دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1000MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

437 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2990 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    سلام خانم شایسسته مهربان

    سلام دوستان همفرکانسی

    سلام به روی ماه دوتا از بهترین بهترین بندگان خدا

    چقدر من عاشق شما هستم

    چقدر شما بی نظیر هستید

    چقدر شما سخاوتمند هستید که حتی پاسخ به سوال عشق تون را استاد جان می خواهید با ما به اشتراک بگذارید . این نهایت سخاوت شماس که قطعا آن را از خدای وهاب خودتان آموخته اید . الله و اکبر از این حد از بخشندگی که استاد در عمل به وهابیت خدواند انجام می دهند الله و اکبر . خدایی که وهاب است یعنی می بخشد بی آنکه بشمارد و بگوید و بداند که به کی می بخشد و این بنده نظر کرده خودش این سید دوست داشتی و این بنده عامل به هر آنچه که می آموزد هم عمل می کند و می بخشد بدون اینکه وجهی دریافت کند. این را منی می گویم که به لطف الله مهربان که بخشایش او بی نهایت است و من قطره ای را درک کرده ام، کلی از محصولات شما را دارم و می گویم که هیچ تفاوتی بین محصولات شما و فایلهای رایگان تان نیست غیر از اینکه در محصولات یک سیر و خط تکاملی و است و حول یک موضوع خاص اما فایلهای دانلودی شما هدیه ای است از طرف خداوند برای هرآنکس که در مسیر هدایت باشد از طرف رب بی نهایت . خدایا شکرت استاد جان برای بودنتون و برای هم مسیری من با شما.

    به قلب مریم خانم الهام شده بود که یک ککج فهمی را که اماکان داره در ذهن دوستان باشد را شما روشن کنید. این از قلب پاک ایشان نشات می گیرد.

    استاد شما در همه فایلهای تون می گویید که کارها را سخت نمی گیرید و اساس جهان بر سادگی است

    به خدا من خودم گواه کسی هستم که الان دارم تلاش می کنم و تا حدود خیلی زیادی این باور من تغییر کرده است که نباید مسائل را سخت گرفت و همیشه راه حل هر مسئله در دل خودش است و یا اینکه این تضادها آمده اند ما را رشد دهند و کلی باور بسیار عالی که من در مدت بودن با شما آموخته ام .

    اما به خدای عزوجل قسم که قبل از آشنایی با شما زندگی من مشکل پشت مشکل و در یک چرخه لوپی از مشکلات و گرفتاری ها غرق بودم و هر کدام را که تلاش می کردم که خودم حلش کنم گند می زدم به تمام معنا و هزارتا مشکل دیگه بوجود می آمد چون فقط خودم بودم خودم و خودم . اما الان 180 درجه همه چیز تغییر کرده است.

    اگر بخواهم از خودم بگویم من هم درخیلی از موارد خیلی عالی سخت نمی گیرم اما در برخی از موارد که بیشتر هم پاشنه های آشیل است کماکان سخت گیر هستم

    من مثل شما اصلا و اصلا در زمینه مهاجرت سخت نمی گرفتم و از وقتی که با شما و باورهای توحیدی شما که آشنا شدم اصلا سخت نمی گیرم. من در ابتدای کارم استخدام بانکی شدم در شهری که اصلا هیچ شناختی از آن نداشتم و 4 سال آنجا لذت بردم و بعد مهاجرت کردم به شهری دیگر و همین الان که دارم این کامنت را می نویسم تا چند وقت دیگر یک برنامه مهاجرت به خارج از کشور را داریم که همه پلن و برنامه آن با هدایت الله مهربان است و تا نتایج نیاید اصلا از آن صحبت نمی کنم . اما همین قدر بگویم که با ایمان و توکل به الله مهربان از کاری که 16 سال در آن تلاش کردم وبه بالاترین حد آن رسیدم استعفا دادم و با سه تا بچه و حتی یک نوزاد شش ماهه داریم بار سفر را می بندیم که برویم خارج از ایران و یک جهان دیگر را تجربه کنم . به خدا همین الان خیلی از افراد شوکه می شوند که تو چطور می خواهی این کار را بکنی؟ کارت چی؟ خانه ؟ ماشین ؟ بچه ها ؟ مدرسه بچه ها؟ به خدا که من اصلا به هیچ یک از این موارد فکر نکرده ام و فقط می گویم که هدایت می شویم، به ما گفته می شود با همین درکی که الان از هدایت کرده ام اتفاقات بی نظیری برای من افتاد است و من اصلا در این مورد سخت گیر نیستم .

    در زمینه ورزش و تفریح و این موارد من اصلا سخت گیری ندارم . من از ورزشهای سنگین اصلا ترسی نداشتم و برای من سخت نبودند و من کلی لذت می بردم از اینکه در گرمای تابستان ظهر با دوچرخه برم خونه و در گوش من صدای نازنین استاد جان باشه که در قلب من رسوخ کنه . من اصلا برایم کار سختی بنود .

    در زمینه کاهش وزن وسلامتی . من اصلا در این دوران بیماری همه گیر آن وسواس دیگران را نداشتم و زندگی عادی خودم را ادامه می دادم حتی خانواده خودم هم به همین شکل پسرم و دخترم کلاس ورزش رو می رفتند و من اصلا نگرانی نداشتم .

    در زمینه کاهش وزن واندام متناسب من همیشه خوب بودم و بلافاصله که دوره قانون سلامتی آمد و من عزیز دلم خانم گلم این دوره را خریدیم و من در یک بازه زمانی سه تا چهار ماهه همه چربی های اضافی دور شکمم را که اذیتم می کرد را به راحتی آب کرده و حدود 12 کیلیو کم کردم و از وزن 86 کیلیو رسیدم به 73 کیلو . این وزنی بود که من در سن 24 سالگی داشتم و اصلا رویا بود برای من رسیدن به این وزن اما به امید الله مهربان و این دوره بی نظیر به آن دست یافتم . بدون اینکه سخت بگیرم و سختی بکشم. همه اش لذت بود و لذت

    اما پاشنه آشیل من باورهای ثروت سازاست .

    یکی از بزرگترین پاشنه های آشین من چگونه؟ چطور؟ از چه طریق؟ و این گونه سوالات در زمینه ساخت ثروت است که من را خیلی دارد اذیت می کند و خیلی سخت است برای من. خیلی نسبت به گذشته بهتر شده ام اما این باورها جایی است که بسیار بسیار برای من کار و انرژی و تمزکر می خواهد تغییر آن . اما من متعهد هستم که این تغییرات را در خودم ایجاد کنم و براساس قانون تکامل خیلی نسبت به قبل خودم بهتر شده ام در زمینهباورهای ثروت ساز اما و اما هنوز هست.

    در زمینه روابط . خدایا شکرت من یک رابطه بی نظیر با عشقم و همسر مهربانم دارم و در این مدت 16 سال زندگی مشترکمان فقط لذت بوده لذت و لذت . خیلی سخت گیر نبودم در ازدواج و انتخاب همسر. اولین خواستگاری رسمی من به ازدواج منجر شده و در کل زندگی چه قبل از آشنایی با قوانین و چه بعد از آن اصلا من در زمینه روابط سخت گیر نبودم و همه چیز در همه جا برای من عالی بود.

    من در زمینه تربیت فرزاندن خودم اصلا سخت گیر نیستم و در زمینه بهداشت و رعایت و سختگیریهای بهداشتی برای کودکان خود اصلا سخت گیر نیستم. و در این زمینه بسیار بسیار عالی راحت گیر هستم و باید هم بگویم که تاکنون که دختر من 12 سالش هست و پسرم هفت سال است و دخترم که شش ماه است اصلا و اصلا مریضی سختی نگرفته اند و حتی برای سرماخوردگی های ساده هم به راحتی خوب شده اند واین نشانه عمل کردن به قانون است .

    استاد موضوع دیگری که برای من خیلی واضح بود این بود که در مقابل صحبتهای شما و باورهایی که می گفتید من اصلا مقاومتی نداشتم و بسیار ساده و راحت آن را می گرفتم و بمی گفتم که باید تغییر دهم باروهای قبلی خودم و اصلا و اصلا در این زمینه تغییر باورها و اینکه آیا شما درست می گویید یا نه من به شدت به شما و گفته های شما و صداقت کلام شما ایمان داشتم و راحت گیر بودم و اصلا و ابدا سخت گیر نبودم و هرآنچه را که برزبان شما جاری می شد با تمام وجود می پذیرفتم و اصلا مشکلی و مقاومتی در زمینه سخت گیری شما نداشتم . خدایا شکرت و من واقعا خیلی از باورهایم تغییر کرده است و باید بیشتر وبیشتر در زمینه باورهای ثروت ساز خودم که پاشنه های آشیل من است کار کنم. یک نمونه از مواردی که الان به یادم آمد که من بدون شک به حرفهای شما انجام دادم این بودم که شما در دوره روانشناسی ثروت 1 در مورد سهام و شرایطی که در مورد سهام گفتید من بالافصله اقدام به فروش سهام خودم در بالاترین زمان ممکن خودش انجام دادم و اصلا فکر هم نکردم و جالب اینجاست که همه دوستان من که آن زمان میگفتند که نه الان زمان فروش نیست الان به من میگویند که تو از کجا می دانستی که شرایط اینطور خواهد شد. ولی من ایمان داشتم به خدایی که این ها را بر زبان شما جاری می کند. این یک نمونه بود که همین الان به ذهنم رسید . خدایا شکرت /

    من به این نتیجه رسیده ام که درتمام موارد که چه من و چه دیگران به نتایج بزرگی رسیده اند این بوده است که آنها به چگونگی روند مسیر توجهی نکرده اند و فقط و فقط به مسیری که بایست طی شود توجه میکرند و از آن لذت می بردند. این وجه مشترکی هست که شما هم در همه فایلها و آموزشهاتون فریاد می زندید.

    خدایا شکرت بابت بودنم در این مسیر الهی

    سپاسگزارم از خانم شایسته به خاطر این سوال هوشمندانه و سپاسگزارم از شما بابت این آگاهی های نابی که اشاعه می دهید .

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    ♥️❤️💙💜💜♥️❤️💙💜♥️❤️💜💚💛❤️💙💜💚💛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2222 روز

    به نام فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و مریم شایسته گرانقدر

    سلام به تمام دوستان هم فرکانسی و در جهت بهبودهای دائمی

    خداروشکر میکنم برای وجودتون استاد عزیزم

    خداروشکر میکنم برای پیام ها، نشانه ها و آگاهی های این دوره ها و فایل ها

    خداروشکر میکنم برای بودن در مسیر تغییرهای بزرگ

    خداروشکر میکنم برای تمام شجاعت ها و جسارت هایم

    خداروشکر میکنم برای هدف داشتن و انگیزه داشتن برای شناخت هدف هایم

    خداروشکر برای مکتوب کردن و مکتوب شدن

    سپاسگزارم از استاد عزیز که همیشه و به موقع هستین و وقت میذارید و این فایل های ارزشمند و آگاهی بخش رو برامون تهیه میکنید.

    سپاسگزارم از عزیزدل استاد، یار و همراهش، کسی که شاگردی کردن رو باید از اون هربار بیشتر یادگرفت. سپاسگزارم مریم جان برای طرح سوال های عالی ات.

    چقدر عالی اشاره کردید خداروشکر امروز یک ترمز خودمو توسط کلام و مثال های شما پیدا کردم، تو تمرین فانوس دریایی امروزم از خدا خواسته بودم تا ترمزهامو به من نشون بده واقعا خداروشاکرم برای همه چیز و همه کس که اومدن تا من، مسیر رشد خودمو به زیبایی و راحتی و با عشق طی کنم…

    باید بگم من اینو متوجه شدم که این باور مخربی که چندبار تست های روانشناسی زدم و به طرق مختلف به من القا شد که ۵۰% راست مغزم و ۵۰% چپ مغز. یا ۵٠٪ درون گرا و ۵٠٪ برون گرا… خلاصه یکی از ریشه های این ترمزم بنظرم همین اطلاعات بوده که فکر کنم ذهن پیچیده ایی دارم. همیشه در درونم تو تصمیم گیری های مختلفم با خودم درگیر باشم و به خودم حق بدم، و بگم آره دیگه من پیچیده فکر میکنم چون ۵٠/۵٠ هست مغزم، مثل اکثر آدم ها که تکلیف شون مشخص هست، نیستم، پس حق دارم دیگه من خیلی فلانم و بهمانم…

    آره من در مورد انجام کارهام خیلی با دیتیل و جزئیات نگاه میکردم و اون کار قبل از شروعش، تو ذهنم میشد پیچیده با مراحل زیاد و سخت. سخت میگرفتم خیلی زیاد.

    مثلا صفر تا صد یک کار رو از همه جنبه ها درنظر میگرفتم، وای چقدر این موضوع با کمال گرایی و بی نقص انجام شدن کارها با هم مثل اون پیچک ها مسیر منو سخت میکرد. ذهنم باورش شده بود که کارش اینه که همه چیز رو سخت کنه و بعد به خودش حق بده…

    واقعا این یک پاشنه آشیل من هست، خدایا شکرت که این پیچک های مسیرهام رو دارم میشناسم و درک میکنم چرا کند و سخت و گاهی درجا میزنم.

    من خیلی اهل فکر کردن هستم و در مواردی که بهم مسئولیت داده میشد اینقدر خوب سعی میکردم عمل کنم که اصلا جای ایرادی نباشه، حالا اگر میخواستم برای خودم کاری بکنم همه موارد رو تو ذهنم در نظر میگرفتم.

    الان متوجه میشم چرا نتونستم برای خودم کلاس آنلاین بذارم، با اینکه جسارتش رو داشتم، به بنر ساختن و یادگرفتن فتوشاپ فکر میکردم، به عنوان و تمام صفحات پاورپوینت و سناریو و موضوعات درس فکر میکردم، به اینکه اگر بچه ها با گروه سنی مختلف بیان و سطح اطلاعات مختلف بیان چطور عمل کنم، چه ساعتی بهتره زمان کلاس رو بذارم مبلغ رو چطور بزنم و…. خدایا چقدر فکر کردم و هیچ وقت کلاس آنلاین در موضوعی که بارها و بارها تدریس کردم نذاشتم.

    استاد این موضوع رو اتفاقا چند روز من با داداشم میگفتم، که همش هم وقتی دوره سلامتی و اطلاعاتی که اینقدر راحت دارین به ما آموزش میدین میگفتم و هی تحسین تون میکردم هی میگفتم این انسان چه تمرکزی گذاشته، چقدر همش تو اصل متمرکز بوده، چقدر اراده داشته که اینقدر عالی کلی مطلب علمی و تخصصی به زبان انگلیسی رو مطالعه کرده، درک کرده و ارتباط هاشون رو به نحوی پیش برده و بعد خودش عمل کرده و نتیجه گرفته بعد تبدیل کرده به همچین دوره سهل و آسان و البته پراز آگاهی و اطلاعات… واقعا تحسین تون کردم که اینقدر روان و آسان این مطالب رو به آموزش رسوندید واقعا بارها تحسین تون میکنم هربار که یک نکته میشنوم.

    بنظرم وقتی روی اصل فقط متمرکز باشی و در اون مسیر قدم برداری و ایمان داشته باشی جواب میده، تمرکز لیزری روی اصل و موندن روی اون و ادامه دادن و حرکت کردن نتیجه اش میشه رسیدن به قدم های بعدی، رسیدن به نتیجه و بالا رفتن ایمان به خودت و خدایی که همه چیز میشود همه کس را… این میشه عمل صالح و درستی که ایمان می افزاید، میشه ایمانی که ما رو به حرکت وادار میکنه میشه یک چرخه ایی از اقدام ها و نتیجه گرفتن ها و به دست آوردن ایمان در مسیر…

    پس ایستا نباشم، حرکت کنم حتی به اندازه یک اپسیلون…

    من سعی کردم خودمو آسان کنم برای آسانی ها

    خداروشکر بنظر خودم با این باورها و آگاهی هایی که این مدت اشنایی ام با سایت داشتم خیلی دارم آسان تر شدن و آسان تر گرفتن رو بهتر درک میکنم و در حد تکامل خودم عمل میکنم.

    خداروشکر با اینکه تا امشب ۸ روز گذشته و با وجود یک وعده ایی بودن اصلا تا الان اون سختی که تو ذهنم داشتم قبل از درک و سروع دوره نداره، من قبل شروع دوره میگفتم من چطور چای رو خالی بخورم، چطور نان نخورم، چطور چطور چطور… آخه چطور سیر بشم، اصلا چی میتونم درست کنم بخوریم و…

    اما یادگرفتم و به خودم گفتم با تعهد میرم تو دوره و جواب ها به من گفته میشه، تو شروع کن بعد بفکر سیر کردن و غذا چی درست کنم باش… خداروشکر من خودمو آسان کردم برای آسان پیش رفتن در مسیر سلامتی و هماهنگ شدن با بدن و قانون سلامتی…

    پس قطعا رسیدن به هدف آسان است اگر وا بدیم و بذاریم خودش ما رو در زمان درست هدایت کنه، ما فقط قدم اول رو برداریم و بدون عجله قدم های بعدی رو…

    یک معیار برای خودتون در نظر بگیرید تا ببینید دارید، مسیر رو درست میرید یا نه

    استاد چقدر این نکته معرکه بود

    اگر توی مسیر درست باشیم نتیجه میگیریم.

    استاد باورتون میشه تو همین یک هفته وزن کم کردم. خدایا من تو مسیر درستم و دارم نتیجه میگیریم آرام آرام و قطعا نتایج بزرگ و بزرگ تر میشه.

    خدایا منو هدایت کن تا عمل کننده باشم و حرف نزنم و اگر حرفی هم برای گفتن قراره داشته باشم نتایجم حرف بزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    171. فکر کنم این چهارمین رد پاییه که برای روز شمار مینویسم

    رد پای روز 10 تیر رو با عشق مینویسم

    پرداخت بها ، قربانی دادن ، اگر بهایی که پرداخت میکنی در شاّن هدفت باشه

    به اندازه هدفت باشه

    تو به هدفت میرسی

    با توجه به سوالاتی که این روزا از خدا میپرسم نشونه هایی هم برای من گفته میشه و امروز من این فایل رو از اینستاگرام و اکسپلورش هدایتی دیدم و گوش دادم که استاد عباس منش میگفتن :

    انسان برای رسیدن به هدفش از همون روز اول ،مشخص شده که باید یه بهایی رو بپردازه ، هرچقدر بهایی که میپردازه ،بزرگتر باشه

    احتمال رسیدن به هدفت بیشتره

    یه موقع هایی هست شما یه هدفایی دارید ، میخواید به یه سری موفقیت ها برسید

    اما

    اما

    اما نمیخواید هیچ بهایی رو بپردازید

    نمیخواید صبح ها زود تر بیدار بشید ، نمیخواید روزی یدونه کتاب بخونید

    نمیخواید رفتارتونو بهبود ببخشید

    نمیخواید از گذشته تون درس بگیرید

    نمیخواید تغییر کنید

    نمیخواید از سرمایه گذاریتون استفاده کنید

    نمیخواید بهای زمانیشو بذارید

    سه ساعت ،چهار ساعت ،شبها بیشتر بیدار بمونید

    نمیخواید بهای مالی شو بپردازید

    پول های دیگه ای رو در راه رسیدن به هدفتون خرج کنید

    نمیخواید ریسک کنید

    نمیخواید از شهر و دیار خودتون که منطقه ای امن و آسایش خودتونه بیاید بیرون

    میترسید از اینکه به جای جدید برید

    یعنی انسان یه موقع هایی ،یه اهدافی داره

    اهداف بزرگی داره ،خواسته های بزرگی داره

    اما بهایی که به خاطرش میخواد بپردازه ،بسیار ناچیزه

    و مطمئننا به هدفش نمیرسه

    اگر ما میخواهیم به هدفمون برسیم

    حتما حتما باید مشخص کنیم که

    هدف من اینه

    بهایی که پرداخت میکنم چقدره

    اگر بهایی که پرداخت میکنی در شاّن هدفت باشه

    به اندازه هدفت باشه

    تو به هدفت میرسی

    من وقتی شنیدم این حرفای پر از آگاهیرو ، به خودم گفتم تو چقدر حاضری بها بدی طیبه؟؟؟؟؟

    من تازه مفهوم این جملات رو درک کردم

    من از مهر ماه سال 1402 تا الان که تو این سایت پر از آگاهی اومدم چندین بار فایل حاضری چقدر برای هدفت قربانی بدی که روز عید قربان استاد درموردش صحبت کردن رو گوش دادم

    ولی متوجه نشده بودم قربانی دادن یعنی چی

    ولی این فیام رو که گوش دادم تاره فهمیدم قربانی دادن چیه

    گفتم طیبه چند وقتی هست که تلاش میکنی ولی نتیجه ای که میخوای رو بدست نیاوردی ، وقتی فکر کردم دیدم بله من به انداره ای که هدفم رو دوست دارم و عاشقشم بهایی پرداخت نکردم که بخواد در شان هدفم باشه

    و به هدفم برسم

    حتی من نوشته بودم که میخوام فلان اتفاق بیفته ولی کم تلاش میکردم براش

    الان فهمیدم که باید تلاشم و بهایی که پرداخت میکنم ،اگر در اندازه هوفم نباشه بهش نمیرسم

    و یکیش همین بیدار موندن شب و دیر خوابیدن هست و زود بیدار شدن و تمرینات طراحی و رنگ روغن و کلی کارای دیکه و خواسته های دیگه ام که میخوام داشته باشمشون …

    چند ماهه که من میخوام صبحا زود بیدار بشم و نمیشد ، از طرفی هم مشتاق بودم، که خوابم کم بشه

    ولی قربانی نمیدادم

    ولی از وقتی این فایل رو گوش دادم و این جمله رو خدا بهم الهام کرد که طیبه اگر میخوای شروع کنی چگونگی رو دنبالش نگرد

    که هی میپرسی چجوری باید من خوابم رو کم کنم

    چجوری یا چگونه ای در کار نیست

    چگونگی با خداست

    درست سوالت رو بپرس و درست دقت کن که همه جوابا در عمل کردن و قدم برداشتنت هست که نتیجه رو مشخص میکنه

    و من اینو شنیدم که خدا بهم فهموند که طیبه تو قدم بردار حتی اگه شب خوابت اومد نخواب و شروع کن تمرین رنگ روغنت رو انجام بده یا حتی تمرین طراحی و کارای دیگه ات رو انجام بده من خودم خواب رو از چشمات میگیرم

    باید عمل کنی تا منم بتونم خواب رو از چشمات بگیرم

    الان از 7 تیر ماه که متوجه شدم و درک کردم تازه فهمیدم و چند شبه که بیدار میمونم و تا اذان صبح کار میکنم

    خوشحالم از اینکه هم کار میکنم و هم با خدا حرف میزنم موقع اذان صبح

    صبح وقتی رفتم نون بخرم و مهمون داشتیم ، نونا رو که گر4تم دیدم یه آقایی رد شد و نگاه میکرد یه لحظه حس کردم باید برم نون بخرم و پنیر و ببرم بدم بهش

    اولش گفتم نه بابا ولش کن حتما داشت نگاه میکرد اینجوری فکر کردم

    ولی بعد دوباره همون حس گفت زود برو نون بخر ببر بهش بده

    و چشم گفتم و نون و پنیر گرفتم و بردم بهش دادم برگشتم خونه

    وقتی خواهرم وسیله هاشو باز میکرد و سوغاتیایی که برای من آورده بود داد گفت طیبه کلاهی که داده بودی گم کردیم و با ترس میگفت که من عصبانی نشم

    اگر طیبه یک سال پیش بود خیلی سریع عصبانی میشد و زود میگفت که پولشو بده یا یکی دیگه بخر برام

    ولی خیلی راحت گفتم اشکالی نداره و تو دلم گفتم خدایا هرچی از تو به من برسه به خیرش محتاجم کلاه که برای من نبود بخوام ناراحت بشم

    برای تو بود الان گرفتیش

    ولی یه لحظه تو دلم گفتم خیلی کلاه خوبی بود دوستش داشتم کاش نمیدادم ولی بعد گفتم نه اتفاقا باید یاد بگیرم چیزی که دوستش دارم رو بدم تا بخشندگی رو یاد بگیرم

    دو تا کلاه داده بودم که من به خیال خودم فکر میکردم اون کلاهی که گرون تره و قشنگ تره گم شده و تو ذهنم داشتم اونو اینجوری بررسی میکردم و میگفتم که باید تمرین کنم که بخشنده باشم و اگرم گم شد اشکالی نداره یکی دیگه میخرم

    ولی وقتی خواهرم اینا رفتن و از وسایلای مادرم که داشتم مرتب میکردم دیدم همون کلاه گرون تر تو وسایلای مادرمه

    گفتم این که گم نشده ، مادرم گفت این نه ،اونیکی که به من داده بودی گم شده

    اون لحظه گفتم وای خدای من چیکار داری میکنی؟؟؟

    اون لحظه درک کردم که گفته شد ازش گذشتی و علمی نداشتی که کدوم کلاه بود که گم شده

    و به تو برگشت داده شد همون کلاهی که دوست داشتی

    حس میکنم دارم یاد میگیرم چجوری بگذرم از این جهان مادی و هرآنچه که هست و سوالایی که دائم میپرسم و خدا کمکم میکنه تا بگذرم تا رها کنم تا تسلیم تر باشم

    حتی خواهرم بارها گفت که یه کلاه گرفتم گل گلیه میخوای بهت بدم گفتم نه نمیخواد خودم میگیرم بعدا

    در صورتی که قبلا احتمال داشت بگیرم

    خیلی خوشحالم از اینکه رفتارامو که میبینم میفهمم دارم تغییر میکنم ،ولی باید سعی کنم که بیشتر بها و قربانی رو پرداخت بکنم تا به هدف هام سریع تر برسم

    وگرنه با این حرکت کند و سر سری گرفتن نمیرسم به اهدافی که تعیین کردم

    بی نهایت برای شما عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  4. -
    زینب گنجی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    به نام خدا

    استاد من واقعا اول از همه به پویا بودن شما و خانم شایسته و زنده بودن سایتتون افتخار میکنم…همیشه فایل های جدید، اگاهی های جدید و چقدر هم به موقع واقعا 😍

    خیلی ذوق میکنم استاد از اینکه بهمون انقدر یاد میدید و امید میدین…همه ناله میکنن و همه چی و سخت میگیرن و موج منفی میدن ولی شما برعکس واقعا ادم و به حرکت میندازین😍 چقدر تغییرات هیکلتون مشهوده واقعا… من تازه امدم تو سایت و دارم با دوره عزت نفس شروع میکنم، اصلا فایل میذارید انگار یه شخص دیگه است انقدر که تغییر کردید 😅😅

    چقدر خوبه که ۱۵ درصد از مبلغی که پرداخت میکنیم و برای خرید بعدی به عنوان هدیه شارژ میکنید😍اصلا باور اینکه پول برکت داره و باور فراوانی تو ذهن من ایجاد کردید … خیلی حس خوبیه

    در ارتباط با موضوع گفت و گو

    دقیقا درست اشاره کردید…چقدر همه چیو ساده میگید ولی اصولی

    دقیقا دلیل این یک سال توقف من و نداشتن دستاورد اینه که مدام دارم جزییاتو اونم با بدترین نتایج بررسی میکنم…و اقدام به عمل نمیکنم!

    ۱. مثلا میخوام تخته شاسی رزینی درست کنم هی میگم گیره اش از کجا بیارم؟ اگه فقط عمده بفروشن تعداد کم پیدا نکنم چی؟ اصلا این همه تخته های متنوع چرا باید رزین که گرونتر میشه بخرن؟ اگه مشتری نباشه چی؟ و…

    ۲. یا میخوام برم باشگاه، مدام به مسیر رفت و امد و بارون و برف و سرما و عوض کردن لباس و دوش و … همه سختی ها فکرمیکنم و نمیرم 😅🖐️

    ۳. یا توی روابط هم با کسی صمیمی نمیشم همش میگم اگه این کار کنه و اینو بگه چی و خیلی ترس دیگه که وقتی صمیمت با کسی تجسم میکنم تو ذهنم میاد… و همه روابط من تو یه سطح مشخص و لول پایینی هستند واقعا

    استاد چقدر به موقع این فایل گذاشتید… من تو فصل پنجم کتاب رویاهایی که رویا نیستند دقیقا این ترس هارو شناسایی کردم و چقدر تو این کتاب قشنگ صحبت کردید و من دیشب با خیال راااحت با برق خاموش بدون هیچ ترس تو تاریکی مطلق خوابیدم و حتی تعداد دفعات زیادی صدا میومد ولی چشمام باز نکردم 😁 همین منی که چند شب سکته ناقص رد کردماا 😂😂😅

    شما باعث میشید واقعا ادم همه چی راحت ببینه

    بگه برم تو دلش اگه ترس هست ایمان نیست..

    با ایمان اقدام کنم ببینم چی میشه..

    من از پسش برمیام هرچی بشه باید عزت نفسش بسازم اگه اینو باور ندارم..

    باید باورهای اشتباهمو که بهم ایمان نمیده ترس میده عوضش کنم..

    کارهایی که به نتیجه اش نگاه جزییات بین نداشتم خیلی راحت انجام شده که هیچ خدا پادشش هم داده😅😍

    اصلا ۹۰ درصد مشکلات اصلا اتفاق نمیوفته

    مثلا منم همیشه تو محیط خانواده بودم و دانشگاه که ثبت نام کردم میدونستم خوابگاهی خواهم بود…و من اصلا اشپزی بلد نبودم تهش یه چیزی سرخ میکردم دیگه غذا خورشتی نمیتونستم واقعا تا میومد به ذهنم جزییات و شرح مشکلات سریع میگفتم نههه برم ببینم چی میشه… یه کاری میکنم دیگه

    دلیلش هم به این دلیل بود که هدفم که مستقل تر شدن بود این اجازه و جسارت بهم داده بود که بهاش بپردازم… شده گشنگی بکشم (که کشیدم) یه مدت یا هوس کنم خیلی غذا هارو و نداشته باشمون(که نداشتم😅)، یا حتی

    خانواده کنارم نباشن،

    مریض بشم کسی نباشه دورم

    یا ترس از اینکه کی مراقبم باشه ،

    من حتی خرید نون و لوازم خوراکی و غیرخوراکی و هیچ کاریو به تنهایی و خودم انجام نداده بودم

    و کلییی ترس و فکرای دیگه که استاد خیلیا بخاطر همین دانشگاه نمیومدن یااا خوابگاهی نمیشدن یااا غذا اماده فقط میخوردن و فریز شده غذا میاوردن یااا انصراف میدادن 😅…

    درحالی که همه میگفتن خوابگاه کثیفه همه مریض میشن، معتاد میشن، سیگاری میشن، ارتباطای ناجور پیدا میکنن و…

    اما استاد من تو اون ۲ سال نه تنها اصلااا مریض نشدم بلکه کلییی خاطرات خوب، دوستای خوب، استادای خوب، درس های عالی یادگرفتم…

    کلی اصلا باورای مناسب بچه ها باعث رشد من شد…همیشه واحد من تمیز ترین و انرژی مثبت ترین بود .. انقدر که سرپرست برای سرشماری که میومد واحد ما یه نیم ساعتی مینشت و کلی صحبت میکرد…میگفت محیط اینجا کاملا مثل خانوادس🥰 همه به واحدمون حسودی میکردن 😈😂✌️ … اگه همه خنده های زندگیمم بذارن یه ور ترازو و اون ۲ سالم یه ور دیگه… ۲سال دانشجویی من به شدت سنگین تره انقدررر که بهم خوش گذشت…

    اشپزیمم که معروف بود دیگه کل واحد غذا میدادم 😂✌️ چقدرم دوسم داشتن همه و اینا همه شیرینی خدا بود واقعا به دلیل غلبه بر بزرگترین ترسام

    حتی با اینکه از محدودیت های شدید رفت و امد و ساعت های ورود و خروج میگفتن ما خیلی از شب ها هم بیرون رفتیم 😁😅

    کلی مستقل تر شدم، اینکه از پس خودم برمیام، خیلی چیز یادگرفتم واقعا و همون دستاورداس که من شجاعت اینجا بودن و امیدوار بودن به اینده روشنم دارم…که میتونم منم عزت نفس بسازم،ثروتمند بشم، شجاع باشم و با ایمان و توحیدی عمل کنم😍

    همین مهاجرت واقعا، به تنهایی خودش تو همه جنبه هاااا بزرگ و عاقلت میکنه و کلی دستاورد داره

    میدونم خیلی کار دارم ولی واقعا امید دارم

    به خودم زمان دادم و دارم قدم به قدم پیش میرم

    کلی دوستون دارم و میدونمم این عشق دو طرفه است

    اول عشق شما به ما بوده که محصولات و فایل های رایگان به طور مستمر داره تولید میشه

    بعد عشق ما به شما بوجود میاد

    😍❤️💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  5. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام به استاد خوبم و مریم جون قشنگم و همه بر و بچه های سایت

    منم دوس داشتم تجربه خودمو به اشتراک بزارم در هر دو موردی که استاد اشاره کردن

    من و همسرم چندین سال بود به خاطر ندونستن مسیر ثروت و طی نکردن تکامل اسیر بدهی شده بودیم و اصلا تکون نمیخورد و نمیتونستیم پرداخت کنیم به خاطر اینکه همش تو ذهنمون بزرگ بود و دادنش سخت تا اینکه دو ماه پیش در برخورد با یک تضادی تصمیم گرفتیم تمرکز کنیم و پرداختش کنیم متعهدانه قدم برداشتیم و با همسرم عزممونو جزم کردیم که دیگه باید تمومش کنیم البته یه چیزایی هم درک کرده بودیم از قانون و سعی کردیم عملیش کنیم استاد جونم باورتون نمیشه همین چند روز پیش بخش بزرگی از بدهیمون که یه روزی غول بود رو پرداخت کردیم چون تو ذهنمون کوچیکش کردیم و تونستیم بدیم و بعد از اون اگه بدونین چه اعتماد به نفسی تمام وجودمونو گرفت و مهمتر از اون باوری که پرواز کرد به سمت ثروت بیشتر حالا داریم دونه دونه واضح واضح تصویر تمام چیزایی که میخوایم رو میبینیم الهی شکر🙏🙏🙏

    و اما یه مثال در مورد اینکه هنوز تو ذهنم بزرگه من یه کتابی رو تایپ کردم که باید با ناشر صحبت کنم برای چاپش چون بزرگش کردم قدم برنمیدارم البته این قدم برنداشتنه واسه تایپش هم بود که چند وقت پیش انجامش دادم ولی الان مراجعه به ناشر برام بزرگه که مطمئنمممم با آگاهی و دیدن این فایل خیلی زود کوچیکش میکنم و میرم سمتش

    استاد جونم خیلییییی دوستون دارم و امیدوارم خیلی زود شما رو از نزدیک ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  6. -
    zahra hatami گفته:
    مدت عضویت: 2081 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم

    استاد جان سپاس از فایل فوق العاده عالی تون

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    در مواقعی که کار ها رو راحت گرفتم و قدم برداشتم در صورتیکه شاید برای بقیه سخت بوده

    استاد جان در ابتدا بگم که برای من و مادرم اسباب کشی راحت ترین کار ممکنه😂😂 ما کلا دوبار اسباب کشی کردیم و جالبه بدونید کلا یک ۲۴ ساعت کار ها انجام شده و همه چیز چیده میشه. طوری کار ها رو دوتایی انجام میدیم که هر کسی میاد خونم‌ون تعجب میکنه حتی پرده ها رو هم میزنیم و اصلا برامون کار سختی نیست یا مثلا برای من وزنه زدن و ورزش کردن راحتترین کار ممکنه و عاشق اینم صبح زود بیدار شم و پیاده روی و ورزش کنم.

    جایی که رسیدن به خواسته مو راحت کردم و قدم برداشتم یادمه سه سال پیش دنبال مار میگشتم و از یکی از دوستانم پرسیدم که باید در این حیطه اگه فعالیت کنم چیکار کنم راه رو بهم گفت ولی بهم گفت تو این موقع سال جایی قبول نمیکنن و اگه خیلی خوش شانس باشی پیدا میکنی و من همون لحظه گفتم من قدم اول برمیدارم و خداوند منو هدایت میکنه استاد جان من چندین جا رفتم و خداوند مهربان به صورت هدایتی منو با اون مکان اشنا کرد و در عرض دو هغته قرارداد بستم😍😍

    استاد جانم من در حیطه کاری خودم دوست داشتم کارهای فناوری رو یاد بگیرم تا زمانیکه فقط دوست داشتم هیچ اتفاقی نیفتاد ولی به محض اینکه تو اینترنت سرچ کردم از چند نفر پرسیدم در نهایت خداوند منو دقیقا هدایت کرد به سمت بهترین فرد که صفر تا صد رو به رایگان بهم یاد داد.

    برای من مسافرت رفتن کار بسیار راحتی هست یا بیرون رفتن به محض اینکه به من بگن پا شو همین الان بریم مسافرت یک ربع نمیکشه من همه چیز اماده میکنم و سابقه نداشته هیچوقت که چیزی رو جا بزارم و فراموش کنم . در روابط هم من به راحتی با انسانها ارتباط برقرار میکنم ولی چیزی که برام سخته و یکم مقاومت دارم اگر در جمعی باشم یا با فردی که از من بالاتر هست چه از نظر مالی و چه از نظر جایگاه اجتماعی خیلی برام سخته که بتونم اونطور که باید ارتباط بگیرم و عزت نفسم بسیار پایین میاد که دارم روی این موضوع کار میکنم. تو جمع صحبت کردن برام سخته. و در مورد تمرین اگهی بازرگانی در ۱۲ قدم که چکاپ فرکانسی اول گفتید هنوز هم مقاومت داره ذهنم و خیلی سخته قدم اول بردارم.🙈

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2288 روز

      سلام خانم مونا

      وقتتون به خیر و شادی

      کامنت شما رو خوندم لذت بردم و واقعا تحسینتون کردم

      چون دقیقا خانواده من مسافرت و اسباب کشی کردن تو ذهنشون شاخ غول رو شکستنه 😂

      خب طبیعتا از بچگی روی من هم تاثیر گزاشته

      ولی باز هم من به خودم افتخار می کنم

      چون تو چند سال اخیر خیلیییی خوب روی باورهام تو این دو قسمت کار کردم

      و خب تو اسباب کشی ای که پارسال پاییز داشتیم به طرز رویایی ای کارها برای من نسبت به خانوادم بااااا اختلاف آسان تر و لذت بخش تر پیش رفت

      تو مبحث مسافرت هم چند ساله من خیلی به خودم آسون میگیریم و نتایج هم خیلی بهتر شده خدا رو شکر

      ولی کامنت شما رو که خوندم خیلی تحسینتون کردم👏🏻

      تو بیست و چهار ساعت از صفر تا صد… اون هم دو نفری؟!

      واقعا آفرین👌🏻👌🏻💯💯

      آماده شدن برای مسافرت فقط تو یه ربع؟؟؟ اونم در حالتی که حواستون هست و همه چیزهای لازم رو بر میدارید🙄

      دست مریزاد آفرین به خاطر این باور های فوق العاده و اینجوری آسان کردن کارها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        zahra hatami گفته:
        مدت عضویت: 2081 روز

        سلام دوست عزیز

        وقت شما هم بخیر و شادی

        سپاس از تحسینتون

        🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺

        منم شما رو بخاطر کار کردن روی باورهاتون تحسین میکنم

        و امیدوارم روز به روز موفق تر و سلامتتر و شادتر و ثروتمند تر باشید.

        ممنونم بابت تحسینتون و حس خوبتون🌺🌺🌺🌺🙏🙏🙏🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اکرم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    درود بر همگی عزیزان

    مثل همیشه یوسفم و از اکانت خواهرم اکرم این پیامو براتون مینویسم

    خب خب خب

    چند روزه که به دنبال فایلی بودم که اسان بودن مسیر رو بهم نشون بده

    اول از همه فایل های رضا عطار روشن و هادی ترابی عزیز رو گوش کردم و با گوش جان شنیدم

    و چون کار خودمم مشاور املاکه خیلی دوست داشتم صحبت های هادی ترابی عزیز رو دوباره بشنوم و خبر پیوستن ایشون از یک دپارتمان در بندر عباس به یکی از بهترین دپارتمان های املاک شهر تهران رو به تازگی شنیدم و برای هادی عزیز بهترین هارو در این حرفه و صنف شریف میخوام

    امروز یعنی البته دیروز این فایل رو هدایتی دریافت کردم یعنی به این صورت که در قسمت سرچ کلمه آسان رو سرچ کردم

    کاری به رسیدن به این فایل ندارم ولی یه سری درس ها برای من داشت که خصوصا در کار و حرفه ای که دنبال میکنم به شدت رد پاهای نتایج این فایل رو میتونم ببینم

    خب الان تقریبا 10 ماهه که در منطقه الهیه مشهد مشغول فعالیت در حوزه خرید و فروش ملک هستم که یکی از رشته های مورد علاقه منه و بسیار این کار رو دوست دارم

    دیشب یک خبری به دستم رسید که باعث شد کلی به فکر فرو برم و خط کش ذهنیم رو هرجایی استفاده نکنم

    حالا این خبر چی بود

    اول بگم من اصلا از اپ اینستاگرام استفاده نمیکنم اما نمیدونم چیشد که داخل سایت اینستاگرام تو اکانت شخصیم لاگین کردم و باز هم نمیدونم چطور رفتم سمت مخاطب هام و پیج یکی از همکاران در دفاتر دیگه رو باز کردم

    استوری داشت و بازش کردم دیدم که یک واحدی رو از برند آرتین که از خوبای منطقه اس فروختن اونم چییییییییییی

    من چی میبینم؟

    360 متری فروختن؟

    واااااااات؟

    اینو ذهنم میگفت:

    تو منطقه ای که تا 8 میلیارد بیشتر معامله‌ نمیشه اونم تازه معامله زمین تا این قیمته و اپارتمان تا رنج 5 معامله میشه چطور 360 متری فروختن اونم 16 میلیارد؟

    هر چقدر ذهنم دنبال بهانه بود که بگه نه مثلا اشتباهه یا اونا فلان ویژگیو دارن و تو نداری نتونست منو قانع کنه و باعث شد فکرم واقعا درگیر این موضوع بشه

    نه به صورتی که اذیتم کنه بلکه به صورتی که حالم بهتر بشه که میشود و یوسف تو هم میتونی چنین نتیجه ای بگیری اگر بتونی حالت رو بهتر کنی و احساس بهتری در طول روز داشته باشی و به اهدافت فکر کنی و در جهتش قدم برداری نه اینکه صرفا بگی خدا برای جور میکنه

    «از من حرکت از خدا برکت»

    و حالا جالبترش اینکه فروش توسط کی انجام شده؟

    یه دختر 20 تا 22 ساله !!!!!

    وقتی خبر فروش این واحد دوبلکس تو منطقه پیچید تمام دفاتر در مورد این معامله صحبت میکردن و این چیزی بود که اصلا سابقه نداشت حداقل یه نفر 16 میلیارد هزینه کنه تا واحد 360 متری پنت بخره و منطقیش این بود که یه زمین بخره و داخلش ساخت و ساز کنه اما باور این دختر 20 ساله بهش ثابت کرد که میشه حتی 360 متری فروخت درحالی که هیچکس هنوز این متراژ نتونسته بفروشه

    کلی تو دلم تحسینش کردم و اتفاقا از ماه ها پیش از این دختر حس خوبیو میگرفتم

    حتی زمانی از فروشش خبر نداشتم

    خب همکاریم و ممکنه حتی در اینده باهم بیشتر اشنا بشیم خدا میدونه مسیر به چه صورت پیش میره

    در واقع این رد پایی هست که دارم در تاریخ 1403/3/3 میذارم که دارم در شهرمشهد با خانوادم زندگی میکنم و به دنبال الگو هایی هستم که بتونه ثابت کنه اسانتر کار ها میتونه انجام بشه

    و این انسان شریف الگویی بود برای من که نشان بده این فروش و هزاران فروش دیگر که در منطقه ما در طول روز انجام میشه میتونه بسیار اسانتر باشه و هر روز به دنبال الگو هایی برای اسان تر انجام شدن معاملات فروش هستم

    دوستتون دارم

    «یوسف»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3186 روز

      سلام یوسف جان

      خدا رو شکر میکنم که در مدار دوستان خوب و موفقی مثل شما هستم

      چقدر کامنتت عالی بود

      تر روز داره همه چی آسون‌تر میشه، مخصوصا پول ساختن

      طبیعی‌ه که ما بخوایم بیشتر پول بسازیم ولی ذهن میاد و میشگه تا همین‌جاش کلی سختی کشیدی

      ولی وقتی ی جور دیگه فکر می‌کنیم هدایت میشیم به الگوهایی که آسون و با لذت پول می‌سازن

      سن‌سون از ما کمتره و تجربه کمتری دارن ولی پول ساختن و راحت‌تر انجام میدم

      ترمزهای ذهنی‌شون کمتر از ماست و منطق‌های بی اساس گذشته‌گان رو باور نکردن

      مثلا ذهن من میگه باید چندین حرکت بزنی تا فروش 16 میلیاردی داشته باشی ولی این خانوم با یک حرکت و در یک معامله فروش 16 میلیاردی داشته

      پس میشه با یک حرکت و انجام یک معامله این رقم رو تجربه کرد

      چون جهان هر روز داره راحت‌تر و بیشتر می‌بخشه

      چون هر روز داره ثروت ساختن راحت میشه

      اتفاقا جهان کارهای بزرگ و ساده‌تر و راحت‌تر انجام میده

      هر جا هستی در پناه الله در آرامش، آسایش و رفاه باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1790 روز

      سلام ب شما دوست عزیزوارزشمندم آقا یوسف

      سپاسگزارم بخاطر کامنت عالی و فوق العاده ای ک نوشتین

      خیلی تحسینتون کردم ک اینقد عالی دارین رو خودتون و باورهاتون کار میکنین

      چقد انرژی گرفتم اونجا ک گفتین ی دختر20،22ساله تونسته ی ملک 360متری و ب قیمت 18میلیارد بفروشه

      واقعا سوپراییز شدم ازاین همه فراوانی و ثروتی ک هست ک ی نفر میتونه ب راحتی این ملک رو بخره

      و ی دختر اونم با این سن کم توانایی و باورش و داشته باشه و بفروشه

      واقعا دمش گرم

      کلی تحسینش کردم

      ن تنها برای خودش باور پذیر شد ک میشود برای خیلی از کسایی ک سالهاست تواین کارن هم الگو شد

      این ی نشونه س برای من ک مدارم داره تغییر میکنه ک هدایت شدم و همدار شدم با این آگاهی ها

      الهی صدهزار بارشکرت

      من هرآنچه لازم دارم از قبل بهم داده شده

      فقط باید در مدارش قرار بگیرم و احساسمو خوب نگه دارم و حرکت کنم

      سپاسگزارم دوست خوبم

      شاد وموفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و هم دوره ای های گل و هم فرکانسی های مهربان ❤️

    امروز با اینکه این فایل جدید رو روی سایت دیدم اما بعلت مشغله همیشگی گذاشتمش گوشه ذهنم که سرفرصت ببینمش …اما دستان خدا همیشه برای هوشیار کردنت فعاله …اینم از نتایج کار کردن روی خودمونه که همیشه استاد میگه ….

    از طریق ایمیلی که بهم اومد که یکی از کسایی که فعالیتش رو دنبال می‌کنی اینجا کامنت گذاشته و خوندن کامنتش گفتم من باید امشب وقت بزارم و گوش جان بسپارم به آگاهی های جدید ….

    چون امروز صبح استاد تو فایل جلسه دوم قدم نه گفت وقتی میگی راه حل مسائل من دست خداست و بهم گفته میشه آماده باش که بشنوی …خداوند سریع الجوابه …

    و الحمدالله با اینکه داشتم مقاومت میکردم با بهونه های حالا سرفرصت مناسب میام گوش میدم …

    الله دوباره زد روی شونه م و گفت سعیده خانوم !

    مگه تو نبودی چند روز مغز منو خوردی ؟ هی می‌پرسی هی می‌پرسی ؟

    بیا سوالت رو انداختم به دل مریم جانم تا از استاد بپرسه که جوابت رو بگیری ….

    پس امشب بیدار باش … بهونه هارو بزار کنار ….

    و با گوش دلت بشنو ….

    (اینو تو پرانتز بگم چون ذوقش دارم … خیلی وقته سر نماز وقتی میرسم به سلام دادن و میگم السلام علینا و علی عبادالله صالحین … صورت شما نازنینا میاد جلو چشمم 🥰🥰🥰🥰 خواستم بدونید سر هر نماز از ته دل بهتون سلام میدم 🤍)

    استاد بی نهایت سپاسگزارم برای ضبط این فایل و بگم نمیدونی چقدر این سوال ها تو مغزم میپیچه و هی خودم رو به چالش میکشم ….

    که چرا از لحاظ مالی اون پیشرفتی که میخوام حاصل نمیشه ؟

    ی وقتایی حالم بد میشه و میگم نه باید ذهنم رو کنترل کنم …ازونطرف کلمات مقاله ی بی نظیر مریم جان در مورد قوانین ترمز و گاز میاد جلوچشمم نکنه من دارم برای از بین بردن ترمزمم انقدر مقاومت دارم و نمی‌خوام حلش کنم؟

    اصلا بزارید از خودم بگم ….

    سلام از این سعیده دویست و چند روزه ….

    که زندگیش پر بود از کمبود …پر از غصه …پر از ناخواسته …پر از ادای مظلومیت ….پراز افکار خودکشی ….پر از احسااس بی ارزشی …پر از …. الی ماشاالله ….

    تقریبا یک سال قبل از این ٢٠٠ روز من با این مسیر و راه آشنا شدم ….دقیقا در لبه پرتگاه زندگی ….

    و کم کم از پرتگاه به جای امن تر کشیده شدم و اوضاع رو رو به بهبود رسوندم …

    انگار یک دیوار سیاهِ قیری رو خاکستری کردی ….

    اما انقدر این خاکستری برات جذابه که هر روز هرروز شکرگزار خدایی …

    و الله چه قشنگ گفت …

    «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»

    و در یک شب بارانی زمستانی …در حالیکه تابه حال اسم استاد را نشنیده بودم …و هیچ نشانی ازش نداشتم ….

    با یک مصاحبه استاد با دوستان هدایت شدم به سایت استاد عباسمنش و

    بوووومب

    روز های پر برکت پشت هم شروع شد …

    و من هدایت شدم به شروع دوره دوازده قدم …

    و چی بگم ازین همه آگاهی ناب ….

    سعیده عاشق خدا شد …

    سعیده در آغوش خدا جا شد …

    زندگی رنگ صورتی گرفت ….

    راه نفس باز شد ….

    زندگی زناشویی عالی شد ….

    رابطه با اطرافیان روز به روز بهتر …

    امید به زندگی روز به روز بیشتر …

    و نتیجه پشت نتیجه …

    و بزرگترین دستاورد زندگیم … شد حال خوب … شد اشتی با خدا …شد اشک های روون روی صورتم…

    من با استاد خدارو شناختم ….و این عالیترینش بود …

    فقط یک راه مونده بود …ثروت ….

    شغل کارمندی و ثروت …از کجا چه جوری ؟؟؟

    از کدوم راه ….

    جلسه به جلسه دوازده قدم رو پیش رفتم تا الان که قدم دهمم….زندگی هر روز بهتر از دیروز اما نتیجه مالی نمیومد ….

    با خودم گفتم حتما باید دوره روانشناسی ثروت رو بگیرم تا راه باز باشه … پولش رو ؟ نه نداشتم ….

    اومدم ٢هفته لیزری روی چگونه در آمد خود را ٣برابر کنید کار کردم ….اول دفترم نوشتم مقدمه خرید دوره روانشناسی ثروت …

    و کمتر از ٢ هفته به طرز معجزه آسا پول دوره برام اومد و من خریدمش

    و بازم هم پیش رفتم پیش رفتم اما نتیجه مالی که میخواستم درست نشد ….

    نمیدونم …شاید تو این مورد من توهم زده بودم …که منتظر ی چیزی اون بیرون بودم تغییر کنه ….

    و انگار هنوزم هستم …

    سعی میکنم تمرینارو انجام بدم … باور فراوانی …باور معنوی بودن ثروت…

    اما … به نقطه حرکت کردن که میرسم ی چیزی نگهم میداره…

    حتی الآنم که دارم مینویسم باهاش مقاومت دارم ذهنم میگه که چی ؟ چه اهمیتی داره نوشتنش ؟

    اما من به نجوای شیطانیش گوش نمیدم مینویسم و توکل میکنم به الله که هدایتم می‌کنه …

    من این روزا همش دارم فکر میکنم من اصلا به چی علاقه دارم ؟ من اصلا چه کاری میتونم شروع کنم ؟

    من عاشق شغلم که پرستاریه هستم و با عشق کار میکنم

    با علاقه میرم سرکار

    اما این شغلی نیست که منو از نظر زمانی و مکانی آزاد بزاره ….

    این شغلی نیست که بتونم ازش انتظار پیشرفت داشته باشم و درآمد هایی که تو رویامه ….

    اما هیچ ایده ای هم برای شروع شغل جدید ندارم …هیچی…

    پر از انرژی ام برای حرکت ….

    روزانه ٨ساعت کار پرستاری در icu

    … ما بقی ساعت ها کار منزل و رسیدن به دخترای دوقولوم

    از روزی ٣تا ۵/۶ ساعت دارم به فایل های استاد گوش میدم و روشن کار میکنم ….

    و واقعا سراسر انگیزه وشور هستم که قدم اول رو بردارم …

    من نمی‌خوام شاگرد تنبل و توهمی باشم …

    خدای مهربانم …می‌دونم که صدام رو می‌شنوی …

    دست منو بگیر ….منو هدایتم کن به مسیر درست ….

    منو ببر به مسیر پرواز نعمت و ثروت …

    خدای مهربانم ….از طریق بی نهایت دستانت با من حرف بزن…

    من آماده دریافت الهامات هستم 💚🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 816 روز

      به نام خداوند نور

      سلام سعیده جان

      واقعا که چقددددر بهت تبریک میگم برای کنترل ذهنت برای پایداری در مسیر برای عملکرد صحیح و مناسبت

      خوندن این کامنت که مال دوسال پیشه و کامنتهای الانت واقعا منو شگفت زده میکنه

      که اگه در مسیر بمونیم مسیر هر روز روان تر و بهتر میشه

      نتایجی که شما تا الان گرفتین و ثبت کردین برای من شبیه معجزست

      اینکه چطور میشه یه آدمی از یه شغل نسبتا سخت بیاد بیرون و در عرض یک ماه برسه به یه شغل فوق العاده چطور خداوند هدایت میکنه چطور خداوند دستانشو میفرسته چطور کارهارو انجام میده

      ففط باید بیشتر باورش کنیم باید بیشتر روی خودمون کار کنیم باید قلبمونو باز کنیم به سوی خداوند

      خیلی خیلی احساس خوبی دارم نسبت به کامنتهایی که مینویسین کلی چیز ازتون یاد میگیرم و الگوی واضحی هستین که نشون میده اولا نباید منتظر نتایج یهویی باشیم و باید تکامل طی بشه دوما اینکه میشود فقط ادامه بده میشود

      این کامنتو براتون نوشتم تا خودتون جملات دوسال پیشتون رو بخونین و مطمئنا چقدر قلبتون رو محکم تر میکنه و در مسیر استوار تر میشین

      امیدوارم خیر و برکت و سعادت دنیا و آخرت در زندگیتون جاری باشه

      عااااشقتممم

      از قلب اصفهان تا جزیره ثروتمند کیش میبوسمت

      درپناه رب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یاسر صابری گفته:
      مدت عضویت: 1620 روز

      سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان و خانوم سعیده عزیز…

      اول از همه باید بگم که مدت خیلی زیادی میشه که کامنت های زیبای شما خانوم شهریاری عزیز زو میخونم و همیشه شما رو تحسین میکنم برای درک قوانین و اجرای آن در زندگی خودتان و نتایج عالی که بدست آردید و اون کامنت های زیبا که همیشه آیات و کلام خداوند در آن نقش و نگار دار واقعا که تحسین برانگیز هستید …

      الان که کامنت زیبای شما را خواندم و به آن هدایت شدم ساعت 5 صبح هست و خیلی برام جالب شداز ایکه ببین کار کردن روی باور ها میتونه چقدر زندگی تو رو تغییر بده به سمتی که تو دوست داری . این کامنت شما یک ردپای خوبی هست اول برای شما و بعد برای بقیه دوستان که در مسیر هستند و بدونند که قوانین جواب میده فقط باید ترمز ها رو برداری و بذاری هدایتها برات کار ها رو انجام بده .

      مسیر رسیدن به خواسته ها و اهداف یکی هست برای همه انسان ها . فرقی نداره چه شغلی داری یا در کجای این کره خاکی زندگی میکنی . بلکه تنها چیزی که فرق داره طرز فکر کردن و باور داشتن به آن موضوعی هست که باهاش برخورد کرده ایم

      خیلی کنتراست خوبی بود این کامنت شما برای من که انگیزه منو بیشتر کنه برای قدم برداشتن بهتر و باایمان حرکت کردن در مسیر چون نتایج الان و اون موقع شما برایم واضح و روشن هست

      از صمیم قلب آرزوی خوشبختی در این دنیا و آخرت رو برای شما دارم و اینکه با این همه سخاوت وقت میذارید و از نتایج خوبتون برای ما مینویسید ممنون هستم و اید وترم تا از شما نتایج بهتر تری رو بشنوم

      به اید آنروزی که در مداری قرار بگیرم که دوستانی هم چون شما را ملاقات کنم و از خوشبختی ها و نتایج خودمان باهم صحبت کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زینب ندرلو گفته:
      مدت عضویت: 1062 روز

      به نام خدای هدایتگرر

      سلام به سعیده ی عزیزم

      آنقدر قشنگ هدایت شدم به این کامنت که خودم هنوز هنگم

      تو بعصی فایل ها کامنت هاتو میخوندم و لذت می‌بردم

      ولی ایندفعه فرق داشت

      ایندفعه به صدای قلبم گوش کردم

      وقتی دیدم رو فایل جدید استاد کامنت گذاشتید خوندم کامنت رو و احساس گردم قلبم باز شده

      کیف کردم

      ذوق کردم که بخدا مسیر همینه جواب میده یکی جواب گرفته منم‌میگیریم

      بهم الهام شد که برم از اول کامنت هاتو بخونم

      اولین کامنتت تو این سایت برای عوض کردن پروفایل

      خدایاااا آخه چی‌بگم از هدایتت

      چند رو پیشبه دلم افتاد عکس پروفایل بزارم ولی نجواهای ذهنم گفت ولش کن سری قبل انجام دادی نشد ایندفعه هم نمیشه و از نطرم کار سختی بود

      ولی وقتی کامنت شما رو دیدم گفتم حتما باید این کارو بکنم

      متن رو خوندم

      این کار ساده ای است

      خدایا خودم گیج و مات مونده بودم چرا من ایندفعه این متن رو ندیدم

      البته جای تعجب نداره در مدارش نبودم

      خلاصه که رفتم بازم نشد ولی گفتم زینب اگه یه کاری سخته یعنی مسیر اشتباه همش بحث ترمز می‌اومد تو ذهنم

      دیدم آره مدام دارم به خودم میگم سخته بابا ولش کن

      قربون خدای مهربونم برم که از اون لحطه ایکه گفتم من‌میتونم اینهمه آدم تونستن منم میتونم و باید راحت راحت باشه

      ایده های اومد که خیلی راحت این کارو انحام دادم

      و تونستم پروفایلم رو عوض کنم

      خلاصه شروع کردم به خوندن کامنت هات تا رسیدم به این کامنت

      همش این چند مدته به کامنت بچه هایی هدایت میشم که دغدغه اشون ثروت بوده و کلی نتایج گرفته

      ولی از. لحاظ مالی پیشرفتی نکرده بودن ولی اطمینان داشتن که نتیجه میگیرین و الان دارم با چشم های خودم میبینم چه نتایج خوبی گرفتن وقتی ادامه دادن

      یه نکته تو کامنتت بود که خیلی نظرمو جلب کرد و آگاهی بود که امروز باید به دستم می‌رسید

      شاید تو این مورد من توهم زده بودم …که منتظر ی چیزی اون بیرون بودم تغییر کنه 

      خدایا آخه چی بگم هزار بار شکرت

      سعیده عزیزم ازت ممنونم به نجوای شیطان گوش نکردی و نوشتی این کامنت رو

      دقیقا همینه

      منم همش منتطرم چیزی از بیرون تغییر کنه

      غافل از اینکه من بباید از درون تغییر کنم تا دنیای بیرونم تغییر کنه

      من خیلی تغییرات تو جنبه های دیگه زندگیم کردم

      ولی از لحاظ مالی نتونستم تغیری آنچنانی بکنم

      کامنت شما برام تلنگری بود که چرا دنبال تغییر یه چیز بیرونی

      تو باید از درون تغییر کنی

      از درون به آرامش برس دنیای بیرونت پر میشه از آرامش

      سعیده عزیزم برات از ته ته قلبم آرزوی موفقیت میکنم و تبریک میگم بهت برای تو‌تک موفقیت هات و نتیجه هات

      لایقبهترین هایی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نوید گفته:
    مدت عضویت: 3186 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز🙂

    خداوند رو سپاسگزارم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داده🙏

    خدا رو شکر میکنم که امروز هم در مسیر دریافت هدایت‌های خداوند بودم🙏

    اول اینو بگم که من این ماشین‌تون رو خیلی دوست دارم😍

    هم رنگش

    هم مدلش

    هم اسمش

    هم آپشن‌هایی که داره

    تو دوزی چرمی که داره

    و اینکه واقعأ برازنده شماست 🙂

    ایشالا همیشه به سلامتی ازش استفاده کنید

    سفرهای خوب و لذت‌بخش رو باهاش تجربه کنید

    و من هم در کنار شما از دیدن این نعمت شاد باشم و لذت ببرم🙂🙏

    🌹

    بریم سراغ موضوع این فایل که واقعأ در زمان مناسب قرار گرفت روی سایت👌👌

    کلا فایلهایی که باعث میشه من فکر کنم رو دوست دارم💡

    من حدود ۱۰ سال پیش فروشنده بودم و برای کسی کار میکردم و این خواسته در من بود که برای خودم کسب و کاری رو شروع کنم. دوست داشتم خودم صاحب کار خودم باشم و به اصطلاح باغچه خودم رو بیل بزنم

    همیشه به داشتن مغازه و کسب و کار خودم فکر میکردم

    به اینکه ایده‌های خودم رو اجرا کنم

    اینکه پول بسازم

    اینکه دوست دارم دکور مغازه‌م چطوری باشه

    اینکه دوست دارم چیدمان مغازه‌م چطوری باشه

    اینکه دوست دارم چه نوع جنسهایی تو مغازه‌م بفروشم

    و …. اینکه کلا به خواسته‌هام فکر میکردم و تو ذهن و دنیای خودم همش اینا رو مرور میکردم

    الان که با دیدن این فایل کمی به اون زمانها فکر کردم دیدم:

    اولا: من در مورد فکر کردن به خواسته‌هام با کسی صحبت نمیکردم (چون وقتی با کسی که تو مدار من نیست در مورد خواسته‌هام حرف میزنم اون شخص اولین چیزی که به ذهنش میاد موانع مسیر و نشدن‌های اون کار رو به من نشون میده و باعث دلسرد شدن من میشه)

    برای همین هم استاد میگه نباید در مورد این مسائل با کسی حرف بزنم که به نظرم نکته خیلی مهم این فایل بود

    دومأ: من در اون موقع نه به آسان بودن مسیر و نه به سخت بودنش فکر میکردم.

    فقط به خواسته‌م فکر میکردم

    انگار ذاتأ میدونستم که باید فقط به خواسته‌م توجه کنم، بدون در نظر گرفتن شرایط الانم

    و نتیجه این شد که دستان خدا اومدن تو زندگیم و مسیر و برام هموار کردن

    درها باز شدن

    درهایی که من اصلا فکر نمیکردم چنین درهایی هم هستن

    افرادی اومدن که به من سرمایه دادن برای اجاره مغازه

    افرادی اومدن و به من جنس دادن که بریزم تو مغازه

    افرادی اومدن و از من خرید کردن

    من هدایت میشدم به افراد و مغازه‌هایی که جنس‌های خوب و پر سود میخریدم

    ایده‌هایی به من گفته میشد که سود بیشتری میکردم

    الان که مرور کردم اون زمان رو، متوجه شدم که من به هر چیزی فکر میکردم به جز سختی‌های مسیر

    من به هر چیزی فکر میکردم به جز مسائل

    من به هر چیزی فکر میکردم به جز نشدن‌ها

    ولی الان میشینم با افراد در مورد چیزی که میخوام انجام بدم حرف میزنم و در تمام موارد، اون افراد فقط در مورد نشدن و مسائل و سختی‌ها حرف میزنن و باعث میشن توجه من هم بره روی موانع، و اقدامی نکنم.

    خیلی مهم‌ه که من به چی توجه میکنم

    تجربه‌های استاد و خانم شایسته باعث شد من متوجه باگ‌های ذهنی الانم بشم

    که چرا مثل قبل زندگیم روان و لذت بخش نیست؟

    چرا مثل قبل کارهام به آسانی انجام نمیشه؟

    چرا مثل قبل همه چی در زمان مناسب و مکان مناسب اتفاق نمی‌افته؟

    چرا…؟!

    چون من با هم‌نشینی با افراد نامناسب توجه و تمرکزم روی مسائلی هست که نباید باشه.

    👌

    مگه این سایت چی کم داره که من به دنبال هم‌نشین و هم‌صحبت در بیرون از این سایت هستم؟

    دیشب به خودم گفتم تا یک هفته خودم و حبس میکنم تو خونه و با افراد نامناسب قطع رابطه میکنم و امروز دیدم استاد دقیقأ در مورد همین موضوع که پاشنه که چه عرض کنم ستون آشیل من هست صحبت کردن.

    من به خودی خود اصلا در مورد خواسته‌هام به سختی‌های مسیر فکر نمیکنم، ولی وقتی در مورد ایده‌ای با کسی صحبت میکنم در تمام موارد اون اشخاص فقط به سختی‌ها و نشدن‌ها فکر میکنن.

    مثلا همین هفته پیش ایده‌ای در مورد واردات یک کالایی به ذهنم اومد که بازار خیلییییی خوبی تو ایران داره.

    زنگ زدم به یکی از اقوام و در موردش با اون حرف زدم

    اگه گفتین اولین چیزی که گفت چی بود؟؟!

    باید اول ببینی میشه این کالا رو وارد کرد؟؟!!😳

    گفتم حتمن میشه که الان تو ایران هست و دارن میفروشنش دیگه!!

    این همه مردم دارن میفروشن و این همه مردم هم دارن میخرنش و استفاده میکنن

    گفت نهههههههه

    ی سری کالاها رو به هر کسی اجازه وارد کردن نمیدن و از این حرفا…

    تا اینو گفت سریع حرف و عوض کردم و گفتم بعدا در موردش حرف میزنیم، پشت خطی دارم😁

    الان این فایل باعث شد بفهمم چرا اقدام نمیکنم!

    چون با افراد نامناسب در مورد ایده‌هام حرف میزنم و دیدگاه نامناسب اون افراد باعث میشه من توجه‌ام بره روی موانع و نشدن‌ها و در نتیجه اقدام نکنم💡👌

    خداوند برای بنده‌اش کافیست

    اقا جان با خدا حرف بزن

    (به خودم میگمااااااااا)

    فقط با خدا حرف بزن

    چون فقط اونه که مسیر و برات باز میکنه

    فقط اونه که هزاران دست داره برای کمک به تو

    آدما فقط دو تا دست دارن

    عقل سلیم میگه اعتماد کردن به نیرویی که هزاران دست داره برای کمک کردن منطقی‌تره تا انسانی که دو تا دست بیشتر نداره

    چقدر این فایل آگاهی داشت برای من

    چه مانع بزرگی رو درونم پیدا کردم با این فایل

    👏👏👏👏👏

    سپاسگزارم از خداوند که هدایت‌هاش دقیق و بدون خطا هست

    استاد ممنونم از اینکه این آگاهیا رو با عشق و بی‌منت در اختیار ما قرار میدید🙏❤️🙂

    برای شما و دوستانم در این مسیر، سلامتی، شادی و ثروت آرزو میکنم❤️🙂💰

    خدایا هدایتم که به مسیر مستقیم🙂🙏

    در پناه الله مهربان باشید 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      سعید عباسی گفته:
      مدت عضویت: 1158 روز

      دوست عزیز دیدگاهتون بسیار عالی بود و چقدر لذت بردم، بسیار سپاسگزارم از به اشتراک گذاشتن نظر ارزشمندتون. پاشنه آشیل من عدم باور نتوانستن، منظورم اینه که من شک ندارم راهیو که انتخاب کردم درسته، مثلا من میخوام مدرک آیلتسم رو بگیرم، و بتونم از طریق بورسیه تحصیلی از ایران برای گرفتن مدرک دکتری که به شدت عاشقشم ، بتونم برم… من فکر میکردم که سطح متوسط نزدیک به پیشرفته دارم ، چون ترجمم خوب بود، صحبت کردنمم خوب بود، بعد رفتم معروفترین کلاسهای آیلتس ایران شرکت کردم، که اونجا متوجه شدم بخاطر پول منو ثبت نام کردن در صورتیکه من اصلا سطحم پایین‌تر بود، هر ترمی شامل ۲ ماه میشد و من اصن نکشیدم که بیشتر از ۱ ماه کلاسارو شرکت کنم، دیگه کلاس رو ادامه ندادم.. البته این هم هدایت پروردگار مهربان من بود.. من از قبل چند فایل آموزشی رو تو یوتیوب دنبال میکردم ولی یهویی این ایده به ذهنم اومد که تو باید ار ابتدای ابتدا شروع کنی چون در گذشته بصورت مدون یاد نگرفته بود، خدا شاهد بهترین سایت های آموزشی و بهترین کتاب هارو الان دارم… و حتی یک درصد شک ندارم بهترین مسیر رو انتخاب کردم، اما اما اما… پاشنه آشیل من باور منه، باور من محدود… و چون همونطور که استاد عزیزم گفتن من در طول مسیر به چگونه شدن فکر میکنم..

      مثلا میگم اولا تو الان ۳۳ سالته داری تازه از اول شروه میکنی،

      بعدشم باید مقاله آی اس آی بدی که هنور اصلا بلد نیستی چجوری مقاله بنویسی، تا بخوای یه مقاله ژورنالی بدی

      باید استاد پیدا کنی، که تو هنوز نمیدونی چجوری استاد پیدا کنی…

      وقت داره میگذره و تو هنور اولی

      و…..

      در صورتیکه من حتی دنبال الگوها نگشتم حرکتی نکردم که بخوام نتیجه بگیرم… پروردگار تو مسیر که دستش باز و میتونه به من ببخشه و من رو هدایت کنه و اینو من امروز با همه وجودم پذیرفتم و شکرگزار خداوند هدایتگرم هستم و از استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربانم سپاسگزاری میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سعيده حسینی اقبال گفته:
    مدت عضویت: 1189 روز

    سلام

    استاد من ممنون هستم از شما که به ما شیوه کسب و کار رو یاد میدید و از هر فرصتی دارید استفاده میکنید که به ما مسیر درست رو بگید. استاد من خودم از اون ادم هایی هستم که تازه یک هفته یا ده روز هست که درک درستی از قانون پیدا کردم که به لطف دوره فوق العاده احساس لیاقت و دوره روانشناسی ثروت 1 هست. 10 روز قبل فکر میکردم من میشینم توی دفترم و فقط روی باورهام کار میکنم خدا خودش بره همه کارها رو انجام بده اما الان داره کم کم ذهنیتم تغییر میکنه که من با باورهای درست حرکت میکنم و خداوند مسیر رو برای من راحت میکنه و در راستای حرکت و هدفگذاری که من انجام میدم با هزاران دستش میاد به کمک من. شما به من یاد دادی هر شخصی که ایمان داره و حرکت میکنه به اندازه 200 نفر هست. استاد یه روز داشتم طبق گفته شما توی ماشین به جای اهنگ با خودم حرف میزدم و یهو متوجه شدم من پر از ترس هستم و پر از باورهای محدود کننده که در کنار کماگرایی مثل قول و زنجیر جلوی حرکتم رو گرفته. خیلی با خدا حرف زدم و ازش خواستم کمکم کنه و بعد استاد کم کم تلاش کردم تغییر کنم که البته من نبودم خدا بود که هی فرصت میداد و هی میگفت حالا این کارو انجام بده. استاد خیلی چیزا داره عوض میشه اما دوست دارم بیام از نتایجم بهتون بگم چون شما بهترین استاد من هستید و منم دوست دارم شاگرد خوبی براتون باشم. استاد یه نکته ای بگم شاید برای بچه ها هم کارساز باشه. تغییر من از پذیرش شروع شد و دوست دارم که اینو به بچه ها هم بگم. قبل از اینکه این تغییرات اساسی توی وجودم شکل بگیره مثلا یه فایل استاد رو گوش میدادم بعد میگفتم نه اینجاش که من اکی هستم برم اون کارو انجام بدم. باز بعدش میگفتم نه این که به درد من نمیخوره من برم سراغ فلان چیز. یه روزی خدا اگاهم کرد با مصاحبه استاد با دوستان بود که متوجه شدم هر کسی (بخ خصوص اقا رضا عطارروشن) شرایطش تغییر کرده اینجوری بوده که اموزه های استاد رو مثل وحی منزل پذیرفته و هر چیزی ایشون گفتن انجام دادن. نگفتن که اینو انجام میدم و اینو انجام نمیدم به خودشون گفتن ببین اگر من اکی بودم که توی این شرایط نبودم. پس اگر من میخوام به جایی که استاد میگه برسم پس باید هر چیزی ایشون میگه بدون یک واو جاهجا کردن انجام بدم. استاد به الله قسم با همین نیتی که کردم و پذیرش استاد پذیرش این که الان باورهام درست نیست و باید تغییر کنم تا نتایج تغییر کنه همه چی شروع به تغییر کرد. وقتی شروع کردم به یادگیری که یک احساس ارزشمندی فوق العاده توی من ایجاد شد. بعدش اومد گفتم من ورودی مالی کسب و کارم صفر هست پس من میپذیرم که باید با تکامل بیشتر بشه. اومدم گفتم من میخوام 1 میلیون و نیم درامد کسب و کارم باشه. استاد شاید کم باشه ولی من یاد گرفتم به قانون تکامل احترام بذارم وگرنه زیر چرخ جهان له میشم. به خاطر همین با پذیرش گفتم من فقط میخوام یک میلیون و نیم بسازم. حرفای اقا رضا عطار روشن هم توی گوشم بود و بعد از سه چهار ساعت یک نفر از کرمان با من تماس گرفت که اصلا نمیدونم کی شماره من رو بهشون داده بود و توی 24 ساعت 4 میلیون تومن با انجام یک پروژه توسط کسب و کارم به حسابم واریز شد.

    استاد به خدا قسم که همه چی از تغییر من شروع شد. وقتی قبول کردم که این باور این رفتار نتیجه اش ورودی صفر مالی هست. اگر من میخوام ورودی مالی داشته باشم باید تغییر کنم باید باورهام عوض بشه باید اونجوری که استاد میگه رفتار کنم و توی 24 ساعت قانون جواب داد. تارگت بعدی رو گذاشتم 7 میلیون، استاد میخوام تکاملم طی بشه میخوام یک شخصیت ثروت ساز بسازم. میخوام خودم در کنار کارم رشد کنم. کلی چیز یاد بگیرم و وقتی مثلا میشه درامدم 500 میلیون تومن به همون اندازه مهارت کسب کرده باشم احساس لیاقت درونی داشته باشم. بگم به لطف الله و پیروی از قوانین بدون تغییر خداوند با تغییر شخصیتم به این نقطه رسیدم. مطمینم اون لحظه مملو از ارامش و احساس خوب هستم.

    ممنونم استاد بی نهایت از شما سپاسگزارم و از خداوند که من رو در مسیر مستقیم هر لحظه هدایت و حمایت میکنه.

    در پناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.

    هوالحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1346 روز

      سلام‌ سعیده ی عزیزم‌

      سلااام‌و‌سلامتی و‌نور‌و‌عشق و رحمت الله به قلب سلیم و روح توحیدی عزیزت

      راستش من حتی کامنت خوندن هام هم هدایتیه،بهش میسپرم خودش منو ببره جایی که به اندازه ی وقتی که میزارم کیفیت هم دریافت کنم،البته اولا اینجوری نبودا،طی تکامل به اینجا رسید.

      بعد داشتم همینجوری توی کامنت ها میگشتم یهو اسمت رو‌دیدم و اگر اشتباه نکنم همیشه اسم قشنگت رو‌ پای فایو استار های کامنتم دیدم،دقیقا همون لحظه ای که عکست رو دیدم گفتم عزییییزم تو چقدر ناااااازی ،کلی چشام قلبی شد،بعدش که میخواستم برم همون جریان هدایت گفت کامنت سعیده رو‌بخون حتما

      کامنتت رو خوندم وکلی ازت یاد گرفتم، ازت ممنونم که انقدر خوب نوشتی ،واقعا قانون تکامل رو باید اصل و اساس هر هدفی قرار بدی،باید بیماری کمالگرایی رو با اصل بهبود گرایی شفا بدی و بهبود های کوچیک و‌مستمر رو ببینی

      یهو میبینی اون تیکه الماس های ریز ریز،برات یک کوه الماس شده،و تو به تموم اهدافت رسیدی درحالیکه از تموم این مسیر لذت بردی.

      سعیده ی عزیزم،هم نامِ زیبای دل انگیزِ دلنشین،دووست دارم دختر

      بوووس به کله ت فراوانِ فراوان

      درپناه نور باشی همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        سعيده حسینی اقبال گفته:
        مدت عضویت: 1189 روز

        سلام سعیده عزیز

        امیدوارم که سرشار نور و رحمت الهی باشی

        خیلی خوشحال شدم کسی برام کامنت نوشته که همیشه کامنتاش واسم ایمیل میشه و تقریبا هر شب یک کامنت از شما رو میخونم. بی نهایت تحسینت میکنم و از خداوند هدایت الهی ویژه برات میخوام.

        من هر بار که پروفایل شما رو جک میکنم میگم چه قدر خوش سلیقه عکس میگیرن واقعا عالی هستید.

        وقتی نوشتید اومدم جنوب چه قدر خوشحال شدم که جغرافیای زمینی ما رو بهم نزدیکتر کرده چون من بوشهر زندگی میکنم و از همین جا با کسب اجازه از استاد شما رو دعوت میکنم که در اولین فرصت به دیار عشق شهر دلنواز بوشهر تشریف بیارید، امیدوارم دعوت من رو بپذیرید و خیلی زود ببینمتون.

        همیشه از شما و مسیرحرکتتون یاد میگیرم و بینهایت این حجم از شکیبایی و تغییر رو تحسین میکنم چون شما اهل عمل به اموزه ها هستید، آفرین.در پناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.

        هوالحق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: