راهکار برای مسائل شما - صفحه 13

سلام خانم شایسته عزیزم

من عاشق این بخش هستم و باور کنید چیزهایی را در اینجا خوندم و معماهایی برام حل شد که به حدی ذهنم درگیرشون بود که حتی نمی تونستم در قالب سوال مطرحشون کنم …

یا اینکه اصلا نمی دونستم که اون افکار ، نشأت گرفته از باورهای غلطی هستند …

بنظر خودم این نکته خییییییلی مهمه که گاهی ما اصلا نمی دونیم که فلان باور مون غلطه …

البته همین الان که اینو نوشتم یادم اومد که استاد گفتند فکری که احساس خوبی بهمون میده ناشی از باور درستیه و فکری که احساس بدی بهمون میده ناشی از باور غلطی هست و این خیلی خوبه که ما بتونیم با این فرمول جادویی هر لحظه خودمون را ارزیابی کنیم ولی بازهم نکته اینجاست که بعضی وقتها می دونیم احساس مون بد هست ولی نمی دونیم از کدوم باور منفی سرچشمه گرفته ….

که من با مطالعه این بخش تا حالا متوجه دو باور غلط بسیییییار مهم که دوساله فکرم درگیرشون هست ، شدم و دلم میخواد تمرکز زیادی را روی این بخش بگذارم … من مطالب را در دفترم می نویسم و مطالعه میکنم و ذهنم مثالهای فراوانی را برام زنده میکنه ….

مثلا مهمترین و آزار دهنده ترین فکری که داشتم که مثل خوره چند ساله که داره روحم را میخوره این بود که چرا فلان همکار پولدار و موفقم از صبح تا شب میدوه و من مواقع کمتری را برای پیگری کارهای مشتریانم به بیرون میرم ، چرا فلانی همیشه عجله داره و وقت کم میاره و درآمد بالا داره ولی من وقت اضافه زیاد دارم و پول هم ندارم یعنی موفقیت های اطرافیانم را با تلاشهای فیزیکی اونها گره میزدم و اصلا هم نمی دونستم که این اشتباه هست و خب طبیعتا احساسم با این افکار بد میشد ولی هیچوقت هم به این توجه نکردم که باور غلطی در پشت این احساس بد وجود داره ….

دیروز با مطالعه راهکارهای ثروت یک دقیقا پاسخ خودم را گرفتم …شما گفتید که وقتی روی باور فراوانی کار میکنیم شیطان ساکت نمی شینه و در قالب سخنان به ظاهر منطقی ، شروع به نجوا کردن ، میکنه که چه نشستی روی باورها ت کار میکنی در حالیکه همکارهات دارند وسط مردم می پلکند و پول پارو میکنند ، نجوایی که میگفت باشه قبول دارم که باورهات غلطه و باید درستشون کنی ولی آخه بدون هیچ حرکتی هم که نمیشه ، بلند شو یه کاری هم کنارش بکن ….

خب من قبلا اسیر این نجوا بودم و جالبه که اصلا نمیدونستم که این یک نجوا از ناحیه شیطان است و متعاقب باور کردن اون نجوا ، عذاب وجدان میگرفتم که چرا راحت نشستم تو خونه و پشت میز و دارم رو باورهام کار میکنم و بعدش دیگه نمی تونستم به کار کردن روی باور فراوانی ادامه بدم و احساسی که تا دقایقی قبل ، پاک و زلال بود ، به فاضلابی که شیطان ایجاد کرده بود ، آلوده میشد و نتیجه ش این بود که من لباس می‌پوشیدم و میرفتم الکی وسط مردم تاب میخوردم تا بلکه یکی منو ببینه یا اینکه در حالت خیلی بهترش بامن تماسی گرفته میشد که بیا بجای فلانی که وقت نداره مشاوره رایگان بده ، مشاوره بده ، منم میرفتم که بلکه از لابلای اون مردمی که برای مشاوره میومدند مشتری جذب کنم و تا ظهر سی چهل تا مشاوره میدادم و خسته و کوفته با یک عالمه آدم که برای کار رایگان ارزشی قائل نبودند سروکله میزدم و ظهر با احساس بسیار بدتری میومدم خونه و ……

و کار من همین بود و الان میفهمم که چرا باوجود اون همه کار کردن روی خودم ، نتایج زیادی نمیگرفتم ….

جالبه وقتی نجوای شیطان را مثل وحی منزل بپذیری ، کاری باهات میکنه که حتی حرفهای استاد را به نفع خودش بهت ثابت میکنه یعنی بهت میگه ببین استاد هم اینو گفت ، استاد هم اونو گفت …چجوری بگم ، منظورم اینه که شیطان گاهی اونقدر به ذهنت چسبیده که حرفهای استاد را با منطق خودش برات تفسیر میکنه و تو هم یا می پذیری یا دچار تردید میشی …. و چقدر خوشحالم که بزرگترین سد را در مسیر کسب درآمد شکستم و فهمیدم که تمام آنچه که باورش میکردم فقط نجوا های ذهنی و حاصل اجازه ورود شیطان بود ….

از الان به بعد فارغ از زنجیری که پایم را روی ترمز می فشرد فقط بی هیچ قید و شرطی در هر جا و هر مکانی که بودم ، روی باورها م کار میکنم و نتیجه ش را بهتون میگم …..

خانم شایسته تو شایسته بهترین ها هستی ….ازت خواهش میکنم این بخش را همچنان فعال و پویا نگهش دار …من کوچکتر از اونی هم که بخوام الطاف و محبت ها و تاثیراتی که شما و استاد در زندگیم گذاشتید ، را جبران کنم … قطعا اجر شما با خداست