این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوند
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خالق سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان این خانواده زیبا
استاد انگار این فایل فقط برای من بوده واقعا خداروشکر که من رو هدایت میکنه
این چند مدت دقیقا اینو دریافت میکردم که تسلیم خدا باشم که خدا رو اعتماد کنم اما لازم داشتم که دوباره از زبان شما بشنوم استاد
استاد واقعا چقدر ما نیاز داریم که قدم به قدم به هدایت های خدا تکیه کنیم
چقدر خوبه که شما هستید و این نشانه ها در لحظه برای ما میاد زمانی که دارم این فایل رو میبینم یه سفر یهویی هدایت شدیم و همه اش به خودم میگفتم قطعا خدا خواسته که هدایت بشی اونجا
الان متوجه شدم که جز اینکه راه بیفتم به خواست خدا باید به خدا هم اعتماد کنم که خودش همه جز به جز سفر برای من بچینه
البته از سرشب میگفتم استاد و مریم جان طبق گام 9 دوره 12 قدم و جملات تاکیدی باید یکسره بگم خداوند من رو در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بین بهترین آدمها قرار میده
خدایا شکرت واقعا خدا هر لحظه مواظب همه ما هست
چقدر مثال مادر و فرزند رو زیبا گفتید استاد اینکه واقعا ما باید مثل همون نوزادی که حتی نمیتونه گردن بگیره و به مادر اعتماد میکنه ما هم به خدا اعتماد کنیم
واقعا هدایتی که مادر حضرت موسی شد عالی بود
چقدر عالیه من باید درس بگیرم استاد از همه این نکته ها من باید همه نکته ها رو حفظ بشم استاد خدایا کمکم کن همه اینها رو به کار بگیرم
امروز یه تجربه ای از هدایت و دریافت الهام از طرف خداوند داشتم گفتم اینجا بنویسم هم یاد خودم بمونه هم به قول استاد ایمانمون قوی بشه
چون استاد تو فایل گفتن تکاملی هستن دریافت خود الهامات و گفتن حتی از دریافت ها و قدمهای کوچیک غافل نشید مینویسم به یاری خدا
من و همسرم تازه پسرمون حنیف متولد شده نزدیک دوماهشه من دیروز بعد که فایل استاد رو شنیدم گفتم امتحان کنم هدایت خداوندو
حنیف چند وقتیه خیلی بد میخوابه معمولا زود بیدار میشه اصلا راحت نمیتونه بخوابه از وقتی این فایل رو گوش کردم از خداوند هدایت خواستم گفتم خدایا تو بگو چیکار کنم تو راهکار بده و هدایتم کن تا حنیف راحت بخوابه سعی کردم تسلیم بشم و گوشهامو تیز کنم برا دریافت هدایت تا این که امروز ظهر خانمم گفت تو اینستاگرام یه خانم امریکایی هست بچشو بیشتر وقتها میگه تو روز چپه میزاره تا راحت بخوابه اینجوری بچه ها راحترن و بعد خانمم گفت ولی نمیدونم میگه میشه بچه رو چپه خابوند مگه این که تو بغل بخابونیم
اینم بگم حنیف چپه تو بغل خودمون خیلی راحت میخوابید
همون لحظه بصورت واضح یه هدایتی دریافت کردم
ما قبلا یه بالشت بارداری خریده بودیم و داشتیم تا خانمم گفت مگه میشه انگار خداوند بصورت واضح بهم گفت بله میشه (بالشت بارداری) دقیقا این جمله رو گفت سریع گفتم به خانمم بالشت بارداری رو بیار و آورد گرد کردم حنیف رو گذاشتم وسطش باوتون نمیشه حنیف امروز انقدر راحت خوابیده با خودم گفتم بیام بگم اینجا که یادم نره هدایت خدا بود و یادم باشه به قول استاد هدایت هر لحظه از طرف خدا هست من باید اجازه بدم و با خواستن از خدا و پیگیری هدایت دریافتش کنم
واقعا نشانه هدایت آرامشه و اینه که کارهایی رو برا ادم انجام میده که تو مخیله ناقص من نمیگنجه که اصلا این راه هست
خدایا سپاسگزارم که هر لحظه هدایتم میکنی
استاد سپاسگزارم هر لحظه قدرتی که بهش وصلیم رو به ما یاداوری میکنی
سلاااااام امیدوارم حالتون خوب باشه ، من بیشتر اوقات با اینکه سه ساله که تو سایتم ، هیچ موقع یادم نمیاد که گفته باشم تسلیم خداوندم همیشه این مقاومت رو داشتم و چیزی رو میخواستم که فک میکردم اونجوری موفق میشم ، ولی یه بار یادم میاد تسته رشته علوم ورزشی بود برا دانشگاه ، من گفتم خدایا اگه میدونی برم دانشگاه یه کاری کن من قبول شم خب نمره عملیم تو تست خیلی خوب شد فقط رتبه کنکورم یه طوری خیییییلی بالا بود که اصن هیچ کس فکر نمیکرد که دانشگاه دولتی قبول شم ، خب تا اینکه انتخاب رشته اومد و خودم چنتا دانشگاه زدم و تسلیم خداوند بودم گفتم خدایا هروی خیره زیاد برام فرقی نمیکرد دانشگاه آزاد یا دولتی اما دولتی رو بیشتر دوست داشتم بعد خودم یه چندتا دانشگاه زدم که دوتای آخرم اول اهواز بود بعد شهر خودم خرم آباد خب فک میکردم اگه دربیارم خرم آباد درمیام بعد جوابا اومدن و در عین ناباوری قبول شدم باورتون میشه من دانشگاه شهید چمران اهواز قبول شدم تنها رشته ایم که واقعن بش علاقه داشتم علوم ورزشی ،اول نمیخواستم برم چون دوری از مادرم برام سخت بود اما گفتم این باعثه پیشرفتم میشه رفتم و میتونم به جرعت بگم شخصیتم کلی تغییر کرد و چه اتفاقای خوبی افتاد این دو ترم ،چه دوستای خوبی پیدا کردم ، چه اساتید فوق العاده ای داره ،چه شهره بینظیریه اهواز و چه مردم رویایی داره ، واقعن فکر نمیکردم ایقد همه چی خوب پیش بره و صد بار خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه قبول شدم دانشگاه و این همه اتفاقات خوب برام افتاد و توی دانشگاه فوق العاده اهواز درس میخونم استاد اشک تو چشمام جمع شده وقتی شرایطی که خداوند برام ساخته رو یادآوری میکنم خیلی احساسی میشم نمیدونم یه حسی بم گفت بیا و بنویس فقط میخوام بگم اگه ایمان داشته باشی اون هدایتت میکنه و میشود خداوند براش غیر ممکن وجود نداره فقط باید رو باور ها و ورودی هامون کار کنیم ، من تسلیم خداوند هستن خداوندا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم ، مارا به راه راست هدایت کن الانم دارم تمرین میکنم که بتونم با یه تیم فوتبال قرارداد حرفه ای ببندم و ایمان دارم که درست قدم بردارم و گوش کنم به هدایت خداوند میشود ممنونم بابت این فایل تاثیر گذارتون استاد عااااشقتونمم
سلام به استاد عزیزم و تمامی همراهان و دوستان عزیز این مسیر توحیدی.
این فایل از اینجا شروع می شود که ، اول بدانیم و بپذیریم که خدا هست! این جمله ای بود که تو گوش من زنگ زد . اول بپذیر خدا هست !شاید خیلی ساده باشد چون جزو بدیهیات زندگی ما شده از اول با این سبک و مذهب و فرهنگ بزرگ شدیم که خدا هست . تا اونجایی که من می دانم ، ایران کشوری بوده که همیشه آیین خدا پرستی توش رایج بوده و هیچگاه بت نپرستیدن. خداروشکر این خیلی عالیه. البته تو خیلی از جوامع بت پرست هم خدا را به عنوان خالق قبول داشتن ،پس مرحله اول که خدا هست برای ما جزو مسَلّمات است. وقتی می پذیرم خدا هست پس می پذیرم ماوراء و غیب یا متافیزیک هست یعنی یک چیزهایی که فراتر از عقل زمینی من است ، با محاسبات و منطق جور در نمی آید! اما شده ! پدید آمده !معجزه های ریز و درشت تو زندگی همهمون که نفهمیدیم چطور شد اینطور شد؟ اما شد! انگار یک نیروی قدرتمند تر از بقیه انجامش داد.
اما حالا این خدا چجور خدایی هست ؟ خدا یی که راحت میتونی باهاش صحبت کنی اصلا اگر نپذیری خدایی هست چطور می خواهی باهاش حرف بزنی ؟ بهش بگی کمکم کن من بلد نیستم ! خدایی که قدرت مطلق جهان است بالای دستش قدرتی نیست عظیم و وصف نشدنی است. اما به قول آقا ابراهیم انگار همین یدونه بنده را آفریده! اینقدر که مشتاق هم صحبتی با بنده اش است !. خدایی که عالم غیب و شهود است اصلأ غیبی براش وجود ندارد اما به قول آقای امیری برای فهم من که بعضی چیزها برام نهان است، گفته من اون نهان ها را هم میدونم ! خدایی که اگر من یک قدم بروم سمتش، صد قدم برمیدارد. خدایی که ابراهیم خلیل می فرماید
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿78﴾آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (78) وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿79﴾و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (79) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿80﴾و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (80) وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿81﴾و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (81) وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿82﴾و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (82)
خدایی که «کتب علی نفسه الرحمه است» مهربانی با بنده هاش را به خودش واجب کرده ، خدایی که هر لحظه بخوانمش اجابتم می کند خدایی که وقتی غمگین بشوم امید را تو دلم زنده می کند ، خدایی که منو همینجور که هستم دوستم دارد، قصاوتم نمی کند . خدایی که هر لحظه هدایتم می کند و اگر تسلیم باشم، می شنوم!
خدایی که از خودم به من عاشق تر است ، اگر بفهمم!
خدایی که منو خلق کرده جهان و هستی و وجود رو آفریده از زیر و بم من و سعادتم خبر دارد ، راه و چاه را بلد است منو به مقصود می رساند ، اگر بگذارم!
خدایی که راه ها را برام باز می کند و ایده ها را به ذهنم می اندازد ، اگر عمل کنم!
این خداییه که تازه باهاش آشنا شدم تازه پیداش کردم. حالا منی که هیچی بلد نیستم تو این رابطه! تا حالا همش با عقل ومنطق خودم جلو رفتم، جلوی دست و پای خدا را گرفتم که کارها را برام روان کند، انجام بده ،پیش ببرد، چکار کنم از جلوی دست و پایش کنار بروم ؟ شاید اول باید بگم آقا من موچم! مثل بازی بچگی ها. تسلیمم ، بلد نیستم ناتوانم عاجزم . بعد آرام باشم سعی کنم آرام باشم و بهتره به خودش بگم آرامم کند ، در آغوشم بگیرد نوازشم کند تا آرام بشوم. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ .
باز دوباره برگشتیم به ایمان ! ایمان بیاورم که هست! که می تواند! که بلده!
خدایا دلم می خواهد بهت ایمان بیاورم ، نه مثل قبل نه ! اون بنده قبلی را دوست ندارم اون ایمان قبلی را نمی خواهم ، ایمان واقعی ایمان قلبی ایمان راسخ ایمانی از جنس تسلیم ، تو قلب سلیم.
میدونم تازه اول راهم تازه پیدات کردم مثل جوون ها که اول رابطه ناشی هستن ، هستم. اما تو بهم بگو ، ذره ذره یاد می گیرم. از خودم خیلی توقع ندارم در حد اینکه بهم بگی چقدر نمک بریزم تو غذا ، یا اینکه صبح کجا شکر گزاری بنویسم ، یا الان کدوم کامنت را بخونم. اما بعدش پیشرفت می کنم ماهر تر می شوم وارد تر میشوم و عاشق تر .735
سلام و درود بر شما دوست و هم خانواده عباس منشی عزیز چه کامنت زیبا و قشنگ و دلنشینی طی مدتی که میخواندم زمان را حس نکردم از خود بی خود شدم حرف های دلمو زدی یک عمری فقط خدا را به شکل یه جلاد منتقم که فقط معطله تا قیامت بشه و تو جهنم بسوزوندم میدیدم و عذاب میکشیدم خدایا ببخش منو که به خودم ظلم کردم نه تو.مرسی سپاس گزارم از کامنت زیباتون که حالمو دگرگون کرد،شادو سربلند
خداروشکر که حال دلتون با خدا خوب شده ، گمشده همه ما همون الرحمن الرحیم است.
من هم قبلاً با قانون جذب و قوانین از طریق استاد های دیگر آشنا شده بودم اما آنچیزی که منو جذب استاد عباس منش کرد همین نگاه توحیدی خالصشون بود و الان هم توی کامنت ها آن کامنت های که رنگ و بوی توحیدی دارند را بیشتر دوست دارم دوست دارم هر دم توحیدی تر عمل کنم.
انشالله هر لحظه زندگیتون احساس در آغوش خدا بودن ، شاد و آرام بودن داشته باشید . هر لحظه رابطه تون با خدا قویتر بشود . که سر منشاء تمام کامیابی های ما رسیدن به توحید است به قول استاد و شاگرد زرنگ ها ی سایت اصل توحید است.
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و استاد عرشیانفر
چقدر زیبا بود این فایل چقدر ما بچه های سایت خوشبختیم که این حرفا رو میشنویم خدایا شکرت
من خودم از وقتی که اومدم تو این مسیر از بچه گی یه جاهایو یادم اومد که خود. خداوند ازم مراقبت کرد حالا یه داستان نزدیکشو بخام بگم تازه اومده بودم تو این مسیر حدود دو سال قبل ماشین من تو یکی از روستاهای ساوه خراب شد همون موقع ها که رفته بودیم یه کتاب (کتاب علم ثروتمند شدن والس واترز بودو خونده بودم از اونجا شروع تغییرات من بود جای که ماشینمو دادم درست کنن شهر معمونیه بود بعد. ساوه هست ماشینی که ماشین منو بکسل کرد گفت تا همینجا میارم تا تهران نیاوارد من تا شهر بغلی معمونیه با ماشین بیرون تیکه تیکه رفتم از اونجا خواستم اسنپ بگیرم نبود نمیشد اسنپ نداشت ماشین نمیرت کلی وایسادم یه تاکسی اومد که چند جارو میبرد معمونیه هم گفت میبرم چون مسافر نبود نیم ساعت نشستیم پر شه یکی دیگه میخواست راه بیفته دو تا مسافر اومد که رااننده گفت شما بیا با همکار من برو من اینا رو میبرم کلی شاکی شدم غر زدم اینم بگم تازه رو خودم کار میکردم قرار گذشته بودم غر نزنم شاکی نشم ولی چون اونجا ماشین نداشت میکانیکیم گفته بود. تا قبل شیش برس ساعت پنجو رب بود نیم ساعتم راه بود کلی غر زدم ولی باز گفتم حتماا حکمتیه اومدم پایین بعد. ده دقیقه یه ماشین گفتم معمونیه وایساد راه افتاد رفتم نزدیک معمونیه دیدم یه تصادف شده منم قرار گذشته بودم چیزای بدو نبینم دقیقاا یه فایلو گوش داده بودم که اگر میخوای چیزای خوبو جذب کنی تصادفو نبین گلای وسط جاده رو نگا کن اما یه حسب گفت نگا کن نگاه کردم دیدم همون ماشینه که منو پیدا کرد چپ کرده بود یاد حرفی که پیادم کرد گفتم حتماا حکمتیه افتادم انگار اون حرفو خدا از زبونم گفته بود خلاصه رسیدم حساب کردم راه افتاده اومدم راهیو که بلد بودم اومدم یدفعه یه حسی گفت جاده روبرو نگاه دور بزن از اون جاده برو یه جاده ی بیابونی مانند. نه که شهری یه جاده که دو طرف از روبروی هم رد میشدن کنار جاده کلی خاک ریخته بودن یه جاده خیلی خاصو خرابی بود منم نمیدونم چطور استاد میگه تسلیم من اصلا بدون اینکه مقاومت کنم رفتم از شهر معمونیه منو اوارد اول جاده ی ملارد (اگر میخواین سرچ کنین معمونیه هیچ ربطی به جاده ملارد نداره جاده ملارد شهریار) وسط جاده هی میگفت حالا از اینجا برو حالا از اینجا برو اصلا انگار فرمون دست من نبود یه جام خواستم از روبرو برم گفت برگرد از سمت چپ برو رفتم یه انگار روستا مانند چند. تا خونه بود یه پسرم اونجا بود پرسیدم تهران میخوام برم گفت مستقیم برو سمت راست من رسیدم اول جاده ملارد یه لحظه زدم بغل اصلا شاخ دراوارده بود اینم بهش اضافه کنید هوا تاریک جاده عین یه بیابونی بود ساعت حدود ده شده بود مسر برگشتنم کلی به خودم گفتم ببین چطور منو اوارد ببین حواست باشه الان اگر. برم به خدا قسم با گوگل مپ فکر نکنم اونجوی دقیق بیام راهمو از سه ساعت به چهل دقیقه ای رسوند خونه خدایا شکرت
یه تمرین که انجام میدم من معجزات زندگیمو مینویسم به خودم یاداوری میکنم ذهنم کلی یادم انداخت جاهایو که من اصلا یادم نبوده چقدر حسش زیباست هدایت وقتی استاد داشت داستان اون کوچه باغو میگفت من اشک شوق ریختم کلیم عین بچه ها پا کوبیدم که منم از این حسای استاد میخوام یا اونجا که رااننده به جانشین استاد گفته بود خودکار بده سر یه خودکار زنده مونده بود خدا بالاترینه زیباترنه جذابترینه پدر مادر خواهر برادره پوله ایده س خلاقیته همه همه س خدایا چقدر خوشحالم از این که تو این مسیرم از اینکه از مشرک بودن منو یکتا پرست کردی منو به بهترین استادت بهترین دستت سپردی خدایا هر چقدر سپاسگذاری کنم بازم کمه
به نام خدایی که لحظه به لحظه هدایتم میکند،و در زمان درست آنچه راکه باید بدانم درمسیرمن قرار میدهد که آگاهم کند
استاد عزیزم نمیدونم چطور وباچه کلماتی از شما برای این فایل تشکر کنم
فایلی که به نظر من هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت
بینهایت تاثیر گذار بود
چن روز بود گیر کرده بودم،درگیر شرک شده بودم اما دلم میخواست خودمو گول بزنم وبگم نه من خدارو باور دارم من به کس دیگه دل نبستم امابسته بودم
وقتی حرفاتونو گوش دادم استاد احساس کردم تک تک سول های توذهنم داره راجبه خدا وتوحید پاسخ داده
میشه
احساس رهایی داشتم استاد نمیتونستم خودمو کنترل کنم این شما نبودین که حرف میزدین این خود خدا بود انقد قشنگ داش از زبان شما منو آروم میکرد
انگار حرفای شما داش روح منو نوازش میکرد
چقدر نیاز داشتم به این حرفا
تک تک سلولهای بدنم اینا صحبتهارو دریافت میکرد و لذت میبرد
چقد قشنگ خدادرهارو برامن باز کرد
استاد عزیزم مدتها بود که چنتا سوال توذهنم بود
به خدا قسم حرفای شما جواب تک تک سوالهای من بود
خدایا من عاشقتم توچقد هوامو داری ومن غافلم
چقد فراموشکارم واعتبار کارهایی که برام کردیو میدم به بقیه
من شرمنده تم الله مهربانم
هدایتم کن که من درمقابل توناتوانم
فراموش کردم که که توبه من عزت دادی که درمسیر خواسته هام هستم وبهترینم ازنظر بقیه درحوضه ی مورد علاقه م واین احترام ومحبتی که از بقیه به من میرسه لطف توهست وبقیه هیچکارن
همیشه وقتی روحودم
روخودم حساب کردم همه چی نابود شده
ووقتی به توسپردم ازبینهایت طریق کمکم کردی ومن ممنونم
زمانی که باهمسرم زندگی میکردم وبینهایت زندگی بهم سخت میگذشت و بهم میگفتن باید تحمل کنی چاره ای نداری چون بچه داری
ومنی که نمیدونستم قانون رو ویه عالمه ترس تودلم بود وبی خبر از خدایی حتی در اون لحظه که من ازش یادم نبود اون داشتم نگاهم میکرد وشاهد کارام بود وهوامو داشت
فقط همنقد بگم که اونقد فشار زندگی روزیاد بود که به عجز وناتوانی رسیده بودم
جواب اولین سوال یه تجربه و یک آیه از قرآن دقیق یادم نیس کدوم آیه بود که پروردگار می فرمایید..
بهترین و مهم آرین که در هر شرایطی می تونی برای حل مسائل انجام بدین اون اشتیاق و حال وحی خوب داشتن است اون ایمان امیده است در واقع نتیجه تسلیم بودن در برابر خدا
من همیشه همیشه دیگه داره برام سلیس میشه که هر موقع هر موقع که من حس ام خوب بود و تو مدار خواسته بودم تسلیم بودم حالم خوب بود برابر میلیون ها انجام کارهای بود ایده های بوده که خیلی بنظرم دقیق و در حالی چرت بودن چون حالم با اون ایده ها خوب نبود
بچه همه چییییز انرژی و مداره فقط به قول قرآن برای هر چیزی میزانی قرار دادیم به چه اندازه توی مدار خواسته هات هستی به همون اندازه همه چیز اویکه تمام
الان که دارم مینویسم هیچ ایده ای که چی میخوام بنویسم ندارم فقط یه حسی بهم میگه بنویس
الهی به امید تو
تقریبا 9روزی هست که مشغول اسباب کشی به خونه جدید هستم و به خاطر کار زیاد یه مقدار از سایت و آموزش ها دور شده بودم و تمرین ستاره قطبی رو انجام نمیدادم
استاد عزیزم قشنگ الان متوجه شدم که حتی اگه یه روز روی خودت کار نکنی نتایج متوقف میشه و پسرفت ها شروع میشه الان که دارم مینویسم به یه تضادی برخوردم که نتیجه جهل خودم بوده دقیقاً که احساساتی شدم و یه کاری که نباید انجام میدادم رو انجام دادم و این چند روز همش داشتم خودمو سرزنش میکردم
دیروز که خیلی حالم بد بود اومدم تو سایت و روی نشونه روزم زدم و یکی از قسمت های سفر به دور آمریکا اومد که انگار خداوند مستقیم با اون فایل با من حرف زد و تونستم یه کوچولو احساسم رو بهتر کنم ولی باز هم ناآروم بودم و اصلا این موضوع رو دوست نداشتم چون میدونم که اگه احساس بدم ادامه پیدا کنه اوضاع برام سخت تر میشه
امروز صبح که بیدار شدم تصمیم گرفتم که تو محوطه خونمون که یه مجتمع سرسبز و زیبا هست برم و از طبیعت انرژی بگیرم تا آروم تر بشم و اونجا هم تمرین ستاره قطبی م رو نوشتم و کلی با خدا صحبت کردم و ازش خواستم که آرومم کنه و نشونه ها رو برام واضح تر کنه تا بهتر و راحتر بتونم نشونه هارو تشخیص بدم
اولین الهامی که بهم همون لحظه بعد از تمرین ستاره قطبی بهم شد این بود که برم و سوره مریم رو بخونم
من هم همون لحظه تو گوشیم سوره مریم رو باز کردم و دو صفحه اول رو خودندم و احساسم بهتر شد بعد اومدم خونه مشغول کارهای روزمره شدم و بعد هم شروع کردم به نکته برداری از جلسه دوم قدم پنجم که همینطور الهامات یکی یکی میومد و منو آروم تر میکرد تا اینکه بعد از تموم شدن فایل قدم پنجم اومدم تو سایت که جلسه بعدی رو دانلود کنم دیدم که فایل جدید اومده و فهمیدم که این هم یه نشونست
اسم خود فایل به تنهایی نشون میداد که خداوند به خواسته من برای اینکه واضح تر نشونه هارو درک کنم جواب داده بود اون هم خیلی زود ،خدایا شکررررررررت
شروع کردم به گوش دادن فایل و قلبم هی باز و باز تر شد که اشک از چشمانم جاری میشد و فقط خدارو شکر میکردم که خدا چقدر سریع العجابته
استاد عزیزم نمیدونید که با این فایل چقدر احساس آرامش بهم دست داد که دیگه نترس تو فقط سمت خودتو انجام بده و بسپر به دست خودش
و همون موقع همش فایل های جلسات قبل دوره دوازده قدم تو ذهنم مرور میشد که ایمانم رو قویتر میکرد و خدارو شکر میکردم که این دوره فوق العاده رو دارم و میتونم رو خودم کار کنم و در هر شرایطی برم و با گوش دادن فایل های شما به احساس آرامش برسم
استاد عزیزم خدا رو هزاران بار شکر میکنم که در مسیر شما قرار گرفتم و با شما هم مدار شدم میدونم هنوز خیلی فاصله دارم با مدار شما ولی خوشحالم که لایق شنیدن و عمل کردن به آموزش های شما شدم امیدوارم که هر روز بهتر از روز قبلم باشم و تکاملم رو عالی طی کنم که به یه فضای فرکانسی مطلوب برسم که کنترل کردن ذهنم خیلی خیلی برام آسون تر بشه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم من رو به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه کسانی که بر آنها غضب کردهای و نه گمراهان آمین
خدای مهربونم سپاسگزارم هزاران بار سپاسگزارم به خاطر قوانین بدون تغییرت
سپاسگزارم که خلق زندگیم رو به دست خودم دادی تا اون طور که دوست دارم زندگیم رو بسازم شکر شکر شکر شکر
در پناه الله مهربانم شاد باشیم و ثروتمند
استاد عزیزم بهترین ها رو برای شما و مریم جانم آرزو میکنم
یک سری باور هارو ما اول باید بپذیریم و بعد برسین سراغ تسلیم
1… خدایی هست که داره به معنای قدرت به معنای در کنترل داشتن همه چیز و نگه دارنده همه جهان همه چیز مدیریت میکنه و این اولین باوری که ما باید داشته باشیم و
باور داشته باشیم که اون خدا: در همه ابعاد جهان بی نهایت آگاهی داره
بی نهایت راه ها رو بهتر میدونه
بینهایت مدیر و مدبر
و من باید به این خدا اعتماد کنم و تسلیم باشم
خدایی که بی نهایت آگاهه
خدایا من فاطمه اعتماد میکنم و تسلیم و توکل میکنم به تو
خدایا تو کار هارو برام انجام بده و من رو هدایت کن
فاطمه یادت باشه که باید خاشع باشی در برابر خدا
چی میشه که آدم نتایج بهتر میگیره چی میشه که زندگی بهتر میشه زندگی راحت تر پیش بره ؟؟؟
به اندازه ای که در مقابل خدا تسلیمی به اندازه ای که در مقابل خدا متواضعی به همون اندازه زندگی روون میشه
به همون اندازه هدایت هارو دریافت میکنی به همون اندازه کارها پیش میره
اندازه ای که در برابر خدا متواضعی = همون اندازه هدایت ها رو دریافت میکنی = همون اندازه چرخ زندگیت روونتر میشه = همون اندازه جایگاهت در مقابل غیر خداوند میره بالاتر
یه موقعی یک خواسته هایی داریم و میچسبیم به اون خواسته در حالی که خدا خواسته ای بهتر از اون میخواد بهمون بده
من نه تنها میچسبم به اون خواسته بلکه تصمیم میگیرم از چه راهی به اون خواسته برسم ما فکر میکنیم فقط از این مسیر باید به خواسته ام برسم
استاد میگه من بجای اینکه بگم خدایا من این ماشین میخوام من این خونه میخام من این رابطه میخام
قصد پشت این خواسته بگم
غلط= من میخام برم ایالت کلورادو
درست = خدایا من جایی که طبیعت تجربه کنم که لذت بخش باشه تو رو تجربه کنم تصاویر زیبا ببینم همه چی خیلی راحت و خیلی عالی پیش بره ومنتظر نشانه های تو هستیم که ما رو به اون هدف برسونیم مقصد ما هم مقصد خاصی نیس
خدایا من اجازه میدم که تو منو هدایت کنی
خدایا من میخام تو یک خونه نوساز بنام مستقل تو شهر سرسبز و امکانات روز و حرفه ای نزدیک پدر مادر زندگی کنم یک ماشین بنامم مدل بالا نو سالم با امکانات باند قوی کولر بخاری نمایشگر و درآمدی 51 میلیونی اسان تا باهاش حسابی خوش بگذرونم
من نمیدونم از کدوم راه و چطوری میتونم به این شرایط از زندگی میتونم برسم ولی این شرایط میتونم ببینم و میخام
خدایا من به تو اجازه میدم قدم هارو نشونم بدی تا نزدیک ترین و بهترین راه برای رسیدن به این شرایط نشونم بدی
داستان حضرت موسی و حضرت یعقوب
داستان مادر حضرت موسی و چند ساعت بعد بچه اش میبینه و بهش شیر میده
داستان حضرت یعقوب که اونقد که گریه کرد کور شد
خدایا من با یک فکر که توذهنم بود و گاهی از بقیه اطرافیان میشنیدم مثل یعقوب شدم و 17 ساله منتظر هستم اما بسه دیگه من واقعا خسته شدم و به تو میسپرم و هدایتم کن خدا میخام مثل مادر حضرت موسی باشم
نشانه تسلیم بودن آرامش = من آرامش دارم
من نمیدونم شرایط ولی آرامش دارم و سپردم بخدا تا هدایتم کنه الان فقط رو خودم دارم کار میکنم که سکوت کنم و سکوت کنم و توبحث ها و ماجراهای اطرافیان کنکاش نکنم دخالت کنم
هرچی میخای داشته باشی بخودت بگو چرا ؟
(من میخام تو شهری مثل گرگان زندگی کنم چرا چون آب و هوای مرطوب و بارانی داره چرا چون نزدیک پدر و مادرم هست چرا چون نزدیک برادرم هست چرا چون امکانات فروشگاه ها شهربازی داره چرا چون چسبیده به جنگل النگدره هست و من عاشق محیط سرسبز و آرام بخش جنگلی هستم چرا چون بازار نعلبندان داره و من عاشق خرید لوازم روزمره زندگی از این بازار سرپوشیده محلی هستم چرا چون لحجه و پوشش آدمهاش دوست دارم چرا چون سرسبز و اطرافش پر زمین های کشاورزی هست چرا چون عاشق راه رفتن تو خیابان های گرگان هستم عاشق پیاده روی نهارخوران عاشق نفس کشیدن تو هوای پاک گرگان عاشق راه رفتن زیر هوای بارانی گرگان بخاطر اینکه اینجا نزدیک پدر مادرم و من روزها و ساعت بیشتری پدر مادرم میبینم و راحت تر میتونم پذیرای خانواده ام در شهرم باشم خرید کردن با خانوادم لذت بخش ترین خرید زندگی هست برام )
بعد اون خواسته بخواه *
من میخام شرایطی اتفاق بیوفته که من تو خونه خودم در گرگان زندگی کنم
قصد من آزادی در روابط با خانواده ام آرامش و راحتی میخام
خدایا من چه تغییراتی باید در خودم ایجاد کنم تا به آدم مناسبی برسم برای زندگی در شرایط دلخواهم؟؟؟
خدایا من تسلیمم چه مسیری باید برم و چه تغییری باید در خودم ایجاد کنم؟؟
باشه من جوانب که بعدش باید چیکار کنم کنترل نمیکنم
و ذهنم خاموش میکنم
خدایا من اقرار میکنم که عاجزم از اینکه خودم بتونم برای خودم کاری انجام بدم
خدایا من تسلیمم من حریف این جهان نیستم
تو باید منو راهنمایی کنی تو باید منو هدایت کنی
من هیچ راهی برای اینکه چطور باید برنامه ریزی کنم به شرایط دلخواه برسم ندارم
من نمیدونم بعدش چی میشه ولی تو این لحظه از شب عاجز اقرار میکنم تسلیمم تا هدایت بشم
من یک معتادم به تنها زندگی کردن تو یک شهرک در منطقه بیابانی دور از خانواده و فامیل با درآمد کم و ضعیف
خدایا تو میدونی من تو چه زمینه هایی نقص دارم تو چه زمینه هایی کمبود دارم و تو چه زمینه هایی قوی تر هستم با توجه به شرایط من خواسته های منو میدونی نواقص منو میدونی توانایی منو میدونی و پلن بچین
خدایا یه راهی برام پیدا کن یه کمکی بهم بکن
خدایا منو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
اسلام به معنای دین نیس به معنای تسلیم بودن در برابر خدا هست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
ما را به راه راست هدایت بفرما
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
باور کنید استاد بعد از چندین سال نماز خواندن تا با الان معنی این چندتا از سوره حمد رو آنقدر خوب و عالی به جونم نچسبیده بود
سریع هم استفاده کردم و جواب هم گرفتم
یاد اون صحبت از دکتر علی شریعتی افتادم که فرموده بود من رقص آن دختر هندی رو خیلی بیشتر از نماز خواندن خیلی ها قبول دارم
چون نماز خواندن از روی عادت هست و تکلیف و ان رقص روی عشق هست و علاقه
چقدر خوب هست اگر فقط بتونم همین فایل از استاد رو فقط فقط همین فایل رو توی زندگیم به معنای واقعی و عملی استفاده کنم که دیگه نور علی نور میشود
و بتونم آنقدر غرق در تسلیم شدن به خدا بشوم که خدا هم انقدر من رو هدایت کنه که اوج در خوشبختی و احساس خوب بشوم
و چقدر بازم برام جالب بود معنی کلمه اسلام که خیلی فراتر از دین و مذهب باید رفت و شد تسلیم درگاه الهی و اینم برام چقدر خوب و دلچسب بود که خدا فرموده به حضرت محمد فرموده پیرو دین ابراهیم باش یعنی موحد باش و برای خدا شریکی نیابد قائل شد اینقدر این فایل کلمه به کلمه اش دلچسب و زندگی بخش هست که میشه در موردی هزاران جمله گفت
اونجایی که استفاده به ندای قلبشون گوش میکنند و ساعت 1/5 شب حرکت میکنند به سمت خیابان و…. .
این یعنی که من ایمان کامل دارم
این یعنی که من چقدر آگاهانه از قوانین استفاده میکنم
این یعنی اینکه برام فرقی نمیکنه توی چه موقعیتی باشم فقط به ندای قلبم میگم چشم و سمت خودم رو بدون چون و چرا و اینکه با عقلم مشورت نمیکنم و حرکت میکنم
این یعنی اینکه بعد از هدایت شدن حالا باید ببینم من باید چکار کنم وچی از این هدایت باید تجربه کنم
مثال حضرت موسی و مادرش
حضرت یعقوب و یوسف
کلا مو به بدنم سیخ شد که چقدر آگاهانه باید به داستان های حتی زندگی خودم نگاه کنم که موقعی که خودم رو تسلیم کردم و سپردم خدا چه اتفاقات خوبی که توی زندگیم تجربه نکردم
که چقدر توی این زمان آروم نبودم و با عشق زندگی کردم
من یادم نیست ولی میدونم آشنایی با استاد هم مطمین هستم یه روزی از. خدا خواستم و خودم رو رها کردم و تسلیم که الان بعد از چند سال اینجا هستم و دارم هر روز از زندگی بیشتر و بیشتر لذت میبرم
داستان هدایت دوم استاد که چقدر ماهرانه این اتفاق برای استاد افتاده و چقدر مو به بدنم سیخ شد
جالب اینجاست برای خودم که این داستان رو توی فایل های مختلف چندین بار از استاد شنیده بودم ولی این بار از جهت دیگه وارد وجودم شد و….
خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم بابت وجود استاد نازنین و مریم خانم شایسته و استاد عرشیان فر که باعث شدن آگاهی این فایل به من برسه و اینجوری که دوست دارم با جون و دل چ عشق بهش گوش کنم
و خود خدا هدایتم کنه و من این اجازه رو به خدا میدم که من رو به این سمت و سو ببره که خیلی راحت آگاهی این فایل رو به صورت عمل در زندگیم ساری و جاری بشه
به نام خالق سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان این خانواده زیبا
استاد انگار این فایل فقط برای من بوده واقعا خداروشکر که من رو هدایت میکنه
این چند مدت دقیقا اینو دریافت میکردم که تسلیم خدا باشم که خدا رو اعتماد کنم اما لازم داشتم که دوباره از زبان شما بشنوم استاد
استاد واقعا چقدر ما نیاز داریم که قدم به قدم به هدایت های خدا تکیه کنیم
چقدر خوبه که شما هستید و این نشانه ها در لحظه برای ما میاد زمانی که دارم این فایل رو میبینم یه سفر یهویی هدایت شدیم و همه اش به خودم میگفتم قطعا خدا خواسته که هدایت بشی اونجا
الان متوجه شدم که جز اینکه راه بیفتم به خواست خدا باید به خدا هم اعتماد کنم که خودش همه جز به جز سفر برای من بچینه
البته از سرشب میگفتم استاد و مریم جان طبق گام 9 دوره 12 قدم و جملات تاکیدی باید یکسره بگم خداوند من رو در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بین بهترین آدمها قرار میده
خدایا شکرت واقعا خدا هر لحظه مواظب همه ما هست
چقدر مثال مادر و فرزند رو زیبا گفتید استاد اینکه واقعا ما باید مثل همون نوزادی که حتی نمیتونه گردن بگیره و به مادر اعتماد میکنه ما هم به خدا اعتماد کنیم
واقعا هدایتی که مادر حضرت موسی شد عالی بود
چقدر عالیه من باید درس بگیرم استاد از همه این نکته ها من باید همه نکته ها رو حفظ بشم استاد خدایا کمکم کن همه اینها رو به کار بگیرم
مرسی استاد واقعا عالی
بنام رب بسیار وهاب
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیزم
امروز یه تجربه ای از هدایت و دریافت الهام از طرف خداوند داشتم گفتم اینجا بنویسم هم یاد خودم بمونه هم به قول استاد ایمانمون قوی بشه
چون استاد تو فایل گفتن تکاملی هستن دریافت خود الهامات و گفتن حتی از دریافت ها و قدمهای کوچیک غافل نشید مینویسم به یاری خدا
من و همسرم تازه پسرمون حنیف متولد شده نزدیک دوماهشه من دیروز بعد که فایل استاد رو شنیدم گفتم امتحان کنم هدایت خداوندو
حنیف چند وقتیه خیلی بد میخوابه معمولا زود بیدار میشه اصلا راحت نمیتونه بخوابه از وقتی این فایل رو گوش کردم از خداوند هدایت خواستم گفتم خدایا تو بگو چیکار کنم تو راهکار بده و هدایتم کن تا حنیف راحت بخوابه سعی کردم تسلیم بشم و گوشهامو تیز کنم برا دریافت هدایت تا این که امروز ظهر خانمم گفت تو اینستاگرام یه خانم امریکایی هست بچشو بیشتر وقتها میگه تو روز چپه میزاره تا راحت بخوابه اینجوری بچه ها راحترن و بعد خانمم گفت ولی نمیدونم میگه میشه بچه رو چپه خابوند مگه این که تو بغل بخابونیم
اینم بگم حنیف چپه تو بغل خودمون خیلی راحت میخوابید
همون لحظه بصورت واضح یه هدایتی دریافت کردم
ما قبلا یه بالشت بارداری خریده بودیم و داشتیم تا خانمم گفت مگه میشه انگار خداوند بصورت واضح بهم گفت بله میشه (بالشت بارداری) دقیقا این جمله رو گفت سریع گفتم به خانمم بالشت بارداری رو بیار و آورد گرد کردم حنیف رو گذاشتم وسطش باوتون نمیشه حنیف امروز انقدر راحت خوابیده با خودم گفتم بیام بگم اینجا که یادم نره هدایت خدا بود و یادم باشه به قول استاد هدایت هر لحظه از طرف خدا هست من باید اجازه بدم و با خواستن از خدا و پیگیری هدایت دریافتش کنم
واقعا نشانه هدایت آرامشه و اینه که کارهایی رو برا ادم انجام میده که تو مخیله ناقص من نمیگنجه که اصلا این راه هست
خدایا سپاسگزارم که هر لحظه هدایتم میکنی
استاد سپاسگزارم هر لحظه قدرتی که بهش وصلیم رو به ما یاداوری میکنی
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاااااام امیدوارم حالتون خوب باشه ، من بیشتر اوقات با اینکه سه ساله که تو سایتم ، هیچ موقع یادم نمیاد که گفته باشم تسلیم خداوندم همیشه این مقاومت رو داشتم و چیزی رو میخواستم که فک میکردم اونجوری موفق میشم ، ولی یه بار یادم میاد تسته رشته علوم ورزشی بود برا دانشگاه ، من گفتم خدایا اگه میدونی برم دانشگاه یه کاری کن من قبول شم خب نمره عملیم تو تست خیلی خوب شد فقط رتبه کنکورم یه طوری خیییییلی بالا بود که اصن هیچ کس فکر نمیکرد که دانشگاه دولتی قبول شم ، خب تا اینکه انتخاب رشته اومد و خودم چنتا دانشگاه زدم و تسلیم خداوند بودم گفتم خدایا هروی خیره زیاد برام فرقی نمیکرد دانشگاه آزاد یا دولتی اما دولتی رو بیشتر دوست داشتم بعد خودم یه چندتا دانشگاه زدم که دوتای آخرم اول اهواز بود بعد شهر خودم خرم آباد خب فک میکردم اگه دربیارم خرم آباد درمیام بعد جوابا اومدن و در عین ناباوری قبول شدم باورتون میشه من دانشگاه شهید چمران اهواز قبول شدم تنها رشته ایم که واقعن بش علاقه داشتم علوم ورزشی ،اول نمیخواستم برم چون دوری از مادرم برام سخت بود اما گفتم این باعثه پیشرفتم میشه رفتم و میتونم به جرعت بگم شخصیتم کلی تغییر کرد و چه اتفاقای خوبی افتاد این دو ترم ،چه دوستای خوبی پیدا کردم ، چه اساتید فوق العاده ای داره ،چه شهره بینظیریه اهواز و چه مردم رویایی داره ، واقعن فکر نمیکردم ایقد همه چی خوب پیش بره و صد بار خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه قبول شدم دانشگاه و این همه اتفاقات خوب برام افتاد و توی دانشگاه فوق العاده اهواز درس میخونم استاد اشک تو چشمام جمع شده وقتی شرایطی که خداوند برام ساخته رو یادآوری میکنم خیلی احساسی میشم نمیدونم یه حسی بم گفت بیا و بنویس فقط میخوام بگم اگه ایمان داشته باشی اون هدایتت میکنه و میشود خداوند براش غیر ممکن وجود نداره فقط باید رو باور ها و ورودی هامون کار کنیم ، من تسلیم خداوند هستن خداوندا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم ، مارا به راه راست هدایت کن الانم دارم تمرین میکنم که بتونم با یه تیم فوتبال قرارداد حرفه ای ببندم و ایمان دارم که درست قدم بردارم و گوش کنم به هدایت خداوند میشود ممنونم بابت این فایل تاثیر گذارتون استاد عااااشقتونمم
سلام به استاد عزیزم و تمامی همراهان و دوستان عزیز این مسیر توحیدی.
این فایل از اینجا شروع می شود که ، اول بدانیم و بپذیریم که خدا هست! این جمله ای بود که تو گوش من زنگ زد . اول بپذیر خدا هست !شاید خیلی ساده باشد چون جزو بدیهیات زندگی ما شده از اول با این سبک و مذهب و فرهنگ بزرگ شدیم که خدا هست . تا اونجایی که من می دانم ، ایران کشوری بوده که همیشه آیین خدا پرستی توش رایج بوده و هیچگاه بت نپرستیدن. خداروشکر این خیلی عالیه. البته تو خیلی از جوامع بت پرست هم خدا را به عنوان خالق قبول داشتن ،پس مرحله اول که خدا هست برای ما جزو مسَلّمات است. وقتی می پذیرم خدا هست پس می پذیرم ماوراء و غیب یا متافیزیک هست یعنی یک چیزهایی که فراتر از عقل زمینی من است ، با محاسبات و منطق جور در نمی آید! اما شده ! پدید آمده !معجزه های ریز و درشت تو زندگی همهمون که نفهمیدیم چطور شد اینطور شد؟ اما شد! انگار یک نیروی قدرتمند تر از بقیه انجامش داد.
اما حالا این خدا چجور خدایی هست ؟ خدا یی که راحت میتونی باهاش صحبت کنی اصلا اگر نپذیری خدایی هست چطور می خواهی باهاش حرف بزنی ؟ بهش بگی کمکم کن من بلد نیستم ! خدایی که قدرت مطلق جهان است بالای دستش قدرتی نیست عظیم و وصف نشدنی است. اما به قول آقا ابراهیم انگار همین یدونه بنده را آفریده! اینقدر که مشتاق هم صحبتی با بنده اش است !. خدایی که عالم غیب و شهود است اصلأ غیبی براش وجود ندارد اما به قول آقای امیری برای فهم من که بعضی چیزها برام نهان است، گفته من اون نهان ها را هم میدونم ! خدایی که اگر من یک قدم بروم سمتش، صد قدم برمیدارد. خدایی که ابراهیم خلیل می فرماید
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿78﴾آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (78) وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿79﴾و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (79) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿80﴾و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (80) وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿81﴾و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (81) وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿82﴾و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (82)
خدایی که «کتب علی نفسه الرحمه است» مهربانی با بنده هاش را به خودش واجب کرده ، خدایی که هر لحظه بخوانمش اجابتم می کند خدایی که وقتی غمگین بشوم امید را تو دلم زنده می کند ، خدایی که منو همینجور که هستم دوستم دارد، قصاوتم نمی کند . خدایی که هر لحظه هدایتم می کند و اگر تسلیم باشم، می شنوم!
خدایی که از خودم به من عاشق تر است ، اگر بفهمم!
خدایی که منو خلق کرده جهان و هستی و وجود رو آفریده از زیر و بم من و سعادتم خبر دارد ، راه و چاه را بلد است منو به مقصود می رساند ، اگر بگذارم!
خدایی که راه ها را برام باز می کند و ایده ها را به ذهنم می اندازد ، اگر عمل کنم!
این خداییه که تازه باهاش آشنا شدم تازه پیداش کردم. حالا منی که هیچی بلد نیستم تو این رابطه! تا حالا همش با عقل ومنطق خودم جلو رفتم، جلوی دست و پای خدا را گرفتم که کارها را برام روان کند، انجام بده ،پیش ببرد، چکار کنم از جلوی دست و پایش کنار بروم ؟ شاید اول باید بگم آقا من موچم! مثل بازی بچگی ها. تسلیمم ، بلد نیستم ناتوانم عاجزم . بعد آرام باشم سعی کنم آرام باشم و بهتره به خودش بگم آرامم کند ، در آغوشم بگیرد نوازشم کند تا آرام بشوم. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ .
باز دوباره برگشتیم به ایمان ! ایمان بیاورم که هست! که می تواند! که بلده!
خدایا دلم می خواهد بهت ایمان بیاورم ، نه مثل قبل نه ! اون بنده قبلی را دوست ندارم اون ایمان قبلی را نمی خواهم ، ایمان واقعی ایمان قلبی ایمان راسخ ایمانی از جنس تسلیم ، تو قلب سلیم.
میدونم تازه اول راهم تازه پیدات کردم مثل جوون ها که اول رابطه ناشی هستن ، هستم. اما تو بهم بگو ، ذره ذره یاد می گیرم. از خودم خیلی توقع ندارم در حد اینکه بهم بگی چقدر نمک بریزم تو غذا ، یا اینکه صبح کجا شکر گزاری بنویسم ، یا الان کدوم کامنت را بخونم. اما بعدش پیشرفت می کنم ماهر تر می شوم وارد تر میشوم و عاشق تر .735
خدایا شکرت که هستی.
سلام و درود بر شما دوست و هم خانواده عباس منشی عزیز چه کامنت زیبا و قشنگ و دلنشینی طی مدتی که میخواندم زمان را حس نکردم از خود بی خود شدم حرف های دلمو زدی یک عمری فقط خدا را به شکل یه جلاد منتقم که فقط معطله تا قیامت بشه و تو جهنم بسوزوندم میدیدم و عذاب میکشیدم خدایا ببخش منو که به خودم ظلم کردم نه تو.مرسی سپاس گزارم از کامنت زیباتون که حالمو دگرگون کرد،شادو سربلند
سلام آقای رضایی عزیز
خداروشکر که حال دلتون با خدا خوب شده ، گمشده همه ما همون الرحمن الرحیم است.
من هم قبلاً با قانون جذب و قوانین از طریق استاد های دیگر آشنا شده بودم اما آنچیزی که منو جذب استاد عباس منش کرد همین نگاه توحیدی خالصشون بود و الان هم توی کامنت ها آن کامنت های که رنگ و بوی توحیدی دارند را بیشتر دوست دارم دوست دارم هر دم توحیدی تر عمل کنم.
انشالله هر لحظه زندگیتون احساس در آغوش خدا بودن ، شاد و آرام بودن داشته باشید . هر لحظه رابطه تون با خدا قویتر بشود . که سر منشاء تمام کامیابی های ما رسیدن به توحید است به قول استاد و شاگرد زرنگ ها ی سایت اصل توحید است.
744
سلام عرض ادب به لله هدایگر من
به نام خالق مهربان من
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و استاد عرشیانفر
چقدر زیبا بود این فایل چقدر ما بچه های سایت خوشبختیم که این حرفا رو میشنویم خدایا شکرت
من خودم از وقتی که اومدم تو این مسیر از بچه گی یه جاهایو یادم اومد که خود. خداوند ازم مراقبت کرد حالا یه داستان نزدیکشو بخام بگم تازه اومده بودم تو این مسیر حدود دو سال قبل ماشین من تو یکی از روستاهای ساوه خراب شد همون موقع ها که رفته بودیم یه کتاب (کتاب علم ثروتمند شدن والس واترز بودو خونده بودم از اونجا شروع تغییرات من بود جای که ماشینمو دادم درست کنن شهر معمونیه بود بعد. ساوه هست ماشینی که ماشین منو بکسل کرد گفت تا همینجا میارم تا تهران نیاوارد من تا شهر بغلی معمونیه با ماشین بیرون تیکه تیکه رفتم از اونجا خواستم اسنپ بگیرم نبود نمیشد اسنپ نداشت ماشین نمیرت کلی وایسادم یه تاکسی اومد که چند جارو میبرد معمونیه هم گفت میبرم چون مسافر نبود نیم ساعت نشستیم پر شه یکی دیگه میخواست راه بیفته دو تا مسافر اومد که رااننده گفت شما بیا با همکار من برو من اینا رو میبرم کلی شاکی شدم غر زدم اینم بگم تازه رو خودم کار میکردم قرار گذشته بودم غر نزنم شاکی نشم ولی چون اونجا ماشین نداشت میکانیکیم گفته بود. تا قبل شیش برس ساعت پنجو رب بود نیم ساعتم راه بود کلی غر زدم ولی باز گفتم حتماا حکمتیه اومدم پایین بعد. ده دقیقه یه ماشین گفتم معمونیه وایساد راه افتاد رفتم نزدیک معمونیه دیدم یه تصادف شده منم قرار گذشته بودم چیزای بدو نبینم دقیقاا یه فایلو گوش داده بودم که اگر میخوای چیزای خوبو جذب کنی تصادفو نبین گلای وسط جاده رو نگا کن اما یه حسب گفت نگا کن نگاه کردم دیدم همون ماشینه که منو پیدا کرد چپ کرده بود یاد حرفی که پیادم کرد گفتم حتماا حکمتیه افتادم انگار اون حرفو خدا از زبونم گفته بود خلاصه رسیدم حساب کردم راه افتاده اومدم راهیو که بلد بودم اومدم یدفعه یه حسی گفت جاده روبرو نگاه دور بزن از اون جاده برو یه جاده ی بیابونی مانند. نه که شهری یه جاده که دو طرف از روبروی هم رد میشدن کنار جاده کلی خاک ریخته بودن یه جاده خیلی خاصو خرابی بود منم نمیدونم چطور استاد میگه تسلیم من اصلا بدون اینکه مقاومت کنم رفتم از شهر معمونیه منو اوارد اول جاده ی ملارد (اگر میخواین سرچ کنین معمونیه هیچ ربطی به جاده ملارد نداره جاده ملارد شهریار) وسط جاده هی میگفت حالا از اینجا برو حالا از اینجا برو اصلا انگار فرمون دست من نبود یه جام خواستم از روبرو برم گفت برگرد از سمت چپ برو رفتم یه انگار روستا مانند چند. تا خونه بود یه پسرم اونجا بود پرسیدم تهران میخوام برم گفت مستقیم برو سمت راست من رسیدم اول جاده ملارد یه لحظه زدم بغل اصلا شاخ دراوارده بود اینم بهش اضافه کنید هوا تاریک جاده عین یه بیابونی بود ساعت حدود ده شده بود مسر برگشتنم کلی به خودم گفتم ببین چطور منو اوارد ببین حواست باشه الان اگر. برم به خدا قسم با گوگل مپ فکر نکنم اونجوی دقیق بیام راهمو از سه ساعت به چهل دقیقه ای رسوند خونه خدایا شکرت
یه تمرین که انجام میدم من معجزات زندگیمو مینویسم به خودم یاداوری میکنم ذهنم کلی یادم انداخت جاهایو که من اصلا یادم نبوده چقدر حسش زیباست هدایت وقتی استاد داشت داستان اون کوچه باغو میگفت من اشک شوق ریختم کلیم عین بچه ها پا کوبیدم که منم از این حسای استاد میخوام یا اونجا که رااننده به جانشین استاد گفته بود خودکار بده سر یه خودکار زنده مونده بود خدا بالاترینه زیباترنه جذابترینه پدر مادر خواهر برادره پوله ایده س خلاقیته همه همه س خدایا چقدر خوشحالم از این که تو این مسیرم از اینکه از مشرک بودن منو یکتا پرست کردی منو به بهترین استادت بهترین دستت سپردی خدایا هر چقدر سپاسگذاری کنم بازم کمه
خدایا بی نهایت سپاسگذارتم
استاد قشنگم سپاسگذارم
خانوم شایسته نازنین سپاسگذارم
به نام خدایی که لحظه به لحظه هدایتم میکند،و در زمان درست آنچه راکه باید بدانم درمسیرمن قرار میدهد که آگاهم کند
استاد عزیزم نمیدونم چطور وباچه کلماتی از شما برای این فایل تشکر کنم
فایلی که به نظر من هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت
بینهایت تاثیر گذار بود
چن روز بود گیر کرده بودم،درگیر شرک شده بودم اما دلم میخواست خودمو گول بزنم وبگم نه من خدارو باور دارم من به کس دیگه دل نبستم امابسته بودم
وقتی حرفاتونو گوش دادم استاد احساس کردم تک تک سول های توذهنم داره راجبه خدا وتوحید پاسخ داده
میشه
احساس رهایی داشتم استاد نمیتونستم خودمو کنترل کنم این شما نبودین که حرف میزدین این خود خدا بود انقد قشنگ داش از زبان شما منو آروم میکرد
انگار حرفای شما داش روح منو نوازش میکرد
چقدر نیاز داشتم به این حرفا
تک تک سلولهای بدنم اینا صحبتهارو دریافت میکرد و لذت میبرد
چقد قشنگ خدادرهارو برامن باز کرد
استاد عزیزم مدتها بود که چنتا سوال توذهنم بود
به خدا قسم حرفای شما جواب تک تک سوالهای من بود
خدایا من عاشقتم توچقد هوامو داری ومن غافلم
چقد فراموشکارم واعتبار کارهایی که برام کردیو میدم به بقیه
من شرمنده تم الله مهربانم
هدایتم کن که من درمقابل توناتوانم
فراموش کردم که که توبه من عزت دادی که درمسیر خواسته هام هستم وبهترینم ازنظر بقیه درحوضه ی مورد علاقه م واین احترام ومحبتی که از بقیه به من میرسه لطف توهست وبقیه هیچکارن
همیشه وقتی روحودم
روخودم حساب کردم همه چی نابود شده
ووقتی به توسپردم ازبینهایت طریق کمکم کردی ومن ممنونم
زمانی که باهمسرم زندگی میکردم وبینهایت زندگی بهم سخت میگذشت و بهم میگفتن باید تحمل کنی چاره ای نداری چون بچه داری
ومنی که نمیدونستم قانون رو ویه عالمه ترس تودلم بود وبی خبر از خدایی حتی در اون لحظه که من ازش یادم نبود اون داشتم نگاهم میکرد وشاهد کارام بود وهوامو داشت
فقط همنقد بگم که اونقد فشار زندگی روزیاد بود که به عجز وناتوانی رسیده بودم
ووقتی نماز میخوندم
میگفتم خدایا من هیچی نمیدونم توبرامن تصمیم بگیر منو نجات بده
خدای من شاهده جوری برنامه هاروبرام چید که بهراحتی ازاون زندگی جداشدم والان هیچ اثری از آدم درزندگی من نیس
خدایاشکرت
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوارم
جواب اولین سوال یه تجربه و یک آیه از قرآن دقیق یادم نیس کدوم آیه بود که پروردگار می فرمایید..
بهترین و مهم آرین که در هر شرایطی می تونی برای حل مسائل انجام بدین اون اشتیاق و حال وحی خوب داشتن است اون ایمان امیده است در واقع نتیجه تسلیم بودن در برابر خدا
من همیشه همیشه دیگه داره برام سلیس میشه که هر موقع هر موقع که من حس ام خوب بود و تو مدار خواسته بودم تسلیم بودم حالم خوب بود برابر میلیون ها انجام کارهای بود ایده های بوده که خیلی بنظرم دقیق و در حالی چرت بودن چون حالم با اون ایده ها خوب نبود
بچه همه چییییز انرژی و مداره فقط به قول قرآن برای هر چیزی میزانی قرار دادیم به چه اندازه توی مدار خواسته هات هستی به همون اندازه همه چیز اویکه تمام
به نام خداوند هدایتگرم
خدایا تو بگو من مینویسم
الان که دارم مینویسم هیچ ایده ای که چی میخوام بنویسم ندارم فقط یه حسی بهم میگه بنویس
الهی به امید تو
تقریبا 9روزی هست که مشغول اسباب کشی به خونه جدید هستم و به خاطر کار زیاد یه مقدار از سایت و آموزش ها دور شده بودم و تمرین ستاره قطبی رو انجام نمیدادم
استاد عزیزم قشنگ الان متوجه شدم که حتی اگه یه روز روی خودت کار نکنی نتایج متوقف میشه و پسرفت ها شروع میشه الان که دارم مینویسم به یه تضادی برخوردم که نتیجه جهل خودم بوده دقیقاً که احساساتی شدم و یه کاری که نباید انجام میدادم رو انجام دادم و این چند روز همش داشتم خودمو سرزنش میکردم
دیروز که خیلی حالم بد بود اومدم تو سایت و روی نشونه روزم زدم و یکی از قسمت های سفر به دور آمریکا اومد که انگار خداوند مستقیم با اون فایل با من حرف زد و تونستم یه کوچولو احساسم رو بهتر کنم ولی باز هم ناآروم بودم و اصلا این موضوع رو دوست نداشتم چون میدونم که اگه احساس بدم ادامه پیدا کنه اوضاع برام سخت تر میشه
امروز صبح که بیدار شدم تصمیم گرفتم که تو محوطه خونمون که یه مجتمع سرسبز و زیبا هست برم و از طبیعت انرژی بگیرم تا آروم تر بشم و اونجا هم تمرین ستاره قطبی م رو نوشتم و کلی با خدا صحبت کردم و ازش خواستم که آرومم کنه و نشونه ها رو برام واضح تر کنه تا بهتر و راحتر بتونم نشونه هارو تشخیص بدم
اولین الهامی که بهم همون لحظه بعد از تمرین ستاره قطبی بهم شد این بود که برم و سوره مریم رو بخونم
من هم همون لحظه تو گوشیم سوره مریم رو باز کردم و دو صفحه اول رو خودندم و احساسم بهتر شد بعد اومدم خونه مشغول کارهای روزمره شدم و بعد هم شروع کردم به نکته برداری از جلسه دوم قدم پنجم که همینطور الهامات یکی یکی میومد و منو آروم تر میکرد تا اینکه بعد از تموم شدن فایل قدم پنجم اومدم تو سایت که جلسه بعدی رو دانلود کنم دیدم که فایل جدید اومده و فهمیدم که این هم یه نشونست
اسم خود فایل به تنهایی نشون میداد که خداوند به خواسته من برای اینکه واضح تر نشونه هارو درک کنم جواب داده بود اون هم خیلی زود ،خدایا شکررررررررت
شروع کردم به گوش دادن فایل و قلبم هی باز و باز تر شد که اشک از چشمانم جاری میشد و فقط خدارو شکر میکردم که خدا چقدر سریع العجابته
استاد عزیزم نمیدونید که با این فایل چقدر احساس آرامش بهم دست داد که دیگه نترس تو فقط سمت خودتو انجام بده و بسپر به دست خودش
و همون موقع همش فایل های جلسات قبل دوره دوازده قدم تو ذهنم مرور میشد که ایمانم رو قویتر میکرد و خدارو شکر میکردم که این دوره فوق العاده رو دارم و میتونم رو خودم کار کنم و در هر شرایطی برم و با گوش دادن فایل های شما به احساس آرامش برسم
استاد عزیزم خدا رو هزاران بار شکر میکنم که در مسیر شما قرار گرفتم و با شما هم مدار شدم میدونم هنوز خیلی فاصله دارم با مدار شما ولی خوشحالم که لایق شنیدن و عمل کردن به آموزش های شما شدم امیدوارم که هر روز بهتر از روز قبلم باشم و تکاملم رو عالی طی کنم که به یه فضای فرکانسی مطلوب برسم که کنترل کردن ذهنم خیلی خیلی برام آسون تر بشه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم من رو به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه کسانی که بر آنها غضب کردهای و نه گمراهان آمین
خدای مهربونم سپاسگزارم هزاران بار سپاسگزارم به خاطر قوانین بدون تغییرت
سپاسگزارم که خلق زندگیم رو به دست خودم دادی تا اون طور که دوست دارم زندگیم رو بسازم شکر شکر شکر شکر
در پناه الله مهربانم شاد باشیم و ثروتمند
استاد عزیزم بهترین ها رو برای شما و مریم جانم آرزو میکنم
سلام
یک پروردگاری هست که داره جهان مدیریت میکنه
یک سری باور هارو ما اول باید بپذیریم و بعد برسین سراغ تسلیم
1… خدایی هست که داره به معنای قدرت به معنای در کنترل داشتن همه چیز و نگه دارنده همه جهان همه چیز مدیریت میکنه و این اولین باوری که ما باید داشته باشیم و
باور داشته باشیم که اون خدا: در همه ابعاد جهان بی نهایت آگاهی داره
بی نهایت راه ها رو بهتر میدونه
بینهایت مدیر و مدبر
و من باید به این خدا اعتماد کنم و تسلیم باشم
خدایی که بی نهایت آگاهه
خدایا من فاطمه اعتماد میکنم و تسلیم و توکل میکنم به تو
خدایا تو کار هارو برام انجام بده و من رو هدایت کن
فاطمه یادت باشه که باید خاشع باشی در برابر خدا
چی میشه که آدم نتایج بهتر میگیره چی میشه که زندگی بهتر میشه زندگی راحت تر پیش بره ؟؟؟
به اندازه ای که در مقابل خدا تسلیمی به اندازه ای که در مقابل خدا متواضعی به همون اندازه زندگی روون میشه
به همون اندازه هدایت هارو دریافت میکنی به همون اندازه کارها پیش میره
اندازه ای که در برابر خدا متواضعی = همون اندازه هدایت ها رو دریافت میکنی = همون اندازه چرخ زندگیت روونتر میشه = همون اندازه جایگاهت در مقابل غیر خداوند میره بالاتر
یه موقعی یک خواسته هایی داریم و میچسبیم به اون خواسته در حالی که خدا خواسته ای بهتر از اون میخواد بهمون بده
من نه تنها میچسبم به اون خواسته بلکه تصمیم میگیرم از چه راهی به اون خواسته برسم ما فکر میکنیم فقط از این مسیر باید به خواسته ام برسم
استاد میگه من بجای اینکه بگم خدایا من این ماشین میخوام من این خونه میخام من این رابطه میخام
قصد پشت این خواسته بگم
غلط= من میخام برم ایالت کلورادو
درست = خدایا من جایی که طبیعت تجربه کنم که لذت بخش باشه تو رو تجربه کنم تصاویر زیبا ببینم همه چی خیلی راحت و خیلی عالی پیش بره ومنتظر نشانه های تو هستیم که ما رو به اون هدف برسونیم مقصد ما هم مقصد خاصی نیس
خدایا من اجازه میدم که تو منو هدایت کنی
خدایا من میخام تو یک خونه نوساز بنام مستقل تو شهر سرسبز و امکانات روز و حرفه ای نزدیک پدر مادر زندگی کنم یک ماشین بنامم مدل بالا نو سالم با امکانات باند قوی کولر بخاری نمایشگر و درآمدی 51 میلیونی اسان تا باهاش حسابی خوش بگذرونم
من نمیدونم از کدوم راه و چطوری میتونم به این شرایط از زندگی میتونم برسم ولی این شرایط میتونم ببینم و میخام
خدایا من به تو اجازه میدم قدم هارو نشونم بدی تا نزدیک ترین و بهترین راه برای رسیدن به این شرایط نشونم بدی
داستان حضرت موسی و حضرت یعقوب
داستان مادر حضرت موسی و چند ساعت بعد بچه اش میبینه و بهش شیر میده
داستان حضرت یعقوب که اونقد که گریه کرد کور شد
خدایا من با یک فکر که توذهنم بود و گاهی از بقیه اطرافیان میشنیدم مثل یعقوب شدم و 17 ساله منتظر هستم اما بسه دیگه من واقعا خسته شدم و به تو میسپرم و هدایتم کن خدا میخام مثل مادر حضرت موسی باشم
نشانه تسلیم بودن آرامش = من آرامش دارم
من نمیدونم شرایط ولی آرامش دارم و سپردم بخدا تا هدایتم کنه الان فقط رو خودم دارم کار میکنم که سکوت کنم و سکوت کنم و توبحث ها و ماجراهای اطرافیان کنکاش نکنم دخالت کنم
هرچی میخای داشته باشی بخودت بگو چرا ؟
(من میخام تو شهری مثل گرگان زندگی کنم چرا چون آب و هوای مرطوب و بارانی داره چرا چون نزدیک پدر و مادرم هست چرا چون نزدیک برادرم هست چرا چون امکانات فروشگاه ها شهربازی داره چرا چون چسبیده به جنگل النگدره هست و من عاشق محیط سرسبز و آرام بخش جنگلی هستم چرا چون بازار نعلبندان داره و من عاشق خرید لوازم روزمره زندگی از این بازار سرپوشیده محلی هستم چرا چون لحجه و پوشش آدمهاش دوست دارم چرا چون سرسبز و اطرافش پر زمین های کشاورزی هست چرا چون عاشق راه رفتن تو خیابان های گرگان هستم عاشق پیاده روی نهارخوران عاشق نفس کشیدن تو هوای پاک گرگان عاشق راه رفتن زیر هوای بارانی گرگان بخاطر اینکه اینجا نزدیک پدر مادرم و من روزها و ساعت بیشتری پدر مادرم میبینم و راحت تر میتونم پذیرای خانواده ام در شهرم باشم خرید کردن با خانوادم لذت بخش ترین خرید زندگی هست برام )
بعد اون خواسته بخواه *
من میخام شرایطی اتفاق بیوفته که من تو خونه خودم در گرگان زندگی کنم
قصد من آزادی در روابط با خانواده ام آرامش و راحتی میخام
خدایا من چه تغییراتی باید در خودم ایجاد کنم تا به آدم مناسبی برسم برای زندگی در شرایط دلخواهم؟؟؟
خدایا من تسلیمم چه مسیری باید برم و چه تغییری باید در خودم ایجاد کنم؟؟
باشه من جوانب که بعدش باید چیکار کنم کنترل نمیکنم
و ذهنم خاموش میکنم
خدایا من اقرار میکنم که عاجزم از اینکه خودم بتونم برای خودم کاری انجام بدم
خدایا من تسلیمم من حریف این جهان نیستم
تو باید منو راهنمایی کنی تو باید منو هدایت کنی
من هیچ راهی برای اینکه چطور باید برنامه ریزی کنم به شرایط دلخواه برسم ندارم
من نمیدونم بعدش چی میشه ولی تو این لحظه از شب عاجز اقرار میکنم تسلیمم تا هدایت بشم
من یک معتادم به تنها زندگی کردن تو یک شهرک در منطقه بیابانی دور از خانواده و فامیل با درآمد کم و ضعیف
خدایا تو میدونی من تو چه زمینه هایی نقص دارم تو چه زمینه هایی کمبود دارم و تو چه زمینه هایی قوی تر هستم با توجه به شرایط من خواسته های منو میدونی نواقص منو میدونی توانایی منو میدونی و پلن بچین
خدایا یه راهی برام پیدا کن یه کمکی بهم بکن
خدایا منو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
اسلام به معنای دین نیس به معنای تسلیم بودن در برابر خدا هست
من آماده ام برای شروع مسیر جدیدی از زندگی
خدایا هر آن چه دارم از آن توست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
ما را به راه راست هدایت بفرما
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
باور کنید استاد بعد از چندین سال نماز خواندن تا با الان معنی این چندتا از سوره حمد رو آنقدر خوب و عالی به جونم نچسبیده بود
سریع هم استفاده کردم و جواب هم گرفتم
یاد اون صحبت از دکتر علی شریعتی افتادم که فرموده بود من رقص آن دختر هندی رو خیلی بیشتر از نماز خواندن خیلی ها قبول دارم
چون نماز خواندن از روی عادت هست و تکلیف و ان رقص روی عشق هست و علاقه
چقدر خوب هست اگر فقط بتونم همین فایل از استاد رو فقط فقط همین فایل رو توی زندگیم به معنای واقعی و عملی استفاده کنم که دیگه نور علی نور میشود
و بتونم آنقدر غرق در تسلیم شدن به خدا بشوم که خدا هم انقدر من رو هدایت کنه که اوج در خوشبختی و احساس خوب بشوم
و چقدر بازم برام جالب بود معنی کلمه اسلام که خیلی فراتر از دین و مذهب باید رفت و شد تسلیم درگاه الهی و اینم برام چقدر خوب و دلچسب بود که خدا فرموده به حضرت محمد فرموده پیرو دین ابراهیم باش یعنی موحد باش و برای خدا شریکی نیابد قائل شد اینقدر این فایل کلمه به کلمه اش دلچسب و زندگی بخش هست که میشه در موردی هزاران جمله گفت
اونجایی که استفاده به ندای قلبشون گوش میکنند و ساعت 1/5 شب حرکت میکنند به سمت خیابان و…. .
این یعنی که من ایمان کامل دارم
این یعنی که من چقدر آگاهانه از قوانین استفاده میکنم
این یعنی اینکه برام فرقی نمیکنه توی چه موقعیتی باشم فقط به ندای قلبم میگم چشم و سمت خودم رو بدون چون و چرا و اینکه با عقلم مشورت نمیکنم و حرکت میکنم
این یعنی اینکه بعد از هدایت شدن حالا باید ببینم من باید چکار کنم وچی از این هدایت باید تجربه کنم
مثال حضرت موسی و مادرش
حضرت یعقوب و یوسف
کلا مو به بدنم سیخ شد که چقدر آگاهانه باید به داستان های حتی زندگی خودم نگاه کنم که موقعی که خودم رو تسلیم کردم و سپردم خدا چه اتفاقات خوبی که توی زندگیم تجربه نکردم
که چقدر توی این زمان آروم نبودم و با عشق زندگی کردم
من یادم نیست ولی میدونم آشنایی با استاد هم مطمین هستم یه روزی از. خدا خواستم و خودم رو رها کردم و تسلیم که الان بعد از چند سال اینجا هستم و دارم هر روز از زندگی بیشتر و بیشتر لذت میبرم
داستان هدایت دوم استاد که چقدر ماهرانه این اتفاق برای استاد افتاده و چقدر مو به بدنم سیخ شد
جالب اینجاست برای خودم که این داستان رو توی فایل های مختلف چندین بار از استاد شنیده بودم ولی این بار از جهت دیگه وارد وجودم شد و….
خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم بابت وجود استاد نازنین و مریم خانم شایسته و استاد عرشیان فر که باعث شدن آگاهی این فایل به من برسه و اینجوری که دوست دارم با جون و دل چ عشق بهش گوش کنم
و خود خدا هدایتم کنه و من این اجازه رو به خدا میدم که من رو به این سمت و سو ببره که خیلی راحت آگاهی این فایل رو به صورت عمل در زندگیم ساری و جاری بشه
خدایا هزاران مرتبه شکرت