عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند هدایتگر

سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

سلام به همه دوستان ارزشمندم

استاد ما دو سه روز هست که اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدیدمون

و من یکی از بزرگترین آرزوهام این بود که آزادی زمانی و مکانی داشته باشیم و من نخوام هرروز برم سر کار

یعنی دوست داشتم کارم یه جوری باشه وابسته نباشم به یک مکان خاص

یعنی نخوام هرروز برم دفتر و بیام

و باتوجه به آگاهی های دوره حل مسائل و کلیدهای که استاد بهمون دادن تو جلسه 2

یکی از بزرگترین مسائل کسب و کار ما حل شد

و الان تو خونه پشت میز کارم نشستم و دارم کامنت مینویسم

من همیشه این صحنه رو تجسم کرده بودم

همیشه راجبش با خدا حرف زده بودم

و با ساختن باورهای درست

الان به یکی از بزرگترین خواسته هام رسیدم

خیلی خداوند هدایتمون کرد که محل کار و زندگیمون یکی شد و خیلی توضیحات مفصلی

داره که باید تو یه فرصت مناسب تو دوره حل مسائل توضیح بدم

و این مدت تو جریان جایجایی خونه و دفتر کارمون من این قانون رو که

به هرچیزی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم

استاد جان این اولین خونه ای هست که من همسرم اونو خودمون خلقش کردیم

همه چیز همون چیزیه که همیشه درموردش حرف میزدیم و از خدا درخواست میکردیم

دفتر کاری که قبلا بودیم روبرومون یه ساختمون بود که نمای خیلی قشنگی داشت

تراس های خوشگل داشت

بعضی از ساکنین اون ساختمون تو تراسشون گلدونهای خوشگل گذاشته بودن

این ساختمون دقیقا روبروی ما بود

روزی نبود که من و همسرم نریم جلو پنجره و این ساختمون و اون تراس و اون گلهای

خوشگل و تحسین نکنیم

یعنی اصلا این جزو کارهای روزانمون شده بود

تحسین واقعی یعنی واقعا از ته دلمون ذوق میکریم

و همسرم همیشه میگفت الکی نیست که خدا ما رو هدایت کرده به اینجا و این ساختمون و

گذاشته جلو چشممون

خدا میخواسته خواسته بعدیمون و بهمون نشون بده

الان خونه ای که ما به سمتش هدایت شدیم دقیقا همون نما رو داره

رنگ نما دقیقا همونه

سنگ نما دقیقا همونه

دقیقا همون تراس و داره

ما هم گلدون هامون و گذاشتیم تو تراس و وقتی از بیرون به خونمون نگاه میکنیم دقیقا

همون چیزی هست که همیشه میدیدیم و تحسین میکردیم

بخدا که همه چیز همونه

و یه چیزی که خیلی خیلی جالبه اینه که اسم ساختمون ما هم اسم همون ساختمونه

ساختمان رز

استاد من و همسرم خیلی راجب خواسته هامون با هم حرف میزنیم

دقیقا میگفتیم چقدر خوب میشه خونمون اینطوری باشه یا این ویژگی و داشته باشه

و الان نقشه خونه

متراژ خونه

حتی رنگ و جنس کابینت ها

حتی رنگ و مدل سرامیک های کف خونه

مدل پنجره ها و اندازه شون

مدل کمد دیواری ها و اندازه هاش

جایی که دلم میخواست خونمون باشه یه جای دنج و آروم

همسایه های فوق العاده

خونه تازه ساخت و تمیز و مرتب و شیک

همه چیز همه چیز همونه که من همیشه تجسم میکردم و مینوشتم و با همسرم راجبش

حرف میزدیم

حتی نوری که از پنجره ها میاد تا وسط خونه رو من تجسم کرده بودم

حتی اینکه گلدون ها رو بزاریم پشت پنجره تجسم کرده بودم

و الان ما داریم تو همون خونه زندگی میکنیم

حتی خدا بهتر از اون چیزی که ما میخواستیم و بهمون داد

خونه قبلی ما یه خونه قدیمی بود و طبقه همکف یعنی خونمون نور نداشت و ما عاشق این

بودیم که آفتاب بیفته تو خونه

ولی من و همسرم آگاهانه هرگز گلایه و شکایت نکردیم از اینکه خونمون قدیمیه و نور

نداره و یا یه سری مشکلات داره

در عوض خونه قبلیمون یه حیاط قشنگ داشت و ما همیشه تمرکزمون رو زیبایی های این

حیاط بود همیشه تمرکزمون رو نکات مثبت خونمون بود شاید از نظر خیلی ها خونمون

ویژگی مثبتی نداشت ولی ما میگشتیم و نکات مثبتش و پیدا میکردیم و بابتش سپاسگزار خدا

بودیم

و الان خداوند ما رو هدایت کرده به همون خونه ای که میخواستیم

استاد ما یه دوست فوق العاده داریم یه زوج دوست داشتنی هستند از بچه های سایت

ما رفتیم خونشون مهمونی و چند روز خونشون مهمان بودیم

خونشون واقعا زیبا بود و همون چیزی بود که ما دوست داشتیم

استاد چقدر ما خونه دوستامون رو تحسین کردیم

چقدر بهشون تبریک میگفتیم که خونتون انقدر زیباست

چقدر براشون ذوق میکردیم

ما خیلی چیزا رو تو خونه دوستمون دیدیم و گفتیم ما هم میخوایم

الان خونه ما خیلی شبیه خونه دوستامون هست خیلی زیاد

حتی مدل آشپزخونه همونه

ما چند روزه که اومدیم تو این خونه و هر دفعه به هر چیزی نگاه میکنم میبینم من اینو

میخواستم من تجسمش کرده بودم

حتی یه سری چیزا رو من خواسته بودم ولی یادم رفته بود که میخواستم ولی خدا یادش

نرفته بود

بخدا صاحب املاکی که برامون خونه رو پیدا کرد

صاحب خونمون

حتی مستاجری که قبلا جای ما بود

همشون آدم های بینظیر و فوق العاده ای هستن

صاحب خونه قبلی ما از اون آدم هایی بود که یه کم گارد داشت

و نمیشد خیلی باهاش ارتباط گرفت

و اینم بگم که خیلی ها باورشون اینه که صاحب خونه ها آدم های بی انصافی هستن و از

این جور حرفا

ولی انقدر من و همسرم رو خوبی های این آدم تمرکز کردیم که ایشون شد دوستمون

و واقعا ناراحت بود از اینکه ما میخوایم از اونجا بریم

بهمون گفت چقدر در کنارتون لذت بردم چقدر روزهای خوبی رو با هم تجربه کردیم

همون آدمی که اولش نسبت به ما گارد داشت

انقدر رو خوبی هاشون تمرکز کردیم که الان صاحب خونه جدیدمون صد برابر بهتر از آدم

قبلیه

و یه آدم فوق العاده فهمیده و محترم و با شخصیتی هست

حتی با ایشون هم ما دوست شدیم خیلی زود

و کلی بهمون تخفیف داد

و بهمون گفت دقیقا من دنبال یه کسی بودم مثل شما

یه موضوع دیگه محله ای هست که ما به سمتش هدایت شدیم

اینجا یه منطقه ای هست که خیلی منطقه لوکس و اروپایی هست

سبک خونه هاش دقیقا سبک خونه های امریکا ساخته شده

یه منطقه فوق العاده لوکس و ثروت نشین

ما قبلا با توجه به تمرینات دوره رواشناسی ثروت هر وقت که فرصت میکردیم اسنپ

میگرفتیم میومدیم تو این منطقه (چون به محل زندگی ما دور بود )

تو کوچه هاش و خیابوناش راه میرفتیم زیبایی ها رو میدیدیم و تحسین میکردیم

خونه های واقعا لوکس و زیبا

الان ما به جایی هدایت شدیم که چسبیدیم به این منطقه

یعنی دیگه نمیخواد اسنپ بگیریم بیایم میتونیم پیاده روی کنیم بریم تو این کوچه ها

ما هر جایی که بخوایم بریم مجبوریم از اون خیابونا از اون بلوار خفن عبور کنیم و دیگه همیشه

این خونه ها این محله زیبا جلو چشممون هست

یعنی همیشه و هرروز داریم میبینیم این ثروت و فراوانی رو

درسته هنوز نرفتیم تو اون خونه ها زندگی کنیم ولی میدونم وارد مدارش شدیم

میدونم این هدایت خدا الکی نبوده

میدونم هدایت شدن ما به این مکان یه نشانه ست

اونم در صورتی که اصلا عقل ما به اینجایی که الان هستیم نمیرسید

اصلا فکرشم نمیکردیم و همش با هدایت خدا بود

وقتی ما میرفتیم دنبال خونه خیلی از املاکی ها میگفتن الان خونه نیست الان فصل جابجایی

نیست یا میگفتن قیمتا رفته بالا و با پولی که ما داشتیم خونه های درب و داغون داشتن

ما آگاهانه سعی میکردیم توجه نکنیم به اینکه قیمتا رفته بالا یا الان خونه پیدا نمیشه

اصلا راجبش حرف نمیزدیم

همش راجب این حرف میزدیم که قبلا خدا برامون این کار و انجام داده

قبلا هم خدا ما رو هدایت کرد به جاهای فوق العاده به انسانهای خوب

یعنی ما همیشه این کار و انجام میدیم که از ناخواسته ها اعراض کنیم و تمرکزمون و

بزاریم رو خواسته هامون و راجب خواسته هامون حرف بزنیم

و ما به خونه ای که دوست داشتیم هدایت شدیم با همون پولی که داشتیم

نه با وام نه با قرض

و یه تجربه خیلی خوبه دیگه که همین دو روز پیش اتفاق افتاد دوست دارم بگم

اکثر مردم باورشون اینه که کارمندای دولت همشون عصبین یا کارت و راه نمیندازن یا

همش میخوان اذیتت کنن و از این حرفا

یا برخورد خوبی با آدم ندارن

ما برای کارهای عوارض شهرداری رفتیم شهرداری

با یه انرژی خوب با یه برخورد خوب وارد شدیم

اون آقایی که کارهای ما رو انجام میداد رو میز کارش یه گلدون قشنگ بود

این گلدون خیلی توجه ما رو جلب کرد

و شروع کردیم به تحسین کردن و گفتیم گلدونتون خیلی قشنگه

اسم گلش و پرسیدیم که بریم بخریم

و کلی تحسینشون کردیم

اولا که اون آقا چقدر با ما خوب برخورد کرد

چقدر سریع کارمون و راه انداخت

خودش گفت من براتون یه سری چیزا رو حساب نکردم و برامون تخفیف زد

و نصف مبلغ و ازمون نگرفت

و آخر سر هم گلدونش و داد به ما و گفت این هدیه من به شما

همکارش که کنارش بود با شوخی به ما گفت شما دو نفر و باید تو گینس ثبت کنن که

شهرداری بهتون یه چیزی هدیه داده

شهرداری معمولا از مردم فقط میگیره

اینجاست که استاد میگن شما خودتون خالق شرایط خودتون هستین

خودتون باعث میشید دیگران چه رفتاری باهاتون کنن

استاد دوره حل مسائل بینظیر بود

ما خیلی نتایج عالی گرفتیم و حتما میام از خبرها و اتفاقات قشنگ و هدایت های خداوند

مینویسم

استاد و خانوم شایسته عزیز عاشقتونم

در پناه خدا باشید