اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این مثال هایی که میزنم به عینه خودم دیدم و به آن ها اطمینان دارم.
شهری که من هستم،در زمستان هوا بسیار سرد است به گربه ها جای گرم و نرم دادند و دقیقا همین جایی که گربه ها به علت احساس ترحمی که داشته اند باعث شده تنبل شوند و موش ها مشکل دار شوند و چون به گربه ها غذا میدهند نمیتوانند شکار کنند و در طولانی مدت قدرتی که خداوند داده است را از بین میبرند.
شخصی هست که فامیل من است و مقداری معلولیت جسمی دارد،فامیل ها و مخصوصا مادرش به قدری تنبل و ترسو تربیت کرده اند که از کوچکترین چیزها میترسد و نمیتواند وارد آن ها بشود،به علت اینکه معلولیت دارد میخواستند کمکی کرده باشند ولی مشکل بیشتری برایش به وجود آورده اند این موقعی است کا افراد(عموم جامعه) دلشان به رحم می آید و این با قوانین جهان تطابق ندارد.
در واقع باید با جهان حرکت کنی یا زیر چرخ های جهان به شوی و کار راحتی است همراه شدن با جهان و همگام بودن و حرکت به سوی سعادت و خوشبختی.
وقتی این فایل دوباره گوش کردم ( چون قبلن هم چندباری گوش داده بودم) فهمیدم هم دقتم تو گوش دادن بیشتر شده هم فهمم و واقعا خوشحال شدم که دارم درک بیشتری از قانون پیدا میکنم
استاد با اینکه هنوز باید خیلی رو این باور کار کنم که من خالق زندگی خودم هستم و سرنوشتم تو دستای خودمه، وقتی همینکه یکم همه چی خوب میشه خوب پیش میره به خودم میگم ببین وقتی تغییر کنی دنیا برات گلستون میشه، مثل یه هدیه جذاب که انگیزرو واسه ادامه دادن بیشتر میکنه
( الان که حرف از هدیه زدم، یادم اومد که هر روز تو تمرین کد نویسیم به خدا میگم خدایا امروز هم یه فوقالعاده بهم بده که حسم بهتر بشه و خوشحال بشم
باورتون نمیشه، یه اتفاق هایی میفته که فقط هزاران بار ازش تشکر میکنم، شده یه باور برام که حتما خدا بهم هدیمو میده و از طرفی یه محرک هم برام شده که بیشتر رو نکات و اتفاقات مثبت روزم تمرکز کنم و آخر شب ها با سپاسگزاری تک تک موارد مثبت میگم این همون هدیه هست که خواسته بودم و احساس میکنم که روزم برام جذاب تر و قشنگ تر میشه)
و در مورد این فایل هم باید بگم که از وقتی که با توجه به آگاهی های شما، متوجه شدم دلسوزی کردن برای کسی مساویه با شرک، تمام تمرکزم گذاشتم رو این موضوع که تو خودم حلش کنم و الان خداروشکر وقتی کسیو میبینم که نیازمند به کمک مالی یا هرچیز دیگه ای هست میگم اون آدم طبق قوانین و عدل خدا سرجای خودشه و این حس کنترل میکنم و اگه حتی بخوامم به کسی کمک کنم قبلش این سوال از خودم میپرسم که برای چی میخوای کمکش کنی؟ بخاطر اینکه میخوای حس خوبت بهتر بشه؟ یا اینکه دلت براش میسوزه؟ یا اینکه میخوای توجه کسیو جلب کنی یا پیش خودت بگی من چه آدم خوبیم که به بقیه کمک میکنم؟!!
این سوالا کمکم میکنه که بهتر بتونم حس اون لحظمو درک کنم و بتونم کار درست انجام بدم که از روی بی ایمانی دلسوزی نباشه
اون خاطره ای که استاد تعریف کردید یاد بچگی های خودم افتادم، البته من اونموقع خیلی بچه بودم و چون خونه حیاط دار داشتیم یکی از سرگرمی ها، علاقم این بود، کلی با پافشاری و التماس، جوجه مرغ و اردک میگرفتیم که با خواهرم ازشون مراقبت میکردیم و باهاشون بازی میکردیم
خلاصه اینکه یبار یه چندتا جوجه خریدیم که یکیش معلول بود که تو اون شلوغی ها متوجه نشدیم و رسیدیم خونه دیدیم که اینجوریه
و ما هم فکر میکردیم که چون ناتوانِ هر روز با هر زحمتی که میشد بهش آب و غذا میدادیم و غافل از بقیه بودیم، قشنگ یادمه که خیلی دلمون به حالش میسوخت و فکر میکردیم خیلی باید ازش مراقبت کنیم تا خالش خوب بشه بزرگ بشه، اما بهرحال که طبق همون قانونی که استاد گفتن دووم نیاورد و جهان اجازه نداد که رشد کنه
حالا تو همون موقعیت بخاطر اینکه توجه ما همش به اون بود یکی از جوجه سالمامونم از دست دادیم
که من واقعا تازه متوجه شدم که دلیل همه اون اتفاقات چی بوده
و واقعا این حرفتون درک کردم که قانون دنیا اینجوری نیست که تفکیک کنه همیشه همون کاری رو میکنه که طبق قوانینش باشه
که هر دفعه که بیشتر فکر میکنم معنی عدالت رو بهتر میفهمم
خداروشکر که این قانون تو این دنیا هست
و خداروشکر که ما هم الان میدونیم و بهتر میتونیم زندگیمونو خلق کنیم
تغییر کردن همیشه خوبه اینکه جرات داشته باشی از منطقه امنت بیرون بیای وارد مسیری بشی که لذت بخشه ارومه زیباست و دست تو دست خدا قدم زنان خوشحال پیش بری
تصورشم هم لذت بخشه
استاد جان ممنون که باز هم با این فایلتون من خیلی چیزهارو متوجه شدم و آگاهی بیشتری بدست آوردم
یه وقتایی فکر می کردم من آدم قوی ای هستم. شایدم بودم ولی نه همیشه و نه همه جا.
اما یه وقتایی آدم می خواد یه چیزایی رو به روی خودش نیاره و خودشو گول بزنه که من خوبم. من توی این مورد مشکل ندارم.
ولی راستشو به خودم بگم، من ضعیف بودم. یه جاهایی ضعیف عمل کردم
یه جایی خواستم که ضعیف باشم
یه جاهایی احساس کردم قربانی شدم
یه جاهایی از خودم گذشتم و به فکر بقیه بودم
چون من یه جاهایی خیلی از خودم برای بقیه مایه گذاشتم. خیلی از خودم گذشتم. از وقتم، انرژیم، ذهنم برای اینکه بقیه به احساس خوبی برسن.
حالا می فهمم چرا از این فایل به صورت کاملا مخفی فرار می کردم چون نمی خواستم با واقعیت روبرو بشم. نمی خواستم بپذیرم که ضعیفم..
سوم دبیرستان که بودم، پدرم فوت شد، من با اون تضاد خیلی درس ها گرفتم.
خدارو توی تنهایی های خودم پیدا کردم
خودم درس خوندم
دانشگاه رفتم
ارشدم رو گرفتم از یکی از بهترین دانشگاهها و چقدر نتایج عالی کسب کردم
من از بچگی کار کردم پول درمی اوردم کم بود ولی کار بود. از مغازه داری، از دوختن، از فروش عسل و همه ی اینا از بچگی اتفاق افتاد تا الآن که می بینم من چه کارهایی رو انجام دادم، از کلاس نقاشی و الفبا گذاشتن تا هنرم که شروعش کردم و الان مشغولشم
اما از مقطع ارشد، یه تضاد پیش اومد، اتفاقی که خودم رقم زدم با ترس هام.
بعد تا بیام بلند شم یکم طول کشید
دوباره بلند شدم، حرکت کردم، نتیجه داشتم و و و تا اینکه دوباره یه تضاد و عدم کنترل ذهن
و همه ی این تضادها دو ریشه ی بسیار اساسی داشت وقتی بهش نگاه می کنم. لیاقت و ایمانی که باید اونقدر روشون ریشه ای کار می کردم که درونم نهادینه بشه
ولی باز ایمان کافرانه که یه جرقه در تاریکی بود و لیاقتی که دست و پا شکسته منو جلو می برد.
اینو از تضادهام بیشتر می فهمم که دلیل اصلی اون ضربه هایی که از تضاد های بزرگم خوردم بخاطر همین عدم کنترل ذهن، باور به ضعیف بودن بود.
نمی گم خیلی ضعیف بودم چون نبودم ولی قوی هم نبودم.
اونقدر روی این فایل و هر جمله ی این فایل و لیاقت کار می کنم ان شاءالله که این قسمت از شخصیتم دگرگون بشه.
من نباید ضعف نشون بدم خودمو. من نباید ضعیف باشم. من هیچ وقت نخواستم که ضعیف باشم ولی یه جاهایی انگار نمی دونستم این ضعفه
و این یکی از پاشنه های من در برخی جنبه های زندگیم هست. بخصوص توی روابط…. بله من ضعیف بودم اما می خوام قوی باشمممم و براش حاضرم تلاش کنم و تعهد می دم که یه انسان قوی می سازم. یا می میرم یا قوی می شم. راه سومی وجود نداره.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان موحد و ثروتمندم
خداروشکر گزارم که در جمع فوق العاده شما هستم
خداوشکر گزارم که قدرت تعقل بهم لطف کرد
خداروشکر گزارم که مدار منو تغییر داد که بتونم از زاویه جدید و انشاءالله بهتر و درست تری به این فایل که تکرار شده نگاه کنم
خب من اول رفتم کامنتمو خوندم
دیدم کامنت بیراهی نبوده
ولی وقتی تشخیص داده شده که تو بازه زمانی کوتاه دوباره روی این فایل کار بشه، وظیفه من اینه بتونم یه نکته جدید توی فایل ببینم
و این بار من رسیدم به این کلمه فوق العاده
قدرت
خداوند عزیزمون و اون فرمانروای بلامنازع کاینات قدرتمندترینه و تنها قدرته
و البته که لایکلف الله نفسا الا وسعها
اگر به ظاهر تضادی برای من وجود داره خاطر جمع باشم که هرگز اون حاکم دادگر بیش از وسعت من بهم تکلیفی نمیده
بنابراین با قدرت به پیشواز زندگی برم
قوی باشم
همونطور که استاد گفتن یه خانم قوی باشم
تا بقیه رو به تعظیم وادارم
این درسته
وگرنه با پذیرفتن ذلت و توقع از دیگران برای موفقیت و رسیدن به خواسته هام به هیچ کجا نخواهم رسید
بقول امام حسین (ع)؛ هیهات منه الذله
و چقدر قدرت در همین واقعه ای که بر ایشون گذشت و الان بهش نزدیکیم مشهوده
قدرت اینکه از بیعت با یزید سرباز زد
اونم چه یزیدی
توی سه سالی که حکومتو بدست گرفت سه تا جنایت فوق العاده بزرگ انجام داد
در سال ۶۱ قمری، واقعه کربلا را رقم زد، سال ۶۳ قمری به مدینه حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از صحابه و حافظان قرآن انجامید و به واقعه حره معروف شد و در سال ۶۴ قمری نیز برای سرکوب مخالفانش، به مکه حمله کرد و کعبه را با مَنجَنیق هدف آتش قرار داد.
خب شما با قدرت بیای مقابل چنین فردی بایستی و بیعتشو پس بزنی و بگی مثل منی با مثل یزیدی بیعت نمیکنه
دیشب یه نکته جالبی توی انیمیشن ناسور دیدم
مربوط به واقعه ی کربلاست
اینکه امام حسین روز عاشورا ابتدا با شتر میان به میدان
این اوج قدرته در مقابل اون دشمن بسیار زیاد و مسلح
میان که براشون صحبت کنن و اونارو از گمراهی که توشن نجات بدن که خب اون قضیه هلهله کردن پیش میاد متعمدا که کسی صدای امام حسینو نشنوه
قدرت اونجاست که تو زمین کربلا رو بخری و بعد واردش بشی
قدرت اونجاست که ترس از عاقبت عهد و عیالت تورو مجبور نکنه به عمل به غیر حق و باورت
قدرت اونجاست که شب عاشورا اذن بدی هرکسی میخواد بره و تورو ترک کنه آزاده
قدرت اونجاست با وجود چندین و چندین داغ که در روز عاشورا دیدی بازم موقع حمله به دشمن مثل شیر حمله کنی و مثال زدنی مبارزه کنی
قدرت اون کنترل ذهن فوق العاده و بینظیر حضرت زینبه که فرمود : ما رایت الا جمیلا
پناه میبرم به خدا از روضه هایی که برای این خاندان قدرتمند میخونن و میخوان نعوذ بالله با ذلیل نشون دادنشون یه قطره اشک زوری از مردم بگیرن
اونا قوی بوودن
خوب زندگی کردن
و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن
بعد از واقعه عاشورا خیلی دنبال اسب امام حسین بود
چرا چون برای ایشون بود و متبرکک بود؟ که اگر اینطور بود چرا صاحبشو کشتین
نه….
چون عالی ترین و گرون ترین و تعلیم دیده ترین اسبها بود
این اوج قدرته
انشاءالله خداوند حق رو بر ما آشکار کنه
و این الگوهای فوق العاده رو از منظر درست ببینیم و درک کنیم
کامنتتون رو دوبار خوندم بار دوم با تمرکز بیشتر . الان که به ماه محرم نزدیکیم خداوند چه هدایتی کرد منو به کامنت زیبای شما . چقدر قشنگ واقعه کربلا رو توضیح دادید .
این چند روز تو ذهنم میگفتم من که دیگه به این ماه مثل بقیه نگاه نمیکنم ولی به این زیبایی که شما توضیح دادید هم نگاه نمیکرد و چقدر خوشحالم که خدا دید منو با کامنت زیباتون باز کرد .
با اجازه تون قسمتی از توضیحاتتون رو در فضای مجازی نشر میدم .
تحسینتون میکنم که به درک خوبی از این واقعا رسیدید .
قدرت
واقعا امام حسین قدرت و ایمان قوی داشت مثل ابراهیم شاید بشه گفت فقط ابراهیم خلیل الله نبود امام حسین هم جایگاه والایی دارند .
به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا من هر چه که دارم همه از آن توست خدایا من تسلیمم من توانایی هیچ کاری رو ندارم تو کمکم کن که قدرته مطلقی
سلام به اساتید مهربانم سلام به همفرکانسیهای عزیزم
من قبل از ورود به سایت و آشنایی با استاد
در جهل زندگی میکردم هر کاری میکردم بیشتر برای مردم بود تا خودم
مردم ناراحت نشن بگن چقدر تو خوبی
از هر کاری که میشد براشون انجام میدادم حتی از خودم و احوالاتم میگذشتم آخر ام هیچ و پوچ
و بعد فهمیدم قوی شدن رو میخوام بسه ضعیف بودن و قربانی شدن و این شد که خداوند مهربان منو هدایت کرد چون بهش گفتم من عاجزم من ناتوانم بیا دستمو بگیر
زمانی که من عجز بودنمو اعلام کردم ودست از همه کارهای اشتباه کشیدم و پذیرفتم که ناتوانم استپ کردم و به خداوند با عجز بودنم اجازه دادم که به زندگیم و مسائلم
وارد شود و وارد شد
ادعونی استجب لکم
تو بخواه من به تو میدهم به شرطه ایمان
خواستم ازش و دعوتش کردم به زندگیم از ته قلبم و اومد و تا الان که خدا رو شکر ایمان 80 برابر شده نتایجم عالی شده همه چیز عالی شده و راحت همه رو به خودش میسپارم و قوی شدم فهمیدم اگر ضعیف باشم له میشم و بلند شدم و حرکت کردم برای تغییر و قوی شدن و خداوند هم کنارمه الهی صد هزار مرتبه شکرت
دنیا دنیای تغییر و رشده باید ماهم تغییر کنیم وگرنه از زندگی لذت نمیبریم و خوار و پشیمان از دنیا میرویم
لذتی که قوی شدن داره هیچ چیزی نداره
وقتی به خداوند وصل هستی قدرت میگیری
اصل فقط خداست و بقیه فرع هستن
اگر خدا دو پیدا کنی و درکش کنی و باورش کنی او تو دو به همه چیز میرساند راحت و آسون تو نمیخواهی کاری کنی فقط روی خودت کار کن
آرام باش
عجله نکن
از زندگی لذت ببر صبور باش کنترل ذهن داشته باش تحسین کن و شکرگزاری زیاد بجا بیاور
خدایا شکرت که هر روز آگاهتر از روز دیگه میشم و تو هدایتم میکنی من ممنونتم ای خدای خوبم
استاد بی نهایت ازت ممنونم و سپاسگزارم از شما و مریم جانم برای تمام زحماتتون
درود بر شما استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش
گوش دادن به این فایل ذهن منو برد به 1389 زمانی که من یک باشگاه ورزشی داشتم و امکانات بسیار به روزی رو در اون زمان داشت من برای کسائی که پول نداشتند ورزش کنند هیچ شهریه ای دریافت نمیکردم چون اعتقادم و باورم بر این اساس بود که خدا وند به من سرمایه و امکانات داده من هم باید قسمتی از این داراییم را به صورت ارگان در اختیار دیگران قرار بدهم .
بعد از چند مدت کارم بجای رسید که این افراد آنقدر بیشر بیشتر شدند که اگر هم کسی که شهریه و هزینه خودشو پرداخت میکرد جا نبود که بیاد ورزش کنه و یواش یواش شرایط من از لحاظ مالی بهم ریخت و من بجای رسیدم که میرفتم پیش ادارات و ارگان های دولتی که به من کمک کنید چون مکان ورزشی من در حال فروپاشی یا ورشکستگی است و همه اون مدیران بعد از اینکه دلیل اون همه مشکل متوجه میشدند من رو بخاطر اون حس انسان دوستانه تشویق میکردند ولی هیچ کمکی به من نمیکردند ولی باز هم من در آن زمانها متوجه نشدم شاید اگر من با شما استاد عزیز آشنا نمیشدم هنوز هم در همان گمراهی با عشق و علاقه گذشته سرگردان هیران بسر میبردم و هم خودم و خانوادهم رو هروز ضعیف و ضعیف تر میشدم .
الان دیگه اون باشگاه وجود نداره ولی اون دلسوزیهای بی مورد هم دیگه خبری نیست و جاشو با قانون آفرینش و قانون اصل بقا عوض کرده خدا را هزاران بار شاکرم که من رو به این مسیر پذیرش و یاد گیری و خانواده بزرگ عباس منش آشنا نمود خدایا شکر خداراشکر خدایا شکر
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی و تمام دوست های عزیزم
روز شما به خیر و شادی
خیلی جالبه روزهای اولی که استاد این فایلو گزاشته بود روی سایت چون تو مدارش نبودم اصلا باهاش ارتباط بر قرار نمی کردم و به قول استاد از یه سری حرفای ایشون تو این فایل دردم می اومد!!
ولی الان بعد از یه سال خیلی تغییر کردم و به این نتیجه رسیدم که آره واقعا هر جا تو زندگیم از یه آدمی که خیلی دوسش داشتم ضربه خوردم به خاطر این بوده که بیش از حد اونو تو ذهن خودم بزرگ کرده بودم ، ازش بت ساخته بودم و به خدا مشرک شده بودم… حالا این بت ساختن می تونه در هر دو حالت باشه ، اگه شما خیلی به یه نفر وابسته بشی و فکر کنی اگه نباشه حالت بده یعنی خیلی بهش تو ذهنت قدرت دادی و یادت رفته که ما فقط باید به خداوند وابسته باشیم و اتفاقا طبق قانون جهان از همون آدمه ضربه های سنگینی می خوری…
و بر عکسش هم هست اگه به یه نفر خیلی قدرت بدی یعنی ازش بترسی یعنی ازش حساب ببری حالا اون فرد هر کسی باشه… پدر یا مادرت ، همسرت ، رئیست دوست پسر یا دوست دخترت باشه زندگی واست میشه یه رنج بی پایان و تا وقتی که تغییر نکنی دائما بهت ظلم میشه توسط همون آدم یا همون آدم ها نه به خاطر اینکه اون ها خیلی قدرت دارند!!! به خاطر اینکه تو خیلی ضعیف هستی و تو هستی که داری اجازه میدی باهات رفتار های نامناسب بشه
خیلی وقتا تو زندگیم تو موقعیت های مختلف حقم رو خوردن و بهم ظلم کردن و…
و من هیچ وقت نمی فهمیدم چرا خدا واسه من اصلا خوب نمی خواهد و اصلا دلش به حال من نمی سوزه
غافل از اینکه من دارم به خودم ستم می کنم مثال همون دروغ بزرگه که از کودکی بهمون گفتن اشکال نداره بسپرش به خدا ، اون دنیا طرف باید جواب پس بده… خدا خودش تو قران گفته من ممکنه حق الله رو ببخشم (یعنی از گناه های که بنده هام کردن بگذرم) ولی حق الناس رو نمی بخشم (یعنی میزارم خود آدمی که بهش ظلم شده اون ظلم کننده رو ببخشه یا نه دستور بده که این آدم به خاطر این ظلمی که در حقم کرده باید بره جهنم 😅😅😅)
خداااااای من چه حرفای پوچ و بی اساسی که به خرد ذهن ما ندادن
خدا رو صد هزار مرتبه شکر می کنم که با استاد عباس منش آشنا شدم و کلی از باورهای خرافاتی مذهبی که از کودکی کرده بودن تو ذهنم رو ، دارم پاک می کنم و به قول قران یاد میگیرم که خردمند باشم و همه چیز رو با منظق و استدلال و فکر بپذیرم
نتایجی که تو زندگیم کسب کردم خیلی زیاده تو تمام زمینه ها
روابطم با آدم ها ، عزت نفسم و در صلح بودن با خودم ، تو حوزه سلامتیم که عاااااالی عمل کردم و یک عالمه نتیجه دارم در همین حد بگم که الان خدا رو شکر حدود دو ساله که هیچ قرص و شربت و آمپول و سرمی استفاده نکردم ، اینو من محمد حسینی دارم میگم که تا قبل از آشنایی با استاد افسرده بودما… روزی هفت هشتا قرص می خوردم و… الان هم اگه سالی دو سه بار یه سرما خوردگی خفیف که من بهش میگم حساسیت فصلی داشته باشم فقط با آبلیمو عسل حلش می کنم (آبلیمو عسل معجزه می کنه 😋😆) ، نتایج مالیم کمتر بوده چون پاشنه آشیل تو این حوزه زیاد دارم که دارم با قدرت یکی یکی پیداشون می کنم و از ریشه حلشون می کنم
اینکه شروع کردم کم کم دارم فعالیتم رو توی سایت بالا می برم و هم ردپا از خودم به جا میزارم برای آیندم هم درک و آگاهی خودم رو به وسیله نوشتن بیشتر می کنم
این خودش نتیجه بسیار بسیار بزرگه ، من قبلا به دلالیل مختلف که یکیش اعتماد به نفس پایینم بود اصلا کامنت نمی گزاشتم
ان شا الله تو کامنت های بعدیم خیلی خیلی بیشتر از نتایج بی نهایت زیادی که تو زندگیم گرفتم و می گیرم می نویسم
عجله نمی کنم و کامنت هامو خیلی طولانی نمی کنم به خودم فشار نمیارم که حتما هر روز باید یک یا دوتا کامنت بنویسم چون من همون آدمی ام که به زور شاید هر سه یا شش ماه یه بار کامنت می نوشتم
من فقط به نداهای قلبم گوش میدم و هر موقع بگه برو تو فلان صفحه کامنت بنویس میگم چشممممم و دیگه سعی میکنم مقاومت نکنم و با قدرت ذهن منطقیم رو خاموش می کنم
با جریان هدایت پیش میرم و اجازه میدم تو نوشتن ها هم تکامل خودمو طی کنم
خیلی دوستتون دارم و بی نهایت سپاسگزار خداوندم که لیاقت بودن تو این دانشگاه موفقیت و رشد کردن رو دارم
در پناه تنها قدرت و فرمانروای جهان هستی سالم و شاد و ثروتمند باشید
سلام به شما آقا محمد حسین آینده که داری این دو تا دیدگاه خودت رو می خوانی
خیلی جالبه امروز صبح ، هدایت شدم اومدم توی سایت و حسم بهم گفت برو دیدگاه های اولیه
نه اون هایی که پاسخ به افراد بوده …
اون هایی که خودت نوشتی رو بخوان ، من هم سریع گفتم چشم و انجامش دادم
چند تا دیدگاه از همون اولین دیدگاه هام خواندم ، تا رسیدم به این دیدگاه
اولش ذهنم مردد بود و می گفتم، شاید دیدگاه های اولیهام خیلی با کیفیت نباشه!
ولی بعد از اینکه چنیدن و چند دیدگاه از خودم خواندم ، واقعا به خودم افتخار کردم ، خیلیییی حالم خوب شد و گفتم نه، از همون روز های اول فعالیتم توی سایت هم استاندارد هام بالا بوده ، عزت نفس و احساس لیاقتم عالی بوده و از نظر خودم خیلی هم دیدگاه های مفید و تأثیرگذاری می نوشتم
و دیدگاه هام با آگاهی های الانم امتیاز 90 از 100 رو می گیرند و این باعث افتخارمه
خدا رو شکر می کنم
چقدر خوب شد که تا قبل از خواب هدایت الهی رو دریافت کردم و اومدم چند تا از دیدگاه های قبلیم رو خواندم که واقعاً دو تا از دیدگاههام که نت برداری هایم از اون فایل بود، حکم چکیدهی دوتا کتاب بسیار نفیس و قیمتی رو داشت.
خدایا شکرت ، عاشقتم ، هم اعتبار اون دیدگاه های قبلیم به شما میرسه چون هدایت های شما بوده که دریافت کردم و نوشتم ، هم اعتبار همین دیدگاه الانم و اصلا اینجا بودنم اعتبارش به شما بر میگرده
سپاسگزارم و ازت می خواهم همیشه من رو مورد حمایت و هدایت خودت قرار بدهی، آمین
چقد حسم تو لحظه بد میشه از به یادآوری جاهایی که توی زندگیم ضعیف بودم، عاجز بودم نه در برابر خالقم بلکه در برابر افکار و امیال و خواسته های خودم و در برابر دیگرااااااان…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر، به قدر وقیمت وارزش خودم تا حدود زیادی پی بردم، خدا رو شکر از طریق آگاهیهای زندگی ساز شما استاد عزیزم به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی نسبی دست پیدا کردم که نجاتم داد از بند ظلم به خودم…
همینکه من باور کردم وبه این درک رسیدم که هیچکس هیچ قدرتی از بیرون من،نمی تونه به من آسیب بزنه( ظلم کنه) خودش به تنهایی همین باور، تونست درهای بهشت رو به روم باز کنه…
به نظر من هرکسی سر سوزن به شناخت خداوند برسه می تونه خودش رو بشناسه و قدرت افسار ذهنش رو همیشه در دست داشته باشه، اصلا دیگه آدمیکه طعم عشق دادن به خودش رو بچشه، آدمیکه طعم عشق خداوند رو بچشه، دیگه به آسودگی خیالی میرسه به صلح درونی میرسه که اون بیرون، بیرون از خودش چیزی پیدا نمی کنه که آزارش بده….
یه مثال واضح بزنم….
همین چند هفته قبل برای پسرم یه گوشی آیفون گرفتم، البته کارکرده، اما به شرط، یعنی فروشنده تضمین کرده بود که 98 درصد باطری داره و …..سالم هست..
همون روز اول پسرم گفت گوشی مشکل باطری داره ….بعد گفت مشکل فلان داره…بعد گفت ریجستری رو از فلان خط به فلان خطم بگو تغییر بدن….
خلاصه سرتون رو درد نیارم منم هی زنگ میزدم به فروشنده و وهربار میگفتم من Nمیلیون هزینه دادم برا گوشی، که شما تضمین کنی الان پس چرا…
بعد دو روز کاشف به عمل اومد که باطری مشکل نداره از سوکت سیم کابلش بود و ریجستری انجتم شده و…وتمام به لطف الله
خیلی جالبه من تمام تصورات مثبت و شکرگزاری قبل خرید و بعدشو خلاصه هزینشو انجام داده بودم و همرو داده بودم دست خدا، خب مگه خدا کار بد و با نقص انجام میده؟؟؟؟
صدالبته نه اما نگرانی پسرم روم تاثیر گذاشته بود و منم اون نگرانی رو به فروشنده که اتفاقا خیلی آوم درست وموفق و کاسب شناخته شده ای تو رشت هست انتقال داده بودم….
حالا در پی همین شرایطی که ناخواسته خلق شده بودم، چند روز بعدش من برای سرویس کولر خونه مادرم تعمیرکار فرستادم وتضمین کردم که کارشون اوکی هست و سرویس کولر انجام شد اما دو روز بعد یه مشکلی پیش اومد ومادرم گفت فلان شده ودوباره تعمیرکار رفت اوکی کرد وباز 4 روز بعد گفت فلانه!!!! در صورتیکه مشکل جدی وجود نداشت و چیز جزئی بود که اونم میدونم به خاطر جذب خود مادرم که همیشه استاد هستند در اینکه بگن من میدونم این الان خراب میشه، میسوزه، پاره میشه، داغون میشه، اتفاق افتاده بود….
خلاصه مادر ماهم با استرس هربار تماس میگرفت و میگفت به تعمیر کار بگو بیاد و..تا بلاخره کلا اوکی شد کولرشون…
اینجا من متوجه یه چرخه اتفاقات شدم که از من نشات گرفته بود، بحثش خیلی مفصل هست، فقط میخوام همینو بگم که،جهان سطل آشغال نداره، هرچی از ذهنت بریزی بیرون که تبدیل بشه به گفتار و کردار وعملکردت، دقیقا از جنس همون رو توی زندگیت تجربه می کنی…
پسرم به من استرس میداد، من به فروشنده موبایل وکسی که کارو تضمین کرده بود والبته که برحق بودو بی نقص بود….
و منکه تعمیر کار رو تضمین کرده بودم و حتی هزینه دریافتیش رو اما مادرم که به من هر بار استرس میداد وگله که با اینکه تضمین کردی پس چرا کولر باز مشکل داره و…که بعدکاشف به عمل اومد بعدسرویس یک هفته روشن نشده بوده که موتورش به کار بیفته اصلا!!!!!
وگوشی پسرم که سالم بود و مشکل از کابل برقش بود!!!!
به همین راحتی تک تک ما هر روز توی یه چرخه از اتفاقاتی هستیم که خودمون داریم رقمش میزنیم، اگه هوشیارانه باشه با تمرکز بر افکار و کنترل ذهن خب نتیجه مثبته، ولی اگه وارد نجواها و بازیهای دیگران بشی، خودتم با کله سقوط میکنی تو چرخه معیوبی که سر وته نداره…..
بقای هر کسی در توجه به افکار وگفتار و اعمال خودش خلاصه شده….
بقاء یعنی یکروز توام با عشق وآرامش وصبوری، تمرکز، ایمان و امید وتلاش داشته باشی واین یک روزها در کنار هم ماهها وسالهای عمرت رو به قشنگی رقم بزنه و بعد بشینی ببینی اونچه که باعث بقای اصلحت شده یعنی داشتن یک زندگی سعادتمندانه در گرو باورهای درستت وعملکرد درستت درانجام اموراتت و البته شناخت ودرک خداوند وجهان وخودت بوده….
سلام به استادممممممممم ،،،،،استاد پر انرژی عزیزززززم که وقتی صداشو میشنوم تمام مقاومت هام خورد میشهههه و پاهام قدرت میگیره تا برای اهدافم قدم بردارم.
خدایاشکرتتتتتتت که هستی و خدایی میکنی و منو در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار میدی:)))
فایل نشانه من چه قشنگ از این گفت که قوی باش ،،،،،،تو هر شرایطی که هستی قوی باش و پیش بروووو،،،،طبق قانون فقط قوی ها میمونن و ضعیف ها از بین میرن:)))طبق قانون جهان هیج کسی هیچ قدرتی تو زندگی تو نداره تا وقتی که خودت به خودت کمک نکنی،،،،،
درخواست کمک کردن خوبه جسارت اینو داشته باشی که درخواست کنی ،،،،،اما نباید هیچ وقت نخوای که بقیه بهت ترحم کنن و دلشون بسوزه،،،،،احساس قربانی شدن و اینکه بقیع دلسوزی کنن،،،،میتونه یه موج عظیمی از بدبختی ها و سختی هارو تو مسیرت قرار بده.
خدای خوبم شکرت که انقدر قشنگ و واضح برام حرف زدی:)
خدای مااا،،یه انرژی که به باور های ما پاسخ میده نه به گریه و ناله کردن ماااا،ما باید باورمونو عوض کنیم ،ایده هارو عملی کنم خدا خودش در زمان و مکان مناسب قرارمون میده.
خدای خوبم ،،،،شکرت بی نهایت….
به قول خودم میدم با اراده ترررر و قوی تر در راه رسیدن به اهدافم قدم بردارم .
خوب من خدای من منو در مدار آسانی ها و راحتی ها قرارم بده.
کامنتت یه نکته ی ارزشمند برام داشت اونم اینه که خوبه ادم جسارت کمک خواستن از دیگران رو داشته باشه، عیب و خفت و خاری از جایی شروع میشه که ادم مظلوم نمایی میکنه برای اینکه دیگران بهش بگن، اخی، طفلکی، بیچاره و بهش ترحم کنن، و صدقه بدن، اینه که خفت و خاری و کوچکی و فلاکته
وگرنه درخواست کمک و طلب کمک کردن با قدرت و اعتماد به نفس بالا، با اراده و عزت نفس بالا، خیلی جاها نه تنها عیب نیست بلکه خودش نشانگر قدرت و جسارته
مثلا من میخوام یه میز خیلی سنگینی رو بلند کنم تنهایی زورم نمیرسه، نگاه میکنم یکی داره رد میشه و ازش میخوام اگه ممکنه برای جابجایی این میز بهم کمک کنه، با اعتماد به نفس بالا میگم، این جسارت و قدرته
حالا اون ادم میتونه انتخاب کنه که بهم کمک کنه یا نه، با خودشه
و گدایی کردن همون ضعیف بودنه، دستت رو جلوی غیر خدا دراز کردنه. خفت و خاریه
سپاسگزارم به خاطر کامنتت اگاهی بخشت
انشالله خداوند بهتون بی حساب روزی های پاکیزه و بی پایان فراوان بده
به نام خدا
این مثال هایی که میزنم به عینه خودم دیدم و به آن ها اطمینان دارم.
شهری که من هستم،در زمستان هوا بسیار سرد است به گربه ها جای گرم و نرم دادند و دقیقا همین جایی که گربه ها به علت احساس ترحمی که داشته اند باعث شده تنبل شوند و موش ها مشکل دار شوند و چون به گربه ها غذا میدهند نمیتوانند شکار کنند و در طولانی مدت قدرتی که خداوند داده است را از بین میبرند.
شخصی هست که فامیل من است و مقداری معلولیت جسمی دارد،فامیل ها و مخصوصا مادرش به قدری تنبل و ترسو تربیت کرده اند که از کوچکترین چیزها میترسد و نمیتواند وارد آن ها بشود،به علت اینکه معلولیت دارد میخواستند کمکی کرده باشند ولی مشکل بیشتری برایش به وجود آورده اند این موقعی است کا افراد(عموم جامعه) دلشان به رحم می آید و این با قوانین جهان تطابق ندارد.
در واقع باید با جهان حرکت کنی یا زیر چرخ های جهان به شوی و کار راحتی است همراه شدن با جهان و همگام بودن و حرکت به سوی سعادت و خوشبختی.
به نام خدای عزیز
سلام به استاد گرانقدر و دوستان خوبم
فایل روز 91 از سفرنامه من
وقتی این فایل دوباره گوش کردم ( چون قبلن هم چندباری گوش داده بودم) فهمیدم هم دقتم تو گوش دادن بیشتر شده هم فهمم و واقعا خوشحال شدم که دارم درک بیشتری از قانون پیدا میکنم
استاد با اینکه هنوز باید خیلی رو این باور کار کنم که من خالق زندگی خودم هستم و سرنوشتم تو دستای خودمه، وقتی همینکه یکم همه چی خوب میشه خوب پیش میره به خودم میگم ببین وقتی تغییر کنی دنیا برات گلستون میشه، مثل یه هدیه جذاب که انگیزرو واسه ادامه دادن بیشتر میکنه
( الان که حرف از هدیه زدم، یادم اومد که هر روز تو تمرین کد نویسیم به خدا میگم خدایا امروز هم یه فوقالعاده بهم بده که حسم بهتر بشه و خوشحال بشم
باورتون نمیشه، یه اتفاق هایی میفته که فقط هزاران بار ازش تشکر میکنم، شده یه باور برام که حتما خدا بهم هدیمو میده و از طرفی یه محرک هم برام شده که بیشتر رو نکات و اتفاقات مثبت روزم تمرکز کنم و آخر شب ها با سپاسگزاری تک تک موارد مثبت میگم این همون هدیه هست که خواسته بودم و احساس میکنم که روزم برام جذاب تر و قشنگ تر میشه)
و در مورد این فایل هم باید بگم که از وقتی که با توجه به آگاهی های شما، متوجه شدم دلسوزی کردن برای کسی مساویه با شرک، تمام تمرکزم گذاشتم رو این موضوع که تو خودم حلش کنم و الان خداروشکر وقتی کسیو میبینم که نیازمند به کمک مالی یا هرچیز دیگه ای هست میگم اون آدم طبق قوانین و عدل خدا سرجای خودشه و این حس کنترل میکنم و اگه حتی بخوامم به کسی کمک کنم قبلش این سوال از خودم میپرسم که برای چی میخوای کمکش کنی؟ بخاطر اینکه میخوای حس خوبت بهتر بشه؟ یا اینکه دلت براش میسوزه؟ یا اینکه میخوای توجه کسیو جلب کنی یا پیش خودت بگی من چه آدم خوبیم که به بقیه کمک میکنم؟!!
این سوالا کمکم میکنه که بهتر بتونم حس اون لحظمو درک کنم و بتونم کار درست انجام بدم که از روی بی ایمانی دلسوزی نباشه
اون خاطره ای که استاد تعریف کردید یاد بچگی های خودم افتادم، البته من اونموقع خیلی بچه بودم و چون خونه حیاط دار داشتیم یکی از سرگرمی ها، علاقم این بود، کلی با پافشاری و التماس، جوجه مرغ و اردک میگرفتیم که با خواهرم ازشون مراقبت میکردیم و باهاشون بازی میکردیم
خلاصه اینکه یبار یه چندتا جوجه خریدیم که یکیش معلول بود که تو اون شلوغی ها متوجه نشدیم و رسیدیم خونه دیدیم که اینجوریه
و ما هم فکر میکردیم که چون ناتوانِ هر روز با هر زحمتی که میشد بهش آب و غذا میدادیم و غافل از بقیه بودیم، قشنگ یادمه که خیلی دلمون به حالش میسوخت و فکر میکردیم خیلی باید ازش مراقبت کنیم تا خالش خوب بشه بزرگ بشه، اما بهرحال که طبق همون قانونی که استاد گفتن دووم نیاورد و جهان اجازه نداد که رشد کنه
حالا تو همون موقعیت بخاطر اینکه توجه ما همش به اون بود یکی از جوجه سالمامونم از دست دادیم
که من واقعا تازه متوجه شدم که دلیل همه اون اتفاقات چی بوده
و واقعا این حرفتون درک کردم که قانون دنیا اینجوری نیست که تفکیک کنه همیشه همون کاری رو میکنه که طبق قوانینش باشه
که هر دفعه که بیشتر فکر میکنم معنی عدالت رو بهتر میفهمم
خداروشکر که این قانون تو این دنیا هست
و خداروشکر که ما هم الان میدونیم و بهتر میتونیم زندگیمونو خلق کنیم
تغییر کردن همیشه خوبه اینکه جرات داشته باشی از منطقه امنت بیرون بیای وارد مسیری بشی که لذت بخشه ارومه زیباست و دست تو دست خدا قدم زنان خوشحال پیش بری
تصورشم هم لذت بخشه
استاد جان ممنون که باز هم با این فایلتون من خیلی چیزهارو متوجه شدم و آگاهی بیشتری بدست آوردم
سپاسگزارم از شما و مریم عزیز
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
سلام به همه ی شما عزیزان.
یه وقتایی فکر می کردم من آدم قوی ای هستم. شایدم بودم ولی نه همیشه و نه همه جا.
اما یه وقتایی آدم می خواد یه چیزایی رو به روی خودش نیاره و خودشو گول بزنه که من خوبم. من توی این مورد مشکل ندارم.
ولی راستشو به خودم بگم، من ضعیف بودم. یه جاهایی ضعیف عمل کردم
یه جایی خواستم که ضعیف باشم
یه جاهایی احساس کردم قربانی شدم
یه جاهایی از خودم گذشتم و به فکر بقیه بودم
چون من یه جاهایی خیلی از خودم برای بقیه مایه گذاشتم. خیلی از خودم گذشتم. از وقتم، انرژیم، ذهنم برای اینکه بقیه به احساس خوبی برسن.
حالا می فهمم چرا از این فایل به صورت کاملا مخفی فرار می کردم چون نمی خواستم با واقعیت روبرو بشم. نمی خواستم بپذیرم که ضعیفم..
سوم دبیرستان که بودم، پدرم فوت شد، من با اون تضاد خیلی درس ها گرفتم.
خدارو توی تنهایی های خودم پیدا کردم
خودم درس خوندم
دانشگاه رفتم
ارشدم رو گرفتم از یکی از بهترین دانشگاهها و چقدر نتایج عالی کسب کردم
من از بچگی کار کردم پول درمی اوردم کم بود ولی کار بود. از مغازه داری، از دوختن، از فروش عسل و همه ی اینا از بچگی اتفاق افتاد تا الآن که می بینم من چه کارهایی رو انجام دادم، از کلاس نقاشی و الفبا گذاشتن تا هنرم که شروعش کردم و الان مشغولشم
اما از مقطع ارشد، یه تضاد پیش اومد، اتفاقی که خودم رقم زدم با ترس هام.
بعد تا بیام بلند شم یکم طول کشید
دوباره بلند شدم، حرکت کردم، نتیجه داشتم و و و تا اینکه دوباره یه تضاد و عدم کنترل ذهن
و همه ی این تضادها دو ریشه ی بسیار اساسی داشت وقتی بهش نگاه می کنم. لیاقت و ایمانی که باید اونقدر روشون ریشه ای کار می کردم که درونم نهادینه بشه
ولی باز ایمان کافرانه که یه جرقه در تاریکی بود و لیاقتی که دست و پا شکسته منو جلو می برد.
اینو از تضادهام بیشتر می فهمم که دلیل اصلی اون ضربه هایی که از تضاد های بزرگم خوردم بخاطر همین عدم کنترل ذهن، باور به ضعیف بودن بود.
نمی گم خیلی ضعیف بودم چون نبودم ولی قوی هم نبودم.
اونقدر روی این فایل و هر جمله ی این فایل و لیاقت کار می کنم ان شاءالله که این قسمت از شخصیتم دگرگون بشه.
من نباید ضعف نشون بدم خودمو. من نباید ضعیف باشم. من هیچ وقت نخواستم که ضعیف باشم ولی یه جاهایی انگار نمی دونستم این ضعفه
و این یکی از پاشنه های من در برخی جنبه های زندگیم هست. بخصوص توی روابط…. بله من ضعیف بودم اما می خوام قوی باشمممم و براش حاضرم تلاش کنم و تعهد می دم که یه انسان قوی می سازم. یا می میرم یا قوی می شم. راه سومی وجود نداره.
یا رب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان موحد و ثروتمندم
خداروشکر گزارم که در جمع فوق العاده شما هستم
خداوشکر گزارم که قدرت تعقل بهم لطف کرد
خداروشکر گزارم که مدار منو تغییر داد که بتونم از زاویه جدید و انشاءالله بهتر و درست تری به این فایل که تکرار شده نگاه کنم
خب من اول رفتم کامنتمو خوندم
دیدم کامنت بیراهی نبوده
ولی وقتی تشخیص داده شده که تو بازه زمانی کوتاه دوباره روی این فایل کار بشه، وظیفه من اینه بتونم یه نکته جدید توی فایل ببینم
و این بار من رسیدم به این کلمه فوق العاده
قدرت
خداوند عزیزمون و اون فرمانروای بلامنازع کاینات قدرتمندترینه و تنها قدرته
و البته که لایکلف الله نفسا الا وسعها
اگر به ظاهر تضادی برای من وجود داره خاطر جمع باشم که هرگز اون حاکم دادگر بیش از وسعت من بهم تکلیفی نمیده
بنابراین با قدرت به پیشواز زندگی برم
قوی باشم
همونطور که استاد گفتن یه خانم قوی باشم
تا بقیه رو به تعظیم وادارم
این درسته
وگرنه با پذیرفتن ذلت و توقع از دیگران برای موفقیت و رسیدن به خواسته هام به هیچ کجا نخواهم رسید
بقول امام حسین (ع)؛ هیهات منه الذله
و چقدر قدرت در همین واقعه ای که بر ایشون گذشت و الان بهش نزدیکیم مشهوده
قدرت اینکه از بیعت با یزید سرباز زد
اونم چه یزیدی
توی سه سالی که حکومتو بدست گرفت سه تا جنایت فوق العاده بزرگ انجام داد
در سال ۶۱ قمری، واقعه کربلا را رقم زد، سال ۶۳ قمری به مدینه حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از صحابه و حافظان قرآن انجامید و به واقعه حره معروف شد و در سال ۶۴ قمری نیز برای سرکوب مخالفانش، به مکه حمله کرد و کعبه را با مَنجَنیق هدف آتش قرار داد.
خب شما با قدرت بیای مقابل چنین فردی بایستی و بیعتشو پس بزنی و بگی مثل منی با مثل یزیدی بیعت نمیکنه
دیشب یه نکته جالبی توی انیمیشن ناسور دیدم
مربوط به واقعه ی کربلاست
اینکه امام حسین روز عاشورا ابتدا با شتر میان به میدان
این اوج قدرته در مقابل اون دشمن بسیار زیاد و مسلح
میان که براشون صحبت کنن و اونارو از گمراهی که توشن نجات بدن که خب اون قضیه هلهله کردن پیش میاد متعمدا که کسی صدای امام حسینو نشنوه
قدرت اونجاست که تو زمین کربلا رو بخری و بعد واردش بشی
قدرت اونجاست که ترس از عاقبت عهد و عیالت تورو مجبور نکنه به عمل به غیر حق و باورت
قدرت اونجاست که شب عاشورا اذن بدی هرکسی میخواد بره و تورو ترک کنه آزاده
قدرت اونجاست با وجود چندین و چندین داغ که در روز عاشورا دیدی بازم موقع حمله به دشمن مثل شیر حمله کنی و مثال زدنی مبارزه کنی
قدرت اون کنترل ذهن فوق العاده و بینظیر حضرت زینبه که فرمود : ما رایت الا جمیلا
پناه میبرم به خدا از روضه هایی که برای این خاندان قدرتمند میخونن و میخوان نعوذ بالله با ذلیل نشون دادنشون یه قطره اشک زوری از مردم بگیرن
اونا قوی بوودن
خوب زندگی کردن
و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن
بعد از واقعه عاشورا خیلی دنبال اسب امام حسین بود
چرا چون برای ایشون بود و متبرکک بود؟ که اگر اینطور بود چرا صاحبشو کشتین
نه….
چون عالی ترین و گرون ترین و تعلیم دیده ترین اسبها بود
این اوج قدرته
انشاءالله خداوند حق رو بر ما آشکار کنه
و این الگوهای فوق العاده رو از منظر درست ببینیم و درک کنیم
نه اون چیزی که تو روضه متاسفانه به خوردمون میدن
قوی باشیم
قوی باشیم
و قوی باشیم
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت
استاد
مرسی هستین
در پناه خدا باشید
اهدافم در ۱۴۰۱
عاشق الله بشم
بلطفش بیزنس خودمو ران کنم
بلطفش فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالی بشه
سلام دوست عزیز
کامنتتون رو دوبار خوندم بار دوم با تمرکز بیشتر . الان که به ماه محرم نزدیکیم خداوند چه هدایتی کرد منو به کامنت زیبای شما . چقدر قشنگ واقعه کربلا رو توضیح دادید .
این چند روز تو ذهنم میگفتم من که دیگه به این ماه مثل بقیه نگاه نمیکنم ولی به این زیبایی که شما توضیح دادید هم نگاه نمیکرد و چقدر خوشحالم که خدا دید منو با کامنت زیباتون باز کرد .
با اجازه تون قسمتی از توضیحاتتون رو در فضای مجازی نشر میدم .
تحسینتون میکنم که به درک خوبی از این واقعا رسیدید .
قدرت
واقعا امام حسین قدرت و ایمان قوی داشت مثل ابراهیم شاید بشه گفت فقط ابراهیم خلیل الله نبود امام حسین هم جایگاه والایی دارند .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
روز91 سفرنامه زیبا
من انتخاب میکنم که قوی باشم من به هیچ کس در ذهنم قدرت نمیدهم
من تحت فشار کسی کاری که درست نیست را انجام نمیدهم
من تحت فشار کسی کاری که دوست ندارم را انجام نمیدهم
من قوی هستم و فقط ارتباط با ربم برایم مهم است
من قوی هستم و با دیگران در صلح هستم
من قوی هستم و در شرایط خلق زندگی دلخواه خودم پیش میروم
من قوی هستم و در ناملایمات صبر جمیل میکنم
من قوی هستم و به خدای خودم اعتماد دارم
من قوی هستم و به خودم و هر کاری که انجام میدهم با محبت مینگرم
من قوی هستم و هیچ چیز و هیچ کس حس خوب ناشی از ایمان به خدا رو نمیتونه از من بگیره
من قوی هستم و برای خودم ارزش قایلم برای این وجود خدایی
در پناه او
🌸
به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا من هر چه که دارم همه از آن توست خدایا من تسلیمم من توانایی هیچ کاری رو ندارم تو کمکم کن که قدرته مطلقی
سلام به اساتید مهربانم سلام به همفرکانسیهای عزیزم
من قبل از ورود به سایت و آشنایی با استاد
در جهل زندگی میکردم هر کاری میکردم بیشتر برای مردم بود تا خودم
مردم ناراحت نشن بگن چقدر تو خوبی
از هر کاری که میشد براشون انجام میدادم حتی از خودم و احوالاتم میگذشتم آخر ام هیچ و پوچ
و بعد فهمیدم قوی شدن رو میخوام بسه ضعیف بودن و قربانی شدن و این شد که خداوند مهربان منو هدایت کرد چون بهش گفتم من عاجزم من ناتوانم بیا دستمو بگیر
زمانی که من عجز بودنمو اعلام کردم ودست از همه کارهای اشتباه کشیدم و پذیرفتم که ناتوانم استپ کردم و به خداوند با عجز بودنم اجازه دادم که به زندگیم و مسائلم
وارد شود و وارد شد
ادعونی استجب لکم
تو بخواه من به تو میدهم به شرطه ایمان
خواستم ازش و دعوتش کردم به زندگیم از ته قلبم و اومد و تا الان که خدا رو شکر ایمان 80 برابر شده نتایجم عالی شده همه چیز عالی شده و راحت همه رو به خودش میسپارم و قوی شدم فهمیدم اگر ضعیف باشم له میشم و بلند شدم و حرکت کردم برای تغییر و قوی شدن و خداوند هم کنارمه الهی صد هزار مرتبه شکرت
دنیا دنیای تغییر و رشده باید ماهم تغییر کنیم وگرنه از زندگی لذت نمیبریم و خوار و پشیمان از دنیا میرویم
لذتی که قوی شدن داره هیچ چیزی نداره
وقتی به خداوند وصل هستی قدرت میگیری
اصل فقط خداست و بقیه فرع هستن
اگر خدا دو پیدا کنی و درکش کنی و باورش کنی او تو دو به همه چیز میرساند راحت و آسون تو نمیخواهی کاری کنی فقط روی خودت کار کن
آرام باش
عجله نکن
از زندگی لذت ببر صبور باش کنترل ذهن داشته باش تحسین کن و شکرگزاری زیاد بجا بیاور
خدایا شکرت که هر روز آگاهتر از روز دیگه میشم و تو هدایتم میکنی من ممنونتم ای خدای خوبم
استاد بی نهایت ازت ممنونم و سپاسگزارم از شما و مریم جانم برای تمام زحماتتون
یاحق دوستتون دارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
درود بر شما استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش
گوش دادن به این فایل ذهن منو برد به 1389 زمانی که من یک باشگاه ورزشی داشتم و امکانات بسیار به روزی رو در اون زمان داشت من برای کسائی که پول نداشتند ورزش کنند هیچ شهریه ای دریافت نمیکردم چون اعتقادم و باورم بر این اساس بود که خدا وند به من سرمایه و امکانات داده من هم باید قسمتی از این داراییم را به صورت ارگان در اختیار دیگران قرار بدهم .
بعد از چند مدت کارم بجای رسید که این افراد آنقدر بیشر بیشتر شدند که اگر هم کسی که شهریه و هزینه خودشو پرداخت میکرد جا نبود که بیاد ورزش کنه و یواش یواش شرایط من از لحاظ مالی بهم ریخت و من بجای رسیدم که میرفتم پیش ادارات و ارگان های دولتی که به من کمک کنید چون مکان ورزشی من در حال فروپاشی یا ورشکستگی است و همه اون مدیران بعد از اینکه دلیل اون همه مشکل متوجه میشدند من رو بخاطر اون حس انسان دوستانه تشویق میکردند ولی هیچ کمکی به من نمیکردند ولی باز هم من در آن زمانها متوجه نشدم شاید اگر من با شما استاد عزیز آشنا نمیشدم هنوز هم در همان گمراهی با عشق و علاقه گذشته سرگردان هیران بسر میبردم و هم خودم و خانوادهم رو هروز ضعیف و ضعیف تر میشدم .
الان دیگه اون باشگاه وجود نداره ولی اون دلسوزیهای بی مورد هم دیگه خبری نیست و جاشو با قانون آفرینش و قانون اصل بقا عوض کرده خدا را هزاران بار شاکرم که من رو به این مسیر پذیرش و یاد گیری و خانواده بزرگ عباس منش آشنا نمود خدایا شکر خداراشکر خدایا شکر
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی و تمام دوست های عزیزم
روز شما به خیر و شادی
خیلی جالبه روزهای اولی که استاد این فایلو گزاشته بود روی سایت چون تو مدارش نبودم اصلا باهاش ارتباط بر قرار نمی کردم و به قول استاد از یه سری حرفای ایشون تو این فایل دردم می اومد!!
ولی الان بعد از یه سال خیلی تغییر کردم و به این نتیجه رسیدم که آره واقعا هر جا تو زندگیم از یه آدمی که خیلی دوسش داشتم ضربه خوردم به خاطر این بوده که بیش از حد اونو تو ذهن خودم بزرگ کرده بودم ، ازش بت ساخته بودم و به خدا مشرک شده بودم… حالا این بت ساختن می تونه در هر دو حالت باشه ، اگه شما خیلی به یه نفر وابسته بشی و فکر کنی اگه نباشه حالت بده یعنی خیلی بهش تو ذهنت قدرت دادی و یادت رفته که ما فقط باید به خداوند وابسته باشیم و اتفاقا طبق قانون جهان از همون آدمه ضربه های سنگینی می خوری…
و بر عکسش هم هست اگه به یه نفر خیلی قدرت بدی یعنی ازش بترسی یعنی ازش حساب ببری حالا اون فرد هر کسی باشه… پدر یا مادرت ، همسرت ، رئیست دوست پسر یا دوست دخترت باشه زندگی واست میشه یه رنج بی پایان و تا وقتی که تغییر نکنی دائما بهت ظلم میشه توسط همون آدم یا همون آدم ها نه به خاطر اینکه اون ها خیلی قدرت دارند!!! به خاطر اینکه تو خیلی ضعیف هستی و تو هستی که داری اجازه میدی باهات رفتار های نامناسب بشه
خیلی وقتا تو زندگیم تو موقعیت های مختلف حقم رو خوردن و بهم ظلم کردن و…
و من هیچ وقت نمی فهمیدم چرا خدا واسه من اصلا خوب نمی خواهد و اصلا دلش به حال من نمی سوزه
غافل از اینکه من دارم به خودم ستم می کنم مثال همون دروغ بزرگه که از کودکی بهمون گفتن اشکال نداره بسپرش به خدا ، اون دنیا طرف باید جواب پس بده… خدا خودش تو قران گفته من ممکنه حق الله رو ببخشم (یعنی از گناه های که بنده هام کردن بگذرم) ولی حق الناس رو نمی بخشم (یعنی میزارم خود آدمی که بهش ظلم شده اون ظلم کننده رو ببخشه یا نه دستور بده که این آدم به خاطر این ظلمی که در حقم کرده باید بره جهنم 😅😅😅)
خداااااای من چه حرفای پوچ و بی اساسی که به خرد ذهن ما ندادن
خدا رو صد هزار مرتبه شکر می کنم که با استاد عباس منش آشنا شدم و کلی از باورهای خرافاتی مذهبی که از کودکی کرده بودن تو ذهنم رو ، دارم پاک می کنم و به قول قران یاد میگیرم که خردمند باشم و همه چیز رو با منظق و استدلال و فکر بپذیرم
نتایجی که تو زندگیم کسب کردم خیلی زیاده تو تمام زمینه ها
روابطم با آدم ها ، عزت نفسم و در صلح بودن با خودم ، تو حوزه سلامتیم که عاااااالی عمل کردم و یک عالمه نتیجه دارم در همین حد بگم که الان خدا رو شکر حدود دو ساله که هیچ قرص و شربت و آمپول و سرمی استفاده نکردم ، اینو من محمد حسینی دارم میگم که تا قبل از آشنایی با استاد افسرده بودما… روزی هفت هشتا قرص می خوردم و… الان هم اگه سالی دو سه بار یه سرما خوردگی خفیف که من بهش میگم حساسیت فصلی داشته باشم فقط با آبلیمو عسل حلش می کنم (آبلیمو عسل معجزه می کنه 😋😆) ، نتایج مالیم کمتر بوده چون پاشنه آشیل تو این حوزه زیاد دارم که دارم با قدرت یکی یکی پیداشون می کنم و از ریشه حلشون می کنم
اینکه شروع کردم کم کم دارم فعالیتم رو توی سایت بالا می برم و هم ردپا از خودم به جا میزارم برای آیندم هم درک و آگاهی خودم رو به وسیله نوشتن بیشتر می کنم
این خودش نتیجه بسیار بسیار بزرگه ، من قبلا به دلالیل مختلف که یکیش اعتماد به نفس پایینم بود اصلا کامنت نمی گزاشتم
ان شا الله تو کامنت های بعدیم خیلی خیلی بیشتر از نتایج بی نهایت زیادی که تو زندگیم گرفتم و می گیرم می نویسم
عجله نمی کنم و کامنت هامو خیلی طولانی نمی کنم به خودم فشار نمیارم که حتما هر روز باید یک یا دوتا کامنت بنویسم چون من همون آدمی ام که به زور شاید هر سه یا شش ماه یه بار کامنت می نوشتم
من فقط به نداهای قلبم گوش میدم و هر موقع بگه برو تو فلان صفحه کامنت بنویس میگم چشممممم و دیگه سعی میکنم مقاومت نکنم و با قدرت ذهن منطقیم رو خاموش می کنم
با جریان هدایت پیش میرم و اجازه میدم تو نوشتن ها هم تکامل خودمو طی کنم
خیلی دوستتون دارم و بی نهایت سپاسگزار خداوندم که لیاقت بودن تو این دانشگاه موفقیت و رشد کردن رو دارم
در پناه تنها قدرت و فرمانروای جهان هستی سالم و شاد و ثروتمند باشید
به نام خداوند یکتا و هدایتگر
سلام به تمام دوستای عزیزم در این سایت الهی
سلام به شما آقا محمد حسین آینده که داری این دو تا دیدگاه خودت رو می خوانی
خیلی جالبه امروز صبح ، هدایت شدم اومدم توی سایت و حسم بهم گفت برو دیدگاه های اولیه
نه اون هایی که پاسخ به افراد بوده …
اون هایی که خودت نوشتی رو بخوان ، من هم سریع گفتم چشم و انجامش دادم
چند تا دیدگاه از همون اولین دیدگاه هام خواندم ، تا رسیدم به این دیدگاه
اولش ذهنم مردد بود و می گفتم، شاید دیدگاه های اولیهام خیلی با کیفیت نباشه!
ولی بعد از اینکه چنیدن و چند دیدگاه از خودم خواندم ، واقعا به خودم افتخار کردم ، خیلیییی حالم خوب شد و گفتم نه، از همون روز های اول فعالیتم توی سایت هم استاندارد هام بالا بوده ، عزت نفس و احساس لیاقتم عالی بوده و از نظر خودم خیلی هم دیدگاه های مفید و تأثیرگذاری می نوشتم
و دیدگاه هام با آگاهی های الانم امتیاز 90 از 100 رو می گیرند و این باعث افتخارمه
خدا رو شکر می کنم
چقدر خوب شد که تا قبل از خواب هدایت الهی رو دریافت کردم و اومدم چند تا از دیدگاه های قبلیم رو خواندم که واقعاً دو تا از دیدگاههام که نت برداری هایم از اون فایل بود، حکم چکیدهی دوتا کتاب بسیار نفیس و قیمتی رو داشت.
خدایا شکرت ، عاشقتم ، هم اعتبار اون دیدگاه های قبلیم به شما میرسه چون هدایت های شما بوده که دریافت کردم و نوشتم ، هم اعتبار همین دیدگاه الانم و اصلا اینجا بودنم اعتبارش به شما بر میگرده
سپاسگزارم و ازت می خواهم همیشه من رو مورد حمایت و هدایت خودت قرار بدهی، آمین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز نود ویکم، روزشمار تحول زندگی من!!!
چقد حسم تو لحظه بد میشه از به یادآوری جاهایی که توی زندگیم ضعیف بودم، عاجز بودم نه در برابر خالقم بلکه در برابر افکار و امیال و خواسته های خودم و در برابر دیگرااااااان…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر، به قدر وقیمت وارزش خودم تا حدود زیادی پی بردم، خدا رو شکر از طریق آگاهیهای زندگی ساز شما استاد عزیزم به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی نسبی دست پیدا کردم که نجاتم داد از بند ظلم به خودم…
همینکه من باور کردم وبه این درک رسیدم که هیچکس هیچ قدرتی از بیرون من،نمی تونه به من آسیب بزنه( ظلم کنه) خودش به تنهایی همین باور، تونست درهای بهشت رو به روم باز کنه…
به نظر من هرکسی سر سوزن به شناخت خداوند برسه می تونه خودش رو بشناسه و قدرت افسار ذهنش رو همیشه در دست داشته باشه، اصلا دیگه آدمیکه طعم عشق دادن به خودش رو بچشه، آدمیکه طعم عشق خداوند رو بچشه، دیگه به آسودگی خیالی میرسه به صلح درونی میرسه که اون بیرون، بیرون از خودش چیزی پیدا نمی کنه که آزارش بده….
یه مثال واضح بزنم….
همین چند هفته قبل برای پسرم یه گوشی آیفون گرفتم، البته کارکرده، اما به شرط، یعنی فروشنده تضمین کرده بود که 98 درصد باطری داره و …..سالم هست..
همون روز اول پسرم گفت گوشی مشکل باطری داره ….بعد گفت مشکل فلان داره…بعد گفت ریجستری رو از فلان خط به فلان خطم بگو تغییر بدن….
خلاصه سرتون رو درد نیارم منم هی زنگ میزدم به فروشنده و وهربار میگفتم من Nمیلیون هزینه دادم برا گوشی، که شما تضمین کنی الان پس چرا…
بعد دو روز کاشف به عمل اومد که باطری مشکل نداره از سوکت سیم کابلش بود و ریجستری انجتم شده و…وتمام به لطف الله
خیلی جالبه من تمام تصورات مثبت و شکرگزاری قبل خرید و بعدشو خلاصه هزینشو انجام داده بودم و همرو داده بودم دست خدا، خب مگه خدا کار بد و با نقص انجام میده؟؟؟؟
صدالبته نه اما نگرانی پسرم روم تاثیر گذاشته بود و منم اون نگرانی رو به فروشنده که اتفاقا خیلی آوم درست وموفق و کاسب شناخته شده ای تو رشت هست انتقال داده بودم….
حالا در پی همین شرایطی که ناخواسته خلق شده بودم، چند روز بعدش من برای سرویس کولر خونه مادرم تعمیرکار فرستادم وتضمین کردم که کارشون اوکی هست و سرویس کولر انجام شد اما دو روز بعد یه مشکلی پیش اومد ومادرم گفت فلان شده ودوباره تعمیرکار رفت اوکی کرد وباز 4 روز بعد گفت فلانه!!!! در صورتیکه مشکل جدی وجود نداشت و چیز جزئی بود که اونم میدونم به خاطر جذب خود مادرم که همیشه استاد هستند در اینکه بگن من میدونم این الان خراب میشه، میسوزه، پاره میشه، داغون میشه، اتفاق افتاده بود….
خلاصه مادر ماهم با استرس هربار تماس میگرفت و میگفت به تعمیر کار بگو بیاد و..تا بلاخره کلا اوکی شد کولرشون…
اینجا من متوجه یه چرخه اتفاقات شدم که از من نشات گرفته بود، بحثش خیلی مفصل هست، فقط میخوام همینو بگم که،جهان سطل آشغال نداره، هرچی از ذهنت بریزی بیرون که تبدیل بشه به گفتار و کردار وعملکردت، دقیقا از جنس همون رو توی زندگیت تجربه می کنی…
پسرم به من استرس میداد، من به فروشنده موبایل وکسی که کارو تضمین کرده بود والبته که برحق بودو بی نقص بود….
و منکه تعمیر کار رو تضمین کرده بودم و حتی هزینه دریافتیش رو اما مادرم که به من هر بار استرس میداد وگله که با اینکه تضمین کردی پس چرا کولر باز مشکل داره و…که بعدکاشف به عمل اومد بعدسرویس یک هفته روشن نشده بوده که موتورش به کار بیفته اصلا!!!!!
وگوشی پسرم که سالم بود و مشکل از کابل برقش بود!!!!
به همین راحتی تک تک ما هر روز توی یه چرخه از اتفاقاتی هستیم که خودمون داریم رقمش میزنیم، اگه هوشیارانه باشه با تمرکز بر افکار و کنترل ذهن خب نتیجه مثبته، ولی اگه وارد نجواها و بازیهای دیگران بشی، خودتم با کله سقوط میکنی تو چرخه معیوبی که سر وته نداره…..
بقای هر کسی در توجه به افکار وگفتار و اعمال خودش خلاصه شده….
بقاء یعنی یکروز توام با عشق وآرامش وصبوری، تمرکز، ایمان و امید وتلاش داشته باشی واین یک روزها در کنار هم ماهها وسالهای عمرت رو به قشنگی رقم بزنه و بعد بشینی ببینی اونچه که باعث بقای اصلحت شده یعنی داشتن یک زندگی سعادتمندانه در گرو باورهای درستت وعملکرد درستت درانجام اموراتت و البته شناخت ودرک خداوند وجهان وخودت بوده….
بنام خدای ثروت و فراوانی……
سلام به استادممممممممم ،،،،،استاد پر انرژی عزیزززززم که وقتی صداشو میشنوم تمام مقاومت هام خورد میشهههه و پاهام قدرت میگیره تا برای اهدافم قدم بردارم.
خدایاشکرتتتتتتت که هستی و خدایی میکنی و منو در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار میدی:)))
فایل نشانه من چه قشنگ از این گفت که قوی باش ،،،،،،تو هر شرایطی که هستی قوی باش و پیش بروووو،،،،طبق قانون فقط قوی ها میمونن و ضعیف ها از بین میرن:)))طبق قانون جهان هیج کسی هیچ قدرتی تو زندگی تو نداره تا وقتی که خودت به خودت کمک نکنی،،،،،
درخواست کمک کردن خوبه جسارت اینو داشته باشی که درخواست کنی ،،،،،اما نباید هیچ وقت نخوای که بقیه بهت ترحم کنن و دلشون بسوزه،،،،،احساس قربانی شدن و اینکه بقیع دلسوزی کنن،،،،میتونه یه موج عظیمی از بدبختی ها و سختی هارو تو مسیرت قرار بده.
خدای خوبم شکرت که انقدر قشنگ و واضح برام حرف زدی:)
خدای مااا،،یه انرژی که به باور های ما پاسخ میده نه به گریه و ناله کردن ماااا،ما باید باورمونو عوض کنیم ،ایده هارو عملی کنم خدا خودش در زمان و مکان مناسب قرارمون میده.
خدای خوبم ،،،،شکرت بی نهایت….
به قول خودم میدم با اراده ترررر و قوی تر در راه رسیدن به اهدافم قدم بردارم .
خوب من خدای من منو در مدار آسانی ها و راحتی ها قرارم بده.
عاشقتم استاد عزیزم.
سلام مهسای عزیز
کامنتت یه نکته ی ارزشمند برام داشت اونم اینه که خوبه ادم جسارت کمک خواستن از دیگران رو داشته باشه، عیب و خفت و خاری از جایی شروع میشه که ادم مظلوم نمایی میکنه برای اینکه دیگران بهش بگن، اخی، طفلکی، بیچاره و بهش ترحم کنن، و صدقه بدن، اینه که خفت و خاری و کوچکی و فلاکته
وگرنه درخواست کمک و طلب کمک کردن با قدرت و اعتماد به نفس بالا، با اراده و عزت نفس بالا، خیلی جاها نه تنها عیب نیست بلکه خودش نشانگر قدرت و جسارته
مثلا من میخوام یه میز خیلی سنگینی رو بلند کنم تنهایی زورم نمیرسه، نگاه میکنم یکی داره رد میشه و ازش میخوام اگه ممکنه برای جابجایی این میز بهم کمک کنه، با اعتماد به نفس بالا میگم، این جسارت و قدرته
حالا اون ادم میتونه انتخاب کنه که بهم کمک کنه یا نه، با خودشه
و گدایی کردن همون ضعیف بودنه، دستت رو جلوی غیر خدا دراز کردنه. خفت و خاریه
سپاسگزارم به خاطر کامنتت اگاهی بخشت
انشالله خداوند بهتون بی حساب روزی های پاکیزه و بی پایان فراوان بده