راهکار برای مسائل شما

به نام خدای بخشنده مهربان

شکرت برای یه نشونه دیگه

دیشب اتفاقی افتاد منو به فکر فرو برد

موقعه رابطه یه تضاد اومد وفرداشب تضاد حل شد ومن فک کردم اون تضاد رو من اثری نزاشته ولی چرا کلی روی من اثر گزاشته بود وعزت نفسم خورد شده بود

فردا شبش که همه چی اوکی بود احساس کمبود وناراحتی داشتم هنوز واحساسم به دلیل فلان اتفاق احساسم بد شد

بزار ساده تر بگم

من یه خواسته ای داشتم رد شد اون موقعه شاید نوعی دیگه چندین برابرش بهم برگشت ولی باز احساس کمبود میکردم

واین کمبود از نوع احساسی بود

ینی من بقیه رو به شرط شروط دوس داشتم اگه فلان کارو میکردنو اینا دوستی مهربونی من قطع میشد

با اینکه با ایمان کسیه که اوضاع خوب بود وطرف مهربون بهش احترام بزاره باهاش مهربون باشه واگه طرف یه بی احترامی چیزی بود تو نگاهتو روی نکات مثبتش روی مهربانیش بزار

مثلا

من از همسری فلان چیزو میخام نمیده

ولی هزاران کار هزاران مهربونی بخشش داره تو زندگیمون توجهتو بزار روی اونا

مثلا این یه حرفه ولی به عمل یه دنیاس من دیشب عجیب حالم بد بود ودیشب باخودم حرف میزدم با همسری تا دلیلشو پیدا کنم ودلیلش کمبود عزت نفس بود که با یه بی احترامی نشکنه وبا همه خوب باشه

و اون موقعه هست که تو به بهترین سالم ترین روابط میرسی

دیشب نشونه خوبی بود که بیام روی عزت نفسم کار کنم وجدا از اینکه فلانیو فلانی منو دوست داشته باشن خودمو دوس داشته باشم واقعا ودر عمل

نشونش حالم خوب باشه جدا از رفتار بقیه و جدا از حسادت به بقیه خودم حالم خوب باشه لیاقتم بالا باشه

والبته خیلی بهتر عالیتر شدم

ولی هنوزم که هنوزه یه ریشه هایی از جلب توجه مادر همسری پدرشوهرو دارم خیلی کم شده ولی ریشه هاش هستن هنوز موقعه تضاد

قطع جلب توجه نشونش پیدا میشه

من اینجا تعهد میدم روی عزت نفس کار کنم این مقاله رو بخونم وبا تمرین الهامی بهش عمل کنم