این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-22 03:35:372023-04-28 09:25:00به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من این فایل وقتی دیدم ذهنم واقعا مقاومت نشون داد چون همیشه تقصیرا رو گردن دولت میندازیم و میگیم وظیفه دولت فلان موسسه مالی رو تشخیص بده فیکه. ولی خب اشتباه اصلا نباید گردن کسی بندازیم بابد حلش کنیم و فرار نکنیم واقعا خیلی جاها به این درک رسیدم بدون نگاه به دست فرد دیگه مسئلم حل شده
بعد از تماشای این فیلم ارزشمند، نمیتوانم احساس تحسین خودم را از قدرت کلام و عمق نگاه شما پنهان کنم. اینکه به افراد کمک میکنید تا به درون خودشان بنگرند و باور کنند که همه چیز از خودشان آغاز میشود، حقیقتاً الهامبخش است.
این آموزهها به من یادآوری کرد که مسیر موفقیت و آرامش درونی، نه با شتاب بلکه با قدمهای پایدار و آگاهانه طی میشود. این دیدگاه که هر اتفاقی در زندگی ما بازتاب باورها و فرکانسهای درونی خودمان است، واقعاً دید جدیدی به زندگیام داده و باعث شد که بیشتر به افکار و باورهای خودم دقت کنم.
حقیقتاً احساس میکنم که بعد از دیدن محتوای شما و تأمل بر آن، به نقطهای جدید از خودآگاهی در حال رسیدنم. از اینکه این مطالب را به اشتراک میگذارید و مسیر روشنتری برای ما ترسیم میکنید، سپاسگزارم.
قبلش سپاسگزاری کنم از مریم خانم و همکارای عزیز که ساعت سایت رو درست کردن و من وقتی دیدم ساعتش درست شده بی نهایت خوشحال شدم و لبخند عمیقی اومد به لبم
خیلی حس خوبی داشت وقتی دیدم درست شده
وای چقدر به جا بود دقیقا رد پای روز شمار 191 من درمورد
به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز
دقیقا من امروزم درمورد همین فامیل بود که نوشته بودم و تو سایت نذاشته بودم و الان اومدم رد پامو بذارم
حتی وقتی داشتم مینوشتم تو صحبتام که فرار میکردم یاد فایلی افتادم که درمورد فرار کردن و حل مسائل بود
تا اینکه اومدم اینجا
دیدم همین روز شمار درمورد نوشته هامه
چقدر همه چی به وقت مناسب ،در زمان و مکان مناسب رخ میده برای من
خدایا شکرت
تو چقدر باحالی ربّ من
میدونستم
میدونستم
میدونستم که خدا منو موقع اذان بیدارم میکنی
الان 4:47 صبح هست و نمازمو خوندم و ازش سپاسگزاری کردم که منو بیدار کرد و بعد اومدم تا رد پامو تو گوگل درایو از اول صبح بنویسم
چقدر لذت بخشه این حس
وقتی به صدای اذان بیدار شدم خواسته شبم برام مرور شد ،انگار خدا میگفت ،طیبه تو گفتی ،بیدارت کنم خب الان باید بیدار بشی
منم خوشحال و سپاسگزار از ربّ خوبم بیدار شدم و الانم چراغ اتاقمو روشن کردم تا بشینم و تا شب روز پنج شنبه که امروزه گل سر ببافم و جمعه برم برای فروشش
بی نهایت از خدا سپاسگزارم
استاد عباس منش میگفت وقتی کم کم دیگه باورات و یادگیری قوانین رو در وجودت تقویت میکنی و یه سری اتفاقا میفته ،خود به خود میگی میدونستم
میدونستم
میدونستم که اینجوری میشه و هرچی من گفتم میشه
ولی همیشه باید براشون ذوق کنم مثل هر لحظه که شگفت زده میشم
الان دقیقا اینجوری شد
شب که به خدا گفتم نماز صبح بیدارم کن یه اطمینان قلبی داشتم
خیلی متفاوت تر از روزای قبل بود درخواستم
اینبار یه حسی داشتم انگار، که میدونستم بیدارم میکنه
سپاسگزارم ازت ربّ من
وقتی بیدار شدم و نمازمو خوندم و شروع به بافت گل سر کردم خورشید که طلوع کرد یکم بعدش بلند شدم تا برم تخم مرغ آب پز بذارم که دیدم تخم مرغ تموم شده
حاضر شدم تا برم نون و تخم مرغ بخرم
وقتی داشتم کیفمو برمیداشتم کارت بانکیم از کیفم افتاد زمین و برداشتم گذاشتم تو کیفم ولی توش پولی نبود
وقتی خواستم برم بیرون خدا بهم گفت امروز دیگه این کفشارو نباید بپوشی ،کفشاتو باید عوض کنی چون برای پات اذیت میکنه
چون چند هفته پیش که کفش خریدم مناسب نبود و باعث درد پام میشد و حس میکردم باید نپوشمش ولی میپوشیدم
و بهم گفت برو کفشای ورزشیتو از اتاقت بیار و فعلا اونا رو بپوش تا بعد دوباره کفش بخری
وقتی برگشتم اتاق تا کفش ورزشمو بردارم و بپوشم دیدم کارت اصلیم که توش پول هست افتاده زمین
خندیدم گفتم خیلی ازت سپاسگزارم ،میدونستی بی پول دارم میرم بیرون بهم گفتی برگردم تا کارتمم با کفشا بردارم
واقعا سپاسگزارم ازت و لبخند زدم و برداشتم و رفتم
وقتی رفتم به طرز شگفت انگیزی ابرا پنبه ای بودن و نور آفتاب انقدر زیبا دیده میشد که محو تماشای عظمت خدا بودم و خیلی لذت بردم و کلی عکس گرفتم
وقتی خرید کردم و یه دور زدم تا برسم سمت اتوبان که خورشید کامل دیده میشد ، قشنگ نگاهش کردم و لذت بخش ترین لحظه بود و سپاسگزاری کردم
وقتی برگشتم صبحانه داداشمم بهش دادم
و بعد دوباره شروع کردم به بافت گل سرا و میخواستم تا شب 100 تا هم ببافم
هی گفتم من 200 تا میبافم میتونم
ولی انگار من من داشتم ته ته این گفته ام و آخرش شب متوجهش شدم که شرک بود و پنهان بود
وقتی نزدیک ظهر شد دیدم پیام اومده که درمورد کارتخوان بود که دیروز پیام داده بودم و شرایط خریدشو پرسیده بودم
نمیدونم چجوری شد یهویی به فکر خرید کارت خوان افتادیم
من و خواهرم
همه چی کاملا یهویی شد
یادمه پارسال که من تازه شروع کردم به دستفروشی و اول ار پفیلا شروع کردم خندم میگیره
چون که الان خیلی پیشرفت کردم به لطف الله یکتا و ربّ قشنگم
یادمه اونموقع تا اسم کارتخوان میومد من میترسیدم از مالیات و حتی پولی نداشتم که کارت خوان بخرم و یا همه اش به فکر این بودم که به اسم مادرم کارتخوان بخرم و یه جورایی فرار میکردم
ولی الان چقدر ساده همه چی رخ داد ،انقدر سریع و راحت بود که من خیلی راحت گفتم باشه
حتی داداشم گفت مالیات میاد برات ،عموم میگفت
و من بدون هیچ ترسی گفتم باشه مالیاتشم میدم و خیلی خیلی راحت بود
خیلی خوشحالم از اینکه مدارم و باورم تغییر کرده که الان به سادگی و طبیعی ترین شکل ممکن رخ داد
چون چند ماه پیش اگرم دلم میخواست کارت خوان داشته باشم ولی ته ته باورم این بود که باید مالیات بدی و حاضر بودم مشتریایی که کارت داشتن و وقتی میشنیدن ندارم میرفتن رو از دست بدم ولی مالیات رو ندم
وای الان که دارم مینویسم متوجه شدم چقدر من دارم تغییر میکنم هر روز
خدایا ازت سپاسگزارم
استاد عباس منش میگفت غیر ممکنه باوری در درونت قوی بشه و نتیجه رخ نده
من الان دارم این حرفش رو درک میکنم و تازه دارم میفهممش
این روزا خیلی از این اتفاقا برام افتاده که وقتی بیشتر فکر کردم به رفتارا و باورام فهمیدم که تغییر باور سبب رخ دادنشون شده
و البته که همه کارهای منو خدا داره یکی یکی و با یه نظم خاصی انجام میده
وقتی قیمت داد گفت 4،790 میلیون به خواهرم گفتم گفت من میخرم و تو هم بخر
گفتم من فردا باید برم جمعه بازار پول دستم بیاد میتونم بخرم
یهویی خواهرم گفت نه بگو دوتا میخوایم و من پول کارتخوانتو میدم و فردا وقتی فروش داشتی بهم پس میدی
وقتی داشتیم کاراشو انجام میدادیم یه لحظه به خودم اومدم گفتم طیبه تو اصلا از خدا خواستی ببینی آیا من کارت خوان بخرم یا نه ؟؟
چرا نگفتی بگیرم یا نه
که حس کردم گفته شد اشکالی نداره لازمه برای تو و باید داشته باشی پس بخرش
بارها گفتم خدایا اگر نباید بگیرم بگو و من چشم میگم
که باز هم حس کردم اشکالی نداره، با خیال راحت بگیر
ما تا بعد از ظهر واریز کردیم و کارت خوان ها قراره یکشنبه ارسال بشن که هر کدوممون یدونه خریدیم که قیمت یه کارتخوان 4790 بود
اولش نجوای ذهنم میگفت تو فردا میتونی این همه پولو داشته باشی؟! هی میخواست نگرانم کنه
ولی همون حس میگفت تو داری تلاش میکنی پس من بیشتر از فروش هفته پیشت رو بهت عطا میکنم و فردا باید دوباره بندگیتو بکنی و درسایی که هفته پیش از فروش داشتی رو اینبار بهش عمل کنی و در عمل نشون بدی
وقتی ظهر من داشتم بافتنیامو میبافتم آبجیم زنگ زد گفت برنج بذار منم کباب میگیرم میاریم اونجا بخوریم
یه چیز جالب تر بگم ،از وقتی من شروع به تغییر درونم کردم و دیگه سعی میکنم به خواهرم یا خانواده ام چیزی درمورد قانون نگم
درسته یه وقتایی میگم ولی تمام سعیمو میکنم که نگم
خواهرمبه طرز عجیبی تغییر کرده
مثلا یادمه بهم میگفت من اصلا بهت قرض نمیدم و با اینکه قبل ورودم به مسیر آگاهی همیشه بهم کمک کرده بود و دستی بود از دستای خدا که بهم کمک کنه و سپاسگزار این همه لطف و محبتش هستم و از خدا هم سپاسگزارم
ولی از یه جایی به بعد گفت من دیگه بهت قرض نمیدم
عجیب بود اینبار خودش تمایل داشت که پول کارتخوان رو بده تا فرداش که فروختم گل سرا رو بهش پس بدم
چقدر من دارم از این مسیر آگاهی بیشتر خوشم میاد
بیشتر دلم میخواد قدم بردارم و عمل کنم
و البته به اندازه ای که قدم برمیدارم به همون اندازه هم نتیجه میگیرم
وقتی من تا شب بافتم و شروع کردم به چسبوندن گل سرا
هی گفتم چی شد چرا نتونستم 200 تا ببافم
و به خواهرم میگفتم حالا من میخواستم بیشتر ببافم ولی 100 تا شد
که یکمم گل بافته بودم جمعا 135 تا گل سر میشد
که کلا حدود 10 میلیون میشد اگر فردا تو جمعه بازار همه رو میفروختم
بعد من و خواهرم بعد اذان مغرب رفتیم تا آگهی درخواست چند نفر خانم قلاب باف رو به در و دیوار محله مون بچسبونیم
داداشم خونه بود گفت طیبه به دختر همسایه مونم بگو شاید ببافه
گفتم نه به اون نمیگم اگر بگم باباش برای کارم که قراره تو دادگاه شهادت بدن برای نقاشی که پاره کردن تو نمایشگاه
ازم میپرسه که تو که پول داری چرا هزینه دادگاهو نمیدی
ولی نمیدونه که من هزینه رنگ و کلاس نقاشیمو میدم
خلاصه نمیخواستم همسایه مون ببینه
الان که دارم مینویسم خندم میگیره وقتی داشتیم میچسبوندیم یه نفر از پشت سرم گفت دختر چیکار داری میکنی
برگشتم دیدم خانم مدیر ساختمونمونه که نمیخواستم بدونن من کار میکنم
ازم پرسید و بهش گفتم گفت بیار به مغازه لباس فروشیم بچسبون و خودش گفت اگر میتونستم میبافتم
وقتی برگشتیم به خواهرم گفتم وای ببین من تو دلم گفتم حتی به داداشم گفتم نمیخوام بدونن ،دقیقا هم همین همسایه مون دید
این یعنی چی ؟؟؟
یعنی باور
به این باور بودم که اگر بگی کسی نبینه اتفاقا دقیقا همون فردی که نمیخوای ببینه میاد جلو روت سبز میشه و طبق قانون عمل میکنه جهان هستی
و من باید اصلاح کنم خودم رو و این باور محدودم رو
که بگم حرف مردم هیچ اهمیتی برای من نداره و اینکه من زندگی خودم رو دارم و باید از لحظه به لحظه ام لذت ببرم و نگران حرف کسی نباشم
وقتی کلی آگهی چسبوندیم گفتم خدا خودت باقی کاراشو انجام بده ما چسبوندیم
و برگشتیم خونه
خیلی سپاسگزار خدای خوبم هستم که انقدر حواسش بهم هست
برای تک تکتون بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و عشق و ثروت از خدا میخوام
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت
من کلاازبچگی دوست نداشتم برای کسی کارکنم یاحقوق بگیریم وحتی چندتاتست شخصیتی روانجام دادم که بهم گفته شده شماروحیه کارافرینی داریدویک کارافرین وبیزینسمن هستیدومن همیشه دنبال پیشرفت درکسب وکارم بودم وهستم
دوست دارم چیزهای جدیدی روتجربه کنم وبرم تودل چالش های زندگی وحل کنم مسایل رو
وخدای من خدای اسانی وراحتی هست وهرمسئله ای که پیجیده باشه یعنی تومسیراشتباه هستیم وراهکارهای خداوندساده هست وراحت
همه چیزمیتونه به اسانی انجام بشه وحل بشه نه باسختی وزجر
مثل پول ساختن که الان خیلی هابه راحتی باایده های ساده دارن ثروت خلق میکنندچون باوردارندکه راه حل های خدادندسادس وپیجیده نیست
فضای فکری مردم ایران این هست که بایدکسی بیادبراشون کاری انجام بده ومشکلاتشون روحل کنه اما این یعنی شرک وبی ایمانی
سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من
خیلی ها تو کشور ما عادت دارن توجه کنند به نازیبایی ها و نکات منفی و این تفاوت مردم ایران و امریکا
مسئله دیگه این شرک نهفته تو وجود ما ایرانی ها هست که باعث شده بجای اینکه رویه خودمون و قدرت درونمون تمرکز کنیم و رویه خدایی که ما رو هدایت میکنه حساب کنیم همش مسئولیت مسائل رو به گردن عوامل و اشخاص بیرونی میندازیم و خودمون تبرئه میکنیم قافل از اینکه تا مسئولیت صد در صد زندگی وشرایطمون رو نپذیریم نمیتونیم اونارو مدیریت و حل کنیم
باز هم به نظر من انسان هایی که ایمان قوی تری دارن و عزت نفس بالایی دارن همیشه بجای فرار از مسائل اونارو حل میکنند تا دوباره باهاش برخورد نکنند باز یه عده ای هم هستند که از این حل مسائل دارند پول میسازند که بنظر من بهترین روش پول سازی همین توانایی های درونی افراد هستش
خدایا کمکم کن بتونم این دوره ارزشمند رو تهیه کنم و با حل مسائل خودم ارزش و ثروت خلق کنم
سلام حرف استادروکاملا درون من میپذیره حتی زمانی که اصلابااین مباحث وگروه تحقیقاتی اشنانبودم اصلا حرفهایی ازاین جنس اینکه دولت،یاپشتیبان نداریم،دولت ایجادشغل کنه همه اینهاحرف مفت وبی ارزشن که خیلیا پی به ارزش خودشون وتوانایی هاشون نمیبرن وخدارونمیبینن ومن واقعامیبینم خیلی ازمردم باورهای فقرامیز دارن وحتی خودمنم هنوزخیلی باورهای فقرامیزدارم اگرکسی باورهای خوب وثروت افرین وبهترازمن داره نظرشو بده همه تون دوست دارم خانواده عزیزم
خداوندسرنوشت هیچ قومی راتغییرنمی دهدمگرآنکه آنهاخوداز درون تغییریابند.
اگردقت کرده باشیداین آیه به تغییری اشاره میکندکه ازدرون مردم صورت میگیرد.
یعنی تامادامیکه ذهنیت وباورهای مردم تغییرنیابدخداوندهم هیچ تغییری درزندگی آنها پدید نمی آورد.
ومشابه این آیه جمله ای ازآقای خامنه ای شنیدم که میگفتند:
اراده خداوندبرسرنوشت یک ملت تابع اراده خودآن ملت برسرنوشت خودشان است.
یعنی حتی اراده خداوندهم برای ما زیرمجموعه اراده خودماست حال چه برسدبه دولت هاوحکومت ها که شایدذره ای هم درسرنوشت مادخیل نباشند.
امروزداشتم به این فکرمیکردم که مسئله رکودکه به ظاهرمسئله ناخوشایند برای اکثریت مردم است دراین چند ساله چقدربه رشدکسب وکارهادرایران کمک کرده است.
درواقع این تضادموجب شده که افرادباایده هاونوآوری های جدید وحتی باتغییردکوراسیون مغازه شان سعی دررشدکسب وکارهایشان داشته باشندوتمام این هادرآخر اقتصادایران رادرآینده ای نزدیک به یکی ازقول های اقتصادی جهان تبدیل خواهدکرد.
البته این هم به قول استادبه باورهای افرادبستگی دارد.
درواقع کسی که رکودراباورکرده باشدبارکود اقتصادی مواجه میشودوگرنه من درهمین اوضاع که اکثریت نزدیک به نوددرصدمردم ازرکودناله وشکایت میکنندکسب وکارهایی را میبینم ومیشناسم که بیشترازهرزمانی کسب وکارپررونق وپرسودی دارند.
“وقتی خداوند جدیتت را برای خواسته ای وهدفی میبیند ؛ تمام انرژیش را ، رایگان ارزانی راهت میکند ”
من درصبح گاهی ودر شفق وفلق ؛ دیدم ؛ که هزاران فرشته در آسمان برای: فرشتهای روی زمین: ستاره بنی نجاریان. شب خیز. لیلا لیلا. امیر. ملک. جوان. روشن. سید کاظم. نسترن وهزاران فرشته خانم این خانواده وهزاران پسران پاک این خانواده دست میزدند شاباش وشادی برپابود ومن میدیدم این لحظه ها را.
ای معبودم از تو سپاسگزارم که در حضور خودت ودر این خانواده ؛ چه خواهران وبرادران عزیز وتوانمندی به من ارزانی ؛ هدیه دادی. سپاسگزارم
به چهره هرکدام از شماها درپروفایلتان که نگاه میکنم به چهره ی استاد که نگاه میکنم چقدر جون تازه میگیرم. چقدر شوروشوق درچهره های شماست. همسرم بااینکه عضو سایت نیست وقتی به قیافه ی استاد نگاه میکند میگوید: چقدر آرامش دارد چقدر ساده وخالی از پوز وافاده است چقدر آدم خوبی است این آقا رحیم
مشکل اینجاست که بیشتر زنان جامعه ما درپی مسائل خوبی وتعیین کننده برای زندگیشان نیستند وکمتر زنی راپیدا میکنی که دریافته باشد وباور داشته باشد که خواهر عزیز ؟ مادر مهربان ؟ دختر جوان وعزیز ؟:
شماها مستقیم ازوجود خداوند خلق شدید (درآن روز اول که آدم فرمود به خدا که ؛من نمیتوانم دوری از تو راتحمل کنم خداوند به آدم گفت من همراهتم وزن را به آدم ؛ازوجود خودش هدیه داد. به خاطر همین آن رحمت العالمین فرمود من از دنیا از سه چیز خوشم می آید زن. نماز. بوی خوش وهرسه تای اینها ؛ آن یکی است)
حالا که من نوعی وقتی سخنان گهربار شما وشب خیز ودیگر خواهران این خانواده را میخوانم. ذوق میکنم ومیگویم آفرین اینها معنای زن بودن را درک کرده اند وواقعا باید درود فرستاد براینجور خانم هایی که پی مسائل زیبا هستند ومن واقعا لذت میبرم از این همه زیبایی. این خانواده وتمام بزرگان این خانواده
سلام برای رسیدن به سروت کلان ی راه خوبی برایم بفرست ممنون استاد عباس منش من در شرایط سختی قرار گرفتم اگه میتونی لطفی بکن راهی به من پیشنهاد کن ترمزم قفل شده ماشینم روشن نمیشه با هل دادن دارم پیش میبرمش حسابی خسته ام کرده ی راه خوبی در شعنم پیشنهاد بده
نکات مهمی رو اموختم ونت برداری کردم از(حل مسائل مردم وظیفه ی کیست ؟))
باید بگم ((فقط وظیفه ی خودم)
۱- مردم نباید دست روی دست گذاشته و منتظر بمانند تا عاملی بیرونی بعنوان دولت، رئیس جمهور یا مسئولین، مسائل آنها را حل نماید.
۲- نگاهی عمیق به مسئله و سوال پرسیدن ازخودت?
.چگونه از مسئله موجود، ثروت خلق کنم؟
. ایا من با این توانایی، قادر به حل چه مسئله ای هستم؟
۳-مسائل، جزئی از موهبت های زندگی همه ما هستند. اما این موهبت ها زمانی خود را به ما نشان می دهند که حل آنها را وظیفه خود بدانیم و باور داشته باشیم که توانایی حل شان را داری
۴- حل مسائلم، وظیفه من است. باید از آنها آگاه شوم، باید با آنها روبرو شوم و باید آنها را حل کنم زیرا رشد و پیشرفت من، در گرو حل آن مسائل است.
۵-اگر می خواهی پدر یا مادری موفق باشی، باید توانایی حل مسائل ات را داشته باشی
۶- اگر می خواهی کارمند یا صاحب کسب و کار موفقی باشی، باید جسارت روبرو شدن با مسائل به منظور حل آنها را داشته باشی
۷- میزان توانایی تو برای خلق ثروت، سلامتی، آرامش و روابط عاشقانه، به میزان توانایی است که در حل مسائل داری.
۸- هیچ عاملی بیرون از تو، به عنوان پدرو مادر، کارفرما، دولت، حکومت و… وظیفه حل مسائل ات را ندارد. زیرا تو با توانایی هایی کامل برای حل مسائل ات خلق شده ای.
۹- قرار است با ساختن این نگاه که، حل مسائلم وظیفه شخصی من است، توانایی های خدادادی ات را برای حل مسائل در وجودت بیدار نمایی.
۱۰- از حل یک مسئله، کسب و کاری پرسود بسازد یا فردی که می خواهد از دل تضادی که درباره روابط اش با آن مواجه شده، رابطه ای عاشقانه خلق نماید.
یا از دل برخورد با مشکلات مالی یا هزینه های غیر مترقبه، ثروت خلق نماید.
۱۱- برکت و هدایتی که در دل آن مسئله قرار گرفته، هم خودت خوب زندگی کن و هم کمک کنن تا کشورت و جهان جای بهتری برای زندگی باشه.
درود
من این فایل وقتی دیدم ذهنم واقعا مقاومت نشون داد چون همیشه تقصیرا رو گردن دولت میندازیم و میگیم وظیفه دولت فلان موسسه مالی رو تشخیص بده فیکه. ولی خب اشتباه اصلا نباید گردن کسی بندازیم بابد حلش کنیم و فرار نکنیم واقعا خیلی جاها به این درک رسیدم بدون نگاه به دست فرد دیگه مسئلم حل شده
استاد عباسمنش عزیز،
بعد از تماشای این فیلم ارزشمند، نمیتوانم احساس تحسین خودم را از قدرت کلام و عمق نگاه شما پنهان کنم. اینکه به افراد کمک میکنید تا به درون خودشان بنگرند و باور کنند که همه چیز از خودشان آغاز میشود، حقیقتاً الهامبخش است.
این آموزهها به من یادآوری کرد که مسیر موفقیت و آرامش درونی، نه با شتاب بلکه با قدمهای پایدار و آگاهانه طی میشود. این دیدگاه که هر اتفاقی در زندگی ما بازتاب باورها و فرکانسهای درونی خودمان است، واقعاً دید جدیدی به زندگیام داده و باعث شد که بیشتر به افکار و باورهای خودم دقت کنم.
حقیقتاً احساس میکنم که بعد از دیدن محتوای شما و تأمل بر آن، به نقطهای جدید از خودآگاهی در حال رسیدنم. از اینکه این مطالب را به اشتراک میگذارید و مسیر روشنتری برای ما ترسیم میکنید، سپاسگزارم.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 29 شهریور رو با عشق مینویسم
قبلش سپاسگزاری کنم از مریم خانم و همکارای عزیز که ساعت سایت رو درست کردن و من وقتی دیدم ساعتش درست شده بی نهایت خوشحال شدم و لبخند عمیقی اومد به لبم
خیلی حس خوبی داشت وقتی دیدم درست شده
وای چقدر به جا بود دقیقا رد پای روز شمار 191 من درمورد
به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز
دقیقا من امروزم درمورد همین فامیل بود که نوشته بودم و تو سایت نذاشته بودم و الان اومدم رد پامو بذارم
حتی وقتی داشتم مینوشتم تو صحبتام که فرار میکردم یاد فایلی افتادم که درمورد فرار کردن و حل مسائل بود
تا اینکه اومدم اینجا
دیدم همین روز شمار درمورد نوشته هامه
چقدر همه چی به وقت مناسب ،در زمان و مکان مناسب رخ میده برای من
خدایا شکرت
تو چقدر باحالی ربّ من
میدونستم
میدونستم
میدونستم که خدا منو موقع اذان بیدارم میکنی
الان 4:47 صبح هست و نمازمو خوندم و ازش سپاسگزاری کردم که منو بیدار کرد و بعد اومدم تا رد پامو تو گوگل درایو از اول صبح بنویسم
چقدر لذت بخشه این حس
وقتی به صدای اذان بیدار شدم خواسته شبم برام مرور شد ،انگار خدا میگفت ،طیبه تو گفتی ،بیدارت کنم خب الان باید بیدار بشی
منم خوشحال و سپاسگزار از ربّ خوبم بیدار شدم و الانم چراغ اتاقمو روشن کردم تا بشینم و تا شب روز پنج شنبه که امروزه گل سر ببافم و جمعه برم برای فروشش
بی نهایت از خدا سپاسگزارم
استاد عباس منش میگفت وقتی کم کم دیگه باورات و یادگیری قوانین رو در وجودت تقویت میکنی و یه سری اتفاقا میفته ،خود به خود میگی میدونستم
میدونستم
میدونستم که اینجوری میشه و هرچی من گفتم میشه
ولی همیشه باید براشون ذوق کنم مثل هر لحظه که شگفت زده میشم
الان دقیقا اینجوری شد
شب که به خدا گفتم نماز صبح بیدارم کن یه اطمینان قلبی داشتم
خیلی متفاوت تر از روزای قبل بود درخواستم
اینبار یه حسی داشتم انگار، که میدونستم بیدارم میکنه
سپاسگزارم ازت ربّ من
وقتی بیدار شدم و نمازمو خوندم و شروع به بافت گل سر کردم خورشید که طلوع کرد یکم بعدش بلند شدم تا برم تخم مرغ آب پز بذارم که دیدم تخم مرغ تموم شده
حاضر شدم تا برم نون و تخم مرغ بخرم
وقتی داشتم کیفمو برمیداشتم کارت بانکیم از کیفم افتاد زمین و برداشتم گذاشتم تو کیفم ولی توش پولی نبود
وقتی خواستم برم بیرون خدا بهم گفت امروز دیگه این کفشارو نباید بپوشی ،کفشاتو باید عوض کنی چون برای پات اذیت میکنه
چون چند هفته پیش که کفش خریدم مناسب نبود و باعث درد پام میشد و حس میکردم باید نپوشمش ولی میپوشیدم
و بهم گفت برو کفشای ورزشیتو از اتاقت بیار و فعلا اونا رو بپوش تا بعد دوباره کفش بخری
وقتی برگشتم اتاق تا کفش ورزشمو بردارم و بپوشم دیدم کارت اصلیم که توش پول هست افتاده زمین
خندیدم گفتم خیلی ازت سپاسگزارم ،میدونستی بی پول دارم میرم بیرون بهم گفتی برگردم تا کارتمم با کفشا بردارم
واقعا سپاسگزارم ازت و لبخند زدم و برداشتم و رفتم
وقتی رفتم به طرز شگفت انگیزی ابرا پنبه ای بودن و نور آفتاب انقدر زیبا دیده میشد که محو تماشای عظمت خدا بودم و خیلی لذت بردم و کلی عکس گرفتم
وقتی خرید کردم و یه دور زدم تا برسم سمت اتوبان که خورشید کامل دیده میشد ، قشنگ نگاهش کردم و لذت بخش ترین لحظه بود و سپاسگزاری کردم
وقتی برگشتم صبحانه داداشمم بهش دادم
و بعد دوباره شروع کردم به بافت گل سرا و میخواستم تا شب 100 تا هم ببافم
هی گفتم من 200 تا میبافم میتونم
ولی انگار من من داشتم ته ته این گفته ام و آخرش شب متوجهش شدم که شرک بود و پنهان بود
وقتی نزدیک ظهر شد دیدم پیام اومده که درمورد کارتخوان بود که دیروز پیام داده بودم و شرایط خریدشو پرسیده بودم
نمیدونم چجوری شد یهویی به فکر خرید کارت خوان افتادیم
من و خواهرم
همه چی کاملا یهویی شد
یادمه پارسال که من تازه شروع کردم به دستفروشی و اول ار پفیلا شروع کردم خندم میگیره
چون که الان خیلی پیشرفت کردم به لطف الله یکتا و ربّ قشنگم
یادمه اونموقع تا اسم کارتخوان میومد من میترسیدم از مالیات و حتی پولی نداشتم که کارت خوان بخرم و یا همه اش به فکر این بودم که به اسم مادرم کارتخوان بخرم و یه جورایی فرار میکردم
ولی الان چقدر ساده همه چی رخ داد ،انقدر سریع و راحت بود که من خیلی راحت گفتم باشه
حتی داداشم گفت مالیات میاد برات ،عموم میگفت
و من بدون هیچ ترسی گفتم باشه مالیاتشم میدم و خیلی خیلی راحت بود
خیلی خوشحالم از اینکه مدارم و باورم تغییر کرده که الان به سادگی و طبیعی ترین شکل ممکن رخ داد
چون چند ماه پیش اگرم دلم میخواست کارت خوان داشته باشم ولی ته ته باورم این بود که باید مالیات بدی و حاضر بودم مشتریایی که کارت داشتن و وقتی میشنیدن ندارم میرفتن رو از دست بدم ولی مالیات رو ندم
وای الان که دارم مینویسم متوجه شدم چقدر من دارم تغییر میکنم هر روز
خدایا ازت سپاسگزارم
استاد عباس منش میگفت غیر ممکنه باوری در درونت قوی بشه و نتیجه رخ نده
من الان دارم این حرفش رو درک میکنم و تازه دارم میفهممش
این روزا خیلی از این اتفاقا برام افتاده که وقتی بیشتر فکر کردم به رفتارا و باورام فهمیدم که تغییر باور سبب رخ دادنشون شده
و البته که همه کارهای منو خدا داره یکی یکی و با یه نظم خاصی انجام میده
وقتی قیمت داد گفت 4،790 میلیون به خواهرم گفتم گفت من میخرم و تو هم بخر
گفتم من فردا باید برم جمعه بازار پول دستم بیاد میتونم بخرم
یهویی خواهرم گفت نه بگو دوتا میخوایم و من پول کارتخوانتو میدم و فردا وقتی فروش داشتی بهم پس میدی
وقتی داشتیم کاراشو انجام میدادیم یه لحظه به خودم اومدم گفتم طیبه تو اصلا از خدا خواستی ببینی آیا من کارت خوان بخرم یا نه ؟؟
چرا نگفتی بگیرم یا نه
که حس کردم گفته شد اشکالی نداره لازمه برای تو و باید داشته باشی پس بخرش
بارها گفتم خدایا اگر نباید بگیرم بگو و من چشم میگم
که باز هم حس کردم اشکالی نداره، با خیال راحت بگیر
ما تا بعد از ظهر واریز کردیم و کارت خوان ها قراره یکشنبه ارسال بشن که هر کدوممون یدونه خریدیم که قیمت یه کارتخوان 4790 بود
اولش نجوای ذهنم میگفت تو فردا میتونی این همه پولو داشته باشی؟! هی میخواست نگرانم کنه
ولی همون حس میگفت تو داری تلاش میکنی پس من بیشتر از فروش هفته پیشت رو بهت عطا میکنم و فردا باید دوباره بندگیتو بکنی و درسایی که هفته پیش از فروش داشتی رو اینبار بهش عمل کنی و در عمل نشون بدی
وقتی ظهر من داشتم بافتنیامو میبافتم آبجیم زنگ زد گفت برنج بذار منم کباب میگیرم میاریم اونجا بخوریم
یه چیز جالب تر بگم ،از وقتی من شروع به تغییر درونم کردم و دیگه سعی میکنم به خواهرم یا خانواده ام چیزی درمورد قانون نگم
درسته یه وقتایی میگم ولی تمام سعیمو میکنم که نگم
خواهرمبه طرز عجیبی تغییر کرده
مثلا یادمه بهم میگفت من اصلا بهت قرض نمیدم و با اینکه قبل ورودم به مسیر آگاهی همیشه بهم کمک کرده بود و دستی بود از دستای خدا که بهم کمک کنه و سپاسگزار این همه لطف و محبتش هستم و از خدا هم سپاسگزارم
ولی از یه جایی به بعد گفت من دیگه بهت قرض نمیدم
عجیب بود اینبار خودش تمایل داشت که پول کارتخوان رو بده تا فرداش که فروختم گل سرا رو بهش پس بدم
چقدر من دارم از این مسیر آگاهی بیشتر خوشم میاد
بیشتر دلم میخواد قدم بردارم و عمل کنم
و البته به اندازه ای که قدم برمیدارم به همون اندازه هم نتیجه میگیرم
وقتی من تا شب بافتم و شروع کردم به چسبوندن گل سرا
هی گفتم چی شد چرا نتونستم 200 تا ببافم
و به خواهرم میگفتم حالا من میخواستم بیشتر ببافم ولی 100 تا شد
که یکمم گل بافته بودم جمعا 135 تا گل سر میشد
که کلا حدود 10 میلیون میشد اگر فردا تو جمعه بازار همه رو میفروختم
بعد من و خواهرم بعد اذان مغرب رفتیم تا آگهی درخواست چند نفر خانم قلاب باف رو به در و دیوار محله مون بچسبونیم
داداشم خونه بود گفت طیبه به دختر همسایه مونم بگو شاید ببافه
گفتم نه به اون نمیگم اگر بگم باباش برای کارم که قراره تو دادگاه شهادت بدن برای نقاشی که پاره کردن تو نمایشگاه
ازم میپرسه که تو که پول داری چرا هزینه دادگاهو نمیدی
ولی نمیدونه که من هزینه رنگ و کلاس نقاشیمو میدم
خلاصه نمیخواستم همسایه مون ببینه
الان که دارم مینویسم خندم میگیره وقتی داشتیم میچسبوندیم یه نفر از پشت سرم گفت دختر چیکار داری میکنی
برگشتم دیدم خانم مدیر ساختمونمونه که نمیخواستم بدونن من کار میکنم
ازم پرسید و بهش گفتم گفت بیار به مغازه لباس فروشیم بچسبون و خودش گفت اگر میتونستم میبافتم
وقتی برگشتیم به خواهرم گفتم وای ببین من تو دلم گفتم حتی به داداشم گفتم نمیخوام بدونن ،دقیقا هم همین همسایه مون دید
این یعنی چی ؟؟؟
یعنی باور
به این باور بودم که اگر بگی کسی نبینه اتفاقا دقیقا همون فردی که نمیخوای ببینه میاد جلو روت سبز میشه و طبق قانون عمل میکنه جهان هستی
و من باید اصلاح کنم خودم رو و این باور محدودم رو
که بگم حرف مردم هیچ اهمیتی برای من نداره و اینکه من زندگی خودم رو دارم و باید از لحظه به لحظه ام لذت ببرم و نگران حرف کسی نباشم
وقتی کلی آگهی چسبوندیم گفتم خدا خودت باقی کاراشو انجام بده ما چسبوندیم
و برگشتیم خونه
خیلی سپاسگزار خدای خوبم هستم که انقدر حواسش بهم هست
برای تک تکتون بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و عشق و ثروت از خدا میخوام
به نام الله هدایتگر
سلام بردوستان عزیزم
ردپای من درفایل 191سفرنامه
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت
من کلاازبچگی دوست نداشتم برای کسی کارکنم یاحقوق بگیریم وحتی چندتاتست شخصیتی روانجام دادم که بهم گفته شده شماروحیه کارافرینی داریدویک کارافرین وبیزینسمن هستیدومن همیشه دنبال پیشرفت درکسب وکارم بودم وهستم
دوست دارم چیزهای جدیدی روتجربه کنم وبرم تودل چالش های زندگی وحل کنم مسایل رو
وخدای من خدای اسانی وراحتی هست وهرمسئله ای که پیجیده باشه یعنی تومسیراشتباه هستیم وراهکارهای خداوندساده هست وراحت
همه چیزمیتونه به اسانی انجام بشه وحل بشه نه باسختی وزجر
مثل پول ساختن که الان خیلی هابه راحتی باایده های ساده دارن ثروت خلق میکنندچون باوردارندکه راه حل های خدادندسادس وپیجیده نیست
فضای فکری مردم ایران این هست که بایدکسی بیادبراشون کاری انجام بده ومشکلاتشون روحل کنه اما این یعنی شرک وبی ایمانی
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
به نام تنها خالق زیبایی های بی پایان
سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من
خیلی ها تو کشور ما عادت دارن توجه کنند به نازیبایی ها و نکات منفی و این تفاوت مردم ایران و امریکا
مسئله دیگه این شرک نهفته تو وجود ما ایرانی ها هست که باعث شده بجای اینکه رویه خودمون و قدرت درونمون تمرکز کنیم و رویه خدایی که ما رو هدایت میکنه حساب کنیم همش مسئولیت مسائل رو به گردن عوامل و اشخاص بیرونی میندازیم و خودمون تبرئه میکنیم قافل از اینکه تا مسئولیت صد در صد زندگی وشرایطمون رو نپذیریم نمیتونیم اونارو مدیریت و حل کنیم
باز هم به نظر من انسان هایی که ایمان قوی تری دارن و عزت نفس بالایی دارن همیشه بجای فرار از مسائل اونارو حل میکنند تا دوباره باهاش برخورد نکنند باز یه عده ای هم هستند که از این حل مسائل دارند پول میسازند که بنظر من بهترین روش پول سازی همین توانایی های درونی افراد هستش
خدایا کمکم کن بتونم این دوره ارزشمند رو تهیه کنم و با حل مسائل خودم ارزش و ثروت خلق کنم
مجدد سپاسگزاری میکنم بابت این فایل زیبا و ارزشمند
سلام حرف استادروکاملا درون من میپذیره حتی زمانی که اصلابااین مباحث وگروه تحقیقاتی اشنانبودم اصلا حرفهایی ازاین جنس اینکه دولت،یاپشتیبان نداریم،دولت ایجادشغل کنه همه اینهاحرف مفت وبی ارزشن که خیلیا پی به ارزش خودشون وتوانایی هاشون نمیبرن وخدارونمیبینن ومن واقعامیبینم خیلی ازمردم باورهای فقرامیز دارن وحتی خودمنم هنوزخیلی باورهای فقرامیزدارم اگرکسی باورهای خوب وثروت افرین وبهترازمن داره نظرشو بده همه تون دوست دارم خانواده عزیزم
سلام استادعزیز
سلام دوستان همفرکانسی مهربانم
استاداین فایل واقعاپیام قابل تأملی برای من داره،چراکه همیشه اینگونه فکرمیکردم که دولت ها مقصرفقرونداری ویامسائل ومشکلات مردم هستند.
اماازوقتی که باشماآشناشدم تصمیم گرفتم این دیدگاه راکنارگذاشته وپذیرفتم که هرکس مسئول زندگی خویش است.
واقعاهیچکس نمی تواندبرای شخصی که خودش نمیخواهدقدم مثبتی بردارد.
خودخداهم درقرآن کریم میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خداوندسرنوشت هیچ قومی راتغییرنمی دهدمگرآنکه آنهاخوداز درون تغییریابند.
اگردقت کرده باشیداین آیه به تغییری اشاره میکندکه ازدرون مردم صورت میگیرد.
یعنی تامادامیکه ذهنیت وباورهای مردم تغییرنیابدخداوندهم هیچ تغییری درزندگی آنها پدید نمی آورد.
ومشابه این آیه جمله ای ازآقای خامنه ای شنیدم که میگفتند:
اراده خداوندبرسرنوشت یک ملت تابع اراده خودآن ملت برسرنوشت خودشان است.
یعنی حتی اراده خداوندهم برای ما زیرمجموعه اراده خودماست حال چه برسدبه دولت هاوحکومت ها که شایدذره ای هم درسرنوشت مادخیل نباشند.
امروزداشتم به این فکرمیکردم که مسئله رکودکه به ظاهرمسئله ناخوشایند برای اکثریت مردم است دراین چند ساله چقدربه رشدکسب وکارهادرایران کمک کرده است.
درواقع این تضادموجب شده که افرادباایده هاونوآوری های جدید وحتی باتغییردکوراسیون مغازه شان سعی دررشدکسب وکارهایشان داشته باشندوتمام این هادرآخر اقتصادایران رادرآینده ای نزدیک به یکی ازقول های اقتصادی جهان تبدیل خواهدکرد.
البته این هم به قول استادبه باورهای افرادبستگی دارد.
درواقع کسی که رکودراباورکرده باشدبارکود اقتصادی مواجه میشودوگرنه من درهمین اوضاع که اکثریت نزدیک به نوددرصدمردم ازرکودناله وشکایت میکنندکسب وکارهایی را میبینم ومیشناسم که بیشترازهرزمانی کسب وکارپررونق وپرسودی دارند.
درآخردرحضورشمادوستان عزیزم باخداوندعهدمی بندم که ازامروز تلاش کنم هیچکس وهیچ چیزرا مقصراتفاقات زندگیم ندانم وتنها یقه خودم راچسبیده وخودم را مسبب ومسئول اتفاقات ورویدادهای زندگیم بدانم.
هرچندکه پذیرش این موضوع کمی سخته ولی چه کنیم دیگه ماشاگرداستادعباسمنش هستیم.
استادی که ثابت کردهیچ محدودیتی برای انسانی که بخواهد زندگیش راتغییردهد،وجودندارد.
درآخرپیام خودم رو باجمله معروفی ازجان اف کندی به پایان میبرم که گفت:
ای هموطنان من نگوییدکه آمریکا به شماچه کار کرده بلکه بگوییدشما برای آمریکا چه کارکرده اید.
این پیام وقبل ازدیدن فایل جدید استادنوشتم چونکه اینگونه به قلبم الهام شد.
برم فایل جدیداستادوببینم.
ممنون
سلام وهزاران سلام که این سلام از اوست به شماها
“وقتی خداوند جدیتت را برای خواسته ای وهدفی میبیند ؛ تمام انرژیش را ، رایگان ارزانی راهت میکند ”
من درصبح گاهی ودر شفق وفلق ؛ دیدم ؛ که هزاران فرشته در آسمان برای: فرشتهای روی زمین: ستاره بنی نجاریان. شب خیز. لیلا لیلا. امیر. ملک. جوان. روشن. سید کاظم. نسترن وهزاران فرشته خانم این خانواده وهزاران پسران پاک این خانواده دست میزدند شاباش وشادی برپابود ومن میدیدم این لحظه ها را.
ای معبودم از تو سپاسگزارم که در حضور خودت ودر این خانواده ؛ چه خواهران وبرادران عزیز وتوانمندی به من ارزانی ؛ هدیه دادی. سپاسگزارم
به چهره هرکدام از شماها درپروفایلتان که نگاه میکنم به چهره ی استاد که نگاه میکنم چقدر جون تازه میگیرم. چقدر شوروشوق درچهره های شماست. همسرم بااینکه عضو سایت نیست وقتی به قیافه ی استاد نگاه میکند میگوید: چقدر آرامش دارد چقدر ساده وخالی از پوز وافاده است چقدر آدم خوبی است این آقا رحیم
تولد دو سالگی ودوماه وبیست چند روزیم مبارک باشد
ای جان دلم. سپاسگذارم برادر ارجمندم همیشه سخنانتون پر از احساس و شور و انرژی بوده واسه من. تولدتون و تبریک میگم و براتون زیباترین آرزوها رو دارم.
سلام خواهر ستاره
میدونی قضیه چیه ؟
مشکل اینجاست که بیشتر زنان جامعه ما درپی مسائل خوبی وتعیین کننده برای زندگیشان نیستند وکمتر زنی راپیدا میکنی که دریافته باشد وباور داشته باشد که خواهر عزیز ؟ مادر مهربان ؟ دختر جوان وعزیز ؟:
شماها مستقیم ازوجود خداوند خلق شدید (درآن روز اول که آدم فرمود به خدا که ؛من نمیتوانم دوری از تو راتحمل کنم خداوند به آدم گفت من همراهتم وزن را به آدم ؛ازوجود خودش هدیه داد. به خاطر همین آن رحمت العالمین فرمود من از دنیا از سه چیز خوشم می آید زن. نماز. بوی خوش وهرسه تای اینها ؛ آن یکی است)
حالا که من نوعی وقتی سخنان گهربار شما وشب خیز ودیگر خواهران این خانواده را میخوانم. ذوق میکنم ومیگویم آفرین اینها معنای زن بودن را درک کرده اند وواقعا باید درود فرستاد براینجور خانم هایی که پی مسائل زیبا هستند ومن واقعا لذت میبرم از این همه زیبایی. این خانواده وتمام بزرگان این خانواده
وممنون استاد که این چنین عزیزانی گردهم آمده ایم
موفق باشید
سپاسگذارم برادر ارجمندم. واقعا زن مظهر زیباییست و قدرت پرورش و خلق کنندگی از طبیعت وجود اوست. مثل همیشه از خواندن دیدگاهتون لذت بردم.
سلام برای رسیدن به سروت کلان ی راه خوبی برایم بفرست ممنون استاد عباس منش من در شرایط سختی قرار گرفتم اگه میتونی لطفی بکن راهی به من پیشنهاد کن ترمزم قفل شده ماشینم روشن نمیشه با هل دادن دارم پیش میبرمش حسابی خسته ام کرده ی راه خوبی در شعنم پیشنهاد بده
بنام خدا
سلام
ازنشانه ای که منو هدایت کردبه این صفحه
نکات مهمی رو اموختم ونت برداری کردم از(حل مسائل مردم وظیفه ی کیست ؟))
باید بگم ((فقط وظیفه ی خودم)
۱- مردم نباید دست روی دست گذاشته و منتظر بمانند تا عاملی بیرونی بعنوان دولت، رئیس جمهور یا مسئولین، مسائل آنها را حل نماید.
۲- نگاهی عمیق به مسئله و سوال پرسیدن ازخودت?
.چگونه از مسئله موجود، ثروت خلق کنم؟
. ایا من با این توانایی، قادر به حل چه مسئله ای هستم؟
۳-مسائل، جزئی از موهبت های زندگی همه ما هستند. اما این موهبت ها زمانی خود را به ما نشان می دهند که حل آنها را وظیفه خود بدانیم و باور داشته باشیم که توانایی حل شان را داری
۴- حل مسائلم، وظیفه من است. باید از آنها آگاه شوم، باید با آنها روبرو شوم و باید آنها را حل کنم زیرا رشد و پیشرفت من، در گرو حل آن مسائل است.
۵-اگر می خواهی پدر یا مادری موفق باشی، باید توانایی حل مسائل ات را داشته باشی
۶- اگر می خواهی کارمند یا صاحب کسب و کار موفقی باشی، باید جسارت روبرو شدن با مسائل به منظور حل آنها را داشته باشی
۷- میزان توانایی تو برای خلق ثروت، سلامتی، آرامش و روابط عاشقانه، به میزان توانایی است که در حل مسائل داری.
۸- هیچ عاملی بیرون از تو، به عنوان پدرو مادر، کارفرما، دولت، حکومت و… وظیفه حل مسائل ات را ندارد. زیرا تو با توانایی هایی کامل برای حل مسائل ات خلق شده ای.
۹- قرار است با ساختن این نگاه که، حل مسائلم وظیفه شخصی من است، توانایی های خدادادی ات را برای حل مسائل در وجودت بیدار نمایی.
۱۰- از حل یک مسئله، کسب و کاری پرسود بسازد یا فردی که می خواهد از دل تضادی که درباره روابط اش با آن مواجه شده، رابطه ای عاشقانه خلق نماید.
یا از دل برخورد با مشکلات مالی یا هزینه های غیر مترقبه، ثروت خلق نماید.
۱۱- برکت و هدایتی که در دل آن مسئله قرار گرفته، هم خودت خوب زندگی کن و هم کمک کنن تا کشورت و جهان جای بهتری برای زندگی باشه.