این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوند
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت دوستان عزیز مهربان امیدوارم دوستان گلم همیشه سالم تن دروس باشن
و استاد عزیز همیشه فقط سالم باشن وبا خانوم شایسته مهربان
دوستان عزیز مهربان درگی گه از تسلیم گردم اینه هر اتفاق بد هم آخرش خوبه هر چیزی یه خیریتی داره
ادو شود سبب خیر این چیزا رو من از کجا میدونستم فقط میگفتم ای نامرد خدا ت اون بلا چیگار میکنی فقط داری زد حال میزنی
دوستان خداوند دقیقه 99 میاد خدای گه درگ گردم این حالتو داره هی ت مسیر حلا ثروت رابطه سلامتی میگه این کارها رو بگن اگه گوش گرفتی خب دیگه روی هیچ کسو هیچ چیزو هیچ عواملی حساب نمیکنی اگه به حرفهش نکنی میگه سعید منو ول گردی رفتی سراغ گی خب بگیر بیاد وای از چگ لگت هایش وای از این گه توی جهنم هستی اوف چون بارها اینو با وضوع. یادم هست گه موقعی گه دیگه از همه جا رونده از همه جامونده میگفتم خدایا اونجا هم خدا دمش گرم دستمو گرفت ولی چه فایده دیگه بدرد نمیخوره
ولی نکته مثبتی گه داره اون جا هست گه یه الگو داری یه گلید داری اگه سعید بتونی روی خوبی هاش توجه کنی دونیات گلستانه
یه داستان زیبا امشب سال 10 / 8 / 1403
من گه توی اسنپ گار میگردم طرف شهرهمون از دور دیدم یه هتل خیلی خوشگل بود گفتم خدایا میشه برو اونجا خلاصه راهو گم گردمو نتوستم برم بعد یه مسافر کرفتم منم اسلن نمیدوستم میخاد بره طرف همون جا بخدا نمیدونم این قانون یعنی خیلی سریع ج میده اگه ترمز نداشته باشی بعد من گه رفتم دیدم وای یا خدا من گه اینجا هستم من گه اینو 10 دقیقه قبل گفتم خلاصه اشگم در شد هزار بار گفتم خدایا شگرت از یه دختری گفتم میشه یه چنتا عکس ازم بگیری با شوق گفت بله حتمن وای دوستان عزیز مهربان من واقعان این تسلیم بود من خاستم و اولش با فگر خودم بود بعد گفتم خدایا من میخام از زیبایت لذت ببرم پولم در بیارم و عشقو حال کنم فقط باید در خاست و تجسم و دیگه بسپاری اما اما
ترمز من بچها همون لحظه نجوا ها آمد خب میدیم گه هر کسی با عشقش داره قدم میزنه و عکس میگیره و داخل هتل بودن خب این نجوا میگفت خب سعید ت با 100 هزار تومن نمیزارن نگاه داخل هتلم گنی
اما وظیفه من چی بود اون لحظه میگفتم خدایا من همین لحظه رو عشق است همین خدای گه منو در هتل آورد یه روزی میام اینجا و شبها و ساعت ها اشک میرزم و میگم خدایا من چی بودم چی شدم دوستان عزیز خدا شاهده اینو با تمام وجودم میگم خداوند توی یه لحظه معجزه میکنه اما این باورها از همین باورهای گوچگ و قابل پذیرش میاد جلو و یه روزی به خود میای و میبینی سلامتی رابطه و ثروت مصل سیل روانه شده به سمتت
اسلن نمیدونم چطوری فقط میدونم میشه چون این خدا فقط با فر کانس من گار داره نه با نمازو روزو یا عزاداری این چیزا فقط با این باور گه قبولش داری هست قبول داری خودت سعید داری خلق میکنی خب آره
استاد چقد منو برگردوندید به زندگی گذشته ام و اینکه خداوند چقد هوای منو داشت
ولی اون نمیدیدم و نمیشنیدم ولی همیشه کنارم بود من خودم را خوب نمیشناسم ولی خدا قشنگ میدونه زینب کیه و چیه؟
من تازه دارم خودم را کشف میکنم خودم را دارم میبینم ولی خداوند. سالهاست منو دیده و شنیده پس اون بهتر منو میشناسه
من در مقابل تو خدایا تسلیم م تسلیم
تو آگاهی از احوال و حال من تو از اون بالا همه چیز را میبینی پس من کار طرف خودم را انجام میدم ولی کارهای طرف تو با اوست و تو چقد خوب انجام میدی کارهاتو منهم قول میدم و سعی م و میکنم تا به نحو احسن انجام بدم
خدایا دوستت دارم
خدایا تو تنها رفیق و همدم منی
خدایا من تنها به تو توکل میکنم و تنها از تو یاری میخوام
خدایا تنها تورا بندگی میکنم و ارباب و رب بودن از اوست
أیاک نعبد و أیاک نستعین
خدایا به بهترین مسیر منو هدایت کن مسیر ی که پر از نعمت و عشق و آرامش
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته وتمام دوستان توحیدی
استاد حسابی دلم برات تنگ شده خیلی کم پیدای
انشاالله هر کجا که که هستی سعادتمند و خوشبخت باشی
استاد اومدم در مورد توحید بگم در مورد تسلیم بودن و رها بودن بگم با دست پر اومدم که فقط از نتایج بگم
که خودمم داشت یادم می رفت گفتم هم یاد اوری باشه برام هم کامنتی باشه که بعدا بخونمش که با دستای خودم دارم مینویسم از نتایج توحیدی بودن
توی این مدت این فایل و فایل قدم 8جلسه 5 خیلی خیلی من رو در مسیر رها بودن
در مسیر احساس خوب و نگران نبودن در مسیر ی قدم بردارم که طبق قوانین هست نه اون چیزی که همه میگن
و واقعا رها بودم خیلی رها بودم خیلی تسلیم بودم البته این خیلیا که میگم نصبت به قبلم رها تر بودم
تو این مدت توی خیلی از کار هام در تمام جنبه ها و در شغلم هر کاری رو شروع میکردم میگفتم خدایا تسلیمم در مقابل تو من هیچی نمیدونم خودت هدایتم کن خودت کارها رو را ه هارو برام اسان کن
و جدا از گفتن این جمله مهمتر از گفتن این جمله این باوری که وقتی من تسلیمم خدا واقعا هدایتم میکنه و من روی دوش خودش میشنم و اونم اسانم میکنه
برای اسانی ها
واقعا این احساس خوبی که در درونم شکل میگیره این احساس اطمینان احساس قدرت احساس اینکه من بهش گفتم اونم انجام میده
این احساس کل کارهارو انجام میده
توی این مدت واقعا توی شغلم این تسلیم بودن خیلی پر رنگ تر خودشو نشون میده
خیلی برام پر رنگ وقتی که میرفتم سر کار میگفتم خدایا ایده ها و خلاقیت های رو هدایت کن که به اسانی انجام بشود و در 90در صد مواقع بخدا قسم کار ها به اسانی و با لذت وبا تجربه جدید با یاد گیری مهارت جدید انجام میشد بخدا قسم کارهای بهش هدایت شدم که انجامش دادم در شغلم که تو ی ذهنم به اندازی دنیا بزرگ بود اما به اسانی انجام شد یک ریزه کاری های که انقدر ازشون میترسیدم که سالها مثل یک سد بودن برام اما واقعا با یه بار تسلیم بودن واقعی(احساس اطمینان احساس خوب ایمان داشتن نگران نبودن )با این تسلیم بودن واقعی کارها براحتی با یک ایده الهامی ساده که خودمم نمیفهمیدم از کجا می اومد ایده و تا به خودم می اومدم کاره انجام شده بود به اسانی و بعد فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت این جمله رو هی زمزمه میکردم
این در حالی هست که سالها با ترس با این کارها دست و پنجه میزدم کلی ترس داشتم
اما با برکت دوره 12قدم و فایل های تسلیم بودن به اسانی کارها انجام میشد برام براحتی .
از اون طرف هم با این دوره 12قدم که کلی پا گذاشتم روی ترسهام و وارد دل ترسهام شدم واقعا کلی درهای جدید به روم باز شده
با این دیدگاه که من باید فقط روی خودم کار کنم و بعد هدایت میشم به تمام خوبی ها
کلی ادمهای جدید کارهای جدید موقعیت های جدید نعمتهای جدید ارتباط های جدید درهای جدید کلی نعمت و ثروت وارد زندگیم شدن کلی مهارت هام رفته بالا تر کلی احساس ارزشمندی و لیاقتم رفته بالا تر کلی توانمندیم رفته بالا تر واقعا خیلی خیلی راضیم خیلی خوشحالم چون هر روز داره ظرفم بزرگ تر میشه ترسهام کم جون تر میشن مسئولیت تمام جنبه هارو به عهده میگیرم
کلی عزت نفسم بالا میره
فقط میتونم بگم سپاسگذارم
واقعا استاد توحید هما چیه
فقط کافیه رها باشی تسلیم باشی و ایمان قوی داشته باشی
سلاام گرمم ب استاد عزیزم و تک تک افراد این خانواده ک دنبال رشد و پیشرفت و علاقه مند ب آگاهی و حقیقت هستند
این اولین کامنت من هست ک دارم مینویسم برای اینکه رد پایی از خودم بجا بذارم و سیر تکاملی خودم رو ببینم و بهتر درک کنم
تقریباً سه چهار ماهی هست ک شروع کردم خوب گوش کنم ب فایلها
یادمه اوایل علاقه زیادی نداشتم درست درک نمیکردم حتی حوصلم سر میرفت اما هرچی گذشت و بیشتر گوش دادم بیشتر درک کردم و دیدم ک چقدررر درسته چقدررر من دنبال همچین چیزی ت زندگیم بودم چقدررر تشنه این آگاهی ها و نور ت زندگیم بودم الان روزی سه چهار ساعت ب فایلها گوش میدم با علاقه بسیااار، شده جزئی از برنامه روز مرم و خیلییی خوشحالم خیلییی سپاسگزارم از خداوند ک من رو ب این مسیر هدایت کرد و هرروز و هرروز بیشتر و بیشتر عاشقش میشم بیشتر میشناسمش احساس میکنم کاملا دارم با ی خدای جدید خدایی کاملا متفاوت از چیزی ک ب ما گفته بودن و ما اون رو باور کرده بودیم دارم آشنا میشم تازه دارم میفهمم مهروبونی خدارو بزرگی خدارو بخشندگی خدارو اینکه هممیششه حواسش بهم هست و هوامو داره حتی جاهایی ک من احمق بودمو همه چیو مینداختم گردن خدا و فک میکردم مشکلاتم تقصیر اونه ولی اون هوامو داشته و نذاشته خودمو با دستای خودم نابود کنم ، تازه دارم میفهمم ک دنیا چقدرررر قشنگههه و زندگی چقدررر میتونه لذت بخش و شیرین باشه تازه دارم میفهمم اینکه خداوند ت قرآن میگه تمام مصیبت هامون از دست خودمونه و تمام خوبی ها از طرف خداونده یعنی چی وقتی برمیگردم و ب گذشته نگاه میکنم و حتی همین الانشم همین ک ی ناراحتی برام پیش میاد میبینم کاملآ خودم ایجادش کردم دارم دلیل خیلی از اتفاقات رو درک میکنم انگار اصلا پا ب یه دنیای جدیدی گذاشتم دنیایی که توش هیچ چیز غیر ممکن نیست دنیایی ک ب همه ی خواسته هام جواب مثبت میده دنیای بسیاار بزرگ و بخشنده ای ک هیچ معیاری برای اندازه خواسته ی ما نداره
هرچقدر از خوشحالی و حال خوبم و سپاسگزاریم بگم بازم کمه
منی ک فک میکردم کل زندگی جبره و همه چیو خدا خودش میبره و میدوزه و دنبال مچ گیریه ک فقط عذاب کنه آدما رو حالا دارم تک تک اون باورهای غلط رو میریزم دور و با خدای واقعی خودم آشنا میشم و زندگی هرر لحظه برام شیرین تر لذت بخش تر و آسون تر میشه ، امیدوارم ب نور خداوند برای روزی ک همه ی باورهای غلط و دست و پا گیر از ذهنم پاک شده باشه و جاش با نور خداوند عشق خداوند لبریز بشه
عااشقتم استاد عزیزم ک اینقدرر قشنگ و گویا و قابل درک برای کسایی ک دنبال حقیقتن دنبال هدایت و راه سعادتن این همه آگاهی که ما ازش غافل بودیم رو خیلی با حوصله و قشنگ بیان میکنید و خیلیی خیلیی ازتون ممنون و سپاسگزارم ک باعث هدایت من و این همه جمعیت شدید
از خداوند یگانه برای شما و خودم و همه ی افراد این خانواده هدایت و آگاهی روز افزون و غرق شدن در نور و عشق الهی و سعادت و خوشبختی و سلامتی و ثروت و شادی و احساس خوب بینهایت رو میطلبم
سلام به استاد جانم و همه عزیزان. امیدوارم حالتون عالی باشه
سعی کردم جهان رو درک کنم ببینم جهان چجوری داره عمل میکنه… عاشقتم استاد با این چهره زیبا و صدای الهی ات
◀دیشب موقع خواب سوالی برام پیش اومد که از خداوند پرسیدم و صبح تو ستاره قطبی هرچقدر فکر کردم سوال یادم نبود که بنویسم . امروز که برف روی زمین نشسته بود رفتم پیاده روی خیلی خلوت بود و تقریبا کسی جز منو خداوند بیرون نبود از خداوند سوال دیگه ای پرسیدم . خداوند پکیج سوالام رو توی این فایل جواب داد.
موقعی زبانی به به خداوند میگم که من تسلیم تو هستم اما در عمل که میرسه واقعا خودم رو میبینم که نه این فقط حرفه و من ایمان ندارم. چون رفتارم داره باورام رو نشون میده و من دستان خداوند رو بستم . عقل من خودش اومده وسط و نمیزاره خداوند کارشو انجام بده.
چون هنوز درکی قلبی از خداوند و جایگاهم بدست نیاوردم با اینکه خداوند کارهای زیادی برام انجام داده. مثلا دیروز مسیری برای مهارتم نشون داد که ادم های زیادی هستن که توش موندن اما راهکاری داده که مطمئنم جواب میگیرم و الگوش رو بهم نشان داده کاری که توانسته و خیلیا سالها به دلیل مسیر اشتباه و سخت نمیتونند و ولش میکنند. عمرا امکان نداشت من میتونستم خودم بهش برسم و خداوند جلو پام گذاشت .
اونجایی که استاد میگه دستای خداوند رو بستیم یاد خواسته خودم میوفتم که میخوام به خداوند بقبولونم که از این مسیر و این خواسته رو میخوام در صورتی که من دارم لقمه رو دور سرم میپیچونم و بازهم خداوند به من به وضوح الهام کرده که پاشنه اشیلم رو رفع کنم و قطعا به این نتیجه رسیدم اگر من با این پاشنه ها حتا به خواستم برسم زجر میبینم. خداوند چیزهایی نشونم میده که هوش از سرم میره و منو از خودم بهتر میشناسه
من توی زندگیم خواسته هایی با ترمزهایی وحشناکی داشتم و دارم و به جایی رسیدم که از طریق همون باورهای داغون به هیچی رسیدم حتا گداتر از گدای خیابان بودم و شکست خورده و به ته رسیدم و همه چیمو از دست دادم همه چی .
به خدا قسم که وقتی با این اگاهی ها و قانون روبرو شدم و اشتباهاتم رو نشونم داد الان خداروشکر میکنم که اون درس ها طوری به من داده شده که توی ذهنم حک شد و هربار مثالش برام مرور میشه . یعنی جوری کتک خوردم که اون راه اشتباه رو نرم چون ادم به شدت تغییر ناپذیر و باورهای اشتباه داشتم .
من ادمی بودم که امادگی اون خواسته رو نداشتم . اما با هربار تکرار پکیجی از مثال گذشته برام مرور میشه و بیشتر میفهمم هرچند که اگاهی ها ته نداره و روی همین مغزم نباید حساب کنم
مثلا توی بحث شراکت . حساب کردن روی بقیه و موارد دیگه اون اتفاق به من درس هایی داد که هربار با اموزش استاد مرور میشه که اینجا رو به این دلیل ضربه خوردی و یه جورایی اهرم رنج کرد که بخوام تکرارش کنم
خداروشکر
«لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الْحَمدَ وَالنِّعمَهَ لَکَ وَالْمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»
خداوندا رو به سوی تو آوردهام و دعوت و ندای تو را اجابت میکنم، اجابت کردنی پس از اجابت کردن، شریک و یاوری نداری، رو به سوی تو آورده و مُقیم آستان بندگی تو میشوم، تمام حمد و ثنایم مخصوص توست، همه نعمتها و پادشاهی عالَم از آنِ توست، هیچ شریکی نداری، دعوتت را لبیک گویم
2هفته پیش در تعطیلات نوروزی از اصفهان به سمت شیراز در حرکت بودیم تا رسیدیم به دوراهی جاده قدیم و جدید
در دلم احساس میکردم جاده قدیم را بروم اما ذهن منطقی 120کیلومتر مسیر بیشتر را قبول نمیکرد به حرف ذهن گوش دادم و مقدار کمی از مسیر را در جاده جدید طی نمودم و توقف کردم و گفتم دلم رضا نیست
با خدا گپ کوتاهی زدم و نظر اورا پرسیدم گفت جواب همان است که اول در دلت گفتم بدین ترتیب مسیر را تغییر داده و به جاده قدیم رفتم که در ابتدا به یک روستای کوچک رسیده و کلی ذوق کردیم و بعد از طی مسیر کوتاهی به قلعه و شهر ایزدخواست رسیدیم که از ذوق مُردیم از بس که زیبا بود اصلا انتظار نداشتیم همچین اثر باستانی را به این زودی ببینیم در ادامه به حرکت افتادیم انقدر مسیر جاده قدیم زیبا صاف هموار و مجددا زیبا بود که هرلحظه خدارا شکر کردیم
در راه باران و خورشید درهم شد و به دلیل نبود جدول های بتنی در جاده قدیم کنار حاشیه خیابان در افق بی انتها رنگین کمان کامل را دیدیم و مجدد ذوق مرگ شدیم
خلاصه بعد از لحظه به لحظه زیبایی کویر به شیراز رسیدیم
در راه برگشت گفتیم اینبار از جاده جدید برگردیم که زودتر برسیم
انقدری مسیر طی نشده بود که تابلو را دیدیم بهشت گمشده lost paradise کامفیروز
گفتیم خب برویم
وقتی رسیدیم برای بار چندم ذوق مارا درهم کوبید
آنقدر که انجا شبیه مازندران خودمان بود
طبیعت مازندران جاده هراز در دل کویر
مگر میشود ؟؟
انجا هم کلی لذت بردیم و به راه ادامه دادیم تا اصفهان
در اخر خواستم بگم که
اگر ابتدا برعکس اول از جاده جدید میرفتیم
قلعه ایزدخواست را هیچوقت نمیدیدیم
و برگشت از جاده قدیم میامدیم بهشت گمشده را نمیدیدیم
اینگونه بود که خداوند ما را به زیبایی ها هدایت کرد
ان شا الله در ادامه هم همینطور من و خانواده ام و شما دوستان عزیز و استاد مارا هدایت کند
من این فایل رو در حالی دوباره دیدم که ماشینم در طول 1 ماه، 4 مرتبه تعمیر شده و الان هم در تعمیرگاه هست و جالبه که داخل ماشین عمومی هستم تا از شرکتم برم منزل پدرخانومم.
سالهاست که مشکل مالی درونی داریم، ولی ظاهر زندگیمون مون بسیار خوبه.
امشب متوجه شدم که یک دوره آموزشی باید برگزار کنم.
البته ایده رو داشتم و تمام ابزار این کار رو هم تهیه کرده بودم. ولی موضوعش برام پیش نمیومد.
امشب متوجه شدم و امیدوارم که هدایت خدا رو که امشب برام اتفاق افتاده بتونم تمام و کمال دریافت کنم و بعد از اون بیام و از نتایجم براتون بگم.
چقد شما وجودتون معنوی هستش خدارشکر دارمتون خدارشکر هرروز میتونم صداتون رو بشنوم گاهی انقد آرامش به قلب من رسوخ میکنه که دلم میخاد رمان متوقف بشه و من همون لحظه فقط صداتون بشنوم
خدایاشکرت
امروز این فایلو گوش کردم و چقد بهش احتیاج داشتم و چقد برام تاثیرگذار بود
اول باور کنم در این جهان هستی ربی هست پروردگار هستی که بدون اذن اون برگی از درخت نمیفته باور کنم اون نیروی برتر وجود داره که کمکم کنه همه جا باهام هست این اولین قدمه
مثل مثال مادر که فرزند در مقابل مادرش تسیلمیه همه کاراشو مادرش میکنه واون این اطمینان رو داره که مادرش همه کاراشو به نحو احسن انجام میده و ماهم باید در مقابل خداوند همینگونه تسلیم باشیم بذاریم اون برامون کارامون انجام بده و مطمئن باشیم حتی بهتر از اون چیزی که ما میخایم انجام میده
اگر توی جنگل گم بشم اگ بخایم با عقل خودمون راه روپیدا کنیم شاید سال ها دور خودمون میچرخیم اما اگر به خداوند اعتماد کنیم و از او درخواست کنیم میبینیم که چجوری کمکمون میکنه و راه درست رو بهمون نشون میده
و باور کنیم که در مقابل خداوند هیچی نیستیم و هیچی نمیدونیم و همیشه در برابر او بگیم واقعا هیچی حالیمون نیس و باور کنیم اوم میدونه اون میتونه کمکمون کنه توی تمام جنبه ها از او کمک بخایم بدن من چه ماده ی معدنی نیاز داره یا از کدوم راه برم که بهتره
و این احساس خشوع در ما به وجود میاد و هدایت ها رو دنبال میکنیم و دریافت میکنیم
و زندگی راحت تر میشه و چقدر زندگی روان تر میشه
داستان مادر موسی و تسلیم بودن او در مقابل خداوند کار خیلی سختی بوده ولی اون خدارو باور داشته و بعد چند ساعت مادر بچشو میبینه و مادر از بچه خودش شیر میخوره بااین تفاوت یعقوب که اینقد در فراق پسرش گریه کرد که گفتند کور شد این تفاوت تسلیم بودنه
نشانه ی تسلیم بودن اینه که من الان آرامش دارم نشانه تسلیم بودن آرامشه
تسلیم بودن از یک حالت رهایی میاد از یک حالت آزاد شدن میاد
اون جایی که استاد به عموشو اعتماد کردندو خودشون انداختند و در برابر اون تسلیم شد و عموشون ایشونو گرفتند در زمان بچگی اعتماد کردند
من یک هفته است به صورت هدایتی میام به این فایل حالایاکامنت میخونم یاخودفایل راگوش میدهم به قول شماهربارکه میای یک فایل راگوش میدی هرباریک چیزی رامتوجه میشی ولی نمیدونم چی شده بوداینبار هربارکه گوش میکردم اصلابازمیگفتم من هیچ چیزنفهمیدم واصراری نکردم که زودبفهمم بعد رفتم فایلهای پروژه خانه تکانی ذهن راکه یک ماهی است که پشت سرهم یعنی به قول خانم شایسته گفتندکه متعهدباشید وبه خوبی گوش کنیدتمرکزی روی فایل ها(پروژه خانه تکانی ذهن) کارکنید ومن آمدم رواین فایل هاوچون ازلحاظ توحیدی من روخودم کمترکارکرده بودم بعدازفایلهای بیستم پروژه خانه تکانی ذهن کمی تومسعله شناخت خداوتوحیدبهترشدم به نظرم این فایل خیلی فرکانسش بالاست وادمی مثل من بایدخیلی روتوحیدش کارکنه واین آگاهی هاردرک کنه البته میگم شاید برای من اینطوری بوده درهرصورت که من خدارابسیارشاکرهستم که بازتوانستم این فایل واین آگاهییهارابشنوم ودرزندگیم عمل کنم.
یکی ازهدایت من اینکه درسوالی که درکپشن پرسیده شده بودکه مادرچه جاهایی تسلیم بودیم ونتیجه خوبی گرفتیم اینکه :من درازدواج قبلیم البته آخرای سال که باهمسرسابقم بودم، به خاطرمساعلی،پدرومادرم منوبه کل تردکردندوناگفته نمونه من همسرم اعتیادشدیدی داشت وموادهای بسیاربدوخطرناک استفاده میکردکه من اینجاذکرنمیکنم،موندن توخونه ایی که ازسرکولش ناراحتی وغم، بیتوجهی واهمیت ندادن به من میبارید وازاون طرف هم اصلاپدرومادرم اجازه نمیدادندبروم خونشون منظورم برای طلاق، به من پدرومادرم به من البته به برادرم گفته بودندکبری حق نداری بیای، بایدیعنی اگه قرارشدبمیری،بااایدهمونجابمیری(چندین سال من بارهاازهمسرم قهرمیکردم وبه خونه پدرم میرفتم) من شایددرست یادم نیس شایدبه مدت یک ماه توبدترین شرایط بودم والان که کمی فک کردم که البته میخوام باز ازاستادان عزیزم هم تشکرمیکنم برای درست کردن وتهیه این فایل بسیارارزشمندواقعاممنون برای تدارک این دوره خانه تکانی ذهن
درادامه اینکه، من یک ماه سختی خونه همسرم کشیدم ولی درست سر یک ماه، من ازاون خونه به سمت خونه پدرم رفتم(به قصدطلاق وجداشدنم ازهمسرم) یعنی برادرم یک روز تماس گرفت گفت بیاخونه کاملابرادرم به وضعیتی که درخونه شوهرم بودم اشراف داشت وبسیارناباورانه برادرم بهم زنگ زد گفت بروخونه(البته من هم جسارت به خرج دادم ونترسیدم)نترس پدرومادرمان چیزی نمیگند ومن وسایلهاموبه صورت جزعی جمع کردم ورفتم، من فقط تو اون وضعیت تسلیم بودم وبسیارآرام بودم وخداونددستش (برادرم) رابراایم فرستادومن مستقیم رفتم خانه پیش پدرومادرم
1_یک ربی هست که خالق جهان هست که همه چیز رو مدیریت می کنه .اولین باور این که این جهان را یک رب العالمینی خلق کرده که همه چیز در ید قدرت اوست که میلیاردها بار از من اگاه تره بینهایت مدیر مدبر بهتری از من هست…
خداوند بی نهایت از ما آگاه تر هست.
خدایا من مرضیه تسلیم اعتماد می کنم و توکل می کنم بر تو
من را هدایت کن .من به عنوان یک آفریده که بنده تو هستم دلم میخواد که پیشرفتکنم ولی نمی دانم چطور باید پیشرفت کنم من تسلیم تسلیم درگاه تو هستم.خدایا من خاشع ام در برابر تو فروتنم دربرابر تو .خدایا مدرک من قطعا به لطف تو بوده من تسلیمم. اگر لطف و هدایت تو نبود قطعا من نمی تونستم مدرک ارشدم بگیرم پروردگارا. خداوندا هر پیشرفتی که قطعا کمکتو بوده من فروتنم. مدرک ارشد چیه نمره چیه هوش چیه من نوک سوزونم نیستم در برابر عظمت تو پروردگارا.
من تسلییمم. من دیگه نمی چسبم به خواسته ام و دیگه نمیخوام مسیر مشخص کنم برای رسیدنم به خواسته که شغل ثابت خوب هست .تو هزار برابر من آگاهی دانایی مسیر بلدی .
بیام به جای درخواستم که این خانه ماشین وپول و کار و رابطه میخوام قصد پشت این خواسته ها بیا بگو. مثلا میخوای بری سرکار فکر کن ببین قصد پشت این کارت چیه
جای مشخص کردن مسیر و نوع رسیدن به اون مسیر بگو خدایا من تسلیمم می سپرم به خودت من اجازه میدم تو تصمیم نهایی بگیری خداوندا تو هدایت کن من رو .
هدایت قدم به قدم میاد باید قدم اول برداری تا قدم های بیاد برات.
نمی دانی چطوری به خواسته برسی ولی خداوند مرحله به مرحله هدایت می کنه .
شاید گاهیی مسیر نزدیک باشه ولی هدایت بخواد مارو به سمت بهتری هدایت کنه که با آسیب کمتر .
خدایا من حالیم نیست تو متوجه تری من هدایت کن به سمت درست .من مغزم نمی دانه چه جوری باید شاغل بشم و در چه شغلی باشم تو خودت من هدایت کن و نشانه کاری که بدردم میخوره و ثروت آفرین برام برسون …
وقتی به وعده و هدایت خداوند عمل می کنی به زودی گشایش میاد چون خداوند هرکس که تسلیمش باشه رو خیلی خوب هدایت می کنه .
ما نمی توانیم همه چیز رو کنترل کنیم و اصلا امکان پذیر نیست
ما باید فقط قصد خودمان رو بگیم.
2_دربرابر این سیستم باید تسلیم بود و اعتماد کرد به این نیرو بدون هیچ ترس و شکی مثل نوزادی که هنگام تولد وصل به مادرش و مطیع مادرش هست..
هرچیزی میخوای بگو چرا دلیل هات پیدا کن
خدایا من دلم میخواد برم سرکار و حقوق ثابت و شغل ثابت داشته باشم چرا ؟
1_چون فکر می کنم اگر شاغل بشم مستقل تر میشم و خودم می توانم هرچی دلم خواست بخرم و اینکه با داشتن شغل اعتماد به نفس و خود عشق ورزی بیشتری
2_مشغول میشم و کمتر تو خانه می مونم یه جورایی از وقتم ارزشمند استفاده میکنم و با افراد بیشتری ارتباط برقرار می کنم.
3_می توانم پس انداز کنم خانه بخرم ماشین بخرم وسیله بخرم همه مایحتاج خودم بدون منت کسی تهیه کنم
4_از مدرکم استفاده میکنم
5_دیگه تو خانه نمیونم می تونم دوستان خوب افراد خوبی کنار خودم داشته باشم
6_احساس هویت می کنم.
7_دلیل اصلی پول درآوردن هست و رفع مایحتاج و پرشدن وقتم و اینکه جلو دیگران پرستیژ دارم و از بیکاری خارج میشم.
8_احساس مهم بودن و اعتماد به نفس میده ارزشمند تر نیشن
9_کمک خرج همسرم میشم
10_هرچیزی دلم بخواد بدون دغدغه میخرم دیگه لازم نیست به دست دیگران نگاه کنم تا مخارجم بده
11_ با کار پول درمیارم و با پول هرچی که دلم بخواد مثلا باشگاه برم لباس بخرم تفریح داشته باشم لذت ببرم
12_فرزتدانم دراینده بهم افتخار کنن و درآمد شخصی خودم داشته باشم .
13_اسایش آرامش راحتیم میخوام
14_می توانم تو مناسب های مختلف برای خودم برای همسرم و خانوادم بدون نگرانی کادو بگیرم
15_می توانم لوازم ضروری که یک خانم لازم داره بگیرم
و دوست دارم معلمی برم سرکار چرا ؟چون
1_چون فکر می کنم کاری که پرستیژ شغلی داری
2 فکر می کنم امنیت شغلی دارم و برای آینده ام خوبه چون کار ثابتی هست و درآمد مشخصی داره و بیمه عمر داره و تو پیری یه حقوقی بالاخره دارم
3 ساعت کاریش کمه و با توجه به ساعت کم حقوق خوبی داره
5 محیطش مناسب یک خانم هست و محیط شاد مفرحی هست و با کودکان در ارتباط هست
6 اینکه همه همکارانم هم جنس خودم و با شخصیت هستند
7 اینکه دوروز تعطیلی در هفته داره و میشه به خانواده رسیدگی کرد
8 تو تابستان مرخصی با حقوق دارن
9 مرخصی زایمان با حقوق داره
10 به هرحال یه شغلی که توش برشکست شدن نداره
11 سرمایه اولیه نمیخواد و من توش مهارت کافی دارم
12 چرا ؟چون محیطش طوری که فرهنگی هست و آدم ها خوب توش هستن و من می توانم اونجا پیشرفت کنم
13 چرا چون دیگه هر دقیقه نگران کارم نیست که ممکن بازار کساد بشه یا اتفاقی بیفته که نتونم برم سرکار مدرسه همیشه هست و درآمدی مشخص اول هرماه میاد تو حساب
14 کاری که فعالیت بدنی خیلی زیاد نداره و بیشتر باید صحبت کرد و آموزش داد
15 به هرکس بگی معلمی احترام خاصی داری
16 به روحیه من بیشتر میخوره
17 کاری که توش علاقه دارم و توش خوبم و سال های زیادی تصویر می کشیدم معلمم
18 می توانم بعد از مدرسه به کارهای خانه رسیدگی کنم چون پاره وقت می توانم به همسرم و دراینده به فرزندانم رسیدگی کنم
19 بیمه عمر برام مهمه و اینکه امنیت شغلی و ثبات شغلی داشته باشم .
20و اینکه در حال حاضر کار دیگه ایی به ذهنم نمی رسه
21 اینکه دیگه توش حاشیه نیست صاحبکار نداری و اینکه خودت مدیریت داری و اینکه با دولت سروکله می زنی و حقوق دولت میده و طبق وزارت کار هست و در آمد ثابت داری دیگه نگران دزدی گرانی تورم و سرمایه اولیه نیستی احتیاج به شرایط خاصی برای شروع نداری .
22 محیطش منفی سمی نیست محیطش شاد دوستانه و اینکه در زمان کم و محیط مناسب مناسب شخصیت خانم ها هست .
23 کاری که بعد برات حاشیه نداره دشمن تراشی نمیشه محیط منفی نیست و قرار نیست اتفاق بدی بیفته
24 شیفت شب نداره و اینکه تایم کاری خوب
25 محیط شلوغ خوب اجتماعی و من فن بیان خوب دارم
26 قرار نیست صاحبکار سواستفاده جسمی روحی روانی کنه یا حق حقوقت بخوره.
27 قرار نیست خارج از تایم اداری هم کاری کنی .
28داشتن روحیه شاد و پرنشاط به دلیل ارتباط با جوانان و نوجوانان پرانرژی
29 کمتر بودن ساعات کاری کارمندان آموزش و پرورش نسبت به کارمندهای سازمانهای دیگر
30 تعطیلی مدارس در عید نوروز، سه ماه تابستان و شرایط بد جوی تعطیلات خیلی زیادی داره
31دریافت حقوق حتی در زمان تعطیلی مدارس
32 بهرهمندی از بیمه درمانی
33 دریافت عیدی سالانه، پاداش و مواردی مشابه
34دریافت حقوق بازنشستگی بعد از اتمام دوره خدمت
35 داشتن شرایط مناسب برای دو شغلی شدن
36امکان تدریس بهصورت دولتی و خصوصی
37 شغلی که برای خانم ها در ایران مناسب و خیلی امنیت داره .
من مرضیه الان متوجه شدم اولا خداوندا از تو درخواست کار دارم تا بتونم ثروت داشته باشم حالا ثروت برای چی میخوام برای اینکه دستم جلوی کسی دراز نباشه و بتونم هر زمان هرچی دلم خواست بدون نگرانی بخرم و نیازمند دیگران نباشم دلم میخواد مشغول باشم اعتماد به نفس عزت نفس داشته باشم.
خدایا متوجه شدم از شغل معلمی خوشم میاد چون حقوق ثابت داره آزادی مکانی و تعطیلات زمانی زیاد و ساعت کاری کم داره مستقل بودن داشتن حقوق مشخص بدون نیاز به سرمایه اولیه پرستیژ کاری داشتن یه پولی که بدون زحمت زیاد بدست میاد .و فکر می کنم این کار دوست دارم چون امنیت دارم چه در محیط کار و چه از لحاظ ثبات کاری
خداوندا من حس می کنم این کار دوست دارم به دلایل بالا ولی خداوندا من در برابر تو تسلیم هستم
من مرضیه به تو می سپارم همه چیز رو ودیگه با ذهن محدود خودم تصمیم نمی گیرم و از تو درخواست هدایت می کنم و تو جواب بده و تو راهنمایی کن من رو خودت مسیر مناسب رو نشان من بده من نمی دانم من خاشع متواضع هستم اگر این شغل به صلاح من هست من قبول بشم و اگر هم نیست من به سمت شغل یا افراد یا شرایطی هدایت کن که موارد بالا یعنی آزادی زمانی حقوق ثابت مناسب و شرایط بالا داشته باشد
ربنا از تو بابت داشتن شغلی با شرایط بالا سپاسگزارم
خدای مهربانم تو در هرشرایطی مواظب من مرضیه هستی دوست دارم خدا جونم.تو توی هر شرایطی کنارم هستی تو نزدیک ترین منی تو عزیز ترین منی تو بودی من نبودم .دلیل افرینشم را نمی دانم دلیل اینکه از روح خودت در من دمیده.چی شد که اجازه آمدن به کره خاکی رو به من دادی؟فقط صبورم و سپاسگزارم و ازت میخوام که بهم بگی چه باید بکنم و رسالت من در این زندگی چی هست. بهم خوب و بد مسیر رو نشان بده و هرجا از مسیر هدایت تو دور شدم مندو دستی به مسیر خودت برگردون خدایا عشق واقعی من نزدیک ترینم قوی ترینم دست دلباز ترینم صبور ترین مهربان ترین بخشنده ترینم همه دارایی من کاری کن که صفات شخصیتی من روز به روز شبیه تر به تو بشه. یه کاری کن رنگبوی خدایی بگیرم.یه کاری کن حضورم و وجودم باعث حال خوب همه انسان ها بشه.خدایا تو دست دلباز ترینی از روی شناختم از تو فهمیدم نباید التماس کسی رو بکنم یا کسی رو جای تو بیارم چون من با حضور تو قوی ترین زن و دختر دنیا هستم ازت میخوام توجه ویژه به من کنی چون من وجودم با تو معنا پیدا میکنه رسالت من رو بهمبگو
با سلام خدمت دوستان عزیز مهربان امیدوارم دوستان گلم همیشه سالم تن دروس باشن
و استاد عزیز همیشه فقط سالم باشن وبا خانوم شایسته مهربان
دوستان عزیز مهربان درگی گه از تسلیم گردم اینه هر اتفاق بد هم آخرش خوبه هر چیزی یه خیریتی داره
ادو شود سبب خیر این چیزا رو من از کجا میدونستم فقط میگفتم ای نامرد خدا ت اون بلا چیگار میکنی فقط داری زد حال میزنی
دوستان خداوند دقیقه 99 میاد خدای گه درگ گردم این حالتو داره هی ت مسیر حلا ثروت رابطه سلامتی میگه این کارها رو بگن اگه گوش گرفتی خب دیگه روی هیچ کسو هیچ چیزو هیچ عواملی حساب نمیکنی اگه به حرفهش نکنی میگه سعید منو ول گردی رفتی سراغ گی خب بگیر بیاد وای از چگ لگت هایش وای از این گه توی جهنم هستی اوف چون بارها اینو با وضوع. یادم هست گه موقعی گه دیگه از همه جا رونده از همه جامونده میگفتم خدایا اونجا هم خدا دمش گرم دستمو گرفت ولی چه فایده دیگه بدرد نمیخوره
ولی نکته مثبتی گه داره اون جا هست گه یه الگو داری یه گلید داری اگه سعید بتونی روی خوبی هاش توجه کنی دونیات گلستانه
یه داستان زیبا امشب سال 10 / 8 / 1403
من گه توی اسنپ گار میگردم طرف شهرهمون از دور دیدم یه هتل خیلی خوشگل بود گفتم خدایا میشه برو اونجا خلاصه راهو گم گردمو نتوستم برم بعد یه مسافر کرفتم منم اسلن نمیدوستم میخاد بره طرف همون جا بخدا نمیدونم این قانون یعنی خیلی سریع ج میده اگه ترمز نداشته باشی بعد من گه رفتم دیدم وای یا خدا من گه اینجا هستم من گه اینو 10 دقیقه قبل گفتم خلاصه اشگم در شد هزار بار گفتم خدایا شگرت از یه دختری گفتم میشه یه چنتا عکس ازم بگیری با شوق گفت بله حتمن وای دوستان عزیز مهربان من واقعان این تسلیم بود من خاستم و اولش با فگر خودم بود بعد گفتم خدایا من میخام از زیبایت لذت ببرم پولم در بیارم و عشقو حال کنم فقط باید در خاست و تجسم و دیگه بسپاری اما اما
ترمز من بچها همون لحظه نجوا ها آمد خب میدیم گه هر کسی با عشقش داره قدم میزنه و عکس میگیره و داخل هتل بودن خب این نجوا میگفت خب سعید ت با 100 هزار تومن نمیزارن نگاه داخل هتلم گنی
اما وظیفه من چی بود اون لحظه میگفتم خدایا من همین لحظه رو عشق است همین خدای گه منو در هتل آورد یه روزی میام اینجا و شبها و ساعت ها اشک میرزم و میگم خدایا من چی بودم چی شدم دوستان عزیز خدا شاهده اینو با تمام وجودم میگم خداوند توی یه لحظه معجزه میکنه اما این باورها از همین باورهای گوچگ و قابل پذیرش میاد جلو و یه روزی به خود میای و میبینی سلامتی رابطه و ثروت مصل سیل روانه شده به سمتت
اسلن نمیدونم چطوری فقط میدونم میشه چون این خدا فقط با فر کانس من گار داره نه با نمازو روزو یا عزاداری این چیزا فقط با این باور گه قبولش داری هست قبول داری خودت سعید داری خلق میکنی خب آره
امید وارم در پناه حق باشید
به نام خداوند بخشنده ی مهربونم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
تسلیم شدن در برابر خدا
این فایل را 20 بار گوش دادم
و بازهم گوش میدم
استاد چقد منو برگردوندید به زندگی گذشته ام و اینکه خداوند چقد هوای منو داشت
ولی اون نمیدیدم و نمیشنیدم ولی همیشه کنارم بود من خودم را خوب نمیشناسم ولی خدا قشنگ میدونه زینب کیه و چیه؟
من تازه دارم خودم را کشف میکنم خودم را دارم میبینم ولی خداوند. سالهاست منو دیده و شنیده پس اون بهتر منو میشناسه
من در مقابل تو خدایا تسلیم م تسلیم
تو آگاهی از احوال و حال من تو از اون بالا همه چیز را میبینی پس من کار طرف خودم را انجام میدم ولی کارهای طرف تو با اوست و تو چقد خوب انجام میدی کارهاتو منهم قول میدم و سعی م و میکنم تا به نحو احسن انجام بدم
خدایا دوستت دارم
خدایا تو تنها رفیق و همدم منی
خدایا من تنها به تو توکل میکنم و تنها از تو یاری میخوام
خدایا تنها تورا بندگی میکنم و ارباب و رب بودن از اوست
أیاک نعبد و أیاک نستعین
خدایا به بهترین مسیر منو هدایت کن مسیر ی که پر از نعمت و عشق و آرامش
خدایا من با تو آرامش را شناختم
من با تو عشق را شناختم
من با تو لذت زندگی را شناختم
لذت با بودن با شوهرم و بچه ها را شناختم
اینها همش با باتوبودن شناختم
خدایا بابت همه چیز ممنونم
بی نهایت ممنون
شکرت شکرت شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته وتمام دوستان توحیدی
استاد حسابی دلم برات تنگ شده خیلی کم پیدای
انشاالله هر کجا که که هستی سعادتمند و خوشبخت باشی
استاد اومدم در مورد توحید بگم در مورد تسلیم بودن و رها بودن بگم با دست پر اومدم که فقط از نتایج بگم
که خودمم داشت یادم می رفت گفتم هم یاد اوری باشه برام هم کامنتی باشه که بعدا بخونمش که با دستای خودم دارم مینویسم از نتایج توحیدی بودن
توی این مدت این فایل و فایل قدم 8جلسه 5 خیلی خیلی من رو در مسیر رها بودن
در مسیر احساس خوب و نگران نبودن در مسیر ی قدم بردارم که طبق قوانین هست نه اون چیزی که همه میگن
و واقعا رها بودم خیلی رها بودم خیلی تسلیم بودم البته این خیلیا که میگم نصبت به قبلم رها تر بودم
تو این مدت توی خیلی از کار هام در تمام جنبه ها و در شغلم هر کاری رو شروع میکردم میگفتم خدایا تسلیمم در مقابل تو من هیچی نمیدونم خودت هدایتم کن خودت کارها رو را ه هارو برام اسان کن
و جدا از گفتن این جمله مهمتر از گفتن این جمله این باوری که وقتی من تسلیمم خدا واقعا هدایتم میکنه و من روی دوش خودش میشنم و اونم اسانم میکنه
برای اسانی ها
واقعا این احساس خوبی که در درونم شکل میگیره این احساس اطمینان احساس قدرت احساس اینکه من بهش گفتم اونم انجام میده
این احساس کل کارهارو انجام میده
توی این مدت واقعا توی شغلم این تسلیم بودن خیلی پر رنگ تر خودشو نشون میده
خیلی برام پر رنگ وقتی که میرفتم سر کار میگفتم خدایا ایده ها و خلاقیت های رو هدایت کن که به اسانی انجام بشود و در 90در صد مواقع بخدا قسم کار ها به اسانی و با لذت وبا تجربه جدید با یاد گیری مهارت جدید انجام میشد بخدا قسم کارهای بهش هدایت شدم که انجامش دادم در شغلم که تو ی ذهنم به اندازی دنیا بزرگ بود اما به اسانی انجام شد یک ریزه کاری های که انقدر ازشون میترسیدم که سالها مثل یک سد بودن برام اما واقعا با یه بار تسلیم بودن واقعی(احساس اطمینان احساس خوب ایمان داشتن نگران نبودن )با این تسلیم بودن واقعی کارها براحتی با یک ایده الهامی ساده که خودمم نمیفهمیدم از کجا می اومد ایده و تا به خودم می اومدم کاره انجام شده بود به اسانی و بعد فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت این جمله رو هی زمزمه میکردم
این در حالی هست که سالها با ترس با این کارها دست و پنجه میزدم کلی ترس داشتم
اما با برکت دوره 12قدم و فایل های تسلیم بودن به اسانی کارها انجام میشد برام براحتی .
از اون طرف هم با این دوره 12قدم که کلی پا گذاشتم روی ترسهام و وارد دل ترسهام شدم واقعا کلی درهای جدید به روم باز شده
با این دیدگاه که من باید فقط روی خودم کار کنم و بعد هدایت میشم به تمام خوبی ها
کلی ادمهای جدید کارهای جدید موقعیت های جدید نعمتهای جدید ارتباط های جدید درهای جدید کلی نعمت و ثروت وارد زندگیم شدن کلی مهارت هام رفته بالا تر کلی احساس ارزشمندی و لیاقتم رفته بالا تر کلی توانمندیم رفته بالا تر واقعا خیلی خیلی راضیم خیلی خوشحالم چون هر روز داره ظرفم بزرگ تر میشه ترسهام کم جون تر میشن مسئولیت تمام جنبه هارو به عهده میگیرم
کلی عزت نفسم بالا میره
فقط میتونم بگم سپاسگذارم
واقعا استاد توحید هما چیه
فقط کافیه رها باشی تسلیم باشی و ایمان قوی داشته باشی
سپاسگذارم
2
بسمالله الرحمن الرحیم
سلاام گرمم ب استاد عزیزم و تک تک افراد این خانواده ک دنبال رشد و پیشرفت و علاقه مند ب آگاهی و حقیقت هستند
این اولین کامنت من هست ک دارم مینویسم برای اینکه رد پایی از خودم بجا بذارم و سیر تکاملی خودم رو ببینم و بهتر درک کنم
تقریباً سه چهار ماهی هست ک شروع کردم خوب گوش کنم ب فایلها
یادمه اوایل علاقه زیادی نداشتم درست درک نمیکردم حتی حوصلم سر میرفت اما هرچی گذشت و بیشتر گوش دادم بیشتر درک کردم و دیدم ک چقدررر درسته چقدررر من دنبال همچین چیزی ت زندگیم بودم چقدررر تشنه این آگاهی ها و نور ت زندگیم بودم الان روزی سه چهار ساعت ب فایلها گوش میدم با علاقه بسیااار، شده جزئی از برنامه روز مرم و خیلییی خوشحالم خیلییی سپاسگزارم از خداوند ک من رو ب این مسیر هدایت کرد و هرروز و هرروز بیشتر و بیشتر عاشقش میشم بیشتر میشناسمش احساس میکنم کاملا دارم با ی خدای جدید خدایی کاملا متفاوت از چیزی ک ب ما گفته بودن و ما اون رو باور کرده بودیم دارم آشنا میشم تازه دارم میفهمم مهروبونی خدارو بزرگی خدارو بخشندگی خدارو اینکه هممیششه حواسش بهم هست و هوامو داره حتی جاهایی ک من احمق بودمو همه چیو مینداختم گردن خدا و فک میکردم مشکلاتم تقصیر اونه ولی اون هوامو داشته و نذاشته خودمو با دستای خودم نابود کنم ، تازه دارم میفهمم ک دنیا چقدرررر قشنگههه و زندگی چقدررر میتونه لذت بخش و شیرین باشه تازه دارم میفهمم اینکه خداوند ت قرآن میگه تمام مصیبت هامون از دست خودمونه و تمام خوبی ها از طرف خداونده یعنی چی وقتی برمیگردم و ب گذشته نگاه میکنم و حتی همین الانشم همین ک ی ناراحتی برام پیش میاد میبینم کاملآ خودم ایجادش کردم دارم دلیل خیلی از اتفاقات رو درک میکنم انگار اصلا پا ب یه دنیای جدیدی گذاشتم دنیایی که توش هیچ چیز غیر ممکن نیست دنیایی ک ب همه ی خواسته هام جواب مثبت میده دنیای بسیاار بزرگ و بخشنده ای ک هیچ معیاری برای اندازه خواسته ی ما نداره
هرچقدر از خوشحالی و حال خوبم و سپاسگزاریم بگم بازم کمه
منی ک فک میکردم کل زندگی جبره و همه چیو خدا خودش میبره و میدوزه و دنبال مچ گیریه ک فقط عذاب کنه آدما رو حالا دارم تک تک اون باورهای غلط رو میریزم دور و با خدای واقعی خودم آشنا میشم و زندگی هرر لحظه برام شیرین تر لذت بخش تر و آسون تر میشه ، امیدوارم ب نور خداوند برای روزی ک همه ی باورهای غلط و دست و پا گیر از ذهنم پاک شده باشه و جاش با نور خداوند عشق خداوند لبریز بشه
عااشقتم استاد عزیزم ک اینقدرر قشنگ و گویا و قابل درک برای کسایی ک دنبال حقیقتن دنبال هدایت و راه سعادتن این همه آگاهی که ما ازش غافل بودیم رو خیلی با حوصله و قشنگ بیان میکنید و خیلیی خیلیی ازتون ممنون و سپاسگزارم ک باعث هدایت من و این همه جمعیت شدید
از خداوند یگانه برای شما و خودم و همه ی افراد این خانواده هدایت و آگاهی روز افزون و غرق شدن در نور و عشق الهی و سعادت و خوشبختی و سلامتی و ثروت و شادی و احساس خوب بینهایت رو میطلبم
به نام رب العالمین
سلام به استاد جانم و همه عزیزان. امیدوارم حالتون عالی باشه
سعی کردم جهان رو درک کنم ببینم جهان چجوری داره عمل میکنه… عاشقتم استاد با این چهره زیبا و صدای الهی ات
◀دیشب موقع خواب سوالی برام پیش اومد که از خداوند پرسیدم و صبح تو ستاره قطبی هرچقدر فکر کردم سوال یادم نبود که بنویسم . امروز که برف روی زمین نشسته بود رفتم پیاده روی خیلی خلوت بود و تقریبا کسی جز منو خداوند بیرون نبود از خداوند سوال دیگه ای پرسیدم . خداوند پکیج سوالام رو توی این فایل جواب داد.
موقعی زبانی به به خداوند میگم که من تسلیم تو هستم اما در عمل که میرسه واقعا خودم رو میبینم که نه این فقط حرفه و من ایمان ندارم. چون رفتارم داره باورام رو نشون میده و من دستان خداوند رو بستم . عقل من خودش اومده وسط و نمیزاره خداوند کارشو انجام بده.
چون هنوز درکی قلبی از خداوند و جایگاهم بدست نیاوردم با اینکه خداوند کارهای زیادی برام انجام داده. مثلا دیروز مسیری برای مهارتم نشون داد که ادم های زیادی هستن که توش موندن اما راهکاری داده که مطمئنم جواب میگیرم و الگوش رو بهم نشان داده کاری که توانسته و خیلیا سالها به دلیل مسیر اشتباه و سخت نمیتونند و ولش میکنند. عمرا امکان نداشت من میتونستم خودم بهش برسم و خداوند جلو پام گذاشت .
اونجایی که استاد میگه دستای خداوند رو بستیم یاد خواسته خودم میوفتم که میخوام به خداوند بقبولونم که از این مسیر و این خواسته رو میخوام در صورتی که من دارم لقمه رو دور سرم میپیچونم و بازهم خداوند به من به وضوح الهام کرده که پاشنه اشیلم رو رفع کنم و قطعا به این نتیجه رسیدم اگر من با این پاشنه ها حتا به خواستم برسم زجر میبینم. خداوند چیزهایی نشونم میده که هوش از سرم میره و منو از خودم بهتر میشناسه
من توی زندگیم خواسته هایی با ترمزهایی وحشناکی داشتم و دارم و به جایی رسیدم که از طریق همون باورهای داغون به هیچی رسیدم حتا گداتر از گدای خیابان بودم و شکست خورده و به ته رسیدم و همه چیمو از دست دادم همه چی .
به خدا قسم که وقتی با این اگاهی ها و قانون روبرو شدم و اشتباهاتم رو نشونم داد الان خداروشکر میکنم که اون درس ها طوری به من داده شده که توی ذهنم حک شد و هربار مثالش برام مرور میشه . یعنی جوری کتک خوردم که اون راه اشتباه رو نرم چون ادم به شدت تغییر ناپذیر و باورهای اشتباه داشتم .
من ادمی بودم که امادگی اون خواسته رو نداشتم . اما با هربار تکرار پکیجی از مثال گذشته برام مرور میشه و بیشتر میفهمم هرچند که اگاهی ها ته نداره و روی همین مغزم نباید حساب کنم
مثلا توی بحث شراکت . حساب کردن روی بقیه و موارد دیگه اون اتفاق به من درس هایی داد که هربار با اموزش استاد مرور میشه که اینجا رو به این دلیل ضربه خوردی و یه جورایی اهرم رنج کرد که بخوام تکرارش کنم
خداروشکر
«لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الْحَمدَ وَالنِّعمَهَ لَکَ وَالْمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»
خداوندا رو به سوی تو آوردهام و دعوت و ندای تو را اجابت میکنم، اجابت کردنی پس از اجابت کردن، شریک و یاوری نداری، رو به سوی تو آورده و مُقیم آستان بندگی تو میشوم، تمام حمد و ثنایم مخصوص توست، همه نعمتها و پادشاهی عالَم از آنِ توست، هیچ شریکی نداری، دعوتت را لبیک گویم
سلام
2هفته پیش در تعطیلات نوروزی از اصفهان به سمت شیراز در حرکت بودیم تا رسیدیم به دوراهی جاده قدیم و جدید
در دلم احساس میکردم جاده قدیم را بروم اما ذهن منطقی 120کیلومتر مسیر بیشتر را قبول نمیکرد به حرف ذهن گوش دادم و مقدار کمی از مسیر را در جاده جدید طی نمودم و توقف کردم و گفتم دلم رضا نیست
با خدا گپ کوتاهی زدم و نظر اورا پرسیدم گفت جواب همان است که اول در دلت گفتم بدین ترتیب مسیر را تغییر داده و به جاده قدیم رفتم که در ابتدا به یک روستای کوچک رسیده و کلی ذوق کردیم و بعد از طی مسیر کوتاهی به قلعه و شهر ایزدخواست رسیدیم که از ذوق مُردیم از بس که زیبا بود اصلا انتظار نداشتیم همچین اثر باستانی را به این زودی ببینیم در ادامه به حرکت افتادیم انقدر مسیر جاده قدیم زیبا صاف هموار و مجددا زیبا بود که هرلحظه خدارا شکر کردیم
در راه باران و خورشید درهم شد و به دلیل نبود جدول های بتنی در جاده قدیم کنار حاشیه خیابان در افق بی انتها رنگین کمان کامل را دیدیم و مجدد ذوق مرگ شدیم
خلاصه بعد از لحظه به لحظه زیبایی کویر به شیراز رسیدیم
در راه برگشت گفتیم اینبار از جاده جدید برگردیم که زودتر برسیم
انقدری مسیر طی نشده بود که تابلو را دیدیم بهشت گمشده lost paradise کامفیروز
گفتیم خب برویم
وقتی رسیدیم برای بار چندم ذوق مارا درهم کوبید
آنقدر که انجا شبیه مازندران خودمان بود
طبیعت مازندران جاده هراز در دل کویر
مگر میشود ؟؟
انجا هم کلی لذت بردیم و به راه ادامه دادیم تا اصفهان
در اخر خواستم بگم که
اگر ابتدا برعکس اول از جاده جدید میرفتیم
قلعه ایزدخواست را هیچوقت نمیدیدیم
و برگشت از جاده قدیم میامدیم بهشت گمشده را نمیدیدیم
اینگونه بود که خداوند ما را به زیبایی ها هدایت کرد
ان شا الله در ادامه هم همینطور من و خانواده ام و شما دوستان عزیز و استاد مارا هدایت کند
خدایا منو به حال خودم وامگذار
سلام بر تو ای بنده خوب خدا
امروز 24 شهریور، سال روز تولدم هست.
من این فایل رو در حالی دوباره دیدم که ماشینم در طول 1 ماه، 4 مرتبه تعمیر شده و الان هم در تعمیرگاه هست و جالبه که داخل ماشین عمومی هستم تا از شرکتم برم منزل پدرخانومم.
سالهاست که مشکل مالی درونی داریم، ولی ظاهر زندگیمون مون بسیار خوبه.
امشب متوجه شدم که یک دوره آموزشی باید برگزار کنم.
البته ایده رو داشتم و تمام ابزار این کار رو هم تهیه کرده بودم. ولی موضوعش برام پیش نمیومد.
امشب متوجه شدم و امیدوارم که هدایت خدا رو که امشب برام اتفاق افتاده بتونم تمام و کمال دریافت کنم و بعد از اون بیام و از نتایجم براتون بگم.
ممنون از همه شما و از استاد عزیز
سلام به استاد و همفرکانسی های عزیزم
استاد صداتون آرامش بخش قلب منه
چقد شما وجودتون معنوی هستش خدارشکر دارمتون خدارشکر هرروز میتونم صداتون رو بشنوم گاهی انقد آرامش به قلب من رسوخ میکنه که دلم میخاد رمان متوقف بشه و من همون لحظه فقط صداتون بشنوم
خدایاشکرت
امروز این فایلو گوش کردم و چقد بهش احتیاج داشتم و چقد برام تاثیرگذار بود
اول باور کنم در این جهان هستی ربی هست پروردگار هستی که بدون اذن اون برگی از درخت نمیفته باور کنم اون نیروی برتر وجود داره که کمکم کنه همه جا باهام هست این اولین قدمه
مثل مثال مادر که فرزند در مقابل مادرش تسیلمیه همه کاراشو مادرش میکنه واون این اطمینان رو داره که مادرش همه کاراشو به نحو احسن انجام میده و ماهم باید در مقابل خداوند همینگونه تسلیم باشیم بذاریم اون برامون کارامون انجام بده و مطمئن باشیم حتی بهتر از اون چیزی که ما میخایم انجام میده
اگر توی جنگل گم بشم اگ بخایم با عقل خودمون راه روپیدا کنیم شاید سال ها دور خودمون میچرخیم اما اگر به خداوند اعتماد کنیم و از او درخواست کنیم میبینیم که چجوری کمکمون میکنه و راه درست رو بهمون نشون میده
و باور کنیم که در مقابل خداوند هیچی نیستیم و هیچی نمیدونیم و همیشه در برابر او بگیم واقعا هیچی حالیمون نیس و باور کنیم اوم میدونه اون میتونه کمکمون کنه توی تمام جنبه ها از او کمک بخایم بدن من چه ماده ی معدنی نیاز داره یا از کدوم راه برم که بهتره
و این احساس خشوع در ما به وجود میاد و هدایت ها رو دنبال میکنیم و دریافت میکنیم
و زندگی راحت تر میشه و چقدر زندگی روان تر میشه
داستان مادر موسی و تسلیم بودن او در مقابل خداوند کار خیلی سختی بوده ولی اون خدارو باور داشته و بعد چند ساعت مادر بچشو میبینه و مادر از بچه خودش شیر میخوره بااین تفاوت یعقوب که اینقد در فراق پسرش گریه کرد که گفتند کور شد این تفاوت تسلیم بودنه
نشانه ی تسلیم بودن اینه که من الان آرامش دارم نشانه تسلیم بودن آرامشه
تسلیم بودن از یک حالت رهایی میاد از یک حالت آزاد شدن میاد
اون جایی که استاد به عموشو اعتماد کردندو خودشون انداختند و در برابر اون تسلیم شد و عموشون ایشونو گرفتند در زمان بچگی اعتماد کردند
وقتی آدم توکل میکنه تسلیم میشه نشونه اش اینه که آرامه
8به نام خداوندبخشنده مهربان
سلام به استادان ودوستان عزیزم
من یک هفته است به صورت هدایتی میام به این فایل حالایاکامنت میخونم یاخودفایل راگوش میدهم به قول شماهربارکه میای یک فایل راگوش میدی هرباریک چیزی رامتوجه میشی ولی نمیدونم چی شده بوداینبار هربارکه گوش میکردم اصلابازمیگفتم من هیچ چیزنفهمیدم واصراری نکردم که زودبفهمم بعد رفتم فایلهای پروژه خانه تکانی ذهن راکه یک ماهی است که پشت سرهم یعنی به قول خانم شایسته گفتندکه متعهدباشید وبه خوبی گوش کنیدتمرکزی روی فایل ها(پروژه خانه تکانی ذهن) کارکنید ومن آمدم رواین فایل هاوچون ازلحاظ توحیدی من روخودم کمترکارکرده بودم بعدازفایلهای بیستم پروژه خانه تکانی ذهن کمی تومسعله شناخت خداوتوحیدبهترشدم به نظرم این فایل خیلی فرکانسش بالاست وادمی مثل من بایدخیلی روتوحیدش کارکنه واین آگاهی هاردرک کنه البته میگم شاید برای من اینطوری بوده درهرصورت که من خدارابسیارشاکرهستم که بازتوانستم این فایل واین آگاهییهارابشنوم ودرزندگیم عمل کنم.
یکی ازهدایت من اینکه درسوالی که درکپشن پرسیده شده بودکه مادرچه جاهایی تسلیم بودیم ونتیجه خوبی گرفتیم اینکه :من درازدواج قبلیم البته آخرای سال که باهمسرسابقم بودم، به خاطرمساعلی،پدرومادرم منوبه کل تردکردندوناگفته نمونه من همسرم اعتیادشدیدی داشت وموادهای بسیاربدوخطرناک استفاده میکردکه من اینجاذکرنمیکنم،موندن توخونه ایی که ازسرکولش ناراحتی وغم، بیتوجهی واهمیت ندادن به من میبارید وازاون طرف هم اصلاپدرومادرم اجازه نمیدادندبروم خونشون منظورم برای طلاق، به من پدرومادرم به من البته به برادرم گفته بودندکبری حق نداری بیای، بایدیعنی اگه قرارشدبمیری،بااایدهمونجابمیری(چندین سال من بارهاازهمسرم قهرمیکردم وبه خونه پدرم میرفتم) من شایددرست یادم نیس شایدبه مدت یک ماه توبدترین شرایط بودم والان که کمی فک کردم که البته میخوام باز ازاستادان عزیزم هم تشکرمیکنم برای درست کردن وتهیه این فایل بسیارارزشمندواقعاممنون برای تدارک این دوره خانه تکانی ذهن
درادامه اینکه، من یک ماه سختی خونه همسرم کشیدم ولی درست سر یک ماه، من ازاون خونه به سمت خونه پدرم رفتم(به قصدطلاق وجداشدنم ازهمسرم) یعنی برادرم یک روز تماس گرفت گفت بیاخونه کاملابرادرم به وضعیتی که درخونه شوهرم بودم اشراف داشت وبسیارناباورانه برادرم بهم زنگ زد گفت بروخونه(البته من هم جسارت به خرج دادم ونترسیدم)نترس پدرومادرمان چیزی نمیگند ومن وسایلهاموبه صورت جزعی جمع کردم ورفتم، من فقط تو اون وضعیت تسلیم بودم وبسیارآرام بودم وخداونددستش (برادرم) رابراایم فرستادومن مستقیم رفتم خانه پیش پدرومادرم
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
1_یک ربی هست که خالق جهان هست که همه چیز رو مدیریت می کنه .اولین باور این که این جهان را یک رب العالمینی خلق کرده که همه چیز در ید قدرت اوست که میلیاردها بار از من اگاه تره بینهایت مدیر مدبر بهتری از من هست…
خداوند بی نهایت از ما آگاه تر هست.
خدایا من مرضیه تسلیم اعتماد می کنم و توکل می کنم بر تو
من را هدایت کن .من به عنوان یک آفریده که بنده تو هستم دلم میخواد که پیشرفتکنم ولی نمی دانم چطور باید پیشرفت کنم من تسلیم تسلیم درگاه تو هستم.خدایا من خاشع ام در برابر تو فروتنم دربرابر تو .خدایا مدرک من قطعا به لطف تو بوده من تسلیمم. اگر لطف و هدایت تو نبود قطعا من نمی تونستم مدرک ارشدم بگیرم پروردگارا. خداوندا هر پیشرفتی که قطعا کمکتو بوده من فروتنم. مدرک ارشد چیه نمره چیه هوش چیه من نوک سوزونم نیستم در برابر عظمت تو پروردگارا.
من تسلییمم. من دیگه نمی چسبم به خواسته ام و دیگه نمیخوام مسیر مشخص کنم برای رسیدنم به خواسته که شغل ثابت خوب هست .تو هزار برابر من آگاهی دانایی مسیر بلدی .
بیام به جای درخواستم که این خانه ماشین وپول و کار و رابطه میخوام قصد پشت این خواسته ها بیا بگو. مثلا میخوای بری سرکار فکر کن ببین قصد پشت این کارت چیه
جای مشخص کردن مسیر و نوع رسیدن به اون مسیر بگو خدایا من تسلیمم می سپرم به خودت من اجازه میدم تو تصمیم نهایی بگیری خداوندا تو هدایت کن من رو .
هدایت قدم به قدم میاد باید قدم اول برداری تا قدم های بیاد برات.
نمی دانی چطوری به خواسته برسی ولی خداوند مرحله به مرحله هدایت می کنه .
شاید گاهیی مسیر نزدیک باشه ولی هدایت بخواد مارو به سمت بهتری هدایت کنه که با آسیب کمتر .
خدایا من حالیم نیست تو متوجه تری من هدایت کن به سمت درست .من مغزم نمی دانه چه جوری باید شاغل بشم و در چه شغلی باشم تو خودت من هدایت کن و نشانه کاری که بدردم میخوره و ثروت آفرین برام برسون …
وقتی به وعده و هدایت خداوند عمل می کنی به زودی گشایش میاد چون خداوند هرکس که تسلیمش باشه رو خیلی خوب هدایت می کنه .
ما نمی توانیم همه چیز رو کنترل کنیم و اصلا امکان پذیر نیست
ما باید فقط قصد خودمان رو بگیم.
2_دربرابر این سیستم باید تسلیم بود و اعتماد کرد به این نیرو بدون هیچ ترس و شکی مثل نوزادی که هنگام تولد وصل به مادرش و مطیع مادرش هست..
هرچیزی میخوای بگو چرا دلیل هات پیدا کن
خدایا من دلم میخواد برم سرکار و حقوق ثابت و شغل ثابت داشته باشم چرا ؟
1_چون فکر می کنم اگر شاغل بشم مستقل تر میشم و خودم می توانم هرچی دلم خواست بخرم و اینکه با داشتن شغل اعتماد به نفس و خود عشق ورزی بیشتری
2_مشغول میشم و کمتر تو خانه می مونم یه جورایی از وقتم ارزشمند استفاده میکنم و با افراد بیشتری ارتباط برقرار می کنم.
3_می توانم پس انداز کنم خانه بخرم ماشین بخرم وسیله بخرم همه مایحتاج خودم بدون منت کسی تهیه کنم
4_از مدرکم استفاده میکنم
5_دیگه تو خانه نمیونم می تونم دوستان خوب افراد خوبی کنار خودم داشته باشم
6_احساس هویت می کنم.
7_دلیل اصلی پول درآوردن هست و رفع مایحتاج و پرشدن وقتم و اینکه جلو دیگران پرستیژ دارم و از بیکاری خارج میشم.
8_احساس مهم بودن و اعتماد به نفس میده ارزشمند تر نیشن
9_کمک خرج همسرم میشم
10_هرچیزی دلم بخواد بدون دغدغه میخرم دیگه لازم نیست به دست دیگران نگاه کنم تا مخارجم بده
11_ با کار پول درمیارم و با پول هرچی که دلم بخواد مثلا باشگاه برم لباس بخرم تفریح داشته باشم لذت ببرم
12_فرزتدانم دراینده بهم افتخار کنن و درآمد شخصی خودم داشته باشم .
13_اسایش آرامش راحتیم میخوام
14_می توانم تو مناسب های مختلف برای خودم برای همسرم و خانوادم بدون نگرانی کادو بگیرم
15_می توانم لوازم ضروری که یک خانم لازم داره بگیرم
و دوست دارم معلمی برم سرکار چرا ؟چون
1_چون فکر می کنم کاری که پرستیژ شغلی داری
2 فکر می کنم امنیت شغلی دارم و برای آینده ام خوبه چون کار ثابتی هست و درآمد مشخصی داره و بیمه عمر داره و تو پیری یه حقوقی بالاخره دارم
3 ساعت کاریش کمه و با توجه به ساعت کم حقوق خوبی داره
5 محیطش مناسب یک خانم هست و محیط شاد مفرحی هست و با کودکان در ارتباط هست
6 اینکه همه همکارانم هم جنس خودم و با شخصیت هستند
7 اینکه دوروز تعطیلی در هفته داره و میشه به خانواده رسیدگی کرد
8 تو تابستان مرخصی با حقوق دارن
9 مرخصی زایمان با حقوق داره
10 به هرحال یه شغلی که توش برشکست شدن نداره
11 سرمایه اولیه نمیخواد و من توش مهارت کافی دارم
12 چرا ؟چون محیطش طوری که فرهنگی هست و آدم ها خوب توش هستن و من می توانم اونجا پیشرفت کنم
13 چرا چون دیگه هر دقیقه نگران کارم نیست که ممکن بازار کساد بشه یا اتفاقی بیفته که نتونم برم سرکار مدرسه همیشه هست و درآمدی مشخص اول هرماه میاد تو حساب
14 کاری که فعالیت بدنی خیلی زیاد نداره و بیشتر باید صحبت کرد و آموزش داد
15 به هرکس بگی معلمی احترام خاصی داری
16 به روحیه من بیشتر میخوره
17 کاری که توش علاقه دارم و توش خوبم و سال های زیادی تصویر می کشیدم معلمم
18 می توانم بعد از مدرسه به کارهای خانه رسیدگی کنم چون پاره وقت می توانم به همسرم و دراینده به فرزندانم رسیدگی کنم
19 بیمه عمر برام مهمه و اینکه امنیت شغلی و ثبات شغلی داشته باشم .
20و اینکه در حال حاضر کار دیگه ایی به ذهنم نمی رسه
21 اینکه دیگه توش حاشیه نیست صاحبکار نداری و اینکه خودت مدیریت داری و اینکه با دولت سروکله می زنی و حقوق دولت میده و طبق وزارت کار هست و در آمد ثابت داری دیگه نگران دزدی گرانی تورم و سرمایه اولیه نیستی احتیاج به شرایط خاصی برای شروع نداری .
22 محیطش منفی سمی نیست محیطش شاد دوستانه و اینکه در زمان کم و محیط مناسب مناسب شخصیت خانم ها هست .
23 کاری که بعد برات حاشیه نداره دشمن تراشی نمیشه محیط منفی نیست و قرار نیست اتفاق بدی بیفته
24 شیفت شب نداره و اینکه تایم کاری خوب
25 محیط شلوغ خوب اجتماعی و من فن بیان خوب دارم
26 قرار نیست صاحبکار سواستفاده جسمی روحی روانی کنه یا حق حقوقت بخوره.
27 قرار نیست خارج از تایم اداری هم کاری کنی .
28داشتن روحیه شاد و پرنشاط به دلیل ارتباط با جوانان و نوجوانان پرانرژی
29 کمتر بودن ساعات کاری کارمندان آموزش و پرورش نسبت به کارمندهای سازمانهای دیگر
30 تعطیلی مدارس در عید نوروز، سه ماه تابستان و شرایط بد جوی تعطیلات خیلی زیادی داره
31دریافت حقوق حتی در زمان تعطیلی مدارس
32 بهرهمندی از بیمه درمانی
33 دریافت عیدی سالانه، پاداش و مواردی مشابه
34دریافت حقوق بازنشستگی بعد از اتمام دوره خدمت
35 داشتن شرایط مناسب برای دو شغلی شدن
36امکان تدریس بهصورت دولتی و خصوصی
37 شغلی که برای خانم ها در ایران مناسب و خیلی امنیت داره .
من مرضیه الان متوجه شدم اولا خداوندا از تو درخواست کار دارم تا بتونم ثروت داشته باشم حالا ثروت برای چی میخوام برای اینکه دستم جلوی کسی دراز نباشه و بتونم هر زمان هرچی دلم خواست بدون نگرانی بخرم و نیازمند دیگران نباشم دلم میخواد مشغول باشم اعتماد به نفس عزت نفس داشته باشم.
خدایا متوجه شدم از شغل معلمی خوشم میاد چون حقوق ثابت داره آزادی مکانی و تعطیلات زمانی زیاد و ساعت کاری کم داره مستقل بودن داشتن حقوق مشخص بدون نیاز به سرمایه اولیه پرستیژ کاری داشتن یه پولی که بدون زحمت زیاد بدست میاد .و فکر می کنم این کار دوست دارم چون امنیت دارم چه در محیط کار و چه از لحاظ ثبات کاری
خداوندا من حس می کنم این کار دوست دارم به دلایل بالا ولی خداوندا من در برابر تو تسلیم هستم
من مرضیه به تو می سپارم همه چیز رو ودیگه با ذهن محدود خودم تصمیم نمی گیرم و از تو درخواست هدایت می کنم و تو جواب بده و تو راهنمایی کن من رو خودت مسیر مناسب رو نشان من بده من نمی دانم من خاشع متواضع هستم اگر این شغل به صلاح من هست من قبول بشم و اگر هم نیست من به سمت شغل یا افراد یا شرایطی هدایت کن که موارد بالا یعنی آزادی زمانی حقوق ثابت مناسب و شرایط بالا داشته باشد
ربنا از تو بابت داشتن شغلی با شرایط بالا سپاسگزارم
خدای مهربانم تو در هرشرایطی مواظب من مرضیه هستی دوست دارم خدا جونم.تو توی هر شرایطی کنارم هستی تو نزدیک ترین منی تو عزیز ترین منی تو بودی من نبودم .دلیل افرینشم را نمی دانم دلیل اینکه از روح خودت در من دمیده.چی شد که اجازه آمدن به کره خاکی رو به من دادی؟فقط صبورم و سپاسگزارم و ازت میخوام که بهم بگی چه باید بکنم و رسالت من در این زندگی چی هست. بهم خوب و بد مسیر رو نشان بده و هرجا از مسیر هدایت تو دور شدم مندو دستی به مسیر خودت برگردون خدایا عشق واقعی من نزدیک ترینم قوی ترینم دست دلباز ترینم صبور ترین مهربان ترین بخشنده ترینم همه دارایی من کاری کن که صفات شخصیتی من روز به روز شبیه تر به تو بشه. یه کاری کن رنگبوی خدایی بگیرم.یه کاری کن حضورم و وجودم باعث حال خوب همه انسان ها بشه.خدایا تو دست دلباز ترینی از روی شناختم از تو فهمیدم نباید التماس کسی رو بکنم یا کسی رو جای تو بیارم چون من با حضور تو قوی ترین زن و دختر دنیا هستم ازت میخوام توجه ویژه به من کنی چون من وجودم با تو معنا پیدا میکنه رسالت من رو بهمبگو