این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-23 06:50:222023-05-01 07:45:56نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر دیدن این فایل به جا بود،یه قسمت از حرفای استاد، پاسخ یه اتفاق در امروز من بود.
امروز میخواستم یه عکس برای پروفایل یکی از شبکا های اجتماعی بگذارم،وقتی عکسو گذاشتم نگاش کردن و گفتم، ععع اینجاش اینطوره، نکنه باعث همچین فکری درباره ام بشه… اونجاش اونطوره و…. از این حرف ها.
میدونستم نظرات بقیه نباید ذره ای برای من مهم باشه، اما گفتم با فرکانس و افکار الانم بهتره نزارمش اصلا.
یکم پیش دوباره رفتم که بزارمش
و باز هم اون نجواها…
و الان که داشتم فایل استاد رو میدیدم، یه قسمتش برای من بود.
هرچقدر بزرگتر بشی، هرچقدر قوی تر بشی، دیگه تقلا نمیکنی از نظر دیگران خاص دیده بشی، بلکه دیگه نه تعریفا برات مهمه نه انتقادا.
و این اون لِوِلیه که میخوام بهش برسم
یادمه تو یه فایل دانلودی استاد گفتن، نشونه اینکه بفهمی چقدر رشد کردی، اینه که حرفای بقیه دیگه برات مهم نیست. ببین حرف بقیه چقد برات مهمه، میفهمی چقدر رشد کردی و بزرگ شدی.
واقعا سپاسگزارم که نشانه هارو میبینم و خداوند هر لحظه صحبت میکنه باهامون از طریقی.
و من چقدر عاشق این بلوز استاد شدم
و گردنبندشون هم
حتما یکی شبیه این بلوز و گردنبند برای خودم خواهم گرفت (。‿。)
چون به آنچه میدانیم ایمان صددرصد نداریم و باورمون نسبت با اون مسئله بنیادی نیست.
چیکار کنیم باورمون بنیادی بشه و ایمانمان صددرصد؟
با تکرار مواردی که قانون داره کار می کنه و نشان دهنده ی این مسئله است که ما خالق شرایط خودمان هستیم و می تونیم زندگی مون رو اونجوری که میخوایم تغییر بدیم.
یکی از بهترین جاهایی که کارکرد قانون رو نشون میده،و منطق هایی برای ما میاره که کمک می کنه ایمانمان صد بشه و در نتیجه باعث بشه ما به دانسته هایمان عمل کنیم، مطالعه ی نتایج دوستان است.
تشکر می کنم از استاد عزیز که با فکر خلاقشون این ایده رو که نتایج دوستان رو توی سایت بزارند ،عملی کردند.
به نام الله مهربان و هدایتگر به سمت خواسته هابه اسانی
سلام به استادعزیز و مریم در این بهشت زیبا واقعن نکاتی که از بهشت در قران میگه اینجا مثل بهشته اب تمیز زلال درختان با برگهای سرسبز زرد زیبا اسمون زیبا و اندام استاد عزیز با این لباس سفید جذاب چقد بی نظیر این قاب
چقد خوشحال کنندس بیای توی سایت و ببینی بازم فایل جدید خدایا شکرت نکات فایل
=ی سری مسائل در زندگی ما پیش میاد که به باورهای شخصی ما ربط داره مشکلات شخصی ما ربط داره که باید اینارو اساسی حل کنیم و با حل نکردن اونا این مشکل هر سری دنبالمون میاد و هر سری بدتر بدتر میشه
=وقتی از مسیر خارج میشیم نظرات دیگران در مورد ما برامون مهمه
=هر چی عزت نفسمون بره بالاتر نظرات دیگران اصلن برامون مهم نیس که بقیه ازمون خوششون بیاد یا خوششون نیاد
=هر چقد مدارت بره بالاتر دیگه هر حرفی میزنن ازت برات مهم نیست و سعی میکنی هر جور خودت دوست داری زندگی کنی و سعی میکنی از زندگی لذت ببری
=افرادی که از دیگران انتقاد میکنن دارن ضعف خودشون میپوشونن دارم نشون میدن که خودشون چقد ضعیفن چقد پوچن
=و وقتی بزرگتر و قوی تر میشید اینا مثل پشه ای هستن که میان و رد میشن میرن
=نشانه عزت نفس نشانه در صلح بودن با خود اینه نه تشویق نه تعریف های نه انتقادهای دیگران برات مهمه هر مدلی خودت دوست داری زندگی میکنی
=باید یاد بگیریم همیشه از مسائلمون بزرگتر باشیم تا دروازه ای از نعمت باشه نه دروازه ای از بدبختی
یاخدا چقد مهمی فوق العاده ای که بعد شنیدن فقط باید در زندکی اجرا کرد
نکات که ب اصطلاح میگم به سطح خطرناکی از ازادی رسیدن و هیچ چیز برات مهم نباشه و فقط تمرکز لیزری روی خودت باشه
سپاسگذارم از شما و مریم عزیز برای تولید این فایل و انتخاب هوشمندانه این قاب
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و خدایت الله دارم براتون
با اینکه دوره های استاد رو دارم ولی از این فایل های دانلودی و بعضا نتایج هم خیلی استفاده میکنم و چون روی مطالب دقت زیادی میکنم کافیه که یه نکته خوب توش مطرح بشه که قطعا رو هوا میزنمش .
نمونه اش نتایج دوستان از دوره قانون سلامتی بود که دوستان کامنت کردن و خانم شایسته در حال خوندن بودن که دو تا نکته از دوره رو مطرح کردن . یکیش این بود که دوستی نوشته بود که تو دوره استاد گفتن “کاهش وزن و سلامتی یه پروسه ذهنیه “و تو چند کامنت دوستان اشاره کردن که “بدون گرسنگی کشیدن و اذیت شدن وزنشونو کم کردن” .
من چون دنبال این بودم وزنمو کمتر کنم این دو جمله تو ذهنم حک شد و چند روز تو ذهنم ناخودآگاه مرور میشد تا اینکه بلاخره اقدام کردم و وزنمو با کنترل ذهن و بدون گرفتن رژیم خاصی فقط با کم کردن ورودیهام و بدون سختی و کاملا ساده و خونگی از 104 کیلوگرم در طول حدود 60 روز به 87 کیلوگرم رسوندم . به لطف خدا حتی تغییرات محسوسی هم روی صورتم ایجاد نشد و هر کس که منو میدد باور نمیکرد . تا اینکه لباسهامو نشونشون میدادم .لباسهایی که یه روز به زور دکمه هاش بسته میشد و بهم کیپ بود اما حالا از گشادی به تنم زار میزنن .
این الگو امروز دوباره تو این فایل برام تکرار شد . من تو لینک زیر در مورد نهمین تجربه انجام تمرین آگهی بازرگانیم گفتم . با اینکه قبل اجرا چندین بار ذهنم نجوا میکرد از اینکه مسخره ات میکنن ، فامیل روت حساب میکنه با این کارت کوچیک میشی ، آقا تو 40 سالته نکن این کار برای سن تو مناسب نیست و …. ولی کنترلشو به عهده گرفتم و بلاخره انجامش دادم .
حالا امروز بعد از دو روز از اون ماجرا خواهرم اومد و گفت تو که نیاز به این دوره نداری ، اعتماد به نفست خوبه همه روت حساب میکنن و تو فایل برات شخصیت قائلن چرا تو جمع فامیل این تمرین رو انجام میدی که یکی بیاد پشت سرت صفحه بزاره یا بخوان مسخره ات کنن . تو که کمبودی نداری دیگه اینکارو نکن….!
منم گفتم اونا که تحسینم کردن و برام کف زدن . تازه اگه هم مسخره کنن مساله ای نیست من دارم برای عبور از ترس اینکه به نظر و نگاه دیگران وابسته باشم این کارو میکنم و این کارو باید از جاهایی که سختمه شروع کنم .
خواهرم ادامه داد و در آخر بهش گفتم برام مساله ای نیست و من دیگه بر اساس خواست و تشخیص خودم زندگی میکنم نه دل به خواه دیگران پس نظر اونا مهم نیست .
بعد از اون الان به طور اتفاقی هدایت شدم به سایت و دیدم استاد در مورد انتقاد و حسادت صحبت کردن و اینکه افرادی که از دیگران انتقاد میکنن یا تمسخر میکنن یا گیر میدن به ظاهر دیگران ، دارن خودشونو پروجکت میکنن ، ذهن بیمارشونو پروجکت میکنن ، دارن نشون میدن که خودشون چقدر ضعیفن . و ادامه میدن که هر چقدر بزرگتر و قوی تر میشید نه انتقاد و نه تشویق دیگران براتون مهم نیست و مثل پشه ای میشه که حضورش بی اثر میشه .
احسنت به استاد به این مثالی که زدن ، انصافا شبیه مثال هایی که تو قرآن اومده . (کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً .- 5 جمعه)
در ادامه استاد میان الگو میدن که اگه قراره من برای خودم زندگی کنم نباید نه به تشویق ها و نه به تحقیرها عکس العمل نشون بدم طوری باشم که نخوام خاص دیده بشم .
پس با اطمینان بیشتری به مسیرم ادامه میدم و با دیدن این فایل هدایت خداوند برام روشن تر از قبل شد تا به مسیرم با قدرت بیشتری ادامه بدم تا مصداق آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ – 7 محمد) باشم .
اگه من دنبال سعادت واقعی هستم و قراره بنابر قوانین محکم جهان هستی که با اراده خداوند منظوم شده کار کنم پس باید به هر آنچه بهم گفته میشه عمل کنم اما اگه قرار باشه مثل بقیه فکر ، عمل و اقدام کنم پس مثل همونها نتیجه میگیرم که اصلا دلم نمیخواد . باید مصمم باشم که برای رضایت خدا عمل کنم نه رضایت مردم .
من به خداوند و قوانینش پایبند میمونم و بهاشو میدم قطعا خدای ابراهیم ، موسی ، یونس ، یوسف ، سلیمان و ذلیخا بدهکارم نمیمونه و در جای مناسب در زمان مناسب پاداشم رو میده .
از خداوند بزرگ سپاسگزارم برای هدایتم به این فایل و همچنین از استاد عزیز برای انتشار این آگاهی های بی نظیرشون .
سلام به عزیزانم. این فایل پرنکته که نشونه امروزم بود و چقدررر متناسب با مسائلی که چند روزیه باهاشون روبرو هستم فوق العاده بود. من خدا رو شکر میکنم که سعی کردم آرامشمو حفظ کنم، مسئله رو بسیار کوچکتر از خودم ببینم و میبینم چقد مسیرم هموارتر داره میشه. لذت میبرم واقعا. ممنونم ازتون استاد عزیزم.
ریشه حل مسائل همونطور که تو فایلهای دیگه هم به شکل های مختلف اشاره کردید بزرگتر دیدن خودمون نسبت به مسائله و همون عزت نفس هست که باعث میشه نوع نگاهمون به اون مسائل تغییر کنه و به جای فرار ازونها هدایت شیم به راه حل های متناسب. باز هم بحث توحید و هدایت اینجا مطرح میشه. وقتی مسائل رو بزرگ و غیرقابل حل میبینیم یعنی قدرت دادیم بهشون و این یعنی شرک و این یعنی باز شدن در جهنم و سختی ها. تو این شرایط چه راه حلی میتونه الهام بشه؟ هیچی. چون نه خودت و نه خدای خودت رو قدرتمند نمیبینی، چه آرامشی در این شرایط میتونی داشته باشی، چه راه حلی چه هدایتی رو میتونی انتظار داشته باشی؟ هیچی…
و میبینیم چقدر این مفاهیم به هم مرتبط هستند و سعادت ما رو رقم میزنن. خدایا شکرت بابت این آگاهی ها و ان شاء الله که هر لحظه آگاهتر شیم و عملگرا تر. ممنونم استاد عزیزم.
سلام وقت ارزشمند همگی بخیر، من هم پدرم بچه که بودم مدام میگفت چنین نکن ،قاشق رو اینطوری نگیر، مرغ رو نذار آخر نخور میگن تو مرغ نخورده ای ،درس بخون دکتر شی و ازدواج کنی ،…… و من چقدر افراطی گونه مواظب رفتارهایم در هر زمینه بودم. یه جاهای محدودی شاید بد نبود ولی متاسفانه به حدی عذاب وجدانی و حساس شدم که اگه توی دانشگاه یه نفر میومد پشت سرم مینشست همش عذاب وجدان داشتم نکنه تخته رو نبینه و توی دلش چی میگه و ….
سر پرنده نگه داشتنم هم بعد از ازدواج وسواس بودم که وای نکنه پرنده جاش خوب نباشه ،وای اون پرنده ی نر الان داره منو فحش میده که چرا جای ماده رو جدا کردم در حالیکه خود عروس نر میومد پرای ماده رو میکند، فقط خدا میدونه چقدر وسواس الکی داشتم ،یا چقدر احمقانه برام مهم بود فلان فامیل همسر نکنه بهش بربخوره (در حالیکه بعضی ها با خوب دیده شدن در نزد همسر و شاد بودنت مشکل دارن) ،پس چنین کنم . لباس تیره بپوشم کمتر به چشم اون آدم حسود بیام.
چقدر با توجه کردن به حرف آدمها از خودم دور شدم و نفهمیدم چقدر به خودم ظلم کردم.
در حالیکه گاهی باید از بعضی محیطها فاصله گرفت و از بعضی باید برید.مخصوصا اگر کسی تلاش میکنه ناامیدی عمدی تزریق کنه باید ازش فاصله گرفت.
سر دانشگاه باز نظر دیگران رو خواستم و ارشد رو در همون رشته لیسانس گرفتم. از طرفی الگوی تکرار شونده میگفت توی شیمی نتونستی خوب پیش بری دیگه ادامه نده. اما ترس های درونم نذاشت باید صبر می کردم و در هنر ادامه میدادم .
همچنین متاسفانه ما گاهی نظر آدمایی رو دوباره میخوایم که شاید به ما حسادت کردن ،یا خیلی جاها به ترسای خودشون باج دادن و میخوان تو هم تسلیم سرنوشت باشی.
همون آدم هایی که دلمون نمیخواد اونا رو الگوی خودمون بدونیم. پس چرا قضاوت اونا به خاطر سن و سال یا نسبتشون برامون اهمیت داره؟؟
تازه بعضیا مدام حرفشون رو عوض میکنند و تلاش می کنند موفقیت های بعضی ها را به خودشون نسبت بدن.
این کار داخلش شرک مخفی و ضعف عزت نفس هست که مدام از ادما نظر بخوایم و خود واقعیمون رو فدای آنچه می خواهیم به نظر برسد کنیم.
آدمایی که زیاد نظر میخوان و زیاد به حرف اطرافیان گوش میکنن در حالیکه خودشون رضایت درونی ندارن،خیلی اوقات آخرش هم مورد تایید همون اطرافیان نیستن و از احترام کمتری برخوردارن.
قطعیت احترام و شخصیت میاره.
خود خود خودمون که باشیم آرامش داریم.
تظاهر کردن جالب نیست.
وقتی برای به دست آوردن دل آدمای دیگه بارها میایم و بر خلاف خواسته ی واقعی خودمون عمل می کنیم یعنی داریم میگیم شما از من عاقل ترید و به فرکانس پایین سقوط می کنیم. البته منظورم خودخواه بودن نیست. باید مواظب باشیم مرز بین این دو رو تشخیص بدیم. مثلا در ازدواج طبیعیه گاهی به میل همسر عمل کنیم چون ازدواج یعنی پیوند و شراکتی مقدس ولی باید بدونیم کجا مرز هست.
باید حواسمون باشه زیاد منتظر تایید آدم ها بودن نوعی بت ساختن هست. همه را دوست بداریم ولی از هیچ کسی بت نسازیم.
ان شاءالله همه هرکجا هستند در آرامش و صلح با خود باشند که در صلح بودن با خود یعنی احترام به خود و دوست داشتن خود و این عین خوشبختی است.
خداروشکر به خاطر آگاهی هایی که دریافت می کنم. برای همه خصوصا استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته ی عزیز و هم فرکانسی های عزیز که تجارب ارزشمند به ما هدیه میدن آرزوی شادی ،آرامش و ثروت دارم.
و من تونستم با دیدن این فایل یه مسئله ای رو که چند ماه درگیرش بود رو به راحتی حل کنم
چرا پس چند ماه گذشته نتونسته بودم
با اینکه چند بار اقدام کردم
این نشون میده که وردی های ذهن ما اتفاقات رو رقم میزنن
استاد عزیزم من این چند وقت یه مسئله ای توی رابطه عاطفیم داشتم
که نمیدونم چرا برام به وجود اومد
با اینکه من تمام تلاشم رو انجام داده بودم
که باورهامو تغییر بدم و به کسی کاری نداشته باشم
اما میدونم که با اینکه تصمیمم رو گرفته بود اما خیلی جاها نخواستم که روی باورهام کار کنم
نخواستم که حرکت کنم
نخواستم که قدم بردارم
احساس قربانی شدن کردم
ترسیدم
و در نهایت رسیدم به این مسئله
در مرحله اول من پذیرفتم که باید الان شاد باشم و احساسم رو بهتر کنم بعدش همه چی حل میشه
همسرم به خاطر درگیری های ذهنش به خاطر کنترل گریش میخواست منو طلاق بده
میخواست زندگیمون رو این رابطه رو تموم کنه
و من وقتی شنیدم اولش خیلی ناراحت شدم که چرا این اتفاق افتاد منکه داشتم روی باورهام کار میکردم
چرا ج1واب نداد
منکه شکرگزار بودم تمام تلاشمو میکردم چرا اینطوری شد
اشتباه اولم این بود که نپذیرفتم خیریتی هست و خودمو خیلی سرزنش کردم
گفتم هانیه تو درست روی باورهات کار نکردی
اشتباه دومم این بود که از اینکه همسرم منو اشتباه قضاوت کرد و تصمیم به جدایی گرفته بود خیلی ناراحت شدم همش میخواستم توضیح بدم که من اشتباه نکردم
و این باعث شد حال من خیلی بد بشه چند روز اول
اصلا نمیتونستم گریمو کنترل کنم
بعدش گفتم حتما خیرتی هست سعی کردم توجه نکنم و فقط به خودم رسیدم کم کم حالم بهتر شد
گفتم اره موافقم طلاق بگیریم ینی همون اول گفتم
ولی همسرم به صورت کاملا خود جوش بعد خوب شدن حال من
برگشت به رابطمون
از اولش باهم زندگی کردیم توی خونه و من احترام میزاشتم کارهای لازم رو براش انجام میدادم میگفتم بالاخره اون کلی کار برای من انجام میده احترام میزاره شکرگزاری میکردم راجب خوبیهاش منم باید یکاری براش انجام بدم بالاخره
من دیدم اون از همون روز اول پشیمون بود از اینکه به خاطر همچین چیزایی خودشو ناراحت کرده و این حرکتو کرده من فکر میکنم متوجه رفتارش شد
ولی من اذیت شدم…..
ولی شکرخدا خودمو جمع کردم با باورهای مناسب
حالا من قوی تر هستم
قوی تر از روزهای قبل
چون میدونم که قرار نیست قضاوت بشم
و همسرم داره قلبشو آروم میکنه که باورهاشو گسترش بده
بالاخره اینرفتارش حاکی از این مسئله داره
توکل بخدا
ماکه جدا نشدیم
و برگشتم پیش همسرم عزیزم که عین یه فرشته آرومه
اما میترسم از روزهای بعدی از اتفاقات بعدی میگم نکنه درست نشه
نکنه بازم گیر بده
اما با خودم اتمام حجب کردم که مشکلی نداره اگر دوس نداره رفتارمو میتونه بره
در مورد انداختن اشغالای زیر مبل باید بگم، چند وقت پیش، تو یه برهه ای از زمان سوالم این بود که چرا من زندگیم از لحاظ مالی ثابت مونده و پیشرفت قابل توجهی ندارم و طبق آموزه های استاد، ما یا داریم پیشرفت میکنیم یا پسرفت و اگه پیشرفت خاصی از لحاظ مالی نداریم و یا درامدمون تو چند ماه تغییری نکرد و ثابت موند بدونید که باورتون تو بحث ثروت یه مشکلی پیدا کرده.
تا اینکه یه شب خواب دیدم و خدا باهام حرف زد و گفت تو میخوای جهانتو تغییر بدی ولی حاضر نیستی خودتو تو بحث ثروت و دو تا چیز دیگه تغییر بدی و آخر خوابم بهم الهام شد که تو، توبحث ثروت داری آشغالا رو میندازی زیر مبل.
من بعد از دیدن این خواب اون دو تا مورد و کاملا تغییر دادم و همونطور که خدا فرمود عمل کردم؛ ولی در مورد ثروت منظور دقیق خدا رو نفهمیدم تا اینکه خدا به طرق مختلف باهام حرف زد و بهم الهام شد که منظور خداوند اجرای این قوانینه: قانون اقدام و قدم برداشتن، تمرکز، تکامل، فراوانی و رهایی و خدای خوبم برای اینکه معنی دقیق هر کدوم اینا رو بفهمم، منو به زمان ها و مکان های مناسبی برای درک درست این قوانین هدایت کرد.
و جالب اینجاست که ترتیب این قوانین رو هم دقیقا به همین صورت در حدود دو هفته بهم الهام کرد. مثلا در مورد قانون اقدام یکسره میگفت از حاشیه امن شغلت خارج شو و با توکل هر چه تمامتر حرکت کن.
بعد از این جریانات تازه فهمیدم منظور دقیق خداوند از انداختن آشغالا به زیر مبل چیه و شروع کردم به حرکت و تغییر شرایط شغلی که تو حاشیه امنش گیر کرده بودم.
و قدم به قدم خدای خوبم داره هدایتم میکنه که تو مرحله بعد باید چیکار کنم و منم چند وقته فقط توکل کردم به خودش و دارم پیش میرم.
جالب اینجاست بعد از اینکه این آگاهی ها و یه سری آگاهی های ناب دیگه رو اکثرا تو تنهایی و خلوت های چند روزه ام تو دل طبیعت دریافت کردم، بعدش تمام این آگاهی ها رو تو دوره کشف قوانین استاد عباسمنش عزیزم گوش کردم و قبلنا با اینکه بارها و بارها این فایل ها رو گوش کرده بودم، ولی معنی دقیق این آگاهی ها رو درک نمیکردم و در مدار دریافتشون نبودم.
خلاصه که از اون روز که این خوابو دیدم فهمیدم کلی باور غلط در مورد مسائلی که گفتم دارم ولی فکر میکردم درست شدن و خودم متوجه نبودم که این باوران در مورد ثروت، ایراد پیدا کردن.
بنظرم تنها راه حل فراموش نکردن این قوانین و باور های درست، تکرار و تکرار و مدام گوش کردن به فایل های استاد هست.
فقط کافیه یک هفته از این آموزش ها دور بشیم.
بعدش برگشتن به حالت اولیه خیلی مشکل میشه. پس حواسمون به تکرار و تمرین هر روزه آموزش ها باشه.
در مورد دوره شیوه حل مسائل زندگی هم باید بگم این دوره واقعا فوق العادس و با صورت اساسی و بنیادین، نگرش ما نسبت به مسائل زندگی رو تغییر میده و ایشالله میخوام از فردا دوباره از فایل اول شروع کنم و تمرین های دوره رو دوباره اجرا کنم.
مخصوصا و مخصوصا زحماتی که مریم جان برای این دوره کشیدن واقعا عاشقانه و خالصانه هست و باعث شده این دوره بی نهایت مفید باشه برام و بی نهایت از ایشون ممنون و سپاسگزارم.
از استاد عزیزم که چراغی در راه رشد و تعالی ما هستن و همیشه از دانش ایشون بهرهمند میشیم هم بی نهایت سپاسگزارم.
مهمترین و آخرین موضوعی که خدا درخصوص ایرادهام نسبت به ثروت سازی بهم الهام کرد، در مورد شرک بود.
خدای خوبم گفت این ثروتی که تو مدنظرته، تو ذهن تو و بقیه مردم، خیلی بزرگه؛ ولی وقتی به من بسپری، برای من مانند پلک بهم زدن برای تو است . به شرطی که بتونی در عین حال که لبریز از شور و اشتیاق سوزان برای کسب ثروت هستی، از جسم مادی خودت، وابستگی هات و ثروتت، آزاد و رها باشی و همواره به قدرت من در خلق این ثروت، مؤمن و متوکل واقعی و صبور باشی و کوچکترین شک و تردیدی نداشته باشی.
خدای خوبم بهم گفت، حتی سوال مگه میشه؟ چجوری و از چه راهی؟! هم شرک و قدرت دادن به عوامل خارجی هست و من خیلییی باید روی خودم کار کنم که بتونم در اعماق وجودم و ضمیر ناخودآگاهم این موضوع رو باور سازی کنم و انقدر در مورد راههای کسب ثروت فراوان، مشرک نباشم و قدرت رو به عوامل خارجی غیر از خدا ندم و میدونم حالا حالاها خیییلی کار دارم.
خدای خوبم بهم گفت حتی تو بحث شرک قائل نشدن تو ثروت هم باید مراحل تکاملتو طی کنی و انقد نگران نباش و آرام و صبور باش و اصلا خودتو سرزنش نکن.
آرام آرام و مرحله به مرحله و قدم به قدم، تو بحث توحید و کم شدن شرک، تو بحث ثروت بهتر و بهتر و بهنر خواهی شد و رشد میکنی. فقط راه بیفت و حرکت کن.
منم دارم همین فرامین الله رو مرحله به مرحله و با توکل هر چه تمامتر اجرا میکنم تا ایشالله هر روز حداقل یک قدم از روز قبلم بهتر و بهتر بشم و با نجواهای ذهن منطقیم تو این زمینه مقابله کنم و هر روز صداشو کمتر و کمتر و کمتر کنم.
کامنت شما سرشار از نکات ارزشمند و الهامی بود . چقدر خوب و رسا اشاره کردید به باگ های ذهنی ای که در رابطه با ثروت به من هم ربط دارن .
چند ماه پیش با مراقبه ای که از یکی از پیج های تدریس قوانین جذب یاد گرفته بود سعی کردم ارتعاش دریافت 3 میلیارد پول را برای لحظه حالم از خداوند بخوام .
در حین انجام مراقبه متوجه انرژی شدم که انگار با شدت و تلاش زیادی مثل ماموری که از اهانت به پادشاه برافروخته و صدای اعتراض و جزع و فزعش بلند شده به سمتم گسیل شده که اصلا حس خوبی ازش نداشتم ولی معنی این حس بد را هم متوجه نشدم چون هیچوقت نشد که مراقبه کنم و حالم بد بشه .
اون موقع اینستاگرامم فعال بود ، فردای اون روز متوجه پستی شدم که چندین بار انگار تو اسکپلور میاد و از بقیه پستها بیشتر جلب توجه میکنه تا یه چیزی بگه . ( من از بچگی تحت تاثیر جمله همه چیز در دنیا نشانه وجود خداست و خدا با نشانه ها با ما حرف میزنه ، به رخدادهای اطرافم توجه میکنم) .
یه عبارت عربی بود ، بازش کردم و معنیشو خوندم که مضمونش این بود که خداوند بسیار تواناست پس تو تصورتون کوچیکش نکنید و بهش ظلم نکنید . با خوندش به فکر فرو رفتم که این پست چه معنی داره که انگار خوده خدا بهم الهام کرد تا بفهمم معنی حس بدم مراقبه دیروزم این بود . جهان با تمام ذراتش داشت به من اعتراض میکرد که چرا خدا رو در حد 3 میلیارد کوچیک میکنی ؟ از خداوند باید بزرگ بخوای .
اولش سراسر بدنم داغ شد انگار روم آب جوش ریختن بعدا که حسم بهتر شد خوشحال شدم چون فهمیدم خدا برای منی که همیشه استانداردهام بالاست برنامه خاصی داره .
این نکات ارزشمندی که از کامنت شما خوندم این موضوع رو برام یادآوری کرد پس جا داره از شما و آگاهی هایی که تو این کامنت منتشر کردید سپاسگزاری کنم .
سلام درود بر استاد عزیزم آقای عباس منش من یک سال پیش اعتماد به نفس پایینی داشتم و نمیتونستم کاره جدیدی شروع کنم و دنبال یادگیری نبودم تا با شما آشنا شدم بهوسیله خداوند و رو خودم کار کردم و به خودم تلقین کردم که تو بی نظیری و استعدادهای فراوانی داری و از پس همه چالش ها بر میای و شروع کردم به یادگیری در زمینه شغلی که دوست داشتم و خداوند من هدایت کرد به اون شغل و بعد از اون خیلی از مشکلات رو به راحتی حل میکنم و اصلا از مشکلات نمی ترسم میدونم من و خداوندم از مشکلات خیلی بزرگتریم و خداوند بهم الهام میکنه برای حل مسائل واقعا خداوند معجزه میکنه وقتی ازش میخوای و فرمون میدی دستش انگار خداوند از درون تو رو هدایت میکنه و راه حل همه مسایل بهت میگه ممنون آقای عباس منش واقعا زندگی من متحول کردین من هر کی مشکل داره میگم برو سایت elmeservat.com تا به الان شاید بالای 100 نفر راهنمایی کردم بیان و زندگیشونو عوض کنن باز هم ممنون استاد .
به نام پروردگار هدایتگرم
سلام به خانواده صمیمی خودم
چقدر دیدن این فایل به جا بود،یه قسمت از حرفای استاد، پاسخ یه اتفاق در امروز من بود.
امروز میخواستم یه عکس برای پروفایل یکی از شبکا های اجتماعی بگذارم،وقتی عکسو گذاشتم نگاش کردن و گفتم، ععع اینجاش اینطوره، نکنه باعث همچین فکری درباره ام بشه… اونجاش اونطوره و…. از این حرف ها.
میدونستم نظرات بقیه نباید ذره ای برای من مهم باشه، اما گفتم با فرکانس و افکار الانم بهتره نزارمش اصلا.
یکم پیش دوباره رفتم که بزارمش
و باز هم اون نجواها…
و الان که داشتم فایل استاد رو میدیدم، یه قسمتش برای من بود.
هرچقدر بزرگتر بشی، هرچقدر قوی تر بشی، دیگه تقلا نمیکنی از نظر دیگران خاص دیده بشی، بلکه دیگه نه تعریفا برات مهمه نه انتقادا.
و این اون لِوِلیه که میخوام بهش برسم
یادمه تو یه فایل دانلودی استاد گفتن، نشونه اینکه بفهمی چقدر رشد کردی، اینه که حرفای بقیه دیگه برات مهم نیست. ببین حرف بقیه چقد برات مهمه، میفهمی چقدر رشد کردی و بزرگ شدی.
واقعا سپاسگزارم که نشانه هارو میبینم و خداوند هر لحظه صحبت میکنه باهامون از طریقی.
و من چقدر عاشق این بلوز استاد شدم
و گردنبندشون هم
حتما یکی شبیه این بلوز و گردنبند برای خودم خواهم گرفت (。‿。)
خدایا مرسی بابت فایل جدید.
سپاسگزارم بابت بودن تو این جمع و فرکانس.
سلام بر استاد ،مریم جان وتمام دوستان
استاد خدا را شکر که دوباره برنامه برای هموطنان فارسی زبان گذاشتین
چقدر نیاز داشتم که همه روزه صداتون که برام یک نجوای رحمانی هست را بشنوم
با اینکه در فایلهای مختلف تمام این مطالب تون را میشنوم ولی باز هم احساس میکنم مطالب برام تازه س وهیچوقت از شنیدن شون خسته نمیشم
ازتون خواهش میکنم دیگه ما را از هدیه هاتون محروم نکنین
خدارا شکر که هستین ومنشأ تغییرات بزرگی در دیدگاههای من شدین
سپاسگزارم از شما مریم جان ودوستان با کامنتهای بسیار پر محتوا وعالی شون
به نام خداوند فراوانی
چرا به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؟
چون به آنچه میدانیم ایمان صددرصد نداریم و باورمون نسبت با اون مسئله بنیادی نیست.
چیکار کنیم باورمون بنیادی بشه و ایمانمان صددرصد؟
با تکرار مواردی که قانون داره کار می کنه و نشان دهنده ی این مسئله است که ما خالق شرایط خودمان هستیم و می تونیم زندگی مون رو اونجوری که میخوایم تغییر بدیم.
یکی از بهترین جاهایی که کارکرد قانون رو نشون میده،و منطق هایی برای ما میاره که کمک می کنه ایمانمان صد بشه و در نتیجه باعث بشه ما به دانسته هایمان عمل کنیم، مطالعه ی نتایج دوستان است.
تشکر می کنم از استاد عزیز که با فکر خلاقشون این ایده رو که نتایج دوستان رو توی سایت بزارند ،عملی کردند.
به نام الله مهربان و هدایتگر به سمت خواسته هابه اسانی
سلام به استادعزیز و مریم در این بهشت زیبا واقعن نکاتی که از بهشت در قران میگه اینجا مثل بهشته اب تمیز زلال درختان با برگهای سرسبز زرد زیبا اسمون زیبا و اندام استاد عزیز با این لباس سفید جذاب چقد بی نظیر این قاب
چقد خوشحال کنندس بیای توی سایت و ببینی بازم فایل جدید خدایا شکرت نکات فایل
=ی سری مسائل در زندگی ما پیش میاد که به باورهای شخصی ما ربط داره مشکلات شخصی ما ربط داره که باید اینارو اساسی حل کنیم و با حل نکردن اونا این مشکل هر سری دنبالمون میاد و هر سری بدتر بدتر میشه
=وقتی از مسیر خارج میشیم نظرات دیگران در مورد ما برامون مهمه
=هر چی عزت نفسمون بره بالاتر نظرات دیگران اصلن برامون مهم نیس که بقیه ازمون خوششون بیاد یا خوششون نیاد
=هر چقد مدارت بره بالاتر دیگه هر حرفی میزنن ازت برات مهم نیست و سعی میکنی هر جور خودت دوست داری زندگی کنی و سعی میکنی از زندگی لذت ببری
=افرادی که از دیگران انتقاد میکنن دارن ضعف خودشون میپوشونن دارم نشون میدن که خودشون چقد ضعیفن چقد پوچن
=و وقتی بزرگتر و قوی تر میشید اینا مثل پشه ای هستن که میان و رد میشن میرن
=نشانه عزت نفس نشانه در صلح بودن با خود اینه نه تشویق نه تعریف های نه انتقادهای دیگران برات مهمه هر مدلی خودت دوست داری زندگی میکنی
=باید یاد بگیریم همیشه از مسائلمون بزرگتر باشیم تا دروازه ای از نعمت باشه نه دروازه ای از بدبختی
یاخدا چقد مهمی فوق العاده ای که بعد شنیدن فقط باید در زندکی اجرا کرد
نکات که ب اصطلاح میگم به سطح خطرناکی از ازادی رسیدن و هیچ چیز برات مهم نباشه و فقط تمرکز لیزری روی خودت باشه
سپاسگذارم از شما و مریم عزیز برای تولید این فایل و انتخاب هوشمندانه این قاب
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و خدایت الله دارم براتون
به نام خدا
سلام
با اینکه دوره های استاد رو دارم ولی از این فایل های دانلودی و بعضا نتایج هم خیلی استفاده میکنم و چون روی مطالب دقت زیادی میکنم کافیه که یه نکته خوب توش مطرح بشه که قطعا رو هوا میزنمش .
نمونه اش نتایج دوستان از دوره قانون سلامتی بود که دوستان کامنت کردن و خانم شایسته در حال خوندن بودن که دو تا نکته از دوره رو مطرح کردن . یکیش این بود که دوستی نوشته بود که تو دوره استاد گفتن “کاهش وزن و سلامتی یه پروسه ذهنیه “و تو چند کامنت دوستان اشاره کردن که “بدون گرسنگی کشیدن و اذیت شدن وزنشونو کم کردن” .
من چون دنبال این بودم وزنمو کمتر کنم این دو جمله تو ذهنم حک شد و چند روز تو ذهنم ناخودآگاه مرور میشد تا اینکه بلاخره اقدام کردم و وزنمو با کنترل ذهن و بدون گرفتن رژیم خاصی فقط با کم کردن ورودیهام و بدون سختی و کاملا ساده و خونگی از 104 کیلوگرم در طول حدود 60 روز به 87 کیلوگرم رسوندم . به لطف خدا حتی تغییرات محسوسی هم روی صورتم ایجاد نشد و هر کس که منو میدد باور نمیکرد . تا اینکه لباسهامو نشونشون میدادم .لباسهایی که یه روز به زور دکمه هاش بسته میشد و بهم کیپ بود اما حالا از گشادی به تنم زار میزنن .
این الگو امروز دوباره تو این فایل برام تکرار شد . من تو لینک زیر در مورد نهمین تجربه انجام تمرین آگهی بازرگانیم گفتم . با اینکه قبل اجرا چندین بار ذهنم نجوا میکرد از اینکه مسخره ات میکنن ، فامیل روت حساب میکنه با این کارت کوچیک میشی ، آقا تو 40 سالته نکن این کار برای سن تو مناسب نیست و …. ولی کنترلشو به عهده گرفتم و بلاخره انجامش دادم .
https://elmeservat.com/fa/the-6th-session-of-the-self-esteem-course/comment-page-77/#comment-1116204
حالا امروز بعد از دو روز از اون ماجرا خواهرم اومد و گفت تو که نیاز به این دوره نداری ، اعتماد به نفست خوبه همه روت حساب میکنن و تو فایل برات شخصیت قائلن چرا تو جمع فامیل این تمرین رو انجام میدی که یکی بیاد پشت سرت صفحه بزاره یا بخوان مسخره ات کنن . تو که کمبودی نداری دیگه اینکارو نکن….!
منم گفتم اونا که تحسینم کردن و برام کف زدن . تازه اگه هم مسخره کنن مساله ای نیست من دارم برای عبور از ترس اینکه به نظر و نگاه دیگران وابسته باشم این کارو میکنم و این کارو باید از جاهایی که سختمه شروع کنم .
خواهرم ادامه داد و در آخر بهش گفتم برام مساله ای نیست و من دیگه بر اساس خواست و تشخیص خودم زندگی میکنم نه دل به خواه دیگران پس نظر اونا مهم نیست .
بعد از اون الان به طور اتفاقی هدایت شدم به سایت و دیدم استاد در مورد انتقاد و حسادت صحبت کردن و اینکه افرادی که از دیگران انتقاد میکنن یا تمسخر میکنن یا گیر میدن به ظاهر دیگران ، دارن خودشونو پروجکت میکنن ، ذهن بیمارشونو پروجکت میکنن ، دارن نشون میدن که خودشون چقدر ضعیفن . و ادامه میدن که هر چقدر بزرگتر و قوی تر میشید نه انتقاد و نه تشویق دیگران براتون مهم نیست و مثل پشه ای میشه که حضورش بی اثر میشه .
احسنت به استاد به این مثالی که زدن ، انصافا شبیه مثال هایی که تو قرآن اومده . (کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً .- 5 جمعه)
در ادامه استاد میان الگو میدن که اگه قراره من برای خودم زندگی کنم نباید نه به تشویق ها و نه به تحقیرها عکس العمل نشون بدم طوری باشم که نخوام خاص دیده بشم .
پس با اطمینان بیشتری به مسیرم ادامه میدم و با دیدن این فایل هدایت خداوند برام روشن تر از قبل شد تا به مسیرم با قدرت بیشتری ادامه بدم تا مصداق آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ – 7 محمد) باشم .
اگه من دنبال سعادت واقعی هستم و قراره بنابر قوانین محکم جهان هستی که با اراده خداوند منظوم شده کار کنم پس باید به هر آنچه بهم گفته میشه عمل کنم اما اگه قرار باشه مثل بقیه فکر ، عمل و اقدام کنم پس مثل همونها نتیجه میگیرم که اصلا دلم نمیخواد . باید مصمم باشم که برای رضایت خدا عمل کنم نه رضایت مردم .
من به خداوند و قوانینش پایبند میمونم و بهاشو میدم قطعا خدای ابراهیم ، موسی ، یونس ، یوسف ، سلیمان و ذلیخا بدهکارم نمیمونه و در جای مناسب در زمان مناسب پاداشم رو میده .
از خداوند بزرگ سپاسگزارم برای هدایتم به این فایل و همچنین از استاد عزیز برای انتشار این آگاهی های بی نظیرشون .
موفق و پیروز باشید
به نام الله یکتا
سلام به عزیزانم. این فایل پرنکته که نشونه امروزم بود و چقدررر متناسب با مسائلی که چند روزیه باهاشون روبرو هستم فوق العاده بود. من خدا رو شکر میکنم که سعی کردم آرامشمو حفظ کنم، مسئله رو بسیار کوچکتر از خودم ببینم و میبینم چقد مسیرم هموارتر داره میشه. لذت میبرم واقعا. ممنونم ازتون استاد عزیزم.
ریشه حل مسائل همونطور که تو فایلهای دیگه هم به شکل های مختلف اشاره کردید بزرگتر دیدن خودمون نسبت به مسائله و همون عزت نفس هست که باعث میشه نوع نگاهمون به اون مسائل تغییر کنه و به جای فرار ازونها هدایت شیم به راه حل های متناسب. باز هم بحث توحید و هدایت اینجا مطرح میشه. وقتی مسائل رو بزرگ و غیرقابل حل میبینیم یعنی قدرت دادیم بهشون و این یعنی شرک و این یعنی باز شدن در جهنم و سختی ها. تو این شرایط چه راه حلی میتونه الهام بشه؟ هیچی. چون نه خودت و نه خدای خودت رو قدرتمند نمیبینی، چه آرامشی در این شرایط میتونی داشته باشی، چه راه حلی چه هدایتی رو میتونی انتظار داشته باشی؟ هیچی…
و میبینیم چقدر این مفاهیم به هم مرتبط هستند و سعادت ما رو رقم میزنن. خدایا شکرت بابت این آگاهی ها و ان شاء الله که هر لحظه آگاهتر شیم و عملگرا تر. ممنونم استاد عزیزم.
سلام وقت ارزشمند همگی بخیر، من هم پدرم بچه که بودم مدام میگفت چنین نکن ،قاشق رو اینطوری نگیر، مرغ رو نذار آخر نخور میگن تو مرغ نخورده ای ،درس بخون دکتر شی و ازدواج کنی ،…… و من چقدر افراطی گونه مواظب رفتارهایم در هر زمینه بودم. یه جاهای محدودی شاید بد نبود ولی متاسفانه به حدی عذاب وجدانی و حساس شدم که اگه توی دانشگاه یه نفر میومد پشت سرم مینشست همش عذاب وجدان داشتم نکنه تخته رو نبینه و توی دلش چی میگه و ….
سر پرنده نگه داشتنم هم بعد از ازدواج وسواس بودم که وای نکنه پرنده جاش خوب نباشه ،وای اون پرنده ی نر الان داره منو فحش میده که چرا جای ماده رو جدا کردم در حالیکه خود عروس نر میومد پرای ماده رو میکند، فقط خدا میدونه چقدر وسواس الکی داشتم ،یا چقدر احمقانه برام مهم بود فلان فامیل همسر نکنه بهش بربخوره (در حالیکه بعضی ها با خوب دیده شدن در نزد همسر و شاد بودنت مشکل دارن) ،پس چنین کنم . لباس تیره بپوشم کمتر به چشم اون آدم حسود بیام.
چقدر با توجه کردن به حرف آدمها از خودم دور شدم و نفهمیدم چقدر به خودم ظلم کردم.
در حالیکه گاهی باید از بعضی محیطها فاصله گرفت و از بعضی باید برید.مخصوصا اگر کسی تلاش میکنه ناامیدی عمدی تزریق کنه باید ازش فاصله گرفت.
سر دانشگاه باز نظر دیگران رو خواستم و ارشد رو در همون رشته لیسانس گرفتم. از طرفی الگوی تکرار شونده میگفت توی شیمی نتونستی خوب پیش بری دیگه ادامه نده. اما ترس های درونم نذاشت باید صبر می کردم و در هنر ادامه میدادم .
همچنین متاسفانه ما گاهی نظر آدمایی رو دوباره میخوایم که شاید به ما حسادت کردن ،یا خیلی جاها به ترسای خودشون باج دادن و میخوان تو هم تسلیم سرنوشت باشی.
همون آدم هایی که دلمون نمیخواد اونا رو الگوی خودمون بدونیم. پس چرا قضاوت اونا به خاطر سن و سال یا نسبتشون برامون اهمیت داره؟؟
تازه بعضیا مدام حرفشون رو عوض میکنند و تلاش می کنند موفقیت های بعضی ها را به خودشون نسبت بدن.
این کار داخلش شرک مخفی و ضعف عزت نفس هست که مدام از ادما نظر بخوایم و خود واقعیمون رو فدای آنچه می خواهیم به نظر برسد کنیم.
آدمایی که زیاد نظر میخوان و زیاد به حرف اطرافیان گوش میکنن در حالیکه خودشون رضایت درونی ندارن،خیلی اوقات آخرش هم مورد تایید همون اطرافیان نیستن و از احترام کمتری برخوردارن.
قطعیت احترام و شخصیت میاره.
خود خود خودمون که باشیم آرامش داریم.
تظاهر کردن جالب نیست.
وقتی برای به دست آوردن دل آدمای دیگه بارها میایم و بر خلاف خواسته ی واقعی خودمون عمل می کنیم یعنی داریم میگیم شما از من عاقل ترید و به فرکانس پایین سقوط می کنیم. البته منظورم خودخواه بودن نیست. باید مواظب باشیم مرز بین این دو رو تشخیص بدیم. مثلا در ازدواج طبیعیه گاهی به میل همسر عمل کنیم چون ازدواج یعنی پیوند و شراکتی مقدس ولی باید بدونیم کجا مرز هست.
باید حواسمون باشه زیاد منتظر تایید آدم ها بودن نوعی بت ساختن هست. همه را دوست بداریم ولی از هیچ کسی بت نسازیم.
ان شاءالله همه هرکجا هستند در آرامش و صلح با خود باشند که در صلح بودن با خود یعنی احترام به خود و دوست داشتن خود و این عین خوشبختی است.
خداروشکر به خاطر آگاهی هایی که دریافت می کنم. برای همه خصوصا استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته ی عزیز و هم فرکانسی های عزیز که تجارب ارزشمند به ما هدیه میدن آرزوی شادی ،آرامش و ثروت دارم.
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر زندگانی برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام…
سلام استاد عزیزم این فایل نشانه امروزم بود
و من تونستم با دیدن این فایل یه مسئله ای رو که چند ماه درگیرش بود رو به راحتی حل کنم
چرا پس چند ماه گذشته نتونسته بودم
با اینکه چند بار اقدام کردم
این نشون میده که وردی های ذهن ما اتفاقات رو رقم میزنن
استاد عزیزم من این چند وقت یه مسئله ای توی رابطه عاطفیم داشتم
که نمیدونم چرا برام به وجود اومد
با اینکه من تمام تلاشم رو انجام داده بودم
که باورهامو تغییر بدم و به کسی کاری نداشته باشم
اما میدونم که با اینکه تصمیمم رو گرفته بود اما خیلی جاها نخواستم که روی باورهام کار کنم
نخواستم که حرکت کنم
نخواستم که قدم بردارم
احساس قربانی شدن کردم
ترسیدم
و در نهایت رسیدم به این مسئله
در مرحله اول من پذیرفتم که باید الان شاد باشم و احساسم رو بهتر کنم بعدش همه چی حل میشه
همسرم به خاطر درگیری های ذهنش به خاطر کنترل گریش میخواست منو طلاق بده
میخواست زندگیمون رو این رابطه رو تموم کنه
و من وقتی شنیدم اولش خیلی ناراحت شدم که چرا این اتفاق افتاد منکه داشتم روی باورهام کار میکردم
چرا ج1واب نداد
منکه شکرگزار بودم تمام تلاشمو میکردم چرا اینطوری شد
اشتباه اولم این بود که نپذیرفتم خیریتی هست و خودمو خیلی سرزنش کردم
گفتم هانیه تو درست روی باورهات کار نکردی
اشتباه دومم این بود که از اینکه همسرم منو اشتباه قضاوت کرد و تصمیم به جدایی گرفته بود خیلی ناراحت شدم همش میخواستم توضیح بدم که من اشتباه نکردم
و این باعث شد حال من خیلی بد بشه چند روز اول
اصلا نمیتونستم گریمو کنترل کنم
بعدش گفتم حتما خیرتی هست سعی کردم توجه نکنم و فقط به خودم رسیدم کم کم حالم بهتر شد
گفتم اره موافقم طلاق بگیریم ینی همون اول گفتم
ولی همسرم به صورت کاملا خود جوش بعد خوب شدن حال من
برگشت به رابطمون
از اولش باهم زندگی کردیم توی خونه و من احترام میزاشتم کارهای لازم رو براش انجام میدادم میگفتم بالاخره اون کلی کار برای من انجام میده احترام میزاره شکرگزاری میکردم راجب خوبیهاش منم باید یکاری براش انجام بدم بالاخره
من دیدم اون از همون روز اول پشیمون بود از اینکه به خاطر همچین چیزایی خودشو ناراحت کرده و این حرکتو کرده من فکر میکنم متوجه رفتارش شد
ولی من اذیت شدم…..
ولی شکرخدا خودمو جمع کردم با باورهای مناسب
حالا من قوی تر هستم
قوی تر از روزهای قبل
چون میدونم که قرار نیست قضاوت بشم
و همسرم داره قلبشو آروم میکنه که باورهاشو گسترش بده
بالاخره اینرفتارش حاکی از این مسئله داره
توکل بخدا
ماکه جدا نشدیم
و برگشتم پیش همسرم عزیزم که عین یه فرشته آرومه
اما میترسم از روزهای بعدی از اتفاقات بعدی میگم نکنه درست نشه
نکنه بازم گیر بده
اما با خودم اتمام حجب کردم که مشکلی نداره اگر دوس نداره رفتارمو میتونه بره
و باید یه اهرم قوی برای حرکت به سمت اهدافم بنویسم
که این تضاد باعث نشه من حرکت نکنم….
مهم ترین رابطه من رابطم با خداونده
خلاصه که من و همسرم بزرگ تر از این تضاد بودیم
خداروشکر
سلام به همه عزیزان دلم
در مورد انداختن اشغالای زیر مبل باید بگم، چند وقت پیش، تو یه برهه ای از زمان سوالم این بود که چرا من زندگیم از لحاظ مالی ثابت مونده و پیشرفت قابل توجهی ندارم و طبق آموزه های استاد، ما یا داریم پیشرفت میکنیم یا پسرفت و اگه پیشرفت خاصی از لحاظ مالی نداریم و یا درامدمون تو چند ماه تغییری نکرد و ثابت موند بدونید که باورتون تو بحث ثروت یه مشکلی پیدا کرده.
تا اینکه یه شب خواب دیدم و خدا باهام حرف زد و گفت تو میخوای جهانتو تغییر بدی ولی حاضر نیستی خودتو تو بحث ثروت و دو تا چیز دیگه تغییر بدی و آخر خوابم بهم الهام شد که تو، توبحث ثروت داری آشغالا رو میندازی زیر مبل.
من بعد از دیدن این خواب اون دو تا مورد و کاملا تغییر دادم و همونطور که خدا فرمود عمل کردم؛ ولی در مورد ثروت منظور دقیق خدا رو نفهمیدم تا اینکه خدا به طرق مختلف باهام حرف زد و بهم الهام شد که منظور خداوند اجرای این قوانینه: قانون اقدام و قدم برداشتن، تمرکز، تکامل، فراوانی و رهایی و خدای خوبم برای اینکه معنی دقیق هر کدوم اینا رو بفهمم، منو به زمان ها و مکان های مناسبی برای درک درست این قوانین هدایت کرد.
و جالب اینجاست که ترتیب این قوانین رو هم دقیقا به همین صورت در حدود دو هفته بهم الهام کرد. مثلا در مورد قانون اقدام یکسره میگفت از حاشیه امن شغلت خارج شو و با توکل هر چه تمامتر حرکت کن.
بعد از این جریانات تازه فهمیدم منظور دقیق خداوند از انداختن آشغالا به زیر مبل چیه و شروع کردم به حرکت و تغییر شرایط شغلی که تو حاشیه امنش گیر کرده بودم.
و قدم به قدم خدای خوبم داره هدایتم میکنه که تو مرحله بعد باید چیکار کنم و منم چند وقته فقط توکل کردم به خودش و دارم پیش میرم.
جالب اینجاست بعد از اینکه این آگاهی ها و یه سری آگاهی های ناب دیگه رو اکثرا تو تنهایی و خلوت های چند روزه ام تو دل طبیعت دریافت کردم، بعدش تمام این آگاهی ها رو تو دوره کشف قوانین استاد عباسمنش عزیزم گوش کردم و قبلنا با اینکه بارها و بارها این فایل ها رو گوش کرده بودم، ولی معنی دقیق این آگاهی ها رو درک نمیکردم و در مدار دریافتشون نبودم.
خلاصه که از اون روز که این خوابو دیدم فهمیدم کلی باور غلط در مورد مسائلی که گفتم دارم ولی فکر میکردم درست شدن و خودم متوجه نبودم که این باوران در مورد ثروت، ایراد پیدا کردن.
بنظرم تنها راه حل فراموش نکردن این قوانین و باور های درست، تکرار و تکرار و مدام گوش کردن به فایل های استاد هست.
فقط کافیه یک هفته از این آموزش ها دور بشیم.
بعدش برگشتن به حالت اولیه خیلی مشکل میشه. پس حواسمون به تکرار و تمرین هر روزه آموزش ها باشه.
در مورد دوره شیوه حل مسائل زندگی هم باید بگم این دوره واقعا فوق العادس و با صورت اساسی و بنیادین، نگرش ما نسبت به مسائل زندگی رو تغییر میده و ایشالله میخوام از فردا دوباره از فایل اول شروع کنم و تمرین های دوره رو دوباره اجرا کنم.
مخصوصا و مخصوصا زحماتی که مریم جان برای این دوره کشیدن واقعا عاشقانه و خالصانه هست و باعث شده این دوره بی نهایت مفید باشه برام و بی نهایت از ایشون ممنون و سپاسگزارم.
از استاد عزیزم که چراغی در راه رشد و تعالی ما هستن و همیشه از دانش ایشون بهرهمند میشیم هم بی نهایت سپاسگزارم.
شاد و سلامت باشید.
یک مطلب خیلی مهم و یادم رفت بگم.
مهمترین و آخرین موضوعی که خدا درخصوص ایرادهام نسبت به ثروت سازی بهم الهام کرد، در مورد شرک بود.
خدای خوبم گفت این ثروتی که تو مدنظرته، تو ذهن تو و بقیه مردم، خیلی بزرگه؛ ولی وقتی به من بسپری، برای من مانند پلک بهم زدن برای تو است . به شرطی که بتونی در عین حال که لبریز از شور و اشتیاق سوزان برای کسب ثروت هستی، از جسم مادی خودت، وابستگی هات و ثروتت، آزاد و رها باشی و همواره به قدرت من در خلق این ثروت، مؤمن و متوکل واقعی و صبور باشی و کوچکترین شک و تردیدی نداشته باشی.
خدای خوبم بهم گفت، حتی سوال مگه میشه؟ چجوری و از چه راهی؟! هم شرک و قدرت دادن به عوامل خارجی هست و من خیلییی باید روی خودم کار کنم که بتونم در اعماق وجودم و ضمیر ناخودآگاهم این موضوع رو باور سازی کنم و انقدر در مورد راههای کسب ثروت فراوان، مشرک نباشم و قدرت رو به عوامل خارجی غیر از خدا ندم و میدونم حالا حالاها خیییلی کار دارم.
خدای خوبم بهم گفت حتی تو بحث شرک قائل نشدن تو ثروت هم باید مراحل تکاملتو طی کنی و انقد نگران نباش و آرام و صبور باش و اصلا خودتو سرزنش نکن.
آرام آرام و مرحله به مرحله و قدم به قدم، تو بحث توحید و کم شدن شرک، تو بحث ثروت بهتر و بهتر و بهنر خواهی شد و رشد میکنی. فقط راه بیفت و حرکت کن.
منم دارم همین فرامین الله رو مرحله به مرحله و با توکل هر چه تمامتر اجرا میکنم تا ایشالله هر روز حداقل یک قدم از روز قبلم بهتر و بهتر بشم و با نجواهای ذهن منطقیم تو این زمینه مقابله کنم و هر روز صداشو کمتر و کمتر و کمتر کنم.
سرکار خانم مشفق سلام
کامنت شما سرشار از نکات ارزشمند و الهامی بود . چقدر خوب و رسا اشاره کردید به باگ های ذهنی ای که در رابطه با ثروت به من هم ربط دارن .
چند ماه پیش با مراقبه ای که از یکی از پیج های تدریس قوانین جذب یاد گرفته بود سعی کردم ارتعاش دریافت 3 میلیارد پول را برای لحظه حالم از خداوند بخوام .
در حین انجام مراقبه متوجه انرژی شدم که انگار با شدت و تلاش زیادی مثل ماموری که از اهانت به پادشاه برافروخته و صدای اعتراض و جزع و فزعش بلند شده به سمتم گسیل شده که اصلا حس خوبی ازش نداشتم ولی معنی این حس بد را هم متوجه نشدم چون هیچوقت نشد که مراقبه کنم و حالم بد بشه .
اون موقع اینستاگرامم فعال بود ، فردای اون روز متوجه پستی شدم که چندین بار انگار تو اسکپلور میاد و از بقیه پستها بیشتر جلب توجه میکنه تا یه چیزی بگه . ( من از بچگی تحت تاثیر جمله همه چیز در دنیا نشانه وجود خداست و خدا با نشانه ها با ما حرف میزنه ، به رخدادهای اطرافم توجه میکنم) .
یه عبارت عربی بود ، بازش کردم و معنیشو خوندم که مضمونش این بود که خداوند بسیار تواناست پس تو تصورتون کوچیکش نکنید و بهش ظلم نکنید . با خوندش به فکر فرو رفتم که این پست چه معنی داره که انگار خوده خدا بهم الهام کرد تا بفهمم معنی حس بدم مراقبه دیروزم این بود . جهان با تمام ذراتش داشت به من اعتراض میکرد که چرا خدا رو در حد 3 میلیارد کوچیک میکنی ؟ از خداوند باید بزرگ بخوای .
اولش سراسر بدنم داغ شد انگار روم آب جوش ریختن بعدا که حسم بهتر شد خوشحال شدم چون فهمیدم خدا برای منی که همیشه استانداردهام بالاست برنامه خاصی داره .
این نکات ارزشمندی که از کامنت شما خوندم این موضوع رو برام یادآوری کرد پس جا داره از شما و آگاهی هایی که تو این کامنت منتشر کردید سپاسگزاری کنم .
موفق و پیروز باشید
سلام درود بر استاد عزیزم آقای عباس منش من یک سال پیش اعتماد به نفس پایینی داشتم و نمیتونستم کاره جدیدی شروع کنم و دنبال یادگیری نبودم تا با شما آشنا شدم بهوسیله خداوند و رو خودم کار کردم و به خودم تلقین کردم که تو بی نظیری و استعدادهای فراوانی داری و از پس همه چالش ها بر میای و شروع کردم به یادگیری در زمینه شغلی که دوست داشتم و خداوند من هدایت کرد به اون شغل و بعد از اون خیلی از مشکلات رو به راحتی حل میکنم و اصلا از مشکلات نمی ترسم میدونم من و خداوندم از مشکلات خیلی بزرگتریم و خداوند بهم الهام میکنه برای حل مسائل واقعا خداوند معجزه میکنه وقتی ازش میخوای و فرمون میدی دستش انگار خداوند از درون تو رو هدایت میکنه و راه حل همه مسایل بهت میگه ممنون آقای عباس منش واقعا زندگی من متحول کردین من هر کی مشکل داره میگم برو سایت elmeservat.com تا به الان شاید بالای 100 نفر راهنمایی کردم بیان و زندگیشونو عوض کنن باز هم ممنون استاد .