این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوند
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نظرم اینکه من تسلیم نیستم فقط از بی ایمانی میاد،این تکبر و غرور خنده داری که فقط ضربه میزنه و من من کردنهای پوچی که مثل طبل تو خالیه همیشه ما رو به ته بدبختی میبره…
در مقابلش تسلیم بودن به کسی که اربابه و سازنده ی من و جهان است،کن فیکون میکنه…
قشنگ پله به پله میگه چکار کنیم وقتی ازش خواسته مون رو میخوایم
یک عالمه کار رو برای من انجام دادی ای خدای بزرگ و فقط چند تاش رو الان که در همین هفته انجام شده رو مینویسم
مالیات 18 میلیونی رو برام با هدایت و تسلیم بودن کردی یک میلون و سیصد،به آسانی و با عزت در روز آخر با نشونه هایی واضح
صبح بلند شدم میگه برو برای تمدید گواهینامه ات ،میرم میبینم هیچ ارباب رجوعی در پلیس+10 نیست و کارم در چند دقیقه آنجا انجام میشه و بعد میگه برو پیش دکتر و معاینه و بعد اونام سریع انجام میشه و به همین آسونی….در صورتی که من فقط میخواستم برم سوال کنم ببینم پروسه اش چطوریه
بیمه ماشین رو میرم بدم و میگن برو استعلام بگیر از پلاک ماشینت که تخفیف روش هست و میرم میگیرم و بالاترین تخفیف رو داره 70 درصد و منی که اصلا اطلاعی نداشتم از این موضوع و بیمه 7 میلیونی با 2500 انجام میشه
میگه از اینجا فلان چیز رو بخر نمیخرم میرم خونه میگن فلان چیز رو نداریم و من میگم ببین اون به من گفتا من گوش نکردم
یه تضادی چند سال پیش برای پدرم که الان ساکن بهشت هست پیش اومد که همون تضاد باعث شد که من معافیت کفالت بگیرم
بیماری پدرم و فوتش و تسلیم بودن در برابر امر و اراده الله یکتا منو بسیار قویتر کرد
شبهایی که آگاهانه میرم به سمت کوهای خارج از شهر تا بر ترس تاریکی ام غلبه کنم خیلی ایمانم رو بیشتر کرده چرا که اونجا پر از حیوانات از روباه و سگ و گرگ گرفته تا حشرات و عقرب و…
اما اون ایمان به الله هست که منو وادار میکنه به حرکت و چقدر غلبه بر ترسها شیرین و لذت بخشه،لذتی بالاتر از هر لذتی
هر اتفاقی بیافته فقط اومده به نفع من باشه و من از خداوند درخواست میکنم که من رو تسلیم خودش کنه و یک لحظه هم منو به حال خودم وانگذارد
یک عالمه اتفاق کوچک و بزرگ دیگه هم افتاده که همگی خیر و خوبی بوده فقط بخاطر سپردن کارها به الله که دیگه بماند در جایی دیگه
ممنونم از استاد عزیزم و سجده میکنم به درگاه تنها فرمانروای کیهان
با سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
فعلا فقط یه بار فایل رو گوش کردم و واقعا این فایل ارزش طلا داره،وقتی ما به خداوند توکل کنیم،دیگه اضطراب و استرس در مورد زن و بچه و اینده خودمون و اونا و شغل و در کل همه چیز زندگی مون رو به قدرت برتر میسپاریم،یعنی ما به اندازه توانمون تلاش میکنیم ولی همیشه روی خدا حساب میکنیم و از کوچکترین تا بزرگترین خواسته مون ،روی هدایت خداوند حساب میکنیم،من قبلا روند کاری ام این بود که مثلا فلان سوره رو میخوندم فقط به امید اینکه ثوابش رو تو اون دنیا بهم بدهند،حالا شما استاد گرامی ،میگین که هر روز صبح به محض بیدارشدن ایه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بگیم و باور داشته باشیم که خداوند ما رو یاری میکند و ازش هدایت بخواهیم.
واقعیت اینکه اکثر افراد رو میبینیم که دچار بیماری های روحی هستن و اصلا ارامش ندارند،این در حالی هس که موقعیت شغلی و مالی خوبی دارند،اما خیلی مواقع باید ارام بخش بخورن یا حتی دایم پیش دکتر بروند،یعنی فشار روانی خیلی زیادی رو تحمل می کنن،این رنج از اونجایی میاد که با عقل خودمون میخواهیم همه چیز رو کنترل کنیم،و چون عاجز از این کار هستیم نتیجه ش ،ناهماهنگی درون میشه که به شکل اضطراب دایمی هس،استاد شما میگین خداوند ما را خلق کرده و برخودش واجب کرده که ما رو هدایت کنه،در صورتیکه قبلا با این باور که ما چون گناهکار هستیم از درگاه خدا رانده شدیم و حالا با احساس گناه دادن به خودمون ،بیاییم بارگناهانمون رو کم کنیم،اصلا آموزش های شما اشتی دادن ما با خالق ورب خودمون هس،یه دنیا ممنون و سپاسگزارم از شما که معنای توحید رو برای ما باز میکنید ،چون تا قبل از شما ،اصلا چنین موضوعاتی رو نشیده بودم ،با اینکه خودم رو ادم مذهبی میدونم ،باز هم تشکر ویژه ازتون دارم.
یک سری باور هارو ما اول باید بپذیریم و بعد برسین سراغ تسلیم
1… خدایی هست که داره به معنای قدرت به معنای در کنترل داشتن همه چیز و نگه دارنده همه جهان همه چیز مدیریت میکنه و این اولین باوری که ما باید داشته باشیم و
باور داشته باشیم که اون خدا: در همه ابعاد جهان بی نهایت آگاهی داره
بی نهایت راه ها رو بهتر میدونه
بینهایت مدیر و مدبر
و من باید به این خدا اعتماد کنم و تسلیم باشم
خدایی که بی نهایت آگاهه
خدایا من فاطمه اعتماد میکنم و تسلیم و توکل میکنم به تو
خدایا تو کار هارو برام انجام بده و من رو هدایت کن
فاطمه یادت باشه که باید خاشع باشی در برابر خدا
چی میشه که آدم نتایج بهتر میگیره چی میشه که زندگی بهتر میشه زندگی راحت تر پیش بره ؟؟؟
به اندازه ای که در مقابل خدا تسلیمی به اندازه ای که در مقابل خدا متواضعی به همون اندازه زندگی روون میشه
به همون اندازه هدایت هارو دریافت میکنی به همون اندازه کارها پیش میره
اندازه ای که در برابر خدا متواضعی = همون اندازه هدایت ها رو دریافت میکنی = همون اندازه چرخ زندگیت روونتر میشه = همون اندازه جایگاهت در مقابل غیر خداوند میره بالاتر
یه موقعی یک خواسته هایی داریم و میچسبیم به اون خواسته در حالی که خدا خواسته ای بهتر از اون میخواد بهمون بده
من نه تنها میچسبم به اون خواسته بلکه تصمیم میگیرم از چه راهی به اون خواسته برسم ما فکر میکنیم فقط از این مسیر باید به خواسته ام برسم
استاد میگه من بجای اینکه بگم خدایا من این ماشین میخوام من این خونه میخام من این رابطه میخام
قصد پشت این خواسته بگم
غلط= من میخام برم ایالت کلورادو
درست = خدایا من جایی که طبیعت تجربه کنم که لذت بخش باشه تو رو تجربه کنم تصاویر زیبا ببینم همه چی خیلی راحت و خیلی عالی پیش بره ومنتظر نشانه های تو هستیم که ما رو به اون هدف برسونیم مقصد ما هم مقصد خاصی نیس
خدایا من اجازه میدم که تو منو هدایت کنی
خدایا من میخام تو یک خونه نوساز بنام مستقل تو شهر سرسبز و امکانات روز و حرفه ای نزدیک پدر مادر زندگی کنم یک ماشین بنامم مدل بالا نو سالم با امکانات باند قوی کولر بخاری نمایشگر و درآمدی 51 میلیونی اسان تا باهاش حسابی خوش بگذرونم
من نمیدونم از کدوم راه و چطوری میتونم به این شرایط از زندگی میتونم برسم ولی این شرایط میتونم ببینم و میخام
خدایا من به تو اجازه میدم قدم هارو نشونم بدی تا نزدیک ترین و بهترین راه برای رسیدن به این شرایط نشونم بدی
داستان حضرت موسی و حضرت یعقوب
داستان مادر حضرت موسی و چند ساعت بعد بچه اش میبینه و بهش شیر میده
داستان حضرت یعقوب که اونقد که گریه کرد کور شد
خدایا من با یک فکر که توذهنم بود و گاهی از بقیه اطرافیان میشنیدم مثل یعقوب شدم و 17 ساله منتظر هستم اما بسه دیگه من واقعا خسته شدم و به تو میسپرم و هدایتم کن خدا میخام مثل مادر حضرت موسی باشم
نشانه تسلیم بودن آرامش = من آرامش دارم
من نمیدونم شرایط ولی آرامش دارم و سپردم بخدا تا هدایتم کنه الان فقط رو خودم دارم کار میکنم که سکوت کنم و سکوت کنم و توبحث ها و ماجراهای اطرافیان کنکاش نکنم دخالت کنم
هرچی میخای داشته باشی بخودت بگو چرا ؟
(من میخام تو شهری مثل گرگان زندگی کنم چرا چون آب و هوای مرطوب و بارانی داره چرا چون نزدیک پدر و مادرم هست چرا چون نزدیک برادرم هست چرا چون امکانات فروشگاه ها شهربازی داره چرا چون چسبیده به جنگل النگدره هست و من عاشق محیط سرسبز و آرام بخش جنگلی هستم چرا چون بازار نعلبندان داره و من عاشق خرید لوازم روزمره زندگی از این بازار سرپوشیده محلی هستم چرا چون لحجه و پوشش آدمهاش دوست دارم چرا چون سرسبز و اطرافش پر زمین های کشاورزی هست چرا چون عاشق راه رفتن تو خیابان های گرگان هستم عاشق پیاده روی نهارخوران عاشق نفس کشیدن تو هوای پاک گرگان عاشق راه رفتن زیر هوای بارانی گرگان بخاطر اینکه اینجا نزدیک پدر مادرم و من روزها و ساعت بیشتری پدر مادرم میبینم و راحت تر میتونم پذیرای خانواده ام در شهرم باشم خرید کردن با خانوادم لذت بخش ترین خرید زندگی هست برام )
بعد اون خواسته بخواه *
من میخام شرایطی اتفاق بیوفته که من تو خونه خودم در گرگان زندگی کنم
قصد من آزادی در روابط با خانواده ام آرامش و راحتی میخام
خدایا من چه تغییراتی باید در خودم ایجاد کنم تا به آدم مناسبی برسم برای زندگی در شرایط دلخواهم؟؟؟
خدایا من تسلیمم چه مسیری باید برم و چه تغییری باید در خودم ایجاد کنم؟؟
باشه من جوانب که بعدش باید چیکار کنم کنترل نمیکنم
و ذهنم خاموش میکنم
خدایا من اقرار میکنم که عاجزم از اینکه خودم بتونم برای خودم کاری انجام بدم
خدایا من تسلیمم من حریف این جهان نیستم
تو باید منو راهنمایی کنی تو باید منو هدایت کنی
من هیچ راهی برای اینکه چطور باید برنامه ریزی کنم به شرایط دلخواه برسم ندارم
من نمیدونم بعدش چی میشه ولی تو این لحظه از شب عاجز اقرار میکنم تسلیمم تا هدایت بشم
من یک معتادم به تنها زندگی کردن تو یک شهرک در منطقه بیابانی دور از خانواده و فامیل با درآمد کم و ضعیف
خدایا تو میدونی من تو چه زمینه هایی نقص دارم تو چه زمینه هایی کمبود دارم و تو چه زمینه هایی قوی تر هستم با توجه به شرایط من خواسته های منو میدونی نواقص منو میدونی توانایی منو میدونی و پلن بچین
خدایا یه راهی برام پیدا کن یه کمکی بهم بکن
خدایا منو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
اسلام به معنای دین نیس به معنای تسلیم بودن در برابر خدا هست
هم اکنون خوشحالم وشکر گزارکه همینک بودنم ادامه دارد و قوطوردرعضمت عشق خداهستم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
سلام وخیرمقدم خدمت استاد خوش خنده جناب عرشیانفر عزیز ارادت خاصی به ایشون دارم من سال 98من باایشون آشناشدم بعدتوسط استاد عرشیانفر بااستادعباس منش آشناشدم خدایاشکر.
این دوعزیز وقتی باهم صبحت میکنن درباره قوانین جهان هستی اگر هفته ها نان استاپ پشت سرهم حرف بزنن ادم لذت میبره هرجمله ازاین دوعزیزرو اگرباوکنیم وعمل کنیم درهایی ازاگاهی ودرک ونعمت وثروت وارد زندگیمون میشه.
تسلیم بودن دربرابر خداوند::!
اگرهمین یک جمله روباورکنیم وعمل کنیم دیگه هیچ وقت اینقدر برای یک قرون دوهزار خودمون روبه آب آتیش نمیزنیم.
من هرجاکه عمل کردم به این آگاهی ها واقعا نتایج شگفت انگیز گرفتم. وقتی عمل میکنیم به این آگاهی هاوخودمون روبسپریم به جریان هدایت وبه خداوند اعتماد کنیم .
بقول استاد دردوره فوقالعاده 12قدم تمرین ستاره قطبی میگه وقتی به جریان هدایت اعتماد میکنی وارد یک جاده جنگلی بسیارزیبا میشویم باطبیعت زیباسوت زنان میرویم وازمسیرلذت میبریم..
ولی این آگاهی هارو باید هی تمرین کنیم هی بخودمون یادآوری کنیم تابشینه توناخود اگاهمون
من دوروز پیش که این فایل دیدم
اتفاقا همون روز میخاستم برم یه شهردیگه که تاحالا نرفته بودم ی سری جنس بخرم بمحضی که راه افتادم گفتم پروردگارا فرمون دست تو بسم الله. باورکنین یه جوری من برد دست من رو گذاشت تودست یکی ازدستان خودش رفتیم سرزمین محصول ازش خریدم بدون یک ریال پول بدم من تاحالا این بنده خدا رواصلا ندیم محصولش روبارمایشن کرد گفت برو بهش گفتم کجابریم برات پول کارت بکارت کنم گفت نمیخاد برو.
فروختی پول من برام بزن این درصورتی بود که بنده خداکشاورز فقط یه شماره تلفن ازمن داشت.
من کل مسیر باخودم زمزمه می کردم که خداوند دل آدمهارونرم میکنه واشک شوق ریختم.
الانکه دارم این متن مینویسم بازهمون داستان تکرار شد حتابهتراز اون خدایاشکرت
خیلی وقته این کارو نمیکنم، و تمرین فایلهایی که میزارید رو انجام نمیدم فقط گوش میدم و گوش میدم و به نشانه تایید سرتکون میدم
اصلا از خودم راضی نیستم
من سالها شمارو میشناسم ولی هیچ وقت نتیجه پایدار نگرفتم ، مثل یو یو یه هفته عالی یه هفته بد
واقعا خسته ام
واز خودم دلخورم شما سنگ تمام گذاشتی برای ما
وقتی میبنم این همه دوستای خوب سایت نتیجه گرفتن و من هنوز اندر خم یه کوچه ام
و با وجود دونستن قانون هیچ عملکردی ندارم
و فقط شدم شنونده شما به جای عمل کردن
تمرین این جلسه رو انجام دادم و کلا با زور 2مورد یادم اومد ک به خداوند و هدایتش اعتماد کردم و احساسم خوب بود و نتیجه عالی گرفتم که واقعا کار عقل من نمیتونست باشه
و بیش از 6 هفت مورد سریعا یادم اومد کجاها به عقل خودم تکیه کردم یا به حرف بقیه و نتیجه خیلی بدی گرفتم ک زندگیم رو خیلی سخت کرده و فکر کنم بازم یادم میاد
انجام این تمرین یادم داد واقعیت زندگی من اینه ک من اصلا از خدا هدایت نخواستم تو زندگیم
فقط یه حرفی و انداختم تو کائنات ازش خواستم ولی با کله خودم پیش رفتم و خواستم خودم حل کنم و به خدا اعتماد نکردم ک قدرتمنده و میتونه من و هدایت کنه
این جلسه بهم یاد داد این موضوع رو خیلی جدی بگیرم و تسلیم باشم و از خدا هدایت بخوام… بیشتر از این خرابکاری نکنم
و بهم این تلنگر رو زد ک حتما حتما حتما تمرینات جلسه هارو وقت بزارم و انجام بدم
ازشما تشکر میکنم استاد عزیز
از خدا میخوام من و هدایت کنه تا درمسیر درست قدم بردارم، عملگرا باشم تا من مثل دوستان ک نتیجه های بزرگی گرفتن من هم روزی بیام و از نتیجه هام بگم …
من لیاقتش رو دارم فقط خیلی درگیر عادت ها و الگوهای رفتاری نامناسب هستم
دارم تلاشم رو میکنم و از خدا میخوام هدایتم کنه
منتسلیمم خدا
من بدون تو نمیتونم
من تو کوچیکترین و بزرگترین لحضه های زندگیم از تو یاری میخوام
من با جدی نگرفت این موضوع 5سال خرابش کردم باوجود دونستن قوانین
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز تمامی دوستان عزیزم
اول بگم ک همین اومدن ب سایت و دیدن این فایل خودش هدایت بود ظهر میخواستم برم ج 1 دوره لیاقت را نکته برداری کنم ک ن ی ندایی اومد ک ن برو تو سایت فایل جدید اومده مطمعن هم بودن ی جورایی چون چند دفعه دیگه هم استاد فایل جدید گذاشتن خدا بهم گفته برو تو سایت فایل جدید هست (توحید عملی 11)
خلاصه اومدم و این فایل رو دیدم و البته ک دیروز هم بهم گفته شد بیام تو سایت اما مقاومت داشتم اما امروز صدای خداوند واضح تر بود برام و تا قبل از فایل و کامنت های دوستان متوجه نشدم این هدایت بوده
آره چون شکل هدایت کردن هر کسی متفاوت هست برای هر شخصی و الان کامنت ها را مطالعه میکردم دیدم آقا من صبح تا الان همش داشتم هدایت میشدم خودم نمیفهمیدم
امروز ساعت 11 صبح بود تقریبا ک بیدار شدم و و سپاس گذاری میکردم و حس عالی داشتم و یکم ناراحت بودم ک ظهر شده و هوا خیلی گرمه (یزد هستم) نمیتونم برم پیاده روی و هدایت الله اون صدای هدایت بود ک بهم گفت پاشو اتاق ها را جارو کن و چند روزی هم بود ک میخواستم این کار رو انجام بدم اما پشت گوش مینداختم و من هم گوش کردم و شروع کردم ب مرتب کردن و بهبود اتاقم ک واقعا عالی بود هم تحرک داشتم بجای پیاده روی هم اتاقم را مرتب کردم و چقدر بهتر شد ظاهرش و دیگه رفتم حال رو هم جارو کردم و خلاصه ج 1 را هم گوش میکردم و خیلی عالی کارها انجام شد و لذت بردم و بعد دوش گرفتم و اینها خدا بهم گفت برو سایت و اومدم و جواب سوالاتم را گرفتم و ی قدم خیلی عالی بود ک استاد گفتن ک چرا چرا ها را از خودم بپرسم و نوع نگاه جدیدی را بهم داد استاد از
درخواست هایی ک دارم و این رو یک تمرین ک این هم هدایت و الهام خداوند بود برام ک صبح ها بعد نوشتن سپاس گذاری ها و اینها این الهام اومد ک بنویس چرا مسلم هر روز داری درخواست اون خواسته های بزرگ را مینویسی چرا ها را هم از خودت بپرس و اون پشت اصلی را بهش نگاه کن
ک آیت نگاه از نظر من خیلی بهتره
چون برام پیش اومده ک نوشتم ی خونه روستایی دوست دارم با دریاچه کناز حیوانات و تقریبا شرایط مثل پرادایس استاد را دوست دارم
وقتی مینویسم خونه روستایی مثلا ناخودآگاه پارادایم میاد تو ذهنم
چهار دفعه ای از صبح این کلیپ رو کوش دادم و بازم گوش میدم تا خوب بشینه به جان و روانم
استاد جانم خواسته ای که ازتون دارم اینکه از این دست صحبتها که در مورد یکتا پرستی و توکل به خدا و ندای درونی و توحید هستش بیشتر بذارید روی سایت چون من خودم به شخصه خودم رو مثل کویری میبینم که به راحتی سیراب نمیشم و جا دارم و کمبود این جنس آگاهی ها رو دارم
آگاهی هایی که واقعا واقعا واقعا به شنیدنشون و یادگیرشون و استفادشون محتاجه محتاجم
سپاسگذارم بابت تک تک کلمات و جملاتی که میگید و آرامش بخش وجود و روانمونه
اول از همه خدا رو شکر میکنم بابت قوانین بی عیب و نقصش نمیدونم از کجا بگم ولی این فایل برای من معجزه کرد
من به تازگی وارد محل کاری شدم کار من با سیستم هست و من موظف بودم برای کار لپ تاپ داشته باشم من برای کارم خیلی ذوق داشتم ولی لپ تاپ من قدیمی بود و گنجایش کار کردن باهاش نداشت از طرفی بودجه خرید لپ تاپم نداشتم و توی محل کارم فقط 2 تا سیستم برای کارفرما بود و اون دوتا هم پر بود و من ناراحت بودم ک نکنه کار کردن در این جا رو از دست بدم حالا ک سیستمم کار نمیکنه و به غیر از من افرادی بودند ک از قدیمی های اونجا بودند ینی اگ احیانا یکی از اون سیستم ها ک خیلی قوی هم هست خالی میشد میدادنش به اون ها تا اینکه این فایل بارها گوش دادم گفتم خدایا من سپردم به خودت و قلبم آروم شده بود و بعد تصمیم گرفتم با صاحب کارم صحبت کنم و باهاش در جریان گذاشتم ک سیستم من کار نمیکنه و ازش درخواست سیستم کردم اونم در کمال ناباوری گفت یکی از بچه ها تا دوهفته دیگه میره و بعدش من میتونم پشت سیستمش بشینم من خیلی ذوق زدم الان فقط خداروشکر میکنم ک انقدر قوانینش سادس شاید برای شما کم اهمیت باشه ولی اون کار مورد علاقه منه و من خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم ک بهش اعتماد کردم آروم بودم این خوشحالی منو دو چندان میکنه این ک میتونم با توکل بهش همه چیو راحت بدست بیارممم .
اون فاصله دورو دراز ی که بود توی وجودم با خدا تو هر روز یه ذره پرش کردی
ازت ممنونم عاشقانه
واقعا تسلیم بودن خیلی مهمه
و بقول شما استاد
اول باور کنیم که خدای هست
بعد باور کنیم بپذیریم که مارو هدایت کنه و تسلیم باشیم
استاد داستان هدایت رو من از دوره 12 قدم
هی اروم اروم درک کردم و هی بیشتر خودمو سپاردم به خالقم که هدایتم کنه به اندازی که تونستم تسلیم باشم واقعا نتیجه هم گرفتم
اقرار میکنم که هر چه تونستم از درون رها باشم ونگران نباشم حالم خوب باشه نتیجه های خوبی رو گرفتم
اینو هم بگم که واقعا من 98درصد مواقع نگرانی دائمی داشتم همیشه بهترشدن تونستم ذهنم رو کنترل کنم اما خیلی کم
وفهمیدم که تمام اون نتایج های که من به ذور و تقلا و زجر ودنبال کردن اخرش هم نمیشد
فقط بخاطر این بوده که تسلیم نبودم روی عقل خودم حساب کردم شرک ورزیدم به دیگران احساس بد داشتم
همه اینا باعث شدن که به خواسته هام نرسم .
دوتا مثال بسیار واضح دارم از تسلیم بودن
که خیلی واقعا خیلی لذت بردم
اولیش مال 3سال قبل هست همون موقع هم توی کامنتی فکر کنم نوشتم
رفته بودم خونه پدر همسرم البته نامزد بودم و بعد رفتیم خونه خالش توی باغ خلاصه مهمون هم داشتن پرسیدن چکار میکنی منم شاگردی برقکار بودم و البته زنبور هم داشتم که شغل اصلیم بود اون موقع تا حدودی هم کار برقکاری رو هم بلد بودم
بعد یه هوی نمیدونم کدومشون بودن گفتن روستا نزدیکه به باغ با عادل بریم اون کلری که اوردیم تازه هست رو سیم کشیش اماده هست فقط نصبش کنیم
منم هم استرس داشتم هم واقعا انجام نداده بودم اشنای داشتم اما کم البته که هیچ کار سختی هم نیست ولی برا اون موقع واقعا سخت بود
اغا منم گفتم چشم بریم تو موقع راه هی بخدا میگفتم
خدایا آبروم حفظ کن من که تازه گفتم برقکارم اصلا نمیشه که بگم اینو نمیتونم درست کنم و کلی هم نگران بودم
ولی تسلیم خداوند شده بودم فقط میگفتم خدایا خودت کمکم کن آبروم نره
خلاصه با یکم بالا و پاین درست شد یعنی خدا خودش مژده بهشت رو میداد انقدر خوشحال نمیشدم خیلی لذت بردم واقعا هم کلی از خدا تشکر کردم .
[اره واقعا اگر اون هدایت نکنه من هیچی نیستم ]
دومیش همین یا ماه پیش بود
من بخاطر باورهای غلط بخاطر مقاومت های که دارم خیلی از کارها بعضی موقع ها سخت پیش میره برام
تو کار برقکاری ساختمان یه ریزه کاری ها هست سخت نیست ولی بخاطر باورهای غلطم در مدار سخت شدن اون کار قرار میگیرم
واون کار هم اینه که به قفل درب باز کن آیفون هست
چندین و چند بار تلاش کردم درست نشده و حتی برای یه کاری که خودم انجام داده بودم اخرش که رسیدم به اون قفله استاد کارمو اوردم با یه ذره رکلاج کردم زنجیر قفل درو باز میکنه
این کار اخری که خودم انجام دادم تو ذهنم یه موقع های نجوا می اومد که اگر نتونستی بازم به صاحب کار ت بگو
ولی ندای درونم که خداوند هست میگفت نه تو باید توحیدی باشی تو باید روی کسه دیگه ای حساب نکنی و من میرفتم سراغ ندای درونم
که روزی که رسیدم به قفل در دیر وقت بود هر کاری کردم باز نشد
ولش کردم رفتم خونه برای چند روز بعد که رفتم که انجامش بدم تو اون چند روزه حتی یه بار هم به ذهنم نمی اومد که به کسی دیگه بگم هی ندا می اومد نباید متکی به کسی باشی باید فقط روی خدا حساب کنی
برخلاف دفعات قبل هی به این و اون زنگ میزدم سوال میکردم اخرش هم درست نمیشد واقعا
چون درس داشت اینا و خداوند داشت به من یاد میداد که تسلیم باشم
و اخرکار همه چی قفل رو درست کردم ولی بازش نکرد دو سه باری رفتم تو واحد دگمه قفل رو میزدم باز نمیشد
اخرین بار که رفتم دستکاری زنجیر و بکنم چون تنها مشکل از رکلاج زنجیر بود
وقتی رفتم یه کم دستکاری کردم
گفتم خدایا واقعا تسلیمم
من که همه کار انجام دادم من تسلیمم خودت هدایتم کن دیگه از درون هم واقعا با ارامش تسلیم شدم
ورفتم سراغ مانیتور دگمه رو بزنم
تا زدم باز شد
واااااااااااااای خدای من عاشقتم چقدر لذت بردم هم اینکه برای اولین بار بود که قفل در ایفون رو انجام دادم که باز بشه و واقعا خوش حال خوشحال بودم اون موقع فقط میگفتم خدایا شکرت
و اقعا ایمانم قوی تر شد نصبت به تسلیم بودن
کلی مثال های دیگه هست که یادم نیست ولی واقعا هرچقدر تسلیم بودم به همون اندازه نتیجه گرفتم
.خداوندا من تسلیمم در مقابل تو خودت هدایتم کن در تمام جنبه ها .
استاد من یک ذهنیتی برام پیش اومده نمیدونم درسته یا نه
توی مسیر توحیدی شدن هر قدمش میشه منحرف شی و البته که نمیشه گفت اگه یک قدم رو درست رفتی نمیشه گفت در چالش بعدی هم همین قدم رو درست میری
استاد این مسیر مثل دوره ی دبیرستان و دانشگاه نیست که اگه واحدها رو پاس کنی دیگه لیسانس رو گرفتی و باطل نمیشه حالا باید بری سراغ فوق لیسانس
انگار توی دنیای مادی تو وقتی پله رو بالا میری اون پله سیو میشه اما در دنیای فرکانسی اینجوری نیست توی یک چالش مثلا من تا قدم دهم رو درست رفتم و قدم یازدهم رو شاید منحرف شدم برای چالش بعدی شاید همون قدم دوم منحرف شی
حتی تو همون چالش هم یهو تو مسیر اگه منحرف شی و تضاد بیاد و کنترل نکنی سقوط میکنی تا پایین
نمیدونم درک من این شد
بحول و قدرت خداوند من هر دو رو دیدم اینکه اراده کنی جلو میری و اراده کنی به پایین پرت میشی
با این تضاد برام مسجل شده قدرت کامل دست خودمه اما جهاد اکبر میخواد
وقتی پایین میای صدای ذهن قوی میشه و حالا فقط یک کار میخواد تقوی تمرکز بر زیبایی ها
خیلی سخته اما اگه یکبار از پسش بر اومدم بازم برمیام
و دیگه یو یو نمیخوام
استاد الان تو اون شرایط قرض و سختتر شما هستم اگه شما تونستید منم میتونم
یادمه گفتی فقط نگاه به زیبایی ها میکردید و به سختی کنترل میکردید
اگه شاگرد شما هستم قول میدم که کنترل کنم دارم سعی میکنم و از قدرت بی نهایت رب العالمین میخوام بهم کمک کنه ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم
استاد من تا شش ماه دیگه شاید زودتر شاید دیرتر
دیگه عجله ندارم فقط میخوام تسلیم خداوند باشم و نگاه کنم به زیبایی ها هر چقدر هم حق داشته باشم نباید ناراحت باشم
استاد من میخوام مادر موسی باشم
استاد من میخوام سید حسین عباسمنش باشم
من ترمزها رو پیدا کردم بزرگترین ترمزم عجله و تکامل نکردنه اما این بنده میخواد این ترمز رو برداره من میخوام در لحظه زندگی کنم تو همین لحظه که حالم خوبه که عزیزانم کنارم هستند که توی خونه زیبا هستم و از شغلم لذت ببرم خدایا شکر برات خدایا شکرت خدایا ممنونم
استاد من یککنترل گر بالفطره بودم روی اطرافیانم و اونو از خودم دور کردم و انگار بدون اونکه بدونم شروع کردم به کنترل دنیای خودم و از عقلم زیادی استفاده کردم و البته که خیلی مشکلات ایجاد کردم
عزت نفسم خیلی پایین بود که نذاشتم تکاملم کامل شه
خدایا ممنون که این ترمزها رو پیدا کردم خدایا شکرت استاد خیلی کار دارم تا بنده ی توحیدی شم اما من اون توحید رو میخوام
خدایا شکرت خدایا کمکم کن
خدایا منو در مسیر توحید قرار بده خدایا من به قول تو ایمان دارم تو گفتی منو بخوان تا من اجابت کنم خدایا من توحید ی شدن رو از مسیر آسان میخوام
به نام الله یکتا
به نظرم اینکه من تسلیم نیستم فقط از بی ایمانی میاد،این تکبر و غرور خنده داری که فقط ضربه میزنه و من من کردنهای پوچی که مثل طبل تو خالیه همیشه ما رو به ته بدبختی میبره…
در مقابلش تسلیم بودن به کسی که اربابه و سازنده ی من و جهان است،کن فیکون میکنه…
قشنگ پله به پله میگه چکار کنیم وقتی ازش خواسته مون رو میخوایم
یک عالمه کار رو برای من انجام دادی ای خدای بزرگ و فقط چند تاش رو الان که در همین هفته انجام شده رو مینویسم
مالیات 18 میلیونی رو برام با هدایت و تسلیم بودن کردی یک میلون و سیصد،به آسانی و با عزت در روز آخر با نشونه هایی واضح
صبح بلند شدم میگه برو برای تمدید گواهینامه ات ،میرم میبینم هیچ ارباب رجوعی در پلیس+10 نیست و کارم در چند دقیقه آنجا انجام میشه و بعد میگه برو پیش دکتر و معاینه و بعد اونام سریع انجام میشه و به همین آسونی….در صورتی که من فقط میخواستم برم سوال کنم ببینم پروسه اش چطوریه
بیمه ماشین رو میرم بدم و میگن برو استعلام بگیر از پلاک ماشینت که تخفیف روش هست و میرم میگیرم و بالاترین تخفیف رو داره 70 درصد و منی که اصلا اطلاعی نداشتم از این موضوع و بیمه 7 میلیونی با 2500 انجام میشه
میگه از اینجا فلان چیز رو بخر نمیخرم میرم خونه میگن فلان چیز رو نداریم و من میگم ببین اون به من گفتا من گوش نکردم
یه تضادی چند سال پیش برای پدرم که الان ساکن بهشت هست پیش اومد که همون تضاد باعث شد که من معافیت کفالت بگیرم
بیماری پدرم و فوتش و تسلیم بودن در برابر امر و اراده الله یکتا منو بسیار قویتر کرد
شبهایی که آگاهانه میرم به سمت کوهای خارج از شهر تا بر ترس تاریکی ام غلبه کنم خیلی ایمانم رو بیشتر کرده چرا که اونجا پر از حیوانات از روباه و سگ و گرگ گرفته تا حشرات و عقرب و…
اما اون ایمان به الله هست که منو وادار میکنه به حرکت و چقدر غلبه بر ترسها شیرین و لذت بخشه،لذتی بالاتر از هر لذتی
هر اتفاقی بیافته فقط اومده به نفع من باشه و من از خداوند درخواست میکنم که من رو تسلیم خودش کنه و یک لحظه هم منو به حال خودم وانگذارد
یک عالمه اتفاق کوچک و بزرگ دیگه هم افتاده که همگی خیر و خوبی بوده فقط بخاطر سپردن کارها به الله که دیگه بماند در جایی دیگه
ممنونم از استاد عزیزم و سجده میکنم به درگاه تنها فرمانروای کیهان
خدایا شکرت
با سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
فعلا فقط یه بار فایل رو گوش کردم و واقعا این فایل ارزش طلا داره،وقتی ما به خداوند توکل کنیم،دیگه اضطراب و استرس در مورد زن و بچه و اینده خودمون و اونا و شغل و در کل همه چیز زندگی مون رو به قدرت برتر میسپاریم،یعنی ما به اندازه توانمون تلاش میکنیم ولی همیشه روی خدا حساب میکنیم و از کوچکترین تا بزرگترین خواسته مون ،روی هدایت خداوند حساب میکنیم،من قبلا روند کاری ام این بود که مثلا فلان سوره رو میخوندم فقط به امید اینکه ثوابش رو تو اون دنیا بهم بدهند،حالا شما استاد گرامی ،میگین که هر روز صبح به محض بیدارشدن ایه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بگیم و باور داشته باشیم که خداوند ما رو یاری میکند و ازش هدایت بخواهیم.
واقعیت اینکه اکثر افراد رو میبینیم که دچار بیماری های روحی هستن و اصلا ارامش ندارند،این در حالی هس که موقعیت شغلی و مالی خوبی دارند،اما خیلی مواقع باید ارام بخش بخورن یا حتی دایم پیش دکتر بروند،یعنی فشار روانی خیلی زیادی رو تحمل می کنن،این رنج از اونجایی میاد که با عقل خودمون میخواهیم همه چیز رو کنترل کنیم،و چون عاجز از این کار هستیم نتیجه ش ،ناهماهنگی درون میشه که به شکل اضطراب دایمی هس،استاد شما میگین خداوند ما را خلق کرده و برخودش واجب کرده که ما رو هدایت کنه،در صورتیکه قبلا با این باور که ما چون گناهکار هستیم از درگاه خدا رانده شدیم و حالا با احساس گناه دادن به خودمون ،بیاییم بارگناهانمون رو کم کنیم،اصلا آموزش های شما اشتی دادن ما با خالق ورب خودمون هس،یه دنیا ممنون و سپاسگزارم از شما که معنای توحید رو برای ما باز میکنید ،چون تا قبل از شما ،اصلا چنین موضوعاتی رو نشیده بودم ،با اینکه خودم رو ادم مذهبی میدونم ،باز هم تشکر ویژه ازتون دارم.
سلام
یک پروردگاری هست که داره جهان مدیریت میکنه
یک سری باور هارو ما اول باید بپذیریم و بعد برسین سراغ تسلیم
1… خدایی هست که داره به معنای قدرت به معنای در کنترل داشتن همه چیز و نگه دارنده همه جهان همه چیز مدیریت میکنه و این اولین باوری که ما باید داشته باشیم و
باور داشته باشیم که اون خدا: در همه ابعاد جهان بی نهایت آگاهی داره
بی نهایت راه ها رو بهتر میدونه
بینهایت مدیر و مدبر
و من باید به این خدا اعتماد کنم و تسلیم باشم
خدایی که بی نهایت آگاهه
خدایا من فاطمه اعتماد میکنم و تسلیم و توکل میکنم به تو
خدایا تو کار هارو برام انجام بده و من رو هدایت کن
فاطمه یادت باشه که باید خاشع باشی در برابر خدا
چی میشه که آدم نتایج بهتر میگیره چی میشه که زندگی بهتر میشه زندگی راحت تر پیش بره ؟؟؟
به اندازه ای که در مقابل خدا تسلیمی به اندازه ای که در مقابل خدا متواضعی به همون اندازه زندگی روون میشه
به همون اندازه هدایت هارو دریافت میکنی به همون اندازه کارها پیش میره
اندازه ای که در برابر خدا متواضعی = همون اندازه هدایت ها رو دریافت میکنی = همون اندازه چرخ زندگیت روونتر میشه = همون اندازه جایگاهت در مقابل غیر خداوند میره بالاتر
یه موقعی یک خواسته هایی داریم و میچسبیم به اون خواسته در حالی که خدا خواسته ای بهتر از اون میخواد بهمون بده
من نه تنها میچسبم به اون خواسته بلکه تصمیم میگیرم از چه راهی به اون خواسته برسم ما فکر میکنیم فقط از این مسیر باید به خواسته ام برسم
استاد میگه من بجای اینکه بگم خدایا من این ماشین میخوام من این خونه میخام من این رابطه میخام
قصد پشت این خواسته بگم
غلط= من میخام برم ایالت کلورادو
درست = خدایا من جایی که طبیعت تجربه کنم که لذت بخش باشه تو رو تجربه کنم تصاویر زیبا ببینم همه چی خیلی راحت و خیلی عالی پیش بره ومنتظر نشانه های تو هستیم که ما رو به اون هدف برسونیم مقصد ما هم مقصد خاصی نیس
خدایا من اجازه میدم که تو منو هدایت کنی
خدایا من میخام تو یک خونه نوساز بنام مستقل تو شهر سرسبز و امکانات روز و حرفه ای نزدیک پدر مادر زندگی کنم یک ماشین بنامم مدل بالا نو سالم با امکانات باند قوی کولر بخاری نمایشگر و درآمدی 51 میلیونی اسان تا باهاش حسابی خوش بگذرونم
من نمیدونم از کدوم راه و چطوری میتونم به این شرایط از زندگی میتونم برسم ولی این شرایط میتونم ببینم و میخام
خدایا من به تو اجازه میدم قدم هارو نشونم بدی تا نزدیک ترین و بهترین راه برای رسیدن به این شرایط نشونم بدی
داستان حضرت موسی و حضرت یعقوب
داستان مادر حضرت موسی و چند ساعت بعد بچه اش میبینه و بهش شیر میده
داستان حضرت یعقوب که اونقد که گریه کرد کور شد
خدایا من با یک فکر که توذهنم بود و گاهی از بقیه اطرافیان میشنیدم مثل یعقوب شدم و 17 ساله منتظر هستم اما بسه دیگه من واقعا خسته شدم و به تو میسپرم و هدایتم کن خدا میخام مثل مادر حضرت موسی باشم
نشانه تسلیم بودن آرامش = من آرامش دارم
من نمیدونم شرایط ولی آرامش دارم و سپردم بخدا تا هدایتم کنه الان فقط رو خودم دارم کار میکنم که سکوت کنم و سکوت کنم و توبحث ها و ماجراهای اطرافیان کنکاش نکنم دخالت کنم
هرچی میخای داشته باشی بخودت بگو چرا ؟
(من میخام تو شهری مثل گرگان زندگی کنم چرا چون آب و هوای مرطوب و بارانی داره چرا چون نزدیک پدر و مادرم هست چرا چون نزدیک برادرم هست چرا چون امکانات فروشگاه ها شهربازی داره چرا چون چسبیده به جنگل النگدره هست و من عاشق محیط سرسبز و آرام بخش جنگلی هستم چرا چون بازار نعلبندان داره و من عاشق خرید لوازم روزمره زندگی از این بازار سرپوشیده محلی هستم چرا چون لحجه و پوشش آدمهاش دوست دارم چرا چون سرسبز و اطرافش پر زمین های کشاورزی هست چرا چون عاشق راه رفتن تو خیابان های گرگان هستم عاشق پیاده روی نهارخوران عاشق نفس کشیدن تو هوای پاک گرگان عاشق راه رفتن زیر هوای بارانی گرگان بخاطر اینکه اینجا نزدیک پدر مادرم و من روزها و ساعت بیشتری پدر مادرم میبینم و راحت تر میتونم پذیرای خانواده ام در شهرم باشم خرید کردن با خانوادم لذت بخش ترین خرید زندگی هست برام )
بعد اون خواسته بخواه *
من میخام شرایطی اتفاق بیوفته که من تو خونه خودم در گرگان زندگی کنم
قصد من آزادی در روابط با خانواده ام آرامش و راحتی میخام
خدایا من چه تغییراتی باید در خودم ایجاد کنم تا به آدم مناسبی برسم برای زندگی در شرایط دلخواهم؟؟؟
خدایا من تسلیمم چه مسیری باید برم و چه تغییری باید در خودم ایجاد کنم؟؟
باشه من جوانب که بعدش باید چیکار کنم کنترل نمیکنم
و ذهنم خاموش میکنم
خدایا من اقرار میکنم که عاجزم از اینکه خودم بتونم برای خودم کاری انجام بدم
خدایا من تسلیمم من حریف این جهان نیستم
تو باید منو راهنمایی کنی تو باید منو هدایت کنی
من هیچ راهی برای اینکه چطور باید برنامه ریزی کنم به شرایط دلخواه برسم ندارم
من نمیدونم بعدش چی میشه ولی تو این لحظه از شب عاجز اقرار میکنم تسلیمم تا هدایت بشم
من یک معتادم به تنها زندگی کردن تو یک شهرک در منطقه بیابانی دور از خانواده و فامیل با درآمد کم و ضعیف
خدایا تو میدونی من تو چه زمینه هایی نقص دارم تو چه زمینه هایی کمبود دارم و تو چه زمینه هایی قوی تر هستم با توجه به شرایط من خواسته های منو میدونی نواقص منو میدونی توانایی منو میدونی و پلن بچین
خدایا یه راهی برام پیدا کن یه کمکی بهم بکن
خدایا منو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
اسلام به معنای دین نیس به معنای تسلیم بودن در برابر خدا هست
من آماده ام برای شروع مسیر جدیدی از زندگی
هم اکنون خوشحالم وشکر گزارکه همینک بودنم ادامه دارد و قوطوردرعضمت عشق خداهستم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
سلام وخیرمقدم خدمت استاد خوش خنده جناب عرشیانفر عزیز ارادت خاصی به ایشون دارم من سال 98من باایشون آشناشدم بعدتوسط استاد عرشیانفر بااستادعباس منش آشناشدم خدایاشکر.
این دوعزیز وقتی باهم صبحت میکنن درباره قوانین جهان هستی اگر هفته ها نان استاپ پشت سرهم حرف بزنن ادم لذت میبره هرجمله ازاین دوعزیزرو اگرباوکنیم وعمل کنیم درهایی ازاگاهی ودرک ونعمت وثروت وارد زندگیمون میشه.
تسلیم بودن دربرابر خداوند::!
اگرهمین یک جمله روباورکنیم وعمل کنیم دیگه هیچ وقت اینقدر برای یک قرون دوهزار خودمون روبه آب آتیش نمیزنیم.
من هرجاکه عمل کردم به این آگاهی ها واقعا نتایج شگفت انگیز گرفتم. وقتی عمل میکنیم به این آگاهی هاوخودمون روبسپریم به جریان هدایت وبه خداوند اعتماد کنیم .
بقول استاد دردوره فوقالعاده 12قدم تمرین ستاره قطبی میگه وقتی به جریان هدایت اعتماد میکنی وارد یک جاده جنگلی بسیارزیبا میشویم باطبیعت زیباسوت زنان میرویم وازمسیرلذت میبریم..
ولی این آگاهی هارو باید هی تمرین کنیم هی بخودمون یادآوری کنیم تابشینه توناخود اگاهمون
من دوروز پیش که این فایل دیدم
اتفاقا همون روز میخاستم برم یه شهردیگه که تاحالا نرفته بودم ی سری جنس بخرم بمحضی که راه افتادم گفتم پروردگارا فرمون دست تو بسم الله. باورکنین یه جوری من برد دست من رو گذاشت تودست یکی ازدستان خودش رفتیم سرزمین محصول ازش خریدم بدون یک ریال پول بدم من تاحالا این بنده خدا رواصلا ندیم محصولش روبارمایشن کرد گفت برو بهش گفتم کجابریم برات پول کارت بکارت کنم گفت نمیخاد برو.
فروختی پول من برام بزن این درصورتی بود که بنده خداکشاورز فقط یه شماره تلفن ازمن داشت.
من کل مسیر باخودم زمزمه می کردم که خداوند دل آدمهارونرم میکنه واشک شوق ریختم.
الانکه دارم این متن مینویسم بازهمون داستان تکرار شد حتابهتراز اون خدایاشکرت
درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید
سلام استاد عزیزم
یه حسی بهم گفت بیام کامنت بزارم
خیلی وقته این کارو نمیکنم، و تمرین فایلهایی که میزارید رو انجام نمیدم فقط گوش میدم و گوش میدم و به نشانه تایید سرتکون میدم
اصلا از خودم راضی نیستم
من سالها شمارو میشناسم ولی هیچ وقت نتیجه پایدار نگرفتم ، مثل یو یو یه هفته عالی یه هفته بد
واقعا خسته ام
واز خودم دلخورم شما سنگ تمام گذاشتی برای ما
وقتی میبنم این همه دوستای خوب سایت نتیجه گرفتن و من هنوز اندر خم یه کوچه ام
و با وجود دونستن قانون هیچ عملکردی ندارم
و فقط شدم شنونده شما به جای عمل کردن
تمرین این جلسه رو انجام دادم و کلا با زور 2مورد یادم اومد ک به خداوند و هدایتش اعتماد کردم و احساسم خوب بود و نتیجه عالی گرفتم که واقعا کار عقل من نمیتونست باشه
و بیش از 6 هفت مورد سریعا یادم اومد کجاها به عقل خودم تکیه کردم یا به حرف بقیه و نتیجه خیلی بدی گرفتم ک زندگیم رو خیلی سخت کرده و فکر کنم بازم یادم میاد
انجام این تمرین یادم داد واقعیت زندگی من اینه ک من اصلا از خدا هدایت نخواستم تو زندگیم
فقط یه حرفی و انداختم تو کائنات ازش خواستم ولی با کله خودم پیش رفتم و خواستم خودم حل کنم و به خدا اعتماد نکردم ک قدرتمنده و میتونه من و هدایت کنه
این جلسه بهم یاد داد این موضوع رو خیلی جدی بگیرم و تسلیم باشم و از خدا هدایت بخوام… بیشتر از این خرابکاری نکنم
و بهم این تلنگر رو زد ک حتما حتما حتما تمرینات جلسه هارو وقت بزارم و انجام بدم
ازشما تشکر میکنم استاد عزیز
از خدا میخوام من و هدایت کنه تا درمسیر درست قدم بردارم، عملگرا باشم تا من مثل دوستان ک نتیجه های بزرگی گرفتن من هم روزی بیام و از نتیجه هام بگم …
من لیاقتش رو دارم فقط خیلی درگیر عادت ها و الگوهای رفتاری نامناسب هستم
دارم تلاشم رو میکنم و از خدا میخوام هدایتم کنه
منتسلیمم خدا
من بدون تو نمیتونم
من تو کوچیکترین و بزرگترین لحضه های زندگیم از تو یاری میخوام
من با جدی نگرفت این موضوع 5سال خرابش کردم باوجود دونستن قوانین
حالا میخوام بسازم من و یاری کن
امیرحسین جان سلام
با خودت مهربون باش چون میخوام یه چیزی رو بهت بگم ک احتمالا حالتو خوب کنه.
حدود اوایل دی ماه 1403 بود که 3 ماه بود خدمت سربازی م تموم شده بود و داشتم در و دیوار رو نگاه میکردم و بیکار بودم.
رفتارهای تحقیر آمیز پدرم ب اوج خودش رسیده بود..
که قدم 4 رو خریدم و استاد تو جلسه اول گفت هر چیزی براتون منطقی بشه اتفاق میوفته..الگو پیدا کنین
تو هم فک کنم تو کامنتای قدم نوشته بودی که درآمد فلان رو دارم با تایم کاری مختصر..
بارها و بارها به خودم گفتم اگه برای تو شد پس برای من هم امکان پذیره…مخصوصا از لحاظ سنی هم که حس کردم نزدیکیم بیشتر باور کردم..
و الان شکر خدا تمام ویژگی هایی که برای شغلم نوشتم بودم رو شغل فعلیم داره.. و ارامشم 10 برابر شده نسبت به اون تایم….
اهتمام در عمل به قانونت رو تحسین میکنم ولی با خودت مهربون تر باش..
شاید نتایجت به چشم خودت نیاد ولی منیکه یه پله پایین تر بودم خیلی استفاده کردم از کامنت هات
اینارو نوشتم که تصدیقی باشه بر مقدس بودن خلق آرزوها و مقدس بودن ثروت…
و تصدیقی بر اینکه نتایج خوبی خلق کردی و با همون قدرت خلاقه می تونی و می تونیم بهشت رو برای خودمون در این جهان بسازیمم…
برات
حمایتای خداوند مهربان رو
در لحظه به لحظه زندگیت آرزو مندم رفیق
حسبنالله و نعم الوکیل
نعم المولی و نعم النصیر️
سلام امیررضا برادر گلم
چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت
بهم انرژی خوبی دادی
خداروشکر که اتفاق های خوبی برات افتاده. خیلی خوشحالم برات….
چقدر برام خوشایند و ارزشمنده که از کامنت های من انگیزه گرفتی و باور ساختی. خودم فکرش و نمیکردم….
ولی واقعیت اینه که هممون دستی از دستان خدا هستیم تو این سایت برای کمک به هم
خدارو شکر. خداروشکر. خداروشکر
دوست دارم داداش
انشالله همیشه تو مسیر الهی باشی
منم از خودم بخوام بگم
خداروشکر. همه چی خیلی عالی داره پیش میره
به قول استاد چرخ زندکی روونه
من یه نقصی به اسم کمال گرایی دارم
که دارم روش کار میکنم
شیطان ازاینجا وورد میزنه و میخواد بد جلوه بده همه چی و
وگرنه که
امیرحسین الان
با چندسال پیش
از هرلحظی بهم هیچ ربطی نداره
از لحاظ سلامتی. مالی. ارتباطی. آرامش. و…..
باش. تا هم رویاهامون رو خلق کنیم
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز تمامی دوستان عزیزم
اول بگم ک همین اومدن ب سایت و دیدن این فایل خودش هدایت بود ظهر میخواستم برم ج 1 دوره لیاقت را نکته برداری کنم ک ن ی ندایی اومد ک ن برو تو سایت فایل جدید اومده مطمعن هم بودن ی جورایی چون چند دفعه دیگه هم استاد فایل جدید گذاشتن خدا بهم گفته برو تو سایت فایل جدید هست (توحید عملی 11)
خلاصه اومدم و این فایل رو دیدم و البته ک دیروز هم بهم گفته شد بیام تو سایت اما مقاومت داشتم اما امروز صدای خداوند واضح تر بود برام و تا قبل از فایل و کامنت های دوستان متوجه نشدم این هدایت بوده
آره چون شکل هدایت کردن هر کسی متفاوت هست برای هر شخصی و الان کامنت ها را مطالعه میکردم دیدم آقا من صبح تا الان همش داشتم هدایت میشدم خودم نمیفهمیدم
امروز ساعت 11 صبح بود تقریبا ک بیدار شدم و و سپاس گذاری میکردم و حس عالی داشتم و یکم ناراحت بودم ک ظهر شده و هوا خیلی گرمه (یزد هستم) نمیتونم برم پیاده روی و هدایت الله اون صدای هدایت بود ک بهم گفت پاشو اتاق ها را جارو کن و چند روزی هم بود ک میخواستم این کار رو انجام بدم اما پشت گوش مینداختم و من هم گوش کردم و شروع کردم ب مرتب کردن و بهبود اتاقم ک واقعا عالی بود هم تحرک داشتم بجای پیاده روی هم اتاقم را مرتب کردم و چقدر بهتر شد ظاهرش و دیگه رفتم حال رو هم جارو کردم و خلاصه ج 1 را هم گوش میکردم و خیلی عالی کارها انجام شد و لذت بردم و بعد دوش گرفتم و اینها خدا بهم گفت برو سایت و اومدم و جواب سوالاتم را گرفتم و ی قدم خیلی عالی بود ک استاد گفتن ک چرا چرا ها را از خودم بپرسم و نوع نگاه جدیدی را بهم داد استاد از
درخواست هایی ک دارم و این رو یک تمرین ک این هم هدایت و الهام خداوند بود برام ک صبح ها بعد نوشتن سپاس گذاری ها و اینها این الهام اومد ک بنویس چرا مسلم هر روز داری درخواست اون خواسته های بزرگ را مینویسی چرا ها را هم از خودت بپرس و اون پشت اصلی را بهش نگاه کن
ک آیت نگاه از نظر من خیلی بهتره
چون برام پیش اومده ک نوشتم ی خونه روستایی دوست دارم با دریاچه کناز حیوانات و تقریبا شرایط مثل پرادایس استاد را دوست دارم
وقتی مینویسم خونه روستایی مثلا ناخودآگاه پارادایم میاد تو ذهنم
سلام استاد عزیزم
بسیار لذت بردم از سخنان ارزشمندتون
چهار دفعه ای از صبح این کلیپ رو کوش دادم و بازم گوش میدم تا خوب بشینه به جان و روانم
استاد جانم خواسته ای که ازتون دارم اینکه از این دست صحبتها که در مورد یکتا پرستی و توکل به خدا و ندای درونی و توحید هستش بیشتر بذارید روی سایت چون من خودم به شخصه خودم رو مثل کویری میبینم که به راحتی سیراب نمیشم و جا دارم و کمبود این جنس آگاهی ها رو دارم
آگاهی هایی که واقعا واقعا واقعا به شنیدنشون و یادگیرشون و استفادشون محتاجه محتاجم
سپاسگذارم بابت تک تک کلمات و جملاتی که میگید و آرامش بخش وجود و روانمونه
به نام خداوند بزرگ و هدایتگرم
سلام استاد عزیزمم سلام خانم شایسته قشنگم
سلام دوستان گلی ک این کامنت میخونید
اول از همه خدا رو شکر میکنم بابت قوانین بی عیب و نقصش نمیدونم از کجا بگم ولی این فایل برای من معجزه کرد
من به تازگی وارد محل کاری شدم کار من با سیستم هست و من موظف بودم برای کار لپ تاپ داشته باشم من برای کارم خیلی ذوق داشتم ولی لپ تاپ من قدیمی بود و گنجایش کار کردن باهاش نداشت از طرفی بودجه خرید لپ تاپم نداشتم و توی محل کارم فقط 2 تا سیستم برای کارفرما بود و اون دوتا هم پر بود و من ناراحت بودم ک نکنه کار کردن در این جا رو از دست بدم حالا ک سیستمم کار نمیکنه و به غیر از من افرادی بودند ک از قدیمی های اونجا بودند ینی اگ احیانا یکی از اون سیستم ها ک خیلی قوی هم هست خالی میشد میدادنش به اون ها تا اینکه این فایل بارها گوش دادم گفتم خدایا من سپردم به خودت و قلبم آروم شده بود و بعد تصمیم گرفتم با صاحب کارم صحبت کنم و باهاش در جریان گذاشتم ک سیستم من کار نمیکنه و ازش درخواست سیستم کردم اونم در کمال ناباوری گفت یکی از بچه ها تا دوهفته دیگه میره و بعدش من میتونم پشت سیستمش بشینم من خیلی ذوق زدم الان فقط خداروشکر میکنم ک انقدر قوانینش سادس شاید برای شما کم اهمیت باشه ولی اون کار مورد علاقه منه و من خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم ک بهش اعتماد کردم آروم بودم این خوشحالی منو دو چندان میکنه این ک میتونم با توکل بهش همه چیو راحت بدست بیارممم .
خدایا دوست دارممم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسه
ووووووووووووووووووواااااااااااااااااااااااااای
که هر چی که بدست نمیارم
هر چی رو که از دست دادم
هرچی که ذور میزنم
هر چی که سختی کشیدم .
هر چی که خودمو سرزنش کردم .
هر چی و هرچی و هرچی که نتونستم
فقط بخاطر تسلیم نبودنه فقط بخاطر شرکه
فقط بخاطر اینکه منم منم کردم
واقعا استاد تو منو با خدا اشنا کردی
تو منو به خدا نزدیک کردی
اون فاصله دورو دراز ی که بود توی وجودم با خدا تو هر روز یه ذره پرش کردی
ازت ممنونم عاشقانه
واقعا تسلیم بودن خیلی مهمه
و بقول شما استاد
اول باور کنیم که خدای هست
بعد باور کنیم بپذیریم که مارو هدایت کنه و تسلیم باشیم
استاد داستان هدایت رو من از دوره 12 قدم
هی اروم اروم درک کردم و هی بیشتر خودمو سپاردم به خالقم که هدایتم کنه به اندازی که تونستم تسلیم باشم واقعا نتیجه هم گرفتم
اقرار میکنم که هر چه تونستم از درون رها باشم ونگران نباشم حالم خوب باشه نتیجه های خوبی رو گرفتم
اینو هم بگم که واقعا من 98درصد مواقع نگرانی دائمی داشتم همیشه بهترشدن تونستم ذهنم رو کنترل کنم اما خیلی کم
وفهمیدم که تمام اون نتایج های که من به ذور و تقلا و زجر ودنبال کردن اخرش هم نمیشد
فقط بخاطر این بوده که تسلیم نبودم روی عقل خودم حساب کردم شرک ورزیدم به دیگران احساس بد داشتم
همه اینا باعث شدن که به خواسته هام نرسم .
دوتا مثال بسیار واضح دارم از تسلیم بودن
که خیلی واقعا خیلی لذت بردم
اولیش مال 3سال قبل هست همون موقع هم توی کامنتی فکر کنم نوشتم
رفته بودم خونه پدر همسرم البته نامزد بودم و بعد رفتیم خونه خالش توی باغ خلاصه مهمون هم داشتن پرسیدن چکار میکنی منم شاگردی برقکار بودم و البته زنبور هم داشتم که شغل اصلیم بود اون موقع تا حدودی هم کار برقکاری رو هم بلد بودم
بعد یه هوی نمیدونم کدومشون بودن گفتن روستا نزدیکه به باغ با عادل بریم اون کلری که اوردیم تازه هست رو سیم کشیش اماده هست فقط نصبش کنیم
منم هم استرس داشتم هم واقعا انجام نداده بودم اشنای داشتم اما کم البته که هیچ کار سختی هم نیست ولی برا اون موقع واقعا سخت بود
اغا منم گفتم چشم بریم تو موقع راه هی بخدا میگفتم
خدایا آبروم حفظ کن من که تازه گفتم برقکارم اصلا نمیشه که بگم اینو نمیتونم درست کنم و کلی هم نگران بودم
ولی تسلیم خداوند شده بودم فقط میگفتم خدایا خودت کمکم کن آبروم نره
خلاصه با یکم بالا و پاین درست شد یعنی خدا خودش مژده بهشت رو میداد انقدر خوشحال نمیشدم خیلی لذت بردم واقعا هم کلی از خدا تشکر کردم .
[اره واقعا اگر اون هدایت نکنه من هیچی نیستم ]
دومیش همین یا ماه پیش بود
من بخاطر باورهای غلط بخاطر مقاومت های که دارم خیلی از کارها بعضی موقع ها سخت پیش میره برام
تو کار برقکاری ساختمان یه ریزه کاری ها هست سخت نیست ولی بخاطر باورهای غلطم در مدار سخت شدن اون کار قرار میگیرم
واون کار هم اینه که به قفل درب باز کن آیفون هست
چندین و چند بار تلاش کردم درست نشده و حتی برای یه کاری که خودم انجام داده بودم اخرش که رسیدم به اون قفله استاد کارمو اوردم با یه ذره رکلاج کردم زنجیر قفل درو باز میکنه
این کار اخری که خودم انجام دادم تو ذهنم یه موقع های نجوا می اومد که اگر نتونستی بازم به صاحب کار ت بگو
ولی ندای درونم که خداوند هست میگفت نه تو باید توحیدی باشی تو باید روی کسه دیگه ای حساب نکنی و من میرفتم سراغ ندای درونم
که روزی که رسیدم به قفل در دیر وقت بود هر کاری کردم باز نشد
ولش کردم رفتم خونه برای چند روز بعد که رفتم که انجامش بدم تو اون چند روزه حتی یه بار هم به ذهنم نمی اومد که به کسی دیگه بگم هی ندا می اومد نباید متکی به کسی باشی باید فقط روی خدا حساب کنی
برخلاف دفعات قبل هی به این و اون زنگ میزدم سوال میکردم اخرش هم درست نمیشد واقعا
چون درس داشت اینا و خداوند داشت به من یاد میداد که تسلیم باشم
و اخرکار همه چی قفل رو درست کردم ولی بازش نکرد دو سه باری رفتم تو واحد دگمه قفل رو میزدم باز نمیشد
اخرین بار که رفتم دستکاری زنجیر و بکنم چون تنها مشکل از رکلاج زنجیر بود
وقتی رفتم یه کم دستکاری کردم
گفتم خدایا واقعا تسلیمم
من که همه کار انجام دادم من تسلیمم خودت هدایتم کن دیگه از درون هم واقعا با ارامش تسلیم شدم
ورفتم سراغ مانیتور دگمه رو بزنم
تا زدم باز شد
واااااااااااااای خدای من عاشقتم چقدر لذت بردم هم اینکه برای اولین بار بود که قفل در ایفون رو انجام دادم که باز بشه و واقعا خوش حال خوشحال بودم اون موقع فقط میگفتم خدایا شکرت
و اقعا ایمانم قوی تر شد نصبت به تسلیم بودن
کلی مثال های دیگه هست که یادم نیست ولی واقعا هرچقدر تسلیم بودم به همون اندازه نتیجه گرفتم
.خداوندا من تسلیمم در مقابل تو خودت هدایتم کن در تمام جنبه ها .
سلام به رب العالمین
سلام به استاد تسلیمم و مریم جون توحیدی
استاد من یک ذهنیتی برام پیش اومده نمیدونم درسته یا نه
توی مسیر توحیدی شدن هر قدمش میشه منحرف شی و البته که نمیشه گفت اگه یک قدم رو درست رفتی نمیشه گفت در چالش بعدی هم همین قدم رو درست میری
استاد این مسیر مثل دوره ی دبیرستان و دانشگاه نیست که اگه واحدها رو پاس کنی دیگه لیسانس رو گرفتی و باطل نمیشه حالا باید بری سراغ فوق لیسانس
انگار توی دنیای مادی تو وقتی پله رو بالا میری اون پله سیو میشه اما در دنیای فرکانسی اینجوری نیست توی یک چالش مثلا من تا قدم دهم رو درست رفتم و قدم یازدهم رو شاید منحرف شدم برای چالش بعدی شاید همون قدم دوم منحرف شی
حتی تو همون چالش هم یهو تو مسیر اگه منحرف شی و تضاد بیاد و کنترل نکنی سقوط میکنی تا پایین
نمیدونم درک من این شد
بحول و قدرت خداوند من هر دو رو دیدم اینکه اراده کنی جلو میری و اراده کنی به پایین پرت میشی
با این تضاد برام مسجل شده قدرت کامل دست خودمه اما جهاد اکبر میخواد
وقتی پایین میای صدای ذهن قوی میشه و حالا فقط یک کار میخواد تقوی تمرکز بر زیبایی ها
خیلی سخته اما اگه یکبار از پسش بر اومدم بازم برمیام
و دیگه یو یو نمیخوام
استاد الان تو اون شرایط قرض و سختتر شما هستم اگه شما تونستید منم میتونم
یادمه گفتی فقط نگاه به زیبایی ها میکردید و به سختی کنترل میکردید
اگه شاگرد شما هستم قول میدم که کنترل کنم دارم سعی میکنم و از قدرت بی نهایت رب العالمین میخوام بهم کمک کنه ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم
استاد من تا شش ماه دیگه شاید زودتر شاید دیرتر
دیگه عجله ندارم فقط میخوام تسلیم خداوند باشم و نگاه کنم به زیبایی ها هر چقدر هم حق داشته باشم نباید ناراحت باشم
استاد من میخوام مادر موسی باشم
استاد من میخوام سید حسین عباسمنش باشم
من ترمزها رو پیدا کردم بزرگترین ترمزم عجله و تکامل نکردنه اما این بنده میخواد این ترمز رو برداره من میخوام در لحظه زندگی کنم تو همین لحظه که حالم خوبه که عزیزانم کنارم هستند که توی خونه زیبا هستم و از شغلم لذت ببرم خدایا شکر برات خدایا شکرت خدایا ممنونم
استاد من یککنترل گر بالفطره بودم روی اطرافیانم و اونو از خودم دور کردم و انگار بدون اونکه بدونم شروع کردم به کنترل دنیای خودم و از عقلم زیادی استفاده کردم و البته که خیلی مشکلات ایجاد کردم
عزت نفسم خیلی پایین بود که نذاشتم تکاملم کامل شه
خدایا ممنون که این ترمزها رو پیدا کردم خدایا شکرت استاد خیلی کار دارم تا بنده ی توحیدی شم اما من اون توحید رو میخوام
خدایا شکرت خدایا کمکم کن
خدایا منو در مسیر توحید قرار بده خدایا من به قول تو ایمان دارم تو گفتی منو بخوان تا من اجابت کنم خدایا من توحید ی شدن رو از مسیر آسان میخوام
ممنون