید اینجوری فکرمیکنی ببین طرزفکرها چقدر فرق میکنه خیلی راحت اومدیم ایران تواون ماجرا دوروز تهران بودیم هیچ چیز ندیدیم وهیچ ماجرای ناجالبی هم برام اتفاق نیفتاده چون به این مسائل اصلا فکرنمیکردم دوستان اخباررادنبال میکردن سایت هارابرسی میکردن برای هم تحلیل میکردن منم سعی میکردم افکارم رابه سمت دیگه ای هدایت کنم
استاد وقتی شما مثال مو داخل غذا را زدید من خیلی قانون را بهتر فهمیدم چون پدر من داخل فامیل معروف هست به اینکه خیلی وقت ها داخل غذاش مو پیدا میشه و خودش همیشه بحث و جدال داره در مورد این موضوع و همیشه هم این مورد بیشتر برای اون اتفاق میوفته
اما تجربه خودم از وقتی که به قانون عمل کردم این هست: من با دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و تمرکز اگاهانه بر روی زیبایی ها به لطف الله هم به یک شهر زیبا هدایت شدم برای مهاجرت و هم یک مسافرت بینظیری داشتم که با اختلاف بهترین مسافرت زندگیم بود برام اتفاق افتاد. من در همین ایرانی که اکثرا ناراضی هستند دارم بهشتی را که خودم ساختم تجربه میکنم ، من زندگیه پر از عشق ، آرامش ، سلامتی ، معنویت و ثروت را دارم تجربه میکنم
و سپاسگزارم از خداوند که قدرت خلق زندگی خودم را به خودم داده
استاد عزیزم عاشقتم و امیدوارم که همواره سالم تر و ثروتمند تر و شاداب تر باشی
سلام بر استاد عزیزم وهمه اعضای محترم خانواده بزرگ عباس منش،استاد من مدت دوسال است که فقط فایل های رایگان شما را گوش میدم وواقعا زنگدیم تغییر کرده ودرحال رشد وپیشرفت هستم.من خیلی خوشحال وسپاسگزارم قبل از اینکه این فایل شما را درخصوص اتفاقات اخیر ایران گوش بدم درمورد این این اتفاقات وقتی در خانواده ام بحث میکردم ،چقدر نظرات من به نظرات استاد عزیزم شباهت داشت وخیلی خوشحال شدم که نتایج گوش دادن به فایل ها شما در زندگیم تاثیر گذاشته. بسیار بسیار از استاد عزیزم ومریم شایسته تشکر میکنم که این فضا واین سایت ارزشمند ایجاد شده تا ما رشد کنیم وقوانین ثابت الهی را بشناسیم.درمورد هرچه بجنگی ازهمون جنس مسله توی زندگیت بیشتر اتفاق میفته این کاملا درست است ومن در این خصوص تجربه های زیادی دارم ،یکی اینکه من قبلا بخاطر اینکه با یک نفر فامیل اختلاف داشتم به چندین شهر مهاجرت کردم وهر بار میدیدم در آن شهرها هم یکنفر بود که با من مشکل داشت واختلاف ودر مسیرم قرار میگرفت.
سلام استاد بازم ممنون وسپاسگزارم از خداوند مهربان که شما رو اسباب هدایت ما نمود میخام تجربه خودم رو درباره توجه نکردن روی ناخواسته های زندگی براتون بگم من از وقتی که با سایت شما اشنا شدم هیچگونه اخباری بخصوص سیاسی واقتصادی ویا هر خبری که حس بدی بم میده رو گوش نمیکنم درباره همین قضیه اخیر ایران من اصلا هیچ اخباری رو دنبال نکردم چه از طریق تلوزیون یا هر رسانه دیگه وحتی فضای مجازی ومیشه گفت از جزییات موضوع بیخبر بودم هراز گاهی که پسرم با دنبال کردن فضای مجازی میخاست منو در جریان این موضوع قرار بده ازش خواهش میکردم صحبتی در این خصوص نکنه وکلا بیرون هم نمیرفتم که عکس العمل مردم رو ببینم چون اصلا جذابیتی برام نداشت تا اینکه یه شب مجبور شدم برای خرید لباس مدرسه پسرم بیرون بریم دقیقا خیابان ما کاملا امن وامان بود وخبری از هیچ اغتشاشی نبود اما سه خیابان پایین تر از ما انگار یه شهر دیگه ای بود پلیسا همه جا ریخته بودن شیشه شکسته بود من واقعا تعجب کردم به پسرم گفتم اینا چیه پلیسا چرا اینجان مگه مردم میان بیرون مگه درگیری هست پسرم گفت اره دیگه مامان همه جا شلوغه مردم همه ریختن فقط تو بی خبری که نمیزاری برات تعریف کردم چون پسرم دنبال میکرد از طریق فضای مجازی ولی من انگار از اصحاب کهف بودم که تازه وارد یه شهر جدید شده بودم خلاصه توجه خودم رو دوباره از روی اون موضاعات برداشتم وبا وجود اصرار پسرم که میگفت بمونیم نیگاه کنیم الان مردم میان تو خیابان من اصلا قبول نکردم وبلافاصله کارم رو انجام دادیم وبرگشتیم خونه باز ارامش در خیابان ما برقرار بود فارغ از اوضاع شهر که خیلیا زخمی شده بودند ومن خدا رو شکر کردم که محله ما کاملا ارام بوداین تجربه خوب من بود برا توجه نکردن روی ناخواسته که نتیجه ش ارامش محله مون بود اما سه ماه قبل که در محل کارم احساس میکردم حقوقم کمه وبعد از 13سال تصمیم گرفتم بدون برنامه ریزی وصرفا برای عوض کردن شرایط اقتصادی زندگیم ومواجه شدن با ترسم از بیکاری تصمیم گرفتم با کارفرما بحث کنم ایشونم پذیرفت 2میلیون بیشتر از بقیه به من حقوق بده ولی من احساس میکردم اگه وارد یه شغل دیگه بشم حقوق بهتری میگیرم استعفا دادم سه ماهه بیکارم وخبری از پیشنهاد شغل بهتر نشد والان هرجا میرم حقوقش از همون حقوق کار قبلیم کمتره و من با شنیدن این فایل ارزشمند شما برام یه بار دیگه قانون یاداوری شد واین تجربه نا زیبای من از مبارزه با ناخواسته ها بود چون بجای هدایت شدم که هم محیطش هم حقوقش از همون کار قبلیم کمتر ونازیبا تره
استاد شخصا تجربه شخصیم رو راجب حجاب بخام بگم من چون باورم بر اینه هاله محافظتی انرژیکی دارم هیچ وقت مامورا منو نمیبینن و باورتون میشه موقع رانندگی کلا روسری ندارم یا اکثر جاها هم روسریم همیشه میفته و اینکه مامانم یا شخص دیگه دعوام هم بکنن من تو درون خودم میگم میدونم که کسی به من چیزی نمیتونه بگه و اگرم یه ماموری بخاد بهم چیزی بگه که جزو محالاته ، واکنش من یک لبخند و چشم گفتنو رد شدن از کنار این موضوعه همین :))
سلام به استاد عزیز و مریم خانم و همه دوستان هم فرکانسی خانواده گرم و صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیز و مرد الهی از نظر من
استادجان آفرین به شما که مارو همیشه از قوانین ثابت الهی وجهان هستی متمرکز میکنی و راه صحیح هر مشکل را یاد آوری میکنی
استاد میدونم شما هم مثل همه ایرانیان از این شرایط نا زیبا لذت نمیبری اما به قول شما ما نباید به نازیبایها توجه کنیم چون واقعا هرچی به اونا توجه بشه بیشتر میشن
خودم از این نوع نازیبایها زیاد دیدم چون بهش توجه کردم
مثلا توی همین چندسال اخیر که همه حرفها از مشکل آب خوشکسالی اینا بود منطقه ما همه به این بی آبی توجه کرده بودن وهر روز وضعیت آب بدتر میشد حتا به جای رسید که با تانکر آب رسانی میکردن و مردم بازم ولکن ماجرا نشدن الان بجای رسیدن که تانکرهم نیست اینم تجربه من از توجه به نا زیبای
استاد اما کسی که در هرجا وهر شرایطی که باشه واقعا اگه به چیزی که باورش کند وبه اون باور برسد که میشه خداوند هدایتش میکنه به اون جایی که لایقش هست و تجربه اش میکنه مثل
خودم که تقریبا شیش ماه پیش حیران وسرگردان بودم اما به دنبال تعقیر خودم از اون شرایط نادلخواه بودم که خداوند هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم الان به خواست خدا و فایل ها و اموزشهای شما زندگیم خدارشکر بهتر شده و خیلی تعقیرها در خودم ایجاد کردم خدارشکر تعقیر در روابطم سلامتیم ثروت به لطف الله وشما ذهنم را از نا زیبایها تا حدودی کنترل کردم
ویه چیز خیلی مهم برای خودم والبته شما که میدونم از من هم بیشتر خوشحال میشی 🌹نتیجه🌹من فایل چگونه درآمد خودم را سه برابر کنم با همین شرایط را گوش کردم تمریناتش را انجام دادم وبه خواست خدا در سه ماه با همون شرایط خداوند درآمدم را از سه برابر بیشتر کرد الان همون سه برابره ثابت هست خدارشکر و امید دارم ده برابر یا هزار برابر بشه به خواست الله
استاد جان خیلی خیلی از شما سپاسگرارم بابت همه اگاهی های که به ما یاد آوری میکنی که در هرشرایطی ذهنمون کنترل کنیم هر چند واقعا کار آسانی نیست
🌹🌹🌹همیشه شاد سلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت در پناه الله یکتا 🌹🌹🌹
بنام خدا
سلام و درود به بهشت همیشه جاویدانم!
بهشتی که درسهایش هر ثانیه برای من یادآور سعادتمندی دنیا و آخرت هست..
سپاسگزار استاد عزیزم میباشم.که با هدایت پروردگار این نشانه رو روی سایت بینظیرش قرار داد،تا ما رو متاهدتر’کند برای تاهدمون در اینراه راستی و درستکاری..
….
حدودا چند روزیه بازم یه تضادی به ظاهر ناجالب و پیش افتاده توی روابطم پیش اومده.
جوری که حالمو خیلی دگرگون کرده بود..
که گفتم خدایا تو خودت بدادم برس من باید چکار کنم …
چون میدونستم این تضاد داره درسهایی رو بهم نشون میده.و من مورد ازمایش پروردگارم قرار گرفتم..ببینم آیا از درسهایی که طی این مدت یاد گرفتم…آیا میتونم توی عمل انجامش بدم یا نه!
خیلی برام رنج آور شده بود..ولی سعی میکردم که قانون رو از یاد نبرم.با هر طریقی بود تونستم یکم هی بهتر بهترش کنم.
دقیقا قبلا اگه این مورد برام پیش میومد بجاهای خیلی باریک کشونده میشد..
این وسط الله اکبر از نجوا…یحرفهایی بهم میزد..یه صحبتهایی میکرد..که فقط داشتم میگفتم…خدایا این ذهن چقدر آشوبگره..
وقتی تو این فضاها قرار میگیرم..بیشتر ذهنو درک میکنم.که چه اشوبگریه..فقط میخاد کاری کنه که تو بیشتر حمله ور بشی..
تا عصر این شخص.رفتارش بیشتر شد..تنها کاری که کردم گفتم خدایا تو بهم کمک کن من عاجزم.من نمیدونم چکار کنم.تو خودت بهم کمک کن..
به لطف خدا یه اتفاقی این وسط باعث شد..حدودا چند ثانیه طول کشید..باعث شد که این مورد از من دور بشه اینم به روش ناجالب.که دست و پا میزد..
…..
دیگه به راه بن بست رسیده بودم.دیگه راهی نداشتم.نه میتونستم باهاش درگیر بشم..اصلا در ،مورد این شخص و کاراش، دهانمو باز نکردم.حقیقتا یکم عاجز شدم..ولی گفتم خدا تو بهم بگو.من الان چکار کنم..که این اتفاق افتاد..و اون شخص فقط داشت تقلا میکرد!
استاد عزیزم.!نمیگم خیلی خوبم تو قانون.چون ذهن همیشه در حال انجام کارش هست..
جاهایی یه فتنه هایی میده..همون لحظه مات و مبهوت میشم از وسوسه هایی که میکنه
خیلیم سخته که بخای تو اون شرایط خودتو بکشونی بیرون..
این وسط نجوا.و وجود الهی درگیره..خیلی شدیده..انگار تو جنگ بزرگی قرار گرفتی.حالا باید بتونی اونو بنفع خودت تموم کنی…
تنها کاری که کردم اعراض و چفت دهنمو بستم.دقیقا این فایل مهر محکمی بر قلبم زد..که اگه در موردش صحبت کنی.بشکل مختلف از طریق ادمهای دیگه این موضوع برات تکرار میشه…
تنها کاری که انجام باید بدم..همینه کنترل ذهن..در مورد چیزهای جالب زندگیم.و نعمتهایی که دارم صحبت کنم و در موردش سپاسگزاری کنم…
دقیقا تایید خداوند رو بعد از اعراض دیدم با واضح و بسیار دقیق…
……
…
خداوند خودش بکمکم اومد..بواضح با چشمم دیدم…که گفتم خدا تو بهم کمک کن.من دیگه ناتوانم.
این موضوعات خیلی توی دورانی که داشتم روی خودم کار میکردم،(بحث روابط)،’ توسط اطرافیانم برام پیش میومد.که مشکل از خودم بود کم کم تونستم کنترلش کنم.
ولی اگه من شخص قبل بودم.این تکرار و مکررات جنگ جدال تو روابط هر روز هروز بیشتر بیشتر میشد تا خودم خودمو قربانی و از بیین میبردم.
و نتایج خیلی برام مشهوده بقول شما استاد عزیز به قسم حضرت عباسم نیست..
و از زمانی که روی خودم کار کردم..و بیشتر جنگ جدال که در این مورد برام پیش میومد بخاطر شرکم نسبت به افراد بود..وابستگیهای بی مورد..و بزرگ کردنشون تو زندگیم بود..
و از موقعه ایی که شجاع شدم و تونستم روی خودم کار کنم ..و تکاملی و بسیار دقیق ..کم کم تونستم روی زیباییهای زندگیم نگاه کنم..و نمیگم خیلی خوب و سعی کردم.چون نتیجشو به وضوح دیدم..و تمرین بکار بستم..
به لطف خدا تونستم بهتر بشم و بتونم آرامش بیشتری تو درونم ایجاد کنم.
دیروز به سرگشتگی رسیده بودم..تا اونجایی که تونستم تسلیم شدم گفتم خدا تو بهم کمک کن.که دقیقا احساس کردم اون موقعه ایی که برای فرعون اون اتفاق افتاد..دقیقا برای این شخص همینجور اتفاقی افتاد..که دست و پا میزد..
گفتم خدایا اگه تو بهمون رحم نکنی ما خیلی عاجزیم.ما انسانها خیلی ناتوانیم بزرگی خداوند رو تو اون صحنه حس کردم.و حقیقتا یه حس آرامش بدستم داد..
و نکته بعد..چند تا این نمونه تضاد برام پیش اومد..یکیش خیلی برام بولد بود.
شخصی با توهین وحشتناک.که خداوند همون شب الهامشو واسم فرستاد.گفتم خدایا تو ختم بخیر کن.
همون شب انگار بین جهنم و بهشت بودم.حالا یه راه مونده انتخاب کنم.
این فرد تا تونست در مورد من شروع کرد توهین کردن.و همینجور برای خودش بافت..
چه اتفاقی افتاد هیچ کس به من حرفی نزد…خودش به اعمال کاراش رسید خدادند بهم نشون داد..
که اون درگیری برای من مایه خیرو برکت شد..
فقط گفتم خدایا..بازم ناتوانم !تو بهم کمک کن.!تو خودت منو رهبری کن.من هیچی نمیدونم..
میخام بگم..من تو این تضادهایی که برای من پیش اومد که مایه خیر و برکت برای من بود…
و بخاطر باورهای خودم بود..و باید درسشو یاد میگرفتم..
همه اینها چیزی که منو بخودش پایبند کرد..این بود که من سکوت کردم و هیچی نمیگفتم..
اینقدر اطرافیانم حرف میزدن..انگار روی من ابسرد ریخته بودن..
چون میدونستم باید زیپ دهنمو بکشم.یا کارهایی انجام میدادم.و خودمو مشغول کامنتا و سریال ها میکردم تا بتونم خودمو آروم کنم.
من سپاسگزار خداوند که این قانون زیباییش را برای ما قرار داد…
که بدونم به هر چیزی که توجه کنم از جنس اون وارد زندگیم میشه.
و کنترل ذهن همینه بخاطر همینه پاداشش خیلی زیاده..
و آگاهانه تمرکز روی زیباییهای الان زندگیم چه چیزهای خوبی رو میتونه تو اینده بزام رقم بزنه.
انشالله که اینحرفا در عملم انجام بشه..واقعا حرف تا عمل خیلی متفاوته
وقتی توی یه فشار قرار میگیرم.استاادم اون موقع معنای عملکرد رو بیشتر درک میکنم.
چون هنر عملکرده..نه حرف مفت!…
همه چیز کنترل ذهنه..از موقعه ایی که فهمیدم ورودیامو کنترل کنم.و خیلی جاها هم هست افراد دوربرم صحبت همین بحثای بی ارزش رو میکنن ..و من سکوت میکنم ..یا از افراد دوری میکنم.چقدر اون حرفها بی ارزش میشه ،برام!دیگه یادم میره..
چون زیپ دهن بستن یه هنریه که میتونه تو رو انتخاب کنه بسمت بهشت دنیوی و اخروی.
فقط کل بازی همینه که خودتون این قانون رو بارها بارها به ما یادآور میشید..
انشالله همیشه سپاسگزار داشته هامون باشیم..
زندگی یه فرصت خیلی کوتاهیه .انشالله که بتونیم عمل کنیم.خودمو میگم..که سعی کنم عمل کنم.و هر روز بهتر بتونم کنترل روی زندگی خودم و افکارمو داشته باشم.مخصوصا اینروزا دارم بصورت تمرکزی رو باورام کار میکنم.که بتونم کشتیمو به ساحل آرامش برسونم.
که فقط راهش کنترل ذهنه!چون درد و چک و لگدشو خیلی خوردم!
روزی که آرزو داشتم یه صبحی برسه..که من روابطم آرامش داشته باشه..
روزی برسه تا من تو بهشت زندگی کنم.
و روزها روزها دنبال این هدفم بودم..
که لطف خداوند شامل حالم شد..و به من عزت و جلال داد.تا من بتونم زندگی بهشت رو در همین دنیا تجربه کنم.
و خیلی خوشحال و سپاسگزارش می باشم.که یه روز دیگر را بهم داد.تا بتوانم در مکتب بهشتیم کامنت بزارم..
و بدونم با جنگیدن با بحث کردن و با غر زدن هیچی درست که نمیشه!بدترم میشه…و هر روز هروز هروز خودمو بیشتر نابود میکنم ..نابودی که من جز یه مرده متحرک نیستم..و این واقعیت جهنمو توی زندگیم توی اطرافیانم بصورت واضح میبینم.ولی تنها کار من اعراض کردن و پناه آوردن بخداوند و قرآن و این سایت و کامنتای دوستان با ارزشم..برای جاگذاری نکات بهشتیم!….تمام ..تمام…تمام…
باید قدردان لحظه به لحظه این بهشتمون باشیم..و گوش بفرما باشیم..حهاد در راه خدا ..یعنی جهاد در برابر کنترل ذهن..
کنترل ذهنی که جز وسوسه و نابودی چیز دیگری نداره.
خدایا پناه میبرم بخودت از شر شیطان رانده شده..
سلام استاد عزیزم
استاد من مهمان جدید فکر کنم دوماه شما هستم و قطعا عضو خانواده عباسمنش خواهم شد . استاد من قبل از شما حدودا یکسال با استاد عرشیانفر بودم و از روزی ک با ایشون آشنا شدم و لحظه ک آشنا شدم و تا به امروز که با شما هستم و فقط شما را دنبال میکنم و طرفدار سرسخت شما شدم و خواهم بود لحظه به لحظه زندگیم به اگاهیم دارا افزوده میشه دارم رشد خودم را میبینم و پیشرفت میکنم ،استاد من عاشق علم و دانش آگاهی هستم نمیشه گفت عاشق ،روحم تشنه ی آگاهی و علم بود و هست ک روز به روز لحظه به لحظه دارم تو این مسیر رشد میکنم ، استاد من لذت میبردم از کسانی ک پر از علم و آگاهی بودن و حسرت میخوردم ک من چطور عالم بشم و کسانی ک صحبت میکنن تو حرفاشون با مدرک ینی برای هر جمله شون حکایت میارن شعر میگن یا آیه از قرآن میگن اخ استاد من تشنه ام تشنه این اندازه علم ک منم با آیه قرآن حرف بزنم و حکایت بگم و استاد شدم رسیدم به این لحظه ای ک آیه قرآن حکایت میارم تو صحبتام و همه مات و مبهوت میشن و لذت میبرم هم خودم و هم بقیه ، استاد طوری شده ک من نباشم اسم منو میارن میگن بقول فلانی باید اینطور رفتار کنیم باید اینجور حرف بزنیم یا نباید انجام بدیم ،استاد میدونید وقتی میان میگن بمن ک همه جا حرف منه ینی حرفای منو بیان میکنن من چقدر ذوق میکنم ؟ ذوق من از این نیست ک اسممو میارن ولی افتخارم از اینه ک من ارزشمند و احساس فایده بودن میکنم ک ک از علم من حرف میزنن استاد ،استاد من دوماهه با شما هستم بگم ۶۰ درصد یا ۵۰ درصد فایلهای شما را دارم نگاه میکنم فقط تنها جایی ک هدفون ندارم تو حمومه ، ک دوبار شما گفتین ک تو حموم هدفون میذاشتین الان دارم فکر میکنم ک آیا با همین هدفون منم میشه رفت حموم؟ از صبح ک چشام باز میکنم تا شب ک میخابم هدفون ب گوش هستم و فایل های شما را گوش میدمد،استاد من به همه میگم استاد عرشیانفر معلم کلاس اولم بود چون یسال با ایشون بودم و تا زمانی ک با ایشون بودم فایلهای شما را تو سرچر اینستا میدیدم میگفتم بابا این چی میگه فقط عرشیانفر ، ولی استاد ب مرور ک نمیتونستم دست از فایلهای شما بردارم هرروز ب این پی میبردم نههههه فتیلهای استاد عباسمتش یه چیز دیگست ،میگفتم استاد عباسمنش خیلی خیلی واضح در مورد هر موضوعی حرف میزنن با مثال ، ادم متوجه میشه با یدونه فایلش نگاه کردن میفهمه ک منظور استاد چیه و این خیلی بمن چسبید ک اومدم عضو سایت شدم و منی ک استاد عرشیانفر فقط قبولش داشتم الان اینستاگرام حذف کردم و فقط از طریق سایت شما را دنبال میکنم ،استاد الهی خیر ببینید الهی تنتون سلامت باشه همییشه شما خیلی خوب هستید ،فایلهای رایگان شما خیلی پر اگاهی هست ،من از اون دسته آدمهایی بودم ک آگاهی نداشتم اصلا هیچ هیچ از قانون زندگی و هیچ دنیا و خدا اطلاعات نداشتم و اما از آن دسته ادمایی هستم ک یکنفر مورد اعتمادم باشه خیلی راحت با اراده همه ی حرفاش را میپذیرم و تمریناتش را عملی میکنم استاد من ۱۴ ماهه تلویزیون نمیبینم ۱۴ ماهه کلام منفی ندارم و اجازه نمیدم کسی هم پیش من کلام منفی داشته باشه و یا دردودل کنه ۱۴ ماهه گله نمیکنم ۱۴ ماهه ک ب معنای واقعی خدا را شناختم حضور خداوند را در قلبم در زندگیم حس میکنم استاد من شدیدا از مرگ میترسیدم بیمار میشدم اگر کسی میمرد اما الان میگم من همین الان بمیرم مشکلی ندارم میرم پیش خدا وهمونطور ک اینجا دارم از زندگیم لذت میبرم اونجا قطعا بیشتر لذت خواهم برد ما از یک مهمانی داریم میریم به مهمانی دیگر همین ،استاد من ۱۴ ماهه حالم خوبه ۱۴ ماهه اتفاقات اگر ب ظاهر بد هم اگر برام باشه لبخند میزنم و میگم یقینا خیری توش هست استاد من تغییر کردم استاد من رسالت خودم را پیدا کردم من ادم افسرده ای بودم ادمی ک شب و روز تو خونه فقط گریه میکرد عصبی بودم اما الان با شوق و علاقه دانشگاه ثبت نام کردم و با امید و با ایمان قدم برداشتم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکنه برای قدم های بعدیم و اعتماد دارم خیر و خوشی غیرمنتظره ای در انتظارمه و یقین دارم موفق میشوم ،استاد من خیلی خوشحالم ک تغییر کردم استاد فایلهای شما بمن انرژی میده ،استاد من فقط و فقط با حضور خداوند ک خداوند حضور داره و هر لحظه از من حفاظت و حمایت و هدایت میکنه دارم زندگی میکنم و عاشق خدا شدم عاشق قوانین خداوند ، استاد خداوند من را از باتلاق بیرون کشید خداوند من را از ته چاه ب بالا کشید دست منو گرفت و نجاتم داد ،استاد خوشحالم ک احساس ارزشمندی و احساس مفید بودن میکنم ، استاد من اصلا حتی یدونه فیلم اعتراضات و مشکلات اینروزا را ندیدم حتی یدونه ،الان دو روزه اینستاگرامم را حذف کردم اما قبل دو روز هم هیچ فیلمی ندیدم و حتی بطور دقیق نمیدونم چ اتفاقی افتاده ،من مراقب گوشهام چشمهام و زبانم هستم که هر چیزی را نبینن و نشنون ، من یه زمانی سرویس مدرسه میبردم به بچه ها ک تو ماشینم بودن از راه دور میدیدم ک یجا شلوغه میدونستم تصادف شده میگفتم بچه ها سمت راست را نگاه کنین چقد قشنگه ببینید اینطرف چقد … ک مبادا بچه ها اون صحنه را ببینن خلاصه ک استاد من خداوند را سپاسگزارم خداوند را لحظه به لحظه شکرگزار هستم ک مسیرم را تغییر داد و به را درست و راه راست هدایتم کرد و حالمو خوب کرد و نجاتم داد و شما استاد عزیز را در مسیر من قرار داد استاد خدا شما را حفظ کنه 🙏
سلام استاد جان
تجربه خودم قبل از اشنایی با شما وبعدش در زمینه ناخواسته ها سال 98 این مباحث پیش اومد من اخبارش را پیگیری میکردم و با شما اشنا نبودم
و یادم هست ک اونموقع کلن اینترنت هارا قطع کردن و بعدش یه فایلی از شما دیدم ک گفتین تغییر کنین چرا اعتراض میکنین
والان دوسال جدی روی خودم و دوره ها کار میکنم و وقتی این اتفاقات اخیر افتاد یاد سال 98 افتادم و گفتم از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشوم
ونه اخبارش و نه هیچ چیز دیگر را پیگیری نکردم حتی پدرم اومد برام توضیح بده گفتم بابا من نوکرتم نمیخواهم در مورد این موضوع چیزی
بشنوم گفت تو این جامعه زندگی میکنی باید بدونی گفتم در مورد چیزی ک دوست دارم صحبت میکنم و هیچی دیگر نگفت وبعضی افراد
هستند میگویند فلان کارا انجام دادم (شعار نوشتن)منم میگویم خدا هدایتت کنه
استاد کسی ک رو خودش کار میکنه اصلن احساسش و قلبش نمیزاره ب این مساعل توجه کنه ازمن ک اینطور بود
استاد عاشقتم
سلام به استادعزیز ومریم جان
خداراشاکرم که باشماآشناشدم ومسیردرست رایادگرفتم من هم اصلا بهاین مسائل پیش رو کاری ندارم ودنبالش نمی کنم قبل از ماجرا مارفته بودیم به سفر ترکیه دراونجابود که مسائل ایران شروع شده بود همسفرهایم خیلی این داستان رادنبال میکردن وهرلحظه می خاستن گزارش بدن وروبه من میگفتن دیدی چکارمیکنن منم خیلی راحت میگفتم که دنبال این چیزهانیستم میگفتن مگه میشه ماهم دختر داریم ماهم آرامش نداریم تودلم گفتم من که خودم خانم هستم ناآرامشی ندیم بهم میگفتن توکه دختر نداری بچه هات پسرن شاید اینجوری فکرمیکنی ببین طرزفکرها چقدر فرق میکنه خیلی راحت اومدیم ایران تواون ماجرا دوروز تهران بودیم هیچ چیز ندیدیم وهیچ ماجرای ناجالبی هم برام اتفاق نیفتاده چون به این مسائل اصلا فکرنمیکردم دوستان اخباررادنبال میکردن سایت هارابرسی میکردن برای هم تحلیل میکردن منم سعی میکردم افکارم رابه سمت دیگه ای هدایت کنم
استاد جان من از شماخیلی چیزهایادگرفتم
خدایا حافظ ونگهبان استاد باش
الله یارت
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز
استاد وقتی شما مثال مو داخل غذا را زدید من خیلی قانون را بهتر فهمیدم چون پدر من داخل فامیل معروف هست به اینکه خیلی وقت ها داخل غذاش مو پیدا میشه و خودش همیشه بحث و جدال داره در مورد این موضوع و همیشه هم این مورد بیشتر برای اون اتفاق میوفته
اما تجربه خودم از وقتی که به قانون عمل کردم این هست: من با دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و تمرکز اگاهانه بر روی زیبایی ها به لطف الله هم به یک شهر زیبا هدایت شدم برای مهاجرت و هم یک مسافرت بینظیری داشتم که با اختلاف بهترین مسافرت زندگیم بود برام اتفاق افتاد. من در همین ایرانی که اکثرا ناراضی هستند دارم بهشتی را که خودم ساختم تجربه میکنم ، من زندگیه پر از عشق ، آرامش ، سلامتی ، معنویت و ثروت را دارم تجربه میکنم
و سپاسگزارم از خداوند که قدرت خلق زندگی خودم را به خودم داده
استاد عزیزم عاشقتم و امیدوارم که همواره سالم تر و ثروتمند تر و شاداب تر باشی
سلام بر استاد عزیزم وهمه اعضای محترم خانواده بزرگ عباس منش،استاد من مدت دوسال است که فقط فایل های رایگان شما را گوش میدم وواقعا زنگدیم تغییر کرده ودرحال رشد وپیشرفت هستم.من خیلی خوشحال وسپاسگزارم قبل از اینکه این فایل شما را درخصوص اتفاقات اخیر ایران گوش بدم درمورد این این اتفاقات وقتی در خانواده ام بحث میکردم ،چقدر نظرات من به نظرات استاد عزیزم شباهت داشت وخیلی خوشحال شدم که نتایج گوش دادن به فایل ها شما در زندگیم تاثیر گذاشته. بسیار بسیار از استاد عزیزم ومریم شایسته تشکر میکنم که این فضا واین سایت ارزشمند ایجاد شده تا ما رشد کنیم وقوانین ثابت الهی را بشناسیم.درمورد هرچه بجنگی ازهمون جنس مسله توی زندگیت بیشتر اتفاق میفته این کاملا درست است ومن در این خصوص تجربه های زیادی دارم ،یکی اینکه من قبلا بخاطر اینکه با یک نفر فامیل اختلاف داشتم به چندین شهر مهاجرت کردم وهر بار میدیدم در آن شهرها هم یکنفر بود که با من مشکل داشت واختلاف ودر مسیرم قرار میگرفت.
خدایا شکر.درود بر استاد عزیز.
سلام استاد بازم ممنون وسپاسگزارم از خداوند مهربان که شما رو اسباب هدایت ما نمود میخام تجربه خودم رو درباره توجه نکردن روی ناخواسته های زندگی براتون بگم من از وقتی که با سایت شما اشنا شدم هیچگونه اخباری بخصوص سیاسی واقتصادی ویا هر خبری که حس بدی بم میده رو گوش نمیکنم درباره همین قضیه اخیر ایران من اصلا هیچ اخباری رو دنبال نکردم چه از طریق تلوزیون یا هر رسانه دیگه وحتی فضای مجازی ومیشه گفت از جزییات موضوع بیخبر بودم هراز گاهی که پسرم با دنبال کردن فضای مجازی میخاست منو در جریان این موضوع قرار بده ازش خواهش میکردم صحبتی در این خصوص نکنه وکلا بیرون هم نمیرفتم که عکس العمل مردم رو ببینم چون اصلا جذابیتی برام نداشت تا اینکه یه شب مجبور شدم برای خرید لباس مدرسه پسرم بیرون بریم دقیقا خیابان ما کاملا امن وامان بود وخبری از هیچ اغتشاشی نبود اما سه خیابان پایین تر از ما انگار یه شهر دیگه ای بود پلیسا همه جا ریخته بودن شیشه شکسته بود من واقعا تعجب کردم به پسرم گفتم اینا چیه پلیسا چرا اینجان مگه مردم میان بیرون مگه درگیری هست پسرم گفت اره دیگه مامان همه جا شلوغه مردم همه ریختن فقط تو بی خبری که نمیزاری برات تعریف کردم چون پسرم دنبال میکرد از طریق فضای مجازی ولی من انگار از اصحاب کهف بودم که تازه وارد یه شهر جدید شده بودم خلاصه توجه خودم رو دوباره از روی اون موضاعات برداشتم وبا وجود اصرار پسرم که میگفت بمونیم نیگاه کنیم الان مردم میان تو خیابان من اصلا قبول نکردم وبلافاصله کارم رو انجام دادیم وبرگشتیم خونه باز ارامش در خیابان ما برقرار بود فارغ از اوضاع شهر که خیلیا زخمی شده بودند ومن خدا رو شکر کردم که محله ما کاملا ارام بوداین تجربه خوب من بود برا توجه نکردن روی ناخواسته که نتیجه ش ارامش محله مون بود اما سه ماه قبل که در محل کارم احساس میکردم حقوقم کمه وبعد از 13سال تصمیم گرفتم بدون برنامه ریزی وصرفا برای عوض کردن شرایط اقتصادی زندگیم ومواجه شدن با ترسم از بیکاری تصمیم گرفتم با کارفرما بحث کنم ایشونم پذیرفت 2میلیون بیشتر از بقیه به من حقوق بده ولی من احساس میکردم اگه وارد یه شغل دیگه بشم حقوق بهتری میگیرم استعفا دادم سه ماهه بیکارم وخبری از پیشنهاد شغل بهتر نشد والان هرجا میرم حقوقش از همون حقوق کار قبلیم کمتره و من با شنیدن این فایل ارزشمند شما برام یه بار دیگه قانون یاداوری شد واین تجربه نا زیبای من از مبارزه با ناخواسته ها بود چون بجای هدایت شدم که هم محیطش هم حقوقش از همون کار قبلیم کمتر ونازیبا تره
استاد شخصا تجربه شخصیم رو راجب حجاب بخام بگم من چون باورم بر اینه هاله محافظتی انرژیکی دارم هیچ وقت مامورا منو نمیبینن و باورتون میشه موقع رانندگی کلا روسری ندارم یا اکثر جاها هم روسریم همیشه میفته و اینکه مامانم یا شخص دیگه دعوام هم بکنن من تو درون خودم میگم میدونم که کسی به من چیزی نمیتونه بگه و اگرم یه ماموری بخاد بهم چیزی بگه که جزو محالاته ، واکنش من یک لبخند و چشم گفتنو رد شدن از کنار این موضوعه همین :))
🌹🌹🌹بنام الله یکتا تنها راه گشای جهان هستی🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیز و مریم خانم و همه دوستان هم فرکانسی خانواده گرم و صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیز و مرد الهی از نظر من
استادجان آفرین به شما که مارو همیشه از قوانین ثابت الهی وجهان هستی متمرکز میکنی و راه صحیح هر مشکل را یاد آوری میکنی
استاد میدونم شما هم مثل همه ایرانیان از این شرایط نا زیبا لذت نمیبری اما به قول شما ما نباید به نازیبایها توجه کنیم چون واقعا هرچی به اونا توجه بشه بیشتر میشن
خودم از این نوع نازیبایها زیاد دیدم چون بهش توجه کردم
مثلا توی همین چندسال اخیر که همه حرفها از مشکل آب خوشکسالی اینا بود منطقه ما همه به این بی آبی توجه کرده بودن وهر روز وضعیت آب بدتر میشد حتا به جای رسید که با تانکر آب رسانی میکردن و مردم بازم ولکن ماجرا نشدن الان بجای رسیدن که تانکرهم نیست اینم تجربه من از توجه به نا زیبای
استاد اما کسی که در هرجا وهر شرایطی که باشه واقعا اگه به چیزی که باورش کند وبه اون باور برسد که میشه خداوند هدایتش میکنه به اون جایی که لایقش هست و تجربه اش میکنه مثل
خودم که تقریبا شیش ماه پیش حیران وسرگردان بودم اما به دنبال تعقیر خودم از اون شرایط نادلخواه بودم که خداوند هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم الان به خواست خدا و فایل ها و اموزشهای شما زندگیم خدارشکر بهتر شده و خیلی تعقیرها در خودم ایجاد کردم خدارشکر تعقیر در روابطم سلامتیم ثروت به لطف الله وشما ذهنم را از نا زیبایها تا حدودی کنترل کردم
ویه چیز خیلی مهم برای خودم والبته شما که میدونم از من هم بیشتر خوشحال میشی 🌹نتیجه🌹من فایل چگونه درآمد خودم را سه برابر کنم با همین شرایط را گوش کردم تمریناتش را انجام دادم وبه خواست خدا در سه ماه با همون شرایط خداوند درآمدم را از سه برابر بیشتر کرد الان همون سه برابره ثابت هست خدارشکر و امید دارم ده برابر یا هزار برابر بشه به خواست الله
استاد جان خیلی خیلی از شما سپاسگرارم بابت همه اگاهی های که به ما یاد آوری میکنی که در هرشرایطی ذهنمون کنترل کنیم هر چند واقعا کار آسانی نیست
🌹🌹🌹همیشه شاد سلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت در پناه الله یکتا 🌹🌹🌹
سلام استاد
واقعا فوق العاده هستین
من تا الان چند تا از دوره های شمارو که یه سری ها توی تلگرام رایگان میذارن ،گوش کردم وواقعا ارام بخش زندگیم بود
البته دیگه با خودم عهد بستم با این که در دسترس هستن و ارام بخش به سمتشون نرم
تا وقتی که توانایی مالی داشته باشم و خودم بخرم .
بی اغراق میگم استاد از تاثیرگذار ترین ادم های زندگی من هستین
امیدوارم به خاطر اشتباه و استفاده غیر قانونی رضایت داشته باشین.
وجودتون فوق العاده با ارزشمنده
امیدوارم برسم به سطحی که بتونم از قدرت درونم استفاده کنم و به خواسته هام دست پیدا کنم